06/مرداد/1404
|
01:50
۲۲:۳۴
۱۴۰۴/۰۵/۰۵
«وطن امروز» گزارش می‌دهد؛ نقش رضا پهلوی در نقشه رژیم صهیونیستی بر ای تجزیه ایران چیست؟

ملیجک موساد

امیرعباس نوری: گردهمایی رضا پهلوی روز شنبه در مونیخ برگزار شد. همانند سایر فراخوان‌های پهلوی در ۲ سال اخیر، جمعیت بسیار کمی در این گردهمایی حاضر شدند؛ چیزی حدود ۴۰۰ - ۳۰۰ نفر. ضمن اینکه بررسی چهره‌های این افراد نشان می‌دهد عمده آنها چهره‌های ثابت همه فراخوان‌های ۲ سال اخیر پهلوی هستند؛ افرادی که عمدتا یا وابسته به تشکیلات پهلوی در خارج از کشور هستند یا فعالان فضای مجازی سلطنت‌طلب که به واسطه فحاشی و توهین به مخالفان، در فضای مجازی انگشت‌نما شده‌اند. سخنرانی رضا پهلوی در این گردهمایی همانند مواضع اخیر او بسیار سطحی و سبک بود،‌ لذا این برنامه او نیز همانند سایر برنامه‌هایش، چندان جدی گرفته نمی‌شود. اینکه او مدعی شده است بدنه سپاه پاسداران با او همراه هستند و برایش پیام می‌فرستند، به اندازه کافی گویای واقعیت‌ها درباره ظرفیت ربع پهلوی است.
با این حال اما برنامه روز شنبه پهلوی در مونیخ، حاوی یک نکته بسیار مهم است که تا حدود زیادی ماهیت اقدامات و فعالیت‌های او، بویژه در قبال جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران را نشان می‌دهد. دورهمی رضا پهلوی و هوادارانش در مونیخ درست در روزی برگزار شد که گروهک تروریست تجزیه‌طلب پژاک در غرب کشور و گروهک تروریست جیش‌الظلم‌ در شرق کشور دست به اقدامات تروریستی زدند؛ حملاتی که طی آن نزدیک به ۱۰ نفر از هموطنان از جمله مردم غیرنظامی، بویژه یک نوزاد چند ماهه به شهادت رسیدند. اقدام همزمان پژاک و جیش‌الظلم‌ برای ایجاد ناامنی در غرب و شرق کشور نشان می‌دهد رژیم صهیونیستی رسما‌ وارد فاز ایجاد ناامنی و آشوب در کشور شده است. پس از آتش‌بس میان ایران و رژیم صهیونیستی، کارشناسان و تحلیلگران مسائل امنیتی پیش‌بینی می‌کردند رژیم به مرور وارد فاز اقدامات تروریستی در ایران خواهد شد و با توجه به سوابق این ۲ گروهک تروریست و ارتباطات آنها با موساد، کاملا پیداست حملات تروریستی شنبه، به سفارش موساد انجام شده است. همزمانی این ۲ اقدام تروریستی با برنامه رضا پهلوی هم به وضوح نشان می‌دهد گردهمایی مونیخ به سفارش موساد انجام شده است. شبکه اینترنشنال نیز برنامه رضا پهلوی را به صورت ویژه پوشش داد تا مشخص شود پهلوی عملا به ابزار موساد در پروژه ناامن‌سازی و آشوب در ایران تبدیل شده است. اظهارات