ریشه، قربانی ویترین
عبدالله دارابی: در میان ۴ باشگاه مطرح لیگ برتری (تراکتور، سپاهان، استقلال و پرسپولیس) فقط زردپوشان اصفهانی را میتوان نام برد که توجه بهتری به تیمهای پایهاش دارد، حال آنکه هر ۴ باشگاه از منظر مالی دغدغه خاصی ندارند و برای تیمهای بزرگسال خویش هم از هیچ نوع پولپاشی دریغ نمیکنند.
عدم توجه یا کمتوجهی به مقوله آکادمی باشگاهها و تیمهای پایه، در حقیقت معضلی اساسی برای فوتبال باشگاهی و حتی ملی ماست. در حالی که خود باشگاهها بهخصوص باشگاههای بزرگ در بلندمدت از این کمعنایتی خویش به لحاظ مادی و تامین نیروی انسانی متضرر میشوند، لیکن مدیران باشگاهها به خاطر اولویت نتایج تیم بزرگسالان در تفکرات و اهداف کوتاهمدتشان، همچنان بر این غفلت اصرار میورزند، چرا که مدیران این باشگاهها در سودای تحکیم جایگاه مدیریتی خود، حاضر نیستند ویترین را فدای خزانه کنند! در همین لیگ برتر مشاهده میکنیم برخی تیمها به دلیل مشکلات مالی و سطح جایگاه، قادر به خرید بازیکنان مطرح نیستند و از سر اجبار و ناچار به استفاده از بازیکنان جوان و حتی محصولات آکادمی باشگاههای فوق رو آورده و ثمرات مختلف آن را نیز دیدهاند. به جرات میتوان گفت در فوتبال نتیجهگرای ما، اکثریت همین باشگاهها نیز اگر درگیر اجبار و ناچار نبودند پیرو همان رویه ۴ تیم فوق میبودند؛ کسب عنوان و در دید بودن.
۲ باشگاه استقلال و پرسپولیس به لحاظ پایگاه اجتماعی متمایز خود و فقط در همین شهر تهران، پتانسیل بارز بهرهوری فراوان از مقوله آکادمی را دارند ولی افسوس که چنین پتانسیل بزرگ و ارزشمندی اسیر پروژه «صرفا امروزبینی» مدیران فاقد نگاه استراتژیک و جایگاهپسند این ۲ باشگاه شده است! مثلا همین باشگاه استقلال که چند سال به این مقوله عنایت ویژه کرد و از منافع آن نیز هم خودش و هم فوتبال ملی را با پرورش بازیکنان بزرگی چون مجتبی جباری، طالبلو، قربانی، صادقی، تیموریان، حیدری، حسینی و... منتفع ساخت، چند سال است مدیرانش چشمان خود را بر آن فواید گرانبها بسته و کمتوجهی یا شاید بیخیالی در این عرصه را ضمیمه افکارشان کردهاند! جالب توجه و در حقیقت غمانگیزتر اینکه این باشگاه در یکی دو سال اخیر قدر سرمایههای آکادمی خود را ندانست و به ثمن بخس آنها را از دست داد و پس از درخشششان در سایر تیمهای لیگ برتر، در فصل نقل و انتقالاتی جاری با مبالغ هنگفت میلیاردی به دنبال استخدام برخی از همان سرمایههای سابقش بود و عاقبت شاهد لژیونر شدن یا استخدام آنها توسط تیمهای بزرگ داخلی بود! قطعا درخشش امثال زارع، محبی، رضایی و صادقی در فصل قبل لیگ برتر و کوتاه ماندن دست مدیران استقلال از جذبشان، حسرت آنها ولو در خلوتشان و در مقیاسی مهمتر خسران باشگاه را در پی داشته و دارد!
اگر فقط ۲ باشگاه استقلال و پرسپولیس به چنین توان و پتانسیلی، اهمیت شایسته و بایسته میدادند، در این شرایط «مضیقه بازیکن»، نه مجبور به پول پاشیهای هنگفت و خارج از عرف میشدند و نه ناچار یا مایل به خرید بازیکنان بیکیفیت خارجی. ضمن اینکه از خالی بودن مارکت داخلی در فصل نقل و انتقالات نیز نمینالیدند.
اینجا یک سوال بنیادی مطرح میشود: در حالی که چنین پتانسیلی در دسترس این باشگاهها (بویژه ۲ تیم بزرگ پایتخت) است و مدیران آنها حداقل در حال حاضر فواید مختلف آن را عمیقا درک کردهاند، چه موقع قرار است مسیر بیتوجهی و غفلت از آن مسدود شود و نگاه اصولی بدان، جایگاه واقعی خود را در برنامههای کلان و دائمی این باشگاهها (فارغ از آمد و شد مدیران) پیدا کند و فقط پوششی برای کسب مجوز حرفهای نباشد؟