|
به مناسبت ۹۵ سالگی استاد محمود فرشچیان نابغه هنر ملی، آیینی و مذهبی
نقشبند فرشتهها
گروه فرهنگ و هنر: امروز چهارم بهمنماه نودوپنجمین زادروز استاد محمود فرشچیان است. مشهورترین نقاش زنده امروز ایران که آثارش هم حاوی جنبههای ملی است و هم آیینی و مذهبی. استاد محمود فرشچیان سال ۱۳۰۸ شمسی در شهر هنرپرور اصفهان دیده به جهان گشود. پدرش که مردی هنردوست بود با توجه به اشتیاق فرزند به هنر نقاشی، او را به کارگاه استاد حاج «میرزاآقا امامی» رهنمون کرد.
وی سپس در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان از استاد «عیسی بهادری» تعلیم گرفت. پس از پایان این دوره به اروپا رفت و چند سالی در آنجا به مطالعه و بررسی آثار نقاشان برجسته غرب همت گماشت و در نتیجه همین مطالعات بود که به رهیافتی تازه از هنر نقاشان با معیارهای جهانی رسید. فرشچیان پس از بازگشت به ایران کار خود را در اداره کل هنرهای زیبای تهران آغاز کرد و پس از مدتی به مدیریت اداره هنرهای ملی و استادی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزیده شد.
در این میان با کار و کوشش مداوم و خلق آثار شگفتانگیز، آوازه هنری او در ایران و در فراسوی مرزها گسترش یافت. استاد فرشچیان در حیطه نقاشی ایرانی بهوجودآورنده سبک و مکتب خاصی است که در عین توجه به اصالت مبانی سنتی این هنر، با ابداع شیوههای نو، قابلیت و کارایی نقاشی ایرانی را افزایش داده است. او این هنر را غنا بخشید و از حالت الزامی یک پدیده متکی به شعر و ادبیات رها ساخت و رسالت و ارزشی در حد سایر هنرها در نقاشی ایرانی پدید آورد. نقاشیهای استاد آمیزه دلپذیری از اصالت و نوآوری است.
وی با خطوط روان و ترکیببندیهای ظریف و مدور، راز و رمزها و اشارات درونی نهفته را در آثار خود به وجود میآورد. در همین حال با نوآوری در گزینش موضوع و پرداخت اثر به گسترهای فراتر از قالبهای مرسوم میرسد. رنگهای تابناک و مواجی که در آثار استاد دیده میشود، آیتی است از ابتکار که افسانهای به نظر میرسد. خیلیها فرشچیان را با واژه مینیاتور میشناسند و عدهای دیگر ممکن است تصور کنند او صرفا متعلق به مکتب نقاشی ایرانی است. درباره واژه «نقاشی ایرانی» یا «نگارگری» که به مراتب سنجیدهتر و رساتر از مینیاتور است، باید گفت با وجود اینکه نگارگری، برابری شایسته برای نقاشی اصیل ایرانی است اما در عین حال نمیتوانیم واژه نگارگری سنتی را به آثار فرشچیان تعمیم دهیم، چرا که با وجود برخی اشتراکاتی که در مبانی اصیل نقاشی ایرانی دارند، اختلافات برجستهای نیز به همراه دارند.
فرشچیان در همه ویژگیهای نقاشی ایرانی، دارای خلاقیت و نوآوری است که دستاورد آن مبانی نظری و عملی بوده است که همین مبانی منجر به ابداع و ایجاد سبک و تشخص هنری هنرمند شده است. آثار این هنرمند را میتوان با لحاظ کردن مبانی نظری و عملی آن، «نقاشی ایرانی نوین» نامید که در ادامه و در راستای سنتهای اصیل نگارگری ایرانی به تکامل رسیده است. یکی از عناصر برجسته در آثار استاد فرشچیان «فرشته» است. عمدتاً دوران اسلامی با آثار روایی و داستانهای مذهبی به فرشته - موجودی فرازمینی که رنگ و لعاب فراوان در ادوار تاریخی به خود گرفته است - شکلی ویژه بخشیده است. سیر تحول تصویری فرشته در طول اعصار، لباسهای ملونی به تن کرده است اما در دوران معاصر چه نقشی بازی کرده است؟ نگارگری ایرانی تقلید یا توصیف صرف از طبیعت نیست، بلکه نمایش خیالانگیز، شاعرانه و نمادین میان انسان و طبیعت و عالم ملکوت است. ریشه و شالوده این نگاه به تفکرات اسلامی بازمیگردد. در این میان هنرمند ایرانی از دیرباز به عالم ارواح، فرشتگان، دیوان و موجودات خارقالعاده باور داشته و با این اعتقاد و با تغییر در عناصر و فضای مادی کوشیده راهی را برای القای جهانی غیرمادی و معنوی باز کند. فرشتگان یکی از موضوعاتی هستند که نگارگر با تکیه بر اعتقادات و تخیلات خود دست به بازنمایی آن میزند. معروفترین اثر فرشچیان تابلوی عصر عاشوراست.
البته او آثار مذهبی پرآوازه دیگری هم دارد از جمله تابلوی «ضامن آهو»: طرحی از شمایل امام رضا؛ تابلوی «پنجمین روز آفرینش»: در این تابلو همه مخلوقات زمینی و آسمانی به ستایش پروردگار مشغولند؛ تابلوی «ابراهیم نبی»: تصویر حضرت ابراهیم(ع) در آتش و گلستان شدن آتش بر ابراهیم(ع)؛ تابلوی «شمس و مولانا»: از یکی از اشعار مولانا الهام گرفته شدهاست؛ تابلوی «ستایش»: به گفته خود او این تابلو برداشتی از مفهوم آیه «یسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ» است؛ تابلوهای «آسمان چهارم و شام غریبان»: روز یکشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۴ در مجموعه فرهنگی - تاریخی سعدآباد رونمایی شد و تابلوی «یتیمنوازی علی»: با نام اصلی «پناه»، مهربانی و یتیمنوازی حضرت علیبن ابیطالب را سوژه اصلی کار قرار داده است.
همچنین طراحیهای ضریح مطهر و منور حضرت اباعبدالله(ع) و ثامنالائمه حضرت رضا(ع) به قلم ماندگار و باکفایت استاد فرشچیان انجام شده است که این نقوش زرین، یادمانی است خجسته در تاریخ فرهنگ و هنر ایران و استاد فرشچیان این موارد را به صورت افتخاری انجام داده و به این توفیق، مفتخر است.
ارسال به دوستان
در جشنواره فجر امسال 5 پرتره از سرداران شهید داریم و یک فیلم با موضوع دفاع مقدس
موج جدید سینمای جنگ
میلاد جلیلزاده: شاید بشود گفت عمر فیلمهای پرتره به اندازه عمر خود سینماست اما در ایران تا مدتها خیلی کم پیش میآمد چنین فیلمهایی ساخته شود. دهه ۶۰ شمسی علی شادروان فیلمی ساخت به نام «تیرباران» که روایتی از زندگی شهید اندرزگو بود. در نیمههای دهه ۷۰ احمدرضا درویش فیلمی ساخت به نام «سرزمین خورشید» که سیدمحمد جهانآرا، فرمانده سپاه خرمشهر را به تصویر میکشید. سال ۷۷ رسول ملاقلیپور در «هیوا» تصویری تلویحی و نمادین از حمید باکری نمایش داد که هم خود او بود و هم نبود. به اواخر دهه ۸۰ که رسید، جواد اردکانی 2 فیلم پیاپی در چنین فضایی ساخت. ابتدا سال ۸۷ «به کبودی یاس» درباره شهید غلامحسین برونسی و پس از آن «شور عشق» در ۱۳۸۸ درباره شهید کاوه. انسیه شاهحسینی هم در سال ۹۰ «زیباتر از زندگی» را درباره شهید علمالهدی ساخت که هرچند میشد از فیلمهای اردکانی هم ایراد گرفت اما فیلم شاهحسینی به غایت ضعیفتر بود و مصداق واضح هدررفت بیتالمال بهحساب میآمد. «یوسف هور» درباره شهید علی هاشمی از علی شادروان و «چ» درباره شهید چمران به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا، 2 فیلم دیگر از پرترههای شهیدان در سینمای ایران بودند که تا قبل از به راه افتادن موج بزرگی در این باره ساخته شدند.
پس از فیلم «ایستاده در غبار» که سال 1394 ساخته شد و سال ۹۵ به نمایش عمومی درآمد، علاقه به تولید پرترههای اینچنینی صدچندان افزایش یافت و با اینکه دیگر خود محمدحسین مهدویان، کارگردان آن به این فضا برنگشت، کسان دیگری بودند که با روشها و سبکهای مختلف بارها بخت خود را در این راه آزمودند یا علایقشان را پی گرفتند. حالا میشود گفت در عوض تمام سالهایی که در این باره کمکاری شده بود، به قدری که در ۸ سال اخیر، سینمای ایران فیلمهای پرتره داشته، در ۴۰ سال قبل از آن نداشت و از سال قبل بود که کاروبار این نوع فیلمسازی به اوج رونق خود رسید؛ به گونهای که در یک دوره از جشنواره، 7 فیلم بر اساس سرنوشت شخصیتهای واقعی ساخته شد. «آسمان غرب» درباره شهید شیرودی، «احمد» درباره شهید کاظمی و «مجنون» درباره شهید زینالدین، پرترههایی بودند که سراغ قهرمانهای جنگ رفتند و «پروین» درباره پروین اعتصامی، «پرویزخان» درباره پرویز دهداری و «صبح اعدام» درباره طیب حاجرضایی و حاجاسماعیل رضایی، بهعلاوه «بهشت تبهکاران» که پرتره یکی از کارمندان شرکت نفت به اسم حسن جعفری را در دهه ۲۰ شمسی نمایش میداد، این 7 فیلم بودند.
امسال هم 6 فیلم پرتره در جشنواره داریم با این تفاوت که بین آنها خبری از نمایش تصویر شخصیتهای شاعر و فوتبالیست و جاهل یا چیزهای دیگر نیست و همه مربوط به شهدا میشوند؛ به جز یک مورد که پرتره کمیک یکی از شازدههای پهلوی است. حسین دارابی فیلمی ساخته به اسم «خدای جنگ»، درباره زندگی شهید حسن طهرانیمقدم. فیلم «صیاد» به کارگردانی جواد افشار هم روایتگر مقطعی از زندگی شهید علی صیادشیرازی است. علی غفاری که قبلاً با فیلم «تکتیرانداز» چهره شهید عبدالرسول زرین را جلوی دوربین بازسازی کرده بود، حالا با «پیشمرگ» سراغ نمایش تصویر شهید سعید قهاری رفته است. اما بر حسب اتفاق یا به هر دلیل دیگری، آن 2 فیلم دیگر امسال که پرتره هستند، با موضوع زندگی و شخصیت یک نفر ساخته شدهاند، یعنی شهید علی هاشمی؛ «اسفند» به کارگردانی دانش اقباشاوی یکی از این فیلمهاست و «اشک هور» به کارگردانی مهدی جعفری که سومین فیلم این کارگردان در حوزه دفاع مقدس است، مورد بعدی.
دانش اقباشاوی از سال 1۴۰۱ قصد ساختن این فیلم را داشت که حالا به عنوان محصول مشترک فارابی و اوج به جشنواره رسیده اما «اشک هور» کاری است که با همکاری سازمان سینمایی سوره و سیمافیلم ساخته شده و بنا به درخواست سیمافیلم، نسخه سینماییاش به جشنواره رسیده است.
در سینمای ایران خیلی کم پیش آمده از یک چهره تاریخی 2 تصویر سینمایی داشته باشیم. در این مورد شاید بشود به شهید حمید باکری اشاره کرد که هم «هیوا» از رسول ملاقلیپور، پرتره شاعرانهای با دخل و تصرف در واقعیت از او نشان داد و هم در فیلم «موقعیت مهدی» از هادی حجازیفر دیده شد. اما بین این 2 فیلم ۲۳ سال فاصله بود، در حالی که «اسفند» و «اشک هور» همزمان به یک دوره از جشنواره رسیدند و تازه این در حالی است که سال ۹۲ هم فیلم دیگری به نام «یوسف هور» به کارگردانی علی شادروان درباره زندگی همین سردار شهید ساخته شده بود. البته شادروان که در دهه ۶۰ به عنوان فیلم اولش پرتره بسیار موفق و تاثیرگذاری از شهید اندرزگو ساخته بود، در این اثر دهه 90 خود نتوانست به آن موفقیتهای سابق برسد و نام «یوسف هور» چندان سر زبانها نیفتاد و بعد از مدتی حتی وقتی دوباره آثاری درباره شهید هاشمی ساخته شدند، خیلیها فراموش کردند که به این فیلم 10 سال پیش اشاره کنند.
* روح آن زمانه را بشناس
در این میان پرسش اساسی این است: آیا ساخته شدن ۵ فیلم درباره سرداران شهید در یک دوره از جشنواره را باید به فال نیک گرفت یا از آن انتقاد کرد؟ طبیعتاً تعدادی از این فیلمها ممکن است ضعیف از آب درآیند، بعضی از آنها متوسط یا قابل قبول باشند و امکان دارد بعضیهای دیگر مثل «ایستاده در غبار» یا «موقعیت مهدی» شاهکار یا لااقل جریانساز شوند. در هر حال ابتداییترین نکتهای که درباره تولید انبوه چنین آثاری معمولاً مطرح میشود به اکران آنها برمیگردد. این فیلمها قرار است در چه چرخهای توزیع شوند و چه تعداد مخاطبی به دست بیاورند؟ چنانکه مشخص است هنگام ساخت این نوع آثار کسی چندان به پخش آنها فکر نکرده و ساخته شدنشان صرفاً از سر رفع تکلیف یا ادای دین بوده است. در چنین شرایطی این فیلمها حتی اگر شاهکار باشند، وقتی نتوانند مخاطب کافی پیدا کنند، به هدفی که درباره تاثیرگذاریشان تعریف شده نرسیدهاند.
نکته دیگر که اندکی عمیقتر است به نفس این رفع تکلیف یا ادای دین بازمیگردد. آیا بهترین کار برای زنده نگه داشتن پیام و آرمان دفاع مقدس، ساختن فیلمهای پرتره از سرداران شهید است؟ اساساً تولید چنین آثاری به چه شکل قرار است این رسالت را به سرانجام برساند؟ آیا قرار است نسل جدید بداند که چنین افرادی در این کشور زندگی کردهاند و زندگیشان را فدا کردند، یا ما میخواهیم تاریخ را به روایت خودمان بیان کنیم تا از تحریفات و جعلیات جلوگیری شده باشد و یا اینکه قصد داریم حسی عاطفی بین این نسل با قهرمانان دوره قبل برقرار شود که امروزیها را هم در همان مسیر قرار دهد؟
طبیعتاً باید هدف ما از چنین تولیدی مشخص باشد تا نتیجه کار را بتوان با توجه به همان اهداف اعلامی مورد سنجش قرار داد و موفقیت یا عدم موفقیتش را ارزیابی کرد. اگر بدون تعارف با موضوع مواجه شویم، بسیاری از این فیلمها را نمیتوان دارای رسالت تبیینی دانست. یعنی فیلمهایی نیستند که رفع شبهه کنند یا آگاهی پیشدستانهای به مخاطبشان درباره یک موضوع یا شخصیت بدهند، بلکه ساخته میشوند تا صرفاً احساسات مخاطبشان را نسبت به یک قهرمان یا یک مفهوم تقویت کرده باشند.
