|
به بهانه اکران فیلم «ضد» و بازنمایی جریان نفوذ
نفوذیها از سینما هجوم آوردهاند
محمدرضا پارسا: احتمالا تیتر مطلب را که خواندید، گمان کردید قرار است با یک مطلب افشاگرانه روبهرو شوید که در آن، نام نفوذیهایی که به سینما و تمام حوزه فرهنگ و هنر راه پیدا کردهاند و توانستهاند سینما را به این حال و روز بیندازند، برده میشود و با سند ثابت میشود چه افرادی در حوزه فرهنگ و هنر تلاش دارند این بخش مهم اما مغفول را فلج کنند و از کار بیندازند.
اگرچه برداشتتان اشتباه نبوده است اما هنوز برای خواندن چنین مطلبی کمی زود است. عجالتا به بهانه اکران فیلمی درباره جریان نفوذ به بررسی فیلمهای مرتبط با این موضوع پرداختهایم و در یکی دو مطلب آینده سراغ معرفی نفوذیهای حوزه فرهنگ و هنر خواهیم رفت.
این روزها فیلم مهمی به نام «ضد» در سینما اکران میشود و فروش نسبتا خوبی هم داشته است و البته شاید اگر شرایط شکلگرفته در یکی دو سال اخیر در سینما و سیطره فیلمهای کمدی تجاری بر سینماها به وجود نیامده بود، میتوانست مخاطبان بسیار بیشتری پیدا کند.
«ضد» به نویسندگی حسین ترابنژاد، دومین ساخته سینمایی امیرعباس ربیعی است؛ داستان این فیلم روایتی از نفوذ در سالهای ابتدایی انقلاب است. شفیعی تهیهکننده «ضد» میگوید: «این فیلم درباره جریان نفوذ است که همچنان زنده است. در هر دورهای این جریان بازیگران مختلفی دارد؛ زمانی بازیگران این جریان سازمان منافقین بودهاند و امروز بازیگران دیگری در این جریان حضور دارند. از این زاویه معتقدم فیلمسازی درباره مساله «نفوذ» همچنان تازه و جدی است. اگر امروز سازمان منافقین تبدیل به سازمانی مفلوک شده است که از همه جا رانده میشود، معنایش این نیست که دیگر نباید درباره آنها فیلم بسازیم. تم اصلی فیلم «ضد» هم درباره نفوذ است که معتقدم همچنان سوژه تازهای است. کما اینکه همه تحولات پیرامونی خود در سالهای اخیر را هم میتوانیم از منظر نفوذ بررسی کنیم و هنوز هم از این جریان ضربه میخوریم».
به این بهانه بد ندیدیم درباره جریان نفوذ و اتفاقات شکلگرفته در این مسیر، بحثهایی را در چند بخش مطرح کنیم؛ بحثهایی که یقینا نادیده گرفتن و غور نکردن در آنها میتواند به تکرار آن فجایع و وارد کردن خسارتهای جبرانناپذیر به مردم و کشور منجر شود.
آنها که اتفاقات سالهای انقلاب و دهه 60 را دیدهاند یا بخشی از این اتفاقات را به نوعی درک کردهاند، یحتمل با عنوان «کشمیری» آشنا هستند. آنها میدانند کشمیری به عنوان یک فامیلی یا قید یا حتی شخصی که باعث انفجار ریاستجمهوری شد یا هر چیز دیگری مهم نیست.
آنچه باعث اهمیت «کشمیری بودن» شد چیزهایی است که این عنوان را به یک کلیدواژه تبدیل کرد و معنایی خاص به آن داد. کشمیری در نظر مردم آن زمان، مخلوطی شنیع و کریه از دورویی و سوءاستفاده از دین و مذهب، بیرحمی، فریبکاری، تخریبگری فرهنگ و ضدیت با مردم بود؛ تعبیری که شاید یک سال زمان لازم بود تا بعد از واقعه تلخ انفجار ریاستجمهوری و شهادت شهیدان رجایی و باهنر، معنایش شکل گیرد و کلیدواژهای باشد برای نشانی شدن یک نقطه.
اما جوانترها که نه وقایع دهههای 50 و 60 را دیدهاند و نه حتی از آنها مطلع شدهاند؛ شاید کشمیری را فقط یک منافق یا یک بمبگذار یا قاتل ۲ شهید عزیز بدانند. تصوری اشتباه که نپرداختن به آن میتواند دوباره باعث پررنگتر شدن و هویت یافتن این کلیدواژه در دهه پنجم انقلاب شود.
اما چرا کشمیری توانست با این اندازه از شناعت بهسادگی تلخترین اتفاقات را رقم زند و بعد هم سادهتر از هر کسی فرار کند؟ چه شرایطی باعث این اتفاقات شد؟ چه بستری به او کمک کرد؟ آیا فقط او بود که توانست بسان یک جنایتکار باهوش «کشمیری» را کلیدواژه کند یا هر کشمیری دیگری در آن بستر و با آن پسزمینه میتواند کلیدواژه شود؟
رسیدن به پاسخ این سوالات شاید تا چند سال پیش سخت بود اما دهه 90 زمان شناختن کشمیری بود؛ وقتی که به واسطه علاقهمند شدن فیلمسازان مستعدی چون مهدویان، شعبانی، موگویی و... چهره کشمیری و اتفاقاتی که او مسببشان شده بود هرچه بیشتر مشخص میشد.
مستند «نفوذی» تازهترین ساخته جواد موگویی، مستندساز و تاریخپژوه است که روایتگر گوشهای از زندگی «مسعود کشمیری» عامل ترور شهیدان رجایی و باهنر است. مسعود کشمیری از جمله نیروهای سازمان منافقین بود که با نفوذ در دستگاههای اجرایی کشور زمینهساز بمبگذاری در دفتر نخستوزیری جمهوری اسلامی ایران در 8 شهریور۱۳۶۰ و شهادت آقایان رجایی و باهنر شد و مستند «نفوذی» به بازخوانی بخشهایی از زندگی این فرد پرداخته است.
مهدویان هم ماجرای مسعود کشمیری و انفجار نخستوزیری را در ماجرای نیمروز آورده و به این نکته اشاره کرده که این ماجرا تا امروز مستمسک دعواهای سیاسی و برخوردهای خطی قرار گرفته است. او در فیلم نشان داده کشمیری رابط شورای امنیت کشور و دفتر اطلاعات و تحقیقات نخستوزیری با سپاه بوده است که ظاهرا این موضوع به لحاظ تاریخ صحت ندارد. کشمیری در سال 60 نه دبیر شورای امنیت کشور که منشی جلسات و صورتجلسه نویس این شورا بود.
مجموعه تلویزیونی 24 قسمتی «راز ناتمام» نیز یک مجموعه تلویزیونی ایرانی محصول ۱۴۰۱ به تهیهکنندگی و کارگردانی و نویسندگی امین امانی و محصول شبکه یک سیماست.
سریال «راز ناتمام» در کشوقوس یک ماجرای امنیتی به زندگی پرفراز و نشیب شهید «محمدجواد باهنر» (سومین نخستوزیر جمهوری اسلامی ایران) میپردازد. در این سریال، شخصیت افراد سرشناس انقلاب از مقام معظم رهبری، شهید بهشتی، مرحوم رفسنجانی و شهید رجایی بازسازی شده و روایتهایی از وجوه مبارزاتی این شخصیتها و حزب جمهوری اسلامی و وقایع دهه 60 و فعالیتهای منافقین را به نمایش میگذارد.
«ترور سرچشمه» مستندی است که در ۱۳ قسمت به بررسی انفجار در ساختمان ریاستجمهوری، شهادت آیتالله بهشتی و نقش مسعود کشمیری در این حوادث اختصاص دارد. این مجموعه بر اساس کتابی به همین نام، نوشته آقایان حسن روزیطلب و مهدی اسلامی تولید شده است.
محمدحسین رضوی، تهیهکننده این مجموعه درباره ایده اولیه این مستند گفت: مستند «ترور سرچشمه» درباره انفجار دفتر حزب جمهوری است. «مستند پرونده مسکوت» درباره انفجار دفتر نخستوزیری است. انفجار دفتر نخستوزیری ۲ تفاوت مهم با حادثه حزب جمهوری اسلامی دارد؛ به لحاظ امنیتی حزب جمهوری جایی بوده که مردم عادی به آن رفتوآمد داشتهاند و طبیعتا حلقههای امنیتی خاصی نداشته است اما مورد دفتر نخستوزیری مربوط به دفتر جلسات شورای عالی امنیت ملی بوده که یکی از مهمترین مراکز کشور است. نکته دوم درباره عوامل این حواث است. کسی که دفتر حزب را منفجر کرده، یکی از اعضای این حزب بوده که هیچ وقت هم به ردههای بالای نظام راه نیافته بود اما مسعود کشمیری که عامل انفجاردفتر نخستوزیری بوده، مسؤول اطلاعات نخست وزیری و جانشین دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده است. مهدی پاکدل در این مستند نقش مسعود کشمیری را بازی میکند.
پس از حادثه نخستوزیری، پروژه شهیدسازی از کشمیری شروع میشود. افرادی هستند که در بالا آمدن کشمیری در مسؤولیتهای نظام دخیل بودهاند. اتفاقاتی است که روایت آنها در یک فیلم مستند قابل بیان نبود و به همین خاطر ترجیح دادیم سراغ ساخت یک مجموعه مستند برویم.
تهیهکننده این مستند افزود: این پرونده ابعاد مختلفی دارد و برخی مسؤولان سابق جمهوری اسلامی در آن پرونده متهم بودند یا برخی از مسؤولان فعلی نظام از پیگیران این پرونده بودند.
محمدحسین رضوی درباره مسائل فنی این مستند گفت: به این ایده رسیدیم که یک مستند بازسازی آرشیوی از این حادثه تولید کنیم. به لحاظ پروداکشن سبکتر از آثاری مثل آخرین روزهای زمستان است ولی احتمالا در آن قالب کار کنیم. مجبور به بازسازی برخی صحنهها هستیم چون اگر این کار را نکنیم، صرفا نمایش اسناد و مصاحبه برای مردم دلچسب و باورپذیر نخواهد بود.
رضوی با اشاره به نکات عجیب ماجرای کشمیری بیان کرد: ما در جایگاه اتهامزنی یا محکوم کردن اشخاص قرار نداریم و صرفا پرونده را عین به عین جلو خواهیم رفت. امروز حتی خیلی از کسانی که در این پرونده متهم بودهاند، برای حضور در این مستند اعلام آمادگی کردهاند.
برای مثال شخصی که باعث رشد کشمیری در مسؤولیتهای نظام بوده، چه کسی است؟ کشمیری را یک نفر، تحت عنوان یک مجموعه حمایت میکرده است و نکته جالب و عجیب این ماجرا این است که شخص مورد نظر، همواره در سیستم جمهوری اسلامی وجود داشته و هیچ وقت از هرم قدرت حذف نشده است.
یکی از مهمترین سوالات مطرح شده در این مستند همین مساله است. این مساله، موضوعی بود که ما حتی حین تولید فیلم ماجرای نیمروز هم به آن رسیدیم. سازمان منافقین و به طور کلی جریان نفوذ هنوز هم در سیستم اداری - مدیریتی جمهوری اسلامی ایران نفوذ و حضور دارد. اینکه بخواهیم این سازمان را صرفا تشکیلاتی به رهبری مریم رجوی بدانیم، سادهانگارانه است. اینکه فکر کنیم این گروهک کلا تمام شده و فعالیتی ندارد اشتباه است.
به نظر ما هنوز هم برخی افراد به همین شکل مشغول رشد در سیستم هستند. کنجکاویم بدانیم چه کسی، کشمیری را کشمیری کرد؟ کشمیریها ساخته میشوند ولی افراد پشت پرده ایجاد آنها هیچ وقت حذف نمیشوند.
ارسال به دوستان
پیکرهای مطهر 280 شهید گمنام دفاع مقدس همزمان با سالروز شهادت حضرت زهرا(س) در سراسر کشور بر دوش میلیونها ایرانی تشییع شد
لالهزار ایران
سرلشکر سلامی: امروز دیگر هیچ قدرتی جرأت جسارت به این مردم و سرزمین را ندارد
گروه سیاسی: پیکرهای مطهر ۲۸۰ شهید گمنام دوران دفاع مقدس روز گذشته همزمان با سالروز شهادت حضرت زهرا (س)، در تهران و سراسر کشور تشییع شد. در این میان مردم پایتخت میزبان 110 لاله خونین و گمنام بودند که در سالهای دفاع مقدس با شعار «میروم تا انتقام سیلی مادر بگیرم» راهی جبهههای حق علیه باطل شدند.
این مراسم روز گذشته در تهران از مقابل در اصلی دانشگاه تهران واقع در خیابان انقلاب آغاز شد و تشییعکنندگان پیکر شهدای گمنام را تا معراج شهدا بدرقه کردند. در تشییع پیکر شهدای گمنام، رئیسجمهور کشورمان هم حضور یافت و با مردم تهران همراه شد. در این مراسم در کنار پرچمهای عزای فاطمیه، پرچمهای حزبالله و فلسطین در دستان مردم به نشانه حمایت از مردم غزه دیده میشد. برخی جوانان نیز کفنپوش در مراسم تشییع پیکر شهدای گمنام 8 سال دفاع مقدس حضور یافتند. آنها که خود را نماینده شهدای فاطمیون معرفی کردند، میگفتند «ما برای اسلام در هر جای دنیا آماده مبارزه با ظالم هستیم». در کنار آنها جوانانی با لباسهای نیروهای حماس هم حضور داشتند. هر یک از آنها موشکی نمادین در دست داشتند که روی آن مکانی که قرار است موشک فرود بیاید، حک شده بود. برخی حاضران هم عکس حاج قاسم را توزیع میکردند و به یاد شهدای مقاومت اشک میریختند.
