|
به بهانه اهانت عجیب طرفداران پرسپولیس به علیرضا بیرانوند
قدرنشناس نباشید
عبدالله دارابی: در بازی پرسپولیس - تراکتور، بیرانوند که سالها سنگربانی قرمزپوشان پایتخت را برعهده و سهمی انکارناپذیر در افتخارات این تیم داشت در طول بازی، آماج بدترین الفاظ و توهینهای خانوادگی از سوی هواداران تیم سابقش قرار گرفت که فیلمهای آن نیز به طور گسترده در فضای مجازی منتشر شد. نکته تاسفبارتر این است که طبق خبر یکی از سایتهای معتبر ورزشی، مادر وی نیز در ورزشگاه آزادی حاضر بوده که به دلیل همان فحاشیها که مستقیما متوجه وی میشده است، مجبور به ترک ورزشگاه قبل از اتمام بازی میشود! متاسفانه حرکتی نیز از سوی نیمکت پرسپولیس و همبازیان سابق بیرانوند جهت دعوت به پرهیز هوادارانشان از این کار صورت نگرفت، حال آنکه از کریم باقری به عنوان چهرهای بااخلاق و متین، سیدجلال حسینی به عنوان همبازی چندین ساله این دروازهبان در تیم ملی و پرسپولیس و همبازیان چندساله سابقش، انتظار دیگری میرفت!
متاسفانه عدهای مانند پیشکسوت و کاپیتان اسبق تیم ملی و پرسپولیس نیز در توجیه نابخردانه این عمل قبیح (که در حضور مادر بازیکن هم صورت گرفته است)، بیرانوند و نحوه رفتنش از جمع قرمزپوشان را مسبب این ناهنجاری تاثربار عنوان میکنند؛ عذر بدتر از گناه...! حمید درخشان اشاره میکند بیرانوند هویت و شخصیتش را از پرسپولیس یافته است ولی نمیگوید وی قبل از آمدن به این تیم هم عضو تیم ملی و بازیکن به اصطلاح «در بورس» فوتبال ایران و در بسیاری از افتخارات یک دهه اخیر این باشگاه، از ارکان اصلی بوده؛ کما اینکه نبود وی هم عدم دستیابی پرسپولیس به قهرمانی در یک بازه زمانی مذکور را در پی داشته است. به هر حال نحوه رفتن بیرانوند از پرسپولیس یا هر بازیکن دیگری از تیم سابقش، مجوزی بر فحاشی گسترده ناموسی تماشاگران تیم سابقش نمیشود و نخواهد شد. بیرانوند به چه دلیل به پرسپولیس آمد؟ به همان دلیلی که ابتدای فصل از این تیم رفت؛ منافع مادی. سال گذشته چرا قصد رفتن به تیم رقیب را داشت و چرا مجددا بازگشت؟ باز هم به همان دلیل. امثال درخشان، پنجعلی، محمدخانی، باقری، دایی و پیروانی چرا از این تیم راهی تیمهای عربی شدند و بازیکنانی چون کنعانی، پورعلی گنجی، ترابی، گولسیانی و... چرا به عضویت این تیم درآمدند؟ کریم باقری، افشین پیروانی، سیدجلال حسینی، سروش رفیعی یا همین خلیلزاده، ترابی و اسماعیلیفر، به چه دلیل از تیمهای سابقشان به پرسپولیس پیوستند؟ مهدی طارمی چرا رفت و باز آمد؟ دلیل این آمد و شدها نیز که سوای دلیل بیرانوند نبوده و نیست! پس چرا دوگانگی در برابر علتی واحد؟! بیرانوند و حتی ترابی و اسماعیلیفر به دلیل پول بیشتر پرسپولیس را ترک کردند، همانگونه که برای پول بیشتر به این تیم آمده بودند و این انتقالات در فوتبال حرفهای امری مرسوم است که به دلیل شرایط کنونی، دیگر چون دهه ۶۰ به قبل چندان ناپسند هم نیست. اینکه بگویند نحوه جدا شدنش درست نبوده و باعث چنین واکنشهایی شده است، قابل قبول نیست؛ هرگز دلیلی بر توهین (آن هم ناموسی) نمیشود؛ اگر جدا شدن وی در بر دارنده تخلفی است که مقصرش جای دیگری است که اقدام قانونی نکرده است؛ همانگونه که در برابر تخلف مشهود مهدی طارمی از اقدام قانونی سر باز زدند و پرسپولیس از آن منتفع شد! روزی در قبال حرکت زشت همین بیرانوند نسبت به طرفداران رقیب، مدافع جانانهاش شدید و همگی از صدر تا ذیل باشگاه استوری کردید «همه ما بیرانوند» هستیم و امروز در قبال توهین و ناسزای همگانی به مادر همان کسی که همگی او بودید، سکوت که هیچ، بهانهجویی و سفسطه هم میکنید؟ آیا اگر جای بیرانوند یا هر بازیکن دیگر، خودتان مخاطب این الفاظ بودید نیز چنین ادلهای میتراشیدید؟!
باشگاه پرسپولیس که همواره در بیانیهها و رفتارهایش، موضع طلبکارانه و حق بهجانب میگیرد، این بار نیز بدون یک عذرخواهی خشک و خالی از سنگربان سابقش، خود را قربانی(!) تلقی کرده است!
بدون تعارف باید گفت متاسفانه سکوت برخی در قبال چنین رفتارهای مشمئزکنندهای، چندان بیربط با رضایتمندیشان از آن نیست که اگر غیر از آن بود، واکنشی ولو زبانی را شاهد بودیم. بیرانوند در این سالها به لحاظ رفتاری اشتباهات کمی نداشته - و ندارد - و شاید از منظر پولدوستی بیش از حد هم مورد انتقاد باشد، چنانکه بر خیلی بازیکنان دیگر نیز، چنین انتقادی وارد است ولی هیچ مجوزی بر توهین ناشایست به ناموسش آن هم در سطح گسترده نمیشود.
آقایان! روزگار از این بازیها زیاد دارد و نباید از چرخش فلک و مثل «آسیاب به نوبت» غافل بود و با سکوت بیجا آن هم در باشگاهها که عنوان فرهنگیشان مقدم بر ورزشی آمده است، شریک چنین بدفرهنگی مذمومی شد.
ارسال به دوستان
نقد سینمایی و سیاسی سریال «روز شغال» و پیامدهای جهانی آن
تعلیق برای سیاست
مهرداد احمدی، خبرنگار: سریال «روز شغال» اثری است که در دو سطح سینمایی و سیاسی قابل بررسی است؛ از یک سو، روایت آن در بستری جاسوسی و امنیتی شکل میگیرد که تلاش میکند مخاطب را با پیچیدگیهای روایی و فضاسازی دقیق جذب کند و از سوی دیگر، پیامهای سیاسی آن درباره نقش انگلستان و متحدانش در تحولات بینالمللی، حاوی نقدها و پیامهای مشخصی است که نیاز به واکاوی دارد. از منظر سینمایی، سریال روز شغال با ساختاری خوشریتم و روایت چندلایه، توانسته است در ژانر جاسوسی - امنیتی جایگاه خوبی برای خود دستوپا کند. فیلمنامه، با تمرکز بر تعلیق و پیچشهای داستانی، از همان ابتدا مخاطب را درگیر میکند. معرفی شخصیتها بویژه مأموران MI6 و اهداف آنها، بهخوبی در خدمت پیشبرد داستان است. هرچند برخی شخصیتها سطحیتر از انتظار پرداخت شدهاند اما نقاط قوت در ارائه کاراکترهای چندوجهی، بویژه شخصیتهای خاکستری، این ضعف را جبران میکند. از نظر تکنیکهای بصری، سریال موفق میشود با استفاده از فیلمبرداری واقعگرایانه و تدوین سریع، حس تنش و فوریت را به مخاطب منتقل کند. صحنههای تعقیبوگریز و عملیاتهای میدانی، با طراحی دقیق و نورپردازیهای سرد، فضایی گیرا و اضطرابآور خلق کردهاند. با این حال، برخی صحنهها به دلیل استفاده بیش از حد از جلوههای ویژه و کمتوجهی به جزئیات، باورپذیری لازم را ندارند. دیالوگنویسی از نقاط قوت فیلمنامه است. گفتوگوها، بویژه در سکانسهای مربوط به جلسات MI6 یا مذاکرات با متحدان، تنشهای روانی و سیاسی را بهخوبی به تصویر میکشند اما گاهی دیالوگها به شعارهای سیاسی یا توضیح واضحات تبدیل میشوند که به ریتم روایت ضربه میزند. یکی از نقاط قوت برجسته سریال روز شغال در حوزه سینمایی، استفاده از عناصر بصری و فرمی برای ایجاد تنش و تعلیق است. این سریال با بهرهگیری از نورپردازی سرد و فضاسازیهای محصور، توانسته است حس محدودیت و ناامنی را بهخوبی به مخاطب منتقل کند. به عنوان مثال، طراحی صحنههای مربوط به اتاقهای جلسات MI6 یا پایگاههای نظامی، بهگونهای است که ترکیبی از کنترل و اضطراب را نشان میدهد. این ترکیب، در کنار زاویههای دوربین بسته و تدوین سریع، تجربهای تنشآلود برای بیننده ایجاد میکند. از سوی دیگر، ساختار روایی سریال نیز شایسته بررسی عمیقتر است. یکی از ویژگیهای کلیدی روز شغال، استفاده از روایت چندخطی است که در آن داستانهای مختلف بهصورت موازی پیش میروند و در نهایت به یک نقطه مشترک میرسند. این تکنیک اگرچه در بسیاری از لحظات موفق عمل میکند اما گاهی به دلیل شلوغی بیش از حد، باعث سردرگمی مخاطب میشود، بویژه زمانی که شخصیتهای فرعی متعددی معرفی میشوند که هر یک دارای داستانهای پیچیده و جزئیات زیاد هستند، روایت دچار افت تمرکز میشـــود و ارتباط مخاطب با خط اصلی داستان دشوار میشود. یکی از مسائل قابلتوجه در سریال، عدم توازن در شخصیتپردازی است. شخصیت مأمور اصلی MI6، با وجود پیچیدگیها و تضادهای درونی، بهطور کامل توسعه پیدا نمیکند. در حالی که سریال تلاش میکند او را به عنوان فردی با انگیزههای شخصی و اخلاقی پیچیده نشان دهد اما در نهایت این کاراکتر به یک قهرمان استاندارد در ژانر جاسوسی تقلیل مییابد. این امر باعث میشود تعاملات احساسی و روانی او با دیگر شخصیتها عمق کافی نداشته باشد.
از ســوی دیــگــر، شخصیتهای منفی سریال مانند رهبران گروههای تروریست یا بازیگران محلی در افغانستان، بهصورت کاملا کلیشهای و سطحی طراحی شدهاند. این شخصیتها نهتنها فاقد پیچیدگیهای روانشناختی لازم هستند، بلکه انگیزههای آنها نیز بهطور کامل و منطقی توضیح داده نمیشود. چنین رویکردی، نهتنها از ارزش دراماتیک داستان میکاهد، بلکه تصویری سادهانگارانه از واقعیتهای سیاسی و اجتماعی ارائه میدهد. موسیقی متن سریال روز شغال یکی از عناصری است که بهشدت در ایجاد فضای پرتنش و تعلیق مؤثر عمل میکند. استفاده از ضربآهنگهای سنگین و نامتعارف، بویژه در صحنههای تعقیبوگریز یا جلسات محرمانه، حس پیشبینیناپذیری را تقویت میکند. همچنین طراحی صوتی سریال، با توجه دقیق به جزئیات مانند صدای پای ماموران در راهروهای سرد MI6 یا صدای ناگهانی انفجارها در میدانهای جنگ، بر واقعگرایی و تأثیرگذاری حسی آن افزوده است. با این حال، در برخی لحظات، موسیقی متن بیش از حد تهاجمی عمل میکند و به جای همخوانی با صحنهها، بر آنها غالب میشود که این امر میتواند تجربه مخاطب را مختل کند. یکی از چالشهای اساسی سریال، عدم انسجام در تدوین برخی صحنههاست. اگرچه تدوین سریع و تغییرات مکرر زوایای دوربین به ایجاد حس هیجان کمک میکند اما در برخی لحظات، بویژه در سکانسهای اکشن، باعث کاهش وضوح بصری میشود. به عنوان مثال، در صحنههای مربوط به تعقیب و گریز در خیابانهای افغانستان، سرعت بیش از حد تدوین و زوایای پرشده باعث میشود مخاطب نتواند بهخوبی جزئیات اتفاقات را دنبال کند.
