
محمدکاظم انبارلویی: آزمایش اخیر ایالات متحده روی یک بمب حرارتی - هر چند بدون کلاهک هستهای - یک بار دیگر سیاست رسمی «توسعه پنهان و منع آشکار» را در رفتار واشنگتن برجسته میکند. آمریکا با وجود برخورداری از بزرگترین زرادخانه هستهای جهان، همچنان مشغول آزمایش، ارتقا و توسعه تسلیحات جدید است اما در مقابل، در بالاترین سطح فشارهای سیاسی، رسانهای و تحریمی، مانع دستیابی کشورهایی مانند ایران به فناوریهای صلحآمیز هستهای میشود. این تناقض، شالوده اصلی بحران اعتماد در عرصه روابط بینالملل بویژه در پرونده هستهای ایران است. از سوی دیگر، اظهارنظر اخیر ترامپ که مدعی شده آمریکا «آنقدر سلاح هستهای دارد که میتواند کره زمین را ۱۵۰ بار نابود کند»، پرده از عمق تفکرات خطرناک جریانهای جنگطلب در واشنگتن برمیدارد. چنین ادعایی نهتنها فاقد منطق راهبردی است، بلکه نشان میدهد برخی سیاستمداران آمریکایی هنوز درکی ابتدایی از پیامدهای جهانی یک جنگ اتمی ندارند. نابودی کره زمین به معنای نابودی خود آمریکا نیز است؛ اما به نظر میرسد در گفتمان این جریان، مردم آمریکا در جایی بیرون از زمین زندگی میکنند. همین نگاه سادهانگارانه است که جهان را در معرض تصمیمات ماجراجویانه قرار میدهد.
اصل بازدارندگی هستهای که در ادبیات استراتژیک به عنوان «تعادل وحشت» شناخته میشود، دههها مانع درگیری مستقیم قدرتهای هستهای شده است. در حقیقت، سلاح هستهای سنگ بزرگی است که برداشتنش نشانه نزدن است. نمونه روشن این قاعده، برخورد آمریکا با کرهشمالی است؛ کشوری که پس از دستیابی به بمب اتم، عملاً از دایره تهدیدهای مستقیم واشنگتن خارج شد. اما آنچه کمتر درباره آن صحبت میشود، هزینههای سنگین نگهداری این زرادخانههاست. ذخیره دهها و صدها کلاهک هستهای در گذر زمان میتواند خود به عاملی برای حادثهای ناخواسته تبدیل شود. انبارهای فرسوده، سیستمهای قدیمی، خطاهای انسانی و فرآیندهای نگهداری پرریسک، همگی سناریوهای خطرناکی را پیش روی جهان قرار میدهد اما قدرتهای هستهای ترجیح میدهند این واقعیت را از افکار عمومی پنهان نگاه دارند.
در نقطه مقابل، ایران قرار دارد؛ کشوری که برخلاف تصویرسازی غرب، از ابتدای انقلاب اسلامی مخالفت اصولی و فقهی با تولید و بهکارگیری سلاح هستهای داشته و آن را ممنوع دانسته است. ایران نهتنها پرچمدار خلع سلاح منطقهای است، بلکه در تمام اسناد رسمی، برنامه هستهای خود را کاملاً صلحآمیز اعلام کرده و این برنامه در حوزههای پزشکی، کشاورزی، انرژی پاک و رفع نیازهای زیرساختی کشور تعریف شده است. با وجود این، بیش از ۲ دهه است آمریکا همراه با ۳ کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان به بهانه «جلوگیری از تولید بمب اتم» تلاش میکنند پیشرفت ایران را در این حوزهها متوقف کنند.
سیاست فشار حداکثری غرب بیش از آنکه ناظر بر دغدغه امنیتی باشد، ابزاری برای محدودسازی قدرت ملی ایران است. همین امر موجب شد در جریان مذاکرات هستهای، طرفهای غربی ناگهان مطالبههایی بیربط مطرح کنند؛ از محدودسازی توان موشکی ایران گرفته تا درخواست قطع حمایت از جبهه مقاومت و حتی عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی! این مطالبات نشان میدهد پرونده هستهای برای غرب فقط یک ابزار فشار است نه یک نگرانی واقعی.
در سوی دیگر ماجرا، رژیم صهیونیستی قرار دارد؛ موجودیتی که بر اساس گزارش نهادهای بینالمللی دهها کلاهک هستهای دارد اما نه عضو معاهده NPT است و نه اجازه بازرسی بینالمللی میدهد. وجود چنین زرادخانهای در قلب غرب آسیا تهدید واقعی صلح منطقهای است اما آمریکا و اروپا سالهاست با سکوتی معنادار از آن حمایت میکنند. این سکوت، بیش از هر چیز ماهیت دوگانه سیاست هستهای غرب را آشکار میکند.
ایران در برابر این سیاستها، بر یک چارچوب حقوقی و اخلاقی استوار ایستاده است: مخالفت با جنگ، مخالفت با سلاحهای کشتار جمعی، دفاع از حق ملتها و ایستادگی در برابر اشغال و ظلم. حمایت از مردم فلسطین و جبهه مقاومت نیز در همین چارچوب تعریف میشود؛ مبارزهای مشروع برای پایان دادن به یک قرن ظلم و اشغالگری.
در جهانی که قدرتهای بزرگ با هزاران کلاهک هستهای مدعی صلحطلبی هستند، ایران با برنامهای شفاف، غیرنظامی و تحت نظارت بینالمللی، بار اصلی اتهامات را بر دوش میکشد. این تناقض نهتنها برای ملتها قابل درک شده، بلکه به مرور جایگاه ایران را به عنوان یکی از بازیگران عدالتخواه و صلحطلب تقویت کرده است.
تا زمانی که استانداردهای دوگانه بر سیاست بینالملل سایه افکنده باشد، صلح جهانی در معرض تهدید باقی خواهد ماند. آینده امنیت جهانی در گرو پایان این رویکرد دوگانه و پذیرش یک حقیقت ساده است: امنیت و صلح واقعی تنها زمانی شکل میگیرد که قدرتهای بزرگ از انحصارطلبی در عرصه هستهای دست بکشند و به قواعد مشترک پایبند شوند.
ایران با تکیه بر منطق حقوقی و اخلاقی خود، در برابر این رویکرد ایستاده و نشان داده است میتوان بدون تکیه بر سلاحهای هستهای، به امنیت ملی، استقلال و نقشآفرینی منطقهای دست یافت. امروز بسیاری از ملتها درک کردهاند تهدید اصلی جهان نه از سوی کشورهایی با برنامه صلحآمیز هستهای، بلکه از زرادخانههایی برمیخیزد که صاحبانشان همچنان به توسعه و آزمایش سلاحهای هستهای ادامه میدهند.