|
گفتوگوی «وطن امروز» با محراب محمدزاده به بهانه پخش «آشنای ناآشنا؛ پرتره استاد حسین انصاریان»
آیینه عمر شیخ حسین
گروه فرهنگ و هنر: مستند پرتره «آشنای ناآشنا» روایتی متفاوت از زندگی و سلوک علمی استاد حسین انصاریان است که قسمت اول آن روز پنجشنبه روی آنتن شبکه 4 سیما رفت. این مستند، بیستویکمین فیلم از مجموعه مستندهای «آیینه عمر» است که به کوشش گروه فرهنگ و اندیشه شبکه 4 سیما به تهیهکنندگی صدرا صدوقی و کارگردانی محراب محمدزاده از قاب شبکه 4 تلویزیون طی 4 قسمت پخش خواهد شد. در این فیلم چهرههایی چون احمد واعظی، محمد اسفندیاری، محمدعلی مهدویراد، منوچهر صدوقیسها، محمد انصاریان، امیر انصاریان و سیدضیاءالدین پورمحمودیان درباره جایگاه و اهمیت استاد انصاریان در سپهر حکمی، عرفانی و قرآنپژوهی در ایران و جهان اسلام سخن گفتهاند.
محراب محمدزاده، کارگردان مستند «آشنای ناآشنا؛پرتره استاد حسین انصاریان» در گفتوگو با «وطن امروز» درباره این اثر گفت: تاریخ شفاهی فرآیندی است که به مفهوم و درک تاریخی مردم برای شناخت گذشته کمک میکند و راهی برای درک بهتر تاریخ و فهم انتقادی از معنای آن است و عموم مردم را برای آفریدن تاریخشان درگیر میکند. بنده پیش از این هم دغدغه جدی در عرصه تاریخ شفاهی ایران داشتهام و از آنجا که تاریخ شفاهی فرآیندی چندوجهی است، این فرصت در مجموعه مستند «آیینه عمر» برای بنده پیش آمد تا در 23 قسمت به عنوان مجری طرح و در 4 قسمت به عنوان کارگردان به دنبال تصویر کردن گفتارهایی آگاهانه درباره گذشته و حال باشم.
وی تصریح کرد: اطلاعات، خاطرات و اندیشههای شخصی و جمعی بخش اصلی این مجموعه مستند را در بر میگیرد. تولید این اثر که نزدیک به ۲ سال به طول انجامید، براساس دادههای پژوهشی انجام شده و اقدامی است برای درگیرکردن تمام افراد جامعه در ساختن تاریخ خودشان و درک صحیح از گذشته و آیندهای که در عرصه اندیشه و تفکر در پیش دارند.
محمدزاده با بیان اینکه مجموعه مستند «آیینه عمر» تلاشی صادقانه برای ارائه تصویری تازه و متفاوت از مفاخر ایران است، گفت: در 27 قسمت این مجموعه تلاش کردیم با توجه به شرایط زمانگذاری هر سوژه و ظرفیتهای مالی خیلی دقیق و موشکافانه و با حضور جمعی از افراد نزدیک به هر سوژه روایتگر این اساتید بزرگ باشیم تا کاری در خور و ماندگار باقی بماند.
همچنین کارگردان این فیلم با اشاره به سلوک علمی حسین انصاریان گفت: استاد حسین انصاریان بر اساس احساس تکلیف و نیاز جامعه، رسالت خود را بر دفاع از دین و ارزشهاى مکتب در جایگاه وعظ و خطابه ترسیم کرد؛ از این رو همواره مورد تشویق مراجع تقلید و بزرگان دین قرار گرفت و هرگز در محافل پژوهشى و آموزشى به معرفى خود و آثار گوناگون قلمیاش نپرداخت.
او اضافه کرد: استاد انصاریان مباحث حکمت را از محضر اساتید بزرگ معقول و فلسفه آموخت. او مباحث ابتدایی فلسفه و مباحث معقول را در محضر آیتالله مهدی الهیقمشهای و سپس مباحث تخصصی فلسفه و حکمت را از محضر اساتید بزرگی چون آیتالله انصاریشیرازی و آیتالله سیدضیاءالدین اشکوری فراگرفت.
محمدزاده اظهار کرد: استاد انصاریان مباحث عرفان نظری را نیز از محضر آیات علیمحمد بروجردی و سیدهادی میلانی فراگرفت. وی پس از مهاجرت از شهر مقدس قم به تهران، سلسله مباحث معقول را در بحثهای مشترکی با مرحوم علامه محمدتقی جعفری پیگیری کرد.
کارگردان فیلم «آشنای ناآشنا» تصریح کرد: ثمره سالها درس و بحث استاد انصاریان در حوزه قم در اجازهنامههاى علمى و روایى از محضر بزرگانى چون آیات عظام میلانى، ملاعلى معصومىهمدانى، سیداحمد خوانسارى، امام خمینى، گلپایگانى، مرعشىنجفى، فاضللنکرانى و میرزا خلیلکمرهاى خود را نشان مىدهد. وی تاکید کرد: به اعتراف بسیارى از آگاهان در حوزههاى مختلف علمى، دینى و اجتماعى، یکى از شخصیتهایى که طی نیم قرن اخیر با بیان و قلم خود در تربیت نسل فعلى کشور عزیزمان سهم بسزایى داشته، استاد حسین انصاریان است.
محمدزاده در پایان گفت: در این فیلم تلاش کردهایم در کنار توجه به خدمات استاد انصاریان در عرصه تبلیغ و خطابه، به مدد روایت شیرین و شنیدنی ایشان و گفتارهای جمعی از استادان برجسته حوزه و دانشگاه، نگاه دقیق و جامعی به میراث مکتوب استاد انصاریان که دربردارنده فهرست بلندبالایی از تألیفات حکمی، عرفانی، تفسیری و ترجمه متون مهم اسلامی - شیعی است، داشته باشیم.
«آیینه عمر» کاری از گروه فرهنگ و اندیشه شبکه 4 سیماست که در قالب آن، زندگی، سلوک علمی و فرهنگی و میراث پژوهشی ۲۶ چهره نامدار حوزه علوم انسانی، فرهنگ و هنر ایران به تصویر کشیده شده است.
مجموعه مستند «آیینه عمر» پنجشنبهها ساعت ۱۹ پخش و جمعهها ساعت ۱۲:۳۰ تکرار میشود.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» درباره حواشی شورای راهبری انتخاب وزرای دولت چهاردهم و نسبت پزشکیان با انتخابهای این شورا
این شورای جناحی
گروه سیاسی: این روزها فعالیت پزشکیان برای کارشناسها و تحلیلگران در شرایط بسیار عجیبی پیش میرود. صدای فشارهای بیرونی اصلاحطلبها برای گرفتن امتیاز از یک سو و گلایههای علنی از روند غیرکارشناسی آنقدر بلند شده است که باید گفت «سالی که نکوست از بهارش پیداست»!
پزشکیان در دوران تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری بر «کار علمی» تاکید میکرد. حالا منتظر اعلام نتیجه کارگروهی است که ظریف در توصیف آن میگوید: «ما ۵ کارگروه درست کردیم که البته «سلیقهای» بوده و میتوان آن را به شکل دیگری هم پیش برد». حالا میتوان به لیست بلند بالای جناحی که در حال چینش دولت هستند، رفتار سلیقهای را هم افزود!
از آن طرف برخی گمان میکنند دولت پزشکیان نخستین دولتی است که از یک ظرفیت شبکهای برای تعیین وزرا بهره میبرد و تصور سادهلوحانه آنها این است که دولتهای قبل با چند تلفن وزرا را مشخص میکردند! این باور سادهانگارانه نهتنها در تیم رسانهای جریان اصلاحطلب که در چینش هیات دولت نیز کاملا جاری است.
یک روز پس از اظهارات ظریف مبنی بر ملاحظات صداوسیما در زمینه اطلاعرسانی فرآیند انتخاب وزرا، اخباری مبنی بر پخش گفتوگوی زنده محمدجواد ظریف «رئیس شورای راهبری انتخاب اعضای دولت چهاردهم» در ساعت ۲۱:۵۰ روز چهارشنبه 27 تیرماه از شبکه خبر سیما، در رسانهها منتشر شد. ظریف روز سهشنبه ۲۶ تیرماه با انتشار چارتی عجیب و انتقادبرانگیز از روند انتخاب اعضای کابینه چهاردهم، اعلام کرده بود: «بنا داشتیم روند بررسی و پیشنهاد اعضای هیات دولت را هر روز به صورت شفاف به مردم دلاور و هوشمند ایران گزارش دهیم اما افسوس که کوشش ما برای رفع ملاحظات سازمان صداوسیما تاکنون ناکام مانده و لذا ناگزیریم اطلاعرسانی را با تاخیر از طریق فضای مجازی انجام دهیم».
* عدم تشکیلات منظم
به هر صورت رئیس شورای راهبری انتخاب اعضای کابینه چهاردهم شامگاه 27 تیر مقابل دوربین رفت و در یک گفتوگوی پرحاشیه به تشریح برنامه دولت چهاردهم برای تشکیل دولت پرداخت اما پس از این گفتوگوی تلویزیونی نگرانیها دوچندان شد! چرا که کارشناسان معتقدند اگر این شیوه عملکرد نقد نشود «زمینه عبور دولت پزشکیان از فضای فانتزی به فضای حقیقی» فراهم نخواهد شد و شاهد خسارتهای جبرانناپذیری به کشور خواهیم بود. «تفکر فانتزی» مدیریت دولت ریشه در همان عبارت «غوغای روحانینگر» دارد؛ با این تفاوت که پس از حضور سوپرمارکتی میگویند «غوغای پزشکیاننگر»! این نگاه از آن جهت در بین دولت احتمالی پزشکیان شکل گرفت که رئیسجمهور منتخب این روزها ترجیح میدهد در سوپرمارکتها به خرید بپردازد و مهمترین وظیفه خود - یعنی تدبیر چینش هیات دولت و وزرا - را به کارگروهی جناحی با وظایف نامشخص واگذار کند که آرا و نظرات سلیقهای آنها را چهارشنبه از صداوسیما شنیدیم اما چرا معتقدیم با یک دولت فانتزی روبهرو هستیم؟
احتمالا بتوان «عدم تشکیلات منظم برای پیگیری اهداف» را مهمترین نقطه ضعف دولت چهاردهم دانست. این موضوع متفاوت از بیبرنامه بودن دولت چهاردهم است. در حالی که پزشکیان و اطرافیان وی گمان میکنند تشکیل کارگروه نقطه قوت آنهاست اما الگوی رفتاری پزشکیان نشان میدهد عدم فعالیت منظم و تشکیلاتی را میتوان در برنامه ارائهشده توسط ظریف به طور ملموس مشاهده کرد. «استفاده از حافظه به جای ارائه عملکرد مدون مکتوب»، «عدم تشریح فرآیند تشکیل کمیتهها و کارگروهها»، «مشهود نبودن نحوه امتیازدهی به نامزدها و معلوم بودن غیرعلمی بودن مبانی انتخاب»، «مبهم بودن نقش شورای راهبری و نحوه انتخاب اعضای این شورا» و «مشخص نبودن نحوه امتیازدهی و جمعبندی امتیازات» از مهمترین ضعفهای کارگروهی است که در حال تصمیمسازی برای دولت پزشکیان است.
اما عجیبتر آنکه مسعود پزشکیان هنوز در بین اعضای این کارگروه حاضر نشده(!) و در جریان روند فعالیت آنها نیست(!)، چرا که این کارگروه نهایت وظیفه خود را مشورتی میداند. وی، مشخص نیست چه برنامهای برای مدیریت دولت دارد و بر اساس چه سازوکاری قرار است کابینه خود را به مجلس معرفی کند. ظریف در گفتوگوی خود در توصیف این بههمریختگی تشکیلاتی گفت: «امیدواریم در نخستین فرصت حضور رئیسجمهور منتخب در مجلس، لیست وزرا را آماده کنیم».
* رفتار هیجانی و پوپولیستی
دومین مساله چالشبرانگیز «انتخاب بر اساس رفتار هیجانی و پوپولیستی به جای انتخاب برمبنای شایستهسالاری و کارآمدی» است. کمی بر این جملات متمرکز شوید: «۶۰ درصد افرادی را که سابقه عضویت در دولت نداشته باشند در اولویت داریم»، «در روند انتخاب وزرا، سابقه حضور یک امتیاز منفی است» و «اگر نامزدی مرد باشد امتیازی نمیگیرد ولی اگر زن باشد ۱۰ امتیاز میگیرد. همین طور اگر از مذاهب و ادیان دیگر باشید امتیاز میگیرید و اگر از مسلمانان شیعه باشید اینجا امتیازی نمیگیرید». اگر شما هم شوکه شده اید باید گفت این جملات محمدجواد ظریف است که این روزها در حال پیشنهاد کابینه به دولت پزشکیان است. همه چیز هیجانی، سطحی، بیبرنامه و پوپولیستی پیش میرود. این روند را در کنار لیست جناحیای که اخیرا منتشر شده است بگذارید تا عمق فاجعه پیش رو را بهتر درک کنید. آقای پزشکیان که میگفت «من دوره دیدم. در دانشگاه هاروارد دوره دیدم. [خطاب به سعید جلیلی] مردم شریف حرفهایی که ایشان میزنند و میگویند من بلد نیستم، من جزو هیچ حزبی نیستم» و همچنین تاکید میکرد «بنده نه بیسواد هستم و نه وابسته به حزب هستم و نه خودم را از مردم جدا کردم. درون مردم بودم و با مردم زندگی کردم. اینکه میگویند دولت چندم فلانی هستم، تهمت است» و با افتخار تکرار میکرد که «من دورههای مدیریت را در کشورهای مختلف دیدهام از جمله آمریکا، انگلیس، سوییس، تایلند و ژنو...» حالا قرار است چطور کابینه را بچیند؟ آقای پزشکیان قصد ندارد نظمی به کارگروههایی که در حال چینش دولت وی هستند بدهد و به این سوال پاسخ دهد: کار علمی که وی برآن تاکید داشت کی و کجا قرار است متجلی شود؟ آقای رئیسجمهور کی قرار است توضیح دهد حذف باتجربهها، شایستهسنجی بر اساس جنسیت و اقلیت مذهبی، همچنین تاکید بر گزینههای غیردولتی بر اساس کدام شاخص علمی است؟ چرا که وی معتقد بود: «برنامه را 4 تا هیات علمی نمیتواند بنویسد؛ برنامهنویس باید بنویسد. به پیر به پیغمبر نمیشود با چند نفر هیات علمی برنامه نوشت».
