|
اخبار
جهاد سیدحسن نصرالله بر دیوارنگاره میدان جهاد نقش بست
دیوارنگاره میدان جهاد که مدتها بود طرحی برای آن نصب نشده بود، در جریان پویش «آغاز نصرالله» و به یاد مجاهد کبیر، سیدحسن نصرالله رضواناللهعلیه و با تصویری از ایشان و رزمندگان حزبالله رونمایی شد.
برای توضیح این دیوارنگاره جملهای از رهبر معظم انقلاب آمده است: «ضربات جبهه مقاومت بر پیکر فرسوده و رو به زوال رژیم صهیونی، به حول و قوه الهی کوبندهتر خواهد شد». طراح گرافیک این دیوارنگاره، روحالله مختاری و طراح نوشتار آن، مجتبی حسنزاده هستند.
***
اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره موسیقی فجر معرفی شدند
محمود سالاری، معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس شورای سیاستگذاری چهلمین جشنواره بینالمللی موسیقی فجر، در احکامی جداگانه وارطان ساهاکیان موسیقیدان و آهنگساز، حسن ریاحی چهره ماندگار موسیقی و آهنگساز، رضا مهدوی موسیقیشناس و موسیقیپژوه، احمد صدری پژوهشگر موسیقی نواحی، نوشین پاسدار آهنگساز، نوازنده و مدرس و امیرحسین سمیعی مدیرکل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به عنوان اعضای شورای سیاستگذاری این دوره از جشنواره موسیقی فجر منصوب کرد. چهلمین جشنواره بینالمللی موسیقی فجر، بهمنماه امسال به ریاست امیرحسین سمیعی و دبیری رضا مهدوی برگزار خواهد شد.
***
«ببعی قهرمان» به سینماهای ترکیه رسید
انیمیشن سینمایی «ببعی قهرمان» به کارگردانی حسین صفارزادگان و میثم حسینی و تهیهکنندگی محمدمهدی مشکوری در ادامه اکرانهای بینالمللی خود راهی ترکیه شد. 45 شهر ترکیه از جمله شهرهای استانبول، آنکارا، ازمیر و بورسا با ۱۷۳ سینما میزبان این انیمیشن سینمایی هستند. این انیمیشن پیش از این توانست در سینماهای کشورهای آذربایجان و قرقیزستان روی پرده برود که با استقبال مردم این 2 کشور نیز روبهرو شد. همچنین «ببعی قهرمان» در ایران توانست به فروش نزدیک به ۶ میلیارد تومان در 3 روز برسد و رکورد افتتاحیه سینمای کودک در ایران را از آن خود کند. این انیمیشن سینمایی با تکنیک 3 بعدی طراحی و ساخته شده و سعی دارد مخاطب را به باور مفهوم «خواستن توانستن است» برساند. این انیمیشن محصول سازمان هنری - رسانهای اوج است که با مشارکت موسسه «قاب رویا» و همکاری شرکت رایمون مدیا به تولید رسیده است.
***
پاکستان یک انیمیشن به اسکار فرستاد
انیمیشن دستساز «شیشهگر» ساخته عثمان ریاض درباره زندگی یک شیشهگر جوان و روابط او در طول سالهاست در حالی که کشورش در جنگ و نزاع است.
این انیمیشن نخستین نمایش جهانی خود را در جشنواره بینالمللی فیلم انیمیشن انسی در ماه ژوئن تجربه کرد و توسط مانوئل کریستوبال اسپانیایی تهیه شده است. این سیزدهمین حضور پاکستان در جوایز اسکار بینالمللی است و البته پیش از این هیچ اثر انیمیشنی به نمایندگی از این کشور وارد رقابت اسکار نشده بود. پاکستان سال گذشته با فیلم «جویلند» ساخته سعیم صدیق در فهرست نامزدهای نهایی اسکار قرار گرفت.
آخرین مهلت ارسال آثار برای رقابت در شاخه بهترین فیلم اسکار بینالمللی ۱۴ نوامبر ۲۰۲۴ (۲۴ آبان) است. فهرست نامزدهای اولیه مدعیان اسکار بینالمللی ۱۷ دسامبر (۲۷ آذر) و نامزدهای نهایی هم ۱۷ ژانویه ۲۰۲۵ (۲۷ دی) اعلام میشود. سال گذشته فیلم «منطقه مورد علاقه» ساخته جاناتان گلیزر به نمایندگی از سینمای انگلیس توانست جایزه اسکار بهترین فیلم بینالمللی را کسب کند.
