|
ارسال به دوستان
اخبار
ابلاغ پیام تسلیت رهبر انقلاب به داوود میرباقری
مدیر روابطعمومی دفتر رهبر معظم انقلاب اسلامی، تسلیت حضرت آیتالله خامنهای به مناسبت درگذشت همسر داوود میرباقری را اعلام کرد.
سیدمهرداد سیدمهدی در صفحه شخصی خود در فضای مجازی اعلام کرد: در تماس تلفنی که از دفتر رهبر انقلاب اسلامی با آقای داوود میرباقری کارگردان نامی کشور گرفته شد، تسلیت حضرت آیتالله خامنهای به مناسبت درگذشت همسر گرامی ایشان، ابلاغ شد.
«جمیله حجی» همسر داوود میرباقری، کارگردان سینما و تلویزیون بعد از یک دوره بیماری چهارشنبه ۱۶ آبان درگذشت. میرباقری کارگردانی و فیلمنامهنویسی سریالهایی چون «امام علی» و «مختارنامه» را در کارنامه خود دارد. او در حال حاضر سریال «سلمان فارسی» را در دست تولید دارد.
***
انتقاد یک کارگردان سینما از سکوت سینما درباره جنایات غزه
فرزاد موتمن، کارگردان سینما با انتقاد از سکوت سینماگران در برابر جنایات صورت گرفته در غزه گفت: ظرف مدت یکسال در غزه 50 هزار آدم از بین رفتند که این اتفاق مهیبی است اما کمکم این اتفاق به یک عادت و حالت طبیعی تبدیل میشود. در شرایطی که کل جامعه بشری دچار یک بحران ایدئولوژیک شده است در این شرایط نمیتوانیم از سینما انتظار پویا بودن را داشته باشیم.
«شبهای روشن»، «خداحافظی طولانی»، «سایه روشن» و سریال «نون و ریحون» از جمله آثار این کارگردان 67 ساله سینمای ایران است که 5 بار نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین کارگردان از جشنواره فیلم فجر نیز شده است.
***
«حالت عشق» در «سینماحقیقت» روی پرده میرود
«حالت عشق» که با مشارکت مرکز گسترش تولید شده، در هجدهمین جشنواره «سینماحقیقت» برای نخستین بار اکران میشود. کارول منصور تدوین و کارگردانی «حالت عشق» را برعهده داشته و مونا خالیدی تهیهکننده و پژوهشگر این مستند است.
«حالت عشق» درباره پزشکی به نام غسان ابوسته است که پس از بحران غزه و نسلکشی با حضور در منطقه، به درمان زخمیها میپردازد.
درآمد حاصل از نمایش فیلم توسط پخشکننده آن، «فوروارد فیلم پروداکشن» به صندوق حمایت از کودکان غسان ابوسته برای درمان کودکان مجروح جنگ غزه اهدا خواهد شد.
کارول منصور، مستندساز لبنانی ۲۵ سال است به عنوان کارگردان فعالیت میکند. آثار او بیش از 70 نمایش جشنوارهای در سراسر جهان داشته است. مونا خالیدی نیز فعال حقوق بشر، تحصیلکرده در زمینه سیاست و برنامهریزی است و سالها در بخشهای دانشگاهی، دولتی و خصوصی در زمینه مستندسازی و توسعه اجتماعی فعالیت کرده است.
هجدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» با دبیری محمد حمیدی مقدم از ۱۸ تا ۲۵ آذر ۱۴۰۳ برگزار میشود.
***
آلبوم سرود «سنگر ایران» با موضوع اقتدار و ایثار وارد بازار شد
سرپرست بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستانهای استان تهران با اشاره به تولید آثار متعدد فرهنگی با رویکرد تکریم ایثارگران اظهار کرد: مجموعه سرود «سنگر ایران» با موضوع شهدا به همت معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستانهای استان تهران منتشر شد.
غلامحسین نصرالله ادامه داد: مجموعه سرود «سنگر ایران» از تولیدات اداره امور هنری این اداره کل به مناسبت گرامیداشت روز دانشآموز با موضوع پاسداشت فرهنگ ایثار و شهادت، منتشر و در دسترس عموم قرار گرفته است. این آلبوم با همراهی گروههای سرود سراسر کشور تهیه شده و در دسترس عموم مردم قرار گرفته است. علاقهمندان برای دسترسی به این آلبوم میتوانند به سامانه اینترنتی بنیاد شهید شهرستانهای استان تهران مراجعه کنند.
