17/مهر/1404
|
01:09
توفان جدایی اوسمار در شرق آسیا، لرزش قلب هاشمیان در تهران

سایه و‌یرا بر نیمکت سرخ‌ها

محمد رشوند: در فوتبال، گاهی سکوت یک مربی در نقطه‌ای دور، صدایی بلندتر از هزار شعار در استادیومی شلوغ دارد. این روزها، آن صدا از شرق آسیا به گوش می‌رسد؛ جایی که اوسمار ویرا، مربی برزیلی نام‌آشنا، ناگهان در اوج از نیمکت تیم تایلندی‌اش کنار رفت. خبر کوتاه بود اما پژواکش تا تهران کشیده شد؛ جایی که وحید هاشمیان، زیر نگاه سنگین هواداران پرسپولیس، روزهای سختی را سپری می‌کند.
اوسمار در فصل تازه، با تیمی شکست‌ناپذیر و رکوردی درخشان پیش می‌رفت؛ ۶ برد و تنها یک تساوی، کافی بود تا بوریرام را در صدر جدول نگه دارد. با این حال، او تصمیم گرفت صحنه را ترک کند، بی‌هیاهو و بی‌خداحافظی. برای اهالی فوتبال تایلند، این کناره‌گیری شوک‌آور بود اما در تهران، خیلی‌ها آن را «آغاز چیزی بزرگ‌تر» دانستند؛ شاید مقدمه‌ای برای بازگشت مردی که هنوز نامش در حافظه‌ هواداران قرمز زنده است.
پرسپولیسِ امروز، در سکوتی پرتنش زندگی می‌کند. تیمی که روزگاری هر هفته با پیروزی بدرقه می‌شد، حالا پس از ۶ بازی تنها ۸ امتیاز اندوخته است. صدای طبل نارضایتی در سکوها بلند شده و شعارهایی که تا دیروز برای حمایت بود، حالا رنگ مطالبه گرفته‌اند: «حیا کن، رها کن!». جمله‌ای کوتاه اما سنگین که از دلخوری می‌آید، نه دشمنی.
در این میان، جدایی اوسمار از شرق، مثل نسیمی داغ، آتش شایعات را شعله‌ور کرد. همان مربی‌ای که روزی دستیار یحیی گل‌محمدی بود، در روزهای پرآشوب باشگاه، موقتاً سکان را در دست گرفت و با همان تیم قهرمان شد. او به ظاهر یک مربی آرام بود اما در زمین، ذهنی تاکتیکی و دقیق داشت؛ چیزی که هواداران هنوز فراموش نکرده‌اند.
وقتی فصل تمام شد، انتظار می‌رفت مدیران باشگاه قراردادش را تمدید کنند اما مانند بسیاری از تصمیم‌های دیرهنگام در فوتبال ایران، تردید و تعلل، کار را از دست‌شان درآورد. اوسمار به تایلند رفت و در آنجا ۴ جام در یک فصل کسب کرد. حالا، درست در زمانی که پرسپولیس در بحران اعتماد و نتیجه دست‌ و‌ پا می‌زند، همان مربی آزاد شده است. تصادف است یا سرنوشت؟
در ساختمان باشگاه، هیچ‌ چیز قطعی نیست. مدیرعامل پرسپولیس، در مرکز انتقادها قرار دارد؛ هواداران از درویش دل‌چرکینند و مالکان نیز گویا منتظرند خودش استعفا کند اما او همچنان مانده، بی‌اشاره به جدایی و تصمیم‌های بزرگ را به تعویق می‌اندازد. در چنین فضایی، حتی یک شایعه هم می‌تواند به واقعیت بدل شود.
عده‌ای می‌گویند هنوز برای قضاوت درباره‌ هاشمیان زود است. او تازه کارش را شروع کرده و تغییرات تاکتیکی‌اش زمان می‌خواهد اما فوتبال، صبر نمی‌شناسد. در دنیایی که نتیجه حرف اول را می‌زند، ۲ بازی ناکامی می‌تواند سال‌ها سابقه و اعتبار را زیر سوال ببرد.
در گوشه‌ دیگر این ماجرا، هوادارانی هستند که نگاه‌شان نه به جدول امتیازات، بلکه به خاطره‌ها دوخته شده؛ به آن روزهایی که با اوسمار، تیم‌شان دوباره بوی اعتماد داد. حالا همان مرد در دسترس است و پرسشی در ذهن همه می‌چرخد: آیا باید دوباره به عقب برگردیم تا جلو برویم؟
پاسخ ساده نیست. فوتبال ایران بارها نشان داده تصمیم‌های احساسی، بیشتر از تصمیم‌های منطقی، مسیر تیم‌ها را تعیین می‌کند. اگر امروز شایعه بازگشت اوسمار رنگ واقعیت بگیرد، این تنها یک تغییر فنی نیست؛ یک بازگشت احساسی است، شاید برای جبران تصمیمی که یک سال و نیم پیش به موقع گرفته نشد. اما اگر از زاویه‌ای دیگر بنگریم، شاید این بحران فقط آینه‌ای از وضعیت بزرگ‌تر پرسپولیس باشد؛ باشگاهی میان گذشته و آینده، میان غرور قهرمانی و سایه‌ بی‌اعتمادی. در چنین فضایی، هر نام تازه‌ای که بر زبان می‌آید، نه‌ فقط یک مربی، بلکه یک امید تازه است.
در پایان، شاید هیچ‌ چیز به‌اندازه‌ لحظه‌ بعدی اهمیت نداشته باشد. اوسمار آزاد است، هاشمیان زیر فشار، مدیرعامل ساکت و هوادار در انتظار. بازی هنوز تمام نشده اما توپ دیگر در زمین این ۲ سرمربی نیست؛ در زمین تصمیم‌گیران است.

