|
ارسال به دوستان
اخبار
ابوالفضل پورعرب با اتللو به صحنه تئاتر بازمیگردد
ابوالفضل پورعرب با نمایشنامهای از شکسپیر به صحنه بازمیگردد. او که آخرین بار نمایش «خسیس» نوشته مولیر را در تالار وحدت روی صحنه برده بود، حالا بعد از ۲۱ سال قصد دارد نمایشنامه «اتللو» اثر جاودانه ویلیام شکسپیر را در همین تالار اجرا کند.
به گفته علیرضا تقیپور، تهیهکننده این اثر نمایشی، قرار است نمایش «اتللو» شهریورماه امسال به مدت ۴۰ شب در تالار وحدت روی صحنه برود.
ضمنا طبق برنامهریزی انجام شده، ۱۵ مردادماه در یک نشست خبری از پوستر نمایشنامه «اتللو» در تالار رودکی با جمعی از هنرمندان و اصحاب رسانه رونمایی میشود.
***
روایت فتح به «وضعیت سفید» رسید
مستند «وضعیت سفید» به کارگردانی محدثه کارخانه و تهیهکنندگی مهدیه نجفی در گروه مستند روایت فتح تولید شد. این مستند روایتی ناگفته از تولید واکسن کرونا در روزهای پرالتهاب شیوع ویروس «کووید-۱۹» است که با حمایتهای داخلی و به همت دانشمندان و محققان جوان ایرانی به مرحله آزمایش انسانی و تولید انبوه رسید.
پیشتر نیز گروه مستند روایت فتح در سالهای 98 و 99 مستندهای بسیاری را پیرامون تلاشها و از خودگذشتگیهای اقشار مختلف در مواجعه با ویروس کرونا تولید کرده بود؛ آثار تحسینشدهای همچون قطعه 19 که روایتی از کفن و دفن فوتشدگان کرونا توسط ۲ روحانی و چالشهای آنها با این موضوع را میتوان از جمله آثار موفق روایت فتح طی چند سال اخیر پیرامون کرونا دانست.
***
فرهاد قائمیان رئیس هیأت داوران جشنواره فیلم کوثر شد
با حکم ناصر باکیده، دبیر جشنواره فیلم کوثر، فرهاد قائمیان بازیگر شناختهشده عرصه سینما، تلویزیون، تئاتر و عضو شورای سیاستگذاری پنجمین جشنواره بینالمللی فیلم کوثر، به عنوان رئیس هیات داوران این رویداد هنری و فرهنگی منصوب شد.
پنجمین جشنواره بینالمللی فیلم کوثر به عنوان یکی از رخدادهای فرهنگی سینمایی با محوریت نقش زنان ایثارگر در سینما به عنوان بستری مناسب برای شکوفا کردن استعدادهای فیلمسازان متعهد کشورمان و معرفی آثار ارزنده بینالمللی بویژه سینمای کشورهای حوزه مقاومت پیش رو خواهد بود.
***
مجموعه کتاب «یک پاورقی» رونمایی میشود
داستانهایی از شاهنامه فردوسی در قالب مجموعهای 5 جلدی به عنوان «یک پاورقی» امروز دوشنبه ۲۱ خرداد در سینما تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رونمایی میشود. این مجموعه شامل داستانهایی از «هفتخوان رستم، آرش کمانگیر، گردآفرید، زال و ضحاک» به نویسندگی محمد گودرزیدهریزی و امیرحسین زنجانبر کاری از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است.
***
4 هزار کتابخانه در کشور خدمات کتابخانهای ارائه میدهند
بر اساس تازهترین آمار نهاد کتابخانههای عمومی کشور در پایان اردیبهشت ۱۴۰۳، ۳۷۹۸ باب کتابخانه عمومی در سطح کشور به ارائه خدمات کتابخانهای میپردازند، همچنین از میان این تعداد کتابخانه، ۲۷۷۸ باب کتابخانه نهادی، ۸۴۸ باب کتابخانه مشارکتی، ۳۴ باب کتابخانه مستقل و ۱۳۸ باب سالن مطالعه هستند.