این فیلمها در بهترین حالت باعث میشوند نام یک سردار شهید که سالها از عروجش گذشته دوباره مطرح شود و عدهای که او را نمیشناختند هم با نام و مرامش آشنا شوند، اما اگر به آثار عمیق و بسیار موفق سینمای دفاعمقدس نگاه کنیم در آنها به جای پرتره، شخصیت انسانی میبینیم. در دهه ۶۰ «دیدبان»، «مهاجر» و «پرواز در شب» جزو مهمترینهای سینمایی دفاعمقدس بودند اما هیچکدام پرتره نبودند و با مواد و مصالحی از واقعیت، قصهای خیالی میگفتند. انگار از جایی به بعد بخش ارزشی سینمای ایران فراموش کرد که برای ایجاد سمپاتی با مخاطبش باید چیزی شبیه به خود او را روی پرده بازسازی کند. یعنی یکی مثل من نوعی که به جبهه رفته و جنگیده و حتی احتمال دارد با غلبه بر ترسهایش که مراحلی دشوار داشته به این جنگ رفته باشد. چیزی که درهمان دوران هم به آن جهاد اکبر گفته میشد. این پرترههای امروزی شاید بتوانند الگوسازی مناسبی از روش مدیریت و حکمرانی برای مدیران و حکمرانان امروز فراهم کنند اما به اندازه کافی همزادپنداری مخاطب را با شخصیت اصلی فیلم برنمیانگیزند.
راستش این است که در آن دهه حتی سپاه پاسداران دارای درجه نظامی رسمی نبود و ارتش هم که این رتبهبندیها را داشت، نسبت به دوران قبل از خودش چنان در اتمسفر انقلابی آن ایام فرو رفته بود که این بالا و پایینها و فرودست و فرادستها را فراموش کرده بود و در نتیجه آنچنان نمیشد فرقی بین رزمندههای معمولی با سایر ردههای نظامی دید.
در آن دوران نوجوان ۱۵ سالهای را که شهید شده بود از فرمانده لشکری که هنوز شهید نشده بود دارای ارج و قرب بالاتری نزد خدا میدانستند و حتی یک بار امام که رهبر انقلاب بودند، در واکنش به شهادت حسین فهمیده فرمودند: «رهبر ما آن طفل ۱۳ سالهای است که نارنجک به کمر میبندد و زیر تانک میرود». آنچه امروز از بسیاری از این فیلمهای رفع تکلیفی میبینیم که پرتره سرداران شهید را بازسازی کردند، سوای از درجه متعالی چنین شخصیتهایی، دارای این مشکل است که با روح آن دوران همخوان نیست و انسان انقلابی دهه ۶۰ را نشناخته است. بخشی از قضیه هم به این برمیگردد که ظاهراً ساختن پرتره از سرداران بزرگ، کار فیلمنامهنویسان را در قصهگویی راحتتر میکند؛ چنانکه به این شکل فقط لازم است مقطعی از زندگی آن شخصیت را قاب بگیرند و فیلمنامه را تنظیم کنند، حال آنکه یافتن سوژههایی از دل اتفاقات خرد و کلان جنگ و تراش دادن یک درام واقعی حول و حوش آنها، به مهارت و زحمت بیشتری نیاز دارد.
اینکه دهه ۶۰ با عینک امروزی دیده شود، البته چیزی نیست که فقط در فیلمهای پرتره دفاع مقدس وجود داشته باشد. مثلاً «دسته دختران» به کارگردانی منیر قیدی هم متهم شد به اینکه یک گروه از خانمهای امروزی را که شبیه اکیپهای ماجراجوی طبیعتگردی در امروز هستند به سال ۵۹ برده و زن آن روزگار را اصلاً نشناخته است. به واقع خیلی از فیلمسازان ما وقتی از فضای پرترهنگاری خارج میشوند و قرار است فیلمی در اتمسفر کلی دهه 60 بسازند، تازه ضعفها و کمبودهایشان مشخص میشود.
اما به هر حال یکی از راههای انعکاس روح آن دوران در سینمای امروز ما این است که فیلمسازانمان بتوانند با خود آن زمانه و آدمهایش مأنوس شوند. در این صورت شخصیتی که بر پرده ظاهر میشود، چه سرباز باشد چه سردار، از این جهت آن فیلمساز را در نیل به رسالتش موفق ظاهر کرده که توانسته است روح آن دوران را در دوره امروزی حلول بدهد. در سالهای اخیر هم فیلمهای ساخته شدند که به این فضا تعلق داشتند مثلاً «۲۳ نفر» و «یدو» که هر 2 اثر مهدی جعفری بودند یا «آبادان یازده - شصت» و «پالایشگاه» از مهرداد خوشبخت. امسال هم یک فیلم داریم که به موضوع دفاع مقدس پرداخته اما از چشمانداز معمولیترین شهروندان ایرانی و حتی نام این فیلم، هالهای معنایی دور عبارت خود دارد که همین مفهوم را میرساند؛ «بچه مردم»، نخستین فیلم بلند سینمایی از محمود کریمی.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
اطلاعات، تصمیمگیری و اقدام
حمید ملکزاده: روز سهشنبه رهبر انقلاب از نمایشگاه پیشرفت بخش خصوصی بازدید جامع و مفصلی داشتند. در حاشیه این بازدید، درست همانند سایر رخدادهای عمومی و تخصصی مانند این، گفتوگوهایی شکل گرفت که هر کدام به نحوی بیانگر مسائل مهمی درباره شکل نگاه و رویکردهای عمومی ایشان به سیاست و مسائل مربوط به اداره عمومی کشور است. گفتوگوهایی که از آنها صحبت میکنیم، نشان میدهد ایشان نسبت به موضوعاتی که کشور به آنها دچار است، حساسیت دارند؛ یعنی درباره آنها اطلاعات موسع و جزئی دارند، بر ضرورت تصمیمگیری پیرامون این موضوعات اصرار میکنند و در جایگاه رهبری انتظار دارند تصمیمهای اعلامشده توسط مسؤولان مختلف بدرستی به مرحله اجرا برسد. این سه موضوع، وجوه مختلف اما اساسی چیزی را که از آن به عنوان سیاست یاد میکنیم، تشکیل میدهند.
* سیاست و مسأله اطلاعات
به طور کلی سیاست متضمن نوعی دخالتگری مداوم در جریان جاری امور در یک واحد سیاسی با هدف محقق کردن اهداف مادی و معنوی خاصی از سوی دولت است. این نوع از مداخله یا اقدامکردن مستلزم در دست داشتن طرحی جامع از وضعیت حاکم بر جریان عمومی امور در کشور است. در کنار همه موارد مختلفی که ممکن است اجزای گوناگون طرح جامع را تشکیل دهد، در اختیار داشتن اطلاعات دقیق درباره مسائل موجود در کشور جایگاه ویژهای دارد. از این منظر سیاستمداران و مدیران عالی در یک واحد سیاسی باید اطلاعات روشنی درباره حوزههایی که اقدامدرباره آنها ضرورت دارد، جمعآوری کرده و روند عمومی مسائل درباره هرکدام را بخوبی بدانند. در گفتوگوهای حاشیهای شکلگرفته با مسؤولان دولتی و فعالان بخش خصوصی در این دیدار معلوم بود که رهبر انقلاب اطلاعات جامعی درباره مسائل موجود، روندهای پیشتر طی شده و تصمیمات اتخاذ شده دارند و این مساله مهمی است که در زمینه راهبری و اداره عمومی کشور باید به آن توجه داشته باشیم.
* سیاست و مسأله تصمیمگیری
در کنار همه موضوعاتی که درباره سیاست میگویند، بحث درباره تصمیمگیری مساله مهمی است که نمیشود از آن چشمپوشی کرد. تصمیمگیری در اینجا بر تصمیمگیری درباره مسائل مربوط به امر عمومی دلالت میکند. یعنی سیاست مستلزم انتخاب راهکارها و اقدامات عملی مشخصی درباره موضوعاتی است که به مصلحت عمومی مربوط میشود. میدانیم هر شکلی از مداخله در یک محیط پویا تبعات اجتنابناپذیری برای اجزای به هم پیوسته آن دارد. از این رو تنها وقتی میتوانیم درباره بهترین صورت ممکن از سیاست تصمیمگیری کنیم که اطلاعات موسع و طرح کلی روشنی از وضعیت جامعه در اختیار داشته باشیم. در چنین صورتی و با در اختیار داشتن اطلاعات لازم و کافی میشود تصمیمی را اتخاذ کرد که به تعداد کمتری از اعضای جامعه آسیب میرساند. همینطور میتوان راهکارهای مناسبی را برای کاهش تبعات تصمیم مورد نظر اتخاذ کرد. این مسالهای است که در مفهوم پیوستهای عدالت که رهبر انقلاب مدام بر آن اصرار میکنند، پیشبینیشده است. از این جهت حکمرانی صحیح مستلزم دسترسی مناسب به اطلاعات لازم درباره موضوعات جاری کشور، اتخاذ تصمیم مناسب و در نظر گرفتن تبعات تصمیمات احتمالی است. با وجود این هنوز یک ضلع دیگر از سهگانه سیاست در گفتوگوهای رهبر انقلاب در حاشیه اجلاس مورد نظر وجود دارد که باید به آن بپردازیم؛ اقدام یا عمل مقتضی.
* باید دست به کاری زد که نتایج ملموسی دارد
تا اینجا اینطور بحث کردم که سیاست 3 وجه یا ضلع متفاوت دارد: اطلاعات، تصمیمگیری و اقدام. ضلع سوم از مثلث سیاست به اندازه همه اضلاع دیگر حائز اهمیت است. حتی در یک معنا باید آن را به عنوان مهمترین ضلع از اضلاع تشکیلدهنده سیاست در نظر بگیریم، چرا که در نهایت تنها وقتی به شکل معناداری میتوانیم از سیاست صحبت کنیم که کاری انجام شده باشد. رهبر انقلاب در حاشیه بازدید از نمایشگاه پیشرفتهای بخش خصوصی در چند مورد درباره ضرورت دستزدن به اقدام مؤثر بر اساس تصمیمات اتخاذشده بر پایه اطلاعات موجود تأکید کردند؛ چه جایی که با مسؤولان دولتی درباره نتایج اقداماتی که برای رفع ناترازیهای انرژی انجام شده صحبت میکردند و چه وقتی که در پاسخ به گلایه فعالان بخش خصوصی از مسؤولان دولتی خواستند زمینه کاهش گلایه ایشان از دولت را فراهم کنند. در هر دو مورد ایشان بر اهمیت این ضلع اساسی از سیاست اصرار ورزیدند.
تأکید ایشان احتمالاً از این واقعیت ناشی میشود که در کابینههای مختلفی که از زمان آغاز رهبری ایشان تا امروز تشکیل شدهاند، اطلاعات جامعی درباره مسائل کشور جمعآوری و تصمیمات مختلفی اتخاذ شده است؛ با وجود این هنوز در حوزههای مختلف، از جمله در حوزه ناترازیهای انرژی، موضوعات حل نشده زیادی باقی مانده که نیازمند اتخاذ تصمیمات سیاسی محکم و عملیاتیکردن این تصمیمات است؛ موضوعی که هر بار به نحوی و به بهانه خاصی، سیاسی یا غیرسیاسی، مسکوت مانده و مورد غفلت قرار گرفته است. از بیانات ایشان در حاشیه این دیدار اینطور برمیآید که دولت باید در چارچوب سهگانه اطلاعات، تصمیمگیری و اقدام، با توجه به موضوع پیوستهای عدالت تلاش کند هر چه سریعتر تصمیمات اتخاذ شده درباره مسائل مختلف در اداره عمومی کشور عملی و آلام مردم در مسائل اساسی مرتفع شود.
ارسال به دوستان
رهبر انقلاب در دیدار صدها نفر از کارآفرینان، سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی: نظام تصمیمگیری و اجرایی به مفهوم واقعی کلمه «باید» به بخش خصوصی کمک و موانع پیشرفت آن را رفع کنند
پیشگام پیشرفت
آتشبس و پیروزی غزه نشانهای آشکار از تحقق پیشبینی زنده بودن و زنده ماندن مقاومت است
گروه سیاسی: رهبر حکیم انقلاب اسلامی صبح دیروز در دیدار صدها نفر از کارآفرینان، سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی، پیشرفتها و ابتکارات بخش خصوصی را مایه امید و حرکت خواندند و با ضروری دانستن کار جدی رسانهای برای آگاه شدن مردم بویژه جوانان از این دستاوردهای خرسندکننده، تأکید کردند: نظام تصمیمگیری و اجرایی کشور به عنوان یک الزام کاملا جدی، به بخش خصوصی کمک کند و موانع را از مسیر تحرک و پیشرفت آن بردارد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، رهبر انقلاب در این دیدار همچنین با اشاره به پیروزی مقاومت غزه گفتند: آنچه در مقابل چشم دنیا در حال رخ دادن است، شبیه افسانه است. حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای جلسه دیروز (چهارشنبه سوم بهمن) را بسیار شیرین و مفید و سخنان و گزارشهای فعالان اقتصادی را بویژه با توجه به تلاش دشمنان برای ایجاد فضای یأس و ناامیدی، مایه حیات و پیشرفت برشمردند و گفتند: متاسفانه به علت کمکاریهای رسانهای، جوانان، دانشجویان و قشرهای دیگر از این خبرهای خوش و پیشرفتهای به دست آمده مطلع نیستند که مسؤولان این امر باید با بحث و بررسی دقیق، یک کار مهم رسانهای را در این زمینه برنامهریزی و اجرا کنند.
ایشان با اشاره به ۵ دیدار با فعالان اقتصادی در سالهای اخیر گفتند: سال ۹۸ و در اوج تحریمها و تهدیدهای مضاعف، تولیدکنندگان و کارآفرینان را فرماندهان خط مقدم جنگ اقتصادی نامیدیم و رشد تولید را خواستار شدیم که جلسات سالهای بعد نشان داد بخش خصوصی در روند افزایش قدرت و خلاقیت حرکت میکند و امسال هم مشخص شد فعالان اقتصادی با تجربیات میدانی خود، به دنبال گسترش تولید و افزایش سرمایهگذاری هستند.
رهبر انقلاب با اشاره به بازدید از نمایشگاه پیشگامان پیشرفت افزودند: این نمایشگاه بخش کوچکی از واقعیات کشور را نشان میدهد اما در عین حال آشکار میکند بخش خصوصی با وجود فشارها و تحریمها و تهدیدات، به سطح قابل قبولی از پیشرفت دست یافته و حرکت کشور رو به جلو است که باید این نعمت بزرگ الهی را قدر بدانیم.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: اگرچه بخش خصوصی در زمینه اقتصاد از مصادیق پیشرفت کشور است اما در عرصه علم و تحقیق و بخشهای دیگر هم نشانههای پیشرفت آشکار است؛ البته مشکلات، عیوب و نواقص هم کم نیست که رفع آنها به ما مسؤولان بازمیگردد.