* سهمخواهی مدعیان
مساله مهم و خسارتآفرین دیگر «سهمخواهی و فشار به دولت برای گرفتن امتیاز و جایگاه» است. پزشکیان در حالی که در ایام انتخابات گفته بود «هر کسی بیاد ستاد من میپذیرم چون میخوام رای بیارم!» حالا با سهمخواهی این گروهها مواجه شده است، به طوری که رئیس شورای راهبری انتخاب اعضای کابینه چهاردهم هیچ ابایی از اعلام این موضوع ندارد. ظریف در گفتوگوی تلویزیونی خود با اشاره به حضور چهرهها و مبلغان در ستاد انتخاباتی پزشکیان اعلام کرد «سهمی از کمیته اصلاحات برای کسانی که زحمت زیادی در این روند کشیدند، گذاشتهایم».
البته ظریف به موضوع مهمتری هم اشاره میکند، او میگوید: «بزرگان و ریشسفیدان احزاب و سیاسیون سهمخواهی نکنند». در نهایت اینکه همه فرآیند چینش دولت عجیب است؛ از آن روزهایی که وعده «مدیریت علمی» و «دورههای مدیریتی» داده میشد، 2 هفته بیشتر نگذشته است اما دولت در شرایط عجیبی بهسر میبرد.
روز پنجشنبه اسامی اعضای شورای راهبری انتخاب کابینه دولت چهاردهم اعلام شد. مروری کوتاه بر اسامی این اعضا نشان میدهد همه آنها را میتوان در ۲ دسته اصلاحطلبها و اعضا و نزدیکان دولت روحانی خلاصه کرد. این در حالی است که پزشکیان در ایام تبلیغات انتخاباتی و مناظرهها تاکید داشت «حزبی» نیست. همچنین وقتی او را به ادامه راه روحانی متهم میکردند، برافروخته میشد و میگفت نسبتی با آنها ندارد. با این حال اما اکنون با معرفی اعضای شورای راهبری مشخص شده است پزشکیان هم حزبی است و هم با تیم حسن روحانی درهمتنیدگی دارد.
این ترکیب همچنین ادعای تشکیل دولت ائتلافی را که ظریف قبل از انتخابات در یاسوج مطرح کرده بود نیز زیر سوال برد و نشان داد فعلا تا این مرحله شاهد یک تشکیلات حزبی و غیرائتلافی برای مدیریت دولت چهاردهم هستیم.
به هر حال تصمیمگیرنده نهایی - البته بر اساس قانون - مسعود پزشکیان است. پزشکیان به عنوان رئیسجمهور باید فهرست نهایی وزرای پیشنهادی را به مجلس ارائه کرده و برای آنها رای اعتماد بگیرد. شاید مسعود پزشکیان در نهایت تغییراتی در فهرست نهایی شورای راهبری اعمال کند و شاید هم همان فهرست شورای راهبری را فقط به انضمام یک امضا تایید کند.
***
ظریف لیست اعضای شورای راهبری انتخاب کابینه را اعلام کرد
رئیس شورای راهبری انتخاب کابینه دولت چهاردهم اسامی اعضای این شورا را اعلام کرد. محمدجواد ظریف، رئیس شورای راهبری انتخاب دولت چهاردهم طی مطلبی در صفحه شخصی خود در شبکه اجتماعی ایکس اسامی اعضای این شورا را اعلام و توضیحاتی درباره روند انتخاب نامزدهای وزارتخانهها و نیز عملکرد این شورا ارائه کرد. ظریف نوشت: «از اینکه برای اطمینان از شفافیت، فراگیری و سلامت روند پیشنهاد اعضای هیات دولت چهاردهم با ما همراهید بسیار سپاسگزارم. این روند که به ابتکار دکتر پزشکیان عزیز آغاز شده، میتواند با پایش و راهنمایی مردم هوشیار ایران، تجربه نو و موفقی را در مردمسالاری ما رقم بزند». وی سپس فهرست اسامی اعضای شورای راهبری را اعلام کرد: محمدجواد آذریجهرمی، نورالدین آهی، رحمتالله بیگدلی، علی تاجرنیا، احمد ترکنژاد، سمیه توحیدلو، محمدرضا جلاییپور، محسن حاجیمیرزایی، الیاس حضرتی، هادی خانیکی، علی ربیعی، محسن رنانی، محمد رهبری، فیاض زاهد، علی شکوریراد، ابراهیم شیخ، سیدرضا صالحیامیری، محمد صدوقی، علی طیبنیا، محمدجواد ظریف، امین عارفنیا، علی عبدالعلیزاده، حسین عبدهتبریزی، عباس عبدی، رئوف قادری، محمدجعفر قائمپناه، محمد کبیری، حسین مرعشی، شهیندخت مولاوردی، مصطفی مولوی و فاطمه مهاجرانی.
***
کسی به من دیکته نمیکند!
رئیسجمهور منتخب در نشست با روسای ستادهای اصولگرا، در پاسخ به مسائلی پیرامون دخالتها در تعیین اعضای کابینه گفت: من معتقدم باید متناسب با شرایط تصمیم بگیریم. به همین سادگی نمیتوان نیروی انسانی و رفتار انسانها را تغییر داد. ابتدا باید مهندسی کنیم، بعد تصمیم بگیریم. اینکه برخی فکر کنند به بنده دیکته میکنند اشتباه است؛ بنده شاخصهایی تعیین کردم و طبق آنها تصمیم خواهیم گرفت. مسعود پزشکیان در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: مشکل این است که در کار هم کارشکنی میکنیم، اگر با هم باشیم، حتی اگر برنامه ضعیف داشته باشیم، میتوانیم مشکلات را حل کنیم، در حالی که اگر برنامه قویای داشته باشیم اما با هم نباشیم، متاسفانه نمیتوانیم به اهدافمان برسیم. وی همچنین با تاکید بر بهکارگیری افکار و سلایق مختلف گفت: قرار بود طبق شاخصهها کار را ادامه دهیم و کسانی که نسبت به آن اعتراض دارند، یکی از شاخصهها را اضافه یا یکی را حذف کنند و اگر هم شاخص درست است، طبق آن افراد را معرفی کنند. بنده به تمام افراد از جمله آقای قالیباف، رضایی و حتی جلیلی هم گفتم افرادتان را معرفی کنید. اگر معتقدید شاخصی ضعیف است، شما شاخص دیگری بگویید تا اضافه کنیم. طبق این شاخصها همه افراد را جمع میکنیم و از میان آنها بهترینها را انتخاب میکنیم، با این روش دستمان پر است.
ارسال به دوستان
برخی اخبار از اردوگاه انتخاباتی دموکراتها حکایت از کنارهگیری بایدن دارد
صدور پایان کار؟
گروه بینالملل: چند روز بعد از حمله مسلحانه یک جوان 20 ساله به ترامپ در پنسیلوانیای آمریکا و جان به در بردن رئیسجمهور پیشین این کشور از ترور، دموکراتهای نگران از وضعیت بایدن، خواستار کنارهگیری رئیسجمهور دموکرات فعلی آمریکا از رقابتهای انتخاباتی به نفع معاون وی یا یکی از اعضای دیگر این حزب هستند. دونالد ترامپ بعد از جان به در بردن از تیراندازی متئو کروکس، جوان 20 ساله اهل پنسیلوانیا اعلام کرده بود «خدا او را نجات داده است». همین جمله کافی بود تا ترامپ با وضعیت یک ناجی و نجاتیافته معجزهگونه از یک حادثه، با قدرت تمام رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری 2024 آمریکا را ادامه دهد. اکنون دموکراتها نگرانتر از روزها و هفتههای قبل هستند. بایدن هم که دوباره به کرونا مبتلا شده در وضعیت قرنطینه به سر میبرد. او در یک توئیت کوتاه نوشت: «من مریضم!». دموکراتها از آنچه فکر میکنند به باخت نزدیکتر هستند. سایه حضور ترامپ در کاخ سفید به حدی آنها را ترسانده است که از اوباما تا سندرز و رهبر اقلیت نمایندگان آمریکا خواستار کنارهگیری بایدن به نفع شخصیتی دیگر از حزب دموکرات هستند اما پیرمرد 82 ساله دموکرات کماکان بر ماندن در انتخابات پافشاری میکند و قصد ندارد به راحتی عرصه را خالی کند. او اعلام کرده حالش خوب است و میتواند بار دیگر ترامپ را شکست دهد اما نظرسنجیها حکایت از آن دارد که بایدن در انتخابات 2024 از ترامپ شکست خواهد خورد. در آن سو ترامپ در کمپین انتخاباتی نیز جلوتر است و یک جوان را معاون خود قرار داده است.
عصر دوشنبه گذشته تنها چند دقیقه پس از اعلام رای اکثریت توسط 2240 نماینده حزب جمهوریخواه به ترامپ، او بلافاصله همراه «جیمز دیوید ونس» روی صحنه ظاهر شد و او را به عنوان معاون خود معرفی کرد. ترامپ در این باره گفت: «پس از مشورت و تفکر طولانی و با توجه به استعدادهای فوقالعاده بسیاری دیگر، به این نتیجه رسیدم که بهترین فرد برای تصدی سمت معاونت رئیسجمهور ایالات متحده، سناتور جیدی ونس از ایالت بزرگ اوهایو است». ونس 39 ساله که از ۲ سال پیش به پست سناتوری اوهایو رسیده، مدرک حقوق خود را از دانشگاه ییل گرفته و در ابتدا حامی حزب دموکرات بوده اما در جریان کارزار انتخاباتی اول ترامپ در سال 2016، از او حمایت کرد و سپس نامزد مورد حمایت جمهوریخواهان برای انتخابات سنا شد. از طرف دیگر بایدن پس از عملکرد فاجعهبار در مناظره ریاستجمهوری با دونالد ترامپ، نامزد جمهوریخواه در ماه گذشته که به جای رد نگرانیهای جاری درباره آمادگی جسمانی او برای دور دوم ریاستجمهوری در 82 سالگی بر آنها افزود، با فشار فزایندهای برای کنارهگیری مواجه شده است.
بر اساس گزارشهای منتشر شده چاک شومر، رهبر اکثریت دموکرات سنا و نانسی پلوسی از رهبران حزب دموکرات از بایدن خواستهاند پیش از اینکه خیلی دیر شود، از رقابت ریاست جمهوری کنارهگیری کند. نظرسنجیهای انجام شده پس از ترور نافرجام ترامپ هم حاکی است که این سوءقصد بر محبوبیت وی افزوده است و آینده ریاستجمهوری بایدن به این ترتیب بیش از پیش تیره و تار شده است. در همین حال با وجود خبرهایی که از کنارهگیری احتمالی بایدن منتشر میشود، بلومبرگ گزارش داد کمپین بایدن برای شرایطی برنامهریزی نمیکند که در آن جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، نامزد حزب دموکرات برای رقابتهای انتخاباتی ۲۰۲۴ نباشد. در این گزارش به نقل از کوئنتین فولکس، مدیر کمپین انتخاباتی بایدن، آمده است کمپین برای سناریویی آماده نمیشود که دموکراتها در بالای جدول خود، بایدن را جایگزین کنند.
کمپین بایدن بارها گفته است قصد دارد با بایدن به عنوان نامزد احتمالی دموکراتها پیش برود. همین موارد باعث شده حزب دموکرات آمریکا روند نامزدی کاندیدای خود را برای انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴ به طور قابل توجهی به تاخیر بیندازد. دهها نفر از دموکراتهای مجلس نمایندگان آمریکا پیشنویس نامهای را در روزهای اخیر در مخالفت با رایگیری مجازی منتشر کرده بودند و استدلال میکردند این امر مناظرات را متوقف و روحیه و وحدت حزب را تضعیف میکند. دستکم ۲۱ دموکرات کنگره به طور علنی از بایدن خواستهاند از رقابتها کنارهگیری کند و به عملکرد افتضاح او در مناظره ۲۷ ژوئن با ترامپ، سن بالا و مسائل عصبی احتمالی اشاره کردهاند. بر اساس گزارش نیویورک تایمز، شخصیتهای ارشد حزب مانند چاک شومر، رهبر اکثریت سنا و نانسی پلوسی، رئیس پیشین مجلس نمایندگان، از بایدن خواستهاند از قدرت کنارهگیری کند. حدود ۷۰ درصد دموکراتها در نظرسنجی اخیر از خروج بایدن حمایت کردند. همچنین نظرسنجی جدیدی که توسط کالج امرسون پس از سوءقصد به دونالد ترامپ انجام شد، نشان داد مستاجر سابق کاخ سفید در 7 ایالت چرخشی و در سطح ملی از جو بایدن، رئیسجمهور کنونی پیشی گرفته است. این نظرسنجی نشان داد ۴۶ درصد رایدهندگان ثبتنام شده از دونالد ترامپ حمایت میکنند در حالی که تنها ۴۲ درصد آماده رای دادن به بایدن هستند و ۱۲ درصد هنوز تصمیم نگرفتهاند.
به گزارش اسپوتنیک، بر اساس نتایج این نظرسنجی، حمایت از بایدن از اوایل ماه جاری تاکنون 2 درصد کاهش یافته است در حالی که حمایت ترامپ ثابت مانده است، ترامپ در 6 ایالت از 7 ایالت چرخشی که شامل آریزونا، جورجیا، میشیگان، نوادا، کارولینای شمالی، پنسیلوانیا و ویسکانسین میشود، برتری خود را نسبت به بایدن افزایش داده یا حفظ کرده است. ایالتهای چرخشی ایالتهایی هستند که به طور سنتی طرفدار هیچ یک از 2 حزب جمهوریخواه یا دموکرات نیستند و از این نظر آرای آنها در انتخاب رئیسجمهور آمریکا بسیار تاثیرگذار است. این نظرسنجی نشان میدهد از ماه مارس، رئیسجمهور سابق آمریکا در جورجیا، پنسیلوانیا و ویسکانسین یک امتیاز و در آریزونا 2 امتیاز کسب کرده است اما در میشیگان یک امتیاز از دست داده است.
