|
دور دنیا
تور منطقهای بلینکن پس از سقوط دولت سوریه
آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا سفرهای منطقهای خود به غرب آسیا را پس از سقوط دولت سوریه آغاز کرد. وزیر خارجه آمریکا در نخستین سفر خود به کشورهای منطقه به اردن رفت تا با مقامات این کشور نگرانیها درباره اقدامات احتمالی تکفیریها علیه کشورهای همسایه سوریه را بررسی کنند. متیو میلر، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا گفت آنتونی بلینکن در این سفر بر حمایت ایالات متحده از انتقال فراگیر قدرت در سوریه به یک دولت پاسخگو و مردمی تاکید خواهد کرد. به گفته میلر، وزیر خارجه ایالات متحده در سفر به اردن و بعد ترکیه، سوریهای را ترسیم خواهد کرد که «پایگاه تروریسم یا تهدیدی برای همسایگانش» نباشد. بلینکن پس از گفتوگو با مقامات اردنی به ترکیه رفت تا تحولات سوریه را با وزیر خارجه ترکیه و مقامات این کشور بررسی کند. در این سفر و در نشست مشترک رسانهای با هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه بر ادامه مبارزه با تروریسم بویژه گروه داعش تاکید شد. بسیاری از تحلیلگران منطقه علت سفر بلینکن به منطقه را نگرانی کشورهای همسایه سوریه و بویژه عراق و اردن از قدرتگیری گروههای تکفیری در سوریه و همچنین حمایت از اقدامات اشغالگرانه رژیم صهیونیستی در جولان و قنیطره سوریه میدانند.
***
جنایات بیامان صهیونیستها در النصیرات
رسانههای فلسطینی از وقوع یک جنایت دیگر از سوی ارتش اشغالگر اسرائیل این بار در اردوگاه النصیرات در مرکز غزه خبر دادند. به گزارش منابع فلسطینی، در پی بمباران ساختمان پست و چند خانه مسکونی در این اردوگاه توسط جنگندههای ارتش صهیونیستی، تاکنون 33 غیرنظامی به شهادت رسیده و بیش از 84 نفر مجروح شدهاند. طبق گزارشها 10 تن از شهدا از کودکان هستند. همچنین بیمارستانها و پزشکان شمال غزه اعلام کردند از ابتدای تهاجم وحشیانه ارتش رژیم صهیونیستی به شمال غزه به جهت کوچاندن اجباری فلسطینیان از این ناحیه، از 15 مهر 1402 تاکنون بیش 4000 فلسطینی شهید و مفقود و همچنین 12 هزار نفر مجروح شدهاند. سخنگوی بیمارستان شهدای الاقصی در نوار غزه نیز اعلام کرد طی حملات اشغالگران از آغاز جنگ تاکنون بیش از هزار نفر از پزشکان و کادر درمان در غزه به شهادت رسیده و نزدیک به 4 هزار نفر زخمی و بیش از 400 نفر دیگر توسط نظامیان صهیونیست بازداشت شدهاند. در ادامه جنایات صهیونیستها در شمال غزه و به دنبال افزایش جنایات صهیونیستها در اردوگاه النصیرات، کمیتههای مقاومت فلسطین روز جمعه در واکنش به این حملات صهیونیستها در غزه با صدور بیانیهای اعلام کرد این جنایتها در ادامه نسلکشی و کشتارهای وحشیانه صهیونیستها در نوار غزه است. در این بیانیه آمده است: کشتار خونین صهیونیستها علیه شهروندان فلسطینی در اردوگاه النصیرات، اصرار رژیم صهیونیستی بر ادامه جنایات نسلکشی و کشتارهای وحشیانه علیه ملت فلسطین در نوار غزه است. کمیتههای مقاومت فلسطین افزود: ارتش جنایتکار رژیم صهیونیستی با تصمیم جنایتکاران جنگی صهیونیست و با حمایت قاتلان در دولت آمریکا، جنایتی وحشتناک علیه بیگناهان، کادر درمان، دانشگاهیان، اساتید دانشگاه، روزنامهنگاران و اصحاب رسانه مرتکب شد. کمیتههای مقاومت فلسطین جنایت هولناک رژیم صهیونیستی در اردوگاه النصیرات را در راستای پاکسازی قومی عنوان کرد که با استفاده از سکوت جامعه جهانی انجام میشود.
