|
گفتوگوی «وطن امروز» با حجتالاسلام دادسرشت درباره ابعاد فرامرزی اربعین
اربعین، نمای هویت مقاومت
در سالهای اخیر و با استمرار حرکت میلیونی اربعین، گویا شاهد شکلگیری هویتی فراتر از مرزها در میان ملتهای مسلمان هستیم؛ هویتی که بروز و ظهور آن را در کشورهای جبهه مقاومت و در شکلگیری وحدت حول مفهوم مقاومت علیه دشمنان اسلام میتوان به وضوح دید. این شرایط بیشباهت به عصر ظهور و تصویری که در روایات از عصر ظهور برای ما توصیف شده است، نیست. اما در این شرایط نسبت هویت فرامرزی اربعین با هویتهای ملی چیست و این مساله در دوران ظهور چگونه خود را نشان میدهد؟ در این ارتباط با حجتالاسلام محمد دادسرشت، مدیر حوزههای علوم اسلامی دانشگاهیان کشور به گفتوگو نشستیم.
* * *
* طرح بحث ما درباره امام حسین(ع) و شکلگیری هویت جدید فرامنطقهای و فراملی و جهانی حول محور آن حضرت است. چیزی که تحت عنوان هویت در اندیشه مدرن بازسازی میشود، میتواند در قالب هویت ملی سامان داده شود و اشخاص خودشان را با یک پهنه جغرافیایی تعریف میکنند و آگاهی آنها از خودشان بر یک ارض جغرافیایی ابتنا دارد. آنچه در یکیدو دهه گذشته شاهد آن هستیم شکلگیری طرح جدیدی از هویت است که فرای این مرزها و چارچوبهای تمدنی غرب جدید عمل میکند و آن هم هویتی فراملی است. به طوری که تمام ایرانیان و تمام جهان اسلام در روز اربعین هویت واحدی مییابیم، در حالی که هویت ملی خود را نیز نفی نمیکنیم. لذا میخواستیم پیرامون هویت جدید امتمحور که پیرامون امام شکل میگیرد و ظرفیتی که برای جهان اسلام دارد صحبت کنیم. ایدههای شما پیرامون شکلگیری این هویت چیست؟ آیا از اساس شکلگیری این هویت جدید را قبول دارید یا نه؟
من ابتدا به چند نکته مقدماتی اشاره میکنم. یکی اینکه این مساله وابسته به تعریف جامعه است. ما معمولا تعریف جامعه را در ادبیات جامعهشناختی یا به صورت جغرافیامحور داریم یا اگر جغرافیایی هم نیست باز هم به «جغرافیا مرتبط» است. مثلا کسانی که حکومت را مدار تعریف جامعه میدانند، آن حکومت در قلمرویی جغرافیایی حکمرانی میکند و باز مرتبط با جغرافیاست. مرحوم علامه طباطبایی جملهای دارد که میگوید به طور کلی، اسلام با هر نوع قومیتگرایی مخالف است. وقتی علت و فلسفه این مساله را ذکر میکند، میگوید به خاطر این است که اساسا فضای تکوینی خلقت یک فضایی اجتماعی بوده است و در اصطلاح یک نظام تسخیری بوده و همه همدیگر را به کار میبستند و تعاملات اجتماعی در هر کجا که قرار باشد محدودیت و ممنوعیت داشته باشد، با فلسفه خلقت و با سنت الهی نمیسازد. قومیتگرایی یکی از اینهاست. جغرافیایی نگاه کردن یکی از اینهاست. چون شما بندی میبندید و میگویید از این مرز به آن طرف به من ربطی ندارد و تعاملات من با این طرف مرز است. اگر تعاملات از این طرف مرز به آن طرف مرز رفت، باید بر اساس تعاملات دیپلماتیک عمل کرد. فلذا اسلام، فضای جغرافیایی یا هر چیزی که تعاملات انسانها را محدود و مادی کند، خلاف اساس خلقت میداند. هر چند خالق همین قومیت نیز خدای متعال است ولی آن قومیت کارکردی داشته و کارکرد آن ایجاد محدودیت نبوده است. لذا در حکومت جهانی حضرت بقیهالله هم چنین چیزی نمیبینید و مرزبندیای وجود ندارد و عالم یکپارچه است. بهرغم اینکه قومیتها حفظ میشود و اختلاف نژاد و زبان حفظ میشود و همه قاعدتا همشکل نمیشوند و همه به یک شکل حرف نمیزنند و همه به یک شکل رفتار نمیکنند، در عین حفظ جنبههای فرهنگی و یکپارچگی وجود خواهد داشت.
قرآن کریم اساسا به این صورت به هویت نگاه نمیکند. من از مقدمه اول خود وارد مقدمه دوم میشوم که خداوند جوامع را چطور تعریف میکند و هویتها چگونه شکل میگیرد؟ اساسا هر پیغمبری که آمده یک خطکشیای میان حق و باطل یا کفر و ایمان یا شرک و توحید کرده است. این خطکشی یا دوگانه همواره بوده است و همه چیز بر اساس حق و باطل طراحی شده است. قرآن کریم هم همینطور است. لذا شما حول مفهومی تحت عنوان ولایت جمعی یا ولایت عرضی، دو جامعه تعریف میکنید که هیچ فضای جغرافیایی در آن حفظ نیست.
ما وقتی درباره ولایت صحبت میکنیم معمولا از ولایت طولی سخن میگوییم، مثلا ولایت خداوند متعال بر بندگان و ولایت فقیه بر مردم و ولایت امام بر مأموم و طولی نگاه میکنیم اما - و یا - رویکرد دیگری از ولایت در قرآن آمده است که ولایت بین افراد و ولایت متقابل و ولایت عرضی است. آیه 71 سوره توبه میفرماید «المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض». این «بعضهم» یعنی همه مومنان و مومنات بر هم ولایت دارند و ولایت طولی نیست و مفهوم طولی اینجا معنادار نمیشود. ولایت متقابل است. همین را برای کافرین هم داریم، هر چند برای منافقین چنین چیزی نداریم. برای کافرین، اهل کتاب، مجاهدین، مهاجرین و مومنین «بعضم اولیاء بعض» آمده است. مفهوم «بعضهم اولیاء بعض» به ولایت متقابلی شکل میدهد که وقتی قرآن را بررسی میکنید، باز هم بر مدار حق و باطل است. یعنی کافر و اهل کتاب و مشرک در یک طرف هستند و مومن و مجاهد و مهاجر هم در سمت دیگر هستند. چه چیزی قوام این دو است؟ چه چیزی موجب میشود کسی وارد این جامعه ایمانی شود که جغرافیا در آنجا معنا ندارد؟ اویس قرنی در قَرَن است ولی محمدی است. سلمان فارسی مسلمان نیست ولی پیامبر برای او گاردکشی میکند و با خود آدم میبرد و پشت سر هم معجزه نشان میدهد تا سلمان را با خودش ببرد. سلمان در آن زمان حتی مسلمان نیست ولی محمدی است. جغرافیا و قومیت در آن معنا ندارد. سلمان فارس است ولی محمدی میشود اما ابولهب که از تیره بنیهاشم است از این خاندان جدا میشود! قومیت، نسب و جغرافیا هیچکدام مساله نیست.
با کنکاش در آیات ولایت متقابل 2 رکن اصلی وجود دارد که در کنار هم قرار میگیرند و آدمها را در جامعه ایمان و جامعه کفر تقسیمبندی میکنند.
یکی باور است، باور به مدلی که قرآن به آن میگوید ایمان و کفر. نه صرف باور؛ باوری که به قول مرحوم علامه طباطبایی موتور محرک کنش میشود و کمی عمیقتر از باور است و فقط یقین قلبی نیست و در ادبیات امروز یک باور تحرکبخش است. در قرآن به آن ایمان و کفر میگویند. البته در کفر هم همین قدر کنشگری تولید میکند. تمام کافرانی که در مقابل پیغمبران کنشگری کردند برآمده از کفر و شرک خود کنشگری کردهاند. کفر هم دوباره باوری قلبی و یک یقین صرف نیست و موتور محرکهای است و کنشی را تولید میکند. خود کنش جزو کفر یا ایمان نیست. اسم آن در قرآن عمل است.
رکن دوم کنش متناسب این باور است. نفاق اینجا خارج میشود. به قول مرحوم حجتالاسلام علی صفایی (عین صاد)، اینها بیشکل هستند. آب و مایع نیستند که در هر چه بریزید شکل آن را بگیرند. بیشکل هستند. قرآن به آن میگوید نفاق و این جزو داستان ولایت عرضی و ولایت اجتماعی و ولایت جمعی نیست و در این آیات پیدا نمیشود. «بعضهم من بعض» و چیزی بیسر و ته هستند. ما در تعریف خود میگوییم اینها بالاصل کافر هستند. درست است که قیافه مومن به خود گرفتهاند ولی در ادبیات قرآن، اینها حتی جزو کافران هم نیستند و بیصاحب و بیوطن و بیکس و بیهمه چیز هستند.
بحث این است که یک کنش متناسب با این باور تحرکبخش و یک باور تحرکبخش، هر دو که در یک نفر به تناسب با هم جمع میشود و او را در موقعیتی قرار میدهد که ما به آن میگوییم یا در جامعه ایمانی است یا در جامعه کفر است و هیچ ربطی به جغرافیا و حسب و نسب و قوم و... ندارد. این ادبیات قرآن و این تقسیمبندی قرآن است.
هویت دقیقا طبق همین برای فرد تعریف میشود. یعنی هویت مومنانه به چیست؟ قرآن میفرماید آنهایی که هجرت نکردهاند؛ «مَا لَکُمْ مِنْ وَلَایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ» یعنی کنش متناسب ایمان خود را انجام ندادهاند جزو مومنین نیستند، «حتی یهاجروا» تا زمانی که کنش را انجام بدهند تا هویت مومن به آنها اطلاق شود.
از آن طرف کافر هم همینطور است. بیهویتی منافق به دلیل همین است چون نه جزو این است و نه جزو آن. برای همین هر جا بخواهیم هویتی را شناسایی کنیم یا به هویتی شکل بدهیم، باید یک باور مشترک و یک کنش متناسب مشترک تعریف کنیم. یعنی آدمهایی که حول این به وحدت و اشتراک میرسند و کمکم به توسعه «من» خود میرسند و یک «من» اجتماعی و یک «ما»ی اجتماعی تشکیل میدهند، یک هویتی مشترک پیدا میکنند.
کار امام حسین در حرکت خود این است که در حقیقت همین آدمها را دور هم به یک وحدتی میرساند. البته در این سیر، ریزشی هم دارد. اشکال ما در جریان کربلا این است که اتفاقا آن ملیت را کنار نمیگذاریم. باید آن بعد قومیتی مجزاکننده و متمایزکننده من از آن عراقی کنار گذاشته شود و وحدتی شکل بگیرد.
من عقیده دارم در جریان کربلای فعلی که امروز اتفاق میافتد، اگر قومگراییها و آسیبهای قومیتگرایی را کنار بزنیم و تعصبات جاهلی قومیتگرایی را بتوانیم بزداییم، اتفاقا هویتی جهانی شکل میگیرد و حول محور حق که امام باشد، هویتی ناب خواهیم داشت. امروز در مسیر آن هویت ناب هستیم. اگر مسیر این هویت ناب پیراسته شود آن هویت ناب پساظهوری را میتوان تصور کرد.