ایشان توجه مسؤولان به ظرفیتها و تواناییهای داخلی را بویژه با توجه به تحریمها و فشارها، کاملا ضروری دانستند و افزودند: باید از این ظرفیتها کمال بهره را ببریم.
رهبر انقلاب بازدید سران 3 قوه و دیگر مسؤولان را از نمایشگاه پیشگامان پیشرفت، مفید و ضروری خواندند و گفتند: سال گذشته نیز شهید رئیسی پس از بازدید از نمایشگاه بسیار خرسند و امیدوار شده بود.
ایشان دغدغهمندی سرمایهگذاران بخش خصوصی برای پیشرفت کشور را نقطه برجسته نمایشگاه و دیدار دیروز خواندند و گفتند: البته موضوع درآمد نیز طبعا مورد توجه سرمایهگذاران است اما مشخص است غالبا، بیشتر از توجه به افزایش درآمد، به حل مشکلات و پیشرفت کشور توجه دارند. حضرت آیتالله خامنهای با تاکید بر وظیفه جدی مسؤولان برای رفع گلههای فعالان اقتصادی گفتند: نظام تصمیمگیری و اجرایی به مفهوم واقعی کلمه «باید» به بخش خصوصی کمک و موانع پیشرفت آن را رفع کنند.
ایشان برخی اقدامات دستگاههای دولتی و نظارتی را به «ایجاد سرعتگیر» در مسیر تحرک بخش خصوصی تشبیه کردند و گفتند: یک مساله که انسان را شرمنده میکند، واردات تولیدات مشابه داخل است که عملا به ضرر کارگر و تولیدکننده است و راه را برای به زانو درآمدن سرمایهگذار داخلی در مقابل رقبای خارجی هموار میکند. رهبر انقلاب پیگیری آقای عارف، معاون اول رئیسجمهور از وزیران را برای رفع چنین موانعی، الزامی برشمردند و گفتند ممکن است رفع موانع نیاز به اصلاح قوانین و مقررات داشته باشد که باید انجام شود. ایشان کمک به بخش خصوصی را به معنای سهلانگاری در قبال برخی سوءاستفادهکنندگان ندانستند و افزودند: باید در عین افزایش مراقبتها، کمکها را هم برای کسانی که خواهان پیشرفت کشور هستند افزایش داد.
حضرت آیتالله خامنهای عمل به سیاستهای اصل ۴۴ را اقدامی مهم در رفع موانع رشد اقتصادی کشور خواندند و گفتند: این سیاستها مورد تایید همه مسؤولان و صاحبنظران قرار گرفت اما مسؤولان ذیربط با وجود توصیههای مکرر، به آن عمل نکردند و این مساله از علل تنزل اقتصادی کشور در دهه ۹۰ بود. ایشان با ابراز خرسندی از تشکیل کارگروههای تخصصی در بخش خصوصی برای دستیابی به رشد ۸ درصد افزودند: این صاحبنظران با بررسی تواناییها و آماده کردن طرحهای سرمایهگذاری، راهحل مشکلات را مشخص کردهاند که مسؤولان دولتی باید جداً نتایج کار این کارگروهها را دنبال و اجرا کنند.
رهبر انقلاب با انتقاد از کسانی که تحقق رشد اقتصادی ۸ درصد را امکانناپذیر میدانند و آن را به سرمایهگذاریهای ناممکن و هنگفت خارجی منوط میکنند، افزودند: صاحبنظرانی که در کارگروههای تخصصی، رشد ۸ درصد را پیگیر هستند، آن را به «اینگونه سرمایهگذاریهای خارجی» منوط نکردهاند و با تمرکز بر تواناییهای داخلی به دنبال تحقق آن هستند و دولت باید حتما به آنها توجه و کمک کند. ایشان با اشاره به ضرورت استمرار رشد بالای اقتصادی گفتند: رشد ۸ درصدی البته معجزه نمیکند اما اگر استمرار یابد و عوائد و نتایج آن عادلانه تقسیم شود، وضع کشور تغییر محسوس خواهد کرد. رهبر انقلاب حضور در مجامعی مانند بریکس را هم مهم دانستند و با اشاره به ضرورت فعالیت مسؤولان دیپلماسی کشور برای بهرهمندی حداکثری از این فرصت بزرگ گفتند: سامانه مالی بریکس که تبادل مالی با ارزهای کشورهای عضو را ممکن میکند، ظرفیت مهمی است.
ایشان حذف هر چه ممکن دلار از مبادلات تجاری را ضروری برشمردند و گفتند: این کار که رئیسجمهور محترم هم به دنبال آن هستند، کاری بزرگ و مهم و در کارزار اقتصادی، حرکتی بسیار قاطع و تعیینکننده است و بانک مرکزی باید میدان را برای تخصیص ارزهای دیگر باز کند، البته انجام آن عکسالعملهایی خواهد داشت اما دست کشور را قویتر میکند.
ایشان با اشاره به گلایه دیروز یکی از تولیدکنندگان در نمایشگاه مبنی بر طولانیتر شدن زمان صدور یک مجوز با وجود تذکر این موضوع در سخنرانی سال گذشته شان، خاطرنشان کردند: من از این مساله واقعا شرمنده شدم. این مسائل را باید حل کرد و حل آنها در گرو باور و پایبندی عملی به ضرورت کمک به بخش خصوصی است، به گونهای که بخش خصوصی احساس کند پشتش به کمکهای دولتی گرم است و امور بدون مانعتراشی، سهل و روان انجام میشود.
رهبر انقلاب در بخش دیگری از سخنانشان، آتشبس و پیروزی غزه را نشانهای آشکار از تحقق پیشبینی زنده بودن و زنده ماندن مقاومت خواندند و گفتند: آنچه در مقابل چشم دنیا در حال رخ دادن است، شبیه افسانه است که دستگاه جنگی عظیمی همچون آمریکا، بیاعتنا به مفاهیم انسانی، بمبهای سنگرشکن به رژیم ظالم و خونخوار صهیونی بدهد و آن رژیم سفاک و بیرحم ۱۵ هزار کودک را در خانه و بیمارستان بمباران کند اما نتوانند اهداف خود را محقق کنند.
ایشان با تأکید بر اینکه اگر امکانات آمریکا نبود، رژیم صهیونیستی در همان هفتههای اول به زانو درمیآمد، افزودند: رژیم صهیونیستی در این یک سال و چند ماه هر چه توانست جنایت و خانهها، بیمارستانها، مساجد و کلیساها را در مساحت کوچکی مثل غزه بمباران کرد اما در نهایت نه تنها نتوانست به هدفی که رئیس بدبخت و روسیاه آن معین کرده بود، یعنی نابودی حماس و اداره غزه بدون مقاومت دست یابد، بلکه ناچار شد با همان حماس سر میز مذاکره بنشیند و شرایط آن را برای آتشبس قبول کند. حضرت آیتالله خامنهای سرزندگی و پیروزی مقاومت در ماجرای غزه را مصداق تحقق سنت الهی پیروزی در صورت مقاومت خواندند و گفتند: هر جا از طرف بندگان خوب خدا ایستادگی باشد، پیروزی حتمی است. ایشان با اشاره به سخنانی ناشی از توهم و خیالبافی مبنی بر ضعیف شدن ایران تأکید کردند: آینده نشان خواهد داد چه کسی ضعیف شده است، همچنان که صدام نیز به خیال ضعیف شدن ایران، تهاجم را آغاز کرد و ریگان هم با همین خیال به او کمکهای آنچنانی کرد اما سرانجام آن دو و دهها متوهم دیگر، همه به درک واصل شدند و جمهوری اسلامی روزبهروز رشد کرد که این تجربه به فضل الهی قابل تکرار است.
در ابتدای این دیدار ۱۳ نفر از تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی بخش خصوصی، آقایان و خانمها:
پیام خلیلی از حوزه تجهیزات صنایع نفت و گاز، رضا حاجیکریم از صنعت آب و فاضلاب، زهره منوچهری فعال حوزه زعفران، گیاهان دارویی و بخش تعاونی، علی مخدومی تولیدکننده پرههای داغ توربین گازی، شهریار صفاری فعال حوزه دامپروری و صنایع لبنی، رضا رضایی تولیدکننده قطعات خودرو، مجتبی دستمالچیان از صنعت نساجی، منصور نجمینیا از صنعت معدن، علیرضا فرهادی فعال حوزه اینترنت اشیا و میکروالکترونیک، صدف تاجر تولیدکننده کالاهای مادر و کودک، مسعود پورجولا از صنعت گاز و LNG، مهام مؤمنی فعال حوزه انرژی و سیدامیر مؤید علائی فعال حوزه سانتریفیوژهای صنعتی به بیان پیشرفتها، چالشها و پیشنهادها پرداختند.
طراحی و اجرای الگوهای نوین جذب و آموزش دانشجویان صنعتی، ضرورت ایجاد وحدت رویه و ثبات در بخشنامههای مالی دولت، لزوم متناسبسازی قوانین تأمین مالی شرکتهای دانشبنیان در نظام بانکی، سهم پایین تعاونیها از اقتصاد کشور، توانمندسازی کشور در رقابت بینالمللی، تخصیص نقشه راه ۲۰ ساله برای صنعت خودرو به عنوان سند بالادستی و ایجاد ثبات بلندمدت در قوانین این حوزه، توجه به ظرفیتهای صنعت نساجی با جلوگیری از واردات بیرویه پارچههای خارجی و قاچاق پوشاک، ضرورت الزامبخشی دولت و صنایع مادر به استفاده از فناوریهای هوشمند، لزوم ارائه مشوق به صنایع فعال در مناطق کمتربرخوردار و ضرورت مبارزه قاطع با هر گونه فساد در ارتباط با مسائل بخش خصوصی از جمله محورهای مطرح شده سخنرانان این مراسم بود.
******
گزارش «وطن امروز» از دلایل تأکید رهبر انقلاب بر تقویت بخش خصوصی و عبور از ارائه راهکار به اقدام
بازسازی اقتصاد با خصوصیها
گروه اقتصادی: حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی سهشنبههفته جاری از نمایشگاه «پیشگامان پیشرفت، رویداد ملی توانمندیها و دستاوردهای بخش خصوصی» بازدید کردند.
در این بازدید، شرکتهای مختلف بخش خصوصی دغدغهها و گلایههای خود را در زمینه مشکلات و موانعی که بر سر راه بخش خصوصی است، مطرح و رهبر انقلاب خطاب به وزرای حاضر در نمایشگاه تاکید کردند: باید دولت و مسؤولان دولتی کاری کنند که گلایههای بخش خصوصی برطرف شود، زیرا پیشرفت کشور در گرو میدان دادن به بخش خصوصی است و تنها راه پیشبرد کشور استفاده از ظرفیتها و توانمندیهای بخش خصوصی است. رهبر انقلاب همچنین در بخش صنعت آب و برق بعد از توضیحات وزیر نیرو درباره رفع ناترازیها در بخش برق، گفتند: این حرفها سخنان خوب و صحیحی است اما باید به مرحله عمل برسد، زیرا موضوع ناترازیها و راهحلهای آن در سالهای اخیر همواره مطرح بوده اما هنوز با نقطه مطلوب فاصله زیادی وجود دارد.
تاکید رهبر معظم انقلاب بر عملگرایی و ارائه راهکار به جای محدود شدن به گزارش، حکایت از احاطه و تسلط ایشان روی جزئیات دارد؛ یعنی اینطور نیست که رهبری صرفا از مسائل اطلاع کلی دارند، بلکه روی جزئیات برخی مسائل تسلط دارند و درباره راهحلها پیگیر هستند.
تاکید رهبر معظم انقلاب بر اقدام در راستای شناسایی مشکلات است؛ حتی زمان ارائه راهکار هم نیست، بلکه باید اقدام صورت گیرد. از سوی دیگر ایشان به صورت جدی پیگیری اقدامات برای حل مسائل هستند.
یونس نوراللهی، کارشناس انرژی در این باره در گفتوگو با «وطن امروز»، درباره بیانات رهبر معظم انقلاب در بازدید از نمایشگاه «پیشگامان پیشرفت، رویداد ملی توانمندیها و دستاوردهای بخش خصوصی» گفت: بررسی چالشهای موجود در حوزه انرژی و نقش بخش خصوصی و دولتی در این زمینه نشان میدهد باید تغییر رویکردها و بهینهسازی مصرف انرژی اتفاق بیفتد. به همین دلیل رهبر معظم انقلاب بر موضوع ارائه راهکار و اقدام برای حل مشکلات تاکید کردهاند.
نوراللهی تأکید کرد: «در بسیاری از نقاط دنیا، ورود بخش خصوصی به فعالیتهای اقتصادی باعث افزایش بهرهوری و کاهش هزینهها میشود. اگر بخش دولتی نظارت مؤثری داشته باشد، قطعاً شاهد کیفیت بالاتری خواهیم بود. با این حال، در حوزه انرژی کشور، وابستگی شدید به دولت و سیستمهای یارانهای باعث شده است این بخش به یکی از معضلات اساسی اقتصاد تبدیل شود. بر همین مبنا رهبر معظم انقلاب بر تقویت بخش خصوصی تاکید کرده است».
نوراللهی تصریح کرد: «هیچ یک از سیستمهای انرژی با معیارهای اقتصادی مدیریت نمیشود و این مساله به تعطیلی صنایع و آسیب به اقتصاد کشور منجر شده است. ضعف عملکرد در رأس سیستمهای انرژی به بحرانهای عمیقتری منجر میشود، بنابراین باید به دنبال راهکار برای حل مشکلات بود. با وجود منابع کافی نفت و گاز، تولید بیش از مصرف بود اما اکنون تولید به مرز نهایی خود نزدیک شده و این موضوع نیاز به توجه فوری دارد».
وی بر ضرورت واگذاری بخش انرژی به بخش خصوصی و مردم تأکید کرد و گفت: «این اقدام میتواند به حل مشکلات کمک کند، به شرطی که دولت در این حوزه دخالت نکند. افزایش تولید به تنهایی نمیتواند راهگشا باشد، زیرا پایین بودن راندمان نیروگاهها و مصرف بالای سوخت خودروها و... باعث شده میانگین مصرف سوخت خودروها در ایران ۱۱ لیتر به ازای ۱۰۰ کیلومتر شود، در حالی که این رقم در دنیا حدود ۵ لیتر است. هماکنون به جای تمرکز بر افزایش تولید، باید به بهینهسازی مصرف توجه شود. به عنوان مثال، با محدود کردن تولید خودروهای پرمصرف و جایگزینی آنها با خودروهای کممصرف، میتوان به کاهش مصرف سوخت کمک کرد».
نوراللهی در پایان بیان کرد: «برای حل بحران ناترازی انرژی در کشور، نیاز به برنامهریزی میانمدت و بلندمدت است. از سوی دیگر دولت باید از نظرات کارشناسان واقعی بهرهبرداری کند و به دنبال راهکارهای علمی و عملی باشد. این تغییرات میتواند به بهبود وضعیت انرژی و اقتصاد کشور کمک و از تشدید بحرانها جلوگیری کند».
* واکنش مثبت کارشناسان به بیانات رهبری
عبدالمجید شیخی، اقتصاددان، در گفتوگو با «وطن امروز»، به بررسی بیانات مقام معظم رهبری در بازدید از نمایشگاه دستاوردهای بخش خصوصی پرداخت و تأکید کرد که این درگاه نیازمند اقدامات مکمل و اساسی است.