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که سخنران این مراسم بود با اشاره به اینکه «این پیکرهای آسمانی و اجسام ملکوتی که امروز درون تابوتها روی دستان شما تا عرش به معراج میروند ضامن عزت ما هستند»، تصریح کرد: آنها نشانههای صدق وعده ملت ایران برای دفاع از ارزشهای الهی اسلام و استقلال این کشور بزرگ و حریت و آزادی این سرزمین به شمار میروند. بدون این پیکرهای پاک، جهان کفر اجازه و امکان حاکمیت اسلام و قرآن را نمیداد.
سردار سرلشکر حسین سلامی با بیان اینکه جهان استکبار با هم متحد شده و ائتلاف جهانی قدرتهای غرب و شرق همپیمان شده بودند تا از حاکمیت اسلام و قرآن و بازیابی مجد و عظمت از دست رفته مسلمانان جلوگیری کنند، افزود: آنها میخواستند که اجازه ندهند حاکمیت و قدرتی به نام اسلام تشکیل و مسلمانان از اسارت طاغوت آزاد شوند و حتی ایران در جغرافیای سیاسی عالم همانند ستاره بزرگ و درخشان بدرخشد. آنها متحد شدند تا کمر یک انقلاب بزرگ را بشکنند و این نظریه را ثابت کنند که بدون تکیه بر قدرتهای شیطانی امکان تشکیل حاکمیت مستقل وجود ندارد. این بخشی از اراده سیاسی قدرتهای آن زمان بود. وی با بیان اینکه امروز ما سربلند و سرافرازیم و به عنوان یک قدرت بزرگ در عالم مطرح هستیم، تصریح کرد: امروز هیچکس و هیچ قدرتی دیگر جرأت جسارت به این مردم و این سرزمین را ندارد. اطراف ما آتش میبارد اما مردم ما آراماند، چرا که خداوند به ما هدایایی داده است که به هیچ ملت دیگری نداده و آن نعمت ولایت و نیابت امام زمان است که در قلب مقاومت آرام و مطمئن ایستاده است و با حکمتهای الهی خود جهان اسلام را در مقابل یورش کفار حمایت و هدایت میکند. سلامی با بیان اینکه ملت ایران میدرخشد و تکیهگاه مطمئنی برای جهان اسلام، جهان مظلومان و مستضعفان است، ادامه داد: به صحنه فلسطین نگاه کنید، ببینید دشمنان ما چقدر بیرحمند و چقدر جنایتکارند. به رخسار جنایتکار آمریکا نگاه کنید. آمریکا در حال تکرار اشتباهات ۴۵ سال گذشته خود است و فکر میکند با اشغال سرزمین پیروز میشود. فکر میکند با دفن ملتها زیر آوار میتواند در جهانی امن زندگی کند.
وی در ادامه افزود: آمریکا، رژیم صهیونیستی و متحدان آنها همچنان در حال تکرار تجربیات تلخ گذشته هستند. آیا اشغال افغانستان برای آنان پیروزی به ارمغان آورد؟ به آنها میگوییم چرا شما هنگام فرار از افغانستان، به اندازه یک ارتش نیرومند تجهیزات برجا گذاشتید؟ آیا عراق را که اشغال کردید، توانستید در آن بمانید؟ آیا شما در سوریه توانستید به پیروزی برسید یا اینکه فقط هزینه کردید؟ آیا شما توانستید با این دلارها در سوریه، لبنان، عراق، افغانستان، یمن و... پیروزی بیافرینید یا شکستخورده، افسرده، عاجز و ناکام مجبور شدید میدان را ترک کنید؟ سرلشکر سلامی با بیان اینکه امروز ماجرای فلسطین نیز همینطور است، گفت: آنها هر چه بیشتر تجهیز میکنند، میخهای بیشتری بر تابوت خود میزنند. غلبه بر کودکان در هیچ جای دنیا جز شرم و خجالتزدگی نیست. تبدیل بیمارستانها به میدان جنگ هنر نیست، بلکه جنایت است؛ اگر میتوانید مردانه در میدان با نظامیان بجنگید. چرا به جنگ مردان و زنان بیدفاع یک سرزمین تحت محاصره میروید. این تصویر آمریکاست.
گفتنی است آیین تشییع شهیدان گمنام در سراسر کشور برگزار شد. بدرقه 280 شهید گمنام بر دوش میلیونها نفر از مردم شهیدپرور کشورمان بار دیگر این واقعیت را اثبات کرد که پیوند میان ایرانیان و ارزشهای دفاع مقدس ناگسستنی است.
******
تشییع باشکوه پیکر پاک 11 شهید حمله تروریستی راسک با حضور گسترده مردم
گروه اجتماعی: پیکرهای مطهر 11 شهید مدافع امنیت که در حمله گروهک تروریستی جیش الظلم به مقر انتظامی راسک به شهادت رسیدند، شنبه با حضور وزیر کشور، جانشین فرمانده کل انتظامی، استاندار سیستانوبلوچستان و مردم ولایتمدار شیعه و سنی این استان در زاهدان تشییع شد. وزیر کشور در مراسم پرشور تشییع شهدای حادثه تروریستی گفت: اراده رزمندگان ما اجازه نخواهد داد تروریستها لحظهای آرامش داشته باشند. احمد وحیدی افزود: این عزیزان در همان ساعتی که حاجقاسم به شهادت رسید، در حمله ناجوانمردانه تروریستها به شهادت رسیدند تا دشمنان نتوانند به این خاک مقدس نفوذ کنند. شهادت این ۱۱ شهید را به همه ملت ایران تسلیت و تبریک میگویم. وی تاکید کرد: فراجا شهدای زیادی را در راه ایران اسلامی تقدیم کرده و برای دفاع از ایران همچنان شهید تقدیم خواهد کرد. وحیدی با بیان اینکه اراده رزمندگان ما اجازه نخواهد داد تروریستها لحظهای آرامش داشته باشند، تاکید کرد: شیعه و سنی یکپارچه در دفاع از آرمانهای انقلاب با هم هستند و دشمنان نمیتوانند در این سد پولادین رخنه کنند. همچنین سردار رضایی، جانشین فراجا در مراسم تشییع شهدای انتظامی راسک در زاهدان گفت: سیستانوبلوچستان استانی انقلابی و در حال پیشرفت و توسعه است و دشمنان و گروهکهای تروریستی چشم دیدن این پیشرفت را ندارند. تروریستها بدانند این جنایت بیپاسخ نخواهد ماند و پاسخ سخت به آنان خواهیم داد. پیکرهای ابوالفضل شهرکی، محمدحسن براهویی، حمیدرضا رضایی، حسن بابانیا، احسان بابایی، مجید فیروزینیا، محمد خمری، علی دشتپوری و علیرضا اکبریمزار، شهدای حادثه نیمه شب پنجشنبه ۲۳ آذر در پی حمله تروریستی به مقر انتظامی راسک، پس از تشییع در زاهدان به شهرستانهایشان در گیلان، قزوین، خراسان رضوی و بوشهر منتقل شد.
* پیکرهای مطهر ۲ شهید نیروی انتظامی در زاهدان تشییع شد
پیکرهای مطهر شهیدان «پوریا شیخ» و «مسلم شجاعیان» از ماموران پلیس شهرستان راسک که در حمله تروریستی به مقر انتظامی این شهرستان به شهادت رسیدند، دیروز در زاهدان تشییع و در گلزار شهدای این شهر خاکسپاری شد. مراسم تشییع پیکرهای مطهر این شهدای والامقام از میدان امام حسین(ع) زاهدان تا گلزار شهدای این شهر با حضور مسؤولان، فرماندهان نظامی و انتظامی، علما و قشرهای مختلف مردم برگزار شد.
* تشییع پیکر شهید بابایی امروز در قزوین
معاون فرهنگی و اجتماعی فرماندهی انتظامی قزوین گفت: مراسم تشییع و تدفین شهید مدافع وطن، استواریکم احسان بابایی که در عملیات تروریستی شهرستان راسک استان سیستانوبلوچستان به فیض شهادت نائل آمد، دوشنبه (امروز) برگزار میشود. سرهنگ رحیم خامدی روز شنبه در اینباره گفت: این مراسم ساعت ۹ صبح روز دوشنبه از میدان میرعماد قزوین به سمت میدان آزادی انجام میشود. وی ادامه داد: پیکر گلگونکفن این شهید سپس به روستای علیآباد بخش دشتابی از توابع شهرستان بویینزهرا جهت تدفین منتقل خواهد شد.
* تشییع 2 شهید حادثه تروریستی راسک در حرم مطهر رضوی
شهیدان گمنام در دیگر استانها نیز بر دوش میلیونها نفر از مردم شهیدپرور کشورمان تشییع شدند تا بار دیگر این واقعیت اثبات شود که پیوند میان ایرانیان و ارزشهای دفاع مقدس ناگسستنی است. با این حال مشهد مقدس روز گذشته حال و هوای متفاوتی را نسبت به دیگر شهرها تجربه کرد. مجاوران مضجع شریف امام رضا(ع) در کنار تشییع پیکر مطهر 12 شهید گمنام دفاع مقدس، میزبان پیکر پاک 2 شهید حادثه تروریستی راسک نیز بودند تا پیکر شهیدان «حمید رضاییامین» اهل چناران و استوار یکم «علیرضا اکبریمزار» اهل بجستان نیز دوشادوش دیگر شهیدان وطن از میدان شهدای مشهد تا حرم مطهر رضوی تشییع شود.
* صدور اعلان قرمز برای تروریستهای حادثه راسک
سخنگوی پلیس اظهار کرد: پلیس بینالملل فراجا نسبت به صدور اعلان قرمز برای تروریستها اقدام کرده است. سردار سعید منتظرالمهدی درباره رایزنیهای گسترده امنیتی، انتظامی و دیپلماتیک درباره برخورد موثر با تروریستهای حادثه مقر انتظامی راسک گفت: طی تعاملات و رایزنیهای انجام شده با مقامات مرزی و انتظامی کشور پاکستان، برخورد قاطع با تروریستها در دستور کار قرار گرفته و رایزنیهای دیپلماتیک از مسیر وزارت امور خارجه برای محکومیت بینالمللی این اقدام ناجوانمردانه آغاز شده که منجر به واکنش سازمان ملل شده است. این مقام ارشد انتظامی تصریح کرد: پلیس بینالملل فراجا با دیپلماسی انتظامی موثر نسبت به پیگرد بینالمللی از طریق اینترپل و صدور اعلان قرمز برای تروریستها اقدام کرده است. سخنگوی فراجا درباره آخرین وضعیت مجروحان حادثه و مراسم تشییع و خاکسپاری شهدا اظهار داشت: ۱۱ نفر از پرسنل خدوم پلیس در این حادثه به شهادت رسیدند و ۸ نفر زخمی شدند که حال همگی مساعد است. منتظرالمهدی تاکید کرد: در این حادثه یکی از افسران عزیز ما ستوان دوم براهویی اهل تسنن و از مردم نجیب و شهیدپرور بلوچستان به شهادت رسید؛ این هشداری بزرگ و عبرتآموز برای تروریستهاست که بدانند مردم سیستانوبلوچستان و فراجا در کنار هم امنیت و آرامش را با مشارکت جمعی ایجاد خواهند کرد، بنابراین هیچ جای امنی برای تروریستها در این سرزمین وجود نداشته و در کوتاهترین زمان ممکن به سزای اعمالشان خواهند رسید.
* این جنایت دل اهل سنت را به درد آورد
علمای برجسته اهل سنت استان کردستان حمله تروریستی «جیشالظلم» در راسک را محکوم کرده و خواستار برخورد جدی با عاملان این جنایت و انتقام خون به ناحق ریخته شهیدان حادثه تروریستی حمله ناجوانمردانه تروریستهای جیشالظلم به یک مقر انتظامی در شهرستان راسک، که منجر به شهادت 11 نفر و زخمی شدن 8 نفر از نیروهای فراجا سیستانوبلوچستان شد، علمای اهل سنت استان کردستان این عمل تروریستی را محکوم کردند. ماموستا فایق رستمی نماینده مردم کردستان در مجلس خبرگان رهبری در گفتوگو با تسنیم ضمن عرض تسلیت به خانوادههای معظم شهدا و آرزوی صحت و سلامتی برای نیروهای مصدومشده این واقعه تلخ، اظهار داشت: این حرکت وحشیانه دل تمام ملت ایران بویژه کردستانیها را آزردهخاطر و داغدار کرد و به درد آورد. همه ما این جنایات ددمنشانه را محکوم میکنیم. وی تصریح کرد: گرچه شهادت افتخار عظیمی است که تنها نصیب بندگان خاص خدا میشود، درخواست میشود با عاملان این جنایت بهشدت برخورد و تقاص خون عزیزانمان گرفته شود. قطعا این اقدام از نقشههای دشمن برای تفرقه بین شیعه و سنی است که انتظار میرود با جنایتکاران با قاطعیت برخورد کنند.