تند و توهین‌آمیز رضا پهلوی در این برنامه هم نشان می‌دهد موساد به دنبال رادیکالیزه کردن ژست و اقدامات اپوزیسیونی رضا پهلوی است. همزمانی این ۳ اتفاق نشان می‌دهد نتانیاهو رسما فاز دوم پروژه ضدایرانی خود را کلید‌ زده است. حمله نظامی ۱۲ روزه در واقع آغاز این پروژه بود و حالا در مرحله دوم، او به دنبال ایجاد ناامنی و آشوب در ایران است. در خلال جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران، نتانیاهو در چند نوبت صراحتا اعلام کرد به دنبال تغییر نظام سیاسی ایران است. نتانیاهو در حالی مدعی تغییر نظام سیاسی ایران است که به اذعان صاحبنظران، هدف اصلی او، پیگیری استراتژی قدیمی صهیونیست‌ها یعنی کوچک‌سازی کشورهای منطقه است. در واقع هدف پنهان نتانیاهو تجزیه ایران است اما از آنجا که افشای این هدف، منجر به واکنش منفی همه گروه‌ها و ذائقه‌های سیاسی در ایران می‌شود، او صرفا در این مرحله از تغییر نظام سیاسی ایران سخن می‌گوید. به اعتقاد تحلیلگران، پروژه تجزیه زمانی کلید می‌خورد که به واسطه آشوب و ناامنی گسترده در ایران، خلأ قدرت ایجاد شود و در سایه نبود قدرت مرکزی، گروهک‌های تروریست تجزیه‌طلب وارد میدان خواهند شد؛ نظیر همان چیزی که در سوریه رخ داد. پس از سقوط بشار اسد، اگرچه گروهک‌های تروریست به رهبری جولانی دست دوستی به سمت رژیم صهیونیستی دراز کردند اما نتانیاهو فرصت فقدان قدرت مرکزی در سوریه را از دست نداد و به بهانه اعتراضات دروزی‌ها، عملا بخش‌هایی از سوریه را از محدوده نفوذ و اعمال قدرت جولانی جدا کرد. رژیم صهیونیستی همزمان با سقوط بشار اسد، استان قنیطره را اشغال کرد و پس از آن به بهانه اعتراضات دروزی‌ها، استان سویدا را نیز عملا از محدوده اعمال قدرت جولانی جدا کرد.‌ در درعا نیز عملا همین اتفاق رخ داد و همانند استان‌های قنیطره و سویدا، گروه‌های وابسته به جولانی از ورود به درعا نیز منع شدند تا در عمل، ۳ استان جنوب سوریه از محدوده نفوذ و اعمال قدرت جولانی جدا شوند. جدایی ۳ استان قنیطره، درعا و سویدا از دمشق در حالی اس/ت که در شمال و شمال شرق سوریه نیز گروه‌های کرد، کنترل بخش‌های وسیعی از این کشور را در اختیار دارند. کردها بخش‌های قابل توجهی از استان‌های حسکه، رقه و دیرالزور را در اختیار دارند. همچنین کنترل مناطق کردنشین مانند شیخ مقصود و اشرفیه در استان حلب در اختیار کردهاست و آنها تحت حمایت آمریکا، اجازه ورود نیروهای وابسته به جولانی به این مناطق را نمی‌دهند.
با توجه به این شرایط، سوریه رسما چندپاره شده و در آستانه جدایی بخش‌های وسیعی از خاک خود است. این شرایط باعث شده طی روزهای اخیر هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه نسبت به پروژه تجزیه سوریه ابراز نگرانی کند. ترکیه که نقش اصلی در سقوط بشار اسد را ایفا کرد، حالا متوجه شده است در نبود یک دولت مقتدر مرکزی در سوریه، رژیم صهیونیستی به دنبال تجزیه این کشور است. به اعتقاد صاحبنظران، پروژه تجزیه سوریه در حال قطعی شدن است.‌ ۳ استان مهم در جنوب این کشور عملا از دمشق جدا شده‌اند و سرنوشت آنها وابسته به تصمیم رژیم صهیونیستی و رایزنی‌های پشت ‌پرده تل‌آویو با برخی گروه‌های مسلح در درعا، همچنین شیوخ دروزی است. در شمال و شمال شرق که بخش‌های وسیعی از خاک سوریه در اختیار کردهاست، احتمال تجزیه بسیار جدی است. کردها به واسطه حمایت‌های آمریکا در این مناطق حکومت خودمختار تشکیل داده‌اند و با توجه به روابطی که با رژیم صهیونیستی دارند، بعید نیست نیم‌نگاهی به جدایی کامل از سوریه داشته باشند. احتمال این موضوع زمانی قوت می‌گیرد که برخی اخبار فاش کرده رژیم صهیونیستی به دنبال متصل کردن استان‌های جنوب به استان‌های تحت کنترل کردها از طریق شرق سوریه است. به هر حال، حتی اگر تجزیه سوریه به این زودی‌ها رسما شکل نگیرد اما در عمل، دمشق، کنترل بخش‌های وسیعی از خاک سوریه را از دست داده و بعید است جولانی بتواند کنترل این مناطق را در اختیار بگیرد. جولانی پس از سقوط اسد، از یک سو دلگرم به مناسبات اردوغان و ترامپ بود و از سوی دیگر دست دوستی به سوی نتانیاهو دراز کرد تا در نهایت واشنگتن و تل‌آویو را متقاعد کند یک حکومت همسو با آمریکا و رژیم صهیونیستی در سوریه برپا می‌کند. جولانی حتی پیشنهاد پیوستن سوریه به پیمان آبراهام و عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی را مطرح کرد. همچنین حاضر شد رسما الحاق بخش‌هایی از جولان اشغالی به رژیم صهیونیستی را بپذیرد. با این حال اما نه مناسبات اردوغان با ترامپ و نه پیشنهادات دوستی با اسرائیل افاقه‌ نکرد و نتانیاهو از فرصت فقدان حکومت مرکزی قدرتمند در سوریه نهایت استفاده را برد تا سوریه را که تا همین یک سال قبل، یک تهدید بزرگ برای موجودیت رژیم صهیونیستی به شمار می‌رفت، چندپاره کرده و زمینه تجزیه این کشور را فراهم کند. همان‌گونه که گفته شد، پروژه تجزیه کشورهای منطقه و کوچک‌سازی کشورها، یک استراتژی دیرینه است که رژیم صهیونیستی از ابتدای پیدایش در سرزمین‌ اشغالی فلسطین به دنبال آن بود. در دولت جورج بوش پسر، این استراتژی در قالب ایده خاورمیانه جدید، از سوی کاندولیزا رایس، وزیر وقت خارجه آمریکا مطرح و دنبال شد که البته پس از شکست رژیم صهیونیستی مقابل حزب‌الله لبنان در جنگ تموز سال ۲۰۰۶، این نقشه رسما‌ شکست خورد. حالا اما با سقوط حکومت بشار اسد، نتانیاهو تلاش می‌کند شانس خود را برای تحقق آن، دست‌کم در سوریه دنبال کند و تا الان، به واسطه تسلط گروه‌های مسلح سازشکار بر سوریه، توانسته تا حدود زیادی آن را پیش ببرد.
آنچه نتانیاهو در سوریه انجام داد، در واقع پیش‌درآمدی برای پیگیری این نسخه در سایر کشورهای منطقه است. به اعتقاد کارشناسان هدف بعد رژیم صهیونیستی، لبنان و عراقند. در لبنان، آمریکایی‌ها دولت این کشور را تحت فشار قرار داده‌اند تا حزب‌الله را خلع سلاح کند. در واقع خلع سلاح حزب‌الله، به معنای خلع سلاح کامل لبنان است. اکنون این حزب‌الله ‌و سلاح مقاومت است که مانع تسلط کامل رژیم صهیونیستی بر این کشور شده است. کارشناسان معتقدند در صورت خلع‌سلاح حزب‌الله، نخستین اقدام رژیم صهیونیستی، پیشروی تا رود لیتانی و ضمیمه کردن این بخش از خاک لبنان به فلسطین اشغالی است. ضمن اینکه پس از آن نیز لبنان تقریبا نصف شده، به یک کشور مستعمره رژیم‌ صهیونیستی تبدیل خواهد شد و این رژیم صهیونیستی و آمریکا هستند که نظام حاکم بر این کشور را تعیین می‌کنند. همین نسخه علیه عراق نیز دنبال می‌شود. صهیونیست‌ها طی ماه‌های اخیر با دخالت مستقیم آمریکا تلاش گسترده‌ای کرده‌اند حشدالشعبی و سایر گروه‌های شیعه عراقی را خلع سلاح کنند. پس از حمله دولت جورج بوش پسر به عراق، حکومت خودگردان کردستان عراق تشکیل شد و بغداد تا حدود زیادی کنترل شمال عراق را از دست داد. حالا پس از تحولات سوریه و جداسازی استان‌های جنوب این کشور از محدوده اعمال قدرت دمشق، نقشه رژیم صهیونیستی و آمریکا برای عراق نیز فاش شده است. به اعتقاد صاحب‌نظران، رژیم صهیونیستی با همراهی آمریکا دنبال این است تا از طریق استان‌های جنوب سوریه، به مرز این کشور با عراق دسترسی پیدا کند. از سوی دیگر آنها به دنبال این هستند از طریق مناسبات ترامپ و اردوغان، برخی گروه‌های تروریستی همسو با جولانی در سوریه، و همچنین بقایای داعش و بعثی‌ها در شمال غرب عراق را به شورش مسلحانه علیه دولت بغداد ترغیب کنند. هدف آنها نیز کاملا مشخص است. رژیم صهیونیستی با همراهی و حمایت‌های آمریکا به دنبال آن است عراق‌‌ را به ۳ قسمت شامل مناطق سنی‌نشین، مناطق کردنشین و مناطق شیعه‌نشین تقسیم کند. آنها در مرحله نخست به دنبال ایجاد شرایطی مانند سوریه در عراق هستند.‌ بر اساس این نقشه صهیونیستی - آمریکایی، ۳ استان الانبار، صلاح‌الدین و نینوا در اختیار سنی‌ها، استان‌های دهوک، اربیل، کرکوک و سلیمانیه در اختیار کرد‌ها‌ و سایر مناطق از بخش‌های مرکزی گرفته تا جنوب شرق عراق در اختیار شیعه‌ها قرار می‌گیرد. در واقع این نقشه تجزیه عراق است. به اعتقاد کارشناسان، این نقشه رژیم صهیونیستی و آمریکا دقیقا همان استراتژی و رویای بنیانگذاران صهیون، یعنی تحقق رویای از نیل تا فرات است. عمده کارشناسان معتقدند رژیم صهیونیستی و آمریکا مترصد هستند در صورت تحقق این اهداف بویژه در لبنان، سوریه و عراق، سراغ مصر، اردن و عربستان سعودی نیز بروند و بخش‌هایی از خاک این کشورها را نیز تجزیه کرده‌ و به عمق استراتژیک خود ضمیمه کنند. کما اینکه جغرافیای ادعایی صهیونیست‌ها بر اساس سیاست از نیل تا فرات، بخش‌هایی از شرق مصر، کل خاک اردن و همین‌طور بخش‌هایی از مناطق غرب عربستان را شامل می‌شود.‌ بدون تردید در صورت تحقق پروژه رژیم صهیونیستی و آمریکا در لبنان، سوریه و عراق، آنها سراغ مصر، اردن و عربستان نیز خواهند رفت.
