|
طارمی، ستارهای در جستوجوی درخشش در اینتر
مهدی حقش را میگیرد؟
باربد بهراد: مهدی طارمی، پس از 4 فصل پرافتخار در پورتو، راهی اینتر شد تا تواناییهای خود را در یکی از معتبرترین لیگهای جهان به نمایش بگذارد اما روزهای نخست حضور او در تیم ایتالیایی، آنطور که انتظار میرفت نبود. نه گلهای خاطرهانگیز و نه پاسهای حیاتی، هیچکدام هنوز به کارنامه او در اینتر افزوده نشدهاند. انتظارات بالا و عملکردی که هنوز در حد انتظار نیست، طارمی را زیر فشار سنگین نقدها قرار داده است.
طارمی در دیدار حساس لیگ قهرمانان اروپا مقابل لایپزیگ، در ترکیب اصلی اینتر به میدان رفت اما نتوانست تاثیر چشمگیری از خود برجا بگذارد. حالا آمار او پس از 15 بازی در سری آ و لیگ قهرمانان، تنها یک گل و 3 پاس گل است؛ رقمی که به هیچ وجه با استانداردهای او در پورتو و حتی ریوآوه برابری نمیکند. اما آیا این شروع کُند، نقطه پایانی بر رویاهای طارمی خواهد بود؟ برای پاسخ به این پرسش، باید به گذشته او نگاهی بیندازیم؛ جایی که این مهاجم بارها ثابت کرده میتواند پس از روزهای سخت، با درخششی شگفتانگیز بازگردد.
* الغرافه؛ سرآغاز ماجراجوییهای فرامرزی
نخستین تجربه بینالمللی طارمی، ژانویه 2018، با پیوستن به الغرافه قطر آغاز شد. او که بهتازگی از محرومیتی جنجالی به دلیل فسخ قرارداد غیرقانونی با ریزهاسپور رها شده بود، هفتههای نخست حضورش در الغرافه را با فشار و افت نسبی آغاز کرد. در 4 بازی ابتدایی، تنها یک پاس گل در کارنامهاش دیده میشد اما طارمی در پنجمین بازی به گل رسید و پس از آن، نمایشهای خیرهکنندهای ارائه داد. او در 15 بازی نخست خود برای الغرافه، 10 گل به ثمر رساند و 5 پاس گل داد.
* ریوآوه؛ نمایشی خیرهکننده در پرتغال
انتقال طارمی به ریوآوه پرتغال، نقطه عطفی در مسیر حرفهای او بود. مهاجم ایرانی در نخستین بازی برای این تیم گلزنی کرد و تنها چند هفته بعد، در سومین بازی خود، هتتریک به ثبت رساند. او بهسرعت توجه فوتبال پرتغال را جلب کرد؛ از کسب 4 پنالتی در یک بازی مقابل اسپورتینگ گرفته تا زدن 4 گل در 5 بازی ابتدایی. اگرچه نیمفصل اول را با افتی نسبی به پایان رساند اما در نیمفصل دوم به اوج برگشت و در 15 بازی نخست خود 7 گل، 4 پنالتی و یک اخراج از حریف را به نام خود ثبت کرد.
* پورتو؛ از نیمکتنشینی تا قلههای افتخار
پس از فصل فوقالعاده در ریوآوه، طارمی به پورتو پیوست اما او نیز مانند بسیاری از بازیکنان جدید، نخستین هفتههای حضورش را روی نیمکت سپری کرد. در نخستین فرصت کوتاه برای بازی، یک پنالتی گرفت و بارقهای از تواناییهایش را نشان داد ولی برای نخستین گل خود، تا هفته هفتم لیگ پرتغال صبر کرد. طارمی در 15 بازی ابتدایی خود برای پورتو، 4 گل زد و یک پنالتی گرفت. پس از این شروع محتاطانه، او به ستون اصلی خط حمله تیم تبدیل شد و سالهای درخشانی را در پورتو سپری کرد.
* اینتر؛ چالش تازه، سرنوشت تازه
حالا مهدی طارمی در ایتالیا و زیر پرچم اینتر، با چالشی بزرگتر روبهرو است. تاریخ نشان داده او توانایی گذر از روزهای سخت را دارد. تجربههای پیشین طارمی از الغرافه تا پورتو، گواهی بر این است که نباید او را تنها با عملکرد هفتههای نخست سنجید. این مهاجم بلندپرواز، بارها توانسته از بحرانها پلی برای رسیدن به موفقیت بسازد. آیا در اینتر نیز این مسیر تکرار خواهد شد؟ زمان پاسخ این پرسش را خواهد داد.
***
ماجرای جابهجایی صلاح، طارمی و آرناتوویچ!
رسانه فیچاخس اسپانیا مدعی شد اینتر حاضر است برای جذب محمد صلاح، مهدی طارمی را بفروشد. قرارداد محمد صلاح در تابستان آینده به پایان میرسد و لیورپول اقدامی برای تمدید قرارداد ستاره مصری انجام نداده است. این بازیکن چند روز قبل از دیدار با رئالمادرید و در مصاحبهای جنجالی، از احتمال ترک آنفیلد گفت و حالا از یک ماه دیگر و ورود به ژانویه 2025، او میتواند با تیمهای خواهانش مذاکره کند و قرارداد امضا کند. یکی از باشگاههایی که به دنبال جذب صلاح خواهد بود، اینتر است. نراتزوری برای تقویت خط حمله خود به دنبال جذب رایگان فرعون مصری خواهد بود. این خبری است که رسانه فیچاخس اسپانیا مطرح کرده است. آنها مدعی شدهاند که افعیها حاضر به قربانی کردن ۳ مهاجم خود به نامهای مهدی طارمی، مارکو آرناتوویچ و خواکین کورهآ هستند. درباره گزارش رسانه فیچاخس اسپانیا چند نکته تأملبرانگیز نیز وجود دارد. نخست اینکه محمد صلاح طی سالیان حضور در لیورپول و حضور در 368 مسابقه برای این تیم، در 328 بازی به عنوان وینگر راست بازی کرده است. این در حالی است که اساسا ترکیب اینتر طی 6 سال اخیر و در دوران آنتونیو کنته و سیمونه اینزاگی بر پایه 2-5-3 ساخته شده و به همین دلیل عملا پست وینگر در ترکیب نراتزوری کارآمد نیست، مگر اینکه صلاح قصد داشته باشد در خط حمله و به عنوان مهاجم بازی کند. نکته دوم اینکه فیچاخس در شرایطی مدعی شده که اینتر با فروش طارمی، آرناتوویچ و کورهآ قصد درآمدزایی دارد که اساسا تنها مهاجم ایرانی است که در پایان فصل همچنان تحت قرارداد اینتر خواهد بود و ۲ مهاجم دیگر در تابستان بعدی بازیکن آزاد خواهند بود. به هر شکل، در گزارش فیچاخس با عنوان «برنامه اینترمیلان برای جذب محمد صلاح در تابستان» آمده است: باشگاه اینترمیلان قصد دارد در تابستان آینده حرکت بزرگی در بازار نقلوانتقالات انجام دهد و محمد صلاح، وینگر مصری لیورپول را به صورت رایگان جذب کند. برای تأمین دستمزد بالای این بازیکن، اینترمیلان آماده است تا تغییراتی در ترکیب خود ایجاد کرده و بازیکنانی همچون مارکو آرناتوویچ، مهدی طارمی و خواکین کورهآ را برای فروش قرار دهد. قرارداد صلاح با لیورپول تا تابستان 2025 ادامه دارد اما اینترمیلان از ژانویه میتواند برای عقد پیشقرارداد با او مذاکره کند. صلاح 32 ساله که یکی از عوامل موفقیتهای اخیر لیورپول بوده و عناوین متعددی را به همراه این تیم به دست آورده، دستمزدی نزدیک به 11.7 میلیون یورو در سال دریافت میکند که چالشی جدی برای تراز مالی اینترمیلان ایجاد خواهد کرد. فروش این ۳ بازیکن نهتنها درآمدزایی خواهد کرد، بلکه فضای لازم در فهرست حقوق باشگاه را نیز آزاد میکند. حضور صلاح نهتنها خط حمله اینتر را تقویت میکند، بلکه تجربه، توانایی گلزنی و مهارتهایش در لحظات حساس به این تیم کمک خواهد کرد. تجربه قبلی او در سری آ با تیمهای فیورنتینا و رم، او را گزینهای ایدهآل برای تطبیق سریع با لیگ ایتالیا میسازد. این انتقال میتواند اینترمیلان را به یکی از مدعیان اصلی رقابتهای داخلی و اروپایی تبدیل کند. اگر این قرارداد نهایی شود، صلاح میتواند به رهبر هجومی این تیم تبدیل شود و اینتر را به سمت دستاوردهای جدید در فوتبال بینالمللی هدایت کند.
ارسال به دوستان
واشنگتن: 18 سالههای اوکراینی باید بجنگند!
زلنسکی: خاک میدهیم
واشنگتن: 18 سالههای اوکراینی باید بجنگند!
زلنسکی: خاک میدهیم
تحقیر دیکتاتور اوکراین توسط ترامپ و اطرافیانش بیدلیل نبود و خیلی زود مشخص شد ولودیمیر زلنسکی چیزی جز عروسک خیمهشببازی واشنگتن نیست. رئیسجمهور اوکراین برای نخستینبار گفته است ممکن است مایل باشد با آتشبس با نیروهای روس که هنوز کنترل زمینهای مدنظر کییف را در دست دارند، موافقت کند. ولادیمیر زلنسکی قبلا تاکید کرده بود تنها «خروج کامل» نیروهای روسیه و بازگرداندن مرزهای اوکراین در سال ۱۹۹۱ باید بهعنوان پیششرط برای هرگونه مذاکرات صلح آتی باشد.
روز جمعه در مصاحبهای با اسکای نیوز، از ولودیمیر زلنسکی خواسته شد تا درباره گزارشهای اخیر مبنی بر اینکه تیم دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا در حال بررسی اجازه دادن به روسیه برای حفظ قلمرو مورد نظر اوکراین در ازای عضویت اوکراین در ناتو است، نظر بدهد. زلنسکی در ادامه گفت: «اگر میخواهیم مرحله حاد جنگ را متوقف کنیم، باید خاک اوکراین را که تحت کنترل خود داریم، زیر چتر ناتو بگیریم».
وی افزود: «ما باید این کار را سریع انجام دهیم و سپس درباره مناطق اشغالشده اوکراین میتوانیم آنها را از راه دیپلماتیک بازگردانیم». زلنسکی همچنین تاکید کرد چنین ترتیبی هرگز به طور رسمی به اوکراین پیشنهاد نشده است. او تصریح کرد کییف رسما از ادعای کریمه و 4 منطقه دیگر که به ترتیب پس از همهپرسی روسها در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۲۲ به روسیه پیوستند، چشمپوشی نخواهد کرد. زلنسکی در مصاحبه خود اشاره کرد که «چتر ناتو» عضویت کامل ناتو نخواهد بود، چیزی که پوتین بهعنوان بخشی از هرگونه توافق صلح رد کرده است، بلکه میتواند به این معنا باشد که کشورهای عضو ناتو از جمله بریتانیا، ایالات متحده، فرانسه و آلمان، تضمینهای امنیتی جداگانهای را به اوکراین ارائه کنند. اوکراین در سپتامبر ۲۰۲۲ درخواست پیوستن به ائتلاف نظامی تحت رهبری ایالات متحده را داد.
با این حال، ناتو به صراحت اعلام کرده است اوکراین نمیتواند تا زمانی که درگیریاش با روسیه حل و فصل نشود، به عضویت این اتحادیه درآید.
عجیب اینکه زلنسکی در سالهای گذشته حتی به خاطر طرحهایی از سوی ناتو با شرط واگذاری خاک این کشور به روسیه، با برخی مقامات اروپایی درگیری لفظی و سیاسی پیدا کرده بود.
دولت بایدن در واپسین روزهای فعالیت خود پیش از روی کار آمدن ترامپ، همچنان برای دامن زدن به جنگ میان اوکراین و روسیه تلاش میکند؛ رویکردی که برخی رسانههای آمریکایی آن را شیطانی توصیف کردهاند.
در جدیدترین دخالت دموکراتها در این جنگ، کاخ سفید، رژیم دستنشانده کییف را برای بسیج ۱۸ سالههای اوکراینی به جبهههای جنگ شرق و جنوب این کشور تحت فشار گذاشته است.
به گزارش آسوشیتدپرس، یک مقام ارشد دولت بایدن گفت دولت دموکرات در تلاش برای کمک به اوکراینی که در جنگ 3 سالهاش با روسیه همواره از کمبود نیرو در رنج بوده، از اوکراین خواسته سن سربازی را از ۲۵ سال به ۱۸ سال کاهش دهد تا گروه مردان در سن جنگ بزرگتر شود.
به گفته این مقام آمریکایی، اوکراین در حال حاضر سربازان کافی برای جبران خسارات میدان نبرد بسیج نمیکند یا آموزش نمیدهد و همزمان با ارتش رو به رشد روسیه روبهرو است.
پیشتر «شان ساوت» سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید در بیانیهای گفته بود دولت بایدن به ارسال تسلیحات به اوکراین ادامه خواهد داد اما آن را مشروط به اجرای طرح اعزام 18 سالههای اوکراینی به جبههها کرده و چنین توجیه کرده بود که نیروی انسانی حیاتیترین نیاز اوکراین در حال حاضر است.
در یک اظهار نظر باور نکردنی، بردلی بومن، مدیر ارشد مرکز قدرت نظامی و سیاسی در بنیاد آمریکایی دفاع از دموکراسی از کاهش سن سربازی در اوکراین و اعزام نوجوانان کم سن و سال به میدان جنگی مهلک حمایت کرده است.
اوکراینیها گفتهاند به حدود 160 هزار نیروی اضافه برای تامین نیازهای میدان نبرد خود نیاز دارند اما واشنگتن معتقد است آنها احتمالا به بیش از این نیاز خواهند داشت. بیش از یک میلیون اوکراینی از جمله گارد ملی و سایر واحدها در حال حاضر در لباس نظامی هستند.
با وجود همه تمهیدات از جمله پایین آوردن سن مشمولان خدمت، حذف معافیتها و ثبتنام آنلاین سربازگیران حرفهای، انتظار میرود تنها 50 هزار نیرو به ارتش اوکراین اضافه شوند.
این در حالی است که بخش مهمی از ارتش اوکراین مشغول اشغال مساحت بسیار کوچکی از استان مرزی کورسک در روسیه است.
با وجود فشار فزایندهای که دولت بایدن بر رژیم کییف برای تقویت صفوف جنگی خود در مقابل روسها وارد میسازد، به نظر میرسد این وضعیت بلافاصله پس از ورود مجدد ترامپ به کاخ سفید در 20 ژانویه تغییر کند. رئیسجمهور جمهوریخواه صریحا اعلام کرده بهسرعت به جنگ اوکراین پایان خواهد داد.