ارسال به دوستان
حماس در چندین حمله غافلگیرکننده تلفات زیادی به ارتش رژیم صهیونیستی وارد کرد
کمینگاه غزه
نتایج یک نظرسنجی نشان میدهد 51 درصد جوانان آمریکا خواستار نابودی اسرائیل هستند
گروه بینالملل: «کمین پشت کمین»؛ این بهترین توصیف برای وضعیت این روزهای ارتش رژیم صهیونیستی در نوار غزه است. اسرائیل که از چند جهت به شمال و جنوب باریکه غزه حمله زمینی کرده، با نیروهایی روبهرو شده است که در جنگ چریکی مهارت بالایی دارند و با حداقلیترین تجهیزات ممکن توانستهاند تلفات زیادی به اسرائیل وارد کنند و تعداد زیادی از زبدهترین افسران ارتش رژیم بویژه تیپ گولانی را شکار کنند. وضعیت میدانی این هفته برای ارتش اسرائیل خوب نبود. نخستین شکست اطلاعاتی و نظامی ارتش رژیم صهیونیستی کشتن ۳ اسیر خود در شمال غزه بود. خبرگزاری رسمی فلسطین، سما گزارش داد «یوتام حییم» و «سامر طلالقه» به همراه اسیر سوم که خانواده این اسیر خواستند نامش اعلام نشود، به اشتباه توسط نظامیان صهیونیست کشته شدند. پیش از این نیز گزارشهایی درباره هلاکت و زخمی شدن شماری از نظامیان صهیونیست در نتیجه آتش خودی منتشر شده بود. ارتش رژیم اشغالگر به این اشتباه فاحش اعتراف و تأکید کرد ۳ اسیر اسرائیلی به اشتباه در جریان درگیریها در منطقه الشجاعیه در باریکه غزه کشته شدند. طبق بیانیه ارتش اشغالگر، نیروهای اسرائیلی این ۳ اسیر را به عنوان تهدید شناسایی کرده بودند. به دنبال این خبر، رسانههای عبریزبان اعلام کردند خانوادههای اسرا آماده میشوند در اعتراض به اهمالکاری دولت در آزادی اسرای اسرائیلی، دست به اعتصاب غذا بزنند.
اما دومین ضربه بزرگ نیروهای مقاومت به صهیونیستها در شجاعیه وارد شد که طی آن 10 نیروی ارشد و افسر اسرائیلی کشته شدند. روزنامه معاریو در همین رابطه تیتر زده بود: «صبح دردناک». این واکنش روزنامه معروف صهیونیستی به کمین نیروهای مقاومت غزه در شمال این باریکه بود که باعث به هلاکت رسیدن 10 سرباز و افسر ارشد ارتش اسرائیل شد. ارتش اسرائیل اذعان کرد 10 نظامی این رژیم در درگیری خانه به خانه با مقاومت فلسطین در یک کمین مهلک هلاک شدند. ارتش رژیم اسرائیل رسما اذعان کرد در درگیریهای شمال غزه، 10 نفر از نظامیان این رژیم به هلاکت رسیدهاند که در میان آنها فرمانده گردان 13 تیپ گولانی نیز به چشم میخورد. گردانهای قسام اعلام کرد رزمندگانش به همراه رزمندگان سرایاالقدس (شاخه نظامی جهاد اسلامی) توانستند یک یگان ارتش رژیم صهیونیستی متشکل از 16 نظامی را در کمین محکمی در مرکز نوار غزه گرفتار کنند و آنها را به هلاکت رسانده یا زخمی کنند. ارتش رژیم صهیونیستی طی بیانیهای اذعان کرد حدود ساعت ۱۶:۳۰ روز سهشنبه نظامیان این رژیم که در حال تهاجم زمینی به محله «شجاعیه» در شهر غزه بودند، هدف کمین نیروهای مقاومت قرار گرفتند. به نوشته روزنامه جروزالمپست، در این بیانیه گفته شده ترکیبی از واحدهای 51 و ۵3 ارتش رژیم صهیونیستی شامل تیپ گولانی و پرسنل مهندسی قصد عملیات در یک ساختمان خاص و مناطق اطراف آن را داشتند که هدف تیراندازی سنگین و انفجارهای متعدد قرار گرفتند. ارتش تلآویو که به اذعان خود هنوز نمیداند انفجارها بر اثر بمبهای کار گذاشته شده در منطقه یا پرتاب نارنجک رخ داده، گفت نیروهای حماس که در نقاط مرتفع ساختمانها مستقر شده بودند، نظامیان صهیونیست را از 2 جهت مختلف مورد حمله قرار دادند. طبق این گزارش، در کمین موفق نیروهای مقاومت حداقل ۱۰ نظامی صهیونیست به هلاکت رسیده و ۶ نظامی دیگر مجروح شدند. سومین ضربه بزرگ نیروهای مقاومت به اسرائیلیها در جنوب غزه بود. گردانهای عزالدین القسام، شاخه نظامی حماس یکشنبه طی بیانیهای اعلام کرد: بامداد یکشنبه مبارزان این جنبش، محل استقرار و تمرکز نظامیان رژیم اسرائیل داخل چادرهایی در منطقهای در شرق «جحر الدیک» را رصد کردند که تعداد آنها نزدیک به 60 نفر بود.
مجاهدان فلسطینی اقدام به مینگذاری به شکل دایره اطراف این چادرها و محل تمرکز نظامیان کردند و ساعت 4:30 بامداد موفق به منفجر کردن این مینهای ضدنفر میشوند و بعد از آن یکی از مجاهدان اقدام به شلیک به باقیمانده متجاوزان میکند و مجاهدان به سلامت به مکان خود بازمیگردند. بنا به گفته گردانهای عزالدین قسام شمار زیادی از صهیونیستها در این عملیات کشته شدند. در همین حال سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی بامداد یکشنبه اذعان کرد نظامیان این رژیم از خستگی شدید جنگ در غزه رنج میبرند و برخی از آنها یکونیم ماه است در میدان نبرد هستند. سخنگوی ارتش صهیونیستی در مصاحبه با شبکه «سیانان» گفت کشته شدن ۳ اسیر صهیونیست به دلیل زیر پا گذاشته شدن قوانین درگیری توسط نظامیان این رژیم بود. این مقام صهیونیست همچنین افزود حماس از ترفندهای خاصی برای گیج کردن و به کمین کشاندن نظامیان این رژیم استفاده میکند. وی در اینباره توضیح داد: «حماس تلاش میکند از بلندگوهایی استفاده کند که صدای ضبطشدهای به زبان عبری را پخش میکند تا سربازان ما را به کمین بکشاند». شامگاه شنبه بود که رسانههای رژیم صهیونیستی به نقل از ارتش این رژیم گزارش دادند ۳۳ نظامی دیگر این رژیم در نبرد زمینی در غزه زخمی شدند. همچنین کتائب القسام، شنبه (۱۶ دسامبر) در نخستین پاسخ به اظهارات نتانیاهو مبنی بر تشدید فشار نظامی بر حماس برای آزادی «اسرا» ویدئویی به ۳ زبان با عنوان «زمان رو به اتمام است» از اسرای اسرائیلی منتشر کرد. در این ویدئو یک شمارنده از ۱ تا ۹ نشان داده میشود و با هر عدد، تصاویری از اسرای اسرائیلی، قبل و بعد از کشته شدن در بمبارانهای نوار غزه منتشر میشود تا به تلآویو گوشزد شود نمیتواند اسرای خود را با توسل به زور آزاد کند. ۷۲ روز از جنگ غزه میگذرد و با آنکه ماشین نظامی اسرائیل همچنان در حال ارتکاب جنایات میدانی بویژه علیه بیماران و مراکز درمانی است و تاکنون موجب شهادت بیش از ۱۹ هزار نفر شده، حماس نیز سر خم نیاورده و به اعتراف روزنامه معاریو «هنوز نشانهای از شکست از خود بروز نداده است». رسانههای اسرائیلی با اذعان به این امر که جو عمومی سنگین در جامعه صهیونیستی حکمفرما شده و خانوادههای اسرای اسرائیلی خواستار توقف جنگ و مذاکره برای تبادل اسرا هستند، مینویسند کابینه نتانیاهو بیتوجه به اذعان ارتش به سردرگم شدن و فرسایش در جنگ غزه، بر ضرورت تداوم جنگ تاکید دارد و در عین حال برای مهار اعتراضات داخلی تحرکاتی را از طریق رئیس موساد برای مذاکره از طریق میانجی قطری برای تبادل اسرا پیش میبرد اما شاخه نظامی حماس در پاسخ مجددا اعلام کرد تلآویو تنها در صورت توقف جنگ میتواند به تبادل اسرا بیندیشد. القسام نیز با انتشار یک عکس، به ۲ زبان عربی و عبری تیر خلاص را زد: «انتخاب با شماست، اسرا را در تابوت میخواهید یا زنده؟». ابوعبیده، سخنگوی قسام نیز تأکید کرد رژیم صهیونیستی جان اسرای خود را به بازی گرفته و هیچ اهمیتی برای احساسات خانوادههای آنان قائل نیست و ترجیح میدهد به جای آزادسازی، اسرای خود را بکشد و «ناامیدانه دنبال خلاصی از پرونده اسرایش است».
از سویی رسانههای صهیونیستی اعلام کردند طی هفته گذشته ۲۰ نظامی صهیونیست در جریان درگیری با نیروهای مقاومت فلسطین در منطقه «الشجاعیه» غزه به هلاکت رسیدهاند. همچنین فرمانده پیشین تیپ «گولانی» ارتش رژیم صهیونیستی در اظهاراتی تاکید کرد این تیپ یک چهارم نیروهای نظامی خود را در جنگ غزه از دست داده است. «گولانی» یکی از ۵ تیپ پیادهنظام نیروهای جنگی رژیم صهیونیستی است و از پیراستهترین واحدهای پیادهنظام در ارتش صهیونیستی به شمار میرود. این تیپ از 5 گردان تشکیل شده است. اخیرا در بحبوحه نبردهای سنگین میان نیروهای مقاومت فلسطین و نظامیان ارتش رژیم صهیونیستی در غزه، «دنیل هاگاری» به دشواریهای نبرد در این باریکه ادغان کرد. سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی در کنفرانس خبری عصر جمعه خود گفت: «ما هزینه گزافی را میپردازیم اما اهداف ما برای نابودی حماس و آزادسازی اسرا ثابت است؛ ما انتخاب دیگری نداریم». این ادعاها در حالی است که نیروهای مقاومت فلسطین از جمله حماس با گذشت 72 روز از جنگ، همچنان آمادگی رزمی خود را حفظ کردهاند و به موشکباران شهرهای اشغالی ادامه میدهند. هاگاری با اعتراف به دشواری نبرد در غزه ادامه داد: «از ابتدا میگفتیم نبرد، طولانی و دشوار است. متاسفانه باید با خون، بهای رسیدن به اهداف خود را بپردازیم که این ساده نخواهد بود». وی همچنین از خودزنی نظامیان رژیم صهیونیستی در منطقه «الشجاعیه» غزه خبر داد و گفت آنها به صورت اشتباه، ۳ اسیر صهیونیست را به عنوان خطر درنظر گرفته، به سمت آنها آتش گشوده و این افراد را کشتند. سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی گفت: «این یک حادثه تراژیک است و ارتش مسؤولیت آن را میپذیرد. این منطقهای بود که سربازان ما با افراد زیادی از جمله عوامل انتحاری درگیر بودند». این مقام نظامی رژیم صهیونیستی همچنین به تواناییهای حماس اشاره کرد و گفت: «حماس همچنان تواناییهای رزمی و پرتاب راکتها را حفظ کرده است».
***
هنوز 2 گردان از قسام وارد جنگ نشدهاند
«موشه کایلنسکی» فرمانده سابق تیپ گولانی ارتش رژیم صهیونیستی اعلام کرد: از هفتم اکتبر تیپ گولانی ۸۲ افسر و نظامی خود را از دست داده است. یکچهارم نیروهای این تیپ از هفتم اکتبر کشته یا زخمی شدهاند. همچنین یکی از ژنرالهای سابق اسرائیلی گفت: قسام 2 گردان دارد که هنوز وارد جنگ نشدهاند. سنوار از اینکه توانسته 10 فرمانده و نظامی ما را در شجاعیه به قتل برساند، بسیار خوشحال است.
ارسال به دوستان
درباره تغییراتی که استقلال با نکونام داشته و از این مجموعه تیم دیگری ساخته است
تیم جواد پا پس نمیکشد
باربد بهراد: استقلال با یکی از بیداستانترین اسکوادهای سالهای اخیر خود در لیگ برتر، به طرز غیرمنتظره و غیرقابل پیشبینیای صدرنشین لیگ ایران است و بیتردید جایگاه کنونی این تیم را باید حاصل تغییر رویکرد نکونام دانست. جایی که او از موضع انتقادی پیش از شروع فصل، با شروع لیگ عقب نشست و ترجیح داد با آنچه در اختیار دارد، بسازد؛ رویهای که بخوبی جواب داده و نکونام در چند هفته متوالی با استقلال امتیازاتی را جمع کرده که به این تیم شخصیت قهرمانی داده است. البته منظور از تیم، گروه کنونی بازیکنان حاضر در تیم است، چه اینکه باشگاهی با اسم و رسم استقلال در فوتبال ایران همیشه مدعی قهرمانی است و هر نتیجهای جز این برای هواداران آنها اگر ناکامی هم به حساب نیاید، جای خوشحالی ندارد.
جواد نکونام در سالهای اخیر، چه در نساجی و چه در فولاد، سبکی از بازی فشرده و درگیرشونده را به نمایش گذاشته که به نوعی امضای مربیگری او محسوب میشود و توانست با همین روش از کار تاکتیکی، نساجی را به لیگ برتر رسانده و با فولاد سهمیه آسیایی، صعود به مراحل حذفی لیگ قهرمانان و قهرمانی در حذفی و سوپرجام فوتبال ایران را تجربه کند.
او هر بار که با انتقاداتی درباره سبک بازی تیمش مواجه میشد، جمله مشخصی در جواب داشت :«در فوتبال ۲ تیم با هم بازی میکنند که ببرند؛ فلسفه من همین است. ۲ تیم بازی میکنند که ببرند و هر کدام بتوانند میبرند. هر طور هم که دلم بخواهد بازی میکنم».