بر اساس این آمار، استان تهران با ۳۳۷ کتابخانه بیشترین تعداد و استان قم با ۴۲ باب، کمترین تعداد کتابخانه عمومی را دارند.
***
کارگردان «مسخرهباز» این بار «آه! چه روزهای خوشی بود!» را میسازد
همایون غنیزاده این روزها مشغول ساخت فیلم تازه خود است. فیلم جدید این کارگردان «آه! چه روزهای خوشی بود!» نام دارد که در حال حاضر در خارج از کشور کلید خورده است. غنیزاده خود، نگارش فیلمنامه این فیلم را برعهده دارد که در خلاصه داستان آن آمده: «عمارتی با ارزش توسط سرایدار قدیمی آن مصادره شده است. حالا فرزند او مجبور است بعد از مرگ پدر، برای اصلاح و سندسازی، دنبال صاحبان اصلی آن در خارج از کشور بگردد». فیلم «آه! چه روزهای خوشی بود!» با ترکیبی از بازیگران داخلی و خارجی ساخته میشود که تعدادی از آنان تاکنون مقابل دوربین رفتهاند.
***
سالنهای نمایشی پایان هفته ۲ روز اجرا ندارند
همزمان با ایام شهادت امام محمدباقر(ع)، سالنهای نمایشی از غروب روز پنجشنبه ۲۴ خرداد تا پایان روز جمعه ۲۵ خردادماه اجرا ندارند.
بنا بر این گزارش، شورای نظارت و ارزشیابی، همه نمایشها (به جز نمایشهای دینی و مناسبتی) از زمان اذان مغرب روز پنجشنبه ۲۴ خرداد تا پایان روز جمعه ۲۵ خردادماه، به صحنه نخواهند رفت. در این محدوده زمانی، نمایشهای دینی و مناسبتی طبق روال میتوانند به اجرای خود ادامه دهند. مطابق این گزارش، اجرای مجدد نمایشها از روز شنبه ۲۷ خردادماه بلامانع است.
ارسال به دوستان
نگاهی به موسیقی فیلمهای مطرح تاریخ سینمای جهان
موسیقیهایی برای دیدن
گروه فرهنگ و هنر: موسیقی فیلم خوب، موسیقیای است که نباید شنیده شود؛ این عبارتی است که بارها و بارها توسط کسانی که در سینما رویکرد کلاسیک دارند، گفته شده است اما حقیقت اینجاست که در دنیای هنر هیچ قانونی وجود ندارد و این حرف، تنها از همان کلاسیسیستهای بسته ذهن میتواند شنیده شود، چرا که در تاریخ سینما کارگردانها و فیلمهای بسیاری اثبات کردهاند موزیک به اشکال گوناگون و با رویکردهای گوناگون میتواند در یک فیلم شنیده شود و در سالن سینما نقش خود را بیافریند. اشخاصی مانند گدار، آنگلوپولوس و حتی کارگردانهایی تجاری مثل سرجیو لئونه اثبات کردهاند واقعا موزیک فیلم خوب، موزیک فیلمی نیست که شنیده نشود و نمیتوان در این مورد حکمی کلی داد. بد نیست به این نکته نیز اشاره کنیم که موزیک، به خودی خود به هیچ چیز ارجاع نمیدهد و ادعاهای موزیکدانان و فیلمسازانی چون ایزنشتاین، کاملا بیپایه و اساس به نظر میرسد. در واقع این ما هستیم که با تجربهها و داشتههای ذهنی خویش، برداشتهایی متفاوت از موزیک ارائه میدهیم. همچنان که شما با پخش موزیک برای بومیان آمریکا یا آفریقا درمییابید که آنها عکسالعمل خاصی از خود نشان نمیدهند. اما به هر حال موزیک فیلم نوع جدیدی از موزیک محسوب میشود که دیگر نقش