همچنین طراحی قاببندیها در برخی صحنهها اگرچه خلاقانه است اما گاهی به نمادگرایی سطحی محدود میشود. برای مثال، صحنههایی که ماموران MI6 در مقابل پرچم انگلستان دیده میشوند، بهوضوح تلاشی است برای تأکید بر ملیگرایی و نقش برجسته MI6 اما این نوع نمادگرایی در برخی مواقع به جای تأثیرگذاری عاطفی، تنها به انتقال پیام مستقیم و شعاری ختم میشود.
عملکرد بازیگران اصلی سریال، هرچند در مجموع قابل قبول است اما در برخی لحظات فاقد عمق احساسی لازم به نظر میرسد. بازیگر نقش مامور MI6، اگرچه توانسته است لحظات تنش و درگیری روانی را بهخوبی به تصویر بکشد اما در سکانسهای احساسیتر، مانند مواجهه با قربانیان عملیاتها، از انتقال حس همدلی عاجز است. این ضعف، تا حدی ناشی از محدودیتهای فیلمنامه در توسعه شخصیت او نیز هست.
در مقابل، بازیگران فرعی، بویژه شخصیتهای محلی در افغانستان، بهوضوح قربانی کلیشهسازیهای فیلمنامه شدهاند و نتوانستهاند عمق و باورپذیری لازم را ارائه دهند. این امر باعث میشود مخاطب نتواند ارتباطی عاطفی یا فکری با این شخصیتها برقرار کند.
در مجموع، سریال روز شغال از منظر سینمایی، اثری خوشساخت با نقاط قوت در فضاسازی، موسیقی متن و برخی بخشهای روایت است اما ضعفهایی همچون شخصیتپردازی سطحی، تدوین ناهماهنگ و استفاده بیش از حد از کلیشهها، از انسجام کلی اثر کاسته است. این سریال اگرچه در ایجاد تعلیق و جذابیت لحظهای موفق عمل میکند اما در ارائه یک روایت چندبعدی و عمیق، دچار کاستیهای جدی است که نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
از منظر سیاسی، سریال روز شغال بهوضوح بازتابی از نگرش انگلستان به نقش جهانی خود است. MI6 به عنوان نهاد محوری سریال، نهتنها به عنوان یک دستگاه اطلاعاتی، بلکه بهمثابه «محور امنیت جهانی» به تصویر کشیده شده است. در این نگاه، انگلستان همچنان خود را قدرتی میبیند که میتواند و باید در تمام بحرانهای بینالمللی مداخله کند. این نوع نگاه، ریشه در تفکر امپراتوری دارد که بر اساس آن، انگلستان نقش تعیینکنندهای در مدیریت جهان بازی میکند. سریال تلاش میکند این ایده را القا کند که بدون مداخله انگلستان و متحدانی مانند ایالات متحده، بسیاری از بحرانهای جهانی به بنبست خواهند رسید. حتی در مواردی که عملیاتهای MI6 با شکست یا چالش مواجه میشود، باز هم روایت بهگونهای پیش میرود که انگلستان را به عنوان نیرویی اجتنابناپذیر در برقراری نظم جهانی معرفی میکند.
* نقد حضور انگلیس در افغانستان
یکی از جنبههای قابلتوجه سریال، انتقاد آشکار از نحوه حضور و عملکرد نیروهای انگلیسی در افغانستان است. سریال، هرچند در بسیاری از بخشها نگاه مثبتی به نقش MI6 و نیروهای غربی دارد اما در بخشهایی از روایت خود به شکستها، فساد و ناکارآمدیهای این نیروها در مدیریت بحرانهای افغانستان میپردازد. این انتقادها بویژه در بازنمایی صحنههایی از عملیاتهای میدانی یا دیپلماسیهای ناکام، بهوضوح نشان میدهد که انگلستان در برخورد با پیچیدگیهای محلی و فرهنگی افغانستان دچار اشتباهات راهبردی شده است. با این حال، حتی این نقدها نیز در نهایت در خدمت بازنمایی قدرت MI6 قرار میگیرند. سریال، در تلاش برای بازسازی وجهه انگلستان، از شکستها برای نشان دادن «ضرورت اصلاح» استفاده میکند و سعی دارد این پیام را منتقل کند که با وجود چالشها، انگلستان همچنان تنها نیرویی است که میتواند در مواجهه با بحرانها موفق باشد. سریال روز شغال در سطح سینمایی، اثری خوشساخت و جذاب است که با پرداختن به عناصر امنیتی و جاسوسی، توانسته مخاطبان این ژانر را راضی کند اما در سطح سیاسی، این اثر بازتابی از نگرش امپراتوری انگلستان به نقش جهانی خود است. هرچند سریال در برخی موارد به نقد عملکرد نیروهای انگلیسی بویژه در افغانستان میپردازد اما این نقدها صرفاً در خدمت تقویت تصویر قدرت MI6 و جایگاه انگلستان در نظم جهانی قرار میگیرند. در نتیجه، روز شغال را میتوان اثری دانست که در پس یک روایت امنیتی، پیامهای سیاسی خاصی را به مخاطب القا میکند.
* بازخوانی عمق پیامهای استعمارگرانه در سریال
برای درک عمیقتر ماهیت سیاسی و امنیتی سریال روز شغال، باید به مضامین پنهان و ساختار ایدئولوژیک آن توجه بیشتری داشت. این سریال، در لایههای زیرین خود از همان ذهنیت استعماری بهره میبرد که انگلستان را به عنوان «مرکز ثقل امنیت جهانی» معرفی میکند. چنین تصویری نهتنها تحلیلی نادرست از واقعیتهای ژئوپلیتیکی معاصر است، بلکه بازتولید دیدگاهی است که میخواهد بهطور ناخودآگاه نقش مداخلهگری انگلستان و غرب را توجیه کند. ساختار سریال به گونهای طراحی شده که انگلستان و MI6 را در قالب نیرویی معرفی کند که دائما در حال نجات جهان از بحرانهای ساختگی یا واقعی است. شخصیتپردازی ماموران MI6 و روایت عملیاتهای آنان، بهگونهای تنظیم شده است که نقش این نیروها را در مهار آشفتگیها و تهدیدهای امنیتی اجتنابناپذیر جلوه دهد اما این تصویرسازی، بهوضوح از تحلیل تکبعدی و خطی بهره میبرد؛ به این معنا که سریال هرگونه بازیگران محلی یا منطقهای را صرفا به عنوان عناصر فرعی و ناکارآمد به تصویر میکشد. یکی از نقدهای جدی که به این دیدگاه وارد است، این است که چنین رویکردی نوعی «ناسیونالیسم امنیتی» را تقویت میکند. این ایده که جهان، بدون نظارت انگلستان و متحدان غربی، در معرض فروپاشی است، خود بازتابی از ذهنیت استعماری و احساس برتری فرهنگی و سیاسی است. این در حالی است که واقعیتهای تاریخی و معاصر، بارها نشان دادهاند که بسیاری از مداخلات انگلستان و متحدانش، نهتنها مشکلات را حل نکرده، بلکه بحرانهای جدیدی را ایجاد کرده است.
یکی از ابزارهای کلیدی سریال روز شغال برای پیشبرد روایت سیاسی خود، خلق دشمنانی است که تهدیدی برای «نظم جهانی» انگلستان به شمار میآیند. این دشمنان، چه در قالب گروههای تروریستی، چه در قالب دولتهای به اصطلاح سرکش، همواره بهگونهای به تصویر کشیده میشوند که حضور MI6 و غرب را برای کنترل آنها ضروری سازد. در این میان، شخصیتپردازی دشمنان، بهشدت کلیشهای و تکبعدی است. برای مثال، در بخشهایی از سریال که به بحرانهای خاورمیانه یا افغانستان میپردازد، بازیگران محلی اغلب به عنوان افرادی فاقد سازماندهی و فاقد درک از پیچیدگیهای امنیتی جهانی نشان داده میشوند. این تصویرسازی، بهطور غیرمستقیم، پیامدهای مداخلات غرب را طبیعی جلوه میدهد و توجیهی برای تداوم حضور نظامی و اطلاعاتی انگلستان ارائه میکند.
* نقد روایت افغانستان: از واقعیت تا تصویرسازی گزینشی
یکی از جنبههای برجسته این سریال، بازنمایی حضور انگلستان در افغانستان است. در این روایت، هرچند انتقادهایی به فساد و ناکارآمدی نیروهای غربی مطرح میشود اما این انتقادها بهگونهای کنترلشده و محدود بیان میشوند که نقش MI6 همچنان مثبت و ضروری جلوه کند. این نوع روایت، بر اساس الگوی «نقد از درون» عمل میکند؛ الگویی که با پذیرش اشتباهات جزئی، قصد دارد ساختار کلان قدرت را تقویت کند. برای مثال، در صحنههایی که به عملیاتهای MI6 در افغانستان میپردازد، مشکلاتی همچون ناهماهنگیهای اطلاعاتی، فساد نیروهای محلی و سوءمدیریت مورد اشاره قرار میگیرد اما این مشکلات، بهجای آنکه به عنوان پیامدهای سیاستهای استعماری انگلستان تحلیل شوند، بیشتر به عنوان موانعی معرفی میشوند که MI6 مجبور است بر آنها غلبه کند. این رویکرد، نهتنها از بازخوانی انتقادی گذشته استعماری انگلستان سر باز میزند، بلکه بهطور غیرمستقیم سیاستهای مداخلهجویانه غرب را توجیه میکند.
سریال روز شغال، در کنار روایت امنیتی خود، بهوضوح حامل پیامهای دیپلماتیک و ایدئولوژیک است. این پیامها، در بسیاری از صحنهها بهطور آشکار یا پنهان به مخاطب منتقل میشوند. یکی از این پیامها، تأکید بر نقش انگلستان در مدیریت بحرانهای جهانی است. برای مثال، همکاریهای MI6 با دیگر دستگاههای اطلاعاتی، بویژه سازمان سیا، بهگونهای به تصویر کشیده میشود که انگلستان را در جایگاه رهبری نشان دهد. این همکاریها نهتنها برتری اطلاعاتی و عملیاتی MI6 را برجسته میکند، بلکه به مخاطب القا میکند که اتحاد میان انگلستان و ایالات متحده، تنها راهحل ممکن برای مقابله با تهدیدهای جهانی است. این نوع روایت، بازتابی از سیاستهای جهانی انگلستان است که همچنان خود را به عنوان قدرتی تأثیرگذار در امور بینالمللی معرفی میکند اما این تصویرسازی واقعیتهایی همچون افول تدریجی قدرت انگلستان در عرصه جهانی، شکستهای پیدرپی در سیاستهای خاورمیانه و ناتوانی در مدیریت بحرانهای منطقهای را نادیده میگیرد. یکی از جنبههایی که در سریال روز شغال بهطور کامل نادیده گرفته شده، پیامدهای انسانی سیاستهای مداخلهجویانه انگلستان و متحدانش است. در سریال، عملیاتهای MI6 همواره به عنوان اقدامی ضروری و اجتنابناپذیر نشان داده میشود، در حالی که پیامدهای این عملیاتها بر جوامع محلی کاملا نادیده گرفته میشود. برای مثال، در صحنههایی که به حملات هوایی یا عملیاتهای نظامی در افغانستان اختصاص دارد، هیچگونه اشارهای به تلفات غیرنظامیان یا نابودی زیرساختهای محلی نمیشود. این نادیده گرفتن، بازتابی از نگرشی است که پیامدهای انسانی سیاستهای استعماری و مداخلهجویانه را بیاهمیت میشمارد.