***
چالش جدید روسیه در قفقاز شمالی
دولت روسیه پس از رای منفی پارلمان منطقه جداییطلب آبخازیا به سرمایهگذاری روسیه در این منطقه، کمک مالی به آبخازیا را متوقف کرد. این اقدام دولت روسیه احتمال توافق مجدد منطقه جداییطلب آبخازیا با دولت گرجستان را مطرح کرده است. اخیرا نیز بحرانهای بخشهای انرژی، اقتصادی و اجتماعی در این منطقه افزایش داده است و تصمیم دولت روسیه در قبال اقدام پارلمان آبخازیا احتمال فاصله گرفتن بیشتر این منطقه متحد روسیه از کرملین را بسیار افزایش داده است. دولت آبخازیا نیز پس از این اقدام روسیه در نامهای به میخائیل میشوستین، نخستوزیر روسیه خواستار از سرگیری پرداختها به آبخازیا از سوی روسیه شد اما میشوستین به این درخواست پاسخ نداده است. گزارشهایی وجود دارد مبنی بر اینکه رهبران جداییطلب چند روز است سعی دارند با مسکو و مقامات ارشد دولت روسیه تماس گرفته و از آنها بخواهند حمایت مالی را از سر بگیرند اما نادیده گرفته میشوند. از سوی دیگر عدم توان پرداخت پول برق وارداتی از روسیه برای آبخازیا و همچنین توقف فعالیت نیروگاه برقآبی «اینگوری» به دلیل کاهش سطح آب «سد جواهری» که در پی آغاز فصل زمستان و کاهش شدید ورود آب به آن رخ داده است، وضعیت را برای دولت آبخازیا وخیمتر کرده است. از 11 دسامبر، برق در آبخازیا در طول روز حداکثر 3 ساعت و در آینده احتمالا کمتر از این نیز به مصرفکنندگان ارائه میشود. همچنین انتظار میرود برق در طول شب قطع شود. این منطقه جداییطلب در تاریکی و سرما فرو رفته است، زیرا خانهها در آبخازیا با استفاده از دستگاههای برقی گرم میشوند. همچنین هنگام قطع برق، آب در سیستم لولهکشی اکثر شهرها و روستاهای آبخازیا قطع میشود. زندگی در این منطقه به «بقای سخت» تبدیل شده و این در شرایطی است که کارمندان دولتی که حقوق آنها توسط روسیه پرداخت میشد، دیگر حقوق دریافت نمیکنند. این اقدام روسیه به نوعی تنبیه برای آبخازیا تلقی شده است که به احساسات طرفداران روسیه ضربه شدیدی وارد میکند اما در پس این تصمیم روسیه، هدف اصلی قرار دادن آبخازیا در یک دوراهی است؛ دوراهی بازگشت به گرجستان یا الحاق به روسیه و تبدیل شدن به یکی از بخشهای فدراسیون روسیه که مقامات جداییطلب آبخازیا مجبور به انتخاب بین یکی از این ۲ مسیر هستند.
ارسال به دوستان
واکنش جولانی به حملات رژیم صهیونیستی علیه سوریه: کشور آمادگی جنگ دیگری را ندارد و درگیر جنگ نخواهد شد
تخریب الشام
بیش از 80 درصد تجهیزات و زیرساختهای نظامی سوریه منهدم شده است
گروه بینالملل: طی جنگی که از زمان آغاز آن تاکنون بیش از 14 ماه میگذرد و باریکه غزه را به نابودی کشانده است، فرصتی برای رژیم صهیونیستی فراهم شد تا به تجاوزات و اشغالگری خود افزوده و مناطق بیشتری از سرزمین مردم منطقه غرب آسیا را با حمایت مالی، نظامی و سیاسی غربیها اشغال کند. رژیم صهیونیستی در آخرین اقدام تجاوزکارانه خود و پس از آنکه نتوانست در جنوب لبنان پیشروی کرده و دست به اشغال سرزمین ملت لبنان بزند، از فرصتی که تکفیریها و تروریستهای بینالمللی در سوریه برای آن به وجود آوردهاند نهایت استفاده را برده و بخشهای باقیمانده از جولان اشغالی در خاک سوریه را اشغال کرده و دامنه تجاوزات و استعمارگری خود را به بلندیهای استراتژیک جبلالشیخ در 20 کیلومتری دمشق رسانده و از سوی دیگر دست به اشغال شهر قنیطره سوریه زده است. این تحولات پس از آن رخ داد که ارتش سوریه در پی سقوط دولت مرکزی این کشور پستهای دیدهبانی خود را در مرزهای جولان اشغالی رها کرد و سربازان سوری اقدام به فرار کردند. رژیم صهیونیستی نیز به بهانه ترک پست از سوی سربازان سوریه و از بین رفتن توافق آتشبس با ارتش این کشور، پس از 50 سال به خاک این کشور عربی یورش برد تا عادت دیرینه اشغالگری خود را بار دیگر به نمایش بگذارد. به موازات این یورش و اشغالگری زمینی در مناطق استراتژیک و مهم سوریه که امکان تسلط رژیم صهیونیستی بر منابع آب سوریه، جاده دمشق به بیروت و حتی کشور اردن را به صهیونیستها میدهد، ارتش رژیم صهیونیستی امکانات و زیرساختهای نظامی کشور سوریه را به شکل کامل نابود کرد. رژیم صهیونیستی طی بیش از 300 حمله هوایی و استفاده از 1800 بمب در ساعات ابتدایی سقوط دولت سوریه، زیرساختها و تجهیزات نظامی این کشور را به شکل کامل نابود کرد و تمام سامانههای پدافندی، فرودگاههای نظامی و انبارهای موشکی کشور سوریه را هدف قرار داد؛ اقدامی تجاوزکارانه که در راستای سیاستهای توسعهطلبانه صهیونیستها و به دنبال افزایش اشغالگری آنها در منطقه رخ میدهد. رژیم صهیونیستی پس از اینکه تمام تاسیسات نظامی و زیرساختهای علمی سوریه را از بین برد و بر نقاط مهمی در مرز مشترک سوریه، لبنان و فلسطین اشغالی تسلط پیدا کرد نیز دست از اقدامات اشغالگرانه خود برنداشت و دست به پاکسازی برخی روستاهای سوریه از ساکنان آن زد. اقدامات صهیونیستها در خاک سوریه نشاندهنده این است که قصد آنها برای حضور در خاک سوریه کوتاهمدت نیست و به همین دلیل نیز آنها نیازمند منطقهای خالی از سکنه در برخی نقاط سوریه هستند. سربازان ارتش اشغالگر در نخستین اقدام تلاش کردند ساکنان روستاهای اطراف قنیطره در سوریه را تخلیه کرده و ساکنانشان را فراری دهند. طبق گزارشات منابع مختلف، ارتش اسرائیل اهالی ۲ شهرک الحضر و الحمیدیه را از منازل خود بیرون رانده است. این اقدام، موجب ترس و وحشت اهالی شده و آنها را به مناطق مجاور سوق داده است. روز جمعه نیز منابع سوری خبر دادند ارتش اشغالگر اسرائیل در اطراف شهرک «الصمدانیه» در استان قنیطره در جنوب سوریه موضع گرفته است. شبکه تلویزیونی سوریه نیز گزارش داد ارتش اسرائیل به مناطق غربی شهر جباتاالخشب در استان قنیطره وارد شده و از اهالی آن خواسته است سلاحهای خود را تسلیم کنند. همچنین گزارش شده ارتش اسرائیل تمام ساکنان روستای الحریه را آواره کرده است. رادیو رژیم صهیونیستی در گزارشی مدعی شد ارتش رژیم صهیونیستی قصد حضور طولانیمدت در مناطق اشغالی جدید در سوریه را دارد. رادیو ارتش اسرائیل شامگاه چهارشنبه گذشته اعلام کرد ارتش این رژیم «برای حضور طولانیمدت در مناطق سوریه» پس از عقبنشینی نیروهای دولت سوریه از مواضع خود در منطقه بیطرف (منطقه حائل) آماده میشود. رادیو ارتش اسرائیل همچنین گفت «ارتش اسرائیل در حال تبدیل پایگاههای نظامی سوریه که پیشتر توسط یگان 101 وحدت چتربازان اشغال شده بودند، به پایگاههای نظامی ثابت است».
