|
بیچارههایی که نمیتوانند در نعمتآباد و تورنتو ملک بخرند
نه گفتن از پشت آیفون
چند وقتی مسؤولان تلاش کردند با دستور «حذف قیمت از فایلهای مجازی» موقعیت اجارهدهندگان را در تعیین قیمتها، از «ادب از که آموختی؟» به «حالا بیاموز ببینم میخوای از کی بیاموزی» تغییر دهند. متأسفانه قشر «صابملک» تنها به وضعیت «لازم هم نیست از کسی بیاموزم، مگه خودم اینجوریام؟!» بسنده کردند و اوضاع بدتر شد. داشت میرفت که خود مسؤول خادم نجومیبگیر هم آلاخون والاخون شود که ناچار با بازگشت غرورآفرین قیمتها به «دیوار»، آشفتگی سابق به آشفتگی اسبق تغییر وضعیت داد. حالا؛ دلایل برتری این«بیدروپیکری» بر چیز نامأنوسی مثل «ساماندهی» بازار مسکن:
۱- حذف فواصل طبقاتی: اجارههای سرسامآور در روستای گلحصار در جنوب تهران و برابری آن با قیمت برجهای رو به دریاچه خلیج همیشگی فارس در غرب این شهر، بالاخره فاصله طبقاتی را از میان برداشت. در جامعه بیطبقه فعلی؛ کسی که امکان تهیه سرپناه در روستای خارج شهر را ندارد، با برجنشینی که دیگر پولش به رهن برج نمیرسد، هر دو بهصورت برابری دارند به کلیه سمت چپشان فکر میکنند. پس ادا و قیف تهرانیها برای خارج تهرانیها «کلّا کأن لم یکن» تلقی میگردد و هورا به این برابری.
۲- مقابله با پیری جمعیت: کارتنخوابی اجارهنشینها و درنتیجه حذف مرحله مراجعه به بنگاه، باعث نجات مردم از وراجی، سرخوری و «برنج شمال، چای لاهیجان، بامبو و پنیر محلی» فروختن برخی مشاوران املاک شده و ملت سیسال کمتر پیر میشوند.
۳- جابهجایی شاخص سواد: نیاز مستأجرها به فراگیری «فنون ارتباط مؤثر» و مخزنی برای ماندن در خانه فعلی با قیمت منطقی، باعث افزایش فروش آثار دکتر آزمندیان و باقی دکترهای مؤثر میشود و آمار مطالعه از این هم فراتر خواهدرفت. تازه اگر یکجوری بشود که صابملکها جلسات «مهارت نه گفتن از همان پشت آیفون» شان را نروند، مستأجران پیروز جنگ ارادهها نیز شدهاند.
۴- خودافشایی از طریق ظرفیت هشتگها: با صفآرایی تیم موجرها و مستأجرها در اشتراکگذاری هشتگ #بیشین-بینیم-باع در برابر هشتگ #نه-به-اجاره-نامتعارف علاوه بر خودافشایی در زمینه «سطح ادب و کلا تقصیر کیه»، توان یارگیری و جبههسازی طرفین هم آزمایش شد.
۵- ورود به باشگاه تریلیاردیها: با یک مقایسه در سطح بینالمللی متوجه هضم بیدردسر ایران در جامعه کشورهای پولدار میشویم. مثلاً ایرانیانی که توان خرید یا اجاره خانه در پاسگاه نعمتآباد را ندارند، با ایرانیانی که نتوانستهاند در تورنتو و استانبول خانه بگیرند و اقامتشان روی هواست، به یک اندازه نمیتوانند؛ بیچارهها!
ارسال به دوستان
ترامپ: عملکرد من فوقالعاده است
قاطی شده با روانشان، بیماری
دنیا شده پُر ز «بیخرد سالاری»
انگار که هرچه دولت بیعرضهست
گشتهست دچار «خود خفنپنداری»
فهیمه انوری
ارسال به دوستان
میشه بسه؟
ای «کووید- 19»، ای قاتل جانی! بس است
دیگر انسانی نخواهد ماند، قربانی بس است
مثل جنگلهای گیلان موی من انبوه شد
رحم کن ای جانور دیگر به سلمانی، بس است
هرکجا سر میزنم الکل تعارف میشود
باب گمراهی فراهم شد، فراوانی بس است
ماسک خواهم زد ولی من بعد زیر چانهام
پوشش انگشت پا تا روی پیشانی بس است
عطسهام ای رهگذر از روی حساسیت است
دِ بیا ما را بزن، دشنام پنهانی بس است
خستهام از فیلم دیدنهای بیحاصل دگر
بازی جمشیدی و سام درخشانی بس است
دارم اینک بار میبندم برای یک سفر
شعر باید مختصر باشد نه طولانی، بس است
ارسال به دوستان
رضایت شما، آرزوی ماست
اکازیون
- این هم خونهای که تعریفشو کردم. دقیقا مناسب شماست.
+ بله...ممنون...ولی دو ساعت تو راه بودیم برای این؟
- نمای کاهگلی الان رو بورسه. فکر کردی اجدادمون چطور این همه سال عمر کردن؟ دلیلش همین بوده دیگه. هزینتون هم نصف میشه. تابستون خنکه و زمستون گرم...
+ پنجره هم که نداره؟
- پنجره میخوای چیکار؟ از صبح تا شب بیرونی. شب هم مثل مُرده برمیگردی. بریم داخلش رو هم ببین صد درصد پسند میکنی...
+ چرا اینجا اینقدر بو میده؟ رو دیوارشم که حشرات ماقبل تاریخ در رفت و آمدن؟
- چیزی نیست. یه مدت دست یه نوازنده بوده. فقط میومده برای گوسفنداش نی میزده و برمیگشته!
+ سرویس بهداشتی چی؟
- اون درخت رو میبینی؟
+ همون که خیلی سرسبز و سر به فلک کشیده است؟
- آره. دقیقا... برای همونم تا حالا دووم آورده و نخشکیده!
+ اصلا نخواستم بابا...
- از اولّش هم معلوم بود خریدار نیستی. ولی دلار داره میره بالاها! از من گفتن بود.
+ پشیمون شدم. حق با شماست. زودتر بریم محضر تا پولم چوق نشده.
ارسال به دوستان
رفیق خوب
محبوب دل متهمانی طبری جان
مدیون تو هر مفسد و جانی طبری جان
جانانه نهادی به ره خدمت خود جان
بهبه چه تلاشی چه توانی طبری جان
بودی تو پی خدمت این خلق و نبودی
یک لحظه پی سود کلانی طبری جان
یک عمر دعاگوی تو باشد به همه حال
مجرم که گرفتهست امانی طبری جان
حاشا که نبوده ست به دوران حیاتت
با رشوه سر خوان تو نانی طبری جان
هرکس که رهیده ست ز میزان عدالت
از لطف تو دیده ست نشانی طبری جان
تامین شده از دار قضا آب و غذایت
میراث تو در حد جهانی طبری جان
دوران تو تاریخ جدید طبری شد
با شرح جدیدی ز مبانی طبری جان
البته که در معصیت ظلم شریکی
خیری چو به ظالم برسانی، طبری جان
خوب است که غافل نشود گله و چوپان
از عاقبت گرگچرانی طبری جان
روزی تبری میشکند گردن ناحق
ای کاش رسد وقت فلانی طبری جان
ارسال به دوستان
قیمت به درک
«قیمت» به درَک رها بماند، اسحاق!
بالا نرود، کجا بماند، اسحاق؟
مرغانه پرید از سر سفره، چه باک؟
کافیست که شوربا بماند، اسحاق!
چون مرغ جهیده از سبد، جایز نیست
فرزند از او جدا بماند، اسحاق!
هر چیز که هست را ببَر، ما سرّیم
نگذار نخی بهجا بماند، اسحاق!
یک چیز فقط برایمان هست مهم
آن را بگذار تا بماند اسحاق:
این «ارز به قیمت جهانگیری» را
بگذار برای ما بماند، اسحاق!
بالا نکشید این یکی را لطفا!
بگذار که خندهها بماند اسحاق!
بر «چار و دویست» بیصدا خندیدیم
شادیم به آن، لذا بماند اسحاق!
ارسال به دوستان
بررسی بناهای بهجامانده از ایران عصر برجام
سلسله برجامیان
بحث جمشید: در افسانههای ایران قبل از برجام گفتهاند 3 مرد مذاکراتچی ایرانی، تصمیم گرفتند برای ارتباط راحتتر با هم، دور از چشم دیگران یک گروه مجازی برای جمشیدن (جمع شدن) و بحث کردن راه بیندازند، البته به لطف پیشرفت فناوری، تمام مکالمات آنها چه آن موقع و چه اکنون در معرض دید عموم و خصوص قرار گرفته است.
قدمگاه آخر: مکانی جذاب و دیدنی از آخرین قدمهای ظریف، وزیر امور خارجه ایران با جان کری. بعد از این قدمها بود که جان دیگر حتی جواب ایمیلهای جواد را هم نداد.
کوه بیستون: گفته شده در تیم مذاکرات مقابل، وَندی نامی بوده که گهگاه وزیر امور خارجه ایران را به اسم کوچکش؛ جواد صدا میزده. برخلاف داستان شیرین و فرهاد که به کندن کوه منجر شد، این داستان با سر برآوردن کوهی از بتن روی یک نیروگاه هستهای تمام شد.
رمی خودکار: یادبودی از پرتاب خودکار ظریف به سمت طرف مقابل در مذاکرات، البته برخلاف رمی جمرات، این بار شیطان نه تنها دور نشد بلکه خوش خوشانش شد و چسبید.
چرخ و ملنگ: این بنا در واقع قرار بوده مکانی برای گردش همزمان دو چرخ زندگی مردم و سانتریفیوژ باشد که با ملنگ شدن ماجرا، به چرخ و ملنگ معروف شد.
باغ گلابی: یک باغ بینظیر پر از درختان گلابی که با وجود کودپاشی بسیار، قرنهاست حتی یک گل شادونه هم در آن ثمر نداده.
بازار تضمینیها: بازاری تاریخی پر از چیزهای رنگووارنگ که تنها ارز قابلقبول در آن، امضای جان کری است. در ایران عصر برجام، شرقیان برای امضای کری تضمین ویژهای قائل بودند.
تپههای زنگزده: یادگاری از جنگهای نفت و گازی ژنرال عصر برجام، ژنرال زنگنه با ترکمنستان و ترکیه که هر دو بار به پرداخت غرامت 2 میلیارد دلاری به طرف مقابل مجبور شد.
رصدخانه برگریزان: گفته شده در ایران عصر برجام، برای رصد قیمت دلار، مرغ، تخممرغ، مسکن و... از این رصدخانه بسیار مجهز استفاده میشده.
تالاب اسحاقیه: عجیبترین مکان دیدنی به یاد مانده از ایران عصر برجام، تالاب اسحاقیه است که گفته شده میلیاردها دلار ارز با نرخ دولتی در آن ریخته شد و به جز چند سنگپا و کش شلوار و... چیزی از آن در نیامد.
ارسال به دوستان
بر بام خانه
ز روح و جسم من آرام رفته
فیوزم سوخته و برقام رفته!
چون از فیض گشایش های برجام
شدم مستاجری بر بام رفته!
مهدی امام رضایی
ارسال به دوستان
بالاخانه
خدا، رحمی دل دیوانهاش را
غم سنگین روی شانهاش را
برای مبلغی ناچیز، آن که
اجاره داده بالا خانهاش را
سید محمد صفایی
ارسال به دوستان
مستعجرها کرونا نمیگیرن
انشای بیقلت
خانم موعلم! از اینکه کیفیت عکس انشایم عِچ دی نیست ببخشید. دعا کنید خانوادهای که قرار است با ما در یک واحد زندگی کنند دوربین گوشیشان 64 مگافیخسل باشد. پدرم میگوید انقد قیمت اجارهها بالا رفته که 3 خانواده هم در یک واحد زندگی کنند به زور میتوانند پول عجاره را بدهند. ما از پدرمان پرسیدیم اگر همه با هم زندگی کنیم پس فاصله اجتماعی چه میشود؟ همه کرونا نمیگیریم؟ پدرمان گفت «مستعجرها کرونا نمیگیرن». مادرمان هم به پدرمان گفت تو بالاخانهات را اجاره دادهای این حرفها چیه به بچه میزنی؟ من نفهمیدم ما که خانه نداریم بالای خانه ما کجا میشود ولی اگر همین بالای خانهمان که پشتبام میشود را اجاره بدهیم پول خوبی گیرمان میآید. پدرمان گفت بچه، قرار است پشتبام خانه یک نیروگاه خورشیدی بشود و قاه قاه خندید. مادرمان با شنیدن اسم کرونا اصترص گرفت و زرف وایتسک را روی عوپن خالی کرد و به پدرمان پیشنهاد داد به جای نیروگاه خورشیدی یک کانکس بگیرد تا در پشتبام زندگی کنیم. خانم موعلم فکر کنم دوربین 64 مگافیخسل هم پرید، باز هم باید عکسهای با رظولوشن پایین برای شما بفرستم.
ارسال به دوستان
تکرار تاریخ
چگونه طبری مانع تکرار تاریخ شده است؟
تهران - 1330
داخلی - فضای مهآلود، نفسگیر و بخوری قهوه خانه
- مَ بودم، علی نصرت، رضا فرصت، آره و اینا خعلییییییی بودیم ...
+ کریم نبود؟
- چرا، کریمم بود. خلاصه که هی اونا زدن، هی ما زدیم، هی اونا زدن، هی ما کمتر زدیم، هی اونا زدن، هی ما خوردیم این دفعه...
+ پ حسابی علی نصرت و رضا فرصت و کریم پشتت دراومدن دیگه؟
- نه بابا، اونا که همون مشت اول که بادمجون شد زیر چشممون در رفتن. ما هم بیشتر میزدیم توی سر خودمون از سر بدبختی... ولی ما گفتیم زدیم، شمام بگو زدن، خوبیت نداره والا...
تهران - 1399
داخلی - فضای سنگین، پرابهام و گونیدوز دادگاه
- آقای الف بیکلاه و ط دستهدار، درباره آقای نون و کمکهای ایشان به شما چه حرفی دارید؟
+ ایشون رفیق 35 ساله بنده بودن.
- آخه چه رفاقتی؟
+ من اگه الان بگم کل لواسانات رو به نامم بزن، میزنه، کارخونه به نامم میکنه، بگم پرایدت رو بده برم یه دوری بزنم و بیام بهم میده.
- پس شما هم داشتین جواب رفاقتهاش رو میدادین؟
+ ندم؟ یه روز توی همین مملکت آدم تا یه بادمجون زیر چشم رفیقش سبز میشد فرار میکرد، بد کردم نذاشتم تاریخ تکرار بشه؟
- بسه آقا، بسه. ختم دادگاه. پسر اون فلاسک چای رو بیار سرم درد گرفت.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
مشاوره رایگان دولتی درباره گرانی
هول نکن هموطن!
+ سلام. این چه وضعیه آقای مشاور؟
- یواش پدرجان. چرا داد میزنی؟
+ آخه رفتم تخممرغ بخرم دیدم شده شانهای 30 هزار تومان. حالا من که تا الان فقط پول نیمرو داشتم چکار باید بکنم؟
- اولا از مرغها بپرسید که کمکاری میکنند. به ما چه؟ بعد هم یک شانه خالی بگذارید جلویتان سعی کنید زار بزنید! چون شاعر میگوید: «شانه»هایت را برای گریه کردن دوست دارم!
***
+ سلام جناب مشاور. بنده مستاجر هستم. الان هم اجاره خانه سر به فلک کشیده و عنقریب بنده باید در خیابان بخوابم.
- خب منظور؟
+ جسارتا طرحی چیزی برای ساماندهی ندارید؟
- داریم. خوبش هم داریم. یک طرح مشدی دونبش هست، مال یک وزیر مسکن بوده صبحها میرفته فحش میداده به دولت قبل و برمیگشته. اگه حقوق هشت رقمی میگیرید بفرمایید جزئیات طرح را هم عرض کنم!