* هدف اصلی ایران است
و اما ایران؛ آنچه بامداد ۲۳ خرداد، رژیم صهیونیستی و آمریکا رسما علیه ایران آغاز کردند، مشابهت‌‌های زیادی با پروژه آنها در لبنان، سوریه و عراق دارد.‌ اگرچه به واسطه  توان دفاعی و بازدارندگی و همین‌طور خصوصیات فرهنگی و مذهبی مردم، ایران یک قدرت بزرگ و قدرتمند است و اساسا قابل مقایسه با ۳ کشور مذکور نیست اما همانگونه که گفته شد اقدامات نتانیاهو و ترامپ علیه ایران، مطابقت‌های زیادی با پروژه آنها برای تغییر در جغرافیای غرب آسیا دارد؛ خاصه با سوریه. پروژه نتانیاهو و ترامپ برای ایران بامداد ۲۳ خرداد به صورت رسمی و علنی کلید خورد. نتانیاهو به دفعات و ترامپ نیز در چند نوبت، صراحتا اعلام کردند هدف این حمله، تغییر نظام سیاسی ایران است. برای این کار، آنها ۲ راهبرد را به موازات هم پیگیری می‌کنند؛ اول، فعالسازی گروهک‌های تروریست در غرب و شرق ایران و همچنین استفاده از منافقین برای عملیات در مناطق مرکزی و پایتخت. دوم، ایجاد التهاب و شورش‌های خیابانی از طریق گروه‌های وابسته در خاک ایران بویژه با سرمایه‌گذاری روی رضا پهلوی. در‌ واقع آنچه در جریان شورش‌های پاییز ۱۴۰۱ در ایران انجام دادند را این بار در مقیاسی بزرگ تر دنبال می‌کنند.‌ در این بین البته پروژه ادامه حملات نظامی مستقیم نیز در دستور کار قرار می‌گیرد. یک نکته بسیار مهم و البته خطرناک درباره پروژه نتانیاهو - ترامپ، استفاده از حملات نظامی مستقیم برای حمایت از اقدامات تروریستی مسلحانه بویژه در مناطق مرزی ایران است؛ اتفاقی که در جریان درگیری جولانی با دروزی‌ها در سویدا شاهد بودیم. البته قطعا این مدل حملات در ایران، همانند آنچه در سوریه اتفاق افتاد کارگر نیست اما در اصل موضوع، یعنی ایده استفاده از حملات نظامی برای حمایت از تحرکات گروه‌های تروریستی، قطعا رژیم صهیونیستی برنامه‌هایی در سر دارد؛ بویژه در صورت موفقیت نسبی تحرکات تروریستی در ایران، تکرار این ایده از سوی رژیم صهیونیستی، چندان بعید به نظر نمی‌رسد. البته همان‌گونه که اشاره شد، ایران برخلاف رژیم شورشیان حاکم بر سوریه، توان آفندی و بازدارندگی قدرتمندی در اختیار دارد و برای هر کدام از مراحل نقشه دشمن می‌تواند اقدامات متقابل انجام دهد. به همین دلیل رژیم صهیونیستی کاری به مراتب سخت‌تر از آنچه در سوریه انجام داد، درباره ایران پیش رو دارد. به همین خاطر، نقش تعریف‌شده برای رضا پهلوی، برای پیشبرد پروژه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران بسیار مهم است. هم نتانیاهو و هم ترامپ می‌دانند تلاش برای تکرار ایده سوریه در ایران، بسیار سخت و در این مرحله امکان‌ناپذیر است، زیرا ایران دارای یک حاکمیت مقتدر و به تعبیر جان مرشایمر، نظریه‌پرداز سرشناس