|
روایت مردمی از حاجقاسم
گروه فرهنگ و هنر: در ۲ سالی که از شهادت سپهبد شهید قاسم سلیمانی میگذرد، هنرمندان عرصههای نمایشی، ادبی، تجسمی و موسیقی با خلق آثار مختلف هنری سعی کردهاند ادای دینی به مقام شامخ این شهید بزرگوار داشته باشند و انصافا اغلب آثار خلقشده از سطح کیفی مناسبی برخوردارند. از سوی دیگر باید گفت همیشه یکی از دغدغههای مسؤولان بخشهای مختلف فرهنگی و هنری کشور درباره آثار فاخر و ارزشمند، کیفیت پایین آثار بوده است که به خاطر نفس سفارشی بودن کارها رخ میداده است اما به جرات میتوان گفت اغلب آثاری که هنرمندان بخشهای مختلف در وصف حاجقاسم به تولید رساندهاند چون با شور و اشتیاق شخصی پای کار آمدهاند، تبدیل به آثاری دلنشین و قابل قبول شده است و به قول اهالی هنر این آثار همگی به آثار دلی بدل شدهاند که این مساله از محبوبیت وصف نشدنی حاجقاسم در میان اهالی فرهنگ و هنر نشأت میگیرد.
از سوی دیگر در آستانه دومین سالگرد شهادت حاجقاسم سلیمانی، فعالیت هنری هنرمندان در وصف حاجقاسم به اوج خود رسیده است که از این میان میتوان به نمایشگاه عکسهایی از برگزاری نخستین سالگرد شهادت سردار دلها اشاره کرد؛ نمایشگاهی که این روزها با عنوان «سرو روان» در گالری خانه عکاسان حوزه هنری برپا شده است.
سیداحسان باقری، رئیس خانه عکاسان حوزه هنری درباره برگزاری این نمایشگاه گفت: در نخستین سالگرد شهادت حاجقاسم که تقریبا همه برنامههای عمومی به خاطر شرایط کرونا ممنوع بود و امکان برگزاری مراسم سالگرد وجود نداشت، فراخوانی برای برگزاری سالگردهای مردمی در فضاهای شهری و روستایی دادیم که در حدود ۱۰۰۰ فریم عکس از سراسر کشور از جمله استانهای تهران، قم، خوزستان، خراسان رضوی و... برای ما ارسال شد. پس از داوری، حدود ۱۳۰ عکس از ۶۷ عکاس را انتخاب کردیم.
وی درباره بخشهای فراخوان توضیح داد: این فراخوان ۳ بخش داشت؛ بخش حرفهای، بخش مردمی یا عکاسی با تلفن همراه و بخش نوجوان. زمانی که نفرات برتر انتخاب شدند، قرار بود در هفته هنر انقلاب اسلامی در فروردین ۱۴۰۰ نمایشگاه برگزار شود که به علت موجها و تعطیلیهای پیدرپی کرونا به تأخیر افتاد تا اینکه در آستانه دومین سالگرد شهادت حاجقاسم افتتاح شد.
باقری افزود: ما از تمام مدیران حوزه هنری، ۱۳۰ عکاس و سایر هنرمندان برای دیدن این نمایشگاه دعوت کردهایم. در اصل این نخستین نمایشگاه در دوران کرونا است. فراخوان دیگری هم به نام «فرمانده من» از مراسم تشییع پیکر سردار بود که آثار برگزیدگان در کاروان هنری «روایت حبیب» در معرض نمایش قرار گرفت.
وی درباره ادامه برگزاری یادمان شهید سلیمانی گفت: ما هر سال تلاش میکنیم برنامههای جدیدتری داشته باشیم. ستاد یادواره قاسم سلیمانی در سال قبل در حوزه هنری تشکیل شد. این ستاد ۲ اقدام مهم برای انجام مراسم یادبود انجام داد که یکی حرکت کاروان هنری روایت حبیب است که استان به استان برگزار میشود، دیگری هم برگزاری همین نمایشگاه است.
همچنین مهری عزتیمقدم، عکاس یکی از آثار برگزیده در بخش مردمی از مشهد گفت: تشییع پیکر سردار در مشهد با استقبال بینظیر مردم روبهرو شد. برای من بسیار جذاب بود که با یک شخصیت سیاسی و نظامی آشنا شوم و واکنش مردم نسبت به او برایم تازگی داشت. 4 فریم در بخش مردمی ارسال کرده بودم و یکی هم در حرفهای. امیدوارم راه سردار سلیمانی ادامه پیدا کند.
در پایان سیدمسعود شجاعیطباطبایی، مدیر مرکز تجسمی حوزه هنری گفت: این نمایشگاه عکس نوعی دلنوشته است که به صورت تصویر نشان داده شده و حس و حال خیلی خاصی را به مخاطب منتقل میکند. خوانش عکس نوعی اتفاق خاص است که شاید در سایر رشتهها قدرت انتقال پیامها و مفهوم از نظر معنا و احساس را نداشته باشیم. به غیر از موارد تکنیکی که شامل رنگ، نور و هارمونی، از لحاظ حسی بسیار خوب است، چون از سراسر کشور نسبت به این فراخوان واکنشها دیدنی بود، مثلا در یکی از شهرها غبار را نشان میدهد که نشان از غبار روی دلها است اما تصویر سردار دیده میشود که دارای قلبی آرام است.
وی گفت: حاجقاسم قبل از شهادتش یک دستنوشته دارد که نشان از آگاهی او از زمان شهادتش است. در این فضا که قرار میگیرم کمی از موقعیت مدیریتی خود بیرون میآیم که بسیار خوشایند است. به مردم عزیز توصیه میکنم برای دیدن این نمایشگاه خوب حتما بیایند.
نمایشگاه «سرو روان» که از دیروز برپا شده تا بیستونهم دی ۱۴۰۰ به جز روزهای پنجشنبه و جمعه از ساعت ۱۰ الی ۱۸ در معرض دید عموم است. خانه عکاسان در خیابان سمیه، نرسیده به خیابان حافظ، جنب کتابفروشی سوره مهر قرار دارد.
««سردار آسمانی» دارای دبیرخانه دائمی شد
نشست رسانهای سومین جشنواره سراسری تئاتر «سردار آسمانی» در سالن کنفرانس مجموعه تئاتر شهر برگزار و در بخشی از مراسم از تندیس جشنواره با حضور خانواده شهید زمانینیا رونمایی شد. حمید نیلی، مدیرعامل انجمن تئاتر انقلاب و دفاعمقدس عنوان کرد: معتقدم جشنواره تئاتر سردار آسمانی پیشکشی در عرصه هنر برای بیان شأن و منزلت سردار سلیمانی است. سال اولی که این رویداد شروع شد با توجه به فاصله کمی که تا اربعین ایشان داشتیم، جریانسازترین رویداد در زمینه پرداختن به زندگی شهید سلیمانی را برگزار کردیم. سال قبل به سمت اجراهای صحنهای رفتیم اما به دلیل بحران کرونا نتوانستیم اجراهایی را که وارد مرحله نهایی شدند در شهرهای مختلف به صحنه ببریم که امیدوارم این مساله امسال برطرف شود و بتوانیم نمایشها را در شهرهای مختلف نیز به صحنه ببریم. چیزی که در این رویداد برای ما مهم است نفوذ حاجقاسم و علاقه هنرمندان به ایشان است که میبینیم این شیفتگی در آثارشان نمود دارد. وی با اشاره به اینکه امسال از عراق، کنیا، هند و ترکیه متقاضی حضور در جشنواره بودند، عنوان کرد: متاسفانه با وجودی که تقاضای حضور در جشنواره از کشورهای مختلف وجود داشت اما امسال به دلیل شرایط کرونایی نتوانستیم این رویداد را به صورت بینالمللی برگزار کنیم؛ جریانی که سردار سلیمانی در عرصه بینالمللی ایجاد کرد تا سالها جای کار دارد. نیلی در ادامه از برپایی دبیرخانه دائمی جشنواره در شهر کرمان بعد از پایان این رویداد خبر داد و عنوان کرد امیدوار است محفل «خاطره نمایش» همچون دوره قبل برپا شود. وی بودجه جشنواره را یک میلیارد و 600 میلیون تومان اعلام کرد و یادآور شد تلاش میکند نمایشنامههای مورد قبول امکان تولید پیدا کنند. جشنواره تئاتر «سردار آسمانی» با هدف تکریم و بزرگداشت سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی و سرداران شهید جبهه مقاومت ۱۷ دیماه سال جاری در ۳ بخش نمایشنامهنویسی، تئاتر خیابانی و رادیو تئاتر در کرمان آغاز میشود.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از فروش کارت غیرواقعی واکسن کرونا توسط برخی افراد سودجو گزارش میدهد
کاسبان واکسنگریزی
محدثه لک: کاسبان واکسنگریزی بعد از برگزاری تجمعات ضدواکسن، پیامکی برای حاضران در تجمع ارسال میکنند تا در ازای پرداخت چند میلیون تومان، کارت غیرواقعی واکسن همراه با ثبت در سامانه وزارت بهداشت برای آنها و آشنایانشان صادر شود!
به گزارش «وطن امروز»، آبی شدن نقشه کرونایی کشور در چند هفته اخیر یک اتفاق خوب و امیدبخش محسوب میشود. نه اینکه طرفدار یک تیم خاص باشیم ولی هیچوقت به اندازه چند هفته اخیر عاشق رنگ آبی نبودهایم! رنگ آبی بیشتر شهرها در نقشه کرونایی کشور نشان میدهد بالاخره پس از فرازوفرودهای بسیار، توانستهایم کرونا را مهار کنیم. یادآوری این موضوع هنوز هم ترسناک است که تا همین چند ماه گذشته روزانه چند صد نفر بیمار مبتلا به کرونا را از دست میدادیم و هر روز نقشه کرونایی قرمزتر میشد.
سخن گزافی نیست که دولت سیزدهم با تغییر سیاستهای کلان در مدیریت کرونا که مهمترین این سیاستها تسهیل در واردات و تولید واکسن بود، توانست افسار این ویروس سرکش را در دست بگیرد و مهار کند. طبق آمار روزانه اعلامشده از طرف ستاد مقابله با کرونا، پس از تسریع در اجرای طرح واکسیناسیون همگانی، آمار افراد بستریشده و مرگومیر ناشی از کرونا بهطور روزانه کاهش پیدا کرد تا همین یک ماه گذشته که آمار فوتیها روزانه به زیر 50 نفر رسیده است. همچنین تعداد بیماران سرپایی و بستری در بیمارستانها و مراکز درمانی پس از تسریع در واکسیناسیون عمومی به طور چشمگیری کاهش پیدا کرد و دیگر شاهد شلوغی بیمارستانها نیستیم تا بالاخره مجالی به کادر درمان داده شود. همه اینها را گفتیم که بدانیم تنها چیزی که توانست وضعیت آبی را برای اغلب شهرهای ایران به ارمغان بیاورد فقط واکسیناسیون همگانی بوده است، اگرنه هنوز هم شاهد رعایت سطح پایین پروتکلها و عدم کنترل تجمعات در وسایل حملونقل عمومی هستیم و محدودیتهای بیشتر و مدیریت بهتری از این نظر اعمال نشده است.
تجمعات ضد واکسن از نیویورک تا تهران!
