|
برنامه هلدینگ خلیجفارس برای عبور گامبهگام از جواد نکونام
میماند یا نه؟
زهره فلاحزاده: چه کسی فکرش را میکرد هوادارانی که فصل گذشته همدل و همصدا خواستار حضور جواد نکونام در تیم استقلال به عنوان سرمربی بودند و الحق و الانصاف او هم در فصل پر از بحران و حاشیه نتیجه خوبی گرفت و به مقام دوم رسید، یکمرتبه و تنها با گذشت ۳ هفته از لیگ برتر خواهان اخراج او شوند.
نکونام در فصل جدید تلاش کرد از مصاحبههای جنجالی و پر سر و صدا فاصله بگیرد و صبر پیشه کند تا مدیران جدید دیگر هوس لجبازی به سرشان نزند. او سکوت کرد تا بازیکنان مدنظرش جذب شوند؛ هر چند دیر و با حواشی بسیار.
نکونام در حال پوستاندازی و ساخت یک استقلال قدرتمند بود. هر چند به دلیل نبود چند بازیکن اصلی ترکیب خود را هنوز پیدا نکرده بود و از ۹ امتیاز موجود 4 امتیاز گرفت اما شیطنت برخی رسانههای مرتبط با مدیران و معاونان سابق که طعم تلخ اخراج را چشیده بودند، این ذهنیت را در هوادار ایجاد کرد که نکونام در استقلال موفق نمیشود و بهتر است یک مربی خارجی بیاید.
هر طور که حساب کنید یک سرمربی را پس از ۳ هفته، آن هم با 5 امتیاز از دست داده و با توجه به اینکه استقلال باید ۸ روز دیگر در بالاترین سطح مسابقات آسیایی یعنی لیگ نخبگان به مصاف تیم تازه قدرتمندشده الغرافه قطر برود، اخراج نمیکنند! اما در استقلال همیشه اتفاقاتی میافتد که شما در هیچیک از باشگاههای بزرگ دیگر ایرانی نمیبینید.
نکونام به فکر تغییر سبک خود بود و به همین دلیل اصرار بر خرید گائل کاکوتا، محمدحسین اسلامی، رامین رضاییان و دیدیه اندونگ داشت تا استقلال متفاوتی را نسبت به فصل گذشته بسازد. او برای این تغییر نیاز به زمان و هماهنگی بازیکنان جدیدش داشت اما از آنجا که برخی هیچوقت خیر استقلال را نمیخواهند، شیوه بازی استقلال در ۳ هفته نخست و باخت به همنام خوزستانی را بهانه کردند تا آبیها را به حاشیه ببرند.
مدیران باشگاه و در راس آنها احمد شهریاری، رئیس هیات مدیره و نماینده هلدینگ خلیج فارس (مالک باشگاه) با تصمیمات عجیب این فصل نشان دادهاند برخلاف انتظارات، توانایی اداره کردن استقلال را ندارند.
پیش از اینکه جواد نکونام مجوز لازم را برای نشستن دوباره روی نیمکت استقلال بگیرد، نماینده هلدینگ به همراه پسرش بدون آنکه بداند چه آیندهای پیش روی سرمربی فصل گذشته است، اقدام به خرید چند بازیکن خارجی میکند. علاقهمندان به استقلال گمان میکردند آنها تنها ۲ خارجی یعنی زیلیکیچ و کیوسفسکی را خریده بودند اما ماجرا از این قرار است که نماینده هلدینگ ۴ بازیکن خارجی خریده بوده و ۲ بازیکن به شکل عجیبی محو شدهاند. آن بازیکنان هم درست مثل ۲ بازیکن اشاره شده با عملکرد ضعیف خریداری شده بودند.
ماجرا آنجایی برای استقلالیها ترسناک میشود که بدانیم این بازیکنان با ارقام باورنکردنی به تیم آمدهاند. قرارداد زیلیکیچ در فصل گذشته که در لیگ بوسنی توپ میزده تنها ۴۵ هزار دلار بوده که به خودی خود نشان میدهد این بازیکن از چه کیفیت پایینی برخوردار است اما نکته جالب و البته قابل تامل این است که استقلال با وی قراردادی به ارزش ۳۸۰ هزار دلار منعقد کرده است.
ماجرای دعوای نکونام با نماینده هلدینگ و حتی مدیرعامل باشگاه هم دقیقا همینجا بود که سرمربی استقلال موافق حضور این بازیکن بیکیفیت نبود. کار به جایی میرسد که حتی یک شب او را به دفتر هلدینگ کشانده و میگویند باید این بازیکن را نگه داری! نکونام هم او را در تمرینات زیر نظر میگیرد اما جوابش همان بود که در ابتدا گفته بود: این بازیکن کیفیت ندارد و نمیخواهمش.
نماینده هلدینگ هم که پیش از حضور دوباره نکونام با یک مربی اروپایی توافقاتی کرده بود.
این در حالی است که نماینده هلدینگ با آوردن چند بازیکن بیکیفیت نشان داد عملاً تواناییای در نقلوانتقالات ندارد و به نظر میرسد این مدیران بیش از آنکه به فکر استقلال باشند، به فکر خودشان و اتفاقات خوبی که در این مسیر برای آنها میافتد، هستند. اینکه یک ایجنت بوسنیایی از طریق باشگاه به عنوان مدیربرنامه انتخاب شده که کارهای مربوط به خریدهای جدید را انجام دهد، باید به برخی موارد و رفتارها شک کرد.
چه اتفاقی در استقلال در حال رخ دادن است؟!
* تازه این اول ماجراست. طبق شنیدههای خبرنگار
«وطن امروز» قرار است فرشید سمیعی هم جای خود را به مصطفی کارخانه، عضو بیربط هیات مدیره بدهد تا هلدینگ پس از آوردن ضیایی به عنوان مدیر آکادمی که سالها دور از فوتبال بوده و رفیق شفیق رئیس هیات مدیره استقلال است، با این انتخاب ثابت کند «رفیقبازی» در این باشگاه حرف اول را میزند و به جای اینکه افراد بر اساس توانایی انتخاب شوند، رفیق بودن معیار اصلی آنها خواهد بود.
هر چه هست به نظر میرسد مثل تمام سالهای گذشته در صورت نتیجه نگرفتن مربی، یک آلترناتیو برای برگشت به تیم آماده است.
هلدینگ و مدیرانی که پس از نخستین باخت زیر پای نکونام را خالی کردند و خودشان را از چشم هوادار قایم کردند، آیا در صورت نتیجه نگرفتن مربی خارجی پاسخگوی تصمیم و انتخاب عجیب خود خواهند بود؟
***
مسؤولان استقلال بر سر چند راهی
باشگاه استقلال به دنبال سرمربی با رزومه و آشنا به شرایط این تیم است. به اعتقاد مدیران و مسؤولان باشگاه استقلال، عدم نتیجهگیری مناسب و همچنین نمایش پرانتقاد تیم استقلال در فصل جدید لیگ برتر که نشان میدهد نسبت به سال گذشته هیچ پیشرفت فنی (با وجود خریدهای خارجی و بیشتر نسبت به فصل گذشته) در تیم به وجود نیامده، مهمترین دلیل برای اندیشیدن به تغییرات در کادر فنی است. هرچند که نظر مدیریت باشگاه در ابتدا بر این بود که با قرار گرفتن یک دستیار خارجی خوب در کادرفنی آبیها همکاری با نکونام ادامه یابد اما اتفاقاتی مانند مصاحبه اخیر نکونام و تجمع دیروز برخی افراد مقابل ساختمان باشگاه، باعث شد تا تصمیم قطع همکاری با سرمربی فعلی به نظر قطعی شود.
در این بین با آنکه از روز گذشته نام ایوایلو پتف، سرمربی بلغارستانی و البته بدون رزومه قابل توجه برای سرمربیگری استقلال مطرح شده اما گفته میشود ریکاردو ساپینتو و آندرهآ استراماچونی گزینههای دیگری هستند که مسؤولان باشگاه به صورت جدی بازگشت یکی از آنها به تیم آبیپوش تهرانی را پیگیری میکنند.
مدیران باشگاه استقلال معتقدند در وضعیت کنونی بهتر است فردی سرمربی استقلال شود که علاوه بر کارنامه قابل توجه و محبوبیت بین هواداران، شناخت کاملی هم از شرایط فوتبال کشور و استقلال داشته باشد تا بتواند در کوتاهترین زمان، شرایط خوبی را در تیم ایجاد کند.
قرار است ظرف 48 ساعت آینده، مدیریت باشگاه استقلال تصمیم نهایی خودش را درباره انتخاب سرمربی، اتخاذ و آن را اعلام کند. البته این در حالی است که هنوز هیچ ابلاغ رسمیای به نکونام درباره قطع همکاری داده نشده و همچنان مشخص نیست نیمکت استقلال تا شروع مجدد مسابقات لیگ برتر چه سرانجامی خواهد داشت.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد؛ رویکرد مناسب برای بهبود رابطه ایران با ارمنستان چیست؟
کلید زنگزور
دکتر احسان موحدیان*: پس از وقوع جنگ 2020 قرهباغ، ایران مقطع حساسی را در روابط خود با ارمنستان پشت سر میگذارد. روند نارضایتی عمومی از تحولات داخلی در این کشور تشدید شده که البته فعلا نمود بیرونی ندارد ولی چون علت وقوع این ناآرامیها (نارضایتی مردم از روند صلح ناعادلانه میان ارمنستان و آذربایجان و اعتقاد عمومی به عدم حرکت این کشور در مسیری درست برای ایستادگی در برابر باکو) پابرجاست و برطرف نشده، احتمال بیثباتی سیاسی در این کشور در آینده وجود دارد. بر اساس تازهترین نظرسنجیها در ارمنستان که توسط گالوپ انجام شده، نه حزب حاکم تشکیلدهنده دولت آقای پاشینیان نخستوزیر و نه احزاب سیاسی مخالف با دیدگاههای مختلف، محبوبیت زیادی ندارند. اکثر مردم هم از روند مرزبندی با آذربایجان راضی نیستند و آن را ناعادلانه میدانند و چندان به آینده امیدوار نیستند. در عین حال امیدواری به تاثیرگذاری نهادهایی همچون سازمان امنیت جمعی به رهبری روسیه و اتحادیه اقتصادی اوراسیا که ایران به تازگی با آن پیمان تجارت آزاد منعقد کرده، در جامعه ارمنستان رو به کاهش است. در شرایط کاهش امید عمومی به دولت ارمنستان و احزاب سیاسی مخالف آن، علاقه به پیوستن به اتحادیه اروپایی در این کشور افزایش یافته که با توجه به نگاه منفی محور شرق به این تحول و همزمانی این تغییر با تشدید تلاشهای ناتو و آمریکا برای نفوذ در ساختارهای نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ارمنستان، ممکن است شاهد واکنش منفی روسیه باشیم که شرایطی مشابه با گرجستان و چهبسا اوکراین را برای ارمنستان ایجاد خواهد کرد.
همچنین در ارمنستان شاهد تلاشهایی برای تضعیف نهاد کلیسا به عنوان یکی از نهادهای اصلی ضامن تداوم حیات ارمنستان با هدایت پشت پرده آمریکا هستیم. رشد قارچگونه فرقههای مذهبی انحرافی و ضد کلیسای ارمنی توسط غرب در جریان است. هدف از این اقدامات تضعیف هنجارها، تعلقات مذهبی مردم، تضعیف نقش کلیسا در تعیین سبک زندگی مردم ارمنستان و مقابله با نهاد کلیسا به عنوان یک نهاد کلیدی در تعیین و پیشبرد آرمانهای جامعه ارمنی است. از این طریق و نیز با دستکاری کتب مذهبی و چهبسا با ایجاد تغییر در قانون اساسی ارمنستان تلاش میشود تعلقات و آرمانهایی که ارامنه درباره قرهباغ کوهستانی (آرتساخ)، نسلکشی ارامنه، اهمیت حفاظت از زبان ارمنی، نمادهای ارمنی، تعلقات دینی و نهاد خانواده دارند تضعیف شود و این همان روندی است که انگلیس و صهیونیستها در قبال جمهوری آذربایجان با تضعیف باورهای شیعی و ترویج وهابیت، سکولاریسم، همجنسگرایی، آموزههای صهیونیستی و... به شیوهای دیگر پیگیری میکنند. اما درباره ارمنستان، غرب و به طور مشخص آمریکا با فرقهسازی تلاش میکنند نقش مرجعیت و رهبری کلیسای ارمنی را در جامعه تضعیف کنند. بدیهی است تضعیف کلیسای ارمنی که اختلافات عمیق تاریخی، هویتی و مذهبی با صهیونیسم دارد، باعث خواهد شد زمینه برای نفوذ اسرائیل در ارمنستان نیز فراهم شود.
بنابراین نباید اجازه داد با چنین دستکاریهایی حساسیتهای اساسی در جامعه ارمنستان دستخوش تغییر و زمینه برای ایجاد کریدور زنگزور به بهانه کاهش فشارهای اقتصادی و امنیتی فراهم شود، زیرا ایجاد این کریدور زمینهساز تغییرات جمعیتی و هویتی در جنوب ارمنستان میشود که بر امنیت و اقتصاد ایران نیز تاثیرگذار است. با توجه به تشدید فشارهای غرب برای ایجاد این کریدور و همراهی ضمنی روسیه با این مساله با امید کنترل کریدور جعلی مذکور، نقش ایران برای حمایت از ارمنستان و کمک به حفظ صلح و ثبات در این کشور مهم قفقاز جنوبی اهمیت بیشتری مییابد.
در عین حال شاهد افزایش تمایل دولت ارمنستان به همکاری با غرب (بویژه آمریکا و فرانسه) و روسیهزدایی از این کشور هستیم که تداوم این روند ممکن است باعث تنش و بیثباتی در ارمنستان و سوءاستفاده جمهوری باکو و ترکیه شود.
در این شرایط ایران باید چه سیاستی را در قبال ارمنستان در پیش بگیرد که ثبات و امنیت این کشور حفظ شده و بر چالشهایی مانند تلاش برای ایجاد کریدور جعلی زنگزور غلبه شود؟
1- سیاست ایران در ارمنستان نباید تقلیلگرایانه باشد. جمهوری اسلامی باید تلاش کند کل جامعه ارمنستان و احزاب و جناحهای سیاسی مختلف را در آغوش بگیرد و با آنها تعامل کند. بنابراین ایران باید کل جامعه ارمنستان اعم از حکومت، مردم، جناحهای سیاسی و نهاد کلیسا را مورد توجه قرار دهد.
2- هم ارمنستان برای حفظ امنیت و تمامیت ارضی خود و ارتباط اقتصادی و نظامی و امنیتی ایمن و همیشگی با جهان خارج به ایران نیاز دارد و هم ایران برای حضور و نقشآفرینی در قفقاز و آسیای میانه فعلا تنها ارمنستان را در اختیار دارد و این کار از طریق باکو با توجه به شدت نفوذ اسرائیل، انگلیس و ترکیه و تبلیغات گسترده ضدایرانی در رسانهها و مدارس و دانشگاهها و سایر دستگاهها و هویتسازی و تاریخسازی و تمدنسازی جعلی ضدایرانی فعلا ممکن نیست.
با توجه به این نیاز دوجانبه، 2 طرف باید پیوندهای سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی خودشان با یکدیگر را تقویت کنند. بویژه ایران باید سرمایهگذاری در حوزه انرژی (تهاتر برق و گاز) و راهسازی با هدف تقویت کریدور شمال - جنوب، روابط دوجانبه در بخشهای مختلف پزشکی، امور فرهنگی و آموزش زبان فارسی را بیش از پیش تقویت کند.
