|
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
وحشت متوحش
سؤال:
سلام جناب آقای مشاور! متوحشی هستم که در راس هرم غذایی قرار دارم و همه چیز را میخورم و همه را میکشم و از هیچکس نمیترسم. اما اخیرا از فاصله دور کلمهای به نام موشک ذوالفقار شنیدم. من موش زیاد خوردهام و از کوچک و بزرگش نمیترسم اما قسمت دوم کلمه حقیر را دچار شبافکاری کرده. یعنی شبها از خواب میپرم و فکر میکنم. برای رهایی از آن ترس دور خودم را دیوار کشیدم اما نگاه به درش که میکنم خیلی خیلی میترسم.
پاسخ:
متوحش گرامی! مشخص است که شما از خاطرهای وحشتناک در ضمیر ناخودآگاه رنج میبرید. تنها راه علاج شما این است که با وحشت خود روبهرو شوید. بروید چنگ و دندانی نشان دهید و زوزهای بکشید ببینیم چه میشود.
سؤال:
با تشکر از راهنمایی شما، میدانید که این متد بسیار خطرناک است. آیا از نتیجه آن مطمئن هستید؟
پاسخ:
بنده در تمام پروندههایی که بیمار از ترس در ضمیر ناخودآگاه رنج میبرده همین تجویز را ارائه کردم. مثلا به بیماری که از شیر میترسید توصیه کردم سرش را تا گردن وارد دهان شیر کند و به بیماری که از آب میترسید توصیه کردم با هلیکوپتر بپرد وسط دریای مدیترانه.
سؤال:
ضمن تشکر و قدردانی از شما پزشک با تجربه آیا برای دو بیمار قبل بهبودی حاصل شد؟
پاسخ:
متاسفانه اطلاع زیادی از آن دو بیمار در دسترس نیست اما قطعا در بهبودی کامل به سر میبرند چون اگر بهبودی حاصل نمیشد قطعا برای پس گرفتن پول ویزیت به مطب بنده سر میزدند.
ارسال به دوستان
یکشنبه سوری
این هدیه، پرارزش و ز راه دوری است
تعارف نکن و بگیر عزیزم زوری است!
شرمنده اگر به کامتان تلخ آمد
یا یک کم اگر مزه آن کافوری است
با فشفشه و ترقه و آتش و دود
به به که چقدر آسمانت نوری است
شرمنده که زود سورپرایزت کردیم
یکشنبه به جای چارشنبه سوریست
ای وای جرقههاش سوزاند تو را
این گنبدت آهنی است یا که توری است؟!
بایست که پاکت بکنیم از عالم
چون بر تن نقشه وصله ناجوریست
ارسال به دوستان
در پی حمله موشکی سپاه به مقرّ اسرائیل در اربیل عراق
موشک من از تو
ترکید. همزمان با فرارسیدن چهارشنبهسوری مقرّ اسرائیل در اربیل عراق توسّط موشکهای نقطهزن سپاه ترکید و مراسم چهارشنبهسوری رسماً آغاز شد.
بسیاری از کارشناسان معتقدند که آیین اصلی چهارشنبهسوری پریدن از روی آتش است، لذا قطعاً هنوز کار ایرانیها با مقرّ اسرائیلیها تمام نشده و اسرائیلیها باید منتظر حضور ایرانیها برای پریدن از روی آتش باشند.
گفتنی است این مراسم نشاطآفرین ساعت ۱:۲۰ بامداد آغاز شده است که پیام خاصّی برای اسرائیل و آمریکا دارد. در همین راستا مقامات اسرائیلی و آمریکایی تصمیم گرفتند ۱:۲۰ بامداد را از ساعت رسمی خود حذف کنند، بلکه مشکل حل گردد.
کارشناسان اما ضمن گاگول خطابکردن مقامات آمریکایی و اسرائیلی اذعان داشتند که ساعت ۱:۲۰ بهجای حذف، باید رسماً بهعنوان ساعت پناهگاه و وضعیت قرمز نامگذاری شود، چرا که این زمان برای ایرانیها هرگز حذف نخواهد شد.
از سوی دیگر آژانس آب و هوایی آمریکا این اقدام ایران را قویّاً محکوم کرد؛ چرا که پس از این حمله موشکی گازهای سمّی ناشناخته و غیرگلخانهای از منبعی ناشناخته در کاخ سفید منتشر شد که آسیب جدّی به لایه اوزون بالای آمریکا وارد کرد. کاخ سفید هنوز در اینرابطه توضیحی ارائه نداده است.