با این اوصاف زلنسکی و تیم دستنشانده نومحافظهکاران صهیونیست فعلی کاخ سفید، از آینده خود در قدرت هراسناک شده و رفتهرفته در حال چرخش به سیاستهای ترامپی هستند.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» در زادروز جلال آلاحمد بررسی کرد؛ چرا جلال به متن بدل نشده است؟
چه کسی از جلال میترسد؟
مهرداد احمدی: از جلال آلاحمد چه میدانیم؟ یا بگذارید اینطور سؤال کنم: از جلال آلاحمد امروز چه میدانیم؟ اغلب ما عادت کردهایم پرسش از روشنفکران را با مسائلی خلط کرده و همین که آن مساله رفع شد یا مهلتش سرآمد او را هم کنار بگذاریم تا کی شود دوباره چیزی یا حادثهای ما را به این صرافت بیندازد که درباره او چیزی بگوییم و شاید هم چیزکی بخوانیم. با این حال بعید بدانم مواجهه آلمانیها با نیچه، کانت و دیلتای هم از همین قماش باشد. نمیخواهم بگویم جلال آلاحمد دیلتای و کانت است؛ نه! من هم بگویم احتمالا خود مرحوم چندان راضی نباشد. حرف من این است که ما مدتهاست «خواندن» نمیتوانیم. نه اینکه نخواهیم؛ نمیتوانیم و این نتوانستن از مصائب عروض یکباره جهان جدید است که تا میآییم با وجهی از آن نسبتمان را مرتب کنیم، یک وجه دیگرش پیدا میشود و ما را در هم میریزد. نه فقط فضای عمومی که حتی ساحت روشنفکری ما اعم از دانشگاهی و غیرش، از خواندن بازماندهاند. دلمشغولی روزمره و گرفتاری در بازی بیسرانجام مرده باد و زنده باد ما را از اینکه ببینیم کجا ایستادهایم محروم کرده است. عدهای گمان میکنند اگر سؤال کنیم ما کجا ایستادهایم، لزوما باید دست به به شمارش و فهم مؤلفههای جهان ایرانی – اسلامی بزنیم و خب! این هم کار پیچیدهای است و ما هم در عسرت! اما میتوان برای فهم وضعیت خودمان، یعنی وضعیت فهممان از جهان الزاما به عهد دقیانوس سفر نکرد. میتوان پرسید در همین 100 سالی که با جهان مدرن روبهرو شدهایم، بر سر خوان اندیشگی چه کسانی نشستهایم؟ یا سر بر شانه کدامین غولی گذاشتهایم؟ ممکن است بگویید جلال آلاحمد غول نیست. قبول ندارم. ما نمیتوانیم از آنچه در انبان حافظه فرهنگیمان هست درگذریم. هایدگر حکایت کسانی را که در خلأ به جهان میاندیشدند آنانی میدانست که چون خسی اسیر دست بادند. جلال حافظه ما است ولی نیست. همین عبارت متناقضنما جان نوشتار است. جلال به چه اعتبار حافظه ماست؟ او به این اعتبار حافظه ما است که برای نخستین بار کاری افلاطونی کرد. افلاطون برای رسیدن یک ایده فلسفی به سطح محسوسات از وسایطی سخن میگفت که میتوانستند پله به پله آن را به مردم برسانند. جلال آلاحمد ایده مشخصی را از فردید گرفته بود؛ غربزدگی. اما هنر او در آن بود که توانسته بود این ایده بهشدت پیچیده و هستیشناختی را ملائم با فهم خودش، بدل به ادبیات کند. تولید ادبیات نه الزاما به معنای تولید یک اثر ادبی بلکه به معنای ایجاد مساله از رهگذر نوشتن بود. قدرت جلال آلاحمد فقط این نبود که به غربزدگی در مقام یک بحران پی برده بود؛ قوت او تعبیر متنی آن در قالب روایتهایی ساده بود؛ روایتهایی که توانست به ایده، شمایل مساله ببخشد. ما درباره مساله غربزدگی جلال آلاحمد میتوانیم داوری کنیم اما نمیتوانیم چون به حد ایده فلسفی فردید نمیرسد یا از پیچدگی کمتری برخوردار است، مساله بودنش و مساله طرح کردن جلال را انکار کنیم. عدهای به درستی میگویند جلال آلاحمد درباره غربزدگی فردید دچار سوءتفهم بود. میتوان همدل بود که جلال واقعا به کنه آنچه فردید میگفت راه نیافت. اما سؤال این است که آیا برای یک ادیب یا روشنفکر که سراسر در حوزه عمومی تنفس میکند واقعا لازم بود تا ایده فردید را به دقت تفصیل دهد؟ غربزدگی برای جلال نشان از ارعابی دارد که یقه ایرانی مسلمان را گرفته و تا او را خفه نکند رهایش نمیکند. این چیزی نبود که فردید بدان بیندیشد. برای فردید غربزدگی همان یونانیمآبی است که البته تاریخ جهان را گریزی از آن نیست. برای آلاحمد این یک وضعیت تاریخی ولی مبارزهپذیر است، یعنی این هیولا اگر چه واقعی است ولی مقدر نیست و میتوان از او گریخت. البته جلال هیچگاه نمیگوید این گریز چگونه است؟ ابن را هم نمیدانیم که مبارزه از نظر او چیست؟ اما دستکم میدانیم که باید به خویشتن خود بازگشت و این همان راهی است که از جلال تا شریعتی امتداد مییابد. در واقع بحث این نیست که آیا این مساله به قدر کافی فلسفی است یا نه، بلکه حرف بر سر این است که آیا جلال توانست با غربزدگی مسالهای تولید کند که در آگاهی ما زنگی را به صدا درآورد یا نه؟ همین که ما امروز در عداد مخالفان یا موافقان اوییم نشان میدهد احتمالا چیزی را در او مفید یا خطرناک یافتهایم که زحمت رد و انکار او را به خودمان میدهیم و اینجا همان موضعی است که این نوشتار میایستد و مخاطب را هم بدان میخواند. تفسیر یک روشنفکر را همیشه نمیتوان با موازین دانشگاهی به انجام رسانید، اگر هم بتوانیم احتمالا به درد یک پژوهش از سلسلهپژوهشها بخورد. اغلب کسانی که از موضع دقت در زوایای فنی و علمی جلال در صدد رد او برآمدهاند از این امر ساده غفلت کردهاند که جلال آلاحمد قصه میگفت، حکایت نقل میکرد و به زبان مردمی سخن میگفت که احتمالا هیچگاه کتاب فلسفی نخواندهاند. برای همین سؤال کردن از چنین آدمی باید معطوف به تاثیری باشد که دقیقا در همان حوزه ایجاد میکند. یا با جلال مسالهای طرح شد یا نه؟ آیا با جلال جریانی آغاز یا جریانی قوت گرفت یا نه؟ و دقیقا همینها هستند که 100 سالگی جلال و 101 سالگی او را مهم میکنند؛ جلال چیزی به حافظه فرهنگی ما اضافه کرده است که از آن گریزی نداریم؛ غربزدگی!
چرا جلال آلاحمد به متن بدل نشده است؟ این همان سوالی است که مستقیما ما را به دشواری خواندن در وضعیت کنونیمان سوق و نشان میدهد چرا حافظه ما نیست یا هنوز نشده است. ما قوت خواندن را از دست دادهایم؛ کم میخوانیم و همان کم را هرز. روزنامهها وضعیت مناسبی ندارند، تیراژ کتاب در پایینترین حد ممکن قرار گرفته و اشباح سوشال مدیا در حال بلیعدن ما هستند. خواندن برای مخاطب نیست. خواندن فعال کردن توانهای متن است، ما الزاما متن را نمیخوانیم که چیزی بر معلومات یا محفوظاتمان اضافه کرده باشم؛ ما متن را میخوانیم تا متن را زنده کنیم. هر چه متنی که میخوانیم نسبت جدیتری با جهان امروز ما داشته باشد، نیاز به احیای متن بیشتر میشود تا آنکه به اثری بدل شود که بی آن نتوانیم در فضای امروز تنفس کنیم. جلال آلاحمد که در ادوار پهلویها زیسته، فهمیده آنچه در حال وقوع است نوعی کوچ اجباری است. خود او در همان غربزدگی میگوید: «آدم غربزده ریشه و بنیادی ندارد». او این بیریشگی را وقتی با مفهومسازی فردید تطبیق داد، فهمید اینجا چیزی در حال وقوع است، البته او مساله را تا حد مواجهه سیاسی با غرب کاهش داد اما این ابدا برای کسی که هرگز ادعا نکرده بود میخواهد برایمان این مواجهه را فلسفی کند، عیب نیست. جلال مردمنگار، غربزدگی را در میان همان مردن یافته بود؛ در سفر. آیا آنچه بدین شکل از میان یک تجربه فرهنگی برآمده و ادبیت یافته، هنوز مساله ما نیست؟ آیا آن «وبازدگی»ای که ما را «هرهری مذهب» بار آورده بود، یکسره رخت بربسته؟ اگر نه، چرا هنوز قدرتهای متن را در بافت امروزی احیا نکردهایم؟ گمان میکنم در اینجا پای چیزی دیگر در میان است. ما از جلال مرزی برای صفبندی ساختهایم. یا به عوالم مدرن علاقهمندید و جلال را دشمن میدانید یا در قطب مخالفید و جلال دوست شماست. اما کسی این وسط نمیپرسد جلال اجتماعی کجاست؟ جلالی که برخی از زشتترین رفتارهای انسانی «مثل نان به نرخ روزخوری» را برای توصیف انسان غربزده به کار میگرفت، کجاست؟ جلال در این معنا متن است؛ نه انسان تاریخی! جلال 50 سال اخیر یک انسان مبارز است. حتی برخی درباره تقید او به دین و مذهب هم صحبت کردهاند. مگر ما که کانت و ابنسینا و هگل را میخوانیم، در پی سنجش عمل به شرعیات آنها رفتهایم که با جلال هم چنین کنیم. جلال آلاحمد مساله سادهای دارد. او میگوید غرب شامل همه ممالکی است که ماشین دارد و مواد اولیه و همین هم سبب استعمار شده است. کسی ممکن است بپرسد غرب چرا اینها را دارد؟ این سوالی است که حتما باید بدان جواب داد اما ممکن است کسی هم بگوید این صورتبندی از سوی جلال، ساده است ولی واقعیت هم دارد و بعد به این فکر کند که این برتری چه بر سر بقیه میآورد. آیا این ترک بزرگی در آگاهی جمعی ما نبود؟ برای مایی که یاد گرفته بودیم از منورالفکران فرنگ دیده تجلیل کنیم چه رسد به خود فرنگیها. پرسیدن این پرسشها با عینک ایدئولوژی و فرهنگ استادیومی که دنبال دشمنی برای رقابت است و گاهی هم از بیچیزی به سایه مشت میزند، ممکن نیست.
بازگردیم به پرسش اولیه این بخش: چرا جلال هنوز متن نیست؟ گمانم جواب این سؤال را باید در اقتصاد سیاسیای یافت که نفوذ هر شکلی از سؤال درباره غرب را مترادف تحجر کرده است. البته ممکن است کسی بگوید نهادهای مختلف دولتی حسابی برای جلال آلاحمد کار میکنند و از این نظر دیگر نیازی به بقیه نیست اما مساله دقیقا همینجاست؛ جایی که جلال آلاحمد از یک فیگور اجتماعی و روشنفکر عمومی به یک ایدئولوگ دولتی بدل میشود؛ این پوستین وارونهای است که یک جریان فرهنگی در ایران بر تن همه کرده است. روزی به شریعتی لقب روشنفکر مسلح دادهاند و فردید را منادی خشونت دانستهاند و دیگر روز در تدین جلال آلاحمد انقلت کرده و او را از مسببان عقبماندگی کشور دانستهاند اما در این میان همگی یک ویژگی مشترک داشتند؛ باید از هر 3 آنها شمایلی دولتی ساخته میشد تا هر کس در برابر آنها قد علم میکند، مستقل و آزاده باشد. این نظم فرهنگی مستظهر به یک اقتصاد سیاسی ویژه است؛ اقتصادی که چنان هژمونیای ایجاد میکند که با ابزار رعب و ترس، از هر مخالفی یک دیگری وابسته، زشت و نئاندرتال میسازد. گفتم چرا جلال را تخریب و از نو بنا نمیکنیم؟ جوابش عسرت ما و قدرت سرمایه است.
***
آلاحمد و مواجهه با مدرنیته
محسن ردادی: مهمترین پرسشی که در ۱۵۰ سال اخیر با آن مواجه بودهایم، چگونگی کنار آمدن با مدرنیته است. ایرانیان، ناگهان خود را در دنیایی یافتند که در آن، غرب قانونگذاری میکند، محصول تولید میکند و بیوقفه در حال پیشرفت است. در این وضعیت، اندیشمندان نسخههای متفاوتی برای مواجهه با مدرنیته پیچیدهاند. یکی از این اندیشمندان که هنوز هم کلامش تازه است و شنیدنی، «سیدجلال آلاحمد» است. در این یادداشت تلاش میکنم راهکارهای وی برای گذار به مدرنیته را مرور کنم.
اولین واکنش روشنفکران ایرانی پس از مشاهده پیشرفتهای غرب، «تسلیم» بود. این متفکران احساس میکردند از نظر توانمندی و دانش، فاصله ما با غرب به قدری زیاد شده که جز تسلیم و تقلید راه دیگری نداریم. جلال میگوید: «در 3-2 قرن اخیر، احساس رقابت با غرب در ما فراموش شده است و احساس درماندگی بر جایش نشسته و احساس عبودیت. ما دیگر نهتنها خود را مستحق نمیدانیم یا برحق (نفت را میبرند چون حقشان است و چون ما عرضه نداریم. سیاستمان را میگردانند چون خود ما دست بستهایم. آزادی را گرفتهاند چون لیاقتش را نداریم)، بلکه اگر در پی توجیه امری از امور معاش و معاد خودمان نیز باشیم بر ملاکهای آنان ارزشیابی میکنیم. عین غربیها زن میبریم، عین ایشان ادای آزادی را درمیآوریم. عین ایشان دنیا را خوب و بد میکنیم و لباس میپوشیم و چیز مینویسیم و اصلا شب و روزمان وقتی شب و روز است که ایشان تأیید کرده باشند. جوری که انگار ملاکهای ما منسوخ شده است».
این احساس درماندگی غربزدهها اراده برای پیشرفت نوآوریها را کور میکند اما مهمتر از آن این است که زمینه برای استعمار غرب و غارت اقتصادی و فرهنگی ما فراهم میشود. او مینویسد: «صنعت غرب ما را غارت میکند و به ما حکم میراند و سرنوشت ما را در دست دارد. این دادوستد اجباری حتی در مسائل فرهنگی نیز هست. کدام خبر از این سوی عالم در مطبوعات است؟ همه خبر نوبل است و عوض شدن پاپ و جایزههای [جشنواره فیلم] کن و آخرین نمایشنامه برادوی و تازهترین فیلم هالیوود».
کشور ایران و جهان سوم، تبدیل به مصرفکننده کالاهای فرهنگی و اقتصادی غرب شدهاند و این رابطه یکطرفه باعث شده همواره وابسته به غرب بمانیم و هیچ تلاشی برای رهایی از این وابستگی نکنیم.
برای پیشرفت و رسیدن به مدرنیته، ما نیازمند 2 عامل مهم هستیم: اول اراده برای پیشرفت و دوم منابع کافی اقتصادی برای طی کردن مسیر توسعه. غربزدگی باعث شده ما هر ۲ عامل را از دست بدهیم. اول اینکه به دلیل وابستگی به غرب و احساس ناتوانی، هیچ ارادهای برای تغییر وضعیت کنونی شکل نمیگیرد. غربزدهها مدام فاصله بسیار بین ما و غرب را یادآوری میکنند و با تحقیر فکر و اندیشه ایرانی، تأکید میکنند که هرگز نمیتوانیم بهتر از غربیها فکر کنیم و برنامهریزی کنیم. دوم اینکه منابع ما توسط غرب به غارت میرود. اگر نفت و معدن و سرمایه انسانی داریم، همگی برای صادر کردن به غرب است و بهره اصلی از این منابع را غربیهای غارتگر میبرند. غربزدگی نیز این رابطه را توجیه میکند و کشورهای جهان سوم مثل ایران را صرفا تأمینکننده مواد خام و اولیه برای غرب معرفی میکند.
با توجه به ۲ عاملی که بیان شد، غربزدگی مانع توسعه ایران و رسیدن به مدرنیته میشود. غربزدگی باعث شده همواره در وضعیت «گذار» باقی بمانیم: از سنت عبور کردهایم و آن را از دست دادهایم و هنوز به مدرنیته نرسیدهایم. تا زمانی که غربزدگی بر تفکر و دانشگاه ما حاکم باشد، هرگز به توسعه و مدرنیته نخواهیم رسید و همواره مصرفکننده فکر و کالای غربی و تامینکننده مواد خام باقی خواهیم ماند.
جلال آلاحمد انسان غربزده را چنین توصیف میکند: «آدم غربزده، هرهری مذهب است. به هیچ چیز اعتقاد ندارد اما به هیچ چیز هم بیاعتقاد نیست. یک آدم التقاطی است، نان به نرخ روزخور است همه چیز برایش علیالسویه است، خودش باشد و خرش از پل بگذرد، دیگر بود و نبود پل هیچ است. نه ایمانی دارد نه مسلکی نه مرامی نه اعتقادی نه به خدا یا به بشریت. نه در بند تحول اجتماعی و نه در بند مذهب و لامذهبی. حتی لامذهب هم نیست. هرهری است. هیچ وقت از خودش مایه نمیگذارد. آدم غربزده راحتطلب است، دم را غنیمت میداند و نه البته به تعبیر فلاسفه. ماشینش که مرتب بود و سر و پزش، دیگر هیچ غمی ندارد. معمولا تخصص ندارد، همهکاره و هیچکاره است اما چون به هر صورت درسی خوانده و کتابی دیده و شاید مکتبی بلد است که در جمعی، حرفهای دهن پرکن بزند و خودش را جا کند». غربزده ارادهها برای توسعه بومی را نابود میکند و مانع شکلگیری مبارزه علیه استعمار غرب میشود.
در این میان جایگاه زنان، ویژه است. در طول تاریخ این زنان بودهاند که ریشهها را حفظ کرده و با تربیت هر نسل از ایرانیان، از فرهنگ و اندیشه ایرانی مراقبت کردهاند اما غربزدگی باعث شده که این رسالت مهم زنان، فراموش شود و زنان به «خودنمایی و بیبندوباری» تشویق شوند: «از واجبات غربزدگی یا مستلزمات آن، آزادی دادن به زنان است. ما فقط به این قناعت کردیم که به ضرب دگنک [چماق] حجاب از سرشان برداریم و درِ عدهای از مدارس را به رویشان باز کنیم و بعد؟ دیگر هیچ و همین بسشان است. به زن تنها اجازه تظاهر در اجتماع را دادهایم. فقط تظاهر. یعنی خودنمایی. یعنی زن را که حافظ سنت و خانواده و نسل و خون است به ولنگاری کشیدهایم، به کوچه آوردهایم. به خودنمایی و بیبند و باری واداشتهایم. که سر و رو را صفا بدهد و هر روز ریخت یک مد تازه را به خود ببندد و ول بگردد. آخر، کاری، وظیفهای، مسؤولیتی در اجتماع، شخصیتی؟! ابداً. ما در کار آزادی صوری زنان، سالهای سال پس از این هیچ هدف و غرضی جز افزودن به خیل مصرفکنندگان پودر و ماتیک، محصول صنایع غرب، نداریم. البته این سخن از شهرهاست. سخن از رهبری مملکت است که زن را در آن راه نیست وگرنه در ایل و در ده، زن قرنهای قرن است که بار اصلی زندگی را به دوش دارد».
غربزدگی، زنان را توانمند نمیکند، بلکه توان سنتی آنها را هم میگیرد. برخلاف باور عمومی که غرب، آزادی زنان را به ارمغان میآورد، جلال معتقد است که اتفاقا زنان متجدد غربیمأب بیحجاب، به جای پذیرش مسؤولیتهای اجتماعی صرفا به مدپرستی و خودآرایی مشغول هستند. این تضعیف زنان است نه ارتقای جایگاه زنان.
از نظر جلال، مدرن شدن و پیشرفت، سرنوشت محتوم ما است و در عصر حاضر نمیتوان در سنت باقی ماند و از دنیا کناره گرفت. «دنیاگیر شدن ماشین، جبر تاریخ است. بحث در طرز برخورد است با ماشین و تکنولوژی». چگونه میتوان این مسیر را طی کرد و چه نسخهای میتواند ما را به توسعه و مدرنیسم برساند؟ به نظر وی، غربزدگی و تقلید از غرب، هرگز ما را به پیشرفت و مدرنیته نمیرساند. برای مدرن شدن و پیشرفت جامعه لازم است ۲ اقدام انجام شود:
۱- کسب دانش و تسلط بر فناوری: بدون تسلط بر فناوری، «باید مصرفکنندگان نجیب و سربهراهی باشیم برای ساختههای صنعت غرب. یا دست بالا تعمیرکنندگانی باشیم قانع و تسلیم و ارزان مزد برای آنچه از غرب میآید». برای مدرن شدن و رسیدن به پیشرفت «راه چاره، جان این دیو ماشین را در شیشه کردن است. آن را به اختیار خویش درآوردن است. همچون چارپایی از آن بار کشیدن است. باید ماشین را ساخت و داشت». فناوری، یک پدیده غربی نیست، بلکه غربیها توانستند بیشتر و زودتر بر فناوری تسلط پیدا کنند. باید تلاش کنیم که ما هم بر فناوری مسلط شویم. کشور چین با روش خودش توانست در فناوری و دانش سرآمد شود. هند، ژاپن، کرهجنوبی و... نیز در رشتههای گوناگون توانستند گوی سبقت را از کشورهای غربی بربایند. پس این مسیر برای ما هم بسته نیست. نباید دنبالهرو غرب بود، بلکه باید با تسلط بر فناوری به پیشرفت و مدرنیته برسیم.
۲- احیای سنتهای مفید و کارآمد: وقتی فناوری و دانش در ایران رشد کند و بتوانیم به پیشرفت و مدرنیته برسیم، تازه دچار مشکلاتی میشویم که کشورهای مدرن غربی آنها را تجربه کردهاند: اضطراب، ازخودبیگانگی، احساس پوچی، ترس و... جلال میپرسد: «آمدیم و همین فردا صبح ما نیز شدیم همچو سوییس یا سوئد یا فرانسه یا آمریکا! فرض محال که محال نیست، ببینیم آن وقت چگونهایم؟ آیا تازه دچار مشکلاتی نخواهیم شد که در غرب مدتهاست به آن رسیدهاند؟» اینجاست که باید از تجربه غرب درس گرفت و برای رهایی از پیامدهای مدرنیته، بخشهای مفید و کارآمد سنت را حفظ کرد. آلاحمد میگوید که غربیها برای درمان ناخرسندیهای مدرنیسم به معنویتگرایی شرقی روی آوردهاند. وقتی خود غربیها هم از مادیگرایی و مدرنیسم خسته شده و به دنبال عرفان و آرامش شرقی هستند چرا ما باید لجوجانه، سنتهای آرامشبخش خود را کنار بگذاریم؟ «اکنون کالای معنوی شرق و آسیا و آفریقا و آمریکای جنوبی، دارد مشغله ذهنی مرد غربی فهمیده و درسخوانده میشود که در مجسمهسازی به بدویت (پری میتیف1) آفریقا پناه میبرد و در موسیقی به جازش و در ادب به اوپانیشاد2، تاگور3، تائوئیسم4 و ذن5 بودا. بله! فرار از ماشینزدگی چنین میطلبد. ترس از جنگ اتمی چنین حکم میکند و آنوقت ما غربزدگان درست در همین روزگار است که موسیقی خودمان را نشناخته رها میکنیم و آن را زرزر بیهوده میدانیم و دم از سمفونی و راپسودی۶ میزنیم و نقاشی ایرانی را در شمایلسازی و مینیاتور اصلا نمیشناسیم. با قرینهسازیهایش و حوض فوارهاش. و درِ زورخانه را بستهایم و چوگان را فراموش کردهایم».
آلاحمد معتقد است مذهب، یکی از بخشهای مهم سنت است میتواند در جامعه مدرن کارکرد داشته باشد: آرامش بیاورد، روابط انسانی را برقرار کند و حتی برای رفع فقر نیز فرمول دارد. او به ناتوانی حکومت غربزده پهلوی اشاره میکند و میگوید: «دولت با این همه اهن و تلپ و سازمان و بودجه و کمکهای خارجی و توپ و تانک قادر به حل کوچکترین مشکل اجتماعی که بیکاری دیپلمهها باشد نیست و در عین حال میبینند که یک اعتقاد کهن مذهبی چه ملجأ پناهدهندهای است برای خیل درماندگان و بیچارگان و فقرا».
در جمعبندی میتوان گفت جلال آلاحمد معتقد است چارهای جز حرکت به سوی توسعه و مدرنیته نداریم. او مخالف پیشرفت و توسعه کشور نیست اما معتقد است غربزدگی و تقلید از غرب، ما را از این هدف دورتر میکند. تا وقتی نگاه روشنفکران ما این باشد که از غرب تقلید کنیم، و سیاستمداران به فکر خامفروشی به غرب و واردات کالا باشند، به توسعه و مدرنیته نخواهیم رسید. از نظر جلال، بهترین راه برای مدرن شدن این است که بر علم و دانش و فناوری تسلط پیدا کنیم و همزمان، جنبههای کارآمد و مفید سنت را احیا و در زندگی مدرن جاری کرد. این تفکر با اندیشه انقلاب اسلامی و رهبران آن تعارضی ندارد.
-----------------------------------
پینوشت
1- Primitive بدوی
2- اوپانیشادها از کهنترین متون مینوی آیین هندو و مهمترین آثار فلسفی هندوستان هستند که تاریخ تقریر قدیمیترینشان به سدههای هفتم یا ششم قبل از میلاد میرسد. تعداد متونی که با نام اوپانیشاد شناخته میشوند از ۲۰۰ میگذرد. اوپانیشادها رسالههایی در باب دانش برهمن (دانش واقعیت مکنون)اند و باور فلسفی آنها بر این است که «دستیابی به حقیقت با تلاشی صرفا فردی ممکن است». در اوپانیشادها دانش راهی برای آزادی و فلسفهای عملی برای جستوجوی خرد است. بخشهای از اوپانیشادها در باب نظریاتی فلسفی هستند که شالوده سنن هندی را تشکیل میدهند. برای مثال، ذکر آهیمسا (اصل عدم توسل به خشونت)، داما (خویشتنداری)، ساتیا (راستگویی)، دانا (نیکوکاری)، آرجاوا (بیریایی)، و دایا (دلسوزی) در اوپانیشادها بحث رفته است. اصل کارما (زیستکار. اصل هر چه کنی به خود کنی) نیز در قدیمیترین اوپانیشاد مطرح شده است.
3- رابیندرانات تاگور (درگذشته به سال ۱۹۴۱) شاعر و فیلسوف هندی است. شهرت او بیشتر برای شاعری و به عنوان نخستین آسیایی برنده جایزه نوبل است.
4- تائوئیسم یا فلسفه تائو، دینی منسوب به لائوتسه فیلسوف چینی است که ۲۵۰۰ سال قدمت دارد و ریشه آن به کشور چین بازمیگردد. واژه تائو در فارسی به راه و فضیلت ترجمه شده است؛ راهی که پیروان این آیین باید در آن حرکت کنند. تائوئیستها اعتقاد دارند که تفکر فقط در مباحث به کار میرود و بیارزش است. آنها اعتقاد دارند که برای راه درست زندگی باید عقل را طرد کرد. به همین دلیل آن را حقیر دانسته و میگویند انسان باید به سادگی و گوشهگیری و غرق شدن در طبیعت بپردازد. آنها میگویند دانش فضیلت نیست، بلکه هر چه علم بیشتر شود برشمار رذایل افزوده میشود. آنها میگویند: روشنفکر دولت و حکومت را به خطر میاندازد، زیرا در قالب و مقررات سخن میگوید اما در مقابل فرد سادهدل که در امور شخصی خود لذت کار مقرون به آزادی را دریافته است، اگر به قدرت برسد برای جامعه خطر کمتری نسبت به روشنفکر و فیلسوف دارد، زیرا سادهدل میداند که قانون خطرناک است و قبل از هر فایدهای ضرر دارد. پس چنین فرمانده سادهدلی تا میتواند در زندگی مردم کمتر پیچیدگی ایجاد میکند و آنها را به حیات ساده که مطابق طبیعت است سوق میدهد. تائوئیستها کتابت را امری اهریمنی و مایه پریشانی میدانند. آنها اعتقاد دارند که نوآوری همیشه به ثروت ثروتمندان و زور زورمندان میافزاید، بنابراین به کتابت و صنعت توجهی ندارند. دادوستد را در حد روستاها قبول دارند.
5- ذن (Zen) مکتبی در مذهب بودایی است که در چین پدیدار شده و تأکید فراوانی بر تفکر لحظه به لحظه و ژرفنگری به ماهیت اشیا، جانداران و... به وسیله تجربه مستقیم دارد.
6- راپسودی (Rhapsody) به معنای آوازی گسسته و ناپیوسته که در اروپا برای بیان سرودهای رزمی، قهرمانی یا ملی عرضه میشود.
ارسال به دوستان
گروه تروریستی تحریرالشام نسخه جدیدی از جبهه النصره اما با همان میزان وابستگی به اتاق جنگ صهیونیستی در شامات و فلسطین است
از گولانی تا جولانی
«وطن امروز» از تغییر تاکتیک جنگی و رسانهای تکفیریهای سوریه گزارش میدهد
گروه بینالملل: طی چند روز گذشته تکفیریهای سوریه با تجدید قوا و پس از چند سال آتشبس، به سوی شهر حلب حملهور شدند؛ تهاجمی سریع و غافلگیرکننده که تنها با تاکتیک جنگی جدید همراه نبود و تکفیریهای بینالمللی این بار با تاکتیکهای جنگی، رسانهای و روانی جدیدی به میدان جنگ آمدهاند. گروههایی همچون تحریرالشام و جیشالوطنی که تا پیش از این در بازه 2011 تا 2020 با چهره تکفیری و نزدیک به داعش به میدان آمده بودند و با شعارهای تکفیری و ضدشیعی در سوریه جنگ داخلی برپا کرده بودند، در دور جدید درگیریها و پیشرویها با چهرهای جدید و به ظاهر اصلاح شده به میدان جنگ آمدهاند؛ چهرهای که اصلاح آن تنها به ریش و نقش پرچم محدود نبوده و دامنه آن به تاکتیک جنگی و رسانهای نیز کشیده شده است. در روز نخست حمله تکفیریها به ریف شرقی حلب، رسانههای این گروه به شکل گستردهای فعال شده و تعداد زیادی از تکفیریها در پوشش خبرنگار و با جلیقه press در خط مقدم درگیریها حاضر شدند تا گزارش لحظهای را به منظور ایجاد جنگ روانی و رسانهای مخابره کنند؛ اقدامی که تا حد زیادی موفق بوده و منجر به در دست گرفتن روایت جنگ حلب توسط تروریستها شده است، به شکلی که مرجع بسیاری از اخبار نبرد ریف غربی حلب و داخل این شهر بزرگ شمال سوریه، رسانههای وابسته به گروههای تکفیری تحت حمایت ترکیه هستند. خبرنگاران این جریانات تکفیری بر خلاف رویه قبلی خود با چهرههایی جدید و ریشهای کوتاه شده به گزارش میدان نبرد میپردازند و از چهره جهادی خود فاصله گرفتهاند؛ چهرهای که باب میل رسانههای غربی بویژه ترکیه است.
در کنار تکفیریهای القاعدهای سابق و جریانات سلفی و وهابی، رسانههای ترکیه و قطر نیز در حملات علیه تمامیت ارضی سوریه نقش فعال دارند و به مخابره اخبار این جنگ به صورت جهتدار میپردازند. همین مساله منجر به بازگشت تکفیریهای مدعی اسلام به میدان جنگ رسانهای و نرم شده است؛ جنگی که طی بیش از 14 ماه گذشته و از آغاز جنگ غزه کاملا علیه آنان بود و منجر به تضعیف این به ظاهر مدعیان اسلام شده بود که حتی یک گلوله نیز به سوی رژیم صهیونیستی شلیک نکردهاند.
با توجه به ارتباط میدانی مستقیم جبهه مقاومت در شام با جبهههای لبنان و فلسطین، میتوان گفت نیروهای تکفیری جولانی، نقش یک نیروی مزدور فرامرزی را برای رژیم صهیونیستی بازی میکنند؛ گویی که شاخه خارجی تیپ گولانی ارتش جنایتکار اسرائیل باشند.
تغییر دیگری که تکفیریها در دور جدید حملاتشان به شهرهای سوریه در رفتار خود ایجاد کردهاند، به نحوه برخورد آنها با غیرنظامیان و اسرای ارتش سوریه مربوط است. پیش از این بویژه در بازه زمانی 2011 تا 2016 تکفیریها از لحاظ رفتار با ملت سوریه تفاوتی با داعش نداشتند و در برخی موارد حتی پا را فراتر از آنها گذاشته و جنایات بسیاری را علیه غیرنظامیان به ثبت رساندند؛ جنایاتی که منجر به ایجاد چهرهای ترسناک از آنها شده بود و تاکتیک «النصر بالرعب» در رفتار شبه نظامیان و تکفیریهای تحت حمایت دولت ترکیه بخوبی مشهود بود.
اکنون و در دور جدید حملات تکفیریها به خاک سوریه این رویکرد کنار گذاشته شده است و مزدوران بینالمللی تحت حمایت ترکیه با لباسها، تسلیحات و چهرهایی تعدیلشده به میدان نبرد آمدهاند تا سابقه تکفیری خود را از ذهن مخاطبان عربی و غربی پاک کنند. پخش شیرینی و شکلات و صدور دستورالعملهایی در فضای مجازی مبنی بر اینکه به غیرنظامیان تعدی نشود و از ورود به خانههای آنان جلوگیری شود، از جمله اقداماتی است که مزدوران تحریرالشام و جیشالوطنی در چند روز گذشته انجام دادهاند؛ اقداماتی که با توجه به سابقه اعدامهای جمعی و استفاده گسترده از اقدامات تروریستی و انتحاری و همچنین محاصره غیرنظامیان نبل و الزهرا و گرسنگی دادن به آنها فریبکارانه تلقی میشود.
به نظر میرسد تروریستهای تحریرالشام و نیروهای معارض سوری که در صفوف آنها حضور تکفیریها و افراطیون بینالمللی بخوبی به چشم میآید، از اشتباهات خود در گذشته درس خوبی گرفتهاند و با سیاست فریب قصد ایجاد جنگی بزرگتر را در ذهن ملت سوریه دارند؛ جنگی که میدان آن رسانه است و علت حضور گسترده سرباز - خبرنگاران مزدور در بین آنها نیز همین مساله است. تکفیریها در رده فرماندهی نیز دست به اصلاحات رفتاری و گفتاری فراوانی زدهاند. از تغییر پرچم این گروهها گرفته تا چینش اتاق فرماندهی عملیات آنها و همچنین تغییرات مشهود در چهره و لباس عناصر این گروه و همچنین بیانیههای صادرشده، نشاندهنده پوستاندازی تکفیریها و رونمایی از نسخه نوسازی شده اسلام آنان است؛ اسلامی که تا پیش از این نیز در خدمت ایالات متحده آمریکا بوده و خطری برای رژیم صهیونیستی ایجاد نکرده است و در حال حاضر نیز با استفاده از فرصتی که صهیونیستها با حملات خود به سوریه و مقاومت در این کشور برای تکفیریها فراهم کردهاند، به شهر حلب و اطراف آن حملهور شدهاند.
طی عملیات «ردعالعدوان» تصاویری از ابومحمد جولانی، رهبر گروه تروریستی تحریرالشام که تا چند سال قبل از او به عنوان رهبر گروه تروریستی جبههالنصره (شاخه القاعده در سوریه) یاد میشد، منتشر شده است که ریبرندینگ تروریستها در آن بخوبی مشهود است.
استفاده از تلفن روی میز در اتاق فرماندهی عملیات و استفاده از لباس نظامی تاکتیکال به جای استفاده از پوشش مرسوم گروههای تکفیری و همچنین اصلاح ریش و کوتاه کردن آن نشان از تغییرات گسترده و بنیادین در چهره تروریستها دارد؛ تغییراتی که بعید است به اعتقادات افراطی و ضدشیعی آنها راه یافته باشد و به احتمال زیاد منحصر به روبنای ساختار گروههای تکفیری و تروریستی در سوریه است.
تغییرات گسترده دیگری نیز در روش جنگی تکفیریها در سوریه رخ داده است که مربوط به نحوه مبارزه و تاکتیک جنگی آنهاست. تروریستهای تکفیری که تا پیش از این با استفاده از خودروهای انتحاری و استفاده از غیرنظامیان به عنوان سپر انسانی و بمبگذاری و ایجاد رعب و وحشت اقدام به پیشروی میکردند، در تاکتیک جنگی جدید خود با استفاده گسترده از تروریستهای بینالمللی بویژه تکفیریهای ترکتبار آسیای مرکزی و قفقاز که به تجهیزات روز جنگی و تسلیحات سنگین همچون خودروهای زرهی و نفربرهای چرخدار مجهز هستند، دست به پیشروی سریع زدهاند؛ پیشرویهایی که سرعت آن شرایط مشابه ظهور داعش در عراق و سوریه را به ذهن مخاطبان متبادر میکند.
جنگ روانی شدید نیز پیوست رسانهای این عملیات است که منجر به افزایش روحیه تکفیریها و تضعیف سربازان ارتش سوریه میشود و در نهایت سقوط دومینووار شهرهای حلب نشاندهنده بازسازی توان رزمی تروریستهای تکفیری است که تا پیش از این توان حفظ ادلب را نیز نداشتند و با تلاشها و ایفای نقش توسط ترکیه توانستند مواضع خود را در ادلب حفظ کنند؛ اقدامی که با توجه به تجهیز گسترده تکفیریها توسط ترکیه در دور جدید حملات آنها به تمامیت ارضی سوریه نشاندهنده سیاست فریبکارانه ترکیه است و در آینده امکان هر گونه اعتمادسازی و توافق بر سر حل مسائل سوریه را با این کشور منتفی میکند.
از سوی دیگر درگیری نیروهای تکفیری تحت حمایت ترکیه و کردهای سوریه از دیگر بحرانهای پیش روی سوریه است که با توجه به استقرار نیروهای دموکراتیک کرد سوریه در نواحی شمال حلب، احتمال گسترش درگیریها در این ناحیه و باز شدن جبهههای جدید به روی تکفیریها و حتی ترکیه را محتمل میکند.
***
ترکیه دخالت در درگیریهای سوریه را رد کرد!
هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه مدعی شد آنکارا در موج جدید ناآرامیها در سوریه و حمله گروههای تروریستی به شهر حلب مشارکتی ندارد و در عوض تأکید کرد آمریکا این گروههای تروریستی را فعال کرده و «بدون حمایت واشنگتن نمیتوانند ۳ روز دوام بیاورند». فیدان همچنین مدعی شد ترکیه «هرگز به گروهها و ساختارهای تروریستی در سوریه اجازه نخواهد داد به دولت تغییر شکل دهند». این ادعاهای وزیر خارجه ترکیه در بحبوحه فعال شدن دوباره و حملات سریع گروه تروریستی «هیات تحریرالشام» به همراه چند گروه تروریستی دیگر در استانهای حلب و ادلب سوریه و مناطق پیرامونی آنها در حالی بیان میشود که تجهیز و پشتیبانی از این گروهها در سالیان اخیر توسط ارتش ترکیه انجام شده است. از سوی دیگر نیز پایگاه خبری آکسیوس به نقل از یک مقام آمریکایی گزارش داد حمله گروههای مسلح مخالف دولت سوریه به حلب، دولت جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا را غافلگیر کرده است. این مقام آمریکایی همچنین مدعی شد آمریکا در حمله گروههای مسلح مخالف دولت سوریه به شهر حلب دخالتی نداشته است. تکذیب مقامات سیاسی آمریکا و ترکیه که هر 2 آنها عضو ناتو هستند، در حالی است که نقش فعال آنها در مناطق خارج از کنترل دولت سوریه طی ماههای گذشته بشدت پررنگ بوده است و تحرکات بسیاری را علیه یکدیگر و همچنین علیه دولت مرکزی سوریه انجام دادهاند.
ارسال به دوستان
رمزگشایی از بحران جدید سوریه
ماهیگیری اردوغان از آب گلآلود
ابوالفضل ولایتی: سرانجام و پس از کش و قوسهای فراوان با فشار افکارعمومی جهانی و میانجیگری قدرتهای بینالمللی و منطقهای، رژیم صهیونیستی در بامداد 27 نوامبر به 14 ماه مخاصمه رو در رو با حزبالله خاتمه داد، رخدادی که بلافاصله با استقبال گسترده جهانیان همراه شد و آن را نشانهای از کاهش التهابات در منطقه پرآشوب خاورمیانه قلمداد کردند. خوشبینی افکار عمومی و ناظران منطقهای اما دیری نپایید و جای نزاع و کشتار حاکم در لبنان را اخبار جنگ سوریه پر کرد. منابع منطقهای از حملات برقآسای شبهنظامیان تحریرالشام، جیشالحر، احرارالشام، جیشالاسلام، لواءالحق و دیگر گروههای تروریستی حاکم در ادلب سوریه به مواضع دولتی سوریه و با هدف استیلا بر اتوبان راهبردی M5 (اتوبان متصلکننده دمشق به حلب) و تلاش برای نفوذ در حلب سخن به میان آوردند؛ سلسلهحملاتی که در 3 روز اخیر، به بازگشت مجدد جنگ داخلی در سوریه و تشدید تنشهای داخلی در این منطقه منجر شده و عملا توافقات پیشین میان تهران، مسکو و آنکارا جهت ایجاد آتشبس و ثبات نسبی در سوریه را از میان برده است.
تشدید تنشها در لبنان و خروج نیروهای حزبالله از سوریه در کنار افزایش رویاروییها میان تهران و تلآویو و حملات سنگین صهیونیستها به مواضع مقاومت در سوریه، موجب شده بود شماری از ناظران منطقهای از افزایش تحرکات میدانی گروههای تروریستی در شمال غرب سوریه و آمادگی آنان برای تحمیل نبردی برقآسا و غافلگیرانه علیه حکومت عربی سوریه در خلال هفتههای اخیر سخن به میان آورند. افزایش تنشها میان تحریرالشام با نیروی موسوم به اسدیاف (نیروهای سوریه دموکراتیک که هسته مرکزی آن را کردها تشکیل میدهند) در شمال سوریه در طول روزهای اخیر بر دامنه گمانهزنیها درباره احتمال حملات نیروهای وابسته به ترکیه به ارتش سوریه به نحو چشمگیری افزوده بود؛ حملاتی که از صبح چهارشنبه آغاز شده و خط بطلانی بر آرامش نسبی 4 سال اخیر در سوریه کشیده است. بر مبنای توافقی نانوشته میان ایران، روسیه و ترکیه، طرفین از اواسط 2020 ترک مخاصمه کرده و از رویارویی نظامی با یکدیگر امتناع ورزیدند؛ آتشبس پایداری که اکنون به چالش کشیده شده است.
* ماهیگیری اردوغان از آب گلآلود
بر کسی پوشیده نیست که دولت اردوغان از زمان آغاز جنگ داخلی در سوریه در اواخر 2010 تا اواسط 2020 در جایگاه بزرگترین حامی مالی و تسلیحاتی گروههای تروریستی و سلفی حاکم بر سوریه قرار داشته است. مرزهای چند صد کیلومتری ترکیه با سوریه، به مامن امنی برای سرریز و گسیل تروریستها از اقصینقاط جهان به سوریه تبدیل شده بود. وابستگی فکری شماری از شبهنظامیان جیشالحر، احرارالشام و تحریرالشام (جبههالنصره سابق) به ایدئولوژی اخوانالمسلمین و تمایلات اخوانی شخص اردوغان به عنوان نماینده تامالاختیار حزب عدالت و توسعه ترکیه (که شاخه ترکی اخوانالمسلمین نامیده میشود)، موجب شد وی با عبور از سیاست به صفر رساندن تنشها (سیاستی که احمد داوود اوغلو، وزیر خارجه پیشین ترکیه بنیان نهاد)، در پی تحقق رویای نوعثمانیگری در منطقه گام بردارد؛ آمالی که با گذشت یک دهه نهتنها محقق نشده، بلکه ترکیه را وارد نزاع با 3 همسایه کلیدی خویش (سوریه، عراق و ایران) کرد. قدرتگیری شبهنظامیان کرد سوری موسوم به پید (شاخه سوری پکک) و دست بالای آنان در شمال سوریه با حمایت آمریکا و ذیل نام نیروهای سوریه دموکراتیک و استیلای آنان بر اغلب مناطق مرزی سوریه با ترکیه، عملا ترکیه را وارد بحرانی فراگیر و پیچیده در سوریه کرد. همین مساله موجب شد تا اردوغان با عبور از ایده خلع اسد از قدرت، خویش را در مقابله با شبهنظامیان کرد قرار داده و عملیاتهای وسیعی (سپر فرات، پنجه شمشیر، سپر بهار و...) را علیه نیروهای موسوم به سوریه دموکراتیک ترتیب دهد، عملیاتهایی که به اشغال شهر کردنشین عفرین به عنوان یکی از کانونهای سهگانه کردنشین سوریه تبدیل شد. با این حال دست برتر کردها در شمال شرقی سوریه (مناطق همجوار با ترکیه) و در شهرهای کلیدی همچون قامشلی، کوبانی، رقه، دیرالزور، حسکه و عین عیسی و اعطای مصونیت به آنان از سوی ایالات متحده، همچون استخوان لای زخمی گریبان ترکیه و ارتش این کشور را گرفته است.
حملات اخیر شبهنظامیان مستقر در ادلب به مواضع ارتش سوریه و تلاش برای نفوذ در حلب (بزرگترین شهر سوریه و مرکز اقتصادی این کشور) بیگمان بدون چراغ سبز اردوغان میسر نبوده است. دولت ترکیه در خلال سالیان اخیر به یگانه حامی تروریستهای مستقر در ادلب تبدیل شده و با ارسال میلیونها دلار تسلیحات به این منطقه، در پی تحقق 2 مطالبه کلیدی گام برداشته است. اردوغان با آگاهی از دست برتر اسد در معادلات سوریه و بازگشت مجدد دمشق به اتحادیه عرب و ناخرسندی شیخنشینهای خلیج فارس (به استثنای قطر)، مصر و تونس از افزایش تحرکات اخوانالمسلمین در منطقه، بر آن است تا از کارت یادشده به عنوان اهرم فشاری در آینده سوریه استفاده برده و زمینه نفوذ خویش در دولت آشتی ملی سوریه در آینده را رقم زند. مطالبه دوم اردوغان اما به تلاش برای تضعیف شبهنظامیان کرد مستقر در سوریه باز میگردد. عمده نیروهای سوریه دموکراتیک، عبدالله اوجالان (آپو) را به چشم پیشوایی بلامنازع نگریسته و عملا خویشتن را شاخه سوری پکک مینامند. ترکیه با دارا بودن دست کم 15 میلیون کرد قریب به 4 دهه رویارویی خونین با شبهنظامیان کرد را در کارنامه خود دارد و اکنون و با قدرتگیری کردها در شمال عراق از یک سو و دست برتر شاخه سوری پکک در مرزهای سوریه با ترکیه از سوی دیگر، تمامیت ارضی خویش را در خطر دیده و در پی حذف یا کاهش نقش آنان در معادلات آتی سوریه گام بر میدارد. تلاش برای آمایش سرزمینی در مناطق تحت اشغال نیروهای وابسته به ترکیه در سوریه با کوچ اجباری کردها و اسکان عربهای ضد اسد در مناطق مرزی در کنار چند پاره کردن جوامع کردنشین در سوریه در خلال یک دهه اخیر به سیاست کلان ترکیه بدل شده است.
اکنون با ورود محور مقاومت به نبرد کلان با دشمن صهیونیستی و بهرغم داعیههای حمایت از آرمان فلسطین از سوی دولت ترکیه، اردوغان فرصت را مغتنم شمرده و با تشویق گروههای تندروی مستقر در ادلب به حمله به مواضع دولتی سوریه، در پی تقویت نقش خویش در معادلات منطقهای گام برداشته است. تصاویر و ویدئوهای منتشره از سوی شبهنظامیان وابسته به ترکیه مستقر در جبهههای نبرد به وضوح بیانگر تسلیح آنان به پهپادها و سلاحهای مجهز ساخت ارتش ترکیه است. گفتنی است بخش اعظمی از گردانهای تحریرالشام، احرارالشام و جیشالاسلام را سلفیهای غیرسوری ساکن در قفقاز و آسیای مرکزی تشکیل میدهند؛ شبهنظامیانی که هم به لحاظ عقیدتی و هم نژادی (ازبکها، قزاقها، تاتارها، چرکسها، قرقیزها و ایغورها) قرابتهای گستردهای با ایدههای قومی، نژادی و فرقهای اردوغان دارند. تحریرالشام (جبهه النصره سابق و شاخه القاعده در سوریه) به عنوان ستون فقرات نیروهای وابسته به ترکیه در ادلب، هماکنون در لیست گروههای تروریستی شمار وسیعی از دولتهای بینالمللی از جمله روسیه، ایران، ایالاتمتحده، کانادا، بریتانیا و اتحادیه اروپایی قرار دارد و ابومحمد الجولانی و دیگر رهبران گروه خود را وفادار به آموزههای اسامه بنلادن دانسته و با توسل به خصومتها و چالشهای فرقهای در پی افزایش تنشها در سوریه و نفوذ در میان اقشار تندرو حاکم در این کشور گام بر میدارند. شعار معروف «علویها در تابوت / مسیحیها در بیروت»، شعاری بود که وفاداران به جولانی از ابتدای جنگ داخلی سوریه، آن را سروده و در پی کشتار و اخراج جامعه علوی، مسیحی و ارمنی سوریه گام برداشتهاند.
* منتفع شدن رژیم صهیونیستی از بالا گرفتن درگیریها در سوریه
بدون تردید بزرگترین برنده افزایش تنشها در سوریه رژیم صهیونیستی خواهد بود. برآیند تحولات 14 ماهه حاکم بر باریکه غزه و جنوب لبنان حکایت از افزایش همدلیها میان مسلمانان و به فراموشی سپردن اختلافات طایفهای و فرقهای حاکم میان آنان و تمرکز بر ضرورت حمایت از آرمان فلسطین دارد؛ امری که نمود آن را در حمایت حکومت سعودی از ایران و محکومیت حملات رژیم صهیونیستی به کشورمان میتوان مشاهده کرد.
اکنون با آغاز دور جدیدی از حملات مزدوران وابسته به اردوغان به مواضع نیروهای دولتی در سوریه، مجددا تنشهای داخلی در جهان اسلام و شکاف سنی - شیعی به صدر اخبار بازگشته است؛ شکافی که تهران و متحدانش را در یک سو و دولتهای سنی منطقه را در سوی دیگر قرار خواهد داد؛ فرآیندی که بیش از هر رخدادی در راستای مقاصد رژیم صهیونیستی ارزیابی میشود. برخلاف داعیه مکرر اردوغان و لفاظیهای وی در حمایت از فلسطینیها، دولت ترکیه به عنوان بزرگترین شریک تجاری صهیونیستها در جهان اسلام شناخته میشود. اردوغان در خلال جنگ حاکم بر غزه، نهتنها در مناسبات آنکارا با تلآویو تجدیدنظر نکرد، بلکه بر دامنه مناسبات اقتصادی فیمابین افزود و صرفا کوشید با لفاظیهای تند و تیز علیه شخص نتانیاهو، بدون پرداخت کمترین هزینهای خود را یگانه حامی مسلمانان فلسطینی ترسیم کند. حمله شبهنظامیان وابسته به ترکیه به مواضع دولتی در سوریه، در مقطع کنونی و در حالی که تنها ساعاتی از اعلان آتشبس در لبنان سپری شده بود، به واقع خنجری به حساب میآمد که اردوغان از پشت بر پیکر مقاومت اسلامی ضدرژیم صهیونیستی وارد کرد؛ اقدامی که تنها بر شدت خونریزی مسلمانان در سوریه و افزایش فرقهگرایی در منطقه خواهد افزود. درباره فرجام نهایی حملات تحریرالشام و متحدانش به نیروهای مقاومت در سوریه باید متذکر شد که برخلاف سالهای سپری شده، اردوغان حمایت رژیمهای عربی (به استثنای قطر) را علیه اسد پشت سر خود نخواهد داشت. بیش از یک دهه ناامنی حاکم بر جهان عرب (از سوریه، مصر و یمن گرفته تا لیبی، سودان و تونس) و تردید رهبران محافظهکار منطقه نسبت به پیامدهای قدرتگیری عناصر سلفی در منطقه، موجب روگردانی آنان از حمایت احتمالی از گروههای یادشده در سوریه خواهد شد. در سوی دیگر ماجرا، ارتش عربی سوریه به عنوان ارتشی کلاسیک، اکنون و با حمایت هوایی روسها برخلاف یک دهه گذشته در چند جبهه درگیر نبوده و تمام تمرکز خویش را بر زیر ضربه بردن تروریستهای مستقر در ادلب خواهد گذاشت؛ امری که بیگمان مانع تحقق آمال و رویاهای ماجراجویانه اردوغان (همچون ماجراجوییهای سیاسی و نظامی وی در لیبی، ارمنستان، مصر، قفقاز شمالی، تونس و... در طول 2 دهه حکمرانیاش) شده و ناکامی و شکست را نصیب وی خواهد کرد.
ارسال به دوستان
5 نکته از بیانات اخیر رهبر انقلاب
ضرورت «اثربخشی» و «اثرسنجی» در تولیدات فرهنگی
مرتضی علیزاده: رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیاناتشان در دیدار دستاندرکاران برگزاری کنگره بزرگداشت شهدای استان اصفهان درباره «اثربخشی» و «اثرسنجی» تولیدات فرهنگی اشاراتی داشتند که توجه به آنها برای مدیران و تولیدکنندگان آثار فرهنگی بسیار راهگشاست. تشریح و تفصیل این اشارات و تنبیهات مستلزم مطالب و مجالس متعدد است اما از میان همه آنها 5 نکته به شرح زیر نظر راقم این سطور را به خود جلب کرده است.
1- توجه ویژه به مخاطب جوان و نوجوان، ترجیعبند بیانات رهبر انقلاب در دیدارهای مختلف مدیران و مسؤولان و تولیدکنندگان آثار فرهنگی است. با تامل در مجموعه این بیانات و با عنایت به آثاری که عرضه میشود میتوان دریافت این توجه تا امروز چندان جدی نبوده و آمار و اطلاعاتی که از مخاطبان رسانه ملی، سینماهای کشور و بازار چاپ و نشر و... منتشر میشود و بالاتر از آن تجربه زیسته ما در جامعه نیز موید این موضوع است. کلید عبور از این وضعیت همان «اثرسنجی» مورد اشاره رهبر انقلاب است که البته با «نظرسنجی» تفاوت دارد. محصول فرهنگی از آنجا که به سلیقه و ذائقه افراد مربوط میشود باید با طبع و میل آنها سازگار باشد تا مورد توجه قرار گیرد و شناسایی این طبایع و سلایق و ذائقهها با سادهانگاری ممکن نیست؛ بویژه در نسلهای تازهتر که بر اثر تحولات فرهنگی و ذائقهسازی دستگاههای خارجی به سادگی تحت تاثیر قرار نمیگیرند، بنابراین اگر قرار است جوان و نوجوان ایرانی پس از مصرف یک محصول فرهنگی «رفتارش، سبک زندگیاش، لباس پوشیدنش، نماز جماعت رفتنش، هیات رفتنش و با مسائل سیاسی روبهرو شدنش» تغییر کند، «کار واقعی موثر» و «جهاد فیسبیلالله» مدیران و فعالان عرصه فرهنگی لازم است.
2- اهتمام به تولید آثار فاخر نکته دیگری است که از میان سطور بیانات اخیر میتوان دریافت. تاکید بر کیفیت به جای کمیت و سپردن تولید آثار به اهالی توانمند فرهنگ و هنر در واقع تاکید بر اهمیت و ضرورت تولید و عرضه آثار فاخر هنری و فرهنگی است. آثار فاخر از آنجا که با تمام قوا و با کیفیت بالا ساخته میشوند، میتوانند مخاطب را تحت تاثیر قرار دهند و همین آثارند که مورد اقبال قرار میگیرند و مخاطبان توزیع دوباره و چندباره آن را مطالبه میکنند. اگرچه در سالهای پس از انقلاب آثار فاخر متعددی در زمینههای مختلف فیلم و سریال و موسیقی و کتاب تولید شد اما به نظر میرسد شیب تولید این قبیل محصولات در دهه 90 نزولی شده و اکنون جای خالی اینگونه آثار احساس میشود.
3- توجه به بازیهای رایانهای یکی دیگر از نکات رهبر انقلاب در دیدار اخیر بود؛ موضوعی که 11 سال پیش و در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز مورد تاکید ایشان قرار گرفته بود. اهمیت این مدیوم نسبت به سینما، تلویزیون و کتاب زمانی مشخص میشود که بدانیم مخاطب اصلی آن کودکان و نوجوانان هستند. امروز هدف اصلی جنگهای فرهنگی نیز همین گروه نوجوان و یکی از مجراهای عمده استحاله فرهنگی همین بازیهای رایانهای است که میتواند با سرعت و شدت بیشتری مفاهیم مختلف را به سراسر جهان منتقل کند. در بازیهای رایانهای به واسطه اینکه مصرفکننده خود در جایگاه بازیگر مینشیند، درگیری روانی عمیقی در او ایجاد میشود و این موقعیت، انتقال مفاهیم مورد نظر طراح بازی را شدیدا تسهیل میکند. از طرفی مدت زمان استفاده از بازیهای رایانهای بسیار بیشتر از سایر محصولات فرهنگی از جمله فیلم، سریال، کتاب و... و بخشی از این به خاطر دسترسی آسان و ماهیت اعتیادآور آن است. به نظر میرسد جبران عقبماندگی در این حوزه با نگاه سنتی متولیان فرهنگی ممکن نیست؛ چه بازیهای رایانهای یک صنعت بزرگ است که ورود جدی به آن میتواند تغییرات گستردهای در عرصه فرهنگی ایجاد کند.
4- تاکید بر صرف منابع در جای درست، در واقع نهی از هدررفت سرمایه است. متاسفانه در بازارهای فرهنگی و هنری ما اعم از سالنهای تئاتر و سینما و شبکههای تلویزیونی و بازار نشر و گالریها و... مصادیق این سوءمصرف کم نیست. اینکه سرمایه یک کشور در مسیر رشد جامعه صرف شود موضوع کوچکی نیست و تذکر رهبر انقلاب درباره تولیدات بدون مخاطب از جنبه مدیریت منابع نیز بسیار حائز اهمیت است. از این جهت فیلم، کتاب یا هر محصول بدون مخاطب تنها یک تولید فرهنگی ضعیف نیست، بلکه سرمایهای است که میتوانست برای تولید یک اثر فاخر و در جهت نشاط و رشد جامعه صرف شود اما با بیتوجهی و سهلانگاری یا کمکاری در مسیر نادرستی قرار گرفت.
۵- ضرورت و اهمیت «جذابیت آثار»، نکته دیگری است که از بیانات رهبر انقلاب میتوان دریافت. برانگیختن عطش مخاطب امری است که با عنصر «جذابیت» محقق میشود و مسیر پیچیده اثرگذاری بدون آن ممکن نیست. جذابیت آثار هنری و فرهنگی ریشه در نوع روایت دارد و چیزی که میتواند دست راوی را پر کند مضمون اثر است. رهبر انقلاب بارها در محافل مختلف و از جمله همین دیدار، به مضامین بلندی که در منابع مختلف ملی و مذهبی ما وجود دارد اشاره کردهاند و از این جهت بر کسی پوشیده نیست که منابع غنی ایرانی - اسلامی مایههای بسیار خوبی را در اختیار تولیدکنندگان آثار قرار میدهد اما این خلاقیت و ابتکار فعالان عرصههای مختلف فرهنگی است که میتواند با ایجاد یک فرم جذاب، کشش لازم را در مخاطب ایجاد کند تا انتقال مفاهیم به درستی انجام شود. در واقع عنصر اصلی در اثربخشی مورد اشاره رهبر انقلاب، همین جذابیت است.
ارسال به دوستان
پیکر سردار شهید کیومرث پورهاشمی با حضور گسترده مردم در تهران تشییع شد
وداع با حاجهاشم
گروه سیاسی: مراسم تشییع پیکر سردار شهید کیومرث پورهاشمی (معروف به حاجهاشم) دیروز در شهرک شهید محلاتی تهران با حضور جمع زیادی از مردم و تعدادی از فرماندهان نظامی و همرزمان شهید در مسجد پیامبر اعظم(ص) برگزار شد. شهید پورهاشمی از فرماندهان مستشار ایرانی در حلب سوریه بود که در جریان حمله شامگاه چهارشنبه گذشته (هفتم آذر) گروههای تروریست تکفیری به شهادت رسید. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هشتم آذر با صدور اعلامیهای، شهادت سردار کیومرث پورهاشمی را تایید کرد. در بخشی از بیانیه سپاه آمده بود: «وی برادر شهید گرانقدر و جاویدالاثر ابوالفضل پورهاشمی، از فرماندهان دفاع مقدس است و سابقه مجاهدت و مقابله با دشمن بعثی در جنگ تحمیلی در تیپ نبی اکرم(ص)، سپاه چهارم بعثت، قرارگاه رمضان و نیز مستشاری نظامی در محور مقاومت عراق و سوریه را در کارنامه افتخارآمیز و الهامبخش خود دارد».
همانطور که در بیانیه سپاه نیز آمده بود، شهید پورهاشمی از رزمندگان و یادگاران دوران دفاع مقدس بود که همواره شوق شهادت در دل داشت و سالها پس از پایان جنگ تحمیلی، همچنان لباس رزم بر تن، در میادین مختلف نظامی و عملیاتی چون جبهه دفاع از حرم و حریم اهل بیت، حضور داشت و عاقبت نیز جانش را در مسیر جهاد فدا کرد. همان طور که همسر شهید در مراسم تشییع پیکر او اظهار کرد، حاجهاشم سالها در طلب شهادت بود و عاقبت نیز به آرزویش رسید.
* سخنان مقتدرانه همسر شهید
همسر سردار شهید کیومرث پورهاشمی در مراسم تشییع پیکر این شهید گرانقدر گفت: وی همواره التماس میکرد، زار میزد، پیش اهل بیت(ع)، پیش امامزادهها، پیش شهدا (که به شهادت برسد) و الان به آرزو و هدفش رسیده است. نمیدانیم دشمنان را لعنت کنیم، یا بگوییم ممنونیم! به هرحال به هدفش رسید. خدا را شکر که اینطور شد و به او تبریک میگویم.
همسر شهید در ادامه افزود: انشاءالله بچههایش (فرزندان شهید) هم با شهادت بروند و همین طور من. از همه التماس دعا داریم. دعا کنید ما هم با شهادت برویم. ترجیحا در رکاب امام زمان(عج) و اگر هم نشد انشاءالله بهزودی... .
* تشییع در محلاتی، تدفین در چیذر
در حالی که غروب روز جمعه (9 آذر) مراسم وداع با پیکر مطهر سردار شهید «کیومرث پورهاشمی» در معراج شهدای تهران با حضور خانواده شهید و جمعی از مردم شهیدپرور برگزار شده بود، دیروز مسجد پیامبراعظم(ص) شهرک محلاتی تهران مملو از جمعیتی بود که خود را برای تشییع پیکر این سردار رشید اسلام به آنجا رسانده بودند.
مراسم تشییع پیکر شهید صبح دیروز در شهرک محلاتی برگزار و سپس پیکر مطهر این شهید مدافع حرم پس از تشییع، به امامزاده علیاکبر(ع) چیذر تهران منتقل شد تا در این مکان مقدس تدفین شود، همچنین مراسم گرامیداشت شهید پورهاشمی امروز یکشنبه 11 آذر از ساعت 14.30 تا 16.30 در مسجد پیامبر اعظم واقع در شهرک شهید محلاتی برگزار میشود.
***
سردار مسجدی: امروز مقاومت خودش موشک و پهپاد تولید میکند
سردار ایرج مسجدی معاون هماهنگکننده نیروی قدس سپاه در مراسم تشییع شهید مدافع حرم سردار پورهاشمی که صبح دیروز در شهرک شهید محلاتی تهران برگزار شد، عنوان کرد: اگر در گذشته نیروهای مقاومت با سنگ با دشمن میجنگیدند امروز پیشرفتهترین تجهیزات را در اختیار دارند.
وی افزود: من با اطلاع به شما میگویم این توانمندی حاصل ساخت درونی مقاومت است و خود آنها امروز موشک و پهپاد تولید میکنند اگرنه امروز پشتیبانی از مقاومت بسیار سخت شده است و آنها در تحریم و محاصره هستند، اما شما دیدید در همان روزی که اسرائیل اعلام میکند توان موشکی مقاومت را نابود کرده است حزبالله 380 موشک به سمت رژیم صهیونیستی شلیک کرد.
سردار مسجدی تصریح کرد: رژیم صهیونیستی با حمایت آمریکا هر کاری میکند نمیتواند مقاومت را نابود کند و ملت، رهبر و رزمندگان ما همچون شهید پورهاشمی در کنار آنها هستند. این موضع رسمی جمهوری اسلامی است که ما بدون ترس و واهمه به پشتیبانی همهجانبه از مقاومت ادامه میدهیم.
معاون هماهنگکننده نیروی قدس سپاه با اشاره به کمکهای مردمی ایران به مردم لبنان عنوان کرد: همین الان که ما اینجا هستیم نیروهای مردمی و نیروهای سپاه در حال کمکرسانی به مردم لبنان و جبهه مقاومت هستند. در همین قضیه پیجرها شما شاهد بودید وقتی 500 نفر از مجروحان آن حادثه به ایران آمدند مردم و کادر درمان ما مثل پروانه دور آنها چرخیدند و خود حزبالله اعلام کرد هیچ جای دنیا اینگونه به مجروحان ما رسیدگی نمیکردند.
وی اظهار داشت: مردم دست از مقاومت برنمیدارند و امروز مقاومت تبدیل به یک قدرت بزرگ برای دفاع از مسلمانان شده است. تجربه نشان داده است با سازش و مذاکره منفعتی نصیب ملتهای مظلوم نمیشود و مردم فلسطین و لبنان دریافتهاند برای احقاق حق خود فقط باید مقاومت کنند.
سردار مسجدی در ادامه با اشاره به سابقه آشنایی خود با سردار پورهاشمی عنوان کرد: شهید پورهاشمی انسانی آرام، کمحرف و شجاع و همیشه آماده اعزام به ماموریت بود. با اینکه در طول 8 سال دفاع مقدس زحمت کشیده بود و بعد از 30 سال بازنشسته شده بود اما نتوانست آرام بنشیند و میگفت در موقعیتی که منطقه دچار بحران است و دشمن اینگونه مردم بیگناه را به شهادت میرساند من نمیتوانم آرام بگیرم و مجددا به صف رزمندگان اسلام پیوست.
معاون هماهنگکننده نیروی قدس سپاه گفت: همه همکاران من در نیروی قدس شهید پورهاشمی را دوست داشتند، زیرا وی فردی بااخلاص و شجاع بود.
وی همچنین به برقراری آتشبس بین حزبالله و رژیم صهیونیستی اشاره و عنوان کرد: آتشبس پیروزی بزرگی برای محور مقاومت است؛ این در حالی است که دشمن از این شرایط سوءاستفاده کرده و میخواهد سوریه را به آشوب بکشد اما به شما قول میدهم دشمنان همچون قبل شکست خواهند خورد. محور مقاومت امروز نیروی بالنده و پیروز منطقه است.
ارسال به دوستان
رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل با اشاره به گزارش کمیته حقیقتیاب شکست ۷ اکتبر ۲۰۲۳
هالوی: آمادهام استعفا بدهم
بالاترین مقام نظامی رژیم صهیونیستی از آمادگی خود برای کنارهگیری پس از اعلام نتایج کمیته حقیقتیاب شکست ۷ اکتبر ۲۰۲۳ خبر داد. ژنرال هرتسی هالوی، رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل در این رابطه گفت: «در پایان تحقیقات، ما نیز تصمیمات شخصی خواهیم گرفت و فرماندهان دیگر به نسبت کمتر از من در این باره مسؤولیت خواهند داشت.
وقتی نتایج تحقیقات کمیته حقیقتیاب مشخص شد، کنارهگیری خواهم کرد». هالوی که تنها 6 ماه قبل از عملیات توفان الاقصی توسط حماس (هفتم اکتبر) به این سمت رسیده بود، در ماه ژوئن 2024 نیز یک بار دیگر با اعتراف به شکست ارتش اسرائیل تحت فرماندهی او، گفته بود: «من بارها مسؤولیت خود را بیان کردهام و این سخنان معنای عملی هم دارد، برای من کاملا واضح است». هالوی همچنین اعلام نارضایتیاش از عدم همکاری یسرائیل کاتس، وزیر جنگ جدید و مخالفت او با 2 انتصاب جدید در ارتش را آشکار کرد. این به منزله آشکار شدن شکاف میان کابینه جنگ نتانیاهو و ماشین جنگی اسرائیل است و یکی دیگر از دلایل پسزمینهای پذیرش آتشبس با حزبالله توسط تلآویو را عیان میکند.
هالوی در سخنان دیروز خود به وزیر جنگ کنایه زد و گفت: «انتصاب افسران در مناصب یک امتیاز برای من به حساب نمیآید، بلکه یک وظیفه فرماندهی و عملیاتی است. ارتش اسرائیل نمیتواند بدون فرمانده باقی بماند». در مقابل برخی اعضای ائتلاف افراطی حاکم تلآویو استدلال میکنند هالوی به دلیل شکست 7 اکتبر نمیتواند ارتقای افسران را انجام دهد، بلکه این امر باید پس از کنارهگیری کادر شکست خورده توسط جانشینان آنان انجام شود. بر همین اساس کاتس، وزیر جنگ جدید که برخلاف یوآو گالانت برکنار شده، ارتباطی نزدیک با نتانیاهو دارد، پذیرش انتصابات جدید را به پس از پایان جنگ و مشخص شدن نقش فرماندهان مورد نظر در وقایع 7 اکتبر 2023 موکول کرده است. اشاره کاتس به تحقیقات داخلی ارتش اسرائیل درباره این حمله بود و نه کمیسیون تحقیق دولتی، که نتانیاهو با آن مخالفت کرده است.
درباره ماهیت تحقیقات بر سر این شکست میان سران کابینه نتانیاهو و ارتش و مخالفان اختلافنظر بزرگی وجود دارد. ارتش و مخالفان کابینه خواستار تشکیل یک کمیته حقیقتیاب حاکمیتی و سراسری همچون کمیته آگرانات (که پس از جنگ یوم کیپور 1973تشکیل شده بود) هستند ولی سران ائتلاف حاکم میخواهند دامنه تحقیقات خیلی محدودتر باقی بماند و اساسا کوتاهی مقامات سیاسی را مورد بررسی قرار ندهد.
* حمله اسرائیل به امدادگران بینالمللی در غزه
ارتش کودککش اسرائیل در جنایتی دیگر با حمله به امدادگران یک سازمان بینالمللی در نوار غزه تعدادی از نیروهای آن را به شهادت رساند. به گزارش شبکه المیادین، در این حمله که در منطقه صلاحالدین در شمال شرق شهر خانیونس در جنوب نوار غزه انجام شد، 4 نفر به شهادت رسیدند که دستکم 2 نفر از آنها از کارکنان سازمان «آشپزخانه مرکزی جهانی» بودند. این دومین حمله ثبتشده صهیونیستها به امدادگران این سازمان محسوب میشود که در ارائه کمکهای غذایی به مردم تحتمحاصره غزه نقش موثری دارد.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از کمتوجهی به سرمایهگذاری برای ایجاد و توسعه زیرساختهای بخش کشاورزی در بودجه گزارش میدهد
امنیت غذایی با دست خالی؟!
کشاورزی در تأمین مواد خام برای صنایع بالادستی و تأمین نهادههای دامی برای دامداران نقش موثری دارد، همچنین صادرات این بخش در رشد و توسعه اقتصادی کشور تاثیرگذار است.
به گفته کارشناسان، اهمیت بخش کشاورزی در اقتصاد کشور تا حدی است که 7 قلم از ۱۰ محصول عمده وارداتی با ارزشی حدود ۱۵ میلیارد دلار را محصولات کشاورزی مانند گندم، ذرت، برنج و کنجاله سویا تشکیل میدهند.
اگر بخشی از این اعتبار صرف بهسازی روشهای تولید، بهبود راندمان آب، اصلاح بذرها و تحقیقات در بخش کشاورزی و صنایع وابسته میشد، کشاورزی کشور دگرگون میشد. سرمایهگذاری در زیرساختهای کشاورزی علاوه بر ایجاد اشتغال پایدار موجب میشود از ظرفیتهای خدادادی کشور نیز بهرهبرداری بهتری شود.
***
نگاهی بودجه ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴ در بخش کشاورزی
نگاهی به بودجه ۱۴۰۳ در بخش کشاورزی نشان میدهد اعتبارات پیشبینیشده برای وزارت جهاد کشاورزی و دستگاههای زیرمجموعه آن با افزایش ۴۰ درصدی به 282.131 میلیارد ریال رسیده است. این رقم نشاندهنده سهم 3.1 درصدی دستگاههای اجرایی بخش کشاورزی از کل اعتبارات ملی است.
غلامرضا نوریقزلجه، وزیر جهاد کشاورزی هفته گذشته اعلام کرد در بودجه ۱۴۰۴ نیز کمکهای قابل توجهی برای تولیدکنندگان محصولات کشاورزی پیشبینی شده است. این کمکها شامل ۱۰ تا ۱۲ هزار میلیارد تومان برای بیمه محصولات کشاورزی و اعتبارات حمایتی از صندوق توسعه بخش کشاورزی است.
***
اهمیت تأمین امنیت غذایی و راهکارهای پیشنهادی
پیمان فلسفی، نایبرئیس کمیسیون کشاورزی مجلس در گفتوگو با «وطن امروز» با اشاره به اهمیت بخش کشاورزی در اقتصاد ایران گفت: این بخش در سال ۱۴۰۲، 8.3 درصد از تولید ناخالص داخلی و 14.4 درصد از اشتغال کشور را تأمین کرده است.
وی افزود: برای اجرای سیاستهای الگوی کشت به ۴۰ تا ۵۰ هزار میلیارد تومان بودجه نیاز است اما سهم کشاورزی از بودجه سال ۱۴۰۲ تنها ۳ درصد بوده و سرمایهگذاری در این بخش نیز از دهه ۳۰ بیشتر از 5 درصد نبوده است.
فلسفی تأکید کرد که تأمین امنیت غذایی رسالت اصلی بخش کشاورزی است و وابستگی به واردات این امنیت را تحت تأثیر قرار داده است. واردات ۱۵ میلیارد دلاری محصولات کشاورزی نشاندهنده نیاز به تغییر شرایط است.
وی به تجربههای موفق کشورهایی مانند برزیل اشاره کرد که ۴۰ سال پیش واردکننده گوشت بودند و اکنون بزرگترین صادرکننده گوشت جهان شدهاند. در ایران، واردات گندم در سال گذشته متوقف شد و به خودکفایی رسیدیم اما واردات نهادههای دامی افزایش یافت و از 18.1 به 41.1 درصد رسید. این در حالی است که محصولاتی مانند هندوانه، پیاز و سیبزمینی بیش از نیاز کشور تولید شده و ناترازی تجاری در بخش کشاورزی را نشان میدهد.
* چگونه با اتکا به بودجه برای امنیت غذایی کشور گام برداریم
برای بهبود وضعیت کشاورزی، نیاز به سرمایهگذاری در بهسازی روشهای تولید، بهبود راندمان مصرف آب و اصلاح بذرها است. تخصیص بودجه مناسب به تحقیقات و توسعه در بخش کشاورزی و صنایع وابسته میتواند کشاورزی کشور را دگرگون کند و علاوه بر ایجاد اشتغال پایدار، از ظرفیتهای خدادادی کشور بهرهبرداری بهتری داشته باشد.
در بودجه ۱۴۰۴ نیز رقمهای قابل توجهی به عنوان کمکهای اساسی به تولیدکنندگان محصولات کشاورزی پیشبینی شده است. این کمکها شامل ۱۰ تا ۱۲ هزار میلیارد تومان برای بیمه محصولات کشاورزی و اعتبارات حمایتی از صندوق توسعه بخش کشاورزی است.
این اقدامات و تخصیص اعتبارات، گامهای مهمی در جهت تقویت و توسعه بخش کشاورزی کشور محسوب میشود و میتواند به بهبود وضعیت تجاری و امنیت غذایی کشور کمک کند.
***
حمایت کشورهای پیشرفته از کشاورزی
عبدالمجید شیخی، کارشناس اقتصادی درباره اهمیت سرمایهگذاری در بخش کشاورزی به «وطن امروز» گفت: بیش از ۹۹ درصد فعالان بخش کشاورزی خصوصی هستند و دولت سهم مستقیمی در این بخش ندارد. او اشاره کرد: در دهههای گذشته، تاکید قانونگذار بر توسعه کشاورزی در برنامههای اول تا سوم توسعه بود اما از برنامه چهارم به بعد این موضوع فراموش شده است.
شیخی تاکید کرد: امنیت غذایی به اندازهای مهم است که آن را رکن اصلی امنیت ملی میدانند. وی افزود: غفلت مسؤولان از اهمیت امنیت غذایی، به استفاده بیرویه از آفتکشها و تغییر کاربری اراضی زراعی منجر شده است. سهم اندک بخش کشاورزی از بودجههای سالانه نیز نشانه دیگری از بیتوجهی به این بخش است.
شیخی تصریح کرد در کشورهای پیشرفته، با پرداخت یارانههای قابل توجه، از بخش کشاورزی حمایت میشود. وی با اشاره به اختلاف بین اروپا و آمریکا بر سر یارانههای کشاورزی گفت: کشورهای این 2 قاره هنوز در سازمان تجارت جهانی به توافق نرسیدهاند زیرا اروپاییها حاضر به کاهش یارانهها نشدهاند.
* قیمت خرید تضمینی گندم
وی با انتقاد از پایین بودن قیمت خرید تضمینی گندم یادآور شد کشورهای صادرکننده گندم با پرداخت یارانه، هزینههای تولید را کاهش میدهند. شیخی افزود: افزایش تولید محصولات غذایی علاوه بر ایجاد امنیت غذایی، برای حضور در بازارهای جهانی نیز اهمیت دارد.
وی تاکید کرد نباید سرمایهگذاری در بخش کشاورزی را هزینه بهشمار آورد. وی افزود: در برنامههای کشورهای پیشرفته، حمایت از بخش کشاورزی به عنوان سرمایهگذاری محسوب میشود. به عنوان مثال، با سیاست نادرستی که وزارت جهاد کشاورزی در پیش گرفته است، اکنون ۹۰ درصد روغن کشور وارد میشود.
شیخی برنامهریزی نادرست برای کشت زراعی دانههای روغنی را یکی از مشکلات موجود دانست و پیشنهاد کرد به جای استفاده از زمینهای زراعی و مصرف آب برای کشت دانههای روغنی، به سمت محصولات درختی مانند زیتون برویم که نیاز به زمین مسطح و آب فراوان ندارند.
وی به مشکلات مالی کشاورزان برای سرمایهگذاری در زیرساختها اشاره کرد و توضیح داد که تأسیس تشکلهای اقتصادی جدید در نظام بازار جزو وظایف حاکمیت است. وی گفت: برای تأمین امنیت غذایی و تولید مواد غذایی ضروری، باید وظایف دولت در این بخش مورد بازنگری قرار گیرد.
تعریف چشماندازهایی همچون خودکفایی ۹۰ درصدی در تولید محصولات اساسی و خوداتکایی ۴۰ درصدی دانههای روغنی نیازمند برنامهریزی مدون و الزاماتی است که با سهم ۳ درصدی در بودجه سالانه نمیتوان به آن دست یافت، لذا نیاز به توجه ویژه و سرمایهگذاری بیشتر در بخش کشاورزی ضروری است.
***
سهم اندک بخش کشاورزی از لایحه بودجه
عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با «وطن امروز»، سهم اندک بخش کشاورزی از لایحه بودجه سال آینده را ظلم به این بخش دانست. او اظهار کرد: این ظلم از گذشتههای دور در نظام بودجهریزی کشور وجود داشته و امیدوار است روزی این ظلم برطرف شود، زیرا بنمایه امنیت غذایی کشور بخش کشاورزی است.
محمد جلالی، به دلایل کمتوجهی به بخش کشاورزی اشاره کرد و گفت: ممکن است حوزههای دیگر مانند خدمات و صنعت بر این بخش سایه انداخته باشند.
وی افزود: نگاه به بخش کشاورزی توسعه کاریکاتوری است، زیرا برخی مسؤولان ممکن است از این بخش برای تأمین زمین یا گردشگری سوءاستفاده کنند و کمتر به روشهای خودکفایی در کشاورزی توجه داشته باشند.
عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس اظهار امیدواری کرد: دولتمردان و نمایندگان مجلس به این نتیجه برسند که این ظلم را اندک اندک و با شیب ملایم برطرف کنند. وی افزود که امیدوار است اعتبارات بخش کشاورزی در لایحه بودجه سال آینده در مجلس اصلاح شود.
جلالی تأکید کرد: بخش کشاورزی بنمایه امنیت غذایی کشور است و باید به آن توجه ویژهای شود. وی افزود: با اصلاح بودجه و افزایش اعتبارات این بخش، میتوان به خودکفایی در کشاورزی دست یافت و از ظرفیتهای خدادادی کشور بهرهبرداری بهتری کرد.
این اقدامات میتواند به تقویت و توسعه بخش کشاورزی کشور کمک و امنیت غذایی را تضمین کند.
***
اهمیت سرشماری عمومی کشاورزی بر معیشت کشاورزان
حمید پورمحمدی، رئیس سازمان برنامه و بودجه بر اهمیت سرشماری عمومی کشاورزی تاکید میکند. وی میگوید اطلاعات جمعآوری شده از سراسر کشور برای برنامهریزی، سیاستگذاری و اجرای مطلوب در دست مسؤولان قرار میگیرد.
پورمحمدی با اشاره به جمعیت ۴ میلیونی بهرهبرداران کشاورزی در کشور توضیح میدهد: معیشت، اقتصاد و زندگی کشاورزان به اطلاعات این سرشماری وابسته است. کشاورزان برای فعالیتهای خود نیاز به کود، بذر و سم دارند و این نیازها باید به دقت مشخص شود تا دولت بتواند برنامهریزی مناسبی انجام دهد.
* تأثیر اطلاعات دقیق بر درآمد کشاورزان
پورمحمدی تاکید میکند که شناسایی نیازهای کشاورزان اهمیت اساسی دارد. همکاران در مرکز آمار ایران باید اطلاعات دقیق را از سرشماری کشاورزی دریافت کنند تا بتوان از این اطلاعات برای شناسایی آسیبها و آفات استفاده کرد.
وی افزود: در نتیجه آسیبهایی که به کشاورزان وارد میشود، درآمدشان بشدت تحت تاثیر قرار میگیرد. اگر اطلاعات دریافتی دقیق باشد، میتوان از قبل برنامهریزی کرد و روندها را مشخص کرد.
پورمحمدی بیان کرد: ماموران سرشماری از طرف مرکز آمار تنها برای دریافت اطلاعات دقیق به کشاورزان مراجعه میکنند و در نتیجه این سرشماری، دولت میتواند خدمات بهینه و بهنگام به کشاورزان ارائه دهد. پورمحمدی اضافه کرد: با اجرای این سرشماری، مشکلات اراضی کشاورزی و باغات کشور شناسایی میشود. میزان خوراک دام در دامداریهای کشور و میزان تولید محصولات کشاورزی نیز مشخص میشود تا مازاد محصولات با بهترین شیوه به کشورهای دیگر صادر شود.
* پاسخ به شبهات درباره اطلاعات سرشماری
در همین ارتباط غلامرضا گودرزی، رئیس مرکز آمار ایران اطمینان میدهد که اطلاعات دریافتی از افراد کاملا محرمانه خواهد بود و نتایج نهایی سرشماری تنها به دستگاههای دولتی برای برنامهریزی صحیح در حوزه کشاورزی اعلام خواهد شد. وی تاکید کرد هیچ نگرانی درباره شبهات مطرح شده وجود ندارد.
به این ترتیب، سرشماری کشاورزی به عنوان ابزاری اساسی برای بهبود شرایط کشاورزان و ارتقای کیفیت برنامهریزیهای دولتی در این حوزه تلقی میشود.
***
تحولات سریع بخش کشاورزی و لزوم دسترسی به آمار جدید
سرشماری عمومی کشاورزی هر ۱۰ سال یک بار به منظور تهیه آمار و اطلاعات جدید از کشاورزان انجام میشود. این اطلاعات برای برنامهریزی و تصمیمگیریهای کلان در حوزه کشاورزی بسیار مهم است و در تأمین امنیت غذایی و حفظ منافع ملی کشور نقش دارد.
این سرشماری برای گردآوری اطلاعات از فعالیتهای مختلف کشاورزی در بخشهای زراعی، باغی، دام، طیور و آبزیان از بهرهبرداران کشاورزی انجام میشود. این پروژه به عنوان دومین طرح آماری بزرگ کشور پس از سرشماری نفوس و مسکن و مهمترین فعالیت آماری بخش کشاورزی شناخته میشود.
اطلاعات حاصل از این سرشماری، نیازهای چارچوبی و آمار پایه این بخش را در سطح کوچکترین واحد جغرافیایی تأمین میکند و برای مرکز آمار ایران، وزارت جهاد کشاورزی، سازمانهای متولی تنظیم بازار، برنامهریزان و پژوهشگران مورد استفاده قرار میگیرد.
برای برنامهریزی درست در بخش کشاورزی، نیاز به اطلاعات دقیق و بهنگام در سطح آبادیها و شهرها است که این اطلاعات فقط از طریق سرشماری عمومی قابل دسترسی است.
بر اساس آخرین سرشماری که سال ۱۳۹۳ اجرا شد، بیش از 4 میلیون بهرهبردار کشاورزی در کشور وجود دارد که ۹۰ درصد آنها در مناطق روستایی هستند. تاکنون 5 مرحله سرشماری کشاورزی در ایران انجام شده است که نتایج آنها در سطح کوچکترین واحدهای جغرافیایی منتشر شده است.
با توجه به تحولات سریع بخش کشاورزی و فاصله گرفتن از آخرین سرشماری، اجرای سرشماری در سال ۱۴۰۳ ضروری است. اجرای این سرشماری مطابق با ماده ۳ قانون مرکز آمار ایران و ماده ۱۰ قانون احکام دائمی برنامه توسعه کشور برای حفظ سری زمانی آمارهای بخش کشاورزی و بهنگامسازی اطلاعات بهرهبرداران ضروری است.
سرشماری کشاورزی ۱۴۰۳ اطلاعاتی مهم از فعالیتهای کشاورزی کشور در سطح کوچکترین واحد جغرافیایی ارائه میدهد که تنها با اجرای سرشماری قابل دستیابی است.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از ادامه سیاستهای تورمی دولت چهاردهم
ارز توافقی میداندار گرانی
گروه اقتصادی: قیمت ارز توافقی در مرکز مبادله به ۶۱ هزار تومان رسید. در این معاملات تمام صادرکنندگان مشمول بند ۲ ماده ۸ آییننامه اجرایی تبصره ۶ بند «ح» ماده ۲ مکرر قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز، از روز شنبه مورخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از طریق بانک عامل، ارز حاصل از صادرات خود را در بستر مرکز مبادله ایران به فروش میرسانند. همچنین تمام واردکنندگان دارای مجوز تخصیص معتبر از محل تأمین مرکز مبادله ایران باید به عنوان متقاضی خرید از طریق بانک عامل در بستر این مرکز اقدام به تأمین و خرید ارز کنند.
در این میان نرخ ارز ۶۱ هزار تومانی معاملات توافقی سیگنال صعودی به بازار آزاد صادر کرد و بر مبنای آن قیمت ارز بازار آزاد از ۶۸ هزار تومان چند روز پیش به مرز ۷۱ هزار تومان رسید. این در حالی است که عبدالناصر همتی، وزیر امور اقتصادی و دارایی مدعی بود با افزایش نرخ ارز صادراتی، نهتنها صادرکنندهها عرضه بیشتری خواهند داشت، بلکه قیمت ارز بازار آزاد نیز تعدیل خواهد شد.
حتی این مساله منجر به صدور سیگنال مثبت به بازار سرمایه نیز نشده است، چرا که در ابتدای هفته جاری بورس به رنگ قرمز درآمد. به عبارت دیگر معاملات بورس تحت تأثیر ارزندگی و وضعیت بنیادی شرکتهاست و عملاً نرخ ارز توافقی نمیتواند تمام بازار سهام را تحت تأثیر قرار دهد، چرا که بسیاری از همین شرکتهای صادرکننده بخش عمده ارز خود را برای واردات ماشینآلات و تجهیزات تخصیص میدهند. به همین دلیل ارز توافقی تنها به گرانی کالاهایی منجر میشود که قرار است واردکنندهها از این مسیر عرضه کنند اما مساله این است که در بازار هر کالایی گران شود روی سایر کالاها اثر تورمی دارد و به گرانی میانجامد، بویژه اینکه در حال حاضر در بودجه ۱۴۰۴ نیز قیمت ارز واردات کالاهای اساسی از ۲۸,۵۰۰ تومان به ۳۸,۵۰۰ تومان رسیده است. در چند وقت اخیر برخی ارائهکنندگان خدمات به بهانه همین رشد نرخ ارز، قیمتها را بالا بردهاند. به طور قطع اگر دولت نتواند بازار ارز را مدیریت کند شاهد رشد تدریجی قیمت ارز خواهیم بود.
همیشه در شرایطی که قیمتها نوسانی میشود دلالان در بازار فعال میشوند و تارگتهای جدیدی را برای قیمت دلار اعلام میکنند. برای نمونه زمانی که قیمت دلار در بازار آزاد در محدوده ۵۰ هزار تومان بود تارگت ۷۰ هزار تومان میدادند. همین مساله به ایجاد انتظارات تورمی و افزایش تقاضا در بازار منجر شد. در مقطع کنونی نیز که قیمت دلار در بازار آزاد ۷۰ هزار تومان است تارگت ۱۰۰ هزار و ۱۲۰ هزار تومان میدهند. اگر قرار باشد بازار مطابق این تارگتها حرکت کند به طور قطع قیمت کالاها در بازار به شدت بالا میرود.
دولت تاکنون به وعده کنترل تورم جامه عمل نپوشانده و سیاستهای ارزی در راستای رشد قیمتها بوده است. اما باید توجه داشت در مقطع کنونی که به 3 ماهه آخر سال نزدیک میشویم اگر دولت چارهای برای مدیریت ارز پیدا نکند شاهد رشد هیجانی قیمت ارز خواهیم بود، چراکه در 3 ماهه سوم سال عدهای برای مسافرتهای خارجی نوروز به دنبال خرید ارز هستند و تقاضای جدید ایجاد میکنند. عدهای هم به امید اینکه در نیمه نخست سال آینده اثر تورمی سالانه منجر به رشد قیمت ارز شود، قبل سال به دنبال خرید ارز خواهند بود، به همین دلیل روند صعودی قیمت ارز آغاز میشود.
نکته جالب توجه درباره نرخ ارز توافقی است؛ در حال حاضر ارز با قیمت ۶۱ هزار تومان معامله میشود در شرایطی که ۴ ماه پیش قیمت بازار آزاد در همین محدوده یا حتی پایینتر بود. این نرخ به مردم القا میکند که قیمت دلار در بازار آزاد واقعی است، چراکه در معاملاتی که دولت آنها را تأیید کرده نرخ ارز ۶۱ هزار تومان مچ شده است، در حالی که چندی پیش رئیس کل بانک مرکزی به صراحت اعلام کرده بود نرخ بازار آزاد را قبول نداریم. اگر دولت نرخ بازار آزاد را قبول ندارد، چرا در حال هل دادن نرخ ارز به سمت بازار آزاد است؟
به طور قطع رشد قیمت ارز در مقطع کنونی اثری جز تورم ندارد. حتی این مساله به افزایش عرضه ارز توسط صادرکنندهها منجر نشده است، چرا که در همین چند ماه گذشته قیمت ارز ثابت نبوده است که صادرکننده به یقین برسد قیمت واقعی ارز همین نرخ است و انتظار بیشتر فایدهای برای آن نخواهد داشت. به عبارت دیگر، وقتی قیمت ارز نیمایی روزانه رشد میکند و قیمت ارز توافقی نیز در محدوده نرخ بازار آزاد معامله میشود، صادرکننده میگوید با این روند صعودی که ارز در حال طی کردن است عرضه ارز به ضرر او است. اگر قیمت ارز با همین فرمان بخواهد در سامانه نیما رشد داشته باشد کمتر از 3 ماه آینده به ۶۰ هزار تومان میرسد، همانطور که در 3 ماهه گذشته از ۴۲ هزار تومان به ۵۲ هزار تومان رسیده است.
این روند رشد قیمت ارز در شرایطی رخ میدهد که دولت در ابتدای کار اعلام کرده بود تورم را مهار میکند و در مبارزه با فقر اقدامات جدی انجام خواهد داد. این هدفگذاری دولت با سیاستهایی که امروز به کار گرفته تطابق ندارد. حتی گزارشهای ماهانه تورم در چند وقت اخیر نهتنها نشان نمیدهد که تورم افت کرده، بلکه رشد نیز داشته است، بنابراین دولت در موقعیت کنونی باید سیاستهای خود را به صورت شفاف اعلام کند و اینکه در هدفگذاری تورمی خود تغییراتی را به وجود آورده است یا خیر!
برخی مدیران اقتصادی دولت چهاردهم تاکید دارند که با رشد قیمت ارز شرکتهای داخلی تشویق میشوند صادرات بیشتری داشته باشند، زیرا از این طریق درآمد بیشتری کسب میکنند و هزینههای آنها پوشش داده میشود. در واقع این شرکتها با صادرات میتوانند کمبود درآمدها در نتیجه سرکوب قیمتهای داخلی را جبران کنند. این استدلال در شرایط مطرح میشود که عملا سرکوب قیمت مصداق واقعی ندارد. برای نمونه همین خودروسازان داخلی همواره ادعا میکنند که قیمتگذاری دستوری منجر به زیان انباشته در آنها شده است، در حالی که هر ساله متناسب با تورم، قیمت محصولات خود را بالا بردهاند و در بازار آزاد نیز خودرو بیش از نرخ دلار گران شده است.
پس اگر اقتصاد کشور تحت تأثیر نوسانات ارزی یا کسری بودجه و رشد نقدینگی دچار تورم میشود مسبب اصلی آن دولت است و باید پاسخگو باشد، چرا که در همین چند ماه اخیر درباره رشد قیمت ارز و اثرات منفی آن بر اقتصاد کشور بارها از زبان کارشناسان گزارشهایی منتشر شده است اما همواره وزارت اقتصاد آنها را رد و حتی در جهت مخالف آن حرکت کرده است، به همین دلیل باید پاسخ درخوری درباره ادامه اجرای این سیاستها و دستاوردهای کوتاهمدت آن داده شود تا مخاطبان نسبت به این رویکرد توجیه شوند.