***
انتشار آلبوم «این روزها» با صدای احسان خواجهامیری
آلبوم «این روزها» با صدای احسان خواجهامیری و آهنگسازی علیرضا افکاری در شرایطی به بازار نشر موسیقی ایران آمده که چهرههای سرشناسی چون اهورا ایمان، هومن نامداری، امیربهادر دهقان، حسین غیاثی، میثم یوسفی، بامداد امینی، محمدسعید میرزایی و محمد رجبیان در این آلبوم با احسان خواجهامیری همکاری کردهاند. «بارون خیابونا رو میبنده»، «این روزها»، «چیزی نخواست»، «تماشایی»، «دیدنی نیست»، «تنها آمدم»، «میشه برگردی» و «مرهم» قطعات آلبوم «این روزها» را تشکیل میدهند.
دهمین آلبوم رسمی احسان خواجهامیری در شرایطی روانه بازار موسیقی شد که این خواننده آخرین آلبوم رسمی خود «شهر دیوونه» را ۶ سال پیش منتشر کرده بود.
این خواننده همزمان با انتشار آلبوم جدیدش را به مخاطبان خود نوشته: «این معجزه عشق است که به نفسهای همیشگی ما جرأت شنیده شدن میدهد. در این روزهایی که حقیقت چون سایهای لغزان در گریز است، همین نتهای منظم و منطقی هستند که میتوانند ما را به اعماق وجودمان برگردانند. بازگردیم و مرور کنیم مسیر پشت سر را. این سکوتها و این صداها، وسیلهای خواهند شد برای اندیشیدن و درک کردن جهانی که امروز تفکر، نایابترین فعل مردمان آن شده است... با عشق، احسان خواجه امیری».
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با سعیده شبرنگ، نویسنده رمان «که ماهی برمیآید» با نگاهی به زندگی حاجملاهادی سبزواری، بزرگترین شارح آثار صدرالمتالهین
فلسفه فیلسوف قرن
میثم رشیدیمهرآبادی: «که ماهی برآید» رمانی است که به بررسی زندگی فیلسوف، عارف و فقیه برجسته دوران قاجار، حاج ملاهادی سبزواری میپردازد. نویسنده در نخستین اثر خود، داستان زندگی و دوران این فیلسوف بزرگ را به شکل داستانی بیان میکند. درواقع کتاب «که ماهی برآید» محصول تحقیقات و مطالعات نویسنده در منابع مختلف است. سعیده شبرنگ در این کتاب زندگی پرفراز و نشیب حاج ملاهادی سبزواری را از دوران کودکی تا پایان عمر با بیانی زیبا و خلق موقعیتهای جذاب که بر اساس حقایق تاریخی است، روایت میکند. حاج ملاهادی سبزواری به عنوان بزرگترین شارح آثار صدرالمتالهین، خالق منظومه حکمت و بنیانگذار حوزه علمیه سبزوار، در طول عمر خود شاگردان بسیاری را تربیت کرد که نام آنها در جهان علم و فقه جاودانه شده است. از همین رو همزمان با هفته کتاب، گفتوگویی با سعیده شبرنگ پیرامون چگونگی نگارش این کتاب داشتیم.
***
* با توجه به اینکه منابع درباره شیخ ملاهادی سبزواری کم است، در این اثر سهم شما در شخصیتپردازی چقدر بود؟
کمبود منابع شاید به وضعیت آن دوره و زمانه بازمیگردد، چون بعد از ایشان به دوران مشروطه میرسیم. یا به دلیل اینکه زیستشان ایجاب میکرده در خفا باشند. حتی وقتی اوایل دوره پهلوی را بررسی میکنیم، برخی علما به دلیل خفقانی که وجود داشت، همچنین تعطیلی حوزههای علمیه و ممنوعیت پوشیدن لباس طلبگی، با توقفی مواجه میشویم که گویی علما یا در دسترس ما نیستند یا به دلایلی درباره آنها چیزی مکتوب نشده و منابع بسیار محدود است.