بر اساس این نظرسنجی، رأیدهندگان آمریکایی به طور کلی درباره اینکه آیا بایدن باید از رقابت کنارهگیری کند یا خیر، اختلاف نظر دارند، زیرا ۵۲ درصد از نظر ملی فکر میکنند «باید» و ۴۸ درصد فکر میکنند «نباید» از رقابتها کنار بکشد. این نظرسنجی توسط کالج امرسون در ۱۵ و ۱۶ ژوئیه و با تماس با ۲۰۰۰ پاسخدهنده از طریق تلفنهای همراه و تلفن ثابت با ضریب خطای 2.1 درصد انجام شد.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد؛ دولت سیزدهم چگونه توانست نسبت به مهار تورم موفق شود
کنترل تورمزایی بانکها
گروه اقتصادی: دولت سیزدهم در حالی آغاز به کار کرد که تورم کشور بیش از 43 درصد بود. آغاز جنگ روسیه و اوکراین و همچنین تبعات پساکرونا، موج جهانی گرانیها، تورم را در سال 1401 به حدود 49 درصد رساند اما با مدیریت دولت سیزدهم، این تورم مدت کوتاهی بیشتر در اقتصاد ایران باقی نماند و سال 1403 به حدود 30 درصد رسید.
در طول سالهای اخیر تورم از عمدهترین چالشهای پیش روی دولتها و سیاستگذاران اقتصادی ایران بوده است. عوامل بروز تورم در این سالها تحت تاثیر تقاضا و عواملی نظیر رشد نقدینگی و رشد نرخ ارز، افزایش قیمت حاملهای انرژی و کاهش سطح بهرهوری نیز قرار گرفت.
سال ۱۴۰۱ با تحولات افزایش تورم جهانی ناشی از ورود به دوره پساکرونا و جنگ روسیه و اوکراین، افزایش قیمت جهانی کالاهای اساسی و اقلام خوراکی هم رخ داد. همچنین جهشهای نرخ ارز ناشی از عواملی مانند بروز اغتشاشات و ناآرامیهای اجتماعی و تشدید تحریمهای اقتصادی نیز آثار تورمی بر اقتصاد کشور داشت. از این رو دولت سیزدهم از همان ابتدا اقدام به سیاستگذاری و برنامهریزی جهت مهار تورم کرد.
ارزیابی نرخ تورم از شهریور ۱۴۰۰ تاکنون نشان میدهد تورم نقطه به نقطه که در شهریور ۱۴۰۰ به ۴۳ درصد رسیده بود، اسفند همان سال به 34.3 درصد کاهش یافت. اسفند ۱۴۰۱ تورم نقطه به نقطه با توجه به جنگ روسیه و اوکراین به ۵۴ درصد رسید ولی در ادامه به 38.5 درصد در دی ۱۴۰۲ کاهش یافت.
شهریور ۱۴۰۰ نرخ تورم ۱۲ ماهه از 46.3 درصد در اسفند به 40.2 درصد رسید. نرخ تورم در سال ۱۴۰۱ در محدوده 45.8 درصد کنترل شد و در دی ماه ۱۴۰۲ به 43.6 درصد کاهش یافت.
بر اساس گزارش بانک مرکزی نرخ تورم تولیدکننده در اردیبهشت ۱۴۰۰ حدود ۱۰۳ درصد ثبت شده بود که تورمی بیسابقه در 30 سال اخیر بود اما اسفند 1400 به 33.1 درصد افت کرد.
اسفندماه ۱۴۰۱ نرخ تورم تولیدکننده به رغم افزایش نرخ حداقل دستمزد، حذف ارز ترجیحی، افزایش قیمتهای جهانی کالاهای وارداتی و افزایش نرخ ارز به 42.4 درصد رسید. نرخ تورم تولیدکننده هم در دی ۱۴۰۲ به 31.2 درصد رسید. نرخ تورم ۱۲ ماهه تولیدکننده از 82.6 درصد در شهریور ۱۴۰۰ به 34.9 درصد در دی ۱۴۰۲ رسید. در نتیجه در ابتدای سال 1403 میزان تورم به حدود 30 درصد کاهش یافت.
بنابراین با وجود تورم جهانی ناشی از جنگ روسیه و اوکراین و همچنین تشدید تحریمها علیه ایران، دولت توانست در مهار تورم موفق عمل کند.
* حفاظت از اقلام مصرفی و هزینه درمان در برابر تورم
دولت تلاش کرد با ارائه کمکها در حوزه کالاهای اساسی و افزایش پوششهای بیمهای در حوزه دارو و درمان هزینه سبد مصرفی خانوار را از تورم مصون نگه دارد.
طی بازه زمانی 8 ساله دولتهای یازدهم و دوازدهم قیمت دلار از ۳0۰۰ تومان به ۲۷ هزار تومان رسید که رشد ۶۷۱ درصد را نشان میدهد. کاهش شدید ارزش پول ملی منجر به سوق یافتن سرمایهها به سمت بازارهای غیرمولد همچون ارز، طلا و مسکن شد که رشدهای سنگینی را به دنبال داشت. طی 8 سال دولت یازدهم و دوازدهم قیمت مسکن در تهران به طور میانگین از متری 3.6 میلیون تومان در سال ۱۳۹۲ به 30.9 میلیون تومان رسید که رشد ۷۵۸ درصد را به ثبت رساند.
در دولت سیزدهم برای کنترل تورم لجامگسیخته باید اقداماتی میشد. این در حالی است که کشور با تحریمهای بیسابقه آمریکا و کشورهای غربی مواجه بود اما دولت شهید رئیسی، رویکرد سیاست خارجی را به سمت کشورهای همسایه، شرق آسیا و آفریقا تغییر داد. از این رو میزان صادرات نفت به عدد پیش از خروج آمریکا از برجام رسید.
دولت شهید رئیسی با هدف کاهش تورم، سیاستهای کنترل ترازنامه بانکی، سیاستهای تنظیم بازار و کنترل فضای انتظارات تورمی را در دستور کار قرار داد. به همین دلیل نرخ تورم مصرفکننده سالانه از 49 درصد ۱۴۰۱ بعد از تخلیه اثر تورمی حذف ارز ترجیحی ۴۲۰۰ تومانی به 30.9 درصد در فروردین ۱۴۰۳ رسید که حاکی از کاهش 24.6 درصدی یک ساله است.
* رشد نقدینگی از 40 به 24 درصد رسید
در دولت گذشته نرخ رشد نقدینگی از ۲٣ درصد در سال ١٣٩٧ به 40.6 درصد در سال ۱۳۹۹ رسید که نشان از روند افزایشی رشد نقدینگی در 3 سال پایانی دولت دوازدهم دارد. این در حالی است که رشد نقدینگی از ۳۹ درصد در سال ۱۴۰۰ به 24.3 درصد در سال ۱۴۰۲ کاهش یافت.
نسبت نقدینگی به تولید ناخالص داخلی جاری نیز در اسفند ۱۳۹۹ حدود ۶۳ درصد بود. این نسبت در انتهای سال ۱۴۰۲ به ۳۷ درصد کاهش یافت. از سوی دیگر نسبت پایه پولی به تولید ناخالص داخلی جاری در سال ۱۳۹۹ حدود ۸ درصد بوده که این نسبت در سال ۱۴۰۲ به ۵ درصد کاهش یافت.
رشد نسبت پایه پولی به تولید ناخالص داخلی ثابت، در 3 ساله آخر دولت دوازدهم ۱۲۸ درصد و در 3 ساله اول دولت سیزدهم ۱۰۴ درصد بوده است.
عملکرد پولی دولت سیزدهم بسیار منظمتر از گذشته بوده است. به همین دلیل تورم کمتری اتفاق افتاده و نظامات پولی هم به طور دقیقتری مدیریت شدهاند.
در کنار این عوامل، شکلگیری انتظارت تورمی واحدهای اقتصادی (شامل خانوارها و بنگاههای اقتصادی) متاثر از عواملی همچون تحولات روابط بینالملل و نوسانات نرخ ارز، نااطمینانیهایی را درباره سطح آتی قیمتها به وجود آورد و در نهایت به بروز تورمهای بالا منجر شد.
بدون تردید، روند صعودی رشد نقدینگی و ثبت ارقام بیسابقه این متغیر در پایان سال ۱۳۹۹ و نیمه اول سال ۱۴۰۰ مسألهای بس نگرانکننده بود و تداوم آن میتوانست اقتصاد کشور را با معضلات و مخاطرات گوناگونی مواجه کند و ضمن افزایش نااطمینانیها در تصمیمات خرد فعالان اقتصادی کشور، آثار مخربی بر متغیرهای کلان اقتصادی به وجود آورد.
آمارها حاکی از آن است که رشد نقدینگی که در ابتدای دولت سیزدهم به رقم 40.5 درصد رسیده بود، در دوران فعالیت دولت سیزدهم روند نزولی قابل توجهی را طی کرد به طوری که در پایان سال ۱۴۰۲ به رقم 24.3 درصد رسید. در این 3 سال رشد نقدینگی به میزان ۱۶,۲ واحد درصد کاهش یافته است.
کمترین نرخ تورم مربوط به آغاز دولت دوازدهم یعنی شهریور ۱۳۹۶ با حدود 7.1 درصد و بیشترین میزان نرخ تورم مربوط به آغاز دولت سیزدهم در شهریور ۱۴۰۰ با معادل 45.6 درصد بود.
بانک مرکزی در دوره فعالیت خود در دولت سیزدهم رویکرد تثبیت و حرکت در راستای پیشبینیپذیر کردن اقتصاد ایران را برای ریلگذاری سیاستهای پولی و بانکی اتخاذ کرد.
در بسته سیاستی تثبیت اقتصادی، اقدامات بانک مرکزی حول 3 محور اصلی «ثباتبخشی و پیشبینیپذیر کردن بازار ارز»، «کنترل نقدینگی» و «بازنگری در مقررات» در دستور کار قرار گرفت. بر اساس اطلاعات منتشر شده توسط مرکز آمار ایران، تورم نقطه به نقطه شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی از 54.5 درصد در فروردین ۱۴۰۲ به ۳۱,۶ درصد در اردیبهشت ۱۴۰۳ رسید. این آمار نشان میدهد سیاستهای بانک مرکزی درباره کنترل رشد نقدینگی و همچنین سیاست تثبیت نرخ ارز از کانال ثبات قیمت کالاهای وارداتی موثر بوده و توانسته است فشار تورم را بکاهد.
* کاهش تورم شاخص بهای تولیدکننده در 3 سال گذشته
واکاوی تحولات تورم شاخص بهای تولیدکننده نیز مؤید بهبود این شاخص است به طوری که بر اساس آخرین آمار، تورم دوازدهماهه شاخص بهای تولیدکننده از 37.3 درصد در فروردین ۱۴۰۲ به 30.3 درصد در اردیبهشت ۱۴۰۳ کاهش یافت که مؤید کاهش 7 درصدی نرخ تورم شاخص بهای تولیدکننده در آن مقطع است.
در همین ارتباط، تورم نقطه به نقطه شاخص بهای تولیدکننده نیز در ادامه روند کاهشی خود از سال گذشته با 17.4 واحد درصد کاهش از 40.7 درصد در فروردین ۱۴۰۲ به 23.3 درصد در اردیبهشت ۱۴۰۳ رسید.
رشد نقدینگی در دولت دوازدهم 16.7 درصد افزایش داشت. به همین دلیل از ابتدای استقرار دولت سیزدهم کنترل رشد نقدینگی و تورم به عنوان یکی از مهمترین اولویتهای اقتصادی کشور مورد توجه قرار گرفت.
رشد نقدینگی که در ابتدای دولت سیزدهم به رقم 40.5 درصد رسیده بود در پایان سال ۱۴۰۱ به رقم 31.1 درصد رسید. در پایان سال ۱۴۰۲ نیز رشد نقدینگی به رقم 24.3 درصد رسید. بانک مرکزی با تنظیم برنامه هدفگذاری رشد نقدینگی ۳۰ درصدی برای سال ۱۴۰۱ و تعیین هدف رشد نقدینگی به میزان ۲۵ درصد برای سال ۱۴۰۲ توانست این متغیر را به طور قابل ملاحظهای کنترل کند.
این امر حاکی از آن است که طی دوره 2 سال و نیم تصدی دولت سیزدهم، رشد نقدینگی به میزان 16.2 درصد کاهش یافت که نشاندهنده بالاترین میزان کنترل نقدینگی در دولتهای مختلف است. این در حالی است که در دوران فعالیت دولت دوازدهم رشد نقدینگی با افزایش 16.7 درصدی از 23.8 درصد در شهریور ۱۳۹۶ به 40.5 درصد در شهریور ۱۴۰۰ رسیده بود.
ارسال به دوستان
هفته جاری گرمترین هفته سال است
چه کنیم با گرما؟
* سازمان هواشناسی: دمای هوا تا 3 درجه گرمتر میشود
گروه اجتماعی: دمای هوا در اغلب استانها بویژه مناطق جنوب و جنوب شرق کشور در حالی گرم و طاقتفرسا شده است که طبق پیشبینی سازمان هواشناسی طی 2 روز آینده گرما با چند درجه افزایش کشور را در برمیگیرد، به طوری که در برخی نقاط دمای هوا به بیش از 50 درجه هم میرسد؛ وضعیتی که طی 2 هفته اخیر باعث تعطیلی ادارهها در روزهای پنجشنبه در برخی استانها شده و از طرفی مصرف برق نیز طی این مدت بشدت افزایش یافته است. در این بین کارشناسان ضمن توصیه به مدیریت در مصرف انرژی در زمینه توجه به خودمراقبتی در مقابل گرمازدگی نیز هشدار دادهاند. رئیس مرکز ملی پیشبینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوای سازمان هواشناسی گفت: از روز یکشنبه دمای هوا در اکثر مناطق کشور 2 تا 3 درجه افزایش خواهد داشت. «صادق ضیاییان»، درباره آخرین وضعیت آب و هوا در کشور اظهار کرد: هر چند طی روزهای آینده برخی استانها با رگبار باران مواجه خواهند شد ولی در غالب مناطق کشور دمای هوا طی 3-2 روز آینده افزایشی است. به طور کلی براساس گرمایش جهانی یک افزایش دمایی را به طور میانگین برای کل کشور داریم اما آنچه اتفاق افتاده است به طور میانگین در نقاط مختلف کشور متفاوت است و چند درجه افزایش دما را نسبت به میانگین 30 ساله دما در کشور داشتهایم. وی تصریح کرد: پیشبینی میشود از روز یکشنبه روند افزایشی دما را در نقاط مختلف کشور داشته باشیم که نسبت به دمای فعلی چند درجه افزایش را در اکثر مناطق کشور خواهیم داشت. در تهران نیز با افزایش 2 تا 3 درجهای دما مواجه خواهیم شد. ضیاییان در ادامه افزود: روزهای شنبه و یکشنبه در نیمه شمالی استانهای آذربایجان غربی و شرقی، اردبیل و ارتفاعات استان گیلان، همچنین روز دوشنبه در نیمه شمالی استانهای آذربایجان شرقی، و غربی، اردبیل و خراسان شمالی انتظار داریم در ساعات عصرگاهی بارش باران را داشته باشیم. رئیس مرکز ملی پیشبینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوای سازمان هواشناسی تصریح کرد: در جنوب شرق کشور نیز در جنوب استان سیستانوبلوچستان، جنوب غرب و مرکز استان کرمان، جنوب شرق استان فارس و شمال و شرق استان هرمزگان انتظار رگبار باران در ساعات عصرگاهی و غروب را داریم. همچنین در جنوب استان سیستانوبلوچستان احتمال رگبار و رعد و برق وجود دارد. ضیاییان درباره وضعیت آب و هوا در هفته جاری گفت: در شرق کشور و شمال سیستانوبلوچستان و خراسان جنوبی، همچنین در بخشهایی از استانهای جنوب سمنان و استان قم و مرکزی استان اصفهان و همچنین خوزستان و ایلام در برخی ساعات وزش باد شدید و گرد و خاک پیشبینی میشود. وی در پاسخ به این سوال که بیشترین دما طی چند روز گذشته در کدام استان بوده است، گفت: اهواز طی روزهای گذشته با دمای بیشینه 50.4 و یزد با دمای 42.9 گرمترین مراکز استانهای کشور بودند. از بین شهرها نیز شوش با دمای 50.8 ، اهواز با دمای 50.4 ، امیدیه با دمای 50.3 و دزفول با دمای 50.1 گرمترین شهرهای کشور بودهاند. رئیس مرکز ملی پیشبینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوای سازمان هواشناسی درباره رکورد دمایی در تابستان امسال گفت: چند ایستگاه در استان کرمان و استان سیستانوبلوچستان رکورد دمایی داشتهاند اما در مجموع تعداد این ایستگاهها کم بوده است.