نه فقط در ایران، بلکه همه جای دنیا بودند و هستند افرادی که به هر دلیلی با واکسن زدن مخالفند. تنها تجمعاتی که از نیویورک تا تهرانِ خودمان، شعارهایشان یکسان بوده همین تجمعات ضدواکسیناسیون بوده است!
عدهای با شعار «نه به واکسن اجباری» در این تجمعات حاضر شدند و عدهای فراتر رفتند و واکسیناسیون و حتی خود کرونا را توطئهای جهانی دانستند. همه اینها بماند؛ سخنمان درباره چرایی تشکیل این تجمعات نیست. آبانماه امسال یک نظرسنجی در مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران درباره موافقت یا عدم موافقت با واکسیناسیون اجباری انجام شد و نتایج نشان داد که 1/75 درصد پرسششوندگان موافق اجباری شدن واکسن کرونا بودهاند و حدود ۲۱ درصد مخالف. اگر بخواهیم رو راست باشیم یعنی رسانههای جمعی و نهادهای مقابله با کرونا نتوانستهاند جمعیت بسیاری را درباره اهمیت واکسیناسیون و چرایی لزوم واکسن زدن اقناع کنند و همین خلأ، بستر مناسبی را برای دلالان و سوءاستفادهکنندگان از سلامت مردم فراهم کرده است.
وقتی پای سلامت همگانی در میان باشد...
حتما شما هم در اطرافتان با افرادی برخورد داشتهاید که حاضر نشدهاند واکسن بزنند و بر نظرشان هم پافشاری میکنند.
پای استدلالشان که مینشینی در نهایت صحبتشان به این جمله ختم میشود که واکسن زدن یا نزدن انتخابی شخصی است و نباید اجباری برای واکسیناسیون در کار باشد.
اولین ایرادی که میتوان به این مغلطه گرفت این است که انتخاب شخصی و حریم خصوصی در یک جامعه تا زمانی معنا و اولویت دارد که ضرری به جامعه نرساند و امنیت و سلامت دیگر افراد را تهدید نکند. تصور کنید وضعیت فعلی از همان چهارشنبهسوریهایی است که جرأت نمیکنید در خیابان راه بروید؛ در این شرایط محدودیت اعمال میشود از جمله اینکه چنانچه مواد محترقه و منفجره در خانه یا دست کسی کشف شود جریمه دارد. در این میان، عدهای با این استدلال که انتخاب شخصی و حریم خصوصی است از محدودیتها سر باز میزنند و درنهایت هم امنیت خودشان را به خطر میاندازند و هم شهروندان را. کرونا هم حکم همان ماده منفجرهای را دارد که اگر از سلامت شخصی خودت هم بگذری، در صورت ابتلا به بیماری و ناقل بودن، سلامت جامعه را هم به خطر میاندازی! علاوه بر آنکه ابتلای خود شخص هزینههای بسیاری را به سیستم درمان کشور تحمیل میکند. در این صورت دولت و نهادهای مربوط میتوانند با ایجاد محدودیتهای شغلی و رفتوآمدی و کاهش حضور افراد واکسینه نشده در اجتماعات، حداقل سلامت بقیه شهروندان را تضمین کنند. یعنی هر حکومتی میتواند چنانچه سلامت و امنیت عمومی در خطر قرار بگیرد برای جلوگیری از آن از ابزارهای قهری و حتی اجبار استفاده کند و اینجا دیگر انتخاب شخصی و حریم خصوصی معنایی ندارد.
پول بده، واکسن نزن، کارت واکسیناسیون بگیر!
در ابتدا با ادعای تجمع برای مخالفت با واکسن اجباری گروه تشکیل میدهند و چند وقت بعد به تکتک اعضای گروه پیام شخصی میدهند که اگر کارت واکسن میخواهی مبلغی را واریز کن تا ما برایت تهیه میکنیم!
به عنوان کسی که مخالف واکسیناسیون است و از این طریق میخواهد کارت واکسن بگیرد پیگیر میشویم ببینیم تا کجا پیش میرود. میپرسیم یعنی چطور؟ میگوید بدون تزریق واکسن اسم و کد ملی را در سیستم ثبت میکنیم و همان دوز در سطل زباله ریخته میشود و کارت الکترونیک بلافاصله یا در نهایت یک هفته بعد صادر میشود!
پس از چانه زدن بر سر مبلغ هم ادعا میکند گروههای دیگری هم هستند که همین کار را میکنند و از ۲ تا 10 میلیون هزینه بابت استخدام و اجیر کردن شخصی برای این کار دریافت میکنند! قسمت جالب ماجرا آنجاست که حتی اساسنامه هم دارند و برای دریافت مبلغ میگوید باید رضایت قلبی داشته باشید که مشکل شرعی ایجاد نکند!
سؤال نپرس و اعتماد کن!
پس از آنکه خودم را برای مبالغ بالا مشتاق نشان نمیدهم چند عکس از کارت واکسنهایی که صادر کرده به عنوان نمونه کار میفرستد تا بیشتر جلب اعتماد کند. میپرسم چگونه اطلاعات را در سیستم ثبت میکنید؟ مگر از کادر واکسیناسیون هستید؟ پاسخی نمیدهد و فقط میگوید دنبال دردسر نیست و اگر کارت واکسن نمیخواهم سؤال هم نپرسم. اینطور که مشخص است تفاوتی هم ندارد ساکن کدام شهر و استان باشی. میپرسم چه اطلاعاتی لازم است؟ میگوید: نام کامل، کد ملی، تاریخ تولد، وضعیت تأهل و حتی تعداد فرزند و شغل!
وقتی تعجبم از دریافت این همه اطلاعات را متوجه میشود که مگر نام و تاریخ تولد و کد ملی برای ثبت در سیستم کافی نیست؟ چندباره میگوید: سؤال نپرس، اعتماد کن!
از قرار معلوم آدمهای مشتریمداری هم هستند و بعد از دریافت اطلاعات و واریز هزینه به فاصله چند روز، لینک کارت واکسن صادرشده را میفرستند.
قصه پرغصه کسب درآمد از جان مردم
ماجرا همینقدر دراماتیک است. عدهای از تشویق مردم به واکسن نزدن هم کسب درآمد میکنند! شیادهایی که با صدور کارت غیرواقعی واکسن هم جان مشتریهایشان را به خطر میاندازند و هم سلامت عمومی جامعه را تهدید میکنند.
این یک طرف ماجراست. از طرفی طبق ادعای این افراد دوزهای مربوط به صدور این کارتها دور ریخته میشود، یعنی هزینه تأمین این واکسنها را در سطل زباله میریزند و پولی از مشتری اخاذی و کارت واکسن تقلبی صادر میکنند!
این در حالی است که مطالعات جدید درباره اُمیکرون، واریانت جدید کرونا نشان میدهد افراد واکسینه نشده در معرض ابتلا و خطر بیشتری قرار دارند و در صورت ابتلا به بیماری در این افراد علائم شدیدتر و پیچیدهتر خواهد بود. همچنین قدرت سرایت این سویه بیشتر از سویههای دیگر کروناست به طوری که یک فرد ناقل میتواند حداقل ۱۰ نفر از اطرافیانش را مبتلا کند. برای همین است که پیشبینی میشود موج ششم کرونا در راه است.
آیا بر کادر واکسیناسیون نظارتی میشود؟
این ماجراها حاکی از آن است هیچ نظارتی بر کادر واکسیناسیون و روند واکسینه شدن افراد نیست و در نهایت با افرادی مواجهیم که واکسینه نشدهاند و با کارت غیرواقعی واکسن در جامعه براحتی تردد دارند و هیچ آماری از تعداد کارتهای جعلی واکسن یا تعداد افراد واکسینه نشده در دست نیست. در این باره حسین قاسمی، دبیر کمیته امنیتی، اجتماعی و انتظامی ستاد ملی مقابله با کرونا در گفتوگو با «وطنامروز» درباره صدور کارتهای تقلبی واکسن و عدم نظارت بر کادر واکسیناسیون گفت: «این قضیه بررسی میشود و بزودی نتیجه را اعلام میکنیم».
باید ببینیم وزارت بهداشت و ستاد ملی مقابله با کرونا برای برچیدن بساط این اخاذیها و بازی با جان و سلامت مردم چه تمهیداتی دارند و آیا قرار است نظارتی جدیتر بر روند واکسیناسیون اتفاق بیفتد؟
ارسال به دوستان
نمایندگان چراغ سبز نشان دادند
تفحص از عملکرد زنگنه
گروه اقتصادی: نمایندگان مجلس روز گذشته با انجام تحقیق و تفحص از عملکرد وزارت نفت دولتهای یازدهم و دوازدهم موافقت کردند.
به گزارش «وطنامروز»، نمایندگان در جلسه علنی دیروز مجلس شورای اسلامی، با طرح تحقیق و تفحص از عملکرد وزارت نفت با 162 رأی موافق، 15 رأی مخالف و 6 رأی ممتنع از مجموع 230 نماینده حاضر در صحن موافقت کردند که بر این اساس این تحقیق و تفحص از دوره صدارت زنگنه بر این وزارتخانه انجام خواهد شد.
سخنگوی کمیسیون اصل 90 به عنوان نماینده تحقیق و تفحصکنندگان از عملکرد وزارت نفت با بیان اینکه چیزی که کشور را حفظ کرده، سرمایه مردمی است که در چهل و اندی سال گذشته شکل گرفته و بار مسؤولیت ما را افزایش میدهد، گفت: در کمیسیون انرژی بررسیها با حضور معاونان وقت وزارت نفت انجام شد که موضوع اصلی اهمیت هیدروکربن در پهنه منطقهای و سیاستهای غلط طی 8 سال گذشته بود.
نماینده مردم تهران، شمیرانات، ری، اسلامشهر و پردیس در مجلس شورای اسلامی در ادامه با بیان اینکه در شرایطی قرار داریم که سیاستگذاری دقیق و صحیح در وزارت نفت به عنوان نهاد پشتیبان اقتصادی، لازمه اداره کشور است، اظهار داشت: واگذاری بلاوجه بستههای نفتی EPD و EPC و عدم رعایت اولویت توسعه میادین مشترک نفتی و گازی طبق تکالیف قانونی مجلس برای دولت باید انجام میشد که نشد. علی خضریان ادامه داد: این در حالی بود که ما نیازمند این بودیم استخراج از میادین مشترک با کشورهای اطراف در اولویت قرار گیرد اما سیاستگذاریهای غلط زنگنه در وزارت نفت دولت قبل مانع این اقدام شد. خضریان اضافه کرد: موضوع دیگر استخدامهای بیمبنا در وزارت وقت بود که بر این اساس اتفاقاتی افتاد که تغییر آن در دولتهای بعد نیز ناممکن است. همچنین حذف غیرکارشناسانه چند هزار سمت در این وزارتخانه و نبود نیروهای کارشناس در حوزه گاز از دیگر اتفاقات نامطلوب در این وزارتخانه بود. وی ادامه داد: در دولت قبل هیچ اقدامی در حوزه کاهش خامفروشی دیده نشد و به این موضوع وابسته ماندیم تا تحریمها اثر کند و راهی جز بستن با غرب و آمریکا وجود نداشته باشد، لذا در دوره زنگنه شاهد ایجاد پتروشیمیها و پتروپالایشگاهها نبودیم و برای یک اقدام کوچک نیز شاهد سالها معطلی بودیم.