من حدود یک سال روی پژوهش متمرکز بودم. 3 دسته منابع داشتیم؛ یکسری آثار و تالیفاتی بود که مستقیما حکیم سبزواری نوشته بود، یکسری منابع درباره ایشان توسط دیگران نوشته شده بود و دسته سوم منابعی که درباره احوالات علما یا زیست مردم در اواسط سلسله قاجار، فرهنگ، باورها و حتی گویش آنها در آن دوره نگاشته شده بود. برای مثال یکی از منابع من سفرنامههای دوره قاجار بود. یکی از تحقیقات من نقشه سفر به عتبات و حج در آن دوره بود و سفرنامههای زیادی را خواندم تا بدانم در سفرهایی که انجام میشد از چه مسیرهایی میرفتند و از چه راههایی حرکت میشد، در چه منزلگاههایی اقامت میکردند. مسیر خاکی و خشکی چطور بود و مسیر آبی چگونه بود. چند مسیر بود و معمولا چقدر طول میکشید و... .
حکیم سبزواری به حج رفته بود. من سندی مبنی بر اینکه ایشان مشخصا از چه مسیری رفته بود پیدا نکردم. نه مکتوبی از خودشان بود و در جای دیگری هم چیزی در این رابطه نوشته نشده بود اما آن زمان معمولا سفر طولانی بود و از مسیری وارد عتبات میشدند و زیارت میکردند و از راه بصره وارد حجاز میشدند و وقتی سفر حج تمام میشد، وارد جنوب ایران میشدند و بازمیگشتند یا دوباره به عتبات میرفتند و زیارت میکردند. حتی در سفرنامههایی از عتبات به شام و دمشق هم میرفتند و زیارت میکردند و باز به عتبات بازمیگشتند و در ایام حج به حجاز میرفتند و مناسک را انجام میدادند و بعد به ایران برمیگشتند.
* آیا مطالعات سفرنامهها شما را به لحنی که در کتاب میبینیم رسانده است؟ چون لحن کتاب از لحن امروزی فاصله دارد.
رموز و پیچیدگیهایی دارد. من از نوجوانی به متون تاریخی علاقه داشتم و هر نوع متنی را در این حوزه میخواندم. به طور مثال گلستان و شاهنامه را دوست داشتم ولی از زمانی به بعد متوجه شدم به نثر بیشتر از نظم علاقهمندم ولی نثر دوره صفوی به بعد و حتی دوره قاجار بیشتر مورد علاقه من است. فخامتی در نوشتهها وجود داشت. در دوران دانشجویی با توجه به مطالعاتی که داشتم این علاقه تقویت شد. برای این کار باید به یک زبان معیار میرسیدم؛ آن زمان نه اینطور مینوشتند و نه اینطور صحبت میکردند. ادبیات آن زمان فاخرتر و سنگینتر از این بود. من مجبور بودم آن فضا را به زمان حال نزدیکتر کنم. از طرفی به یکباره در دوره پهلوی با شلختگی در حوزه زبانی روبهرو میشویم. اصطلاحات و فرهنگ مردم از آن شلختگی زبانی متاثر است. مثلا ضربالمثلهایی که استفاده میشود آن زبان فاخر را به حاشیه میبرد. من باید تلاش میکردم زبان کتاب نه خیلی امروزی باشد و نه زبان قدیم. نه زبان مدرن امروزی باشد و از طرفی زبان پهلوی هم نباشد، چون مجبور میشدم از مصطلحاتی استفاده کنم که مربوط به همان دوره است و اختصاصا در دوره پهلوی و در پهلوی اول در دیالوگهای مردم مشاهده میکنیم.
* کلماتی در جملات و در متن کتاب نشسته که مطالعات شما را نشان میدهد. معانی برخی از این کلمات در پاورقی آمده که خیلی خوب است. از دیگر مزایای کتاب فصلبندی است که از سرگردانی مخاطب جلوگیری کرده است. بنا داشتید 40 فراز از کتاب را انتخاب کنید و درباره آن بنویسید یا ابتدا نوشتید و بعد سراغ فصلبندی رفتید؟
خیلیها نمیپسندند یک کار داستانی پر از پانویس باشد من چون عقیده دارم خواننده نباید منفعل باشد و باید فعلیتی وجود داشته باشد، سعی کردم حد وسط را در نظر بگیرم. کلماتی در کتاب داشتیم که مخاطبان گفتهاند معنی آن را جستوجو کردهاند.