* بازتولید ایدئولوژی قدرت در قالب سرگرمی
روز شغال با وجود جذابیتهای سینمایی و تعلیقهای روایت، اثری است که بهوضوح در خدمت بازتولید ایدئولوژی قدرت انگلستان عمل میکند. این سریال با بهرهگیری از روایتهای امنیتی و جاسوسی، تلاش میکند نقش انگلستان را به عنوان نیرویی باثبات و تعیینکننده در نظم جهانی به مخاطب القا کند.
هرچند نقدهایی به عملکرد MI6 و حضور نیروهای انگلیسی در افغانستان مطرح میشود اما این نقدها صرفا در خدمت تقویت مشروعیت کلان ساختار قدرت قرار دارند. این سریال به عنوان اثری سیاسی - امنیتی، حامل پیامی است که انگلستان را همچنان قدرتی بلامنازع معرفی و مداخلات این کشور را در بحرانهای جهانی توجیه میکند اما واقعیتهای تاریخی و معاصر، بهوضوح نشان میدهند که این تصویرسازی، فاصله بسیاری با حقیقت دارد.
بنابراین، روز شغال را میتوان اثری دانست که در پوشش روایت سینمایی و امنیتی، به بازتولید ایدئولوژی استعماری انگلستان میپردازد.
ارسال به دوستان
رهبر انقلاب در دیدار جمعی از مسؤولان نظام سفرای کشورهای اسلامی و قشرهای مختلف مردم :
پشت لبخندهای دیپلماسی کینههای پنهان نهفته است
دیپلماسی با چشمان باز
گروه سیاسی: در سالروز بعثت پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی(ص)، صبح دیروز رؤسای 3 قوه و جمعی از مسؤولان نظام، سفرای کشورهای اسلامی و قشرهای مختلف مردم با حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی دیدار کردند. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، رهبر انقلاب در این دیدار بعثت را جریانی مستمر و همیشگی و مهمترین درس آن برای جوامع بشری بویژه مسلمانان را بهکارگیری عقل و ایمان به منظور ایجاد تحول فکری و ادراکی دانستند و تأکید کردند: در دوره کنونی، جریان مقاومت که از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد، جلوهای از بعثت است که با بهکارگیری عقل و ایمان توانست ملتهای مسلمان و حتی غیرمسلمانان را بیدار کند و به زانو در آمدن رژیم صهیونیستی در مقابل غزه و لبنان نتیجه همان مقاومت است.
حضرت آیتالله خامنهای با تبریک عید مبعث به ملت ایران و امت اسلامی و همه آزادیخواهان و آزادگان جهان، تقارن این عید با ماه بهمن یعنی ماه پیروزی انقلاب اسلامیِ برخاسته از جریان بعثت را گرامی داشتند و گفتند: بعثت یکی از بزرگترین و برترین رخدادهای تاریخ بشریت است، چرا که با ایجاد تحول عظیم فکری و ادراکی، تحولی عظیم و بینظیر در مردم آن دوره و ادوار پس از آن ایجاد کرد.
ایشان ابزار پیامبران برای ایجاد تحول در جوامع بشری را 3 عنصر عقل و ایمان خواندند و افزودند: پیامبران با بیدار کردن عقل و ایمان موجود در درون انسانها، به بشر برای یافتن راه رشد و صراط مستقیم کمک میکنند و علت تأکید مکرر قرآن بر تفکر، تعقل و تدبر همین مساله است.
رهبر انقلاب، ایمان و رکن اصلی آن یعنی توحید را شاکله جهانبینی اسلامی و پایه تشکیل جامعه اسلامی خواندند و خاطرنشان کردند: بعثت حادثهای دفعی و مخصوص یک روز نیست، بلکه جریانی مستمر و همیشگی است که به شرط بهکارگیری عقل و ایمان، میتوان از برکات و درسهای آن در همه دورهها برای ایجاد تحول فکری و عملی و اصلاح مشکلات استفاده کرد.
ایشان یکی از پیامهای مهم بعثت برای همه دولتها و ملتهای مسلمان را باور به حقیقتِ «از آن خدا دانستن عزت» خواندند و گفتند: با برخورداری از عزت الهی، هیچ دشمن و عامل بیگانهای قادر به اثرگذاری منفی در هیچ از یک ساحتهای روحی و جسمی نخواهد بود.
حضرت آیتالله خامنهای نگاه عقلانی به حوادث امروز دنیا را برای همه بویژه مسؤولان ایران بزرگ و اسلامی ضروری برشمردند و در تبیین رویکرد استعمار برای غارت جوامع بشری گفتند: تاریخ استعمار نشاندهنده 3 مرحله «غارت منابع طبیعی»، «غارت فرهنگی و تخریب فرهنگهای اصیل» و «غارت و تصرف هویت ملی و دینیِ» ملتها است و امروز نیز دستگاههای قدرتمند و شیطانی عالم در حال تحمیل هر سه مرحله استعمار علیه ملتها هستند.
ایشان دولت آمریکا را در رأس قدرتهای استکباری و استعمارگر و دولتی تحت نفوذ قدرتمندان مالی جهان خواندند و افزودند: کارتلهای بزرگ مالی هر روز به شیوهای برای تغییر هویت و مصالح ملتها و گسترش نفوذ استعماری خود در حال نقشه کشیدن هستند و به تعبیر قرآن، هر چه شما را دچار مشکل کند آنها میپسندند.
رهبر انقلاب با اشاره به آیاتی از قرآن کریم که بغض و کینه دشمنان اسلام را بزرگتر از آنچه بر زبان و رفتار آنها جاری است میداند، گفتند: اینکه نمایندگان کنگره آمریکا برای قاتل و عامل تکهتکه کردن هزاران کودک کف میزنند و او را تشویق میکنند یا به کاپیتان ناو آمریکایی که هواپیمای مسافری ایران با ۳۰۰ سرنشین را سرنگون کرد مدال تشویقی میدهند، نمونههایی از باطن خبیث و دشمنیها و کینههای آنها است که پشت لبخندهای دیپلماسی پنهان است و باید در مقابل این حقایق، چشمان خود را باز کنیم و به تعبیر قرآن، به دنبال دوستی پنهانی با آنها نباشیم.
ایشان با تأکید بر ضرورت هوشیاری در مواجهات جهانی، تاکید کردند: باید مراقب باشیم که با چه کسی مواجهیم و با چه کسی معامله میکنیم و حرف میزنیم.
حضرت آیتالله خامنهای، جریان مقاومت در دوره کنونی را رشحهای از بعثت نبوی و برخاسته از انقلاب اسلامی ایران خواندند و با اشاره به پیروزی شگفتانگیز غزه گفتند: این منطقه کوچک و محدود توانست رژیم تا دندان مسلح صهیونیستی و متکی به پشتیبانی کامل آمریکا را به زانو درآورد و این پیروزی ناشی از به کار بستن عقل و ایمان و دل بستن به خدا و اعتقاد به عزت الهی است.
ایشان ایستادگی حزبالله سرافراز با وجود خسارت از دست دادن شهید نصرالله را نمونهای دیگر از جلوههای درخشان مقاومت در عصر حاضر برشمردند و افزودند: مگر چند انسان بزرگ در دنیا در حد و اندازه سیدحسن نصرالله وجود دارد؟ با از دست رفتن چنین شخصیتی و در حالی که دوست و دشمن خیال کردند کار حزبالله تمام شد، حزبالله نشان داد نهتنها پایان نیافته است بلکه در مواردی با انگیزه بیشتر در مقابل رژیم صهیونیستی ایستادگی کرد.
در ابتدای این دیدار رئیسجمهور، هدف بعثت انبیا را اقامه حق و عدالت برای از بین بردن اختلافات و درگیریها برشمرد و با اشاره به نخستین اقدام پیامبر اکرم پس از هجرت به مدینه برای ایجاد پیمان برادری میان قبائلِ دارای اختلاف دیرینه گفت: امروز بیش از همیشه ایران، جوامع اسلامی و همه ملل به پایبندی به این نگاه احتیاج دارند.
آقای پزشکیان در پایان با اشاره به جنایات قدرتها و ریختن خون مسلمانان و کودکان به بهانههای مختلف، خاطرنشان کرد: با وحدت و انسجام مسلمانان، زمینه تحقق عدالت فراهم و خواب ستمکاران برای تداوم جنگ و خونریزی آشفته خواهد شد.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد؛ تعلیق کمکهای خارجی آمریکا؛ ضربهای مهلک به اپوزیسیون ایران
عاقبت مزدوری!
گروه سیاسی: دولت دونالد ترامپ دستور تعلیق کمکهای خارجی ایالات متحده را به مدت ۹۰ روز صادر کرده است. بخش عمده این کمکها که تنها در سال ۲۰۲۳ بالغ بر ۶۸ میلیارد دلار بود، به نهادها و گروههای اپوزیسیون ایرانی اختصاص مییافت که سالها با اتکا به این کمکها به فعالیتهای ضدایرانی مشغول بودند. این تصمیم نهتنها باعث شوک و سردرگمی گستردهای میان این گروهها شده، بلکه به نظر میرسد دوران طلایی مزدوری و اذیت مردم ایران توسط آنها نیز به پایان رسیده است.
به گزارش «وطن امروز»، اپوزیسیون ایران که سالها با حمایت مالی دولت آمریکا به فعالیتهای خود ادامه میداد، اکنون با تعلیق این کمکها بشدت نگران شده است.
شبکه فارسیزبان بیبیسی در همین رابطه برنامهای ویژه روی آنتن برد تا به وضعیت نامعلوم اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران در صورت قطع شدن کمکهای آمریکا بپردازد.
خبرنگار بیبیسی در این باره اظهار داشت: «من با چندین منبع درون این نهادها صحبت کردم و متوجه شدم بسیاری از آنها مجبور به اخراج نیروهای خود شدهاند. این موضوع نه تنها بر نیروی انسانی این سازمانها تأثیر گذاشته، بلکه باعث شده است بسیاری از پروژههای ضدایرانی آنها متوقف شود. بسیاری از این افراد که سالها با پول آمریکا زندگی میکردند، اکنون با بحران مالی مواجه شدهاند و نمیدانند چگونه باید زندگی خود را ادامه دهند».
بر اساس گزارش بیبیسی فارسی، در یکی دو روز گذشته حدود ۳۰ نهاد و گروه اپوزیسیون ایرانی جلسهای اضطراری تشکیل دادهاند تا وضعیت خود را بررسی کنند. این جلسه بیشتر باعث سردرگمی، هراس و وحشت در میان این گروهها شده است، چرا که برخی از آنها نامههای متفاوتی دریافت کردهاند و مشخص نیست آیا این کمکها به طور کامل قطع شده یا تنها به مدت 3 ماه به حالت تعلیق درآمده است.
یکی از اعضای این نهادها به بیبیسی گفته است: «با قطع منابع مالی، کار ما بسیار دشوار خواهد شد. بسیاری از ما تنها منبع درآمدمان همین پولی بود که از این سازمانها دریافت میکردیم. از دست دادن این درآمد میتواند به معنای پایان کار ما باشد. ما نمیدانیم چگونه باید زندگی خود را ادامه دهیم».
کارشناسان معتقدند این تصمیم ترامپ ضربهای مهلک به اپوزیسیون ایران وارد کرده است. بسیاری از این گروهها که سالها با حمایت مالی آمریکا به فعالیتهای ضدایرانی مشغول بودند، اکنون با بحران مالی مواجه شدهاند و توانایی ادامه کار خود را از دست دادهاند.
خبرنگار بیبیسی فارسی در این باره میگوید: «سازمانهای حقوق بشر و NGOها پول زیادی ندارند و قرار نیست کسی با این حقوقها پولدار شود. این منبع درآمد بسیار کمی است و قطع آن میتواند به معنای پایان کار بسیاری از این نهادها باشد. بسیاری از این افراد که سالها با پول آمریکا زندگی میکردند، اکنون با آیندهای تاریک مواجه هستند».
