پایان یک ماجراجویی
بهراد رشوند: اسماعیل کارتال، سرمربی ترکتبار و خوشپوش پرسپولیس، حالا دیگر جزئی از خاطرات کوتاهمدت هواداران شده؛ مردی که قرار بود حکم ناجی را داشته باشد و سرخها را از بحران عبور دهد اما در نهایت تنها به یکی از اپیزودهای پرتنش تاریخ باشگاه بدل شد.
ماجرا از جایی آغاز شد که رضا درویش، مدیرعامل پرسپولیس، پس از نیمفصل پرنوسان و پر از حاشیه، تصمیم گرفت سکان هدایت تیم را به مربیای بسپارد که هم در سطح بینالمللی رزومهای داشته باشد و هم بتواند آرامش را به اردوگاه قرمزها برگرداند. گزینههای پرزرقوبرق اروپایی یکی پس از دیگری رد شدند تا در نهایت، کارتال از راه برسد؛ مربیای که بیش از هر چیز، چهرهای آرام و لبخندی مهربان داشت. کارتال هفته سوم نیمفصل دوم با وعده ساختن تیمی مدرن و هجومی روی نیمکت نشست. درویش، در روز معارفه، از شروع یک پروژه جاهطلبانه سخن گفت و بارها تأکید کرد باید به مربی خارجی زمان داده شود اما این وعدهها خیلی زود در هیاهوی بازیهای فشرده و فشار هواداران گم شد.
پرسپولیس تحت هدایت کارتال، در ۳ جبهه میجنگید؛ لیگ برتر، جام حذفی و لیگ نخبگان آسیا. همه چیز در ابتدا امیدوارکننده به نظر میرسید ولی به محض آغاز رقابتهای آسیایی، معایب سیستم کارتال یکی پس از دیگری نمایان شد. او در ۲ بازی کلیدی مقابل نمایندگان عربستان، تصمیمات فنی عجیبی گرفت و به سرعت از گردونه رقابتها حذف شد. در جام حذفی هم تیمش مغلوب شد و راهی به فینال پیدا نکرد. در لیگ، هرچند نتایج بد نبود اما تیمی که همیشه مدعی اول قهرمانی بود، به تدریج شانس کسب عنوان را به رقبا واگذار کرد.
کارنامه او با ۸ برد، ۳ تساوی و ۲ شکست در لیگ برتر، بد نبود ولی برای تیمی مثل پرسپولیس رضایتبخش نیست. درصد بردهای او حتی از میانگین مربیان ایرانی پرسپولیس پایینتر بود، در حالی که هواداران انتظار یک انقلاب فنی و تاکتیکی داشتند. مدیران باشگاه اما دست از حمایت برنداشتند. آنها مطابق لیست خرید کارتال، وارد بازار شدند و بازیکنان متعددی را جذب کردند. حتی برخی پیشبینی کردند کارتال میتواند نسل تازهای از ستارهها را در پرسپولیس بسازد و نامش را در تاریخ باشگاه حک کند. چند نفر از بازیکنان قدیمی، او را با برانکو مقایسه میکردند و مدعی بودند پرسپولیس تحت هدایت کارتال میتواند به همان دوران طلایی بازگردد. اما ورق به شکلی غیرمنتظره برگشت. بحرانهای منطقهای و افزایش تنشهای امنیتی، خانواده کارتال را از بازگشت به ایران نگران کرد. سرمربی ترک که در ظاهر آرام و بیحاشیه بود، ناگهان تصمیم گرفت یک سال زودتر از موعد، قراردادش را فسخ کند و پروژه ناتمامش را نیمهکاره رها کند.
درویش که کارتال را بهعنوان برگ برنده مدیریتی و تبلیغاتی خود به هواداران معرفی کرده بود، حالا با چالش بزرگتری روبهرو شده. پروژهای که قرار بود نماد آرامش، ثبات و بازگشت پرسپولیس به اوج باشد، حالا به یک پازل نیمهتمام شبیه است. آیا کارتال واقعاً میتوانست جواب دهد؟ آیا این پروژه تبلیغاتی از ابتدا اشتباه بود یا شرایط بیرونی به آن ضربه زد؟
همه این پرسشها بدون پاسخ ماند. باشگاه پرسپولیس، در بیانیهای کوتاه، جدایی او را به دلایل شخصی و خانوادگی اعلام کرد ولی هیچ اشارهای به ضعفهای فنی و ناکامیهای وی نشد. حالا نه فقط هواداران، بلکه حتی مدیران باشگاه هم نمیدانند انتخاب این سرمربی، یک شکست مطلق بود یا یک تجربه قابل دفاع. این جدایی، پنجره جدیدی از شایعات و گمانهزنیها را گشود؛ از بازگشت احتمالی وحید هاشمیان این بار به عنوان سرمربی تا مذاکره دوباره با گزینههای نامدار خارجی. درویش که در ماههای گذشته تمام تخممرغهایش را در سبد کارتال چیده بود، حالا مجبور است در کوتاهترین زمان ممکن، یک نقشه جایگزین طراحی کند.
پرسپولیس، باشگاهی که همیشه در معرض فشار افکار عمومی و رسانهها بوده، این بار هم با یک بحران مدیریتی دستوپنجه نرم میکند. فصل نقلوانتقالات آغاز شده و نیمکت پرسپولیس در شرایطی بلاتکلیف است که رقبایش برای آمادهسازی پیشفصل برنامهریزی میکنند.
ماجرای کارتال و پرسپولیس، شبیه یک فیلم درام با پایانی باز باقی ماند؛ فیلمی که تماشاگرانش، منتظر قسمت بعد هستند اما کسی نمیداند قهرمان جدید کیست و داستان به کجا خواهد رسید.