وقتی شروع به نوشتن کردم شکل خاصی مد نظرم نبود. اینکه فصلبندی داشته باشد و بهتر است عناوین فصلها توسط خود مرحوم سبزواری انتخاب شود و من شمارهگذاری کنم یا اسمی برایش تعیین کنم، اینها را از ابتدا نمیدانستم. من دیوان حکیم سبزواری را چند بار خواندهام؛ دیوان مختصری است و توصیه میکنم حتما بخوانید. قرار بود نسخه تصحیحشدهای توسط یکی از اساتید ادبیات فارسی دانشگاه سبزوار در این مجموعه منتشر شود. اشعار ایشان بار عرفانی دارد.
4-3 ماه از نگارش گذشته بود که تصمیم گرفتم فصلها 40 منزل باشد نه کمتر و نه بیشتر. برای برخی از فصلها مجبور به استفاده از تخیل بودم. مثلا ماجرای نماز باران تخیل بود، ما چنین گزارشی درباره زندگی ایشان نداریم. البته خبری از خشکسالی در آن دهه بود ولی اینکه دقیقا با سالهای بازگشت حکیم سبزواری به این شهر همزمان بوده و در شروع میانسالی ایشان بوده یا نه را اطلاعی ندارم.
* دور بودن شما از تهران چقدر بر سختی کارتان اضافه میکرد؟ این اتفاق بهانه پرتکراری برای کمتر نوشتن و کار نکردن کسانی است که از مرکز دور هستند.
بله! بهانه و بهانهتراشی است. من شاغلم و سر کار میرفتم و فصل عمدهای از سال را درگیر شغل و دیگر درگیریهای شخصیام هستم و به طور طبیعی دسترسی به منابع برای من سخت است اما اگر اراده وجود داشته باشد، بالاخره این اتفاق میافتد. از این نظر گله و شکایتی بابت در دسترس نبودن منابع ندارم. این روزها درباره شخصیتی تحقیق میکنم که عمده منابع من در اصفهان است. اگر بخواهم باید بروم و این اتفاق میافتد.
* برای نگارش این کتاب سفر داشتید؟
غیر از تهران و قم سفری نداشتم. رونمایی کتاب در سبزوار از جمله عنایاتی بود که حکیم سبزواری داشتند. قراری گذاشته بودم که من به سبزوار نرفتم و از ایشان خواسته بودم حالا که این کتاب را نوشتهام جایزه من یک سفر سبزوار و زیارت ایشان باشد. به واسطه حکیم سبزواری با خانواده برای مراسم رونمایی از کتاب دعوت شدیم و اکرام را به انتها رساندند. بعد زیارت ثامنالحجج و این سفر یک زیارت کامل و دلچسب بود.
* چرا با وجود اینکه تصویری از حکیم سبزواری وجود دارد، طرح جلد را به سمت دیگری بردید؟
در این مورد باید از طراح طرح جلد سوال بپرسید، من نظر دیگری داشتم. من پلن A و B خود را به طراح گفتم ولی هیچکدام اجرا نشد و نظر دیگری اعمال شد. سیاست ناشر این نبود که تصویر عالم روی جلد باشد. نمیخواستند اثر مثل تذکرهنامه باشد و شکلی از محتوای داستانی اثر مد نظرشان بود. من نمادهایی از زندگی ایشان را مد نظر داشتم، از جمله انگشتر، دستنوشته و شرح حال خودنوشت ایشان و عینکی که دور آن کرباس پیچی شده است. من دوست داشتم اینطور تصویرگری شود. عینک ایشان در موزه ملک است.
* شاید در دوران ناصری دیدن ماجرا از دید وی به زیبایی کار میافزود.
