|
سود اقتصاد از منطقهای کردن حقوق نیروی کار چیست؟
کارشناسی دستمزد کارگری
* دستمزد منطقهای، ابزاری برای کاهش بیکاری و فقر در مناطق محروم
گروه اقتصادی: با گذشت چند روز از جلسه تعیین مزد شورای کار هنوز اعتراضات کارگری و کارشناسی نسبت به این تصمیم فروکش نکرده است. منتقدان با توجه به شرایط کنونی و تورم، این رقم را جوابگوی نیازهای اولیه زندگی نمیدانند و از آن سو کارفرمایان و دولت هم توانی برای افزایش حقوق کارگران با توجه به شرایط اقتصادی کشور ندارند. با توجه به شعار سال یعنی «جهش تولید» و قرار گرفتن بار اصلی این شعار بر دوش کارگران، حقوق کارگران به عنوان اصلیترین انگیزه آنها باید به گونهای در نظر گرفته شود که ناقض این شعار نباشد. در این مسیر چند پیشنهاد وجود دارد؛ اول اینکه اساسا روش تعیین حداقل دستمزد کارگران منسوخ شود و کارگر و کارفرما به صورت تعاملی رقمی نسبت به سود و زیان ناشی از کار دریافت کنند. روش دیگر هم مزد منطقهای است. به گزارش «وطن امروز»، مزد مبنای کارگران در سال ۹۹ با ۲۱ درصد افزایش نسبت به سال قبل تعیین شد. همچنین ارقامی هم به بن کارگری، حق سنوات و حق اولاد افزوده شد. در مجموع میتوان گفت یک کارگر بدون فرزند با حداقل یک سال سابقه کار در سال جاری نباید کمتر از ۲ میلیون و ۵۱۰ هزار تومان دریافتی داشته باشد؛ عددی که نسبت به سال ۹۸ بیش از ۳۳ درصد رشد یافته است. این رقم فاصله قابل توجهی با میزان تورم سالانه توسط بانک مرکزی یعنی 41 درصد رد و از همین رو باعث اعتراض کارگران شد. البته مرکز آمار رقم تورم سال 98 را 8/34 درصد اعلام کرده بود که با این حساب رقم در نظر گرفته شده برای افزایش دریافتی کارگران با تورم تفاوتی آنچنانی نداشته است. نکته دیگر شاخص خط فقر در کشور است که 3 میلیون و 400 هزار تومان اعلام شده بود که رقم در نظر گرفته شده برای دریافتی کارگران تفاوت معناداری با آن دارد. بخش دیگری از نقدهای وارد شده به افزایش حقوق کارگری در سال 99 به موضوع اختلاف آن با حداقل حقوق کارمندی برمیگردد. طبق بودجه سال جاری، دریافتی کارمندان دولت نباید کمتر از 2 میلیون و 800 هزار تومان باشد و در کنار آن مشوقهای دیگری هم دارند.
***
دستمزد منطقهای؛ راهکار تمرکززدایی از پایتخت
بررسی شاخصهای کارفرما برای مکانیابی تولید نشان میدهد دستمزد منطقهای چگونه میتواند باعث تمرکززدایی از شهرهای بزرگ شود.
هزینه کارگر: هماکنون طبق ماده 41 قانون کار، حداقل دستمزد کارگران در سراسر کشور بهصورت واحد تعیین میشود، لذا پایه حقوق کارگر در تهران و شهرستان یکی است. پس برای کارفرما تفاوتی نمیکند کجای کشور محصول خود را تولید کند، چراکه به هر صورت باید حقوق یکسانی به کارگر خود بپردازد.
هزینه زمین: قیمت مسکن در تهران بیش از 100 برابر مسکن در ارزانترین شهر کشور (در حوزه مسکن) یعنی ایلام است. به همین نسبت زمین برای تولیدکننده نیز در تهران بیش از 100 برابر شهرستان هزینه ایجاد میکند.
بازار فروش: تهران بهتنهایی 16 درصد (با 3 شهر نزدیک به خود یعنی البرز، قم و قزوین تقریباً یکپنجم) جمعیت کشور را دارد، دومین استان پرجمعیت کشور، خراسان رضوی است که سهم جمعیتی آن 8 درصد است اما تراکم جمعیت در تهران 890 و در خراسان رضوی 80 است. این متغیرها نشان میدهد بازار مصرف در تهران، یک بازار بزرگ، متمرکز و جدی است.
هزینه حملونقل: حملونقل در دنیا 6 درصد از قیمت محصول را تشکیل میدهد و در ایران 12 درصد اما به دلیل یارانه پرداختی توسط دولت بر سوخت، این عدد برای صاحب کالا قابلتوجه نیست. در واقع در ایران هزینه حملونقل زیادی به تولیدکننده بار نمیشود.
این هزینهها نشان میدهد اگر کارفرما بازار فروش خود را تهران انتخاب کند (که با توجه به بازار مصرف در تهران برای عمده کارفرمایان چنین است) با وجود آنکه هزینه زمین در تهران بالاست اما به دلیل مشکلات حملونقل (و نه صرفاً هزینه حملونقل) مکان تولیدی خود را نزدیک به بازار مصرف انتخاب خواهد کرد، تبدیل شدن البرز، قزوین و اراک به شهرهای صنعتی نیز نشان از همین نوع انتخاب دارد.
* تمرکززدایی از تولید اشتغال
تمرکز اشتغال در تهران، مهاجران را به تهران سرازیر کرده است. یکچهارم کل مهاجرتهای کشور به تهران بوده است و یکدهم کل مهاجرتهای کشور برای پیدا کردن شغل است، این یعنی تمرکززدایی اشتغال از تهران میتواند جلوی مهاجرتها را گرفته و به تبع آن توزیع امکانات را نیز اصلاح کند.
* ایجاد بستر جدید بهینهسازی تولید برای کارفرما
قیمت پایین زمین در شهرستانها تنها کارفرمایانی را راهی شهرستانها میکند که سهم زمین در هزینه تولید آنان بالاست اما برای سایر کارفرمایان مؤثر نیست. در مقابل به طور متوسط 10 درصد از قیمت تمامشده محصول را هزینه کارگر تشکیل میدهد، پس هزینه کارگر برای کارفرمایی که محصول کاربر تولید میکند، مهم است.
هماکنون حداقل نرخ دستمزد برای کارگران کل کشور بهصورت واحد توسط شورای عالی کار تعیین میشود، لذا برای کارفرما تفاوتی ندارد که تولید خود را در کدام استان راهاندازی کند. حداقل دستمزد با هدف حمایت از کارگران برای تامین معاش خانواده خود تعیین میشود اما از آنجا که هزینه خانوار در تهران اختلاف زیادی با سایر شهرها دارد، هزینههای زندگی برای تامین خانواده در شهرهای مختلف متفاوت است، لذا حداقل مزد میتواند به گونهای تعیین شود که برای مناطقی با هزینه زندگی پایینتر نرخ دستمزد پایینتر و برای مناطقی با هزینه زندگی بالاتر نرخ دستمزد بالاتری تعیین شود؛ به این نوع از تعیین نرخ دستمزد، دستمزد منطقهای گفته میشود. این نوع تعیین دستمزد کارفرما را تشویق خواهد کرد تولیدی خود را در مناطقی راهاندازی کند که نرخ دستمزد در آنجا پایینتر است.
در این صورت ضمن ایجاد اشتغال در این مناطق، کارگران بومی بدون آنکه رنج مهاجرت را بکشند معیشتشان تامین میشود. از سوی دیگر تولید در این مناطق به دلیل کاهش نسبی قیمت نیروی کار باعث کاهش قیمت تمامشده محصول نیز میشود و رقابتپذیری محصولات تولیدی شهرستان را در برابر محصولات تولیدشده در تهران بالا میبرد. کاهش حقوق کارگران در شهرهای ارزانقیمت (متناسبسازی درآمد و هزینه خانوار کارگران در شهرستانها) مزیت تولید در شهرستانها را برای کارفرما افزایش میدهد و باعث افزایش اشتغال و رونق تولید در شهرهای خارج از تهران و به تبع آن کاهش مهاجرت به تهران خواهد شد.
***
دستمزد منطقهای یا دستمزد ملی؟
لازمه تصویب و اعلام یک حداقل مزد مصوب برای سراسر کشور این است که مراعات صنایع مختلف، بویژه مواردی که در آستانه تعطیلی قرار دارند یا ارزش افزوده چندانی ندارند، در نظر گرفته شود. بر این اساس حداقل مزدی که اعلام میشود هیچگاه نتوانسته رضایت کارگران را جلب کند، زیرا مخارج زندگی در شهرها و مراکز استانها به مراتب بالاتر از شهرهای کوچک و روستاهاست، بنابراین اعلام یک حداقل مزد در سراسر کشور زمینه اجحاف در حق کارگران شهری و بویژه شهرهای بزرگ را فراهم کرده است. اما در این حالت به نیروی کار روستایی و شهرهای کوچک بیشترین اجحاف میشود. حداقل مزد در سراسر کشور یکسان است، در حالی که هزینه تولید در شهر و روستا تفاوت چندانی ندارد. از این رو کارفرما ترجیح میدهد محل کار خود را در شهرها قرار دهد تا از امکانات زیرساختی و رفاهی بیشتری برخوردار باشد. در نتیجه زمینه اشتغال در روستاها به مرور از بین میرود و در نهایت، اجحاف اصلی که همان بیکاری یا مهاجرت اجباری به کلانشهرهاست، نصیب کارگران روستایی میشود. این مهاجرت اجباری علاوه بر هزینههایی که برای کشور دارد، هزینههای غیرمادی و مادی زیادی برای خود فرد دارد. به علت بیشتر بودن عرضه نیروی کار از ظرفیت مشاغل موجود، از یک سو کارگرانِ بیکار ناچار از پذیرش دستمزدی کمتر از قانون کار هستند و از سوی دیگر برخی کارفرمایان- با پذیرش ریسک موجود- به ناچار به جای تعطیلی واحد صنعتی یا خدماتی خود، آن را به صورت غیررسمی درمیآورند. این مسأله غیررسمی شدن مشاغل، علاوه بر تضییع حقوق کارگر، اشکالات دیگری هم در پی دارد، از جمله:
1- دولت نمیتواند نظارت درستی بر این گونه مشاغل داشته باشد و گاه چون کیفیت کالا نیز کم بوده و استانداردهای لازم را ندارد، به سلامت جامعه هم زیان میرساند.
2- اگر کیفیت کالا خوب هم باشد، قابلیت رشد و توسعه را ندارد، زیرا صورت کار او غیرقانونی بوده و نمیتواند از تسهیلات و کمکهای دولتی استفاده کند.
3- کارگران این مشاغل بیمه نشده و از مزایای آن و همچنین حق بازنشستگی بیبهره خواهند ماند.
4- با اینکه کارگر بنا بر دلایل مختلف خودش راضی به انجام چنین کاری شده است ولی زمینه برای شکایت او از کارفرما فراهم است. حجم انبوه این شکایات در کنار برهم زدن رابطه بین کارگر و کارفرما و پشیمان کردن کارفرما از اصل راهاندازی چنین شغلی، هزینه زیادی برای نهادهای اجرایی و قضایی نیز در پی دارد. مشاغل بسیاری همانند صنایع دستی وجود دارند که چون ارزش محصول آنها در بازار به اندازهای نیست که بتواند حداقل مزد مصوب در سراسر کشور را تامین کند، از ابتدا اقتصادی نبوده و شکل نمیگیرند. حال آنکه اولا در وضعیت فعلی جامعه ما، که عرضه نیروی کار به مراتب بیشتر از عرضه فرصتهای شغلی است، نباید حتی یک فرصت شغلی را بدون دلیل از دست داد و ثانیا این گونه مشاغل به علت سرمایه اولیه کم، میتوانند در ایجاد فرصتهای اشتغالی بسیار مفید واقع شوند. حال اگر قانون به صورت صحیح اجرا شود، طبعا این دسته از مشاغل در شهرهای کوچک و روستاها شکل میگیرند و به مرور زمان مشاغلی که مبتنی بر نیروی کار زیاد هستند و کشش اقتصادی ندارند نیز به آنجا منتقل میشوند. دولت نیز میتواند به جای اینکه عمده توان اجرایی خود را صرف آموزش نیروی انسانی آماده به کار یا ایجاد مشاغل جدید کند، توان خود را در راستای ارتقای سطح تولید، بهرهوری و دانش فنی صنایع تولیدی به کار ببرد، تا مشاغل موجود نهتنها به مرور از بین نروند، بلکه توسعه یابند و ظرفیت اشتغالی آنها بالاتر برود.
***
چالش تعیین حداقل حقوق؛ اشکال و راهحل!
محسن زنگنه*: طبق سنوات گذشته و بر اساس یک رویه قانونی و طی دهها ساعت مذاکره نمایندگان کارفرمایان و کارگران و نیز دولت، در نهایت مصوب شد حداقل حقوق کارگران در سال جاری با۲۱ درصد افزایش به رقم یک میلیون و 835 هزار و 426 تومان برسد.
پس از این تصمیم عده زیادی از کارشناسان و اصحاب رسانه و بعضا مسؤولان به حمایت از طبقه کارگر برخاستهاند و با توجه به تورم سال گذشته، این میزان افزایش را ظلم به کارگر دانسته، آن را موجب تنگتر شدن معیشت این قشر از جامعه دانستهاند. در مقابل نیز برخی از کارفرمایان و فعالان حوزه صنعت، با توجه به وضعیت تولید در کشور و مساله کرونا، همین مقدار افزایش را نیز موجب افزایش هزینههای تولید و رکود بیشتر صنعت و در نتیجه تعدیل نیروی کار و افزایش بیکاری دانستهاند. هر دو گروه برای ادعای خود، دلایل محکم و شواهد بسیار دارند!
* اشکال کجاست؟
به عقیده نگارنده که هم محیط کارگری و کارفرمایی را تجربه کرده و هم کرسی اقتصاد را، اشکال در شکل و نوع قانون کار است. «قانون کاری» که از روی قوانین برخی کشورهای خاص در چندین دهه قبل نگاشته شده و بر مبنای اقتصادی غیربومی و وارداتی، در کشور ما به اجرا درآمده است.
نتیجه آن چه شده است:
- بار کردن هزینههای گزاف بیمه بر دوش تولید
- تنگتر شدن هر ساله معیشت کارگران و افزایش فاصله طبقاتی این قشر عظیم کشور
- ناکارآمدی صندوقهای بازنشستگی و شرکتهای زیرمجموعه سازمان تامین اجتماعی و ورشکستگی بخش عمدهای از آنها
- شکل گرفتن فضاهای رانت و سودجویی برای عدهای خاص
- عدم تغییر محسوس در کاهش نرخ بیکاری کشور و حتی افزایش تعداد مطلق بیکاران طی این سالها
پس مساله در چانهزنی بر سر ۵ درصد حداقل حقوق نیست، بلکه مساله فراتر از آن است. متاسفانه هم مخالفان و هم موافقان مصوبه اخیر، نظام موجود کارگری- کارفرمایی را پذیرفتهاند و گویا هیچ راه دیگری وجود ندارد پس فقط باید بر سر درصد افزایش جدال کرد.
* راهحل چیست؟
راهحل، عبور از نظام فعلی تعیین دستمزد و خروج از مدلهای کلیشهای وارداتی است. مدلهای موجود بر اساس مکاتب مارکسیستی یا نظامهای لیبرالیستی موجود و ذیل مدلهای مرسوم توسعه، تدوین و تنظیم شده است. نمیخواهیم آن مکاتب را به صورت صفر و یکی، مورد نقد قرار دهیم اما واقعیت آن است تا زمانی که از ذیل این تفکرات خارج نشویم، نمیتوانیم راهحلی برای این تضاد منافع کارگر و کارفرما بیابیم.