این برشی از صحبتهای نکونام پس از بازی فصل گذشته فولاد و پرسپولیس در آزادی بود که کاپیتان سابق تیم ملی به راحتی آب خوردن در حضور 60 هزار تماشاگر پرسپولیسی، یک موقعیت گل هم به حریفش نداد و هفته بعد هم در فولادشهر با همین تدبیر و تاکتیک، سپاهان قدرتمند مورایس را یک بر صفر شکست داد.
اما برگردیم به بازی حساس داربی و جایی که نکونام مسابقه را از نشست خبری شروع کرد: «هیچ نگرانیای نداریم، ما از جنس خودشان هستیم».
بیپروایی جواد نکونام در پاسخ دادن به سوالات شاید هواداران پرسپولیس را ناراحت کند، آن هم درست ساعتی پس از آنکه سرمربی تیم آنها تمام تلاش خود را کرده بود با احترام به استقلال و تیمش، تا حد ممکن از تنش پیش از بازی جلوگیری کند اما نکونام انگار باکی از هیچ جنجالی ندارد؛ روحیهای که او در دوران بازی هم از آن برخوردار بود و نه جنگ تن به تنی را درون زمین و روی توپ واگذار میکرد، نه اجازه میداد بازیکنان حریف بخواهند داور مسابقه را تحت تاثیر قرار بدهند.
نکونامی که در ابتدای فصل با تحلیل و آنالیز کامل از داشتههای تیمش، سبک بازی استقلال سال گذشته ساپینتو را از یک بازی پرواکتیو و تمام هجومی تغییر داده، در دوران بازی هم استاد تطبیق با شرایط بود. نکونام هیچوقت بازیکن سرعتیای نبود اما هیچکس هم تصویری از او در جا ماندن از یک بازیکن در کورسهای سرعتی به خاطر ندارد چون در عوض سرعت نداشتن، هوش فوقالعادهای در بازیخوانی و پیشبینی حرکات بعدی بازیکنان داشت و با جاگیری و لحظهشناسی، اغلب در قطع ارتباط بازیکنان حریف به عنوان مهمترین وظیفه هافبک دفاعی، بینقص بود.
او همین هوش را در مربیگری هم دارد و شاید نتواند به واسطه ترکیبی که در اختیار دارد، هر نوعی از فوتبال تهاجمی را به نمایش بگذارد اما بخوبی از پس خنثیکردن هر نوع تاکتیک هجومی حریفانش برمیآید. بازی سپاهان - استقلال را اگر مرور کنید، احتمالا بیموقعیتترین سپاهان فصل را میبینید؛ اتفاقی که برای تراکتور هم افتاد و البته پرسپولیس هم بویژه در نیمه دوم، فرصت ایدهآلی برای گلزنی نداشت.
مهارت دیگر نکونام اما گذشته از مسائل فنی، به تبحر عجیب او در نفوذ فوقالعاده روی ذهن بازیکنانش برمیگردد. جایی که او چه در فولاد و چه حالا در استقلال، ذهن بازیکنان را دست خود میگیرد و کاملا آنها را شبیه خودش میکند؛ موضوعی که در داربی هم مشهود بود و 11 نکونام با کیفیتهای فردی مختلف در تیم استقلال میدیدید که شاید از نظر تواناییهای تکنیکی متفاوت بودند اما همه آنها از نظر جنگندگی همان چیزی بودند که نکونام در دوران بازی درون زمین و حالا در دوران مربیگری روی نیمکت دارد و البته این موضوع به فضای بعد از بازی هم کشیده شده و بازیکنان هم حالا دقیقا حرفهایی را مقابل خبرنگاران میزنند که سرمربی در نشست خبری میگوید!
او در لحظاتی از بازی برای نباختن دست به کار مرسومی زد که نمیتوان گفت نمونه آن در فوتبال ایران و اروپا دیده نشده اما گردن گرفتن آن کمتر دیده شده است. نکونام همانطور که خود در نشست خبری پس از بازی اذعان کرد، از دروازهبان تیمش خواست برای لحظاتی پس از گل استقلال خودش را روی زمین بیندازد تا او بتواند تغییر تاکتیک فوری متناسب با شرایط بازی را برای بازیکنانش تشریح کند.
کاری که البته شاید برای فوتبالدوستان اتو کشیده امری عجیب جلوه کند اما برای اهالی نزدیکتر به فوتبال امر پیش پا افتاده و رایجی است. جذابترین حرکت نکونام، خوشحالی عیان و بیمحابای او، نه پس از گلزنی که پس از اعلام پنالتی بود. جایی که او یک درصد هم به گل نشدن پنالتی فکر نمیکرد و آنچنان مطمئن دستها را یکی پس از دیگری بالا و پایین میبرد که انگار اپسیلونی شانس برای دستاویز تمسخر قرار گرفتن این شادی نزد هواداران پرسپولیس پس از خراب شدن احتمالی پنالتی قائل نبود و البته که پنالتی خلاف جهت گل شد تا مشخص شود «این خوشحالی به جواد میرسید!»
او موفق شده با وجود همه کمبودها، تیمش را به عنوان یک قهرمان در صدر نگه دارد. البته از یاد نبریم که اگر 4 امتیاز از سپاهان کم نمیشد شاید وضعیت متفاوت بود و از سوی دیگر با توجه به پرمهره بودن عجیب و غریب زردها، شاید آنها روزهای بسیار سختتری را برای سرخابیهای پایتخت رقم بزنند اما آنچه امروز اهمیت دارد، تغییراتی است که نکونام در استقلال رقم زده و شاید در همین سال اول حضورش در جمع آبیپوشان نتیجه شگرفی هم بگیرد.
***
سه ۹۰ دقیقه سخت آبیها
استقلال که با گرفتن یک امتیاز از داربی همچنان صدرنشین لیگ برتر است، برای اینکه بتواند این عنوان را تا پایان نیمفصل حفظ کند ۲ مانع بزرگ پیش رو دارد که یکی از آنها کسر امتیاز است. استقلال در آخرین بازی معوقه خود در لیگ برتر پنجشنبه ۲۳ آذر در ورزشگاه آزادی به مصاف پرسپولیس رفت و با نتیجه یک بر یک مقابل این تیم متوقف شد. هر چند آنها تا پایان هفته دوازدهم لیگ برتر با کسب ۲۵ امتیاز در صدر جدول قرار دارند اما جایگاه آنها تثبیتشده نیست و لغزش در بازیهای باقیمانده تا پایان نیمفصل اول میتواند این تیم را به ردههای پایین سوق دهد. در واقع استقلال تنها با ۳ برد در ۳ دیدار باقی مانده تا پایان نیمفصل میتواند صدرنشین بماند. آبیهای پایتخت در هفته سیزدهم سهشنبه ۲۸ آذر از ساعت ۱۷:۳۰ در ورزشگاه آزادی باید به مصاف نساجی مازندران بروند. مازندرانیها در جدول لیگ برتر شرایط خوبی ندارند و در رده پانزدهم ایستادهاند. با توجه به این شرایط شاگردان سیدمهدی رحمتی میتوانند برای استقلالیها دردسرساز باشند و آنها را دچار مشکل کرده و از رسیدن به هدفی که دارند دور کنند. استقلال در هفته چهاردهم یکشنبه ۳ دی از ساعت ۱۵ در کرمان میهمان گلگهر سیرجان خواهد بود. ۲ تیم در ۱۰ دیدار آخر خود که رو در روی هم قرار گرفتهاند به ۱۰ پیروزی دست یافتهاند که ۹ برد سهم آبیها و یک پیروزی هم سهم گلگهریها بوده است. هرچند آمار کلی به سمت استقلال سنگینی میکند اما گلگهر در دیدار هفته چهاردهم برای بهتر شدن شرایط خود در جدول نیاز به برد دارد، هر چند برای اینکه بتواند به پیروزی برسد کار سختی دارد. شاگردان نکونام هم در این دیدار کار سختی دارند، چرا که فوتبال نشان داده غیرقابل پیشبینی است. آبیهای پایتخت در هفته پایانی نیمفصل شنبه 9 دی از ساعت ۱۶:۳۰ در ورزشگاه آزادی باید مقابل پیکان صفآرایی کنند. استقلال و پیکان در ۱۰ دیدار پایانی برابر یکدیگر به ۴ پیروزی و ۶ مساوی دست پیدا کردهاند که هر ۴ پیروزی هم سهم استقلالیها بوده تا باز هم این آبیهای پایتخت باشند که مقابل حریف خود برتری داشته باشند. پیکان در نیمه راه فصل اول به دلیل نتایج ضعیف، سرمربی خود را تغییر داد تا رویه شکستهایش را تغییر دهد، همین تغییرات نیز باعث شده است در ۴ بازی اخیر خود شکستی را متحمل نشود. فارغ از این بازیها موضوعی که برای باشگاه استقلال مهم است، حکم کمیته انضباطی در پی شکایت چند باشگاه از آبیهای پایتخت به دلیل تخلف در سقف قراردادهاست. طبق شکایت چند باشگاه از استقلال به دلیل عبور این باشگاه از سقف قراردادها پرونده استقلال به کمیته انضباطی رفته است. اگر حکم کمیته انضباطی در روزهای آینده اعلام شود ۲ امتیاز از آبیهای پایتخت کسر خواهد شد و همین کسر امتیاز میتواند آنها را تا رده پنجم پایین بکشد. به نظر میرسد حکم کمیته انضباطی در این باره به گونهای خواهد بود که با توجه به عدالت در بین تیمهای لیگ برتری ۲ امتیاز از استقلال کسر شود و ۲ امتیاز به سپاهان که پیش از این ۴ امتیاز از آن کسر شده بود، بازگردد. در این صورت معادلات کل جدول لیگ برتر بههم خواهد خورد.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد؛ کاهش 28 درصدی تولید و 22 درصدی فروش خودرو در سال 1402
دنده عقب
تحقق هدف تولید یک میلیون و 600 هزار خودرو در سال جاری با توجه به آمار موجود غیرممکن به نظر میرسد
گروه اقتصادی: پس از رشد تولید خودرو در سال 1401 و رسیدن آن به رقم حدود 1.3 میلیون خودرو، وزارت صنعت، معدن و تجارت برای سال جاری تولید 1.6 میلیون خودرو را هدفگذاری کرد اما یافتههای آماری نشان از آن دارد خودروسازان داخلی در بهترین شرایط شاید بتوانند رکورد سال قبل را تکرار کنند و پیشی گرفتن از آن امکانپذیر نیست. به گزارش «وطن امروز»، جدیدترین گزارش ارائهشده توسط مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی حاکی از آن است که تولید خودرو و قطعات در آبان امسال نسبت به مهر رشد 5.3 درصدی داشته اما نسبت به آبان سال ۱۴۰۱ کاهش قابل توجه 28.3 درصدی را رقم زده است. از سوی دیگر، در مجموع 8 ماهه نیز تولید خودرو و قطعات در سال ۱۴۰۲، کاهش یک درصدی نسبت به آمار مجموع 8 ماهه سال ۱۴۰۱ داشته است. به تبع کاهش تولید، کاهش فروش نیز امری عجیب نیست؛ طبق آمار، در شاخص فروش هم آبان امسال فروش خودرو و قطعات نسبت به ماه مشابه سال ۱۴۰۱ کاهش 22.4 درصدی داشته و در مجموع از فروردین تا پایان آبان امسال نیز فروش خودرو و قطعات، کاهش 11.2 درصدی را نسبت به 8 ماهه ۱۴۰۱ ثبت کرده است. گفتنی است خودروسازان از ابتدای سال جاری تا تیرماه، در مدار صعودی تولید قرار داشتند و طی چهار ماهه ١۴٠٢ نسبت به مدت مشابه سال ١۴٠١ رشد ٣٠ درصدی را رقم زده بودند اما به گفته خودروسازان و قطعهسازان، عواملی همچون قیمتگذاری دستوری، الزام رعایت استانداردهای هشتادوپنجگانه از تیرماه که به حذف برخی خودروها و ارائه نسخههای ارتقایافته منجر شد، کمبود منابع نقدینگی و... سبب شده روند صعودی افزایش تولید، کمی مختل و ادامه آن کمی دشوار شود. این روند متاسفانه تا آبان امسال نیز ادامهدار شد و کاهش تولید و فروش را در مقایسههای آماری ثبت کرد و به نوعی افزایش تولید ماههای نخست را هم بیاثر کرد، بر این اساس ادامه روند کاهش و عدم اخذ بهموقع تصمیمی جدی برای توقف این روند کاهش، تحقق وعده تیراژ تولید یک میلیون و ۶٠٠ هزار تا یک میلیون و ٨٠٠ هزار دستگاهی در سال ١۴٠٢ را با مشکل روبهرو خواهد کرد. بر این اساس، با تداوم این روند، نهتنها افزایش تولید نسبت به سال گذشته میتواند امری محال به نظر برسد که تولید همان 1.3 میلیون دستگاهی تولیدی در مجموع سال ١۴٠١ هم شاید دستنیافتنی باشد. این درحالی است که همان ابتدای سال جاری، وزارت صنعت، معدن و تجارت افزایش تولید در مجموعه صنعت خودروسازی (خودرو و قطعات) را امری ضروری تعریف و خودروسازان را مکلف به افزایش ۲۰ تا ۲۵ درصدی تولید خودرو و قطعات در سال ۱۴۰۲ نسبت به سال گذشته کرده بود اما متاسفانه آمار نشان میدهد نهتنها صنعتگران احتمالا از عهده این عهد برنخواهند آمد و «افزایش تولید» امری تحققپذیر نباشد که نزدیک شدن به آمار تولید در سال ١۴٠١ هم شاید با همین فرمان (کاهش تولید ماهانه در مقایسه آماری) دور از انتظار باشد.
