ابوالفضل ولایتی: در حالی امارات عربی متحده در ماه دسامبر پیش رو پنجاهوچهارمین سالگرد تجمیع امارتهای هفتگانه و تاسیس امارات عربی متحده را جشن خواهد گرفت که شیخ زاید بنسلطان آلنهیان، بنیانگذار این امارت هفتگانه در مقطع شکلگیری این کشور با حمایت بریتانیا و با توجه به اختلافات بنیادین حاکم امارتهای هفتگانه، امید چندانی نسبت به حفظ یکپارچگی این امیرنشین در بلندمدت نداشت و با اعمال نظام فدرالیسم در این امارات در مسیر حفظ انسجام امارتهای هفتگانه گام برداشت. ثروت هنگفت نفتی امارات و تبدیل امارت دوبی به محل ثقل سرمایهگذاری در منطقه در کنار تاسیس بنادری بزرگ در این کشور و تبدیل امارات به هاب دریایی منطقه، تدریجا آن کشور را به قدرتی موثر در منطقه مبدل کرد.
همسو با جاهطلبیهای قطر و عربستان سعودی جهت ایفای نقش در قامت یک قدرت منطقهای و نفوذ در جوامع پیرامونی، فرزندان شیخ زاید نیز با اتکا به ۲ مؤلفه تقویت توسعه اقتصادی و ایجاد مناطق تحت نفوذ بویژه در سرزمینهای متصل به دریاها (جهت حفظ برتری دریایی امارات در منطقه و ممانعت از خدشهدار شدن نفوذ بلامنازع بنادر دوبی، شارجه و جبلعلی) در مسیر تحقق آمال خویش گام نهادند.
بروز جنایات اخیر در شهر الفاشر سودان توسط نیروهای شبهنظامی واکنش سریع به رهبری حمیدتی، موجب تشدید نگرانیها نسبت به سیاستهای جاهطلبانه ابوظبی در سطح منطقه شده است. از دولت امارات به عنوان بزرگترین حامی بینالمللی نیروهای واکنش سریع نام برده میشود. از زمان فروپاشی دولت البشیر در خارطوم، محمد بنزاید در مسیر نفوذ مخرب در سودان گام برداشته است، با این حال میزان مداخلات اماراتیها در منطقه و تاسیس گروههای شبهنظامی جهت پیشبرد مقاصد ابوظبی منحصر به سودان نمانده و دولت امارات، دستکم در یک دهه اخیر با اقداماتی موازی در مسیر قدرتگیری متحدانش در سراسر منطقه گام برداشته است. جنایات انجام شده ناشی از حمایت اماراتیها در جهان عرب، بویژه نقش این رژیم در پیشبرد سیاستهای رژیم صهیونیستی در کرانه باختری و نوار غزه موجب شده برخی کاربران جهان عرب به امارات عربی متحده لقب «شیطانالعرب» را اطلاق کنند.
در این نوشتار به مهمترین جاهطلبیهای صورت گرفته از سوی محمد بنزاید و سلفش خلیفه بنزاید در جهان عرب در خلال یک دهه اخیر میپردازیم.
* حمایت از تبهکاران در غزه با هدف هموارسازی مسیر سازش با رژیم صهیونیستی در منطقه
بر خلاف دولت حاکم بر قطر که به عنوان پدرخوانده جریان اخوانالمسلمین در منطقه به ایفای نقش پرداخته و به حمایت از جنبش حماس در نوار غزه و کرانه باختری شهره است، مخالفت با جریانهای اخوانی بویژه پس از بروز انقلابهای عربی در طول ۱۵ سال گذشته به مهمترین رکن سیاست خارجی ابوظبی مبدل شده است. از دولت امارات به عنوان یکی از بزرگترین دشمنان دولت محمد مرسی، حاکم پیشین مصر و حامی کودتای عبدالفتاح سیسی نام برده میشد.
در سرزمین اشغالی نیز سیاست کلان اماراتیها بر همکاری با رژیم صهیونیستی در سرکوب گروههای جهادی مستقر در کرانه باختری و نوار غزه استوار شده است. به موازات برقراری آتشبس در غزه، عمده سیاست کابینه امنیتی اسرائیل بر حمایت از گروههای تبهکار در نوار غزه همچون گروه ابوشباب و بازماندگان وابسته به جنبش فتح پیش از تسلط حماس بر این باریکه استوار شده است. از «محمد دحلان» شخصیت منفور امنیتی فلسطینی که هماکنون در امارات مشغول به تجارت است، به عنوان حلقه وصل فلسطینیان تبهکار با ارتش صهیونیستی نام برده میشود. وی پیشتر در فرآیند پیوستن رژیم ابوظبی به پیمان آبراهام در قامت میانجی و دلال این معاهده به ایفای نقش پرداخته بود. دحلان در محافل عربی به شخصیتی مزدور و وابسته به رژیم صهیونیستی شناخته میشود و مقامات اسرائیلی بارها کوشیدهاند وی را به عنوان نماینده جریانهای فلسطینی به جامعه بینالمللی بقبولانند.