فقط برای اثبات این ادعا که میتوان به راهحلهای دیگر هم فکر کرد، راهحل زیر را براساس مبانی و اصول اقتصاد اسلامی عرض میکنم؛
شهید شاهآبادی در نوشتههای خویش در باب اقتصاد اسلامی، به مدلی اشاره میکند که طی آن، کارگر با کارفرما یک رابطه مشارکتی را برقرار میکند. کارگر طی قراردادی در برابر کار انجام شده، حقوق ثابتی را دریافت میکند و طی همان قرارداد، کارفرما تعهد میکند تا در صورت افزایش سود از یک حد خاص، درصدی از آن را نیز بهعنوان پاداش به کارگر پرداخت کند.
این امر باعث میشود تا؛
اولا هزینههای ثابت کارفرما افزایش زیادی نیابد و وی بتواند در بازار، بخوبی رقابت کند.
ثانیا کارگر را در سود حاصل که نتیجه زحمات خود وی و همکارانش بوده است، سهیم میگرداند و موجبات افزایش ثروت کارگر را فراهم میکند.
ثالثا در صورت کاهش سود یا رکود صنعت، از تعطیلی کارگاه یا تعدیل کارگران جلوگیری میکند.
رابعا با ایجاد یک رابطه عاطفی بین کارگر و کارفرما، موجب میشود تا وجدان کاری کارگران، کیفیت ارتقا و همکاری و همافزایی کارگران و مدیران افزایش یابد.
علاوه بر موارد فوق، این امر موجب شفافیت هزینهها و درآمدها و دفاتر مالی کارفرمایان خواهد شد و با توجه به آنکه سود تسهیم شده، بهعنوان هزینه کارفرما منظور میشود، مالیات شرکت کاهش مییابد و فشار هزینهای را بر تولیدکننده کم میکند.
با این مدل، دیگر حداقل حقوق سالانه، چندان محل اختلاف نمیشود، چرا که کارگر میداند چنانچه این حداقل حقوق، کمتر از حقوق واقعی وی باشد، با کاهش هزینههای کارفرما، سود وی در آخر دوره افزایش مییابد و «حداقل حقوق» به «حقوق علیالحساب» تبدیل میشود.
و نیز شاید در این مدل بتوان تعیین همان حقوق حداقلی علیالحساب را نیز به اتحادیههای مربوط سپرد و عملا خود کارگران و کارفرمایان را در تعیین حقوق خود بیشتر شریک کرد.
علیایحال تمرکز بر مدلهای مکاتب وارداتی که سنخیتی با کرامت انسانی و اهداف متعالی اقتصاد اسلامی ندارد، میتواند در درازمدت مصائبی را مانند آنچه بر سر تولید، اشتغال، صندوقهای بازنشستگی و اقتصاد ما آورده، به بار آورد.
مجلس یازدهم در گام دوم انقلاب، باید فرصت را مغتنم دانسته و با نگاهی خارج از پوستههای موجود، قوانین و نظامات کارگری و کارفرمایی را بر اساس مدلهای بومی و مبانی اقتصاد اسلامی که هم کرامت انسانی کارگر و معیشت وی را مدنظر دارد و هم رونق و جهش تولید و حمایت از کارفرما را، مجدد طرحریزی کرده و طرحی نو دراندازد.
*منتخب مجلس یازدهم از تربت حیدریه
***
مبانی سیاست «حداقل دستمزد منطقهای»
محمدرضا عبداللهی، مسؤول بخش اقتصاد کلان مرکز پژوهشهای مجلس در رابطه با پیشنهاد اجرای سیاست «حداقل دستمزد منطقهای» گفت: حداقل دستمزد نه فقط به عنوان ابزاری برای تامین حداقل معیشت بخشی از جامعه، بلکه به عنوان ابزار سیاست اقتصادی مورد توجه است، چرا که سهم هزینه عامل تولید نقش تعیینکنندهای در هزینه تمامشده بسیاری از محصولات دارد. ایده حداقل دستمزد منطقهای صرفا موضوع حمایتی را شامل نمیشود بلکه در راستای تنظیم سیاست اقتصادی برای توسعه مناطق کمترتوسعهیافته در نظر گرفته میشود. جنبه دیگر ایده «حداقل دستمزد منطقهای» این است که به دلیل تفاوت هزینههای زندگی بویژه هزینه مسکن، حداقل دستمزد برای مناطق مختلف متناسب با سطح هزینههای همان منطقه تعیین میشود. این کارشناس مسائل اقتصادی گفت: برای اجرای این سیاست، نیازی به تعیین حداقل دستمزد متفاوت برای هر یک از استانهای کشور نیست، چرا که یکی از اقلامی که در حداقل دستمزد وجود دارد، حق مسکن است که با توجه به تفاوت هزینه مسکن در نقاط مختلف کشور، میتوان مقادیر متفاوتی را برای نقاط مختلف کشور در نظر گرفت.
* روش کنونی باعث ناامنی شغلی شده است
عبداللهی اظهار داشت: متاسفانه واقعیتی که اکنون وجود دارد این است که تعیین حداقل دستمزد باعث شده بخشی از نیروی کار کشور از مشاغل رسمی به غیررسمی منتقل شوند. علت این پدیده هم آن است که وقتی یک بنگاه اقتصادی ملزم به پرداخت حداقل دستمزد به کارگران رسمی میشود در حالی که توان پرداخت این دستمزد را ندارد، اقدام به عقد قراردادهای موقت با دستمزد پایینتر و بدون امتیازاتی نظیر بیمه با کارگران میکند. این مسأله بسیار مهم است، چرا که باعث افزایش اشتغال غیررسمی در استانهای محروم میشود؛ چرا که متوسط هزینه زندگی در آن مناطق کمتر از حداقل دستمزد مصوب در کشور است. این موضوع باعث میشود تعداد افراد مشمول حداقل دستمزد کاهش یافته و بیشتر قراردادها به صورت موقت منعقد شود که از مزایای بیمه هم برخوردار نیستند، بنابراین اگر حداقل دستمزد به صورت منطقهای و متناسب با سطح هزینههای هر منطقه تعیین شود، افراد بیشتری از مزایای قانون کار بویژه بیمه برخوردار میشوند.
* حداقل دستمزد منطقهای باعث کاهش فقر میشود
مسؤول بخش اقتصاد کلان مرکز پژوهشهای مجلس افزود: نکته دیگر این است که طبق برخی مطالعات، علت فقر در همه نقاط کشور یکسان نیست. مثلا بررسیها نشان داده نرخ بیکاری فقرا در استان تهران بسیار کمتر از نرخ بیکاری کل استان تهران است. یعنی علت عمده فقر در تهران بیکاری نیست. در مقابل نرخ بیکاری فقرا در استانهایی مثل سیستانوبلوچستان بسیار بیشتر از نرخ بیکاری کل استان سیستانوبلوچستان است. این یعنی علت فقر در این استانها بیکاری است. بنابراین این موضوع هم موید آن است که دستمزد منطقهای میتواند تا حدی سطح دستمزد افراد با توان اقتصادی پایین را ارتقا دهد و از دیگر سو در استانهایی مثل سیستانوبلوچستان با کاهش مقدار حداقل دستمزد در حد هزینههای همان منطقه، نرخ بیکاری در آن استان را کاهش داده و از این طریق فقرزدایی کند.
ارسال به دوستان
ازدحام کمسابقه و ترافیک شدید در اولین روز طرح فاصلهگذاری اجتماعی هوشمند
طرح ترافیک اجتماعی!
* وزیر بهداشت: اجرای طرح ترافیک تا اطلاع ثانوی به تعویق افتاد... مردم باید ترغیب به استفاده از وسایل شخصی شوند... وسایل شخصی میتوانند در سطح شهر تردد کنند و اگر ترافیکی دیدیم در این تصمیم تجدیدنظر میکنیم
گروه اجتماعی: در اولین روز اجرای فاصلهگذاری هوشمند، فاجعهای که همه پیشبینی میکردند رخ داد و ترافیک شدید و ازدحام کمسابقه در حملونقل عمومی تهران به وجود آمد؛ این در حالی است که فاز جدید فاصلهگذاری اجتماعی در پایتخت هنوز آغاز نشده و قرار است هفته آینده اجرایی شود!
به گزارش «وطن امروز»، طبق اطلاعیه ستاد ملی مبارزه با کرونا فعالیت کسبوکارها و مشاغل کمریسک در استانها از دیروز آغاز شد اما فعالیت این اصناف از هفته آینده در تهران آغاز خواهد شد ولی با وجود ممنوعیت فعالیت همه کسبوکارها در تهران، ازدحام کمسابقه در وسایل حملونقل عمومی و ترافیک شدید در خیابانها و اتوبانهای پایتخت را شاهد بودیم. علت این مساله را میتوان در اظهارات هفته پیش مسؤولان وزارت بهداشت یافت. محسن فرهادی، معاون فنی مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت هفته گذشته اعلام کرد ستاد مبارزه با کرونا با اجرای طرح ترافیک در تهران مخالف است. وی گفت: «ستاد ملی کرونا مخالف انجام طرح ترافیک در تهران است، چرا که با اجرای آن یا باید از تاکسی استفاده شود یا مترو و اتوبوس. البته به تاکسیها اعلام شده طبق راهنمای تدوین شده، در صندلی عقب خودرو تنها 2 مسافر سوار کنند. اتوبوسها نیز باید50 درصد ظرفیت مسافر سوار کنند و در مترو هم اعلام شده مسافر ایستاده ممنوع است و نصف ظرفیت واگنها مسافرگیری شود که طبیعتا این موضوع ایجاد صف خواهد کرد. بنابراین پیشنهاد ما این بوده شهرداری تهران طرح ترافیک را به عقب بیندازد». با وجود این اظهارات، شهرداری تهران به اجرای طرح ترافیک و به نوعی درآمدزایی خود اصرار کرد تا ازدحامی باورنکردنی را در حملونقل عمومی تهران ببینیم. یکی از علل ترافیک تهران قصد صاحبان خودرو برای ورود به محدوده طرح ترافیک قبل از ساعت 7 صبح بود تا جایی که ترافیک پایتخت در ساعت 6 صبح در شبکههای اجتماعی منتشر شد و واکنش مردم را در پی داشت. یکی دیگر از احتمالات علت شلوغی تهران، آغاز کسبوکارها در شهرستانها و ارتباط آن با پایتخت است. بسیاری از کسبوکارها در استانهای کشور به تهران وابستهاند و حیات آنها به ارتباط اقتصادی با پایتخت گره خورده و طبیعی است که آغاز فاصلهگذاری هوشمند و بازگشایی مشاغل در استانها روی تهران هم تاثیر بگذارد. ترافیک 23 فروردین در تهران به مسؤولان کشور نسبت به بازگشایی کسبوکارها در 30 فروردین پایتخت هشدار میدهد؛ در روز ممنوعیت فعالیت کسبوکارها اگر ازدحام و ترافیک اینگونه است، در روز بازگشایی کسبوکارها قرار است چه اتفاقی رخ دهد؟ شهرداری تهران در پاسخ به انتقادات اعلام کرده بود تاکسیها فقط مجازند 3 مسافر سوار کنند و اتوبوسها نیز باید با 50 درصد ظرفیت خود فعالیت کنند تا فاصلهگذاری اجتماعی در حملونقل عمومی رعایت شود اما دیروز شاهد بودیم این طرح عملا به تمسخر گرفته شد و حتی با وجود فعالیت وسایل حملونقل عمومی آن هم با ظرفیت کامل، کمبود امکانات مشهود بود. شهرداری تهران اعلام کرده بود در طرح فاصلهگذاری اجتماعی هوشمند امکان رزرو صندلی به صورت الکترونیکی وجود خواهد داشت و تاکسیها مجاز به سوار کردن بیش از 3 مسافر نخواهند بود اما عملا این اتفاق رخ نداد. ایرج حریرچی، معاون کل وزارت بهداشت دیروز در گفتوگوی ویدئویی با خبرنگاران با بیان اینکه حملونقل عمومی عامل 5/26 درصد انتقال کرونا در کشور ما بوده است، اظهار کرد: این رقم در مدارس 5/11 درصد و در دانشگاهها 7 درصد بوده است. خوشبختانه شهرداری همکاری خوبی در این زمینه داشته و آنچه از لحاظ تئوری پیشبینی شده است، تدابیر خوبی در حملونقل عمومی است اما باید آن را ارزیابی کنیم تا ببینیم آیا عملیاتی خواهد شد یا خیر. البته باید توجه داشت نمیتوان درصد زیادی از مشاغل را بازگشایی کرد و بدون افزایش ظرفیت ناوگان حملونقل عمومی از مردم بخواهیم مسائل بهداشتی را رعایت کنند. یکی از فاکتورهایی که باید در بازگشایی مشاغل ملاک قرار بگیرد، این است که باید ببینیم این بازگشایی چه باری به حملونقل عمومی اضافه میکند. ازدحام کمسابقه در تهران در حالی رخ داد که سازمان جهانی بهداشت (WHO) به کشورها هشدار داد نسبت به رفع محدودیتهای اعمال شده برای جلوگیری از گسترش ویروس کرونا با احتیاط و تدریجی عمل کنند و نسبت به همین امر در آفریقا نیز ابراز نگرانی کرد. «تدروس آدهانوم» دبیرکل سازمان جهانی بهداشت اعلام کرد اگرچه این آژانس سازمان ملل متحد تمایل دارد شاهد تسکین وضعیت کشورها باشد اما در عین حال رفع محدودیتها میتواند به تجدید فعالیت مرگبار ویروس کرونا منجر شود. به گفته وی در برخی کشورهای اروپایی از جمله ایتالیا، آلمان، اسپانیا و فرانسه «کاهش خوشایندی» از این اپیدمی شکل گرفته است اما «شتاب هشداردهنده» در انتقال این ویروس در جاهای دیگر از جمله ۱۶ کشور آفریقایی مشاهده شده است.
* طرح ترافیک تا اطلاع ثانوی لغو شد
وضعیت افتضاح دیروز تهران موجب شد سعید نمکی، وزیر بهداشت اعلام کند اجرای طرح ترافیک تا اطلاع ثانوی به تعویق میافتد. وزیر بهداشت در این باره گفت: طرح ترافیک را در آخرین نشست در وزارت کشور از تهران برداشتیم و اجرای طرح ترافیک تا اطلاع ثانوی به تعویق افتاد. دلیل آن این است که وسایل نقلیه شخصی در جایی که وسایل حملونقل عمومی کفاف نمیدهند، یکی از مطمئنترین شیوههای جابهجایی است و مردم باید ترغیب به استفاده از وسایل شخصی شوند. طرح ترافیک را نه امروز و نه فردا نداریم و چیزی به نام طرح نداریم و وسایل شخصی میتوانند تردد کنند و اگر ترافیکی دیدیم در آن تجدیدنظر میکنیم.
وی افزود: امروز در خدمت رئیسجمهور و تعدادی از وزرا بودیم و اصرار رئیسجمهور این است که اولین اولویت ما سلامت مردم است. این بازگشایی به معنای اجبار نیست و اگر استانداران و شورای اصناف تشخیص دهند بازگشاییها موجب مشکلاتی برای مردم میشود، میتوانند با رضایت یکدیگر تصمیمگیری کنند؛ ضمن اینکه این اجازه است نه اجبار و اگر در جایی استاندار و شورای اصناف نیازمند سوالی از ما بودند، رسیدگی میکنیم.
وی با بیان اینکه ما هنوز مشکلات زیادی با بیماری کرونا داریم، متذکر شد: اگر مردم با خیال راحت و دور از مراعات بهداشتی مربوط به کرونا زندگی کنند، به فاز سخت و سنگین دیگری مبتلا میشوند.
وزیر بهداشت تأکید کرد: مردم در موضوع ماندن در خانه و نیز رعایت اصول بهداشتی همان راهی را بروند که تاکنون رفتهاند تا به مرحله مهار و کنترل بیماری برسیم. با توجه به اظهارات وزیر بهداشت و برداشته شدن طرح ترافیک، احتمالا امروز شاهد کاهش استفاده از وسایل حملونقل عمومی خواهیم بود و شاید ترافیک همچنان در پایتخت وجود داشته باشد. از این رو به نظر میرسد رفت و آمد خودروهایی که دیروز برای فرار از ساعات طرح ترافیک قبل از ساعت 7 صبح در تکاپوی ورود به محدوده طرح بودند، امروز در ساعات مختلف توزیع شود و این احتمال وجود دارد که امروز حجم ترافیک در تهران کمتر از روز گذشته باشد.