بررسیها نشان میدهد از ابتدای سال جاری تاکنون 763 هزار دستگاه خودرو توسط خودروسازان داخلی تولید شده است. امسال حدود 624 هزار دستگاه خودروی سواری بهصورت عبور مستقیم و کامل تولید شده که در مقایسه با 503 هزار دستگاه تولید کامل مدت مشابه پارسال، رشد 24 درصدی را نشان میدهد. در این مدت 91 هزار دستگاه خودروی وانت در کشور تولید شده که در مقایسه با مدت مشابه پارسال از رشد 47 درصدی برخوردار است. از فروردین تا مهر امسال حدود 2300 دستگاه خودروی ون تولید شده که در مقایسه با مدت مشابه پارسال 29 درصد رشد نشان میدهد. تولید حدود 22 هزار دستگاه انواع خودروی سنگین (کامیون، کامیونت و کشنده) و رشد 35 درصد تولید در این حوزه، از دیگر آمار قابل ذکر است. از فروردین تا مهر امسال حدود 176 هزار دستگاه خودرو در بخش خصوصی تولید شده که در مقایسه با تولید 96 هزار دستگاه در مدت مشابه پارسال، حدود 84 درصد رشد تولید را نشان میدهد. در این مدت سهم بخش خصوصی از تولید خودرو در کشور 23 درصد بوده است.
* عقبماندگی تولید
بر اساس سیاستگذاریهای انجامشده، تولید خودرو در سال جاری باید به 1.6 میلیون دستگاه برسد. با توجه به دست فرمان تولید 7 ماه اخیر، رسیدن به این هدف بعید به نظر میرسد. با وجود اینکه میزان تولید خودرو در کشورمان بهبود یافته است اما باز هم با نقطه مطلوب فاصله ۲۲ درصدی دارد و باید تلاشها در این زمینه افزایش یابد. البته شاید وزارت صمت برای مدیریت بازار روی خودروهای وارداتی هم حساب کرده است. نباید فراموش کرد در بهترین وضعیت میزان واردات خودرو به 50 هزار دستگاه هم نخواهد رسید و در این رابطه صرفا باید بر تولید داخلی تکیه داشت.
ارسال به دوستان
فاطمه(س) تمثال وارستگی
محمدامین علیدوست: اگر چه عمر ظاهری حضرت زهرا(س) کوتاه بود اما ایشان پس از شهادت حیات تازهای را در قلب و ذهن شیعیان آغاز کردند؛ حیاتی که نقش جهتدهی و هدایتگری را در تاریخ تشیع ایفا کرده است. یکی از مهمترین ویژگیهای حضرت زهرا(س) که الهامبخش جامعه شیعیان بود، زهد و وارستگی ایشان است که تاثیر چشمگیری در تاریخ عرفان و معنویت شیعی ایفا کرده است.
شهید مطهری درباره زهد و وارستگی حضرت زهرا میگوید: «بهترین علامت رستگی و وارستگی از غیر خدا، وابستگی به حق و اینکه اساسا برای آنها هیچ چیز غیر از خدا مطرح نبوده است ... شما میبینید تاریخ برایش (حضرت زهرا(س)) ۵ صفحه بیشتر باقی نگذاشته اما همان ۵ صفحهای که زندگی دیگران دارد. همین قضیه یک تاریخچهای در زندگی آنها بود. شما در نظر بگیرید که آنها بشرند، نه اینکه بشر نیستند، اگر بشر نبودند که برایشان فضیلت نبود. وقتی بشر هستند احساسات بشری دارند، اگر نمیداشتند که برایشان فضیلت نبود ولی به این احساسات بستگی ندارند، یعنی یک احساسات عالی دارند که نمیگذارد آنها بسته باشند.
خوشبختانه جزئیات جهاز حضرت زهرا(س) مشخص است. قرار میشود عروسی حضرت علی(ع) با حضرت زهرا(س) را بگیرند اما چیزی ندارد جز زرهش، میرود آن را به ۴۰۰ درهم میفروشد. بعد با یک یا 2 نفر دیگر مامور میشوند بروند یک جهیزیه تهیه کنند که قلم به قلمش مشخص است. یک پیراهن برای عروس تهیه میشود. پیراهن را میپوشد. خدای تعالی وقتی که میخواهد یک ارزش واقعی انسانیت را ظاهر کند چنین میکند. آن روزی که آدم را میخواست بیافریند فرشتگان گفتند: «أتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء؟». خدا جواب داد: من میدانم در انسان چیزی را که شما نمیدانید. آنچه خدا میخواست این جور چیزها بود.
یک زن فقیر برهنهای به عنوان یک سائل میآید و خطاب به اهل بیت میگوید: من عریانم و لباس ندارم. در آن گرفتاری کسی نبود که اصلا متوجه شود این زن هم آمده، غیر از حضرت زهرا(س). ایشان پیراهن اولی خودش را میپوشد و لباس عروسی خود را به این زن انفاق و ایثار میکند. بعد که زنها میآیند، میگویند پیراهن عروسی کجا رفت؟ میگوید: زنی به اینجا آمد و کسی به او رسیدگی نکرد، من به او انفاق کردم. بشر این است، تا این مقدار آزادگی و رهایی! انما نطعمکم لوجهالله لانرید منکم جزاء ولا شکورا. یعنی یک «متشکرم» هم از کسی توقع نداریم، فقط خدا و خدا».
همین زهد و وارستگی و جنبه باطنی حضرت زهرا موجب شد شخصیت معنوی ایشان به عنوان دستگیر سالکان جلوه کند. مرحوم آیتالله العظمی محمدعلی شاهآبادی معروف به «فیلسوف فطرت» از اساتید بارز عرفان و معنویت بودند. در صفحه 47 کتاب «آسمانی» (زندگینامه حضرت آیتالله العظمی محمدعلی شاهآبادی) مرحوم آیتالله نصرالله شاهآبادی از قول این عالم ربانی چنین نقل میکند: «سالک الیالله در صورتی میتواند به جایی برسد که در ضمن سیر، اول مرتبه اتکا به خانم حضرت صدیقه(س) داشته باشد و این محبت خانم حضرت صدیقه(س) است که انسان را به راهی که باید برود هدایت میکند و اگر نباشد اصلا سیری وجود نخواهد داشت. ایشان از ائمه علیهمالسلام روایت میکردند که شما هر وقت محتاج میشوید دست به دامن ما میشوید و ما هر وقت گرفتار میشویم دست به دامن مادرمان میشویم. گرفتاری و احتیاج ائمه علیهمالسلام همان مقامات قرب الهی است که حد یقف ندارد و لذا ایشان میفرمود محال است سالک سیر و سلوک کند و به جایی برسد مگر از طریق خانم حضرت زهرا(س) و البته منظور از اینکه به جایی برسد، نه این امور که مثلا افکار را بخواند یا هر چیز میخواهد برای او مهیا باشد؛ نه! آنها اصلاً ارزش ندارد. آن چیزی که ارزش دارد مقام قرب پروردگار است و این مقام محقق نمیشود؛ مگر از طریق خانم حضرت زهرا(س)».
ارسال به دوستان
نگاهی روانشناختی به سریال دفتر یادداشت و اثرات منفی آن روی بینندهها
تصویر آشکار یک تخریب پنهان
عباد محمدی: احتمالا سوال پرتکرار این روزهای کارشناسان علوم اجتماعی، سوال شما هم باشد: جوامع چرا تغییر میکنند؟ تغییر لزوما بد نیست اما اگر ارزشها و باورهای یک جامعه به ضد خود تبدیل شود، آن هنگام این تغییر نگرانکننده میشود. مثلا اگر جامعه ایرانی بهجای فرهنگ نوعدوستی به خودبینی و سپس به نوعستیزی تغییر نگاه دهد آن زمان این تغییر نگرانکننده میشود. یا اگر زمانی غیرت برای نسلی مساله بود اما نسل بعد دیگر حساسیت نداشته باشد، آن زمان این تغییر نگرانکننده است. از خودبیگانگی در مسائلی دیگر هم تکرار میشود، تغییر روح جمعگرا به فردگرا، تغییر الگوی مصرف به مصرفگرا و... همه از آن موضوعاتی است که باید برای مدیریت آن فکری کرد اما سوال مهمتر این است که چه چیزی یا چه کسی ما را تغییر میدهد؟ یعنی اساسا یک جامعه چگونه تغییر میکند؟
آبراهام هرولد مزلو، روانشناس انسانگرای آمریکایی در واپسین روزهای زندگی خود اصلاحاتی را بر سلسلهمراتب نیازهای انسان که به هرم مزلو معروف است، اعمال کرد. وی در نظراتی که در سالهای حدود 1960 و 1970 توسعه یافت، در قاعده هرم، نیازهای بیولوژیکی و فیزیولوژیکی را قرار داد و در میانه آن نیاز شناختی را گنجاند و این نیاز را «کنجکاوی، اکتشاف و نیاز به معنا» معرفی کرد. هر چند دانشمندان غربی درباره مساله شناخت توضیح مبسوطی ارائه نمیدهند اما این عرصه همچنان در انحصار آنان قرار دارد. شناخت متن مشروط به آگاهی از پرسشهایی آشکار یا پنهان است که متن باید به آنها پاسخ دهد. در این میان باید تاکید کرد روانشناسی شناختی، یکی از شاخههای دانش روانشناسی است که نحوه ادراک، یادگیری، یادسپاری و تفکر افراد درباره اطلاعات را مطالعه میکند. موضوع این دانش شناخت، تفکر حاصل از شناخت، ذهن و کاکردهای ذهن است و ممکن است درباره چگونگی درک اشکال مختلف توسط افراد، علت یادآوری برخی واقعیتها و فراموش کردن برخی دیگر و نیز نحوه فراگیری زبان مطالعه کند. ابعاد مفهوم هشیاری، در دانش روانشناسی و شاخه روانشناسی شناختی، در ۳ سطح ناهشیار، پیشهشیار و هشیار تبیین و بررسی میشود.
در واقع آنچه مازلو بر آن تاکید کرد و گادامر آن را توسعه داد، این است که برخلاف گذشته که افراد از طریق مشاهده و تجربه جهان را درک میکردند، امروز معنا از طریق رسانههای جمعی قابل ساختن است و در این فرآیند اگر مخاطب نسبت به لایههای پیدا و پنهان متن آگاه نباشد، میتوان نگرش مخاطب را تغییر داد. یعنی پیش از آنکه مخاطب بخواهد موضوعی را تجربه کند، شما شبکهای از معنا را در ذهن افراد ایجاد کرده و به پرسشهایشان پاسخ میدهید. در گذشته اغلب دانشمندان علوم اجتماعی تلویزیون را آموزگار جامعه میدانستند که به جامعه در جهت شناخت دنیا کمک میکند. هر چند که در حال حاضر تغییراتی در این دیدگاه به وجود آمده است اما هیچ کارشناسی در اینکه تصویر (فیلم و ویدئو مستند، عکس و...) در حال برآورده ساختن نیازهای معنایی افراد است، شکی ندارد. بر همین باور لازم است آثار سینمایی و سریالهای ایرانی را که از طریق پلتفرمهای داخلی منتشر میشوند، در همین چارچوب تحلیل کرد.
سریالها و آثار سینمایی پلتفرمها بخوبی آموختهاند که میتوانند یک حرف یا رفتاری را در ظاهر داشته باشند و آن را گردن بگیرند و از سوی دیگر در لایه پنهان متن، معانی را به مخاطبان القا کنند؛ بدون آنکه مسؤولیت آن را بپذیرند یا اصطلاحا القای اشتباه خود را گردن بگیرند. سریال «دفتر یادداشت» از همین جنس تولیدات است.
سریال دفتر یادداشت به کارگردانی کیارش اسدیزاده و با حضور بازیگرانی چون رضا عطاران، حسن معجونی، حسین سلیمانی، سیامک انصاری، کاظم سیاحی، مینا ساداتی، نعیمه نظامدوست و ریما رامینفر امسال ساخته شده است. در شرح داستانی این سریال آمده است: ایرج و حمید، رفقای قدیمی از دوران کودکی سرشان برای پیگیری پروندههای جنایی درد میکند، پای آنها ناخواسته به پرونده قتلهای زنجیرهای باز میشود... پروندهای که با ورود آنها آبستن حوادث خطرناکتری میشود اما ماجرا پیچیدهتر از این حرفهاست، در این بین ایرج به دلیل مشکل مغزی منحصربهفردش مرتبا همه چیز و همه کس را از خاطر میبرد.
در لایه آشکار سریال میتوان بهراحتی دانست فیلم برای گیشه ساخته شده و با همان فرمول تکراری متلکهای بودار جنسی و جملات دوپهلو پیش میرود! اما یک سوال، چرا فضای فیلم دفتر یادداشت، فضای رایج امروز جامعه نیست؟! گویی فیلم در حال نمایش فراواقعیت است. بودریار، در مقاله پیشگامی وانمودهها به ما میگوید که سلطه نشانهها، تصاویر و بازنمودها در دنیای معاصر بهگونهای است که امر واقعی، اساسا محو میشود و حقیقت مرجع و علل عینی دیگر وجود ندارد. بودریار وقتی دارد فراواقعیت را میگوید جلوههایی از گذشته، حال و آینده را یادآور میشود که به یکدیگر پیوند مییابند و یک محیط نمادین جدید ایجاد میکنند، در واقع از منظر وی، آینده در فضایی از شبکه معانی ایجادشده نمایش داده میشود. این فیلم اگر قصد داشت، گذشته را روایت کند، نشانه و پیوندهایی را با نوستالژی برقرار میکرد و نمادهایی از گذشته را در آن قرار میداد و اگر قصد داشت امروز را به تصویر بکشد، رئال میبود اما واقعیت این است که فیلم دفتر یادداشت، ایزوله فرداست.
نمای دیدگاه (Point-of-view shot) فیلم دفتر یادداشت یک منظر دارد: فرانسه! pov که نمایش نمای از دیدگاه یک فرد خاص است، در این فیلم، نسخه زندگی فرانسوی برای ایرانیان است! نوع نظم فرانسوی است، ساختمانها بازنمایی فرانسه دارد، بازیگران اکتهای فرانسوی دارند، مدل غذا، مدل پوشش، موسیقی، مدل رقص، همه و همه فرانسوی است. فیلم از همان نخست با ارجاع به فندک لوکس و اختصاصی یادگار فرانسه برای کسی که بخوبی به زبان فرانسوی آشناست، آغاز میشود. فیلم ارجاعهای متعددی به موسیقی فرانسوی میدهد. موسیقی نخست فیلم متعلق به ایزابل ژئوفروا معروف به «زاز» است که متن موسیقی آن چنین ترجمه شده است: «بیایید با هم، آزادیم رو کشف کنیم و همه کلیشههاتون رو فراموش کنید! خوش اومدید به واقعیت من، من عشق، شادی و حال خوب میخوام». موسیقی دوم فیلم از فرانک سیناترا، خواننده فرانسوی است که بیپرده و عیان درباره روابط جنسی صحبت میکند.
اما در اینجا یک بحث قدیمی پیش میآید که اگر متنی را مخاطبان مانند مسؤولان فرهنگی ما(!) نفهمند یا متوجه آن نشوند، حتما هم از آن تأثیری نمیپذیرند، پس چرا رسانهها لایههای پنهان را طرح میکنند؟ پیش از این گفته شد ابعاد مفهوم هشیاری، در دانش روانشناسی و شاخه روانشناسی شناختی، در ۳ سطح ناهشیار، پیش هشیار و هشیار تبیین و بررسی میشود. در واقع این یک اشتباه رایج عمومی است که شما تصور میکنید آنچه بر انسان اثر میگذارد که خود هشیار ذهن آن را فهمیده باشد، در حالی که شما در حال تأثیر از طریق سطح ناهشیار خود هستید. در اینجا ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که ناهشیار با ناخودآگاه تفاوت دارد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. لذا قرار نیست هر آنچه بر مخاطب اثر میگذارد، در زمان تماشای فیلم از طریق مخاطب فهم شده باشد؛ تولیدکننده سریال دفتر یادداشت نیز این مساله را بخوبی میداند. البته این موضوع برای امروز نیست، چنانکه گاردین مهر 94 در گزارشی پیرامون یکی از برنامههای تلویزیونی مینویسد: «کمدینها اغلب آواز میخوانند و کف میزنند. مخاطبان مرد و زن کنار یکدیگر هستند که این یک صحنه غیرقابلتصور در تلویزیون دولتی ایران تا یک دهه پیش بود». بیتوجه به اینکه «آواز و کف، مرد و زن و مانتو و چادر» مساله است یا نه اما گاردین خبر از یک تغییر پنهان میدهد که به فاصله کمتر از یک دهه رخ داده است. این یعنی بدون اینکه فرد یا جامعه متوجه تأثیرپذیری خود باشد، در حال تغییر ارزشها و پذیرش باورهای جدید است. سریال دفتر یادداشت نیز آمده تا بر همین موضوع تکیه کند. این سریال مملو از صحنههایی است که شما با خود فکر میکنید اگر این سکانسها از فیلم حذف شود اتفاقی رخ میدهد؟
بررسی آثار تولیدشده در سینمای ایران طی ۲ دهه اخیر نشان میدهد ۲ جریان اصلی در حال مدیریت فیلم و سریال در کشور است. این ۲ جریان با هدفی مشترک یعنی «ترجمه علوم انسانی به زبان فرهنگ عامه» فعالیت خود را آغاز کرده و با در دست گرفتن نبض ساخت سریال به دنبال تحقق هدف خود است اما مگر ما باید نسبت به علوم حساس شویم؟ حساسیت در جایی بروز میکند که تئوریهای منسوخ غرب بدون بومیسازی بهعنوان نسخه ناجی به جامعه ایرانی معرفی شود.
1- جریان نخست همان جریان روشنفکری است که روزگاری میگفت «ایران باید ظاهرا و باطنا، جسما و روحا فرنگیمآب شود و بس!» برای این جریان روابط کنترلشده، عدم اختلاط زن و مرد، روابط جنسی چارچوبدار، پوشش و... همه محدودیت است. این جریان برای پیشبرد اهداف خود سراغ تئوریهایی میرود که مؤید نظر آنها باشد، مثلا میگویند فروید این را میگوید!
2- طرف دیگر ماجرا، یعنی جریان دوم، کسانی قرار گرفتهاند که در حال تزریق تئوری بهعنوان نسخه رهاییبخش هستند. یعنی برخلاف جریان قبل که برای ناکامیهایش به دنبال یک کت غربی بود، این جریان میخواهد تئوریهای دسته دوم را به جامعه قالب کند. مثلا چون آثار فروید امکانهایی تصویری برای آنها ایجاد میکند، لذا پیرامون آن فیلم میسازند.
و این جریان واداده در عرصه ساخت فیلم، آگاهانه و دیوانهوار در حال کپی است! یعنی یک کپیکار حرفهای است که با آثار دیگران سرپا مانده است. فیلم دفتر یادداشت از ایده پوستر تا رفتارها و نماها همه کپی است. البته کارگردان کپیکاری خود را پنهان نمیکند و این در فرم و محتوا عیان است. فضای ساختمان شبیه سریال
Black Mirror (آینه سیاه) است که در آن فضای یخ تکنولوژی را به نمایش میگذارد. پوستر فیلم از فیلم مستهجن Malèna (مالنا) گرفته شده است. نماها و چینش صحنهها نیز از فیلم The Shining (درخشش) کپی شده است. فضای آسایشگاه نیز از فیلم One Flew Over the Cuckoo’s Nest (دیوانه از قفس پرید)، کپی شده است و در نهایت آلفرد هیچکاک که الگوی این فیلم بوده است.
اگر آلفرد هیچکاک را عمدتا برای وجود زیرمتنها و عناصر روانشناسانهای مثل عقده ادیپ، عقده الکترا، عقده مدونا، اختلال بایپولار و اختلال چندشخصیتی در آثارش میشناسیم و فیلم سرگیجه، روانی، شمال به شمال غرب و... را که با نگاهی فرویدی ساختهشده موفق میدانیم، از این جهت است که او به دنبال توسعه عرصه روانشناسی بود اما در ایران ۲ جریان گفتهشده، خود را در خدمت توسعه روانشناسی نمیبینند، بلکه به این فکر میکنند که از طریق روانشناسی چطور میتوان به کشور ضربه زد!
زیگموند فروید نیز در آثار خود چون «تفسیر خواب»، رویا را برآورده شدن پنهانی آرزوها و خواستههای ضمیر ناخودآگاه میداند و عالم رویا را اینگونه معرفی میکند که ما خوابهایی را میبینیم که در ذهن ناخودآگاه ما منظم است اما در خواب ما نامنظم است و روانکاو آن را دوباره به عالم منظم برمیگرداند. اگر هیچکاک در فیلم روانی، اختلال اسکوپتوفیلیا (چشمچرانی) را مطرح میکند اما جریانی در کشور این ابتلا را هم سفید کرده و بهگونهای بههمریخته مطرح میکند، نمونه آن همین سریال دفتر یادداشت که در آن ایرج مرتب و مکرر در حال چشمچرانی توجیه شده است. یا اینکه در این فیلم تقریبا هیچکس روابط جنسی سالمی ندارد! همه یا در حال خیانت به یکدیگر هستند یا ابژه خیانت بودهاند.
عمده فیلمهای ایرانی که با زبان روانشناسی سراغ مخاطبان میروند، بهصورت «گنگ و خوابدیده» حرف میزنند در حالی که پشت پرده، نقشه منظمی را طراحی و پیاده کردهاند. فیلم و سریالهایی چون «خون سرد»، «حیثیت گمشده»، «زخم کاری»، «قورباغه»، «بیگناه»، «همگناه»، «حرفهای»، «خسوف» و «مانکن» همه در یک مساله مشترک هستند؛ آنها به اتفاق میگویند اگر وضعیت به این صورت است، به این خاطر است که برای این فرد در دوران کودکی و در عالم بچگی اتفاقی رخ داده است. این فیلمها دائم شما را به کودکی ارجاع میدهند و مساله کودکی در فیلمها پررنگ میشود. بهصراحت باید گفت اگر فیلمی در حال ارجاع به کودکی است، حتما از روانشناسی میگوید. در سریال دفتر یادداشت نیز همین اتفاق پررنگ است. همه ارجاعات فیلم به گذشته است، چه شخصیتهای فرعی فیلم مانند پلیسی که در کودکی شاهد قتل پدرش بوده و چه نقش اول (رضا عطاران) که دائم در حال ارجاع به کودکی خود و خواهرش است.
در مورد دیگر باید به «مدل ساختاری» در نظریه زیگموند فروید اشاره کرد که ساختارهای شخصیت را به ۳ دسته «اید، ایگو و سوپرایگو» تقسیم کرده است. از منظر فروید، «اید» بر اساس اصل لذت عمل میکند، یعنی تلاش میکند که ارضای فوری بهدست آورد. به عبارت دیگر اید خواستار برآورده شدن بلافاصله آرزوها، خواستهها و نیازهاست. اگر این نیازها فوری برآورده نشود نتیجه حاصله اضطراب یا تنش است. عملکرد «ایگو» بر اساس اصل واقعیت است. به عبارت دیگر ایگو تلاش میکند به شکل واقعگرایانه و جامعهپسندانه آرزوهای اید را برآورده کند. «سوپرایگو» آن بخشی از شخصیت است که تمام استانداردهای اخلاقی درونیشده از سمت والدین و جامعه را در خود ذخیره کرده است. سوپرایگو، دستورالعملها و راهنماییهای لازم برای قضاوت کردن را فراهم میکند. حال آنکه ایگو (ناخودآگاه) همیشه با سوپرایگو (نهاد) درگیر است و در نهایت ایگو برنده میشود! این جریان در واقع جبر مدرن را نیز توجیه میکند.
اید (ناخودآگاه) در فیلم دفتر یادداشت، منیر است. منیر در واقع، غریزه و رئیس شهوت است. منیر که در فیلم هم زن است و هم مدیر، در واقع سائق(محرک) انگیزش جنسی است. ایگو، افراد عادی آسایشگاه و ساختمان هستند و سوپرایگو (نهاد) نیز «لابی من» ساختمان است که مدام در حال تذکر است اما کسی به او توجه نمیکند.
در طرف دیگر کل شخصیتهای اصلی اقلا یک مشکل اعصاب دارند؛ آلزایمر، خنده هیستریک، ادرار بیاختیار، اختلال جنسی، مرض خرید، مرض پرخوری عصبی و... .
اما مگر ساخت سریال و فیلم از منظر روانشناسی با رویکرد فرویدی ایرادی دارد؟ پاسخ بله است! ما تا اینجا به وجود جریان غربزده و حضور پررنگ آن در سینما اشاره کردیم و از اینجا به بعد باید بدانیم نیت این افراد، اشاعه تئوریهای منسوخ است. دفتر یادداشت بر پایه تئوریهای شهودی زیگموند فروید بنا شده است که این تئوریها بهطور جدی توسط شاگردانش یا روانشناسانی چون کارل گوستاو یونگ و کارن هورنای زیر سوال رفته است.
۲ جریان فعال در کشور، ۲ دهه است دیگر نیازی نمیبینند برای نوجوانان دسترسی به کتابهای تئوری فراهم کنند، این جریانات بر تولید فیلم و سریال متمرکز شدهاند و همان تئوریهای منسوخ و ضداسلامی غرب را در قالب تصویر به خورد جامعه میدهند. سریالهای روانشناسی بهگونهای القا میکنند که گویی مردم ایران دچار عقبافتادگی شدهاند و این به دلیل بروزهای کودکی آنهاست! این جریان بخوبی دانسته که راه نرمالایزه کردن، بهترین روش برای تغییر جامعه ایرانی است و در این مسیر موفقیتهایی نسبی داشته است. روزگاری رقص زنان، صحنههای تحریکآمیز جنسی، عادیسازی دگرباشها و... در فیلمهای ایرانی ممنوعیت فرمی داشت. هرچند از همان ابتدا کسی نگران محتوا نبود! اما اینکه فیلمی با این سطح از اروتیزم از مبادی رسمی مجوز انتشار بگیرد و در این سطح در حجم گسترده تبلیغ محیطی شود، گویای نشانههای همان وادادگی است که در مدیران نیز پدیدار شده است. در اینجا باید تذکر داد که اروتیزم ابتذال نیست، جایی که شما اختلاط زن و مرد را به نمایش میگذارید، این ابتذال است اما در مواردی که بهصورت متعددی علائم جنسی به نمایش گذاشته میشود، این لایه اروتیزم است. مثلا لباس عروس برهنه تن یک مرد میکنند و او خطاب به پلیس میگوید: من داشتم کارم را میکردم و بدشانسی آوردم شما ریختید تو!
در پایان ما نیز بهرسم سریال دفتر یادداشت، از سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر (ساترا)، مهندس سعید مقیسه رئیس ساترا، دکتر محمد حسامپور معاون پایش و نظارت ساترا و مهدی سیفیچنارانی مدیرکل نظارت و تطبیق ساترا، تشکر میکنیم!
ارسال به دوستان
نرگس محمدی، دریافتکننده جایزه صلح نوبل، در نامهای به نخستوزیر سوئد از برگزاری دادگاه غیرقانونی و مجازات حمید نوری تقدیر کرد
منافق پسند
* مجید نوری در گفتوگو با «وطن امروز»: اقدام محمدی یادآور رفتار زندانیان منافق در دهه 60 است که در زندان از سازمان دستور دریافت میکردند/ * حمید نوری با لابی منافقین در دادگاه سوئد محاکمه شده است/ * پشت پرده پروژه
نامهنگاری محمدی به نخستوزیر سوئد چیست؟
گروه سیاسی: کلمات این روزها بیشتر از هر چیز دیگری در معرض تجاوز قرار گرفتهاند؛ روزی، در مراسمی که به نام «صلح» تدارک دیده شده بود، برنده جایزه صلح نوبل، دولتهای غربی را برای حمله نظامی و «جنگ» به سرزمینش تحریک میکند و روز بعد، با نگارش نامهای به نخستوزیر سوئد تن دادن دولت این کشور به بازی سازمان منافقین را به برافروخته شدن «شعله امید» در «دلهای عدالتخواهان» توصیف میکند.
به گزارش «وطن امروز»، چند روز پس از آنکه مراسم اهدای جایزه صلح نوبل به نرگس محمدی تبدیل به دورهمی تجزیهطلبان و گروهکهای تروریستی شد، برنده این جایزه یک گام دیگر را برای حمایت از آشناترین گروهک تروریست حاضر در تاریخ ایران یعنی سازمان منافقین برداشت.
نرگس محمدی در جدیدترین اقدام برای حمایت از این جانیان که دستشان به خون 17000 ایرانی آلوده است، با نگارش نامهای به نخستوزیر سوئد، از اقدام غیرقانونی این کشور در برگزاری دادگاه حمید نوری (شهروند ایرانی که سال 1398 با فشار منافقین در استکهلم دستگیر شد) تمجید کرد. نگارش این نامه در شرایطی است که فردا به عنوان موعد اعلام نتیجه این دادگاه اعلام شده است؛ دادگاهی که در آن به مواردی همچون دریافت پیامک تبریک سال نو از سوی رئیسجمهور سابق به عنوان شاهد مثالی از ارتباط حمید نوری با مقامات بلندپایه کشور استناد شده است. در چنین فضایی حمایت نرگس محمدی از این دادگاه نمایشی و غیرقانونی را که بیش از هر چیز به یک تئاتر تدارک دیده شده از سوی منافقین شباهت دارد، میشود تلاشی از سوی این بازیگر ضدانقلاب برای مشروعیت بخشیدن به حکم دادگاه دانست.
برگزاری این دادگاه در سالهای گذشته با انتقادات حقوقی فراوانی همراه بوده است. با این حال سوالی که برای همگان طرح میشود این است که نرگس محمدی طبق چه تعریفی از تروریسم، جنایت و خشونت، از دولتهای میزبان سازمان تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) که جنایات عیانی در دهه 60 داشته است، درخواست محاکمه اعضای آن و برگزاری دادگاهی برای رسیدگی به جنایاتشان را ندارد اما اینچنین از برگزاری دادگاه غیرقانونی ترتیب داده شده از سوی منافقین حمایت میکند؟
پاسخ این پرسش را البته میتوان در دیگر کنشهای نرگس محمدی و همسرش تقی رحمانی جستوجو کرد. تقی رحمانی که در این سالها نقش روابط عمومی نرگس محمدی را در شبکههای اجتماعی بازی میکرد، در جلسه هفته گذشته اهدای جایزه صلح نوبل به عبدالله مهتدی، رهبر گروهک تروریستی و تجزیهطلب کومله دست دوستی داد و او را به آغوش کشید. او پیش از این نیز در شبکه ایکس (توئیتر سابق) بارها پستهای اعضای سازمان منافقین از جمله «شبنم مددزاده» را بازنشر کرده بود؛ اقدامی که به علت بدنامی بیش از حدش، حتی رادیکالترین چهرههای ضدانقلاب نیز حاضر به انجام آن نیستند. در این فضا تقلای نرگس محمدی برای حمایت از دادگاه غیرقانونی سوئد، آن هم در آستانه صدور رای را میتوان نشانهای از همراهی و همسویی چهرههای ضدانقلاب دانست.
* هتل اوین یا سیاهچال استکهلم
نرگس محمدی در شرایطی این روزها از زندانی که بارها مخوف توصیفش کرده نامهنگاریهای متعدد و مصاحبههای فراوانی را ترتیب میدهد که حمید نوری از سال98 در سلول انفرادی زندان سوئد نگهداری میشود؛ مسالهای که واکنش مجید نوری، فرزند حمید نوری را نیز در پی داشت و وی در پستی در فضای مجازی با اشاره به این تناقض نوشت: «نرگس محمدی زندانی در اوین! نامه نوشته برای نخستوزیر سوئد! شوهرش هم رفته پیش شاه سوئد! مثلا داره سعی میکنه دادگاه پدرمو تقویت کنه ولی خودش خوب میدونه عملا با حماقتش داره به ما کمک میده و باعث میشه معلوم شه زندان اوین مخوفه یا سوئد! دشمن احمق همین موقعها خوبه!»
مجید نوری در همین زمینه در گفتوگو با «وطنامروز» درباره شرایط حاکم بر دادگاه پدرش گفت: مهمترین مسالهای که در این چند سال برای ما روز به روز روشنتر شد این بود که زمین بازی ما یک زمین حقوقی نیست بلکه کاملا سیاسی است. برای نمونه ما مدتهاست از قاضی پرونده درخواست ملاقات کردهایم اما هیچ امکانی را در اختیار ما قرار ندادند. وی ادامه داد: استاندارد چندگانه حاکم بر این دادگاه نشان داد ابدا ماهیت حقوقی نداشته و کاملا سیاسی و شوآف رسانهای است.
نوری با بیان اینکه برای گرفتن بهانه از دستگاه قضائی سوئد و رسانههای ضدانقلاب در برخی جلسات دادگاه شرکت کرده است، ادامه داد: برخلاف همیشه که با پروپاگاندا این گزاره را تکرار میکردند که چون جمهوری اسلامی ادلهای برای دفاع از محکومان ندارد در جلسات شرکت نمیکند، این بار خانواده نوری در تمام جلسات دادگاه شرکت کرد اما نهایتا این نمایش در مسیر سیاسی خود پیگیری شد. وی ادامه داد: موارد متعددی وجود دارد که نشان میدهد این دادرسی، دادرسی یکطرفهای بوده است که از قبل تمام نقشههای آن تدارک دیده شده است. پدر من اکنون 50 ماه است در سلول انفرادی زندانی شده است که تا 25 ماه ابتدایی حتی اجازه داده نشد با خانواده خود دیدار کند و 7 ماه ابتدایی حتی اجازه برقراری تماس تلفنی را به وی ندادند. این محدودیتهای عجیب در شرایطی که قاضی پرونده گفته ایشان نباید محدودیتی داشته باشد، چگونه توجیه میشود؟ ما حتی وقتی از قاضی پرونده درخواست کردیم دستور برداشتن این محدودیت را بدهد، اعتنایی نکرد. یا چرا بازجوی این پرونده که به شکل بدیهی باید بیطرف باشد، خودش اعلام میکند در این پرونده بیطرف نیست؟ دادستان پرونده صراحتا به وکیل آقای نوری توهین کرد و گفت شرم بر تو باد(!) که طبیعتا نمیتواند نسبتی با یک دادگاه حقوقی داشته باشد.
* خوشرقصی سمپات منافقین در دقیقه 90
فرزند حمید نوری با اشاره به موارد متعدد دیگری از جمله اینکه دادگاه حتی اجازه ورود شهودشان را به جلسات محاکمه نداده و حتی آنها را تهدید کرده در صورت حضور در جلسات دادگاه بازداشت خواهند شد، گفت: مجموعه این شرایط و شواهد بخوبی نشان میدهد آنچه عملا در سوئد جریان دارد نه یک محکمه حقوقی که یک سناریوی سیاسی از پیش تعیین شده است.
مجید نوری همچنین درباره فعل و انفعالات اخیر نرگس محمدی و خانوادهاش گفت: مریم رجوی به عنوان رهبر گروهک تروریست منافقین از نخستین کسانی بود که دریافت جایزه صلح نوبل را به نرگس محمدی تبریک گفت، همسر ایشان (نرگس محمدی) با پادشاه سوئد یعنی کشوری که دادگاه پدر من در آن برگزار میشود دیدار کرده و خودش نیز با شبکه یک سوئد از درون زندان مصاحبه کرده است که کنار هم قرار دادن اینها بخوبی نشان از بازیگری فعال خانم محمدی برای صدور رای مطلوب سازمان منافقین علیه آقای نوری دارد. وی در پاسخ به این سوال که چرا نرگس محمدی نخستین موضع مصداقیاش پس از دریافت جایزه صلح نوبل باید به دادگاه پر اما و اگر حمید نوری ارتباط داشته باشد، گفت: تحلیل ما این است که نرگس محمدی از سمپاتهای سازمان منافقین است. رفتار او بشدت یادآور رفتار زندانیان سازمان در دهه60 است که در زندان از سازمان دستور شورش دریافت میکردند. عجیب هم هست که سمپات سازمان تا این حد صبوری میکند و به هیچ موضوع و مصداقی در این مدت واکنش نشان نمیدهد و نخستین موضع خود را آن هم با حجم فراوانی به دادگاهی اختصاص میدهد که منافع سازمان منافقین را تامین میکند. از همین رو نظام رفتاری خانم محمدی حکایت از سمپاتی وی برای سازمان منافقین دارد.
* داستان تکراری؛ از شیرین عبادی تا نرگس محمدی
رای دادگاه حمید نوری سرانجام فردا از سوی دادگاه سوئدی اعلام میشود؛ دادگاهی که با توجه به شرایط برگزاریاش نمیتوان انتظار چندانی از صدور رایی با عدالت و انصاف را از آن داشت. با این حال بازیگری فعال نرگس محمدی در دقیقه90 این بازی تدارک دیده شده از سوی منافقین را میتوان نشانهای از نقشه بلندمدت وی دانست. شیرین عبادی دیگر زن ایرانی برنده جایزه صلح نوبل نیز پس از دریافت این جایزه سیاسی در مجامع عمومی به عنوان نماینده خودخوانده جامعه مدنی ایران حاضر میشد و دولتهای خارجی را به افزایش تحریمها علیه مردم ایران تشویق میکرد. موضع هفته گذشته محمدی مبنی بر اینکه «سیاستها و راهبردهای دولتهای غربی» برای تحقق دموکراسی در ایران «سطحی» بوده است و به طور غیرمستقیم از حمله نظامی به ایران حمایت کرده بود را میتوان در کنار حمایت از نقشه سازمان منافقین در یک راستا فهم کرد. به احتمال زیاد نرگس محمدی که حالا با دریافت جایزه صلح نوبل شهرتی جهانی یافته از این به بعد قرار است به عنوان حامی اقدامات ضدایرانی دولتهای غربی این اقدامات را به نمایندگی از یک جامعه مدنی خیالی توجیه و به عنوان سیاستی در حمایت از مردم ایران ستایش کند.
ارسال به دوستان
آیا ارتباطی میان حمایت آمریکا و ناتو از جنگ اوکراین و برنامه الیگارشهای غربی برای کاهش انبوه جمعیت جهان وجود دارد؟
تاکتیکهای آخرالزمانی جنگ سوم جهانی
آگوستو زیمرمن *: درگیریهای نظامی نتیجه یک برخورد تصادفی نیست، بلکه برنامهریزی عامدانه دخیل است. برای عبرت هم که شده بیایید نگاهی به آنچه سال 2014 در اوکراین رخ داد، حول محور کودتای مورد حمایت دولت آمریکا و متحدان غربیاش بیندازیم. با پیروزی «ویکتور یانوکوویچ» در انتخابات ریاستجمهوری 2010، رادا (پارلمان اوکراین)، رای به فراموشی آرزوی عضویت در ناتو، از راهبرد امنیت ملی این کشور داد. دقیقا به همین دلیل، یانوکوویچ بر خلاف قانون اساسی - با کودتای نئونازیهای میدان در کییف - برکنار شد.
مسکو با دیدن هرج و مرج «میدان» و ترس از عواقب آن، مارس (اسفند) 2014 اقدام به الحاق کریمه کرد تا هم امنیت داراییهای نظامی خود را در آنجا حراست و هم از جمعیت قومی روسیه در برابر خشم کییف محافظت کند. یک همهپرسی برگزار شد و مردم محلی با اکثریت قاطع به پیوستن به روسیه رای دادند. دومینیک سانسون، کارشناس سیاست خارجی - پارسال با آغاز جنگ اوکراین - برای تارنمای آمریکن کانسرویتیو نوشت: «حرکت به سوی کریمه به عنوان یک پاسخ برای تأمین منافع کلیدی دریایی روسیه در بندر آب گرم سواستوپل انجام شد. افزون بر این، قیامهای همزمان در دونباس پاسخی به وضعیت کییف بود... متعاقبا موضع رسمی کرملین این بود که این شهروندانی که قومیت روس دارند، نباید تحت حکومت یک گروه شورشی نامشروع زندگی کنند که به طور غیرقانونی با سرنگونی یک حکومت کاملا منتخب به قدرت رسیدهاند».