این رادیو گزارش داد: «ارتش اسرائیل شروع به ایجاد زیرساختهای لجستیکی گسترده برای این مناطق کرده است، از جمله آوردن کانکسهایی حاوی امکاناتی مانند سرویسهای بهداشتی، آشپزخانه و حتی دفاتر کار برای افسران و احتمال میدهند این فعالیتها شامل ایجاد ستادهای ارتباطات نیز شود». طبق این گزارش: «ارتش اسرائیل کنترل خود را بر مناطق کلیدی این منطقه تحکیم کرده و قلههایی را اشغال کرده که بخشهای وسیعی از سوریه، بویژه مناطق مرزی را تحت پوشش قرار میدهد. ارتش اسرائیل همچنین نقاط تلاقی و جادههای درون روستاهای سوریه را با استقرار حصارهای نظامی مسدود کرده که شبیه حصارهای موجود در کرانه باختری است». بنیامین نتانیاهو نیز از ادامه اشغال مناطق بیطرف تا زمانی که نیرویی برای اجرای توافقنامه خلع سلاح امضاشده سال 1974 شکل بگیرد خبر داد؛ اقدامی که با توجه به شرایط فعلی سوریه و حملات ارتش رژیم صهیونیستی به زیرساختهای این کشور، رخداد آن در کوتاهمدت بسیار دور از واقعیت است. نکته جالب دور جدید اشغالگری رژیم صهیونیستی در منطقه حمایت تمام و کمال دولت جو بایدن از این روند است. جیک سالیوان در یک کنفرانس خبری مدعی شد اقدامات اسرائیل در سوریه موقت خواهد بود و هدف آن «شناسایی و خنثیسازی تهدیدات» است. او با دفاع از پیشروی ارتش اسرائیل در منطقه بیطرف سوریه، آن را منطقی و مطابق با حق دفاع از خود دانست. همچنین، آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا از این اقدامات اسرائیل دفاع کرد و گفت هدف از این اقدامات، جلوگیری از دستیابی سلاحهای ارتش سوریه به «دستهای نادرست»، یعنی تروریستها و افراد افراطی است. بلینکن پیش از عزیمت از اردن به ترکیه، در سفر خود برای بررسی بحران سوریه، به خبرنگاران گفت هدف آشکار این اقدامات، اطمینان از این است که تجهیزات نظامی رهاشده توسط ارتش سوریه به دست «افراد نادرست» نیفتد.
افراد نادرستی که مقامات سیاسی آمریکا به آنها اشاره میکنند تا پیش از این و قبل از سقوط دولت سوریه به عنوان مبارزان سوری و مخالفان دموکراتیک بشار اسد معرفی میشدند و پس از سقوط دولت سوریه نیز شبکههای رسانهای دولت آمریکا مانند سیانان با رهبران آنها مصاحبه کرده و به رپرتاژ رسانهای به نفع آنها پرداختهاند و نابودی زیرساختهای سوریه به بهانه اینکه این تجهیزات در دستان افراد نادرست قرار نگیرند با رفتار رسانهای، سیاسی و نظامی آنها در قبال سوریه در تناقض است. ادعاهای مقامات آمریکایی در توجیه تجاوزات رژیم صهیونیستی به سوریه جهت پوشاندن هدف اصلی غرب و رژیم صهیونیستی در سوریه مطرح شده است؛ هدفی که تجزیه سوریه و رقابت با محور اخوانی تحت حمایت ترکیه و قطر را دنبال کرده و به دنبال سهمخواهی از سوریه بیدفاع است.
***
واکنش شورشیان به اشغالگری صهیونیستها
ابومحمد الجولانی، سرکرده گروه تکفیری تحریرالشام در واکنش به حملات اسرائیل به زیرساختهای نظامی سوریه به اسکای نیوز گفت: «کشور به سمت توسعه و بازسازی حرکت میکند و به سمت ثبات پیش میرود، کشور آمادگی جنگ دیگری را ندارد و درگیر جنگ دیگری نخواهد شد. منبع اصلی ترس ما از شبهنظامیان ایران، حزبالله و رژیم سوریه بود». مقامات تحریرالشام و تکفیریها نیز در پاسخ به نگرانی ملت سوریه درباره اشغال مناطقی از سوریه و پیشروی صهیونیستها تا نزدیکی دمشق گفتند اولویت آنها حل مشکلات آب، برق و زیرساختهای کشور سوریه است. این سخنان در حالی مطرح شده است که بلندیهای جولان و منابع آب مهم و استراتژیک سوریه به طور کامل توسط صهیونیستها اشغال شده و بخشی از مناطق قنیطره و جنوب سوریه و ارتفاعات استراتژیک جبلالشیخ که مشرف به شهر دمشق و مرز لبنان و سوریه است، به دست صهیونیستها افتاده و زیرساختهای نظامی و غیرنظامی سوریه مانند شبکه ریلی، بندر لاذقیه و فرودگاههای مهم کشور سوریه توسط رژیم صهیونیستی هدف قرار گرفته است.