اصلی و نقش اول را ایفا نمیکند، بلکه نقشی فرعی و مکمل دارد. البته این نوع استفاده فرعی از موزیک، در قرن نوزدهم نیز وجود داشت. در آن دوره نیز برخی آهنگسازان بزرگ، برای تئاترها موزیک ساختهاند اما این مورد بسیار نادر بود و کم پیش میآمد. در آغاز پیدایش سینما، موزیک تنها به عنوان عنصری غیرسینمایی به کار گرفته میشد که به صورت زنده در سالن سینما نواخته میشد و هدفش تنها پوشاندن سر و صداهای ایجاد شده توسط آپارات و صحبتهای مردم بود و به هیچ عنوان استفادهای زیبایی شناسانه از موزیک انجام نمیگرفت به طوری که اوایل سالهای ناطق شدن سینما و شنیده شدن دیالوگها، موزیک از فیلمها حذف شد اما رفتهرفته کارگردانان بزرگ به اهمیت نقش موزیک در فیلم پی برده و آن را در آثار خود به انحای دیگر به کار گرفتند. در ادامه به چند مورد از این استفادهها اشاره میشود.
* موسیقی فیلم سینما پارادیزو (۱۹۸۸) «انیو موریکونه»
توتوی کودک یا همان کارگردانی که بعدها او را در بزرگسالی به نام سالواتوره دی ویتا میشناسیم، دیوانهوار سینمای را دوست دارد. رویاهایش را در سینما جستوجو و زندگی میکند. توتو هر روز با ذوق و شوق به سینما پارادیزو که سالن سینمای محلیشان است میرود تا هم فیلم ببیند هم با آلفردوی آپاراتچی معاشرت کند. بعد از اینکه پایش به اتاق آپارات هم باز میشود، رویا جلوهای دیگر از خود را به او مینمایاند. او عشق را از صفر تا 100 با سینما تجربه میکند؛ عشقی که او را قوی کرده است. موریکونه هم برای این عشق بزرگ و طولانی، قطعه اصلی فیلم را «عشق» نام گذاشت؛ قطعهای که تمام فیلم بر مدار همان میچرخد. سینما پارادیزو را موریکونه همراه با پسرش آندریا ساخت و نخستین همکاری جوزپه تورناتوره و انیو موریکونه بود اما این همکاری مدتدار شد. دلیلش را هم شما میدانید و هم ما. آنقدر این تجربه موفق بود که تورناتوره تا امروز همچنان انتخاب موریکونه بزرگ بوده و هست. اما در میان کارهای خود موریکونه هم سینما پارادیزو حال و هوایی خاص دارد. او واژه «نوستالژی» را برای این فیلم معنا کرده است. هرچند تمام تصاویر این فیلم بر مبنای خاطرت میچرخد اما در سینما پارادیزو موسیقی به شکلی جادویی، رویا را منعکس کرده است. موریکونه این رویاگونگی را با استفاده از ساز پیانو آن هم در گامهای زیر و تکرار ملودیهای آرام و بسیار ساده که شبیه ترانههای لالایی هستند به نت تبدیل کرده است. در قطعه «اولین جوانی» هم این حالت رویاگونگی و در عین سرزندگی کاملا مشخص است. قطعات «تم عشق» و «برای عشق» قطعات مرکزی این موسیقی هستند که بارها و بارها در ورژنهای مختلف روی فیلم شنیده میشوند. موریکونه و پسرش اندوخته موسیقیشان را یکجا در سینما پارادیزو ریختند اما سودی که از این سرمایهگذاری بردند هنوز که هنوز است روی ذهن و قلب میلیونها آدم ماندگار است و جواب میدهد.
* فیلم جنگ ستارگان (۱۹۸۷) «جان ویلیامز»
حالا کار به انجمن فیلم آمریکا نداریم که موسیقی جنگ ستارگان را به عنوان بهترین موسیقی متن سینمای آمریکا در تمام دورانها انتخاب کرده است اما انصافا چند تیزر را میشناسید و چند زنگ گوشی موبایل و هزار فضای صوتی دیگر که از موسیقی حماسی و هیجانانگیز جان ویلیامز استفاده کرده و میکنند؟ موسیقی جنگ ستارگان همچون نام فیلم پر از حماسه و هیجان است. ما در موسیقی نیز همچون خود تصاویر شاهد ماجراجویی فضایی حماسی هستیم. قطعه معروف «مارش امپراتوری» از آن دست قطعاتی است که شنیدنش حتما آدم را یاد فضاهای مریخی فیلم میاندازد. حالا فکرش را بکنید این فیلم زمانی که ساخته شد این نوع سازهای الکترونیک چندان پیشرفته نبودند و ویلیامز به بزرگی امروز و تبحر حالا نبود اما او در همان سن و سال یک شاهکار سمفونیک ساخت که به اندازه خود فیلم امروز کالت شده است. این فقط تمهای اصلی نیستند که موسیقی متن فیلم جنگ ستارگان را خارقالعاده میکنند. توجه ویلیامز به جزئیات و توانایی تطبیق موسیقی با صحنههای خاص چیزی جز نبوغ نیست. از دعواهای هیجانانگیز سگ در فضا گرفته تا دوئلهای احساسی با شمشیرهای نوری، موسیقی، هر لحظه را بالا میبرد، درام را تشدید میکند و ما را عمیقتر در داستان غرق میکند.
* موسیقی فیلم روزی روزگاری در آمریکا (۱۹۸۴) «انیو موریکونه»
فیلم، فیلمِ لئونه باشد و موسیقی، موسیقی انیو موریکونه! خودتان بگویید توقعی کمتر از شنیدن شاهکار میتوان داشت؟ موسیقی روزی روزگاری در آمریکا از آن موسیقیهایی است که نه تنها شنیدن یک نت آن کافی است که آن را به یاد بیاورید، بلکه صدایسازی همچون فلوت آرژانتین یا همان دیجیریدو هم حتی در موسیقیهای دیگر شما را یاد این اثر جاودانه انیو موریکونه بزرگ میاندازد. نمیدانم اگر موریکونه نبود آیا باز هم شانس این را داشتیم که اینقدر موسیقیهای ناب را در طول زندگیمان بشنویم؟ آن هم در دنیایی که به همین موسیقیها که کلمه «شاهکار» خوب به قامتشان مینشیند، این همه بیمهریها شده است! شما باورتان میشود که تم اصلی موسیقی روزی روزگاری در آمریکا را موریکونه برای فیلم دیگری نوشته و آن فیلمساز موسیقیاش را رد کرده بود؟ آن وقت موریکونه تصمیم میگیرد وقتی سرجیو لئونه - همکلاسی قدیمیاش - از او میخواهد که موسیقی این فیلم را بسازد، به آن قطعات رد شده گوش کند و ببیند آیا خوشش میآید یا نه؟ لئونه هم که خب! معلوم است، نه نمیگوید. بنابراین تم «دبورا» که یکی از تمهای جاودانه این موسیقی است در اصل برای این فیلم ساخته نشده بوده. تازه یک چیز جالب دیگر هم این است که آقای سرجیو لئونه از زمان روزی روزگاری در غرب یک بدعتی را در زمینه ساخت موسیقی فیلم گذاشت که کمی عجیب و غریب است. او ارکستر را سر صحنه فیلم میآورد و بخشی از موسیقی را همانجا ضبط میکرد! باور کردنش کمی تا اندازهای دشوار است اما واقعیت دارد. تازه بد نیست این را هم بدانید که انیو موریکونه هنوز فیلمبرداری فیلم تمام نشده بود، نوشتن و ضبط موسیقی روزی روزگاری در آمریکا را تمام کرده بود. خود موریکونه گفته من آنقدر با لئونه همکاری کرده بودم که هم خوب دنیای فیلمهایش را میشناختم و هم میدانستم چه میخواهد! از اینها گذشته روزی روزگاری در آمریکا پر است از ترانههای خاطرهانگیز و زیبا که از جمله آنها میتوان به ترانه «سامرتایم» و از آن مهمتر «دیروز» یا همان «Yesterday» بیتلز اشاره کرد که چقدر مضامینش با فیلم و به یاد آوردن کودکی و دویدنهای زیر پل بروکلین همخوانی حسابی دارد. واژه نوستالژیک برازنده موسیقی روزی روزگاری در آمریکاست با آن صدای فلوت و نتهای کشیدهای که با ویولنها نواخته میشود و از همه مهمتر قرار گرفتن آنها روی تصاویری به رنگ سیاه که خودش بار خاطره را به همراه دارد.