* افزایش نسبی دمای هوای تهران
هوای تهران گرمتر میشود و افزایش دما طبق پیشبینیها طی یکی دو روز آینده حداکثر تا 40 درجه دور از انتظار نیست. اداره کل هواشناسی استان تهران از افزایش نسبی دما در سطح استان طی روزهای شنبه و یکشنبه (۳۰ و ۳۱ تیر) خبر داد. براساس تحلیل الگوهای همدیدی و بررسی نقشههای پیشیابی، طی 5 روز آینده آسمان تهران صاف تا قسمتی ابری گاهی همراه با وزش باد پیشبینی میشود. همچنین آسمان تهران شنبه (۳۰ تیر) صاف تا کمی ابری از بعدازظهر افزایش باد، با حداقل دمای ۲۸ و حداکثر دمای ۳۸ درجه سانتیگراد و در روز یکشنبه (۳۱ تیر) صاف از بعدازظهر افزایش باد در شب وزش باد شدید و احتمال گرد و خاک با حداقل دمای ۲۷ و حداکثر دمای ۴۰ درجه سانتیگراد پیشبینی میشود.
* هفته جاری گرمترین هفته سال
در پی افزایش میزان دمای هوا، معاون توانیر نیز با بیان اینکه هفته جاری شاید گرمترین هفته سال باشد، گفت: گنبد حرارتی چند روزی است در منطقه غرب آسیا مسلط شده و بهطور میانگین متوسط دما را ۳ درجه بالاتر برده است.
گنبد حرارتی یا گنبد گرما یک پدیده آبوهوایی است که طی آن یک ناحیه پرفشار در اتمسفر تشکیل میشود و هوای گرم را به دام میاندازد؛ همچون یک درپوش یا کلاه که هوا را در یک محفظه به دام انداخته باشد. این فشار، هوای گرم «به دام افتاده» را به داخل یک توده گرمتر و گنبدیشکل به سمت پایین میراند و برای مدتی مانع جابهجایی طبیعی هوا میشود، این گنبد حرارتی دورههای طولانیمدت دمای بیش از حد بالا را ایجاد میکند و به «موج گرما» میافزاید. موج گرما دوره طولانی هوای بسیار گرم است که میتواند همراه با رطوبت بالا باشد، بویژه در کشورهایی که دارای اقلیم اقیانوسی هستند.
* توصیههای مهم برای مقابله با گرمازدگی
وزارت بهداشت، همزمان با گرمای هوا، توصیههایی را به نقل از سازمان جهانی بهداشت، برای پیشگیری از گرمازدگی ارائه کرد. این توصیهها در ادامه آمده است:
کودکان یا سالمندان را در وسیله نقلیه پارکشده خاموش، نگه ندارید.
در محیط بیرون، در سایه قرار بگیرید.
از انجام فعالیت بدنی سنگین پرهیز کنید.
به طور منظم مایعات بنوشید و از مصرف نوشیدنیهای شیرین خودداری کنید.
خانههای خود را خنک نگه دارید. در طول روز پنجرهها را ببندید و در صورت تابش آفتاب به داخل منزل کرکرهها را پایین بکشید.
پنکههای برقی ممکن است کمی در فرار از گرما کمککننده باشد ولی در درجه حرارت بالاتر از ۳۵ درجه سانتیگراد ممکن است در پیشگیری از گرمازدگی خیلی مفید نباشد. در این حالت مصرف مایعات اهمیت زیادی دارد.
از رفتن به محیط بیرون در طول گرمترین ساعات روز خودداری کنید.
از لباسهای سبک، گشاد و به رنگ روشن از جنس الیاف طبیعی استفاده کنید.
اگر مجبور به رفتن به محیط بیرون هستید، از کلاه لبهدار بزرگ و عینک آفتابی استفاده کنید.
اگر فردی را میشناسید که دارو مصرف میکند، با پزشک معالج او صحبت کنید تا بتوانید به روش مناسبی درجه حرارت بدن آنها را تنظیم و تعادل مایعات را برای فرد برقرار کنید.
اگر خودتان یا اطرافیانتان احساس خوبی ندارید، در صورتی که احساس گیجی، ضعف، اضطراب، تشنگی شدید یا سردرد دارید، سعی کنید از دیگران کمک بگیرید، در اسرع وقت به مکان خنکی بروید و درجه حرارت خود را اندازه بگیرید.
اگر یکی از اعضای خانواده شما یا فردی که تحت حمایت شما قرار دارد، پوست خشک و داغ داشت یا دچار هذیان، تشنج یا عدم هوشیاری شد، به سرعت با اورژانس تماس بگیرید.
ارسال به دوستان
تحلیلی بر وقایع 30 تیر و اشتباهات مصدق در یک سال منتهی به کودتای 28 مرداد
رویگردان از مردم
در هفتاد و دومین سالروز قیام 30 تیر 1331 نگاهی دوباره خواهیم داشت به وقایع آن قیام و تحولاتی که پس از آن تا کودتای 28 مرداد رخ داد. آنچه مسلم است اینکه در 30 تیر جمعیت عظیمی به رهبری آیتالله کاشانی به میدان میآیند و مانع برکناری مصدق میشوند اما سوال این است: این جمعیت یک سال و یک ماه بعد در اثنای کودتای 28 مرداد کجا بودند و چرا به میدان نیامدند؟ عوامل پیروزی نهضتی مانند ملی شدن نفت چه بود و کسانی که در پیروزی نقشآفرین بودند، چه کسانی بودند؟ عوامل شقاق و اختلاف و عوامل شکست نهضت چه بود؟
همانطور که آیتالله کاشانی در 30 تیر از مصدق حمایت کرد و مصدق را بازگرداند، این جریان مذهبی بود که با حمایت خود باعث شد ملی شدن نفت به سرانجام برسد اما جریان مذهبی وقتی اقدامهای مصدق را پس از 30 تیر دید و آنچه علیه اسلام، روحانیت و جریانهای مذهبی مخصوصا از اوایل مرداد ۳۱ تا ۲۸ مرداد ۳۲ گذشت را ملاحظه کرد، دیگر از حمایت او دست کشید که در نهایت عدم حمایت مردم از مصدق به کودتای آمریکایی - انگلیسی ۲۸ مرداد منجر شد لذا اشتباهات مصدق در طول یک سال پس از قیام 30 تیر، منجر به عدم حمایت مردم از وی شد، اگرچه نقش آمریکا و انگلیس، نقش نفوذیها، نقش حزب توده و نقش دربار را نیز در کودتا نباید نادیده گرفت.
به بهانه سالگرد سیام تیر، یادداشت شفاهی استاد قاسم تبریزی، تاریخپژوه درباره حوادث 30 تیر و وقایع یک سال منتهی به کودتای 28 مرداد را در ادامه میخوانید.
***
شرح ماجرا
قاسم تبریزی/ تاریخپژوه: برای روشن شدن قیام 30 تیر و روند بعدی آن با یک مقدمه کوتاه بحث را شروع میکنیم.
نهضت ملی شدن صنعت نفت علیه استعمار انگلیس و دربار پهلوی از سال 1327 شروع شد. در این حرکت دو جریان اسلامی و ملی با هم وارد میدان مبارزه شدند. روند حرکت طی 3 سال ابعاد گستردهای به خود گرفت و بخش عمدهای از جریانها و شخصیتهای اسلامی و حتی 3 نفر از مراجع به میدان مبارزه آمدند. در این ۳ سال منبرها هم علیه دربار و انگلستان بود.
اما در عرصه سیاسی 3 مانع عمده بر سر راه نهضت ملی شدن صنعت نفت وجود داشت که یکی عبدالحسین هژیر بود. او که در انتخابات خیانت کرده بود و در دربار توطئه میکرد، به دست فداییان اسلام به قتل رسید. پس از این اتفاق، بلافاصله حکومت نظامی و دولت نظامی رزمآرا برای سرکوب نهضت ملی شدن صنعت نفت به میدان آمد که او هم توسط فداییان اسلام از سر راه برداشته شد. بلافاصله مجلس - با آنکه بیشتر نمایندگانش از چهرههای درباری بودند - به واسطه فشار جامعه، لایحه ملی شدن صنعت نفت را به تصویب رساند اما دربار، حسین علا از اعضای لژ بیداری را برای تهدید و شکست نهضت، به نخستوزیری رساند که او توسط حجتالاسلام سیدمجتبی نواب صفوی برکنار شد. نواب برای علا نوشت جایگاه صدارت جامعه اسلامی درخور تو نیست و اگر کنار نروی به سرنوشت آن دو نفر گرفتار میشوی.
بلافاصله در مجلس شانزدهم بحث بر این شد که چه کسی نخستوزیر باشد. بین کاندیداهای نخستوزیری در آن زمان، محمد مصدق - با توجه به اینکه از سال 22 تا 30 در عرصه سیاسی خود را نشان داده بود - گزینه مناسبی بود لذا شاه و مجلس مجبور شدند نخستوزیری مصدق را قبول کنند. به هر ترتیب اردیبهشت 30 مصدق به نخستوزیری رسید.
* شکاف اول نهضت
اما ناگهان یک ماه بعد، رهبر فداییان اسلام دستگیر شد و 20 ماه به زندان مصدق افتاد. یعنی نواب از خرداد ۱۳۳۰ تا بهمن 31 در زندان بود، بدون اینکه جرم خاصی داشته باشد. به رغم تذکرات آیتالله کاشانی و دیگران، مصدق حاضر به آزادی او نشد. این مساله باعث شکاف اول در جریان نهضت شد و حتی برخی اعضای فداییان اسلام که مرتب به آیتالله کاشانی فشار میآوردند که نواب باید آزاد شود، ایشان را متهم کردند که او برای زندانی کردن نواب با مصدق همکاری و همدستی دارد.
در آن شرایط، جامعه در حال تحول بود و توصیه آیتالله کاشانی این بود که سکوت و وحدت حفظ شود چراکه ما در حال مبارزه با انگلیس هستیم.
دولت روند حرکت را ادامه داد و به رغم مشکلات اما مردم کمک دولت بودند و وحدت وجود داشت.
* جرقه قیام 30 تیر
26 تیر مصدق بدون مشورت با آیتالله کاشانی و اعضای دولت و جبهه ملی با شاه دیدار و درخواست اختیارات بیشتر خصوصا مدیریت ارتش را مطرح کرد اما شاه این درخواست را قبول نکرد و مصدق استعفا کرد و در خانه خود را به روی همه بست. بلافاصله آمریکاییها و انگلیسیها قوامالسلطنه را به عنوان نخستوزیر وارد میدان کردند. او در سخنرانی خود گفت سیاست را کشتیبان دیگری آمد و بساط نهضت ملی شدن نفت باید برداشته شود. او ادعا کرد با آن کسانی که دین را ابزار سیاست قرار دادند برخورد میشود که منظور او آیتالله کاشانی بود.
آیتلله کاشانی با بیانیهای اعلام کرد قوام مفسد است و باید برکنار شود و او عامل بیگانه است. ایشان تاکید داشت اگر قوام کنار نرود من حرکت انقلاب را با حضور و رهبری خودم، متوجه دربار میکنم. ایشان مضافا مصاحبهای کرد و گفت ارتش حق ورود به این عرصه را ندارد و اگر ارتش وارد این قضیه شود هم مجازات دنیوی دارند و هم اخروی.
آیتالله کاشانی 48 ساعت به شاه فرصت داد قوام را برکنار کند و مصدق بر سر کار بیاید. قوام به صورت پنهان علی امینی را نزد آیتالله کاشانی فرستاد و به او پشنهاد داد در ازای انتخاب 5 یا 6 نفر از وزرا سکوت کند. ایشان قبول نکرد و قوام دستور دستگیری آیتالله کاشانی را داد. آیتالله کاشانی اعلام انقلاب کرد و در سراسر مملکت علیه دولت قوام تظاهرات شد.
برخی مسؤولان آن زمان در ارتش و شهربانی به روی مردم آتش گشودند و عدهای را مصدوم کردند و به شهادت رساندند اما نهایتا شاه مجبور شد قوام را برکنار کند و دوباره مصدق را بر صدارت بنشاند.
به این ترتیب مصدق به نخست وزیری بازگشت و آیتالله کاشانی در بیانیهای چند خواسته را مطرح کرد. اول اینکه ایشان خواهان محاکمه و مصادره اموال قوام شد، دوم بر مجازات جنایتکاران که مردم را به شهادت رساندند تاکید کرد و سوم اینکه گفت روند مبارزه با انگلیس باید ادامه یابد و افرادی که در قضیه 30 تیر جنایت کرده بودند و مصدق دوباره به آنها مسؤولیت داده بود، باید برکنار شوند.