* پایان پولپاشی برای اپوزیسیون
دولت ترامپ به وضوح عزم خود را برای کاهش هزینههای خارجی اعلام کرده است. خروج از سازمان جهانی بهداشت و پیمان تغییرات اقلیمی پاریس، همچنین طرح بحث خروج از ناتو و لزوم افزایش هزینههای اداره ناتو توسط کشورهای اروپایی، نشاندهنده این تغییر رویکرد است. به نظر میرسد دولت جدید آمریکا در حال قطع یا کاهش منابع مالی به گروههای مختلف و هزینه کردن برای معاهدات خارجی است. کارشناسان بر این باورند دوران پولپاشی آمریکا برای اپوزیسیون ایرانی به پایان رسیده است.
با تعلیق کمکهای مالی، بسیاری از گروههای اپوزیسیون که سالها به این منابع وابسته بودند، اکنون با چالشهای جدی مواجه شدهاند. این موضوع میتواند به کاهش نفوذ آمریکا در منطقه و تقویت موقعیت ایران منجر شود. در عین حال، این اقدام ممکن است باعث شود برخی از این گروهها به دنبال منابع مالی جدیدی باشند که میتواند به تغییر در ساختار و استراتژیهای آنها بینجامد. به هر حال، آینده اپوزیسیون ایران در هالهای از ابهام قرار دارد.
پس از آشوبهای سال ۱۴۰۱ و هزینههای گزافی که ایالات متحده در این التهابات و آشوبها متحمل شد، به این نتیجه رسید اپوزیسیون ضد جمهوری اسلامی ایران نتوانسته است تأثیرگذاری خود را در داخل کشور حفظ کند.
علاوه بر این، ایالات متحده به دنبال جذب و ایجاد جریانهای جدید ضد ایرانی است. این تغییر در سیاستها میتواند تأثیرات عمیقی بر وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران، همچنین آینده اپوزیسیون ایرانی داشته باشد. در این راستا، تحلیلگران بر این باورند رویکرد جدید آمریکا ممکن است به شکلگیری تحولات جدیدی در عرصه سیاسی ایران منجر شود.
ارسال به دوستان
رئیس سازمان بهزیستی در گفتوگو با «وطن امروز»: کاهش یک سوم طلاقهای توافقی با انجام مشاوره زوجین در سامانه خدماترسانی بهزیستی
تصمیم علیه طلاق
گروه اجتماعی: رئیس سازمان بهزیستی کشور میگوید اثرگذاری مداخلات حرفهای مشاوران به زوجهای در آستانه طلاق موجب شده است حدود یک سوم از آنها با دریافت مشاورههای تخصصی، سازش کنند و به زندگی خود ادامه دهند. بررسیها نشان میدهد بیشترین متقاضیان طلاق توافقی زوجهای جوانی هستند که در سالهای ابتدای زندگی به دلیل عدم مهارت همسرداری، ناتوانی بر فائق شدن بر چالشهای زندگی امروزی، مسائل و مشکلات مالی، شغلی، فرزندآوری و... دچار مشاجره میشوند تا جایی که کار آنها بعضا به طلاق میکشد. این در حالی است که بحث و دعوا در زندگی هر زوجی رخ میدهد، چرا که 2 فرد با 2 دنیای متفاوت و همچنین سلیقهها و شاید نگرشهای متفاوت در کنار یکدیگر قرار میگیرند، بنابراین باید پذیرفت اختلافنظر جزء جداییناپذیر زندگی هر زوج است که البته به مرور زمان مشکلات حل میشود.
به طور کلی اینکه چرا طلاق در سالهای اول زندگی بیشتر است به عوامل مختلفی بازمیگردد. برخی از زوجین تنها به یک دلیل و برخی دیگر با مجموعهای از دلایل به سمت طلاق گرایش پیدا میکنند. در هر حال، تصمیمگیری سریع در این شرایط برای برخی افراد پشیمانی نیز به همراه داشته است. به گفته کارشناسان، یک مشکل بسیار شایع در میان زوجین، شناخت ناکافی از توانمندیها، علاقهها، انتظارات، هدفها و... است. این مشکل بیشتر در میان افرادی که از مشاوره پیش از ازدواج استفاده نکرده و به علاقه ظاهری اکتفا کردهاند، شایع است. در نتیجه، با شروع زندگی با دنیای متفاوتی مواجه میشوند که باید با آن سازگار شوند. پس زمانی که احساس کنند این زندگی با انتظاراتشان متفاوت است، درخواست طلاق میدهند یا برای جدایی به توافق میرسند، این در حالی است که زوجین باید بدانند با گذشت زمان و تعامل بیشتر با همسر با شرایط خود سازگار میشوند. در چنین شرایطی زوجهایی که قصد جدایی دارند نباید خیلی سریع تصمیم به طلاق بگیرند بلکه با انجام مشاورههای تخصصی میتوانند فرصتی را برای ادامه زندگی به خود بدهند.
در این باره سیدجواد حسینی، رئیس سازمان بهزیستی در گفتوگو با «وطن امروز» با بیان اینکه طلاق یکی از آسیبهای اجتماعی است که نه فقط بری زوجین بلکه برای فرزندان طلاق عواقب سختی را در پی دارد، افزود: اکنون سامانههای مشاوره برای زوجهایی که قصد طلاق دارند تعبیه شده است و آنها میتوانند از مشاورههای تخصصی اثربخش بهرهمند شوند.
وی با بیان اینکه سامانه فعالیتهای ارتقایی روانشناختی و مشاوره با ۳ هزار و ۳۰۰ مرکز مشاوره نیز خدمات مشاورهای در عرصههای گوناگون ارائه میکند که در سامانه ثبت میشود افزود: این سازمان هیچ کمبودی در زمینه مشاور ندارد و چنین اقدامی کار ارزشمندی است که باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد تا میزان آمار طلاق در کشور کاهشی شود.
وی به وجود سامانه مشاوره «تصمیم» اشاره کرد و گفت: در این سامانه امسال ۱۸۶ هزار زوج در پایگاه درخواست خود را ثبت کردند که با مداخلات حرفهای مشاوران و آگاهیبخشی آنها نسبت به تداوم زندگی و چگونگی حل مشکلات، نزدیک به ۲۲ درصد متقاضیان طلاق توافقی که سامانه «تصمیم» که ثبتنام کردند به سازش رو آوردند. دکتر حسینی اضافه کرد: خیلی از زوجین تصمیم به طلاق میگیرند ولی با انجام مشاوره از این اقدام صرف نظر میکنند، بنابراین نقش مشاورها برای کسانی که قصد جدایی دارند بسیار ارزشمند و کارساز است و نباید نسبت به این موضوع بیتوجه باشند.
وی در ادامه سازمان بهزیستی را مهمترین سازمان دولت در عرصه خدمات اجتماعی و کنترل و کاهش آسیبهای اجتماعی بر شمرد و با بیان اینکه سامانه ۱۲۳ (اورژانس اجتماعی) از اول امسال تاکنون نزدیک به ۲۷۲ هزار تماس مبتنی بر مداخلات حرفهای را به ثبت رسانده است گفت: همچنین خط تلفن مشاورهای ۱۴۸۰ نیز سالانه نزدیک بر 2 میلیون و ۴۰۰ هزار تلفن دارد که یک میلیون و ۷۰۰ هزار آن به مداخلات حرفهای منجر میشود. وی با بیان اینکه این سازمان همچنین مهمترین سازمان تولیدکننده دادههای اجتماعی است، افزود: سامانههای سراج، رصد آسیبهای اجتماعی، سامانه ۱۲۳ فوریتهای اجتماعی و سامانه مثبت زندگی و سایر سامانهها، یافتههای به روز از بطن جامعه را به شکل زنده و پویا دارا هستند. این یافتهها سرمایههای بزرگ ملی هستند که تحلیل و دادهکاویهای علمی بهترین عامل برای تصمیمگیریهای علمی و دانشبنیان است. حسینی تشریح کرد: به عنوان مثال سامانه ۱۲۳ از اول امسال تاکنون نزدیک به ۲۷۲ هزار تماس مبتنی بر مداخلات حرفهای را به ثبت رسانده است. همچنین خط تلفن مشاورهای ۱۴۸۰ سالانه نزدیک بر 2 میلیون و ۴۰۰ هزار تلفن دارد که یک میلیون و ۷۰۰ هزار آن به مداخلات حرفهای منجر میشود.
* سازش ۱۴ هزار زوج در آستانه طلاق
بخش عمدهای از زوجین در آستانه طلاق با انجام مشاوره خانواده به ادامه زندگی در کنار همسرانشان برمیگردند. در این باره رئیس مرکز وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوه قضائیه گفت: در 3 سال اخیر ۳۰۰ هزار جلسه مشاوره خانواده در سراسر کشور برگزار شد و ۱۴ هزار زوج در آستانه طلاق به خانواده بازگشتند. حسن عبدلیانپور در سومین همایش سراسری هیات مدیرههای مرکز وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوه قضائیه که در شهر مشهد برگزار شد، به گزارش عملکرد مرکز در 3 سال گذشته اشاره کرد و گفت: در دوره گذشته پیگیری آموزش گسترده و توسعه عدالت آموزشی، آموزش ساده حقوق در فضای مجازی و رسانه، توسعه کمی فضای اداری و توسعه خدمات رفاهی برای مجموعه از مهمترین اقدامات مرکز به طور کلی بوده است.
وی با اشاره به اینکه در 3 سال اخیر در حوزه وکالت معاضدتی ۶۸ درصد رشد داشتهایم، افزود: در سال اخیر ۱۳ هزار و ۸۵۲ مورد وکیل معاضدتی، ۱۲ هزارو ۶۸۶ مورد وکیل تسخیری، ۸۶ وکالت اتفاقی، ۲۵۵ هزار و ۴۶۹ مشاوره تلفنی و یک میلیون و ۴۹۰ هزار و ۵۴۵ مشاوره حقوقی داشتهایم. عبدلیانپور درباره مشاوره خانواده گفت: در 3 سال اخیر ۳۰۰ هزار جلسه مشاور خانواده در سراسر کشور برگزار شد و ۱۴ هزار زوج در آستانه طلاق به خانواده بازگشتند.
رئیس مرکز وکلا با اشاره به عرصه مشاوران خانواده به سامانه مسیر اشاره کرد و گفت: این سامانه اکنون در تمام استانها دایر است. وی در ادامه به استفاده از خدمات هوش مصنوعی با دقت بالا در ارائه مشاوره و خدمات حقوقی مرتبط در حوزه مشاوران خانواده اشاره کرد و افزود: اتصال همه محاکم خانواده در سراسر کشور به سامانه مشاوره خانواده و ساماندهی نظام مشاوره خانواده پیرو دستور رئیس قوه قضائیه در سال گذشته مبنی بر مدیریت ارجاع فرآیند مشاوره خانواده انجام شد. عبدلیانپور در ادامه یکی دیگر از موضوعات در حوزه مشاوران خانواده را موضوع تقاضای افزایش صلاحیتها دانست.