* پاسخ شهرداری به چرایی شلوغی وسایل حملونقل عمومی
دیروز بعد از افزایش انتقادات به شهرداری تهران، غلامحسین محمدی، رئیس مرکز ارتباطات شهرداری در شبکههای اجتماعی واکنش نشان داد و نوشت: «وقتی بالاترین مرجع تصمیمگیری در مبارزه با کرونا میگوید دوسوم کارکنان فعالیت خود را شروع کنند، ناوگان حملونقل عمومی و تنظیمات ترافیکی اجبارا به چرخه بازمیگردند. افزایش ظرفیت مترو و اتوبوس در حد چند درصد ممکن است اما یقینا پاسخگو نیست و شهرداری تهران چارهای جز ارائه سرویس ندارد».
اشاره محمدی به تصمیم دولت برای آغاز به کار دوسوم کارمندان همزمان با اجرای طرح فاصلهگذاری اجتماعی است و بخشی از علل به وجود آمدن ترافیک و ازدحام در شهر را متوجه ستاد مبازره با کرونا میداند. این ستاد مخالف اجرای طرح ترافیک در تهران بود اما انتقادی که به آن وارد است اینکه چرا همین تصمیم را روز جمعه اتخاذ نکرد و طرح ترافیک در تهران را ممنوع نکرد؟
با توجه به اتفاقات دیروز باید گفت دولت همچنان بر آغاز فعالیت کسبوکارها اصرار دارد و در حال آزمایش طرحهایی است که سلامت مردم کمترین آسیب را ببیند اما این آزمون و خطاها در نهایت به زیان سلامت جامعه منجر میشود و همچنان شاهد اتفاقات ناگوار در دوران کرونا خواهیم بود. بدین ترتیب بهترین کار این است که آنهایی که میتوانند، در خانه بمانند یا حتیالمقدور به همدیگر نزدیک نشوند، چون کرونا منتظر نزدیک شدن افراد و ازدحام در خیابانهاست و مردم راحتتر از حد تصور به آن مبتلا میشوند.
***
[طرح فاصلهگذاری اجتماعی در حملونقل عمومی ضمانت اجرایی ندارد]
رئیس کمیسیون عمران و حملونقل شورای اسلامی شهر تهران گفت: اجرای طرح فاصلهگذاری اجتماعی در حملونقل عمومی که از سوی ستاد ملی مقابله با کرونا اعلام شده دارای نواقصی است که این پروتکل از سوی شورای شهر ترمیم شده و خواهان ضمانتنامه اجرایی است. محمد علیخانی در گفتوگو با «وطن امروز»، درباره افزایش تعداد مسافران ناوگان حمل و نقل عمومی (مترو و اتوبوسها) بهدنبال حضور مردم در محل کار پس از تعطیلات کرونایی و ماندن در خانه، گفت: گزارشهای موجود حاکی است استفاده مردم از وسایل حملونقل عمومی و فشردگی جمعیت در مترو و اتوبوسها به حدی است که طرح فاصلهگذاری اجتماعی به هیچ وجه رعایت نمیشود و این روند شیوع ویروس کرونا در پایتخت را بشدت تسریع میکند. وی با بیان اینکه پرسنل خدماتی در مترو، ایستگاههای بیآرتی و تاکسیرانی وظیفه خود را در قبال ضدعفونی و موارد ایمنی دستگاههای حملونقل و ایستگاهها بخوبی انجام میدهند، خاطرنشان کرد: خیلی از مسافران با بیتوجهی به رعایت توصیههای بهداشتی بدون ماسک و دستکش به جمع کثیر مسافران مترو و اتوبوسرانی میپیوندند و چون در پروتکل اجرایی فاصلهگذاری اجتماعی ضمانت اجرایی برای برخورد با آنها وجود ندارد سلامت خود و عموم را به خطر میاندازند. رئیس کمیسیون عمران و حملونقل شورای اسلامی شهر تهران به گزارش مسؤولان وزارت بهداشت مبنی بر اینکه حدود 30 درصد از شیوع ویروس کرونا از طریق مسافران حملونقل عمومی رخ میدهد اشاره کرد و افزود: سؤال اینجاست که چرا دولت در حالی که میداند استفاده از حملونقل عمومی باعث شیوع کروناست اما برای جلوگیری از تسری آن ماسک و دستکش را به صورت رایگان در اختیار مردم بویژه در ایستگاههای مترو و بیآرتی قرار نمیدهد. علیخانی اضافه کرد: با وجودی که خیلی از مردم برای جلوگیری از ابتلا به کرونا توصیههای بهداشتی و پزشکی را رعایت میکنند اما برخی با وجود علامتگذاری در فروشگاههای زنجیرهای و نیز در ایستگاههای اتوبوس و مترو نسبت به این موضوع مهم بیتوجهند. در چنین شرایطی ستاد ملی مقابله با کرونا باید در تصمیمات خود در راستای اجرای طرح فاصلهگذاری اجتماعی در حملونقل عمومی تجدید نظر کند. وی افزود: ماموران مستقر در ایستگاههای مترو، اتوبوس و تاکسیرانی چون از نبود ضمانت اجرایی طرح فاصلهگذاری اجتماعی باخبرند، بنابراین نمیتوانند خاطیان این طرح را امر و نهی کنند یا مانع ورود آنها به ایستگاهها شوند. این عضو شورای شهر تهران به ترمیم و بازبینی طرح فاصلهگذاری اجتماعی ستاد ملی مبارزه با کرونا در بخش حملونقل عمومی اشاره کرد و افزود: ستاد ملی مقابله با کرونا باید تمهیدات لازم را برای اجرای دقیق این طرح به کار گیرد تا تکلیف روشن شود. وی بر اجباری شدن استفاده مسافران ناوگان حملونقل عمومی از ماسک و دستکش تاکید کرد و افزود: خیلی کشورها با اجباری کردن استفاده مسافران حملونقل عمومی از ماسک و دستکش به نتایج قابل قبولی در جلوگیری از شیوع ویروس کرونا دست یافتهاند اما در ایران با وجودی که هزینههای نجومی برای درمان این بیماری صرف میشود اما نسبت به پیشگیری از ابتلا به آن کمتوجهند.
***
[فاصلهگذاری در حمل و نقل عمومی به روش شهرداری تهران]
شهرداری تهران ادعا کرده بود با اجرای طرح ترافیک و برای جلوگیری از شیوع کرونا چند طرح هوشمند اجرا خواهد کرد اما ازدحام و ترافیک پایتخت موفقیت این طرحها را زیر سوال برد. در جدول زیر میتوانید اقدامات انجامشده و نتیجه آن را در حملونقل عمومی تهران ببینید.
ارسال به دوستان
بحران کرونا چگونه نظریه حل مشکلات داخلی با کمک کشورهای غربی را بیاعتبار کرد؟
بنبست غربی
شاید وقتی برای نخستینبار چین از شیوع یک بیماری جدید در آن کشور خبر داد، کسی فکرش را نمیکرد بزودی یک موجود میکروسکوپی کل جهان را میبلعد؛ موجودی که بهرغم همه آسیبهایش، توانست چهره واقعی غرب را بدون آرایشها و بزکهای رسانهای پیش چشم همگان عیان کند. حال سوال اینجاست: مواجهه با این «غرب عریان»، چه تاثیری بر فهم ما از آینده برنامهریزی برای توسعه کشور خواهد داشت؟
به گزارش «وطن امروز»، کم و بیش از ابتدای انقلاب تاکنون 2 نگاه متفاوت نسبت به مسیر توسعه ایران وجود داشته است؛ نگاهی که کلید حل مشکلات کشور را در رابطه با آمریکا و حل شدن در نظم لیبرالی جهان و پذیرفتن استانداردها و ارزشهای جامعه غربی میداند و نگاهی دیگر که به توسعه کشور رویکردی «درونزا» دارد و راهحل مشکلات کشور را در به فعلیت رساندن ظرفیتهای انسانی و طبیعی کشور میداند.
حسن روحانی از همان ابتدای ورود به کارزار تبلیغات انتخاباتی، مشخصا استراتژی دولتش درباره مسیر توسعه ایران را معطوف به حل مشکلات بینالمللی عنوان کرد و پرچمداری همان نگاهی را برعهده گرفت که کلید حل مسائل کشور را نه از درون، بلکه از مسیر مساعدت کشورهای غربی میدانست.
روحانی اوایل کاندیداتوری خود اعلام کرد «اگر مشکلات کشور راهحل نداشت کاندیدا نمیشدم». وی در روند انتخابات به تفصیل بیشتری از این صحبت کرد که ریشه مشکلات کشور در تحریمهای غرب است و روند مذاکرات هستهای باید تغییر کند تا «هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد، هم چرخ زندگی مردم». روحانی به صراحت در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در سال 92 اظهار داشت که آمریکا کدخدای جهان است و از آنجایی که با کدخدا بستن راحتتر است، جمهوری اسلامی باید مسیر سیاست خارجی خود را به سمت مذاکره و توافق با آمریکا پیش ببرد. در نهایت حسن روحانی با در دست گرفتن قدرت، تمام توان دولت خود را در رفع تحریمها به کار گرفت که این تصمیم طبیعتا نتیجه همان نگاه دولت به راه توسعه کشور بود که کلید قفل آن را در دست غربیها میدید.
توافق «برجام» مولودی بود که از حاصل نگاه دولت به راهحل مسائل داخلی کشور پا به عرصه سرنوشت کشور گذاشت؛ توافقی که در روند اجرای خود با مشکلات عدیدهای مواجه شد و در نهایت با خروج آمریکا از تعهدات برجامی، بخش اعظم عواید این توافقنامه فروریخت و تنها امیدی که برای دولت باقی ماند نقشآفرینی اروپا در ترمیم آسیبهای خروج آمریکا از برجام بود.
اما در این بین ناگهان اتفاقی در سطح جهانی افتاد که بسیاری از حقایق کتمان شده بینالمللی را آشکار کرد. ویروس کرونا به سرعت در اروپا شیوع پیدا کرد، آمار مبتلاها و کشتهها روز به روز افزایش یافت، امکانات بهداشتی و اولیه بیمارستانها با کمبودهای جدی مواجه شد، بسیاری از نیازمندان و فقرا رها شدند و دولتهای اروپایی در کنترل اوضاع درمانده شدند.
یکی از خبرنگاران «شبکه 4 انگلیس» اسنادی را منتشر کرد که بر اساس آن انگلیس توانایی ایجاد آزمایشگاهی مناسب برای انجام آزمایش ویروس کرونا حتی برای کارمندان بخش بهداشت این کشور را نداشته و به اولویتبندی بالینی نیاز دارد.
بنا بر آمار این اسناد، بیش از 80 درصد جمعیت انگلیس ممکن است در 12 ماه آینده به ویروس کرونا مبتلا شوند و حدود 9/7 میلیون نفر نیز نیاز به بستری شدن در بیمارستانها دارند.
یکی از پزشکان بخش مراقبتهای ویژه در گفتوگو با شبکه خبری بیبیسی از واقعیت فلجکننده نبود امکانات و تجهیزات پزشکی برای کادر درمانی بیمارستانهای انگلیس خبر داد. وی اظهار داشت: متخصصان درمانی که بیش از 13 ساعت در روز به مراقبت از بیماران بدحال میپردازند، ناچارند تجهیزات محافظت شخصی خود را به صورتهای مختلف با کیسههای زباله، پیشبندهای پلاستیکی و عینکهای اسکی عاریهای بسازند.
انتشار تصاویر پرستاران انگلیسی و آمریکایی که برای محافظت در برابر کرونا کیسههای زباله به تن کرده بودند، مردم جهان را شوکه کرد. نه فقط این تصاویر، بلکه فیلمهای منتشر شده از قفسههای خالی فروشگاههای زنجیرهای در سراسر اروپا و آمریکا، قرار دادن محافظ مسلح برای حفاظت از کالاهایی مانند دستمال توالت و صفهای طولانی برای خرید اسلحه در آمریکا جهت استفاده در روز مبادا در صورت بروز قحطی، همه و همه چهره جدیدی را از غرب نشان داد که تاکنون در پشت تبلیغات پر زرق و برق رسانهها مخفی مانده بود.
استیصال کشورهای غربی در مقابله با ویروس کرونا به آنجا کشید که توماس شفر، وزیر دارایی ایالت هسن آلمان از ترس نداشتن توان کافی برای مقابله با تاثیرات منفی کرونا، خود را روی ریل قطار انداخت و خودکشی کرد.
کار به اینجا ختم نشد و دنیا با پرده جدیدی از حقیقت مواجه شد؛ حقایقی که تا امروز به وسیله تبلیغات پر زرق و برق رسانههای غربی از دید مردم جهان به دور مانده بود. از جالبترین این حقایق، سبقت دولتهای غربی برای دزدی از یکدیگر بود؛ کشورهایی که تا پیش از این نام اتحادیه و کشورهای مشترکالمنافع بر خود گذاشته بودند.
بر اساس گزارش خبرگزاری فرانسه، در بحبوحه شیوع ویروس کرونا، جمهوری چک 110 هزار ماسک متعلق به ایتالیا را توقیف کرد. ماسکهای خریداری شده توسط یک شرکت بهداشتی و درمانی سوئدی از چین در روز 3 مارس در فرانسه توقیف شد. دولت سوئد در این راستا وارد عمل شد تا ماسکهایی را که قرار بود به ایتالیا و اسپانیا فرستاده شود از وضعیت مصادره خارج کند. پس از تلاش دیپلماتیک، فقط نیمی از ماسکها به ایتالیا و اسپانیا ارسال شد.
آلمان اجازه صادرات 240 هزار ماسک به سوییس را نداد و روز 8 مارس این محصولات را توقیف کرد.
آلمان اعلام کرد آمریکا 200 هزار ماسک محافظتی این کشور را که برای مقابله با این بیماری همهگیر خریداری کرده بود ضبط کرده است.
همه این وقایع یک سوال جدی را در اذهان و افکار عمومی مردم ما ایجاد کرد: «آیا کشورهایی که هماکنون در حل مشکل خود به بنبست رسیدهاند، همان کشورهایی هستند که کلید توسعه ما دست آنهاست؟» به نظر میرسد تصویر جدیدی که از غرب در برابر مردم ما قرار گرفته، باور به مشروط بودن بهبود اوضاع اقتصادی کشور به مذاکره و توافق و جلب رضایت دولتهای غربی را از بین برده است.
با شکست تئوری «توسعه وابسته به غرب»، تنها گزینهای که پیش روی کشور مانده است همان نظریه «توسعه درونزا» است که از سوی رهبر حکیم انقلاب با عنوان «استحکام ساخت درونی قدرت» طی این سالها مطرح و پرچمداری شده است.
بر مبنای این نظریه، ایران پایههای قدرت خود را در داخل مرزهای خود و بر مبنای ظرفیتهای قدرتزای ارزشهای اسلامی- ایرانی و منابع مادی و سرمایه انسانی باید قرار بدهد.
رهبر معظم انقلاب سال 95 در دیدار مردم اصفهان تاکید کردند: «راه عبور از همه مشکلاتی که برای کشور محتمل است، چه در این دوره، چه در 10 سال دیگر، چه در 50 سال دیگر، این است که کشور از درون مستحکم باشد».
به این ترتیب، باید نتیجه گرفت که نگاه بیگانهمدار و غربگرا برای حل مشکلات داخلی باید به عنوان یک تجربه عملی به بایگانی کارشناسی کشور منتقل شود و دولتمردان طبق فرمایشات مقام معظم رهبری، توان خود را به شکوفایی ظرفیتهای داخلی برای حل مشکلات کشور معطوف کنند.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» نظرات حامیان و منتقدان رشد این روزهای بازار سرمایه را جویا شد
حبابی یا واقعی؟
* تشدید حباب، خواسته مدیران بورس
گروه اقتصادی: شاخص بورس اوراق بهادار در سال 98 با رشدی 200 درصدی به 512 هزار و 900 واحد در آخرین روز کاری سال گذشته رسید. جهش شاخص بورس بویژه در زمستان سال گذشته به حدی بود که در برخی روزها بازار شاهد رشدهای بیش از 10 هزار واحدی بود.
همین جهشها باعث ترغیب بخشی از مردم به سرمایهگذاری در بورس شد. به این ترتیب بخش قابل توجهی از نقدینگی در سال گذشته وارد بازار سرمایه شد.
به نظر میرسد این روند قرار است در سال جاری هم ادامه داشته باشد؛ روندی که حالا دیگر دولت را هم در کنار خود میبیند.
حسن روحانی در میانه ایام تعطیلات نوروز بعد از اعلام وزیر اقتصاد مبنی بر اینکه در سال جدید توجه ویژهای به بورس خواهد شد تا جریان تامین مالی صنایع و شرکتهای بزرگ را بر عهده گیرد، گفت: از اولین اقدامات برای تحقق جهش تولید، اصلاحات بانکی و فعال کردن سرمایههای جامد است. وی ادامه داد: بر همین اساس باید همه دستگاههای دولتی اقدام به عرضه سهام در بورس و فرابورس کنند که سال گذشته شرایط خوبی داشت و انتظار میرود در سال جدید هم وضعیت بهتری داشته باشد. روحانی افزود: رونق بورس در گرو این است که نهادهای دولتی اقدام به عرضه سهام و اموال کنند که بشدت نیازمند این اقدام هستیم.
در این میان، علیرضا صالح، رئیس سازمان خصوصیسازی هم از شناسایی بیش از ۱۰۰ هزار میلیارد تومان اموال راکد و غیرمولد و هماهنگی با سازمان بورس برای عرضه این میزان داراییها خبر داد.
آنطور که پیداست تمام ابزارهای جهش بزرگ بورسی در سال 99 آماده شده و باید شاهد یک اتفاق بزرگتر از سال 98 در بازار سرمایه باشیم.
رشد خیرهکننده بازار سرمایه اما با انتقادهایی از سوی برخی کارشناسان همراه شد. آنها بر این باورند رشد شاخص بورس به مراتب بیشتر از ظرفیت واقعی آن است و برخی فعالان بازار سرمایه در حال بزرگ کردن تعمدی حباب بورس هستند.
هشداری خطرناک که میتواند تمام شیرینی سوددهی این روزهای بورس را از بین ببرد و سرمایهگذاران را به تامل وامیدارد.
در ادامه به بررسی شرایط بورس در سال 99 از زبان یک منتقد وضع موجود و یک مدافع روند بازار سرمایه میپردازیم.
***
منتقدان رشد این روزهای بازار سرمایه چه میگویند؟
تشدید حباب، خواسته مدیران بورس
دکتر علی سعدوندی، کارشناس اقتصادی و نایب رئیس سابق سیتی بانک از جمله افرادی است که منتقد نحوه اداره بازار سرمایه است. به عقیده وی در پس حباب تشکیلشده در بورس، رانتهای بزرگی در حال شکلگیری و توزیع بین افراد و شرکتهای خاص است. در همین راستا «وطن امروز» در گفتوگویی، تحلیل وی از وضعیت این روزهای بازار سرمایه را منعکس کرد.
***
* شاخص بورس در سال گذشته رشد قابل توجهی داشت. این موضوع باعث هدایت بخشی از نقدینگی به سمت بازار سرمایه شد که با استقبال بسیاری از کارشناسان مواجه شد. در این میان اما تحلیل دیگری مبنی بر حبابی و خطرناک بودن این رشد وجود دارد. ارزیابی شما از این موضوع چیست؟
واقعیتی که اتفاق افتاده این است که در کشور از سال 92 تا 97 به منظور کنترل تورم، سیاستهای پولی با عنوان «تعویق تورم» یا «انباشت شوک» اتخاذ شد که نتیجه آن، رشد بالای نقدینگی بود. متاسفانه ما از جمله معدود کشورهایی هستیم که اجرای این سیاست اصرار ورزیدیم. این وضعیت مثل جمع شدن آب در پشت سد و در نتیجه شکسته شدن سد و تخریب گسترده اقتصاد است. فنر تورمی و ارزی از ابتدای سال 97 بتدریج آزاد و باعث افزایش قیمت ارز و داراییها شد و لاجرم این تورم به بورس رسید که اگر به بورس نمیرسید، وضعیت تورم به مراتب بدتر از امروز بود. اما بورس جاذب فعالیتهای سوداگرایانه شد و بخشی از نقدینگی مازاد از حسابهای هزینهزای بانکها به حسابهای پول یا حسابهای جاری منتقل و باعث افزایش چندبرابری شاخص بورس در 2 سال گذشته شد.
اما اینکه آیا این روند سالم بوده یا مخرب، باید به این موضوع توجه کرد که بخشی از افزایش قیمتهای رخ داده در بورس ناشی از افزایش داراییها بوده و سوددهی برخی شرکتها نیز افزایش یافته است. اتفاق دیگری که رخ داد این بود که تا پیش از شیوع کرونا، از نظر رشد تولید صنعتی در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس، تقریبا به زمان پیش از خروج آمریکا از برجام رسیدیم. یعنی کاملا اثر تحریم خنثی شده بود. بنابراین بخشی از افزایش قیمت سهامها در بورس توجیه فنی داشت. اما به نظر میرسد بورس دچار بیش جهش شده است. یعنی رشد قیمتها در بورس بسیار بالاتر از رشد سودآوری شرکتهاست. این موضوع باعث ایجاد حباب بویژه در سهام شرکتهای کوچک شده است. سهام شرکتهای بزرگ همچنان ارزان است اما شرکتهای کوچک قیمتهایی دارند که بعضا حدود 10 برابر ارزش ذاتی معامله میشوند. طبیعی است وقتی بازار بورس به شرایط عادی بازگردد، سهام این شرکتها بعضا در حدود 5 تا 10 درصد ارزش کنونی معامله میشود. بنابراین در شرکتهای کوچک، وضعیت مناسبی وجود ندارد.
* این اتفاق مختص سال 98 بود؟ پیش از این حبابی در بازار سرمایه وجود نداشت؟
در سال 97 نیمی از شرکتهای بورس سودده و نیمی دیگر زیانده بودند. طی این 2 سال شرکتهای سودده با افزایش سوددهی و شرکتهای زیانده با تشدید زیاندهی مواجه شدهاند. این در حالی است که قیمت سهام شرکتهای زیانده با وجود زیاندهی، افزایش هم داشته است. این نشان میدهد در بخشی از بازار سرمایه حباب وجود دارد.
برای اینکه این حباب خنثی شود، باید شرکتهای کوچک زیانده عرضه شوند تا قیمت آنها کاهش یابد. همچنین باید اجازه هدایت نقدینگی به سمت شرکتهای بزرگتر که از بنیان قویتری برخوردارند داده شود. به نوعی نیاز به سیاستگذاری در بازار سرمایه داریم. با این حال به نظر میرسد سیاستها در راستای تشدید حباب و تخریب بازار بوده است. به عنوان مثال شرکت فرابورس هر زمانی که بازار منفی میشد، سهامش بسته میشد و قابل معامله نبود اما در روزهایی که بازار مثبت بود، قیمتها باز میشد. اینکه خود بورس درباره سهامهای خود اینطور بیمهابا رفتار کند، به هیچ وجه مسؤولانه و قابل پذیرش نیست و باید پاسخگو باشند.
* به نظر شما چرا سهام شرکتهای دولتی پیش از این در بازار سرمایه عرضه نشد؟
سهامهای دولتی که ارزش سهامهایشان بیش از ارزش ذاتی آنهاست عرضه نمیشود. وقتی علت این مسأله را از مسؤولان جویا میشویم، به درست یا غلط عنوان میکنند «نهادهای نظارتی به هر قیمتی که این سهامها عرضه شود، بر ما ایراد خواهند گرفت».
این معضل بزرگی است؛ چون امسال میتوانستیم بخش قابل توجهی از کسری بودجه خود را از محل بازار سرمایه جبران کنیم و اگر این اتفاق میافتاد، تورم تا حد قابل قبولی کاهش و رشد اقتصادی افزایش مییافت و بازار سرمایه هم از رشد خوبی برخوردار میشد. اما نه تنها این اتفاق نیفتاده بلکه ما دچار خودتحریمی ناشی از سوءمدیریت هستیم. به باور بنده باید به نهادهای نظارتی توصیه و حتی بر خود آنها هم نظارت شود. چرا زمانی که قیمتها افزایش داشته، نهادهای نظارتی مانع عرضه شرکتهای دولتی شدهاند؟ ادعای دولت هم این است که نهادهای نظارتی مانع عرضه شرکتهای دولتی شدهاند! این موضوع متاسفانه به حباب منجر شده که باید جلوی آن را هر چه سریعتر گرفت.
* دولت اخیرا با توجه به استقبال مردم از بازار سرمایه، تصمیم به عرضه شرکتها و داراییهای دولتی در بورس گرفته است. در همین راستا رئیسجمهور هم به مسؤولان دولتی دستور عرضه هر چه سریعتر آنها را در بازار سرمایه صادر کرد. نظر شما در این رابطه چیست؟
راهی که بورس در پیش گرفته این است که سهامهای دولت را یکپارچه کرده و در اختیار سهامداران خرد قرار دهد. یعنی کنترل را در اختیار نهاد جدیدی به اسم ETF قرار داده و سرمایه را از سهامداران خرد جذب کند. طبیعی است که هیأت مدیرهای که تشکیل میشود، از مزایای مالی خوبی بهرهمند شده و در مقابل سهامهای دولت بین 20 تا 50 درصد زیر قیمت روز بازار در قالب ETF به فروش خواهد رسید. این طرح مخرب به وضوح باعث حیف و میل بیتالمال میشود و در سکوت کامل خبری هم توسط رئیسجمهور تصویب و امضا شد.
این طرح چندین هزار میلیارد تومان در چند ماه آینده به بیتالمال زیان خواهد زد. تسریع مورد اشاره رئیسجمهور اینطور نبوده که سهام این شرکتها به صورت تک به تک در بورس عرضه شود؛ بسیاری از این سهام صف خرید دارند؛ چرا سهام را تک به تک عرضه نمیکنند؟ متاسفانه این کار را نکردند و همه را در قالب ETF قرار است به زیر قیمت بازار عرضه کنند. این نحوه عرضه شرکتها اتفاقا ضدخصوصیسازی است. چون کنترل این شرکتها از دست دولت خارج شده و در عین حال به سهامدار بخش خصوصی هم نمیرسد و در نهایت به سازمانهای مرتبط با سازمان بورس خواهد رسید. متاسفانه رسانهها هم هیچگونه نظارت و توجهی به این مسأله ندارند.
* پیشنهاد شما در شرایط کنونی بازار سرمایه چیست؟
متاسفانه رابطه مسؤولان بازار سرمایه با کارشناسان کاملا قطع است. بنده بارها عنوان کردم طرحهایی برای اصلاح بازار سرمایه دارم که رونق در بازار سرمایه بدون اینکه تبدیل به حباب شود، ادامه یابد. کشور در حال حاضر ابزار خوبی در بازار سرمایه و اوراق قرضه دولتی دارد که قبلا در اختیار مسؤولان سیاستگذاری بودجهای و سیاستگذاری مالی نبوده است. اگر اکنون ما از این ابزارها بخوبی استفاده کنیم، میتوانیم بر بحران کرونا بخوبی غلبه کنیم. موارد فنی و تکنیکی بسیاری برای این موضوع وجود دارد که متاسفانه گوش شنوایی نیست. سیاستهای خاصی وجود دارد که با به کارگیری آنها میتوان سرمایهها را به بازار اولیه هدایت کرد و باعث رشد و شکوفایی صنعتی شد. اینها مواردی است که متاسفانه در کشور رعایت نمیشود. به طور مثال در دنیا شرکتها در عرضههای اولیه بورس افزایش سرمایه میدهند و آن را به عنوان عرضه اولیه تقدیم سهامداران جدید میکنند. اما در ایران ریاست بورس به شرکتهایی که میخواهند وارد بورس شوند تحکم میکند باید بخشی از سهام موجودتان را به سهامداران جدید بفروشید و آن بخش آنقدر اندک است که عطش بازار را نمیپوشاند.
* یعنی شما قائل به این هستید که به صورت دستوری ارزش سهامهای اولیه کاهش پیدا میکند؟
قیمت عرضههای اولیه را سازمان بورس به مراتب پایینتر از قیمت ذاتی تعیین میکند و سهامدار فعلی را به فروش سهام به قیمتهای بسیار پایین مجبور میکند و رانت در اختیار نزدیکان سازمان بورس و نزدیکان کارگزاران قرار میدهد. به عنوان مثال شرکت تامین سرمایه ملت وابسته به بانک ملت چند وقت پیش عرضه شد. سوال اینجاست این چند میلیون سهمی که عرضه میشود توسط چه کسانی خریداری میشود؟ رانتی که در این معاملات وجود دارد، میلیاردها تومان در هر روز است. برآورد من این است رانتی که به برخی افراد خاص منتقل میشود در طول سال شاید به بیش از 100 هزار میلیارد تومان برسد. چرا نهادهای نظارتی در این مورد نظارت نمیکنند؟ احتیاج به نظارت هر چه دقیقتر در بازار سرمایه وجود دارد.
***
چشمانداز روشن بازار سرمایه در سال 99
احمد اشتیاقی*: هر سال در رابطه با عواملی که چشمانداز بازار را تعیین میکنند تحلیلهایی مطرح میشود. پارسال نیز گفته شد 10 عامل بازار بورس را در سال 98 بسیار جذاب و رو به رشد خواهد کرد. همانطور که مشاهده شد، سال 98 یکی از بهترین سالها برای بورس بود و با اختلاف بسیار زیادی نسبت به دیگر بازارها در رده اول سوددهی قرار داشت.
در حال حاضر برای سال 99 نیز هنوز 7 عامل از 10 عاملی که بورس را برای سال 98 پربازده کرده بود، پابرجاست. بنابراین میتوان انتظار داشت که باز هم در سال 99 بازار بورس جذابتر از دیگر بازارها باشد.
* عوامل جهش بازار سرمایه در سال 98
یکی از اصلیترین عوامل بازده مناسب بازار بورس، ورود جریان نقدینگی به بورس است. این وضعیت در پایان سال 98 نیز شدت گرفت و هنوز هم با توجه به رشد بازار، ورود نقدینگی ادامه دارد. بنابراین این موضوع در سال 99 نیز پابرجاست و ورود جریان نقدینگی مستمر خواهد بود.
عامل دوم نرخ ارز نیمایی بوده است؛ دولت و حاکمیت سال گذشته پذیرفتند که محصولات بازار سرمایه دیگر با ارز 4200 تومانی قیمتگذاری نشود، بنابراین قیمتگذاریها با نرخ نیمایی اعمال میشد و از این محل سودآوری برای شرکتها به وجود آمد که خود در قیمت سهمها نیز تاثیرگذاری مستقیم داشت. دلار نیمایی در سال 98 نیز یک روند صعودی داشت و از 10 هزار تومان به 13800 تومان رسید، بنابراین از این محل هم رشد دیگری نصیب بازار سرمایه شد.
بنابراین یکی از اصلیترین عوامل رشد بازار در سال 98، تغییر مبنای محاسبه قیمتها از دلار 4200 تومانی به دلار نیمایی و رشد تدریجی قیمت دلار نیمایی در سال 98 بود. حالا همین عامل با توجه به شرایط قیمت نفت و کسری بودجه دولت، در سال 99 نیز رو به رشد خواهد بود و در رشد بورس هم تاثیرگذار خواهد بود.
عامل سوم رکود بازارهای موازی بازار تولید و بازار سرمایه بود. عملا افزایش افسارگسیخته قیمتها در سال 97، باعث رکود این بازارها در سال 98 بود. از طرفی بازار بورس به نسبت دیگر بازارها در سال 97 رشد کمتری داشت و سبب جاماندگی بازار بورس شده بود که موجب رشد چشمگیر بازار سرمایه در سال 98 شد. دلار، سکه و مسکن در سال 98 به رکود عمیقی فرو رفتند. البته این عامل در سال 99 کمتر از سال 98 تاثیرگذار است ولی هنوز هم رکود بازارهای موازی در سال 99 برقرار است.
عامل چهارم تورم انتظاری جامعه است. در حال حاضر مردم برای سال 99 تورم انتظاری دورقمی را دارند. بانکها در حال حاضر حدود 20 درصد سود سپرده میدهند اما جذابیت و نرخ بالای تورم انتظاری جامعه، با رشد قیمتها در بازار بورس همراه خواهد بود.
* تجدید ارزیابی ارزش همه شرکتهای بورسی
عامل بعدی در تعیین میزان رشد بازار در سال 99، تجدید ارزیابی ارزش شرکتهای بورسی است. تا پیش از این قوانین بازار سرمایه تنها به شرکتهایی اجازه بهروزرسانی ارزش داراییهای شرکت را میداد که زیانده ماده 141 هستند اما هیأت وزیران در آذر 98 قانون تجدید ارزیابی را تغییر داد؛ به این صورت که نهتنها همه شرکتهای بورسی میتوانند تجدید ارزیابی داراییهای شرکت را داشته باشند، بلکه این تجدید دارایی نیز معاف از پرداخت مالیات خواهد بود.
عامل بعدی قیمتهای جایگزینی بازار سرمایه است. قیمت جایگزینی شرکتها عملا ارزش شرکت بر اساس قیمت داراییهای فیزیکی و ثابت شرکت است. تا قبل از سال 98، فعالان بورس به قیمت جایگزینی ضریبی نمیدادند اما در سال 98 با توجه به افزایش قیمت دلار به حدود 13 هزار تومان، عمده سرمایهگذاران بورس به قیمت جایگزینی شرکتها ضریب دادند و در معامالات خود به آن توجه میکردند. سیستم بازار سرمایه در شرایط ثبات قیمت داراییهای فیزیکی، بر اساس سود فروش شرکتهاست و قیمت آن تعیین میشود اما در شرایط افزایش نرخ ارز، قیمتهای جایگزین در معاملات بازار تعیینکننده خواهد بود و به رشد قیمتی سهام و شاخص منتهی خواهد شد، این عامل نیز هنوز پابرجاست.
البته یکی از عواملی که در سال 98 وجود داشت اما با توجه به شرایط بازار در سال 99 عمدتا وجود ندارد، ثبات قیمت در منابع طبیعی و کامودیتیهاست. سال 98 با توجه به ثبات قیمت ارز و ثبات قیمتهای جهانی منابع طبیعی و کامودیتیها، شرکتها بخوبی توانستند فروش خود را برنامهریزی کنند و در تهیه مواد اولیه ثبات وجود داشت. مقادیر تولید شرکتها نیز ثبات داشت و حتی به نسبت سال 97 نیز افزایش تولید داشتند اما این چشمانداز در سال 99 با توجه به کاهش تقاضای جهانی و به هم خوردن تعادل بازار جهانی، احتمالا وجود نخواهد داشت و همین موضوع حاشیه سود شرکتها را تا حدی پایین خواهد آورد. همین حالا قیمت نفت با یک کاهش 50 درصدی مواجه شده است. قیمت مس بیش از 25 درصد کاهش داشته، روی نیز کاهش قیمت داشته است. بنابراین این موارد به نسبت سال 98 وجود نخواهند داشت و رشد بازار حول این عامل در سال 99 وجود نخواهد داشت.
* بازار سرمایه پیشتاز جذابیت بازارها
به طور کل کماکان ورود حجم نقدینگی به بازار سرمایه ادامه خواهد داشت. در کنار این موضوع طبق برآورد اهالی بازار سرمایه با توجه به کسری بودجه و قیمت نفت و تحریمهای کشورمان، نرخ ارز نیمایی نیز افزایشی خواهد بود که به کمک بسیاری از شرکتها و رشد بازار خواهد آمد.
پیشبینی بنده از بازار سال 99 این گونه است که بازار سرمایه کماکان رشد خواهد داشت اما نه به میزانی که در سال 98 رشد داشته است. بازارهای موازی بازار سرمایه نیز در رکود نیستند اما بهمراتب از بازار سرمایه کمسودتر خواهند بود. پیشبینی از بازار مسکن حدود 10 درصد پایینتر از تورم انتظاری جامعه خواهد بود. بازار ارز و طلا از بازار مسکن بیشتر بازده دارند اما مطمئنا کمتر از بازار سرمایه خواهند بود.
* هشدار به تازهواردها
اکثر مردم به سمت سرمایهگذاری در بورس متمایل شدهاند اما باید به این نکته توجه داشته باشند که حتما آموزش سرمایهگذاری در بورس را ببینند، بعد به سرمایهگذاری اقدام کنند. اگر این آموزش را ندیدهاند به هیچوجه سرمایهگذاری نکنند. یکی از راهکارهای اصلی ورود به بازار بورس، سپردن سرمایه به سبدگردانان مجوزدار و حرفهای بازار است. یکی دیگر از راهها نیز سرمایهگذاری در صندوقهاست. حتما مردم سهامهایی را که سال قبل سود بالایی دادند انتخاب نکنند. سهمهای بنیادین و بزرگ بازار مطمئنترین روش سرمایهگذاری هستند، بنابراین افراد تازهوارد باید به این هشدارها توجه کنند اگرنه متضرر خواهند شد.
*کارشناس بازار سرمایه و مدیر یکی از کارگزاریهای بورسی
ارسال به دوستان
به بهانه پخش سریال «خوابزده» در شبکه نمایش خانگی، «وطن امروز» ژانر ماورایی را در سینمای ایران مورد بررسی قرار داد
خوابزده را نمیتوان بیدار کرد
احسان سالمی: برای من که از مخاطبان پیگیر و جدی شبکه نمایش خانگی و محصولات آن هستم، شنیدن این خبر که سیروس مقدم به عنوان یک سریالساز موفق در عرصه تلویزیون تصمیم گرفته سراغ ساخت اثری برای نمایش خانگی آن هم در ژانر ماورایی برود، فینفسه خبر خوشحالکنندهای بود اما از آن شادی اولیه تا دیدن خروجی نهایی کار، حکایت همان مثل معروف است که میگوید «میان ماه من تا ماه گردون/ تفاوت از زمین تا آسمان است»! حکایتی دردناک که نشان میدهد عدم شناخت درست از ژانرهای سینمایی و تلاش برای رساندن هر چه زودتر این آثار به چرخه توزیع باعث شده در نهایت خروجی عرضهشده ملغمهای سرگردان میان ژانر وحشت و ماورایی باشد که پس از چند قسمت چیزی جز دلزدگی مخاطب از این قبیل آثار در پی ندارد.
* «احضار»؛ تجربهای که نادیده گرفته شد
شاید اگر همان دوره که در میانه دهه 80، به یکباره تلویزیون با انبوهی از سریالهای ماورایی و کمی ترسناک پر شد، کسی تصمیم درستی در ارتباط با تولیدات این ژانر میگرفت و پس از تولید یک یا دو اثر پرمخاطب مثل «او یک فرشته بود» و «اغما» با دیگر آثار تولید شده در این ژانر که از کیفیت پایینی برخوردار بودند، مواجهه درستی میشد، این ژانر مهیج اما کمتر شناخته شده تا این حد در سینمای ایران مورد بیتوجهی قرار نمیگرفت. اصلا میتوان یکی از دلایل جدی گرفته نشدن این ژانر در سالهای بعد را همین تولید پرشمار محصولات کمکیفیت در این ژانر دانست که باعث ایجاد دلزدگی در میان مخاطبان و البته خود اهالی سینما برای ورود به این عرصه شد. اولین تجربه نمایش خانگی در این حوزه کمی پیش از عرضه و نمایش «خوابزده»، از طریق رامین عباسیزاده و تیم سازنده سریال «احضار» به وقوع پیوست؛ سریالی که قصه آن به مسأله رابطه انسان و جن مرتبط بود و در نهایت نیز آنقدر استقبال از آن کم بود که یک باره در وسط پخش این مجموعه، روند توزیع آن متوقف شد و پس از مدتی وقفه و کمی هم فشارهای دولتی، در نهایت قسمتهای باقیمانده این سریال پخش شد.
* کپی از روی دست خود؟!
هر چند تجربه شکست سنگین سریال «احضار» در شبکه نمایش خانگی و واکنشهای منفی منتقدان و رسانهها نسبت به این سریال برای سازندگان «خوابزده» درس عبرت نشد و احتمالا تیم تولید «خوابزده» تصور کرد با حضور تعدادی بازیگر سرشناس میتواند شانسی برای موفقیت در این عرصه داشته باشد اما آنچه پس از چند قسمت از پخش این سریال برای مخاطبان آشکار شد، شباهت بیش از اندازه قصه و حال و هوای این سریال به سریال «اغما» است؛ اثری که آن هم چند سال پیش توسط همین کارگردان یعنی سیروس مقدم ساخته شده و در تلویزیون به نمایش درآمده بود و به احتمال زیاد موفقیت این سریال در زمان پخش خود، سازندگانش را وسوسه کرده تا یک نسخه به روز شده از آن را در دهه 90 بازتولید کنند و این بار با عرضه آن در شبکه نمایش خانگی به درآمد بالایی برسند! اگر آنجا ماجرا بر سر کشمکش یک مرد با شیطان بود، این بار شاهد قصهای زنانه هستیم که روایتی از درگیری چند زن با شیطان است. فضای «خوابزده» نیز بویژه در طراحی صحنه و حس و حال کلی بشدت یادآور سریال «اغما» است.
* سرگردان میان ترس و ماورا!
شاید یکی از اصلیترین دلایل ضعیف شدن خروجی آثاری که در ژانر ماورایی تولید میشوند، سرگردانی این آثار میان ژانر وحشت و ماوراست. نمیتوان منکر این موضوع شد که بالاخره مسائل ماورایی خواسته یا ناخواسته با وحشت گره میخورد ولی وقتی مرزهای این موضوع بدرستی مشخص نشود، در نهایت نتیجهای جز نامشخص بودن ژانر و البته عدم ارتباط مخاطب با آن اثر نخواهد داشت. اصلیترین شکست «خوابزده» و آثار تولید شده شبیه آنچه در سینما و چه در شبکه نمایش خانگی- همین سرگردانی میان ژانرهای مختلف و البته قصههای عمدتا کمجان است. در ارتباط با «خوابزده» باید فضای مالیخولیایی کار را هم به آن اضافه کرد که باعث شده اساسا ارتباط برقرار کردن با این اثر بشدت امری محال و غیرممکن به نظر برسد.
* در مسیر شکست یا موفقیت؟
هر چند نمیتوان منکر این موضوع شد که خطوط قرمز مختلفی در مسیر ساخت آثاری در ژانر ماورایی در ایران وجود دارد ولی واقعیت این است که قصه کشمکش میان انسان و شیطان که قدمتی به اندازه عمر بشر دارد، آنقدر جذاب است که اگر بدرستی مورد بررسی و سوژهیابی قرار گیرد، میتواند منشأ تولید داستانهایی بشدت جذاب شود؛ داستانهایی که اتفاقا به واسطه گره خوردن با فطرت انسانی، جذابیت مضاعفی برای مخاطبان خواهد داشت. با این همه آنچه تا امروز از خروجی تولید این آثار در سینما و شبکه نمایش خانگی ایران بویژه در چند سال اخیر به چشم مخاطبان و تولیدکنندگان محصولات نمایشی میآید، نمونههایی شکستخورده است که هم دست سایر تولیدکنندگان برای تولید اثری جدید در این حوزه را میبندد و هم اشتیاق مخاطبان برای تماشای چنین آثاری را کاهش میدهد.
نمونههای ماندگاری از آثار سینمایی همچون «حسششم»، «پروژه جادوگر بلر»، «آن»، «حلقه» و «احضار» آثاری هستند که در عین داشتن رویکردهایی ماورایی، به سمت سینمای وحشت رفتهاند اما با رعایت اصل تعادل توانستهاند علاوه بر رسیدن به فروش قابل توجه و جلب نظر مخاطبان، خود را در میان ماندگارترین آثار تاریخ سینمای جهان ماندگار کنند؛ موضوعی که قطعا سینمای ایران چه در حوزه آثار سینمایی و چه در حوزه نمایش خانگی برای ادامه مسیر باید به آن توجه کند و اگر قرار است در ادامه نیز سریالی در این حوزه تولید شود، باید از تجربه شکست «احضار» و «خوابزده» عبرت گرفته شود.
***
[پیشنهادهایی برای اقتباس از آثار ماوراء الطبیعه]
معمولا جریان اقتباس در سینمای ایران چندان جدی گرفته نمیشود اما حداقل در حوزه آثار ماورایی تاکنون شاهد انتشار کتابهایی جذاب بودهایم که به نظر میرسد میتوانند منابع مناسبی برای اقتباس در این حوزه باشند. کتاب «آن سوی مرگ» که توسط دفتر نشر معارف منتشر شده و به همت محمدحسین حاجیدهآبادی گردآوری شده است، اثری دربردارنده 3 خاطره درباره تجربه مرگ و حاصل مصاحبه رو در رو با افرادی است که حیات پس از مرگ را تجربه کرده، به برزخ رفته و بازگشتهاند؛ مجموعهای بشدت جذاب که قابلیت تبدیل شدن به یک اثر نمایشی را دارد. کتاب «هفت جن» اثر امید کورهچی که توسط انتشارات کتابستان معرفت منتشر شده نیز یکی از آثاری است که میتوان از آن برای تولید اثری نمایشی در حوزه ماورایی استفاده کرد. البته انتقاداتی به این کتاب وارد شده بود اما با این همه به نظر میرسد داستان این رمان فانتزی که شرح مبارزه آخرالزمانی بین اجنه و انسانهاست میتواند در صورت تایید مراجع دینی، منبع مناسبی برای تولید یک اثر نمایشی با رویکردهای ماورایی باشد.
ارسال به دوستان
یک توضیح کوتاه درباره اظهارات خلافواقع سخنگوی دولت علیه روزنامه «وطنامروز»
جان مردم نان نمیشود!
گروه سیاسی: در شرایطی که صدر تا ذیل کشور درگیر بحران کرونا بوده و هر مجموعهای تلاش دارد به سهم خود از آلام مبتلایان این بیماری و خانوادههای آنها بکاهد، شاهد سیاسیکاری سخنگوی دولت و هجمه به منتقدان عملکرد مجموعه اجرایی کشور توسط وی هستیم.
به گزارش «وطن امروز»، علی ربیعی، دستیار ارتباطات اجتماعی رئیسجمهور و سخنگوی دولت روز گذشته یادداشتی در روزنامه ایران، ارگان دولت نوشت. این یادداشت ربیعی هرچند در نگاه اول به شرح تدابیر دولت برای مقابله با ویروس کرونا میپرداخت اما عملا به توپخانه دولتیها علیه منتقدان دولت و بستری جهت انعکاس وارونه حقایق تبدیل شد. ربیعی در این یادداشت، 2 تیتر روزنامه «وطنامروز» را مستمسک قرار داده و با عدم اشاره به گزارشهای مربوط به این 2 تیتر، نتیجه دلخواه خود را گرفته است.
ربیعی در بخشی از این یادداشت ضمن اشاره تلویحی به گزارش «ماجرای جان و نان» که 18 فروردین در «وطنامروز» به چاپ رسیده بود، مدعی شده است: «بازگشت کار جامعه با رعایت پروتکلهای بهداشتی با این شرط که هرگاه میان سلامت و کار مردم تعارضی ایجاد شود، به نفع سلامت حل خواهد شد. این روح و جانمایه بحثهای ستاد کرونا و کارگروههای آن بود که به صورت طرح فاصله فیزیکی هوشمند مطرح و ابعاد جدیدتر آن اعلام خواهد شد. این یادداشت از منظر نویسنده برای تبیین چنین سیاستی نگاشته شده است. در این مقاله قصد ندارم به 2 مناقشه بههم پیوسته سالهای اخیر از سیاسیون مخالف دولت در داخل و رسانههای خارج که این روزها تعارض بین «جان و نان» را با متهم کردن دولت علیه جان راهانداختهاند، بپردازم. بدون درک صحیح از اوضاع و احوال و دمیدن در دوگانههای کاذب بیشتر مردم را دچار نگرانی و سردرگمی میکند. پاسخ همه اینها باشد برای پس از کرونا. برای رهایی از کرونا امروز بیش از هرچیز نیاز به آرامش در جامعه داریم!»
برخلاف اتهامزنی آقای ربیعی، در گزارش مذکور که دوشنبه هفته گذشته و پس از تصمیم رئیسجمهور برای محدود کردن «طرح فاصلهگذاری اجتماعی» برای مقابله با کرونا و اعلام آغاز فعالیتهای اقتصادی از 23 فروردین منتشر شد، به هیچ وجه تصمیم جدید دولت مبنی بر فاصلهگذاری هوشمند زیر سوال نرفته و اتفاقا در صفحه اقتصادی آن روز طی گزارش مبسوطی اقتضائات کلان کشور مورد توجه و تاکید قرار گرفته بود. در این گزارش ذیل نگاه واقعبینانه به مسائل و مشکلات کشور، تاکید شده بود: «باید توجه داشت که حال اقتصاد ایران خوب نیست. تحریمهای خارجی از یک سو و ناکارآمدیهای مدیریتی و اشکالات ساختاری از سوی دیگر، اقتصاد و صنعت کشور را تحت فشار قرار داده است». در این گزارش همچنین توجه به اقشار آسیبپذیر مورد توجه قرار گرفته و تاکید شده بود: «از سوی دیگر نخبگان و مراکز پژوهشی، اقداماتی مانند ایجاد «کارهای اجتماعی» برای قشر آسیبپذیر یا استفاده از ظرفیت منابع آزادشده ناشی از عدم در نظر گرفتن سهمیه سوخت نوروز و عدم تخصیص ارز ترجیحی جهت واردات را توصیه میکنند که متأسفانه تاکنون دولت سراغ آنها نرفته در حالیکه میتواند گشایشی مقطعی در شرایط کنونی ایجاد کند».
یادداشت دیروز ربیعی در ارگان دولت البته یک قسمت جالب توجه دیگر هم داشت. گلایه از تیتر یک «وطنامروز» در تاریخ 4 اسفند 98 که 2 روز بعد از برگزاری انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی چاپ شده و به آسیبشناسی علل کاهش مشارکت مردم در این دوره از انتخابات پرداخته بود؛ «کرونای بنفش». ربیعی در اینباره مدعی شده است: «بهرغم اشکال دیگری که برای اعلام بموقع همه دنیا با آن مواجه بوده، در ایران دولت به محض اطلاع از ورود کرونا صادقانه 2 روز مانده به انتخابات بهرغم همه شائبههای سیاسی آن را اعلام کرد و مخالفان، دولت را متهم به کرونای بنفش نیز کردند». سخنگوی دولت البته پیش از این نیز واکنشی مشابه به این تیتر داشته و از جمله 11 فروردینماه در اولین نشست خبری با رسانهها در سال ۱۳۹۹ که به صورت ویدئوکنفرانس برگزار شد، گفته بود: «عجیب است برخی افراد که میگفتند قمهراسی میکنید و مطالب مختلف و کرونای بنفش میگفتند، همانها امروز مدعی میشوند. اگر مردم بگویند به روی چشممان اما آنها بلندگو دارند و بیشتر صحبت میکنند. حداقل من از این دسته از دوستان میخواهم فعلاً در این شرایط، سخنی نگویند. ما به یاد داشتیم که با چه مشکلاتی حتی برخی از مراکز را تعطیل کردیم، مگر فراموش کردید با چه مشکلاتی این مراکز را تعطیل کردیم».
متاسفانه سخنگوی دولت در این موضوع دست به یک تحریف آشکار زده است! در گزارش «کرونای بنفش» و ذیل آسیبشناسی علل کاهش مشارکت در این دوره از انتخابات مجلس، تصریح شده بود: «یکی از مهمترین علل کاهش مشارکت سیاسی در انتخابات اخیر را میتوان «اعتمادزدایی عمومی» نسبت به نهادهای دولت و مجلس شورای اسلامی و «کاهش امید به تغییر» بر اساس مشاهده ناکارآمدیهای اجرایی و نظارتی دانست. بالا گرفتن سطح ناکارآمدی و سخت شدن امور روزمره در سایه این دو امر به جای آنکه تبدیل به ارادهای معطوف به تغییر شود، خود را در قالب یک انفعال و بیتوجهی سیاسی در امر مشارکت انتخابات متبلور کرد». این در حالی است که سخنگوی دولت در هجمههای چندباره خود به این تیتر، اساسا قلب واقعیت کرده و اینگونه القا میکند که «وطن امروز» تلاش کرده اعلام وجود کرونا در کشور توسط دولت 2 روز مانده به انتخابات را ترفندی انتخاباتی جا بزند! در حالی که در گزارش «وطن امروز» توضیح داده شد منظور از کرونای بنفش، ناکارآمدی دولت و مجلس و تاثیر این ناکارآمدی بر ریزش اعتماد عمومی نسبت به کارآمدی ساختار این دو قوه است.
استفاده از واژه کرونا در این تیتر نیز به خاطر فراگیرشدن مسأله کرونا در کشور بوده است. «وطن امروز» با استفاده از این موضوع، به این اشاره کرده که همانگونه که ویروس کرونا جان مردم را به مخاطره انداخته، ناکارآمدی دولت و مجلس نیز همانند یک ویروس، اعتماد ملت به ساختار را مورد هدف قرار داده است.
«وطن امروز» میتوانست همان 11 فروردین در واکنش به ادعای خلاف واقع سخنگوی دولت درباره این روزنامه واکنش نشان دهد، با این حال با درنظر گرفتن شرایط روز جامعه از جمله ابتلا و درگذشت چندین هزار نفر از هموطنان و عزادار بودن خانوادههای آنان ترجیح داد بدون وارد شدن به حواشی آلوده سیاسی و پاسخ ندادن به تسویهحسابهای جناحی، مسؤولان مربوط از جمله آقای ربیعی را متوجه ضرورت تجمیع قوا برای مقابله با این بحران ملی و جهانی کند. با این حال شاهدیم که یکی از نزدیکترین افراد به رئیسجمهور به جای عمل به وظایف قانونی خود، به سیاسیکاری رو آورده و ضمن انتساب مطالب دروغ، هجمه به منتقدان را در پیش گرفته است. اصرار آقای ربیعی بر تکرار این رویه بیش از هر چیز از تنزل مقوله حکمرانی در میان مقامات دولتی حکایت دارد.
ناگفته نماند این رویکرد سیاسی سخنگوی دولت که نشاندهنده سیاسیکاری حتی در اوج بحران کروناست، برخی شائبهها مثلا انگاره پشتپرده عملکرد نهچندان مطلوب دولت در مقابله با کرونا با هدف بسترسازی مذاکره با آمریکا را که اتفاقا توسط برخی حامیان دولت نیز مورد اشاره قرار گرفته بود، تقویت خواهد کرد. خوب است جناب ربیعی به جای صرف وقت برای هجمه و پروندهسازی برای رسانههای منتقد، این موضوع را در نظر بگیرد که چنانچه شائبه مذکور تایید شود، آن وقت هم روحانی و هم دستیارش باید پاسخگوی خیلی از مسائل از جمله تلفات بالای ویروس کرونا در کشور باشند.
ارسال به دوستان
گزارشی درباره نرخ بالای ابتلا و مرگ سیاهپوستان آمریکا بر اثرکرونا
روسیاهی سرمایهداری
* بیش از 2 هزار مورد مرگ بر اثر کرونا در یک روز در آمریکا
علی آران: تا پیش از روی کار آمدن دونالد ترامپ، آمریکا رئیسجمهوری دورگه به نام باراک اوباما داشت که حامیان لیبرالیسم از جمله خامشدگانی در همین ایران خودمان، او را نماد بردباری و همزیستی اجتماعی و برابری فرصتها در دموکراسی خاص آمریکایی میدانستند. توفان کرونا پس از بلای ترامپ بر سر آمریکا و شیفتگانش نازل شد و امپراتوری لیبرالـ دموکراسی را لخت کرد. حال فعالان جنبش سیاهان در خود ایالاتمتحده متوجه شدهاند که ریاستجمهوری اوباما در حقیقت چیزی جز کشیدن روکش شکلاتی بر واقعیت تلخ همان آمریکای نژادپرست همیشگی نبوده است. فجایعی که امروز بر سیاهان، لاتینها و در کل رنگینپوستان آمریکایی میگذردـ که 30 درصد از جمعیت این کشور را تشکیل میدهندـ گواه آن است که اوباما هیچ کاری برای برابری نکرد جز سرپوش گذاشتن بر نژادپرستی نهادینهشده به نفع اکثریت و حاکمیت یهودیان و اروپاییتباران.
واشنگتن که از روز نخست شیوع بیماری «کووید-19» در ایالاتمتحده، سیاستی رسمی برای تاخیر در اعلان آمار اساسی در اینباره داشته است، سرانجام پس از تاخیر طولانیمدت در حالی مجبور شد آمار مبتلایان و قربانیان ویروس جدید را به تفکیک نژادها اعلام کند که کار از کار گذشته بود و از یک هفته جلوتر صدای برخی نمایندگان و سناتورهای آفریقاییتبار کنگره که دسترسی به آمار پنهان داشتند، درآمده بود.
«رابین کلی»، نماینده ایلینوی در کنگره که در عین حال یک پزشک است، اخیرا به همراه شمار دیگری از اعضای کنگره در نامههایی به ارگانهای اصلی مسؤول بهداشت در ایالاتمتحده به نرخ مرگ و میر وحشتناک شهروندان آفریقایی، لاتین و آسیاییتبار واکنش نشان دادند. در این نامهها که خطاب به سیدیسی(مرکز پیشگیری و درمان بیماریهای ویروسی و واگیر ایالاتمتحده)، وزارت بهداشت ترامپ و بسیاری دیگر از ارگانهای فدرال مرتبط با سلامت عمومی نوشته شدهاند، درخواست شده سیستم حاکم نسبت به آمار بالای تلفات شهروندان رنگینپوست تمهیدی بیندیشد. کلی و دیگر نمایندگان سیاهپوست در نامههایشان تلویحا اشاره کردهاند که دولت و ارگانهای فدرال باید منابع را بر اساس نسبت ابتلای جوامع مختلف صرف کنند که کنایهای است به این حقیقت که در عمل چنین نمیشود.
* پنهانکاری دولت ترامپ
به دنبال این افشاگریها بود که دونالد ترامپ هم مجبور شد در مقام نفر اول کاخ سفید واکنش نشان دهد و از شواهد محکمی سخن بگوید که نشان میدهد سیاهان بسیار بیشتر از سایر آمریکاییها از شیوع کرونا صدمه دیدهاند.
اما این را نباید نشانه حسن نیت رئیسجمهور صد درصد نژادپرست ایالاتمتحده دانست، چراکه او صرفا در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته و خواسته است کمی برای دولتش حفظ آبرو کند، اگرنه او هنوز همان ترامپی است که میتوان با جملات نژادپرستانهاش از دهه 1970- که تبدیل به یک میلیونر سلبریتی شد- تا به امروز یک دایرهالمعارف چاپ کرد. برخی از نفرتانگیزترین این اظهارنظرها را او در جریان کارزار انتخاباتی 4 سال پیش خود و بعد از ورود به کاخ سفید به زبان آورد. از جمله اینکه در کنوانسیون انتخاباتی حزب جمهوریخواه گفت «ترجیح میدهد هیچ سیاهی به او رای ندهد!» و در عمل هم چنین شد و در انتخابات ۲۰۱۶ حدود ۸۸ درصد رایدهندگان آفریقاییتبار به رقیب دموکرات او یعنی هیلاری کلینتون رای دادند. در دوران ریاستجمهوری هم جمله مشمئزکننده او که کشورهای آفریقایی را به «چاه مستراح» تشبیه کرد، در سیاست خارجی واشنگتن بحران آفرید. با این حساب میتوان اطمینان داشت اگر بر اثر بحران کرونا اتفاق خاصی مانند وقوع یک کودتا توسط نومحافظهکاران و نظامیان حامی ترامپ در مهد دموکراسی رخ ندهد، او باید در انتخابات 2020 تقریبا از تمام جامعه آماری 30 درصدی رنگینپوستان چشمپوشی کند که در این صورت فارغ از نتایج انتخابات، شاهد شکلگیری یک شکاف عمیق قومیتی در ایالاتمتحده خواهیم بود.
«اشلی بالسرزاک»، روزنامهنگار آمریکایی معتقد است نهادهای رسمی این کشور به عمد آمار تفکیک نژادی قربانیان کرونا را در بسیاری از ایالات و شهرها با تاخیر منتشر کردهاند. این عاملی بوده برای کتمان عمق بحران از سوی دولتمردان و فرار از پاسخگویی. رخ نمودن دیرهنگام عوارض شیوع بیماری کرونا مثل نرخ بالای قربانیان رنگینپوست عمدتا آفریقاییتبار و لاتین یکی از آنهاست.
اما اختفای آمار توسط دولت ترامپ و نهادهای فدرال ذیربط باعث هر چه شوکبرانگیزتر بودن اخباری شد که از اواسط هفته گذشته تا دیروز درباره ابتلا و مرگومیر بسیار بالای رنگینپوستان در جریان اپیدمی ویروس کرونا منتشر شده است.
حتما تا این لحظه در جریان تمام یا بخشی از این آمار تکاندهنده قرار گرفتهاید اما بد نیست آن را با هم مرور کنیم: در ایالت ایلینوی که فقط ۱۵ درصد اهالیاش را رنگینپوستان تشکیل میدهند، ۴۲ درصد تلفات کرونا متعلق به این جوامع است. در لوئیزیانا با ۳۲ درصد جمعیت رنگینپوست، ۷۰ درصد تلفات از میان آنهاست. در میشیگان رنگینپوستان فقط ۱۴ درصدند اما نسبت قربانیان آنها به کل جانباختگان ۴۱ درصد برآورد شده است. در کارولینای شمالی اوضاع کمی متعادلتر است و با جمعیت ۲۲ درصدی رنگینپوستان، درصد تلفاتشان به 31 درصد میرسد. اما تکاندهندهترین ارقام مربوط به سیاهپوستان میلواکی، بزرگترین شهر ایالت ویسکانسین است که اگرچه فقط یکچهارم جمعیت شهر را تشکیل میدهند اما به طور عجیبی ۷۰ درصد تلفات کرونا متعلق به آنان است.
البته «لوری لایتفوت»، شهردار شیکاگو نیز اعلام کرده سیاهپوستان 70 درصد قربانیان کرونا را در این شهر بزرگ صنعتی ایالت میشیگان تشکیل میدهند، در حالی که بهزعم او نسبت مبتلایان سیاهپوست به ویروس «کووید-19» در این شهر بهمراتب هولناکتر و 7 برابر بیشتر از هر اجتماع دیگری است.
دیروز نیز آمار نیمی از مبتلایان به کرونا در نیوجرسی و برخی ایالتهای جنوبی از تداوم همین روند فاجعهبار برای جامعه سیاهان آمریکا حکایت داشت.
* چرا سیاهان آمریکا قربانی اصلی کرونا هستند؟
روزنامه «یواسای تودی» در همان عنوان گزارش خود درباره دلایل اینکه چرا این بیماری واگیر از سیاهان بیشتر قربانی گرفته به «فقر» به عنوان کلید اصلی این روند اشاره میکند.
«دبورا بارتفیلد بری»، خبرنگار این روزنامه نیز موضوع را صریحا به آسیبپذیرتر بودن رنگینپوستان در ایالاتمتحده در همه زمینهها مرتبط میداند.
او میگوید: «اقلیت همرنگ من در ایالاتمتحده ناسزاوارانه از هر نظر زیر خط میانگین سلامتی هستند. در آسم، دیابت، بیماریهای قلبی و بسیاری بیماریهای دیگر نیز آنها به همان اندازه کرونا آسیبپذیرند».
