
محمدامین هدایتی: علی لاریجانی روز سهشنبه در ریاض با محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان و خالد بنسلمان، وزیر دفاع این کشور دیدار کرد.
به گزارش «وطن امروز»، در خاتمه این سفر، دفتر لاریجانی جزئیات دیدارهای او در عربستان را اعلام کرد. در اطلاعیه دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی آمده است: «مهمترین سرفصل رایزنیها در این دیدار مسائل راهبردی منطقه و شرایط کشورهای اسلامی بود. دکتر لاریجانی و محمد بنسلمان در این دیدار درباره آینده منطقه گفتوگو کردند. همچنین توسعه همکاریهای اقتصادی میان جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان سعودی نیز از جمله موضوعاتی بود که در ادامه به بحث گذاشته شد. از میان این موضوعات اقتصادی، به حل مشکل تجار و سرمایهگذاریهای مشترک در زمینههای مختلف میتوان اشاره کرد».خالد بنسلمان، وزیر دفاع سعودی نیز پس از دیدار با علی لاریجانی، در شبکه ایکس نوشت: «در دیدارم با علی لاریجانی، دبیر شورای امنیت ملی ایران [در ریاض] روابط سعودی - ایران را بررسی کردیم و علاوه بر پرداختن به تعدادی از مسائل و موضوعات دارای اهتمام مشترک، تحولات منطقه و تلاشهای انجامشده در قبال آن به منظور تحقق امنیت و ثبات را مورد بحث قرار دادیم». سفر لاریجانی به عربستان و دیدار با پسران ملک سلمان، پادشاه عربستان از آن جهت حائز اهمیت است که اینک منطقه غرب آسیا دستخوش تحولات مهم امنیتی شده است. حمله رژیم صهیونیستی به قطر به وضوح راهبرد تلآویو برای سلطهجویی بر سراسر منطقه غرب آسیا را آشکار کرده است. اگرچه در بیانیه پایانی اجلاس سران کشورهای اسلامی و اتحادیه عرب در دوحه، اشارهای به اقدامات عملی کشورهای عرب و اسلامی برای مقابله با رژیم صهیونیستی به چشم نمیخورد اما واقعیات مربوط به تهدیدات رژیم صهیونیستی برای کشورهای منطقه باعث میشود اکنون از حکام عرب این انتظار برود که نسبت به این تهدیدات، اقدامات عملی در پیش گیرند. ایران به عنوان پرچمدار جبهه مقاومت و کشوری که اخیرا یک جنگ ۱۲ روزه را با رژیم صهیونیستی و آمریکا پشت سر گذاشته، میتواند از ظرفیت کشورهای منطقه برای مهار سلطهطلبی نتانیاهو استفاده کند. پس از حمله به قطر، همه کشورهای منطقه به درستی موضع همیشگی ایران پی بردند که رژیم صهیونیستی تهدید نخست منطقه است. در این بین، عربستان سعودی به عنوان یکی از کشورهای دارای نفوذ در منطقه، میتواند نقشی کلیدی در همافزایی کشورها برای مهار رژیم اشغالگر قدس ایفا کند.
* بیرودربایستی با پسران سلمان
عملیاتهای تروریستی رژیم صهیونیستی علیه رهبران و فرماندهان جبهه مقاومت در یک سال اخیر، باعث شده نوعی ترس و دلهره در میان سران کشورهای منطقه، بویژه حکام عرب کشورهای حاشیه خلیجفارس ایجاد شود. رژیم صهیونیستی نشان داده است هم به لحاظ تکنولوژی و تسلیحات و هم به واسطه اراده و انگیزه، توانایی ترور رهبران و حکام کشورهای هدف را دارد. اگر تا پیش از حمله به دوحه، برخی حکام عرب تصور میکردند این توانایی رژیم صهیونیستی صرفا علیه جبهه مقاومت اعمال میشود اما اکنون آنها این واقعیت مهم را درک کردهاند که خود آنها هم میتوانند قربانی ماشین ترور صهیونیستها شوند. اگر در ایران، به واسطه درهمتنیدگی ساختار حاکمیت با اراده مردمی، پروژه ترور سران و فرماندهان نظامی، تنها یک گام در طراحی جنگی رژیم صهیونیستی به حساب میآمد اما در کشورهای عرب، به خاطر عدم اتکای نظامات حکومتی به ظرفیت و اراده مردمی، اجرای این پروژه میتواند تنها گام برای تغییر حاکمیت این کشورها باشد. به عبارت سادهتر، آنچه رژیم صهیونیستی در نظر داشت در ایران پیاده کند، بسادگی میتواند در سایر کشورهای منطقه نیز اجرا کند. از سوی دیگر حکام کشورهای منطقه دیگر مانند سابق روی تضمینهای امنیتی دولت ایالات متحده حساب نمیکنند. آکسیوس، رسانه نزدیک به کاخ سفید، روز دوشنبه فاش کرد نتانیاهو ساعتی قبل از حمله به قطر، این موضوع را به اطلاع ترامپ رسانده بود اما وی به جای مخالفت با حمله به مهمترین متحد خود در منطقه، نشان داد با راهبرد سلطهطلبی رژیم صهیونیستی بر منطقه همراه است. این واقعیت، جدا از اینکه موجب بیفایده شدن مناسبات کشورهای عرب با آمریکا شد، یک نگرانی فزاینده را نیز برای آنها ایجاد کرد. با توجه به موضع ترامپ در قبال جنگافروزیهای رژیم صهیونیستی در منطقه، حضور نظامی آمریکا در کشورهای عرب یک تهدید بزرگ برای این کشورها به حساب میآید. اگر حکام عرب زمانی تصور میکردند حضور نظامی آمریکا در کشورشان، تضمین امنیتی برای آنهاست اما اکنون سیلی واقعیت بر صورت آنها نواخته و آنها متوجه شدهاند حضور نظامی آمریکا در کشورشان، یک تهدید امنیتی جدی است.
بنابراین اینک با توجه به راهبرد رژیم صهیونیستی برای سلطه بر منطقه غرب آسیا، حضور نظامی آمریکا در کشورهای منطقه باعث میشود تهدیدات رژیم صهیونیستی برای این کشورها جدیتر شود.
به هر حال اکنون حکام عرب با بیسابقهترین تهدیدات امنیتی از ناحیه رژیم صهیونیستی مواجهند. اینکه نخستوزیر صهیونیستها به صراحت از پیگیری ایده «اسرائیل بزرگ» سخن میگوید، یعنی همه مناسبات و توافقات سابق این کشورها با آمریکا، همچنین مناسبات پنهانشان با رژیم صهیونیستی دیگر مانند سابق کارکرد ندارد و آنها باید تغییرات جدی در استراتژی امنیتی خود ایجاد کنند. بویژه عربستان که پیش از این، تشکیل کشور مستقل فلسطین را پیششرط عادیسازی مناسبات با رژیم صهیونیستی میدانست، اکنون متوجه شده است هم تلآویو و هم واشنگتن نسبت به فرمت اجرایی پیمان آبراهام تجدیدنظر کردهاند. از سوی دیگر در ایده اسرائیل بزرگ، بخش وسیعی از خاک عربستان سعودی تحت اشغال رژیم اشغالگر قدس درخواهد آمد. بر همین اساس، سعودی باید راهبردهای منطقهای خود را بازآرایی کند.
* همیاری با دشمنان دشمن اول
باید درباره رفتار کشورهای منطقه در قبال رژیم صهیونیستی و آمریکا، پس از تجاوز رژیم به قطر، واقعبین بود. اینکه تصور شود این کشورها وارد یک تقابل علنی با رژیم صهیونیستی شوند، ناشی از سادهاندیشی و عدم درک مناسبات این کشورها با آمریکا، همچنین واقعیتهای مربوط به ماهیت حکومت حکام عرب است. کشورهای عربی عمدتا فاقد استقلال سیاسی هستند و عموما اراده و ظرفیت مردمی در ساختارهای حاکمیتی و تصمیمسازی و تصمیمگیری این کشورها جایی ندارد. به همین دلیل، آنها اگرچه از ناحیه مردم خود احساس خطر نمیکنند اما بخوبی میدانند در مقابل اراده دشمن خارجی آن هم آمریکا و رژیم صهیونیستی، تاب و توان ایستادگی و مقاومت ندارند. این واقعیت درباره کشوری مانند سعودی بیشتر از سایر کشورها هم صدق میکند.
به همین دلیل، باید درباره سیاستها و اقدامات کشورهای عرب منطقه در مقابل تهدیدات رژیم صهیونیستی، واقعبینانه عمل کرد. شاید اکنون، منطقیترین و واقعبینانهترین انتظار از کشورهای عرب منطقه، بویژه عربستان این باشد که در سیاستهای خود علیه جبهه مقاومت تجدیدنظر کنند. سعودیها قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ شاهد حسن نیت ایران برای کاهش اختلافات فیمابین، همچنین وفاداری جمهوری اسلامی ایران به مفاد توافقنامه با عربستان بودهاند، بنابراین در مناسبات خود حتما این مهم را لحاظ میکنند که سیاست ایران برای بهبود مناسبات فیمابین، اساسا ربطی به اتفاقات۲ سال اخیر در غزه ندارد. به همین خاطر برخلاف رفتار رژیم صهیونیستی که با وجود ابراز تمایل ظاهری برای عادیسازی روابط، در حال استفاده از فرصت حضور ترامپ در کاخ سفید برای سلطه بر منطقه است، ایران طی سالهای اخیر در عمل نسبت به کاهش اختلافات با عربستان و بهبود روابط و مناسبات، یک انگیزه و اراده صادقانه از خود نشان داده است، لذا قطعا این رفتار ایران باعث شده در نوع نگاه ریاض به تهران و جبهه مقاومت، تغییراتی ایجاد شود. به هر شکل بدون تردید پس از حمله رژیم صهیونیستی به قطر، نوع نگاه عربستان سعودی به ایران و کل جریان مقاومت باید تغییر کند. صحنه میدانی در منطقه کاملا شفاف است. جنگ ۱۲ روزه و همینطور حمله رژیم صهیونیستی به قطر، واقعیتهای منطقه، بویژه توانایی و اراده کشورها برای مقابله و واکنش به تهدیدات رژیم صهیونیستی را علنی کرد. اکنون همه منطقه میداند تنها ایران و جبهه مقاومت است که توانایی ایستادگی در برابر رژیم صهیونیستی و مهار این رژیم چموش را دارد. به همین خاطر بدیهی است همه حکام منطقه باید نوعی نگاه همکاری و همیاری با جبهه مقاومت داشته باشند. از سوی دیگر حکام سعودی حتما باید به این نکته بدیهی رسیده باشند که در شرایطی که اراده نتانیاهو برای سلطه بر منطقه و انگیزه او برای حمله به همه کشورها بویژه عربستان آشکار شده، هر نوع همکاری با نتانیاهو در جنگ علیه ایران و جبهه مقاومت، اقدامی علیه امنیت ملی خودشان است. به همین خاطر در کنار همیاری با ایران و جبهه مقاومت، عربستان سعودی باید نسبت به منافع مشترک پیشین خود با رژیم صهیونیستی علیه جبهه مقاومت تجدیدنظر کند.