* موسیقی فیلم پدرخوانده (۱۹۷۲) «نینو روتا»
از موسیقی پدرخوانده صحبت کردن، از آن کارهای دشوار است! به همان دشواری که بخواهید از خود فیلم و سهگانه جاودانه کاپولا حرف بزنید. کافی است چشمهایتان را ببندید تا در یک لحظه، والس زیبای پدرخوانده و آن ملودیِ فراگیر را بشنوید. نینو روتای افسانهای آهنگسازی پدرخوانده را انجام داد و خط اصلی ملودیاش را نوشت و فقط ۵ سال بعد از آن بود که مرگ سراغش آمد و یکی از پدران معنوی موسیقی فیلم جهان را از سینما گرفت. کاپولا سال ۱۹۷۲ سراغش رفت و آهنگسازی پدرخوانده را به او سفارش داد. زمانی که کاپولا تصمیم به انتخاب روتا گرفت، روتا در کارنامهاش همکاری با فدریکو فلینی، لوچینو ویسکونتی و فرانکو زفیرلی را داشت و آهنگساز معتبری بود. برنامهاش هم برای پدرخوانده صرفا گنجاندن موسیقی ساختهشدهاش از قبل نبود، بلکه استفاده کردن از موسیقیای بود که بتواند فیلم را جلو ببرد و داستان پیچیده و سنگین خانواده دون ویتو کورلئونه را با موسیقی به مخاطبان فیلم نزدیک کند. شخصیت محوریاش همچنان که نام فیلم از آن گرفته شده، دون کورلئونه است که موسیقی هم روی آن مانور میدهد. کورلئونه سیسیلی است. بنابراین موسیقی هم صدای سیسیل را باید در خود داشته باشد. صدای سیسیل از دریچه وجود دون. این والس که موتیف اصلی موسیقی است، برای ما آهنگ زندگی است با تمام ابعادش؛ از بزرگ شدن کورلئونه تا کار کردنش و تا لحظه ناگهانی مرگش پیش چشمهای نوهاش. هرچند نینو روتا محکوم به کپیبرداری شد و نتوانست در سال ۱۹۷۲ اسکار بهترین موسیقی را بگیرد اما از سویی جوایز دیگر را گرفت و موسیقیاش حسابی سر زبانها افتاد و از سوی دیگر در سال ۱۹۷۴ برای قسمت دوم پدرخوانده اسکارش را هم گرفت. هر چند این را هم باید بدانیم که در ساخت موسیقی قسمتهای دوم و سوم «پدرخوانده»، ۲ آهنگساز دیگر یعنی پیترو ماسکانی و کارمینه کوپلا نیز دستاندرکار ساخت موسیقی بودند اما خیلی بعید است بیننده یا شنوندهای به غیر از خط ملودی اصلی پدرخوانده - همانی که روتا ساخت - چیز دیگری از موسیقی این فیلم را یادش بیاید. دلیلش هم مشخص است. موسیقی ساخته شده توسط روتا آنقدر قوی و جذاب است که جایی برای فراموشی نمیگذارد.
