سید خراسانی، نجیبزاده ایرانی
زهرا محسنیفر: آقا را از هر طرف که بخوانی آقاست؛ آقای ما ر«سانهبلد» است و جنگ روانی را میفهمد. در مصاف بوقچیهای دروغپراکن دشمن، یکتنه هژمونشکن است. غیبتش دشمنان را ناکام میکند و حضورش دوستان را شادکام. مخفیگاه نه، در کمینگاه مرصاد به پایش بدخواهان و پالایش خوشطینتان همت دارد. پیش از او هیچ فقیهی شب عاشورا با نغمه «ای ایران» عزاداری نکرده. هیچ طبیبی، به حاذقی او علاج را در وطن ندانسته. هیچ صاحبخردی اینچنین زبردستانه از ساحت امت - ملت، دوگانهزدایی نکرده و تار و پود امنیت را به هم نبافته.
روح مرد و زن مسلمان ایرانی را همچون تهمتن و تهمینه برانگیخته میکند تا ایران را بر توران بشوراند و انیران را جامه ذلت بپوشاند. آقا، آقاست؛ بیکم و کاست. آنچه امام به حکمت کاشت، آقا به درایت نگه داشت و به شجاعت مشغول برداشت است. بگذار سفیهان روی گسلهای قومیت و جنسیت و مذهب رژه بروند، عاقلهمرد، از رنگینکمان آسمانگستر وطندوستان، سان میبیند و بر پاخور فرش هزارنقش ایرانی پا میکوبد تا بر اصالتش بیفزاید و به قدمتش شکوه دهد. سید خراسانی، نجیبزاده ایرانی است. شاعران گواهند که فارسی را چون فردوسی، احیاگر عجم میداند و ادبیات را همچون رودکی و نظامی، غنابخش حیات. از قندهار تا ذیقار و از صعده تا ضاحیه، قند پارسی را هم او زبان مشترک مقاومت فاطمیون و کتائب و انصارالله و حزبالله کرده تا صحبتهای فرمانده را بیترجمه و زیرنویس، زنده و بهنگام بشنوند و بفهمند. میگفت دشمن نادان، مردم ایران را نمیشناسد. واقعیت آن است که انسجام هوشمندانه ایرانیان، دوستان دانا را هم غافلگیر کرد. میگفت مذاکره، فریب است و به جای گرهگشایی، گرهافزایی میکند. زبان دنیابلدان که عمری در دیپلماسی خیس خورده بود، مذاکره را در بدترین آورده خود، شد شد، نشد نشد میدیدند. اما هرچه آقای ما گفت، همان شد. در خشت خام دید و فرمود توانایی و همت و عزم و ایمان جوان امروز، از جوان دهه 60 بیشتر است اما جوجهجامعهشناسان دستبهقلم، استبعاد کردند تا امروز در آینه واقعبینی به چشم خود ببینند چگونه ایمانگریزی خیالی نسل نو، جای خود را به دشمنستیزی و وطندوستی واقعی داده.
فوکویاما باید پای درس خارج آقا بنشیند و 4 واحد حکمرانی سیاسی پاس کند، پیش از آنکه مُهر نظریه مقاومت پای انقضای تاریخ مصرف لیبرال - دموکراسیاش بخورد.
کسی به مغز فندقی کلهطلایی عشق نوبل بگوید تا بنیهاشم در میدان هستند، با صلح ابراهیم، فقط نابودی اسرائیل عادیسازی میشود. تا آقا آقاست، بوش پسر هم مانند پدر طعمه مار و مور میشود اما آرزوی «خاورمیانه بزرگ» را به گور میبرد. بله! تجزیه، سرنوشت پیکر خاکمال ایرانستیزان است، نه پیکره رویینتن ایراندوستان. چه میترسانی کوه را از توفان؟ کجا سلسلهجنبان مقاومت و خدایگان استقامت به رجز دشمن از میدان به در میشود؟ تهیمغزان دراز زبان، پنداشتند فرزند غالب کل غالب، به نهیبی مهیب قالب تهی میکند! زهی تصور باطل، زهی خیال محال. شیر ژیان هنوز میان نیستان است. عصا هنوز به دست موسای عمران است، تا شعبده ساحران یهود را ببلعد و بنبست نیل را از میان بدرد. ابراهیم را از منجنیق، اندیشه نیست وقتی که خدای آتش را خدای گلستان میداند. و امروز تبر به دست خلیلزادهای است هاشمیتبار و بتان کافرکیش را از تیغ دروگرش، زنهار و امان نیست. بله! آقای ما آقاست؛ از هر طرف که بخوانی.