* شکاف دوم نهضت
اینجا شکاف دوم در نهضت پدید میآید و مصدق به آیتالله کاشانی پیام میدهد اگر من نخستوزیر هستم باید خود انتخاب کنم و خود اداره کنم، در غیر این صورت شما بیایید و مسؤولیت را به دست بگیرید و من کنار میروم. آیتالله کاشانی طبق روش خود، کنار کشید و سکوت کرد. حتی ایشان کنفرانس نهضتهای اسلامی را که میخواست در تهران برگزار کند – با وجود اینکه از افراد دعوت به عمل آورده بود- لغو کرد، چراکه مصدق با این کنفرانس مخالفت کرده بود.
در همین حین نمایندگان مجلس بویژه فراکسیون جبهه ملی از آیتالله کاشانی درخواست کردند ریاست مجلس را قبول کند. او گفت ریاست مجلس برای من شأنی ندارد. شاید این پیشنهاد توطئهای بود که آیتالله کاشانی را در جایگاهی در برابر مصدق قرار دهد.
در هر صورت ایشان این پیشنهاد را قبول کرد و نمایندگان مجلس ایشان را به ریاست مجلس پذیرفتند و مجلس روند کار خود را ادامه داد.
* شکاف سوم نهضت
پس از این بود که دکتر مصدق از مجلس درخواست 6 ماه اجازه تدوین و تصویب لوایح در دولت را کرد که این برخلاف قانون اساسی بود. آیتالله کاشانی در مقابل این درخواست گفت این امر خلاف قانون است و در حقیقت این کار به معنی تعطیل شدن مجلس است و دولت حق ندارد خودش لایحه تصویب کند. از اینجا شکاف سوم آغاز میشود و جبهه ملی و جریانات مربوط به آن، علیه آیتالله کاشانی شروع به هجمه کردند که چرا ایشان مطیع مصدق نیست.
مطبوعات جبهه ملی علیه آیتالله کاشانی به صورت وسیع شروع به تبلیغات میکنند و کار را تا جایی پیش میبرند که حتی مطرح میکنند کاشانی وابسته به دربار و انگلیس است! روزنامه باختر امروز و نشریات دولتی در این قضیه گوی سبقت را از دیگران ربودند و جو جامعه را مسموم کردند. به حدی که در روزنامه باختر امروز و جبهه ملی کاریکاتوری از آیتالله کاشانی چاپ کردند که بر پیشانی یا عمامه ایشان آرم انگلیس بود. لذا آیتالله کاشانی از سوی جبهه ملی ترور شخصیت شد تا جایی که روحانیت و جریانهای اسلامی به تدریج خود را کنار کشیدند و 5 تن از مراجع نجف از جمله آیتالله کاشفالغطا و آیتالله سیدمحمود شاهرودی بیانیهای دادند که در ایران چه میگذرد و چرا به یک مجتهد جامعالشرایط اسائه ادب میشود؟ لذا جو بسیار مسموم شد.
9 اسفند شاه با یک ترفند و حرکت مزورانه اعلام کرد میخواهد از راه زمینی مملکت را ترک کند. یعنی از تهران به کرج رفته و از راه قزوین و همدان و کرمانشاه راهی خارج از کشور شود. در آن جو اگر او زمینی حرکت میکرد کشتار و اغتشاش بخش غرب کشور را فرا میگرفت لذا احتمال میرود این از برنامههای سیا و اینتلیجنت سرویس باشد لذا در این قضیه آیتالله بهبهانی و آیتالله کاشانی از شاه خواستند از این حرکت خودداری کند.
این اقدام آیتالله کاشانی ابزاری شد که جبهه ملی و دولت، علیه ایشان و روحانیت به یک جنگ روانی دست بزنند. در صورتی که در همان 9 اسفند مصدق مشغول مذاکره با شاه بود ولی هیچگاه نگفت در این مذاکره چه گفت و به کجا رسید.
* شکاف چهارم و شکست نهضت
اما شکاف چهارم در نهضت در 1332 شروع شد. روند اختلافات به حدی گسترده و وسیع شد که نه تنها در مطبوعات، بلکه حتی در مجالس روضهخوانی هم به آیتالله کاشانی تعرض میشد. حتی علیه ایشان تظاهرات میشد، برخی در خانه ایشان را میشکستند و وارد خانه ایشان میشدند و علیه ایشان شعارهای تند میدادند.
در این حین توسط دولت مصدق، برخی روحانیون مانند شیخ محمد تهرانی دستگیر شدند. او را ماه رمضان در خرداد ماه از منبر پایین کشیدند و به زندان بردند. آیتالله شریفرازی را تبعید کردند و یک نوع ارعاب در روحانیت بهوجود آوردند. البته یک کار مزورانه کردند و گفتند هر کس به آیتاللهالعظمی بروجردی توهین کند مجازات میشود. در حالی که در همان موقع روحانیون دیگر زیر ضربه تبلیغات جبهه ملی بودند.
در این روند، مصدق متاسفانه حرکات منفی را آغاز کرد. نخستین حرکت منفی او اعلام رفراندوم بود. نکته این است که در مملکتی که مجلس و حکومت بر سر کار است، نخستوزیر حق رفراندوم ندارد و این خلاف قانون اساسی است و ثانیا کسی که میخواهد رفراندوم کند اول اعلام میکند حکومت بعدی چیست؟ آیا مصدق میخواست شاه شود؟ میخواست رئیسجمهور شود؟ میخواست یک حکومت دموکراتیک یا ملی یا ناسیونالیستی تشکیل دهد؟ لذا بدون اعلام این مساله رفراندوم خلاف قانون اساسی بود و آیتالله کاشانی و بسیاری از سیاسیون مخالفت خود را با رفراندوم اعلام کردند.
خطای دوم مصدق هم تعطیلی مجلس شورای ملی بود. مصدق حق تعطیلی مجلس را نداشت، چون مجلس بالاتر از نخستوزیر است و این مجلس شورای ملی بود که از مصدق در برابر شاه دفاع و او را تایید کرد و هیات دولت او را حمایت کرد.
نکتهای که در این باره باید گفت اینکه آبان 1328 مجلس سوم موسسان توسط شاه تاسیس شد و اختیارات شاه را بالا برد که در نبود مجلس، شاه میتواند نخستوزیر را انتخاب کند. آیا مصدق این را میدانست یا نمیدانست؟ آن زمان بسیاری از علما از جمله آیتاللهالعظمی بروجردی، امام خمینی، آیتالله کمالوند و آیتاللهالعظمی گلپایگانی اعلام خطر کردند که شاه دارد به قانون اساسی دستبرد میزند، البته مصدق در این مساله سکوت کرده بود و چیزی نگفت حتی جبهه ملی هم هیچگونه عکسالعملی نشان نداد.
آیا مصدق از این امر مطلع نبود؟ یا غفلت کرد؟ یا به او القا کردند؟ یا به تعبیری میخواست قهرمانانه کنار برود؟ تحلیل این قضیه بماند برای بعد.
به هر ترتیب مصدق مجلس را منحل کرد و بلافاصله شاه با مدیریت و رهبری کرمیت روزولت و آن لمبتون از سازمان سیا و اینتلیجنت سرویس که رهبری مقدمات کودتا و جنگ روانی و اختلافانگیزی را شروع کرده بودند، مساله نخستوزیری زاهدی را مطرح کرد. زاهدی در نهضت جنگل و در جنوب جنایات بسیاری مرتکب شده بود و رضاخان ثانی بود. به هر صورت او را انتخاب کردند و مقدمات کودتا در 28 مرداد شروع شد.
آنچه شکست خورد نهضت ملی شدن صنعت نفت بود. آنچه شکست خورد مبارزه ضداستعماری ملت بود و آنچه رخ داد به یأس کشاندن جامعه بود. ملت از سال 27 به مدت 5 سال در صحنه بود و مبارزه کرد و خون داد و مشکلاتی را تحمل کرد و حتی در دوره محاصره اقتصادی به دولت کمک مالی کرد اما در نهایت نهضت شکست خورد.
***
نقد و نظر
در اینجا میتوان در چند بخش موضوع را نقد و بررسی و نکاتی را درباره تجربیات تلخ تاریخی و چرایی کودتا مطرح کرد.
1- توجه به حرکت استعماری انگلیس و آمریکا: درست بعد از قتل رزمآرا و تصویب لایحه ملی شدن صنعت نفت، آمریکا و انگلیس در یک جبهه قرار گرفتند و شروع به ایجاد تفرقه در متن جامعه کردند، بویژه اینکه هرکدام از اینها در احزاب و مطبوعات یا در میان رجال سیاسی، نفوذیهایی داشتند.
2- خوشبینی مفرط مصدق و جبهه ملی نسبت به آمریکا: تحلیل مصدق این بود که آمریکا دموکرات و طرفدار آزادی و مدافع ملتهاست و استعمارگر نیست. بیماری مزمن خوشبینی به آمریکا، در جبهه ملی و رهبران آن تا مقطع پیروزی انقلاب وجود داشت و آنها همواره بر این باور بودند که آزادی و سرنوشت ایران در آمریکا رقم میخورد. بسته به اینکه جمهوریخواهان به روی کار میآیند یا دموکراتها، ما باید سیاست صبر و انتظار را داشته باشیم. متاسفانه حتی بعد از کودتا و بعد از مسائلی که سالهای 40 تا 43 مانند تصویب کاپیتولاسیون و... پیش آمد، همچنان این تحلیل را داشت.
مشکل جامعه ما این است که هم سیاستمداران و هم مطبوعات درک صحیحی از استعمار ندارند. در حقیقت باید گفت استعمار را نمیشناسند یا برای آنها شناخت استعمار مهم نیست. وقتی وارد کار میشوند، یا فریب لبخندها و ظاهرسازی غربیها را میخورند یا در برابر غربیها منفعل میشوند. در نهضت ملی شدن نفت ما این مساله را در برخی از رجال سیاسی و دولتمردان دیدیم. ما در مشروطه هم این مشکل را داشتیم.
3- وجود عوامل نفوذی در جبهه ملی: چه سلطنتطلبان و چه آمریکاییها و انگلیسیها در جبهه ملی عوامل نفوذی داشتند. احمد متیندفتری وابسته به انگلیس بود و زمان رضاخان نخستوزیر بود. عبدالعلی لطفی وابسته به رضاخان و دربار بود و در قصه واقعه گوهرشاد و قتلعام مردم نقش داشت. اسناد آن در سازمان استاد ملی وجود دارد و من آنها را مطالعه کردهام. باقر کاظمی که در جبهه ملی بود و وزیر شد، از عوامل رضاخان و محمدرضا بود. عجیب بود که او همیشه وزیر و سیاستمدار بود و در این قضایا در راس جبهه ملی قرار گرفت. طبق اسنادی که از آقای اللهیار صالح منتشر شده او تا سال 56 مدافع آمریکاییها بوده است. اسناد لانه جاسوسی هم نشان میدهد شاپور بختیار از آذر 1331 به آمریکاییها وصل است و به آنها گزارش میدهد. همانطور که امیرانتظام در دولت موقت به آمریکاییها گزارش میداد.
4- توطئه و ایجاد ناامنی: نکته دیگر توطئهها و ناامنیهایی است که حزب پان ایرانسیت و حزب سومکا و حزب توده به وجود میآوردند. اینها در جامعه همیشه با هم میجنگیدند و آرامش و امنیت را از بین میبردند. آنها عمدتا درگیری به وجود میآوردند و ذهن جامعه را از مبارزه با آمریکا و انگلیس و بحث نهضت ملی و وحدت ملی منحرف میکردند.
5- نقش مخرب برخی مطبوعات: عمدتا مطبوعات ما یک بیماری مزمن و مسری هم در دوران مشروطه و هم در سالهای 1300 تا 20 تا 32 و هم دوره انقلاب داشتند که به اختلافات دامن میزد. مشکل مطبوعات این بود که در جهت آگاهی و رشد سیاسی جامعه حرکت نمیکردند، بلکه تحریک سیاسی میکردند. مطبوعات وابسته که جای خود دارد اما جریانات دیگری هم که فرصتطلب بودند، درگیریهایی در جامعه ایجاد میکردند لذا نقش مطبوعات در دامن زدن به اختلافات و ایفای نقش علیه شخصیتهای مذهبی، قابل توجه است.
6- نقش مخرب برخی سیاستمداران درباری: اینها هم در این قضایا در پشت پرده و گاهی به صورت آشکارا کارشکنی میکردند که عمدتا بعد از کودتا به میدان آمدند. مثلا علی امینی که وابسته به سیاست آمریکا بود، شادمان و افراد دیگری امثال اینها که همه وزیر شدند و تا پایان دوره پهلوی میتوان ردپای اینها را پیدا کرد.
7- مایوس شدن مردم از روند نهضت و گسترش اختلاف: یکی از شیوههای دشمن ایجاد یأس و ناامیدی است. تردید در اصل نهضت و بیفایده بودن این حرکت مسالهای بود که بوی یأس از آن به مشام میرسید و ردپای آمریکاییها و استعمار در برجسته کردن آن مشخص است.
8- از میان رفتن امنیت و آزادی در جامعه: جو درگیری و اختناق و اغتشاش در آن زمان در جامعه بالا بود. حزب توده هر روز یک تظاهرات یا اعتصاب راه میانداخت و از حقوق دهقان و حقوق کارگر سخن میگفت. دولت در تحریم اقتصادی بود و نفت ما را نمیخریدند. داراییهای ایران در بانکهای خارجی را نمیدادند و دولت در پرداخت حقوق مردم مشکل داشت اما از آن طرف تظاهرات و اغتشاشات و از بین بردن آرامش جامعه را شاهد هستیم.
9- فعال شدن سفارت آمریکا و برخی سفارتخانههای غربی: شاپور ریپورتر عامل اصلی انگلیس از سال 24 به بعد بود. پدرش از 1272 فعال بود که در کودتای سوم اسفند نقش تعیینکننده داشت. شاپور ریپورتر از سال 24 در سفارت آمریکا برای انگلیسیها کار میکرد.
به طور کلی سفارتخانهها نقش فعالی داشتند، بویژه اینکه برخوردهای سفیر آمریکا با نخستوزیر تحقیرآمیز بود. مشکل دکتر مصدق این بود که برای مصالحه با انگلیس، آمریکاییها را منجی یا وکیل مدافع کرد اما این در حالی بود که آمریکاییها در کنار انگلیسیها قرار گرفتند. با اینکه مصدق مکرر جلسات طولانی با سفیر آمریکا داشت اما آنها میگفتند شما باید حق و حقوق انگلیسیها را برآورده کنید و تا این کار را نکنید ما از شما حمایت نمیکنیم.
10- جنگ روانی و تحریم: از سوی تمام اروپاییها یک جنگ روانی، همچنین تحریم علیه ما شکل گرفت. حتی اتحاد جماهیر شوروی که 11 تن طلا به ما بدهکار بود، حاضر نشد این بدهی را به مصدق بدهد. بعد از اینکه کودتا انجام شد، شوروی این بدهی را به دولت زاهدی داد.