شیخی گفت: «در کشور ما استعدادهای فراوانی وجود دارد و شرایط اقتصادی فعلی میتواند فرصتی برای شکوفایی توانمندیهای جوانان باشد. تحریمها و مشکلات اقتصادی میتوانند به عنوان محرکهایی برای ایجاد نوآوری و پیشرفت در صنایع مختلف، از جمله صنایع موشکی و دریایی عمل کنند».
او ادامه داد: «تجربه نشان داده در زمان مضیقه، انسانها قادر به خلق راهکارهای نوآورانه هستند. به همین دلیل ما باید از تهدیدها فرصت بسازیم و از تواناییهای داخلی بهرهبرداری کنیم».
شیخی به مهندسی معکوس به عنوان یکی از راههای صنعتی شدن اشاره کرد و گفت: «کشورهای موفق با عزم ملی توانستهاند از این روش بهرهبرداری کنند. متأسفانه برخی کشورها به دلیل بیتوجهی به عزم ملی دچار بحرانهایی همچون پیری جمعیت شدهاند».
وی همچنین به دوگانهسازیهای نادرست در اقتصاد اشاره کرد و افزود: «سرمایهگذاری نباید فقط به بانک و بورس محدود شود. ما باید به دنبال جلب مشارکتهای مردمی در قالب تشکلهای تعاونی باشیم».
شیخی با ذکر مثالهایی از ناترازی انرژی و تولید روغن خوراکی، بر ضرورت ایجاد تشکلهای تعاونی تأکید کرد و گفت: «اگر مردم در این تشکلها مشارکت کنند، احساس تعلق و مشارکت بیشتری خواهند داشت و این امر به ایجاد اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی منجر خواهد شد».
حضرت آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی، همواره بر اهمیت تولید داخلی و حمایت از تولیدکنندگان تأکید داشتهاند. ایشان دیدگاههای خود را در دیدارهای مختلف با تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی به طور مفصل بیان کردهاند. این دیدگاهها شامل تأکید بر اعتماد به قدرتهای محلی، تشویق به تولید محلی، توسعه صنعت و تولید و استفاده از نوآوری و تکنولوژی است.
رهبر انقلاب معتقدند تولید داخلی نهتنها به بهبود وضعیت اقتصادی کشور کمک میکند، بلکه نقش مهمی در افزایش اقتدار سیاسی دارد، بنابراین ایران باید از ظرفیتهای داخلی خود بهرهبرداری کند و تواناییهای ملی را افزایش دهد.
یکی از نکات مورد تأکید رهبر انقلاب، رفع موانع تولید و حمایت از تولیدکنندگان است. ایشان همچنین خواستار تشکیل کارگروههایی برای شناسایی و رفع موانع تولید شدهاند که برخی موانع شامل بوروکراسی پیچیده، کمبود سرمایهگذاری و مشکلات در تأمین مواد اولیه است. رهبر انقلاب بر این باورند که با مدیریت قوی و کارآمد و استفاده از ظرفیتهای داخلی میتوان این موانع را برطرف کرد و به توسعه صنعت و تولید داخلی دست یافت.
رهبر انقلاب همواره بر تولید محلی و افزایش اعتماد به تولیدات داخلی تأکید دارند. ایشان معتقدند تولید محلی میتواند به کاهش وابستگی به واردات کمک کند و زمینهساز اشتغالزایی و افزایش تولید ناخالص داخلی شود. رهبر انقلاب به تولیدکنندگان داخلی توصیه کردهاند که به کیفیت و کارایی محصولات توجه بیشتری داشته باشند تا بتوانند در بازارهای داخلی و بینالمللی رقابت کنند.
* استفاده از نوآوری و تکنولوژی
یکی دیگر از نکات مورد تأکید رهبر انقلاب، استفاده از نوآوری و تکنولوژیهای مدرن است. ایشان معتقدند استفاده از تکنولوژیهای جدید میتواند راهکاری مؤثر برای افزایش کارایی و کیفیت محصولات ایرانی باشد. با توجه به پیشرفتهای تکنولوژیک در جهان، ایشان توصیه میکنند تولیدکنندگان داخلی به بهرهبرداری از تکنولوژیهای نوین توجه ویژهای داشته باشند و به تحقیق و توسعه در زمینههای مختلف بپردازند.
رهبر انقلاب همچنین بر نقش مهم صنعت و تولید در اقتدار کشور تأکید دارند. ایشان معتقدند توسعه صنعتهای مختلف میتواند به افزایش اقتدار سیاسی، اقتصادی و نظامی کشور کمک کند. تولید داخلی قوی و پویایی اقتصادی میتواند زمینهساز قدرت و استقلال کشور در برابر فشارهای خارجی شود. ایشان بر اهمیت تولید استراتژیک و محصولات با ارزش افزوده بالا تأکید دارند که میتواند به افزایش صادرات و درآمدهای ارزی کمک کند.
ایشان بر این باورند که با مدیریت قوی و استفاده از ظرفیتهای داخلی، ایران میتواند به یکی از اقتصادهای شکوفای منطقه و جهان تبدیل شود. توسعه صنعت و تولید داخلی نهتنها به بهبود وضعیت اقتصادی کشور کمک میکند، بلکه میتواند به افزایش اقتدار سیاسی و نظامی ایران نیز منجر شود.
ارسال به دوستان
دیدگاه
روایت پیشرفت، نمایش آرزوهای محققشده
رها عبداللهی: میزان پیشرفت یک کشور از مهمترین عوامل احساس عزت، احساس رضایت، ایجاد علقه، امید و تابآوری ملت است؛ به شرط اینکه ادراک جامعه با پیشرفت آن همراهی کند و دچار بیخبری یا اختلال نشود. بیخبری افکار عمومی از مظاهر پیشرفت جامعه، تحت تأثیر ۲ عامل اتفاق میافتد؛ اینکه رسانه دشمن ادراک جامعه را به سمت دیگری منحرف کند و نیز دستگاه رسانه دولت در روایت پیشرفت، ضعیف و منفعل عمل کند. ضعف در روایت پیشرفت، یکی از انتقاداتی است که رهبر معظم انقلاب بویژه در چند سال اخیر بسیار آن را تکرار کردهاند و بارها به دولتها بابت کوتاهی در این امر مهم تذکر دادهاند. روز گذشته ایشان در دیدار با فعالان اقتصادی بخش خصوصی به این موضوع اشاره کردند و فرمودند: «ما به یک کار مهم رسانهای نیاز داریم. آیا این پیشرفتهایی که شما اینجا گزارش دادید و ما شنیدیم، جوانهای ما و دانشجویان ما میدانند؟ کسانی که مایلند در کشور فعالیت کنند، اثر بگذارند و تواناییهایی در خود میبینند، آنها میدانند میتوان یک واحد کوچکی را مثلا در یک شهر کوچک به وجود آورد و بعد از مدتی آن را به چندین ده برابر افزایش داد؟ پیشرفت این را خبر دارند؟ ما در زمینه نشان دادن «پیشرفتها و تحقق آرزوها» کمکاریم. یک کار رسانهای لازم است. این یک فصل جداگانهای است که باید بنشینند در این زمینه بحث و فکر کنند». دلیل گلایههای رهبر انقلاب از ضعف ما در روایت پیشرفت در همین است که پیشرفتی که جامعه از آن آگاه نباشد، نمیتواند منجر به تولید عزت ملی و امید و بازتولید سرمایه انسانی شود؛ چیزی که امروز بیش از همیشه کشور به آن نیاز دارد. برخی دوستان معتقدند یأس و ناامیدی مستولیشده بر افکار عمومی بیش از آنکه ناشی از ضعف ما در روایت باشد، ناشی از مشکلات واقعی است که مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند و تبلیغات دشمن فقط نقش شتابدهنده را دارد. این سخن نادرست نیست اما نقش عدم روایت پیشرفت گاهی بیش از شتابدهنگی برای تبلیغات سوء دشمن است. ناامیدی از رخ دادن اتفاقات خوب، مشارکت و همراهی مردم را پایین میآورد و ما با یک چرخه معیوب به این شرح مواجه خواهیم شد: بخشی از مشکلات اقتصادی ناشی از ضعف تولید و عدم بهرهبرداری درست از ظرفیتهاست.
این مشکل علل مختلفی دارد، از جمله اقبال کمتر جامعه به استفاده از تولید داخلی. یعنی در شرایط تساوی قیمت، بخشی از مردم به جنس خارجی اعتماد بیشتری دارند و این ضعف، هم ناشی از اطلاعات کم درباره پیشرفت ما در وارد کردن فناوری از طریق دانشبنیانها به چرخه تولید است که بسیاری از تولیدات داخل را قابل رقابت با محصولات خارجی میکند. مثلا در عرصه محصولات بهداشتی وقتی مصرفکننده بداند پشت تولید یک محصول، دانشی وجود دارد که آن محصول را قابل رقابت با محصولات مشابه خارجی کرده، اعتماد میکند و به آن اقبال نشان میدهد. روایت پیشرفت در کنار تبلیغات درست است که میتواند این اطلاعات و اعتماد را به مردم بدهد و زمینه رشد یک واحد تولیدی و ادامه تأمین معیشت مجموعه کارکنان آن را فراهم کند.
مساله دیگر، اعتماد و انگیزه برخی مسؤولان است که واقعا گاهی در اظهاراتشان دیده میشود به تولید داخل امید چندانی ندارند و این خیلی مواقع ناشی از اطلاعات غلط است.
روایت پیشرفت ۳ دسته مخاطب دارد: مخاطب اول مسؤولان هستند که باید ظرفیتها و راههای بهرهگیری از آنان را بشناسند. مقام معظم رهبری در بیاناتشان به مسؤولان تأکید کردند به دیدن نمایشگاه پیشگامان پیشرفت بروند. ایشان چشم دوختن به ظرفیت داخلی و بهرهمند شدن از آن را وظیفه کشوری که مورد تحریم است دانستند. طی ماههای گذشته، بسیار از مسؤولان دولتی شنیدیم رشد اقتصادی ۸ درصد را غیر ممکن دانسته یا معلق به عوامل دور از دسترسی چون سرمایهگذاری خارجی یا پیوستن به برخی کنوانسیونهای بینالمللی حرف و حدیثدار عنوان کردند. در حالی که صاحبنظران و تولیدکنندگان بر اساس ظرفیتها و تواناییها و تعریف طرحهای سرمایهگذاری و احصای راهحل مشکلات میگویند این رشد «شدنی» است. اگر مدیران فوق، به عینه این امکان و توانایی را درک نکنند، طبیعتا برای نیل به آن رشد، برنامهریزی و اقدام نخواهند کرد. بسیاری از مشکلات فعلی کشور میراث معطل ماندن پیشرفت به توافق با آمریکا و رفع تحریمها و گشایش در ورود سرمایهگذار خارجی طی دهه 90 است.
مخاطب دوم، نخبگان، اساتید دانشگاه و دانشجویان هستند. مقام معظم رهبری بویژه از جوانان و دانشجویان نام بردند. امید و اعتماد به نفس، نیازهای ضروری یک فرد برای حرکت و تلاش است. جوانی که رسانه، مدام پیشرفت کشورهای دیگر را با رنگ و لعاب تبلیغات به رخش میکشد و از پیشرفتهای سرزمین خودش خبر ندارد و از ظرفیتهای عظیمی که امکان پیشرفت در آینده را نوید میدهد، چیزی نمیداند، بیشتر در رؤیای رفتن زیست میکند تا آرمان ماندن و تلاش کردن.
روایت پیشرفت به او علاوه بر احساس رضایت از اتفاقات خوب، عزم و غیرت تلاش برای رفع نواقص و تحمل سختیها میدهد.
اساتید دانشگاه هم نقش زیادی در انتقال امید و اعتماد به نفس یا برعکس یأس و حقارت به جوانان دارند. متأسفانه در دانشگاههای ما روح دومی بیش از اولی غلبه دارد. بیخبری بسیاری از اساتید دانشگاه از پیشرفتهای کشور، برخی کلاسهای درس را به مراکز تولید تحقیر و یأس تبدیل کرده است. باید برای مطلع کردن آنان از پیشرفتها برنامه جدی داشت.
مخاطب سوم عموم مردم هستند که ادراکشان تحت تاثیر رسانههای دشمن منحرف میشود و در ترکیب با وجود ضعف بویژه در بخش معیشت، احساس رضایت و امید به آینده را در آنان تضعیف میکند. این اختلال بتدریج بر علقه و مشارکت تأثیر خواهد گذاشت.
روایت پیشرفت چند ویژگی مهم دارد که اگر به آنان توجه کافی نداشته باشیم، اهمیتش را دست کم میگیریم.
1- روایت پیشرفت یعنی روایت فراز و نشیب؛ یعنی روایت رو به جلو بودن با وجود شکستها و زمین خوردنها. وقتی افکار عمومی، جامعه را رو به جلو بداند، زمین خوردنها، خطاها و کاستیها و حتی توقفهای مقطعی را شکست و پسرفت تعبیر نمیکند و امیدش را از دست نمیدهد.
2- روایت پیشرفت باید اثر هویتی داشته باشد. وقتی مخاطب از یک اتفاق مهم و یک دستاورد باخبر میشود و اهمیت آن را در ارتقای سطح زندگی مردم میفهمد، این شناخت، عزتمندی و امید را به هویت او میافزاید. اثر روایت پیشرفت بر بهبود هویت ملی جامعه قطعا از وقایعی مثل پیروزیهای تیم ملی فوتبال در مسابقات عمیقتر و پایدارتر است.
3- روایت پیشرفت امکان تکرارپذیری اتفاقات خوب را در اذهان ایجاد میکند و منحصربهفرد بودن آن را از بین میبرد و امکان رو به جلو بودن را تثبیت میکند.
4- نیاز نیست برای مخاطب، یک جامعه بینقص را روایت کنیم. وقتی مفهوم رو به جلو بودن جامعه جا بیفتد، پیشرفتگی با وجود کاستیها باورپذیر میشود.
اردوهای راهیان پیشرفت سنت حسنه دولت شهید رئیسی در روایت پیشرفتهاست اما دایره شمولش هنوز محدود است. ضریب راهیان پیشرفت باید به کف جامعه برسد تا باور مسموم عقبماندگی را خنثی کند. دولت چهاردهم میتواند علاوه بر استمرار این حرکت خوب، به تقویت و گسترش دایره مخاطبان آن، از مسؤولان گرفته تا کف جامعه کمک کند.
ارسال به دوستان
یادداشت
آیا واقعاً حجتیه هنوز یک خطر زنده در جامعه دینی محسوب میشود؟
حسین مهدیزاده: چند روز قبل حجتالاسلام دکتر سیدحسن افتخارزاده، از پیشگامان انجمن ضدبهائیت ایران که به انجمن حجتیه نیز معروف است از دنیا رفت. خدا او را بیامرزد و به خاطر خطای دیدی که نسبت به کار بزرگ و مهم و اصیل شیعه در انقلاب اسلامی داشته است، از او درگذرد و با او با رحمت و غفرانش برخورد کند.
اما به بهانه فوت ایشان موج بزرگی از بیان نکات درباره انجمن حجتیه بار دیگر شروع شده است. اما سوال این است: واقعا انجمن حجتیه شمای کاملی از همه آن چیزی که انقلاب اسلامی باید آنتیتز مذهبی خود بداند است؟ این یادداشت مدعی است انجمن حجتیه حتی در حوزه مورد ادعای خود هم نماینده تام و تمامی نیست چه رسد به این جایگاهی که امروز برای آن قائل هستند!
با آغاز انحراف امت اسلامی از مسیر ولایت و تلاش مجدد امامان شیعه برای ساختن یک جامعه برای تشیع، همواره ابزار اصلی حکمرانی امامان شیعه بر این جامعه، ابزارهای فرهنگی و اجتماعی بود، چرا که شیعیان جامعهای منتقد برای عامه جهان اسلام بودند که خلافت را پذیرفته بودند. امامان شیعه این جامعه بسیار کوچک را با این ابزار به یک جامعه فعال بزرگ در ابتدای دوران غیبت تبدیل کردند. اگرچه از خلافت امیرالمومین(ع) تا امام رضا(ع) تا دوران آلبویه، تا صفویه تا امروز هر از گاهی ابزارهای سیاسی نیز به دست بزرگان شیعه میافتاده اما این یک فرصت همیشگی نبود، به همین دلیل این شبهه که شیعه اساسا در دوران غیبت فقط حکمرانی فرهنگی را مشروع میداند یا اینکه اجازه دستیابی به ابزار سیاست را هم دارد یا نه، یک مساله الهیاتی - از کلام تا فقه - بوده و هست و تا غیبت امام دوازدهم به پایان نرسیده، باقی خواهد ماند. در ثانی، شیعه رقبا و معارضان سختگیر و غالبا ظالمی دارد که بعد از هر بار که شیعه به قدرت سیاسی رسیده، چنان آن را تحت فشار قرار دادهاند که بعدا این شبهه پیش آمده که آیا درست بود یک مدت در سیاست دخالت کردیم؟ مثل همین تحریمهای امروز که خیلیها را به این فکر انداخته که شاید ما اصلا نباید تعارضمان با غرب را عیان میکردیم. یا مثلا در لبنان و بعد از شهادت عظیم سیدحسن نصرالله این - گوهر تابناک تشیع - این شبهه مطرح است که آیا ما باید تا این حد رو در روی غرب میایستادیم که سید و این شهدای بزرگ را از ما بگیرند؟!
لذا این تجربه 1400 ساله بعضی علما را اساسا به این نکته متمایل کرد که به فکر حکمرانی فرهنگی و پذیرش امکانناپذیر بودن رهایی از فشار سیاسی دشمنان باشند و آنها را به تئوریپردازی و فاصلهگذاری با قدرت سیاسی در همه احوال وادار کرد و این گروه به یک جریان همیشگی در تشیع تبدیل شد. اما در دوران جدید و مواجهه ایران شیعی -به عنوان مأمن اصلی تشیع در هزار ساله اخیر- با مدرنیته یک بحران دو وجهی بر سر راه شیعه و ایران قرار گرفت! از سویی سیاست بسیار پیچیدهتر و ظریفتر و موثرتر شد و از سوی دیگر قرار گرفتن این قدرت سیاسی در اختیار مدرنیته دینستیز، امکان بقای شیعه با اتکای به حکمرانی فرهنگی بدون قدرت سیاسی را غیر ممکن کرد. شرایط بسیار سختی بود! جغرافیای اسلامی کاملا متلاشی و بیمعنا شده بود و سیاستمداران به دنبال فرنگ و فرنگیمآبی میرفتند و منورالفکرها را بر علمای دین ترجیح میدادند و مردم هم که «بملوکهم اشبه، من آبائهم»!
یک نمونه، ساخت بهائیت به عنوان یک فرقه دستساز در خدمت استعمار که هم شعار عدالتخواهی و اصلاحات دینی در داخل تشیع را مصادره کرده بود و هم کاندیدای اصلی برای ساخت اسرائیل بود (آن زمانها هنوز یهودیها کاندیدا نشده بودند). تماشای دست باز استعمار برای ساختن چنین فرقههای انحرافی مهلکی واقعا علما و شیعیان غیور را به تکاپو انداخت. ابتدا یک عدهای از علما، تمرکزشان بر مبارزه با بهائیت قرار گرفت. همینجا هم هر دو گروه شیعه حاضر بودند! یعنی هم شیعیان طرفدار مبارزه صرفا فرهنگی و هم شیعیانی که با قدرت سیاسی نیز با آنها مبارزه میکردند. انجمن ضد بهائیت گروهی از شیعیان بودند که مبارزه سیاسی و فرهنگی را با هم دنبال میکردند اما ایده مرکزیشان این بود که ما باید برای مبارزه با بهائیت، سازمانی عین سازمان بهائیت تاسیس کنیم! یعنی با همان سلسلهمراتب و به خیال خودشان جلوی هر خاکریز آنها یک خاکریز بزنند! به همین دلیل هم بعد از چند دهه کار مبارزاتی، خیلیها از بیرون که آنها را نگاه میکردند، میگفتند پس چرا شما هم عین بهاییها هستید؟! نکند شما هم یک نوع بهائیت هستید؟!
بهاییها مبارزه مخفی و زیرزمینی سیاسی میکردند، از طریق فتح بازارها و مدارج علوم سودآور مثل پزشکی و مهندسی، قدرت اجتماعی درست میکردند و بروز اجتماعیشان اصلاحطلبی فرهنگی بود. انجمن ضد بهائیت یا همان انجمن حجتیه هم به همین شکل درآمد! آدمهای آشنا با این انجمن میتوانند شهادت بدهند که درست میگویم یا نه!
اما این تنها ایده مبارزه با بحرانآفرینی استعمار در سرزمین تشیع نبود؛ کمی به عقب برگردیم.
با پایان جنگ دوم جهانی در سال 1325 شمسی، در تمام بلاد اسلامی یک فرصت طلایی برای احیای قدرت سیاسی اسلام ممکن شد. در ایران نیز چنین فرصتی با عزل رضاخان قلدر قابل تصور شد اما واقعیت این بود که غرب فرهنگی جدیدی هم در حال ظهور بود که توفان بزرگی در ایران اسلامی به پا کرد. علما و شیعیان غیور و دلسوز در این دوره بسیار پرکار بودند، از تاسیس مدارس جدید اسلامی در شهرهای بزرگ مثل تهران و اصفهان و قم و... تا مدارس علمیه جدید توسط بزرگانی مثل شهید بهشتی تا مبارزات انجمن ضد بهائیت، تا ایجاد حزب الدعوه در عراق توسط شهید سیدمحمدباقر صدر تا تلاشهای امام موسی صدر در لبنان تا نواب و فدائیان اسلام، همه در فاصله 1325 تا شروع انقلاب امام در 1342 همه تجربههای اولیهای بود که امام(ره) نهایتا آنها را در ایده انقلاب اسلامی به یک افق بلند و پرقدرت ارتقا داد و با 15 سال رهبری، آن را به نتیجه رساند و راه مهم تشیع در دوران مدرن را بالاخره گشود. اما در نهایت ایده پرقدرت امام خمینی(ره) از تجمیع همه آنها و ارتقای آنها به مقیاس واقعی مبارزه از راه رسید که ظرف 15 سال قدرت سیاسی را بدون تکیه بر خشونت، با ابزارهای حکمرانی فرهنگی علمای شیعه فتح کرد و ایران را از آمریکا و شوروی که قدرتهای بلامنازع و افسانهای سیاست و فرهنگ و اقتصاد بودند، پس گرفت و این یک پیام جدید برای تشیع و البته کل جهان اسلام بود!
حرکت امام واقعا همه چیز را تغییر داد و حالا همه باید جای خود را در هویت جدید تشیع مشخص میکردند! لذا جامعه شیعه ایران به 4 دسته تقسیم شد که این دستهبندیها بعدا به بقیه جوامع شیعه هم سرایت کرد:
1- کسانی که پیام امام را درک و سعی کردند این تحول جدید را تئوریزه کنند، به اضافه آنهایی که مجذوب امام شدند و بدون مقایسه امام با رقبایش، او را انتخاب کردند و در راهش جانفشانی کردند. ترکیب این گروه با همه تنوعشان، اکثریت جامعه شیعه ایران را تشکیل میدهد.
2- کسانی که هنوز از قدرت سیاسی میترسیدند! بویژه با تجربهای که از مشروطه ایرانی و انحلال عثمانی (نجف که محل حوزه علمیه بود، در کشور عثمانی بود نه ایران) داشتند و بلایی که صدام بر سر شیعیان سیاسی عراق در انتفاضه عراق آورد و قربانی بزرگی به اسم شهید محمدباقر صدر را روی دست شیعه گذاشت. این گروه به جای اینکه ضعف سیاستورزی آن روز شیعیان را مقصر اعلام کنند، به این نتیجه غلط رسیدند که امام(ره) و حوزه علمیه قم بدعت گذاشته و وارد قدرت شدهاند، لذا به تئوریپردازی برای ساخت یک شیعه ضد سیاست یا بیتوجه به سیاست پرداختند.
اسم این جریان هم اصلا حجتیه نیست و اساسا هیچ شباهتی به انجمن ضدبهائیت تاسیس شده توسط مرحوم حلبی ندارد. عنوان بهتر آن شیعه انگلیسی است که آیتالله خامنهای بر آنها گذاشت.
3- گروه سوم شیعیانی هستند که کارهای خرد و کوچکی را موضوع مبارزات خود در پیش از انقلاب قرار داده بودند و حالا میخواستند انقلاب را هم وادار کنند دینی شدن حکومت را فقط در موضوع آنها دنبال کند. مثل کسانی که مبارزه با ربا یا مبارزه با بهائیت یا مبارزه با مشروبخواری یا مبارزه با بیحجابی را پله اول اسلامی شدن مجدد جامعه میدانستند.
از قضا در این گروه عمیقترین طرح، برای انجمن حجتیه ضد بهائیت بود اما همین عمیقترین طرح، در مقابل طرح اصلی انقلاب، قطرهای بود در دل یک دریای عمیق که هیچ به حساب نمیآمد، لذا امام(ره) تا پایان عمرشان از این گروه به عنوان نماد تحجر و کوتهبینی یاد میکردند. این گروهها معمولا در پیچیدگی سالهای دهههای 70 به بعد کوچک و محو شدند و یکسری فسیل و مقداری سر و صدای کماثر از آنها باقی مانده که در دهههای بعد صدای آنها هم قطع میشود!
4- جریان روشنفکری مذهبی؛ این جریان قرآن میخواند اما مثل کسانی چون دکتر سروش عقل خودش را پیامبرتر و امامتر از امام غایب(عج) دارای مشروعیت و قدرت دینسازی میداند! این گروه در دهه 60 چپ عدالتخواه بود و در دهههای بعد راست لیبرال و سرمایهداری شد. روشنفکران دینی دشمن الهیات شیعی هستند که 2 بال کتاب و ولایت را با هم مبنای اندیشه سیاسی اسلام میدانند.
به لحاظ سیاسی خطرناکترین جریان در مقابل جریان امام، گروه 2 و 3 نیستند، بلکه گروه 4 هستند! جمعیت این گروه امروز در میان تحصیلکردههای مذهبی و مدیران میانی نظام بسیار زیاد است. این گروه بیش از هر گروه دیگری میداند چرا و چگونه حوزه علمیه اصیل و تحولخواه و مومنان عادل و انقلابی را از عرصه مدیریت جمهوری اسلامی حذف کند و اجازه ندهد جمهوری اسلامی در جهت ماموریتهای اصیل اجتماعی و تاریخیاش گام بردارد و تنها راه پیشروی ایران را در جهان استعمارزده و گوش به فرمان آمریکا به تصویر بکشد. واقعیت این است که انجمن حجتیه اصیل اساسا هیچوقت به اندازه انسان انقلابی هویتش با انتظار موعود عجین نبوده است! این مساله برای کسانی که با افراد شناختهشده انجمن آشنا هستند آشکار است. آنها نه آنقدر که انقلابیها و هیاتها (که هیاتداری توسط انقلاب اسلامی توسعه یافت نه جریان مقابل آن) اهل دعا برای ظهور هستند، اهل این کار نبودند و بعدا به این جمع پیوستند. در عمل هم ایدههای متنوعی برای اینکه زندگی را با انتظار عجین کنند ندارند. آنهایی که با زندگی شخصی و خانوادگی اعضای این سبک از متدینان آشنا هستند، میدانند تا چه حد زندگی شخصی آنها مدرن است. انتظار بیش از هر چیز در میدانهای مجاهده انسانهای طرفدار انقلاب اسلامی رشد کرده و این قضیه کاملا قابل اثبات است.
در مقابل بسامد پیدا کردن نام حجتیه باید 2 راهبرد را مد نظر داشت.
1- بدانیم با گروه دوم که انجمن حجتیه تنها یکی از نمونههای آن است، باید انقلاب اسلامی راهبرد گفتوگو را در پیش بگیرد. این گروه حامل بسیاری از تجربهها و فناوریهای ریز و جزئی زندگی فرهنگی شیعه و به آنها نیز دلبسته است. ما باید هم این دانشهای خرد را از ایشان دریافت کنیم و هم اینکه به آنها نقش بدهیم تا در حوزه مورد علاقه و تجربهشان کار کنند. من این گروه را شیعیان سنتی مینامنم. این دست از شیعیان در دهه اول انقلاب مورد بیمهری شدید انقلابیهای چپ (که بعدا خودشان از انقلاب اسلامی چپ کردند) بودند. در دهههای بعد نظام راهبرد خود را در قبال این گروه تغییر داد ولی دوستان انقلابی متوجه این تغییر مسیر نشدند. شیعیان سنتی به گفتوگو بسیار محتاجند و در مسیر گفتوگوی همدلانه و اخلاقی و مواسات در مشکلات زندگی روزمره واقعا اثر مثبت میپذیرند، چرا که اساسا درک آنها از حکومت، تسهیل زندگی اقتصادی روزمره است و هنوز به لایههای پیچیده حکومتداری و دولتداری التفاط ندارند. بخش بزرگی از مشکلات با این گروه، کوچکی ایده و فکر است، نه بزرگی دشمنی آنها!
2- یکی از ابزارهای سیاسی جریان روشنفکر دینی برای حذف رقیب اصلی (یعنی گروه اول و طرفدار نگاه فقاهتی و الهیاتی عمیق به حکومت و جامعه) اصرار ایشان بر حجتیه بودن فقیهان حوزه علمیه و مداحمحور بودن شبکه انسانی شکل گرفته بر محور هیات - زیارت - مواسات و انگهایی از این دست است که در این سالهای این حرفها را زیاد شنیدهایم. اگر به تاریخ 45 ساله انقلاب نگاه کنید، علما و فعلان انقلابی زیادی به وسیله همین برچسب حجتیه، توسط این گروه فکری حذف شدهاند! لذا یکی از ماموریتهای امروز ما این است که کمک کنیم این روایت غلط و مشهور شده، در میان مذهبیها و انقلابیها و طلبهها اصلاح شود، بلکه بدانیم بزرگترین دشمن انقلاب اسلامی که ظرفیت منحرف کردن انقلاب از مسیر بزرگ و مهم آن را دارند، سکولارهای مسلمان هستند، نه مذهبیهای سنتی! ما باید این حربه پوپولیستی را از این گروه خودبرتربین و بیتقوای سیاسی بگیریم و به آنها نشان بدهیم ما میدانیم از قضا مشکل اسلام، قرائت مدرنیستی و منکر ولایتی آنها از شیعه است و نبش قبر گروههای مومن اما با ایدههای کوچک و ضعیف مثل حجتیه و اشباه آن، برای بندبازی روی طناب قدرت دیگر فایدهای ندارد!
ارسال به دوستان
Fatf علیه نفت
* گزارش «وطن امروز» درباره ترس ترامپ از قدرتیابی بریکس و جایگزینی دلار
مصطفی نصری: اظهارات اخیر دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده در مراسم تحلیف خود مبنی بر «تلاش برای توقف درآمدهای نفتی ایران» با ادعای «جلوگیری از تأمین مالی گروههای تروریستی» بار دیگر حساسیت موضوع پیچیده تصویب لوایح مرتبط با گروه اقدام مالی FATF را به اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام که در حال بررسی مجدد لوایح ذیل (FATF) هستند گوشزد میکند. از جمله این لوایح، کنوانسیون مبارزه با تأمین مالی تروریسم (CFT) است که همچنان محل بحث و جدال در مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران باقی مانده است. تصویب یا عدم تصویب این لایحه میتواند پیامدهای گسترده سیاسی، اقتصادی و امنیتی برای ایران داشته باشد.
* تضمین برای متضرر شدن از FATF وجود دارد، برای منفعت از آن نه!
اظهارات چند روز پیش عباس عراقچی، وزیر خارجه درباره عدم تضمین منفعت اقتصادی ایران از خروج از لیست سیاه گروه اقدام مالی، بار دیگر این پرسش را مطرح میکند که پیوستن به این نهاد چه تاثیری بر اقتصاد و سیاست خارجی ایران خواهد داشت. از یک سو، برخی حامیان این لوایح معتقدند الحاق به کنوانسیونهای مرتبط با مبارزه با تأمین مالی تروریسم میتواند زمینه را برای کاهش فشارهای مالی و بانکی فراهم کند. از سوی دیگر، تجربه نشان داده است حتی در صورت خروج ایران از لیست سیاه، موانع دیگری همچنان پابرجا خواهد ماند که میتواند اثرات مثبت این اقدام را خنثی کند.
ساختار تحریمهای آمریکا علیه ایران به گونهای طراحی شده که بانکهای بینالمللی، صرف نظر از موقعیت ایران در فهرست گروه اقدام مالی، همچنان از همکاری با تهران اجتناب کنند. این مساله ریشه در سیاستهای تنبیهی واشنگتن دارد که شرکتهای خارجی را در صورت تعامل با ایران، هدف تحریمهای ثانویه قرار میدهد. بنابراین حتی اگر ایران تمام استانداردهای گروه اقدام مالی را رعایت کند، بانکهای بینالمللی همچنان از ترس اقدامات تنبیهی آمریکا حاضر به همکاری نخواهند بود. در سوی دیگر، سیاستهای آمریکا به طور صریح نشان میدهد تصویب لایحه CFT یا همان لایحه مبارزه با تأمین مالی تروریسم میتواند به عنوان ابزاری برای محدود کردن توانایی تهران در حمایت از گروههای مقاومت منطقهای به کار گرفته شود. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا با تأکید بر جلوگیری از دسترسی ایران به منابع مالی حاصل از فروش نفت به نوعی تضمین داده این فرآیند به ضرر ایران تمام خواهد شد. به عبارت دیگر، برخلاف منفعت نامشخصی که حامیان FATF از آن سخن میگویند، ضررهای احتمالی این اقدام از سوی مخالفان آن قطعی تلقی میشود.
* ترامپ همچنان بر مدار سیاست فشار حداکثری به ایران
اظهارات اخیر دونالد ترامپ درباره ادامه سیاست فشار حداکثری علیه ایران بار دیگر نشاندهنده رویکرد خصمانه واشنگتن در قبال تهران است. این سیاست که از زمان خروج آمریکا از توافق هستهای (برجام) در سال ۲۰۱۸ تشدید شد، با هدف اعمال فشار اقتصادی بر ایران و تغییر رفتار سیاسی این کشور دنبال میشود. ترامپ با گفتن اینکه به دنبال ایجاد محدودیت در تجارت نفت ایران است، تلویحا بر تداوم و تشدید این سیاست تأکید کرد. سیاست فشار حداکثری یکی از ابزارهای اصلی سیاست خارجی ترامپ در قبال ایران بود. این سیاست شامل اعمال شدیدترین تحریمهای اقتصادی علیه بخشهای کلیدی اقتصاد ایران، بویژه صنعت نفت و گاز، محدودیتهای بانکی و تحریمهای ثانویه علیه شرکتها و کشورهایی بود که با ایران همکاری میکردند. هدف اصلی این راهبرد، کاهش منابع مالی ایران و در نتیجه، اعمال فشار بر حکومت برای پذیرش خواستههای آمریکا بود.
* CFT کجا را هدف گرفته است؟
یکی از مهمترین نگرانیهای موجود، محدود شدن ابزارهای راهبردی ایران در منطقه است. تهران همواره تأکید کرده حمایت از گروههای مقاومت بخشی از سیاستهای کلان دفاعی و منطقهای آن محسوب میشود. با این حال، در صورت پذیرش الزامات کنوانسیون مبارزه با تأمین مالی تروریسم، این امکان وجود دارد که جریانهای مالی مرتبط با این گروهها تحت نظارت شدید قرار گرفته و در نهایت دچار مشکل شوند.
گروه اقدام مالی یا FATF یک نهاد بینالمللی است که هدف ادعایی آن مبارزه با پولشویی و تأمین مالی تروریسم در سطح جهانی است. این نهاد استانداردهایی را تعیین میکند که اعضا و کشورهایی که خواهان تعاملات مالی بینالمللی هستند باید آنها را رعایت کنند. یکی از این استانداردها الحاق به کنوانسیون مبارزه با تأمین مالی تروریسم (CFT) است.
CFT کنوانسیونی است که کشورهای عضو آن متعهد میشوند از هرگونه تأمین مالی گروههایی که به عنوان تروریستی شناخته میشوند، جلوگیری کنند. در حالی که هدف اولیه این کنوانسیون، مبارزه با تروریسم در سطح بینالمللی است، تفسیرهای مختلف از مفهوم «تروریسم» و استفاده ابزاری از آن توسط برخی کشورها، از جمله ایالات متحده، آن را به ابزاری سیاسی تبدیل کرده است. آمریکا و برخی متحدانش، گروههایی نظیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حزبالله لبنان و حماس را به عنوان سازمانهای تروریستی معرفی کردهاند. از منظر حقوقی و سیاسی، اگر ایران به CFT بپیوندد، این امر میتواند به معنای پذیرش محدودیتهایی باشد که از سوی آمریکا و متحدانش در تعریف تروریسم و اعمال فشار بر ایران تحمیل میشود. در نتیجه، امکان حمایت مالی ایران از گروههای مقاومت در منطقه محدود خواهد شد و این مساله میتواند بر سیاستهای منطقهای تهران تأثیر بگذارد.
با توجه به اینکه آمریکا و متحدانش تعریف خاص خود را از تروریسم دارند، تصویب CFT میتواند به معنای محدودیت در حمایت ایران از گروههای مقاومت تلقی شود. در صورتی که ایران ناچار به قطع یا کاهش حمایت مالی از گروههای مقاومت شود، روابط استراتژیک تهران با این گروهها دچار آسیب میشود.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و گروههای مقاومت مانند حزبالله لبنان، حماس و حشدالشعبی عراق، نقش مهمی در منطقه ایفا میکنند. ایالات متحده این گروهها را که خواهان خروج آمریکا از منطقه و قطع کشتار مردم هستند، صرفا به دلیل حفظ منافع استعماری خود تروریستی میداند، در حالی که آنها نیروهای مقاومت مشروع در برابر تجاوزگری و اشغالگری هستند. با این قید، تصمیم درباره بررسی CFT یکی از حساسترین موضوعاتی است که پیامدهای گستردهای برای ایران خواهد داشت. اظهارات ترامپ و سیاستهای خصمانه آمریکا، بر اهمیت اتخاذ یک تصمیم هوشمندانه تأکید میکند.
* هر مذاکرهای باید مبتنی بر مطالبات عینی و مرحلهای باشد
یکی از مهمترین چالشهای پیش روی ایران در سیاست خارجی و اقتصاد، اتکای بیش از حد به تعامل با کشورهای غربی است. تجربه سالهای گذشته نشان داده آمریکا و متحدانش، بویژه در حوزههای مالی و بانکی، رویکردی غیرقابلاعتماد در قبال ایران داشتهاند. از این رو، لازم است تهران استراتژی خود را بر پایه تنوعبخشی به روابط اقتصادی و سیاسی بنا کند تا از وابستگی بیش از حد به یک مسیر خاص اجتناب شود. یکی از راههای جایگزین، تقویت روابط اقتصادی با کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین است. قدرتهای نوظهور اقتصادی مانند چین، هند و روسیه نیز از ظرفیت بالایی برای گسترش همکاریهای تجاری و مالی برخوردارند. بسیاری از کشورهای آفریقایی نیز به دلیل نیاز به فناوری و سرمایهگذاری، میتوانند به شرکای اقتصادی قابل اعتمادی برای ایران تبدیل شوند. از سوی دیگر، کشورهای آمریکای لاتین که اغلب سیاستهایی مستقل از غرب را دنبال میکنند، زمینه مناسبی برای توسعه تجارت و سرمایهگذاری مشترک با ایران دارند.
در کنار این رویکرد، اگر مذاکراتی با آمریکا نیز در دستور کار قرار گیرد، باید با الگویی متفاوت از گذشته پیش رود. تجربه توافق هستهای نشان داد رویکرد ایران در اجرای یکجانبه تعهدات، بدون دریافت تضمینهای کافی، منجر به خروج آمریکا از توافق و بازگشت تحریمها شد. برای جلوگیری از تکرار این تجربه، هرگونه مذاکره باید بر اساس مطالبهگری عینی و گامبهگام طراحی شود. به این معنا که تعهدات ایران مشروط به اقدامات عملی طرف مقابل باشد و اجرای توافق به صورت مرحلهای انجام شود.
در چنین مدلی، ایران باید برای هر گام، تعهدی مشخص از طرف مقابل دریافت کند و تنها در صورت تحقق این تعهد، گام بعدی خود را اجرا کند. این سازوکار نهتنها از تکرار تجربه تلخ توافقهای یکجانبه جلوگیری میکند، بلکه آمریکا را در موقعیتی قرار میدهد که برای حفظ روند توافق، مجبور به انجام تعهدات خود شود. به این ترتیب، اگر آمریکا یا هر کشور دیگری به تعهدات خود پایبند نباشد، ایران نیز میتواند اقدامات متقابل را در دستور کار قرار دهد و دچار هزینههای یکطرفه نشود.
* تجربهای که نباید تکرار شود
گروههایی که بر طبل مذاکره با ترامپ میکوبند، باید اظهارات اخیر او را به دقت بررسی کنند. سیاستهای ترامپ در قبال ایران همواره بر پایه فشار حداکثری و اعمال تحریمهای شدید بوده است. خروج او از توافق هستهای و اعمال گستردهترین تحریمهای اقتصادی علیه ایران نشان داد نهتنها به تعهدات بینالمللی پایبند نیست، بلکه از هر ابزاری برای تحت فشار قرار دادن تهران استفاده میکند.
اظهارات جدید ترامپ مبنی بر تلاش برای قطع درآمدهای نفتی ایران نشاندهنده ادامه همان رویکرد خصمانه او است. اگر ایران بار دیگر بدون دریافت تضمینهای محکم وارد مذاکره با ترامپ شود، این خطر وجود دارد که هر توافق جدیدی به سرنوشتی مشابه برجام دچار شود. یکی از بزرگترین اشتباهات گذشته این بود که ایران تعهدات خود را به طور کامل اجرا کرد اما طرف آمریکایی نهتنها به وعدههای خود عمل نکرد، بلکه از توافق خارج شد و تحریمها را تشدید کرد. بنابراین کسانی که بر مذاکره با ترامپ تأکید دارند، باید بدانند اعتماد یکجانبه به دولت آمریکا، بویژه در دوره ترامپ، هزینههای سنگینی برای ایران خواهد داشت.
******
ترامپ در مراسم تحلیف خود، ناخواسته پرهزینه بودن لایحه CFT را به ایران گوشزد کرد
در حالی که کمتر از 48 ساعت از جلوس ترامپ بر صندلی کاخ سفید میگذرد، تهدیدهای او علیه اتحادیه بریکس خبرساز شده است. او در پیامی در شبکه ایکس، اعضای این پیمان را تهدید کرد در صورت حذف دلار و ایجاد ارز جایگزین در معاملاتشان، آنها را با تعرفههای ۱۰۰ درصدی مواجه خواهد کرد.
این تهدید بلافاصله با واکنش سران کشورهای عضو مواجه شد. دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین اعلام کرد توسل آمریکا به زور و تحریم برای اجبار کشورها به استفاده از دلار، نتیجه معکوس دارد. دلار در چندین کشور جذابیت خود را از دست داده و روند تحلیل آن شروع شده و در حال شتاب گرفتن است.
اتحادیه بریکس که در ابتدا شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی بود با گسترش و اضافه شدن ۶ عضو جدید (عربستان سعودی، ایران، امارات متحده عربی، مصر، آرژانتین و اتیوپی)، اکنون نماینده حدود ۴۵ درصد جمعیت جهان و نزدیک به یکسوم تولید ناخالص داخلی (GDP) جهان است. این بلوک همچنین ۳۶ درصد مساحت زمین را پوشش میدهد که نشاندهنده تأثیر جغرافیایی و جمعیتی گسترده آن است. این در حالی است که سهم کشورهای «گروه 7» (G7) از جمعیت و زمین به ترتیب حدود 9.7 و 16.1 درصد است.
از نظر اقتصادی، بریکس با تولید ناخالص داخلی نزدیک به 30.8 تریلیون دلار در سال ۲۰۲۳ (همراه با اعضای جدید)، به طور فزایندهای به عنوان وزنهای در برابر کشورهای غربی مطرح شده است. علاوه بر این، این بلوک حدود 44.4 درصد از ذخایر نفت جهان را در اختیار دارد و سهم قابلتوجهی از تولید گندم جهانی (48.7 درصد) را نیز شامل میشود. این تأثیرات نشاندهنده قدرت اقتصادی و منابع طبیعی بریکس است که میتواند نظم جهانی موجود را تغییر دهد.
* در کازان چه گذشت که ترامپ را نگران کرد؟
در جریان شانزدهمین اجلاس بریکس که مدتی قبل در کازان روسیه برگزار شد، قدرتیابی افزونتر و میل به ایستادگی این نهاد در مقابل آمریکا و متحدان اروپایی آن مشهود بود. در این اجلاس نمایندگان بیش از ۳۰ کشور از جمله «مسعود پزشکیان» رئیسجمهوری ایران و رؤسای جمهور برخی دیگر از کشورها همچون چین، آفریقای جنوبی و نخستوزیر هند حضور داشتند. این نخستین بار بود که اعضای اصلی و سران کشورهای جدید عضو بریکس به طور همزمان حضور داشتند.
در جریان این اجلاس، چندین راهکار برای کاهش وابستگی به دلار آمریکا مطرح شد. یکی از محورهای اصلی، توسعه سیستم پرداخت مشترک «پل بریکس» بود که بهطور خاص طراحی شده تا نقش دلار در معاملات تجاری را کاهش دهد. این سیستم قرار است از فناوری بلاکچین و ارزهای دیجیتال بانک مرکزی (CBDC) استفاده کند. به عنوان نمونه، پیشنهاد شد یوان دیجیتال به عنوان یکی از ارزهای کلیدی برای پرداختها به کار گرفته شود.
علاوه بر این، طرحهایی برای تقویت همکاری اقتصادی از طریق سیستمهای پرداخت موبایلی بینالمللی و ایجاد یک پلتفرم مشترک تجارت الکترونیک ارائه شد. هدف این اقدامات، افزایش استقلال اقتصادی کشورهای عضو بریکس و کاهش سلطه دلار بر سیستم مالی جهانی است. این نشست همچنین به ایجاد نهادهایی مشابه «افایتیاف» اشاره کرد که به تنظیمگری در زمینه شفافیت مالی و تراکنشهای بینالمللی کمک میکند.
* قدرت بریکس چگونه به تهدیدی برای دلار تبدیل شد؟
در ۲ دهه گذشته، بریکس به عنوان یک نیروی مهم اقتصادی و سیاسی در سطح جهان شناخته شده است. این بلوک نهتنها جهت توسعه اقتصادی کشورهای عضو، بلکه به عنوان یک چالش احتمالی برای هژمونی آمریکا عمل کرده است. در ارتباط با اینکه چرا ترامپ و تیم او، این ائتلاف را بهطور ویژه هدف حملههای خود قرار میدهند باید به چند نکته اشاره کرد:
۱- چالشی برای نظم بینالمللی و رهبری آمریکا: ترامپ و تیم او، بریکس را به عنوان تهدیدی مستقیم برای هژمونی آمریکا در عرصههای اقتصادی و سیاسی جهانی میبینند. این بلوک به دنبال کاهش وابستگی کشورهای عضو به دلار آمریکا، تقویت ارزهای محلی و ایجاد یک نظم چندقطبی است. ترامپ که سیاست «اول آمریکا» را در پیش گرفته، به هرگونه تلاش برای محدود کردن نفوذ دلار و نهادهای تحت سلطه آمریکا (مانند صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی) واکنش شدید نشان میدهد.
۲- نگاه ترامپ به چین به عنوان دشمن: یکی از اعضای کلیدی بریکس، چین است که ترامپ آن را بزرگترین رقیب اقتصادی و ژئوپلیتیک آمریکا معرفی میکند. سیاستهای تجاری سختگیرانه ترامپ علیه چین در دولت نخست وی مانند جنگ تعرفهای و محدودیتهای فناوری، نشاندهنده نگرانی او از رشد قدرت چین بود. چون چین نقش محوری در بریکس دارد، بنابراین این سازمان نیز بهطور غیرمستقیم به هدف حملههای ترامپ در دولت دوم وی تبدیل شده است.
۳- رقابت ژئوپلیتیک با روسیه: روسیه به عنوان یکی دیگر از اعضای بریکس، در مرکز سیاستهای ترامپ قرار دارد. اگرچه ترامپ در دولت نخست خود گاهی به دلیل روابط شخصی با ولادیمیر پوتین مورد انتقاد قرار میگرفت اما تیم او، روسیه را تهدیدی برای منافع آمریکا در اروپا و خاورمیانه میدانست. از آنجا که روسیه نقش فعالی در بریکس ایفا میکند و نزدیک به 3 سال در جنگ اوکراین، غرب را به چالش کشیده است، این سازمان نیز بخشی از رقابت ژئوپلیتیک بین آمریکا و متحدان غربی با روسیه است.
۴- کاهش نفوذ دلار با قدرت گرفتن بریکس: بریکس بهدنبال ایجاد سیستمهای مالی جایگزین مانند «بانک توسعه جدید» و «پل بریکس» است که هدفش کاهش وابستگی کشورهای عضو به نظام مالی تحت سلطه آمریکا است. ترامپ و تیم او بهشدت با هرگونه اقدام برای تضعیف دلار مخالفت میکنند، زیرا دلار ابزاری کلیدی برای حفظ نفوذ اقتصادی و سیاسی آمریکاست.
در همین زمینه «ژیلبرتو مارینگونی» استاد دانشگاه در سائوپائولو معتقد است امتناع کشورهای عضو بریکس از استفاده از دلار آمریکا در معاملات تجاری خود، میتواند در نهایت منجر به افول آمریکا شود. به همین دلیل است که ترامپ نسبت به این انجمن از الفاظ تهاجمی و تهدید استفاده میکند.
۵- ملیگرایی افراطی در نگاه ترامپ: ترامپ و مشاورانش در دولت اول وی بهویژه افرادی مانند «مایک پمپئو» و «جان بولتون» بهشدت از ایدئولوژی ملیگرایانه و ضدجهانیسازی حمایت میکردند. از دید آنها، بریکس نمایندهای از جهانیسازی و همکاری بینالمللی بود که منافع آمریکا را در اولویت قرار نمیداد؛ چنین رویکردی به احتمال قوی در دولت دوم ترامپ هم حاکم خواهد بود، چنانچه قبل از ورود وی به کاخ سفید، نشانههایی از این رویکرد به چشم میخورد.
* ترس ترامپ از فرو ریختن هژمونی آمریکایی با ظهور بریکس
به گزارش «وطن امروز»، حملات مکرر ترامپ و تیم وی به بریکس ناشی از نگرانیهای عمیق آنها از کاهش نفوذ اقتصادی و سیاسی آمریکا در جهان است. بریکس، به عنوان یک ائتلاف مستقل و چندقطبی، تهدیدی برای نظم جهانی تحت رهبری آمریکا محسوب میشود.
سیاست خارجی ترامپ همواره بر اساس مقابله با این تهدیدها تنظیم میشود، بویژه با تمرکز بر چین و روسیه که اعضای کلیدی این بلوک هستند. در نهایت، این حملات نشاندهنده تعارض گستردهتر بین سیاستهای «اول آمریکا» و تلاشهای جهانی برای ایجاد یک نظم چندقطبی است.
از نگاه کارشناسان اقتصاد بینالملل، تهدید تعرفه ۱۰۰ درصدی آمریکا بر اعضای بریکس از سوی ترامپ به دلیل هراس آمریکا از تضعیف بیشتر دلار و جایگزینی ارز این گروه است و واکنشهای غیرعادی او نشاندهنده پایان اقتصاد بازار آزاد و تمام ادعاهای لیبرالیسم و نئولیبرالیسم در حوزه اقتصادی و تیر خلاص به پول آمریکاست؛ واقعیتی که ترامپ آن را بخوبی درک کرده است و این نگرانیها اکنون با ورود او به کاخ سفید جدیتر خود را نشان داده است و ترامپ امروز امیدوار است با تهدید و تخریب ائتلافهای ناهمسو، هژمونی فروپاشیده خود و رویای آمریکایی را بازسازی کند.
ارسال به دوستان
تعلل مدیریت پرسپولیس در انتخاب سرمربی این تیم را وارد بحران کرد
پخودزنی سرخ
باربد بهراد: قصه پرسپولیس در این فصل بیش از هر زمانی یادآور کاروانی است که با نقشهای ناقص و قطبنمایی زنگزده، در کویری بیانتها گیر افتاده باشد. تیمی که تا همین چند هفته پیش مدعی پر و پا قرص قهرمانی بود، حالا در دالانی تاریک از ابهام و بیثباتی سرگردان است.
پرسپولیس پس از 2 پیروزی ابتدایی مقابل خیبر و هوادار، حالا به کابوس سپاهان و ذوبآهن گرفتار شده است. شکست در سوپرجام برابر سپاهان و تساوی در مقابل ذوبآهن باعث شد نهتنها امیدهای هواداران رنگ ببازد، بلکه سؤالهای زیادی هم درباره وضعیت کادر فنی و مدیریت این تیم مطرح شود. پرسپولیس یک فرصت طلایی برای بازگشت به مسیر داشت. ذوبآهن 10 نفره بود اما قرمزها در ۶۰ دقیقه باقیمانده نهتنها از این مزیت استفاده نکردند، بلکه در برخی دقایق حتی عقبتر از حریف نشان دادند.
تیم کریم باقری که بعد از جدایی گاریدو به سیستم 2-۴-4 سنتی برگشته بود، از همان ابتدا درگیر اشتباهات تاکتیکی شد. تغییراتی که باقری در ترکیب ایجاد کرد، بیشتر به آزمون و خطا شباهت داشت. حضور علی علیپور در نوک حمله و بازیسازی سروش رفیعی در پشت او، تنها روی کاغذ جذاب به نظر میرسید، چرا که در عمل، این ترکیب حتی نتوانست یک موقعیت جدی و پایدار خلق کند. ضربه فرشاد احمدزاده به تیرک دروازه، شاید تنها جرقه امیدی بود که خیلی زود در تاریکی فرو رفت.
اما ماجرا به همینجا ختم نشد. ذوبآهن، 10 نفره و بیادعا، در دقایق پایانی تیم برتر میدان بود و اگر کمی خوششانستر بود یا اشتباهات داوری به نفع پرسپولیس تمام نمیشد، حتی شکست دادن قرمزها هم دور از ذهن نبود. عملکرد بازیکنان پرسپولیس در این دیدار هم مهر تأییدی بر ضعف کلی تیم بود. خریدهای اول فصل همچنان در حد و اندازه نام این تیم ظاهر نمیشوند. بویژه ایوب العملود که در این بازی یکی از بدترین نمایشهایش را ارائه داد. نه در خط دفاع کارآمد بود و نه در فاز هجومی توانست اثرگذار ظاهر شود. این در حالی است که او در بازیهای ابتدایی فصل، هواداران را امیدوار کرده بود.
میلاد محمدی هم مانند العملود، این روزها از اوج خود فاصله گرفته است. مدافعانی که قرار بود سد محکمی در برابر حریفان باشند، حالا خودشان به پاشنه آشیل تیم تبدیل شدهاند. حتی امید عالیشاه که به عنوان ناجی خط میانی به زمین آمد، نتوانست به این آشفتگی پایان دهد. پاسها و همکاریهای او با فرشاد احمدزاده هم به جایی نرسید. تغییر سیستم در دقایق پایانی و ورود گئورگی گولسیانی به خط حمله هم بیشتر به تقلای آخرین لحظات غریقی میمانست که برای نجات، هر شاخهای را میچسبد.
این تزلزل تنها در داخل زمین نیست. از همان روزی که گاریدو تیم را ترک کرد، مشخص بود پرسپولیس با بحرانی جدی روبهرو است. مدیریت باشگاه، برخلاف ادعاهای پرطمطراق، هنوز نتوانسته یک سرمربی بزرگ و کاربلد را به تیم اضافه کند. کریم باقری، اسطورهای که هواداران پرسپولیس او را میپرستند، بارها اعلام کرده علاقهای به سرمربیگری ندارد. با این حال، او به اجبار در این جایگاه قرار گرفته و حالا تحت فشار شدید هواداران و رسانههاست.
هواداران، مدیریت باشگاه را مقصر اصلی این شرایط میدانند. رضا درویش، مدیرعامل باشگاه، پس از هر ناکامی مورد حمله شدید هواداران قرار میگیرد. آنها معتقدند عدم توانایی باشگاه در جذب یک سرمربی بزرگ، دلیل اصلی افت تیم است. این در حالی است که زمان طلایی پرسپولیس در یک ماه گذشته هدر رفته و حالا این تیم باید با برنامهای جهنمی در ادامه مسیر روبهرو شود. بازی با تیمهایی مثل تراکتور، سپاهان، استقلال و البته غولهای آسیا مانند الهلال و النصر، مثل کابوسی بالای سر این تیم سایه افکنده است.
پرسپولیس که در هفتههای ابتدایی لیگ یکی از مدعیان اصلی قهرمانی بود، حالا با ۵ امتیاز فاصله نسبت به صدر جدول، در حال از دست دادن موقعیت خود است. کادر فنی و مدیریت باشگاه باید پاسخگوی این وضعیت باشند. کریم باقری نیز که بارها تأکید کرده نمیخواهد سرمربیگری کند، به نظر میرسد هر لحظه آماده است که از این وظیفه کنار بکشد.
حالا این سؤال مطرح میشود: آیا پرسپولیس میتواند از این گرداب نجات پیدا کند؟ آیا مدیریت باشگاه بالاخره دست به اقدامی اساسی خواهد زد؟ پاسخ به این سؤالها در هفتههای پیش رو مشخص خواهد شد. اما اگر روند فعلی ادامه پیدا کند، نهتنها امید قهرمانی در لیگ، بلکه جایگاه پرسپولیس در لیگ نخبگان آسیا نیز به خطر خواهد افتاد. شاید وقت آن رسیده که پرسپولیس بهجای آزمون و خطا، یک تصمیم قاطع و درست بگیرد، چرا که ادامه این مسیر، تنها یک مقصد دارد: سقوط آزاد!
ارسال به دوستان
رسانههای عبری از استعفای سایر مسؤولان امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی خبر دادند
پسلرزههای باخت
گروه بینالملل: پس از امضای توافق آتشبس و عقبنشینی رژیم صهیونیستی از اهداف اعلام شده در آغاز جنگ غزه و قبول شکست در مقابل جنبش حماس در نوار غزه، تبعات سیاسی بسیاری برای مقامات رژیم صهیونیستی محتمل بود. نخستین گروه در رژیم صهیونیستی که باید هزینه شکست خود در 7 اکتبر را قبول میکردند نیز فرماندهان نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی بودند که در پیشبینی و مقابله با عملیات تاریخی توفان الاقصی شکست خوردند؛ عملیاتی که دستگاههای اطلاعاتی و جاسوسی رژیم صهیونیستی و ارتش آن در شناسایی آن ناتوان بودند و منجر به ضربهای تاریخی به صهیونیستها شد؛ ضربهای که مهلکتر از اقدام نظامی چند دولت منطقه در جنگ یوم کیپور به حساب میآید و چهره رژیم صهیونیستی را در منطقه و جهان نابود کرد. این عملیات چه از نظر نظامی و چه از نظر مشروعیت، رژیم صهیونیستی را دچار بحران موجودیتی کرد و سرانجام ارتش رژیم صهیونیستی به دستور کابینه امنیتی این رژیم مجبور به پذیرش توافق آتشبس به همان شکلی شد که حماس تعیین کرده بود. پس از آتشبس، نخستین شخصیتی که هزینه سیاسی این توافق را متحمل شد ایتمار بنگویر، وزیر افراطی کابینه رژیم صهیونیستی بود که مخالف آتشبس و تبادل اسرا با زندانیان فلسطینی بود اما کار به همین جا متوقف نشد. پس از بنگویر، نوبت هرتزی هالوی، رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی بود که با پذیرش شکست خود در 7 اکتبر و استعفا از سمتش، بحران سیاسی پساآتشبس را در رژیم صهیونیستی عمیقتر کند. از هالوی به عنوان یکی از شکستخوردهترین فرماندهان ارتش رژیم صهیونیستی نام برده میشود و تحولات دوره وی به این زودیها از ذهن صهیونیستها پاک نخواهد شد. در بین این تحولات مهمترین واقعه که دلیل اصلی استعفای وی نیز نامیده میشود، عملیات توفان الاقصی در 7 اکتبر 2023 بود؛ روزی که رژیم صهیونیستی دیگر توان بازگشت به قبل از آن را ندارد. بسیاری معتقدند استعفای وی باید بسیار زودتر از این رخ میداد اما وی پس از بنگویر استعفای خود را اعلام کرد. به نظر میرسد وی پس از توافق آتشبس و کنارهگیری بنگویر فرصت را برای کنارهگیری مناسب دید و این اقدام را بدون معطلی انجام داد.
* بحران عمیق 7 اکتبر برای رژیم صهیونیستی
با اینکه طبق گزارش رسانههای عبری، نخستوزیر رژیم صهیونیستی تلاش دارد از تشکیل کمیته بررسی و تحقیقات رسمی برای انجام تحقیقات مستقل درباره عوامل شکست در 7 اکتبر 2023 جلوگیری کند، انتظار میرود روند استعفاها در میان فرماندهان امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی همچنان ادامه داشته باشد. در این میان بسیاری از رسانههای عبری از احتمال استعفای رونن بار، رئیس شاباک پس از هالوی خبر میدهند. البته رژیم صهیونیستی برای منحرف کردن توجهات از دولت و مقامات امنیتی و نظامی، عملیاتی را در کرانه باختری به موازات آتشبس غزه آغاز کرده است که شرایط را در این ناحیه از فلسطین به نقطه بحرانی رسانده است و احتمال وقوع یک جنگ گستردهتر برای ادامه نزاعها وجود دارد اما تمام این مسائل منجر به جلوگیری از بحران سیاسی عمیقی که 7 اکتبر در رژیم صهیونیستی ایجاد کرده است نخواهد شد. از سوی دیگر برخی معتقدند اقدام رژیم صهیونیستی در کرانه باختری باج نتانیاهو به اسموتریچ برای جلوگیری از فروپاشی کابینهاش است؛ اقدامی که منجر به افزایش فشارها بر هالوی میشد. هرتزی هالوی در برهههای مختلفی مخالف اعضای دست راستی و افراطی کابینه نتانیاهو بود و اوج درگیری وی نیز با بنگویر، وزیر امنیت داخلی رژیم صهیونیستی بود. موارد متعددی نیز درباره اختلاف نظر وی با بنگویر درباره نحوه برخورد با شهرکنشینان کرانه باختری و فلسطینیان وجود داشت که منجر به درگیری سیاسی ارتش با پلیس رژیم صهیونیستی شده بود. درگیریهایی که پس از کنار گذاشتن وزیر دفاع سابق رژیم صهیونیستی، یوآو گالانت و جایگزین کردن وی با یسرائیل کاتس بیشتر از قبل شده بود و پس از آتشبس و کنارهگیری بنگویر فضا در کابینه رژیم صهیونیستی بشدت علیه هرتزی هالوی بود. همین مساله نیز منجر به استعفای وی شد. بحران سیاسی ایجاد شده برای ارتش و حتی کابینه رژیم صهیونیستی پس از آتشبس یکی از نشانههای شکست رژیم اشغالگر در عملیات توفان الاقصی است که پس از گذشت بیش از 15 ماه نمایان شده است و این روند همچنان ادامه خواهد داشت و بسیاری منتظر استعفای دیگران همچون رونن بار، رئیس شعبه عملیات، فرمانده منطقه جنوبی، رئیس منطقه جنوبی در شاباک، افسر اطلاعاتی فرماندهی ارتش و... در ارتش و دستگاههای امنیتی رژیم صهیونیستی هستند.
* عملکرد هالوی
بسیاری معتقدند این استعفا باید بسیار زودتر از این رخ میداد و تاکنون نیز با تاخیر زیادی مواجه بوده است. ناکامی در نابودی حماس، رهایی اسرا، مقابله با آتش حزبالله در جبهه شمال و 2 عملیات توفان الاقصی در دوره وی اتفاق افتاد که صدها کشته و هزاران زخمی در ارتش رژیم اشغالگر را به ثبت رساند. ارتش رژیم صهیونیستی در دوره وی به رغم تمام ترورها، جنایات و خشونتها نتوانست اعتماد صهیونیستها را به فرماندهی ارتش رژیم صهیونیستی مجددا احیا کند و همین مساله به چالشی جدی برای او تبدیل شد. هرتزی هالوی در نامه استعفای خود با اشاره به شکست مفتضحانه ۷ اکتبر نوشت: در صبح روز ۷ اکتبر، ارتش اسرائیل در مأموریت خود برای محافظت از شهروندان اسرائیل شکست سختی خورد و بهای سنگین و دردناکی را پرداخت. او پیش از این نیز به شکست در این موضوع اعتراف کرده بود. او پیشتر در سخنان خود گفته بود: «من مسؤولیت شکست ارتش اسرائیل در ۷ اکتبر را بر عهده میگیرم و معنی آن را هم بخوبی درک میکنم».
پس از 7 اکتبر نیز ارتش رژیم صهیونیستی نتوانست از نظر نظامی حماس را نابود کند و حتی ساختار سیاسی و امنیتی این گروه در غزه نیز پس از آتشبس به میدان آمد و نشانه دیگری از شکست ارتش در دوره وی را نمایان کرد. از سوی دیگر ناتوانی ارتش رژیم صهیونیستی در پیشروی در جنوب لبنان نیز به یکی دیگر از شکستهای تبدیل شد، به نحوی که نظامیان رژیم با وجود تسلیحات، تجهیزات و برتری هوایی نتوانستند در جنوب لبنان منطقه حائل ایجاد کنند و مقاومت لبنان نیز حجم آتش بیشتری بر سر صهیونیستهای ساکن سرزمینهای اشغالی شمالی اعمال و آنها را مجبور به فرار از شهرکهای شمالی کرد. از سوی دیگر عملیاتهای یمن و مقاومت عراق تلفات، هزینه و ناامنی بیسابقهای را به رژیم صهیونیستی تحمیل کرد که به شکست دیگری برای ارتش رژیم صهیونیستی تبدیل شد. همچنین ارتش این رژیم به دلیل مشکلات ساختاری که تحلیلگران و کارشناسان صهیونیست بارها به آن اشاره کردند، طی ۱۶ ماه جنگ خود در غزه و جنوب لبنان، متحمل خسارات و تلفات گستردهای شد که بنا بر ارزیابیهای تخصصی، جبران و ترمیم آنها به سالها زمان نیاز خواهد داشت.
* چالشهای بیپایان
کنارهگیری هالوی و به احتمال بسیار بالا کنار رفتن رونن بار نشاندهنده چالشهای بیپایان برای نخستوزیر رژیم صهیونیستی است که تمام تلاش خود را برای بقا به کار گرفته است. تجاوزات اخیر رژیم به کرانه باختری و فعال نگه داشتن جنگ برای صهیونیستها حداکثر کاری است که وی در این روزها انجام میدهد اما نتیجه آنها همچنان مشخص نیست. خطر استعفای اسموتریچ و کنارهگیری سایر متحدان وی در کابینه برای او به معنای مواجه شدن با پروندههای قضایی متعددی است که وی پیش از 7 اکتبر نیز با آنها درگیر بود و پس از توفان الاقصی بر حجم آنها افزوده شده است. در کنار مسائل داخلی، رژیم صهیونیستی با چالشهای فراوانی در عرصه بینالمللی نیز مواجه است و روابط دولت جدید آمریکا با رژیم صهیونیستی و نابودی چهره دموکراتیک این رژیم در عرصه بینالملل نیز از دیگر تحولاتی است که دولت اشغالگر با آن مواجه است و افزایش فشارها در این روزها بر کرانه باختری بر روابط آنها با اروپا نیز تاثیرگذار است. در نهایت مجموع این تحولات نشاندهنده افزایش چالشهای بیپایان سیاسی رژیم صهیونیستی پس از آتشبس است؛ آتشبسی که شکست رژیم صهیونیستی در 7 اکتبر را تکمیل کرد.
ارسال به دوستان
زانوی خاکی ارتش اول جهان
بیبیسی: کسی این ماله منو ندیده؟
اینترنشنال: مالهت پیش منه دو دیقه دیگه میارم.
آتشبس است، دیگر تمامش کنید!
ترامپ: کار خودمونه!
حماس به اسرائیل: بودی حالا!!
نتان: راستی چی شد.... چه جوری شد؟!
زن بن گویر: بیا بیرون از زیر پتو تموم شد.
صهیونیست شهرکنشین: من از پناهگاه بیرون نمیاما! گفته باشم.
بنگویر: یه استعفای دستهجمعیمون نشه؟
یمن:...نه!... بذار ببینم چی میخاد بگه؟
ساکنان جهنم: یعنی دیگه مهمون نداریم؟
ارسال به دوستان
نگاه
برنده و بازنده آتشبس غزه
مهدی بختیاری: آتشبس در غزه از ساعت 8:30 صبح روز یکشنبه 30 دی به وقت محلی آغاز شد و ارتش اسرائیل بتدریج در حال عقبنشینی از برخی مناطق مسکونی غزه است. قرار بر این است در مرحله اول، بخشی از نظامیان اسرائیل در برخی نقاط در عمق 1100 متری غزه، مثل گذرگاه ایرز و بیتلاهیا در شمال غزه، همچنین در ۲ محور نتساریم در مرکز و فیلادلفی در جنوب باقی بمانند و پرواز جنگندههای اسرائیلی در آسمان غزه هم به مدت 12 ساعت متوقف شود. آوارگان فلسطینی میتوانند به رفح (جز محور فیلادلفی) برگردند و البته آوارگانی هم که از شمال به جنوب آمده بودند، فعلا حق برگشت به خانه را ندارند.
همچنین به صورت میانگین 600 کامیون کمکهای بشردوستانه از گذرگاه رفح وارد غزه میشود. درباره اسرا نیز توافق در 3 مرحله 42 روزه انجام خواهد شد که مرحله اول، توقف موقت عملیاتهای نظامی ۲ طرف، خروج نیروهای اسرائیل از مناطق پرجمعیت غزه و بازگشایی گذرگاه رفح برای رساندن کمکها و خروج بیماران و مجروحان است.
در این مرحله 33 اسیر اسرائیلی (چه زنده و چه مرده) طبق یک زمانبندی چند روزه آزاد میشوند.
تعداد اسرای فلسطینی که قرار است در مرحله اول آزاد شوند، هنوز به شکل دقیق مشخص نیست و اعداد متفاوتی گفته میشود: از 1737 تا 1977 نفر.
مرحله دوم مربوط به بازگشت آرامش کامل و پایدار، مبادله تعداد بیشتری از اسرا و بازداشتشدگان و خروج کامل نیروهای اسرائیلی از غزه است (تا این مرحله 60 اسیر اسرائیلی هنوز در دست حماس هستند و بتدریج با توافقات بعدی آزاد خواهند شد).
در نهایت مرحله سوم، شامل آغاز اجرای طرحی برای بازسازی غزه طی یک دوره 3 تا 5 ساله، تبادل اجساد اسرای ۲ طرف، باز کردن همه گذرگاهها و آزادی تردد فلسطینیها در غزه است.
همانطور که در جزئیات توافق دیده شد، هیچ جا حرفی از نابودی حماس و تغییر ساختار امنیتی در غزه نیست. در هر جنگ و درگیری، برای پیدا کردن طرف بازنده و برنده، باید اهداف آنها را بررسی کرد و دید چقدر توانستهاند اهداف خود را محقق کنند. اسرائیل حمله زمینی به غزه را 27 اکتبر 2023 با 3 هدف آغاز کرد و این اهداف را صراحتا هم اعلام کرد:
1- نابودی کامل حماس
2- تعییر ساختار حاکمیتی غزه
3- آزادی همه اسرا بدون مذاکره
بعدها اهداف دیگری هم اضافه شد، مثلا:
1- شمال غزه باید خالی از سکنه و تبدیل به منطقه حائل بین غزه و سرزمینهای اشغالی شود.
2- اسرائیل تاکید کرد بعد از جنگ هم از محور نتساریم که غزه را به ۲ بخش شمالی و جنوبی تقسیم میکند، خارج نخواهد شد.
3- نظامیان صهیونیست برای همیشه در محور فیلادلفی در جنوب غزه (رفح) میمانند، چون آنجا تنفسگاه مقاومت فلسطین است.
۳ هدف اول که مشخصا محقق نشد و در نهایت اسرائیل مجبور شد با حماسی مذاکره کند (و به آن امتیاز بدهد) که خواهان نابودیاش بود.
۳ هدف بعدی هم در فرآیند اجرای توافق باطل خواهد شد.
در طرف مقابل، مقاومت اسلامی 7 اکتبر بزرگترین ضربات امنیتی و نظامی تاریخ جعلی رژیم صهیونیستی را به آن وارد کرد و اسرائیل درگیر بزرگترین بحران سیاسی و امنیتی شد.
در توافق پیش رو نیز بسیاری از اسرای فلسطینی که آزادیشان یکی از اهداف حماس بود، آزاد میشوند.
موضوع فلسطین که به دلیل خیانت اعراب (توافقات سازش) میرفت در تاریخ بایگانی شود، دوباره به صدر مطالبات جهان اسلام (و حتی فراتر از آن) برگشت و هزینه سازش لااقل برای کشورهای عرب بالا رفت.
از طرف دیگر، گروههای فلسطینی و در راس آنها حماس، از ابتدا در هر مذاکراتی برای آتشبس و تبادل اسرا، به دنبال چند هدف بودند؛ از جمله توقف کامل جنگ، عقبنشینی کامل نیروهای اشغالگر صهیونیست از نوار غزه، باز کردن گذرگاهها جهت ورود کمکها به غزه، تضمین عدم بازگشت رژیم صهیونیستی به جنگ، بازسازی نوار غزه و رسیدن به یک توافق روشن و بدون ابهام برای تبادل اسرا.
البته با از دست دادن رهبران و فرماندهان بزرگ، خسارات زیادی به جبهه مقاومت وارد شد که هر چند در تاریخ بیسابقه نیست ولی تجمع این همه خسارت در یک بازه زمانی محدود بیسابقه بود.
قتلعام ۵۰ هزار انسان مظلوم که عمدتا زن و کودک بودند، از هر چیز دیگر دردناکتر است اما هیچ منطقی کشتار مردم بیدفاع را نشانه پیروزی محسوب نمیکند.
در نهایت، با اجرای توافق، بازی در اسرائیل تازه بعد از آتشبس شروع میشود. اسرای اسرائیلی آزاد میشوند اما خود اسرائیل همچنان گروگان حماس خواهد بود.
هر چند باید این نکته مهم را نیز مدنظر داشت که رژیم هیچ ارزش و احترامی برای توافقات بینالمللی قائل نیست و دولت نتانیاهو نیز اکنون زیر فشارهای زیادی قرار دارد و هیچ بعید نیست بعد از اجرای توافق یا حتی در حین آن، زیر میز بزند و همه آنچه را بر سر آن توافق شده است، ملغی کند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|