سخنگوی کمیسیون اصل 90 مجلس با انتقاد از انعقاد قراردادهای نفتی سریع در وزارت نفت دولت سابق عنوان کرد: مشخص نیست این قراردادها با چه کسانی و در چه شرایطی بسته شده که میخواهیم در این تحقیق و تفحص به آن پاسخ دهیم. همچنین فرسودگی تجهیزات نفتی و گازی علت توقف بسیاری از پروژههای مربوط به مناطق نفتخیز جنوب و فلات قاره بوده است که باید علت آن را جویا شد که از نمایندگان مجلس در این مناطق میخواهیم کمک کنند، بویژه در استان خوزستان که بسیاری از پروژهها تعطیل شده است.
محورهای تحقیق و تفحص
مصطفی نخعی، سخنگوی کمیسیون انرژی گزارش این کمیسیون را درباره تحقیق و تفحص از عملکرد وزارت نفت - که به امضای 39 نفر از اعضا رسیده است - در صحن علنی تشریح کرد و گفت: بازگشت به نامه شماره 1432334 تاریخ 12/4/1400 درباره تقاضای تعدادی از نمایندگان محترم برای «تحقیق و تفحص از عملکرد وزارت نفت»، به استحضار میرساند در اجرای ماده 212 قانون آییننامه داخلی مجلس شورای اسلامی، موضوع در جلسه رسمی تاریخ 4/5/1400 این کمیسیون با حضور 17 نفر از نمایندگان عضو کمیسیون و نماینده منتخب متقاضیان تحقیق و تفحص مطرح شد و پس از استماع نظرات طرفین، ضرورت انجام تحقیق و تفحص در محورهای ذیل به تصویب رسید.
وی محورهای تحقیق و تفحص را بدین شرح قرائت کرد:
1- علت اهمال، قصور و ترک فعل در عدم توسعه برخی میادین مشترک با عدمالنفع و خسارت فراوان چند ده میلیارد دلاری (چند صد هزار میلیارد تومانی) چیست؟
2- دلایل عدم توفیق در دیپلماسی انرژی و عدم پیگیری و عقد قراردادهای نفتی و گازی در عرصه بینالملل و منطقه با توجه به خسارات فراوان مالی و پولی برای کشور چه بوده است؟
3- علت شتابزدگی در واگذاری بلاوجه بستههای نفتی EPD و EPC و عدم رعایت اولویت توسعه میادین مشترک نفتی و گازی و لحاظ صلاح و صرفه کشور با توجه به تکلیف قوانین بالادستی چیست؟
4- اجرای طرحهای پتروشیمی فاقد زنجیره لازم و تخصیص خوراک به طرحهای غیراولویتدار در مناطق فاقد سند توسعه و آمایش سرزمین با چه توجیهی انجام میپذیرد؟
5- علت حذف سهمیهبندی سوخت و حذف کارت سوخت و وارد آوردن خسارات فراوان مالی و پولی به نظام اقتصادی کشور چه بوده است؟
6- پافشاری بر شیوهنامه دستوری O&M و عدم التزام به شرایط آن و فلجسازی تولید بر چه مبنایی است؟
7- دستاوردهای طرحهای پژوهشی با هزینههای گزاف چه بوده و تشکیل شتابزده پارکهای نوآوری و شکوفایی و تعجیل در واگذاریها به روش BOO با چه هدفی دنبال میشود؟
8- دلایل اهمال و عدم اهتمام در صدور خدمات فنی و مهندسی در عرصه بینالملل و منطقه چیست؟
9- علت تغییرات ساختاری در سازمان وزارت نفت بدون مطالعه و پشتوانه علمی چه توجیهی دارد؟
10- به کارگیری و استخدام نیرو در وزارتخانه بر چه مبنایی بوده است؟
11- علت حذف شتابزده و غیرکارشناسی و بدون مطالعه چندین هزار سمت در وزارت نفت با توجه به آینده روشن صنعت نفت و گاز در تولید صیانتی حداکثری و نیاز مبرم به وجود نیروهای متخصص و تکنسین چه بوده است؟
12- به رغم گذشت ۸ سال از وزارت جناب زنگنه و در راستای کاهش خامفروشی، چرا هیچگونه ظرفیت پالایشی جدید احداث نشده است؟
13- با توجه به سپری شدن روزهای پایانی عمر دولت تدبیر و امید، علت انعقاد شتابزده قراردادهای نفتی و گازی چیست؟
14- با توجه به فرسوده بودن تاسیسات نفتی و گازی علت متوقف شدن پروژههای مربوط در مناطق نفتخیز جنوب و فلات قاره چه بوده است؟
15- بررسی نحوه و چگونگی عملکرد در صندوق بازنشستگی صنعت نفت
زخمهای کاری ژنرال
سیاست تنوعبخشی به سبد سوخت سالهاست به منظور ارتقای امنیت انرژی از طریق دوری از وابستگی به یک نوع خاص از انرژی و کاهش آلودگیهای زیستمحیطی اجرا میشود. از همین رو کشورها سیاستهای حمایتی مختلفی را برای جایگزین کردن انرژیهای جدیدی مثل CNG، LPG، برق، زیستسوختها و... با سوختهای پرمصرف از جمله بنزین اجرا میکنند.
آمارها نشان میدهد سال 84 یعنی پایان دوره وزارت نفت زنگنه در دولت اصلاحات، سبد انرژی مصرفی بخش حملونقل در ایران تکمحصولی بوده و فقط با بنزین تامین میشده است. به گواه آمارها، سهم CNG در سال 84 نزدیک به صفر بوده است اما تعداد جایگاههای CNG از 138 جایگاه در سال 84 با رشدی 16 برابری به 2181 جایگاه در سال 92 میرسد.
در دوره 8 ساله وزارت زنگنه در دولت روحانی اما روند رشد جایگاهها به کندی ادامه داشت به طوری که این تعداد جایگاه با رشدی 18 درصدی به ۲ هزار و 600 عدد رسید.
از سوی دیگر مصرف بنزین در کشور طی سالهای 1380 تا 1385 تقریبا 50 درصد افزایش یافت و واردات بنزین را به بیشترین مقدار خود در تاریخ رساند. برای مهار رشد بیرویه مصرف سوخت 2 سیاست اثرگذار اتخاذ شد؛ سیاست اول در سال 1385، اعمال سهمیهبندی و توزیع کارت سوخت بود و سیاست دوم که از سال 1389 اجرایی شد، طرح هدفمندی یارانهها و افزایش قیمت بنزین بود. در کنار اجرای این ۲ سیاست، گاز فشرده CNG و LNG وارد سبد سوخت کشور شد که تاکنون توانسته است کشور را تا حد زیادی از واردات بنزین در این سالها بینیاز کند.
ورود CNG به سبد سوخت کشور باعث کاهش ۷۵ میلیارد لیتری واردات بنزین شد که به معنای کاهش هزینههای دولت در تأمین بنزین بود. مصرف CNG در کشور معادل ۲۰ میلیون مترمکعب در روز است که این عدد برای مدت ۵ سال ثابت باقی مانده است. اضافه شدن CNG به سبد سوخت کشور توانست واردات بنزین را کاهش دهد. علاوه بر این ورود گاز فشرده مزیت دیگری هم داشت و این امکان را به وجود آورد که مردم با کمک CNG بتوانند افزایش قیمت بنزین را تحمل کنند. عملا CNG در نقش یک ضربهگیر برای تحمل تبعات افزایش قیمت بنزین ظاهر شد. همچنین وجود سوخت جایگزین در کنار بنزین توان انعطافپذیری به تصمیمگیران میداد تا بتوانند در شرایط مختلف، سهم هر یک در سبد سوخت را مقداری افزایش یا کاهش دهند. به عنوان مثال در فصول سرد سال، میتوان مصرف گاز فشرده را کاهش داد و از بنزین بیشتری استفاده کرد و در فصول گرم که مسافرتها هم بیشتر میشود، سهم گاز فشرده را افزایش داد. قیمتهای صادراتی نیز میتواند عامل مهم دیگری باشد که تصمیمگیران، سهم سوخت گرانتر را در سبد سوخت مصرفی کاهش داده و سوخت ارزانتر را جایگزین کنند تا درآمد ارزی کشور افزایش یابد.
رشد مصرف بنزین و غفلت از پالایشگاهها
حذف الزام استفاده از کارت سوخت به عنوان ابزار کنترل تقاضا در سال 94، موجب رشد سریع مصرف بنزین در سالهای بعد شد. این اقدام اما در حالی انجام شد که وزیر نفت تقریبا هیچ کاری برای عرضه بیشتر بنزین یا عرضه CNG به عنوان سوخت جایگزین نکرد. در چنین شرایطی آمار واردات بنزین بهسرعت رشد کرد. آمارهای رسمی نشان میدهد تولید 2 محصول مهم پالایشگاههای کشور یعنی بنزین و گازوئیل در دوره جدید مدیریت زنگنه افت کرد.
همچنین تا پیش از خروج آمریکا از برجام، تقریبا هیچ اقدامی از سوی زنگنه برای افزایش ظرفیت پالایشگاهی کشور نشد. تنها اقدام او در این زمینه، اجرای یکسوم باقیمانده پالایشگاه ستاره خلیجفارس به عنوان بزرگترین تولیدکننده سوخت کشور بود؛ طرحی که آغاز عملیات اجرایی آن به سال 86 و دولت احمدینژاد بازمیگردد. پروژه ستاره خلیجفارس در واقع طرحی برای نجات کشور از یک تهدید بزرگ در دهه 80 بود. بسیاری از مردم تهدید معروف اوایل دهه 80 مقامات آمریکایی را بخوبی به یاد دارند. در بحبوحه مذاکرات هستهای ایران در دولت اصلاحات، «تحریم خرید بنزین» یکی از گزینههای روی میز مقامات آمریکایی بود که بهوفور به اجرای آن تهدید میکردند. با روی کار آمدن دولت نهم، یکی از اقدامات اساسی برای بیاثر کردن تحریم بنزین، ساخت پالایشگاه «ستاره خلیجفارس» بود.
پس از مطالعات کارشناسی و تعیین پیمانکاران طرح، عملیات اجرایی این پروژه در سال 86 آغاز شد. در زمان بازگشت زنگنه به کرسی وزارت نفت در سال 92، پالایشگاه ستاره خلیجفارس با پیشرفت 6/63 درصدی به وی تحویل شد. 4 سال بعد و دقیقا چند روز پیش از انتخابات ریاستجمهوری و در حالی که عملیات اجرایی این پالایشگاه به پایان نرسیده بود، حسن روحانی و وزیر نفت وی با ارائه آمارهایی غیرواقعی، سعی در مصادره به مطلوب این پالایشگاه برای بهرهبرداری سیاسی در انتخابات کردند. حسن روحانی یکشنبه 10 اردیبهشت سال 92 درباره این پالایشگاه گفت: «این پالایشگاه از سال 86 شروع شده و تا سال 92، 40درصدش تکمیل شده بود. آن هم قسمتهایی مثل لولهکشی و منابع ساختهشده و بسیاری از تجهیزات در آن نبود». بیژن زنگنه هم با ارائه آماری متفاوت و البته غیرواقعی گفت: «مرداد ٩٢ کارهای ساختمان، نصب تجهیزات و اقدامات فرآیندی پالایشگاه در مراحل ابتدایی ١٤، ١٣ و ١٢ درصدی در فازهای اول، دوم و سوم قرار داشت. این میزان پیشرفت اجرایی در فازهای سهگانه این پالایشگاه با احتساب مهندسی و خرید کالا، پیشرفت کلی طرح را حدود ٤٧درصد قرار داده بود؛ این در حالی است که پیشرفت کلی طرح شامل 3 فاز هماکنون به 3/90 درصد رسیده است». این اظهارات در حالی مطرح شد که پایگاه خبری وزارت نفت (شانا) یک روز پس از این اظهارات و به اسم تایید سخنان مقامات دولتی با ارائه آماری، غیرواقعی بودن اظهارات این 2 نفر را تایید کرد. طبق آمار پایگاه اطلاعرسانی وزارت نفت زنگنه، متوسط پیشرفت عملیات اجرایی پالایشگاه ستاره خلیجفارس در دولتهای نهم و دهم سالانه 5/10 درصد بوده در حالی که این رقم در دولت تدبیر سالانه کمتر از 8 درصد بوده است. البته 24 تیرماه امسال بود که نمایندگان مجلس با تصویب طرح «حمایت از توسعه صنایع پاییندستی نفتخام و میعانات گازی با استفاده از سرمایهگذاری مردمی»، وزارت نفت را مکلف به آمادهسازی شرایط برای ورود سرمایههای بخش خصوصی برای اجرای طرحهای پتروپالایشگاهی کردند. پتروپالایشگاه که حاصل ادغام پالایشگاه با پتروشیمی بوده و محصولات متعددی تولید میکند، ایده جدیدی در عرصه نفتی جهان است که به اذعان کارشناسان بیش از دوبرابر پالایشگاه سوددهی دارد.
حذف تدریجی ایران از بازارهای نفت و گاز
زنگنه سال 84 در حالی از وزارت نفت کنار رفت که در آن برهه ایران در رقابت با قطر برای برداشت از میدان گازی پارسجنوبی عقب افتاده بود. کار دولت نهم و دهم برای جبران این عقبافتادگی اما بسیار سخت بود؛ از یک سو سرمایه مورد نیاز برای جبران عقبماندگی کشور در این حوزه بسیار زیاد بود و از طرف دیگر کشور در شرایط تحریم با تنگنای مالی شدیدی مواجه شد. با این حال دولت قبل سال 89 اقدام به اجرای طرحی موسوم به طرح 35 ماهه کرد. در این طرح قرار بود فازهای پارسجنوبی در مدت 35 ماه و تا پایان کار دولت دهم به مرحله افتتاح یا نزدیک به افتتاح برسد. هر چند این هدف برای تمام فازهای پارس جنوبی محقق نشد اما پیشرفت فازهای پارسجنوبی با اجرای این طرح سرعت چشمگیری داشت. میوه پیشرفت و تکمیل فازهای پارسجنوبی و پیشی گرفتن ایران از قطر در برداشت از میدان گازی مشترک را اما زنگنه چید و به نام خود زد. افتتاح یکبهیک فازهای پارسجنوبی در حد فاصل سالهای 92 تا امروز و پیشی گرفتن کشور از همسایه جنوبی در برداشت گاز، دستاوردی است که زنگنه هیچگاه نقش دولت قبل در آن را یادآور نشد.
علاوه بر موضوع رقابت کشور با قطر در برداشت گاز از میدان پارسجنوبی، موضوع صادرات گاز هم شباهتی بسیار به همین موضوع دارد. در حالی که دولت قبل قرارداد صادرات گاز به پاکستان را نهایی کرد، زنگنه هیچگاه برای اجرای این قرارداد اقدام نکرد. توجیه زنگنه برای پیگیری نکردن این قرارداد، مشکل مالی طرف پاکستانی بود. رها کردن قرارداد گازی ایران با پاکستان برای صادرات گاز در حالی است که اخیرا موضوع خط لوله تاپی و جانشین شدن ترکمنستان به جای ایران در بازار گاز پاکستان بیش از همیشه جدی شده است. این موضوع بویژه پس از نزاع گازی اخیر ایران با ترکمنستان جدی شد. زنگنه در دولت یازدهم و در جریان تهدید ترکمنستان به قطع گاز در صورت پرداخت نشدن طلبش، اعلام کرد ایران نیازی به گاز ترکمنستان ندارد. فرصتسوزی زنگنه در موضوع واردات گاز ترکمنستان و استفاده از ظرفیت سوآپ گاز، میلیاردها دلار ضرر ناشی از عدمالنفع به کشور تحمیل کرد. اختلاف گازی میان ایران و ترکمنستان، همچنین شرایط را برای ورود ترکمنستان به بازارهای گازی ایران از جمله پاکستان فراهم کرده است.
بیاعتنایی به پیمانکاران داخلی
بلافاصله پس از آغاز به کار مجدد زنگنه در رأس وزارت نفت، موضوع همکاری با پیمانکاران اروپایی در حوزه نفت و گاز با تاکید فراوان پیگیری شد. عزم زنگنه برای همکاری با پیمانکاران خارجی و بویژه اروپایی به حدی بود که حتی برخی قراردادهای پیمانکاری با طرفهای ایرانی و چینی را به طور یکطرفه فسخ کرد. در همین موضوع، فسخ یکطرفه قرارداد توسعه فاز 11 پارسجنوبی با شرکت CNPC چین باعث تحمیل یک میلیارد دلار خسارت به کشور شد. علاقه زنگنه به همکاری با پیمانکاران خارجی اما گریبان پیمانکاران داخلی را هم گرفت. در آخرین نمونه اخیرا مشخص شده وزارت نفت در جریان اجرای پروژه خط لوله گوره به جاسک، برخی پیمانکاران داخلی را کنار گذاشته است. در همین راستا محمد رستمی، مدیرعامل شرکت صنایع ماشینهای الکتریکی جوین (جمکو) با اشاره به پروژه خط لوله گوره- جاسک، از حذف ناگهانی شرکتهای ایرانی از تأمین تجهیزات این پروژه و جایگزین کردن چینیها خبر داد. کنار گذاشتن شرکتهای داخلی از پروژههای حوزه نفت و گاز، علاوه بر تضعیف شرکتهای داخلی، هزینههای اضافی زیادی را بر کشور تحمیل کرده است.
ارسال به دوستان
رئیسجمهور اوایل سال آینده میلادی به روسیه میرود
سخنگوی دولت گفت: آقای پوتین از رئیسجمهور کشورمان برای سفر به روسیه دعوت کرد و آقای رئیسی احتمالا اوایل سال آینده میلادی در چارچوب تقویت تعاملات بینالمللی با کشورهای جهان و بویژه کشورهای منطقه سفری به مسکو خواهد داشت. علی بهادریجهرمی در نشست خبری با خبرنگاران با اشاره به سفر رئیسجمهور به روسیه، بیان داشت: این سفر به دعوت رئیسجمهور روسیه انجام خواهد شد. در این سفر قرار است همکاریهای دوجانبه در دستور کار ۲ رئیس دولت قرار بگیرد. سخنگوی دولت گفت: در پی استمرار تعاملات راهبردی ایران و روسیه، آقای پوتین از رئیسجمهور کشورمان برای سفر به روسیه دعوت کرد و آیتالله رئیسی احتمالا اوایل سال آینده میلادی سفری به مسکو خواهد داشت که این سفر در چارچوب تقویت تعاملات بینالمللی با کشورهای جهان بویژه کشورهای منطقه انجام میشود.
«دیمیتری پسکوف» سخنگوی کاخ کرملین نیز روز گذشته در گفتوگو با خبرنگاران تاکید کرد مسکو و تهران در حال آماده شدن برای ارتباط در عالیترین سطح هستند. وی تاکید کرد تماسها میان ایرانیها و روسها در بالاترین سطح در حال آمادهسازی است. به گزارش فارس، پسکوف به جزئیات بیشتر اشاره نکرد اما منظور وی احتمالا دیدار آتی ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه با حجتالاسلام سیدابراهیم رئیسی، رئیسجمهور ایران است که قرار است اوایل سال 2022 میلادی انجام شود.
دولت سیزدهم اهل تصمیمات یکشبه و خبرهای تلخ صبح جمعه نیست
سخنگوی دولت در بخش دیگری از این نشست خبری تاکید کرد: همانطور که پیش از این اعلام شد، دولت سیزدهم اهل تصمیمات یکشبه و خبرهای تلخ صبح جمعه نیست. این دولت، دولت مردمی است نه دولت امنیتی. دولت سیزدهم صادقانه با مردم گفتوگو میکند.
ارسال به دوستان
شکست پروژه کوتاهمدت آلسعود در فوتبال انگلیس
چهره «قاتل» با فوتبال پاک نشد
از آغاز پروژه بزرگ آلسعود به ریاست محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان در فوتبال نزدیک به 3 ماه میگذرد. باشگاه نیوکاسل انگلیس نخستین پروژه فوتبالی سعودیها در جهان به شمار میآید که با اهداف کاملا سیاسی خریداری شد.
3 ماه پیش خرید نیوکاسل از سوی صندوق سرمایهگذاری سعودی خبرساز شد. از همان ابتدا سازمانهای حقوق بشری پایشان به این پروژه باز شد و محمد بنسلمان به عنوان متهم ردیف اول نقض حقوق بشر مورد هجوم قرار گرفت. پرونده قتل وحشتناک جمال خاشقجی، خبرنگار منتقد آلسعود از سال 2018 باز بود و متهم اول این جنایت، محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی است. علاوه بر قتل این خبرنگار، جنایتهای جنگی این کشور علیه مردم بیدفاع یمن، نمونه بزرگتری از نقض حقوق بشر است. بنابراین از همان ابتدا مقالات متعددی در کشورهای اروپایی علیه بنسلمان منتشر شد و او را متهم به تطهیر چهره خود به وسیله فوتبال کردند. این منتقدان پروژه فوتبالی را پوششی بر جنایات این حکومت دیکتاتور میدانستند.
دلارهای نفتی آلسعود دور ریخته شد؟
با گذشت 3 ماه از مالکیت آلسعود بر نیوکاسل، به نظر آرزوی بنسلمان برای شکوفایی این باشگاه انگلیسی در حال نابودی است و هزینه 300 میلیون یورویی برای خرید این باشگاه بیهوده بوده است. هواداران نیوکاسل بعد از انتقال مالکیت این باشگاه به صندوق سرمایهگذاری سعودی، منتظر شکوفایی بزرگ و هزینههای هنگفت در باشگاه خود بودند اما این پروژه در ابتدای راه با مشکل نتیجه نگرفتن مواجه شده است. نیوکاسل بعد از 3 ماه از مدیریت سعودیها، اکنون در هفته هجدهم لیگ جزیره تنها با کسب 10 امتیاز قعرنشین جدول است و کاندیدای اول سقوط به دسته پایینتر. در فوتبال پروژهای موفق است که بتواند نتیجه بگیرد. بنسلمان با هزینه هنگفت و رشوههای متعدد به مسؤولان سیاسی انگلیس، موفق به خرید نیوکاسل بعد از 3 سال رایزنی شد. سالها رایزنی سیاسی و هزینههای هنگفت به این خاطر بود تا منافع سیاسی و اقتصادی آلسعود در اروپا تامین شود. مهمترین منفعت سیاسی بنسلمان از خرید نیوکاسل، پروژه تطهیر چهره زشت بینالمللیاش به خاطر قتل خاشقجی و جنایتهای جنگیاش در یمن بود. اما در 3 ماه گذشته بارها و بارها تماشا کردیم که هواداران فوتبال انگلیس با آوردن پلاکاردهایی با کلمه «قاتل» و «دیکتاتور»، این پروژه سیاسی بنسلمان را با مشکل مواجه کردند. فوتبال مثل شمشیر دولبه است. اگر نتوانید به نفع خود از آن بهرهبرداری کنید، بدون شک علیه شما میشود. پروژه بنسلمان در بخش منفعت سیاسی به نظر میرسد در 3 ماه اول عکس عمل کرده و به جای اینکه او را مالک باشگاهی مشهور و متمول نشان دهد، به عنوان یک فرد ناقض حقوق بشر و قاتل به دنیای ورزش معرفی کرده است. نه تنها در این مدت 3 ماهه چهره بنسلمان با نیوکاسل تطهیر نشده، بلکه روزبهروز هجمهها علیه او زیاد شده و ابعاد جدیدی از جنایتهای دیکتاتور سعودی علنی شده است. فشارها روزبهروز بیشتر میشود و بسیاری از باشگاههای بزرگ انگلیس نیز علیه نیوکاسل موضعگیری کردهاند. فشارها روی نیوکاسل آنقدر در 3 ماه اول مالکیت بنسلمان زیاد بوده که حتی رئیس سازمان لیگ برتر انگلیس به دلیل دست داشتن در انتقال مالکیت این باشگاه به صندوق سرمایهگذاری مجبور به استعفا شد. بنسلمان برای خرید نیوکاسل هزینهای بسیار بیشتر از 300 میلیون یورو پرداخت کرده و به گزارش «دیلیمیل» لابیهای سیاسی زیادی در سطح بالا با «بوریس جانسون» نخستوزیر انگلیس انجام داده است. با نگاه به لابیها و هزینههای چند صد میلیون دلاری بنسلمان در یک سال گذشته برای خرید نیوکاسل و مرور 3 ماه مدیریت این باشگاه، به نظر میرسد پروژه سیاسی آلسعود در کوتاهمدت شکست خورده است. البته سعودیها در نقل و انتقالات زمستانی میخواهند با بریز و بپاش نظرها را تغییر دهند و به نوعی با خرید ستارگان سرشناس، نگاهها را به خود معطوف کنند. بنسلمان برای رهایی از شکست بزرگ در نیوکاسل دوباره میخواهد دست به جیب شود و هزینههای نجومی برای خرید بازیکنان معروف کند تا از این طریق بتواند به اهداف سیاسیاش برسد.
ارسال به دوستان
موضوعات لغو تحریمها، راستیآزمایی و تضمین محور اصلی دور هشتم مذاکرات وین است
مذاکره با دستور کار ایرانی
گروه سیاسی: مذاکرات «وین 8» در واپسین روزهای سال 2021 میلادی در حالی آغاز به کار کرده است که دستور کارهای ایرانی برای ادامه گفتوگوها در متون مذاکرات گنجانده شده است.
به گزارش «وطنامروز»، تیم ایرانی که از روز اول تنها شرط حضور در ادامه گفتوگوهای وین را لغو تحریمها به همراه راستیآزمایی و تضمین واشنگتن برای عدم تکرار خروج از توافق مجدد اعلام کرده، به نظر میرسد پس از گفتوگوهای دور هفتم، طرف غربی را برای ادامه راه بر مبنای خواست تهران توجیه کرده است.
این مهم در شرایطی حاصل میشود که ۳ کشور اروپایی در برجام از آغاز دور هفتم با هیاهوسازی تلاش کردهاند مساله اصلی که همانا شروط ایران به عنوان تنها عضو متضرر و خسارت دیده برجام و همچنین تنها طرف متعهد به این توافق بوده است، گم شود.
بر این مبنا بود که تروئیکای اروپا با جنجال فراوان تلاش کرد پیشنویس متن حداقلی که ماه ژوئن (خرداد) در «وین 6» با دولت قبل و تیم قبلی به ریاست عراقچی تفاهم کرده بود، مبنای گفتوگوهای آتی قرار بگیرد. از همین رو تیم دولت جدید زیر بار آن نرفت و وزیر امور خارجه دوشنبه با آغاز مذاکرات اعلام کرد: به سند مشترک و قابلقبولی روی میز رسیدیم که آنها را اسناد یکم و پانزدهم دسامبر میخوانیم؛ یعنی دیگر سند ژوئن ۲۰۲۱ را کنار گذاشتیم و به سند جدید و مشترکی رسیدیم.
امیرعبداللهیان همچنین به طور شفاف دستور کار جاری دور هشتم را تضمین و راستیآزمایی اعلام کرد و گفت: باید به نقطهای برسیم که نفت ایران به آسانی و بدون هیچ منعی فروخته شود و پول نفت به صورت ارزی به حسابهای بانکی ایران وارد شود و ما از همه مزایای اقتصادی پیشبینی شده در برجام بتوانیم استفاده کنیم.
این گزارهای بود که خبرگزاری رویترز دوشنبه همزمان با آغاز نشست ایران و 1+4 درباره آن نوشت: در مذاکرات وین که از امروز (دوشنبه) آغاز شده است، تمرکز ایران روی دریافت ضمانت برای فروش نفت است.
در همین حال علی باقری، مذاکرهکننده ارشد جمهوری اسلامی ایران دوشنبه شب بعد از نشست کمیسیون مشترک برجام در اظهاراتی در جمعبندی مباحث مورد گفتوگو در آن نشست اعلام کرد: طرفهای مختلف از جمله هماهنگکننده کمیسیون مشترک برجام بر موفقیتآمیز بودن دور قبلی گفتوگوها تأکید کرده و اذعان داشتند پیشرفتهای خوبی در دور قبلی گفتوگوها حاصل شده و چارچوب مناسبی برای پیشبرد گفتوگوها فراهم شده است.
تأکید همه طرفها بر رسیدگی به تحریمها، راستیآزمایی و تضمین
وی افزود: نکته مهم این بود که نمایندگان کشورهای مختلف در این نشست بر اهمیت اولویت داشتن رسیدگی به موضوع رفع تحریمها و راستیآزمایی و تضمین در دور هشتم گفتوگوهای وین تأکید داشتند و بر همین اساس قرار شد از صبح سهشنبه گفتوگوها با موضوع رفع تحریمها و نیز تأکید بر بررسی پیشنهادهای جمهوری اسلامی ایران در زمینه ۲ موضوع مهم راستیآزمایی و تضمینها آغاز شود و در ادامه نیز مسائل و موضوعات مرتبط با تحریمهای مالی و بانکی در نشست کارگروههای مشترک بین نمایندگان ایران و ۱+۴ مورد بررسی قرار بگیرد.
مذاکرهکننده ارشد کشورمان با اشاره به پیشرفتهای دور پیشین، بر لزوم رفع تحریمها و ارائه تضمینهای عینی و کافی از سوی طرف مقابل و راستیآزمایی این اقدامات تأکید کرد و گفت هیأت ایرانی مانند دور قبل برای تعامل جدی و پیشبرد گفتوگوها آمادگی کامل دارد.
توافق به شرط جدیت طرف مقابل
وزیر امور خارجه هم روز گذشته با اشاره به مذاکرات فعلی وین گفت: مذاکرات در مسیر خوبی قرار دارد. مهم این است که ما یک متن مشترک و واحد را الان در اختیار داریم که تیم مذاکرهکننده ما روی آن متن تمرکز کرده و طرفهای مقابل هم نسبت به موضوعاتی که ما درون پرانتز قرار دادیم، یعنی موضوعات اختلافی، تمرکز دارد. امیرعبداللهیان با ذکر این نکته که جمعبندی لازم در ۲ دور قبلی مذاکرات در دولت جدید انجام شده، یادآور شد: ما سرگرم توافق روی نقاط اختلافی که داخل پرانتز در آن متن ذکر شده هستیم و تیمها بشدت مشغول هستند.
وزیر امور خارجه بیان کرد: با ۱+۴ گفتوگو میشود و اتحادیه اروپایی و «انریکه مورا» نماینده اتحادیه اروپایی فعالانه تلاش میکند به نقش هماهنگکننده خودش ادامه دهد. ما فکر میکنیم اگر طرفهای مقابل با حسننیت مذاکراتی را که در این مرحله شروع شده، ادامه دهند، دست یافتن به یک توافق خوب برای همه طرفها شدنی است و میتوانیم این هدف را محقق کنیم.
رئیس دستگاه دیپلماسی درباره احتمال توافق در مذاکرات وین نیز اظهار داشت: حتی اگر جدیت در کنار حسننیت در طرفهای مقابل در مراحل آینده مذاکرات دیده شود، رسیدن به یک توافق زود و در آینده نزدیک هم متصور است.
یک بازی تکراری
در همین حال روز گذشته دیپلماتهای اروپایی به «آمیچای استین» خبرنگار تارنمای صهیونیستی کان گفتند: ضربالاجل آمریکا و کشورهای اروپایی برای مذاکرات احیای توافق هستهای، اواخر ژانویه یا اوایل فوریه (اواسط بهمن) خواهد بود. این کشورها مدعی هستند در بازه زمانی یادشده، انباشت اورانیوم غنیشده توسط ایران به میزان مورد نیاز برای تولید یک بمب اتم خواهد رسید. در حال حاضر که متغیر زمان یکی از تعیینکنندهترین محورها روی میز مذاکرات است، طرف اروپایی به نیابت از آمریکاییها با درک این گزاره که زمان به ضرر واشنگتن و تروئیکای اروپا در حرکت است، قصد دارد با تشدید فشار بر کشورمان با تعیین ضربالاجل زمانی، دستگاه محاسباتی و تصمیمگیری تهران را مخدوش کند تا این نقطه ضعف را تبدیل به یک آورده و کسب امتیاز در وین کند.
آمریکا و شرکای اروپاییاش احتمالا بخوبی میدانند سیاست فشار همزمان با مذاکرات در مقطع فعلی موضوعی نتیجهبخش نخواهد بود اما شاید چون گزینهای باقی نمانده و اهرمی برای رو کردن در دسترس نیست و تقریبا با دستهای خالی در هتل کوبورگ حاضر شدهاند، ناگزیر به استفاده از راهبرد نخنمای خود هستند اما در تهران کسی نیست که تحت تاثیر این لفاظیها و اولتیماتوم صادر کردنها قرار بگیرد. تهران با عبور از کارزار فشار حداکثری و پیشرفتهای ساعتی در تکنولوژی هستهای در ایجاد و تکمیل بازدارندگی هستهای به نقطه ثبات و ساحل آرامش رسیده اما در مقابل این واشنگتن و لندن و پاریس هستند که به توافق نیازمندند و نه تنها راهی مقابل خود در برابر غنیسازی 60 درصدی ایران با سانتریفیوژهای پیشرفته IR6 نمیبینند، بلکه در آمریکا تنها توصیه و تجویزی که به دولت بایدن در این باره ارائه میشود، ترساندن ایران است!