نودوششمین دوره جوایز سینمایی اسکار یکشنبه دوم مارس ۲۰۲۵ (۱۱ اسفندماه) برگزار میشود. آثار انیمیشن در صورت احراز شرایط میتوانند در سایر بخشهای جوایز اسکار نیز به رقابت بپردازند.
***
روحالله سهرابی «حماسه سوسنگرد» را میسازد
شوراهای صدور پروانه ساخت و نمایش در سازمان سینمایی بهتازگی و تا زمان تعیین تکلیف مدیریت جدید سازمان، تعطیل شدهاند اما همچنان درخواستها برای ساخت و نمایش فیلمها ثبت میشود و در آخرین جلسههایی که چند هفته قبل برگزار شده برای برخی از این درخواستها مجوز صادر شده است.
در چند وقت اخیر شورای صدور پروانه ساخت بیشتر برای فیلمهای غیرسینمایی مجوز صادر کرده و در بخش داستانی بلند سینمایی نیز برای فیلمنامه «حماسه سوسنگرد» به کارگردانی روحالله سهرابی و تهیهکنندگی منوچهر شاهسواری پروانه ساخت صادر شده است.
سهرابی که در کارنامه کاری خود نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی چند فیلم کوتاه، تلویزیونی و سریال را داشته، در سیویکمین دوره جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت سیمرغ بلورین برای کارگردانی «خاکستر و برف» بود. علاوه بر این، در هفتههای گذشته درخواستهای دیگری برای صدور پروانه ساخت در سازمان سینمایی ثبت شده بود که نتیجه بررسی احتمالی آنها مشخص نیست.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
نگاهی به استقبال مخاطبان از فیلمهای اکرانشده در هفته نخست فصل پاییز
تنوع در ژانرهای سینمایی
سجاد رضایی: هفته گذشته، گیشه سینمای ایران شاهد صدرنشینی آثار کمدی و انیمیشن بود و این روند نشان از ذائقه تماشاگران سینمای ایران دارد. بر اساس آمار فروش، فیلم «تگزاس ۳» با 108 هزار مخاطب در صدر جدول پرفروشترین فیلمهای هفته قرار گرفت و پس از آن، انیمیشن «ببعی قهرمان» با 87 هزار مخاطب جایگاه دوم را به خود اختصاص داد. رتبههای سوم تا پنجم نیز به فیلمهای «مفتبر» با 77 هزار مخاطب، «پول و پارتی» با 75 هزار مخاطب و «قیف» با 68 هزار مخاطب تعلق گرفت.
* تحلیل آثار پرفروش و سلطه کمدی بر سینمای ایران
بررسی فیلمهای پرفروش نشان میدهد ژانر کمدی همچنان با قدرت تمام، بیشترین سهم را از گیشه به خود اختصاص داده است. «تگزاس ۳» به کارگردانی سیدمسعود اطیابی که ادامهای بر 2 فیلم قبلی در همین سری است، توانسته ترکیبی از کمدی و اکشن ارائه دهد که با استقبال گسترده مخاطبان همراه شده است. این فیلم با داشتن صحنههای اکشن و طنز، میکوشد نیازهای سرگرمی مخاطبان را در فضایی شاد و پرتحرک تأمین کند.
از سوی دیگر، فیلمهای «مفتبر» و «پول و پارتی» نیز در ژانر کمدی عاشقانه ساخته شدهاند. هر ۲ فیلم تلاش دارند در قالب داستانهایی با تمهای عاشقانه و اجتماعی، به روایت طنزآمیز و شاد بپردازند. «مفتبر»، ساخته عادل تبریزی با تهیهکنندگی حسین فرحبخش، توانسته با حضور بازیگران سرشناسی مانند حامد بهداد و سحر دولتشاهی، لحظات خوشی برای تماشاگران ایجاد کند. «پول و پارتی» نیز به کارگردانی سعید سهیلی، با روایتی از عشق و چالشهای اجتماعی توانسته مخاطبان جوان و خانوادهها را به سینماها بکشاند.