خود اسرائیل هنوز واکنش خاصّی نشان نداده است و کارشناسان معتقدند دلیلش این است که در پناهگاههای اسرائیل آنتن بسیار ضعیف است و برای مقامات اسرائیل سخت است که با زبان فلج شده پیامشان را از داخل پناهگاهها به بیرون منتقل کنند.
ارسال به دوستان
قصه نقشه ترامپ برای جنگ
روزی پدر شنگول، منگول و حبه انگور برای بازدید از عملیات جنگی به اوکراین رفت و به بچهها سفارش کرد اگر آن اطراف آمریکایی دیدند، طوری او را بزنند که عینالاسد بیاید جلوی چشمش. وقتی بابای بچه رفت، یک جنگنده آمریکایی به توصیه ترامپ با پرچم چینی وارد حریم هوایی اوکراین شد.
شنگول که همیشه عادت داشت اِفاِف خانه را خودش جواب بدهد، با جنگنده اف۲۲ تماس گرفت و پرسید: «کیه؟» خلبان گفت: «منم منم چین، چین»
شنگول جواب داد: «دروغگو، اگه چین چینی پس قوطیت کجاست؟» و همگی زدند زیر خنده
خلبان متوجه شد با بچههای زمانه طرف است و با اشاره به پرچم چین، از آنها سوال کرد که در مدرسه به آنها چی یاد میدهند!
شنگول هم کم نیاورد و به خلبان حالی کرد احتمالا پرچم را با چسب چینی چسباندهاند و باد آن را کنده و از زیر آن آرم اف22 USA تابلو شده. خلبان که دید گند زده، دو بادام درختی به چشمهایش چسباند و دوباره وارد حریم هوایی اوکراین شد. این بار منگول پرسید: کیه؟ خلبان چشمهایش را از دو طرف با انگشت کشید و گفت: «کورید؟ بادومارو نمیبینید؟ بچههای تخس گول نخور، اومدم بین باباتون و چین رو به هم بزنم تا عمو آمریکا همیشه ابرقدرت بمونه.»
منگول به حبه انگور دستور توقف عملیات شلیک را داد و گفت:
«کاری باهاش نداشته باشین، دو دقیقه دیگه به خاطر نداشتن
دید کافی خودش سقوط میکنه».
ارسال به دوستان
خرجهای میلیون دلاری برای محافظت از ایرانستیزان آمریکایی
چرا عاقل کند کاری که... عقل هم نداری بدبخت
ننه قبلا چنین پندی به من داده که ای جانی
نکن بازی تو اصلا با دم شیران ایرانی
شبیه گربه بود آخر نمیدانم چه شد یکهو
دمش را پووفف کردم، هیبتش شد شیر غرانی
ز شرق آسیا تا غرب آمریکا به دنبالم
به روز و شب به دریا، آسمان یا در بیابانی
شده شبهای من کابوس سجیلی توی حلقم
و میگوید ببین یک لحظه گر سر را بجنبانی...
زده خرج حفاظت از من این ایام هی بالا
محافظ، اسلحه، پوشک، کرم، یا بند تنبانی
درون شهر چون اهداف سیارم، خطرناکم
لذا گفتم سرم را برق بندازم به سلمانی
که از بالا اگر خیل ابابیلان فرو هشتند
دقیق آیند، کمتر تا بهبار آرند ویرانی
شبی رو به عراق اینطور گفتم دست بر سینه
قسم بر حضرت عباس بس کن یا سلیمانی
غلط کردم عسل خوردم نفهمیدم و فهمیدم
«چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟!»
ارسال به دوستان
متد بیمتد! بازیگر یا جدیگر؟
در بازیگری و اکتینگ و این داستانها چیزی با عنوان مِتداکتینگ وجود دارد. بازیگر برای درک صحیحتری از نقش، جوگیر شده، بدون استعمال زهرماریات و دخانیات، از حالت معمول خود خارج میشود و نقش را زندگی میکند مثلا. لیکن بهتازگی مشاهده شده است که ماجرا از جوگیری و فاز و اینها گذشته است و بازیگر بعد دریافت دستمزد و جوایز و خاموششدن چراغهای سالن نهتنها «هیچگاه» از آن نقش بیرون نمیآید، بلکه جامعه جهانی نیز نقش او را هویت اصلی او میپندارد. از تبعات چنین مسخرهبازیای میتوان به نمونههای زیر اشاره نمود:
۱) بعد از اینکه زلنسکی نامی در بارهای خاکبرسری نزد چند فقره از انسانهای «هنوز ما را نگرفته» کمدی اجرا میکند، به سریالی دعوت میشود که نقش رئیسجمهور را ایفا کند. در انتهای سکانس پایانی سریال شاهد یک کات کوتاه هستیم و بعد یهو اخبار بیستوسی اوکراین را میبینیم که زلنسکی روی صندلی جلسه هیأت دولت نشسته است و همه دارند برایش کوکا باز میکنند. دست آخر هم که، میبینیم وقتی مملکت را به شوخی و مسخرهبازی جلو ببرید چه میشود. هعیی، روزگار!