3- ایران باید به دولت ارمنستان کمک کند این مساله را درک کند که حضور آمریکا در ارمنستان برای کمک به حفظ امنیت و تمامیت ارضی این کشور نیست و این حضور سرریز درگیری بزرگ آمریکا و روسیه است که دامنه آن به منطقه قفقاز هم کشیده شده است. در واقع آمریکا اهمیتی به حفظ تمامیت ارضی ارمنستان نمیدهد و تنها به دنبال روسیهزدایی از ارمنستان برای افزایش نفوذ خود در قفقاز و آسیای مرکزی است و اگر دولت ارمنستان بیش از حد به آمریکا تکیه کند و تعادل را در روابط خارجی خود رعایت نکند، ممکن است بلایی که در درگیری آمریکا و روسیه بر سر اوکراین و گرجستان آمد بر سر ارمنستان هم بیاید. باید به دولت ارمنستان تفهیم کرد غرب حتی اگر بخواهد هم نمیتواند به حفظ مرزهای ارمنستان کمک کند، چون کشورهای غربی نه با ارمنستان مرزی دارند و نه دسترسی و حضور فیزیکی، نظامی، اطلاعاتی و اقتصادی آنها در ارمنستان با توجه به سابقه روسیه در این کشور جدی و قدرتمندانه است. همچنین باید این تصور اشتباه در مقامات ارمنستان که ترکیه میتواند یک شریک بالقوه و قابل اعتماد اقتصادی و سیاسی برای این کشور باشد، اصلاح شود.
4- تضعیف نفوذ روسیه در ارمنستان و کاهش محبوبیت این کشور در بین افکار عمومی ارمنستان، بهرغم اینکه به افزایش نفوذ غرب کمک میکند و لذا رویدادی مثبت تلقی نمیشود ولی به هر حال برای ایران فرصتی برای افزایش نقشآفرینی و بازیگری در قفقاز نیز ایجاد میکند تا غفلت تاریخی خود در این منطقه حساس را جبران کند. در این شرایط ایران باید انرژی اعم از سوخت و گاز مد نظر ارمنستان را تامین کند، زیرا غرب که مرز و تجارت زیادی با ارمنستان ندارد، قادر به چنین کاری نیست و وابستگی ارمنستان به باکو برای تامین این نیاز نیز امنیت، تمامیت ارضی و یکپارچگی ارمنستان را به خطر میاندازد. در عین حال ایران نباید از افزایش نفوذ غرب در ارمنستان استقبال کند، صحیح نیست دقیقا از چشم روسیه به تحولات ارمنستان بنگرد و به گونهای رفتار کند که در ارمنستان تصور شود ایران به طور کامل در قفقاز با هماهنگی و بر مبنای نظرات روسیه عمل میکند، زیرا روسیه به علت عدم کمک جدی به ارمنستان در جنگ 2020 و درگیریهای بعد از آن و نیز برای حفظ قرهباغ در پیش چشم افکار عمومی ارمنستان محبوب نیست. بنابراین ایران باید در نگاه خود به ارمنستان رفتاری مستقل و متعادل داشته باشد و منافع خود را در این کشور با نگاهی پدرانه و همدلانه و با توجیه افکار عمومی پیگیری کند، بویژه که روسیه در قفقاز با کسی شریک نمیشود و هنوز هم در برابر همکاری با ایران در ارمنستان در برابر تشدید نفوذ ترکیه و ناتو مقاومت دارد. موضعگیری اخیر این کشور درباره کریدور جعلی زنگزور نیز با هر نیتی صورت گرفته باشد، باز هم ثابت میکند جمهوری اسلامی ایران نیازمند یک سیاست مستقل در قفقاز جنوبی است.
5- ایران باید از بزرگنمایی غیرواقعبینانه و دور از واقعیت تعاملات ارمنستان با غرب خودداری کند. به عنوان مثال اگر غرب و آمریکا با همکاری ارمنستان یک مانور محدود برای مهار شورشهای شهری انجام میدهند، ایران نباید این مانور محدود را بزرگ جلوه داده و در محکومیت این نوع همکاریها در ابعاد و با شدتی مشابه روسیه، ترکیه و جمهوری باکو شریک شود، بویژه که جمهوری باکو از نظر عمق و سابقه این نوع همکاریها با ناتو سوابق به مراتب گستردهتر و طولانیتری دارد و ترکیه نیز عضو ناتو است.
لذا نباید به علیاف و اردوغان اجازه دهیم از احساسات ضدآمریکایی در ایران سوءاستفاده کنند و دولت ارمنستان را بیش از حد منکوب و محکوم کنیم و دولت پاشینیان را با چنین روشی بیش از حد به سمت غرب برانیم.
6- در نهایت ایران باید با همکاری دولت ایروان برای ایجاد فرصتهای شغلی در ارمنستان بویژه استان حساس سیونیک برای مردم تلاش کند و در این زمینه سرمایهگذاریهای مرتبط را انجام دهد. این امر مانع شکلگیری کریدور جعلی و ضدایرانی زنگزور به کمک مردم خود ارمنستان خواهد شد، همچنین به جلوگیری از مهاجرت ارامنه از ارمنستان، افزایش امید به آینده و تمایل به مقاومت در برابر تهاجم خارجی و ایجاد حس وحدت ملی و همدلی در این کشور و مقابله با چنددستگی و اختلافات کمک میکند.
در مجموع باید به میزانی که ارمنستان به سمت ایران گام برمیدارد و راه را برای نقشآفرینی تاریخی ایران در قفقاز باز میگذارد، با آن همکاری کنیم و راه را برای تعامل با این کشور باز بگذاریم. ایران باید بر مواضع اصولی خود درباره مخالفت با ایجاد تغییر مرزهای بینالمللی با ارمنستان و هرگونه دستکاری ژئوپلیتیک در منطقه تاکید کند و درباره امکان سوءاستفاده باکو از تحولات ناشی از پیروزی احتمالی ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا که فضای تنفسی تازهای برای علیاف و اردوغان در قفقاز فراهم میکند، هوشیار باشد.
***
سفیر ایران در ایروان درباره دالان زنگزور:
نباید حاکمیت ملی ارمنستان نقض شود
سفیر جمهوری اسلامی ایران در ارمنستان، در مراسم افتتاح پل جدید آلاوردی در شمال شرق این کشور اعلام کرد «خوابها و رویاها در ارتباط با زنگزور هیچ وقت تعبیر نخواهد شد». مهدی سبحانی که جمعه گذشته در کنار گنل سانوسیان، وزیر زیرساخت و مدیریت منطقهای جمهوری ارمنستان و جمعی از مقامات محلی و مردم منطقه آلاوردی در این مراسم شرکت کرده بود، در پاسخ به سوالی مبنی بر رفع انسداد مرزها در منطقه قفقاز گفت: «موضع ما در ارتباط با رفع انسداد کاملا مشخص است، مخالف رفع انسداد نیستیم اما تمام رفع انسدادها باید تحت حاکمیت ملی و سرزمینی ارمنستان باشد». او تاکید کرد: «خوابها و رویاها در ارتباط با موضوعاتی مانند زنگزور هیچ وقت تعبیر نخواهد شد». دیپلمات ارشد کشورمان که سابقه سفارت در سوریه و پاکستان را نیز دارد، همچنین با رد تعیین نمایندهای از کشور ثالث برای کنترل مرز ایران و ارمنستان گفت: «این موضوع را دولت ارمنستان به طور مشخص اعلام کرده است. ما طرفدار این هستیم که تمام کنترلها و نظارتها توسط دولت ارمنستان و حاکمیت این کشور باشد. اکنون قرن ۱۹ نیست، ما در قرن ۲۱ هستیم، کشورها استقلال و حاکمیت دارند و این حاکمیت را اعمال میکنند». شایان ذکر است پل منطقه آلاوردی در شمال شرق ارمنستان که بر اثر سیل تخریب شده بود، اخیرا توسط یک شرکت ایرانی در مدت کوتاهی ساخته و نصب شد.
* همکاری ۳ میلیارد دلاری
سفیر ایران در ایروان همچنین در حاشیه این مراسم با اشاره به ظرفیتهای بسیار زیاد همکاریهای 2 کشور گفت: «اقدامهایی بویژه در زمینه ساخت جاده، پل و ساختمان جهت خدمت به مردم 2 کشور و توسعه رفتوآمدها در حال انجام است. رهبران ما هدف ۳ میلیارد دلاری را برای توسعه تجارت میان 2 کشور پیشبینی کردهاند و ما مصمم هستیم با اقدامهایمان به آن هدف برسیم». وی نوید آینده بسیار روشنی در روابط 2 کشور را داد و تاکید کرد: «ما مصمم هستیم از همه ظرفیتها استفاده کنیم. ما در کنار شما هستیم و خواهیم ماند».
کارشناس ارشد مسائل قفقاز *
ارسال به دوستان
درباره پیوست عدالت برای طرحهای توسعهای
توسعه؛ وسیله نه هدف
حمید ملکزاده*: ما در ایران با مسائل زیادی سروکار داریم که به طور عمده دچار ناهمزمانی و نابهنگامی هستند. از جمله مهمترین این مسائل به موضوعاتی مربوط میشود که به توسعه وابسته هستند: هم در حوزه سیاسی و هم در حوزه اقتصادی. این ناهمزمانی و نابهنگامی زمینهساز انباشت مشکلاتی در حوزه اقتصاد و سیاست شده است؛ مشکلاتی که هر کدام به شکل بنیادین با یکدیگر پیوند خوردهاند. در عین حال انباشت این مشکلات و سازمانها و نهادهای سیاسی و اقتصادی مختلفی که حول محور آنها شکل گرفته و بخشی از سازمان زندگی عمومی و نهادهای زندگی روزمره، سیاسی و اقتصادی ایرانیان را تشکیل میدهند، مداخله دولت برای حل این مشکلات را به موضوع بغرنجی در سیاستگذاری تبدیل کرده است؛ از یک طرف به این خاطر که هر شکلی از مداخله دولتی در هر کدام از نهادها و سازمانهای شکل گرفته حول این مشکلات انباشت شده به شکل مسلسلوار همه این ساحتهای متداخل را تحتتأثیر قرار میدهد و از طرف دیگر به این دلیل که هر صورتی از مداخله در هر کدام از این حوزهها همه حوزههای مربوط به زندگی روزمره افرادی را که با آنها در گیر هستند به شکل غیرقابل بازگشتی متأثر ساخته و روندهای طبیعی زندگی ایرانیان را دچار اختلالهای اساسی میکند. در میان موضوعات مختلفی که این روزها درباره توسعه مطرح میشود، موضوعات مربوط به توسعه اقتصادی از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ چرا که از یک طرف بدون دست زدن به اصلاحات معنادار در ساختار اقتصادی کشور امکان اداره امور مردم در مسائل اساسی مربوط به اقتصاد کشور ناممکن است و از طرف دیگر مسائل ناشی از انباشت مشکلات ناشی از توسعهنیافتگی ممکن است هر شکلی از مداخله دولت در این حوزه را به بحرانهای امنیتی، سیاسی و انسانی در ایران امروز تبدیل کند. از این قرار یکی از راهحلهای پیشنهادشده برای برطرف کردن بحرانهای ناشی از اقدام اجتنابناپذیر دولتها در مسیر اصلاح ساختارها و روندها و رویههای اقتصادی در سالهای اخیر که مورد تأکید رهبر انقلاب اسلامی نیز بوده، موضوع پیوستهای عدالت برای اجرای طرحهای توسعهای و فرآیندهای مربوط به اصلاح ساختار اقتصادی کشور است. با عنایت به اینکه در نخستین دیدار اعضای دولت چهاردهم با رهبر انقلاب این موضوع دوباره مورد تأکید معظمله قرار گرفت، در این یادداشت تلاش میکنم به طور خلاصه مباحثی نظری را درباره آن مورد بررسی قرار دهم.
* از چه چیزی صحبت میکنیم؟ توسعه به عنوان هدف یا وسیله؟
در ابتدای این یادداشت به طور خلاصه به موضوع انباشت مسائل مختلف در ایران معاصر اشاره کردم که به طور چشمگیری از نابهنگامی و ناهمزمانی رنج میبرند. در این بخش تلاش میکنم قبل از هر چیز این نابهنگامی و ناهمزمانی را روشنتر توضیح دهم. برای انجام این کار قبل از هر چیز این نکته را به شما یادآور میشوم که تجربه ما از جهان جدید به شکلی استثنایی و در نتیجه یکجور اضطرار ناشی از مواجهه سخت با جهان بیرونی اتفاق افتاده است. یعنی بیش از اینکه نتیجه یکجور تغییر و تحول درونی ناشی از تحولات ساختاری در جامعه و فرهنگ ایرانی باشد، محصول یکجور تغییر رفتار و الگوهای مصرف در حوزههای مختلف خرد و کلان از زندگی انسان ایرانی به حساب میآید، بنابراین میتوانیم انتظار داشته باشیم جهانی که در نتیجه این تغییر الگوی مصرف و رفتار شکلگرفته است به شکلی نامنظم و با عنایت به تداوم سازمان قدرت استبدادی در دولت، از مشروطه تا پهلوی دوم و به نحوی دلبخواهی سازمان پیدا کرده باشد. سازمانی نامنظم و دلبخواهی که ما را با مشکلی اساسی دست بهگریبان کرده است: جابهجایی نقاط کانونی. جابهجایی نقاط کانونی به این معناست که در تجربه ما از تجدد، جامعه حول محور موضوعاتی سازمان یافته که اصولا باید بهعنوان اهدافی فرعی از زایش جهان جدید در نظر گرفته میشدند. این موضوع درباره توسعه بیش از هر جای دیگری قابل شناسایی است. در موضوعات مربوط به توسعه از آنجا که حاکمان بنا داشتند به حاکمانی جدید و دولتهایشان به دولتهایی مدرن تبدیل شوند اینطور به نظر میرسد توسعه که بنا بود حول محور انسان شکل بگیرد حول موضوع دولت شکل گرفته است؛ یعنی تحتتأثیر شرایط خاصی که ما از تجربه جهان جدید داشتیم سازمان عمومی کشور به سمتی حرکت کرد که توسعه، توسعه دولت و نه انسان یا افراد تشکیلدهنده دولت باشد. درست تحت تأثیر همین جابهجایی نقطه کانونی در توسعه است که در ایران معاصر مفهوم نوسازی با ایده توسعه جابهجا شده است.
از این قرار پادشاهیهای قدیم تنها با نوساخته کردن برخی تظاهرات جامعه ایرانی، اعم از افراد انسانی و تأسیسات مادی دولت به استقبال توسعهیافتگی رفتند؛ انسان فراموش و به ابزار یا عددی در پروژههای کلان توسعهیافتگی برای دولتها تبدیل شد. احتمالا به همین دلیل توسعهیافتگی که بنا بود به تقویت حیات انسان و گسترش امکانات زیستی او در اقتصاد و سیاست منتهی شود، او را به عددی تقلیل داد که در تحلیلهای کلان و محورهای مربوط به دادههای بزرگمقیاس در دولتها به دادهای خرد و بعضا ناچیز تبدیل شد؛ دادهای خرد که دیگر نه هدفی والا و برخوردار از کرامت انسانی، بلکه عدد ناچیزی در مقابل شکوه ناشی از نوسازی بهحساب میآید؛ دادهای خرد که میشود او را قربانی اهداف بزرگتر دولتها کرد.
* پیوست عدالت؛ بازیابی نقطه کانونی توسعه
اگر روایتی را که در بالا آمد درباره ورود ایران به جهان جدید از من بپذیرید آنگاه تأیید خواهید کرد هر اقدامی در زمینه رفع مسائل ناشی از انباشت مشکلات تاریخی ما در حوزههای گوناگون سیاسی و اقتصادی باید به اعتبار مفهوم کرامت انسانی - که مورد نظر عقل، اخلاق و شریعت است - صورت پذیرد. اهمیت موضوع انسان و کرامت او بیش از هر چیز از این جهت است که میتوان آن را معیاری برای ارزیابی اقدامات توسعهای قرار داد. در نتیجه چنین اقدامی میشود انتظار داشت مساله سردرگمی کلاف مسائل انباشتشده در ایران معاصر به شکل معلومی برای ما رفع شود. این موضوع همچنین میتواند معیار مناسبی را برای تفسیر یا سازماندهی ایده پیوست عدالت برای طرحهای توسعهای یا مداخلات دولتی برای حرکت در مسیر توسعه کشور در اختیار ما قرار دهد. تنها در این صورت است که مطابق بیانات رهبر انقلاب در نخستین دیدار اعضای کابینه چهاردهم پیوست عدالت و بهتبع آن موضوع عدالت از حیثیت شعاری خود خارج شده و دیگر «یک ترتیب اداری یا یک فرم تشریفاتی» نخواهد بود. در نتیجه چنین اقدامی میتوان انتظار داشت «پیوست عدالت به امری واقعی» تبدیل شود.
پیوست عدالت در این معنا سازوکار جابهجا کردن نقطه کانونی توسعه است. از این جهت که هم پیشرفت در ترتیبات عام حاکم بر زندگی عموم افراد را در نظر میگیرد و هم مشارکت آنها در طرحهای توسعهای را تضمین میکند: چه مشارکت فعال از طریق انجام دادن اقداماتی مؤثر در مسیر اجرای طرحها باشد و چه همراهی منفعلانه در مسیر پیشبرد اهداف پیشبینیشده در طرحهای موردنظر.
در این زمینه موضوع دیگری هست که باید مورد توجه قرار گیرد: اگر تعریف ما از توسعه، به عنوان فرآیند مداخلهای بیرونی در مناسبات حاکم بر یک وضعیت، برای دستیابی به وضعیتی مطلوب، واقعی یا فرضی را بپذیرید، آنگاه تا پذیرفتن این موضوع تنها یک قدم فاصله خواهید داشت که توسعه، مفهومی ذاتا سیاسی است: از آنجا که در جهان معاصر، دولت - ملتها، هنوز به عنوان عمدهترین نهادهای هویتیابی و مؤثرترین نیروهای هویتی برای تعیین وضعیتهای انسانی به حساب میآیند، هر شکلی از دخالتگری در سازوکارهای جاری در یک وضعیت انسانی، در جهان دولت -ملتها، بهعنوان یکجور دخالتگری سیاسی بهحساب میآید. این دخالتگری سیاسی، ذاتا یکجور دخالتگری ارزشی است. فارغ از اینکه یک نظریهپرداز توسعه، به کدام یک از مکاتب توسعه وفادار باشد، مفهوم توسعه، همواره با برتری مجموعهای از ارزشهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و تمدنی پیوند خورده است؛ ارزشهایی که در نهایت تحت هدایت شکلی از مداخله دولتی در یک وضعیت مستقر، جایگزین داشتههای مردمیای میشود که در آن وضعیت خاص زندگی میکنند. در این تعبیر، توسعه چیزی جز سازوکارهای مربوط به این جایگزینی نیست.
از این جهت بحث درباره پیوستهای عدالت را نباید به عنوان نوعی دخالت یا بزرگ کردن سازمان دولت در نظر گرفت. در این معنا اجرای طرحهای توسعه نه یکجور بار حمایتی زائد بر دوش دولت، بلکه بخشی از خود طرح و برنامههای مورد نظر در این حوزه بهحساب میآید. احتمالا به همین جهت است که عالیترین مقام کشور در دیدار عالیترین مقام اجرایی و کابینه او بحث درباره این موضوع را که مورد توجه رئیس دولت چهاردهم نیز هست، ضروری میدانند. برای روشن شدن این موضوع باید دوباره این نکته را یادآوری کنم که نقطه کانونی توسعه انسان است و اگر بنا باشد مشکلات ناشی از انباشت تاریخی مسائل مربوط به توسعه در ساحتهای مختلف در ایران حل شود، ناگزیر باید دوباره انسان را به نقطه کانونی توسعه بازگرداند. توجه به موضوع کرامت انسانی، آنطور که در مبانی اخلاق، عقل و شریعت اسلامی آمده از این جهت اهمیت دارد که ما را به نقطه تجمیع ارزشهای والایی که در دولت اسلامی باید مورد توجه قرار گیرد بازمیگرداند. در این مسیر وسوسههای لیبرال برای نادیده گرفتن وظایف دولت در قبال شهروندان و انکار کورکورانه اهمیت کرامت انسانی در سیاستهای اجرایی دولت ممکن است به یک اندازه بحث درباره پیوستهای عدالت را به بیراهه بکشاند.
پژوهشگر اندیشههای سیاسی *
ارسال به دوستان
بغداد و واشنگتن از دستیابی به توافق برای خروج نیروهای نظامی ائتلاف خبر دادند
تعلیق آمریکایی!
آیا پنتاگون تا سال 2026 بینالنهرین را ترک میکند؟
گروه بینالملل: به گزارش رویترز به نقل از منابع آگاه در دولتهای عراق و آمریکا، توافق دولتهای ۲ کشور درباره خروج نیروهای آمریکایی حاضر در عراق که تحت عنوان ائتلاف نظامی ضدداعش از سال 2014 در این کشور حضور دارند، به مراحل پایانی خود رسیده است. طبق این گزارش که توسط منابع مطلع افشا شده است، بر سر خروج تعداد قابل توجهی از 2500 نیروی آمریکایی حاضر در عراق تا سپتامبر 2025 توافق شده است و مابقی نیروهای ارتش آمریکا در بخش اربیل کردستان عراق به بهانه مبارزه با داعش در سوریه تا پایان سال 2026 باقی خواهند ماند. این توافق که پس از ۶ ماه مذاکره مستقیم بین دولت عراق و آمریکا انجام شده است، آخرین تلاش ارتش اشغالگر آمریکا برای تمدید حضور خود در عراق بود. سایر مقامات آمریکایی نیز موضوع مذاکرات را بحث بر سر سطح حضور نیروهای آمریکایی معرفی و مساله خروج کامل نظامیان را تکذیب میکنند. ابتدای سال جاری میلادی پنتاگون از ادامه حضور نظامی آمریکا و عدم خروج سربازان این کشور از عراق خبر داده بود.
* دیر آمدند ولی نمیروند!
سال 2013 پس از گسترش داعش در سوریه و آغاز سقوط شهرهای شمالی عراق به دست این گروهک تروریستی، دولت عراق از دولت اوباما درخواست کمک فوری کرد؛ درخواستی که با بیتوجهی آمریکا روبهرو شد و در نهایت این جمهوری اسلامی ایران بود که با ورود به جنگ با داعش به کمک نیروهای مسلح عراق رفت. در آن زمان دولت اوباما که خروج بیقاعده ارتش آمریکا از عراق را به عنوان دستاورد خود معرفی کرده بود، با حضور دوباره در عراق مخالفت کرد اما پس از حضور ایران در میدان مبارزه با داعش در عراق و سوریه و دستیابی به موفقیتهای متعدد در مبارزه با داعش، آمریکا مجددا با ایجاد ائتلافی از کشورهای غربی و به بهانه مبارزه با داعش در عراق و سوریه ظاهر شد. ارتش آمریکا در شرایطی سال 2011 از عراق خارج شده بود که ارتش این کشور را پس از اشغال کامل عراق در سال 2003 منحل کرده و نیروهای مسلح آموزشدیدهای را جایگزین آنها نکرده بود. به نحوی که نیروی هوایی ارتش عراق که در زمان حمله داعش به شهرهای شمالی این کشور به جنگندههای «اف16» مجهز بود، از انجام حتی یک پرواز علیه تروریستهای داعش ناتوان بود. مشابه این رویداد را در خروج آمریکا از افغانستان نیز شاهد بودیم که اردوی ملی افغانستان نیز پس از 20 سال آموزش و تجهیز توسط ارتش آمریکا نتوانست حتی به مدت یک هفته در مقابل پیشروی نیروهای طالبان مقاومت کند و در نهایت پس از 20 سال اشغال و جنایت آمریکا در افغانستان طالبان با طالبان جایگزین شد.
اکنون اما مساله خروج نیروهای آمریکایی در دوران پساداعش به چالش اصلی دولت عراق تبدیل شده است. ارتش و نیروهای حشدالشعبی عراق هماکنون کنترل امنیتی و نظامی کامل این کشور جنگزده را در دست دارند و داعش نیز دیگر زمینی برای خلافت خودخوانده خود در عراق و سوریه ندارد اما دخالتهای آمریکاییها در مرز مشترک سوریه، عراق و حملات متعدد به نیروهای مقاومت و بسیج مردمی عراق و ارتش سوریه در این نواحی فرصتی مجدد به معدود نیروهای داعش برای زیست زیرزمینی و مخفیانه در این ناحیه از منطقه میدهد؛ اقدامی که اعتراض و پاسخ مستقیم نیروهای مقاومت عراق را به همراه داشته است. حملات متعدد نیروهای مقاومت عراق به پایگاههای آمریکایی و تجمعات آنها در این کشور نیز در پاسخ به مداخلات نظامی و سیاسی ارتش اشغالگر آمریکا در این کشور انجام میشود؛ حملاتی که پس از ترور بزدلانه شهید قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد به اوج خود رسید و فعالیت تجاوزکارانه نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا در عراق را بشدت محدود کرد. البته دور جدید حملات نیروهای مقاومت عراق به نیروهای ائتلاف به اصطلاح ضدداعش در عراق و سوریه به دلیل حمایتهای بیحد و حصر ارتش آمریکا در منطقه از ارتش رژیم کودککش صهیونیستی انجام شده است؛ حمایتهایی که در برخی موارد حتی به حمله مستقیم به پایگاههای مقاومت در منطقه منجر شده است؛ حملاتی که به شهادت نیروهای عراقی و خشم مردم عراق از این اقدام تجاوزکارانه ارتش آمریکا منجر شده است.
* تلاش دقیقه نودی برای بقا
طبق گزارش رویترز، توافق فنی دولت عراق و دولت آمریکا برای خروج نیروهای ائتلاف نظامی به رهبری آمریکا از این کشور عربی خاورمیانه از مدتها قبل به سرانجام رسیده است اما به دلیل آنچه شرایط ویژه و پرتنش منطقه تعبیر شده، این توافق علنی نشده است.
بنا به گزارش رویترز، تنها تعیین و تایید نهایی زمان خروج نیروهای نظامی آمریکا در منطقه باقی مانده است که باید به تایید جو بایدن و محمد شیاع السودانی، نخستوزیر عراق برسد؛ تاییدی که تاکنون با انگیزه حمایت و پشتیبانی دولت آمریکا از جنایات اسرائیل در منطقه از سوی دولت آمریکا انجام نشده است. منابع آمریکایی و عراقی با اشاره به اینکه به احتمال زیاد در ماه جاری توافق به تایید نهایی میرسد، به وجود بندی در این توافق اشاره کردند که با هدف بقای نیروهای آمریکایی به عنوان مستشار نظامی در عراق اشاره دارد. به نظر میرسد دولت بایدن قصد دارد با توجه به افزایش انتقادات از عملکرد سیاست خارجی دولت آمریکا در دوره او در حوزه خاورمیانه، دستاوردی را تحت عنوان خروج نیروهای آمریکایی از این منطقه فراهم کرده و آن را به عنوان پایان تمام جنگهای بیپایان آمریکا در منطقه خاورمیانه معرفی کند؛ ادعایی که به نظر چندان درست و حقیقی به نظر نمیرسد و با دقت در متن توافق میتوان نشانههای تلاش دولت آمریکا برای بقا و اعمال نفوذ در منطقه را بخوبی مشاهده کرد؛ تلاشی که احتمالا با ایجاد تفرقه میان دولت محلی اقلیم کردستان عراق و دولت فدرال این کشور و باقی ماندن نیروهای ائتلاف آمریکایی در این ناحیه از عراق به بهانه مبارزه با تروریسم در سوریه پیگیری شود؛ اقدامی که به احتمال زیاد اعتراض مقاومت و دولت عراق را در پی خواهد داشت اما با توجه به تخلیه و عقبنشینی از پایگاه عینالاسد در استان الانبار و همچنین کاهش چشمگیر نیروها در بغداد، موفقیت قابل توجهی برای دولت و ملت عراق و همچنین امنیت منطقه به دست خواهد آمد.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از عملکرد غیرشفاف بازارگردانها وتصمیمات غیرمدیریتی در بورس گزارش میدهد
مافیای تالار شیشهای
تعداد کدهای فعال بورس از ۴ میلیون در سال ۱۳۹۹ به حدود ۱۵۰ هزار کد در سال ۱۴۰۳ رسیده است
گروه اقتصادی: مجید عشقی، رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار بعد از حاشیههای مربوط به وام ۱۰ ساله با کارمزد ۴ درصد استعفا کرد. قرار شده شورای عالی بورس تشکیل جلسه دهد و درباره مسائل پیشآمده تصمیمگیری کند. در شرایط کنونی بسیاری از فعالان بازار نسبت به عملکرد هیاتمدیره بورس انتقاد دارند. به همین دلیل معتقدند دولت باید نسبت به اعضای شورای عالی بورس نیز به طور کامل تجدیدنظر کند، چرا که اقتصاد کشور با تورم بالایی روبهرو بوده و بازار باید واکنش نشان میداد اما سقوط کرده است. در این بین به طور قطع عملکرد ضعیف و پنهانکاری مدیران بورس به زیان سهامداران افزوده است. در میانه اوضاع نامطلوب بازار سرمایه، منتشر شدن خبر وام 10 میلیارد تومانی هیاترئیسه بورس در هفته گذشته شوک جدیدی به سهامدارانی وارد کرد که منتظر اقدامات همین هیاترئیسه برای جلوگیری از زیانشان بودند. این اتفاق نشان داد پنهانکاری در بین مدیران بورس بزرگترین عامل برای صدمه به سرمایهگذاران بورس بوده است، چرا که در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ نیز بازار سرمایه به واسطه همین پنهانکاریها، ریزش عجیبی را تجربه کرد. در آن زمان به دنبال انتشار نامه افزایش نرخ خوراک گاز شرکتهای پتروپالایشی و سایر صنایع، بازار سقوط کرد ولی بعد از ۵۰ روز مشخص شد افت سنگین شاخص بورس ناشی از این اطلاعات نهان بوده است، در حالی که بازار سرمایه باید آیینه تمامنمای یک اقتصاد شفاف باشد. به طور قطع مهمترین دلیل ناکارآمدی بورس به مدیران آن بازمیگردد. بورس به عنوان بازوی دولت باید در مدیریت نقدینگی درست عمل کند. در چند سال گذشته عملکرد عشقی بهگونهای نبود که سرمایهگذاران جدید را وارد بازار کند و خروج سرمایه از بازار در این چند سال بیشتر شده است.
بر همین اساس استعفای رئیس سازمان بورس نه تنها یک اقدام مثبت برای بازار خواهد بود، بلکه تلنگری برای دولت و دستگاههای نظارتی نسبت به عملکرد مدیران خواهد بود که بدون هیچگونه مسؤولیتپذیری بعد از چند صباحی از سازمان میروند، در حالی که تبعات عملکرد آنها اقتصاد و سرمایه مردم را نابود کرده است.