ارسال به دوستان
سایه روشنهای سقوط
یوسف پورجم: سوریه، سرزمینی که زمانی به عنوان مهد تمدن و تاریخ درخشان شناخته میشد، امروز به خط مقدم تحلیلهای ژئوپلیتیکی و پیشبینیهای نگرانکننده تبدیل شده است. سقوط بشار اسد، این حاکم جنجالی، در نگاه بسیاری از تحلیلگران نقطه عطفی خواهد بود که سرنوشت این کشور را تغییر میدهد اما آیا این تغییر آغاز ثبات خواهد بود یا ورود به چرخهای از هرجومرج؟
تاریخ، شواهدی از سرزمینهایی ارائه میدهد که با سقوط رهبرانشان به امید رهایی، با پیامدهایی پیشبینینشده مواجه شدند. لیبی پس از قذافی و حتی افغانستان پس از اشغال، همگی نمونههایی از این پارادوکس تلخ هستند. حال باید دید آیا سوریه با ساختار طایفهای پیچیده، تنشهای مذهبی و وابستگیهای خارجی، میتواند راهی متفاوت را طی کند؟
* ساختار طایفهای؛ جعبه پاندورا در انتظار گشودن؟
یکی از ویژگیهای برجسته سوریه، ساختار اجتماعی چندپاره آن است. علویان، اهل سنت، دروزیها، مسیحیان و دیگر طوایف هر کدام سهمی در بافت جمعیتی این کشور دارند اما این تنوع، بهجای همزیستی، بیشتر بستری برای رقابت و تقابل بوده است. بشار اسد، با وجود انتقادات گسترده به دیکتاتوریاش، نقشی بیبدیل در حفظ وحدت نسبی ایفا کرد. او توانست با استفاده از سیاست اقتدارمحوری، مانع فروپاشی کامل ساختار اجتماعی شود. اکنون با فرض نبود این اقتدار، سوریه با چه خطراتی مواجه خواهد بود؟ آیا گروههای مسلحی که امروز برای سرنگونی بشار جشن میگیرند، فردا قادر به توافق برای تشکیل یک دولت مرکزی خواهند بود؟ شواهد تاریخی، چشمانداز متفاوتی را نشان میدهند. برای مثال، پس از سقوط قذافی در لیبی، کشور به میدان جنگ داخلی بین قبایل و گروههای شبهنظامی تبدیل شد. نبود یک قدرت مرکزی باعث شد خلأ قدرت، به وسیله بازیگران خارجی پر شود. در سوریه نیز چنین وضعی میتواند به رقابت کشورهای منطقهای و فرامنطقهای دامن بزند.
* نقش نیروهای خارجی؛ بازیگران یا کارگردانان؟
یکی از عوامل پیچیدگی بحران سوریه، نقش بازیگران خارجی است. ایران، روسیه، ترکیه، آمریکا و حزبالله لبنان، هر کدام منافعی در سوریه دارند. سقوط بشار، معادله این منافع را بشدت تغییر خواهد داد. برای مثال، علویان که پایگاه اصلی حمایت از بشار را تشکیل میدهند، حالا و در شرایطی که او سقوط کرده، نهتنها قدرت، بلکه امنیت خود را نیز از دست خواهند داد. این مساله میتواند آنها را به دامن بازیگران خارجی برای حمایت بیشتر بکشاند. از سوی دیگر، گروههای سنی که سالها به عنوان اپوزیسیون عمل کردهاند، ممکن است در نبود توافق داخلی، به رقابت با یکدیگر بپردازند.
نمونهای از این وضعیت در عراق قابل مشاهده است، جایی که سقوط صدام باعث شد گروههای شیعه، سنی و کردها هر کدام به سمت حامیان خارجی خود متمایل شوند. نتیجه، سالها جنگ داخلی، فقر و بیثباتی سیاسی بود.
* لیبی؛ آیندهای محتمل برای سوریه؟
اگر بخواهیم یک تصویر مقایسهای ارائه دهیم، لیبی پس از قذافی مثال مناسبی خواهد بود. آنجا نیز خلأ قدرت به جنگ داخلی، ظهور گروههای شبهنظامی و افزایش نفوذ خارجی منجر شد. سوریه نیز میتواند به همان سرنوشت دچار شود.