نسبت چیزی که ما درباره آن بحث میکنیم با هویتهای ملی و قومی که مطرح میکنیم چیست؟ در اربعین هر کسی میآید و پرچم خود را بلند میکند. فرد پاکستانی پرچم خود و ایرانی پرچم خود را بلند میکند. احساس من این است که این هویت در نقطه آغاز است و اربعین و محور مقاومت در منطقه از جلوههای آن هستند. اینکه یک افغانستانی زیر پرچم حاجقاسم سلیمانی در سوریه میجنگد نشان میدهد که این فرد طرحی متفاوت از خودش دارد. آن افغانستانی به درک دیگری از خودش رسیده است که این عمل را انجام میدهد، لذا اربعین یکی از جلوهها است و جلوه دیگر همین بحث محور مقاومت است و شاید بشود جلوههای دیگری پیدا کرد. نکته بعد اینکه شما هویتهای قومی را به عنوان یک مانع مطرح کردید ولی تصور من این است که هویتها همعرض نیستند، همافق هم نیستند. هویت دینی در حال ظاهر شدن در افق دیگری است. شاید همان افغانستانی که در سوریه میجنگد در ایران به یکسری مشکلات بخورد و قوانین حاکمیتی ما دست و پایش را ببندد. به نظر من اربعین در این سبک است که ما جایی پیدا میکنیم تا چارچوبهای مدیریتی دنیای مدرن را کنار بگذاریم و طور دیگری نگاه کنیم. فرد عراقی با زور از زائر ایرانی پذیرایی میکند، هر چند که اشراف دارد که من با او تفاوتهایی دارم ولی در لایههای بنیادین پیوندی با او دارم که میخواهد اینگونه از من پذیرایی کند. به نظر من نباید این هویتها را هم عرض و در افق هم دید، من اینها را در طول هم میبینم.
۲ نکته وجود دارد. نکته اول درباره مثال شما است. فرد عراقی اصلا هویت ملی شما را نمیبیند. او این را میبیند که تو زائر حسین(ع) هستی و مهم نیست از افغانستان، عراق، ترکیه و ایران یا هر کجای دیگری آمدهای. برای او مهم نیست که تو چه کسی هستی! تو منتسب به حسین(ع) هستی و در فرهنگ من اکرام زائر حسین از اوجب واجبات است و حتی از نماز هم واجبتر است. او حکم میزبانی خود را رعایت میکند و کاری با این حرفها ندارد.
نکته دوم این است که این مساله را باید کجا مطالعه کرد؟ نسبت یک جامعه جهانی پساظهوری با فرهنگهایی که خلق خداست، چیست؟ زبان که مهمترین نماد و شاخصه فرهنگ و برونداد فرهنگ است، خلق خدا است. تکثر زبانی و تکثرنژادی خلق خداست. تکثر رنگ، پوست و تکثرهای مختلفی که خدای متعال خلق کرده است چه نسبتی با فرهنگ جهانی پیدا خواهد کرد؟ فرهنگ جهانی مدرنیته امروز نه، بلکه فرهنگ جهانی پساظهور را عرض میکنم.
من از کلمه تعصبهای قومیتی استفاده کردم. قومیت به خودی خود، خلق خداست و در فضای اجتماعی کارکرد دارد و تضارب قومیتی - نه تقابل قومیتی – تمدنزا است. تقابل قومیتی همان است که مرحوم علامه گفت که مرز دور خود میکشیم و اجازه نمیدهیم تعاملات انسانی به اوج برسد. تضارب رای و تضاربات قومیتی اتفاقا در تمدنسازی کارکرد دارد و تمدن به همین صورت ایجاد میشود ولی تعصبهای قومیتی به این صورت نیست. در جریان کربلا و در پیادهروی اربعین رفتار برخی اقوام و برخی ایرانیان و برخی عراقیها را با هم ببینید. تکبر و تعصبات قومیتی باعث ناراحتی برخی عراقیها و برخی پیادهروها میشود. اینها تعصبات قومیتی است که اجازه نمیدهد یکپارچگی اتفاق بیفتد. اینها مانع است و نمیگذارد این اتفاق بیفتد.
پس چند نکته وجود دارد. اول اینکه تعامل فرهنگ قومیتی و ملی با فرهنگ جهانی که در اربعین رخ میدهد و فراملی است را باید چطور دید؟ باید همانطور نگاه کرد که بعد از ظهور با حفظ خردهفرهنگها یک حکومت جهانی داریم. اگر بحث یکپارچگی هویت فراملی در جریان اربعین یا جبهه مقاومت یا هر شکل دیگر است، باید به این نکات توجه کرد.
فرهنگ ملی کجا میتواند به شکلگیری هویت فراملی کمک کند؟ وقتی که هویت ملی انگیزهبخش و موتور محرک و هلدهنده و تحرکبخش آن اتفاق باشد. چون ما با فرهنگ حسینیه و فرهنگ عزاداری بزرگ شدهایم، طبیعتا بخش قابل توجهی از این راهپیمایی را تشکیل میدهیم. افغانستان و پاکستان هم همینطور است ولی کشورهای مسلمان دیگری را دارید که پول هم دارند ولی خیلی در این رخداد نمیآیند. مثلا لبنان را دارید. لبنانیها در سالهای قبل پول هم داشتند و زبان مشترک داشتند ولی با فرهنگی به این صورت بزرگ نشده بودند. یعنی مؤلفه فرهنگ ملی که او را به این هویت فرا ملی بکشاند در او ضعیفتر از من ایرانی است. از این رو من ایرانی با سر میروم ولی او الزاما با سر نمیآید. ما کشورهای مسلمان در پیرامون خود زیاد داریم. چند کشور در جریان راهپیمایی اربعین به طور شاخص شرکت میکنند؟ کشورهایی مثل پاکستان، افغانستان و ایران و آنهایی که بیشتر با فرهنگ حسینیه و عزاداری بزرگ شدهاند. ما بحرینی عرب زبان و مسلمان شیعه کم نداریم، چند بحرینی در پیادهروی اربعین به چشم میآیند؟ ممکن است گفته شود عربها همرنگ و همزبان هستند ولی اینطور نیست و تیپ اعراب سایر کشورهای عرب با عراقیها متفاوت است. کشورهای مسلمان شمال ایران هم به همین صورت است. چون وجهی که او را به هویتی فراملی میکشاند در فرهنگ او ضعیفتر است. این ویژگیهای فرهنگی در طول است. همین ویژگیها در ایران هم در عزاداریها تمایز ایجاد میکند. تمایز در جایی کارکرد اجتماعی دارد و در جایی کارکرد جداسازی و ضداجتماعی دارد. یک جا هویت ملی خود برای هویت فراملی کارکرد دارد و زمانی خود مانع هویت فراملی است. بستگی دارد به چه چیزی نگاه کنیم. من نام آن را تعصب میگذارم یعنی تعصبهای جاهلی در یک هویت و فرهنگ ملی همیشه مانع است.
* میگویند اربعین جلوهای از ظهور است و نماد درکی است که از تمدن جدید داریم. یعنی گفته میشود اگر میخواهید بدانید روابط انسانی در تمدنی که بعد از ظهور میآید به چه شکل است، اربعین را ببینید. نسبت این مساله با هویت قومی و کارکردها و کجکارکردها را بیان کردید. بیشتر درباره نسبت این حرکت و هویتهای ملی بحث کنیم، چون بحث جدیای که رخ میدهد این است که جایگاه دولتها در تمدن نوینی که داعیهدار ساختن آن هستیم چیست؟ آیا قرار است دولتها از هم بپاشند و مرزهای کشورها نباشد و همه تحت مدیریتی یکپارچه ذیل تمدن نوین اسلامی ظهور و بروز داشته باشیم؟ دلالتهای اربعین بر این مساله چیست؟
اینکه میگویند اربعین جلوهای از ظهور است به دلایل و به شاخصهای مختلف چنین قضاوتی میشود. یک شاخص برخی از فاکتورهایی است که درباره ظهور گفته شده است. مثلا جلوهای که در عصر ظهور است این است که افراد آنقدر با هم ندار هستند که نیازمندیهای خود را بدون اینکه با هم رودربایستی داشته باشند و به هم بگویند، از هم رفع میکنند. وقتی در اربعین گرسنه میشوید به کسی میگویید آب و غذا بده؟ منتی نیست، سر میز میروید و برمیدارید. کسی نمیگوید برندار! دست در جیب دیگری میکنید و نیاز خود را بر میدارید. او هم نمیگوید نکن. مشابه این فضاهایی است که از عصر ظهور برای ما ترسیم کردهاند. شما اینها را در فضای اربعین میبینید که بدون هیچ چشمداشتی، برادرانه نیازمندیهای شما برطرف میشود. این نگاهی است که در شباهت پساظهور و اربعین وجود دارد.
یک نگاه دیگر نگاه فلسفه تاریخی - اجتماع حق است. یکی از مهمترین شاخصههای ظهور «وأشرقت الأرض بنور ربها» است. ظاهرا این آیه برای قیامت آمده است ولی روایات ظهور هم دارد، یعنی روزی که نور خداوند متعال حاکمیت مطلق میشود. برای اینکه این حق مطلق اتفاق بیفتد، قبل از آن تجمیع حق داریم و مرحله قبل در طول تاریخ بشر تجمیع حق است. البته در آن طرف تجمیع باطل هم بوده است. از این رو انبیا و پیروان آنها در این سو میایستادند و غیر انبیا و پیروان آنها هم در آن سو میایستادند. از این جهت یک اجتماع حق اتفاق میافتد که خود جلوهای از اجتماع مطلق حق در ظهور است.
در عصر ظهور قاعدتا مرزهای جغرافیایی طبق روایت برداشته میشود. چون با اساس تکوین سازگار نبوده است. در روایت دیگر داریم که حضرت شبیه به استانداران، حکمرانانی منطقهای منصوب میکند. آنچه که یقین است این خواهد بود که خردهفرهنگها و ویژگیهای خارج از تعصب نژاد، زبان، فرهنگ، قبیله و... باقی خواهد ماند چون اینها خلق خداوند متعال است.
* برداشت من این بود که هویتی که در اربعین خلق میشود به نوعی بر هویت ملی برتری دارد و حوزه جدیدی از فرهنگ و تمدن و هویت ملی را خلق میکند که ورای هویتهای ملی است. به نظر میرسد شاید عصر ظهور هم همین باشد و عرصهای از قدرت و حاکمیت است که ساختارهای ملی نمیتوانند در آن حیطه دستدرازی و مرزآفرینی کنند.
چیزهایی امروز در داستان اربعین سازگار نیست. درست است که اربعین در مدار اباعبدالله است و موقعیتی معنوی است ولی باز مکانی جغرافیایی است و به لحاظ حضور کربلا و نجف جغرافیا دارد. در جریان حج هم به همین صورت است و مکان جغرافیایی است و زمان و مکان تعیین شده است و شما به عرفات میروید و به مشعر میروید و به منا میروید و بعد به مکه میروید.
* مکان خود شرف دارد.
بله! عرض من این است که آیا باز هم فضای معنوی را میتوانیم درک کنیم؟ منظور من از معنوی، عرفانی نیست بلکه فضای معنوی یعنی خارج از امور مادی. آیا در پساظهور شما میتوانید به این مکان مادی نگاه کنید؟ آن وقت عراق، نجف و کربلا میشود کل کره زمین.
آنچه در پساظهور اتفاق میافتد دیگر اینطور مکانمند نیست و منحصر در بخشی از کره خاکی نخواهید بود و همه جا همینطور است. نگاه متفاوت از این خواهد بود. ما امروز وقتی در اربعین وارد هویتی مشترک میشویم باز در پارادایم عراق راه میرویم و بسیاری از ویژگیهای ما در پارادایم عراق و فرهنگ عراقی است. اگر منت شما را میکشند به دلیل فرهنگ میزبانی عراق است. اگر یک روز بعد از اربعین به یک موکب بروید آیا غذایی پیدا میشود که شما بخورید؟ شما همچنان زائر حسین و میهمان عراقیها هستید؟ در فرهنگ عراقی دیگر بعد از اربعین، فرد خود را مدیون این میزبانی نمیداند. 2 روز بعد از اربعین موکبی نیست و باید پول بدهید و چیزی بخرید.
لذا بحث من این است که ما هنوز هم در پارادایم خاص بازی میکنیم. درست است که وقتی از بیرون نگاه میکنید گفته میشود اربعین حرکتی است که با این شاخصها میتوانید جلوهای از ظهور را درک کنید ولی همین حرکت هم بسیار مکانمند و قاعدهمند و زمانمند و وابسته به فرهنگ ملی عراق است. این وضعیت در هویتی ملی عراق معنادار شده است.