لذا دشمنشناسی و استعمارشناسی بسیار مهم است. اگر سیاستمدار تاریخ نداند خطاها را تکرار میکند. اگر رهبران نهضت ملی شدن نفت از وقایع و حوادث مشروطه عبرت گرفته بودند بسیاری از خطاها را مرتکب نمیشدند. مورخ هم اگر سیاست نداند نمیتواند تاریخ را تحلیل کند. به تعبیر آیتالله مدرس علم تاریخ و سیاست لازم و ملزوم یکدیگرند.
11- چشمداشت مصدق به رئیسجمهور آمریکا: همانطور که سفیر آمریکا مصدق را تحقیر میکرد رئیسجمهور آمریکا هم به بهانه اینکه در ایران کمونیسم در حال پیروز شدن است، از کمک به ایران امتناع میکرد. این در حالی است که در ایران کمونیسم جدی نبود، بلکه جریان حزب توده هم همان جریان انگلیسی بود. اگرچه اتحاد جماهیر شوروی به دنبال شکست نهضت بود اما جریان حزب توده جریانی انگلیسی بود. در این باره ما تودهایهای نفتی را داریم که برخی از آنها بعدها در کنار اسدالله علم و دربار پهلوی دیده میشوند.
12- نقشآفرینی ۲ سازمان جاسوسی سیا و اینتلیجنت سرویس: این ۲ سازمان جاسوسی با برنامه حسابشده سیاسی، فکری، تبلیغاتی و نظامی نقشآفرینی کردند. اینها بعد از قتل رزمآرا شروع به جریانسازی و گسترش اختلافات کردند. اغتشاشات شکل گرفت و مصدق توان مدیریت نداشت و بویژه اینکه اختلاف در درون جبهه ملی هم گسترش یافت. مثلا بسیاری از یاران مصدق و حتی نمایندگان مخالف انحلال مجلس بودند. نخستوزیر اینها را یکی یکی به خانه خود دعوت میکرد و از آنها امضا میگرفت و مجبور به استعفا میکرد. در این جریان خلیل ملکی به مصدق گفته بود این راهی که تو میروی به جهنم ختم میشود اما ما با تو در حال آمدن به جهنم هستیم. برخی وزرای مصدق هم به او تذکر میدادند اما به دلیل روحیهای که مصدق داشت، به این توصیهها توجه نکرد.
***
فرجام سخن
ما اینجا فقط مساله مصدق و جبهه ملی را نباید برجسته کنیم. اینها یا درک و شناختی از استعمار نداشتند یا وابسته بودند. آنچه مهم است اینکه استعمار غرب در ایران جنایت کرد. کودتای 28 مرداد یک روز نبود، بلکه 25 سال طول کشید و ملت ما 25 سال زیر ضربه و لگد آمریکاییها و انگلیسیها بود لذا آنچه آسیب دید ملت و نهضت ملی شدن نفت بود. کودتا را آمریکاییها برای سلطه انجام دادند و انگلیسیها میخواستند شریان نفت در اختیارشان باشد.
نکته دیگر اینکه در سطوح رهبری نهضت میان ۲ رهبر سیاسی و مذهبی اختلاف به وجود آمد و این اختلاف به دلیل قانونشکنی دکتر مصدق و خودمحوری او پدید آمد.
اما مردمی که 30 تیر سینه خود را سپر کردند و شهید و زخمی دادند و مقاومت کردند، آن مردم را چه کسی به میدان آورد؟ چگونه به میدان آورد و چگونه رهبری کرد؟ این مردم در مقطع کودتای 28 مرداد کجا بودند؟ وقتی مردم را از صحنه خارج کردند طبیعی است دولت صرفا با 2000 لمپن سقوط کند. نکته این است که دولتی که با 2000 لمپن سقوط کند اصلا دولت نیست.
آنچه درباره 30 تیر باید مطرح کرد این است که قدرت وحدت و حرکت ملت ما بود که در وحدت عمومی، استعمار و عوامل آن را شکست داد و حتی فردی مثل قوام را منزوی کرد و بر سازمانهای جاسوسی پیروز شد اما غفلتها، اختلافها و ندانمکاریها و حرکتهای نادرست، دوباره جامعه را به زیر سلطه استعمار آمریکا و انگلیس برد.
اشتباهات مصدق و جبهه ملی در یک سال منتهی به کودتا و رویگردانی آنها از مردم باعث شد دستاوردهای نهضت از بین برود اما در همه اینها باید این نکته را مورد توجه داد که دشمن اصلی آمریکا و انگلیس هستند، چه مصدق فریب خورده باشد و چه بر اثر سطحی نگری مرتکب اشتباه شده باشد، اینجا آمریکا و انگلیس نباید فراموش شود. جنایت را انگلیس و آمریکا انجام دادند که 25 سال جامعه را به زنجیر کشیدند. از اینجا باید تجربه بگیریم که در این دوران باید چه کنیم و اسلحه ما به طرف دشمن باشد. مصدق مسیر سلطه را برای دشمن باز کرد اما عوامل دشمن را هم نباید نادیده گرفت. ریشه مشکلات استعمار است. استعمار یا از غفلت و جهل استفاده میکند یا از مزدورهایش. اگر جامعه آگاهی داشته باشد هم مزدورها را تنبیه میکند و هم غافلان را یا از کار برکنار یا آنها را آگاه میکند.
ارسال به دوستان
دیدگاه
عواقب سیاسی ترور ترامپ
حنیف غفاری: دونالد ترامپ پس از یک ترور مشکوک، تبدیل به قهرمان پوشالی برخی شهروندان آمریکایی شده است. درست زمانی که رئیسجمهور سابق آمریکا بایدن را به سبب کهولت سن و ناتوانی ذهنی مورد تمسخر قرار داده بود، تیری که از بیخ گوش او گذشت، از او تصویر کاذب یک سیاستمدار محکم و استوار را ساخت. در این میان کمتر کسی این سوال مهم را میپرسد: چرا ترور دقیقا ۲ روز قبل از برگزاری کمیته حزب جمهوریخواه در ویسکانسین انجام شد! همچنین کمتر سیاستمداری در آمریکا در برهه کنونی جرأت میکند چرایی وقوع این حادثه در ایالت خاکستری و سرنوشتساز پنسیلوانیا را مورد واکاوی و تحلیل قرار دهد! زمان و مکان ترور مانند چگونگی وقوع حادثه مشکوک است: این یعنی ابهام در متن و فرامتن ماجرا!
نظرسنجیهای عمومی و ایالتی انجام شده در آمریکا پس از ماجرای ترور ترامپ، نشاندهنده افزایش فاصله رئیسجمهور سابق و کنونی آمریکا در رقابت ۵ نوامبر/ ۱۵ آبان است. در ایالات خاکستری پنسیلوانیا، ویسکانسین، میشیگان، جورجیا و آریزونا، ترامپ توانسته با اختلاف 3 تا 10 درصد از رقیب خود بایدن پیشی بگیرد. در انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 میلادی، بایدن با اختلافی اندک در هر 5 ایالت مذکور ترامپ را شکست داده بود. اگر انتخابات ریاستجمهوری آمریکا همین امروز برگزار شود، بایدن شکستی تاریخی را به حزب دموکرات تحمیل خواهد کرد. بیدلیل نیست که مطابق گزارش اخیر آسوشیتدپرس، دوسوم دموکراتها خواستار کنارهگیری بایدن از رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری امسال هستند. بایدن حتی قبل از ترور ترامپ نیز وضعیت خوبی در نظرسنجیها نداشت و عملکرد ضعیف وی در مناظره اول انتخاباتی با رئیسجمهور سابق آمریکا، چهره یک بازنده مطلق را از وی ترسیم کرد. با این حال پس از ترور ترامپ شرایط علیه مستاجر کنونی کاخ سفید بدتر و سختتر شده است. از این رو میتوان ترور فیزیکی ترامپ را مترادف با ترور سیاسی بایدن تلقی کرد.
آشفتگی در اردوگاه دموکراتها در حالی رخ میدهد که بایدن اصرار دارد در رقابت با ترامپ باقی مانده و پیروزی خود در سال 2020 را تکرار کند. او روی آرای سلبی رایدهندگان مستقل علیه ترامپ حساب ویژهای باز کرده بود اما ترور رئیسجمهور سابق آمریکا محاسبات و امیدهای بایدن را نقش بر آب کرد. حتی حمایت باراک اوباما از استمرار حضور بایدن در رقابت با ترامپ نیز نتوانسته بدنه رایدهندگان دموکرات را مجاب به پذیرش این تصمیم حزبی کند.
در پشت پرده، هیلاری کلینتون، الگور، بیل کلینتون و سیاستمدارانی که از آنها تحت عنوان سوپر دلیگیت (نمایندگان ویژه) نام برده میشود، در صدد زمینهسازی برای خروج خودخواسته بایدن از کاخ سفید هستند. کامالا هریس و برخی نامزدهای بالقوه جانشینی بایدن نیز مدتهاست خود را برای لحظه کنارهگیری رئیسجمهور ناتوان آمریکا از قدرت آماده کردهاند.
بحران در حزب دموکرات آمریکا به اندازهای عمیق و دنبالهدار است که اختلافات داخلی در حزب جمهوریخواه را به حاشیه رانده است! در انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 میلادی، گردش آرای جمهوریخواهان مخالف ترامپ به سبد رای بایدن منجر به شکست رئیسجمهور سابق آمریکا در ایالات خاکستری سرنوشتساز شد. کار به جایی رسید که ۲ ایالت مهم قرمز (جمهوریخواه) یعنی جورجیا و آریزونا تبدیل به ایالات آبی( دموکرات) شدند. جمهوریخواهانی مانند میت رامنی، راند پال و بازماندگان جان مککین از ترامپ به عنوان یک آنارشیست یاد میکنند که با تکیه بر روشهای منحصر به فرد حکمرانی خود، اعتبار حزب جمهوریخواه را به بازی گرفته است. در مقابل برخی سناتورهای آمریکایی مانند لیندسی گراهام، تام کاتن و تد کروز معتقدند تنها فردی که میتواند به نماد انتقام جمهوریخواهان از دموکراتها پس از شکست در انتخابات ریاستجمهوری سال 20 20 تبدیل شود، ترامپ است. آنها حتی رئیسجمهور سابق آمریکا را بابت عدم حضور در مناظرههای درونحزبی جمهوریخواهان (در رقابتهای درونحزبی) مورد کمترین سرزنشی قرار ندادهاند. صورت مساله مشخص است: ترامپ در حال نقد کردن چک ترور خود در پنسیلوانیاست و جو بایدن نیز روزبهروز با فشارهای بیشتری از سوی همحزبیهایش جهت کنارهگیری دائمی از قدرت مواجه میشود. تحولات درونحزبی جمهوریخواهان و دموکراتها، نشانه سر کار آمدن دولتی ضعیف و بحرانساز در آمریکاست. در صورتی که دموکراتها در انتخابات پیش رو پیروز شوند، با یک اپوزیسیون خشمگین و شدیدا احساسی (از نوع خطرناک) مواجه خواهند شد که سرخوردگی از شکست ترامپ لحظهای آنها را آرام نخواهد گذاشت.
در صورت پیروزی جمهوریخواهان نیز اختلافات میان طیفهای گوناگون این حزب، از نومحافظهکاران و تیپارتی گرفته تا جمهوریخواهان سنتی از یکسو و نارضایتی ناشی از بازگشت ترامپ در میان دموکراتها و برخی رایدهندگان مستقل از سوی دیگر، جایی برای استقرار یک دولت متمرکز و قوی در واشنگتن باقی نخواهد گذاشت. روزهای تلختری برای آمریکا در پیش خواهد بود.
ارسال به دوستان
به بهانه ساخت فیلم سینمایی 24 از سوی کمپانی قرن بیستم
ژانر حساس سینمای جذاب
گروه فرهنگ و هنر: کمپانی فاکس قرن بیستم روز گذشته خبری را مبنی بر آغاز پیشتولید فیلم سینمایی برگرفته از سریال 24 منتشر کرد؛ سریالی که فصل نخست آن سال 2001 آغاز و پس از 9 فصل در ماه مه 2014 پایان یافت. این سریال که در سراسر دنیا با استقبال مخاطبان روبهرو شد، به کارگردانی جول سارنو و رابرت کاکرین، داستان مامور اطلاعاتی با نام جک باوئر است که طی 24 ساعت یک عملیات ضدتروریستی را خنثی میکند.
جک باوئر ابرمردی است که در هر فصل از سریال یک فاجعه تروریستی را کنترل و خنثی میکند. باوئر خشن تروریستها را بیمحابا شکنجه میدهد و گاه مجبور است همین برخورد را با افرادی که به نظر بیگناه هم میرسند انجام دهد، حتی همکاران نزدیک خود را میکشد و همه اینها برای مخاطب در فیلم توجیه میشود، چرا که باوئر مجبور است برای هدف والایی که نجات هموطنانش است، این کارها را انجام دهد، اگر چه این اعمال با قوانین جاری ایالات متحده هم همخوانی نداشته باشد. هم رئیسجمهور و هم بیننده سریال، حق را به باوئر میدهند.
سریال 24 قرار بود به آمریکاییها و مردم دیگر ملتها بگوید دولت آمریکا بدون اینکه چندان مقصر باشد، مورد تهاجم عدهای تروریست قرار گرفته که به مردم عادی و بیگناه بیمحابا حمله میکنند و حالا مجبور است برای نجات مردم آمریکا و جهان با آنها برخورد کند و این برخورد میتواند حتی خیلی خشن باشد.
اما نکته قابل توجه در این سریال و نمونههای مشابه اینکه اساسا کمتر مخاطبی پیدا میشود که از تماشای آثار مربوط به این ژانر با المانهای هیجان، ترس، درام، زندگی مخفیانه و... لذت نبرد یا دستکم سرگرم نشود اما آنچه مهم است اینکه موج تولیدات مشابه با توجه به المانهای جذاب برای مخاطبان، متولیان امر را مجاب کرده است در بستههای تبلیغاتی، سیاستهای کلی و اهداف اصلیشان را به مخاطبان سراسر دنیا القا کنند؛ ظرفیتی که میتوانست برای ما هم قابل استفاده باشد اما با مروری بر فیلمها و سریالهای امنیتی تولید داخل بسادگی مشاهده میشود متاسفانه هر چه در آن سوی مرزها بویژه در ایالات متحده بهرغم داستانهای غیرواقعی و تخیلی در سطح و کیفیت بسیار بالا و عالی تولید میشود، در داخل با وجود پروندهها و داستانهای واقعی، آثار بسیار بیکیفیت و نهچندان جذاب تولید میشود.
