|
درخواست محسنیاژهای و موافقت رهبر انقلاب با عفو یا تخفیف مجازات بیش از ۳ هزار نفر از محکومان محاکم
عیدی شعبانیه و فجرانه
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی با درخواست رئیس قوهقضائیه برای عفو یا تخفیف و تبدیل مجازات بیش از ۳ هزار نفر از محکومان محاکم موافقت کردند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، حجتالاسلاموالمسلمین غلامحسین محسنیاژهای در نامه خود به رهبر انقلاب درخواست کرده بود با توجه به اعیاد مبعث و شعبانیه و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، با عفو یا تخفیف و تبدیل مجازات ۳۱۲۶ نفر از محکومان محاکم عمومی و انقلاب، سازمان قضایی نیروهای مسلح و تعزیرات حکومتی موافقت شود.
ارسال به دوستان
انهدام هدف بردبلند با عملیات همزمان «باور ۳۷۳» و «اس 300» در رزمایش اقتدار پدافند هوایی ارتش
باور در کویر مرکزی
گروه سیاسی: دیروز در بخش نهایی مرحله دوم رزمایش اقتدار پدافند هوایی ۱۴۰۳ ارتش، سامانه راهبردی و بردبلند پدافند هوایی «باور ۳۷۳» اهداف متخاصم را در ارتفاع بالا مورد اصابت قرار داد و سرنگون کرد اما این امر در حالی رخ داد که حضور همزمان سامانههای پدافند هوایی «اس 300» و «باور ۳۷۳» و تلفیق عملیاتی این سامانهها با یکدیگر برای مقابله با اهداف ارتفاع بلند از نکات شاخص این رزمایش بود.
سامانه پدافند هوایی «باور ۳۷۳» همان سامانهای است که بارها گفته شده میتواند جایگزین مناسبی برای سامانه پدافند هوایی روسی «اس400» باشد. اگر بخواهیم از قابلیتهای این سامانه پدافند هوایی تماما ایرانی بهتر مطلع شویم، باید به یاد آوریم که «باور ۳۷۳» در زمان تجاوز هوایی رژیم صهیونیستی به مناطقی از کشورمان، عملکرد فوقالعادهای از خود به نمایش گذاشت. چنان که کانال تحلیلی - نظامی AITELLY در این رابطه گفته بود: «سامانه پدافندی «باور ۳۷۳» ایران در مقابل حمله اخیر اسرائیل، فراتر از انتظار عمل کرد».
روز 14 بهمن امسال و در جریان بازدید رئیسجمهور از نمایشگاه جدیدترین دستاوردهای دفاعی و فضایی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران نیز اعلام شد از نسخه جدیدتر این سامانه با عنوان «باور 2-373» رونمایی شده است. در سامانه جدید، هر آتشبار
«باور 2-373» از یک رادار کشف به همراه 6 پرتابگر تلار (سکوی موشکی مجهز به رادار) تشکیل شده است که به احتمال زیاد هر پرتابگر قادر خواهد بود به صورت مستقل با اهداف متخاصم درگیر شود. در صورت بهرهمندی سامانه جدید از پرتابگرهای تل (سکوی موشکی بدون رادار) توان درگیری این سامانه به صورت چشمگیری افزایش خواهد یافت.
تلفیق عملیاتی
دیروز در بخش نهایی مرحله دوم رزمایش اقتدار پدافند هوایی 1403 سامانه راهبردی و بردبلند و بومی «باور 373» نیروی پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران پس از واگذاری هدف توسط شبکه یکپارچه پدافند هوایی کشور به این سامانه با شلیک موشک هدف متخاصم را سرنگون کرد. در این بخش از رزمایش با حمله هواگردهای دشمن به منطقه رزمایش در کویر مرکزی، سامانه بومی «باور373» با این هدف درگیر شد و با موفقیت هدف واگذاری را سرنگون کرد اما همان طور که پیشتر اشاره شد، حضور همزمان سامانههای پدافند هوایی «اس 300» و «باور373» و تلفیق عملیاتی این سامانهها با یکدیگر برای مقابله با اهداف ارتفاع بلند از نکات شاخص این رزمایش بود.
* «جوشن» و «مجید»
اما مرحله دوم رزمایش اقتدار پدافند هوایی ۱۴۰۳ ارتش که از صبح روز سهشنبه در جنوب غرب کشور آغاز شده بود، دیروز مرحله نهایی خود را پشتسر گذاشت. در این رزمایش که با هدایت شبکه یکپارچه پدافند هوایی کشور در مناطقی از جنوب غرب و مرکز کشور برگزار شد عملیات کشف، شناسایی، رهگیری، درگیری و انهدام اهداف متخاصم دشمن به انجام رسید و نیروی پدافند هوایی ارتش با استفاده از تجهیزات راداری بومی و شبکه دیدهبانی گسترشیافته در منطقه عمومی رزمایش نسبت به کشف و شناسایی اهداف حملهور اقدام کرد.
در جریان این رزمایش، دفاع قاطع در برابر تهاجم انبوه دشمن با بهکارگیری و بهرهبرداری از شبکه دیدهبانی بصری در کشف و گزارش حملات پهپادی ارتفاع کم در سطح شبکه یکپارچه فرماندهی و کنترل پدافند هوایی کشور انجام شد. در روز اول رزمایش و پس از کشف و شناسایی انواع پرندههای بدون سرنشین دشمن، سامانه موشکی مجید با این اهداف درگیر و با شلیک موفق این سامانه هدف متخاصم در آسمان منطقه عمومی رزمایش سرنگون شد.
همچنین پس از حمله هواگردهای دشمن فرضی به منطقه عمومی رزمایش، اهداف توسط سامانههای راداری کشف و بلافاصله پس از شناسایی توسط شبکه یکپارچه پدافند هوایی به سامانه موشکی «جوشن» واگذار و با شلیک موفق موشک از سامانه «جوشن» هدف متخاصم سرنگون شد.
درباره سامانه موشکی جوشن باید گفت این سامانه با استفاده از یک رادار قدرتمند و پسیو (غیرفعال) میتواند اهداف را بدون ارسال تشعشع راداری کشف و با هدایت موشک به سمت هدف، آن را منهدم کند. استفاده از سامانههای راداری پسیو میتواند علاوه بر ایجاد مزیت چابکی برای سامانههای موشکی، شناسایی محل استقرار این سامانه را برای دشمن سختتر کند.
* سلاح پدافند هوایی مجید هم که با نام تجاری
08-AD نیز شناخته میشود، یکی از جدیدترین سامانههای تولیدشده توسط صنعت دفاعی کشورمان است که در حقیقت یک سامانه سلاح زمین به هوا با برد و ارتفاع کوتاه است و کاربرد آن در آخرین لایه دفاع هوایی مناطق تحت حفاظت است.
ارسال به دوستان
پاسخ قابل تأمل رئیسجمهور آمریکا به سؤالی درباره توان ایران پس از جنگ غزه و لبنان، در حضور نخستوزیر رژیم صهیونیستی:
ترامپ: ایران بسیار قوی است
* ترامپ در حالی از مذاکره با ایران گفت که همزمان با امضای یک یادداشت، زمینه اعمال تشدید تحریمها علیه کشورمان را ایجاد کرد/ * عراقچی: فشار حداکثری شکست خورده؛ اگر موضوع این است که ایران به دنبال سلاح هستهای نرود، این قابل حصول است
گروه بینالملل: بامداد چهارشنبه به وقت ایران نشست مطبوعاتی رئیسجمهور آمریکا و نخستوزیر رژیم صهیونیستی پس از ساعتها مذاکره و جلسه خصوصی برگزار شد. این نشست مطبوعاتی پس از نخستین میزبانی دونالد ترامپ از یک مقام سیاسی خارجی پس از تحلیف وی برگزار شد. ترامپ در نخستین میزبانی دیپلماتیک خود از یک مقام خارجی در حالی از نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس میزبانی کرد که او طی 16 ماه گذشته رهبری نسلکشی فلسطینیان در نوار غزه و اخیرا کرانه باختری را بر عهده داشته و تحت تعقیب دادگاه لاهه قرار دارد؛ مسالهای که منجر به اعتراض عفو بینالملل نیز شد. عفو بینالملل در این باره اعلام کرد: استقبال آمریکا از نخستوزیر اسرائیل که به دلیل اتهامهای جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت، تحت پیگرد دیوان کیفری بینالمللی قرار دارد، به منزله تحقیر کردن عدالت بینالمللی از سوی آمریکاست. این سفر جنجالهای بسیار دیگری نیز داشت اما مهمترین حاشیه این سفر کنفرانس رسانهای پس از آن بود. رئیسجمهور آمریکا و نخستوزیر رژیم صهیونیستی بامداد چهارشنبه پس از دیدار در کاخ سفید، نشست خبری مشترک برگزار کردند. دونالد ترامپ در ابتدای نشست خبری مشترک خود با بنیامین نتانیاهو گفت: «صحبتهای بسیار خوبی داشتیم. بیبی نخستین مقام خارجی است که از زمان بازگشتم به کاخ سفید با او دیدار کردم». وی افزود: «در سالهای اخیر رابطه بین اسرائیل و آمریکا بیش از همیشه آزموده شده اما روابط آمریکا و اسرائیل استوار است. به باور من، روابط ما قویتر از همیشه خواهد شد». این سخنان ترامپ نشاندهنده میزان حمایت وی و دولتش از اقدامات رژیم اشغالگر پس از جنایات اخیر این رژیم است.