جان مرشایمر، دانشمند آمریکایی علوم سیاسی و روابط بینالملل - و بنیانگذار نظریه رئالیسم تهاجمی- از دانشگاه شیکاگو در این باره نوشت: «با احترام به اوکراین. درک این نکته بسیار مهم است که تا سال 2014، ما توسعه ناتو و اتحادیه اروپایی را متصور نبودیم؛ توسعه به مثابه سیاستی که هدف آن مهار روسیه بود. هیچکس قبل از 22 فوریه 2014 به طور جدی فکر نمیکرد روسیه یک تهدید است. اتفاقی که افتاد این بود که با راه افتادن این بحران بزرگ ما مجبور شدیم دنبال مقصر بگردیم و البته هرگز خودمان را مقصر نمیدانستیم. ما میخواستیم روسها را مقصر بدانیم، پس این داستان را اختراع کردیم که روسیه متمایل به تجاوز به اروپای شرقی است».
منطق ایجاد ناتو این بود که یک اتحاد دفاعی برای جلوگیری از حمله اتحاد جماهیر شوروی سابق به اروپای غربی باشد ولی هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 فروپاشید، اگر ادعاهای ناتو درست بود، این سازمان قاعدتا باید برچیده میشد، چون هدف ادعایی آن اکنون ناممکن است. در عوض، از اواسط دهه 1990، دولتهای متوالی ایالات متحده به طور منظم برای گسترش ناتو در شرق اروپا فشار وارد آوردهاند.
جمهوری چک، مجارستان و لهستان در مارس 1999 به این بلوک امنیتی پیوستند. 5 سال بعد بلغارستان، رومانی، لتونی، لیتوانی و استونی نیز ملحق شدند. سپس در خلال نشست آوریل 2008 در بخارست، ناتو پذیرش عضویت گرجستان و اوکراین را مورد بررسی قرار داد که روسها معتقد بودند این «تهدیدی مستقیم» برای امنیت ملی آنهاست.
البته مسکو به طور منطقی این را خلف وعده دولت آمریکا و متحدانش میدانست که هنگام فروپاشی دیوار برلین قول داده بودند ناتو هرگز «یک اینچ به سمت شرق» پیش نخواهد رفت.
بر این اساس، بحران کنونی در اوکراین در درجه اول، نتیجه تلاش دولت آمریکا برای کشاندن قاطعانه یکی دیگر از کشورهای اروپای شرقی به مدار و ساختار دفاعی خود، از طریق عضویت -مشارکت در ناتو و یک توافقنامه اتحاد صریحا ضدروسی با اتحادیه اروپایی است. اوکراین اکنون شریک نزدیک ناتو است و دولتش سطوح بیسابقهای از حمایت نظامی از خود را گزارش میدهد. تا امروز، کشورهای عضو ناتو میلیاردها دلار و یورو تجهیزات نظامی در اختیار اوکراین قرار دادهاند. آنها سلاح، مهمات و بسیاری از تجهیزات نظامی سبک و سنگین از جمله سیستمهای ضدتانک و ضدهوایی، هوویتزر و پهپاد را به این کشور ارسال میکنند.
در تارنمای رسمی ناتو آمده است: «از سال 2014 ناتو برای اصلاح نیروهای مسلح و نهادهای دفاعی اوکراین از جمله با تجهیزات و حمایت مالی کمک کرده است. متحدان همچنین دهها هزار سرباز اوکراینی را آموزش دادهاند و نیروهای اوکراینی نیز با مشارکت در تمرینها و عملیاتهای ناتو، تواناییهای خود را توسعه دادهاند».
در دوران ریاستجمهوری ولودیمیر زلنسکی، کییف مجموعهای از قوانین را با هدف «روسیهزدایی» وضع کرده است. در نتیجه، کتابهای روسی و حتی موسیقی روسی ممنوع شد و فقط کتابهایی به زبان اوکراینی یا «زبانهای بومی اتحادیه اروپایی» میتوانند در این کشور منتشر شوند.
زلنسکی یکی از همکاران مجمع جهانی اقتصاد (WEF) به رهبری کلاوس شواب است. سازمانی که - اجلاس داووس را برگزار میکند و - پشت «بازنشانی بزرگ» قرار دارد. به گفته لئون کوشنر، نویسندهای که توسط بازماندگان اوکراینی آنچه هولوکاست خوانده میشود، بزرگ شده است: «از سال 2014، الیگارشها [اوکراین را] به سبک اوباش اداره میکنند و زلنسکی بازیگر آن زمان را به عنوان عروسک ریاستجمهوری خود انتخاب کردند. کلاوس شواب، عضو مجمع جهانی اقتصاد، به انتخاب او و عروسک خیمهشببازی کانادایی همتایش، ترودو، کمک کرد. تقریبا هر بازیگر ثروتمند و مشهوری به اوکراین رفته و با پول بیشتری بازگشته است؛ از بیل گیتس تا جو بایدن، از جورج سوروس تا کلینتونها. همه آنها میدانند باب تجارت در اوکراین باز است». به طرز عجیبی، مجموع حمایت مالی استرالیا از دولت اوکراین اکنون به 790 میلیون دلار استرالیا (520 میلیون دلار آمریکا) رسیده است. این بزرگترین کمک یک کشور غیرعضو ناتو به این کشور جنگزده و بیشتر از حمایت برخی از 32 عضو این بلوک است. دولت بایدن هم به نمایندگی از ایالات متحده صدها میلیارد دلار کمک نظامی به اوکراین ارسال کرده است.
خب! اگر هدف جلوگیری از خونریزی باشد، این راهش نیست. اگر همانطور که برخی گمانهزنی میکنند، یک طرح الیگارشی برای کاهش جمعیت عظیم انسانی وجود داشته باشد، آنگاه جنگهای مهندسی شده، راهی ایدهآل برای نیل به این هدف است. قبلا هم اتفاق افتاده است. در جنگ اول جهانی 21.5 میلیون نفر جان خود را از دست دادند که 13 میلیون غیرنظامی بودند. مرگ غیرنظامیان عمدتا ناشی از گرسنگی، قرار گرفتن در معرض بیماری، امراض مختلف، برخوردهای نظامی و قتلعام بوده است. در جنگ دوم جهانی، 40 تا 50 میلیون انسان جان خود را از دست دادند که بزرگترین در بین تمام جنگها بود. در حال حاضر، ما شاهد مراحل پیشرفته این روند هستیم، زیرا آمریکا و متحدانش در ناتو سالهاست برای جنگ جهانی با روسیه مانور میدهند. آنها عربده میکشند که این جنگ برای محافظت از «آزادی و دموکراسی» است و در همان حال به اخاذی دار و ندار قربانی و متجاوز میپردازند. ما باید نسبت به این تاکتیکهای آخرالزمانی الیگارشهای غربی هشدار شویم و در برابر تمام تلاشهای آنها برای تحمیل اهداف مخربشان بر سرمان مقاومت کنیم.
* پروفسور دپارتمان حقوق موسسه آموزش عالی شریدان استرالیا، رئیس انجمن تئوری حقوقی والتا و کمیسر پیشین اصلاح قانون در استرالیای غربی
ارسال به دوستان
درباره تشییع باشکوه شهدای دفاع مقدس
شهید و میدان فرهنگی
محمدجواد محسنی: از کوچه پسکوچهها، خود را به زیر پل کالج میرسانم، اگر از اینجا هم عبور کنم، براحتی تا خود دانشگاه تهران میرسم، یک لحظه مقابل موتور یک مأمور را میبینم، محکم میگوید: «راه بسته است، کجا؟» میگویم: «تشییع شهدا!» و او با جدیت میخواهد که موتور را پارک کنم و پیاده ادامه مسیر دهم. با خود گفتم حتما میشود به بهانهای از مامور هم عبور کرد. احتمالا اگر بگویم، دفتر کارم در خیابان سعید است، میگذارد عبور کنم! از من میپرسد: «پس چرا پارک نمیکنی؟» به شوخی میگویم: «دنبال بهانه میگردم!» و او میگوید: «شهدا بهانه را از ما گرفتهاند». در خود فرومیریزم! چقدر این جمله دقیق است. شهدا بهانه را از ما گرفتهاند! نمیدانم مامور انتظامی چقدر به این جمله فکر کرده است، یا اینکه از کدام دانشگاه فارغالتحصیل شده که چنین ادبیات دقیقی به کار برده است اما حسابی این جمله حرف برای گفتن دارد.
همینطور که به جمله مامور انتظامی فکر میکنم، حوالی تئاتر شهر خود را وسط جمعیتی میبینم که یکدیگر را نمیشناسیم اما در مسیری مشخص به سمت هدفی واحد حرکت میکنیم. فضای خاصی بر جمعیت حاکم است، حضور ۱۱۰ شهید گمنام در شهر تهران حال و هوای شهر را عوض کرده است. تاثیر مراسم تشییع در چهره مردم شرکتکننده کاملا مشخص است. حتی خیابانهای بیحس و حال تهران هم از این تشییع متأثر شده است. جالب است، یکی از مشخصات ارتباط مدرن را گسست بین زمان و مکان میدانند اما «پدیده تشییع شهدا» این قدرت را دارد که در کانونیترین جلوه مدرنیته در ایران یعنی دانشگاه تهران، دوباره مکان و زمان را به هم پیوند دهد و به آن روحی جدید ببخشد.
اغلب زبان رسانه در توصیف شهید الکن است، زیرا گنجاندن یک سبک زندگی ارادهمند، نه کار سهلی است که از قلم حقیر برآید و نه واژگان این سطور کشش دارد اما از سویی پدیده تشییع شهید از آن دسته ظرفیتهای مغفول است که کمتر شخص یا جریانی به آن ورود میکند. حرکت هماهنگ یک گروه به سمت هدف مشخص را میتوان از منظرهای مختلف جامعهشناسی و مردمشناسی درک کرد؛ میتوان هم از منظر نظریه جنبشها به آن نگاه کرد و هم با ادبیات کنش و جامعهپذیری به آن نگریست و در ضعیفترین حالت به عنوان یک فرهنگ و باور به آن نگریست. هرچند معتقدم «تشییع شهید» ریشهای مستحکم در سنت دارد اما آن را پدیدهای مدرن میدانم که توانسته بحرانهای اجتماعی بسیاری را کنترل کند و پشتسر بگذارد ولی به راستی چرا توصیف جامعه ایرانی با این مشخصه از سوی نهاد جامعهشناسی و مردمشناسی مورد غفلت قرار میگیرد؟
اتنوگرافی(قومنگاری) که هم جامعهشناسی و هم مردمشناسی درباره آن پیشنهادات متعددی دارد، پس چه زمان قرار است سراغ پدیدههای ایرانی آید؟ یعنی جامعهشناسان ایرانی چه زمان قرار است از محیطهای آکادمیک خارجشده و پدیدههایی چون تشییع شهید را مورد بررسی قرار دهند؟ اتنوگرافی به کار میدانی (مشخصا مشاهده مشارکتی) اطلاق میشود که توسط یک پژوهشگر حاضر در میدان فرهنگی پیگیری میشود. پژوهشگر اطلاعات خود را پیرامون فرهنگ خاص، رسوم، عقاید و رفتار مردم ثبت و آنها را توصیف میکند. توصیف «پدیده تشییع شهید» از جهات مختلفی قابل بحث و بررسی است؛ گاه میتوان از منظر جمعیتشناسی به تیپولوژی افراد حاضر در تشییع پرداخت و گاه میتوان کنش افراد حاضر در این مراسم را تصویر کرد. اغلب این مراسمها نیز دارای ویژگیهای مشترک هستند. مثلا همواره مادرانی به همراه قاب عکس شهید در مراسم حاضر میشوند؛ تاکنون سؤال شده است چرا انرژی و انتظار یک مادر پایانی ندارد؟ اساسا این ویژگی در کدام نقطه جهان قابل مشاهده است؟ صبوری پدران نیز جالب توجه است. معمولا پدران در آخرین نقطه مراسم تشییع آرامآرام با جمعیت پیش میروند! نوجوانان اما پیشقدم هستند و معمولا تلاش میکنند در نزدیکترین نقطه به شهدا حرکت کنند و گاه فرصتی به دست آورند تا جملهای بر تابوت شهید بنویسند یا چفیه و شال خود را متبرک کنند. این جوانان که جنگ را ندیدهاند یا درکی از فضای جنگ ندارند چطور با یک شهید ارتباط پیدا میکنند؟ مگر «شکاف نسلی» که ما همواره از آن در مجلههای علوم انسانی میشنویم بر این جوانان اثر نگذاشته است؟ پس این جوانهای پرتعداد چه کسانی هستند و با کدام باور میآیند؟
به نظر میرسد علم جامعهشناسی در ایران امروز، انتزاعی شده و جامعهشناس در مسیر آپارتمان تا محل کار و تدریس خود گرفتار شده است. البته این عافیتطلبی ویژه جامعهشناس نیست، فیلمساز ما نیز همینگونه زمینگیر آپارتمان شده است، حتی سیاستگذار فرهنگی!
در پایان اینکه پدیدههای بسیاری در جامعه ایرانی چه به عمد و چه بر اثر غفلت از دید نهادهای تحلیلگر جامعه و اجتماع، پنهان مانده است. به نظر میرسد پدیدهای مانند تشییع شهید در کلانموضوع خود یا در سطح خرد قابل شناخت و کشف است. «مادری که هنوز قاب به دست میگردد»، «سربازی که به شرکتکنندگان در تشییع احترام نظامی میگذارد»، «موکبی که در خلوتی شب برپا میشود و در سکوت برچیده میشود»، «بغض نوجوانان» و... همه از موضوعاتی است که ادبیات علمی هنوز به سمت توصیف آنها نرفته است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|