رئیس مرکز وکلا بیان کرد: یکی از وظایف اصلی این مرکز رسیدگی به «بحث حقوق عامه» است و یکی از اهداف اصلی قوه قضائیه که همواره مورد تاکید مقام معظم رهبری نیز بود و هست، موضوع مردمیسازی فعالیتهای حقوقی و قضایی است؛ در همین راستا پروندههای کثیرالشاکی به طور ویژه پیگیری میشود و طرح وکالت در مساجد که یکی از جلوههای احیای حقوق عامه است در راستای صیانت و احیای حقوق عامه با تمرکز بر وکالت معاضدتی در جهت مردمیسازی قوه قضائیه انجام شد و در سال جاری این طرح در بقاع متبرکه و کلیساهای کشور برگزار و همچنین تفاهمنامههایی با بهزیستی، بنیاد شهید و امور ایثارگران، ستاد امر به معروف و نهی از منکر و... برای ارائه خدمات معاضدتی انجام شده است. عبدلیانپور از دیگر اقدامات انجامشده در مرکز وکلا در راستای صیانت از حقوق عامه را سامانه ۱۲۹ دانست و گفت: نرمافزار حقوق عامه نیز در راستای احقاق حقوق عامه و برای افزایش دانش حقوقی شهروندان از دیگر اقدامات این مرکز است.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از دلایل تصویب تعرفه 100 درصدی و کاهش تخصیص ارز به واردات خودرو در مجمع تشخیص مصلحت نظام
مصلحت یا منفعت خودرو
گروه اقتصادی: مجمع تشخیص مصلحت نظام رای به کاهش ارز تخصیصی به واردات خودرو از 3.3 میلیارد یورو به 2 میلیارد یورو و افزایش تعرفه واردات از 60 درصد به 100 درصد داد. این موضوع در شرایطی رخ داده که نمایندگان مجلس شورای اسلامی در راستای مطالبه رهبر معظم انقلاب مبنی بر تنظیم بازار برای اجرای این اقدامات در بودجه تاکید داشتند اما به نظر میرسد فشار خودروسازان به دولت و در نهایت فشار دولت به ارکان حاکمیت جواب داد و به نوعی خواسته خودروسازان بر ادامه انحصار بازار به نفع آنها جواب داد.
در ۲ سال گذشته، واردات خودرو و مصوبات مجلس شورای اسلامی تأثیرات مثبتی بر بازار خودرو داشت اما با وجود افزایش قیمت ارز، رابطه سنتی بین نرخ ارز و قیمت خودروهای وارداتی در بازار آزاد از میان رفت. این امر به وضوح نشان داد که خودرو، بویژه خودروهای خارجی، از کالایی سرمایهای به کالایی مصرفی تبدیل شده است.
این تغییر مهم نهتنها به تثبیت قیمتها کمک کرد، بلکه دست سفتهبازان را نیز از بازار خودروی وارداتی کوتاه کرد. تخصیص ارز برای واردات خودرو از افزایش بیرویه قیمت خودرو جلوگیری میکند، همچنین بازارهای ارز و مسکن ساکن میشود. به همین دلیل، واردات خودرو نقش کلیدی در کاهش تورم و تقویت تعادل در بازارهای مالی کشور ایفا کرده است.
بنابراین تصمیم به کاهش ارز تخصیصی و افزایش تعرفه واردات خودرو احتمالا با فشار خودروسازان به دولت و در نهایت تلاش دولت برای تحقق خواسته خودروسازان محقق شد.
افزایش شدید قیمت ارز از 60 به حدود 85 هزار تومان، هزینههای واردات را افزایش داده و قیمت خودروهای خارجی را بهطور قابلتوجهی بالا خواهد برد. بنابراین کاهش ارز تخصیصی و افزایش تعرفه، واردات خودرو را محدودتر کرده و رقابت در بازار را کاهش میدهد. این مساله میتواند تأثیرات منفی بر کیفیت و قیمت خودروهای موجود در بازار بگذارد.
سیاستهای مالی و ارزی باید به گونهای تنظیم شود که ضمن مدیریت منابع، تعادل در بازارهای کالایی و کنترل تورم حفظ شود، در غیر این صورت این تصمیمها میتوانند دستاوردهای مثبت سالهای اخیر را تحتالشعاع قرار داده و فشار مضاعفی بر مصرفکنندگان وارد کنند.
تصمیم اخیر درباره کاهش ارز و افزایش تعرفه واردات خودرو میتواند تعادل بازار خودرو را بر هم بزند و تبعات اقتصادی و اجتماعی قابلتوجهی به همراه داشته باشد.
مصطفی پوردهقان، عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با خبرنگار «وطن امروز» گفت: مجمع تشخیص مصلحت طبق خواسته دولت که اعلام کرده نمیتواند ارز مورد نیاز واردات را تامین کند به کاهش تخصیص ارز واردات خودرو اقدام کرده است.
او افزود: قبلا در بررسی مجلس درباره لایحه بودجه 1404 نیز همین درخواست از سوی دولت وجود داشت. این موضوع نشان میدهد تلاشهای دولت برای بازگرداندن اقدامات مجلس به حالت نخست اثرگذار بوده است. درواقع ۲ اتفاق در مجلس بعد از بررسی در کمیسیون صنایع رقم خورد و آن تغییر تعرفه واردات خودرو از 100 به 60 درصد و موضوع افزایش تخصیص ارز از یک میلیارد دلار به 3.3 میلیارد دلار بود. این اقدامات در این راستا بود که به خودروسازان داخلی هشدار دهیم به پایان انحصار رسیدهاند و باید با بازارهای خارجی رقابت کنند.
عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی در ادامه گفت: در حال حاضر دولت میلیاردها دلار ارز برای واردات خودرو و قطعات چینی اختصاص میدهد و حالا مانع تخصیص ارز برای واردات خودرو شده است. مردم این موضوع را عملکردی دوگانه میدانند چون ارز برای خودروهایی تخصیص مییابد که کیفی نیستند، بنابراین هیچ توجیهی نیست که ارز تامین واردات خودرو کاهش مییابد اما به موازات آن برای واردات خودروهای بیکیفیت ارز تخصیص مییابد. این مساله به نوعی نشاندهنده انحصار و اختصاص ارز برای چند شرکت است که منافع چند شرکت را تامین میکنند.
او تصریح کرد: در بودجه سال آینده 2 برابر سال جاری ارز تخصیص یافته است. از طرف دیگر بازگشت تعرفه واردات خودرو از 60 به 100 درصد عجیب است. بسیاری از نمایندگان مجلس به دنبال این بودند که تعرفه واردات خودرو به 40 درصد برسد، حتی رای نیز آورد. در شرایطی که شخص اول نظام نسبت به وضعیت بازار خودرو ابراز نارضایتی میکند چه لزومی دارد تعرفه واردات خودرو افزایش یابد. قرار نیست به اسم حمایت همچنان فضا را وارد تاریکخانهها کرد. این اقدامات نهتنها باعث میشود که تولید تقویت نشود، بلکه رانت و انحصار بیشتر هم میشود.
پوردهقان تاکید کرد: اینکه چرا اصرار دولت به افزایش تعرفه است به طور قطع وزیر صنعت را به کمیسیون صنایع فرا میخوانیم و حتی اگر مطلع شویم که وزیر دیگری مخالف موضوع تخصیص ارز به واردات خودرو بوده، او را نیز پاسخگو خواهیم کرد.
عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی درباره اینکه آیا توجیه دولت افزایش درآمد حاصل از محل تعرفه واردات خودرو است یا خیر؟ گفت: تمام پولی که دولت از محل تعرفه واردات کالاها دریافت کند عدد بسیار جزئی در محدوده 300 همت است که شامل تمام کالای وارداتی است و سهم خودرو بسیار جزئی است. به همین دلیل به واسطه تغییر تعرفه در درآمد دولت افزایش قابل توجهی ایجاد نمیشود و این بازگشت مصوبه مجلس قابل توجیه نیست. در حالی که با کاهش تعرفه میزان واردات و رونق شکل میگیرد به همین دلیل درآمد دولت از محل کاهش تعرفهها افزایش خواهد یافت. او تاکید کرد: موضوعی که امروز در مجلس برای تعرفه و ارز واردات خودرو گفته میشود تصمیمی است که در نتیجه گفتوگوی طولانی با وزارتخانهها و مرکز پژوهش مجلس بوده است. بنابراین تغییر تعرفه از 100 به 60 درصد نوعی تصمیم مشورتی بوده است و همین عدد 3 میلیارد دلاری نیز کارشناسی شده بود. بنابراین به وضوح میتوان دریافت که تولیدکنندگان داخلی خودرو با فشار به دولت منجر به تغییر این تصمیمات شدند.
سعید مدنی، عضو سابق کمیته خودرویی مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتوگو با خبرنگار «وطن امروز» گفت: ارزی که برای واردات خودرو تخصیص داده میشود روی بازار موثر است. چند سال پیش همین موضوع نحوه تخصیص ارز برای واردات خودرو مطرح شده بود. در دوران وزارت علیآبادی در صنعت گفته میشد به جای واردات خودرو همین ارز برای واردات سیکیدی و مونتاژ خودرو اختصاص یابد تا ارزش افزوده هم برای کشور ایجاد کند. در همان زمان میزان تخصیص ارز برای واردات خودرو کم بود اما در مقطع کنونی تخصیص 2 میلیارد دلار برای واردات خودرو عدد خوبی است.
عضو سابق کمیته خودرویی مجمع تشخیص مصلحت نظام افزود: در شریط کنونی وضعیت تولید شرکتهای داخلی خوب نیست و دولت باید در زمینه افزایش ظرفیت تولید خودروسازان داخلی اقدام کند. همانطور که مجوز به مونتاژکاران داده میشود در تولید داخلی نیز باید یک برنامه حمایتی در نظر گرفته شود و بعد عیار خودروسازان و مونتاژکاران سنجیده شود. به طور قطع تخصیص ارز برای واردات خودرو برای تنظیم بازار موثر است اما باید به گونهای در بازار تعادل ایجاد کرد. درواقع تخصیص ارز باید ابتدا به قطعهسازان و تولیدکنندگان و بعد به مونتاژکاران داده شود.
او افزود: مونتاژکاران در مقطع کنونی سود خوبی میبرند اما تاثیر مثبتی در تعدیل قیمتهای خودرو در بازار نداشتهاند. یکی از دلایل اینکه خودروسازان مونتاژکار نتوانستند در تنظیم بازار نقش ایفا کنند تولید محدود و عرضه بالا بود. بهطور قطع اگر بخشی از مونتاژ خودرو توسط 2 خودروساز داخلی انجام شود بازار متعادل میشد. در گذشته 2 خودروساز داخلی در مونتاژ خودرو مشارکت داشتند که همین مساله روی افزایش عرضه خودرو در بازار موثر بود. به همین دلیل قیمتها در بازار متعادلتر بود.
مدنی گفت: دولت باید برای تعرفه واردات سیکیدی بومیسازی را ملاک قرار دهد و اگر هر سال میزان داخلیسازی افزایش نیابد تعرفه واردات را برای آنها افزایش دهد. این مساله باعث میشود مونتاژکاران نیز در تقویت صنعت خودرو نقش ایفا کنند. در شرایط کنونی وضعیت صنعت خودرو در ایران به گونهای به نظر میرسد که انگار متولی خاصی ندارد. مونتاژ کاران با بهرهمندی از ارز واردات خودرو و قیمتگذاری که به خواست آنها انجام میشود، عملا سودهای خوبی را به جیب میزنند آن هم در شرایطی که واردات خودرو برای مشتریان بهصرفهتر است. از طرف دیگر خودروسازان داخلی با مشکل نقدینگی مواجه هستند که این موضوع نشان میدهد متولی صنعت خودرو نتوانسته تعادل لازم را ایجاد کند.
ارسال به دوستان
نگاه
خونهای غزه گردن کیست؟
مهدی افراز: جنگ دوم جهانی، مدرسه است. یکی از درسهایش نفی مدخلیت عدد کشتهها در تعیین طرف پیروز است. ثبت بیش از ۶۰ میلیون کشته از متفقین به عنوان فاتحان در برابر ۱۲ میلیون کشته از متحدین به عنوان بازندگان، کافی است تا برای همیشه بدانیم بحث تعیین غالب و مغلوب و پاسخ این پرسش که پیروز کیست با حساب و کتاب تعداد کشتهها و مقایسه آنها، تا چه حد لغو است.