کمکاری و اهمال ناظر بورس در مقابل عملکرد برخی شرکتهای بورسی نشان میدهد بازار شفاف نیست. آیا این عدم شفافیت در بورس نشاندهنده آن نیست که عدهای منافع سهامداران را نادیده میگیرند. بازار سهام باید حافظ سرمایه سهامداران باشد اما منافع شخصی و سازمانی منجر شده اتفاقاتی در بورس بیفتد که بازار را دچار التهاب کند و این مغایر با رسالت بورس است.
* کاهش تعداد کدهای فعال بورس
اگر امروز تعداد کدهای فعال بورس از ۴ میلیون کد در سال ۱۳۹۹ به حدود ۱۵۰ هزار کد در سال ۱۴۰۳ رسیده است تحت تاثیر عملکرد غیرشفاف بورس است. در حال حاضر بازار سهام روند مشخصی ندارد. به همین دلیل عدم شفافیت مدیران سازمان بورس و اوراق بهادار به نابسامانی بازار دامن میزند. در همین راستا بازار سهام در یک سال گذشته حدود ۵ درصد افت بازدهی داشته است، در حالی که بازارهای راکد مانند مسکن رشد داشتهاند. از طرف دیگر قیمت دلار هم در محدوده ابتدای سال باقی مانده است. به عبارت دیگر روند گذشته سایر بازارها صعودی بوده، در حالی که بازار سهام از سال ۱۳۹۹ نزولی بوده است.
بازار سرمایه این روزها همچنان در نبود نقدینگی بهسر میبرد و پول هوشمند منتظر اقدام کابینه جدید است. با توجه به اتفاقاتی که در هیاترئیسه سازمان بورس رخ داده، پیشبینی میشود تغییر مدیریت به زودی کلید بخورد. انتظار میرود همین موضوع نیز اثر روانی مثبتی بر معاملات بازار در کوتاهمدت داشته باشد. هرچند تا زمانی که ارزش و حجم معاملات که مهمترین فاکتور در چرخش روندهاست به وضعیت نرمال بازنگردد وضعیت بازار سرمایه به همین شکل ادامه مییابد.
هرچند برخی استدلال میکنند قبلتر از آن بازار سهام افت بسیار بالایی را تجربه کرده اما روند قبلی سایر بازارها نیز صعودی بوده است، بنابراین وضعیت بازار سهام با عملکرد مدیران سازمان بورس گره خورده است. عدم تعادل و تقارن در بازار سهام نیز این موضوع را تایید میکند، به طوری که برخی نمادها به صورت پروژهای در همین چند سال اخیر بازدهی چندصد درصدی را ثبت کردهاند و برخی دیگر بیش از ۹۰ درصد افت داشتهاند.
علیرضا سادات، کارشناس اقتصاد با اشاره به اینکه عدم شفافیت بازار سهام منجر شده بسیاری از سرمایهگذاران از بازار خارج شوند، گفت: به طور قطع بازار سرمایه باید حامی سهامداران بازار سهام باشد اما وقتی سهامداران وارد زیان میشوند و واکنشی ندارند نشان میدهد مدیران سازمان بورس عملا نقش خود را به درستی ایفا نمیکنند. در چنین شرایطی اگر مدیران بازار رفتار غیرشفافی را از خود نشان دهند، به طور قطع سیگنال منفی به بازار سهام صادر میکند، چرا که برای سهامداران قطعی میشود که نمیتوانند سرمایه خود را در بازاری قرار دهند که مدیران آن به دنبال منافع شخصی خود هستند.
یکی دیگر از عدم شفافیتها در معاملات تالار شیشهای به وضعیت بورس کالا بازمیگردد. برای نمونه رشد هزینه برق به صورت دلاری برای فولادیها، هر کیلووات ۳ سنت شده است، در حالی که شرکتهای خصوصی تولیدکننده برق نیز مدعی هستند زیانده شدهاند، چرا که منافع فروش برق در بورس کالا به نفع شرکتهای دولتی تولید برق است و اثرات آن در سرمایهگذاران بورس نمایان شده است.
* چرا معاملهگرها از سازوکار عرضه در بورس کالا گلایهمند هستند؟
با توجه به اینکه معاملهگرها از سازوکار عرضه در بورس کالا گلایهمند هستند، آیا عدم شفافیت در بورس چیزی غیر از این است که عدهای از فروشندگان در معاملات بورس راضی و خریداران ناراضی هستند؟
قبض برق صنایع فولاد و پتروپالایشگاهی از اردیبهشت تا دیماه ۱۴۰۲ به صورت ۶۰۰ تومان به ازای هر کیلووات ساعت علیالحساب صادر شده بود و طبق مصوبه وزارت نیرو بهای برق مشترکان این صنایع در کل این دوره و سال ۱۴۰۳ باید بر اساس تعرفه ۱۲۰۰ تومان به ازای هر کیلووات ساعت پرداخت شود. هزینه برق نسبت به کل بهای تمامشده فولاد برای سالهای ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ مورد بررسی قرار گرفته که نشان میدهد 3.5 درصد از بهای تمامشده فقط مرتبط با هزینه برق بوده است. این نسبت از کمتر از یک درصد تا ۶ درصد در سهمهای مختلف قابل ملاحظه است.
نکته قابل توجه تاثیر بیشتر هزینه برق در شمشسازان نسبت به سازندگان فروآلیاژ، میلگرد و ورق است. از طرف دیگر خریداران صنایع پاییندستی شمش فولاد، محصولات پتروشیمی و... از سازوکار عرضه در بورس کالا گلایهمندند. آیا عدم شفافیت در بورس چیزی غیر از این است که عدهای از فروشندگان در معاملات بورس راضی و خریداران ناراضی هستند؟ برای نمونه نرخ برق نه به صورت ریالی بلکه به صورت دلاری رشد کرده و از میانگین 2.2 سنت در سال گذشته به میانگین 3.1 سنت به ازای هر کیلووات رسیده که این افزایش، کاهنده سود واقعی شرکتهای فولادی است. همین موضوع منجر شده تا در برخی مقاطع نرخ محصولات فولادی عرضهشده در بورس کالا گرانتر از بازار کشورهای همسایه شود.
* واکنش سرمایهگذاران بورس به عملکرد غیرشفاف مدیران
در حال حاضر بازار سرمایه با چالشهای زیادی مواجه است. یکی از مهمترین عواملی که منجر به زیان سهامداران شده ضعف نظارتی سازمان بورس و اوراق بهادار است. در سالهای اخیر برخی نمادها حدود ۹۰ درصد اصلاح قیمت داشتهاند، در حالی که شاخص کل در محدوده اوج سال ۹۹ قرار دارد. آیا در این وضعیت باز هم باید برخی نمادها مانند چکاپا، غزر، حریل و... اصلاح سنگینی داشته باشند و در چنین شرایطی ناظر بازار نباید نسبت به زیان سهامداران واکنشی نشان دهد و معاملات غیرشفاف حقوقیها را بررسی کند؟
در سالهای گذشته معاملات الگوریتمی، همچنین رفتار بازارگردانها منجر به افت زیاد قیمت سهام شده بود. همواره مدیران سازمان بورس از عملکرد بازارگردانها و حتی معاملات الگوریتمی حمایت کردهاند. به اعتقاد آنها این نوع معاملات باعث افزایش نقدشوندگی بازار میشود، اما این نقدشوندگی در شرایطی که بازار یک روند نزولی را طی کرده است هیچ ارزشی ندارد و تنها ارزش دارایی سرمایهگذاران بورس را کاهش داده است.
بنا بر این گزارش، واکنش سرمایهگذاران بورس به عملکرد غیرشفاف مدیران افزایش بیاعتمادی به بورس است. به همین دلیل دولت باید به سرعت جبران کند. اگر چنین اقدامی انجام نشود به طور قطع بازار همچنان به اصلاح خود ادامه میدهد و به زیان سرمایهگذاران بورس افزوده میشود. به عبارتی وقتی سرمایهگذاران به عملکرد بازار سرمایه ایمان نداشته باشند پول خود را از بورس خارج میکنند، آن هم در شرایطی که بشدت بازار سهام به پولهای جدید نیاز دارد. هرچند در این مقطع سهامداران زیان میبینند ولی اقتصاد کشور نیز آسیب میبیند، زیرا این پول وارد سایر بازارها میشود. حال از آنجا که دولت جدید وعده کنترل تورم را داده است ورود پولهای سرگردان به بازارهای ارز، خودرو، مسکن و... به چالشهای آن خواهد افزود. نتیجه اینکه هر اتفاقی در اقتصاد کشور رخ داده تابع عملکرد مدیران و سیاستهای خود دولت است و اگر قرار باشد تغییری در روند بازار و اقتصاد به وجود آید خود دولت باید پیشقدم شود.
ارسال به دوستان
رویکرد مناسب برای بهبود رابطه ایران با ارمنستان چیست؟
کلید زنگزور
دکتر احسان موحدیان*: پس از وقوع جنگ 2020 قرهباغ، ایران مقطع حساسی را در روابط خود با ارمنستان پشت سر میگذارد. روند نارضایتی عمومی از تحولات داخلی در این کشور تشدید شده که البته فعلا نمود بیرونی ندارد ولی چون علت وقوع این ناآرامیها (نارضایتی مردم از روند صلح ناعادلانه میان ارمنستان و آذربایجان و اعتقاد عمومی به عدم حرکت این کشور در مسیری درست برای ایستادگی در برابر باکو) پابرجاست و برطرف نشده، احتمال بیثباتی سیاسی در این کشور در آینده وجود دارد. بر اساس تازهترین نظرسنجیها در ارمنستان که توسط گالوپ انجام شده، نه حزب حاکم تشکیلدهنده دولت آقای پاشینیان نخستوزیر و نه احزاب سیاسی مخالف با دیدگاههای مختلف، محبوبیت زیادی ندارند. اکثر مردم هم از روند مرزبندی با آذربایجان راضی نیستند و آن را ناعادلانه میدانند و چندان به آینده امیدوار نیستند. در عین حال امیدواری به تاثیرگذاری نهادهایی همچون سازمان امنیت جمعی به رهبری روسیه و اتحادیه اقتصادی اوراسیا که ایران به تازگی با آن پیمان تجارت آزاد منعقد کرده، در جامعه ارمنستان رو به کاهش است. در شرایط کاهش امید عمومی به دولت ارمنستان و احزاب سیاسی مخالف آن، علاقه به پیوستن به اتحادیه اروپایی در این کشور افزایش یافته که با توجه به نگاه منفی محور شرق به این تحول و همزمانی این تغییر با تشدید تلاشهای ناتو و آمریکا برای نفوذ در ساختارهای نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ارمنستان، ممکن است شاهد واکنش منفی روسیه باشیم که شرایطی مشابه با گرجستان و چهبسا اوکراین را برای ارمنستان ایجاد خواهد کرد.
همچنین در ارمنستان شاهد تلاشهایی برای تضعیف نهاد کلیسا به عنوان یکی از نهادهای اصلی ضامن تداوم حیات ارمنستان با هدایت پشت پرده آمریکا هستیم. رشد قارچگونه فرقههای مذهبی انحرافی و ضد کلیسای ارمنی توسط غرب در جریان است. هدف از این اقدامات تضعیف هنجارها، تعلقات مذهبی مردم، تضعیف نقش کلیسا در تعیین سبک زندگی مردم ارمنستان و مقابله با نهاد کلیسا به عنوان یک نهاد کلیدی در تعیین و پیشبرد آرمانهای جامعه ارمنی است. از این طریق و نیز با دستکاری کتب مذهبی و چهبسا با ایجاد تغییر در قانون اساسی ارمنستان تلاش میشود تعلقات و آرمانهایی که ارامنه درباره قرهباغ کوهستانی (آرتساخ)، نسلکشی ارامنه، اهمیت حفاظت از زبان ارمنی، نمادهای ارمنی، تعلقات دینی و نهاد خانواده دارند تضعیف شود و این همان روندی است که انگلیس و صهیونیستها در قبال جمهوری آذربایجان با تضعیف باورهای شیعی و ترویج وهابیت، سکولاریسم، همجنسگرایی، آموزههای صهیونیستی و... به شیوهای دیگر پیگیری میکنند. اما درباره ارمنستان، غرب و به طور مشخص آمریکا با فرقهسازی تلاش میکنند نقش مرجعیت و رهبری کلیسای ارمنی را در جامعه تضعیف کنند. بدیهی است تضعیف کلیسای ارمنی که اختلافات عمیق تاریخی، هویتی و مذهبی با صهیونیسم دارد، باعث خواهد شد زمینه برای نفوذ اسرائیل در ارمنستان نیز فراهم شود.
بنابراین نباید اجازه داد با چنین دستکاریهایی حساسیتهای اساسی در جامعه ارمنستان دستخوش تغییر و زمینه برای ایجاد کریدور زنگزور به بهانه کاهش فشارهای اقتصادی و امنیتی فراهم شود، زیرا ایجاد این کریدور زمینهساز تغییرات جمعیتی و هویتی در جنوب ارمنستان میشود که بر امنیت و اقتصاد ایران نیز تاثیرگذار است. با توجه به تشدید فشارهای غرب برای ایجاد این کریدور و همراهی ضمنی روسیه با این مساله با امید کنترل کریدور جعلی مذکور، نقش ایران برای حمایت از ارمنستان و کمک به حفظ صلح و ثبات در این کشور مهم قفقاز جنوبی اهمیت بیشتری مییابد.
در عین حال شاهد افزایش تمایل دولت ارمنستان به همکاری با غرب (بویژه آمریکا و فرانسه) و روسیهزدایی از این کشور هستیم که تداوم این روند ممکن است باعث تنش و بیثباتی در ارمنستان و سوءاستفاده جمهوری باکو و ترکیه شود.
در این شرایط ایران باید چه سیاستی را در قبال ارمنستان در پیش بگیرد که ثبات و امنیت این کشور حفظ شده و بر چالشهایی مانند تلاش برای ایجاد کریدور جعلی زنگزور غلبه شود؟
1- سیاست ایران در ارمنستان نباید تقلیلگرایانه باشد. جمهوری اسلامی باید تلاش کند کل جامعه ارمنستان و احزاب و جناحهای سیاسی مختلف را در آغوش بگیرد و با آنها تعامل کند. بنابراین ایران باید کل جامعه ارمنستان اعم از حکومت، مردم، جناحهای سیاسی و نهاد کلیسا را مورد توجه قرار دهد.
2- هم ارمنستان برای حفظ امنیت و تمامیت ارضی خود و ارتباط اقتصادی و نظامی و امنیتی ایمن و همیشگی با جهان خارج به ایران نیاز دارد و هم ایران برای حضور و نقشآفرینی در قفقاز و آسیای میانه فعلا تنها ارمنستان را در اختیار دارد و این کار از طریق باکو با توجه به شدت نفوذ اسرائیل، انگلیس و ترکیه و تبلیغات گسترده ضدایرانی در رسانهها و مدارس و دانشگاهها و سایر دستگاهها و هویتسازی و تاریخسازی و تمدنسازی جعلی ضدایرانی فعلا ممکن نیست.
با توجه به این نیاز دوجانبه، 2 طرف باید پیوندهای سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی خودشان با یکدیگر را تقویت کنند. بویژه ایران باید سرمایهگذاری در حوزه انرژی (تهاتر برق و گاز) و راهسازی با هدف تقویت کریدور شمال - جنوب، روابط دوجانبه در بخشهای مختلف پزشکی، امور فرهنگی و آموزش زبان فارسی را بیش از پیش تقویت کند.