۲) کوین اسپیسی مدتی بعد از آن ماجرای اتهام یا سوءرفتار یا «چشچرونی» جنسی، با کت و شلوار و کَتهایی گشوده همچون زندانی شمارۀ ۱۶ سلول انفرادی آلکاتراز، بهسمت دفتر بایدن میرود. وحح! او زینپس رئیسجمهور ایالات متحده است. اینکه یک خبرنگار و سیاستمدار را کشته است هم بخورد به کاسۀ سر اعضای کنگره. و او میرود که دوباره قفلی بزند روی طرح اشتغالزایی آمریکاییها.
ارسال به دوستان
برگی ریخته از شاهنامه(1)
جد و آباء سوختهها
خبر آوردند که در خیمهگاه اسفندیار، بار و بنه ۴ پسر تینیجش آتش گرفته است. رستم به همراهان دستور داد از ضماد سوختگی و پوستین خیس هر چه در لشکر دارند بردارند و سپس راهی اردوی اسفندیار شوند.
پس از خاموش شدن آتش و دوا و درمان «نوشآذر» و «مهرنوش» و «بهمن» و «طوش»، رستم رو به اسفندیار کرد و گفت:« به جای لشکرکشی بنشین در خانهات و این چهار پسر نفهم را ادب کن.» اسفندیار که بیخبر از همه جا بود گفت:« چه کردهاند؟» رستم گفت:«چه نکردهاند؟ آدم که اسم پسرش را بگذارد مهرنوش معلوم است که در تربیتش کم میگذارد.» اسفندیار گفت:«اتفاقا پسران من یکی از دیگری بهترند و تازه از من یک میلیون چوغ گرفتهاند تا بروند کارآفرینی کنند.» رستم گفت:«مگر میشود با یک میلیون چوغ کار راه انداخت؟» اسفندیار گفت: «حق دارید چون آموزش ندادهایم!»
رستم اکلیل و سرنجهایی را که لشکریان اطراف خیمه اسفندیار پیدا کرده بودند بالا گرفت و گفت:« لابد با ساخت اینها و فروشش در چهارشنبهسوری؟»
اسفندیار خروشید که:«کجایید کره جنها؟ اینها دیگر چیست؟ اگر ما ایرانیان باستانیم که چهارشنبهسوری را مینشینیم آش میخوریم و خاطره میگوییم. این وحشیبازیها را از کدام جد و آباء سوختهای یاد گرفتهاید؟»
رستم گفت:« حالا جلوی ما ادای پدرهای ادب کن را درنیاور ولی چرا چهارشنبهسوری؟ چرا سهشنبه نه؟»
خروش از خم چرخ چاچی در چهارشنبه این هفته برخواهد خاست.
ارسال به دوستان
حال خوب انفجار
خوب است با وجود خطر، منفجر شوی
در کوچه و محل گذر، منفجر شوی
احساس فتح جنگ به من دست میدهد
تا پیش پای چند نفر، منفجر شوی
از خنده ریسه میروم و ضعف میکنم
پیش سه چار دختر اگر منفجر شوی
از روی کپههای گدازه بپر فقط
شاید شبیه شاهفنر منفجر شوی
یک بار اگر نشد بپری منفجر شوی
بار دگر دوباره بپر منفجر شوی
اصلا اصالت تو به این است هموطن
بسته به این که تا چِقَدَر منفجر شوی
خودسوزی مدرنیته را عشق میکنی؟
تا کی به سبک عصرحجر منفجر شوی؟
این انفجار بولد و جهانی شود اگر
هنگامه قطر به سفر منفجر شوی
ضامن کشیده و تن خود را زغال کن
بگذار بین کوه و کمر منفجر شوی
این بار جان سالم اگر میبری بهدر
پررو نشو که بار دگر منفجر شوی
پایان سال، اول بدبختی اش شده
تا تو بلای جان پدر منفجر شوی
افسوس! گول خوردهای و منفجر شدی
خیلی بعید بود که خر! منفجر شوی
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|