ارسال به دوستان
نخستین تصویر از بهاره افشاری در سریال «رؤیای نیمه شب» منتشر شد
عشق پسر سنی به دختر شیعه
گروه فرهنگ و هنر: تولید سریال «رویای نیمه شب» پس از وقفه چند روزه درپی درگذشت 2 نفر از عوامل سریال در بهمنشیر آبادان طی 3 هفته پیش، روز گذشته در شهرک سینمایی دفاع مقدس از سر گرفته شد؛ سریالی که به کارگردانی حسن آخوندپور و تهیهکنندگی سعید سعدی محصول سازمان رسانهای اوج است و روایتی تاریخی با نگاهی روان و امروزی دارد. این سریال پس از فیلمبرداری، روی آنتن سیما خواهد رفت. این سریال به قلم سیدحسین امیرجهانی اقتباسی آزاد از رمان مطرح «رویای نیمهشب» نوشته مظفر سالاری است؛ رمانی که اواسط دهه 90 با چاپ و انتشار در مدت زمان کوتاهی به چاپ دوم رسید و با استقبالی که از آن شد باید سریال «رویایی نیمه شب» را از اکنون جزو آثار موفق در پخش دانست.
«رویای نیمه شب» روایتگر عشق پسری سنی با نام هاشم به ریحانه دختری شیعه در شهر حله عراق در بستر تاریخی است. رویایی که مانند همه قصهها و داستانهای عاشقانه با موانعی در راه رسیدن برخورد میکند اما در این رمان مسیری متفاوت از قصص عاشقانه که تاکنون خوانده و شنیدهایم طی میشود.
رمان فاخر رویای نیمه شب اثر مظفر سالاری از معدود آثار هنریای است که در موضوع وحدت بین مسلمانان با قلمی شیوا، شیرین و روان و با داستانپردازی بسیار عالی وارد شده و منشأ تمام اختلافات را در بین فرق اسلامی بیان کرده است.
این اثر داستانی است عاشقانه با زمینه مذهبی که یک حکایت عاشقانه از دلدادگی جوانی پاکسیرت از اهل سنت به دختری شیعه مذهب در یک بستر پاک و اخلاقی دارد که در راه وصال با موانع و اتفاقاتی تلخ و شیرین مواجه است. جذابیت قلم نویسنده به اندازهای است که مخاطب را دچار و تا انتهای داستان همراه میکند.
از ویژگیهای شاخص و اصلی رمان میتوان به واقعی بودن آن اشاره کرد؛ داستانی که در جلد دوم کتاب شریف عبقریالحسان نیز نقل شده و مظفر سالاری با پردازش آن، اثری فوقالعاده خلق کرده است. همین امر باعث شده تا خواننده با اطمینان قلبی و اعتماد به کتب معتبر اقدام به خوانش داستان کند که این تاثیرگذاری آن را دوچندان میکند.