3- ایران باید به دولت ارمنستان کمک کند این مساله را درک کند که حضور آمریکا در ارمنستان برای کمک به حفظ امنیت و تمامیت ارضی این کشور نیست و این حضور سرریز درگیری بزرگ آمریکا و روسیه است که دامنه آن به منطقه قفقاز هم کشیده شده است. در واقع آمریکا اهمیتی به حفظ تمامیت ارضی ارمنستان نمیدهد و تنها به دنبال روسیهزدایی از ارمنستان برای افزایش نفوذ خود در قفقاز و آسیای مرکزی است و اگر دولت ارمنستان بیش از حد به آمریکا تکیه کند و تعادل را در روابط خارجی خود رعایت نکند، ممکن است بلایی که در درگیری آمریکا و روسیه بر سر اوکراین و گرجستان آمد بر سر ارمنستان هم بیاید. باید به دولت ارمنستان تفهیم کرد غرب حتی اگر بخواهد هم نمیتواند به حفظ مرزهای ارمنستان کمک کند، چون کشورهای غربی نه با ارمنستان مرزی دارند و نه دسترسی و حضور فیزیکی، نظامی، اطلاعاتی و اقتصادی آنها در ارمنستان با توجه به سابقه روسیه در این کشور جدی و قدرتمندانه است. همچنین باید این تصور اشتباه در مقامات ارمنستان که ترکیه میتواند یک شریک بالقوه و قابل اعتماد اقتصادی و سیاسی برای این کشور باشد، اصلاح شود.
4- تضعیف نفوذ روسیه در ارمنستان و کاهش محبوبیت این کشور در بین افکار عمومی ارمنستان، بهرغم اینکه به افزایش نفوذ غرب کمک میکند و لذا رویدادی مثبت تلقی نمیشود ولی به هر حال برای ایران فرصتی برای افزایش نقشآفرینی و بازیگری در قفقاز نیز ایجاد میکند تا غفلت تاریخی خود در این منطقه حساس را جبران کند. در این شرایط ایران باید انرژی اعم از سوخت و گاز مد نظر ارمنستان را تامین کند، زیرا غرب که مرز و تجارت زیادی با ارمنستان ندارد، قادر به چنین کاری نیست و وابستگی ارمنستان به باکو برای تامین این نیاز نیز امنیت، تمامیت ارضی و یکپارچگی ارمنستان را به خطر میاندازد. در عین حال ایران نباید از افزایش نفوذ غرب در ارمنستان استقبال کند، صحیح نیست دقیقا از چشم روسیه به تحولات ارمنستان بنگرد و به گونهای رفتار کند که در ارمنستان تصور شود ایران به طور کامل در قفقاز با هماهنگی و بر مبنای نظرات روسیه عمل میکند، زیرا روسیه به علت عدم کمک جدی به ارمنستان در جنگ 2020 و درگیریهای بعد از آن و نیز برای حفظ قرهباغ در پیش چشم افکار عمومی ارمنستان محبوب نیست. بنابراین ایران باید در نگاه خود به ارمنستان رفتاری مستقل و متعادل داشته باشد و منافع خود را در این کشور با نگاهی پدرانه و همدلانه و با توجیه افکار عمومی پیگیری کند، بویژه که روسیه در قفقاز با کسی شریک نمیشود و هنوز هم در برابر همکاری با ایران در ارمنستان در برابر تشدید نفوذ ترکیه و ناتو مقاومت دارد. موضعگیری اخیر این کشور درباره کریدور جعلی زنگزور نیز با هر نیتی صورت گرفته باشد، باز هم ثابت میکند جمهوری اسلامی ایران نیازمند یک سیاست مستقل در قفقاز جنوبی است.
5- ایران باید از بزرگنمایی غیرواقعبینانه و دور از واقعیت تعاملات ارمنستان با غرب خودداری کند. به عنوان مثال اگر غرب و آمریکا با همکاری ارمنستان یک مانور محدود برای مهار شورشهای شهری انجام میدهند، ایران نباید این مانور محدود را بزرگ جلوه داده و در محکومیت این نوع همکاریها در ابعاد و با شدتی مشابه روسیه، ترکیه و جمهوری باکو شریک شود، بویژه که جمهوری باکو از نظر عمق و سابقه این نوع همکاریها با ناتو سوابق به مراتب گستردهتر و طولانیتری دارد و ترکیه نیز عضو ناتو است.
لذا نباید به علیاف و اردوغان اجازه دهیم از احساسات ضدآمریکایی در ایران سوءاستفاده کنند و دولت ارمنستان را بیش از حد منکوب و محکوم کنیم و دولت پاشینیان را با چنین روشی بیش از حد به سمت غرب برانیم.
6- در نهایت ایران باید با همکاری دولت ایروان برای ایجاد فرصتهای شغلی در ارمنستان بویژه استان حساس سیونیک برای مردم تلاش کند و در این زمینه سرمایهگذاریهای مرتبط را انجام دهد. این امر مانع شکلگیری کریدور جعلی و ضدایرانی زنگزور به کمک مردم خود ارمنستان خواهد شد، همچنین به جلوگیری از مهاجرت ارامنه از ارمنستان، افزایش امید به آینده و تمایل به مقاومت در برابر تهاجم خارجی و ایجاد حس وحدت ملی و همدلی در این کشور و مقابله با چنددستگی و اختلافات کمک میکند.
در مجموع باید به میزانی که ارمنستان به سمت ایران گام برمیدارد و راه را برای نقشآفرینی تاریخی ایران در قفقاز باز میگذارد، با آن همکاری کنیم و راه را برای تعامل با این کشور باز بگذاریم. ایران باید بر مواضع اصولی خود درباره مخالفت با ایجاد تغییر مرزهای بینالمللی با ارمنستان و هرگونه دستکاری ژئوپلیتیک در منطقه تاکید کند و درباره امکان سوءاستفاده باکو از تحولات ناشی از پیروزی احتمالی ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا که فضای تنفسی تازهای برای علیاف و اردوغان در قفقاز فراهم میکند، هوشیار باشد.
***
سفیر ایران در ایروان درباره دالان زنگزور:
نباید حاکمیت ملی ارمنستان نقض شود
سفیر جمهوری اسلامی ایران در ارمنستان، در مراسم افتتاح پل جدید آلاوردی در شمال شرق این کشور اعلام کرد «خوابها و رویاها در ارتباط با زنگزور هیچ وقت تعبیر نخواهد شد». مهدی سبحانی که جمعه گذشته در کنار گنل سانوسیان، وزیر زیرساخت و مدیریت منطقهای جمهوری ارمنستان و جمعی از مقامات محلی و مردم منطقه آلاوردی در این مراسم شرکت کرده بود، در پاسخ به سوالی مبنی بر رفع انسداد مرزها در منطقه قفقاز گفت: «موضع ما در ارتباط با رفع انسداد کاملا مشخص است، مخالف رفع انسداد نیستیم اما تمام رفع انسدادها باید تحت حاکمیت ملی و سرزمینی ارمنستان باشد». او تاکید کرد: «خوابها و رویاها در ارتباط با موضوعاتی مانند زنگزور هیچ وقت تعبیر نخواهد شد». دیپلمات ارشد کشورمان که سابقه سفارت در سوریه و پاکستان را نیز دارد، همچنین با رد تعیین نمایندهای از کشور ثالث برای کنترل مرز ایران و ارمنستان گفت: «این موضوع را دولت ارمنستان به طور مشخص اعلام کرده است. ما طرفدار این هستیم که تمام کنترلها و نظارتها توسط دولت ارمنستان و حاکمیت این کشور باشد. اکنون قرن ۱۹ نیست، ما در قرن ۲۱ هستیم، کشورها استقلال و حاکمیت دارند و این حاکمیت را اعمال میکنند». شایان ذکر است پل منطقه آلاوردی در شمال شرق ارمنستان که بر اثر سیل تخریب شده بود، اخیرا توسط یک شرکت ایرانی در مدت کوتاهی ساخته و نصب شد.
* همکاری ۳ میلیارد دلاری
سفیر ایران در ایروان همچنین در حاشیه این مراسم با اشاره به ظرفیتهای بسیار زیاد همکاریهای 2 کشور گفت: «اقدامهایی بویژه در زمینه ساخت جاده، پل و ساختمان جهت خدمت به مردم 2 کشور و توسعه رفتوآمدها در حال انجام است. رهبران ما هدف ۳ میلیارد دلاری را برای توسعه تجارت میان 2 کشور پیشبینی کردهاند و ما مصمم هستیم با اقدامهایمان به آن هدف برسیم». وی نوید آینده بسیار روشنی در روابط 2 کشور را داد و تاکید کرد: «ما مصمم هستیم از همه ظرفیتها استفاده کنیم. ما در کنار شما هستیم و خواهیم ماند».
کارشناس ارشد مسائل قفقاز *
ارسال به دوستان
روایت فرمانده کل سپاه درباره جنگ نفتکشها میان ایران و رژیم صهیونیستی و هدف قرار دادن 12 کشتی متجاوز
زدیم نزدند
* پزشکیان: من بسیجی بودم بسیجی هستم و بسیجی خواهم ماند
گروه سیاسی: فرماندهکل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اشاره به حمله رژیم صهیونیستی به ۱۴ نفتکش کشورمان و مقابله به مثل ایران در برابر 12 کشتی اشغالگران گفت: وقتی پنجمین کشتی اسرائیلی را زدیم دست آنها بالا رفت و گفتند نبرد کشتیها را متوقف میکنیم.
سردار سرلشکر حسین سلامی در جریان بازدید رئیسجمهور از قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا(ص) گفت: ما تقریبا 6 سال، سالهای خیلی سختی را پشتسر گذاشتیم و دشمن ما را در تقاطع تحریم، پدیده کرونا، ترامپ که دستکمی از کرونا نداشت و تهدید به عملیات نظامی و فشار برای انزوای سیاسی قرار داد. وی افزود: 14 کشتی از ما زدند که نفت ما صادر نشود. ما اول متوجه نبودیم که چه کسی این کار را میکند چون خیلی مرموزانه این کار را انجام میدادند، بالاخره فهمیدیم رژیم صهیونیستی عامل آن است، 12 کشتی آنها زده شد؛ کشتی پنجم را که زدیم دست آنها بالا رفت و گفتند «نبرد کشتیها را متوقف میکنیم». انگلیسیها کشتی ما در جبلالطارق را گرفتند ما هم کشتی استینا ایمپرو را گرفتیم و تسلیم شدند، 2 کشتی از ما در یونان گرفتند 2 کشتی از آنها گرفتیم و در نهایت تسلیم شدند. سرلشکر سلامی با یادآوری ساقط کردن پهپاد پیشرفته آمریکایی ادامه داد: در شرایط بسیار سختی قرار گرفته بودیم، سردار سلیمانی شهید شده بود؛ کرونا غالب بود و تحریم اقتصادی در بدترین شرایط علیه ما اجرا میشد و تلاش میکردند ما را در انزوای سیاسی قرار دهند. باید در جهات مختلف بازدارندگی ایجاد میکردیم، اول باید خطوط کشتیرانی را امن میکردیم. وقتی آمریکاییها میخواستند یک کشتی ما را سرقت کنند نیروهای ما اجازه این کار را ندادند و آمریکاییها سرافکنده برگشتند، وقتی این اتفاق افتاد تحریم به لحاظ اجرا شکسته شد. فرمانده کل سپاه گفت: ولی این پایان ماجرا نبود و باید مردم را در کرونا مدیریت میکردیم. تمام ظرفیتهای سپاه را پای کار آوردیم و ساخت واکسن و طرح شهید سلیمانی را اجرا کردیم. بسیج سازندگی هم نباید اجازه میداد هیچ خانوادهای که از کرونا دچار فقر شده است، آسیب ببیند، برای همین نهضت کمک مؤمنانه را اجرا کردیم. هیچکدام از 350 طرح ملی کند نشد و اجازه ندادیم تحریم بر کار ما اثر بگذارد، از سوی دیگر باید با پدیده تکفیر در خارج از کشور مقابله میکردیم چون اگر ادامه پیدا میکرد نقطه مرکزی آن کشور ما بود. وی اظهار داشت: موفق شدیم تمام مسیرهایی را که دشمن علیه ما باز کرده بود، ببندیم و امروز امنترین خطوط کشتیرانی متعلق به کشتیهایی است که پرچم ایران روی آنهاست. وقتی دو نفتکش ما میخواستند به ونزوئلا بروند آمریکاییها تهدید کردند این دو نفتکش را توقیف میکنند، من خودم به همراه سردار تنگسیری رفتم و عملیات تصرف نفتکش آمریکایی را شبیهسازی کردیم و در بیسیم هم اعلام کردیم؛ وقتی آمریکاییها این کار را دیدند نفتکشهای ما به سلامت به مقصد رسیدند.
سرلشکر سلامی در پایان این دیدار تأکید کرد: تمام استعداد و ظرفیت سپاه و استعداد دریاگونه بسیج که یک ظرفیت پایانناپذیر است در خدمت دولت است و ما به هیچ چیزی جز موفقیت شما (پزشکیان) و دولت شما فکر نمیکنیم و اساس کار ما با دولتها بر خوشعهدی و صداقت است و بهمیزانی که از ظرفیت ما استفاده کنید ما در خدمت شما هستیم.
***
پزشکیان: من بسیجی بودم، بسیجی هستم و بسیجی خواهم ماند
مسعود پزشکیان رئیسجمهور در قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا(ص) گفت: نگاه بسیجی به معنای واقعی میتواند مملکت را نجات دهد. پزشکیان افزود: ما هم جزو شما هستیم. ما هم بسیجی بودیم، بسیجی هستیم و بسیجی خواهیم ماند. نگاه بسیجی به معنای واقعی میتواند مملکت را نجات بدهد.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» موضوع بازدهی سرمایهگذاری در طلا را با سایر بازارهای همعرض بررسی کرد
بازارهای بدون ارزش افزوده
تورم سالهای اخیر باعث شده بازارها با مشکل بازدهی منفی سرمایه مواجه شوند
گروه اقتصادی: سرمایهگذاری در طلا یکی از روشهای محبوب و مطمئن برای حفظ و افزایش سرمایه در ایران و جهان به شمار میآید. در این مطلب به بررسی شیوههای مختلف سرمایهگذاری در این فلز ارزشمند میپردازیم و آن را با سایر گزینههای سرمایهگذاری مانند ملک، ارز دیجیتال، سهام، دلار و خودرو مقایسه خواهیم کرد و در پایان نظر کارشناسان درباره سرمایهگذاری در سایر بازارهای همعرض را میآوریم.
***
آیا سرمایهگذاری در طلا به نسبت سایر بازارها بازده بهتری دارد؟
طلا از دیرباز به عنوان یکی از ارکان اصلی سرمایهگذاری شناخته شده است. این فلز باارزش به دلیل ویژگیهای ذاتیاش، در شرایط تورمی و رکودی قادر است ارزش خود را حفظ کند. بسیاری از سرمایهگذاران برای جلوگیری از کاهش ارزش پول خود، بخشی از داراییشان را به طلا تبدیل میکنند تا از آثار منفی تورم در امان بمانند.
طلا به شکلهای مختلفی همچون زیورآلات، سکه و طلای آبشده قابل خریداری است. قبل از سرمایهگذاری در طلا، آشنایی با این اشکال و ویژگیهای آنها اهمیت دارد. همچنین باید توجه داشت که طلا یک سرمایهگذاری کوتاهمدت نیست. این فلز جزو سرمایهگذاریهای کمریسک محسوب میشود و در بازارهای کمریسک، انتظار بازدهی بسیار بالا منطقی نیست. به همین دلیل سرمایهگذاری در طلا بیشتر مناسب افرادی است که ریسکپذیری کمتری دارند و به دنبال یک سرمایهگذاری بلندمدت هستند.
***
طلا یا ارز دیجیتال؟
سرمایهگذاری در طلا و ارزهای دیجیتال 2 رویکرد متفاوت با ویژگیها و ریسکهای خاص خود است. در اینجا به بررسی فاکتورهای کلیدی در مقایسه این 2 گزینه میپردازیم.