***
+ جناب مشاور سلام. عرض کنم که قیمت دلار و سکه بالا رفته و مردم به مشقت افتادن. اطلاع دارید که؟
- بله. اتفاقا بندهزاده هم از رادیوی مرسدس زیر پایش شنیده.
+ خب! شما برنامهای برایش ندارید؟ دوباره دارد میرود بالا.
- بچه است. صبر کنید خودش خسته میشود میآید پایین.
+ دلار خسته میشود؟
- نه عزیزم، بندهزاده را عرض کردم.
***
+ آقای مشاور به دادم برس!
- هول نکن هموطن. حرفت را بزن.
+ برنج!... مرغ!... روغن!
- خب...
+ قند!...چایی!
- چی شده؟
+ قبض آب، برق، تلفن...تلفن...
- نصف جانم کردی بگو چی شده؟
+ بووووووق
- الو؟ الو؟ مزاحم! بیفرهنگ! عجب آدمهای بیملاحظهای
پیدا میشوندها!
ارسال به دوستان
کار داریم
به سر طرح و پلن بسیار داریم
ز حیفا و ریاض آمار داریم
برای انتقام حاج قاسم
الی بیت المقدس کار داریم
حامد سنگونی
ارسال به دوستان
ای خوش آن وقتی که ...
ای خوش آن وقتی که اندک آبرویی داشتیم
تابعیت با امید و آرزویی داشتیم
درس قانون و تمدن، عشق و انسان دوستی
از شما تقلید محض مو به مویی داشتیم
با دموکراسی چماق گندهای میساختیم
ادعای گفتمان و گفتوگویی داشتیم
کاش روشنفکر میخواندند ما را، مثل قبل
دوستان غرغروی فتنهجویی داشتیم
قدرت ارباب ما را مست و سرخوش کرده بود
صورت شفاف و لپهای هلویی داشتیم
پردهها افتاد؛ خیلی هیکلش نافرم بود
از خجالت گونه سرخ و لبویی داشتیم
حیف با ژست جدید از روی نامش رد شدیم
روی پرچم پا زده، حال مگویی داشتیم
بعد از آن استاد بازی در کلاس مدح غرب
بحث روی جای زانو بر گلویی داشتیم
تا افاضاتی کنیم از دور ما را هو کنند
رفته ایامی که اینجا های و هویی داشتیم
ارسال به دوستان
نسل ویلموتس
ظریف: تاریخ نشان خواهد داد که برجام سند افتخار ایران است.
عراقچی: سازمان نظام مهندسی تایید خواهد کرد چه بتنی مطابق با استانداردهای جهانی در دهان رآکتورها ریختیم.
جهانگیری: معیشت مردم نشان خواهد داد ارز جهانگیری مایه فخر ملت است.
آخوندی: مردم شهادت خواهند داد تلاشی که برای ساخت مسکن اجتماعی نکردم، بازار مسکن و رهن و اجاره را نهتنها تثبیت، نهتنها ارزان، بلکه با خاک یکسان کرد.
تاج: نسل ویلموتس درود خواهند فرستاد به روح پدرشان برای این قرارداد بینظیر با فدراسیون فوتبال ایران.
رئیس کل بانک مرکزی: زنان مطلقه مهریهبگیر قسم خواهند خورد که سکه ۱۰ میلیونی چه شکوهی به زندگیشان داده و پوزه مردان مهریه بده را به خاک مالیده.
سردبیر روزنامه شرق: بانکها در آینده خواهند فهمید چه قدر امضای کری تضمین است.
مادر تحریمها: دیوار تحریم فریاد خواهد زد که نشستن نوزاد برجام در پشتش چه تاثیری در فروریختنش داشته است.
حسین فریدون، مهدی جهانگیری و بروبچ سلول هفت اوین: حسابهای بانکیمان همه از برکت برجام است. نیاز به گواه تاریخ نیست.