آمریکایی، یک حاکمیت کاملا مسلط است. به همین خاطر، برخلاف سوریه که توان نظامی آن به سلاح‌های سبک و تعدادی تویوتا محدود بود، تسلط و اقتدار جمهوری اسلامی در کنار ظرفیت آفندی و توان بازدارندگی باعث می‌شود تکرار پروژه سوریه در ایران بسیار بعید به نظر برسد. لذا نقش تعریف‌شده برای رضا پهلوی، متزلزل کردن اقتدار جمهوری اسلامی از طریق ایجاد ناآرامی و شورش در کشور است. به عبارتی آنها از طریق پهلوی، دنبال ایجاد آشوب و التهاب در کشور هستند تا در کنار فعالیت‌ها و تحرکات گروهک‌های تروریست، بخش زیادی از تمرکز نظام را به کنترل این آشوب‌ها و اقدامات تروریستی منحرف کنند. در واقع آنها می‌خواهند ایران درگیر مسائل داخلی شود، چراکه تصور می‌کنند در حالتی که ایران درگیر شورش‌های داخلی و ناامنی گسترده شود و ظرفیت و انرژی نظام بر کنترل و مهار این شورش‌ها و ناآرامی‌ها متمرکز شود، هم می‌توانند از ظرفیت این شورش‌ها برای حمله به مراکز نظامی و موشکی استفاده کنند و هم شرایط برای حملات نظامی آنها به تاسیسات و مراکز نظامی و زیرساخت‌های کشور فراهم می‌شود. حمله به زیرساخت‌های حیاتی کشور، یکی از برنامه‌های جدی رژیم صهیونیستی و آمریکاست، چرا که آنها این اقدام را هم موجب به عقب بردن ایران می‌دانند و هم تصور می‌کنند از بین رفتن زیرساخت‌ها و اخلال در خدمات‌رسانی دولت، منجر به ایجاد نارضایتی‌ها و در نتیجه افزایش ظرفیت اعتراضی و شورش می‌شود. بر اساس طراحی‌های رژیم صهیونیستی و آمریکا، ایجاد و تداوم این شرایط باعث بروز هرج و مرج در ایران می‌شود. رژیم صهیونیستی دقیقا به دنبال ایجاد چنین شرایطی در ایران است، چرا که تصور می‌کند با ایجاد هرج و مرج و تضعیف نظم حاکم بر ایران، زمینه برای تحرکات گسترده‌تر گروهک‌های تروریست و جداسازی بخش‌هایی از کشور، نظیر آنچه در سوریه رخ داد، فراهم می‌شود. با توجه به طراحی خطرناک رژیم صهیونیستی و آمریکا برای ایران، نقش رضا پهلوی در این نقشه‌ها کاملا مشخص است. 
* آهن سرد می‌کوبند
آنچه نوشته شد، پیش‌بینی‌ها درباره طراحی‌ها و نقشه‌های دشمن صهیونیست علیه ایران، بر اساس گزارش‌های مشهود و تحلیلی است. رژیم صهیونیستی معتقد است حمله نظامی به ایران محرک ایجاد آشوب، ناامنی و هرج و مرج در ایران است و آنها می‌توانند در سایه این هرج و مرج به اهداف خود علیه تهران برسند. به همین خاطر با ژست‌های سیاسی دنبال جلب توجه مردم ایران هستند.‌ شورش پاییز ۱۴۰۱ اصلی‌ترین عامل ایجاد چنین تصوری در رژیم صهیونیستی شد و سحرگاه ۲۳ خرداد، با چنین تصوری به ایران حمله کرد. در همین راستا، هم بلافاصله پس از این حمله، هم در خلال جنگ و هم پس از آتش‌بس، نتانیاهو بارها تلاش کرد توجه افکار عمومی ایران را به این پروژه معطوف کند. 