* همپیمان دیکتاتور سکولار در لیبی
فروپاشی حکومت قذافی در لیبی، مدت کوتاهی زمینه ایجاد ثبات در این کشور پهناور و ثروتمند واقع در شمال آفریقا را فراهم کرد. با این حال قدرتگیری جریانهای اخوانی در غرب لیبی موجب شد امارات و مصر به عنوان همسایه بزرگ این کشور در راستای تضعیف محور اخوانی به حمایت از ژنرال «خلیفه حفتر» از نظامیان بازمانده از دوران قذافی رو آورند. سیاست تسلیح مخالفان دولت طرابلس از سوی اماراتیها به ۲ پاره شدن لیبی در طول 11 سال اخیر منتهی شده است.
برآیند سیاست خارجی رژیم ابوظبی در لیبی گواه آن است اماراتیها با مداخله در امور داخلی لیبی در راه دستیابی به ۲ هدف گام نهادهاند؛ مقابله با جریان اخوانالمسلمین و قدرتگیری نیروهای خودکامه و سکولار در لیبی، همچنین تسلط بر بندر بنغازی و تقویت حضور دریایی ابوظبی در مدیترانه.
* ایفای نقش پررنگ در ساقط کردن دولت اسلامگرا در تونس
نگرانی امارات از سرایت انقلابهای عربی به این کشور و تجسم جریان اخوانالمسلمین به عنوان آلترناتیو و اپوزیسیون احتمالی شیخنشینهای خلیج فارس، موجب شده فرزندان شیخ زاید به منظور حفظ موقعیت خویش در منطقه، در مسیر حمایت از دولتهای خودکامه و سکولار گام بردارند. در همین راستا، دولت ابوظبی با نگرانی به تحولات حاکم بر تونس به عنوان مبدا انقلابهای عربی مینگریست، از همین رو، بلافاصله با تثبیت موقعیت حزب النهضه (شاخه اخوانالمسلمین در تونس) به رهبری راشد الغنوشی، رهبران ابوظبی به حمایت از جریانهای سکولار و عناصر وابسته به حکومت پیشین زینالعابدین بنعلی پرداخته و موفق شدند در یک کودتای باصطلاح قانونی به رهبری «قیس سعید» رئیسجمهور تونس، دولت و مجلس اسلامگرا را به حاشیه برانند.
* حضور مستمر در یمن با هدف کنترل جزایر سقطری، زُقَر و بندر عدن
تثبیت جایگاه بنادر امارات به عنوان هاب دریایی منطقه، موجب شده رهبران ابوظبی از هر فرصتی برای مقابله با تقویت هر یک از بنادر غرب آسیا به عنوان آلترناتیو و بدیلی برای دوبی، شارجه و جبلعلی به مخالفت پردازند.
وقوع جنگ داخلی در یمن با سقوط علی عبدالله صالح و قدرتگیری نیروهای انصارالله در مناطق شمال یمن و شهر صنعا، فرصت مناسبی را برای اماراتیها فراهم کرد تا با ایجاد ائتلافی مشترک با عربستان سعودی در مسیر مقابله با دولت انصارالله گام بردارند. بر خلاف نگرش حاکم بر ریاض که نسبت به تمامیت ارضی یمن با حساسیت شگرفی مینگریست، اماراتیها عامدانه در پی تشدید جنگ داخلی یمن و حمایت از گروههای تجزیهطلب شورای انتقالی جنوب پرداختند.
حمایت از نیروهای شورای انتقالی جنوب که آشکارا بر تجزیه یمن پای میفشارند، مسیر جدایی مناطق جنوب از شمال را فراهم آورده و عملا به چندپارگی این کشور منتهی شده است. محمد بنزاید در ازای حمایت نظامی از جداییطلبان یمنی، عملا بر ۳ منطقه کلیدی یمن مسلط شده است. بندر کلیدی و استراتژیک عدن در جنوب یمن در جوار تنگه بابالمندب، به عنوان رقیب بالقوه بندر دوبی به حساب میآید، به همین واسطه، دولت ابوظبی در مسیر حذف امکان تبدیل عدن به عنوان بندری هاب در منطقه، با تسلط بر این شهر کلیدی، مسیر مذکور را به زعم خود مسدود کرده است. استیلای اماراتیها بر جزایر سقطری و تاسیس پایگاه نظامی در جزیره زُقَر در همجواری بندر حدیده (بزرگترین بندر تحت کنترل انصارالله) نیز با چنین دیدگاهی انجام شده و عملا ابوظبی شاهراه اتصال دریای سرخ به اقیانوس هند در منطقه استراتژیک بابالمندب را به کنترل درآورده است.
* چپاول معادن طلا در سودان
شبهنظامیان نیروهای واکنش سریع تحت فرمان «محمد حمدان دقلو» معروف به «حمیدتی» در روزهای اخیر پس از ۱۸ ماه محاصره شهر الفاشر، موفق شدند این شهر مهم دارفور را به اشغال درآورند. تصاویر منتشره از جنایات نیروهای واکنش سریع تا به آن میزان دهشتناک بوده که حتی تصاویر ماهوارهای نیز تودههای اجساد و تغییر رنگ زمین به قرمز در برخی نقاط را به تصویر کشیده است.