به عنوان مثال، دخالتهای عربستان در مسائل لبنان و فشار دربار سعودی بر دولت لبنان برای خلع سلاح حزبالله، یکی از سیاستها و اقداماتی است که تا پیش از حمله رژیم صهیونیستی به قطر، به عنوان منفعت مشترک با تلآویو ارزیابی میشد اما اکنون لازم است ریاض در این سیاست خود تجدیدنظر کند. سعودی اکنون باید متوجه شده باشد حضور پرقدرت حزبالله در مرزهای فلسطین اشغالی، خاکریزی برای تامین امنیت همه کشورهای منطقه در برابر تهدیدات رژیم صهیونیستی است. لذا اکنون، نخستین انتظار از عربستان این است که در سیاست خود نسبت به موضوع خلعسلاح حزبالله لبنان تجدیدنظر کند. همینطور نسبت به یمن، سعودیها شاهد بودند پس از توافق با ایران، انصارالله یمن نسبت به ترک یا توقف مخاصمه با سعودی پایبند بوده است. با وجود جنایات رژیم سعودی در یمن اما انصارالله طی سالهای اخیر اقدامی علیه آن انجام نداده است. از سوی دیگر اینک یمن به یک جبهه قدرتمند و موثر علیه تهدیدات رژیم تبدیل شده است. در واقع، اگر سعودی تا پیش از این این، قدرت گرفتن انصارالله در یمن را نوعی تهدید برای خود تلقی میکرد اما پس از حمله رژیم صهیونیستی به قطر، یمن به یکی از فرصتها و ظرفیتهای همه کشورهای منطقه برای مهار و رفع تهدیدات رژیم صهیونیستی تبدیل شده است. به همین خاطر یکی دیگر از انتظارات معقول و واقعبینانه از محمد بنسلمان این است که در تقابل یمن با رژیم صهیونیستی، دخالت بیجا نکرده و به نفع نتانیاهو، اقدام به رهگیری موشکهای یمن که به سمت سرزمین اشغالی شلیک میشود، نکند.
یکی دیگر از مواردی که انتظار میرود عربستان سعودی برای مهار رژیم صهیونیستی انجام دهد، قطع همکاریهای پنهان اقتصادی خود با تلآویو است. پس از اقدام هوشمندانه انصارالله در محاصره دریایی رژیم صهیونیستی در دریای سرخ، عربستان سعودی به اتفاق امارات، یک کریدور زمینی برای واردات محصولات به سرزمین اشغالی ایجاد کرد؛ اقدامی که باعث شد رژیم صهیونیستی بتواند بخشی از فشار ناشی از تعطیلی بندر ایلات را جبران کند.
پس از تهاجم رژیم صهیونیستی به قطر، فعال ماندن این کریدور زمینی، خیانت به امنیت ملی عربستان به حساب میآید، در حالی که بدون شک، قطع هر گونه همکاری اقتصادی و تجاری با رژیم صهیونیستی، ضربه اساسی به اقتصاد رژیم وارد میکند و قطعا راهبردهای اشغالگران برای جنگافروزی و سلطهطلبی بر منطقه را تحت شعاع قرار میدهد. از همین رو، قطع همکاری تجاری با رژیم، یکی از اقداماتی است که انتظار میرود عربستان سعودی برای تامین امنیت خود و مهار جنگطلبی نتانیاهو انجام دهد. یکی دیگر از اقداماتی که ریاض میتواند در شرایط فعلی برای کاهش تهدیدات رژیم انجام دهد، افزایش مناسبات اقتصادی با ایران است. افزایش تراز تجاری با ایران، بدون شک تاثیر مثبتی بر توانمندی ایران برای مقابله با تهدیدات رژیم صهیونیستی دارد. به همین خاطر عربستان سعودی میتواند با بیشتر کردن مناسبات اقتصادی با ایران، بر افزایش توان اقتصادی ایران، آن هم در شرایط تحریم اثر بگذارد. این اقدام هم موجب بهبود روابط ۲ طرف خواهد شد و هم باعث میشود مناسبات میان طرفین پایدار شود.
* راه سوم وجود ندارد
واقعیات مربوط به تحولات منطقه اکنون کاملا آشکار شده. رژیم صهیونیستی به وضوح نشان داده دنبال سلطه بر منطقه است. رژیم اگر پیش از این با استفاده از ظرفیت مناسبات آمریکا و کشورهای منطقه، از کریدور دیپلماسی به دنبال عادیسازی روابط و مناسبات با کشورهای عرب و اسلامی بود و تلاش داشت توسط کشورهای اسلامی، به عنوان یک واحد مستقل به رسمیت شناخته شود، اکنون با استفاده از فرصت حضور ترامپ در کاخ سفید و ظرفیتهای سیاسی، نظامی و اقتصادی آمریکا، به دنبال تسلط بر منطقه است. نتانیاهو به دنبال آن است از طریق پنجره همراهی و همکاری ترامپ، ابتدا بر جبهه مقاومت فائق آید. او تصور میکند پس از فائق آمدن بر جبهه مقاومت، مسیر همواری برای تسلط بر کشورهای عرب و اسلامی منطقه دارد. از همین رو رژیم صهیونیستی با فراغ بال، ترکیه را به حمله نظامی تهدید میکند و پروژه تجزیه سوریه را در دستور کار دارد. آنها برای مصر نیز همین نقشه را دارند و تلاش میکنند مصر، یعنی یکی دیگر از همسایگان فلسطین اشغالی را مطیع خود کنند. همه چیز شفاف است. کشورهای منطقه و بویژه عربستان سعودی تنها ۲ راه پیش رو دارند: یا باید تسلیم شده و موجودیت خود را ذیل سلطه رژیم صهیونیستی تعریف کنند، یا با وجود محدودیتها و ملاحظاتی که دارند، با اقدامات علنی، تلاش کنند این استراتژی رژیم صهیونیستی را با شکست مواجه کنند. البته انتظار نیست آنها این سیاست تقابلی را به صورت علنی اعلام یا ابراز کنند؛ تنها کافی است عمل کنند. غیر از این ۲ مسیر، هیچ راه دیگری پیش روی اعراب نیست. آنها در مقابل یک دوراهی مهم قرار گرفتهاند و موجودیت آنها به صورت مستقیم وابسته به انتخاب یکی از این ۲ راه است. اگر پیش از این، ایران باید تلاش میکرد ماهیت جنگطلبیهای نتانیاهو و پروژه وی برای تسلط بر منطقه را برای حکام عرب و اسلامی ثابت کند اما اینک پس از حمله رژیم صهیونیستی به قطر، خود نتانیاهو در عمل این واقعیت را ثابت کرده است،. لذا همه چیز برای اعراب روشن شده.
در این شرایط، یک نکته بسیار مهم وجود دارد؛ هر نوع اعتماد به آمریکا یا تلاش برای متقاعد کردن ترامپ به تجدیدنظر در سیاست آمریکا در قبال سلطهطلبی رژیم صهیونیستی در منطقه، یک اشتباه استراتژیک و نابودکننده برای اعراب است. این تصور که با قراردادهای امنیتی هنگفت یا مشوقهای شخصی میلیاردها دلاری میتوانند ترامپ را متقاعد کنند مانع سلطهطلبی نتانیاهو در منطقه شود، در واقع پای نهادن در مسیر سلطهجویی رژیم صهیونیستی است.
همین چند ماه قبل بود که ترامپ طی سفری به منطقه، قراردادهای چند صد میلیارد دلاری با عربستان و قطر بست. برخی هدایای گرانقیمت به شخص ترامپ نیز اطلاعرسانی شد. البته با توجه به روحیات شخصی ترامپ و حکام عرب، احتمال میرود هدایای بیشتری به ترامپ داده باشند. با این حال اما این مشوقهای گران، باعث جلوگیری ترامپ از حمله رژیم صهیونیستی به قطر نشد. کما اینکه در ماجرای سوریه نیز با وجود دیدار ترامپ و جولانی و اعلام آمادگی جولانی برای پیوستن سوریه به پیمان آبراهام، ترامپ مانع حمله رژیم صهیونیستی به دمشق نشد. اقدام بیسابقه آمریکا و مشارکت این کشور در حمله رژیم صهیونیستی به ایران نیز یکی دیگر از گزارههایی است که نشان میدهد واشنگتن تمامقد از استراتژی جدید رژیم صهیونیستی برای سلطه بر منطقه حمایت میکند. بنابراین این تصور که با مشوقهای جدید میتوان رای ترامپ را تغییر داد، یک خوشخیالی بینتیجه است. تنها کارکرد این ایده این است که ترامپ بیشتر از قبل این کشورها را میدوشد ولی در عمل، مانع سیاستها و اقدامات نتانیاهو در منطقه نخواهد شد.
بر همین اساس باید گفت حکام عرب، جز ۲ گزینه مذکور، راه سومی در برابر جنگطلبیهای نتانیاهو در پیش ندارند. بر همین اساس باید منتظر ماند و در هفتهها و ماههای پیش رو شاهد بود اعراب، بویژه عربستان سعودی، در مقابل تهدیدات خطرناک رژیم صهیونیستی کدام مسیر را انتخاب میکنند.