|
از توهم جریان غربگرا تا واقعیت موجود
آرمانشهر آمریکایی بتپرستی مدرن
امید رامز: جریان غربگرا و شبهروشنفکران سکولار، اعم از سیاسیون دوم خردادی و اعتدالی و طیف هنرمندان به عنوان حلقه واسط سیاسیون و بدنه جامعه، بدون توجه دقیق به واقعیات موجود در غرب چه از حیث انتزاعی و تاریخ فلسفه و انسانشناسی غرب، چه از حیث انضمامی و عملگرایی، همواره با تاکید بر کلیدواژههای حقوق بشر و آزادی، از غرب یک جامعه فانتزی و آرمانی و مدینه فاضلهای ساختهاند که با آنچه واقعا در غرب شاهد آن هستیم، فاصله قابل توجهی داشته است. ارسال به دوستان
به حال جداافتادگی فکری کنیم
محبوبه زمانیان: طلاق در رأس هرمش، فقدان امید است. نبود سقفی بزرگ که پدر را پذیرا باشد، همچنین مادر را؛ تقسیم زندگی فرزند است به 2 جهان: «جهان مردانه» و «جهان زنانه» در تقابل با جهان پدرانه و جهان مادرانه. فروکاستن از نقشی که به یأس و پریشانی منجر میشود. ارسال به دوستان
گرفتار در حصار تعارض
محمدحسن طاهری: 1- سخنان رئیسجمهور در روزها و ماههای اخیر بیش از هر زمان دیگری توجه و تعجب مردم و نخبگان کشور را برانگیخته است. این روزها کمتر سخنرانی از حسن روحانی میشنویم که حاوی توهین به منتقدانش نباشد. اما نکتهای که در این میان از اهمیت اساسی برخوردار است، تعارضی است که وی در آن گرفتار شده است. تمجید لفظی از نقد، حقوق شهروندی، تحمل انتقاد و اعتراض و ... همزمان با شدیدترین توهینها و حملات به منتقدان در بیانات رئیسجمهور دیده میشود. مروری میکنیم بر سخنان قبلی حسن روحانی، رئیسجمهور: «هیچ استثنایی در کشور برای انتقاد کردن وجود ندارد و در کشور ما معصوم نداریم. مذهب شیعه، مذهب نقد و اعتراض است. مردم باید بتوانند از تمام مسؤولان کشور انتقاد کنند. انتقاد حق مردم است، لذا مردم حق دارند بر کارهای ما نظارت کرده و انتقاد کنند». سخنان اخیر رئیسجمهور در 12 اسفند 96: «وقتی حساب میکنم، میبینم کسانی که با دولت مخالفت میکنند، بیشتر بر مبنای کمبود عقل است. مخالفت با دولت معنی ندارد، مبارزه با دولت یعنی مبارزه با منافع ملی و منافع یک ملت». این سخنان رئیسجمهوری است که «نقد» پرتکرارترین کلیدواژه سخنرانیهایش بوده است. ارسال به دوستان
2 بال برای پرواز -8
فرهاد ملاامینی: آنچه در نوشتار پیشین آمد در این باب بود که خداوند همانند مخلوقات، صفاتی دارد ولی صفات او مانند مخلوقات نیست یعنی مثلا او علم دارد و موجودات دیگر نیز علم دارند؛ او قدرت دارد، موجودات دیگر هم قدرت دارند ولی این علم و قدرت یا هر صفتی از صفات حضرت باریتعالی مانند صفات انسان یا سایر موجودات نیست؛ هرچند ما آن صفات یا دارنده آنها را در اوج کمال بدانیم و این در وهله اول به تفاوت ذاتی ما با پروردگار بازمیگردد زیرا او واجبالوجود است و ما موجوداتی ممکنالوجود هستیم بدین بیان که او موجودی است که وجود داشتن او به چیزی یا کسی وابسته نیست ولی ما موجوداتی هستیم که وجودمان وابسته به او است. برای فهم بهتر، شاید بتوان اینگونه مثال زد: او مانند خورشید است که نوری از خود دارد ولی ما مانند ماه هستیم که نور خورشید را بازتاب میدهد. خواننده عزیز اگر دقت کامل را مبذول کرده باشد اینجا میتواند از نگارنده ایراد بگیرد و بگوید شما خود در دام تشبیه افتادید و خداوند ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|