با توجه به نقشه جغرافیایی و اجتماعی سوریه، تکرار چنین سناریویی بعید نیست. نبود یک دولت مرکزی در سوریه میتواند مسیر ترانزیت تسلیحات، مواد مخدر و حتی جنگجویان را در منطقه تقویت کند. علاوه بر این، فقر و محرومیت اقتصادی، همانطور که در لیبی شاهد بودیم، میتواند موج جدیدی از مهاجرت و بحران انسانی را ایجاد کند. در یک دید کلی، سقوط بشار اسد، به تنهایی پایان مشکلات سوریه نخواهد بود، بلکه ممکن است آغازگر بحرانی جدید و بیسابقه باشد. تاریخ نشان داده است حذف یک رهبر، بدون جایگزینی مناسب و توانمند، بیشتر به آشفتگی میانجامد تا رهایی.
سوریه با ساختار اجتماعی پیچیده و منافع متعارض داخلی و خارجی، نیازمند راهحلی است که نهتنها نظم سیاسی، بلکه اعتماد اجتماعی را بازسازی کند. جامعه بینالملل باید از تکرار اشتباهات گذشته در لیبی و عراق درس بگیرد و از طریق تلاشهای دیپلماتیک، بر ایجاد یک فرآیند گذار سیاسی کارآمد تمرکز کند. اما مهمتر از همه، این مردم سوریه هستند که باید راه آینده را انتخاب کنند. آیا میتوانند از تاریخ بیاموزند و به جای تکیه بر منادیان خارجی، به همبستگی داخلی رو آورند؟ زمان، پاسخ این سؤال را خواهد داد.
در نهایت، سوریه امروز در برزخی ایستاده است که هر تصمیم و اقدامی میتواند به آیندهای متفاوت منجر شود؛ آیندهای که شاید درسهایش برای جهان نیز ماندگار باشد.
ارسال به دوستان
بازنگری در استراتژی بازدارندگی و موازنه قدرت
عبدالباسط انصاری: در حدود ۳ سال اخیر بحث بر سر تغییرات محیط بینالملل از داغترین مباحث حوزه روابط بینالملل بوده و بخش عمدهای از مباحث تحلیلگران و رسانهها را به خود اختصاص داده است. با نگاهی گذرا به تحولات پس از جنگ دوم جهانی میتوان گفت محیط بینالملل، پس از عبور از جنگ سرد و رقابت بلوک شرق و غرب و ایضا جهان تکقطبی به سردمداری آمریکا پس از فروپاشی شوروی، اکنون وارد دوران تازهای شده است؛ دورانی که برخی ویژگیهای ۲ دوره قبلی را نیز دارد، در عین حال به سبب پیچیدهتر شدن معادلات عرصه بینالمللی، تمایزات اساسی نیز با آن دارد.
تحولات جهان، اکنون از حیث رقابتهای نظامی و درگیری و جنگ به سبک دوران رقابت ۴۵ ساله آمریکا و شوروی در سالهای پس از جنگ دوم جهانی در حال رقم خوردن است. جنگ اوکراین و جنگ غزه و متاثر شدن اروپا، آمریکا و خاورمیانه از آن، با روندی عجیب و سیال، نشان داد نظم پیشین دیگر بر هم خورده و امکان بازگشت به آن وجود ندارد. تنش در تنگه تایوان و شبهجزیره کره، حرکت اروپا به سمت نظامیگری بیشتر و زمزمه ایجاد ساختارهای دفاعی مستقل از ناتو، تغییر دکترین هستهای روسیه و تنش شدید اسرائیل با ایران و محور مقاومت را میتوان از دیگر نشانههای بر هم خوردن نظم جهان و منطقه برشمرد. تحولات قفقاز و سقوط دولت بشار اسد را نیز باید به این لیست افزود. در این میان بازیگران عرصه بینالملل درصدد هستند با کمترین هزینه و تبعات، جایگاه خود را در نظم جدید تعریف کنند و نقشی فعال و مقتدرانه در دنیای جدید ایفا کنند. هر چند گرهخوردگی منافع و ساختار نظام بینالملل در قرن ٢١ به مثابه یک عامل بازدارنده تنش نظامی میان ابرقدرتها عمل میکرد اما پیدایش ساختارهای جدید و ایضا مداخلات کشورها در حوزه نفوذ و حیاط خلوت یکدیگر سبب شد ساختار کنونی بینالملل به سمت تغییرات جدی حرکت کند.