از فیلمهای چندقسمتی مثل «جیمز باند» و «ماموریت غیرممکن» تا تکفیلمهایی مانند «مرد سوم» و «مونیخ» همه سرشار از تعلیق، آدرنالین و ضرباهنگ بالا هستند اما از این سو آثاری چون «سقوط»، «ماتادور» و «آسمان من» حتی در زمان پخششان نیز چندان مورد توجه مخاطبان قرار نگرفتند، چه برسد به ماندگاری و تاثیرگذاریشان اما در مدیوم سینما نیز بهرغم کیفیت بالاتر نسبت به قاب سیما باز هم آنچنان که باید و شاید انتظارات برآورده نشده است. شاید یکی از مهمترین دلایل آن این است که سازندگان بیش از آنکه مرکزیت قصه و داستان را حول ماجرای امنیتی جلو ببرند، سعی کردهاند این موضوع را در حاشیه یک داستان بعضا احساسی و عاشقانه تولید کنند؛ مانند «هناس»، «سیانور» و «به رنگ ارغوان» که همگی بیش از مطرح شدن مباحث امنیتی، قصه عاشقانه و احساسی را پرداخت و در حاشیه آن به سوژه و موضوع مورد بحث اشاره کردند. آنچه مشخص است در سینمای جهان با انبوهی از آثار ماندگار و تاثیرگذار در این ژانر مواجه هستیم؛ آثاری که تا سالیان سال از زمان پخششان همچنان با استقبال مخاطبان روبهرو هستند. از همین رو نیمنگاهی به بهترین و پرمخاطبترین فیلمها و مجموعههای جاسوسی تاریخ انداختهایم.
فارغ از همه نقدهای ریز و درشت بر این آثار، باید گفت دیپلماسی عمومی آمریکا اقلا در حوزه هنرهای نمایشی و به صورت محدودتر در حیطه سریالسازی توانسته است با خلق شخصیتهایی شبیه سوپرمن قرن بیستم و تعریف بدمنهایی به نام تروریست، الگوی مورد نظرش را به سراسر جهان صادر کند و این در حالی است که نهادهای رسانهای داخل کشور به رغم اعتقاد به نگاه جهانی، متاسفانه در این حوزه بشدت ضعیف و ناتوان ظاهر شدهاند. همانطور که پیشتر اشاره شد، اغلب آثار تولیدی به دلیل تصنع در بیان و ضعف در پرداخت نه تنها ماندگار نشدهاند، بلکه به نوعی به ضدتبلیغ نیز دچار شدهاند. از همین رو وقتی خبری چون تولید ورژن سینمایی سریال 24 از سوی کمپانی فاکس قرن 20 اعلام میشود، تمام رسانهها و خبرگزاریهای معتبر جهان با اشتیاق از آن سخن میگویند اما در داخل کشور تولید فصل دوم و مجموعههای امنیتی به دلیل عدم جذابیت و ماندگاری، مورد استقبال اهالی رسانه و فرهنگ کشور قرار نمیگیرد، چه رسد به خارج از مرزها.
***
شمال از شمال غرب (1959)کارگردان: آلفرد هیچکاک
آلفرد هیچکاک حداقل با ۵ فیلم میتواند در این فهرست حضور داشته باشد که یکی از آنها همین «شمال از شمال غرب» است؛ فیلمی که الهامبخش آثار جاسوسی متعددی شد و درباره مرد بیگناهی است که میکوشد از اتهامهای اشتباه و نیروهای اهریمنی جان سالم به در برد. کری گرانت نقش یک تبلیغاتچی را بازی کرده که هویتش اشتباه گرفته میشود و برای همین سفری در سراسر ایالات متحده را از سر میگذراند تا در نهایت به آغوش شخصیت اوا مری سنت برسد. پیرنگ حول یک مکگافین هیچکاکی کلاسیک جریان دارد: حلقهای میکروفیلم که بخوبی نشان میدهد داستانهای جاسوسی چطور اغلب درباره هر چیزی هستند جز آنچه همه به دنبال آن هستند. «بدنام» (Notorious) محصول ۱۹۴۶، «۳۹ پله» (The 39 Steps) محصول ۱۹۳۵ و «خانم ناپدید میشود» (The Lady Vanishes) محصول ۱۹۳۸ از دیگر آثار هیچکاک هستند که میتوان در چنین فهرستی به آنها پرداخت.
***
مکالمه (1974) کارگردان: فرانسیس فورد کاپولا
شخصیت اسمایلی لوکاره بیشک میتواند گفتوگویی طولانی و معنادار در باب هزینههای شخصی جاسوسی با هری کال (جین هاکمن) پروتاگونیست «مکالمه» داشته باشد؛ کسی که متخصص جاسوسی است و بویژه در زمینه شنود مهارت دارد. او چالش ضبط مکالمههای زوجی را در فضای باز میپذیرد اما خیلی زود متوجه میشود موفقیتش عواقبی دارد که دامنگیر خودش میشود و به واسطه آنچه ضبط میکند، ترس زیر نظر بودن، وجودش را تسخیر میکند. کاپولا «مکالمه» را در وقفهای ساخت که میان تولید قسمت اول و دوم سهگانه «پدرخوانده» افتاد و ظاهرا دورانی بود که او هیچ حرکت اشتباهی نمیکرد و فقط آثار بزرگ و فراموشنشدنی خلق میکرد و یکی از برجستهترین ویژگیهای «مکالمه» هم این است که شباهت چندانی به شاهکارهای گنگستری کاپولا ندارد، با اینکه آسیبی را بررسی میکند که به یک مرد وارد میشود؛ مردی که در جریان جاسوسی در زندگی دیگران به عمق تنهایی خود پی میبرد.
***
«کازینو رویال» (2006) کارگردان: مارتین کمبل
جیمز باند که با عنوان «مامور ۰۰۷» هم شناخته میشود، با نوع معرفی کردن نمادینش به صورت «باند، جیمز باند» خودش را به عنوان یکی از مشهورترین جاسوسان تاریخ سینما تثبیت کرده است. او از زمان نخستین حضورش در «دکتر نو» (Dr. No) محصول ۱۹۶۲ در ۲۵ فیلم ظاهر شده است؛ فیلمهایی که این مامور مخفی انگلیسی را در ماموریتهای مختلف و مقابل آدمبدهای مخوف قرار میدهد. «کازینو رویال» بیستویکمین فیلم در این طولانیترین مجموعه فیلم تاریخ سینماست که دنیل کریگ را به عنوان جیمز باند جدید معرفی کرد. باند در این داستان از یک سو مامور نابودی آدمبدی به نام لو شیفرِه (با بازی تحسینبرانگیز مَس میکِلسِن) و از سوی دیگر، دلباخته مامور دیگری، وِسپِر لیند (اِوا گرین)، میشود. «کازینو رویال» به خاطر تصویرش از باندی آسیبپذیرتر و ابعاد احساسی پیچیدهترش تحسین میشود. به طور طبیعی خیلی از دیگر فیلمهای جیمز باند و شاید همهشان را میتوان در این فهرست جای داد که «کازینو رویال» از نگاه خیلی از منتقدان داخلی و خارجی بهترین فیلم این مجموعه است.
***
«مأموریت غیرممکن» (2023) کارگردان: کریستوفر مککوری
برایان دیپالما نخستین قسمت از این مجموعه فیلمهای اکشن جاسوسی را کارگردانی کرد که اقتباسی از یک سریال محبوب دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ است. در این فیلمها تام کروز نقش ایتن هانت را بازی میکند که مامور «نیروی ماموریتهای غیرممکن» (IMF) است. «روزشمار مرگ – قسمت اول» هفتمین فیلم مجموعه است که سال گذشته اکران شد و این بار مامور هانت را با هوش مصنوعی قدرتمندی با نام اِنتیتی سرشاخ کرده است. روزشمار مرگ با بودجه ۲۹۱ میلیون دلاریاش به عنوان گرانترین فیلم مجموعه – که دنباله مستقیم آن امسال اکران خواهد شد – با تحسین منتقدان هم روبهرو شد.
ارسال به دوستان
جمعه سیاه سیستم عامل غربی؛ نقص مایکروسافت منجر به اختلال گسترده در سامانههای بینالمللی شد
بزرگترین شکست فناوری اطلاعات
روز 19 ژوئن 2024 با عنوان جمعه سیاه جهان غرب در تاریخ ثبت شد؛ روزی که بشر شاهد بزرگترین مورد قطع گسترده سامانههای بینالمللی فناوری اطلاعات بود. شبکههای رایانهای دستکم 30 کشور عمدتا غربی بر اثر نقص پرکاربردترین سیستم عامل دنیا یعنی مایکروسافت دچار مشکلات جدی شد که به تعطیلی کامل یا اختلال شدید فعالیت شبکههای ارتباطی موسسات خدماتی دولتی و بینالمللی، شرکتهای چندملیتی، بیمارستانها، بانکهای بزرگ، توزیعکنندگان، رسانهها، سامانههای کنترل ترافیک هوایی فرودگاهها، خطوط هوایی و دیگر شبکههای حملونقل انجامید. ایالات متحده، کانادا، بریتانیا، استرالیا، نیوزیلند، هند، ژاپن، هنگکنگ، هلند، اسپانیا، ایرلند، آلمان، سوییس، چک، امارات، ترکیه و فلسطین اشغالی بیش از سایرین از تبعات این اختلال ضربه خوردند. میلیونها مراجع، مشتری و مسافر در این کشورها سرگردان و بلاتکلیف شدند. بسیاری از برندهای مشهور دنیا نیز در کنار مایکروسافت از این موضوع متضرر شدند؛ از جمله آمازون، خطوط هوایی دلتا و رایان ایر و مک دونالد.
ایلان ماسک، مالک و مدیرعامل شرکتهای تسلا و اسپیس ایکس از نقص اخیر سیستم عامل ویندوز به عنوان «تعطیلی مایکروسافت» یاد کرده و آن را «بزرگترین نقص فناوری اطلاعات تاکنون» نامید. او همچنین یک کنایه مسری شده در شبکههای اجتماعی را که عملکرد مایکروسافت را همانند سرویس مخفی آمریکا در ماجرای ترور هفته گذشته دونالد ترامپ زیر سوال میبرد، با یک ایموجی خنده برجسته کرد و دست آخر نتیجه گرفت: «هیچکدام امن نیستند».
نخستین گزارشها از این قطعی بزرگ حاکی از آن بود که کاربران ویندوز 10 بار عمده این بحران را متحمل شدهاند. به گفته کارشناسان، این خرابیها به خاطر نقص در بهروزرسانی برنامه «کراود استرایک» (Crowd Strike) بوده که یک ضد ویروس مبتنی بر وب - ابر است. جورج کورتز، مدیر عامل این شرکت سایبری مستقر در آستین تگزاس به شبکه انبیسی گفت: «شرکتمان عمیقا به خاطر تأثیری که بر مشتریان، مسافران و هر طرف دیگری گذاشته که تحت تأثیر این قطعی قرار گرفتهاند، متاسف است». او تأیید کرد که نقص مزبور ناشی از یک اشکال نرمافزاری در بهروزرسانی امنیتی سیستم عامل مایکروسافت بوده که باعث از کار افتادن آن در رایانههای مختلف شده است.
کورتز گفت: «ما خیلی سریع آن را شناسایی کردهایم... با راهاندازی (ریبوت) مجدد، سیستمها به صورت برخط باز میگردند».
با این حال او نتوانست بگوید دقیقا چقدر طول میکشد تا سیستم عاملهای ویندوز متوقف شده به طور برخط بازیابی شوند. همچنین وقتی او از در ارتباط بودن شرکتش با مشتریان برای بازگشت سیستمهایشان به عملکرد عادی صحبت کرد، مشخص شد مشکل همچنان در بسیاری از کشورها باقی است.
هزاران کاربر رسانههای اجتماعی عکسهایی را از آنچه «صفحه آبی مرگ» میخواندند به اشتراک گذاشتند که نشان میداد ویندوز 10 روی رایانههای شخصیشان به طور کامل بارگیری نمیشود.
به گزارش رویترز، شرکت مایکروسافت، کارفرمای کراود استرایک و مالک ویندوز 10 پیش از ظهر جمعه به وقت گرینویچ اعلام کرد علت اصلی قطعی جهانی برطرف شده است اما اذعان کرد تأثیر آن همچنان بر برخی برنامهها و خدماتش در سراسر جهان باقی خواهد ماند. بیبیسی به نقل از یکی از مدیران فنی مایکروسافت اعلام کرد تنها راهحل مشکل، روشن و خاموش کردن رایانههای مجهز به این سیستم عامل برای دفعات متعدد است.
جالب اینکه خود مایکروسافت نیز خلع سلاح شده بود و سامانه 365 که شامل طیف وسیعی از محصولات پرکاربرد آن مانند ورد، اکسل و پاورپوینت است،
به خاطر قطع ارتباط از دسترس خارج شد.
نخستین باری که گزارشی از این اختلال جهانی، رسانهای شد، ساعت ۱۷:۵۶ به وقت استرالیا بود. زمانی که سامانههای پرداخت فروشگاههای این کشور از کار افتاد و در پی آن بانکها، خطوط هواپیمایی و شبکههای تلویزیونی نیز اعلام کردند هزاران رایانهشان از دسترس خارج شده است.
دقایقی پس از ساعت 8 صبح دیروز به وقت لندن (ظهر جمعه به وقت تهران) بود که اداره هوانوردی فدرال آمریکا (FAA) وقوع بحران را اعلام کرد. این نهاد اعلام کرد همه پروازهای چندین شرکت هواپیمایی بزرگ ایالات متحده از جمله دلتا، یونایتد و امریکن ایرلاین را به دلیل یک مشکل ارتباطی متوقف کرده است.
دقایقی بعد سیلی از اخبار درباره تشکیل صفهای طولانی و تأخیر و تعویق پروازها در آمریکا، سراسر اروپا، استرالیا، ژاپن، آمستردام، هنگکنگ، کلکته، دوبی و استانبول تحت عنوان «آشوب خفیف» در دهها فرودگاه بینالمللی منتشر شد.
تا ساعت 10 صبح به وقت لندن، بر اساس آمار شرکت تجزیه و تحلیل هوانوردی سیریوم، بیش از هزار پرواز در سراسر جهان به دلیل نقص مایکروسافت لغو شده بود. رایان ایر، فعالترین شرکت هوایی میان قارههای اروپا و آمریکا نیز بسیاری از پروازهای خود را تعطیل کرد. هواپیمایی ترکیش ایرلاینز نیز خبر داد با مشکلاتی در فرآیندهای صدور بلیت، پذیرش و رزرو مواجه شده است.
