15/ارديبهشت/1404
|
03:15
۲۳:۳۴
۱۴۰۴/۰۲/۱۴
تحلیلی بر مواضع اخیر ریچارد نفیو درباره تحریم ایران

تیغی که دیگر کند شده است

محمدامین حقگو: در کشاکش تنش‌های روزافزون میان ایران و ایالات متحده و در حالی که دولت آمریکا بار دیگر بر طبل تحریم‌های نفتی علیه ایران می‌کوبد و این بار به شکلی صریح‌تر چین را به ‌عنوان خریدار عمده نفت ایران هدف قرار می‌دهد، تحلیل اظهارات اخیر یکی از معماران اصلی نظام تحریم‌های پیشین آمریکا علیه ایران، روشنگر و حائز اهمیت است. ریچارد نفیو که به دلیل نقشش در طراحی و اجرای تحریم‌ها در دولت اوباما شهرت دارد، اخیرا در پست‌هایی در شبکه اجتماعی ایکس به تحلیل تهدیدهای جدید دولت ترامپ پرداخته است. تحلیل دقیق و موشکافانه او که ظاهرا برآمده از نگرانی نسبت به کاربرد ابزاری است که خود در شکل‌دهی به آن نقش داشته، به ‌طور ضمنی اما روشنی نشان می‌دهد این ابزار بویژه در شکل فعلی و با هدف قرار دادن بازیگر بزرگی چون چین، کارایی و اثربخشی سابق خود را از دست داده است. یادداشت حاضر می‌کوشد با بررسی عمیق‌تر دیدگاه نفیو و تطبیق آن با واقعیات صحنه، این نتیجه‌گیری را تبیین کند.
* کالبدشکافی تهدید ترامپ از نگاه نفیو
نفیو تحلیل خود را با نقل قول مستقیم از ترامپ آغاز می‌کند: «هر کشوری که از ایران نفت بخرد، اجازه نخواهد داشت هیچ‌گونه تجارت یا دادوستدی با ایالات متحده داشته باشد». او بلافاصله سراغ تفکیک مفهومی کلیدی می‌رود که اساس درک سازوکار تحریم‌ها همچنین ضعف‌های تهدید اخیر است: تمایز میان تحریم‌های اولیه و ثانویه. نفیو می‌نویسد: «پیش از هر چیز اگر منظور واقعی او چیزی باشد که به ‌طور دقیق «تحریم‌های ثانویه» نامیده می‌شود، آنگاه آنچه واقعا تهدید کرده این است که هر کسی که با کسی که از ایران نفت می‌خرد تجارت کند، از دسترسی به بازار آمریکا محروم خواهد شد و این دقیقا همان چیزی است که ثانویه بودن تحریم را تعریف می‌کند».
نفیو با این توضیح، قدرت اصلی تحریم‌های ثانویه در گذشته را یادآوری می‌کند، بویژه درباره بانک‌ها که میان تجارت با ایران و دسترسی به سیستم مالی و بازار آمریکا عمدتا گزینه دوم را انتخاب می‌کردند اما نکته ظریف در تحلیل او، مقایسه آن سازوکار موفق (در دوره اوباما) با تهدید فعلی ترامپ است. طبق تفسیر تحت‌اللفظی نفیو از سخنان ترامپ، تهدید جدید پا را فراتر گذاشته و می‌گوید: «شما می‌توانید با کسانی که از ایران نفت می‌خرند تجارت کنید یا می‌توانید با ایالات متحده تجارت کنید اما نمی‌توانید هر دو را همزمان داشته باشید». اینجا دقیقا نقطه‌ای است که نفیو، تردید جدی خود را نسبت به عملی بودن و در نتیجه، موثر بودن این تهدید مطرح می‌کند. او می‌پرسد: «وقتی این را در سطح کشوری می‌گویید... یعنی تحریم کامل چین؟ شاید!»