او افسوس خود را درباره طیف قربانیان بیماری «کووید-19» در برخی ایالتها ابراز میکند، مثلا در لوئیزیانا که تنها 32 درصد جمعیت آن را آمریکاییهای آفریقاییتبار تشکیل میدهند، سهم آنها از مرگ و میر 70 درصد بوده است. همینطور شهرهای بزرگی نظیر نیویورک، لوئیزیانا و دیترویت که کانونهای اصلی شیوع کرونا هستند بیشترین میزان تیرهپوستان را در خود جای دادهاند.
خانم بارتفیلد بری همچنین معتقد است کارگران سیاهپوست در وضعیتی بهمراتب وخیمتر از سایر مشاغل قرار دارند چون آنها هستند که بار عمده فعالیت جامعه در دورهای را به دوش میکشند که اکثریت مردم بویژه سفیدها در قرنطینه هستند. به گفته او، عمده مشاغل فعال در دوران قرنطینه در آمریکا نظیر کارگران کارخانهها، رانندگان و پرسنل سیستم حملونقل عمومی و نیروهای خدماتی سامانه درمانی که مستقیما با مراکز آلوده به ویروس سر و کار دارند را سیاهانی تشکیل میدهند که از طبقه فقیر جامعه بوده و مجبور هستند در چنین شرایطی هر روز سر کار بروند. به این ترتیب فقر و نابرابری شغلی و اجتماعی باعث میشود خانوادهها و اجتماعات آنها نیز بهمراتب بیش از سایرین در معرض ابتلا به کرونا قرار بگیرند.
به گفته او، این اپیدمی تنها تاثیرات نابرابری نژادی در جامعه آمریکا را عیان کرد، اگرنه نابرابری همیشه وجود داشته است و فعالان حقوق بشری سالهاست به رهبران این کشور درباره آن هشدار میدهند.
* تبعیض، قاتل سیاهان است نه کرونا
همانطور که این خانم خبرنگار آمریکایی تلویحا اشاره کرده، سادهانگاری است اگر فقط فقر را علتالعلل قربانی شدن حداکثری رنگینپوستان ایالاتمتحده در همهگیری کرونا بدانیم.
در گزارش مرتبط روزنامه «یواسایتودی» به قلم «ال ویا دیاز»، صریحا به تبعیض اجتماعی و طبعا اقتصادی میان جوامع و قومیتها در ایالات متحده اشاره شده است. او مینویسد جوامع رنگینپوست در این کشور بر اساس همان الگوهای سیاسی دوران بردهداری در آمریکای 1930 کاملا به حاشیه رانده شدهاند. اشاره او به معماری کاپیتالیستی نوین نظام اقتصادی و اجتماعی ایالاتمتحده پس از دوران رکود بزرگ توسط گروهی محدود از بانکداران یهودی و انگلوساکسون است که مشخصا بر اساس برتری نژاد سفید طراحی شده بود. بر اساس دادههای «کمیته حقوق بشر تحت قانون» آمریکا، اصلا عجیب نیست آمار تلفات سیاهان و لاتینها بر اثر همهگیری کرونا در ایالتهایی مثل ایلینوی، لوئیزیانا، میشیگان، نیوجرسی و کارولینای شمالی اینقدر بالاست، چرا که آنها در شهرهای بزرگ همین ایالات عمدتا به حاشیه فقیرنشین شهرها رانده شدهاند؛ جایی که نه خبری از شغل و آموزش مناسب هست، نه غذا و داروی مناسب و نه اطلاعرسانی و خدمات درمانی کافی.
در ابتدای شیوع جهانی کرونا، برخی شایعات حاکی از آن بود که نژاد سیاه ایمنی بیشتر در مقابل این ویروس دارد و مثال آورده میشد که به همین دلیل قاره آفریقا کمترین آمار ابتلا را داشته است. این شایعات در آمریکا هم پیچیده بود اما حالا کذب بودن آن ثابت میشود.
«شارل باربر» دستیار پروفسوری اپیدمولوژی و آمار حیاتی در دانشگاه درکسل در اینباره به نیویورکتایمز میگوید: «این جوامع [رنگینپوست] به لحاظ ساختاری مستعد بیماریهای واگیر هستند. نه اینکه این موضوعی بیولوژیکی باشد، بلکه حقیقتا ساختار ناعادلانه جامعه باعث واگیر زیادتر در میان اجتماعات نژادی شده است».
* مستضعفان واقعی در آمریکا
انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 میلادی با یک شعار خاص مورد توجه جنبش کرامت سیاهان در غرب بویژه آمریکا قرار گرفت. آنها با گوشت و پوست خود معنای شعار «حمایت از مستضعفان» را درک میکردند. اوضاع در 42 سال گذشته برای سیاهان و دیگر اقلیتهای نژادی ایالاتمتحده چندان تغییر نکرده است.
تعریف نیم قرن پیش حضرت امام خمینی از «مستضعفان عالم» کماکان شامل حال آنها میشود بویژه که شواهد حاکی از آن است ریشه اصلی نرخ وحشتناک ابتلای سیاهان به کرونا، تبعیض و نژادپرستی نهادینه شده در ینگه دنیاست.
بر اساس گزارش تکاندهنده رادیو «انپیآر»، پزشکان سیستم بهداشتی ایالات متحده، آفریقاییتباران را به نسبتی بسیار کمتر از سفیدپوستهای اروپایینژاد به انجام آزمایش ابتلا به کرونا توصیه کرده و در ابعاد وسیعی از انجام تست روی آنها امتناع میکنند، حتی اگر علائمی مشابه سفیدها داشته باشند.
«ترور آنو» مجری و کمدین آمریکایی در برنامه ویدئویی خود روی یوتیوب با دستمایه قرار دادن این تبعیض آشکار میگوید: «در حالی که تقریبا همه صنایع دنیا تعطیل شده، نژادپرستی به عنوان یکی از خدمات ضروری همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد».
این هنرمند سیاهپوست علاوه بر این فاش میکند نژادپرستی حالا روی حفاظت همنوعان او از خودشان در برابر بیماری جدید نیز تاثیر گذاشته است. او کلیپها و اظهارنظرهایی را نمایش میدهد که حاکی از این حقیقت است که بسیاری از آفریقاییتباران آمریکا زیر فشار پلیس و نیروهای امنیتی نمیتوانند در محیطهای عمومی از ماسک استفاده کنند، چرا که سیاهانی که چهرهشان را بپوشانند، ناخودآگاه از نگاه اکثریت سفیدپوست، مظنون به ارتکاب جرم تلقی میشوند! برخی باور دارند این یک دستور حکومتی علیه رنگینپوستان است.
آنو این سوال را مطرح میکند: آیا احتمال دارد ممنوعیت ماسک زدن باعث در معرض ویروس قرار گرفتن بسیاری از سیاهان در محیطهای عمومی شده باشد؟
«جودی آرمور» محقق دانشگاه حقوق USC با تایید این موضوع میگوید: «ترس از اشتباه گرفته شدن به عنوان یک مجرم خطرناک ممکن است بزرگتر از ترس فراگیر شدن بیماری کرونا باشد».
به عبارت دیگر در بطن توفان کرونا، آمریکا جنگی نژادی علیه رنگینپوستان برپا کرده است.
روزنامه واشنگتنپست در سرمقاله دیروز خود با عنوان «کرونا شکاف نژادی را در آمریکا برملا کرد» آورده است: اگرچه ویروس کرونا تبعیضی بین نژادها قائل نمیشود اما این آمریکاست که رفتارهای نژادپرستانه از خود نشان میدهد. در این گزارش به زمینههای تسری چند برابری بیماری همهگیر در میان سیاهان و اقلیتهای نژادی جامعه آمریکا پرداخته شده است؛ از فقری که آنها را به سمت مشاغل سخت در محیطهای آلوده میکشاند تا محرومیتی که باعث افزایش بیماریهای زمینهای در آنها میشود.
مطمئنا دیر یا زود توفان کرونا فرو خواهد نشست ولی آنچه پشت سر خود در «ایالات متفرقه» باقی خواهد گذاشت علاوه بر نظامی ناکارآمد و اقتصادی نیمهورشکسته، یک گسل بزرگ نژادی و البته طبقاتی است. کرونا به شکلی معجزهآسا دوگانه مستضعف/ مستکبر را در قرن بیستویکم احیا کرد و نشان داد جامعه آمریکا مستعد یک انقلاب همهجانبه است که میتواند چشمانداز تحولات آتی را دستخوش تغییر کند.
***
لشکر بیکاران در آمریکا
گروه بینالملل: آمار مبتلایان به کرونا در آمریکا از مرز نیم میلیون نفر گذشت و به 503177 نفر تا عصر دیروز رسید. آمار درگذشتگان بر اثر کرونا هم طبق آمار رسمی دولت آمریکا به عدد 18761 نفر رسید. اگر روال همینگونه پیش برود امروز و فردا آمار تلفات آمریکا در میان کشورهای دنیا از ایتالیا که پیشتاز این حوزه است هم بیشتر میشود. با وجود افزایش آمار در آمریکا، آنچه این روزها اسباب نگرانی مردم این کشور را فراهم آورده و ردپای آن را در برخی رسانههای آمریکایی میتوان یافت، تاثیر بحران کرونا بر اقتصاد آمریکا و از همه مهمتر به راه افتادن لشکر بیکاران در این کشور است. بر اساس گزارش شبکه تلویزیونی بیبیسی، 17 میلیون آمریکایی به دلیل بحران اقتصادی ناشی از کرونا بیکار و محتاج کمکهای دولتی شدهاند. در بیشتر شهرهای آمریکا هم صفهای غذا توسط افرادی که کار خود را از دست دادهاند یا بیخانمانها تشکیل شده است. وزارت کار آمریکا گزارش داد بیش از 6/6 میلیون آمریکایی طی 7 روز گذشته به علت تعطیلی کسبوکار ناشی از ویروس کرونا با از دست دادن شغل خود درخواست حمایت از بیکاری ثبت کردهاند. به این ترتیب ظرف ۳ هفته بیش از 17 میلیون آمریکایی شغل خود را از دست داده و درخواست دریافت حقوق بیکاری خود را به ثبت رساندهاند. بنابراین اقتصاد آمریکا ظرف ۳ هفته اخیر بیش از ۱۰ درصد از نیروی کار خود را از دست داده است. آسوشیتدپرس هم به نقل از یک اقتصاددان نوشت: پیش از شیوع کرونا حدود ۴۰ درصد از شرکتها در حال استخدام نیروی جدید بودند ولی این رقم اکنون به ۶ درصد سقوط کرده است. درخواستهای جدید بیمه بیکاری که به رقمی رکوردشکن رسیده است نتیجه بسته شدن کسب و کارهایی مثل رستورانها، کافهها و سایر حوزههای اجتماعی جهت کنترل شیوع ویروس کروناست.
از سویی وسعت کسبوکارهایی که تعطیل شدهاند گسترش یافته و افرادی را که در بخشهای حملونقل، ساختوساز، تولید، کشاورزی و بهداشت فعالیت میکنند هم شامل میشود. ایالتهای کالیفرنیا، نیویورک، میشیگان، فلوریدا، جورجیا، تگزاس، نیوجرسی، ایندیانا، اوهایو، کارولینای شمالی و آلاباما بیشترین ثبتنام برای درخواست مزایای بیکاری را در هفته منتهی به 28 مارس داشتهاند.
* چرا سقوط اقتصاد آمریکا مهم است؟
دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا پس از آنکه سال 2016 در رقابت با هیلاری کلینتون، رقیب دموکرات خود به پیروزی رسید، 2 هدف را به عنوان دستاورد دولت خود پیگیری میکرد. اولین هدف و شعار وی، مبارزه با بیکاری و اشتغال برای همه آمریکاییها بود. در راستای همین شعار، او در این سالها فشار زیادی بر تولیدکنندگان آمریکایی که کارخانجاتشان خارج از این کشور بود، وارد آورد تا کارخانجات خود را به داخل آمریکا منتقل کنند و در این مسیر، از هیچ تهدیدی هم فروگذار نکرد. جنگ تعرفهای ترامپ با چین طی حدود 2 سال گذشته نیز در راستای ایجاد اشتغال در آمریکا رقم خورد، چرا که ترامپ معتقد بود تعرفه واردات محصولات چینی به بازار آمریکا و تعرفه ورود محصولات آمریکایی به بازار چین، به نفع چین است و تراز تجاری منفی آمریکا در برابر چین را گواهی بر این ادعای خود معرفی میکرد. ترامپ معتقد بود تعرفههای تجاری حامی تولیدات چینی و اشتغال نیروی کار چینی است و اگر تعرفهها بدرستی تعیین شود، میتواند از اشتغال نیروی کار در آمریکا حمایت کند. جنگهای ترامپ در حوزه انتقال کارخانجات آمریکایی به داخل خاک آمریکا و جنگ تعرفهای با چین و بسیاری دیگر از کشورها (ازجمله اتحادیه اروپایی) طی 4 سال اثرات مثبت کوتاهمدتی داشت و تا حدودی منجر به بهبود شاخصهای بازار کار این کشور شد؛ این بهبود در گزارشهای اشتغال نیروی کار که ماهانه از سوی اداره کار آمریکا منتشر میشود، بازتاب داشت.
رشد شاخصهای والاستریت نیز دستاوردی بود که ترامپ آن را به دولت خود منتسب میکرد. پس از پیروزی ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا شاخص داوجونز از ۱۸۳۶۵ واحد، با یک شیب تند رشد کرد و فوریه 2020 به رکورد تاریخی ۲۹۵۶۸ واحد رسید که به معنای جهشی ۶۱ درصدی بود اما با شیوع ویروس کرونا در آمریکا و به دلیل نگرانی به وجود آمده در بازارهای مالی این کشور، فرار سرمایه از بازار سهام به سوی بازارهای امنتری مانند طلا و اوراق قرضه شروع شد و شاخصهای سهام ظرف 2 ماه اخیر بشدت سقوط کرد. با این سقوط دستاورد اقتصادی ترامپ بر باد رفت.
* پیشبینی بیکاری 25 میلیون نفر
آمار 17 میلیونی که در بالا اشاره شد آمار رسمی تا امروز است. آنچه اوضاع را ترسناکتر میکند احتمال افزایش این عدد تا سقف 25 میلیون نفر طی هفتههای آتی است. از سویی آنچه این روزها بیشتر سبب ترس دولتمردان آمریکایی شده، برآوردهای ترسناک موسسات اقتصادی از اقتصاد آمریکاست. در روزهای گذشته اقتصاددانان موسسه معتبر بانکی و پژوهشی جیپی مورگان تخمین زدند در 3 ماهه دوم سال جاری میلادی تولید ناخالص داخلی این کشور ۴۰ درصد افت خواهد کرد. اقتصاددانان جیپی مورگان در این پیشبینی جدید تخمین زدند نرخ بیکاری آمریکا در انتهای ماه آوریل(ماه جاری میلادی) به ۲۰ درصد برسد و ۲۵ میلیون نفر شغل خود را از دست بدهند. این در حالی است که در پیشبینی قبلی آنها تولید ناخالص داخلی آمریکا در 3 ماهه دوم ۲۵ درصد افت میکرد.
* تنها چاره ترامپ
شیوع کرونا و تاثیر منفی آن بر اقتصاد آمریکا در حالی است که دونالد ترامپ اصرار زیادی به ازسرگیری فعالیتهای کسبوکار دارد و معتقد است این کشور نمیتواند بیش از این متحمل زیان اقتصادی شود. وی پیش از این گفته بود آنفلوآنزا یا حوادث رانندگی سالانه جان دهها هزار نفر را در آمریکا میگیرد اما کشور هیچگاه تعطیل نمیشود. نیویورک به عنوان شهری که میزبان مناسبتهای فراوان اقتصادی در آمریکاست، به طور گستردهای با ویروس کرونا مواجه شده و ضرر اقتصادی چشمگیری را به اقتصاد آمریکا وارد کرده است. شمار قربانیان ویروس کرونا در نیویورک بشدت قابل توجه است. بنا بر اعلام فرماندار نیویورک در حال حاضر شمار قربانیان ویروس کرونا 2 برابر شمار قربانیان حادثه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ است.