ارسال به دوستان
رهبر انقلاب در مراسم عزاداری دانشجویان در اربعین حسینی: کارزار جبهه حسینی با جبهه یزیدی تمامنشدنی است
مبارزه ادامه دارد
گروه سیاسی: همزمان با اربعین حسینی، دیروز مراسم عزاداری هیاتهای دانشجویی در حسینیه امام خمینی(ره) در حضور رهبر انقلاب اسلامی برگزار شد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، در این مراسم ضمن قرائت زیارت اربعین، حجتالاسلام والمسلمین اصلانی به ایراد سخن پرداخت و مداحان اهلبیت(ع) در رثای سالار شهیدان، نوحهسرایی کردند. در پایان این مراسم نماز ظهر و عصر به امامت حضرت آیتالله العظمی خامنهای اقامه شد. رهبر حکیم انقلاب اسلامی در بین 2 نماز در سخنانی با اشاره به زیارت عاشورا، کارزار میان جبهه حسینی و جبهه یزیدی را مستمر و تمام نشدنی و در عین حال نحوه این کارزار را به تناسب شرایط و اقتضائات متفاوت خواندند و تاکید کردند: انقلاب اسلامی ایران، فرصت و میدان وسیعی را در مقابل جوانان گشوده است و باید [با استفاده] از این فرصت، با برنامهریزی و شناخت صحیح وظیفه، اقدام لازم و بموقع را در جهت اهداف عالیه انقلاب انجام داد تا زمینه پیشرفت و فلاح و رستگاری فراهم شود.
حضرت آیتالله خامنهای هدف از قیام امام حسین(ع) را مقابله با ظلم و جور خواندند و افزودند: شیوههای مقابله جبهه حسینی با ظلم و جور به تناسب شرایط متفاوت است، این مقابله در دوران شمشیر و نیزه به یک گونه است و در دوران اتم و هوش مصنوعی به گونهای دیگر، در دوران تبلیغات با شعر و قصیده و حدیث شیوه خاص خود را داشت و در دوران اینترنت و کوانتوم نیز شیوههای دیگری را باید به کار گرفت.
ایشان با اشاره به اینکه این وظیفه در دوران دانشجویی به یک گونه است و در دوران مسؤولیت به گونه دیگر، خاطرنشان کردند: مقابله جبهه حسینی با جبهه یزیدیان همیشه به معنای تفنگ به دست گرفتن نیست، بلکه باید درست اندیشید، درست سخن گفت، درست شناسایی کرد و وظیفه را شناخت و دقیق به هدف زد.
رهبر انقلاب اسلامی با تاکید بر اینکه اگر در این مسیر حرکت کردیم، زندگی معنا و هدف پیدا میکند، گفتند: جوانان باید دوران کنونی را که به برکت انقلاب اسلامی، میدان وسیعی در مقابل آنها گشوده شده است، قدر بدانند و با برنامهریزی و مطالعه و فکر صحیح که لازمه آن آشنایی با قرآن و تأمل در آن است، اقدام بموقع انجام دهند.
حضرت آیتالله خامنهای خاطرنشان کردند: این اقدام بموقع، گاهی در محیط دانشگاه معنا مییابد، زمانی در فضای اجتماعی یا سیاسی لازم است و گاهی هم این اقدام، در راه کربلا و فلسطین و اهداف عالیه ضرورت مییابد.
ایشان در پایان تاکید کردند: استفاده جوانان از این فرصت تاریخی، به معنای فلاح و رستگاری است و اگر از این فرصت استفاده و به وظیفه عمل نشود، نتیجه آن خسران خواهد بود.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
راه قدس، راه اربعینیها
بهرام رخزادی: تاکنون تفاسیر و تعابیر متعددی از بیان معروف و پرتکرار حضرت امام(ره) که در آن گفته بودند: «راه قدس از کربلا میگذرد»، شنیدهایم. این بیان امام، مربوط به یکی از ماجراهای دوران دفاع مقدس است که در دهه60 اتفاق افتاد. اما این جمله، چه در لحظه بیان و چه بعد از آن، خود را از قید زمان و مکان خاص، جدا ساخت. چنین خصیصهای البته به معنای بیجایی و بیزمانی چنین بیانی نیست، بلکه به معنای دربرگیرندگی معنای آن است که در هر دوره زمانی و دقیقه تاریخی، قابل تأویل بوده و از توانایی معنابخشی به پدیدهها برخوردار است.
مسلم است که از لحاظ جغرافیایی عبور راه قدس از کربلا منطقی نیست، جغرافیا محدودیتهای خود را بر تفسیر موسع و تعبیر عمیق این گفتار تحمیل میکند. چه بسا تا حدی بتوان این تفسیر را مناسب دوره بیان امام تلقی کرد که منجر به تمرکز حواس و تجمیع نیروی رزمندگان در یک جغرافیا شد.
معلوم بود جغرافیا کشش تحمل این بار معنایی را نداشت. با اینکه فهم رزمندگان از آن جمله، تقدم آزادسازی کربلا بر آزادسازی قدس بود اما طبیعتاً این فهم در سالهای پس از دفاع مقدس و علیالخصوص سقوط صدام، نمیتوانست حاوی همان بار معنایی اولیه خود باشد.
در دوره پس از جنگ، آزادسازی کربلا با آرزوی سقوط دیکتاتوری صدام به عنوان مانع اصلی راه کربلا، همراه شد. اواخر عمر حکومت صدام که شرایط باز شدن محدود راه کربلا فراهم شد و گروهی از مردم، نخستین تجربه زیارت کربلا را پس از دهها سال حسرت چشیدند، اختناق حاکم بر فضای عراق و محدودیتهای فوقالعاده رژیم بعث بر زیارت زائران، این تصور عمومی را در ذهن مردم تقویت کرد که آزادسازی راه کربلا بستگی به رهایی عراقیها از استبداد دیکتاتوری عراق دارد. با حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام، خلأ حاکمیت این کشور را آمریکاییها پر کردند. چندی نگذشت که ناتوانی آمریکاییها در تامین امنیت داخلی کشور عراق عیان شد. به یک معنا این ناامنیها واکنش علیه دخالت خارجی در امورات داخلی کشور عراق بود. به صورت روزانه گزارش انفجار بمبهای کنارجادهای علیه نیروهای نظامی آمریکایی یا اقدامات انتحاری به گوش میرسید. آزادسازی راه کربلا، در این دوره، هممعنا با برقرای نظم و امنیتی بود که خارجیها در آن نقشی نداشته باشند.
این فضا، نیاز به تشکیل دولتی ملی را که نه استبدادی باشد و نه تحت کنترل آمریکا، ایجاد کرد. این نیاز یعنی، عراق را عراقیها اداره کنند. از آن تاریخ تا کنون، با وجود فراز و نشیبهای بسیار، از جمله ماجراجوییهای داعش و باقیمانده نیروهای آمریکایی در عراق، آنچه در حال رشد و شکوفایی است، صاحب نقش شدن بیشتر مردم در این کشور است. تشکیل نیروهای مردمی حشدالشعبی که با پیروزی آنان بر داعش و تامین امنیت داوطلبانه عراق همراه شد، نشانه این تغییر شکل بود. همزمان با چنین تغییری، شاهد عمومی شدن و مردمی شدن بیشتر موضوع زیارت یا باز شدن راه کربلا بودیم. تقریبا از 20 سال گذشته تا کنون، مراسم اربعین حسینی، امکان فراخی را با راه باز، وسیع، کمهزینه و غیرطبقاتی در اختیار مردم ایران و دیگر ملتها گذاشت.
هر چند اکنون زیارت کربلا برای ایرانیان، با همراهی دولتهای مردمی ایران و عراق، ممکن شده و هر سال تسهیل میشود اما هنوز بسیاری از ملتهای منطقه با موانع دولتهای مستقری مواجهند که یا منع کامل یا محدودیت بسیاری برای شرکت در چنین مراسمی ایجاد میکنند.
حال اگر مجددا آن بیان امام(ره) را به خاطر بیاوریم، معانی و دلالتهای وسیعتری پیشروی ما قرار میگیرد. اگر در آن دوره مخاطب امام در ظاهر امر، رزمندگان دفاعمقدس بودند، اکنون مشخص است، این مخاطب نه تنها مردم ایران و عراق، بلکه تمام ملتهای مظلومی هستند که با مانع و محدودیتهایی مواجهند که شرایط حیات مادی و معنوی آنان را با مشکل مواجه کرده است.
با این مبنا آزادسازی راه کربلا هممعنا با آزادسازی راه قدس است. مراسم اربعین حسینی را باید در چنین بستری درک کرد. رونق اربعین بر این مبنا، فرآیند آزادسازی تدریجی مردم و ملتها از راهبندانها و موانعی است که حیات مادی و معنویشان را محدود کرده است. طبیعی است رونق و پیشرفت سالانه اربعین، خواهی نخواهی آرمان آزادسازی راه قدس را به واقعیت موضوع نزدیک میسازد. در یک کلام رونق اربعین، 2 دستاورد عینی را موجب شده و میشود. اول، رشد آگاهی از اختناق است، فهم استبدادی است که چنان طبیعی و تثبیت شده که امکان زیر سوال رفتنش را ناممکن کرده است، فهم موقعیت مظلومیت است، فهم رابطه سلطه است که گروهی را در موقعیت دائمی سلطه و گروهی را در موقعیت دائمی سلطهپذیر قرار داده است.
دوم، عمل در راستای این آگاهی است. به تعبیر دیگر جرأتبخشی به مردم تحت ستم، سلطه و ظلم است. نشان میدهد که اگر پای مقاومت وسط باشد هیچ رابطه سلطهای برقرار نخواهد ماند. بندهای وابستگی و اختناق با چنین شجاعت و جرأتی قابل زدودن است.
در کنار این آثار آفاقی، باید دانست رونق اربعین، دستاوردهای انفسی هم خواهد داشت. گویا این بیان امام که راه قدس از کربلا میگذرد، اول خود وجودی ما را مخاطب قرار داده است. باید دانست ما همیشه در همه قلمروهای زندگیمان در معرض راهبندان قرار داریم؛ در محل کار، مدرسه، دانشگاه، خیابان و... .
این بستگی به ما دارد که تبدیل به کارمند، دانشآموز، دانشجو و شهروند منفعل شویم یا عاملیت خود را بازیافته و تبدیل به عنصری فعال، پیشرو، پیشآهنگ و تکاندهنده روالهای عادی و معمولی شویم. طبیعی است که آدمها در ساختارها تمایل به عادی شدن، عافیتطلبی، نظمپذیری منفعلانه و وقت تلفکنی پیدا کنند.
آنچه این روالهای منفعلانه را تثبیت میکند، ساحتهای مفهومی فرسودهکننده است که تعریفی نانوشته و شایع از کارمند، دانشآموز، دانشجو و شهروند ارائه میکند و بازیابی عاملیت علیه این ساحتهای مفهومی که میل به همگونسازی و انکار تفاوتها و نادیده گرفتن استعدادها دارد، در وهله اول نیاز به یک مکث یا تامل آگاهیبخش دارد؛ مکثی که به مثابه توقفی علیه این روالهای عادتگونه باشد. رونق شرکت در مراسم پیادهروی اربعین که به معنای قبول زحمات و مشقات بسیار زیاد مسیر است، به شکل طبیعی چنین مکث و تاملی را موجب میشود. سرسپردگی کامل به هدف، خانهبهدوشی و نداشتن مکان و مأوای مشخص، معانی دیگری را در ذهن و جان پیادهرو فرو مینشاند.
چه بسا درک مشقات مقاومت جانانه مردم فلسطین، با تحمل این سختیها تا حدی قابل لمس شود، بنابراین یکی از دستاوردهای انفسی پیمایش راه کربلا، آگاهی نسبت به موقعیت منفعلانه خود در محیط زندگی است. این آگاهی درونی شده میتواند آن ساحتهای مفهومی و متعارف را که تعاریف عادتگونه را نمایندگی میکنند، واسازی کند. بر این منهج طبیعتا تداوم راه کربلا در محیط زندگی، به معنای بازیابی نوعی از عاملیت است که شب و روز نشناسد، متوکلانه جلو برود، روابطی را که با واسطه تعاریف رایج کدگذاری شده، به روابط برادرانه و همدلانه تبدیل کند، عقلانیت مسیر اربعین را که همان ایمان به رسیدن تا انتها است، حفظ و روحیه عبور از خود را در فرد تقویت کند.
در آخر باید گفت این بیان که «راه قدس از کربلا میگذرد»، هم خود تمدنی ملتهای مظلوم را مخاطب قرار میدهد، هم خود هویتی و شخصی مسلمانان را. اربعین به معنای واقعی کلمه طریق الاقصی است و راه قدس از مسیر اربعین میگذرد؛ هر قدمی که در این راه گذاشته شود، یک گام به آزادسازی قدس نزدیکتر میشویم. پیادهروی اربعین محدود به زمان مشخص نیست، چون همه سال اربعینیها وقف همان لحظات است... .
ارسال به دوستان
فرانسه با دستگیری پاول دوروف به همه ادعاهای خود در قبال آزادی بیان پوزخند زد
تلگرام در باستیل!
پاول دوروف، موسس و مدیر روسی - فرانسوی پیامرسان تلگرام روز شنبه در فرودگاه پاری - لو بورژه در شمال شهر پاریس و هنگام پرواز با جت شخصی خود توسط سرویس امنیتی فرانسه بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. رسانههای فرانسوی علت بازداشت وی را نبود نظارت کافی بر آنچه دولت فرانسه فعالیتهای مجرمانه در پلتفرم تلگرام عنوان کرده است، معرفی کردند. تا پیش از این نیز دوروف خاک روسیه را در سال 2014 به دلیل تلاش دولت این کشور برای اعمال محدودیت بر اپ پیامرسان تلگرام ترک کرده و در دوبی ساکن بود. وی روز گذشته در سفری هوایی از جمهوری آذربایجان به فرانسه توسط دستگاه امنیتی این کشور دستگیر شد. میلیاردر 39 ساله روستبار که هماکنون تابعیت فرانسوی - اماراتی دارد با اتهام کمبود نظارت بر پیامرسان خود و عدم برخورد با محتوای مجرمانه در این شبکه اجتماعی جهانی و محبوب مواجه است. تلگرام از سوی بسیاری از کشورهای غربی به دلیل عدم همکاری با مجریان قانون و سرویسهای امنیتی این کشورها تحت فشار قرار دارد. تا پیش از این نیز دولت روسیه در سال 2018 به دلایل مشابه اقدام به مسدود کردن تلگرام کرد اما در نهایت سال 2021 این محدودیت لغو شد.
پیامرسان تلگرام که تا پیش از این در روسیه، اوکراین و جمهوریهای شوروی سابق از محبوبیت بالایی برخوردار بود، در سالیان اخیر به دلیل امتناع از سانسور محتوای ضد غرب و در اختیار قرار دادن اطلاعات کاربران به مقامات کشورهای اروپایی و آمریکا، در بین شهروندان این کشورها رواج یافته است. به نظر میرسد علت اصلی دستگیری دوروف با انگیزههای سیاسی همراه باشد. ولادیسلاو داوانکوف، معاون رئیس دومای روسیه در واکنش به بازداشت پاول دوروف از سرگئی لاوروف، وزیر خارجه این کشور درخواست کرد اقدامات لازم برای آزادسازی مدیر تلگرام را انجام دهد، زیرا به نظر او دستگیری دوروف با انگیزه سیاسی همراه بوده و ممکن است جهت به دست آوردن اطلاعات کاربران روسیه انجام گرفته باشد؛ اقدامی که با توجه به وضعیت خاص تلگرام پس از آغاز جنگ اوکراین بعید به نظر نمیرسد. واکنشها به بازداشت مدیر تلگرام در فرانسه به مقامات روسیه محدود نمانده و بسیاری از اشخاص مطرح جهان مانند ایلان ماسک، مالک شبکه اجتماعی ایکس(توئیتر سابق) در واکنش به خبر بازداشت پاول دوروف، خواستار آزادی او شدند. ماسک در توئیتی کنایهآمیز نوشت: تصور کنید سال 2030 در اروپا هستید و به دلیل لایک کردن یک میم اعدام میشوید. این طعنه ماسک نسبت به وضعیت آزادی بیان در کشورهای اروپایی است. ایلان ماسک نیز مدتی قبل از سوی مقامات اتحادیه اروپایی و کشور انگلستان به دلیل عدم اجرای محدودیت برای معترضان راست افراطی اروپا در شبکه اجتماعی ایکس مورد انتقاد قرار گرفته بود. تاکر کارلسن، مجری معروف و خبرنگار سابق فاکسنیوز نیز در توئیتی نوشت: مالک تلگرام زمانی روسیه را ترک کرد که دولت این کشور تلاش کرد شبکه اجتماعی او را کنترل کند. در نهایت این پوتین نبود که او را به دلیل اجازه دادن به مردم برای اعمال آزادی بیان دستگیر کرد؛ این یک کشور غربی، متحد دولت بایدن و عضو ناتو بود که او را بازداشت کرد. چند ماه قبل دوروف در مصاحبه با کارلسن به فشارهای ایالات متحده آمریکا بر تلگرام و تلاش برای ایجاد نفوذ در این پیامرسان اشاره کرده بود. وی در این مصاحبه به تلاش ماموران سرویسهای امنیتی آمریکا برای استخدام کارمندان تلگرام و ایجاد نفوذ مخفیانه در این اپ اشاره کرده بود. با توجه به نگرانیهای ایجاد شده درباره نقض آزادی بیان و حریم شخصی کاربران در فضای مجازی به نظر میرسد انگیزه سیاسی در پشت پرده بازداشت پاول دوروف دخیل باشد. با توجه به نگرانیهای ایجاد شده برای دولت فرانسه و سایر کشورهای اروپایی طی اعتراضات سالیان گذشته در این کشورها و عدم همکاری برخی پلتفرمها مانند تلگرام در سانسور و حذف محتوای مربوط به سرکوب خشونتآمیز اعتراضات توسط پلیس، به نظر بازداشت مدیر تلگرام با انگیزه سیاسی همراه است. سال گذشته بود که پس از قتل ناهل مرزوق، نوجوان 17 ساله الجزایری - فرانسوی به دست پلیس فرانسه موجی از خشم و اعتراض در سرتاسر فرانسه شعلهور شد. در حین اعتراضات تصاویر سرکوب خشونتآمیز پلیس فرانسه در بسیاری از شبکههای اجتماعی دست به دست شد و همین موضوع واکنش مقامات فرانسه را برانگیخت. دولت فرانسه خواستار سانسور و حذف محتوای خشونتآمیز مربوط به اعتراضات این کشور شد که از سوی برخی پلتفرمها مانند تلگرام پذیرفته نشد؛ مسالهای که به چالشی جدی برای مدعیان آزادی بیان تبدیل شده است؛ چالشی که پس از 7 اکتبر و اوج گرفتن اعتراضات حامیان فلسطین در سرتاسر جهان و بویژه در کشورهای غربی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. بسیاری از پلتفرمهای جهانی مانند اینستاگرام، توئیتر و فیسبوک بارها حامیان فلسطین را تحت سانسور شدید قرار داده و آنها را با محدودیتهای فراوان روبهرو کردهاند؛ اقداماتی که در تلگرام رخ نداد و کانالهای مربوط به مقاومت فلسطین و لبنان همچنان به فعالیت خود ادامه میدهند. به نظر میرسد همین امر نیز در واقعه رخ داده برای پاول دوروف بیتاثیر
نباشد.
* مدودف: دوروف میخواست بیوطن باشد اما...
پیامرسان تلگرام از آغاز جنگ اوکراین تبدیل به میدان جنگ رسانهای میان مقامات روسیه و اوکراین شده است. به نحوی که مقامات 2 کشور در کانالهای تلگرامی خود مواضع رسمیشان را منتشر میکنند و تصاویر بسیاری از عملیاتهای نظامی و اطلاعرسانی درباره آنها نیز در این پیامرسان صورت میگیرد. حتی دیمیتری مدودف نیز واکنش خود را نسبت به خبر بازداشت پاول دوروف در کانال تلگرامی خود قرار داد. مدودف در واکنش به این خبر نوشت: او (دوروف) میخواست شهروند جهان باشد و بدون وطن بخوبی زندگی کند اما اشتباه میکرد. برای دشمنان مشترک ما او همچنان روس است.
******
گزارش «وطن امروز» از معیارهای دوگانه غرب در قبال تلگرام از ایران تا فرانسه
تلگرافی از تهران به پاریس
گروه سیاسی: خبر بازداشت پاول دوروف، بنیانگذار تلگرام هنگام ورود به کشور فرانسه در رسانههای جهان بازتاب بسیاری داشت. اخبار تکمیلی حکایت از آن داشت که بازپرس پرونده دوروف اتهامهای متعددی را به او نسبت داده است. از جمله اینکه «تلگرام لانه محتواهای مجرمانه است. همین حالا، این پلتفرم به خاطر پخش غیرقانونی بازیهای لیگ یک سرخط خبرهاست اما در این پیامرسان رمزگذاری شده، بسیاری از حسابها توسط جنایتکاران سازمانیافته استفاده میشود. فراتر از تروریسم، خطرناکترین پدوفیلها در تلگرام با هم ارتباط برقرار میکنند تا محتوا تبادل کنند. سالهاست که تلگرام به پلتفرم شماره یک برای جنایتکاران سازمانیافته تبدیل شده است».
حداقل بخش عمدهای از اتهامهایی که بازپرس پرونده دوروف در گفتوگو با TFL مطرح کرد، پیشتر از سوی برخی مسؤولان کشورمان درباره تلگرام مطرح شده بود. ایران بارها در حوادث مختلفی چون فتنه «زن، زندگی، آزادی»، آشوبها و اغتشاشاتی که در اواخر دهه 90 رخ داد یا در مواقع دیگری چون ترور و عملیاتهای تروریستی، به بهرهبرداری مجرمانه از بستر تلگرام و هماهنگیهای اقدامات تروریستی از این بستر، اعتراض کرده بود.
با نگاهی به گذشتهای نه چندان دور میبینیم که برای نخستین بار در مهرماه سال 1396 و زمانی که تلگرام حدود 40 میلیون مشترک در ایران داشت، «عباس جعفری دولتآبادی»، دادستان وقت تهران خبر از اعلام جرم علیه این پیامرسان خارجی داد و عنوان کرد که پرونده این شبکه پیامرسان جهت بررسی به بخش امور بینالملل دادسرای تهران ارجاع شده است. دولتآبادی در همین رابطه گفته بود: «به موجب این اعلام جرم، شبکه تلگرام علاوه بر ارائه خدمات به گروههای تروریستی از جمله گروه داعش، به بستر مناسبی برای فعالیت سایر گروههای مجرمانه سازمانیافته تبدیل شده و ارتکاب جرائم هرزهنگاری کودکان، قاچاق انسان و مواد مخدر را ترویج کرده است».
3 ماه قبل از آنکه دادستان وقت تهران علیه تلگرام اعلام جرم کند، حملات تروریستی داعش به مجلس شورای اسلامی و همینطور حرم مطهر امام در خردادماه سال 1396 انجام شد. در همان زمان اعلام شد شبکه اجتماعی «تلگرام» بستر طراحی و عملیاتی کردن این اقدامات تروریستی را فراهم کرده است. چنانکه یکی از عوامل ایجاد ناامنی در کشورمان، گفتوگویی با شبکه «کلمه» وابسته به وهابیت انجام داد و طی این گفتوگو، به صراحت از نقش شبکه اجتماعی تلگرام در آموزش اوباش و پیشبرد اهدافشان یاد کرد. وی در این گفتوگو عنوان کرد از ۲ سال پیش از شروع ناامنیها در ایران، با استفاده از تلگرام و ایجاد کانالهای تلگرامی، آموزشهای لازم را به اوباش داده و حتی تاکید کرده بود که آتشسوزیهای انجام شده در برخی نقاط ایران کار سادهای نیست و بر اساس همین آموزشها انجام شده است!
دی سال 96 نیز اغتشاشاتی در چند شهر کشور شروع شد و بهسرعت به نقاط دیگر تسری یافت. طبق اذعان برخی کارشناسان، در دل همین اغتشاشات «شبکهسازی و براندازی جریان نفوذ به کمک تلگرام» به شکلی علنی خود را نشان داد. در همین رابطه یکی از پژوهشگران فضای مجازی گفته بود: «ردپای جریان نفوذ در اغتشاشات چند روز گذشته (دیماه 96) بهخوبی نمایان است و دفاع همهجانبه آنان از تلگرام یعنی بستر امن شبکهسازی، براندازی و اغتشاش مؤید این نکته است».
اما پیش از اینکه ناآرامیهایی سالهای 96 و 98 در ایران رخ دهد، سران منافقین در کنفرانس پاریس که سال 2017 برگزار شد، در ارتباط با بدنه اجتماعی در ایران و تعدد کانالها و گروههای آنان در این شبکه اجتماعی و همینطور صفحات متعددی که در اینستاگرام ایجاد کرده بودند، اعتراف کردند. از طریق همین کانالهای تلگرامی یا صفحات اینستاگرامی بود که آنها فراخوانهای مختلف، ایجاد چالشهای اینترنتی و هشتگسازی، آموزش ایجاد اغتشاش، آموزش ساخت بمب دستی، تحریک برای تخریب اموال عمومی، آتش زدن مساجد و حسینیهها، ضربوشتم مردم، آتش زدن پرچم مقدس کشور و شعارهای ساختارشکنانه و... را آموزش داده و ترویج میکردند. همچنین از دیگر کارکردهای این شبکههای اجتماعی استفاده از آنها در موضوعات مختلف مانند نافرمانیهای مدنی، ایجاد اغتشاشات و انقلابهای رنگی بود که منافقین به آنها اعتراف کردند.
پس از آشوبهای دیماه 1396، برای نخستین بار بحث فیلتر کردن تلگرام در ایران پیش آمد. در همان زمان آذریجهرمی، وزیر اسبق ارتباطات گفته بود: «ما ابتدا بنا بر این داشتیم که شبکههای اجتماعی را حفظ کنیم، ما با همان صلاح شورای امنیت کشور با مدیر پیامرسان تلگرام مکاتبه کرده و از وی درخواست کردیم بنا بر مدارکی که موجود است فعالیت این کانال را متوقف کند و وی نیز ۳ کانال از مجموعه این کانالها را بست ولی مجددا این کانال ایجاد شد و با توجه به ضعف نقاط مرجع خبری در کشور ما و هجوم مردم به سمت اینکه بخواهند بدانند چه خبر است و اطلاعات چگونه است، مراجعات زیاد شد و مدیر تلگرام بهرغم تعهداتی که خودشان دادند به مقررات خود پایبند نبود و همکاری نکرد».
طبق گفتههای وزیر وقت ارتباطات، ایران ابتدا به تلگرام اعتراض کرده و خواسته بود فعالیت کانالهای تروریستی را متوقف کند اما این پیامرسان پس از مدتی دوباره به این کانالها اجازه فعالیت داده بود. لذا پس از فیلتر شدن موقت تلگرام در دیماه سال 96، در نهایت این پیامرسان ۱۰ اردیبهشت ۹۷ با دستور قضایی از دسترسی کاربران خارج شد؛ اقدامی که تاکنون نیز ادامه داشته است.
ایران سالهاست که از سوی کشورهای غربی و اروپایی که فرانسه یکی از آنهاست، متهم به نقض آزادی بیان میشود اما هیچکدام از این کشورها که ایران را متهم به چنین مواردی میکنند، به هیچ عنوان روی مساله امنیت ملی کشورشان کوتاه نمیآیند. در ماجرای بازداشت پاول دوروف نیز دیدیم چطور کشوری چون فرانسه که خود را مهد دموکراسی میداند به محض پیش کشیده شدن بحث امنیت ملیاش، بهسرعت اقدام به دستگیری پاول دوروف میکند، در حالی که کشورمان پس از چند آشوب سراسری و همینطور پشت سر گذاشتن چندین حادثه تروریستی و دادن تذکر به مالک تلگرام، نهایتا این پیامرسان خارجی را از دسترس کاربران خارج کرد.
غرب همواره روی مفاهیمی چون آزادی بیان یا جریان آزاد اطلاعات مانور میدهد اما به محض آنکه پای امنیت ملیاش به میان آید، تمام ژستهای آزادیخواهانه را به یکباره کنار میگذارد. به قول «تاکر کارلسن» چهره مشهور رسانهای و مجری سابق فاکسنیوز: «پاول دوروف زمانی روسیه را ترک کرد که دولت تلاش کرد شرکت رسانه اجتماعی او، تلگرام را کنترل کند اما در نهایت، این پوتین نبود که او را به خاطر اجازه دادن به مردم برای اعمال آزادی بیان دستگیر کرد، بلکه این یک کشور غربی، متحد دولت بایدن و یکی از اعضای ناتو بود که او را بازداشت کرد».
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» درباره ناکارآمدی سیاستهای وزارت صنعت در افزایش تولید خودرو از طریق مونتاژکاران
خودروسازی در مسیر مخالف
گروه اقتصادی: در حالی که طی سالهای گذشته خودروهای مونتاژکار زیادی در بازار پدیدار شدند تا مشکل انحصار و گرانفروشی 2 خودروساز بزرگ کشور را کم کنند اما نهتنها این مشکل حل نشد، بلکه به نابسامانیهای بازار دامن زده شده است به طوری که این روزها خودروی مونتاژی در بازار آزاد ایران گرانتر از کشورهای همسایه است که همان خودرو را مستقیم از چین وارد میکنند.
نابسامانی در بازار خودروی ایران همچنان ادامه دارد و در حالی که خودروسازان داخلی قیمت خودرو را تا مرز آزادسازی قیمتها بالا بردهاند اما هنوز از این وضعیت راضی نیستند و مدعی هستند زیان انباشته حدود 200 هزار میلیارد تومانی 2 خودروساز تحت تاثیر قیمتگذاری دستوری است. این در حالی است که بخش عمده مشکل صنعت خودروی ایرانی ساختار غیربهرهور است؛ در واقع این شرکتها نتوانستهاند با بهرهوری و کیفیت رقابتپذیر شوند. این خودروسازان در شرایط کنونی قیمت تمامشده بالایی دارند اما میخواهند این هزینه بالا را به مصرفکنندگان تحمیل کنند.
خودروسازان در حال حاضر این فضا را در کشور به وجود آوردهاند که برای حفظ خودروسازی در کشور، مردم باید هر افزایش قیمتی را بپذیرند، در حالی که بررسی بازار خودروی کشورهای همسایه نشان میدهد در ایران عملا داشتن صنعت خودرو هیچ منافعی را به وجود نیاورده است، چراکه خودروهای مونتاژی و چینی که امروز در کشور عرضه میشود بسیار گرانتر از خودروهای چینیای است که به کشورهای همسایه وارد میشود. از طرف دیگر عدم نوآوری و استفاده از پلتفرمهای قدیمی باعث شده تا خودروسازان داخلی همچنان محصولاتی با ایمنی پایین و مصرف سوخت بالا تولید کنند.
در چند سال اخیر گزارشهای پلیس راهنمایی و رانندگی نیز این موضوع را تایید کرده است که ایمنی پایین خودرو یکی از مهمترین دلایل آسیب بالا در تصادفات است. با این حال خودروسازان ایرانی اصرار بر ادامه تولید همین خودروها دارند به طوری که سازمان استاندارد چالش فراوانی برای حذف پژو پارس و 206 از خط تولید داشت. البته این موضوع به معنای کیفیت بالای سایر خودروهای موجود در کشور نیست اما انحصار موجود در بازار خودرو باعث شده تا همه خودروهای استاندارد و غیراستاندارد برای مردم دست نیافتنی شوند به طوری که در همین هفته گذشته ثبتنام پیشفروش خودرو توسط ایران خودرو اجرا شد و نزدیک به 2 میلیون نفر در آن ثبتنام کردند که تنها ارزش پولهای بلوکه شده از طریق حسابهای وکالتی به بیش از 200 هزار میلیارد تومان در بانکها رسید. هر چند بخشی از این سپرده وامی بوده که بانکها به متقاضیان دادهاند اما این مساله نشاندهنده ناکارآمدی بازار خودرو است که برای خرید خودرو که عمدتا سر از بازار دلالی درمیآورد چنین عددی سپردهگذاری میشود. آیا این مساله متولیان امر را به فکر فرو نمیبرد که چرا باید 200 هزار میلیارد تومان پول به جای اینکه وارد بازارهای مولد شود و به جریان سرمایهگذاری و اشتغال کشور کمک کند، این چنین صرف دلالی میشود؟
سعید مدنی، کارشناس صنعت خودرو گفت: در حال حاضر مهمترین مشکل صنعت خودرو در ایران این است که نتوانسته همسو با بازار جهانی رشد کند به طوری که فناوری تولید خودرو در ایران همچنان قدیمی است. میزان زمان استفاده از یک پلتفرم برای تولید خودرو بسیار طولانیتر از استانداردهای جهانی است، همچنین ظاهر خودرو قابل رقابت با نمونههای خارجی نیست. دلیل این مساله این است که خودروسازان برای ارتقای کیفیت تولید سرمایهگذاری نکردهاند؛ بخشی از این مساله تحت تاثیر زیان انباشتهای است که دارند. وی با تاکید بر اینکه خودروسازان همواره وامهای خود را استمهال میکنند، تصریح کرد: این موضوع هزینه شرکت را بالا میبرد. در نتیجه مردم پولی را برای خرید یک خودرو میپردازند که ارزش واقعی خودرو نیست، چرا که بخشی از هزینه سربار خودرو که بیش از 5 درصد قیمت تمامشده خودرو است به قیمت خودرو اضافه شده، به همین دلیل مردم نسبت به قیمت خودروهای داخلی معترض هستند، چرا که خودروهای خارجی با همین قیمت خودروهای داخلی در کشورهای همسایه به فروش میرسد.
* ضعف نظارت، عامل گرانفروشی خودروهای مونتاژی
در سالهای گذشته یکی از اقداماتی که در راستای رفع مشکل بازار خودرو به کار برده شد استفاده از ظرفیت شرکتهای واردکننده برای مونتاژ خودرو بود. بسیاری از این شرکتها در حالی تبدیل به مونتاژکار شدند که عملا هیچ ارزش افزودهای را برای بازار و صنعت خودروی کشور به وجود نیاوردند به طوری که همان قطعات چینی را در داخل سر هم میکنند و با قیمتی بالاتر از قیمت کارخانه مادر به مردم میفروشند. مهمترین مساله این است که بسیاری از این شرکتها خدمات پس از فروش مناسبی نیز عرضه نمیکنند. این در حالی است که شرکتهای واردکننده خودرو مکلف به خدمات پس از فروش هستند.
این موضوع در شرایط کنونی به چالش بزرگی برای اقتصاد و حتی مردم تبدیل شده است، چرا که این مونتاژکاران قرار بود در راستای کمک به تامین خودروی مورد نیاز مردم و همچنین ایجاد ارزش افزوده در صنعت قدم بردارند اما در حال حاضر تنها اثرگذاری این شرکتها عرضه خودروهای گرانتر از کشور مادر به بازار بوده است. در چند ماه گذشته مدیرانخودرو لیست جدیدی از قیمت محصولات خود را ارائه کرده بود. این موضوع منجر شد متقاضیان این شرکت جلوی وزارت صنعت تجمع اعتراضی داشته باشند. در ادامه شورای رقابت هرگونه افزایش قیمت این شرکت را رد کرد. شرکت کرمان موتور نیز در سالهای اخیر با سرپیچی از قیمتهای سازمان حمایت و شورای رقابت تلاش کرده است از فضای انحصاری بازار به نفع خود استفاده کند به طوری که محصولات این شرکت با وجود نقصهای بسیار با قیمتهای بالا به بازار عرضه میشود. برای نمونه یکی از خریداران خودرو جی 4 درباره کیفیت محصولات کرمان موتور گفت: با وجود اینکه کرمان موتور مدعی است جی 4 به درصد بالایی از داخلیسازی رسیده است اما وقتی این خودرو را تحویل گرفتم بعد از چند روز در زمان دنده عقب ترمز آن قفل کرد که موقعیتی بسیار خطرناک بود. بعد از مراجعه به نمایندگی اعلام کردند شرکت مادر آپدیت جدید این خودرو را به ما نداده است به همین دلیل مشکلات برقی زیادی در این خودرو وجود دارد. برخی مدلهای این خودرو مشکلاتی در چراغ هشدار باد تایر، کنترل کروز و رانندگی در حالت جاده لغزنده دارند. حالا سوال این است: آیا این شرکتها میتوانند خودروهای خود را با نرخ دلاری شرکت مادر به بازار عرضه کنند؟ مگر ارزی که این خودروسازها برای واردات قطعات دریافت میکنند از مرکز مبادله ارز و طلا نیست که هم اکنون به 47 هزار تومان رسیده است؟
ارسال به دوستان
به بهانه نودوچهارمین سالروز تولد غلامرضا تختی و ماجرای سینمای بدون قهرمان ایران
داستان قدیمی
گروه فرهنگ و هنر: قهرمانان ملی همواره در آثار و تولیدات هنری در تمام جوامع نقش و سهم بسیار پررنگ و عمدهای را ایفا میکنند؛ تا جایی که این قهرمانان در تولیدات نمایشی چون سینما و تئاتر بدل به اسطورههای تکرارناپذیری میشوند که حتی دسترسی به آنها برای مردم و مخاطبان غیرممکن میشود.
این در حالی است که درکشور ما با وجود حضور قهرمانان فراوان، این امر به نوعی برعکس جلوه کرده و اساسا آنچنان که باید و شاید وجوه و بعد قهرمانی قهرمانان ملیمان به صورت کامل بیان نمیشود و حتی گاه دیده میشود خلاف واقع نیز بازنمایی شده است. با این مقدمه، به بهانه سالگرد تولد یکی از مهمترین و سرشناسترین قهرمانان ملی کشورمان یعنی جهان پهلوان تختی نگاهی کوتاه به تولیدات نمایشی پیرامون این قهرمان ملی داشتهایم.
در سینمای ایران ۲ فیلم از مرحوم تختی به کارگردانی ۲ فیلمساز به یادگار مانده است. در این میان خیلیها بر این باورند اگر عمر علی حاتمی به دنیا بود و خودش فیلم تختی را میساخت، ممکن بود اثر ویژهتری از این پهلوان ایرانی به یادگار بماند.
«جهان پهلوان تختی» به کارگردانی علی حاتمی و بهروز افخمی و «غلامرضا تختی» به کارگردانی بهرام توکلی ۲ فیلمی هستند که یکی سال ۱۳۷۶ و دیگری سال ۱۳۹۷ درباره کشتیگیر مشهور ایرانی ساخته شدهاند؛ قهرمانی که همچنان و با گذشت 57 سال از درگذشتش هنوز جنبههایی از زندگیاش بویژه مرگ او مرموز و غریب مانده است.
سالها قبل علی حاتمی در تلاش بود فیلمی درباره تختی بسازد و در حالی که حدود ۵۰ دقیقه از آن را فیلمبرداری کرده بود، اجل مهلتش نداد و فیلم ناتمامش را بهروز افخمی به پایان رساند.
حاتمی درباره مرحوم تختی گفته بود: «مطالعه و بررسی شخصیتهایی چون غلامرضا تختی در آغاز کار آسان به نظر میرسد، چرا که پژوهش درباره افراد سرشناس معاصر حداقل مدارک و مستندات زنده و تازهای را در دسترس پژوهشگر میگذارد اما شاید مورد تختی، استثنایی و شگفت باشد. «جهان پهلوان» در ذهن و باور توده، نشانه قهرمانی و پهلوانی است».
در فیلم علی حاتمی، یک کشتیگیر به نام خسرو نظافتدوست قرار بود نقش «جهان پهلوان» را بازی کند که با مرگ نابهنگام فیلمساز، ساخته نشدن فیلم بدل به یکی از بزرگترین افسوسهای زندگیاش شد.
این کشتیگیر پس از فوت حاتمی در گفتوگویی ابراز کرده بود: بحث ساخت «جهان پهلوان» برای اولینبار سال ۶۲ مطرح شد که قرار بود بنیاد مستضعفان سرمایهگذار اصلی فیلم باشد که در نهایت آنها انصراف دادند و مرحوم حاتمی به دنبال سرمایهگذار دیگری بود. بعد از ۴ سال دوباره با من تماس گرفتند و اعلام کردند قرار است با کمک سازمان تربیت بدنی و باشگاه پرسپولیس این فیلم ساخته شود که آن هم پس از مدتی بینتیجه ماند. مرحوم حاتمی همچنان ضمن پیدا کردن سرمایهگذار مشغول تحقیق برای کاملتر شدن این فیلم بود تا در نهایت سال ۷۳ با من تماس گرفت و اعلام کرد این بار ساخت این فیلم جدی است و هدایتفیلم و سیمافیلم قرار است مشترکا این فیلم را تهیه کنند و بالاخره «جهان پهلوان» در شهرک سینمایی کلید خورد.
به گفته نظافتدوست «قرار بود ۴ نفر از شیرخوارگی تا زمان فوت در نقش تختی ظاهر شوند و نقش جوانی او از ۲۲ سالگی تا زمان فوت را به من داده بودند که متاسفانه فیلم نیمهکاره باقی ماند».
او البته نقش کوتاهی را در فیلمی که افخمی به پایان رساند بازی کرد که خاطرات خوشی هم برایش نداشت.
اما درباره آنچه بهروز افخمی برای فیلم حاتمی انجام داده هم نکات قابل توجهی گفته شده است.
این کارگردان چند سال قبل در گفتوگویی در برنامه نقد سینما از نحوه حضورش در فیلم نیمهتمام زندهیاد حاتمی گفته بود: «اولین باری که ساخت فیلم «تختی» به من پیشنهاد شد، هنوز علی حاتمی زنده بود. شخصا هم زمانی که بیماریاش شدت گرفت و برای درمان به لندن رفته بود، به او پیشنهاد داده بودم دستیاریاش را بکنم تا فیلمی که میخواهد بسازد به سرانجام برسد. آن زمان خیلی به لحاظ جسمی ضعیف شده بود و از پیشنهاد دستیاری من هم استقبال کرد اما بعدها پی آن را نگرفتم. زمانی بود که احساس میکردم علی حاتمی میتواند این فیلم را به پایان برساند. ۳ ماه بعد زمانی که دیگر محرز شده بوده معالجات لندن هم پاسخ نداده، بیماری همچنان در حال پیشروی است و بعید است بتواند فیلم را به پایان برساند، به من پیشنهاد دادند که بیا و دستیاری او را قبول کن. آن زمان گفتم حالا دیگر معنای این پیشنهاد این است که قرار است فیلم نیمهتمام را بعد از درگذشت علی حاتمی من تمام کنم و این کار را نمیکنم، چون نمیتوانم این فیلم را به پایان برسانم؛ به این دلیل که آن جنس فیلمسازی شبیه به مینیاتور و با رنگبندی و جزئیاتی مشابه نقاشی و فرش ایرانی را بلد نبودم. بعدها فهمیدم این پیشنهاد را به کارگردانهای دیگری همچون سیفالله داد و محمد بزرگنیا هم داده بودند که هر طور شده این فیلم علی حاتمی به نامش به سرانجام برسد. من حتی به سیفالله داد هم پیشنهاد کردم این دستیاری را قبول کند اما این اتفاق نیفتاد. پاییز ۷۵ داشتم فیلم «عقرب» را کارگردانی میکردم که خبر فوت علی حاتمی رسید و بار دیگر با این پیشنهاد مواجه شدم که بیا و فیلم علی حاتمی را تمام کن. باز هم نپذیرفتم. عید آن سال که گذشت، 4-3 ماه بعد از درگذشت علی حاتمی، گفتند بیا و هر کار که دلت میخواهد انجام بده. بعدها معلوم شد چیزی به نام فیلمنامه هم وجود نداشته و آنچه به نام سناریو داشتند، یک خط توضیح بود با ۲ صفحه علائم و نشانه و چیزی به نام فیلمنامه وجود نداشت».
پس از آن سال ۹۷ بهرام توکلی فیلم دیگری از غلامرضا تختی ساخت و روایتی تقریبا اسطورهای در بخشهایی از فیلمش روایت کرد اما هنوز، مرگ تختی یکی از بخشهای پرابهام زندگی او است.
مهمترین نقطه قوت فیلم بهرام توکلی روایت صادقه و بدون جهتگیری از زندگی تختی است. مخاطب همان چیزی را میبیند که بیشتر از هر وقت دیگری به واقعیت نزدیک است و از احساسات، منش، تفکر، جهتگیری سیاسی، جوانمردی و بزرگی تختی همان شناختی را به دست میآورد که انگار هم عصر و زمانه او است.
فیلم «غلامرضا تختی» فیلم پرزحمتی بود که بعضی سکانسهای آن تبدیل به یک شاهکار جهانی شده است. آنچه مخاطب را از تماشای تختی راضی نگه میدارد، دیدن صرف زندگی غلامرضاست و سنجش دقیق ریتم از سوی کارگردان باعث میشود مخاطب با تختی بزرگ شود، با او قهرمان شود، با او افسرده شود، با او از جامعه طرد شود و با او زندگی را پایان دهد.
در این میان نکته قابل تامل اینکه طبق آنچه نشر مرکز در کتاب مجموعه آثار علی حاتمی منتشر کرده است، علی حاتمی بخش مرگ تختی را از نگاه خود آماده کرده بود که در ادامه میآید: «[صدای تلفن]: همه چیزو نمیتونم تلفنی بهت بگم. تو به خانوادهات بگو باید بری سفر برای 3-2 روز. حفظ ظاهر کن. چمدون بردار بیا هتل آتلانتیک یک اتاق بگیر. سعی کن اتاق شماره ۲۳ باشه. خالیه...
دکتر: شتاب نکن. دانسته تصمیم بگیر. من با تو طرفیتی ندارم. اونا خودشون هم میتونستن به بهانه دیگری یا حتی با پای خودت تو رو بیارن. این کارو از من خواستن که منو در اول کار بشکنن. این قضیه برای سیاسی کردن من بود و من به پاس دوستی گذشته و با شرمندگی از عهدشکنی خودم نصیحتت میکنم دست از مخالفت بیحاصل بردار. زندگی من میتونه عبرت تو باشه. من با اون همه توانایی ذهنی از داخل پوسیدم. پیرمرد خدا بیامرز راست میگفت، سیاست چه ربطی داره به آسیاییها؟ حالا وقت تودیعه و من روی بوسیدن حتی دستهای تو رو ندارم. سربسته بگم این هتل پر از میهمانهای جورواجوره. حتی کارشناسای خارجی و یک درِ هتل باز میشه به اون اداره جهنمی».
ارسال به دوستان
زنگ خطر برای سرمربی پرسپولیس به صدا درآمد
اینجا زود دیر میشود
بهراد رشوند: نه اینکه تساوی در تبریز با یک یار کمتر برای پرسپولیس خیلی بد باشد یا یک نتیجه شوکهکننده شمرده شود... نه!
شما امسال احتمالا با بهترین تراکتور تاریخ طرف هستید. اما آنچه برای هواداران پرسپولیس غافلگیرکننده بود به تغییراتی مربوط میشود که متاسفانه ریشه در عدم شناخت گاریدو از فوتبال ایران و فوتبالیست ایرانی دارد.
در 2 بازی گذشته پرسپولیس او دستکم ترکیب اصلیاش را با 3 تغییر همراه ساخت و همچنین 2 سیستم متفاوت را پیاده کرد و این نشان میدهد هنوز به آن شناختی که باید و شاید نرسیده است.
در نبرد نخست مقابل ذوبآهن از یک روش استفاده کرد اما در زمین تبریز با توجه به سختی کار و قدرت ویرانگر حریف در میانه میدان از روش دیگری.
بین بازی ذوب و تراکتور تنها چند روز فاصله بود و نهایت با 3 یا 4 جلسه تمرینی نمیشود ترکیب 2-4-4 را ناگهان به 3-3-4 تغییر داد و هیچ سوختی نداد.
بدون شک این مربی امتحانش را پیشتر در لالیگا و دیگر کشورها پس داده است، از این رو درباره تواناییهایش هیچ شک و تردیدی نداریم اما مساله زمان است. موضوع شناخت است و فرصت اندکی که او باید در کمترین زمان ممکن به بالاترین درجه آگاهی از بازیکنان خودی و همچنین تیمهای حریف برسد.
پیشتر کالدرون در چنین وضعیتی وارد فوتبال ایران شد؛ در 7 هفته اول با قبول ۳ شکست موفق نبود اما هرچه گذشت تیمش بهتر و بهتر شد و دست آخر روزی که ایران را در نیمفصل ترک کرد، پرسپولیس قهرمان نیمفصل بود.
از این رو قطعا گاریدو که مربی بهتر و کارنامهدارتری نسبت به کالدرون به حساب میآید گلیمش را از آب بیرون میکشد اما مساله زمان است.
طبیعتاً آنچه ما بعد از بازی تراکتور دیدیم و نوع نتیجه و عملکرد بعضیها، نظرمان را تغییر داد.
هنگامی که سروش رفیعی اخراج شد طبیعتا خیلیها نسبت به بیاحتیاطیاش گلهمند بودند و سروش را مقصر اصلی میدانستند اما وقتی زمان گذشت و کارشناسان داوری درباره صحنه قضاوت کردند، دیدیم که چگونه با وجود کمکداور ویدئویی آن اشتباه رخ داد.
بحث اصلی صحبت این است که مسیر پیشروی پرسپولیس با گاریدو چقدر هموار است؟ او باید چه کند؟ تکلیف چیست؟ در تمرینات یک هفته گذشته یعنی از بعد بازی با ذوبآهن و رسیدن به تراکتور ناگهان تغییر رویه داد. تیمی که روز اول 2-4-4 چیده بود را ناگهان 3-3-4 کرد. او چند بازیکن را به ترکیب اضافه کرد. اسدبیگی بدون آنکه در بازی گذشته ثابت باشد، در این نبرد به عنوان یکی از بازیکنان کلیدی در میانه میدان به کار گرفته شد.
طبیعتا بدون هماهنگی کافی بین بازیکنان، موفقیت سخت حاصل میشود نه اینکه اسدبیگی یا ریگی و یا دیگری بد باشند؛ نه! موضوع هماهنگی است.
گاریدو هنوز در حال آزمون و خطاست. در دل تمرینات مرتب بازیکنان را جابهجا میکند. وحید امیری در این سن و سال سخت است دفاع چپ رونده و تأثیرگذار سابق باشد. در این سیستم اورونوف به عنوان وینگر چپ در کارهای تدافعی به امیری کمک نمیکند و همین موضوع سبب شده فشار مضاعفی به سمت چپ پرسپولیس وارد شود. بازی فیزیکی سروش به خاطر پر کردن چنین خلأیی است و در چنین حالتی یک داور حتی با کمک داور ویدئویی هم ممکن است اشتباه کند. البته قرار نیست در زمین داور بازی کنیم یا او را مقصر بدانیم.
فرشاد احمدزاده هنوز با تیم به صورت کامل هماهنگ نشده است. بازیهای فصل قبل او را با لباس سپاهان با همین 2 بازی قیاس کنید. آیا این همان فرشاد است؟ طبیعتا او در جو جدید هنوز جا نیفتاده است و با رسیدن عالیشاه شاید دیگر چنین فرصت بکری نصیبش نشود.
یکی از ضعفهای بزرگ پرسپولیس که روز بازی با تراکتور کاملا به چشم آمد، نساختن مثلث و همکاریهای 2 نفره در کانال کناری بود. چه در زمان برانکو، چه در زمان یحیی و اوسمار، یکی از حربههای پرسپولیس، پاسکاریهای ریز و سریع در کانالهای کناری بود. چه از چپ، چه از راست. اما هنوز بین ایوب و فرشاد احمدزاده در سمت راست هارمونی مدنظر شکل نگرفته و در جناح چپ وحید امیری و اورونوف و حتی سروش به آن هماهنگی قبلی نرسیدهاند.
قطعا باید بدانیم کار کردن با یک بازیکن حرفهای در لالیگا یا کشورهای دیگر تفاوتهایی با اینجا دارد. اینها همان نکات خاص مربیگری است که از یک فرد معمولی، یک مربی بزرگ میسازد.
سرمربی موفق در فرهنگ و کشور جدید باید روانشناس باشد، باید انسانشناس باشد، باید جامعهشناس باشد و... اما مساله زمان است.
پرسپولیس چارهای ندارد جز اینکه زودتر به نظم تاکتیکی مد نظرش برسد. زودتر ترکیب اصلی را پیدا کند و مهمتر از همه همانگونه بازی کند که هوادارانش انتظار دارند.
تردید نکنید امسال اکثر تیمهای لیگ برتری در تبریز به مشکل میخورند. شاید باید زمان بگذرد تا بفهمید پرسپولیس در تبریز با یک یار کمتر چه کار بزرگی را انجام داد.
در اینکه پرسپولیس قهرمان فصل قبل راضیکننده نبود، تردیدی نیست اما باید شرایط را هم در نظر گرفت و واقعیتها را هم کنار هم گذاشت. شاید بازی با فولاد میتواند شروعکننده همان مسیری باشد که همه انتظارش را میکشند.
گاریدو زودتر از اینها باید بداند ترکیب اصلیاش چیست و روش نهاییاش کدام است. در این بین طبیعتاً 7-6 هفته اول تأثیرگذار است.
باید از گاریدو حمایت کرد و دید که او موفق میشود تیمش را سریع به آن نقطه مطلوب برساند یا نه. در مجموع اما هواداران اگر باز هم قهرمانی میخواهند چارهای ندارند جز حمایت.
البته همانطور که مدافع چپ بعد از تاخیر فراوان گرفته شد، باید تکلیف خرید قلیزاده یا حتی بازیکن دیگر خارجی مشخص شود. حالا باید از گاریدو تیمی را خواست که هم زیبا بازی میکند هم مدعی قهرمانی است. سطح توقع هوادار پرسپولیس بسیار بالا رفته و این بزرگترین چالش این مرد اسپانیایی است.
ارسال به دوستان
نکته
بازداشت باند سارقان مسلح و تصویر عمومی پلیس
محمد رستمپور: با کلاشنیکف، در حالی که سر و صورتشان را پوشاندهاند، با تهور و جسارت، انگار نه انگار که به منزل و کاشانه دیگران هجوم بردهاند، زندگی و مال و منال آنان را غارت میکنند. اینها را از تصاویر دوربینهای مداربستهای که اندک اندک پخش میشود، میبینیم. تصاویر آنقدر رعبآور و عجیب است که برای باور کردنشان باید یک بار دیگر منبع را بررسی کنیم یا ویدئو را دوباره پخش کنیم. خشم و ترس میبارد. چیزهایی به ذهن میآید که نباید؛ از آخرین باری که به پلیس زنگ زدهایم یا خاطراتی که درباره پلیس میشنویم.
اما وقتی پلیس 6 مرد خشن سارق منازل مردم در تهران و البرز را به خط کرده بود، وقتی گردن همه این غارتگران را خم کرده بود، وقتی پابند زده بود به پایشان در مقابل دوربین؛ آن ترس و خشمی که در هفتههای اخیر به دلمان ریخته بود، تسکین نیافت. پلیس حتی از تأخیر در بازداشت سارقان عذرخواهی میکند اما ما باز هم رضایت نمیدهیم. خوشحالیم مثل همان ساعات اول بازداشت سارقان صندوق امانات بانک ملی اما نه به اندازهای که ترسیدهایم یا خشمگین شدهایم.
بررسی پیمایشهای اجتماعی نشان میدهد خلاف آنچه به نظر میرسد، جایگاه پلیس در افکار عمومی در چند سال اخیر صعود داشته و امروز در رتبه چهارم اعتماد نهادی قرار دارد. «اعتماد نهادی»، شاخصی است برای اندازهگیری میزان اعتماد شهروندان یک جامعه به نهادهای سیاسی و اجتماعی آن جامعه که وظیفه ارائه خدمات به ایشان را دارند. اگرچه میزان و شکل ارتباط مخاطبان این نهادها با این نهادها یکسان نیست و بویژه درباره برخی نهادها مانند آموزش و پرورش، دانشگاه یا حتی گروههایی مثل پرستاران و پزشکان، به کلی تفاوتهای اساسی دارد اما این رتبه برای پلیس که نیروی انتظامی و امنیتی با بیشترین سطح تماس و ارتباط با افراد جامعه است، دستاوردی افتخارآمیز است.
پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان نشان میدهد 45.8 درصد پرسششوندگان، «زیاد و خیلی زیاد» به پلیس اعتماد دارند و در مقابل 37.1 درصد به گزینه «کم و خیلی کم» رای دادهاند و 17 درصد هم گزینه «تا حدودی» را انتخاب کردهاند. این نتایج در حالی است که براساس یک گزارش دادهکاوی، در دهه 90 یعنی از سال ۱۳۹۰ تا سال 1401، ۷۸۹ نفر از اعضای کادر و سربازان این نهاد به شهادت رسیدهاند که بیشترین تعداد آنها مربوط به سال ۱۳۹۳ با ۹۱ شهید است. سالهای ۱۳۹۰ و ۱۳۹۲ نیز به ترتیب با ۸۴ و ۸۳ شهید در جایگاه بعدی قرار دارند؛ چیزی حدود هر 5 روز یک شهید.
فاصله تصویر یا پنداشت با واقعیت درباره پلیس به چه چیزی بازمیگردد؟ پلیس بویژه از سال 1401 و در جریان ناآرامیهای برآمده از فوت مهسا امینی در یک مقر نیروی انتظامی تحت فشار فرساینده شدیدی قرار گرفته. هر کنش و فعالیت پلیس حتی اگر ابتکاری، پیشروانه و قابل اعتنا و ارزشمند باشد، در نظر شهروندان جامعه، وزن نمییابد یا به درجاتی بسیار کمتر از آنچه مورد انتظار است، متوقف میشود. گروهی از چهرههای سیاسی اصرار دارند یگانه متغیر موثر در شکلدهی به تصویر عمومی پلیس را اجرای گشت ارشاد در دوره پیش از 1401 و طرح نور در سال اخیر بدانند. این گروهها متکی بر رسانهها و بویژه عملیاتهای روانی در رسانههای اجتماعی در تلاشند پلیس را از اجرای این طرح بازدارند یا او را مردد کنند. همبستگی اجرای طرح نور به دست پلیس و تصویر عمومی شکل گرفته نزد افکار عمومی، تحقیق مستقلی میطلبد اما برخی آمار و ارقامی که درباره اعتماد نهادی به پلیس به دست آمده، اتفاقا در میانه همان آشوب و دعوا و آتش و التهاب 1401 است. تقلیل جایگاه پلیس نزد افکار عمومی به یک متغیر - اجرای طرح نور باشد یا نباشد - از نظر علمی، نادرست و نابسنده است، اگرچه آن متغیر در کنار سایر متغیرها میتواند معنادار باشد. مقایسه نتایج پیمایشها در استانهای مختلف نشان میدهد پلیس نزد مردم برخی استانها محبوبتر است و نزد مردم برخی استانهای دیگر محبوبیت کمتری دارد و نکته قابل توجه این است که استان پهناور تهران با بافت متنوع قومی و پیچیدگی چالشی، در میان ۳ استانی که پلیس در آنها محبوبیت کمتری دارد، نیست.
تصویر عمومی پلیس، به کارآمدی، سرعت، شفافیت و پاسخگویی و بویژه بهرهمندی از فناوریهای جدید انضباطی مربوط میشود اما نباید از یاد برد رسانه در انواع متنوع و بعضا عجیبی که پیدا کرده، مهمترین عنصر تصویرساز دوران ما است. پلیس از سالهای دور به تصویری که از او در سینما و تلویزیون ساخته میشود، توجه دارد اما باید تصریح کرد تصویری که از پلیس در رسانههای اجتماعی ساخته میشود، با توجه به رژیم مصرف رسانهای ایرانیان، اهمیت مضاعفی یافته است. چهرهسازی از شهدای مظلوم پلیس، تولید محتوا در قالبهای جدید رسانهای، بهرهمندی از سخنگویان غیررسمی برای تولید پیامهای نرم خبری و بویژه اعتنا به نبض جامعه در رویدادهای التهابآفرین به منظور اقدام هوشمند رسانهای میتواند پلیس را واقعی نشان دهد؛ همانگونه که هست: فداکار و مظلوم و در عین حال، شریف و وطنپرست.
ارسال به دوستان
عملیات بیسابقه نظامی حزبالله علیه رژیم صهیونیستی برای گرفتن انتقام فؤاد شکر
شلیک به 8200
در عملیات اربعین ، یگان اطلاعاتی 8200 مهمترین واحد اطلاعات نظامی اسرائیل در شمال تلآویو مورد اصابت پهپادهای مقاومت قرار گرفت
بینالملل: دبیرکل حزبالله لبنان عصر دیروز پس از مرحله اول عملیات انتقام ترور شهید فؤاد شکر سخنرانی کرد. در این سخنرانی سیدحسن نصرالله عملیات صبح یکشنبه را «اربعین» نامید و اهداف عملیات را پایگاههای مهم نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی عنوان کرد.
وی در ابتدای سخنرانی خود به ذکر عظمت رویداد اربعین پرداخت و گفت: باید توجه کنیم به این حادثه بزرگ جهانی که در شهر کربلا در کنار حرم اباعبدالله رخ داد. میلیونها زائر از داخل و خارج عراق و برخی در این هوای گرم از دیگر کشورها با پای پیاده تا کربلا میآیند. تشکر از میهماننوازی و بخشندگی ملت و دولت عراق برای امنیت و صلح و چیزهایی که برای میزبانی از زائران مهیا میکنند.
نصرالله در ادامه با اشاره به فوت سلیم الحص افزود: وظیفه اخلاقی است به ملت، دولت و همه گروههای لبنانی درگذشت سلیم الحص را تسلیت بگوییم که مقاوم بود و همه میدانیم رئیس الحص، نخستوزیر لبنان در سال ۲۰۰۰ یعنی سال آزادی و پشتیبان مقاومت تا لحظات آخر عمر بود.
وی با درود به رزمندگان قهرمان مقاومت در جبهههای جنوب لبنان و در تمام جبهههای فلسطین، عراق و یمن گفت: دشمن اسرائیلی عامل تشدید تنش در جبهه جنوب است.
نصرالله اظهار کرد: همانطور که همه میدانند، چند هفته قبل رژیم اشغالگر تمام خطوط قرمز را زیر پا گذاشت و به ضاحیه جنوبی بیروت حمله کرد و غیرنظامیان و زنان و کودکان و همچنین فؤاد شکر، فرمانده ما را به شهادت رساند و طبیعی بود که مقاومت متعهد به پاسخ شود. دبیرکل حزبالله تاکید کرد: عملیات گسترده حزبالله را که امروز علیه دشمن صهیونیستی انجام شد، «عملیات اربعین» مینامیم و تاکید میکنیم طرفی که اوضاع را در لبنان و جبهه به این درجه از تنش رسانده، دشمن اسرائیلی است.
* پاسخهای جداگانه
سیدحسن نصرالله درباره تاخیر در پاسخ به رژیم صهیونیستی گفت: تاخیر در عملیات به دلیل هوشیاری آمریکا و اسرائیل بود و همین تاخیر نیز به نوعی مجازات برای دشمن بود. عجله برای پاسخگویی در اوج هشدار اسرائیل و آمریکا میتوانست به معنای شکست باشد. ما به کسی نگفتیم صبر میکنیم و در واقع منتظر بودیم که به مذاکرات فرصت بدهیم و این هدف واقعی ما است که جلوی تجاوز به مردم خود در غزه را بگیریم. به اندازه کافی برای انجام مذاکرات فرصت دادیم و مطمئن بودیم مواضع آمریکا و رژیم صهیونیستی ریاکارانه و منافقانه است. هدف اصلی ما توقف تجاوز به غزه است و فرصت کافی هم دادیم اما مشخص شد نتانیاهو شروط جدیدی دارد و همه اینها وقتکشی بود.
دبیرکل حزبالله افزود: یکی از دیگر دلایل تاخیر در پاسخگویی، نیاز به زمان و مشورت درباره این مساله بود که آیا پاسخ از طریق محور باشد یا به تنهایی و در نتیجه رایزنیها. به دلیل ملاحظاتی که در طول زمان مشخص میشود، تصمیم گرفتیم عملیات خود را به صورت جداگانه انجام دهیم. نصرالله گفت: جهان میداند آمریکاییها میتوانند نتانیاهو را مجبور به توقف تجاوز به غزه کنند و در شرایطی که دشمن همچنان در حالت آمادهباش قرار دارد، تاخیر در پاسخ هیچ سودی برای ما ندارد. ما اصولی را برای پاسخ تعیین کردیم تا هدف غیرنظامی نباشد، زیرا میدانیم شهدای غیرنظامی در ضاحیه جنوبی بیروت داریم و این را درک میکنیم. بنابراین ما تصمیم گرفتیم هدف باید نظامی باشد، نه غیرنظامی یا زیرساختی. تصمیم ما آن بود اهداف نظامی و نزدیک به تلآویو را هدف قرار دهیم. اینکه باید معادله بازدارندگی را حفظ کنیم و اینکه اجازه ندهیم دشمن خطوط قرمز را زیر پا بگذارد.
* اهدافی در عمق و نزدیک تلآویو
نصرالله در این باره اضافه کرد: ترور فؤاد شکر با مشارکت اطلاعات نظامی و نیروی هوایی اسرائیل انجام شد و به همین دلیل ما تصمیم گرفتیم پاسخ علیه یک هدف نظامی و مرتبط با ترور این فرمانده باشد.
وی افزود: ما یک هدف اولیه برای عملیات در عمق اسرائیل شناسایی کردیم که پایگاه «گلیلوت» بود. این پایگاه که متعلق به سرویس اطلاعات نظامی اسرائیل موسوم به «امان» است که یگان۸۲۰۰ دشمن در آن مستقر است. پایگاه گلیلوت با مرزهای لبنان ۱۱۰ کیلومتر و تا محدوده شهر تلآویو ۱۵۰۰ متر فاصله دارد. نصرالله ادامه داد: هدف، پایگاه اطلاعات نظامی در گلیلوت بود و در کنار آن تعدادی پایگاه و پادگان در الجلیل و جولان هدف قرار گرفتند. تصمیم گرفتیم پایگاهها و پادگانها در الجلیل و جولان را با موشکهای کاتیوشا هدف قرار دهیم. وی اضافه کرد: تصمیم این بود ۳۰۰ موشک کاتیوشا برای چند دقیقه شلیک شود و سامانههای گنبد آهنین را به خود مشغول کنند تا پهپادها هم عبور کنند. به همین منظور ما ۳۴۰ موشک کاتیوشا به پایگاهها و پادگانهای اسرائیل شلیک کردیم و این نخستینبار بود که پهپادها را از منطقه بقاع به پرواز درآوردیم. نصرالله تاکید کرد: همه پهپادهایی که از بقاع به راه افتادند از مرز لبنان و فلسطین به سلامت به سمت اهداف مشخص شده عبور کردند و هدف نظامی خاص ما پایگاه اطلاعات نظامی، واحد ۸۲۰۰ در نزدیکی تلآویو بود.
* اسرائیل به دروغ متوسل شده است
سیدحسن نصرالله همچنین گفت: روزها و شبها حقیقت آنچه را که در نتیجه عملیاتهای ما رخ داد، بهرغم پنهانکاری دشمن، آشکار خواهد کرد. بر اساس اطلاعات ما، تعدادی از پهپادها به اهداف خود اصابت کردند اما دشمن سکوت اختیار کرده است. روایت دشمن مملو از دروغ است و اسرائیل که خود را قویترین منطقه میداند به دلیل ضعف خود به دروغ متوسل میشود. وی ادامه داد: تلفات در نهاریا، عکا و مناطق دیگر، در صورت وقوع، ناشی از موشکهای رهگیر اسرائیل بوده است. اسرائیل زمانی که از نابود کردن موشکهای استراتژیک ما صحبت کرد، دروغ گفت، چرا که ما از آنها استفاده نکردیم و ممکن است در آینده از آنها استفاده کنیم.
نصرالله تاکید کرد: هر چیزی که میخواستیم طبق عملیات برنامهریزی شده انجام دهیم، اتفاق افتاده است و چندی پیش تمام درهها را از موشکهای دقیق و بالستیک پاکسازی کردیم و آنچه امروز دشمن بمباران کرد، درههای خالی بود، هیچ انبار موشک بالستیک در آنها وجود نداشت و ادعاهای دشمن مبنی بر هدف قرار دادن موشکهای بالستیک که برای هدف قرار دادن تلآویو آماده شده بودند، دروغ است. سکوهای پرتاب پهپاد مورد اصابت قرار نگرفتند و حملات اسرائیل تنها به ۲ سکوی پرتاب موشک اصابت کرد.
* دشمن متحمل شکست اطلاعاتی شد
دبیرکل حزبالله لبنان در این باره تصریح کرد: دشمن از صدها حمله صحبت میکند و این در حالی است که آنها فقط ۲ موشکانداز را مورد اصابت قرار دادند. دشمن نیم ساعت قبل از عملیات ما حملات خود را آغاز کرد و این نکته نشان میدهد اطلاعاتی از عملیات ما نداشت. دشمن متوجه تحرکات رزمندگان مقاومت شد و به همین دلیل حملات خود را آغاز کرد که این اقدام پیشدستانه نبود و تأثیری بر مقاومت نداشت. ما شاهد روایت دروغ اسرائیل و شکست اطلاعاتی آن هستیم و عملیات ما با موفقیت به پایان رسید.
نصرالله ادامه داد: تمام صحبتهای مقامات دشمن درباره دستاوردهای بزرگ نظامی و امنیتی برای اسرائیلیها دروغ است و عملیات نظامی امروز ما با وجود همه شرایط سخت با دقت انجام شد، چرا که ما تصمیم گرفتیم پاسخ دهیم و بهرغم همه ارعابهای خارجی و داخلی به اجرای آن ادامه دادیم. سیدحسن نصرالله همچنین خاطرنشان کرد: گفتیم پاسخ امروز ما اولیه و مقدماتی است و اگر نتیجه عملیات برای ما ناکافی باشد، بعدا تصمیم میگیریم چه کنیم.
* خون بر شمشیر پیروز خواهد شد
سیدحسن نصرالله گفت: عملیات امروز ما ممکن است برای طرفهای فلسطینی و عربی در مذاکرات بسیار مفید باشد و پیام آن برای دشمن و آمریکاییها روشن است.
وی اضافه کرد: هر امیدی به خاموش کردن جبهههای پشتیبانی ناامید خواهد شد و کاری را که از ۱۱ ماه پیش آغاز کردهایم، بدون توجه به ارعاب و فداکاری، تکمیل خواهیم کرد. ما مردمی هستیم که قربانی شدن را نمیپذیریم و در مقابل کسی گردن خم نمیکنیم و خون مظلوم ما بر شمشیر پیروز میشود. اسرائیل، این موجود نامشروع، فرزند آمریکاست. خود آمریکا هم مانند اسرائیل میلیونها سرخپوست را کشت. برای همین میگویم آمریکا هم حرامزاده است.
دبیرکل حزبالله لبنان در انتها افزود: دشمن باید بفهمد روزی که میتوانست با یک گروه موسیقی به لبنان حمله کند به پایان رسیده و ممکن است روزی برسد که ما بتوانیم با یک گروه موسیقی به آن حمله کنیم.
صفحه 7 را بخوانید
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|