آنچه اتفاق افتاد اما برخلاف همه تصورات و پیش‌بینی‌های نتانیاهو و ترامپ بود. بیاییم واقع‌بین باشیم؛ اینکه تلقی شود نتانیاهو در این مرحله از جنگ، انتظار واکنشی از سوی مردم ایران نداشت، کاملا اشتباه و خلاف شواهد میدانی است. جنگ بالاترین سطح تنش میان ۲ طرف است و کاملا بدیهی است در صورت بروز هر نوع اعتراض و شورش داخلی علیه نظام، شرایط جنگ به سمت و سوی دیگری سوق می‌یافت. در واقع بروز اعتراضات یا شورش در ایران، یک فرصت بزرگ برای رژیم صهیونیستی پدید می‌آورد و جنگ مسیر دیگری را طی می‌کرد، بویژه اینکه در صورت وقوع این شرایط، قطعا رژیم صهیونیستی و آمریکا مطلقا تمایلی به آتش‌بس نداشتند. بنابراین کاملا پیداست مواضع نتانیاهو در خلال جنگ درباره مردم ایران، نهایت تلاش او برای بروز اعتراضات داخلی بود. واقعیت تردیدناپذیر این است که نتانیاهو در تحقق این هدف شکست خورد و از آن مهم‌تر، این است که این شکست، برخلاف برآوردهای موساد درباره واکنش مردم ایران به وقوع جنگ بود. بنابراین در تحلیل رفتار مردم ایران نسبت به جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، باید این واقعیت، یعنی شکست رژیم صهیونیستی در همراه‌سازی مردم ایران با خود را به عنوان زمینه ارزیابی‌ها حساب کرد. نتانیاهو نه تنها در این مرحله و در این موضوع شکست خورد، بلکه حالا با یک جامعه همبسته و متحد نیز روبه‌رو است و این کار را برای تحقق اهداف پروژه هرج و مرج و تجزیه ایران سخت‌تر می‌کند.  همبستگی و انسجام عمومی مردم ایران در جنگ اخیر، یک نه بزرگ به پیشنهاد نتانیاهو و ترامپ بود. «وطن امروز» در شماره یکشنبه (دیروز) در یادداشتی با عنوان «ایرانیان تاریخ می‌خوانند» به تشریح دلایل همبستگی و اتحاد ملی در مقابل دشمن متجاوز صهیونیست، همچنین انسجام ملی برای دفاع از ایران و نظام اسلامی پرداخت. یکی از مهم‌ترین دلایل ایستادگی مردم در مقابل رژیم صهیونیستی و حمایت از نیروهای نظامی، مطالبه استقلال ملی است که دهه‌هاست یکی از مهم‌ترین مطالبات ملی ایرانیان است. از سوی دیگر، در سده اخیر هر بار یک قدرت خارجی اقدام به دخالت در امور ایران کرده، نتیجه‌ای جز ویرانی و خسارات و عقب‌ماندگی برای ایران نداشته است، لذا ایرانیان تجربه تلخی از دخالت خارجی در امور خود دارند. از همه مهم‌تر، ماهیت جنایتکار امثال نتانیاهو و ترامپ باعث شده مردم ایران پیشنهاد آنان را نوعی توهین به خود و باعث کسر شأن خود تلقی کنند. در کنار این موارد، اکثریت مردم ایران هوادار نظام حاکم یا مخالف تغییر نظام سیاسی هستند و از همه مهم‌تر مردم ایران با توجه به سوابق رژیم صهیونیستی، بخوبی پیش‌بینی  کرده‌اند هدف دشمن صهیونیست، صرفا تغییر نظام سیاسی ایران نیست، بلکه هدف اصلی‌اش، طمع کردن به مرزهای جغرافیایی است. به هر حال رفتار مردم ایران در جنگ تحمیلی 12 روزه، یک شوک بزرگ به موساد و نتانیاهو بود. برخلاف تصورات و برآوردهای آنان، مردم ایران همبسته و متحد و منسجم، از نیروهای مسلح خود حمایت کردند. با این حال اما نتانیاهو با حمله مستقیم به ایران، وارد یک قمار بزرگ شده است، لذا تمام تلاش خود را می‌کند تا شانس‌های خود ولو اندک را امتحان کند. نقشی که او برای رضا پهلوی تعیین کرده، از جمله همین شانس‌های اندک است. طفل صغیر پهلوی نیز از آنجا که بی‌مایه و سبک‌سر است، تنها به خاطر مشتی دلار، اینگونه مجسمه بارز بی‌رگی و وطن‌فروشی شده است.

ارسال نظر
پربیننده