با این وصف، از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا ۱۹ ژانویه ۲۰۲۴ را با چه شمارش کنیم؟! یک سال؟ 16 ماه؟ ۴۷۰ روز؟ ۱۱ هزار ساعت؟ ۶۷۰ هزار دقیقه؟ بیتردید منصفانهترین روش برای مرور این ایام، ثانیههاست. ۴۰ میلیون لحظه... در لحظه به لحظه این ایام، در این ۴۰ میلیون مرتبه، خونهای مقدس و معصومی ریخته شد که هر کدامشان قرار و استقرار را از انسان میرباید. فارغ از تلاش برای اثبات وجه انتصاری آن، باید روشن شود این خونها گردن کیست؟!
میتوانیم با یک فرم حماسی و غرورآفرین القا کنیم که دستاوردهای توفان مردم غزه آنقدر عظیم است که ارزشش را داشت که برای خلق آن بیش از این هم در پیشگاه تاریخ و بشریت، قربانی داشته باشیم... میتوانیم با یک خشم تمدنی، جنون تکنولوژیک و انحطاط ایدئولوژیک غرب را قاتل مباشر هزاران زن و کودک فلسطینی بدانیم و منطق بچینیم که ذبح جمعی ۵۰ هزار انسان، هزینهای بود تا خبر فروپاشی نظام ارزشی مدرن را به گوش همگان برساند... میتوانیم با زنده کردن عقدههای فروخفته از مردان جمهوری اسلامی، به مداخلات دائمی آنها به عنوان مشارکتکنندگان در این پرونده ضریب بدهیم و آنها را به جرم کارکشی نیابتی، در تصویر ذهنی خود محاکمه و تیرباران کنیم... میتوانیم سادهتر و سیاسیتر هم باشیم و همه لعنها و نفرینهای خود را به تیم نابکار و جنایتکار فعلی و پروتکلهای دانشوران صهیون و الهیاتی چون «برخیز اول تو بکش»، نثار کنیم. میتوانیم کمی از قتلگاه غزه بیشتر هم فاصله بگیریم و زمینهسازان اصلی این فاجعه را بیابیم، دقیقا همانها که امروز نیستند؛ همانها که در گفتوگوهای راجرز به رژیم آموختند پیش پای ما جز مقاومت مسیری دیگری هم هست و برای انتخاب آن نیاز داریم کمی بیشتر کشته شویم؛ همانها که در کمپ دیوید، جنگندهها را بدعادت کردند که اگر هدفمندتر رهاکنی زودتر پسرعمو بودنمان را به یاد خواهیم آورد؛ همانها که در اسلو روی کاغذ نوشتند غده شما چندان هم سرطانی نیست و بدهید ما هم از آن به صورت خودگردان بمکیم؛ همانها که در مادرید، گرا دادند انتفاضهچیها اقلیتی تندرو هستند ...
که باید برای حذفشان در انتخابات از ما حمایت شود؛ همانها که در نیویورک شاخه زیتون به دست گرفتند و دست سنوارها، حمدانها و عایشها را برای یک تاریخ از سلاح خالی کردند.
مصیبتهای امروز غزه ریشه در سازشهای دیروز دارد، خون دهها هزار مؤمن که حتی مجال بر زمین ریختن هم نیافت و بر سقفها و دیوارها پاشیده شد به گردن وادادگان در نسلهای قبلی فلسطینی است. کسانی که در همه دادگاههای ذهنی امروز غایب هستند. اگر امروز انسان فلسطینی مافوق تصور ایستاده و بیمحابا هزینه میدهد، دلیلش این آگاهی تاریخی است که برای او سراب مذاکره و سازش به انتهای خط رسیده و برای انفتاحی دیگر باید هزینههای تحمیلی همان مسیر را قبل از آنکه عمیقتر و سنگینتر شود، پرداخت کند.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
سوخو ۳۵؛ نیاز ایران در حوزه هوایی
مهدی بختیاری: با اعلام سردار علی شادمانی، معاون قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا مبنی بر خرید جنگندههای «سوخو 35» روسی توسط ایران، بار دیگر بحث ورود این جنگنده به کشور و بهکارگیری آن در سازمان رزم نیروی هوایی ارتش داغ شد.
* جنگنده سوخو 35 چیست و چه نیازهایی را میتواند در ایران برطرف کند؟
ناوگان هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به دلیل تحریمهای سنگین طی بیش از 4 دهه گذشته و حضور در یک جنگ طولانی 8 ساله، ناوگانی قدیمی محسوب میشود که جنگندههای آن بهرغم تلاشهای تحسینبرانگیز متخصصان داخلی برای اورهال و تعمیر و نگهداری، نسبت به زمان خود عقب هستند. در دنیای امروز که جنگندههای نسل جدید عملیاتهای هوایی ارتشها را انجام میدهند، نیاز به تقویت این حوزه و اضافه شدن پرندههای مدرن با کارآمدی بهروز بشدت احساس میشود.
جنگنده سوخو ۳۵ به عنوان کاندیدای اصلی برای ورود به ایران یکی از پیشرفتهترین و قدرتمندترین جنگندههای چندمنظوره در جهان است که توسط شرکت روسی سوخو توسعه یافته است.
این جنگنده که نسل 4.5 محسوب میشود و قابلیتهای برتری در درگیریهای هوایی، دفاع هوایی و انجام عملیاتهای متعدد دارد، در واقع نسخه بهبودیافته جنگندههای خانواده «سوخو ۲۷» است که با تغییرات عمده در سیستمهای الکترونیک، رادار، قدرت موتور و طراحی بدنه ساخته شده است.
* طراحی و بدنه
سوخو ۳۵ دارای بدنهای کشیده با طراحی آیرودینامیک پیشرفته است که موجب کاهش مقاومت هوا و افزایش سرعت و مانورپذیری میشود.
این طراحی به گونهای است که قابلیت پرواز در شرایط دشوار را دارد و حتی در سرعتهای مافوق صوت نیز قابلیت مانورهای پیچیده را حفظ میکند.
* سیستم راداری و حسگرها
یکی از ویژگیهای برجسته سوخو ۳۵، سیستم راداری آن است. رادار IRBIS-E این جنگنده قادر به شناسایی و ردیابی اهداف در بردهای بسیار طولانی، حتی در شرایط پیچیده الکترومغناطیسی است.
این رادار قادر است چندین هدف را به طور همزمان دنبال کند و حتی قابلیت تشخیص اهداف کوچک مانند موشکهای کروز را دارد.
علاوه بر آن، سیستمهای OES-35 و L-150 به عنوان سیستمهای جنگال پیشرفته برای مقابله با تهدیدات راداری دشمن در جنگهای الکترونیک و ایجاد اختلال در ارتباطات دشمن طراحی شده است.
* موتور و تواناییهای پروازی
سوخو ۳۵ مجهز به ۲ موتورAL-41F1S است که قدرت زیادی را برای این جنگنده فراهم میکند و این امکان را میدهد در سرعتهای بالا و در ارتفاع زیاد، قابلیتهای مانور بالایی داشته باشد.
این جنگنده میتواند در دامنه وسیعی از ارتفاعات از ارتفاع پایین تا بالای ۲۰ کیلومتر پرواز کند.
* تسلیحات
سوخو ۳۵ قادر به حمل انواع مختلفی از تسلیحات هوا به هوای کوتاه، میان و بلندبرد است و میتواند موشکهای آر ۲۷، آر ۷۳ و آر ۷۷ را حمل کند که هر کدام قابلیتهای خاصی در نبرد هوایی دارند.
همچنین این جنگنده به توانایی شلیک موشکهای Kh-31 و Kh-29 که موشکهای ضدکشتی و ضدرادار هستند، مجهز است.
* سیستمهای الکترونیک و ارتباطات
سوخو ۳۵ از سیستمهای ارتباطی دیجیتال پیشرفته برای ارتباط با دیگر جنگندهها و واحدهای کنترل زمین بهره میبرد. این جنگنده میتواند به صورت هماهنگ با دیگر تجهیزات نیروی هوایی عمل کند و کارایی بالایی در عملیاتهای مشترک دارد.
* تأثیر ورود سوخو ۳۵ به ایران
همانطور که گفته شد، یکی از نیازهای اساسی ایران در عرصه دفاعی و تهاجمی، تقویت توان رزم هوایی است و ورود جنگنده سوخو ۳۵ و بهکارگیری آن در نیروی هوایی ارتش تأثیرات قابل توجهی در تقویت توان دفاعی کشور دارد.
سوخو ۳۵ به واسطه قابلیتهای راداری پیشرفته خود که امکان شناسایی و رهگیری اهداف دشمن را در بردهای بلند به آن میدهد، میتواند نقش مهمی در بهبود قدرت رزم هوایی کشورمان ایفا کرده و سطح جدیدی از برتری هوایی را برای ما فراهم کند. در حوزه دفاع نیز این جنگنده با قابلیت مقابله با انواع موشکهای کروز و تهدیدات هوایی، برطرفکننده یکی از مهمترین نیازهای پدافندی کشور خواهد بود.
در حوزه هوایی مهمترین چالش پدافندها در دنیا، مقابله با موشکهای کروز و بالستیک است و موشکهای کروز به واسطه پرواز در ارتفاع پایین و پنهان ماندن از دید رادار (به رغم سرعت کم) یکی از دغدغههای اصلی محسوب میشوند که این جنگنده با قابلیتهایی که در بالا گفته شد، میتواند تا حدی زیادی آن را برطرف کند. سوخو ۳۵ علاوه بر اینکه میتواند در نبردهای هوایی با هواپیماهای دشمن، به دلیل مانورپذیری بالا و سیستمهای راداری و جنگ الکترونیک، یک برتری قابل توجه ایجاد کند، این قابلیت را دارد که انواع مختلفی از تسلیحات دقیق و قدرتمند را حمل و در عملیاتهای ضربهزنی به اهداف زمینی، دریایی و هوایی استفاده کند. این قابلیت بویژه در عملیاتهای نظامی با اهداف متعدد و نیاز به دقت بالا اهمیت دارد. توانایی حمل موشکهای ضدکشتی و ضدرادار نیز توانایی این جنگنده را برای انجام عملیاتهای ضددریایی و مقابله با تهدیدات راداری دشمن افزایش میدهد. ناگفته پیداست جنگندههای مدرن به دلیل ویژگیهایی همچون سرعت، دقت هدفگیری، پنهانکاری، توانایی مانور بالا و سیستمهای پیشرفته دفاعی و الکترونیک، از ارکان اساسی نیروی هوایی هر کشور محسوب میشوند. در دنیایی که میبینیم نقش جنگندهها تا چه حد میتواند در جنگها موثر باشد (نقشی که ایران در طول سالهای گذشته سعی کرده با موشک و پهپاد تا حدی آن را جبران کند) استفاده از جنگندههای بهروز و مدرن با قابلیتهای مولتیرول و چندمنظوره و جایگزینی آن با جنگندههای ارتش کشورمان که عمری بالای نیمقرن دارند، گام بسیار موثری در تقویت بنیه دفاعی کشور خواهد بود. از طرف دیگر، به نتیجه رسیدن ماجرای خرید جنگندههای سوخو 35 و ورود آن به ایران، میتواند نمایی روشنتر از عزم و اراده و جدیت طرف روس را برای ادامه همکاریهای راهبردی با جمهوری اسلامی ایران ترسیم کند.
ارسال به دوستان
عملکرد خیرهکننده یک استارتاپ هوش مصنوعی چینی با ارائه متن باز و بازدهی بالاتر نسبت به نسخههای مشابه، سقوط آزاد یک تریلیون دلاری سهام شرکتهای آمریکایی را در پی داشت
زلزله deepseek
گروه بینالملل: چند سال اخیر عرصه تکنولوژی و فناوری جهان شاهد ظهور پدیده هوش مصنوعی بوده است؛ پدیدهای که به مرور به ابزاری تاثیرگذار در زندگی بسیاری از شئون زندگی انسان تبدیل شده و سرعت پیشرفت و تحولات آن فراتر از تصورات بوده است. هوش مصنوعی امروز به عرصه رقابت دولتها و قدرتها در سطح بینالملل تبدیل شده است و در این بین کشورهای غربی به رهبری ایالات متحده آمریکا نخستین اقدامات را برای سرمایهگذاریهای سنگین و ایجاد انحصار در هوش مصنوعی انجام دادهاند؛ اقداماتی که با توجه به ورود ناگهانی چین به این عرصه با هوش مصنوعی «دیپ سیک» با چالش جدی روبهرو شده است. طبق گزارشات، متخصصان هوش مصنوعی چینی پلتفرمی به نام
Deep Seek را توسعه دادهاند که بدون استفاده از ریزتراشههای 100H شرکت Nvidia عمل میکند و با مطرح شدن این مدل از هوش مصنوعی که به صورت رایگان در اختیار کاربران قرار گرفته است، سهام شرکت انویدیا ۵۰۰ میلیارد دلار سقوط را تجربه کرد و نمادهای بورس آمریکا به صورت یکپارچه به رنگ قرمز درآمد. همچنین طبق گزارشات، بورس آمریکا سقوط یک تریلیون دلاری سهام شرکتهای مرتبط با هوش مصنوعی را تجربه کرد که در نوع خود بیسابقه بود. این وقایع در کمتر از 24 ساعت رخ داد و شرکت دیپ سیک توانست جایگاه «چت جیپیتی» را در آمریکا تصاحب کند. بیشترین تاثیر دیپ سیک روی شرکتهای فناوری و سهام آنها بود که تا پیش از این به عنوان موتور محرک بازار سهام آمریکا به حساب میآمدند اما اکنون قربانی اقدامات انحصارطلبانه دولت آمریکا علیه چین شده و سرمایهگذاران نهادی شروع به انتقال بخشی از داراییهای خود به بازارهای آسیایی یا بازار انرژی کردهاند و بخش فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی و تراشهها رکود وحشتناکی را تجربه کردهاند.
* دیپ سیک چیست؟
دیپ سیک استارتآپی است که با حمایت نهچندان مالی سنگین دولت چین در حوزه هوش مصنوعی و یادگیری عمیق فعالیت میکند. شرکت چینی «دیپسیک» (Deep Seek)، با تمرکز بر توسعه مدلهای هوش مصنوعی پیشرفته، به یکی از بازیگران کلیدی در عرصه فناوریهای یادگیری عمیق و پردازش زبان طبیعی (NLP) تبدیل شده است. این هوش مصنوعی چینی به سرعت در حال تبدیل شدن به رقیبی جدی برای مدلهای هوش مصنوعی غربی است. این شرکت که مدلهای هوش مصنوعی آن روی تراشههای شرکتهای غربی مانند انویدیا (Nvidia) آموزش میدهد، اکنون به دنبال خودکفایی با استفاده از تراشههای ساخت چین است. در همین راستا نیز سپتامبر ۲۰۲۳، دیپ سیک از یک ابررایانه مبتنی بر تراشههای «Silicon» چین رونمایی کرد که ادعا میشود 80 درصد توان پردازشی تراشههای انویدیا را دارد. طبق گزارشات، سهم چین از بازار جهانی تراشههای هوش مصنوعی تا پایان سال ۲۰۲۳ به ۱۲ درصد رسیده است؛ رقمی که سال ۲۰۱۸ تنها ۳ درصد بود. این آمار نشاندهنده تمرکز چین بر هوش مصنوعی و تراشههای مورد نیاز آن است؛ موضوعی که منجر به غافلگیری شرکتهای هوش مصنوعی و تولیدکننده تراشههای مورد نیاز آن شده است.
* ریشههای رقابت
در سالهای اخیر که هوش مصنوعی به عنوان مهمترین تکنولوژی قرن 21 مطرح شده، دولت آمریکا برای ایجاد انحصار در هوش مصنوعی و جلوگیری از ورود چین به این حوزه اقدام کرد؛ اقداماتی تحریمی و محدودکننده که برخلاف ادعای کشورهای غربی درباره بازار آزاد و رقابتی انجام شد و صادرات تراشهها و ریزتراشههای شرکتهای خصوصی و چندملیتی به چین را محدود کرد. این اقدام دولت آمریکا در سالهای گذشته منجر به رکود شرکتهای تولیدکننده ریزتراشه شد. سال ۲۰۲۲ محدودیتهای صادراتی آمریکا سود 3 ماهه انویدیا را ۴۶ درصد کاهش داد و سهام این شرکت را به مدت یک هفته در رکود فرو برد. اکتبر ۲۰۲۳ نیز اعلام گسترش تحریم تراشههای هوش مصنوعی، ارزش سهام انویدیا را ۱۰ درصد کاهش داد. پس از این رویداد یک مدیر ارشد انویدیا بهطور محرمانه به نیویورکتایمز گفت: «ما در میانه یک میدان مین ژئوپلیتیک حرکت میکنیم. هر تصمیم واشنگتن یا پکن میتواند زنجیره تأمین جهانی را مختل کند». اشاره وی به وابستگی متقابل چین و آمریکا و شرکتهای فناوریهای نوین به یکدیگر بود. پس از محدودیتهای آمریکا علیه تراشههای چینی، دولت پکن نیز در اقدامی تلافیجویانه در ژوئیه ۲۰۲۳ صادرات «فلزات نادر» مورد نیاز صنایع نیمهرساناهای غرب را محدود کرد. این اقدام تاثیرات فوری به همراه داشت و سهام شرکتهایی مانند اپل و تسلا که وابستگی بالایی به زنجیره تأمین چین دارند تا 5 درصد سقوط کرد؛ تاثیراتی که پس از ظهور ناگهانی دیپ سیک در بازار جهانی نیز مشاهده شد و نشان از رقابتی جدی با تاثیرات بسیار بزرگ دارد.
* رقابت ژئوپلیتیک چین و آمریکا در فناوریهای نوین
تایوان جزیرهای مورد مناقشه برای پکن و واشنگتن است که ۶۵ درصد تراشههای پیشرفته جهان را تولید میکند و در سالهای گذشته به کانون اصلی تنشهای آمریکا و چین تبدیل شده است. دیپ سیک و دیگر شرکتهای چینی برای دور زدن تحریمها، به صورت غیرمستقیم از ظرفیتهای تولیدی TSMC استفاده میکنند اما واشنگتن با تصویب «قانون چیپس (CHIPS Act) در سال ۲۰۲۲، سرمایهگذاری ۵۲ میلیارد دلاری برای کاهش وابستگی به تایوان را کلید زده است. وجود شرکتهای ریزتراشه در تایوان و احتمال روزافزون حمله چین به تایوان برای اعمال حاکمیت بر این جزیره علت اصلی این اقدام آمریکا بوده است اما از سوی دیگر چین نیز اقدامات خود را برای خودکفایی در حوزه ریزتراشههای مورد نیاز هوش مصنوعی آغاز کرده است. بسیاری از رسانههای غربی هدف نخست تهاجم نظامی احتمالی چین به تایوان را شرکتهای تولیدکننده ریزتراشهها معرفی میکنند؛ اهدافی که به نظر میرسد در راستای سیاست رسانهای غرب علیه چین بیان میشود. طبق گزارشات، پیش از آغاز جنگ سرد فناوری از سوی آمریکا علیه چین ۳۸ درصد درآمد شرکت TSMC از شرکتهای چینی تأمین میشد اما دولت آمریکا با ایجاد فشار حداکثری علیه تایوان دولت این جزیره را مجبور به انتخاب بین واشنگتن و پکن کرده است؛ انتخابی که زیان گستردهای را در سالیان گذشته به این شرکتها وارد کرده است و این شرایط همچنان ادامه دارد.
* سناریوهای پیش روی فناوری هوش مصنوعی
برای آینده جنگ بین آمریکا و چین بر سر هوش مصنوعی و ریزتراشهها سناریوهایی مطرح شده است؛ سناریوهایی خوشبینانه، بدبینانه و واقعبینانه که همگی نشاندهنده سطح بالای رقابت و اثرات مخرب آن بر بازارهای مالی و عرصه تکنولوژی و فناوری است. در یکی از سناریوهای خوشبینانه برای این رقابت مخرب و انحصارطلبانه که دولت آمریکا آغازکننده آن بوده، آتشبس فوری بین چین و آمریکا مطرح شده است. طبق این سناریو آمریکا و چین بر سر قوانین مشترک هوش مصنوعی و نیمهرساناها و ریزتراشهها به توافق رسیده و اثرات مخرب جنگ تکنولوژی متوقف خواهد شد. در صورت وقوع این سناریو سهام شرکتهایی مانند انویدیا و TSMC با بازگشت ثبات، روند صعودی مییابد و بورس آمریکا نیز ثبات و رشد خود را با پیشرانی شرکتهای فناوری نوین ادامه خواهد داد. سناریوی دوم وقوع جنگ سرد دیجیتال بین چین و آمریکا در حوزه هوش مصنوعی است که طبق آن چین در صورت عدم توافق و عقبنشینی آمریکا از اقدامات انحصارطلبانه خود، با تکیه بر شرکتهایی مانند دیپ سیک و SMIC (بزرگترین سازنده تراشه چین) زنجیره تأمین خود را مستقل میکند. به احتمال بسیار زیاد در این سناریو والاستریت شاهد خروج گسترده سرمایه از بخش فناوری و سقوط تاریخی شاخصها خواهد بود و روند آغاز شده با سرعت بیشتری ادامه خواهد یافت. در بدترین سناریو نیز بحران تایوان به بهانه رقابت پکن و واشنگتن در حوزه فناوریهای نوین و اقتصاد به حوزه ژئوپلیتیک و نظامی کشیده میشود و جزیره تایوان به میدان جنگ و رقابت 2 ابر قدرت اقتصادی و نظامی جهان تبدیل خواهد شد. در این سناریو درگیری نظامی در تنگه تایوان، تولید تراشههای جهانی را متوقف میکند. بازار سهام آمریکا وارد رکودی میشود که حتی از بحران ۲۰۰۸ عمیقتر است. پیش از این طبق گزارش افشاشده پنتاگون، این نهاد در گزارش محرمانه آگوست ۲۰۲۳ هشدار داده است: «در صورت تصرف تایوان توسط چین قیمت تراشههای پیشرفته تا ۳۰۰ درصد افزایش یافته و رکود بازار سهام آمریکا اجتنابناپذیر خواهد بود».
رقابت دیپسیک و چین با آمریکا در حوزه هوش مصنوعی و تراشهها، تنها یک نبرد تجاری نیست، بلکه رقابتی برای نظم جدید جهانی است. سهام شرکتهای آمریکایی و بورس این کشور که روزی قطبهای انکارناپذیر بازار جهانی بودند، امروز قربانی جنگ دیپلماتیک واشنگتن و پکن شده است. در این جنگ سرد فناوری تاکنون بازندگان اصلی در تالارهای والاستریت هستند؛ سرمایهگذارانی که با هدف سودهای کلان و مطمئن به این بازار ورود کرده بودند و اکنون شاهد سقوط سهام خود هستند.