«رویای نیمهشب»، ترسیم شیوه معاشرت و همزیستی مسالمتآمیز مردمی است که معتقد به 2 مکتب متفاوت هستند، اما در زیر چتر مشترکات اعتقادی خود چون خدا، قبله، کتاب و پیامبر با صمیمیت و دوستی به مراوده با یکدیگر میپردازند. مردم این شهر اگر چه در بعضی از مؤلفههای اعتقادی با هم اختلاف دارند اما به خانههای یکدیگر میروند و مقدسات یکدیگر را محترم میشمارند؛ سر سفره یکدیگر مینشینند و یکدیگر را اگر چه از 2 مذهب مختلف، امین هم میدانند. آنها در این فضای مسالمتآمیز در مخاطراتی که توسط حکومتهای ناصبی و تکفیری برایشان به وجود میآورد به یاری هم میشتابند و در این بستر چون حق را ببینند و بشناسند به آن گرایش پیدا میکنند. 2 کاراکتر اصلی این داستان عبارتند از هاشم نوه ابو نعیم زرگر، تاجر بزرگ جواهرات در حله که سنی مذهب است و عاشق ریحانه، دختر شخصیت دوم داستان یعنی ابو راجح حمامی میشود که از شیعیان مخلص و دانای اهلبیت علیهمالسلام است اما به خاطر اختلاف مذهب جرأت ابراز عشق خود را ندارد. او میداند به خاطر شکافی که مذهب بین او و معشوقهاش به وجود آورده است هرگز امکان رسیدن به ریحانه برایش وجود ندارد و از 2 طرف با مخالفت مواجه خواهد شد.در این بین حاکم حله که شخصی ناصبی است، سعی میکند با سرکوب شیعیان و ایجاد نفرت در بین طوائف سنی و شیعه نسبت به یکدیگر، جایگاه خود را محکم کند اما سعهصدر مردم حله تا حد زیادی از این فتنه جلوگیری میکند تا آنکه در سیر دستگیری شیعیان نوبت به ابو راجح حمامی میرسد و بعد از اتفاقاتی که میافتد ابو راجح در یک قدمی مرگ نجات یافته اما به خاطر شدت جراحات امیدی به زنده ماندن او نمیرود. در این زمان اصلیترین اتفاق داستان یعنی تشرف ابوراجح حمامی به محضر امام زمان(عج) رخ میدهد؛ تشرفی که باعث دگرگونی اعتقادی در حله شده و باعث میشود مردم با دیدن کرامتی شگفتانگیز از امام غایب شیعیان به سمت مکتب تشیع گرایش پیدا کنند. بدیهی است این اتفاق فقط در بستر زندگی مسالمتآمیز و در فضای به دور از جدل خواهد افتاد و الا در فضای متشنج و در زمانی که افراد به توهین به مقدسات و تکفیر یکدیگر روی آوردهاند، حتی اگر معجزه هم آورده شود بیاثر خواهد بود. نویسنده با قلمی بلیغ و رسا که بر خاسته از روح هنر متعهد است، بخوبی این نکته را ترسیم میکند که مسلمانان با هر اعتقاد و مذهبی که باشند، حقیقتا نقش اصلی در تفرقه بین مذاهب ندارند و این حاکمان دنیاطلب هستند که به خاطر منافع خود دست به ایجاد شکاف و تفرقه در میان امت واحده اسلامی میزنند.
ارسال به دوستان
خالق غزلهای دلنشین در بیمارستان بستری شد
شاعری که قدرت تکلمش پرآوازه بود
گروه فرهنگ و هنر: محمدعلی بهمنی، شاعر و ترانهسرای نامآشنا به دلیل سکته مغزی در بیمارستان بستری شد. محمدعلی بهمنی ۱۹ خرداد به بیمارستان منتقل و با تشخیص پزشکان در بخش ICU بستری شده است. اطرافیان و خانواده این شاعر پرآوازه ایرانی، از وخیم بودن وضعیت جسمی بهمنی خبر دادهاند. همچنین خانواده این شاعر اعلام کردهاند او قدرت تکلمش را از دست داده است. استاد محمدعلی بهمنی، شاعر و غزلسرای ایرانی، متولد دزفول است. وی دوران کودکی و نوجوانی را در تهران، کرج و بندرعباس گذراند. مادر او از نخستین دانشآموزان دانشآموخته زبان فرانسوی در ایران بود.