* همچنان علیه ایران
ترامپ در نشست خبری مشترک با نتانیاهو مواضعی را درباره ایران و اقداماتش در دور نخست ریاستجمهوری خود مطرح کرد. وی مدعی شد: «در دولت اولم، در همکاری با اسرائیل، خاورمیانهای صلحآمیز داشتیم؛ داعش را شکست دادیم و از توافق هستهای ایران، یکی از بدترین توافقات تاریخ، خارج شدیم». رئیسجمهور آمریکا در ادامه اظهارات ضدایرانی خود افزود: «قویترین تحریمها را علیه ایران اعمال کردیم. ایران منابعی برای تأمین نیروهای نیابتی خود نداشت». ترامپ ادعا کرد: «حمایت ایران از نیروهای نیابتی خود قطع شده بود. سفارت آمریکا را به اورشلیم (بیتالمقدس) منتقل کردیم و به پیمان آبراهام رسیدیم». وی همچنین مدعی شد: «در نیم قرن اخیر، به پیمان آبراهام، بزرگترین توافق صلح رسیدیم. به باور من کشورهای بیشتری به این توافق خواهند پیوست. متأسفانه به خاطر ضعف دولت پیشین آمریکا سراسر جهان به آشوب کشیده شده است». اشاره ترامپ به توافقی منطقهای است که زمینه عادیسازی دومینووار روابط کشورهای عربی و مسلمان منطقه با رژیم اشغالگر قدس را فراهم میکند. ترامپ همچنین در ادامه اظهارات ضد ایرانی خود مدعی شد: «سیاست فشار حداکثری علیه ایران را نیز بازگرداندهام و بیشترین تحریمها را علیه ایران اعمال کردیم تا صادرات نفتی این کشور به صفر برسد و ایران دیگر نتواند به اقدامات خود در منطقه و جهان ادامه دهد». ترامپ ادعا کرد: «در زمان خروجم از کاخ سفید، ایران هیچ سرمایهای نداشت. آنها نمیتوانستند نفت بفروشند و حماس قدرتی نداشت». این سخنان ترامپ پس از آن مطرح شد که وی در اقدامی خصمانه و پیش از دیدار با بنیامین نتانیاهو یک «یادداشت ریاستجمهوری» را درباره «احیای سیاست فشار حداکثری» علیه ایران امضا کرد. طبق اعلام منابع آمریکایی، هدف ترامپ از امضای این یادداشت، جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، به صفر رساندن صادرات نفت و مقابله با نفوذ منطقهای ایران خوانده شده است. البته ترامپ هنگام امضای این یادداشت اعلام کرد درباره امضای این سند «مردد» بوده، با این حال این یادداشت «بسیار سختگیرانه» است. ترامپ همچنین اعلام کرد: «امیدوارم از این (فشار حداکثری) زیاد استفاده نکنیم. باید ببینیم آیا میتوانیم با ایران به توافق برسیم یا خیر». رئیسجمهور آمریکا در ادامه، آمادگی خود برای گفتوگو با «مسعود پزشکیان» همتای ایرانی خود را ابراز کرد و به سوال یک خبرنگار درباره آمادگی برای گفتوگو با همتای ایرانی خود، پاسخ مثبت داد. در این میان بسیاری از تحلیلگران سخنان ترامپ در قبال ایران را ادامه همان سیاست چماق و هویج معرفی میکنند. کارشناسان معتقدند سخنان ترامپ در دور دوم ریاستجمهوری بسیار پختهتر و مودبانهتر شده است و درک وی از قدرت جمهوری اسلامی ایران بسیار متفاوت از گذشته است. این مساله در سخنان وی درباره قدرت ایران در نشست خبری با نخستوزیر رژیم صهیونیستی بخوبی مشهود بود. دونالد ترامپ همچنین زمانی که در اتاق بیضی شکل کاخ سفید همراه با نتانیاهو روی صندلی نشسته بود، پاسخ جالبی به سوال تحریکآمیز یک خبرنگار داد. خبرنگار حاضر در اتاق از ترامپ پرسید: اکنون که ایران ضعیف شده است آیا بهترین زمان برای حمله به آن نیست؟ ترامپ نیز در پاسخ به این سوال جواب داد: شما میگویید ایران ضعیف است. ممنون از حرف شما اما آنها ضعیف نیستند. در حال حاضر بسیار قوی هستند و ما نمیخواهیم به آنها اجازه دهیم سلاح هستهای داشته باشند. به نظر کارشناسان با وجود تعدیل مواضع ترامپ علیه ایران به نسبت دور نخست ریاستجمهوریاش و امضای یادداشت بازگشت فشار حداکثری به جای فرمان اجرایی اما ترامپ همچنان سیاست چماق و هویج را در قبال ایران پیگیری میکند. البته ترامپ در این نشست سخنان ضد ایرانی دیگری را نیز مطرح کرد که ناشی از نگاه وی به ایران است. ترامپ در این نشست خبری مدعی شد جمهوری اسلامی ایران به دنبال ساخت سلاح هستهای است و اقدام وی در امضای یادداشت بازگشت فشار حداکثری علیه ایران نیز برای جلوگیری از همین مساله است.
* شکست فرصتطلبی نتانیاهو
در این نشست مطبوعاتی که پس از جلسه طولانی و چند ساعته رئیسجمهور آمریکا و نخستوزیر رژیم صهیونیستی برگزار شد، بنیامین نتانیاهو که به دلیل جنایات جنگی تحت تعقیب دادگاه لاهه قرار دارد با فرصتطلبی، مواضعی خصمانه را علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح کرد. نتانیاهو در این نشست اعلام کرد: «شیوه فکری شما (ترامپ) باعث رسیدن به صلح در خاورمیانه خواهد شد. ما درباره ایران همنظر هستیم. ایران همان کشوری است که تلاش کرد جفتمان را بکشد. هر دو خواستار جلوگیری از اقدامات ستیزهجویانه ایران در منطقه هستیم و میخواهیم از دستیابی ایران به سلاح هستهای جلوگیری کنیم». وی ادعا کرد: «اسرائیل به جنگ غزه با پیروزی در جنگ خاتمه خواهد داد. پیروزی اسرائیل، پیروزی آمریکا خواهد بود. نه تنها در جنگ پیروز خواهیم شد، بلکه در صلح نیز پیروز خواهیم بود». این سخنان نتانیاهو در حالی مطرح شد که بسیاری از صهیونیستهای مخالف دولت در سرزمینهای اشغالی معتقدند وی برای بقای خود به دنبال بازگشت به جنگ در نوار غزه است و سفر وی به آمریکا نیز در راستای سیاست جنگطلبانهاش است. نتانیاهو در این نشست همچنین مدعی شد: «خواست ما نیز جلوگیری از رسیدن ایران به سلاح هستهای است. اگر این اقدام از طریق فشار حداکثری ممکن شود، چه بهتر اما مهمتر از آن تمرکز روی این هدف است». پیش از این، یکی از اهداف مهم نتانیاهو از سفر به آمریکا همراه کردن ترامپ برای اقدام نظامی و تجاوز مشترک رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه تاسیسات هستهای و زیرساختهای ایران معرفی شده بود؛ هدفی که به نظر میرسد با توجه به مواضع ترامپ درباره ایران محقق نشده است. ترامپ با تعدیل ادبیات خود در مواجهه با ایران پس از امضای یادداشت و حتی در نشست خبری اعلام کرد از صدور یادداشت ریاستجمهوری علیه ایران نفرت داشته و امیدوار است به توافق برسد و شرایط بحرانی نشود. البته معمولا مواضع رئیسجمهور آمریکا مدتی بعد توسط مشاوران و تیم سیاست خارجی آمریکا واضح خواهد شد اما با توجه به ادبیات سابق ترامپ در دور نخست ریاستجمهوریاش علیه جمهوری اسلامی ایران و مواضع مطرح شده وی در نشست مشترک با نخستوزیر اسرائیل پس از جلسه چندساعته، به نظر میرسد هدف نتانیاهو در همراه کردن آمریکا در تهاجم نظامی به ایران به رغم فرصتطلبی وی محقق نشده است.
* واکنش دولت ایران به مواضع ترامپ
رئیسجمهور کشورمان نیز در واکنش به ادعاهای اخیر ترامپ درباره ایران گفت: آمریکاییها خیال میکنند همه چیز ما به نفت وابسته است و میخواهند جلوی صادرات نفت ما را بگیرند، در حالی که مسیرهای زیادی برای خنثیسازی اهداف آنها وجود دارد. وی در ادامه گفت: ما اگر با همسایگان خود ارتباط قویتری بگیریم و اگر بتوانیم همین داشتهها را مدیریت کنیم، تحریمها بیاثر میشود. همچنین وزیر امور خارجه در حاشیه جلسه دیروز هیات دولت در جمع خبرنگاران بیان کرد: درباره صحبتهایی که دیشب توسط رئیسجمهور آمریکا مطرح شد، معتقدم فشار حداکثری یک تجربه شکست خورده است و امتحان مجدد آن نیز به شکست دیگری تبدیل خواهد شد. اگر موضوع اصلی این است که ایران به دنبال سلاح هستهای نرود، این قابل حصول است. خیلی موضوع مشکلی نیست. ایران یک عضو متعهد NPT بوده است. سیدعباس عراقچی در ادامه اظهار کرد: مواضع ایران درباره سلاح هستهای کاملا مشخص است. فتوای مقام معظم رهبری نیز وجود دارد که تکلیف را برای همه ما روشن کرده است. محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی نیز به این اظهارات ترامپ واکنش نشان داد و ارتباط کاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را «نشانهای دیگر دال بر صلحآمیز بودن» برنامه هستهای ایران دانست. اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه هم گزارشها درباره ساخت تسلیحات هستهای توسط ایران را «دروغی بزرگ» نامید و گفت: «چنانچه کسی به دنبال اطمینان نسبت به چنین موضوعی باشد، بسادگی قابل حصول است». مواضع مسؤولان دولتی ایران در راستای تکذیب ادعای دولت آمریکا و شیطنتهای رژیم صهیونیستی درباره ادعای ساخت سلاح هستهای بیان شده است؛ یعنی همان بهانهای که برای امضای یادداشت سیاست فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی ایران مورد استفاده قرار گرفته است و به نظر میرسد این بهانهها از سوی آمریکاییها ادامهدار باشد. سیاست یک بام و دوهوای دولت جدید ترامپ و امضای یادداشت بازگشت فشار حداکثری در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران سلاح هستهای در اختیار ندارد و زمینهچینی دولت آمریکا برای کاهش فروش نفت ایران با ادعاهای وی درباره تلاش برای حل مناقشه با توافق متناقض است؛ سیاست متناقضی که در دور نخست ریاستجمهوری وی منجر به خروج آمریکا از برجام شد و در حال حاضر اعلام میکند هدفش جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای است و تا زمانی که این سیاست متناقض و یک بام و دو هوای آمریکاییها در دستور کار قرار دارد، حصول یک توافق مطلوب دور از دسترس به نظر میرسد.
