امیریِ وحید
مهدی مرسلی: در فوتبال ایران، آنقدر همهچیز زود فراموش میشود که گاهی حتی یک قهرمانی هم عمرش به چند هفته نمیرسد اما وسط این گردونه بیرحم و پرهیاهو، بعضی چهرهها هستند که نه فقط برای مدتی، که برای همیشه در حافظه جمعی فوتبالدوستان حک میشوند. مثل وحید امیری؛ مردی که با یک امضای ساده، دوباره پای قول قدیمیاش ماند و تا مرز ۴۰ سالگی، پرسپولیسی ماند.
پیر نمیشود، خسته نمیشود، نمیبازد. وحید امیری فقط جلو میرود. مثل سربازی که سالهاست روی خاکریز مانده، بیادعا، بیسروصدا اما با کارنامهای که حالا باید برایش ایستاد و کف زد.
پرسپولیس در حالی خبر تمدید قرارداد امیری را رسانهای کرد که شاید بسیاری تصور میکردند فصل 24، آخرین فصل شماره ۱۹ در جمع قرمزها باشد اما امیری نه اهل وداع نمایشی است و نه بازیکنی که بخواهد با کلی هیاهو از قاب بیرون برود. افسانه بیسر و صدا؛ این شاید توصیف دقیقتری از مسیری باشد که او در این سالها طی کرده است.
اما قصه از کجا شروع شد؟ نفت مسجدسلیمان، نفت تهران، یحیی گلمحمدی. جایی که امیری در قامت یک وینگر گمنام، با پیراهن زرد نفت تهران درخشیدن را آغاز کرد. او شماره ۹ را پوشید و بهزودی، نامش را میان ستارههای لیگ جا انداخت. در همان تیمی که علیرضا منصوریان ساخت، امیری چهره شد. با گلی که در ورزشگاه تختی به استقلال زد، با آن دویدنهای بیوقفه، با آن لبخند همیشگی.
امیری اما اهل درجا زدن نبود. بهسرعت مسیرش را به تیمملی باز کرد، دروازه پرسپولیس را در لیگ پانزدهم باز کرد و با همان گل، قهرمانی را از برانکو گرفت. سال بعد، همه منتظر بودند که او به استقلال بپیوندد اما انتخابش پرسپولیس بود. جایی که حالا تبدیل به خانهاش شده. همان فصل نخست، کنار سیدجلال و بیرانوند، قهرمان شد. برانکو نقش مهاجم دوم را به او داد و امیری هم چیزی جز صداقت و تعهد به زمین نریخت.
سال بعد، قهرمانی دوباره و راهیابی به جامجهانی ۲۰۱۸. تصویری از او در بازی با اسپانیا که جرأت دریبل زدن جرارد پیکه را به خودش داد، هنوز در ذهن هواداران مانده. بعد از آن جام، شاید وقت خداحافظی از پرسپولیس رسیده بود. ترابوزان اسپور ترکیه، ایستگاه بعدی بود اما امیری همانجا هم چیزی از فروتنیاش کم نکرد. ۲۶ بازی در سوپرلیگ ترکیه کرد و بعد، بیسر و صدا برگشت.
بازگشتش به پرسپولیس، مثل بازگشت یک ژنرال به میدان جنگ بود. فصل نوزدهم، بهترین آمار گلزنیاش را ثبت کرد؛ ۷ گل در یک فصل. در همان تیمی که گابریل کالدرون ساخت و گلمحمدی قهرمانش کرد. امیری دیگر فقط یک وینگر نبود؛ هافبک، مهاجم دوم، دفاع چپ، و حتی در بعضی بازیها، هافبک میانی! او همه جا بود، همیشه آماده، همیشه مفید.
در لیگ بیستم، پرکارترین بازیکن تیم شد. ۴۳ بازی در یک فصل، عددی بود که فقط از بازیکنی مثل او برمیآمد اما تقدیر، همیشه با عدالت رفتار نمیکند. در نیمهنهایی لیگ قهرمانان آسیا محروم شد و از فینال جا ماند. مثل فینال قبلی، که به خاطر ترابوزان به آن نرسید. انگار فینالها، گاهی او را نمیخواستند اما هواداران، همیشه خواستند.
لیگ بیستویکم برای او سختترین فصل ممکن بود. مصدومیت کمر، چیزی نبود که ساده بتوان از آن عبور کرد. ۶ ماه دوری، آن هم در ۳۴ سالگی، میتوانست پایان راه باشد اما امیری برگشت. نه فقط برگشت، که در لیگ بیستودوم یکی از بهترینهای تیم شد. دفاع چپ، جایی بود که درخشید. وقتی تیم خالی از مدافع چپ بود، امیری به خط دفاع آمد و مثل همیشه بیحاشیه، وظیفهاش را انجام داد.
در لیگ بیستوسوم، او یکی از ارکان اصلی قهرمانی شد. در تیم اوسمار ویرا، امیری تبدیل به همان مهره حیاتی همیشگی شد و در فصل اخیر، بهرغم مصدومیتها و دوریهای گاه و بیگاه، باز هم در بزنگاهها برگشت و در ترکیب اصلی گاریدو، حضور ثابت داشت.
وحید امیری حالا از ۳۹ سالگی عبور کرده اما عدد برای او چیزی جز یک شوخی نیست. همچنان میدود، همچنان تکل میزند، همچنان دریبل میزند. او نه اهل مصاحبههای پر زرق و برق است، نه دنبال پاداشهای آنچنانی. برایش مهمترین چیز، بازی کردن با پیراهن پرسپولیس است. حالا هم با تمدید قراردادش، تا مرز ۴۰ سالگی در پرسپولیس میماند؛ در همان لباسی که عاشقانه دوستش دارد.
در فوتبال امروز که وفاداری تبدیل به یک کالای نایاب شده، امیری چیزی شبیه رؤیاست. بازیکنی که میتوان به فرزندانمان نشانش داد و گفت: «اگر میخواهی فوتبال بازی کنی، اینطوری بازی کن».
نه آغاز دارد، نه پایان. فقط وحید امیری. فقط تعهد، فقط عشق، فقط پرسپولیس.