* معضل چین: پاشنه آشیل تحریم‌های جدید
تمرکز نفیو بر چین، به ‌عنوان هدف اصلی (هرچند شاید غیرمستقیم در بیان ترامپ اما مستقیم در واقعیت بازار نفت ایران) بسیار کلیدی است. چین صرفا یک «کشور دیگر» نیست؛ دومین اقتصاد بزرگ جهان و بزرگ‌ترین شریک تجاری بسیاری از کشورها از جمله خود ایالات متحده است. تهدید به قطع کامل روابط تجاری با چین، یا حتی با تمام شرکت‌هایی که با چین (به ‌عنوان خریدار نفت ایران) تجارت می‌کنند، چنان ابعاد گسترده و پیامدهای ویرانگری برای اقتصاد جهانی بویژه اقتصاد آمریکا دارد که باورپذیری آن را بشدت زیر سؤال می‌برد. نفیو با اشاره به اثرات منفی تعرفه‌های پیشین ترامپ علیه چین بر بازارهای آمریکا، به ‌طور ضمنی به مخاطرات بسیار بزرگ‌تر اجرای چنین تهدید حداکثری‌ای اشاره می‌کند. او این تردید را با طرح این پرسش ادامه می‌دهد: آیا منظور واقعی ترامپ، همان چیزی است که قانون فعلی آمریکا می‌گوید، یعنی تحریم خودِ نهادهایی که مستقیما نفت ایران را می‌خرند (مانند پالایشگاه‌ها یا بانک‌های چینی خاص) و نه تحریم تمام کشورهایی که با چین تجارت می‌کنند؟ نفیو با مطرح کردن این ابهام، در واقع به یکی از مشکلات بنیادین سیاست ترامپ در قبال ایران اشاره می‌کند: عدم شفافیت و آشفتگی در پیام.
* آشفتگی در پیام، آشفتگی در سیاست
نفیو معتقد است مساله اصلی در رویکرد ترامپ به ایران، عدم تطابق حرف و عمل است؛ تهدیدهای بزرگی مطرح می‌شود اما معلوم نیست آیا اراده یا توانی برای اجرای آنها وجود دارد یا خیر: «آیا واژه‌های او - یا دولتش - واقعا اهمیت دارند؟
آیا سیاست فشار حداکثری در ژانویه اجرا می‌شد یا حالا اجرا می‌شود؟ هدف نهایی چیست؟ برچیدن کامل برنامه اتمی ایران یا فقط غنی‌سازی تا سطح 3.67 درصد؟... یا فقط توقف نظامی‌سازی برنامه هسته‌ای؟... پرسش اصلی، واقعی و جدی من این است: آیا درون دولت آمریکا کسی واقعا پاسخ این پرسش‌ها را می‌داند؟»
این آشفتگی و عدم قطعیت، فقط یک مشکل تحلیلی برای اندیشکده‌ها نیست، بلکه مستقیما بر اعتبار و کارایی ابزارهای سیاست خارجی، از جمله تحریم‌ها تأثیر می‌گذارد. وقتی هدف نهایی نامشخص است، وقتی مشخص نیست آیا تهدیدها واقعا پشتوانه اجرایی دارد یا صرفا لفاظی‌های رسانه‌ای است، طرف مقابل (چه ایران، چه چین، چه سایر کشورها) چگونه باید به آن واکنش نشان دهد؟ احتمالا با نادیده گرفتن یا کم‌اهمیت جلوه دادن آن.
نفیو به ‌طور مشخص این سوال را پیش می‌کشد: «آیا واقعا قصد دارند هر کسی را که با چین تجارت می‌کند تحریم کنند؟... اگر تهدیدهای رئیس‌جمهور در عمل هیچ اهمیتی ندارد، چون کلماتش الزام‌آور نیست و معلوم نیست واقعا قرار است کاری انجام شود... خب!... این یعنی چه درباره تعهد او برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای؟»
این پرسش آخر، هسته اصلی استدلال مبنی بر کاهش کارایی تحریم‌هاست. اگر بزرگ‌ترین تهدید اقتصادی قابل تصور (قطع رابطه با چین) به دلیل غیرعملی بودن و عدم شفافیت در قصد اجرا، توخالی به نظر برسد، چگونه می‌توان انتظار داشت این تهدید، رفتار چین را در قبال خرید نفت ایران تغییر دهد؟ چگونه می‌توان انتظار داشت ابزار تحریم همچنان همان اهرم فشار قدرتمند سابق باشد؟
* چرا تحریم نفتی علیه چین دیگر کارایی ندارد؟
تحلیل نفیو ما را به این نتیجه رهنمون می‌کند که تحریم نفتی جدید آمریکا علیه ایران با هدف قرار دادن چین، به دلایل متعددی کارایی خود را از دست داده است.
غیرعملی بودن تهدید در مقیاس چین: تهدید به قطع کامل تجارت با چین یا تحریم تمام شرکای تجاری آن، به قدری برای اقتصاد آمریکا و جهان پرهزینه است که باورپذیری آن نزدیک به صفر است. چین بخوبی از این واقعیت آگاه است و احتمالا بر همین اساس، وزن چندانی برای این لفاظی‌ها قائل نمی‌شود.
آشفتگی و عدم قطعیت در سیاست آمریکا: همان‌طور که نفیو اشاره می‌کند، مشخص نیست دولت آمریکا دقیقا چه می‌خواهد و آیا اصلا قصدی برای اجرای تهدیدهایش بویژه در این ابعاد دارد یا خیر؟ این ابهام، قدرت بازدارندگی تهدید را از بین می‌برد. 
چین با یک محاسبه هزینه - فایده، احتمالا ادامه خرید نفت از ایران (که برای امنیت انرژی‌اش حیاتی است) را به تبعیت از تهدیدی نامشخص و غیرمحتمل ترجیح می‌دهد.
سابقه و تجربه: چین و ایران سال‌هاست تحت فشار تحریم‌های آمریکا بوده‌اند و سازوکارهای متنوعی برای دور زدن یا کم‌اثر کردن آنها یافته‌اند. سیستم‌های پرداخت جایگزین، تجارت با ارزهای ملی، حمل‌ونقل غیرشفاف نفت و... از جمله این راهکارهاست. تهدیدهای جدید، در این بستر تجربی، کمتر از گذشته هراس‌انگیز به نظر می‌رسد.
تغییر موازنه جهانی: جهان امروز دیگر جهان تک‌قطبی پس از فروپاشی شوروی نیست. قدرت اقتصادی و نفوذ سیاسی چین، روسیه و سایر قدرت‌های نوظهور، توانایی آمریکا برای تحمیل یک‌جانبه خواسته‌هایش از طریق ابزارهای اقتصادی مانند تحریم‌های ثانویه را محدود کرده است. کشورها بویژه قدرت‌های بزرگ مانند چین، گزینه‌های بیشتری دارند و کمتر از گذشته حاضر به تبعیت محض از دیکته‌های واشنگتن هستند.
اثر معکوس تحریم‌های حداکثری: سیاست «فشار حداکثری» که توسط دولت ترامپ به اوج رسید، در عمل نتوانست ایران را به پای میز مذاکره با شرایط دلخواه آمریکا بکشاند و حتی به افزایش تنش‌ها و برخی اقدامات متقابل از سوی ایران منجر شد. تکرار این سیاست با ابزارهای مشابه و تهدیدهای بزرگ‌تر اما نامعتبرتر، احتمالا نتیجه‌ای جز بی‌اثر شدن بیشتر آن نخواهد داشت. به قول نفیو، اگر کلمات رئیس‌جمهور الزام‌آور نباشد، تعهدات دیگر او نیز زیر سوال می‌رود و این شامل قدرت تهدید نیز می‌شود.
پست‌های ریچارد نفیو در فضای مجازی، فراتر از یک تحلیل فنی صرف درباره انواع تحریم‌ها، نقدی هوشمندانه بر وضعیت فعلی سیاست خارجی آمریکا بویژه ابزار تحریم است. او با کالبدشکافی تهدید اخیر ترامپ علیه خریداران نفت ایران، بویژه چین، نشان می‌دهد چگونه لفاظی‌های حداکثری و نامتناسب با واقعیات، همراه با آشفتگی در اهداف و عدم شفافیت در نیات، می‌تواند موثرترین ابزارهای دیپلماتیک و اقتصادی را نیز کند و بی‌اثر کند.
تحلیل نفیو به‌روشنی مؤید این دیدگاه است که دوران اثربخشی بلامنازع تحریم‌های نفتی ثانویه آمریکا، دست‌کم در مواجهه با بازیگران بزرگی چون چین که منافع استراتژیک مهمی در رابطه با ایران دارند، به سر آمده است. تهدید به تحریم چین برای توقف خرید نفت از ایران، به دلیل غیرعملی بودن، عدم شفافیت و تغییر موازنه قدرت در جهان، بیشتر به یک ببر کاغذی می‌ماند تا یک اهرم فشار موثر. واشنگتن شاید همچنان این تهدیدها را تکرار کند اما به نظر می‌رسد هم پکن و هم تهران و حالا حتی تحلیلگران و معماران سابق سیاست‌های آمریکا مانند نفیو، دریافته‌اند این ابزار دیگر آن برندگی سابق را ندارد و دوران افول آن آغاز شده است. این به معنای پایان کامل اثرگذاری تحریم‌ها نیست اما قطعا نشان‌دهنده کاهش شدید کارایی آن در دستیابی به اهداف بزرگ و در برابر رقبای قدرتمند است.

ارسال نظر
پربیننده