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با محمود کریمی کارگردان فیلم «بچه مردم»؛ مسأله فیلم ما هویت است
بچههای خودمان
میلاد جلیلزاده: «بچه مردم» پدیده امسال جشنواره فیلم فجر بود. محمود کریمی که خیلیها به خاطر آیتمهای برنامه بسیار پربیننده خندوانه او را میشناسند و البته با صدایش بیشتر از تصویر او آشنا هستند، در این سالها فعالیتهای زیاد دیگری هم کرده است، از جمله مستندسازی و کار سریال. به هر حال او با فیلم اولش حال جشنواره چهلوسوم را خوب کرد؛ فیلمی که به دفاع مقدس و شهادت میپردازد اما اثری از سفارشیسازیهای پرتعداد این ایام را که عمدتاً پرتره هستند نمیشود در آن دید و کاملا از چشمانداز مردم معمولی به ماجرا نگاه میکند. اگر بخواهیم کار را کمدی ارزیابی کنیم (که خود کارگردان چندان این تعبیر را برای فیلمش دقیق نمیداند) هم با یک اثر ویژه و کلیشهشکن طرفیم. مقایسه فیلم او با آثار خارجی هم بحث داغ این روزها بود که در گفتوگو با محمود کریمی مشخص میشود خیلی از این تطبیقها دقیق نبوده. به طور کل ما با یک فیلم ایرانی برآمده از سنت فکری بومی و مذهبی خودمان طرفیم. گفتوگوی ما با محمود کریمی را که حاوی نکات ویژه و شیرینی درباره «بچه مردم» است در ادامه میخوانید.
***
* آقای کریمی! بعد از این همه سال که به سینما آمدید و فیلم بلند ساختید، چرا این سوژه را انتخاب کردید؟
به این دلیل که این سوژه سراغ بنده آمد. در واقع آقای یوسف اصلانی پیشنهاد داد در این زمینه کار کنیم و ما مترصد ساخت فیلم بودیم و از فرصت استفاده کردیم.
* بالاخره هر سوژهای را احتمالاً شما نمیپذیرفتید، بویژه که نوع ورودتان به سینما، رخ شما در این حرفه را تعیین میکرد؛ این سوژه چه داشت که شما را جذب کرد؟
ما به آقای اصلانی گفتیم اجازه بده یک مطالعه و تحقیقی بکنیم و بعد ببینیم اصلاً میرسیم به چیزی که مورد نظر شما باشد و خودمان هم دوستش داشته باشیم یا نه. در آن فاصله من به همراه خانم یارمحمدی کار تحقیق را انجام دادیم و به شکل میدانی سراغ آدمها و روزنامهها و مکتوبات محدودی که در این رابطه بود رفتیم. در ادامه مصاحبههایی کردیم و مطالعههایی انجام دادیم و خلاصه کمکم این قصه در حد طرح شکل گرفت و گفتیم ما الان حاضریم این قصه و این طرحی را که به آن رسیدیم بسازیم، آیا شما هم راضی هستید؟ ایشان هم راضی بود و به یک نقطه مشترک رسیدیم و کار شکل گرفت.
* پس این ایده چیزی نبود که قبلاً سالها ذهن شما را درگیر کرده باشد؟
من با آقای اصلانی رفاقت داشتم و با مجموعه بهشت امام رضا هم آشنا بودم و بارها به آنجا رفته بودیم و مستندهایی ساخته بودیم ولی اصلاً خود من با این عزیزان که اول انقلاب از چنین مجموعههایی به جبهه رفتند، هیچ آشنایی نداشتم و حتی نمیدانستم که چنین کسانی بودند. بعد که سراغ تحقیقات رفتیم و خودمان آشنا شدیم، به این طرح رسیدیم.
مساله بحران هویت که گفته میشود در آن دههها بسیار مورد توجه بوده و جستوجوی راهحلی برای رهایی از آن به یافتههایی مثل انقلاب و جنگ منجر شده است، آیا موقعی که این فیلمنامه را مینوشتید برایتان مطرح بود؟
موضوع هویت خیلی مد نظر ما بود چون احساسم این بود عزیزانی که در پرورشگاه به هر حال به ناچار و ناخواسته و از سر اجبار بزرگ میشوند، طبیعتاً نخستین مسالهشان هویت است. ما تا این حد و اندازهاش مد نظرمان بود و کل قصه را بر همین پایه به همراه خانم یارمحمدی نوشتیم. ولی اینکه بگویم نه، فراتر از این داشتیم فکر میکردیم و به بحران هویت در آن سالها برای عموم جامعه نگاه میکردیم، نه، این لااقل مد نظر ما نبود. ما فقط آن مسالهمان هویت بود که حدس میزنیم دغدغه این بچهها باشد، چون این برای آدمهای خانوادهدار هم مساله میشود چه رسد به این دوستان. از اینکه مثلاً سعی میکنند یک جوری پروندهشان را بدزدند یا حتی بعد از اینکه بزرگ هم شدند باز دنبال این هستند که ببینند مادر و پدرشان چه کسی بوده، فهمیدیم مساله هویت خیلی برایشان حیاتی است و هیچوقت رهایش نمیکنند و هر جور هست برای دستیابی به آن فعالیت میکنند.
* بحث تحول در سینما موضوعی است که خیلیها به آن علاقه دارند. حتی قبل از اینکه ژانر جنگی هم بیاید، به این فضا علاقه زیادی وجود داشت. مثلاً عرفای ما هم از این قصهها داشتند که یک فرد در شرایط سختی قرار میگیرد و متحول میشود. در چند دهه اخیر خیلی اوقات جنگ نقش ایجاد این شرایط سخت تحولآفرین را ایفا میکرد. بعضی وقتها هم شخصیت اصلی ناخواسته در این شرایط قرار میگیرد، ولی بالاخره به مرحلهای میرسد که به یک بلوغ دست مییابد؛ آیا این مد نظر شما بود؟
بله! چون این را به صورت کلی قبول داشتیم. اعتقادمان این بود این بچهها درست است پدر و مادر ندارند و از خانواده محرومند، ولی نمیتوانیم بگوییم که خلقتشان یا حضورشان برای تقدیر و برای خدا بیدلیل بوده است. دوست داشتیم یک واکاویای کنیم که واقعاً چرا اینها تا آن مرحله در زندگیشان پیش رفتند. یک عزیزی مثل اینها که در آن فضا بزرگ شده و بعد رفته و شهید شده، از یک نگاه سکولار میتواند اینگونه باشد که خب این اصلاً از اول چه بود و حالا هم مگر چه شد. ولی ما اعتقاد داشتیم حتماً در منظومه هستی و خلقت خدا، یک معنی پشت این وجود دارد و سعی کردیم این معنی را جستوجو کنیم یا از زاویه دریافت خودمان آن را تعریف کنیم.
* نگران حساسیت این جنس کمدی درباره جنگ نبودید؟
قبلاً بزرگانی در این سینما بودند که این راهها را رفته و این سدها را شکسته بودند. بعد از «لیلی با من است» این سد شکسته شد و این اتفاق زیاد افتاد. برای همین ما هم دیگر خیالمان راحت بود که تماشاگر با این کمدی آشناست. در واقع ما آخرین نفری بودیم که داریم با جنگ این برخورد را میکنیم. «پیکنیک در میدان جنگ»، «ضد گلوله»، «اخراجیها» و چند مورد دیگر همه کمدی بودند.
* اجازه بدهید واضحتر بپرسم و اصلاً یک مثال بزنم. سالها پیش وقتی من دانشجو بودم و سینما میخواندم، یک فیلم مستند را که یکی از بچههای دانشگاه ساخته بود در جشنواره دانشگاه دیدم که درباره بچههای بهزیستی بود که شهید شدهاند. من آن لحظه یک حال غریبی داشتم. آن فیلم اصلاً کمدی هم نبود. به واقع خیلی پشت سر این بچهها حرف بود. مثلاً قدیمترها میگفتند ساواکیها را از پرورشگاه میآورند. انگار کسانی که از آنجا میآیند ذاتشان خوب نیست. حالا شما همین موضوع را با وجود چنین پسزمینه ذهنی متوهمانهای که خیلیهای ما داشتیم، فیلم داستانی کردید و کمدی هم بود. برای این پرسیدم که آیا احساس نمیکردید ممکن است واکنشی به شما داده شود و حاشیههایی به وجود بیاید؟
شنیده بودم میگفتند آقا اصلاً نمیخواهند خیلی صدایش را دربیاورند که چنین بچههایی وجود داشتند، چون ممکن است گفته شود از یتیم بودنشان سوءاستفاده شده و ما به زور فرستادیمشان که بجنگند ولی در نهایت عزممان را جزم کردیم و به لطف یوسف که او خیلی روی این موضوع اصرار داشت و دغدغهاش بود که ما حتماً باید به اینها بپردازیم و اینها به اندازه کافی مظلوم هستند، تصمیم گرفتیم این کار را انجام بدهیم.
* چیزی به خود شما هم درباره ربط و شباهت سبک این فیلم با فیلمهای وس اندرسون گفتهاند؟
بله! از روز نمایش فیلم خیلی این موضوع مطرح شده است. فکر میکنم یک دلیلش این است که خیلی از عزیزان کارهای این شکلی را ندیدهاند. راستش آنقدر که فیلم ما شبیه کارهای چند تا از کارگردانهای مشهور دنیاست، شبیه کار وس اندرسون نیست. مثلاً ژان پیر ژونه و تایکا وایتیتی بیشتر در این حوزه و به این شکل کار کردند. البته که کارهای آقای اندرسون بیشتر دیده شده است، مانند «هتل بزرگ بوداپست» و حدسم این است که به همین دلیل، این تشابه را میبینند. از نظر خود من اما نه، فکر میکنم این گونهای است که تعداد فیلمسازهایش و تعداد فیلمهایی که با این تمپو و ریتم ساخته میشود در دنیا کم نیست.
اتفاقاً در سبک بلوغ آنجا فیلم زیاد ساخته میشود و مدل کلیاش همین است؛ یک اینترویو (Interview) برای آشنایی با موقعیت دارند که در واقع پیشزمینه قصه است و از آنجا به بعد قصه را با تمپوی بالا و شیرین و بانمک تعریف میکنند که این قصهها لزوماً قصههای کمیکی نیستند. اتفاقاً بعضاً قصههای سیاهی هستند، ولی برخورد فیلمساز در روایت اینطور است که انگار زهر موضوع را میگیرد. این سبکی از قصهگویی است که دنبال وقت تلف کردن نیست و بلافاصله میرود سر اصل مطلب.
* ساختن کمدی بدون ستارههای بفروش در ایران ریسک نبود؟ فکر نمیکردید ممکن است به این شکل موقع فروش فیلمتان نتواند با بقیه رقابت کند؟
ببینید، 2 تا نکته هست؛ اولاً که ما فکر نمیکردیم داریم کمدی میسازیم. یعنی من خودم مطلقاً این ادعا را ندارم که کمدی را حتی بلدم بسازم؛ فیلم ما نهایتاً بانمک است و یک ذره بازیگوش. اما نکته دوم، ما در عین اینکه همه سعیمان را گذاشته بودیم تا یک فیلم تماشایی درست کنیم، ولی راستش حین نوشتن و طراحی و حتی اجرا، خیلی فکر نمیکردیم که تکلیف فروشش چه میشود، چرا که اگر میخواستیم اینقدر به آن فکر کنیم، اساساً این فیلم نباید ساخته میشد. فیلم ما اصطلاحاً تولیدی نبود. از منظر تهیهکنندگی، چنانکه در سینمای ما متداول است، این حجم از لوکیشن و این حجم از کاراکتر باید در نظام برنامهریزی سینما معنی داشته باشد که روی آن سرمایهگذاری شود. شما هر لوکیشنی را مدت زیادی طول میکشد تا بسازید. این اما برای چند دقیقه از فیلم ما است. میپرسند این فقط برای یک سکانس است؟ برای یک پلان است؟ خب! این منطقی نیست. حالا اگر یکی دو مورد باشد، خیلی نکته ندارد، ولی وقتی در این حجم و تعداد پیش برود که کل فیلم اینطور است، این شانس ساخته شدنش را خیلی از دست میدهد. این است که وقتی حس کردیم قصهمان خوب است و داریم کار تازهای انجام میدهیم، از همه این موارد عبور کردیم و گفتیم برویم داخلش تا انشاءالله خدا کمک کند و نتیجه بدهد.
* من نتیجه میگیرم مناسبات تولید و فروش شما را شرطی نکرد و یکی از دلایلی که فیلم محبوب شده احتمالاً این است که آن کاری را که فکر میکردید درست است انجام دادید، نه آن کاری که کلیشههای بازاری میگویند باید انجام شوند.
بالاخره یک جایی تصمیم گرفتیم برای رسیدن به محصولی نسبتاً متفاوت یک ذره کار غیرعقلانی بکنیم. ما قصهمان در ذاتش تلخترین است. چه قصهای از این تلختر؟ برای همین فکر کردیم به اینکه قصه به آن تلخی را چه جور میتوانیم نشان بدهیم؟ از آن طرف چطور کاری کنیم که نرود در لیست فیلمهای خیلی سفارشی یا فیلمهای شعارزده یا به هر حال هر کدام از فیلمهایی که انگار فقط میخواهند ادای دینی بکنند و حواسشان نیست که به هر حال باید این محصول مخاطبی داشته باشد.
* آخر فیلم شما تلخ است؟
بستگی دارد از چه زاویهای به آن نگاه کنید. در فرهنگ ما این پایان خودش یک توفیق میخواهد. در واقع طبق ریشههای مذهب ما اینطور است، ولی اگر بخواهی یک نگاه زمینی به ماجرا داشته باشی، بله! میتوانی بگویی این نابودی و نیستی است.
* آن چیزی که شما در فیلم میگویید کدام است؟ بالاخره شما جهان فیلم را ساختید و خالق آن فضا هستید، یعنی خدای آن هستی؛ خود شما طرف کدام تعبیر را در فیلمتان گرفتید؟
چیزی که شخصیت اصلی ما آخر فیلم به شما میگوید، توضیح این سوال است. میگوید این نخستین بار است که از همه چیز راضی هستم. یعنی بالاخره این بیقراریاش به یک قراری رسید و با تقدیرش و سرنوشتی که برایش رقم خورده بود کنار آمد و پذیرفت. به نظرم او دیگر به آن حدی که باید میرسید، رسید و باید دیگر از اینجا برود به جایی که بهتر است.
* از این جهت احتمالا باید مخالف باشید که فیلمتان با فیلمهایی مثل «زندگی زیباست» یا «جوجو رابیت» مقایسه بشود.
ببین! «زندگی زیباست» در یک فرهنگ دیگر ساخته شده، اما آن هم در سینما یک نمونه استثنایی است؛ تا اواسط فیلم یک کمدی داریم و از یک جایی به بعد تراژدی.
* خیلی هم وحشیانهتر و سخت.
بله! چون این خود زندگی بود. زندگی همین است. اینها آدمهایی بودند که کلی رویا داشتند، کلی آرزو داشتند و شاید از دنیایشان کلی توقع داشتند. مثل همه ما آنها هم داشتند زندگی میکردند و یک روزی هم رفتند و در آن نقطه قرار گرفتند و پای مملکتشان ایستادند و جانشان را گذاشتند و شهید شدند.
* فیلم «جوجو رابیت» را هم میدانم دیدهاید. در آن فیلم هم برخلاف لحن نمکین کار، یک پایان تلخ و مرگبار وجود داشت. این اصلاً تکنیک روایت آن قصه است. اما در «بچه مردم» به نظر میرسد خود کارگردان پایان را تلخ نمیبیند.
این پایان تلخ نیست. شاید داخل فیلم تلخیهایی هست، ولی آخرش نه! چون در اجرا هم تلخ کارگردانی نشده است. شما ببینید ما چه اجرایی کردیم؟ ما میتوانستیم نشان بدهیم که تیری اصابت میکند و مثلاً صحنه دلخراشی ایجاد میشود و بعد مرگ در همان گرگ و میش تاریکی اتفاق میافتد، ولی ما اتفاقاً بعد از اصابت تیر میزانسنی چیدیم که شخصیتمان تازه وارد نور میشود. یعنی همه چیز نورانی میشود و این بچه دارد قهقهه میزند و وقتی فیلم تمام میشود، از نظر ما این شخصیت رستگار شد.
* آیا بچههای این شکلی که خودشان سرپرست ندارند هم فیلم را در این مدت دیدند؟ یعنی بچههای بهزیستی؟
دوستان پیگیر هستند یک سانسی را هماهنگ کنند و این رفقا را ببرند برای تماشا.
* فکر میکنید چه برخوردی با فیلم میکنند؟
آنها خیلی بچههای کول و باحالیاند. فکر میکنم که با فیلم کیف کنند.
* سوای برخوردی که مخاطبان و اهالی فن با فیلم شما کردند، خودتان از نتیجه کار راضی بودید؟
فقط میتوانم بگویم همه چیز خیلی سخت ولی خیلی خوب و قشنگ شکل گرفت. من 8-7 سال است که دارم روی فیلمنامه دیگری کار میکنم. فیلمنامهای که فکر میکردم فیلم اولم بر اساس آن باشد و با چند نویسنده هم کار را پیش بردم و هنوز به آن جایی که میخواهم نرسیده و آن طوری نشده که بخواهم بسازمش، ولی این فیلمنامه خودش آمد سراغ ما، خود خودش. اینکه میگویم خودش آمد، نمیدانم برای دیگران چه معنایی دارد. ما بالاخره دست و پایمان را میزدیم، ولی خودش ذره ذره شکل گرفت و همه اجزایش و همه آدمهای تیم درست و بجا جمع شدند. پروسه تولید پر از اتفاق و ماجرا بود و مثل هر فیلم دیگری در صنعت سینما خیلی کار سخت و بعضاً طاقتفرسایی بود، ولی در همه این لحظات حس میکردیم یک جوری دارد کارها جور میشود؛ تا این لحظه که بالاخره به جشنواره رسید.
* شما سبب خیر بودید. یعنـی برگزیده شده بودیــد که این کار را انجام بدهید.
ما این وسط یکسری وسیله بودیم که فقط کار را به شماها برسانیم.
ارسال به دوستان
یادداشت
انقلاب ناتمام!
عبدالله بیننده: یورگن هابرماس، فیلسوف آلمانی سپتامبر 1980 در بحث از «نحوه مواجهه با مدرنیته»، صورتی از طرحی را درانداخت که به ایده «طرح ناتمام مدرنیته» شهرت یافت. هابرماس در مواجهه با مدرنیته، نه موضع فیلسوفان دوران روشنگری را اتخاذ کرد و نه موضع فیلسوفان پستمدرن را، نه در چارچوب طرح کلان فیلسوفان مخالف مدرنیته چون نیچه و هایدگر اندیشید و نه در زمره متفکران رمانتیک، نیز الهیدانان کلاسیک و سنتگرایان قرار گرفت. موضع او، در امتداد متفکران «مکتب انتقادی» و البته در گسست از آنها تکوین یافت. موضع هابرماس درباره مدرنیته را میتوان با مفهوم «نقد درونی» که مفهومی در درون مکتب انتقادی است فهم کرد. نقد درونی، نقدی است از موضعی همدلانه و بر مبنای آرمانها یا وضع مطلوبها بر واقعیتها یا وضع موجودها. از این منظر، نقد هابرماس بر مدرنیته، نقدی است همدلانه در چارچوب کلیت اندیشه مدرن. او البته با طرح «عقلانیت ارتباطی» در برابر «عقل ابزاری» و با نقادیهایی که بر پوزیتیویستها و نیز پستمدرنها داشت، راهی تازه در علوم اجتماعی گشود. او با مدد از این عقل ارتباطی، به بازخوانی تجربه مدرنیته میپردازد و به واسطه نادیدهگرفته شدن «حوزه عمومی» و مفاهمه به نفع جریان سرمایهداری - به واسطه سیطره عقلانیت ابزاری - در نهایت حکم به ناتمام بودن طرح مدرنیته میدهد و معنای ضمنی ایده او این است که راه تمام - در اینجا تمام نه به معنی پایان بلکه به معنی کمال است - شدن مدرنیته از محمل عقلانیت ارتباطی و مفاهمه در وضعیت کلامی ایدهآل در حوزه عمومی میگذرد. نقادیای که این رویکرد بر آن استوار است، نقدی است درونی بر مدرنیته یا به تعبیر بهتر، نقادی از موضع آرمانهای مدرنیته - که صورت منقح آن در دوره روشنگری طرح شد - بر تجربه تاریخی آن. این تمهید نظری از این جهت انجام شد تا صورتی از یک طرح برای مواجهه با انقلاب اسلامی صورتبندی شود. انقلاب اسلامی به عنوان پدیدهای تاریخی، اجتماعی و البته سیاسی، طرحی جدید در تاریخ بشر درانداخت. این طرح جدید، با توجه به سیطره بیش از 2 سدهای مدرنیته در بسیاری از نقاط جهان، هم در تاریخ ایران پدیدهای جدید و منحصربهفرد بود و هم در تاریخ جهان پدیدهای ناشناخته و غیرمسبوق به سابقه. بنیادهای نظری این پدیده جدید، هرچه بود، اولاً نسبتی با تاریخ ایران و میراث اندیشهای و تاریخی این کشور داشت که در شرایط پس از صفویه از یک سو و پس از مشروطه از سوی دیگر 2 پایه مهم آن یعنی تشیع و مشروطه - که حاصل آن تجربه جدید انسان ایرانی مسلمان در مواجهه با صورتی از نهادهای سیاسی مدرن بوده است - تکوین یافت. ثانیاً این پدیده جدید، در طرح کلی، خود را در «عرض» طرح کلی مدرنیته طرح کرد و نه در «طول» آن؛ اگرچه اقتضائات تاریخی و اجتماعی، خود را در عمل بر آن تحمیل کرد و آن طرح کلی، در واقعیت انضمامی خود چارهای جز بهرهگیری از دستگاه مفاهیم، نظام اندیشهای و نهادهای مدرن نداشت که مهمترین نمود آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی متجلی است. این تجربه تاریخی، ترکیبی جدید از اندیشه و عمل اسلامی - ایرانی با مدرنیته را رقم زد که بنیاداً با تجربه مشروطه متفاوت بود، اگرچه رگههایی از امتداد مشروطه در انقلاب اسلامی نیز مشهود است. به واسطه فراگیری تجربه مدرنیته - در صورتهای گوناگون لیبرالی، پادشاهی مشروطه، مارکسیستی، سوسیالیستی، ناسیونالیستی، دموکراسی و ترکیبهای گوناگون آنها- در مقطع وقوع انقلاب اسلامی و البته تاکنون، از یک سو و به واسطه سستی و فتوری که سدهها در عرصه اندیشهای و عملی بر انسان و جامعه ایرانی عارض شد، از سوی دیگر، انقلاب اسلامی که دستکم از جانب برخی اندیشمندان و رهبرانش به مثابه بدیلی برای اندیشه و تمدن مدرن تلقی میشد، در عمل، در جاذبه مغناطیس رقیب قرار گرفت. جاذبه این مغناطیس به حدی بوده و هست که پس از گذشت 4 دهه از تجربه تاریخی آن، امروز در معرض پرسشهای «وجودشناسانه» و در واقع اصل موجودیت آن در معرض پرسشهای سهمگین قرار گرفته است. انقلاب اسلامی به مثابه نظام معرفتی و جمهوری اسلامی به مثابه یک نظام سیاسی، با وجود نقاط تمایز و مفرداتی مانند ولایت فقیه به عنوان رأس هرم قدرت و نیز قانون شرع یا حقوق اسلامی به عنوان مبنای حقوقی همه نهادهای موجود در آن، به واسطه آنکه پدیدهای تاریخی و اجتماعی بودهاند و پدیدههای تاریخی و اجتماعی نیز در نسبت با جهان پیرامون خود دچار تأثیر و تأثرند، با تأثیرپذیری از روح زمان و نیز اقتضائات تاریخی و اجتماعی، در عمل «انقلابی ناتمام» بود و ناتمام ماند. این ناتمام بودن هم در بنیادهای نظری و هم تمهیدات عملی متجلی شده است. در بنیادهای نظری، برخلاف تاریخ مدرنیته که بیش از 5 و بنا به روایتی بیش از 7 قرن بنیادهای نظری آن تکوین یافت، مورد نقادی و اصلاحات قرار گرفت تا سرانجام در قرنهای 19 و 20 قوام و استحکام یافت، انقلاب اسلامی بویژه در نسبت با مسائل مبتلا به نظام سیاسی و اجتماعی، بنیادهای نظری خود را شکل نداد. انقلاب اسلامی به لحاظ بنیادهای نظری زمانی میتوانست انقلابی تمام باشد که برای «زیرنظامها»ی گوناگون - مانند نظام آموزش و پرورش، نظام آموزشی دانشگاهی، مناسبات فرهنگی، خانواده و حوزه امور زنان - مورد نیاز جامعه ایرانی تمهیداتی نظری اندیشیده باشد که البته جز در برخی موارد و در یکی دو دهه منتهی به انقلاب، چنین تمهیدات نظری اندیشیده نشده بود. از یک منظر، دلیل این عدم تمهید مقدمات نظری را در این مفروض اندیشمندان مسلمان بویژه فقیهان مسلمان میتوان جستوجو کرد که به باور آنان، اسلام دین جامع است و پاسخ به همه نیازهای زمان را در بطن خود دارد و با قوه اجتهادی که در آن به رسمیت شناخته شده است، میتواند پاسخگوی مسائل و نیازهای زمان باشد. این عدم تمهید مقدمات نظری، به نحو ملموستری در شاکله عملی جمهوری اسلامی خود را نشان داد. نمود این ناتمام بودن را در شاکله عملی جمهوری اسلامی بیشتر میتوان مشاهده کرد که در بسیاری موارد، نهادها و دستگاه اندیشگی مدرن، با روکشی از اندیشه اسلامی - ایرانی مستقر شده است، بدون آنکه - در بسیاری موارد - نسبت این نهادها با آن دستگاه اندیشهای روشن شده باشد. به نظر میرسد جمهوری اسلامی، در عمل، راه مدرن شدن در سکوت را در پیش گرفته است؛ به این معنا که سویه مدرن بودن در نهادهای جمهوری اسلامی پررنگتر شده است. حال مساله این است: در مواجهه با انقلاب اسلامی، در کدام موضع میتوان یا باید ایستاد؟ نگارنده بر این باور است میتوان با الهام از 2 آموزه «مدرنیته ناتمام» هابرماس و مفهوم «نقد درونی» انتقادیها، به مواجهه با انقلاب و جمهوری اسلامی پرداخت. اگر بپذیریم انسان ایرانی با تجربه انقلاب اسلامی - البته با در نظر گرفتن تجربه بیش از یکصدساله خود به خصوص از مقطع نهضت مشروطه به بعد با مدرنیته - درصدد درانداختن طرحی نو، در «عرض» مدرنیته است، تمام شدن چنین فرآیندی مستلزم تمهید مقدمات نظری و البته راهکارهای عملی ناظر به مسائل و نیازها و چالشهای پیشروی اندیشه و عمل انسان ایرانی در چارچوب دستگاه اندیشهای اسلامی -ایرانی است، بدون آنکه سویه تجددستیزی یا تجددزدگی پررنگ شود. از سوی دیگر، از لوازم حتمی چنان رویکری، نقادی راه پیموده شده است که «نقد درونی»، یعنی نقد تجربه تاریخی جمهوری اسلامی در نسبت با آرمانهای انقلاب اسلامی است. این نقادی، راهی متفاوت است از جریاناتی که به لحاظ نظری یا عملی خود را در تعارض با اصل انقلاب و جمهوری اسلامی تعریف میکنند، نیز در تمایز با جریاناتی است که با عنوان دفاع از انقلاب، راه هرگونه نقادی را در عمل سد میکنند. این نقادی، نقدی واقعگرایانه و بدون سویههای پستمدرن است؛ نقدی که میکوشد با با برجستهکردن آرمانها و کمالمطلوبهای انقلاب اسلامی، به نقد وضع موجود و تجربه تاریخی جمهوری اسلامی بپردازد. کمالمطلوبهایی مانند اسلام ناب، اجرای شریعت، معنویت، سعادت دنیوی و اخروی، انسانسازی، قانون، اخلاق، عدالت، رفع تبعیض، فقرزدایی، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، ظلمستیزی، استکبارستیزی، حمایت از محرومان و مستضعفان و امثال آن که هنوز هم میتوانند به مثابه مفاهیمی راهنمای عمل باشند، البته با تفسیر و تقریری جدید از آنها؛ تفسیر و تقریری که ورای شعارزدگیهای مرسوم، راهی به عمل و تحقق آنها بگشاید.
ارسال به دوستان
نخستین گام واگذاری ایرانخودرو بدون انجام ارزیابی صلاحیت شرکتها برداشته شد
خصوصیسازی یا خصوصیبازی
گروه اقتصادی: مجمع عمومی فوقالعاده شرکت ایرانخودرو پس از ۹ ساعت تاخیر در برگزاری و در حالی که خبرها حکایت از این داشت که مجمع عمومی در تاریخ دیگری برگزار میشود، با حضور حداقل سهامداران در جلسه، با تصمیم سهامداران عمده به عضویت چند شرکت خصوصی در هیاتمدیره و واگذاری مدیریت این خودروسازی به بخش خصوصی پایان یافت. این مجمع با حضور 51.79 درصد سهامداران با چالشها و حاشیههای فراوانی همراه بود که تا زمان اعلام نتایج همچنان تصور بر این بود که مجمع دوباره در تاریخ دیگری برگزار خواهد شد. نکته عجیب این بود که در آخرین ساعات قبل از برگزاری مجمع، شورای رقابت مصوبهای از هیات نظارت خود منتشر کرد که با اکثریت آرا به عدم صلاحیت کروز رای داده بودند.
اما حاشیههای مجمع فوقالعاده ایرانخودرو از کجا شروع شد؟ این جلسه با حضور حداقل سهامداران دولتی و خصوصی در سالن جلسات ساپکو آغاز شد. پیش از برگزاری جلسه، تصاویر و فیلمهایی در فضای مجازی منتشر شد که از برخی شیطنتها در توزیع برگههای رای بین سهامداران حکایت داشت و اعتراض سهامداران حقیقی درباره مدیریت شرکت ایرانخودرو و زیانهای انباشته آن دست به دست میشد.
با گذشت چند ساعت از شروع جلسه و عدم رسمیت آن، صاحبان سهام که اغلب سهامداران حقیقی بودند، خواستار دخالت سازمان بورس شدند. در نهایت ولیالله جعفری، مدیر نظارت بر ناشران سازمان بورس اعلام کرد هیاتمدیره شرکت باید تکلیف مجمع را مشخص کند و تلاش و پیگیری نماینده سازمان بورس برای شروع سریعتر جلسه در جریان بود و گویا کارساز شد!
این در حالی بود که فشارهای سیاسی برای برگزار نشدن جلسه مجمع عمومی از شب قبل آغاز شده بود. نامهای با امضای فرشاد مقیمی، رئیس ایدرو و معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت خطاب به سهامداران حقوقی ایران خودرو منتشر شد که آنان را به رعایت موازین مورد نظر دادستانی کشور فرا خوانده بود. معاون دادستان کل کشور نیز با ارسال نامهای به وزیر صمت اعلام کرده بود تا زمان قطعیت اجرای رای هیات تجدید نظر شورای رقابت، از واگذاری سهام ایرانخودرو خودداری شود.
با این حال، جلسه با همه این چالشها و مشکلات پیش رفت و حدود ساعت ۱۵ روز چهارشنبه اعلام شد برگزاری مجمع ایرانخودرو بلامانع است و جلسه با حضور 50.11درصد سهامداران رسمیت یافت. البته در همان زمان برخی سهامداران ادعا میکردند که تعداد حاضران کمتر از 50درصد است. با این حال رایگیری برای انتخاب رئیس مجمع و اعضای هیاتمدیره انجام شد و حامد نائیجی به عنوان رئیس مجمع، یوسف الهیشکیب و علی حبیبی به عنوان ناظران اول و دوم و جمشید ایمانی به عنوان دبیر مجمع انتخاب شدند.
در همین حال ایرانخودرو در سامانه کدال اعلام کرد مجمع به حد نصاب نرسیده و پخش زنده نیز قطع شد. دقایقی بعد سیستمها و میکروفنهای جلسه نیز قطع شد اما با تذکر ناظر مجمع، دستاندرکاران سیستمها را مجدد فعال کردند. برخی سهامداران حقیقی نیز اقدام به پخش زنده جلسه از شبکه اجتماعی اینستاگرام کردند.
در نهایت با توزیع برگههای رایگیری بین سهامداران دارای حق رای، مجمع به لحظات نهایی و حساس خود نزدیک شد و شرکتهای خدمات گستر صبا انرژی، سرمایه گنجینه ایرانیان، بهینهسازان بهمن، اعتبارآفرین و مدیریت سرمایهگذاری ملی ایران به عضویت هیاتمدیره درآمدند.
حامد نائیجی، رئیس مجمع عمومی، در سخنرانی خود با اشاره به تاخیر چند ساعته در برگزاری مجمع اظهار داشت: «نامههایی در فضای مجازی منتشر شده بود که برگزاری مجمع را به تعویق میانداختند. برگزاری مجمع عمومی فوقالعاده طبق قانون تجارت و حاکمیت شرکتی انجام میشود و استناد به نامههای مختلف وجاهت قانونی ندارد. همچنین استناد به رای هیات تجدیدنظر شورای رقابت نادرست است و هیچ رایی تاکنون توسط این شورا صادر نشده است». نائیجی در ادامه تصریح کرد: «متاسفانه با اعمال نظر شخصی و همراهی ریاست هیات مدیره ایرانخودرو، قصد داشتند مجمع برگزار نشود و به تعویق بیفتد. با وجود این مشکلات، مجمع با حضور بیش از ۵۰ درصد سهامداران برگزار شد و اعضای هیاتمدیره جدید معرفی شدند». رئیس مجمع عمومی در ادامه با اشاره به نامهای که با 2 امضا و به صورت دستی در سامانه کدال بارگذاری شده بود، یادآور شد: «در ایرانخودرو تصمیمگیری با اکثریت آرا صورت میگیرد. این شرکت با 4 نفر هیاتمدیره اداره میشود و به دلیل کوتاهی مجموعه دولتی و استعفای عضو دولتی و عدم حضور وی در چند جلسه متوالی، جلسه هیات مدیره با 4 نفر رسمیت دارد». وی همچنین بیان کرد بارگذاری تصمیمات 2 نفر در سامانه کدال فاقد وجاهت قانونی است و این اقدام را مصداق نشر اکاذیب دانست و خواستار ورود نهاد ناظر بورس به موضوع شد. نائیجی گفت بارگذاری این مدرک در کدال خلاف قانون تجارت است. نماینده صندوق بازنشستگی به عنوان دیگر سهامدار حقوقی عمومی نیز بیانیهای را به نمایندگی از این صندوق قرائت و اعلام کرد با توجه به دستور قضایی، مانعی برای حضور در مجمع نداشته و حاضر شدهاند از حق سهامداران دفاع کنند.
به گزارش ایرنا، در لحظات پایانی برگزاری مجمع پس از شمارش آرا، رئیس مجمع ساعت ۱۸:۳۰ اعلام کرد 5 شخصیت حقوقی به عضویت هیاتمدیره شرکت ایرانخودرو درآمدند و به این ترتیب بزرگترین خصوصیسازی در مدیریت بزرگترین خودروسازی کشور پس از 2 دهه تحقق یافت.
ارسال به دوستان
تبعات افشای جزئیات کمکهای مالی آمریکا به اپوزیسیون ایرانی در فضای داخلی کشور چیست؟
پول دارند اما اعتبار نه!
گروه سیاسی: افشای جزئیاتی از کمکهای مالی آمریکا به اپوزیسیون ایرانی به دنبال صدور فرمان اجرایی ترامپ برای تعلیق 90 روزه کمکهای خارجی ایالات متحده، ابعاد تازهتری به موضوع نقرهداغ شدن ترامپی اپوزیسیون بخشیده است. چهرهها و گروههای معاند خارجنشین که برای پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا هورا سر میدادند، حالا با معضل قطع دلارهای بادآوردهای روبهرو شدهاند که به قول مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا، بیش از 90 درصد آن را به جیب میزدند و نهایتا 10 درصد را صرف «منافع ملی آمریکا» میکردند.