ارسال به دوستان
یادداشت
به همین زودی جا زدید یا ...؟
امیرعباس نوری: احمد زیدآبادی پستی در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرده و مدعی شده ترامپ در توافق احتمالی با ایران امنیت رژیم صهیونیستی را لحاظ میکند و از همین رو به پزشکیان پیشنهاد داده مسؤولیت مذاکرات هستهای را رها کرده و بر عهده منتقدان قرار دهد. این استدلال عجیب و پیشنهاد عجیبتر در حالی است که محمدجواد ظریف هم در مقالهای که در فارنافرز منتشر شد و هم در اظهاراتی که در اجلاس داووس مطرح کرد، از آمادگی دولت پزشکیان برای مذاکره و احیانا توافق با ترامپ خبر داده است. ظریف حتی در اظهاراتی جنجالی، دولت پزشکیان را واجد امتیازات مطلوب برای آمریکاییها در مقایسه با رقبای داخلیاش دانسته است و از این طریق تلاش کرده به آمریکاییها بقبولاند توافق با دولت پزشکیان میتواند متضمن تامین منافع آنها باشد. سایر مقامات و منتسبان دولت نیز در هفتههای اخیر از مذاکرات هستهای و توافق با دولت آمریکا حمایت کردهاند. در این شرایط، این پیشنهاد زیدآبادی قابل تامل است. به نظر میرسد جریان تندرو اصلاحطلب به این نتیجه رسیدهاند مذاکره با ترامپ به نتیجه مطلوب نخواهد رسید و دولت اصلاحطلب چهاردهم در همین ماههای ابتدایی با شکست مواجه خواهد شد. از همین رو تمایل دارند پزشکیان مسؤولیتهای قانونی خود را رها کرده و موضوع مذاکره را از دستور کار دولت خارج کند. یا اینکه از همین حالا توپ را در زمین منتقدان انداخته و شکست احتمالی در مذاکرات را متوجه منتقدان کند. این موضوع، یک پیام مستتر مهم دارد. احتمالا تندروهای جریان اصلاحات با توجه به احتمال ناکارآمدی دولت پزشکیان، در حال زمینهچینی برای رفع مسؤولیت و تکالیف قانونی دولت و بهانهجویی برای متهم کردن دیگران هستند. این در حالی است که فقط ۵ ماه از شروع به کار رسمی دولت مسعود پزشکیان گذشته است و در این مدت یک همراهی حداکثری میان سایر قوا و ارکان حاکمیت با دولت پزشکیان شکل گرفته است. به عبارتی، دولت پزشکیان تاکنون یک مسیر کاملا هموار برای سیاستگذاری و اجرای سیاستهای خود پیش رو داشته است. بنابراین احساس شکست، آن هم ۵ ماه پس از شروع به کار دولت، نکته قابل تاملی است. از سوی دیگر امثال زیدآبادی و سایر اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری اخیر تمام قد از پزشکیان حمایت کرده و از مردم خواستند برای بهبود وضعیت معیشتی، به او رأی دهند. حالا در شرایطی که پزشکیان تازه در ابتدای راه است و همه ارکان نظام او را در پیگیری سیاستهایش همراهی میکنند، این پیام شکست دولت میتواند نشانه فرار آنها از پذیرش مسؤولیت دولت قلمداد شود. فاصلهگذاری اصلاحطلبان از دولت البته قبل از این نیز مسبوق به سابقه است و یکی از اعضای حزب کارگزاران چندی پیش مدعی شده بود پزشکیان گزینه اول آنها نبوده است تا با این حرف، تلویحا میان این حزب و پزشکیان فاصلهگذاری کند تا در صورت شکست دولت، از خود سلب مسؤولیت کنند. به هر حال، این توئیت زیدآبادی و همین طور مواضع مشابه برخی اصلاحطلبان، آن هم در ماههای ابتدایی دولت چهاردهم، میتواند تبعات خطرناکی برای دولت پزشکیان به همراه داشته باشد. یکی از این تبعات، مخدوش کردن اعتبار پزشکیان و عدم امیدواری جامعه نسبت به سیاستها و اقدامات دولت است؛ موضوعی که میتواند سرمایه اجتماعی دولت و شخص پزشکیان را به مخاطره بیندازد. نکته مهم دیگر درباره نسبت طیفهای رادیکال اصلاحطلبان با دولت پزشکیان است. این طیفهای رادیکال تلاش میکنند پزشکیان را وارد منازعات سیاسی کرده و وی را روی گسلهای سیاسی ببرند. هدف آنها از این اقدامات، قرار دادن دولت پزشکیان در موضع تقابلی با سایر قوا و ارکان کشور است. در نگاه این تندروها، کارآمدی دولت و رضایت عمومی از اقدامات دولت وابسته به جریان اصلاحات، یک هدف مطلوب نیست، بلکه از نظر آنها پزشکیان باید وارد منازعات سیاسی و ساختارشکنی شده و اهداف سیاسی را در اولویت سیاستگذاریهای خود قرار دهد. به همین دلیل، هر اقدام یا زمینهای که موجب آرامش فضای کشور بویژه در حوزه سیاسی شود، مانع پیشبرد اهداف سیاسی طیفهای رادیکال است، بنابراین رویکردهای طیفهای رادیکال مبتنی بر التهاب و تشنج اجتماعی و سیاسی است. رادیکالها معتقدند ایجاد و تشدید تنش سیاسی در کشور زمینهساز پیشبرد اهداف آنهاست، هر چند در این میان دولت و شخص رئیسجمهور قربانی شود. چندی پیش شایعه استعفای پزشکیان به طرز عجیبی در فضای رسانهای کشور منتشر شد. رهگیری این شایعه، نشان داد در پشت پرده این موضوع، طیفهای تندرو منتسب به جریان اصلاحات هستند. همین موضوع به اندازه کافی نشان میدهد طیفهای رادیکال جریان اصطلاحات، چه نوع رویکردی را در قبال دولت پزشکیان میپسندند و آن را اتخاذ و اعمال میکنند. ارسال به دوستان
دیدگاه
کامبک حماس و آینده نوار غزه
شهاب خادم: رژیم صهیونیستی از بدو شروع جنگ غزه در 7 اکتبر 2023 با این هدف که حماس بزودی نابود خواهد شد، همزمان فرآیندی سیاسی و دیپلماتیک را برای آینده سیاسی نوار غزه، چگونگی نوع حکومت بر آن و اینکه چه کسی باید آن را بعد از حماس اداره کند به راه انداخت. در طول جنگ و با پیشروی نسبی ارتش اشغالگر در نوار غزه، طرحها و پیشنهادات متعددی درباره آینده نوار غزه در کابینه رژیم مطرح و به طرفهای منطقهای و بینالمللی ارائه شد. مقامات رژیم صهیونیستی بارها تاکید کردند حماس در غزه جایی نخواهد داشت. با این وجود هر چه بیشتر از جنگ گذشت صهیونیستها بیشتر متوجه شدند که خیالبافیهای آنها درباره غزه سرابی بیش نخواهد بود. این رژیم ابتدا دکترینی موسوم به «طرح ژنرالها» را مطرح کرد؛ طرحی که هدف آن تقسیم شمال و جنوب نوار غزه و تبدیل مناطق شمال این باریکه به یک منطقه حائل و منطقه بسته نظامی بود. «گیورا آیلند» طراح این طرح در جلسه کمیته امور خارجه و دفاع کنست حاضر شد و «طرح ژنرالها» را برای تسلط کامل بر شمال نوار غزه پیشنهاد کرد. آیلند در این طرح خواستار اخراج کامل فلسطینیان از شمال محور نتساریم و هدف قرار دادن هر جنبندهای در آن منطقه شد. هرچند این طرح مدتها پیش از آتشبس با شکست مواجه شده بود اما عقبنشینی نظامیان رژیم از محور نتساریم که روز دوشنبه انجام شد و بازگشت پیروزمندانه ساکنان غزه به مناطق شمال، رژیم صهیونیستی را با شکست مطلق در این زمینه مواجه کرد و همه رشتههای آنها را پنبه کرد. در پی عقبنشینی اشغالگران از محور نتساریم و بازگشت مردم به شمال نوار غزه، جنبش حماس در بیانیهای تاکید کرد بازگشت مردم ما به منزله پیروزی و اعلام شکست و ناکامی رژیم صهیونیستی در زمینه طرح کوچ اجباری است. «ایتامار بن گویر» وزیر مستعفی امنیت قومی رژیم صهیونیستی نیز آن را شکست اسرائیل در برابر حماس خواند و گفت: «بازگشایی کریدور نتساریم و بازگشت دهها هزار نفر به شمال نوار غزه، تسلیم شدن مطلق اسرائیل در برابر حماس است».
* رویای حذف حماس
اما مهمترین نقشه رژیم صهیونیستی برای غزه، رویای حذف حماس و اداره نوار غزه با تشکیلاتی غیر از حماس و جهاد اسلامی است. طرح بزرگ صهیونیستها که طرح ژنرالها بخشی کوچکی از این پازل بود، حذف مقاومت از آینده نوار غزه و اداره آن توسط کمیتهای متشکل از کشورهای منطقهای یا سپردن حکومت نوار غزه به تشکیلات در واقع صهیونیستی خودگردان فلسطین مشابه کرانه باختری است. اما قدرتنمایی حماس در مرحله دوم تبادل اسرا نشان داد این طرح که با کمک آمریکا و کشورهای غرب قرار است اجرا شود رویایی بیش نخواهد بود.
حضور گسترده، متحدالشکل و منظم رزمندگان مقاومت در غزه در جریان تبادل اسرا ضربهای مهلک به این توطئه بود، قدرتنمایی حماس در غزه پس از ۴۷۰ روز جنگ و تاخت و تاز ارتش اشغالگر از زمین، دریا و هوا برای نابودی حماس در یک لحظه از دست رفت. بسیاری از کارشناسان تاکید میکنند حماس با صحنهگردانی مرحله دوم تبادل اسرا، قدرت و برتری خود را در مذاکرات و میدان جنگ به نمایش گذاشت و ثابت کرد چه کسی فرماندهی غزه را بر عهده دارد.
از سوی دیگر رسانههای غرب در طول جنگ با پوشش مغرضانه تلاش داشتند این موضوع را القا کنند که مردم غزه از اقدامات حماس و رنجی که بر آنها تحمیل شده خسته شدهاند و این جنبش دیگر در میان مردم فلسطین و غزه جایگاهی ندارد اما حضور گسترده مردم غزه در اطراف ارتش سازمانیافته حماس در مرحله دوم تبادل اسرا نشان داد فلسطینیها همچنان حماس و گروههای مقاومت را به عنوان ناجی فلسطین در برابر تجاوزات و اشغالگری دشمن صهیونیست قلمداد و همچنان با قوت از آنها حمایت میکنند.
حماس، به عنوان یک جنبش اسلامی فلسطینی، از زمان تأسیس خود در سال 1987 میلادی، همواره در صحنه سیاسی و نظامی نوار غزه فعال بوده است. با توجه به نمایش قدرت نظامی این گروه، به نظر میرسد حماس توانسته است نهتنها موقعیت خود را حفظ ، بلکه آن را تقویت نیز کند. این امر به وضوح نشاندهنده عدم شکست حماس در برابر فشارهای داخلی و خارجی بوده و اثبات میکند نیروی برتر نوار غزه است. در مقابل، تشکیلات خودگردان فلسطین که تنها مسؤولیت سیاسی و اداری مناطق تحت کنترل فلسطینیها در کرانه باختری را بر عهده دارد، از نظر نظامی و تشکیلاتی در وضعیت بسیار ضعیفی به سر میبرد. این تشکیلات نهتنها از نظر نظامی و اقتصادی در فقر مطلق به سر میبرد، بلکه فلسطینیها نیز هیچ اعتمادی به آن ندارند. ضعفهای ساختاری، فقدان حمایتهای لازم از سوی جامعه بینالملل، همراهی عملگرایانه با صهیونیستها در برخورد و قتل فلسطینیان مبارز ساکن کرانه و بیاعتمادی فلسطینیها به آن، باعث شده تشکیلات خودگردان فلسطین هیچ جایگاهی در غزه نداشته باشد. با وجود تداوم حضور مقتدرانه حماس، طرح اداره غزه توسط تشکیلات خودگردان که حتی از پس اداره کرانه باختری نیز برنمیآید، بسیار مضحک و خندهدار به نظر میرسد.
همچنین طرح اداره غزه توسط کمیتهای متشکل از کشورهای منطقه محلی از اعراب نخواهد داشت. با توجه به تنشهای موجود در غرب آسیا و چالشهای امنیتیای که هر کشور با آن مواجه است، بعید به نظر میرسد کشورهای همسایه مانند مصر یا اردن و دیگر کشورهای عرب مثل قطر و امارات اراده و تمایلی برای مشارکت در این طرح داشته باشند یا بخواهند هزینهای برای خود بتراشند.
در نهایت باید گفت حماس نیروی برتر نوار غزه باقی خواهد ماند و به هیچ وجه اجازه پیشبرد طرحها و توطئههای صهیونیستی ـ آمریکایی ـ غربی را درباره آینده نوار غزه نخواهد داد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|