طلا به عنوان یک سرمایهگذاری سنتی، به عنوان منبعی پایدار و ایمن در طول زمان شناخته میشود. در مقابل، ارزهای دیجیتال مانند بیتکوین و اتریوم، به عنوان بازارهای نوظهور با نوسانات قابل توجه شناخته میشوند. این ارزها میتوانند در مدت زمان کوتاهی تغییرات قیمتی شدیدی را تجربه کنند.
از سویی یکی از نکات مهم سرمایهگذاری در طلا، نیاز به فضای امن برای نگهداری آن است. در حالی که ارزهای دیجیتال نیازی به فضای فیزیکی ندارند و میتوانند بهراحتی در کیفپولهای دیجیتال ذخیره شوند.
هر دو دارایی تحت تأثیر نوسانات بازار قرار میگیرند اما ارزهای دیجیتال معمولا با نوسانات بیشتری مواجهند که میتواند به سود یا زیان سرمایهگذاران منجر شود. در مقابل، طلا به طور کلی تغییرات کمتری را تجربه میکند و به عنوان گزینهای پایدارتر در نظر گرفته میشود.
هر دو دارایی نقدشوندگی بالایی دارند و تمایل به خرید و نگهداری آنها در بازار وجود دارد. در نهایت، در حالی که ارزهای دیجیتال میتوانند برای سرمایهگذاریهای کوتاهمدت، میانمدت یا بلندمدت مورد استفاده قرار گیرند، سرمایهگذاری در طلا معمولا به عنوان یک گزینه بلندمدت مناسبتر شناخته میشود.
***
طلا یا دلار؟
مقایسه سرمایهگذاری در طلا و دلار همواره در ایران مورد توجه قرار دارد. در اینجا به برخی جنبههای مهم این مقایسه میپردازیم.
شرایط تورمی در ایران باعث افزایش قیمت دلار و طلا در طول زمان شده است. این 2 دارایی بر یکدیگر تأثیر میگذارند، بهطوری که افزایش قیمت دلار معمولا به افزایش قیمت طلا منجر میشود و بر عکس. طلا معمولا تحت تأثیر قیمت دلار، شرایط سیاسی و قیمت جهانی این فلز گرانبها نوسان میکند. از سوی دیگر، عوامل اصلی تأثیرگذار بر قیمت دلار شامل شرایط سیاسی و قیمت طلاست.
هر 2 دارایی نقدشوندگی بالایی دارند اما طلا به عنوان یک دارایی ارزشمند در بلندمدت معمولا ارزش خود را حفظ میکند، در حالی که ارزش دلار میتواند به دلیل عوامل اقتصادی و سیاسی تغییر کند و تحت تأثیر تورم قرار گیرد. در نهایت، طلا و دلار هر دو میتوانند بخشی از تنوع سبد سرمایهگذاری شما باشند. تنوع سبد به توزیع سرمایه بین داراییهای مختلف اشاره دارد و به شما کمک میکند ریسک سرمایهگذاری را کاهش دهید.
***
عوامل تأثیرگذار بر افزایش قیمت انس جهانی و رابطه آن با قیمت ارز و بازار طلای داخلی
یوسف تقیزادگان، رئیس اتحادیه طلا و جواهرات مشهد و کارشناس بازار سکه و طلا درباره پیشبینی روند قیمت انس طلای جهانی و تاثیر آن بر قیمت طلا به نسبت سایر بازارهای هم عرض از جمله قیمت دلار و تأثیر این بازارها بر قیمت طلا و سایر مبناهای اقتصادی به «وطن امروز» گفت: در نیم سال گذشته هیچکس پیشبینی نمیکرد که قیمت انس جهانی طلا تا این مقدار صعود داشته باشد.
* 2 مقوله که موجب رشد قیمت انس جهانی طلا شد
وی ادامه داد: 2 مقوله موجب شد انس جهانی تا این حد تغییر قیمت داشته باشد که یکی از این عوامل انتخابات کشور ایالات متحده بود که موجب شده است سرمایهداران آمریکایی به شکل باورنکردنی به خرید طلا رو آورند، زیرا آنها میدانند با روی کار آمدن ترامپ به واسطه روحیه جنگطلبیای که دارد و آشوبی که ممکن است پس از روی کار آمدن وی ایجاد شود، تشدید مشکلات موجود در خاورمیانه موجب افزایش قیمت طلای جهانی میشود.
وی توضیح داد: اکنون اما در داخل کشور مدتی است که قیمت دلار ثبات پیدا کرده و قیمت آن تنزل یا تشدید زیادی را نشان نداده است و حتی در گاهی مقاطع کاهش قیمت را هم تا حدی نشان داده که اگر این اتفاق نمیافتاد تاکنون طلا به گرمی 3 میلیون و ۸۰۰ هزار تومان هم میرسید ولی این کنترل قیمت ارز در شرایط کنونی موجب این شده انس طلا در همان محدوده 2 هزار و ۵۱۸ دلار در کشور تثبیت شود و دلار که در محدوده زیر ۵۹ هزار تومان باقی مانده است.
* پیشبینی نمای کلی بازار طلا
وی درباره نمای کلی بازار طلا در داخل کشور گفت: اگر شرایط بحرانی و جنگ در خاورمیانه تشدید شود و تنش به نقاطی دیگر از این منطقه کشانده شود با اطمینان میگویم شاهد جهش قیمت انس جهانی و اثرات مخرب قیمتی آن در بازار داخل کشور خواهیم بود که قیمت طلا در کشور را نیز تحتالشعاع قرار خواهد داد ولی در شرایط عادی از لحاظ کارشناسی چشمانداز افزایش خاصی حداقل در کوتاهمدت و میانمدت وجود ندارد. این فعال حوزه فلزات گرانبها افزود: انس جهانی در شرایط کنونی بعید است از ۲ هزار و ۶۰۰ دلار بیشتر افزایش یابد. در شرایط عادی چون قیمت طلای جهانی با نهایت شیب خود افزایش را ثبت کرده است احتمالا در میانمدت این رشد قیمت با شیب منطقی و بسیار کم افزایشهای کوچکی را ثبت خواهد کرد.
* سیاست خرید و فروش طلا در بازار کنونی چگونه است؟
تقیزادگان با پیشنهاد به خریداران و کسانی که قصد تبدیل پول به طلا را دارند، تصریح کرد: نیازمندان به مصرف طلا بهتر است خرید خود را انجام دهند و کسانی هم که برای حفظ سرمایه میخواهند طلا خریداری کنند بدانند طلا کاهش چندانی نخواهد داشت.
وی گفت: طلا پشتوانه همه کالاهاست، پس اگر با نگاه بلندمدت خرید کنید در نهایت سود خواهد داشت ولی اگر برای مدت کوتاهی میخواهید پول خود را به طلا تبدیل کنید، بنده این پیشنهاد را به شما نمیکنم، زیرا طلا در بلندمدت است که سودده خواهد بود.
***
مقایسه بازارهای طلا، مسکن، ارز و بورس از دیدگاه کارشناس اقتصاد
مجید گودرزی، کارشناس اقتصاد درباره تحلیل بازار طلا، قیمت و چالشهای آن در مقایسه با سایر بازارهای همعرض به «وطن امروز» گفت: نخستین نکتهای که باید به آن توجه داشته باشیم این است که در حال حاضر بحرانی در کشور وجود دارد به نام صرفه اقتصادی منفی که تقریبا تمام فعالیتهای اقتصادی را که کمتر از نرخ تورم سودزا هستند غیراقتصادی میکند.
* بحران بازدهی منفی اقتصادی؛ مشکلی که اقتصاد را تهدید میکند
وی ادامه داد: از سوی دیگر ارقام دیگری نظیر مالیات، تأمین اجتماعی، حقوق و هزینههای پیشبینی نشده را باید به این ارقام افزود که همه اینها بحران بازدهی منفی اقتصادی را تشدید میکند.
وی توضیح داد: محاسبات نشان میدهد سال گذشته بازدهی سود بازار طلا حدود ۲۲ درصد بوده، در صورتی که بر اساس آمارهای رسمی، میزان تورم بیش از ۳۰ درصد بوده است، پس کسانی که سال گذشته روی بازار طلا سرمایهگذاری کردهاند حدود ۹ درصد بازدهی منفی داشتهاند.
این کارشناس بازارهای مالی در ادامه تصریح کرد: با وجود آمارسازی کاذب مسکن و اعلام اعداد غیر واقعی و تحلیلهای نادرست، این بازار هم بر اساس آمارهای واقعی طی سال گذشته بیش از ۹ درصد رشد و سوددهی داشته است و بر اساس آخرین اخبار اتحادیه املاک حتی حراجهای مسکن هم که به نسبت قیمت پایینتری را ارائه میکنند در رکود این بازار مشتری ندارند و در برخی موارد هم که تا ۳۰ درصد زیر قیمت سال قبل اعداد برای فروش داده میشود، باز هم مشتری برای خرید نیست.
* عدم پاسخگویی سرمایهگذاری در برابر نرخ رشد تورم
وی در ادامه با اشاره به عدم پاسخگویی سرمایهگذاریها در برابر نرخ رشد تورم گفت: اینگونه سرمایهگذاریها حتی سرمایهگذاری در ارز هم تحتالشعاع بحران بازدهی منفی قرار گرفتهاند.
گودرزی با اشاره به اعتراضات مطروحه درباره عددسازی و آمارهای غیرواقعی و بخشینگر گفت: این آمارها موجب گمراهی مسؤولان، برنامهسازان و سرمایهگذاران میشود و تصمیمگیری غلط در حوزههای اقتصادی را به دنبال دارد.
وی ادامه داد: اکنون مبلغ زیادی از سرمایهگذاریها در بازار کنونی با تهدید رکود همراه شده و سرمایهگذاران در شرایط کنونی حاضر نیستند سرمایههای خود را در چنین بازاری بلوکه کنند و قطعا بازارهای کنونی نیازمند اصلاحی شدید و عمیق هستند تا دوره انتظار سوددهی در همه این بازارها کاهش پیدا کند.
* مقایسه سرمایهگذاری در ارز و طلا با مسکن
این کارشناس مسکن در پاسخ به سؤالی مبنی بر مقایسه سرمایهگذاری ارز در برابر مسکن گفت: بسیاری از کشورهای جهان همین امروز به دنبال دلارزدایی از اقتصادهای خود هستند. با توجه به اینکه اعتبار پول ملی هر کشوری منوط به ذخایر طلای آن کشور است، اقداماتی که آمریکاییها پس از جنگ دوم جهانی درباره قیمت اونس انجام دادند و در چاپ دلار نیز سوءاستفاده کردند، عملا در برابری ارز سایر کشورها در مقابل دلار تأثیر گذاشتهاند.
گودرزی تأکید داشت: این بزرگترین سرقت در جهان است و در واقع آمریکاییها فقط با افزایش نقدینگی، ثروت و داراییهای سایر کشورها را به خود منتقل کردهاند و متأسفانه با این عملکرد آمریکا امروز دلار هم دارد ارزش خود را نسبت به طلا از دست میدهد و بخشی از افزایش نرخ طلا در حقیقت به واسطه کاهش ارزش دلار است.
* افول دلار، تهدیدی برای سرمایههای جهانی
این فعال حوزه اقتصاد افزود: آمریکا امروز بیش از ۳۰ تریلیون دلار بدهی دارد که با قوت گرفتن معاهدات منطقهای مثل بریکس، شانگهای و... باز هم کاهش ارزش بیش از پیش دلار متصور است که دلیل آن هم خلف وعده آمریکاییهاست.
وی با اشاره به اینکه چینیها هم از سال گذشته تاکنون به دنبال فروش تدریجی اوراقی هستند که از آمریکا خریداری کردند، گفت: بیش از هزار میلیارد دلار اوراقی که در اقتصاد چین وجود دارد اکنون برای فروش گذاشته شده و همین موجب به وجود آمدن چالش جدیدی برای دلار شده است و آمریکاییها مجبور شدند نرخ بهره خود را برای مقابله با تورم افزایش دهند.
گودرزی گفت: امروز دیگر کشورها نمیپذیرند یک کشور ثانویه تنها با افزایش نقدینگی داراییهای آنها را صاحب شود.
* کدام بازار آینده بهتری برای سرمایهگذاری دارد؟
وی در پاسخ به اینکه اکنون سرمایهگذاری در کدام صنعت و بازار برای سرمایهگذاران آورده مثبت دارد، اظهار کرد: به نظر من در شرایط کنونی سرمایهگذاری در بورس بهتر باشد، زیرا امروز قیمت سهام کمتر از ۸ درصد ارزش واقعی آن است و این بازار متأسفانه به علت رفتارهای غلط برخی سیاستگذاران نسبت به بازارهای مشابه بازدهی کمتری داشته است و در بازه ۸ درصدی قیمت هم طالب ندارد اما با تجدید ارزیابیها احتمالا این بازار جهش خواهد داشت و به سوددهی خوبی خواهد رسید.
وی با اشاره به اینکه در کشورهای دیگر با دورقمی شدن میزان تورم نخستین اقدامی که انجام میشود تجدید ارزیابی شرکتهاست، گفت: برخی شرکتهای بورسی ما بیش از ۳۰ سال است که تجدید ارزیابی نشدهاند و داراییهای آنها فاصله زیادی با بازار دارد.
وی با ذکر مثالی گفت: مثلا شما پرایدی را ۱۰ سال پیش با عمر مفید ۱۰ساله ۱۰ میلیون تومان خریدهاید و امروز در دفاتر شما ارزش این دارایی با توجه به عمر آن صفر است ولی همین دارایی امروز ۲۰۰ میلیون تومان در بازار خرید و فروش میشود و همین عملکرد در تمام داراییهای شرکتهای بورسی در حال تکرار است و متأسفانه زیان این چرخه غلط را سهامداران میپردازند.
* دولت برای حل مشکل بازدهی منفی سرمایه و ارزش افزوده صفر برنامهریزی کند
گودرزی از دولت چهاردهم خواست در این روند تجدیدنظر کند و موضوع مهم الزام به تجدید ارزیابی شرکتهای بورسی را در دستور کار قرار دهد، زیرا عدم این عملکرد موجب میشود مردم به سوی بازارهایی حرکت کنند که در واقع ارزش افزوده صفر و گاهی مواقع بازدهی منفی دارند.
وی در پایان گفت: دولت چهاردهم باید فکری به حال بحران ارزش افزوده کند تا مردم سرمایههای خود را به سوی بازارهایی نبرند که ارزش افزوده صفر دارند.
***
طلا یا ملک؟
سرمایهگذاری در طلا و خرید ملک ۲ روش محبوب برای سرمایهگذاری در ایران است. در ادامه به بررسی و مقایسه این 2 گزینه میپردازیم.
یکی از مزایای سرمایهگذاری در طلا این است که شما میتوانید با هر میزان سرمایهای وارد این بازار شوید، در حالی که خرید ملک نیازمند سرمایهگذاری قابل توجهی است.
از مزایای خرید ملک این است که شما میتوانید از طریق اجاره دادن خانه درآمد کسب کنید، در حالی که این امکان در سرمایهگذاری طلا وجود ندارد.
سرمایهگذاری در ملک اما همراه با چالشهایی است؛ نوسانات بازار، احتمال کاهش ارزش ملک، هزینههای نگهداری و تعمیرات و مشکلات مربوط به اجاره از جمله این چالشها هستند. ریسکهای سرمایهگذاری در طلا هم شامل نگهداری از طلا و نوسان قیمت آن میشود.