اگر دستنوشتههای ناصرالدین شاه از روزنوشت آن روز را مطالعه کرده باشید، متوجه نکاتی میشوید. این دیدار در زندگینامههای حکیم سبزواری آمده است. بسیاری حکیم سبزواری را با همین یک دیدار ناصرالدین شاه میشناسند، یعنی حکیم سبزواری همان کسی است که ناصرالدین شاه در سبزوار به دیدارش رفته است. در مورد زاویه دید باید اضافه کنم من درباره این کار وسواسی داشتم و نمیخواستم ریسک کنم. میشد با تغییر زاویه دید، چنین کاری کرد و من این کار را کرده بودم و جزو گزینههایم بود ولی با زاویه من راوی ارتباط نگرفته بودم و فکر میکردم کار به سمت نوجوان میرود. طرح جلد و قطع کتاب طوری است که گمان میشود کار نوجوان است. سال گذشته وقتی کتاب منتشر شد آقای فاضل کتاب را دید و گفت این کار نوجوان است. به عنوان کاری فرهنگی چون درباره ظاهر کتاب زیاد دخیل نبودم، نمیتوانم نظری بدهم ولی از نظر محتوا باید دفاع خودم را داشته باشم.
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با فرزام بابایی، کارگردان نمایش «لانه موشها» که این روزها در عمارت نوفللوشاتو میزبان علاقهمندان است
نمایشی برای پرداختن به عمق روابط انسانی
گروه فرهنگ و هنر: از اواسط دهه 80 درست زمانی که گسترش سالنها و اجراهای خصوصی در کشور رشد مضاعفی یافت، این هنر مادر رفتهرفته وضعیت بغرنجی را از لحاظ اقتصادی تجربه کرد؛ از یک سو بودجه مرکز هنرهای نمایشی به عنوان متولی تئاتر در کشور نه تنها افزایش نیافت، بلکه از آنچه نیز بود کمتر شد و از سوی دیگر صدها نمایشی که روزانه در کشور میزبان مخاطبان میشد با انبوهی از افزایش هزینهها در مواردی چون دستمزدها، تهیه، ساخت دکور و سایر مسائل مواجه شد تا بیش از پیش نیازمند حمایتهای مرکز هنرهای نمایشی بشوند؛ چالشی که در نهایت امروز کار را به مرحلهای رسانده که اساسا اغلب اجراها بدون هیچگونه حمایت مادی و تنها با فروش بلیت و مخاطبانشان باید هزینههای خود را پرداخت کنند و اساسا هنر تئاتر به امری پرهزینه همراه با ضررهای اقتصادی بدل شده است، از همین رو گروههای نمایشی در کنار تولید و خلق آثار هنری باید نیمنگاهی به شیوههای تبلیغی برای بازگشت سرمایه داشته باشند، لذا شرایط فعلی اقتصادی، تئاتر در بهترین حالت ممکن میتواند اندک هزینههای خود را جبران کند و رسیدن به سود تقریبا امری محال است.
امروز تولید و روی صحنه بردن آثار نمایشی امری بسیار سخت و پرریسک به شمار میرود اما در این میان هستند برخی گروههای نمایشی که با استفاده از چهرههای معروف و اصطلاحا مخاطبپسند با توسل به اجراهای طولانیمدت در تلاشند از این رهگذر ضررهای احتمالی را جبران کنند ولی قطعا این شیوه شامل همه اجراها نشده و تنها تعداد محدودی میتوانند به اندک سودی دست یابند.
در این میان به جرأت میتوان اذعان کرد فعالیت برای گروههای جوان و اجراهای خاص که در حالت عادی هم شاید مورد پسند بسیاری از مخاطبان همیشگی تئاتر قرار نمیگیرد که دیگر قوز بالای قوز به شمار میرود و سختی کار را برای این گروهها و هنرمندان دوچندان میکند، هرچند چراغ اینگونه آثار با تلاش و اهتمام جوانهای مشتاق و علاقهمند با وجود شرایط ذکرشده به هر سختی و مشقتی که شده همچنان روشن مانده و با وجود شرایط سخت اقتصادی در حوزه تئاتر به فعالیت خود ادامه میدهند.
به عنوان نمونه نمایش «لانه موشها» به کارگردانی فرزام بابایی که این روزها در عمارت نوفللوشاتو روی صحنه رفته است با نگاهی اکسپرسیونیستی میزبان مخاطبان و علاقهمندان خاص این گونه اجرایی شده است؛ نمایشی که از 13 آبان کار خود را آغاز کرد و مطابق جدول برنامهریزی این مجموعه تئاتری تا فردا 29 آبان همهروزه ساعت 18 روی صحنه میرود.