نیویورکتایمز هم در گزارشی از وضعیت کرونا در آمریکا نوشت: کرونا با سرعتی حیرتانگیز همه مشاغل دیرینه و جدید را تعطیل کرده است و کارگران و استخدامهای اخیر تقریباً در هر نوع صنعت بدون حقوق رها شده است. کتی بستانژانیچ، رئیس اقتصاد مالی ایالات متحده در دانشگاه آکسفورد گفت: به نظر میرسد اقتصاد در یک سیاهچاله ناگهانی فرو رفته است. تزریق پول به اقتصاد آمریکا یکی از راههای ترامپ برای مقابله با آن چیزی است که این روزها بر سر اقتصاد این کشور آمده است. هفته پیش وقتی گزارشها حاکی از سقوط بزرگ بازار معاملات بورس آمریکا بود، فدرالرزرو اعلام کرد 3/2 تریلیون دلار دیگر به اقتصاد این کشور تزریق میکند.
پس از اعلام این خبر سهام والاستریت برخلاف گذشته که تحت تأثیر گزارش ضعف مشاغل با افت شدید مواجه میشد، جهش کرد.
در این بسته جدید فدرالرزرو وامهایی را برای خردهفروشان و مغازهداران در نظر گرفته و مشوقهای دیگری (شامل خرید اوراق) هم برای تقویت اقتصاد آسیبدیده آمریکا ارائه خواهد کرد. در این بسته مشخص شده است که وامها به شرکتهای دارای تا ۱۰ هزار کارمند و درآمد کمتر از 5/2 میلیارد دلار تخصیص خواهد یافت. این وامها یک سال از بازپرداخت و سود معاف هستند. این بسته همچنین صندوقی برای حمایت از دستمزد کارگران در نظر گرفته است.
* وخامت اوضاع خانههای سالمندان
یکی دیگر از مشکلاتی که جان میلیونها آمریکایی را تهدید میکند، بیتوجهی دولت آمریکا به وضعیت خانههای سالمندان است. یک کارشناس بهداشت در گفتوگو با شبکه تلویزیونی «اماسانبیسی» آمریکا گفت: خانههای سالمندان در سراسر آمریکا با بحران مواجهند و به نظر میرسد راهحلی هم برای آن نیست. وی افزود: بیتوجهی دولت آمریکا، نبود تجهیزات و قدیمی بودن تجهیزات، امکان شیوع کرونا در مراکز نگهداری سالمندان را چند برابر کرده است. وی افزود: هیچکس نگران این موضوع نیست و تا این لحظه هم دولت حاضر به هیچگونه کمکی نیست. دولت هیچ توجهی به خانههای سالمندان ندارد.
* ترامپ از کرونا خبر داشت
دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا همزمان با شیوع کرونا در کشورش مدعی شد بلافاصله بعد از اطلاع از کرونا، پروازهای بین چین و آمریکا را متوقف کرده است. وی در چند سخنرانی خود هم این موضوع را به عنوان دلیلی بر مهم بودن جان مردم آمریکا ذکر کرد. حالا اما شبکه تلویزیونی «ایبیسی نیوز» به نقل از مرکز ملی اطلاعات پزشکی آمریکا گزارش داد دولت این کشور بهرغم آگاهی از ابعاد بیماری کرونا، پرواز هواپیماها میان چین و آمریکا را تا 31 ژانویه گذشته متوقف نکرد که همین امر باعث شیوع غیرقابل تصور ویروس کرونا در ایالات متحده شد.
انتشار این خبر در رسانههای آمریکایی میتواند دولت ترامپ را با بحران جدیدی مواجه کند. با این حال اما هنوز دولت این کشور واکنش رسمی به این موضوع نداشته است.
* عینالاسد دوباره خبرساز شد
پایگاه آمریکایی عینالاسد تا 3 ماه پیش برای کمتر کسی در ایران شناخته شده بود تا اینکه 13 موشک ایرانی آنجا را مورد هدف قرار داد. عینالاسد همچنان یکی از مهمترین پایگاههای آمریکاییها در عراق است که با تعطیلی چند پایگاه آمریکاییها در عراق، شلوغتر از قبل است. حالا عینالاسد با خبر شیوع کرونا در میان سربازان آمریکایی دوباره خبرساز شده است. سایت عراقی المعلومه به نقل از منابع خود از ابتلای ۲۲ الی ۲۵ نظامی آمریکایی حاضر در پایگاه عینالاسد به کرونا خبر داد. این پایگاه عراقی گزارش داده سربازانی که کرونای آنها تایید شده، به پایگاه اربیل منتقل شدهاند. مقامات اربیل یکی از هتلهای بزرگ این شهر را تخلیه کردهاند تا دوران قرنطینه نیروهای آمریکایی در آنجا سپری شود. بنا بر این گزارش، حال 5 نفر از آنها وخیم گزارش شده و به بیمارستانی در اربیل منتقل شدهاند. همچنین یک تیم پزشکی آمریکایی از 3 روز گذشته، اقدام به غربالگری نیروهای آمریکایی در پایگاههای نظامی این کشور در عراق کرده است و برخی اطلاعات از وجود دهها مبتلا در بین نظامیان آمریکایی حکایت دارد و همچنین میزان آمادگی و اقدامات انجامشده در هتل شهر اربیل حاکی از این است که یا تعداد مبتلایان بسیار بالاست یا پیشبینی شده است تعداد آنها افزایش خواهد یافت. هنوز هیچ منبع رسمی عراقی یا آمریکایی به این خبر واکنشی نشان نداده است. ششم فروردین نیز «بدر الزیادی» عضو کمیسیون امنیت پارلمان عراق از ابتلای تعداد زیادی از نظامیان آمریکایی به کرونا خبر داد و درباره جابهجایی زیاد این نیروها در شهرهای عراق که موجب شیوع بیماری میشود، هشدار داد.
شیوع کرونا در میان نظامیان آمریکایی خبر جدیدی نیست اما انتشار این اخبار از سوی پنتاگون با محدودیتهای جدی مواجه است. بر اساس گزارشها نظامیان آمریکا در کشورهای حاشیه خلیجفارس هم با کرونا دست به گریبانند. تردد گسترده در کلوبهای شبانه و حشر و نشر با زنان کابارهای در روزهای پیش از قرنطینه مهمترین دلیل ابتلای آنها به کروناست.
یک مقام نظامی آمریکایی نیز روز جمعه گفت در حال حاضر تست کرونای ۴۴۷ نفر در ناو هواپیمابر تئودور روزولت مثبت اعلام شده است. پیش از این نیز آزمایش کرونای ۷۲ نظامی آمریکا مستقر در کرهجنوبی مثبت اعلام شده بود.
* بیروت از آمریکا امنتر است
اگرچه وزارت خارجه آمریکا با ژست حمایت از شهروندان این کشور، به دنبال بازگرداندن شهروندان حاضر در برخی کشورها به دلیل قطع پروازهای بینالمللی و شیوع کروناست، برخی اخبار از مقاومت شهروندان آمریکایی در برابر بازگشت به کشورشان حکایت دارند. آنگونه که سایت شبکه تلویزیونی «سیانان» گزارش داده، شهروندان آمریکایی حاضر در لبنان با درخواست سفارت کشورشان برای بازگشت به آمریکا در پی شیوع ویروس کرونا مخالفت کردهاند.
«کارلی فالگی» مشاور امور حقوق بشر در لبنان در این باره گفت: بر اساس دلایل شخصی و حساب و کتابی که درباره شیوع این ویروس کردهام، تصمیم گرفتم در بیروت بمانم. فکر میکنم اینجا برایم امنتر است. چندین شهروند آمریکایی دیگر هم اظهارات مشابهی را در گفتوگو با «سیانان» بازگو کردند. شمار دیگری نیز در حسابهای توئیتری خود پیشنهاد هفته گذشته دولت آمریکا مبنی بر تخصیص دادن پروازهایی چارتر برای خارج کردن شهروندانش از لبنان را رد کردند. «ابی سول» خبرنگار آمریکایی مستقر در لبنان به این شبکه گفت: طبق هر مطلبی که میخوانم، آمریکا از لحاظ تعداد مبتلایان، اقدامات پیشگیرانه و کمبود تجهیزات مربوط به آن و پر شدن ظرفیت نظام سلامت، اوضاع بدتری دارد. وی افزود: از آنجا که سالها خارج از کشور زندگی کردهام، اکنون در آمریکا بیمه درمانی ندارم، بنابراین اگر بازگردم و مریض شوم باید هزاران دلار از جیب خرج کنم.
یکی از مقامات وزارت خارجه آمریکا در اینباره به «سیانان» گفت در حال حاضر هزاران آمریکایی در لبنان به سر میبرند و بسیاری از آنها شهروندی لبنان را نیز دریافت کردهاند. با این حال از توضیح درباره اینکه لبنان از لحاظ شیوع ویروس کرونا از آمریکا وضعیت بهتری دارد خودداری کرد.
***
[بیبیسی: بیمارستانهای انگلیس در آستانه سقوط!]
انگلیسیها که این روزها با کرونایی شدن نخستوزیر کشورشان و همسرش مواجه شدهاند، روزهای سختی را در مقابله با کرونا میگذرانند. شوخی گرفتن کرونا و پیروی از تز ابتلای گلهای توسط بوریس جانسون، نخستوزیر این کشور سبب شد آمادگی نظام بهداشتی این کشور در مقابله با کرونا پایین باشد. در همین ارتباط، شبکه تلویزیونی «بیبیسی ورلد» در گزارشی به وضعیت بیمارستانهای این کشور در مقابله با کرونا پرداخته و آن را در آستانه فروپاشی توصیف کرد. دکتر رابرتز، پزشک بخش مراقبتهای ویژه در گفتوگو با «بیبیسی»، از واقعیت فلجکننده نبود تجهیزات و امکانات که کارکنان بخش بهداشت و درمان در بریتانیا با آن روبهرو هستند پرده برداشت و گفت: بیمارستان در آستانه سقوط است. بخش مراقبتهای ویژه پر از بیماران مبتلا به کروناست. همه عملهای جراحی، غیراضطراری تشخیص داده و لغو شده؛ حتی برای بیماران سرطانی! کمبود نیرو و کادر درمان وجود دارد، کمبود تختهای مخصوص مراقبت ویژه، کمبود آنتیبیوتیکهای لازم و دستگاه تنفس مصنوعی. «بیبیسی» در ادامه گزارش تکاندهنده خود افزود: همه متخصصان درمانی که بیش از ۱۳ ساعت در روز به مراقبت از بیماران بدحال میپردازند، ناچارند تجهیزات محافظت شخصی خود را به صورتهای مختلف با کیسههای زباله، پیشبندهای پلاستیکی و عینکهای اسکی عاریهای بسازند. بسیاری از کارکنان سیستم خدمات بهداشت ملی انگلیس (اناچاس) باید بیماران مشکوک به بیماری کرونا را بدون هیچ محافظتی از فاصله ۲۰ سانتیمتری معاینه کنند. گزارشگر «بیبیسی» در نهایت افزود: اگر شیوع بیماری مانند اسپانیا و ایتالیا شود، صادقانه باید بگویم ما از هم میپاشیم! مرکز ملی آمار انگلیس هم دیروز اعلام کرد در آمار دولت انگلیس، شمار جانباختگان از ویروس کرونا در منازل، آسایشگاهها و خانههای سالمندان ثبت نمیشود و به همین علت، آمار واقعی جانباختگان از ویروس کرونا به مراتب بیشتر از آمار رسمی دولت این کشور است. سازمان خیریه مراقبت در انگلیس نیز گزارش داد حدود هزار نفر از ساکنان خانههای سالمندان و آسایشگاههای مراقبت از بیماران و معلولان، قربانی همهگیری ویروس کرونا شدهاند اما در آمار رسمی، شمار واقعی قربانیان اعلام نمیشود.
***
[درگیری بر سر نان در ترکیه]
ترکیه به عنوان یکی از همسایگان ایران از زمان آغاز کرونا در دنیا روزهای پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. مرحله اول که تا همین چند روز پیش ادامه داشت، پنهانکاری تعداد قربانیان و ژست موفقیت در برخورد با کرونا بود. از چند روز پیش و همزمان با اعلام قرنطینه در این کشور ورق برگشت و بر اساس آخرین اخبار، برخی شهروندان این کشور برای تامین نان و مواد غذایی در برابر فروشگاهها و مغازهها صف کشیدهاند و در برخی مناطق بر سر نان درگیر شدهاند. به دستور رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه در 31 مرکز استان در ترکیه به مدت 48 ساعت مقررات منع آمد و شد اعلام شده است. از بین 81 استان ترکیه، 30 استان دارای شهرستان مرکزی بزرگ و پرجمعیت هستند و مراکز این استانها شهرداری بزرگ دارد. حالا علاوه بر این 30 شهرستان بزرگ، «زونگولداغ» نیز به عنوان یک شهر پرجمعیت و خطرناک در نظر گرفته شده و به مدت 48 ساعت، مردم حق ندارند در کوچه و خیابان تردد کنند.
ارسال به دوستان
همدلی؛ یک واقعیت ایرانی
میکائیل دیانی: 2 ماه اخیر که ایران و جهان درگیر پدیده عجیب کروناست و کشورهای مختلف، از جهان اولیها تا جهان سومیها، از توسعهیافته تا عقبمانده و از غربی تا شرقی را به زانو درآورده، جامعه ایران به واقعیتهای جدیدی دست پیدا کرده است؛ واقعیتهایی که بخشی از آن را قبلا از سر توهمی در ذهنیت خود باور داشت و حسرتش را میخورد و بخشی در عینیت جامعهاش وجود داشت اما به آن توجه نمیکرد. واقعیتهایی که عموما نتیجه خود را در خودتحقیریهایی که «ما چگونه ما شدیم» و «آنها چگونه آنها شدند» بروز میداد.
این واقعیتها نبود ارتباط و گفتوگوی جامعهشناسان با جامعه را نشان داد؛ جامعهشناسانی که در چند سال اخیر همواره از «فروپاشی اجتماعی» صحبت میکردند- از زلزله کرمانشاه تا سیل خوزستان- حالا در پدیده کرونا نشستهاند و میدانداری ملت ایران و همدلی آنها را برای مبارزه با کرونا به تماشا نشستهاند. ایرانیها نشان دادند وحدتشان در حل مشکلات و مقابله با مسائل بیش از همه است و در بزنگاهها با هم بودن را تجربه میکنیم.
تفاوت تصاویری که از ایرانیان و مردم دیگر کشورها منتشر شد هم میتواند تفاوت جامعه ریشهدار و پایبند به سنتها و جوامع مدرن بیقاعده را به تصویر بکشد. ایرانیان رفتار قحطیزده از خود نشان ندادند و به فروشگاهها هجوم نبردند، بر خلاف آن تصوری که خودشان از خودشان ساختهاند و از هجوم غربیها به فروشگاهها تعجب کردند، باز هم برخلاف آنچه از غربیها در ذهن داشتند. ما ایرانیها غربیها را انسانهای متمدن کراواتزده مرتبی میدانیم که هیچگاه این بیکلاسیها از ایشان سر نمیزند اما حالا در بحران با واقعیت دیگری از آنها مواجه شدیم. در واقع با ذات مدرنیته و جنگ برای بقایی که در دل فردگراییاش شکل گرفته مواجه شدیم. تفاوت 2 تصویر حتی در چشم سفیر انگلیس هم آمد. «راب مکایر» سفیر انگلیس در تهران ضمن انتشار تصویری از قفسههای پر فروشگاههای کشورمان در حساب توئیتری خود، از رفتار ایرانیها در هجوم نیاوردن به قفسه دستمال توالت تعجب کرد، این در حالی است که هموطنان وی پس از رسمی شدن شیوع کرونا در انگلیس در عرض یک ساعت به فروشگاهها و مراکز خرید حملهور شدند و قفسههای فروشگاهها را خالی کردند. همچنین در ویدئوهای متعددی که از فروشگاههای کشور انگلیس منتشر شده، دیده میشود حتی بر سر دستمالها و ملزومات بهداشتی دعوا میکنند.
دو ماه اخیر برای ما ایرانیها فرصتی بود که بازنگری درستی درباره خود و دیگران بکنیم و در این 2 ماه آنچه ثبت شد، این بود که «همدلی، یک واقعیت ایرانی» است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|