تسلط ژانر کمدی بر گیشه سینمای ایران، در حالی است که دیگر ژانرها از جمله فیلمهای اجتماعی، درام و سینمای کودک هنوز نتوانستهاند به جایگاهی مشابه برسند. نخستین فیلم اجتماعی در جدول فروش، «آغوش باز» است که در رتبه دهم قرار دارد و این نشان میدهد استقبال از فیلمهای جدی و اجتماعی بسیار کمتر از کمدی است.
* سلطه کمدی و نیاز به احیای سایر ژانرها
هرچند ژانر کمدی به دلیل تواناییاش در ایجاد لحظاتی شاد و بیدغدغه برای مخاطبان، در گیشه موفق بوده اما این سلطه بیچون و چرای کمدی بر بازار سینما جای نقد دارد. مخاطبان همواره به آثار سرگرمکننده و خندهدار علاقهمند بودهاند اما تکیه بیش از حد بر ژانر کمدی میتواند به مرور زمان، تنوع محتوای سینمای ایران را محدود کند. این مساله نگرانکننده است که دیگر ژانرها همچون درام، اجتماعی، تاریخی و حتی فیلمهای اکشن مستقل کمتر مورد توجه قرار میگیرند و همین موضوع میتواند به کاهش کیفیت سینما به عنوان یک رسانه چندبعدی منجر شود.
ژانر اجتماعی به عنوان یکی از ستونهای مهم سینمای ایران، همواره در بازتاب مسائل و دغدغههای واقعی جامعه نقش بسزایی داشته است. فیلمهایی که با نگاهی عمیق به معضلات اجتماعی و فرهنگی میپردازند، میتوانند علاوه بر سرگرمی، به آگاهیبخشی و نقد اجتماعی نیز کمک کنند اما در هفتههای اخیر، فیلمهای اجتماعی نتوانستهاند به اندازه کمدیها مخاطبان را به سینما بکشانند. به عنوان مثال، قرار گرفتن «آغوش باز» در رتبه دهم جدول فروش، نشاندهنده کمتوجهی به آثار اجتماعی در مقایسه با فیلمهای کمدی است. این موضوع باعث نگرانی سینماگران و علاقهمندان به سینمای جدی و محتوایی است که انتظار دارند سینما به عنوان یک ابزار فرهنگی، به ارائه دیدگاههای عمیقتر و مسائل جدیتر جامعه بپردازد. از طرفی، سینمای ایران در زمینه فیلمهای تاریخی و حماسی نیز نیازمند احیا و توجه بیشتری است. فیلمهای تاریخی و درامهای حماسی میتوانند به معرفی شخصیتهای مهم تاریخی، قهرمانان ملی و رویدادهای تاریخی کشور بپردازند و از این طریق، بخش مهمی از فرهنگ و هویت ایرانی را به تصویر بکشند. عدم حضور این نوع آثار در جدول پرفروشها، میتواند نشاندهنده چالشی در تولید یا استقبال از این نوع ژانرها باشد.
* سینمای کودک و اهمیت انیمیشن «ببعی قهرمان»
یکی از نکات مثبت جدول فروش این هفته، حضور یک انیمیشن در رتبه دوم است. «ببعی قهرمان» به کارگردانی حسین صفارزادگان و میثم حسینی موفق شد با 87 هزار مخاطب، به عنوان یکی از پرفروشترین فیلمهای هفته شناخته شود. این اتفاق برای سینمای کودک و نوجوان ایران بسیار حائز اهمیت است. در سالهای گذشته، سینمای کودک ایران به دلایل مختلف از جمله کمبود بودجه و توجه ناکافی به تولیدات باکیفیت، از رقابت با دیگر ژانرها عقب مانده بود اما حضور پرقدرت یک انیمیشن ایرانی در میان فیلمهای پرفروش، نشان میدهد سینمای کودک نیز پتانسیل زیادی برای جذب مخاطب دارد و با سرمایهگذاری مناسب میتواند جایگاه خود را در بازار سینما باز یابد.