***
بازخوانی اثر نوسانات نرخ ارز در ۳ دهه
دلار با نرخ رسمی ۶۰ ریال در سال ۱۳۷۰ به 61 هزار تومان در بازار توافقی در آذر 1403 رسید. همچنین در طول بیش از یک سال گذشته، نرخ ارز در سامانه نیما (نظام یکپارچه معاملات ارزی) برای واردات کالاهای غیراساسی از 40 هزار تومان به 52 هزار تومان افزایش یافته است. این تغییر عمده به دلیل عقبنشینی از سیاست تثبیت ارزی و به دنبال زمزمه راهاندازی بازار توافقی ارز برای کالاهای غیراساسی رخ داد.
نکته جالب توجه اینکه در راستای راهبردهای عبور از سیاست تثبیت ارزی، در گام اول قیمت ارز حاصل از صادرات به طور غیررسمی و تحت توافق میان خریداران و فروشندگان تعیین شد. این نرخ رفتهرفته از محدوده 40 هزار تومان رشد کرد و در آبان به محدوده 60 هزار تومان رسید. بتازگی نیز بانک مرکزی از بازار توافقی رونمایی کرده است و قیمتگذاری ارز کالاهای غیراساسی در یک بازار متشکل انجام میشود (همین جا باید تاکید شود چه در بازار غیرمتشکل جهت تامین ارز از محل صادرات غیرنفتی و چه در بازار متشکل توافقی، تنها واردکنندگانی که موفق به دریافت گواهی تخصیص ارز شدهاند، امکان حضور و معامله خرید ارز دارند). این افزایش نرخ ارز نشاندهنده تغییرات جدی در سیاستهای ارزی کشور است و اثرات آن بویژه در حوزه کالاهای غیراساسی ملموس خواهد بود.
* وضعیت تأمین و تخصیص و قیمت ریالی ارز کالاها در سال 1403
بررسیها نشان میدهد طبق ضوابط بودجه 1403 در حال حاضر برای تأمین کالاهای اساسی حدود 15 میلیارد دلار با نرخ هر دلار 28500 تومان و ضروری 10 تا 15 میلیارد دلار با نرخ هر دلار 51 هزار تومان و برای مابقی کالاها در بازار غیرمتشکل یا بازار جدید توافقی آن هم با نرخ 60 هزار تومانی، تامین ارز انجام میشود.
این در حالی است که نرخ ارز قبلا برای این دسته از کالاها در محدوده 40 هزار تومان قرار داشت. بنابراین در حال حاضر نرخ ارز برای 30 تا 35 میلیارد دلار کالاهای غیراساسی 50 درصد افزایش یافته است.
این افزایش شدید نرخ ارز بویژه در بخش کالاهای غیر اساسی، قطعا اثرات تورمی جدی به دنبال خواهد داشت. افزایش قیمتها در این بخشها موجب فشار بیشتر بر مردم و افزایش هزینههای زندگی میشود. تحلیلگران اقتصادی هشدار میدهند این تغییرات میتواند منجر به افزایش تورم در سطح کل اقتصاد شود. این تغییرات در نرخ ارز همچنین نشان میدهد عقبنشینی از سیاست تثبیت ارزی که در گذشته به طور نسبی موفقیتآمیز بود، در آینده نتایج منفی خواهد داشت.
عدم ثبات در نرخ ارز، بویژه در شرایط اقتصادی حساس و با توجه به تحریمها و افزایش تقاضای داخلی میتواند تبعات اقتصادی بیشتری به همراه داشته باشد. برخی کارشناسان اقتصادی بر این باورند عدم پایبندی به سیاست تثبیت ارز و کنار گذاشتن آن میتواند موجب نوسانات بیشتر در بازار ارز و افزایش قیمتها شود که در نهایت بر اقتصاد کشور و زندگی مردم تأثیر منفی خواهد گذاشت. تغییرات اخیر در نرخ ارز سامانه نیما و بازار توافقی و در نتیجه افزایش شدید نرخ ارز برای کالاهای غیراساسی نشان میدهد تصمیمسازان اقتصادی باید به دقت سیاستهای ارزی خود را مورد بازنگری قرار دهند تا از اثرات تورمی و فشار اقتصادی بر مردم جلوگیری شود.
* بازخوانی شوک ارزی از دهه 70 تاکنون
دلار با نرخ رسمی ۶۰ ریال در سال ۱۳۷۰ به ۱,۴۵۰ ریال (۲۳۱۷ درصد رشد) در سال ۱۳۷۱ افزایش یافت. در حالی که نرخ ارز غیررسمی از ۱,۴۲۰ ریال به ۱,۴۹۸ ریال (۵,۵ درصد رشد) رسید. در نتیجه این شوک ارزی، نرخ تورم روند افزایشی را طی کرد و در سال ۱۳۷۴ به 49.4 درصد رسید.
پس از شوک ارزی و قیمتی اعمال شده، با وجود اتخاذ سیاست تثبیت نرخ ارز، در دوره ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۴ نرخ رسمی ارز ۲۰,۴ درصد و نرخ غیررسمی 219.4 درصد افزایش داشت. این به آن معناست که دولت سیاست تثبیت نرخ رسمی ارز را در پیش گرفته بود ولی شوک ارزی رخ داده اثر خود را در بازار غیررسمی گذاشت و باعث افزایش نرخ غیررسمی ارز به میزان 219.4 درصد و افزایش نرخ تورم به 49.4 درصد در سال ۱۳۷۴ شد.
این تغییرات آسیب زیادی به نحوه تأمین منابع مالی طرحهای عمرانی و جبران هزینههای جاری دولت زد؛ ضمن اینکه زمینه رانت و فساد مالی را در کشور فراهم کرد. بعد از شوک اول ارزی، با اجرای سیاست تثبیت ارز، از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۸۰ نرخ ارز رسمی ثابت نگه داشته شد اما نرخ ارز غیررسمی از ۱,۴۹۸ ریال به ۷,۹۲۰ ریال در سال ۱۳۸۱ رسید.
در شوک ارزی دوم، در سال ۱۳۸۰ نرخ دلار رسمی از ۱,۷۵۰ ریال به ۸,۱۴۰ ریال (۳۶۵ درصد) افزایش یافت ولی نرخ غیررسمی دلار با اندکی افزایش از ۷,۹۲۰ ریال به ۷,۹۹۰ ریال (۹ دهم درصد) تغییر کرد. این امر نشاندهنده این واقعیت است که بازار غیررسمی در ابتدا به تغییر نرخ رسمی ارز واکنش قابل ملاحظهای نشان نداده است. به عبارت دیگر مثل دوره قبل، تقاضا برای ارز به نقطه اشباع رسیده بود.
در آن مقطع روابط اقتصادی با کشورهای جهان بویژه با کشورهای همسایه بهبود یافت. از نظر اجرای برنامه سوم توسعه، در این دوره بسیاری از شاخصهای کلان اقتصادی مثبت شده بود. در این دوره بعد از افزایش نرخ رسمی ارز (از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۴) سیاست تثبیت نرخ ارز دنبال شد و تغییرات نرخ ارز رسمی و غیررسمی بسیار اندک بود. منتها شوک ارزی اثر خود را بر نرخ تورم گذاشت و نرخ تورم 11.4 درصدی سال ۱۳۸۰ در سالهای ۱۳۸۱، ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ به ترتیب به 15.8، 15.6 و 15.2 درصد افزایش یافت.
* شوک ارزی در دولت مهرورزی
سال 1389 نرخ ارز رسمی دلار از ۱۰,۳۶۴ ریال به ۱۲,۲۶۰ ریال رسید (18.3 درصد رشد) و نرخ ارز غیررسمی از ۱۰,۴۴۲ ریال به ۱۸,۹۲۰ ریال (81.2 درصد رشد) افزایش یافت. این تغییرات نرخ ارز رسمی و غیررسمی در پایان دوره دولت احمدینژاد نسبت به اول دوره به ترتیب 146.7 و 83.2 درصد رشد داشت. در دوره دولت دهم برخلاف دورههای قبلی، تغییرات کمی در نرخ رسمی ارز (18.3 درصد) در سال اول شوک ارزی رخ داد اما تغییرات در نرخ ارز غیررسمی (81.2 درصد) زیاد بود.
این تغییرات نشاندهنده فراوانی ارز دولتی و عطش متقاضیان به خرید و فروش ارز در بازار آزاد بود اما اثر شوک ارزی بر نرخ تورم زیاد بود و اثر خود را در همان ابتدای سال بر نرخ تورم گذاشت. نرخ تورم 18.4 درصدی سال ۱۳۸۶ به 25.4 درصد در سال ۱۳۸۷ افزایش یافت و در سالهای آخر دوره دولت مهرورزی (سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲) نرخ تورم به ترتیب به 30.5 و 34.7 درصد بالغ شد.
* دولت تدبیر و امید و شوک ارزی
شوک بعدی ارزی با نوسانات نرخ ارز که از نیمه دوم سال ۱۳۹۶ شروع شد، در فروردین ۱۳۹۷ اتفاق افتاد. در آن سال شاهد تحولات عظیمی در بازار پولی و ارزی کشور بودیم. نرخ رسمی دلار که در سال ۱۳۹۵ به مبلغ ۳۲,۴۲۰ ریال بود، در سال ۱۳۹۶ به ۳۷,۶۹۰ ریال (16.3 درصد افزایش) رسید و نرخ دلار غیررسمی نیز از مبلغ ۳۷,۵۵۰ ریال در سال ۱۳۹۵ به مبلغ ۴۸۰۰۰ ریال تغییر یافت (27.8 درصد افزایش). نوسانات نرخ دلار در نیمه دوم سال ۱۳۹۶ تشدید شد و ایجاد سامانه «نظام یکپارچه معاملات ارزی» موسوم به «نیما» و پیشفروش و عرضه نامحدود سکه برای متقاضیان حرفهای و افتتاح سپرده ارزی، راهکارهایی انفعالی بود که بانک مرکزی در پیش گرفت اما نتوانست از التهابات بازار ارز بکاهد. دخالت مجلس، دولت و سازمانهای نظارتی در ماههای پایانی سال با توجه به عدم وجود راهکارهای موثر به منظور برخورد با علتهای تحولات ارزی، هیچ تاثیری در فرو نشاندن التهابات بازار ارز نداشت.
فروردین ۱۳۹۷ نرخ ارز همچنان با نوسانات همراه بود، به نحوی که در هفته دوم فروردین ۱۳۹۷ نرخ دلار از مرز ۵۱۰۰۰ ریال گذشت. در این فضای پرالتهاب، به طور ناباورانه در جلسه ۲۰ فروردین همین سال یکباره ستاد اقتصادی دولت طی مصوبهای ارز را تکنرخی و برابری دلار به ریال را ۴۲۰۰۰ ریال اعلام کرد. شاید این تصمیم که در بدترین شرایط اتخاذ شد، بزرگترین بحران ارزی تاریخ ۴ دهه انقلاب اسلامی را رقم زد. طیف مشمول آن که متقاضیان زیادی را در میگرفت، صفهای طویل ارزی را در باجه بانکها ایجاد کرد.
در شرایطی که تحریمهای گسترده با خروج آمریکا از برجام برای ایران در راه بود، بسیاری از ذخایر ارزی و طلای کشور در مصارف غیرضروری مصرف شد. این شوک ارزی نرخ دلار را تا مرز ۱۹۰ هزار ریال افزایش داد. اگرچه با تغییر رئیس کل بانک مرکزی و تغییر در برخی افراد تیم اقتصادی کابینه تا حدودی از التهاب بازار کاسته شد ولی نرخ دلار نسبت به دورههای شوک ارزی قبلی، فاصله زیادی گرفت. این شوک ارزی نرخ تورم را در سالهای بعد به بالای ۴۰ درصد افزایش داد به طوری که بالاترین نرخ تورم بعد از سال ۱۳۷۴ را به ثبت رساند.
ارسال به دوستان
یادداشت
چرا میگوییم خودروها باید ایمن باشد
سرتیپ دکتر سیدتیمور حسینی*: مرکز پژوهـــشهای مجلس شـورای اسلامی در گـزارش مطالعات راهبردی خود تحت عنوان اثر ارتقای ایمنی خودروها بر کاهش تلفات ناشی از تصادفات جادهای و هزینههای اجتماعی اقتصادی آن که از سال ۱۴۰۱ آغاز و اخیرا منتشر شده، اعلام کرده است تصادفات جادهای شامل مرگ و میر و جراحات وارده به مصدومان موجب خسارات جبرانناپذیر انسانی، اجتماعی و اقتصادی در جهان و ایران میشود و طبق آمارهای موجود کشورهای با درآمد کم و متوسط به رغم دارا بودن ۶۰ درصد وسایل نقلیه جهان حدود ۹۳ درصد کل مرگ و میرهای جادهای را به خود اختصاص دادهاند که متاسفانه این آمار در بین کودکان و جوانان در رده سنی ۵ تا ۲۴ سال فراوانی بیشتری را به خود اختصاص داده است. به نظر اینجانب که ۴ دهه از عمر خود را در میدان و مدیریت ستادی برقراری نظم و امنیت عمومی در حوزه ترافیک سپری کردهام، یکی از راههای بهبود کیفیت و تسهیل در دستیابی به اهداف خرد و کلان و کوتاهمدت تا بلندمدت، آگاهسازی و اطلاعرسانی صادقانه به بافت اجتماعی و افکار عمومی جامعه است تا انسجام و هماهنگی در حرکت جمعی با بهرهگیری از نظرات انتقادی و مطالبات عمومی و خرد جمعی در دستور کار قرار گیرد. به همین منظور یافتههای این مطالعه فنی و غیرمحرمانه که با زندگی مردم سر و کار دارد به منظور بسط گفتمانهای عمومی به استحضار ملت شریف ایران میرسد. گزارش موصوف پس از ارائه مدارک و مستندات مفصل تحقیق که در این یادداشت نمیگنجد، در جمعبندی و توصیههای سیاستی به یکی از ابعاد موثر در مدیریت و کنترل حجم آسیبهای جانی در تصادفات که مربوط به ایمنی خودروهاست میپردازد (قبلا درباره تاثیر کاهش سرعت در تقلیل تصادفات گزارش شده بود). پیشنهادات سیاستی این مطالعات راهبردی در ۲ بخش ارائه شده است: الف) راهکارهای ساختاری و نهادی شامل: ۱- ضرورت تکمیل پایگاه دادههای موجود به منظور ارزیابی دقیق هزینههای اجتماعی اقتصادی تصادفات جادهای ۲- انجام اصلاحات لازم برای استانداردهای هشتادوپنجگانه صنعت خودرو و حرکت به سمت تولید استانداردهای داخلی ۳- ارسال خودروهای تولید داخل به مراکز معتبر رتبهبندی ایمنی ۴- راهاندازی مراکز تست ایمنی حرفهای در بخش خصوصی تحت نظارت شورایی از وزارت صمت و سازمان ملی استاندارد و راهور فراجا.
ب) راهکارهای بهبود جذابیت اقتصادی مانند: ۱- ایجاد ارتباط بین سود خودروساز و سطح ایمنی خودروهای تولیدی، ۲- دریافت مالیات کمتر از خودروهای با ایمنی بیشتر، ۳- تاثیر میزان ایمنی خودرو در حق بیمه آن. در خاتمه تاکید میشود نباید هیچ سیاستی حتی ایجاد اشتغال بر حفظ جان مصرفکنندگان برتری یابد و فصلالخطاب ما فرمایشات مقام معظم رهبری است که ۱۰ بهمن ۱۴۰۰ فرمودند: با وجود حمایت زیاد از صنعت خودرو در کشور، کیفیت خودروها خوب نیست؛ مردم ناراضیاند و درست میگویند و حق با مردم است.
البته این به معنای تایید کیفیت هر خودروی تولید شده در خارج از خطهای تولید کارخانجات ایران نیست و مردم تولیدات کمکیفیت بعضی کشورها را نیز با دیده انتقاد مینگرند، زیرا آپشنهای فانتزی و گاه غیرضروری را جایگزین استحکام بدنه و قدرت شایسته موتور کردهاند، ضمن اینکه این بحث متمرکز بر نقش ایمنی خودروها در تصادف است و این نافی نقش ۲ بعد اساسی دیگر یعنی جاده و انسان نیست.
رئیس پلیس راهور کشور *
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|