خشم جهانیان از وقایع سودان، منجر به مطرح شدن مجدد نام امارات به عنوان حامی اصلی نیروهای تحت امر حمیدتی شده است. بحران سودان ریشهای عمیق داشته و در زمان البشیر، دولت مرکزی بارها و بارها به نزاع با مسیحیان جنوب و آفریقاییتباران منطقه دارفور پرداخته بود. به لحاظ تاریخی و فرهنگی نیز گسلهای متعددی میان ساکنان مناطق شرق این کشور با ساکنان غرب سودان وجود دارد. طریقت انصار و وفاداران به جنبش مهدی سودانی اغلب سکنه غرب و پیروان طریقت ختمیه ذیل حزب اتحاد دموکراتیک سودان عمدتا در شرق سودان سکونت دارند و از قدیمالایام بر سر روابط سودان با مصر اختلافات بنیادین داشتهاند.
نیروهای واکنش سریع که پیشتر با نام «جنجوید» شناخته میشدند، در دوران البشیر با عضوگیری از قبایل عرب به سرکوب هویتخواهان آفریقاییتبار میپرداختند. نیروهای مذکور با فروپاشی دولت البشیر، تحت سیطره «عبدالفتاح برهان» قرار نگرفته و سودای استقلال از سیطره دولت برهان و کنترل کامل سودان را در سر میپروراندند. در این میان، امارات بر خلاف اغلب جامعه جهانی که دولت خارطوم را به عنوان دولت رسمی پذیرفته است، به حمایت همهجانبه از شبهنظامیان واکنش سریع پرداخت.
ناظران منطقهای درباره نقش منفی ابوظبی در بحران سودان به اهداف سهگانه محمد بنزاید پرداختهاند. امارات با حمایت از شبهنظامیان واکنش سریع، عملا به بزرگترین واردکننده طلای قاچاق سودان مبدل شده است. تقویت نفوذ ابوظبی در ضلع غربی دریای سرخ و مناطق همجوار با سعودی جهت تثبیت موقعیت برتر دریایی این رژیم در کنار مقابله با جریان اخوانالمسلمین که ۳ دهه قدرت را در خارطوم در اختیار داشت، به عنوان مهمترین اهداف ابوظبی از مداخله در امور سودان و تشدید جنگ داخلی در آن کشور نام برده میشود.
بحران ناشی از مداخله امارات از آوریل 2023 تاکنون به آوارگی 14 میلیون نفر منجر شده و قحطی را در سراسر سودان گسترانده است. سازمان ملل متحد از بحران حاکم بر سودان به عنوان «بزرگترین بحران بشری جهان» در مقطع کنونی نام برده است.
* مقابله همزمان با محور شیعی - اخوانی در سوریه
با آغاز جنگ داخلی در سوریه در ابتدای سال 2011، امارات عربی متحده ضمن مشارکت در روند تسلیح گروههای شبهنظامی مخالف بشار اسد، در مسیر تضعیف محور مقاومت و آنچه هلال شیعی مینامید، تمرکز خود را بر گروههای سکولاری نظیر ارتش آزاد سوریه قرار داد. آگاهی امارات نسبت به روابط حسنه ترکیه، قطر و حماس با گروههای سلفی - جهادی در سوریه، سیاست محمد بنزاید را به سوی حمایت از مواضع اردن هاشمی مبنی بر تاسیس گروههای شبهنظامی سکولار در جنوب سوریه و گروههای همسو با آنان در دیگر مناطق سوریه متمایل کرد. از امارات به عنوان یکی از عوامل تشدید جنگ داخلی در سوریه در طول 14 سال گذشته نام برده میشود. شماری از ناظران منطقهای در مقطع کنونی با سیطره تحریر شام بر دمشق، مدعی همکاری تاکتیکی اماراتیها و صهیونیستها در حمایت از شبهنظامیان جداییطلب دروز واقع در مناطق جنوب سوریه شدهاند.
برآیند تحرکات منطقهای در جهان عرب در خلال 15 سال اخیر، گواه آن است هیچ دولت عربی در منطقه به میزان امارات در مسیر تامین منافع رژیم صهیونیستی در منطقه گام برنداشته است. به واقع امارات در راستای جلب نظر حداکثری آمریکا و تبدیل شدن به قدرتی صاحب نفوذ در منطقه به رغم محدودیتهای جغرافیایی و انسانیاش، توسعه اقتصادی و نفوذ مخرب از طریق حمایت از گروههای شبهنظامی و ترسیم منافعی مشترک با رژیم صهیونیستی در سطح منطقه را در دستور کار قرار داده است. از محمد بنزاید به عنوان یکی از مبتکران اصلی دالان اقتصادی هند – خاورمیانه - اروپا موسوم به «آیمِک» نام برده میشود؛ کریدوری که عملا با دور زدن کانال سوئز مصر، زمینه اتصال بندر دوبی به حیفا را فراهم خواهد کرد.
نگاه
تجارت خون
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها