|
نقد فیلم «فساد ذاتی» آخرین اثر پل توماس اندرسون
مرثیهای برای آمریکا
سعید قاسمی: فیلم متاخر توماس اندرسون، اقتباسی وفادارانه از رمان مشهور تامس پینچون با نام «فساد ذاتی» است. اصطلاح فساد ذاتی، به از بین رفتن اشیا به واسطه ناپایداری مواد به کار رفته در آنها گفته میشود و این اصطلاح در فیلم، به شخصیتها، مردم و شهرهای آمریکای دهه 70 اشاره دارد. فیلم «فساد ذاتی» به برههای از تاریخ آمریکا اشاره دارد که قطار آمریکای آرمانی، از ریل خارج میشود و ایدهآلگرایی دهه 60، در این زمان جای خود را به بیتفاوتی و بحران در زندگی آمریکایی میدهد. فیلم از جایی آغاز میشود که معشوقه سابق داک، شاستا فی هپوورث (کاترین واترسون) که اکنون معشوقه یک ملاک محلی به نام میکی وولفمن (اریک رابرتز) است به دیدن او میآید. او از داک (خواکین فونیکس) میخواهد نقشههای همسر میکی را نقش بر آب کرده و کاری کند که میکی روانه بیمارستان روانی نشود. زمانی که داک تحقیقات خود را آغاز میکند، شاستا و میکی هر دو ناپدید میشوند. «فساد ذاتی» از همان ابتدا خود را بهعنوان یک فیلم نوآر معرفی میکند اما با گذشت مدتی از فیلم، مخاطب در مییابد که با یک فیلم نوآر نامتعارف مواجه خواهد بود. قهرمان فیلم، یک کارآگاه خصوصی معتاد به علف معرفی میشود که شمایل اشخاص هیپی دهه هفتاد را دارد. از نظر شخصیتپردازی و روایتگری فیلم، میتوان «فساد ذاتی» را با فیلم موفق «خداحافظی طولانی» رابرت آلتمن مقایسه کرد. گروهی از منتقدان، فیلمهای «باگی نایت» و «ماگنولیا» را نشان از تاثیرپذیری اندرسون از آلتمن میدانند اما سخنی گزاف نخواهد بود اگر بگوییم «فساد ذاتی» به مراتب بیش از این دو فیلم، نشان از تاثیر شگرف آلتمن بر اندرسون دارد. اندرسون در عین وفاداری به کتاب، در ترسیم فضای دهه 70 آمریکا به طرز چشمگیری موفق عمل میکند. اگر اندرسون در فیلم قبلیاش با نام «استاد»، آمریکاییهای خوشبخت دهه پنجاه را در جستوجوی معنای زندگی نمایش میداد؛ اینجا در «فساد ذاتی» نشان میدهد چطور تمام آن خوشبختی و خوشبینی با موج ضدفرهنگی دهه 60 به باد رفت. داستان فیلم «فساد ذاتی» درست از اوایل دهه 70 آغاز میشود. زمانی که ریچارد نیکسون به ریاستجمهوری ایالات متحده رسیده است و آمریکا در بحبوحه جنگ ویتنام قرار دارد. از سوی دیگر ظهور خانواده منسون، نئونازیها، سرمایهدارهای لسآنجلسی و وقوع اتفاقاتی دیگر از این قسم، نشان از حال و هوا و اتمسفر بحرانی آن زمان دارد. زمانی که باورهای قدیمی از بین رفتند، چارلی منسون تبدیل به قدیس دورهای جدید در فرهنگ آمریکا شد و این جامعهای است که پینچون و اندرسون ترسیم میکنند. جامعهای که به تعبیر یکی از منتقدان آمریکایی، در آن هیپیها همانند قارچ در حال رشد بودند و در منوی سالنهای ماساژ گزینههای غیراخلاقی با قیمت 14 دلار عرضه میشد! اندرسون با هوشیاری، پیوند قابل توجهی بین اوضاع آشفته فرهنگی، اجتماعی و اوضاع سیاسی که حاصل از اعمال ذهنیت محدود نیکسون بر جامعه است، برقرار میکند. این اوضاع آشفته معلول همان فساد ذاتی است که بالقوه در وجود انسانها قرار دارد که اکنون چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه اجتماعی و فردی بروز میکند. همانطور که مصرف علف بین عدهای از اهالی کالیفرنیا نهادینه شده است، کشور آمریکا هم به موازات مردمش درگیر اعتیاد است. اعتیادی که بهزعم فیلمساز نوعی اعتیاد به جنگافروزیهای بیدلیل آمریکا است. دیالوگی که بین کوی هارلینگن (اوئِن ویلسون) و داک رد و بدل میشود نهتنها گواهی بر این مدعاست، بلکه تیغ تند انتقاد را هم به سمت سیاستهای خارجی ایالات متحده میگیرد. زمانی که کوی آمریکا را به یک مادر تشبیه میکند و سپس خطاب به داک میگوید: «با وجود جنگ ویتنام، درست یا غلط، اوضاع کشور من داغونه» و همینطور در ادامه میگوید: «آمریکا به فرستادن بیهدف مردمش به جنگلهای ویتنام برای جنگ اعتیاد داره». بنابراین فیلمساز با تشبیه آمریکا به مادری معتاد، پیوندی عمیق و یک رابطه دال و مدلولی بین مردم و کشور آمریکا برقرار میکند. علاوه براین، اندرسون اگر چه در لحظات بسیار زیادی لحنی کمیک را بر روایت خود حاکم میکند و از این نظر فیلم را در کنار «لبوفسکی بزرگ» برادران کوئن قرار میدهد اما نمیتوان چشم پوشید از اینکه «فساد ذاتی» در اصل مرثیهای است برای از دست رفتن رویایی که آمریکا در راستای تحقق آن حرکت میکرد. اندرسون از طرفی با هوشیاری از غرق شدن فیلم در لحن کمیک خودداری میکند و از سوی دیگر فیلم را در تفکرات و توهمات داک غرق میکند. حالات ذهنی داک و توهمات او میتوانست به خلق لحظات کمیک منجر شود اما اندرسون به جای تمسخر داک، ترجیح میدهد با او همدردی کند. ارسال به دوستان
عزتالله ضرغامی در مراسم بزرگداشت شهید سیدمرتضی آوینی:
آوینی با انقلاب از انفعال روشنفکری بیرون آمد
مراسم بزرگداشت بیستوسومین سالگرد شهادت سیدمرتضی آوینی با حضور رئیس سابق سازمان صداوسیما و دوستان و همرزمان این شهید بزرگوار برگزار شد. در این مراسم عزتالله ضرغامی، رئیس سابق صداوسیما درباره شخصیت شهید آوینی بیان داشت: شهید آوینی چون خیلی به دوره ما نزدیک بوده است، جریانهای مختلف و هنرمندان متفاوت تلاش میکنند هرکدام از منظر خود او را توصیف کنند. اگر قرار است برای هنر مردمی این هنرمند متعهد و هنرهای ملیاش الگو قرار بگیرد جا دارد آوینی و تفکرات او به راستی شناخته و معرفی شود. چنانکه برخی سعی میکنند پارادوکسهایی را درباره آوینی و فلسفه و تفکرات او مطرح کنند و شبهههایی در اینباره ایجاد کنند و برای پاسخگویی به این شبهات و پارادوکسهای مطرح شده باید شهید را به طور کامل بشناسیم. وی افزود: آوینی بدون روایت فتح به لحاظ شناخته شدن تفکراتش، مفهومی ندارد و روایت فتح نیز بدون آوینی شناخته نخواهد شد چون در تکتک پلانهای این مستند آوینی است که خودنمایی میکند. نگاه، قلم و گفتار- متن او به این مستند محتوا بخشیده است. رئیس سابق صداوسیما تصریح کرد: شهید آوینی بخشی از سابقهاش به دهه 50 و بخش دیگر سابقهاش به دهه 60 بازمیگردد. بیشتر روش نظریهپردازی و مسائل نظری است که مربوط به اوست و این روزها مورد بحث قرار میگیرد. سیدمرتضی آوینی یک روشنفکر است اما پیش از توضیح بیشتر باید بگویم روشنفکرها 2 دستهاند، یک دسته از متن مردم هستند و دسته دوم بریده از مردم. شهید آوینی از متن مردم بود که به پرتو افکنی مشغول بود و دغدغههای مردم و متن آنها را انعکاس میداد. وی ادامه داد: آوینی با انقلاب تحول و تولد جدیدی یافت. ققنوسوار از خاکستر انفعال و رخوتی که دامن روشنفکری را در دهه 50 در کشور گرفته بود، بیرون آمد. لذا خودش هم از آن حرف میزند و مظاهر آن را به آتش میکشد. در این مراسم خسروشاهی دوست و همرزم شهید آوینی طی سخنانی در واکنش به برخی موضعگیریها درباره شهید آوینی گفت: این روزها نکاتی درباره شهید آوینی بیان میشود که غبار غم را روی دلهایمان مینشاند. شهید آوینی را انسانی مذبذب، دمدمیمزاج و احساساتی معرفی میکنند، در حالی که ایشان یک انقلابی به تمام معنا بود. شهید آوینی انسان تراز اول انقلاب اسلامی، بر دوش هنر انقلاب سوار بود. او ادبیات، هنر نمایشی، نویسندگی و... را در جمعهای مختلف روشنفکری و ضد روشنفکری آموخته بود و بر آن تسلط داشت. اما وقتی نفخه انقلاب از سوی امام دمیده شد، تفکرات و حالات ایشان جهت دیگری به خود گرفت و نامه ایشان به برادرش در آن روزها ما را به یاد جملات آخر بیسیم شهید باکری به همرزمانش میاندازد. وی افزود: شهید آوینی براساس یک احساس صرف یا یک توفان ناگهانی به انقلاب نیل پیدا نکرد، او یک انسان تراز اول انقلاب و مادب شده به ادب امام خمینی بود. از همان آغاز هم در خط مقدمی که باید میبود حضور پیدا کرد. او کسی بود که 143 برنامه تلویزیونی برای تلویزیون ساخت، 80 برنامه دیگر غیرتلویزیونی تهیه کرد و همیشه پاسخگوی داعیهداران درگیری با امام بود. چنین کسی از سر احساس به سمت انقلاب نیامده است، آوینی اولین کسی بود که در سوسنگرد، هویزه، خرمشهر و خوزستان سطح خون را ساخت. دوست و همرزم شهید آوینی در ادامه صحبتهایش عنوان داشت: شهید آوینی نوع جدیدی از مستند را به نام مستند سینمای اشراقی پایهگذاری کرد، در صورتی که هنوز سینماگران روشنفکر ما که قدمی برای سینمای دفاعمقدس بر نداشتهاند آن را نشناختهاند اما نمونههای بسیاری از این نوع مستند در هالیوود و در خارج از کشور شناخته شده است. شهید آوینی خون خود را به عنوان یک مهر تایید بر زمین فکه ریخت؛ اینکه بخواهیم این روزها از این حرف بزنیم که او چه زمانی انقلابی بوده و چه زمانی انقلابی نبوده است جز خیانت به این شهید و راهش چیزی در بر ندارد. وی تصریح کرد: ممکن است برخی شهید آوینی را یک انسان انقلابی بسیجی بدانند که صرفا در حوزه مستند و سینما مثل بقیه کارهایی انجام داده است که این تفکر اشتباه است، او کسی بود که ادبیات داستانی قبل از انقلاب و هنرهای تجسمی قبل از انقلاب را بخوبی میشناخت، اگر میخواست ادای روشنفکری در بیاورد از همه روشنفکران آن زمان بالاتر بود، اینکه محصولات دوران گذشته خود را میسوزانند یک نوع خرقه سوزی عارف در حین وصول به حق است. شهید آوینی هنرمندی بود که با امام خمینی(ره) حیات تازهای را آغاز کرد. ارسال به دوستان
دلنوشته نویسنده «نامیرا» درباره جهانزیست شهید آوینی
مردی اهل تکلیف
این روزها همزمان با سالروز شهادت سیدمرتضی آوینی بسیاری از دوستداران و ارادتمندان هنر آسمانی و نگاه والای سید شهیدان اهل قلم نوشتهها و گفتههایی را به انعکاس درمیآورند و البته برخیها نیز اقدام به مصادره پهنای معرفتی آوینی به نفع تفکر کوچک خود میکنند! در این میان سیدمهدی شجاعی چندی پیش متنی دلسپارانه و عمیق برای شهید آوینی و فضای امروز رخ داده نوشت و حال صادق کرمیار، نویسنده رمان ارزنده «نامیرا» در ادامه نگاه نویسنده و در واکنش به یادداشت نگاشته شده توسط سیدمهدی شجاعی دلنوشتهای را به رشته تحریر درآورده و عنوان داشته است: ارسال به دوستان
اخبار
معرفی نامزدهای نهایی چهره سال هنر انقلاب اسلامی ارسال به دوستان
رویدادها
انتشار برجستهترین مواضع رهبر انقلاب در «من انقلابیام» ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|