انیمیشن «ببعی قهرمان» با استفاده از تکنولوژی سهبعدی و روایت داستانی جذاب، توانسته خانوادهها و کودکان را به سینماها جذب کند. سازمان اوج به عنوان یکی از تولیدکنندگان این اثر، نشان داده با سرمایهگذاری روی پروژههای انیمیشنی و پویانمایی میتواند بخشی از کمبودهای سینمای کودک را جبران کند. موفقیت این انیمیشن نه تنها نشان از اهمیت تولیدات باکیفیت در سینمای کودک دارد، بلکه میتواند الگویی برای دیگر سازندگان باشد تا به این حوزه توجه بیشتری نشان دهند.
با این حال، هنوز جایگاه کلی سینمای کودک در ایران به نسبت دیگر ژانرها ضعیف است و نیاز به توجه بیشتری دارد. فیلمهای کودکانه میتوانند بخشی از فرهنگسازی و آموزش غیرمستقیم برای نسلهای آینده باشند و تولید آثاری در این حوزه، باید به یک اولویت در سینمای ایران تبدیل شود. همچنین تجربههای موفقی چون «ببعی قهرمان» نشان میدهد خانوادهها به دنبال فیلمهای باکیفیت و مناسب برای کودکان خود هستند و حضور چنین آثاری بر پرده میتواند به افزایش مخاطبان سینما نیز کمک کند.
* لزوم تنوعبخشی به تولیدات سینمایی
در مجموع، آمار فروش فیلمهای سینمای ایران در هفته گذشته نشان از تمرکز بیش از حد بر ژانر کمدی و غیبت آثار متنوع در ژانرهای دیگر دارد. سینمای ایران به عنوان یک رسانه فرهنگی، باید به تنوع ژانری و تولید آثار در قالبهای مختلف توجه بیشتری نشان دهد. کمدیها با تمام موفقیتشان در گیشه، نمیتوانند به تنهایی پاسخگوی نیازهای متنوع مخاطبان باشند و باید فضایی برای رشد و گسترش دیگر ژانرها نیز فراهم شود.
فیلمهای اجتماعی، تاریخی، درام و کودک، هرکدام نقشهای مهمی در سینمای ایران دارند و تولید و پشتیبانی از این ژانرها میتواند به ارتقای محتوایی و کیفی سینمای ایران کمک کند. با نگاهی به نظریه طیف وسیع مخاطب، میتوان گفت هر ژانر سینمایی بخشی از جامعه را پوشش میدهد و ایجاد تعادل بین تولیدات ژانرهای مختلف، باعث افزایش تعداد مخاطبان و تنوع مخاطبان سینما خواهد شد. در هفته گذشته، آثار کمدی همچنان پرقدرت در گیشه سینمای ایران حضور داشتند و توانستند صدر جدول فروش را به خود اختصاص دهند. هرچند ژانر کمدی توانسته لحظات شاد و مفرحی برای مخاطبان به ارمغان آورد اما نیاز به توجه بیشتر به دیگر ژانرها همچون فیلمهای اجتماعی، تاریخی و کودک احساس میشود. حضور موفق انیمیشن «ببعی قهرمان» در رتبه دوم جدول فروش، نشاندهنده پتانسیل بالای سینمای کودک است و تولید بیشتر آثار باکیفیت در این حوزه میتواند به تنوع محتوای سینمای ایران کمک کند.
ارسال به دوستان
14 سال پیش در چنین روزی رضا خندان بازیگر «مختارنامه» و «امام علی» بر اثر بیماری کلیوی درگذشت
بازیگر سریالهای بزرگ
محمد محمدی: سنان بنانس نخعی را باید یکی از تاثیرگذارترین شخصیتها در واقعه عاشورا دانست؛ کارآکتری که حضورش در سریال «مختارنامه» نیز با بازی زیبا و ماندگار رضا خندان بیش از پیش در اذهان مردم به تصویر کشیده شد.
شاید شاهبیت بازی در نقش سنان را باید سکانس ظهر عاشورا در این سریال دانست؛ در جایی که با صدای رسایش معروفترین دیالوگ این سریال را به حرفهایترین و ماندگارترین حالت ممکن ادا کرد: «رکابم را از طلا و نقره سنگین کنید که من شاه پرهدار را کشتم...
من کسی را کشتم که پدر و مادرش از همه بهترند...
خورجینم از لعل و یاقوت و زمرد پر کنید...
که من حسین پسر اسدالله را کشتم...»
سنان را نهتنها میبایست بهترین نقش رضا خندان دانست بلکه عمر این هنرمند نیز با ایفای این نقش به پایان رسید و این شخصیت را باید آخرین نقش خندان در کارنامهاش دانست؛ بازیگری که سال 1366 نخستین تجربه حرفهای خود را با بازی در فیلم «گمشدگان» به کارگردانی محمدعلی سجادی آغاز کرد و پس از آن با حضور در آثاری چون «دندان مار» به کارگردانی مسعود کیمیایی، «مجنون» و «سفر به چزابه» به کارگردانی رسول ملاقلیپور، «دو زن» به کارگردانی تهمینه میلانی در سینما و مجموعههای نمایشی چون «امام علی» به کارگردانی سیدداوود میرباقری، «داستان یک شهر» اصغر فرهادی، «نرگس» شاپور قریب، «رستوران خانوادگی» حسین سهیلیزاده و «لبه تاریکی» سعید سلطانی به اوج خود رسید. البته که قرار بود خندان در مجموعه «مسافر ری» نیز به ایفای نقش بپردازد تا سهگانه همکاریاش با سیدداوود میرباقری تکمیل شود که این مهم رخ نداد. صد البته که او نیز از نقشی که برایش میرباقری برای حضور در «مسافر ری» پیشنهاد داده بود گلهمند بود و این را در معدود مصاحبههایش در سال 87 بیان کرده بود اما همواره نیز اعلام کرده بود از همکاری با میرباقری لذت برده و تمایل دارد در آثار این هنرمند به ایفای نقش بپردازد. مسعود کرامتی جزو معدود دوستان نزدیک رضا خندان بود. وی درباره شخصیت این بازیگر گفته بود: من خاطرات بسیاری از رفاقت با رضا دارم که وقتی یادش میافتم، برایم زنده میشود. چون ما رفت و آمد خانوادگی با هم داشتیم. تنها چیزی که میتوانم درباره رضا بگویم این است که به ظاهر خلق و خوی عصبانی داشت و به قول خودمان زود جوش میآورد و تکیهکلامی داشت که به کار میبرد. رضا بشدت آدم صادق، صمیمی و دوستداشتنیای بود. به نظرم رضا خندان از آدمهای نیک روزگار بود. تا جایی که یادم میآید هیچ وقت با هم چالش خاصی نداشتیم که به قطع ارتباطمان منجر شود اما واقعیت این است که در سالهای آخر کمتر فرصت میشد همدیگر را ببینیم.
رضا استادی از همکاران قدیمی رضا خندان نیز در وصف این بازیگر چنین مینویسد: سابقه همکاری رضا خندان و داوود میرباقری به سریال امام علی (ع) باز میگردد. او قرار بود در «مسافر ری» هم حضور داشته باشد اما قسمت نشد. همیشه علاقهمند بود یکی از نقشهای ضد قهرمان میرباقری را ایفا کند، چون معتقد بود نقشهای منفی را بهتر از نقشهای مثبت مینویسد و این نقشها در آثار او دوستداشتنیتر هستند. دیروز که با برادرش «جمشید خندان» صحبت میکردم، درد دل جالبی را مطرح کرد که بسیار تکاندهنده بود. جمشید میگفت «این روزها بازیگرانی مثل محمد فیلی، مهدی فخیمزاده، مظفر مقدم و... که در نقش اشقیا در این سریال حضور پیدا کردهاند، زندهاند و در مصاحبههای مختلف از خودشان دفاع میکنند که چطور و چرا نقشهایی مانند: شمر، عمر سعد، شبث و... را ایفا کردند اما رضا زنده نیست و با وجود بازی فوقالعادهای که در این نقش داشت، میترسم بینندگان او را لعن و نفرین کنند و جایی هم برای دفاع از خودش نداشته باشد!»
بد نیست بدانید مرحوم خندان در طول حضور در «مختارنامه» یک بار هم سکته مغزی کرد و بخشی از بدن و دست راستش بیحس شد. در آن زمان کمی هم تمرکزش را از دست داده بود اما با این وجود برای ایفای این نقش سخت و مشکل حسابی مایه گذاشت تا سنان خوب از آب دربیاید. درباره عشق و ارادت او به امام حسین(ع) بد نیست بدانید که هر سال روزهای تاسوعا و عاشورا به شهرستان شوشتر میرفت و با تهیه عکس و تصویر از مراسم شبیهخوانی تلاش میکرد این هنر را ثبت و ضبط کند. این هنرمند خوب اهوازی کشورمان که اکنون در اهواز مدفون است، موقع تماشای بازیاش در نقش سنان به همان اندازه که قاتل امام حسین(ع) را لعن و نفرین میکنید، برای بازیگر نقش سنان فاتحه بفرستید و برای شادی روحش دعا کنید.
رضا خندان متولد 1332 در شوشتر بود که 10 مهر 1389 در 57 سالگی به دلیل بیماری کلیوی درگذشت.
ارسال به دوستان
خاطره بازی مصطفی دالایی در برنامه «نردبان» شبکه مستند
روزی که شهید آوینی تا چند قدمی اسارت رفت
گروه فرهنگ و هنر: مصطفی دالایی با حضور در ویژهبرنامه «نردبان» شبکه مستند سیما که به مناسبت هفته دفاع مقدس روی آنتن رفت، درباره تجربههای فیلمبرداری در عملیات کربلای 5 و حضور آوینی در این عملیات سخن گفت. وی ضمن بیان خاطره شهادت رضا مرادینسب از صدابرداران روایت فتح، یاد و خاطره این شهید عزیز را نیز گرامی داشت.
دالایی با اشاره به اینکه شهادت علی طالبی ضربه بزرگی به آوینی بود، گفت: سیدمرتضی آوینی بعد از شهادت علی طالبی دچار یک نوع شوک شد و به همین دلیل تا مدتها فیلم مستند جنگ نمیساخت و حتی تدوین هم نمیکرد. نریشنی که آوینی برای علی طالبی مینویسد بسیار عجیب و غریب است و نشان میدهد واقعا ما علی را نمیشناختیم. من فکر میکنم اگر از آوینی میپرسیدند در جمع شما بچههای گروه جهاد، چه کسی نخستین نفر و چه کسی آخرین نفر شهید میشود، میگفت: خودم نخستین نفرم و علی طالبی آخرین!
وی ادامه داد: به هر حال، علی طالبی همراه با حاجآقا کیهانی از سینمای فیلمفارسی آمده و آن فضا را دیده بود، علاوه بر این، او فیلمبردار بسیار توانمندی بود. با این حال، آوینی در یکی از نریشنهایش به درستی اشاره میکند و میگوید: «ما علی را نشناخته بودیم». من معتقدم شوک وارده به آوینی بعد از شهادت علی طالبی وصفنشدنی است. ماجرای کار نکردن آوینی در فیلمهای جنگی ادامه داشت تا اینکه سال 1364، یک اتفاق مهم توسط محمد یوسفزادگان با فیلم «عروج» رقم خورد. فیلمی که بسیار قشنگ بود و به نظرم مرتضی آوینی با دیدن این اثر و فیلمهای بقیه بچهها، انرژی دوبارهای برای کار کردن گرفت. از اینجا به بعد بود که آقا مرتضی به فیلمهای تولیدشده در سالهای 1361 تا 1364 مربوط به عملیاتهای خیبر، بدر و... بازگشت.
دالایی درباره تجربه همکاری با آوینی در این عملیات گفت: سال 1365، آقا مرتضی تصمیم میگیرد بعد از سالها به جبهه بازگردد. وقتی خبر را شنیدم که قرار است مرتضی به جبهه بیاید واقعا شوکه شدم. به ایشان گفتم: شما کارگردان باشید و من فیلمبردار، هر تصویری که لازم است را بفرمایید تا بگیرم! مرتضی گفت: نه! همان کاری را که همیشه انجام میدهید بکنید و من فقط صدابرداری میکنم. واقعا هم همین کار را کرد و کل زمان فیلمبرداری در کنار من حضور داشت. نمیدانم چرا این کار را کرد؟ شاید فکر میکرد سالهاست ارتباطی با جبهه نداشته و باید دوباره خودش را با حال و هوای عملیات کربلای 5 تازه کند!