فرزام بابایی، کارگردان این نمایش با توجه به مدت و دوره تمرینی و فرآیند ایده تا اجرای نمایش در گفتوگو با «وطن امروز» گفت: حدود ۲ سالی طول کشید تا بتوانم متن نمایش را آماده کنم. در مدت نگارش و پرداخت متن سعی کردم چیزی را که روی کاغذ میآورم بیربط با وضعیتی که اکنون در آن زندگی میکنیم نباشد تا تماشاگران بتوانند براحتی با کاراکترهای اثر همزادپنداری کنند و خود را به جای آنها بگذارند.
بابایی درباره محتوا و داستانی که این اثر به آن اشاره دارد، گفت: نمایشنامه «لانه موشها» نتیجه تجربیات شخصی و مشاهداتی است که در طول زندگی و کار هنریام به دست آوردهام. موضوعات و چالشهایی که در جامعه با آنها مواجه هستیم، از جمله ترسها و امیدها، الهامبخش من برای نگارش این نمایش بوده است.
وی ادامه داد: سعی کردم با این نمایش، پیامهایی درباره اهمیت اتحاد، مقاومت و شناخت واقعیات اجتماعی را به مخاطبان منتقل کنم. در واقع این نمایش به عمق روابط انسانی میپردازد و نشان میدهد چگونه تعاملات و تصمیمات ما میتوانند زندگی دیگران را تحت تأثیر قرار دهد. شخصیتها با تضادهای درونی و بیرونی خود دست و پنجه نرم کرده و تلاش میکنند درک بهتری از خود و دیگران پیدا کنند.
این هنرمند در پاسخ به اینکه چرا در میان انبوه اجراهایی که سراغ حذف دکور و طراحی صحنه رفتهاند، به سمت اجرا در یک دکور سنگین رفته است، بیان کرد: در میان بیشتر کارهایی که به سمت استفاده از صحنههای ساده و مینیمالیستی رفتهاند، ممکن است استفاده از دکور سنگین با این متریال و حجم به عنوان یک ریسک به نظر برسد، چرا که هزینهها و نیازهای فنی بیشتری را به همراه دارد اما ما قصد داشتیم عمق بیشتری به نمایش خود بدهیم و تجربهای چندبعدی و متفاوت برای مخاطبان فراهم کنیم که به نوعی از طریق دکورهای مینیمال قابل دستیابی نیست.
کارگردان نمایش «لانه موشها» ادامه داد: ما در گروه تئاتر افلیا بر این باوریم که مخاطبان تئاتر شایسته بهترینها هستند و به همین واسطه به سمت طراحی دکور با دقت در جزئیات رفتیم. این انتخاب نشاندهنده تعهد به هنر تئاتر و ارزشگذاری بر تجربه کلی مخاطب است. میتوانیم دنیایی پرجزئیات و غنی خلق کنیم که به تقویت پیامها و احساسات نمایش کمک میکند.
این هنرمند با بیان اینکه یکی از اهداف کار دعوت مخاطبان به یک سفر احساسی و فکری بوده است، درباره استفاده از طراحی فرم برای انتقال مفهوم نمایش اظهار کرد: استفاده از فرمهای متنوع در نمایش به ما این امکان را میدهد که مخاطبان خودشان به کشف معانی و پیامهای پنهان بپردازند. این فرآیند کشف، تجربهای بینظیر و ماندگار برای آنها به وجود میآورد که فراتر از تماشای صرف یک نمایش است. ما معتقدیم این روش باعث میشود مخاطبان نه تنها داستان ما را ببینند، بلکه آن را به شکل عمیقتری حس کنند و در ذهن خود به تأمل بپردازند.
بابایی در پایان گفت: امیدوارم شرایطی فراهم شود تا همه هنرمندان بتوانند بدون محدودیت و فارغ از هرگونه دغدغهای به فعالیت بپردازند و هنر ارزشمند خود را با جامعه به اشتراک بگذارند. ایجاد محیطی که در آن هنر و خلاقیت بتواند رشد کند و شکوفا شود، نیازمند حمایت و همبستگی همه ما است. با آرزوی روزهای بهتر برای هنر و هنرمندان، امیدوارم بتوانیم با همکاری و حمایت رسانهها و مردم، فرهنگی غنیتر و پویاتر برای تئاتر ایران رقم بزنیم و به این هنر همانطور که شایسته است، بپردازیم.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|