روایت جدایی ناگهانی اوسمار

کسی باور نمی‌کرد مردی که در یک فصل، تمام جام‌های تایلند را در آغوش گرفته، ناگهان از نیمکت قدرت به سکوت خانه‌ تبعید شود. اوسمار و‌یرا، سرمربی برزیلی بوریرام که فصل گذشته را با رکوردی درخشان به پایان رسانده بود، تنها در چند ساعت مسیر حرفه‌اش تغییر کرد.
همه‌ چیز از رختکن آغاز شد. پس از تساوی تلخ تیم در هفته اخیر، مدیرعامل باشگاه بی‌دعوت وارد رختکن شد؛ در حالی‌ که بازیکنان هنوز عرق مسابقه را بر تن داشتند، او با صدایی بلند شروع به انتقاد از عملکرد تیم کرد. کلماتش سنگین بود و نگاهش تیز، بی‌آنکه به حضور سرمربی اهمیت دهد.
اوسمار که همیشه بر مرز میان نظم و احترام ایستاده بود، تاب نیاورد. آرام اما قاطع، از مدیر خواست محدوده‌ سرمربی را بشناسد و شأن رختکن را حفظ کند. لحظه‌ای سکوت در فضا پیچید و سپس جرقه‌ گفت‌وگویی تند میان ۲ نفر از ارکان باشگاه ‌زده شد. سخنانی رد و بدل شد که هیچ‌گاه منتشر نخواهد شد اما همان چند جمله کافی بود تا در دفتر مالک، تصمیمی فوری گرفته شود.
چند ساعت بعد، وقتی اوسمار به خانه رسید، در صفحه‌ رسمی باشگاه خبر برکناری‌اش را دید؛ بی‌مقدمه، بی‌تقدیر، بی‌وداع. مردی که با خونسردی و دقت توانسته بود ۴ جام را به بوریرام هدیه کند، حالا در سکوت، نتیجه‌ یک برخورد لحظه‌ای را می‌چشید.
برای هواداران، این پایان ناگهانی نه فقط یک تصمیم مدیریتی، بلکه درسی تلخ بود: در فوتبال حرفه‌ای، گاهی همه‌ چیز با یک واژه فرو می‌ریزد؛ همان‌طور که اوسمار به درستی گفت «باید به من احترام بگذارید» و مسیرش تغییر کرد. 

ارسال نظر
پربیننده