به گزارش «وطن امروز»، بتازگی سایت پروپابلیکا با مستندات دقیق، تمام دریافتیها و داراییهای این نهادها و چهرههای ضدایرانی را منتشر کرده است؛ لیستی از فاندبگیرهای ایرانی که به بهانه دموکراسی و حقوق بشر، علیه کشور و مردم خود اقدام میکردند و برای دریافت دلارهای بیشتر، هر گونه خیانتی را مرتکب میشدند؛ از درخواست حمله نظامی به ایران تا افزایش فشار از طریق تحریمهای بیشتر و اخراج ایران از نهادهای بینالمللی و... . آنها به اسم مبارزه با نظام اسلامی و در واقع برای دریافت دلارهای بیشتر هر کاری انجام میدادند تا مشمول دریافت فاندهای بیشتری از دولت آمریکا شوند، بیتوجه به اینکه در این بین چه بر سر مردم کشورشان میآید! موضوعی که گویا اهمیتی برای این افراد نداشته و نخواهد داشت!
در واقع سالهاست مردم ایران با پدیدههای عجیبی به نام اپوزیسیون طرف هستند که به هر بهانهای قصد ایجاد آشوب در داخل کشور را دارند و به تعبیر یکی از همین اپوزیسیون خارجنشین، هر چه در داخل ایران بیشتر به اغتشاش کشیده شود و خونهای بیشتری ریخته شود، بودجهشان بیشتر میشود و برایشان هم مهم نیست که در این بین چند جوان فریبخورده قربانی میشوند یا چه بر سر مردمی میآید که با افزایش تحریمها اوضاع اقتصادیشان سخت و سختتر میشود.
* دریافت بودجه برای وطنفروشی
اسنادی که اخیرا منتشر شده، نشان میدهد هر کدام از چهرهها یا گروههای اپوزیسیون چه مقدار از دولت آمریکا بودجه دریافت کردهاند. اسناد رسمی نشان میدهد مسیح علینژاد از دولت آمریکا مبلغی بالغ بر ۸۰۰ هزار دلار آن هم برای یک مقطع برای پیشبرد پروژههای خود دریافت کرده است. مبلغی که علینژاد دریافت کرده با دلار 83 هزار تومان امروز چیزی حدود 67 میلیارد تومان میشود!
این بودجههای سنگین، نه تنها به مسیح علینژاد، بلکه به نزدیکان و همکاران وی مانند علی ابراهیمزاده نیز اختصاص یافته است. ابراهیمزاده سال ۲۰۱۹ کمپینی را تحت عنوان «زندگی نرمال» راهاندازی کرد و از این طریق صدها هزار دلار دیگر از فاندهای آمریکایی جذب کرد. البته علینژاد تنها به دریافت فاندهای آمریکایی بسنده نکرده و به دنبال دریافت غرامت از منابع بلوکهشده ایران نیز بود. ماجرا نیز از این قرار است که سال ۲۰۱۶، دادگاه عالی آمریکا حکم به مصادره اموال مردم ایران داد. این اقدام در ادامه دستور اجرایی باراک اوباما در سال ۲۰۱۲ مبنی بر بلوکه کردن تمام داراییهای بانک مرکزی ایران در آمریکا انجام شد. هدف این سیاست، جلوگیری از بازگشت پولهای ایران به کشور بود. در این بین، بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD)، اندیشکده نومحافظهکار آمریکایی، از جمله حامیان سرسخت برداشت از منابع بلوکهشده ایران به شمار میآید.
با توجه به فشارهای سیاسی و اقتصادی علیه ایران، برخی عناصر ضدانقلاب مقیم آمریکا تلاش کردند از این اموال بلوکهشده برای کسب غرامت بهرهبرداری کنند. از جمله این افراد میتوان به مسیح علینژاد، اردشیر امیرانتظام، مهدی سحرخیز و امیررضا اویسی اشاره کرد که به واسطه تابعیت آمریکایی خود، اقدام به درخواست غرامت از ایران کردند.
* دعوت به تحریم و تشویق برای جنگ
در سندی که اخیرا منتشر شده است، غیر از مسیح علینژاد، نام چهرهها، بنیادها و موسسات ضدانقلاب دیگری نیز دیده میشود. مریم معمارصادقی و اکبر عطری بیش از 12 میلیون دلار دریافت کردهاند. آنها این مبلغ هنگفت را برای ترغیب نهادهای بینالمللی برای تحریمهای بیشتر ایران و حتی ترغیب کشورهای غربی برای حمله نظامی به ایران دریافت کرده بودند.
مریم معمارصادقی، مدیر بهایی سابق موسسه «توانا» همان کسی است که چند سال پیش از یک تریبون رسمی درخواست حمله نظامی به ایران را کرد و اینطور عنوان داشت که «برای نجات ایران، جنگ تنها گزینه است» و ملتها در پس جنگها به چه پیشرفتهایی که نائل نیامدهاند!
مازیار بهاری، مدیر موسسه «ایران وایر» نیز 19 میلیون دلار دریافت کرده است. او بر کارهای رسانهای تمرکز دارد و یکی از اقداماتش نیز دامن زدن به اغتشاشات سال 1401 بود.
رویا و لادن برومند، خواهرانی که مدیران بنیاد برومند هستند نیز 15 میلیون دلار دریافت کردهاند. این ۲ خواهر از نزدیکان شاپور بختیار، آخرین نخستوزیر رژیم پهلوی هستند. لادن که از رویا فعالتر است، در این سالها خط واصلی میان اپوزیسیون و دولت آمریکا بوده است. وی همچنین مدیریت «بنیاد حقوق بشری برومند» و «اتحاد ملی برای دموکراسی در ایران» را بر عهده دارد که این بنیاد، زیرمجموعه بنیاد «ند» است. برومند در مقالهای برای سایت ند، به تحلیل اغتشاشات سال 1401 پرداخته و رسما به کشورهای غربی پیشنهاد داده بود برای استفاده از اوضاع شکل گرفته، در پروژه «زن، زندگی، آزادی» در ایران دخالت کنند.
هادی قائمی نیز برای کمپین حقوق بشر ایران و در اصل برای تلاش در جهت تصویب قطعنامههای ضدایرانی در شورای امنیت، 16 میلیون دلار به جیب زده است. او در حالی به این رقم هنگفت دست یافته که همواره تلاش کرده است با تحریمهای بیشتر، فشار بیشتری روی مردم کشورش بیاورد! شاهین میلانی و پیام اخوان هم با مدیریت مرکز اسناد حقوق بشر ایران، 9 میلیون دلار پول گرفتهاند تا حداکثر تلاش خود را برای اخراج ایران از مجامع بینالمللی به کار برند.
رادیو زمانه نیز 2 میلیون و 200 هزار دلار برای تبلیغ علیه نظام اسلامی، همچنین محمود عنایت، مدیر شبکه ایران اینترنشنال 21 میلیون پوند گرفته است. عنایت از هسته اولیه بیبیسی فارسی بود که بعد از جدا شدن از این شبکه، به اینترنشنال پیوست تا ابتدا برای کارفرمایان سعودی و سپس صهیونیستی خدمت کند و مزد خدماتش را نیز در قالب مبالغ هنگفتی دریافت کرده است.
به این ترتیب حالا بهتر مشخص میشود هزینه فعالیت 298 شبکه فاسیزبان و دهها سایت ترکی و کردی، ۸ هزار سایت فارسیزبان، 60 بنیاد و موسسه به نام دموکراسی و حقوق بشر از کجا آمده و البته این نیز مشخص شده است که این شبکهها و سایتهای معاند تا چه میزان از مبالغ دریافتی را صرف خود کردهاند و چه میزان را نیز طبق آنچه وزیر خارجه آمریکا عنوان کرده است، صرف حفظ منافع این کشور کردهاند.
* مزدوری در راستای منافع آمریکا
هر چند در سالهای گذشته و در موارد متعدد مردم ایران متوجه نیات اصلی اپوزیسیون خارجنشین شدهاند اما یکی از اصلیترین موضوعاتی که باعث شده دست ضدانقلاب خارجنشین بیش از پیش رو شود، افشاگریهایی است که خود این چهرهها علیه هم انجام میدهند. پیشتر در گزارشی آورده بودیم چطور اپوزیسیون بارها و بارها علیه هم دست به افشاگری زدهاند.
به عنوان نمونه «امیرعباس فخرآور» که خود بارها از سوی دیگر چهرههای اپوزیسیون مورد اعتراض قرار گرفته، آن زمان که مسیح علینژاد درخواست دریافت 500 میلیون دلار از پولهای بلوکهشده مردم ایران را به بهانه غرامت کرده بود، گفت: «مسیح دزده، ما براندازا رو مسخره میکرد و الان هم رفته ۵۰۰ میلیون دلار برای زندانی که نرفته و برای گریههاش برای برادرش که اون هم هیچوقت زندان نرفته درخواست کرده از پولهای بلوکهشده مردم ایران رو بهش بدن».
وقتی بحث بر سر دلارهای بادآوردهای باشد که به اسم مبارزه، کام اپوزیسیون را شیرین میکند، این دست افشاگریهای اپوزیسیون علیه هم کم نیست. «امیر طاهری» اپوزیسیون ساکن انگلستان نیز در این رابطه گفته است: «اینها (اپوزیسیون) در اجاره دولتهای غربی هستند. مخالفان جمهوری اسلامی به فکر منافع خودشان هستند و از طریق شرکتهای مختلف به دنبال خوردن پولهای بلوکهشده ایران هستند».
«شهرام همایون» از اپوزیسیون خارجنشین نیز بعد از خروج «حمید فرخنژاد» از کشور، از «کاسبی» که وی راه انداخته بود پرده برداشت و گفت: «این جهل سیاسی تا کجا؟! همه اینها به پول برمیگرده؛ به این کارها مزدوری گفته میشه، مزد میگیره، کار انجام میده. بله! خوب میدونیم آقای حمید بالاخره هر مصاحبهای ۱۵۰ پوند هم رقمی است».
حالا با افشای جزئیات بیشتر از دریافتیهای اپوزیسیون از دولت آمریکا، بیش از پیش چهره واقعی این افراد برای مردم رو میشود. در واقع همانطور که «امیر طاهری» اپوزیسیون ساکن انگلستان گفته که «اینها (اپوزیسیون) در اجاره دولتهای غربی هستند» مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا هم در سخنان اخیر خود بعد از آنکه عنوان کرد آمریکا موسسه خیریه نیست، به صراحت گفت: از این به بعد پولهایمان را خرج افرادی میکنیم که در خدمت منافع ملی آمریکا باشند. به این معنی که در واقع آنها کارمندان وزارت خارجه ایالات متحده هستند تا منافع این کشور، نه ایران را دنبال کنند و هر کدام در این منظور موفقتر باشند، حقوق بیشتری دریافت خواهند کرد.
ارسال به دوستان
به مناسبت چهلوششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران
بوی سوختن برانداز میآید
شورای امنیت: ایران به علت ربودن گوی سبقت پیشرفت از کشورهای دیگر، محکوم است
برانداز: این همه پیشرفت، زمان پهلوی کلید خورده بود، توی انقلاب رونمایی شد
هر دو ایرانند اما این کجا و آن کجا
آمریکا: دست ما کوتاه و ایران بر نخیل
سلبریتی خارجنشین: فتوشاپه!
ربع پهلوی: عوضش راحت توی جیب جا میشه
فرح پهلوی: عوضش تو جشنهای ۲۵۰۰ ساله کلی به سران دنیا شام دادیم
آمریکا: ایران رفته رو پشتبوم، نربودنم ورداشته
یک نفر با هوش زیاد(!): عوضش شاهمون مریض میشد برای درمان میرفت سوییس
بیبیسی: نخبگان ایرانی بعد از انقلاب ترمز بریدهاند
مردم: بزرگ مایی ایران، انقلابت گل!
یک علاقهمند به تاریخ: کتاب بعد انقلاب باید قطورتر باشه
ارسال به دوستان
نگاه
ایران، کدام روایت؟
مصطفی تشیعی: قدرت واقعی یک کشور در فقدان چالش یا نقص نیست، بلکه قوت و قدرت یک مملکت در توانایی آن برای شناخت نقصها و مشکلات و چالشها و سپس مدیریت آن نهفته است. گاهی چالش و نقص به واسطه شناخت سریع پیشگیری و قبل از وقوع، مدیریت میشود و زمانی که پیشبینی و پیشگیری از یک چالش میسر نیست، قدرت یک کشور در حل آن چالش و بحران پس از وقوع نمود مییابد.
* قوت، ضعف و تعریف تضاد دیالکتیک
تضاد دیالکتیک به معنای فلسفی، وضعیتی است که در آن ۲ عنصر یا قدرت متقابل درون یک واحد یا پدیده با یکدیگر در تضاد هستند. این تضاد، عامل اصلی حرکت و تغییر و تحول در طبیعت، جامعه و فکر محسوب میشود.
به زبان سادهتر، بعضی پدیدهها شامل ۲ ضد یا 2 قطب متفاوت است، مثل خیر و شر یا قوت و ضعف که با یکدیگر در تضاد و تعامل هستند. این تعامل منجر به تغییر و تحول میشود.
در دنیای واقعی، قوت و ضعف همواره در حال تعامل به شکل تضاد و حرکت هستند، قوت و ضعف مفاهیمی کلی هستند که میتوانند بر عناوین و مفاهیم جزئیتر تطبیق شوند.
به عنوان مثال اگر ما تورم فزاینده یا رکود را ضعف اقتصادی در نظر بگیریم، از مهار آن تعبیر به قوت میشود. یا اگر ناامنی - اعم از ناامنی داخلی مانند قتل و دزدی تا ناامنی خارجی مثل تروریسم - را ضعف در نظر بگیریم، قوت پیشگیری یا مقابله با آن است.
حال در این حرکت و تضاد اگر یکی از ۲ قطب بر دیگری غلبه یابد، به آن انقلاب یا ثوره کیفی گفته میشود که باعث نمود و ظهور یک قطب خواهد شد؛ به عنوان مثال مهار تورم و رکود میشود قوت اقتصادی و شکست داعش میشود قوت امنیتی.
* روایتهای بینقص و سراب قدرت
در تلاش برای مقابله با تصویر «ایران ضعیف» که توسط دشمنان در حال ترویج است، گاهی روایتی از ایران قوی ارائه میشود که مبتنی بر آمارهای ناقص، تبلیغات اغراقآمیز یا گزینشی است. این نوع روایتسازی، امروز حتی تاثیرات کوتاهمدت هم ندارد و البته در بلندمدت آثار منفی جدی به همراه دارد.
علت این نوع روایتسازی اولا نشناختن قوت و قدرت با توجه به تعریف و واقعیت فلسفی و جامعهشناختی آن است و ثانیا این پندار است که بیان ضعف یا مطرح شدن ضعف ولو در کشاکش حل آن باعث تضعیف است که چون چنین پنداری برخلاف واقعیت و تعریف قدرت است ...
پندار نادرستی است و علت اینکه افکار عمومی هم از این نوع روایتسازیها تلقی قدرت ندارند و نزد مردم ایجاد دافعه میکند، همین تضاد نوع روایت با واقعیت فلسفی و جامعهشناختی قدرت است، زیرا مبنای فکر مردم واقعیات فلسفی و جامعهشناختی است.
* آسیبهای روایت تبلیغاتی از قدرت
بنابراین این روایات یکسویه و تبلیغاتی صرفا سرابی از قدرت و قوت ایجاد میکند و تاثیرش بلکه مضر است. از جمله ضررهای ایجاد سراب قدرت این است: روایتسازی تبلیغاتی و سرابی باعث سلب اعتماد عمومی از رسانهها و نهادهای رسمی است. مثلا وقتی مردم در زندگی روزمره خود مشکلات اقتصادی، اجتماعی یا زیرساختی را تجربه میکنند اما رسانهها روایت دیگری ارائه میدهند، این شکاف میان واقعیت و تبلیغات، منجر به بیاعتمادی گسترده میشود.
دومین آسیب روایت تبلیغاتی این است که وقتی ضعفها و مشکلات بدرستی مطرح نشود و به جای آن، تصویری اغراقشده از پیشرفت و قدرت ارائه شود، سیاستگذاران و مدیران نیز در فضای غیرواقعی قرار میگیرند و ضرورت اصلاحات را احساس نمیکنند و این میتواند به بحران بینجامد.
سومین آسیب این است که نخبگان علمی، اقتصادی و فرهنگی جامعه معمولا به دادههای واقعی و تحلیلهای دقیق دسترسی دارند. وقتی تبلیغات رسانهای و آمارهای رسمی غیرواقعی باشد، نخبگان احساس میکنند رسانه به دنبال فریب افکار عمومی است، به این ترتیب، هم در صدد مقابله برمیآیند و هم بین نخبگان و حاکمیت ایجاد فاصله میشود و هم اینکه به واسطه این فاصله به سختی میتوان از ظرفیت آنان در اصلاح مشکلات استفاده کرد.
* روایت صحیح از قدرت؛ نشان دادن ایران قوی به جای ایران بینقص
روایت صحیح از قدرت باید روایتی مطابق واقعیت و تعریف فلسفی و جامعهشناختی از آن باشد، یعنی همان چیزی که مبنای افکار عمومی نیز هست.
در روایت قدرت نباید ضعف و نقص کتمان یا سانسور شود یا به واسطه آمار یکسویه یا ناقص جوری جلوه داده شود که در کشاکش مقابله با چالشها نیستیم و به صورت مطلق بر آن فائق آمدهایم.
در روایت صحیح ایران قوی، میتوان از الگوی «چالش + راهحل» استفاده کرد. یعنی به جای پنهان کردن مشکلات، باید آنها را مطرح کرد و در کنار آن، راهحلهای عملی یا کیفیت تلاش برای رفع آن را ارائه داد. این کار هم اعتماد عمومی را حفظ میکند و هم مسیر اصلاح را باز میگذارد.
راهحل دیگر، مشارکت نخبگان در روایتسازی رسانهای است. برای این مهم هم باید از نخبگان رسانهای برای فرم و از نخبگانی که متخصص در موضوع مورد بحث هستند در محتوا استفاده شود. نخبگان اقتصادی، اجتماعی و علمی باید در فرآیند روایتسازی رسانهای مشارکت داده شوند تا گزارشها و تحلیلها دقیقتر و معتبرتر باشد.
در نهایت باید گفت کشوری که مشکلاتش را صادقانه شناسایی و مطرح کند و برای حل آنها برنامه داشته باشد، قویتر خواهد شد و رسانه باید در این بین به جای ابزار تبلیغاتی، به واسطه بین حاکمیت نخبگان و مردم تبدیل شود و به این ترتیب کشور را در رسیدن به قدرت که همان غلبه قوت بر نقص است، کمک کند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|