مویه ادامهدار صهیونیستها
سران اسرائیل در ادامه اضطراری که به واسطه سرعت پیشروی هستهای ایران بر آنها حاکم است، همچنان مشغول نسخهپیچی برای مذاکرات وین هستند. «نفتالی بنت» نخستوزیر رژیم صهیونیستی در مصاحبه با رادیوی ارتش این رژیم به مذاکرات وین پرداخت و با بیان این ادعا که «میتوان در پایان توافق خوبی داشت و البته که ما معیارها را میدانیم»، افزود: «آیا در شرایط فعلی انتظار میرود این اتفاق بیفتد؟ خیر! چون باید موضع قویتری [علیه ایران] اتخاذ شود». بنت مدعی شد «ایران موضع بسیار ضعیفی در مذاکره دارد» اما در ادامه اضافه کرد: «متأسفانه جهان به گونهای رفتار میکند که گویی این کشور در موضع قدرت قرار گرفته است».
نخستوزیر این رژیم همچنین در بخش دیگری از اظهاراتش بیان کرد: «اسرائیل ۲ هدف دارد که یکی از آنها عقب انداختن ایران و دیگری جلوگیری از دستیابی به سلاح هستهای است». بنت در ادامه همچنین مدعی شد: «ما اقدام میکنیم و به دنبال درگیری نیستیم». یائیر لاپید، نفر دوم کابینه صهیونیستی هم سهشنبه در صفحه توئیتر خود نوشت: «مذاکرات درباره توافق هستهای [ایران] امروز در وین در حال انجام است. هفته آینده مصاحبههای من در ۲۵ روزنامه به ۱۵ زبان مختلف در سراسر جهان منتشر خواهد شد». وزیر خارجه اسرائیل ادعا کرد: «بسیار مهم است که جهان بداند ایران فقط مشکل اسرائیل نیست؛ برنامه هستهای ایران باید متوقف شود».
لاپید افزود: «این پیام به میلیونها نفر در توکیو و سئول خواهد رسید، در نیویورک و استکهلم، در پکن، پاریس، رم و برلین، در بلگراد، پراگ، لیسبون، منامه و لندن. ما در همه سطوح کار میکنیم و این پیام را به هر زبانی ترجمه میکنیم و مطمئن میشویم همهجا خطر و معنای ایران هستهای را درک کنند».
ارسال به دوستان
رئیسجمهور جوانی که مواضع ضدصهیونیستیاش به کابوس واشنگتن و تلآویو بدل شده است
بوریچ چاوز شیلی است؟
گروه بینالملل: جوانترین رئیسجمهور آمریکای جنوبی میتواند تبدیل به یک دردسر بزرگ برای آمریکا و صهیونیستها در این منطقه شود؛ منطقهای که نه تنها یانکیها به طور سنتی آن را به چشم حیاط خلوت خود مینگرند بلکه منابع سرشار و سرزمینهای بکر آن در دهههای اخیر نیز جولانگاه منفعتطلبی کارتلهای یهودی- صهیونیستی بوده است، از جمله ذخایر انرژی شمال، منطقه بزرگ آمازون در قلب قاره و منطقه بکر پاتاگونیا در جنوب کشورهای آرژانتین و شیلی. پاتاگونیا به عنوان جنوبیترین خشکی کره زمین به غیر از جنوبگان، تبدیل به یک سرپل انحصاری برای سرمایهداران و زمینخواران اسرائیلی شده و حتی پیش از اشغال فلسطین توسط صهیونیستها به عنوان جایگزینی برای تشکیل کشور جعلی اسرائیل مطرح میشد. همه اینها باعث شده در دهههای گذشته به قدرت رسیدن دولتهای مردمگرا و چپگرا در آمریکای جنوبی در آرژانتین و شیلی نیز برای آمریکا و رژیم صهیونیستی به اندازه دیگر کشورهای مهم آمریکای جنوبی مثل برزیل، ونزئلا و کلمبیا حساسیتبرانگیز باشد.
در روزهایی که دولتهای سوسیالیست در هر دو سوی رشتهکوههای آند در بوئنوسآیرس و سانتیاگو مستقر شده و روند سیاسی یک دهه گذشته نیز حاکی از اقبال بیشتر آرژانتینیها و شیلیاییها به احزاب ضد استکباری و مخالف دخالتهای امپریالیستی است، واشنگتن، لندن و تلآویو بشدت مستاصل شدهاند، بویژه اینکه در یک سال اخیر با بازگشت پیروزمندانه اوو مورالس به بولیوی و پیروزی «گابریل بوریچ» ۳۵ ساله در انتخابات ریاستجمهوری هفته گذشته شیلی، موج چپ بیشتر کشورهای آمریکای جنوبی شامل ۲ کشور مزبور و همین طور ونزوئلا به عنوان پیشرو مواجهه با نفوذ آمریکا و همینطور پرو و اکوادور را در بر گرفته است.
پیروزی گابریل بوریچ، رهبر کرواتتبار پیشین اتحادیه دانشجویی شیلی در انتخابات ریاستجمهوری فقط از این حیث اهمیت نداشت که او با قاطعیت ۵۶ درصدی مقابل «خوزه آنتونیو کاست» رقیب راستگرایی پیروز شد که خود را دنباله رو ژنرال پینوشه، دیکتاتور جنایتکار مورد حمایت آمریکا در قرن بیستم میدانست. بوریچ در کنار مواضع عدالتخواهانهاش در عین حال یک مخالف سرسخت رژیم صهیونیستی و حامی آزادی فلسطین نیز محسوب میشود. بوریچ در عین جوانی، عدالتخواهی به مراتب ثابت قدمتر از سلف سوسیالیست خود در پست ریاستجمهوری شیلی یعنی خانم میشل باشله است که مواضع لیبرال اقتصادی و سیاسیاش گاه با واشنگتن و بروکسل همخوانی داشت.
رای اکثریت شیلیاییها به این جوان 35 ساله اما شناخته شده در عرصه سیاست، یک سیلی محکم به صورت دموکراتهای آمریکایی بود که تلاش داشتند با زنده کردن جناح راستگرای افراطی، نولیبرالیسم دیکتاتورمسلک را به سبک دهههای پایانی قرن بیستم میلادی احیا کنند.
مدیر تحقیقات خانه آمریکای لاتین معتقد است پیروزی بوریچ در حقیقت ثمره پیروزی نسل جدید و دانشجویان شیلی است که طی ۲ سال گذشته تظاهرات وسیعی را برای تدوین یک قانون اساسی جدید با مفادی بیسابقه در حمایت از طبقات ضعیف و محروم جامعه برپا کرده بودند.
به گفته عبدالحمید شهرابی، بعد از تظاهرات تودهای مردم شیلی در اکتبر ۲۰۱۹ در اعتراض به افزایش هزینههای زندگی و سرکوب خشن آنان، بوریچ در مقام یکی از مروجان اصلی جنبش صلحآمیز برای تغییر قانون اساسی شیلی ظاهر شد. این سابقه مبارزاتی برای مردم بهستوه آمده از حکومت استبدادی و سیاستهای نولیبرالی در شیلی جذاب بود و علاوه بر این، حزب تازهتاسیس همگرایی اجتماعی که او نمایندگیاش میکرد، شعارهایش را بر کاهش نابرابری، اخذ مالیات از ثروتمندان، حمایت قاطع از حقوق زنان، ایجاد شبکه تأمین خدمات و بیمه اجتماعی برای اقشار نیازمند و حفاظت از محیطزیست متمرکز کرد.
به عبارت دیگر تقابل بوریچ با کاست برای اکثر مردم شیلی یادآور مواجهه آلنده - رئیسجمهور سوسیالیست و ضد آمریکایی فقید این کشور در دهه 1970 - با لیبرالیسم فاشیستی به سبک پینوشهای بود که آن زمان برای سرکوب جنبش کارگری شیلی با حمایت سازمان سیا، دست به کودتا زد و آلنده و بسیاری دیگر را به قتل رساند. همچنین جنبش چپ شیلی ۲ سال پیش تبدیل به دومین ائتلاف سیاسی اکثریت در یک کشور آمریکای جنوبی پس از بولیوی ۲ دهه پیش شد که پرچم، سرود و نمادهایش را از بومیان مظلوم این کشور به عاریت میگرفت. این جنبش توسط جمعی از نمایندگان تحولخواه این کشور برپا شد که بوریچ خود از دوران دانشآموزی و دانشجویی و سپس به عنوان یکی از جوانترین نمایندگان پارلمان از یک دهه پیش آن را همراهی میکرد. به لطف پیروزی در انتخابات اخیر، ائتلاف همگرایی اجتماعی علاوه بر اکثریت مجلسین پارلمان، دولت را هم در اختیار دارد. این بدان معنی است که زمانبندی سپتامبر (تابستان) سال آینده، برای تصویب نهایی قانون اساسی جدید شیلی قطعا محقق خواهد شد که این خاری در چشم لیبرالیسم غربی خواهد بود.
روزنامه رأیالیوم اخیرا در یادداشتی از نگرانی شدید سران اسرائیل از تشکیل دولت بوریچ در سانتیاگو خبر داد و نوشت: این جوان یکی از حامیان سرسخت فلسطین و جنبش بایکوت (BDS) رژیم صهیونیستی است. به همین دلیل پیروزی او در انتخابات ریاستجمهوری شیلی، خبر بدی برای اسرائیل بود، زیرا این امر نشانگر مدلی برای تعمیم «نفرت جهانی از اسرائیل» و هشداری است درباره آنچه ممکن است در آینده در کل قاره آمریکا اتفاق بیفتد. ضمن اینکه این پیروزی نشان میدهد مساله فلسطین در دیدگاه جهانی بسیار محوری شده است؛ امری که در فعالیتهای انتخاباتی بوریچ و نقش جامعه فعال فلسطینیهای شیلی در پیروزی او مشهود بود.
همچنین این روزنامه عربی فرامنطقهای از بوریچ به عنوان «هوگو چاوز ۲۰۲۱» یاد کرده و به نقل از شماری از تحلیلگران و متخصصان اسرائیلی نسبت به خطر انتخاب بوریچ و پیامدهای انتخاب او برای تلآویو هشدار داده است، چرا که او رژیم اسرائیل را به نسلکشی متهم میکند.
رایالیوم به نقل از برخی روزنامههای عبری چون «اسرائیل هیوم» از ابراز نگرانی صهیونیستها نسبت به وضعیت جامعه یهودیان شیلی خبر داده، چرا که از نظر آنان چپ رادیکال آمریکای جنوبی خود را دشمن یهودیانی میداند که همواره خدمتگزار امپریالیسم و آپارتاید اسرائیلی بودهاند.
ارسال به دوستان
اعتراف مهم کنت مککنزی، رئیس سازمان تروریستی سنتکام:
ایران در میدان سرآمد است
موشکهای ایرانی در پایگاه عینالاسد هر جا را که میخواستند زدند
گروه سیاسی: «برنامه موشکی ایران به تهدیدی فوریتر از برنامه هستهای این کشور تبدیل شده است». این جدیدترین موضع رئیس سازمان تروریستی ستاد فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا (سنتکام) بود که همزمان با از سرگیری دور جدید گفتوگوهای ایران و 1+4 طرح کرد.
کنت مککنزی در گفتوگو با نشریه آمریکایی نیویورکر بار دیگر به بهانه یادآوری حمله موشکی ایران به پایگاه عینالاسد آمریکا در 18 دیماه 98 عنوان کرد برنامه موشکی ایران به تهدیدی فوریتر از برنامه هستهایاش بدل شده است. وی در ادامه تصریح کرد موشکهای ایرانی در پایگاه عینالاسد «تقریبا هر جا را که میخواستند زدند».
مککنزی گفت: آنها اکنون میتوانند به هر جا در خاورمیانه ضربه بزنند. آنها میتوانند حملاتشان را با دقت و در حجم بالا انجام بدهند. به گفته فرمانده سنتکام، ایران به سطحی از تواناییها دست یافته است که شکست دادنش دشوار است. وی در این رابطه عنوان کرد: تواناییهای راهبردی ایران هماکنون عظیم است. آنها در این زمینه سرتر هستند. مککنزی گفت: ایران از لحاظ نظامی به سطح سرآمد (overmatch) رسیده؛ آنها در میدان [نبرد] به سرآمدی رسیدهاند، یعنی مرحلهای که میتوانند [توان دیگران] را از کار بیندازند. وی در رابطه با درگیری احتمالی با ایران گفت: اگر آنها ناگهانی حمله کنند، جنگی خونین رخ میدهد. ما بهشدت آسیب میبینیم. مککنزی همچنین مدعی شد احتمالا آمریکا پیروز این نبرد خواهد بود اما این جنگ یک سال به طول خواهد انجامید.
مککنزی یک ماه پیش همزمان با آغاز دور قبل گفتوگوها میان ایران و 1+4 نیز در موضعی نسبتا مشابه اظهار داشته بود: «ایران نشان داده موشکهایش میتوانند با دقت به هدف خود برسند». او گفت این موشکها در حملات به پایگاههای آمریکا در منطقه در ۱۰ متری هدف فرود میآمدهاند. وی افزود: یکی از کارهایی که ایرانیان در ۳ تا ۵ سال گذشته انجام دادهاند ساخت برنامه پلتفرمی برای موشکهای بالستیک توانمند بوده است.
اذعان رئیس سازمان تروریستی ستاد فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا (سنتکام) به تعیینکنندگی قدرت موشکی ایران در معادلات احتمالی جنگی در منطقه در حالی است که وی پیش از این نیز اذعان کرده قدرت پهپادی جمهوری اسلامی باعث پایان برتری هوایی آمریکا شده است. مککنزی اردیبهشتماه سال جاری ضمن اذعان به قدرت هواپیماهای بدون سرنشین ایران گفت: استفاده گسترده ایران از پهپادها در اندازههای کوچک و متوسط به منظور شناسایی و حمله، باعث شده است ما برای نخستینبار از زمان جنگ کره، بدون برتری هوایی کامل عملیات کنیم. وی با هشدار درباره قدرت پهپادی ایران، توضیح داد: «تا زمانی که نتوانیم یک توان شبکهای برای شناسایی و شکست دادن سامانههای هوایی بدون سرنشین ایجاد و [در منطقه] مستقر کنیم، برتری با مهاجم خواهد بود».
روایت جدید یک نظامی آمریکایی از حمله موشکی ایران به عینالاسد
«رابرت مورس»، سرگرد ارتش آمریکا و رئیس بخش مناطق اداری برای عملیات منطقهای سایبری اروپا، در گفتوگو با وبسایت رسمی ارتش آمریکا در توصیف حمله موشکی ایران به پایگاه «عینالاسد»، محل استقرار نظامیان آمریکایی در عراق، گفت: همه چیز میلرزید؛ دود و گردوغبار همه جا را فرا گرفته بود. سرگرد مورس به یاد میآورد که پس از دریافت سیگنال موشکهای بالستیک ورودی، همه نظامیان آمریکایی حاضر در «عینالاسد» به پناهگاه رفتند و وی تلاش کرد با تقسیم آنها در سراسر محل پناهگاه، مواضع دفاعی را ایجاد کنند؛ با وجود این در ورودی پناهگاه همچنان بیحفاظ مانده بود. این سرگرد ارتش آمریکا ادامه داد: تمام شب میتوانستید احساس کنید که خاک، آوار و سنگ به ساختمان برخورد میکنند؛ امواج در ورودی را باز کرده و به هم میکوبیدند و پناهگاه را به اتاق پژواک صدا مبدل کرده بودند.
وی گفت: «اواسط فوریه درست زمانی که کووید شروع به قفل کردن جهان کرد، به خانه بازگشتم و مراقبت من به عنوان یک امر عادی در نظر گرفته شد؛ نخستین معاینه پزشکی از من در آوریل به صورت مجازی انجام شد که نسخهای از قرصها برای تسکین موقت علائم ناشی از تیبیآی ضربه مغزی (Traumatic brain injury) را در پی داشت». اما آسیب مغزی تنها جراحت این نظامی آمریکایی از حمله موشکی ایران نبود؛ آسیب وارده به گوش داخلی وی، تعادلش را تحت تاثیر قرار داده و سبب میگرن شدید او شد. «رابرت مورس» یک سال پس از این حمله نشان «قلب بنفش» (یک نشان نظامی آمریکا) را دریافت کرد اما وی بر این باور است که انکار اولیه آسیب مغزی نظامیان در «عینالاسد» برای آنها بسیار دشوار بود و این نشان در واقع پذیرش با تاخیر آسیب دیدن آنها توسط ارتش آمریکاست.
ارسال به دوستان
نبرد سرنوشت/3 و پایانی
کربلای 5؛ پیروزی با تغییر تاکتیک ویژه
محمدعلی صمدی*: برآورد کارشناسان نظامی این بود که قرار داشتن «تنگه امالرصاص» در عمق قلمرو آبی عراق و لزوم حرکت در خلاف جهت اصلی آب برای عبور از آن، موجب میشود حساسیت دشمن روی آن کم باشد و امکان خوبی برای عبور فراهم شود.
به این ترتیب، عبور شبانه حدود هزار غواص از «تنگه» به عنوان «تاکتیک ویژه این عملیات» تعیین شد. غواصان پس از عبور از «تنگه»، باید جزیره «امالرصاص» را دور زده و ضمن ورود از سواحل پشتی به این جزیره، همزمان وارد جزیره «بلجانیه» میشدند و سپس خود را به کرانه جنوبی رودخانه میرساندند. به این ترتیب خطوط دفاعی دشمن در آن سوی اروندرود شکسته میشد. در نتیجه، نیروهای عراقی در جزایر از پشت هدف قرار گرفته و آرایش نظامی آنان در هم میریخت. در این مرحله، صدها قایقِ حامل رزمندگان- که ساعاتی قبل در دهانه رودخانه کارون و نهر عرایض در انتظار تحقق «تاکتیک ویژه» بودند- با سرعت به سوی جزایر یورش میبردند که منجر به سقوط آنها میشد. آزادی کامل جزایر، در پهنه عریض و متلاطم اروند، جای پایی محکم برای عبور هزاران رزمنده ایرانی فراهم و رسیدن به آن سوی رودخانه را بسیار آسان میکرد. فاصله میان سواحل جنوبی اروندرود تا ابوالخصیب (حدود 10 کیلومتر)، بیدفاعترین قسمت حصار دفاعی بصره بود و رسیدن رزمندگان به ابوالخصیب، معنایی جز تسلط ایران بر این شهر نداشت.
حالا علاوه بر «شلمچه»، محور «ابوالخصیب» هم در برابر پاسداران و بسیجیان قرار داشت و امید میرفت در نتیجه عملی شدن تاکتیک ویژه و سقوط جنوب بصره، مقاومت در جبهه شلمچه مختل شود و امکان موفقیت در این محور نیز افزایش یابد.
عملیات کربلای 4، سوم دیماه ۱۳۶۵، از ۳ محور آغاز شد؛ «شلمچه»، «امالرصاص» و «جزیره مینو». مطابق طرح عملیات، رزمندگان، در شمال اروندرود، به مواضع مستحکم «شلمچه» و در جنوب این رودخانه به «ابوالخصیب» حمله میبردند. هجوم در محور جزیره مینو هم بنا بود از جناح چپ «تلاش اصلی» (همان تاکتیک ویژه) در تنگه امالرصاص حمایت کرده و مانع رسیدن قوای پشتیبانی به نیروهای دشمن در جزایر شود. گردانهای غواص لشکر 14 امام حسین(ع)، 31 عاشورا و 21 امام رضا(ع) از حوالی نهر عرایض وارد آب شده و به سوی «تنگه امالرصاص» حرکت کردند.
در همان ساعات نخستین عملیات مشخص شد دشمن در ۲ طرف تنگه امالرصاص متمرکز شده و با هوشیاری، مسیر عبور غواصان را زیر آتشی پرحجم دارد. رسیدن گزارشهایی مبنی بر اینکه در نقاطی از تنگه، نظامیان بعثی با چراغ قوه، سطح آب را جستوجو میکنند نشانهای بسیار بد بود. با این وضع، عبور از تنگه در ابعاد پیشبینیشده، به عنوان «تاکتیک ویژه عملیات» غیرممکن بود. با این حال، رزمندگان در ۲ محور دیگر(شلمچه و جزیره مینو)، پیشرویهای قابل توجهی در عمق خطوط دشمن داشتند، بویژه در منطقه «شلمچه» که چند سال بود غیرقابل نفوذ به حساب میآمد. گزارشها مبنی بر شکستن دژ افسانهای شلمچه توسط ۲ تیپ «57 حضرت اباالفضل(ع)» و «19 فجر» باعث حیرت شده بود. رزمندگان لرستانی و فارسی، حتی موفق شدند قرارگاه تاکتیکی یک تیپ عراق را که مامور حفاظت از منطقه طلایی موسوم به «پنج ضلعی» بود، به تصرف خود درآورند. چنین پیشروی سریعی در شلمچه به تخیل هیچکدام از فرماندهان خطور نمیکرد. در محور جزیره مینو هم، پاسداران و بسیجیان بهرغم مقاومت سرسختانه دشمن و با سختی فراوان، موفق به عبور از اروندرود شده و حتی واحدهایی از رزمندگان خود را به روی جاده استراتژیک «بحار» رساندند. این توفیقات، به دلیل مسدود بودن محور «تلاش اصلی»، نمیتوانست نتیجه نهایی عملیات را تامین کند. اصرار بر ادامه طرح عملیاتی، علاوه بر افزایش تلفات، امکان داشت به نابودی کامل فرصتی منجر شود که در ذهن غالب سیاسیون و نظامیان میتوانست آخرین بزنگاه ایران برای تعیین تکلیف جنگ باشد. به همین علت، عملیات نظامی، پس از حدود 24 ساعت، در تمام جبهه متوقف شد و قوای خطشکن (حدود 40 گردان از 260 گردان وارد عمل شده بودند) به خطوط پیش از عملیات بازگشتند (پس از چند روز مشخص شد حدود هزار رزمنده به قرارگاههای خود بازنگشته و به جمع شهدا ملحق شدهاند). حالا طرح عملیات نیاز به بازبینی و اصلاح داشت. ارزیابی سریع نتایج مرحله اول عملیات آغاز شد. چشمها از ابوالخصیب به سوی شلمچه چرخید.
در این زمان، اتفاق غیرمنتظرهای رخ داد. گزارشهای رسیده حکایت از آن داشت ارتش صدام با تصور انصراف ایران از تداوم عملیات، تمرکز قوای خود را در جبهه بصره کاهش داده است. فرماندهان ایرانی که مترصد چنین فرصتی بودند، با طراحی و تدبیری سریع، «تلاش اصلی» عملیات را از امالرصاص به شلمچه - که قابل نفوذ بودن آن در همین عملیات مشخص شده بود- تغییر داده و مهیای ادامه عملیات شدند. بدبینترین فرماندهان نظامی عراق، بر اساس شناخت قبلی از شیوه رزم ایرانیان، باور داشتند ایران برای انجام عملیات بزرگ بعدی، در هر محوری حداقل به ۲ ماه زمان نیاز دارد و البته اکثر همقطارانشان معتقد بودند عملیات بزرگ بعدی ایران - اگر هم انجام شود- به زمستان سال آینده موکول خواهد شد. اینگونه بود که ۲ هفته بعد، زمانی که حمله سنگین و پرتوان رزمندگان ایرانی، این بار از محور شلمچه به سمت بصره آغاز شد، اصل غافلگیری کاملا محقق شد. تصمیم گرفته شد مرحله دوم عملیات در رسانههای گروهی به نام «کربلای ۵» عنوان شود تا تاثیرات عملیات تبلیغاتی عراق بر روی ناکامی مرحله اول به حداقل برسد. این یورش جدید با موفقیتی خیرهکننده، رزمندگان ایرانی را به فاصلهای بیسابقه تا بصره رساند. همین پیروزی بود که باعث شد متحدان غربی صدام، برای نجات عراق از مخمصه، به تکاپو افتاده و در نهایت قطعنامه ۵۹۸ را تنظیم و تصویب کنند؛ قطعنامهای که با ایدهآلهای مدنظر ایران فاصله قابل توجهی داشت اما برای نخستینبار، حداقلی از درخواستهای ایران طی سالهای جنگ، در آن درج شده بود. به این ترتیب، سال ۶۵ که با پیروزی در والفجر 8 آغاز شده بود، با پیروزی در کربلای 5 پایان یافت و مرحله جدیدی از جنگ آغاز شد.
* پژوهشگر و تاریخنگار
ارسال به دوستان
«قطار مقاومت»؛ تهران به مدیترانه وصل میشود
محمدعلی حسننیا: بعد از 20 سال یخ مذاکره اجرایی ایران و عراق برای احداث عملیاتی قطار شلمچه - بصره شکسته شد. رستم قاسمی، وزیر راهوشهرسازی ایران در سفری ۲ روزه به بغداد با رئیس جمهور، نخستوزیر و وزیر حملونقل عراق دیدار و در آخر توافقی با دولتمردان این کشور منعقد کرد که به وسیله آن عملیات اجرایی ساخت این خط ریلی از یک ماه آینده آغاز خواهد شد.
خطوط ریلی ایران از تهران آغاز میشود و تا جنوب کشور و آبادان، خرمشهر و شلمچه امتداد خواهد داشت. از سمت عراق هم قطار از شهر بصره آغاز خواهد شد و به بغداد میرسد و از طریق فلوجه به سمت سوریه میرود. عراق دارای خطوط ریلی مناسب و زیادی است که اگر بصره هم به بغداد متصل شود یک تحول بزرگ هم برای ایران و هم برای عراق خواهد بود.
سال 1916 خط آهن بصره- ناصریه به طول 125 مایل ساخته و به دنبال آن ارتباط بغداد به بصره برقرار و از سال 1920 این خط برای عبور و مرور و حمل بار اجرایی شد. انگلیسیها زمانی در فکرشان این بود که خطوط ریلی ایران را از تهران به سمت آبادان امتداد داده و خطوط ریلی عراق را هم تکمیل کنند و از آن طرف به سمت هندوستان امتداد داشته باشد، تا بتوانند به راحتی هم نفت کشورهای خلیجفارس و ایران را به یغما ببرند و هم همواره دسترسی آسان برای ارسال کالا، اسلحه و بار به هندوستان داشته باشند.
اکنون این مسیر به دست کشورهای مقاومت تکمیل خواهد شد تا ایران از طریق جنوب و شلمچه به بصره و بعد بغداد متصل شود. در عراق چند خط ریلی وجود دارد؛ ابتدا خط ریلی بغداد- بصره به طول 545 کیلومتر که این خط استاندارد نیز با عبور در امتداد دجله به طرف شمال ادامه دارد و از موصل به طرف شمال غرب امتداد یافته و به فاصله 116 کیلومتر به منطقه مرزی «ربیعه» واقع در نقطه مرزی با کشور سوریه میرسد که از آنجا به ترکیه و اروپا راه دارد که به «راهآهن سریع شرق» مشهور است. همین خط هم با اتصال شلمچه به بصره وصل خواهد شد و کشورهای مقاومت یعنی ایران و عراق میتوانند از طریق ترکیه به اروپا متصل شوند و اینگونه مشکلات امنیتی در هرمز که با حضور نیروی دریایی آمریکا وجود دارد، دور میخورد و این مسیر جایگزین وجود خواهد داشت.
مسیر بعدی در عراق از سمت بغداد- القائم و بعد البوکمال وارد سوریه خواهد شد. این خط جدیدالتاسیس در شمال بغداد با عبور از مسیر فلوجه، رمادی و حدیثه، به منطقه مرزی «القائم» (واقع در مرز با سوریه) امتداد یافته که یک خط فرعی آن، القائم را به فاصله حدود 144 کیلومتری به منطقه «عکاشات» که مجتمع صنعتی فسفات عراق در آن قرار دارد، متصل میکند. طول این خط مجموعا حدود 375 کیلومتر است. این مسیر عراق را به بنادر عربی واقع در کرانه دریای مدیترانه در کشورهای سوریه و لبنان مرتبط میکند. این مسیر در سوریه ۲ خط ریلی دارد. ابتدا از البوکمال عبور کرده و یک خط آن از شهر المیادین وارد حلب، ادلب و در نهایت لاذقیه میشود. نکته اساسی آن این است که ایران و عراق را به دریای مدیترانه متصل میکند و از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی یک پیروزی بزرگ و استراتژیک برای ایران و کشورهای مقاومت است. با این اتصال، حملونقل ریلی مسافر و کالا از ایران به سمت سوریه براحتی و ایمن انجام خواهد شد. از طرفی هم این قطار با یک خط ریلی دیگر که از منطقه المیادین جدا خواهد شد به طرف شهرهای حمص و دمشق رفته و وارد لبنان خواهد شد و تا امتداد الخلیل در فلسطین اشغالی میرود.
این چند خط ریلی راهآهن چندین مخالف بالقوه دارد؛ ابتدا آمریکا که در 20 سال گذشته و اشغال عراق توسط این کشور هیچ زمان نگذاشت این قرارداد به امضا برسد و با استقرار نظامی افرادش در منطقه تنف قصد داشت این مسیر را کور کند، البته ایران میتواند با عبور ریلی از شهرک القائم این مسیر را دور زده و از طریق حمص به دمشق برسد. مخالفان جدی بعدی تروریستهای اجارهای غربی- عربی هستند که شاید در مسیر اتصال از المیادین به حلب و ادلب به لاذقیه مشکلاتی را به وجود آورند. گروههای مخالف سوری این خط آهن را رد کردند و اعتقاد دارند این کار باعث نفوذ ایران میشود و کمک میکند خدمات پشتیبانی لازم برای حضور در عراق و سوریه را فراهم کند.
در همین رابطه ۳ سال قبل در زمان وزیر اسبق راهوشهرسازی ایران، این قرارداد در صدد اجرایی شدن بود. وزارت حملونقل عراق در آن زمان همزمان با مخالفتهای آمریکا و رژیم صهیونیستی اعلام کرده بود: «عراق درباره هر پروژهای که باعث حملونقل بین مرزی شود، علاقهمند است چون اقتصاد آن را رشد میدهد و انتقال مسافران را از کشوری به کشور دیگر تسهیل میکند. خطآهن متصل به ایران، سوریه و عراق راه خروجی خواهد بود برای عراق از طریق بندرهای مدیترانه و بنادر ایران».
آوریل همان سال علی حمود، وزیر حملونقل سوریه بر اهمیت ازسرگیری حملونقل زمینی بین سوریه و عراق تأکید کرد و گفت: «این خطآهن بخشی از برنامه ما برای بازسازی زیرساختهای کشور است که ویران شده، مثل 1800 کیلومتر از خط آهن سوریه که بخش بزرگی از آن به کشورهای همسایه میرسید».
علی حمود ادامه داد: «در طرف سوریه، این پروژه شامل ساخت 32 کیلومتر خط آهن میشود، در حالی که بقیه آن را عراق خواهد ساخت که وارد قلب عراق میشود تا بغداد را به کربلا در مرکز عراق و کربلا را به قلمرو سوریه متصل کند. این کار حرکت افراد و کالاها را بین ایران عراق و سوریه تسهیل میکند».
وی شایعات مبنی بر افزایش نفوذ ایران در مدیترانه را هم رد کرد: «این خط آهن بخشی از پروژهای است که به شبکههای آسیای مرکزی متصل میشود و در آخر به خطوط آهن چین و روسیه میرسد».
این خط ریلی که بهدرستی به «قطار مقاومت» معروف شده است، یک اتصال ریلی از بصره به نجف هم دارد. خیلی از زائران حسینی در ایران و کشورهای همسایه هر ساله خود را به بصره میرسانند و از طریق آن با هزینه بسیار کم و آسان به نجف میروند، بنابراین این قطار علاوه بر مزیتهای اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیک برای ایران، در زمینه مذهبی و حضور زوار حسینی از کشورهای ایران، پاکستان، افغانستان و حاشیه خلیجفارس در کربلا و نجف کمک شایانی میکند.
از سوی دیگر این قطار زمانی که به سوریه و پایتخت این کشور برسد یک خط آن به شهر الخلیل در فلسطین اشغالی رفته و یک خط به بیروت پایتخت لبنان میرود و یک خط دیگر به شمال در طرابلس متصل خواهد شد که اهمیت استراتژیک این خط ریلی را نشان میدهد.
به حدی اتصال 32 کیلومتری شلمچه به بصره اهمیت دارد که به هر زاویه آن نگاه انداخته میشود، دارای جلوه استراتژیک است. با اتصال این منطقه میتوان به احیای خط قطار «بغداد-برلین» هم امیدوار بود. آلمانها در خلال جنگ اول جهانی قصد داشتند خطوط خود از بنادری را که در خلیجفارس و ایران در اختیار داشتند از طریق عراق و عثمانی (ترکیه فعلی) به سمت مجارستان و بعد برلین سوق بدهند که میشود با دیپلماسی و حل مشکلات امروز قطار عراق به اروپا این مسیر را احیا کرد.
در مجموع میتوان این اتصال ریلی از ایران به سوریه و لبنان را بزرگترین دستاورد اجرایی چند دهه اخیر دانست که براحتی میتواند ایران را به متحدان خود در دریای مدیترانه متصل کند. هماکنون معادن فسفات و گوگرد در سوریه با قراردادی در اختیار تهران قرار دارد و به این ترتیب حملونقل راحت، آسان و کمهزینه ریلی برای این کالاها برای اقتصاد ۳ کشور ایران، عراق و سوریه بسیار مهم و اثربخش خواهد بود. در یک جمله میتوان این اتصال را «قطار بزرگ مقاومت» نام نهاد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|