از نظر نقدشوندگی، طلا به عنوان یک سرمایهگذاری سنتی معمولا دارای نقدشوندگی خوبی است و میتوان بهراحتی آن را به پول تبدیل کرد اما نقدشوندگی ملک کمتر است و فروش یک ملک اغلب زمانبر و پیچیدهتر است.
در نهایت، هریک از این دو گزینه ویژگیها و ریسکهای خاص خود را دارند و انتخاب بین آنها به اهداف مالی و شرایط فردی سرمایهگذار بستگی دارد.
***
طلا یا بورس؟
سرمایهگذاری در طلا و بورس برای بسیاری از افراد جذابیت دارد. در اینجا به بررسی جنبههای کلیدی این 2 گزینه میپردازیم.
بازار بورس معمولا نوسانات قیمتی قابل توجهی دارد که میتواند به سود یا زیان قابل توجهی برای سرمایهگذاران منجر شود. برعکس، قیمت طلا به طور کلی به تغییرات کمتری تمایل دارد و گزینهای پایدارتر شناخته میشود.
از نظر نقدشوندگی، بازار سهام معمولا دارای نقدشوندگی بالاتری است. شما میتوانید به راحتی سهام خود را خرید و فروش کنید و به سرعت پول خود را دریافت کنید. در مقابل، نقدشوندگی طلا کمتر است و فرآیند خرید و فروش آن زمانبر و پیچیدهتر است.
سرمایهگذاری در بورس نیازمند تحلیل و بررسی عوامل اقتصادی، وضعیت شرکتها و شرایط سیاسی است. برای درک صحیح از بازار سهام و انتخاب سهام مناسب، دانش و تحلیل عمیق ضروری است.
***
طلا یا خودرو؟
افزایش قیمت خودرو در سالهای اخیر باعث شده است بسیاری به این دارایی بهعنوان یک روش سرمایهگذاری نگاه کنند. هرچند این دیدگاه ممکن است در برخی کشورها غیرمعمول به نظر برسد اما در ایران رایج شده است. در ادامه، به مقایسه سرمایهگذاری در طلا و خودرو میپردازیم.
یکی از چالشهای اصلی سرمایهگذاری در خودرو، استهلاک آن است که به تدریج ارزش خودرو را کاهش میدهد، همچنین هزینههای مربوط به تأمین امنیت، نگهداری و استفاده از خودرو بهمراتب بالاست. در مقابل، طلا از این مشکلات معاف است.
ارزش خودرو تحت تأثیر عواملی مانند عرضه و تقاضا در بازار خودرو و پیشرفتهای فناوری قرار دارد. علاوه بر این، عواملی مانند قیمت دلار و شرایط سیاسی و تحریمها نیز بر هر دو نوع سرمایهگذاری تأثیرگذارند.
نقدشوندگی طلا معمولا بالاتر از خودرو است و فروختن طلا به مراتب سریعتر و آسانتر است. در طولانیمدت، طلا ارزش خود را حفظ میکند، در حالی که خودرو با گذشت زمان ارزشش را از دست میدهد. حتی اگر قیمت خودرو افزایش یابد، ممکن است در نهایت سود قابل توجهی نصیب سرمایهگذار نشود.
در نتیجه سرمایهگذاری در طلا معمولا بهعنوان گزینهای مطمئنتر و پایدارتر نسبت به خودرو محسوب میشود.
ارسال به دوستان
گزارشی درباره فروشگاههای زنجیرهای که فرآوردههای غذایی و آشامیدنی قاچاق عرضه میکنند
تهلنجیهای زنجیرهای
گروه اجتماعی: پس از ترفند تخفیفات فریبنده و درج قیمتهای پایینتر روی برخی کالاهای بستهبندی شده نظیر برنج، حبوبات و... در فروشگاههای زنجیرهای نسبت به همان کالاها در فروشگاههای سطح شهر، البته به دلیل وزن کمتر (900 گرم به جای یک کیلوگرم)، همچنین عرضه برنجهای بیکیفیت در سالهای گذشته، اکنون وجود فرآوردههای غذایی و آشامیدنی قاچاق غیرمجاز تهلنجی در برخی از این فروشگاهها خبرساز شده است؛ فروشگاههایی که طی چند سال اخیر با نامهای مختلف چندین برابر شدهاند و خیابانها و محلههای شهرها را قرق کردهاند. این فروشگاهها هر چند مورد اعتماد مردم هستند و اغلب آنها کالاهایی با کیفیت را به مردم عرضه میکنند ولی همه آنها در ارائه خدمات و عرضه کالای باکیفیت و با قیمت مناسب نتوانستهاند رضایت مردم را جلب کنند.
در این میان مدیرکل فرآوردههای غذایی و آشامیدنی نسبت به افزایش فرآوردههای غذایی و آشامیدنی غیرمجاز تهلنجی، کولبری و پیلهوری در برخی فروشگاههای زنجیرهای هشدار داده است. عبدالعظیم بهفر با اشاره به اینکه فرآوردههای غذایی و آشامیدنی قاچاق در فروشگاههای بزرگ زنجیرهای جولان میدهد، اظهار داشت: در روزهای آینده و با تشدید نظارتها در سطح عرضه با متخلفان برخورد بسیار سختگیرانه خواهیم داشت. وی با انتقاد از برخی قوانین که نظارت بر کالاهای تهلنجی، کولبری و پیلهوری را تحتالشعاع قرار میدهد، به ایرنا گفت: همه قوانین باید در راستای تضمین سلامت مردم وضع شود و اگر برخی فرآوردهها بدون مجوزهای لازم در دسترس مردم و مورد استفاده آنان قرار میگیرد به دلیل کاستیهای دیدهنشدهای است که اجرای قانون را با چالش مواجه میکند. مدیرکل فرآوردههای غذایی و آشامیدنی سازمان غذا و دارو با بیان اینکه با همراهی ستاد مبارزه با قاچاق کالا در پی سامان دادن به این محصولات و فرآوردهها هستیم، تاکید کرد: تلاشهای ما و ارگانهای ذیربط زمانی نهادینه میشود که قوانین کافی و وافی برای مقابله با چنین تخلفاتی وجود داشته باشد.
* کالاهای قاچاق ناسالم و بیکیفیت هستند
رئیس انجمن حمایت از حقوق مصرفکنندگان استان تهران در این باره گفت: نظارت بر فروشگاههای زنجیرهای توسط نهادها و دستگاههای ذیربط همچون سازمان حمایت از حقوق تولیدکنندگان و مصرفکنندگان و اتاق اصناف انجام میشود و ما نیز در راستای حمایت از حقوق مصرفکنندگان در کنار آنها فعال هستیم تا علاوه بر حفظ سلامت کالاهای مصرفی، نظارت دقیقی نیز بر نحوه قیمتگذاریها انجام شود و حقوق مصرفکنندگان در این زمینه ضایع نشود.
امیر انصافی در گفتوگو با «وطن امروز» افزود: مبارزه با گرانفروشی یا تخلفات در عرضه کالاهای بیکیفیت در زمره وظایف سازمانهایی نظیر سازمان تعزیرات، غذا و دارو و سازمان حمایت است که در صورت محرز بودن تخلف و عدم کیفیت آنها در پی گزارشهای مستند بیتردید با متخلفان برخورد میکنند. وی ادامه داد: ما به عنوان بازوی نظارتی و همکار نهادهای حاکمیتی در این عرصه هستیم که با گشتهای مشترک نهادهای کاشف در حمایت از حقوق مردم اقدامات لازم را انجام میدهیم. اخیرا اعلام شده است برخی کالاها در فروشگاههای زنجیرهای تهلنجی و قاچاق است که این مساله سلامتمحور است و در صورت مشاهده و گزارشهای مستند، تخلف محسوب میشود.
انصافی افزود: اقدامات زیادی برای دسترسی مردم به کالاها یا محصولات سالم با قیمت مشخص با نظارت دقیق در حال انجام است و بازرسان چه به صورت افتخاری و چه محسوس و غیر محسوس فروشگاهها را رصد میکنند که در صورت مشاهده تخلف، بیتردید و بدون اغماض تخلفات گزارش میشود. سازمان حمایت از مصرفکنندگان و اتاق اصناف و جهاد کشاورزی، واحدهای صنفی را رصد میکنند و هنوز گزارشی مبنی بر وجود کالاهای قاچاق در فروشگاههای زنجیرهای به دست ما نرسیده است اما بیتردید فروش کالاهای قاچاق و تهلنجی قاچاق در زمره کالاهای غیراستاندارد و ناسالم بیکیفیت است و حاکمیت بیتردید با متخلفان در صورت محرز بودن تخلف برخورد جدی میکند.
ارسال به دوستان
لزوم اتخاذ تصمیم مدبرانه در مدیریت پدیده مهاجرت که این روزها توسط اصلاحطلبها به افغانهراسی تبدیل شده است
معادله افغانستانیها
گروه سیاسی: یکی از فشارهای پرتکرار این روزهای جریان اصلاحطلب بر مهاجران، دستگیری و رد مرز آنهاست. این نگاه شاید در کوتاهمدت موجب ساماندهی نسبی شود اما مسؤولان امر میدانند موقت و ناکافی است، چرا که اگر قرار بود «سیاست بازگشت مهاجران از طریق دستگیری» عملیاتی شود از دههها پیش تاکنون به نتیجه رسیده بود. دهههاست اصطلاح «افغانی بگیر» در بین مردم ایران و حتی خود مهاجران افغانستانی مطرح است. شاید بتوان مهمترین محور هجمه این روزهای رسانههای اصلاحطلب به جامعه افغانستانی ساکن در ایران را «رخنههای امنیتی» و «بهرهمندی بیرویه از امکانات عمومی» عنوان کرد. افرادی که به دلایل ناامنیهای متمادی افغانستان به ایران مهاجرت کرده یا پناهنده شدهاند و حضور برخی از آنها در ایران به چند نسل میرسد، حالا توسط رسانههای اصلاحطلب به عنوان تهدید بالقوه معرفی میشوند. «ساماندهی» مساله مهاجرت اما موضوعی است که در سالهای اخیر بویژه در دولت سیزدهم بر آن تاکید شده و به نظر میرسد امتداد آن را باید در دولت چهاردهم انتظار داشت. حال سوال این است: «ساماندهی یعنی بستن بیشتر مرزها و رد مرز مهاجران موجود؟». در این گزارش بنا داریم سلسله مسائلی را که درباره مساله مهاجرت وجود دارد به بحث بگذاریم و مشخص کنیم نسبت جامعه ایرانی با مهاجران را باید چطور صورتبندی کرد.
در مرحله نخست باید دانست که ما باید بتوانیم پدیده مهاجرت را درک و نسبت به جامعه افغانستانی حاضر در ایران شناخت کافی و درست پیدا کنیم. یعنی تا زمانی که نتوانیم از فرصتها، تهدیدها و ظرفیتهای مردمان همسایه شرقی شناخت کافی به دست آوریم، همه سیاستهای ما در یک بازه زمانی نهچندان بلند با شکست همراه خواهد شد، چرا که در این شرایط امکان بازگشت مجدد مهاجران از طرق مختلف وجود دارد. در همین رابطه باید به نکات زیر توجه کرد تا بتوان پدیده مهاجرت به ایران را درک کرد و با آگاهی اقدام به سیاستگذاری و کنترل مساله مهاجرت کرد.
1- در دنیا یک مهاجر immigrant داریم و یک آواره و یک پناهنده refugee. گاهی بسیاری از افرادی که در این رابطه اظهار نظر میکنند بدون توجه به تفاوت مساله مهاجر و پناهنده و آواره، موضعگیری میکنند و این موجب سوءبرداشت جامعه و بروز اختلاف میشود.
2- ایران هیچ زمان سیاستگذاری جدی پیرامون جلب و جذب مهاجر نداشته است. این مساله به این معنی است که ضررهای پدیده مهاجرت گروهی و یا فردی گریبانگیر ایران است اما از سود آن برخوردار نیست. از جمله مهمترین هدفگذاریها برای جذب مهاجر، سرمایهگذاری اقتصادی است. هر کشوری یک سیاست مشخص برای جذب مهاجر دارد (مانند سرمایهگذاری ایرانیها در بخش مسکن ترکیه از طریق خرید خانه یا سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ در کشورهای خلیجفارس برای بهره از مزایایی مانند فرار مالیاتی) اما این موضوع در ایران بسیار ضعیف است، به طوری که کمتر مهاجری تمایل دارد به سمت آن حرکت کند.
3- باید دانست که هیچ کشوری در دنیا آغوش خود را برای چند میلیون مهاجر با خوشحالی باز نمیکند، لذا این مساله که ایران پذیرای مهاجران به تعداد زیاد بوده یک مساله بشردوستانه و انسانی است اما مسلم است که این موضوع به طرق دیگر تعبیر و تفسیر میشود. یعنی ایران هم پذیرای مهاجران در مقیاس میلیونی بوده است و هم نتوانسته نسبت به این رفتار بشردوستانه تصویر درستی ارائه کند.
4- خاک، در نظام مهاجرتی ایران پذیرفتهشده نیست، بلکه خون و نژاد ملاک است. در عمده کشورهای دنیا خاک ملاک است.
5- آمار مهاجران و پناهندهها در ایران روشن و شفاف نیست. این موضوع به این دلیل است که در این سالها تلاش نشده است از طریق سامانههای مختلف آماری و ارزیابی آمار دقیق مهاجران احصا شود. برای نمونه اغلب مهاجران نمیتوانند از امکاناتی مانند سیمکارت، حساب بانکی و دیگر خدمات اجتماعی با اطلاعات ثبتی پاسپورت بهره ببرند. این موضوع موجب میشود این اتفاق به صورت غیرقانونی در جریان باشد و حسابهای اجارهای و سیمکارتهای مجهولالهویه رواج یابد. سامانههای برخط نیز که مهاجران را ملزم به ارائه اطلاعات کند، تقریبا وجود ندارد. یکی از سامانههای برخط که در حال حاضر معیار محسوب میشود سامانه سازمان ملی مهاجرت «سهما» است که به مهاجران ساکن استان تهران خدمات ارائه میکند.
6- بر اساس ادعای افراد مطلع، ۳۵ درصد مهاجرانی که طی دو سال گذشته به کشور وارد شدهاند هزاره (شیعیان فارسیزبان) هستند. ۳۵ درصد دوم تاجیک (سنی فارسیزبان) هستند. 30 درصد باقیمانده نزدیک به 13 درصد پشتون بوده و باقی ازبکها، قزلباشها، سیدها و... هستند.
7- تعداد زیادی اشخاص بیهویت در ایران داریم. کسانی که در ایران به دنیا آمدهاند اما نه ایران به آنها شناسنامه داده و نه تلاشی کردهاند تا از افغانستان تابعیت بگیرند. باید فرصتی فراهم شود تا این بخش از جامعه مهاجران بتوانند هویت خود را اعلام کنند و مابه ازای خدماتی که دریافت میکنند، به کشور خدماترسانی کنند.
8- باید توجه داشت 700 هزار نفر از جمعیت افغانستانیهای ایران از اساس کشور پیشین خود را ندیدهاند.
9- طبق قانون، ما باید به نسل ۳ و ۴ شناسنامه بدهیم.
10- مدارکی که افغانستانیها در ایران باید دریافت کنند عبارتند از: الف. کارت آمایش (متعلق به مهاجران باسابقه نزدیک به 20 سال) ب. دفترچه اقامت (برای تحصیل، درمان و... که شکل دیگری از مدارک اقامتی است) ج. کارت و یا پروانه اشتغال د. برگه تردد هـ. برگه حمایت تحصیلی.
11- اشتراکات فرهنگی ایران و افغانستانیها: زبان، دین، آداب و عرف، احساس قرابت به ایرانیان بویژه مشهد، ادبیات و شعر و موسیقی.
