04/مرداد/1404
|
23:31
۲۲:۴۰
۱۴۰۴/۰۵/۰۳
ضرورت بازتعریف هویت ملی در سپهر جمهوری اسلامی

قلب ایران

امین راستی: تقابل نظامی مستقیم اخیر که با شرارت رژیم صهیونیستی بر ایران اسلامی تحمیل شد و به پاسخ قاطع جمهوری اسلامی ایران با حمایت همه مردم انجامید، بسیار فراتر از یک رخداد امنیتی-نظامی صرف بود. این رخداد، یک نقطه عطف گفتمانی و هویتی است که مفهوم «ایران» را با وضوح و قدرتی بی‌سابقه در کانون توجهات داخلی و بین‌المللی قرار داد. این مواجهه، فرصتی تاریخی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی فراهم آورد تا پاسخی عمیق، کارآمد و نهایی به یکی از قدیمی‌ترین چالش‌های نظری خود، یعنی نسبت میان «اسلامیت» و «ایرانیت» ارائه دهد. موج ایران‌گرایی که در بستر این نبرد مشروع دفاعی شکل گرفت، نه یک تهدید، بلکه فرصتی بی‌بدیل برای صورت‌بندی نهایی یک هویت منسجم ملی-اسلامی و تحکیم پایه‌های گفتمانی اسلام سیاسی است. این لحظه، زمان گذار از پاسخ‌های تدافعی به یک روایتگری ایجابی و پیشرو از «ایران» است؛ روایتی که در آن، جمهوری اسلامی نه فقط نظام سیاسی حاکم، بلکه جوهر و روح حقیقی وطن است.
* از گسست‌های تاریخی تا سرنوشت مشترک؛ عبور از ایران‌فروشی ایدئولوژیک
دوگانه ساختگی «ایران» و «اسلام»، پدیده‌ای نسبتاً جدید و محصول بیش از یک قرن اخیر است که ریشه در تلاش‌های روشنفکران غرب‌گرا و سیاست‌های دوره پهلوی برای تعریف هویتی باستان‌گرا و سکولار برای ایران داشت. این تلاش‌ها که در رویدادهایی چون جشن‌های ۲۵۰۰ ساله به اوج خود رسید، سعی در به حاشیه راندن یا نادیده گرفتن نقش محوری اسلام در هویت تاریخی و فرهنگی ایرانیان داشت. این دوگانه‌سازی در دهه‌های پس از انقلاب اسلامی نیز در قالب‌های گوناگون، از جمله در برخی شعارهای فتنه ۱۳۸۸ و دوره‌های پس آن بازتولید شد اما دفاع مشروع جمهوری اسلامی از ایران و حمایت گسترده ملی از آن، این معادله را دگرگون و هم‌سرنوشتی عینی، ضروری و استراتژیک میان «ایران» به مثابه یک واحد سرزمینی - تمدنی و «جمهوری اسلامی» به‌ عنوان نظام سیاسی حاکم بر آن را بر همگان آشکار کرد. در این آوردگاه، دفاع از کیان جمهوری اسلامی، عیناً دفاع از تمامیت ارضی، امنیت ملی و هویت تاریخی ایران بود و بالعکس. این همپوشانی مطلق در میدان نبرد، لزوم گذار از رویکردهای تدافعی به یک راهبرد گفتمانی ایجابی را بیش از هر زمان دیگری ضروری می‌کند.
در این میان، بررسی ایده‌های رقیب جمهوری اسلامی، ماهیت واقعی آنها را بیش از پیش نمایان می‌کند. جریان‌هایی نظیر بازمانده‌های پهلوی‌ و نحله‌های فکری مانند «ایرانشهری» در اساس، ایده‌هایی «بازگشت‌گرا» هستند. این جریانات تلاش می‌کنند با بُرش زدن بخش‌های عظیمی از تاریخ ایران و برجسته‌سازی دوره‌ای خاص (عمدتاً ایران باستان)، تحلیلی ایدئولوژیک و گزینشی به نفع منافع خود ارائه دهند. در این تفسیر ناقص، واقعیت انکارناپذیری چون اسلام و مذهب تشیع که بیش از هزار سال با تار و پود فرهنگ، هنر، سیاست و اجتماع ایرانی عجین شده، به عمد نادیده گرفته می‌شود یا به عنصری تحمیلی و بیگانه تقلیل داده می‌شود.
نتیجه این «جراحی تاریخی» آن است که این ایده‌ها در بزنگاه‌های حساس، کارکردی «ضد ایران» پیدا می‌کنند. از آنجا که جوهر ایدئولوژی آنها با واقعیت جامعه ایرانی در تضاد است، برای تحقق اهداف خود ناچار به تضعیف ساختار ملی و حاکمیت می‌شوند و برای سرنگونی وطن نسخه می‌پیچند. دعوت به تحریم‌های فلج‌کننده، حمایت از فشار خارجی و حتی استقبال از تهدید نظامی علیه ایران، همگی نشان‌دهنده این است که برای این جریانات، «ایران» تنها ابزاری برای رسیدن به قدرت است و هر زمان که لازم باشد، آن را قربانی اهداف ایدئولوژیک خود می‌کنند.
این تجربه تاریخی نشان می‌دهد از میان تمام مدعیان، تنها گفتمان اسلام سیاسی است که جوهر آن با معنای حقیقی «وطن» و «ایران» پیوندی ناگسستنی دارد. ایران پس از نزدیک 2 قرن تحقیر و شکست‌های پیاپی، از جنگ‌های ویرانگر با روسیه تزاری تا وابستگی خفت‌بار دوره پهلوی، تنها در عصر حاکمیت اسلام سیاسی طعم پیروزی و اقتدار واقعی را چشیده است. به همین جهت، توده‌های مردم، با هر سلیقه و نگاهی، در لحظه خطیر دفاع از کشور، جمهوری اسلامی را به عنوان لنگرگاه ثبات و مدافع واقعی کیان ملی برگزیدند و قاطعانه پشت آن ایستادند.
* ساخت گفتمان ملی؛ فراتر از شعارهای تدافعی
تکرار این جمله خنثی و تدافعی که «اسلام و ایران با یکدیگر منافاتی ندارند»، اگرچه صحیح و تا امروز بیان شده است اما دیگر برای پاسخ به پرسش‌ها و چالش‌های پیچیده جهان معاصر کفایت نمی‌کند. شرایط کنونی نیازمند شکلی متفاوت از «مهندسی گفتمان» فعال و پیشرو است که در آن، جمهوری اسلامی روایتگر اصلی و پیشگام داستان ایران باشد. راهبرد کلیدی، نه نفی یا انکار ایران‌گرایی، بلکه «انضمام» و «بازتعریف» آن در دل منظومه متعالی و معنوی انقلاب اسلامی است.
نظام اسلامی نباید ایران را به عنوان یک واقعیت تاریخی، تمدنی و روانشناختی در حاشیه روایت خود قرار دهد، بلکه باید خود، قرائتی نوین از ایران ارائه کند. در این قرائت، افتخارات ملی و ریشه‌های تمدنی ایران باستان به رسمیت شناخته می‌شود اما در افقی بالاتر و معنوی‌تر معنا می‌یابد. ملی‌گرایی سکولار و گاه باستان‌گرایی افراطی، در یک میهن‌دوستی اسلامی و انقلابی هضم می‌شود. در این نگاه، شکوه هخامنشیان و حکمت فارابی و شگفتی‌های معماری اصفهان، همگی فرازهایی از تاریخ سرزمینی هستند که مقدر بود روزی پرچمدار اسلام انقلابی و مهد مقاومت در برابر استکبار جهانی باشد. این روایت، روایتی جامع، قدرتمند و آینده‌نگر است که می‌تواند الهام‌بخش نسل‌های نو باشد.
* ایران تمدنی، رسالت جمهوری اسلامی؛ طرحی برای فردا
این پروژه راهبردی، امری بدیع و فاقد سابقه نیست. رهبر معظم انقلاب سال‌هاست با طرح‌ریزی حکیمانه، پایه‌های این گفتمان را بنا نهاده‌اند. تأکید مستمر ایشان بر عظمت زبان و ادبیات فارسی، بزرگداشت مفاخر ملی، طرح مفاهیمی چون «الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت» و تصریح بر اینکه هویت ملی از 3 مولفه اصلی «اسلامی، ایرانی و انقلابی» تشکیل شده، همگی اجزای این صورت‌بندی بوده‌اند. ایشان همواره شهدا را هویت ملت ایران خوانده و بر لزوم فراموش نشدن این هویت تاکید داشته‌اند.
اکنون زمان آن فرارسیده این نگاه راهبردی به یک سیاست گفتمانی فراگیر در تمام ارکان نظام تبدیل شود. هم‌پیوندی حقیقی ایران و جمهوری اسلامی، نه یک وصله سیاسی یا یک تاکتیک مقطعی، بلکه یک ضرورت وجودی برای آینده این سرزمین است. نظام اسلامی با در مرکز قرار دادن روایت ایران، جایگاه خود را از یک قدرت سیاسی صرف، به مدافع راستین وطن و سپس به یک «قدرت تمدنی» ارتقا می‌دهد؛ قدرتی که تحقق آرزوی دیرینه ایرانیان برای عزت و استقلال و بزرگی است. در این چشم‌انداز، جمهوری اسلامی نه‌تنها نگهبان مرزهای جغرافیایی، بلکه حافظ و پیش‌برنده روح تمدنی ایران است. آینده نظام مقدس جمهوری اسلامی، بیش از هر زمان دیگر، در گرو آن است که صدایش، از قلب «ایران» شنیده شود. 

ارسال نظر
پربیننده