ارسال به دوستان
هزار و یک شب
تعبیر خوابهای سیاسی
اگر سیاستمداری در خواب ببیند که طرف اروپایی برای عذرخواهی خدمت رسیده است، در بیداری خوابش را برای رسانهها تعریف کند. به تلطیف فضا و پیش بُرد اهداف مد نظر کمک میکند.
دیدن گلابی در خواب بر چند وجه است:
اول زوال عقل، دوم خیال باطل، سوم دل خجسته، چهارم در باغ سبز، پنجم هندوانه در بسته، ششم امضای کری، هفتم نقض فاحش، هشتم قطعنامه شورای حکام، نهم سوت بُلبُلی و ترک محل.
اگر در خواب، هواپیمایی ببیند که بوی نویی میدهد، نشانه آن است که در بیداری جنس بنجل بهش انداختهاند. سر عقل بیاید از تولید ملی حمایت کند.
اگر در خواب ابر ببیند، فکر زمستان کند.
اگر ابری که در خواب دیده از نوع سیروس است، سال پربارانی پیش رو دارد، و اگر از نوع سیرواستراتوس است باران و برف توامان میبارد. ایزوگام کند که فردا اسیر نشود.
ابر برجام باران ندارد و نشانه خشکسالی است.
دیدن موگرینی در خواب نشانه آن است که شخص در بیداری سر و گوشش میجنبد! احتیاط کرده و به نام تعمیرکار کولر سیوش کند.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ویروس خفن
حمید و اقدس و شیما و سیروس
همه رد دادهاند از ترس ویروس
نه ترسی که کمی آشفته باشند
خفن، نابودگر، در حد ناموس
یکی شلوار خیسی دارد از ترس
یکی با عمههایش گشته مأنوس
دل شیما از این غصه کباب است
که اقدس را نکرده بیهوا بوس
حمید از دوری سیروس غمگین
غذایش غم پلو با طعم افسوس
«به هر جا بنگرُم کوه و در و دشت»
کسی بنشسته با استایل مأیوس
شده روز خلایق روز وحشت
همه شبها شده شبهای کابوس
نه تنها شهر ما بر باد رفته
جهان از لاس وگاس و لندن و روس
پر از ویروس ترس و اضطراب است
نه ویروسِ کوویدِ پَست و منحوس
تدبر کن در این اوضاع بیریخت
چرا دنیا کشیده دنده معکوس؟!
چرا برکت ز دنیا قهر کرده؟
چه حرفی دارد این نحسی ملموس؟
کسی میگوید ای انسان مغرور
لجوجِ ضایعِ بیمزه لوس
«مکن کاری که برپا سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگ» شد، بوس!
ارسال به دوستان
بداهه شاعران باشگاه
وقتی عقاب زور زد و تخم غاز کرد
با دستهای جنگ، بشر را که ناز کرد
بعدش تَتق تتق زد و او را دراز کرد!
ابلیس گفت ایول از این آدم دو پا
رویش حساب شیطنتی ویژه باز کرد
وقتیکه گشت قبله آمال شیطنت
خود هم تبرکا به USA نماز کرد
خیلی گریم کرد که شکل خدا شود
با کدخداییاش همه را سورپرایز کرد
در بیت قبل قافیه هم سورپرایز شد
ای تف به او که قافیه را سورپرایز کرد!
ای تف به او که حق بشر را درسته خورد
آروغ صلح را دم آخر لحاظ کرد
آنقدر خورد حق بشر را که باد کرد
او را همین دریدگیاش طاقباز کرد
با ادعای مهر و محبت شروع کرد
تحریم و جنگ، آخر کار اتخاذ کرد
زانوی نرم او به گلوی زمخت صلح
تحمیل یک نوازش بس دلنواز کرد
کفتار دمبریده کلکهای خویش را
اجرا کنار روبهکی حقهباز کرد
اما نقاب چهره نحسش کنار رفت
هرچند زور و زِر زد و هی نطق شاذ کرد
هو شد تمام قدرت و ژست خیالیاش
وقتی عقاب زور زد و تخم غاز کرد...
بداههسرایان: سوده سلامت، زاهده شاد، فریبا رئیسی و مینا گودرزی
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|