12- بیش از ۹۴ درصد مهاجران در کشور ما افغانستانی هستند.
بر اساس نکات فوقالذکر میتوان گفت نخستین و مهمترین گام برای سیاستگذاری در رابطه با مهاجران افغانستانی دستیابی به جامعه آماری و دستهبندی و ارزیابی اولیه از پراکندگی جغرافیایی این افراد است. چه مبنای رفتاری ما بر اساس سیاستهای امت واحده باشد یا اینکه بخواهیم مانند دیگر کشورهای جهان سیاستهای مشخص اعلامی را در پیش بگیریم؛ باید نخست بتوانیم ارزیابی جامع و دقیقی از افرادی که در کشور حاضر هستند و به هر دلیلی چه ناشی از مهاجرت و چه پناهندگی و چه آوارگی در ایران مستقر شدهاند، داشته باشیم. به نظر میرسد نخستین مرحله اقدام ما در زمینه سیاستگذاری مهاجرت، ایجاد شفافیت آماری و ایجاد پایگاه اطلاعاتی دقیق است.
دومین گام سیاستگذارانه برای ایجاد نظم بین مهاجران افغانستانی، دستهبندی انواع مهاجران است، چرا که در شرایط حال حاضر اگر فردی همین امروز به نحو غیرقانونی از مرز وارد شده باشد، یا اگر 50 سال پیش به ایران مهاجرت کرده باشد، باز به آنها مهاجر میگویند و با یک نگاه به آنها نگریسته میشود. در این رابطه شکلگیری سازمان ملی مهاجرت و تجمیع تمام خدمات در یک سازوکار مشخص میتواند کمک شایانی به مساله سازماندهی مهاجران کند. ذکر این نکته مهم است که تلاش دولت برای ایجاد این سازمان تاکنون موفق نبوده است.
گام سوم در سیاستگذاری عبور از مرحله گمنامی است. در حال حاضر بسیاری از کسانی که در ایران مقیم هستند به دلیل محدودیتهای قانونی با امکانات دیگران در حال فعالیت هستند. برای این منظور لازم است مهاجران به محض ورود به کشور، شناسه اقامتی به همراه کارت بانکی و سیمکارت دریافت کنند که در واقع به نوعی ردگیری هویتی مهاجر است. در این مرحله باید آدرس محل سکونت افراد مهاجر نیز احراز شود. این نکته علاوه بر فواید اجتماعی و اقتصادی، کاملا امنیتی نیز هست.
تاکنون پیشزمینه همه سیاستهای ما که طی این چند دهه اجرا شده مساله بازگشت است. یعنی ما به افغانستانیها این را با عمل نشان دادهایم که شما میهمان هستید و بالاخره باید بازگردید. این نوع رفتار و سیاستگذاری متأسفانه کشور ما را به سکوی پرتاب مهاجران نخبه و توانمند تبدیل کرده است. نکته عجیب این است که مهاجران در کشور ما، با یارانه و بدون پرداخت مالیات و با زیرساختهای کشور پول درمیآورند، یاد میگیرند، رشد میکنند، مناسبات اقتصادی را آگاه میشوند و... اما محصول خود را در کشور دیگر عرضه میکنند. همچنین باید توجه داشت شخصی که مفید است یا شخصی که ماندگارتر است با مهاجری که نه مفید است و نه ماندگار نباید یکسان باشد. یکی از ایدههای طرحشده توسط فعالان این عرصه، «پلکان امید» است. با این ایده دولت مهاجران را در یک مسیر و مسابقه قرار میدهد که هم به نفع کشور است و هم به نفع خود آنها. بر این اساس پلکانی تعریف میشود و متناسب با هر پلکان، حقوق و در عین حال تکالیفی برای مهاجران تعریف میشود. چنانکه کسی در پلهای که بود، تکالیف خود را به خوبی انجام داد، او را به پلکان بالاتر میبریم.
از دیگر مسائلی که در حال حاضر نسبت به مهاجران وجود دارد، موضوع برخوردهای سلیقهای و نوعی مقاومت از سوی کارمندان و مدیران سطح پایین است که تقریبا منجر به تعطیلی قانون شده است. این موضوع نیز به چند عامل بستگی دارد. نخست نوع نگاه منفی نسبت به افغانستانیهاست و سپس حس قوی ملیگرایی در بین جامعه ایرانی. برای عبور از این مرحله باید به طور دقیقتری نظارت بر نهادها را در دستور کار قرار داد و اجرای قانون را مطالبه کرد.
نکته نهایی در این موضوع مساله گام برداشتن به سمت جهانی شدن است. اگر انقلاب اسلامی ما داعیههای جهانشمول داشته و به دنبال فراروی از مرزهای سیاسی خود است، لازم است ابتدا درهای فرهنگی خود را بگشاید و قرائت دیگری از هویت و فرهنگ ارائه کند که در آن ظرفیت اشتراکگذاری با دیگر فرهنگها وجود داشته باشد. در شرایط حاضر ما هیچ تلاشی برای پذیرش افغانستانیها از سوی جامعه ایرانی نکردهایم. تصویر مردم ایران نسبت به مهاجران، کارگر بدون حقوق اجتماعی است. بر اساس همین رویکرد، نوع تعامل مردم ما با مهاجران (به جز اروپایی) بسیار پایین است و حتی مهاجران شهروند درجه ۲ نیز محسوب نمیشوند، اگرچه اغلب ما با این افراد کار کردهایم اما هیچگاه تلاش نکردهایم برای آنها هویتسازی کنیم یا تعامل فرهنگی داشته باشیم. لذا کلیشههای ذهنی غیرواقعی جامعه ایرانی از مردم افغانستان شکل گرفته است. گره خوردن افغانستانی با فقر، مشکلات، بزهکاریهای اجتماعی و دهها مساله دیگر خود باعث میشود این همگرایی شکل نگیرد. امروز تنها نهادهای اجتماعی افغانستانیها که اجازه فعالیت رسمی دارند هیاتهای مذهبی هستند. هیچ انجمن فعالی وجود ندارد. در این مرحله باید وارد مساله تصویرسازی و ایجاد هویت برای افغانستانیهای حاضر در ایران شد. تا زمانی که شرایط سرمایهگذاری از سوی افغانستانیها در ایران ایجاد نشود و این افراد حضور خود را در رسانهها و مطبوعات احساس نکنند نمیتوانیم از ظرفیتهای مهاجران به خوبی استفاده کنیم.
در نهایت اینکه دغدغه احتمال بینظمی مدنی، یا رخنههای امنیتی توسط مهاجرانی که به صورت غیرقانونی وارد ایران شدهاند، دغدغهای درست است. از سوی دیگر بهرهمندی از امکانات کشور در صورتی مقبول است که متناظر با آن به جامعه خدمات ارائه شود و برای کشور مفید باشد. در حال حاضر مهاجران چون خود را گروههای به حاشیه رانده شده میدانند، به سبب موقعیتی که دارند، یا اینکه قابلیت حضور در بسیاری از عرصههای اجتماعی را ندارند، دست به خلق نظامهای ارتباطی میزنند که بازتاب تجارب و تعاملات خود با گروه مسلط است و در اینجا مهم برای سیاستگذاران ارائه «راههای دوری از تعارض میان گروههای مهاجر و گروه مسلط است». در همین رابطه میتوان از 9 گروه مهاجر نام برد که باید دستهبندی شوند:
الف- افغانستانیهای شیعه ساکن مناطق مذهبی ایران
ب- مهاجران فصلی که با پاسپورت ۳ ماهه به صورت فصلی برای کار به ایران میآیند
ج- مهاجرانی که در ایران اقامت دارند تا شرایط مهاجرت آنها به غرب فراهم شود
د- کارگران ماهر افغانستانی مشغول به کار در اماکن تجاری و خدماتی همچون کارگاهها، شرکتها، مغازهها و فروشگاهها
ه- نخبههای افغانستانی فعال در شرکتها و رشتههای ورزشی که اتفاقا ایران نیز تا حدودی شرایط حضور آنها را فراهم کرده است
و- مهاجران فعال در مساجد، حسینیهها و حتی برخی کلونیهای مختص افغانستانیها مثل عمارت بلخ
ز- افغانستانیهایی که عضو گروههای دفاعی و نظامی مانند تیپ فاطمیون هستند
ح- فرزند پدر افغانستانی و مادر ایرانی (عمده این افراد ساکن در سیستانوبلوچستان هستند و تاکنون ایران به فرزند مادر ایرانی که همسر افغانستانی دارد شناسنامه نداده است اما در دیگر استانها این موضوع تا حدودی پیش رفته است)
ط- گروههای تندرو که به منظور اقدامات خرابکاری چون ترور یا جاسوسی در ایران مستقر شدهاند.
در همین رابطه باید دانست با هریک از این گروهها میتوان سیاست مجزا و مرتبط را تدارک دید. در حال حاضر تصویری که رسانههای اصلاحطلب به جامعه ایرانی عرضه میکنند تصویری دارای حساسیت بالاست و موجب بروز اختلافات اجتماعی میشود. تصویر مهاجر در ایران تصویر تحقیرشونده است و خط تحقیر توسط جریانی در حال تقویت شدن است که روزگاری پیشنهاد میداد ایران با طالبان وارد جنگ شود! همین اندازه تندرو و همین قدر بیفکر.
ارسال به دوستان
نگاه
تعبیر هشدار کیسینجر
نوید مؤمن: هنری کیسینجر، استراتژیست مطرح حوزه سیاست خارجی آمریکا قبل از مرگ، درباره شکلگیری جنگ سوم جهانی با محوریت چین و آمریکا هشدار داد. با این حال، او در بخشی از مواضع خود، اشارهای نیز به تنشهای مزمن ایجاد شده میان واشنگتن و قدرتهای بزرگ و امکان عدم مدیریت میدانی و فرامتنی آنها کرد: «من از مشاهده این روند نگران هستم. همه طرفها (چین، روسیه و آمریکا) خود را متقاعد کردهاند که طرف مقابل یک خطر استراتژیک است. ما در مسیر رویارویی قدرتهای بزرگ قرار داریم. در سرتاسر جهان، موازنه قوا و اساس فناورانه جنگ سریعا و به طرق مختلف در حال تغییر است و کشورها فاقد هرگونه اصل ثابتی هستند که بتوانند بر اساس آن نظم برقرار کنند. در نتیجه، اگر کشورها موفق به دستیابی به یک اصل ثابت نشوند احتمال دارد به زور متوسل شوند. براساس معیار کلاسیک، در چنین وضعیتی ما در دوره پیش از وقوع جنگ سوم جهانی قرار داریم».
به نظر میرسد پیشبینی کیسینجر زودتر از حد تصور مخاطبان غربی در حال تعبیر است! اخیرا سرگئی ریابکف، معاون وزیر خارجه روسیه در واکنش به حمله اوکراین به منطقه «کورسک»، تاکید کرد کییف و ناتو از خطوط قرمز تعیین شده توسط مسکو عبور کردند و محصول این روند، تغییر دکترین هستهای روسها خواهد بود. بر این اساس، احتمالا آستانه (حدود و ثغور) استفاده از سلاح هستهای توسط روسیه تغییر کرده و رویکرد پراگماتیستی و عملگرایانهتری را از سوی کاخ کرملین در واکنش به مداخلهگرایی آشکار ۲ سوی آتلانتیک در جنگ اوکراین شاهد خواهیم بود. اکنون شاهد وقوع ۲ پدیده موازی و همزمان در جنگ اوکراین هستیم؛ پدیده نخست مربوط به متن نبرد است؛ جایی که تصرف بخشهایی از کورسک (واقع در خاک روسیه) از سوی نیروهای اوکراینی منتج به واکنش متقابل روسها و خیز آنها برای تصرف شهر راهبردی پوکروفسک شده است. نتیجه این اقدام روسها، تسلط بر دونباس شرقی خواهد بود، یعنی همان خواستهای که روسها از ابتدای جنگ اوکراین دنبال تحقق آن بودهاند.
این تحولات میدانی، تاثیر خود را در مذاکرات احتمالی آتشبس نیز به صورت مستقیم خواهد گذاشت؛ همان میز مذاکراتی که تاکنون آمریکا و اکثر اعضای ناتو از چینش آن میان کییف و مسکو جلوگیری کردهاند.
دومین پدیده، به مراتب اهمیت بیشتری دارد و معطوف به جابهجایی استراتژیها و خطوط راهبردی روسها در مواجهه با غرب است. این قاعده شامل چینیها نیز میشود.
اکنون آمریکا و برخی متحدان اروپایی آن، از یک «رقیب» تبدیل به یک «دشمن بالفعل» علیه مسکو و پکن شدهاند. محصول جنگ میدانی یا حتی جنگ سرد با یک دشمن، تغییر در اصول بازدارندگی و دکترینهای امنیتی، پیرامونی و فرامنطقهای کشورهاست. اظهارات اخیر ریابکف درباره تجدید نظر در دکترین هستهای روسیه معطوف به همین پدیده فرامتنی و راهبردی است. این پدیده را دیگر نمیتوان در میدان جنگ روسیه - اوکراین محصور کرد، زیرا عواقب و آثار آن سالها گریبانگیر غرب و مسکو خواهد بود.
هشدار کیسینجر بیش از آنکه متمرکز بر میدان جنگ اوکراین و کشمکش طرفین در خارکییف، دونتسک، لوهانسک، ژاپورژیا و خرسون باشد، بر تغییر مرزهای راهبردی و انتزاعی در سیاست خارجی بازیگران بینالمللی و خیز آنها به سوی منازعات غیرقابل کنترل و دائمی استوار بود. به عبارت گویاتر، کیسینجر نسبت به شکلگیری تنشهای غیرقابل کنترل در حوزه سیاست خارجی آمریکا شدیدا وحشت داشت، زیرا ضریب آسیبپذیری میدانی، تاکتیکی و راهبردی آمریکا (فارغ از اینکه دموکراتها یا جمهوریخواهان در کاخ سفید حضور داشته باشند) به صورت آشکار افزایش یافته بود و استراتژیست 100 ساله آمریکایی قبل از مرگش نمیتوانست چشم خود را بر این آسیب ببندد. اکنون این آسیب جلوه عینیتری پیدا کرده و تبدیل به پاشنه آشیل آمریکای 2024 شده است. در این معادله، اساسا اهمیتی ندارد که ترامپ یا کاملا هریس، کدامیک پیروز انتخابات شوند!
اصل مساله به پاشنه آشیلهای راهبردی آمریکا در نظام بینالملل باز میگردد؛ نقاطی بحرانی که به دست دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکا ایجاد شده اما از سوی آنها قابل مدیریت و پیشبینی نیست. بدون شک زمانی که بازیگران قدرتمند مخالف آمریکا در نظام بینالملل تصمیم به تغییر دکترین امنیتی خود بگیرند، دیگر حتی آمریکا قدرت پیشبینی «کنش» و «واکنش» خود را به واسطه سردرگمی و ابهام راهبردی ایجادشده از دست خواهد داد، چه رسد به آنکه قدرت پیشبینی بازی رقیب و حتی قدرت محاسبه مختصات میدان منازعه را داشته باشد. در نهایت اینکه هشدار اخیر ریابکف، مترادف با پررنگتر شدن آثار فرامتنی و راهبردی جنگ اوکراین و تفوق این آثار بر تبعات و آثار میدانی و تاکتیکی میدان نبرد است. به نظر میرسد دکترین مدیریت بحران در حوزه سیاست خارجی آمریکا صرفا به دکترین خلق بحران تبدیل شده است. جریانهای آشکار و پنهان قدرت در آمریکا زمانی این فاجعه راهبردی را حس خواهند کرد که زمانی برای جبران مافات باقی نخواهد ماند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|