مادر او به زبان عربی و فرانسه آشنا بود. وقتی همه بچهها دور هم جمع میشدند، مادرش یا شاهنامهخوانی میکرد یا از حافظ و سعدی میخواند. پدرش او را به جای مدرسه، به چاپخانه فرستاد. ۱۰ ساله که بود در چاپخانه «تابان» سرگرم کار شد. فریدون مشیری نخستین کسی بود که توانایی شعرگویی را در محمدعلی بهمنی پیدا کرد و بهمنی نخستین شعرش را در همان ۱۰ سالگی برای مادرش سرود و مجله «روشنفکر» سال ۱۳۳۱ آن را چاپ کرد. وی یکی از شاعران مطرح امروز و از غزلسرایان نامدار معاصر است. استاد محمدعلی بهمنی از جمله شاعرانی است که شعرش هم مطلوب اهل فن است و هم مورد پسند و علاقه عامه مردم. اینکه آهنگهای بسیاری با صدای خوانندگان گوناگون، با شعرهایی از بهمنی خاطره چند نسل شده، خود گویای محبوب بودن شعر محمدعلی بهمنی است. افزون بر آثار موسیقایی پیش از انقلاب، در سالهای پس از انقلاب نیز آهنگهای گوناگونی روی غزلها و ترانههای بهمنی خوش نشستهاند و در ذهن مردم ماندگار شدهاند. از جمله این آثار میتوان به «هوای حوا» (دل من یه روز به دریا زد و رفت...) و «طعنه ناشنیده» (این شفق است یا فلق، مغرب و مشرقم بگو...) اشاره کرد. یکی از معروفترین بهارانههای موسیقی ایران نیز با شعری از محمدعلی بهمنی ساخته شده است:
صدا همون صدا بود/ صدای شاخهها و ریشهها بود/ بهار بهار، چه اسم آشنایی/ صدات میآد اما خودت کجایی...
ترانه «بهار بهار» را ۲ نفر خواندهاند که متاسفانه هر دو نیز امروز دیگر در این جهان نیستند؛ روانشاد تورج شعبانخانی که آهنگساز این قطعه نیز هم او است، نخستینبار این قطعه را خواند و مرحوم ناصر عبداللهی نیز سالها پس از اجرای نخست، این آهنگ را بازخوانی کرد. در سالهای اخیر هم موسیقی تیتراژ پایانی سریال «وضعیت سفید» (به کارگردانی حمید نعمتالله) را علیرضا قربانی با آهنگی از سهراب پورناظری روی شعری از محمدعلی بهمنی خواند: «گفتم بدوم تا تو همه فاصلهها را/ تا زودتر از واقعه گویم گِلهها را...»
بهمنی اما جز ترانهها و آن دسته از غزلهایش که همنشین آهنگ و موسیقی شده، شعرهای ناب هم کم نسروده است. او فراوان غزلهایی دارد که هر یک مانند هر شعرِ جوهرداری، بیهیچ واسطهای از دریچه احساس مخاطب وارد میشوند و در کنج اتاقک دل وی مینشینند. مرحوم بهروز ثروتیان، استاد زبان و ادبیات فارسی که پژوهشها و تصحیحهایش در زمینه آثار نظامی گنجوی و حافظ مشهور است، کتابی تألیف کرده است به نام «لذت بهتزدگی در شعر محمدعلی بهمنی».
وی در مقدمه این کتاب دیدگاه علمی خود را درباره شعر بهمنی بیان کرده است: «در یک کلام باید گفت محمدعلی بهمنی کلامی شیرین دارد؛ غزلی خوش و زیبا و دلنشین میسراید و این کلام اگر 100 بار تکرار شود، جا دارد و اغراقآمیز نیست. خواننده شعر بهمنی آشکارا احساس میکند او زنده است و با ما زندگی میکند و اما هرگز در میان ما نیست و در این دنیا هم نیست، در آسمانِ خیال با غزلهای خود زندگی میکند؛ با ما سخن میگوید، به ما سلام میدهد و دست ما را میفشارد اما فکرش جای دیگر است، آنجا که غزالِ غزلش آنجاست....
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|