در این میان قدرت نظامی و امنیتی و قدرت اقتصادی و تکنولوژیک تعیینکننده اندازه و نقش و جایگاه کشورها در محیط جدید بینالملل هستند. هر چند این مولفهها در ۲ دوره پیشین مورداشاره نیز، تعیینکننده بودهاند اما بازتعریف رویکردهای کشورها به این مسائل در دوران جدید، ضرورتی اجتنابناپذیر است. رقابت بریکس با گروه 7 و به چالش کشیدن قدرت اقتصادی آن و بر هم خوردن موازنه نیروها در خاورمیانه و فرسایشی شدن جنگ اوکراین نشان داد کشورها برای بقا، تامین امنیت ملی و افزایش قدرت خود نیازمند بازنگری در رویکردهای اقتصادی و دفاعی خود هستند. در این میان ضرورت چنین بازنگریای برای جمهوری اسلامی به سبب تحولات منطقه، پرونده فرسایشی و ساختگی هستهای، فشارهای اقتصادی و افزایش شدید تنش با رژیم صهیونیستی تردیدناپذیر است. سخنان اخیر گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گفتوگو با رویترز و اشاره به اینکه ایران به سمت اشاعه هستهای (افزایش شتاب غنیسازی ۶٠ درصدی برای نزدیک شدن به سطح ٩٠ درصدی تسلیحاتی) میرود را باید نشانه دیگری از عدم تمایل غرب برای عادی کردن برنامه هستهای ایران و بستن این پرونده ساختگی ارزیابی کرد. در چنین شرایطی که طرف مقابل دست از نگاه امنیتی محض به برنامه هستهای کشورمان برنمیدارد و ایضا تحولات منطقهای به سمت و سویی حرکت میکند که رژیم صهیونیستی سناریوی تشدید تنش با ایران را روی میز گذاشته است، در کارکرد معادله بازدارندگی و موازنه قدرت جمهوری اسلامی به شکل سابق، تردید ایجاد شده است.
مورتون کاپلان از برجستهترین نظریهپردازان روابط بینالملل، برخی اصول و قواعد موازنه قدرت را افزایش توان جنگی کشور به منظور مذاکره نه جنگ (افزایش توان نظامی تا حدی که اعتبار آن طرف مقابل را وادار به مذاکره و کنار گذاشتن گزینه جنگ کند)، بهرهگیری از جنگ در مواقع ضروری (آمادگی برای جنگ و تن دادن به آن در صورت اجبار)، ادامه جنگ تا تسلیم دشمن و نه نابودی آن (عقب راندن دشمن و دفع خطر او)، مخالفت جدی با برتری هر یک از اعضا (ممانعت از سلطه رقبا) و مخالفت با عضویت اعضا در سازمانهای مافوق ملی (برای ممانعت از تضعیف حاکمیت و منافع ملی به سبب قواعد این سازمانها) برشمرده است.1
بر این اساس ارتقای سطح بازدارندگی کشور برای بر هم زدن معادلات طرف مقابل، افزایش گزینههای پاسخ به حملات دشمن از حیث کمی و کیفی، جهت دفع خطر او و اصرار نداشتن بر ادامه حضور در سازمانها و معاهداتی که حاکمیت ملی و امنیت ملی را تامین نکرده، بلکه در شرایط کنونی تضعیف هم میکنند، نیاز جدی امروز جمهوری اسلامی است. در این راستا آمادگی برای تغییر دکترین هستهای کشور و عملیاتی کردن فوری و سریع آن در صورت نیاز و تدوین برنامه دفاعی و امنیتی ایران با پیشفرض گرفتن بروز چنین شرایطی، اولویت اصلی کشور در شرایط کنونی است. شرایط بینالمللی و منطقهای نه اجازه غافلگیری به ما میدهد، نه خوشبینی و تعلل. زمان به سرعت در گذر است و اولویتشناسی، اساسیترین مساله برای عبور ایران از مقطع گذار کنونی و تامین امنیت، منافع ملی و کسب جایگاه و نقش مناسب در نظم تازه جهان است.
-------------------
پینوشت
1) Balance- of - Power __ a- 42698 /pajoohe.ir
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|