وی ماجرای شهادت مرادینسب را اینچنین آغاز کرد: خاطرم هست در لابهلای تصویربرداریهایمان به جزیره بواریان رسیدیم. این جزیره در عملیاتهای کربلای 4 و 5 قصه داشت. حجم آتش خیلی زیاد بود و همه رزمندگان در سنگرهایشان پناه گرفته بودند. به آقا مرتضی گفتم: حس خوبی ندارم، بهتر است به عقب برگردیم و یک روز دیگر تصویربرداری کنیم. مرتضی مخالف حرف من بود و چالش بین ما ادامه داشت. رضا مرادینسب ناگهان گفت اگه جلو برویم، تصاویر بسیار خوبی میتوانیم بگیریم! وقتی نظرات رفتن به جلو، 2 تا شد، مکثی کردم و گفتم: برویم. با پای پیاده پشت یکی از امدادگران شروع به حرکت کردیم اما در مسیرمان پر از شهید بود که روی زمین افتاده بودند. صحنههای عجیب و غریبی بود.
دالایی ادامه داد: به هوای اینکه امدادگر بلد است ما را کجا ببرد، پشت سر او حرکت کردیم، تا اینکه آنقدر جلو رفتیم که چهره عراقیها را میدیدیم. ناگهان داد زدم: اینها عراقی هستند! همین فریاد من انگار ضربهای به آن امدادگر بود تا بفهمد چه اشتباهی کرده، وقتی فهمید تا چند متری عراقیها رفتهایم، داد زد: فرار کنید که اسیر میشویم! عراقیها که فهمیده بودند ماجرا از چه قرار است، مسلسل به دست شدند و شروع به تیراندازی به سمت ما کردند. تیرها مثل برق و باد از کنار ما رد میشد و ما هم فرار میکردیم. نه سنگری بود و نه خاکریزی، حتی اسلحه و کلاه هم نداشتیم. وضعیت بسیار عجیب و غریبی بود و کاملا بیپناه بودیم. ناگهان به عقب برگشتم تا ببینم آیا ما را دنبال میکنند یا خیر که دیدم رضا مرادینسب روی زمین افتاده و از بدنش خون میآید. حتی فرصت نکردم دوباره نگاهش کنم و مجددا دویدم. آنجا بود که فهمیدیم عراقیها پاتک زدهاند و کل جزیره در اختیار آنها بوده است. شهیدانی هم که روی زمین میدیدیم، همانهایی بودند که تا آخرین فشنگشان با دشمن مبارزه کرده بودند.
وی خاطرنشان کرد: خاطرم هست کمی عقبتر که برگشتیم یکی از فرماندهان میدان را دیدیم، مرتضی با او دعوایش شد که چرا به ما نگفتی کل جزیره دست عراقیهاست؟ نمیدانم چرا چیزی به ما نگفت و گذشت. در همین احوالات؛ یاد رضا مرادینسب افتادم و گفتم یک برانکارد به من بدهید شاید رضا زنده باشد. آن فرمانده بلافاصله قبول کرد و 3 تا از بچهها را صدا زد و یک برانکارد و اسلحه داد و گفت بروید! از بچهها خداحافظی کردم و دوباره به سمت همان مسیر کذا برگشتم. در طول مسیر فقط به دنبال رضا میگشتم اما هیچ اثری از او نبود. نیروهای همراه من میپرسیدند رضا کجاست و من نمیدانستم. ناگهان او را از روی ضبط صوتی که گردنش بود پیدا کردم. بدنش داغ بود و همین که بلندش کردیم تا روی برانکارد قرارش بدهیم، دوباره تیراندازیها شروع شد، اما مثل دفعه قبل پرحجم نبود. کمی به سمتشان تیراندازی کردم تا شاید بتوانیم قسر دربرویم.
این مستندساز در پایان گفت: رضا را به عقب بازگرداندیم و او را به تعاون دادیم. خیلی تیر خورده و به شهادت رسیده بود. در نهایت به سنگری رسیدیم که آقای مهدی همایونفر حضور داشت. دید همه هستند جز رضا! رضا مرادینسب برادرزن همایونفر بود و همدیگر را بسیار دوست داشتند. پرسید رضا کو؟ گفتیم شهید شد! همایونفر گفت به تهران برمیگردم تا کارهای رضا را انجام بدهم و یک صدابردار برای شما میفرستم.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|