خیلی زود مشخص شد بحران فقط به فرودگاهها محدود نمیشود. مقامات محلی آمریکایی یک ساعت بعد از شروع این روند فاش کردند قطعی فناوری اطلاعات باعث شده بسیاری از مراکز تماسهای اضطراری 911 و غیراضطراری در ایالت آلاسکا از کار بیفتند. شرکتهای مخابراتی، راهآهن و سامانه ملی خدمات بهداشتی بریتانیا نیز به دلیل اختلالات گسترده شبکه فناوری جهانی تمام فعالیتهای خود را در نخستین ساعات اداری روز جمعه لغو کردند.
دسترسی بیماران انگلیسی برای رزرو نوبت در وبسایت خدمات بهداشت ملی NHS تا ساعتها قطع بود. ساعتی بعد آنتونی آلبانیز، نخستوزیر استرالیا اعلام کرد دولت این کشور به خاطر قطع سامانه الکترونیکی امنیت سایبری، مکانیسم هماهنگی ملی را برای رسیدگی به این قطعی فعال کرده است. بحران حتی گریبان رژیم صهیونیستی را هم گرفت. وزارت بهداشت رژیم از بروز مشکل عمده در خدمات بیمارستانها و سایر خدمات دولتی خبر داد. جالب اینکه اسرائیلیها نخستین منبع امنیتی بودند که تایید کردند بحران موجود ناشی از حمله سایبری نبوده و ذاتی خود سامانه سایبری غرب است.
جالبتر از همه اما قطع پخش مهمترین رسانههای انگلیسیزبان از همان نخستین ساعات صبح جمعه به وقت بریتانیا بود.
چندین شبکه مثل اسکاینیوز انگلیس، ایبیسی و اسبیاس آمریکا و شبکههای 7 و 9 استرالیا نتوانستند خبر بزرگترین بحران سایبری تاریخ را پخش کنند چرا که خودشان از پخش برنامههایشان عاجز ماندند!
به گزارش تارنمای Down Detector (ردیاب قطعی)، پایگاههای اینرنتی صدها شرکت بزرگ از کار افتاد. به گزارش کیودو نیوز، دیروز حدود 30 درصد از شعب فستفود مک دونالد در ژاپن مجبور به توقف فعالیت خود شدند.
* ضعف عیان دولتهای آمریکا و انگلیس در بحرانها
یکی از جلوههای بسیار مهم بحران بزرگ قطعی گسترده سامانههای بینالمللی فناوری اطلاعات این بود که بیعملی دولتهای مدعی برخورداری از اقتدار جهانی را در مواقع تهدید منافع ملی کشورهایشان عیان کرد. دولتهای ایالات متحده و بریتانیا در این غائله حتی از حل داخلی مسائل پیشآمده نیز عاجز نشان دادند. بدتر از آن واکنش ضعیفی بود که دولت بایدن و دولت جدید حزب کارگر از واشنگتن و لندن بروز دادند. آنها همچنین انفعال خود را در مواجهه با مسائلی که توسط شرکتهای بزرگ پدید میآید نشان دادند. سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید تازه 4 ساعت بعد از آغاز قطعیها در رسانهها حاضر شد و به شبکه سیانان گفت دولت بایدن از قطع برق آگاه بوده(!) و در حال بررسی موضوع و تاثیرات این حادثه است!
به گفته یک مقام کاخ سفید، رئیسجمهور سالخورده و ازکارافتاده آمریکا تازه ظهر جمعه به وقت واشنگتن توسط مشاورانش از بحرانی جهانی در این سطح که در نخستین ساعات بامداد آغاز شده بود، آگاه شد. تا لحظه درج خبر نیز هنوز هیچ اظهارنظری از پیرمرد82 ساله کاخ سفید در این باره منتشر نشده بود. در لندن که دولت حزب کارگر به تازگی روی کار آمده نیز خبری از آفتابی شدن نخستوزیر جدید کییر استارمر برای حل مشکل نبود. سخنگوی داونینگ استریت ظهر دیروز اعلام کرد دولت بریتانیا در پی قطع جهانی فناوری اطلاعات، یک جلسه اضطراری برگزار کرده است و مقامات در حال همکاری نزدیک با بخشها و صنایع مربوطه در این زمینه هستند، با این حال او تایید کرد استارمر، نخستوزیر جدید در این جلسه غایب بوده، آن هم در حالی که مشغول جلسه با ولادیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین درباره مساله به مراتب کماهمیتتر جنگ با روسیه بوده است.
این در حالی است که معمولا دولتهای واشنگتن و لندن، واکنشهایی آنی به تحولات داخلی کشورهای مخالف خود دارند. بسیاری از کاربران آمریکایی و انگلیسی در شبکه اجتماعی ایکس، بیعملی دولتهایشان در قبال یک بحران فراگیر دیگر را با رفتار مشابه آنها در نخستین ماههای همهگیری کرونا مقایسه و از پدیده جدید تحت عنوان «کرونای سایبری» یاد کردند. جالب اینکه این بحران بر اغلب کشورهای عضو اتحادیه بریکس بویژه چین – جز بندر نیمهخودمختار هنگکنگ - روسیه، ایران، آفریقای جنوبی، برزیل، عربستان، مصر و اتیوپی تاثیری نداشت. در ایران، طبق اعلان مرکز ملی فضای مجازی، به دلیل تحریمها، از سرویسهای مایکروسافت استفاده نمیشود و سرویسهای بومی از مدتها قبل جایگزین سرویسهای خارجی شده است. به همین دلیل دیروز در کشورمان به رغم بحران جهانی گزارشی از اختلال در ارائه خدمات از جمله در پروازها به چشم نخورد. در روسیه، دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین اعلام کرد سامانههای فناوری اطلاعات دولت این کشور تحت تأثیر قطع مایکروسافت قرار نگرفته است. مقامات هواپیمایی و راهآهن روسیه نیز تایید کردند مشکلی در این زمینه نداشتهاند. وزارت توسعه دیجیتال روسیه اعلام کرد قطعی جهانی مایکروسافت دلیل دیگری بر این است که این کشور باید همچنان خود را از نرمافزارهای خارجی بویژه درباره زیرساختهای حیاتی بینیاز نگه دارد. با وجود مشکلات موقت در فرودگاه بینالمللی هنگکنگ، چند شرکت هواپیمایی بزرگ چینی گفتند عملیات آنها تحت تأثیر اختلالات جهانی قرار نگرفته است، زیرا از سامانههای مختلف فناوری اطلاعات استفاده میکنند.
* سقوط سهام مایکروسافت
طبعا بزرگترین تبعات این بحران جهانی دامان خود مایکروسافت و شرکت سایبری اقماریاش، کراود استرایک را گرفت. به گزارش نشریه انگلیسی میرر، به دنبال انتشار نخستین اخبار از نقص ویندوز 10 در رایانههای مختلف، سهام شرکت مایکروسافت در پیش بازار روز جمعه بورس نزدک آمریکا حدود 3 درصد سقوط کرد. این در ادامه آغاز سقوط سهام بزرگترین غول نرمافزاری دنیا از هفته گذشته بود. شرکت سایبری کراود استرایک نیز دیروز با افت ارزش 17 درصدی سهام خود مواجه شد.
ارسال به دوستان
صهیونیستها در شوک؛ سامانههای پدافندی در خواب در حمله پهپادی ارتش یمن به تلآویو 11 صهیونیست کشته و زخمی شدند
شلیک به قلب تلآویو
پهپاد رادارگریز یمنی به ساختمان آلعال در نزدیکی سفارت آمریکا برخورد کرد
گروه بینالملل: «انفجار مهیب و به هلاکت رسیدن یک صهیونیست در قلب تلآویو»؛ این جمله یکخطی خبرگزاری المیادین لبنان بعد از حمله پهپادی ارتش یمن به اراضی اشغالی و شهر تلآویو بود. انصارالله یمن با پهپاد جدید خود به نام «یافا» به تلآویو حمله کرد و این پهپاد به ساختمان «آلعال» در چندده متری سفارت آمریکا در این شهر برخورد کرد و صدای مهیبی مانند زلزله در این شهر شنیده شد. نیروهای مسلح یمن بیانیهای را درباره اجرای عملیات نظامی در منطقه «یافا»ی اشغالی که اسرائیلیها آن را «تلآویو» میخوانند، منتشر کرد. در این ارتباط سخنگوی ارتش یمن گفت: تلآویو را با پهپاد جدید «یافا» هدف قرار دادیم. سرلشکر یحیی سریع در این بیانیه تاکید کرد: این عملیات «به عنوان یک پیروزی برای مظلومیت مردم فلسطین و مجاهدان آنها و در پاسخ به کشتارهای تجاوزکارانه اشغالگران در حق برادران ما در غزه» انجام شده است. در این بیانیه آمده است: این حمله با پهپاد جدید به نام «یافا» انجام شد که قابلیت عبور از سامانههای رهگیر را دارد و رادارها نمیتوانند آن را شناسایی کنند. همچنین نیروهای مسلح یمن منطقه اشغالی یافا (تلآویو) را منطقهای ناامن اعلام کرد که هدف اصلی در برد تسلیحات ارتش یمن خواهد بود. طبق گزارش الجزیره، سخنگوی ارتش یمن تاکید کرد: منطقه تلآویو در تیررس تسلیحات ما است و هدف اصلی ما خواهد بود. یحیی سریع همچنین افزود: ما بر هدف قرار دادن جبهه داخلی دشمن صهیونیست و رسیدن به عمق تمرکز خواهیم کرد. تایید میکنیم که یک بانک اهداف را در فلسطین اشغالی از جمله اهداف حساس نظامی و امنیتی در اختیار داریم.
سریع در پایان بیانیه خود تاکید کرد: عملیات نیروهای مسلح یمن برای حمایت از مجاهدان قهرمان غزه که «از ملت عربی و اسلامی با همه مردم و دولتهایشان دفاع میکنند» ادامه دارد و عملیات ارتش متوقف نخواهد شد، مگر زمانی که تجاوز متوقف شده و محاصره مردم فلسطین در نوار غزه لغو شود. در این باره خبرنگار المیادین تاکید کرد: یک فروند پهپاد از سمت دریا وارد حریم هوایی فلسطین اشغالی شد و در خیابان «شالوم علیکم» تلآویو فرود آمد و بر اثر برخورد با ساختمانی، خسارات زیادی به بار آورد.
بخش امدادرسانی و آمبولانس رژیم صهیونیستی فاش کرد بر اساس آنچه تاکنون اجازه انتشار داده شده است، در پی انفجاری که در تلآویو رخ داد، یک صهیونیست بر اثر اصابت ترکش کشته و ۱۰ نفر زخمی شدند. همچنین صدای مهیب انفجار که به کرانه باختری هم رسید، موجب شد وحشت ساکنان شهر را فرا بگیرد. در این ارتباط پلتفرمهای رسانهای عبری از منابع امنیتی نقل کردند «یک پهپاد بزرگ در ارتفاع کم از دریا به تلآویو نزدیک شد» و «هنوز مشخص نیست چگونه این پهپاد تهاجمی توانسته به تمام سیستمهای دفاعی نفوذ کند و به ساختمانی در تلآویو برخورد کند». تصاویری از لحظه انفجار و پیامدهای آن نیز منتشر شده که در آن صدای موتور پهپاد قبل از برخورد به ساختمان شنیده میشود. بعد از این حمله فیلمی از سوی صهیونیستها منتشر شد که نشان میدهد پهپاد یافا در ارتفاع بسیار پایین بر فراز شهر تلآویو در حال حرکت است و بعد از چند ثانیه به ساختمان آلعال برخورد میکند. یک تحلیلگر امور نظامی در وبگاه «واللا» در این باره اظهار داشت: ارتش اسرائیل هنوز از آنچه اتفاق افتاده سردرگم است و کماکان دستور خاصی از سوی جبهه داخلی صادر نشده است. منابع العربیه نیز گفتند: ارتش اسرائیل در حال بررسی و تحقیق درباره چگونگی پیمودن حدود ۲ هزار کیلومتر در طول ۱۰ ساعت توسط این پهپاد بدون شناسایی شدن است. به گفته روزنامهنگاران فلسطینی، این انفجار در یکی از بزرگترین خیابانهای تلآویو و در یک منطقه امنیتی مملو از برجها، سفارتخانهها و پدافندهای هوایی اضافه رخ داده است؛ تنها دهها متر دورتر از محل سفارت آمریکا. آکسیوس نیز به نقل از یک مقام آمریکایی گزارش داد سفارت آمریکا در تلآویو در حمله پهپاد انفجاری خسارتی ندید و هیچ شهروند آمریکایی نیز در نتیجه این انفجار زخمی نشد. از سویی یک روزنامهنگار به نقل از وبگاه عبری «کدکد» به المیادین گفت که پهپاد مورد استفاده مشابه یکی از پهپادهای متعلق به حزبالله است. همچنین رسانه عبری افزود بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی بعد از انفجار سفرش به ایالات متحده را به تعویق انداخت. از سویی ایتامار بن گویر، وزیر امنیت داخلی رژیم صهیونیستی درباره حمله پهپادی انصارالله به تلآویو گفت: «از خط قرمزها در شمال عبور شد. زمانی که در کریات شمونه و سدیروت حمله رخ میدهد، در تلآویو نیز حمله انجام خواهد شد. دقیقا مفهومی که سالها درباره غزه حاکم بوده است. «تناسب و مهار» واژههای کثیفی هستند. این مفهوم میتواند و باید تغییر کند، درست مانند اصلاحاتی که بهرغم مخالفت برخی، من در زندانها انجام دادم، به همین دلیل است که من بر نشستن دور میز (اشاره به کابینه جنگ) برای تعیین سیاست اسرائیل پافشاری کردم». همچنین آویگدور لیبرمن، رهبر حزب «اسرائیل بیتنا» گفت: «هر کسی که از موشکهای کریات شمونه و ایلات جلوگیری نمیکند، نباید از دریافت آنها در تلآویو تعجب کند». این در حالی است که یائیر لاپید، رهبر اپوزیسیون رژیم صهیونیستی نیز درباره حمله به تلآویو تاکید کرد: انفجار پهپاد شاهد دیگری است که دولت نمیتواند امنیت شهروندانش را تامین کند. وی افزود: هر کس بازدارندگی خود را در شمال و جنوب از دست بدهد، آن را در قلب تلآویو نیز از دست میدهد.
رسانههای صهیونیست نوشتند: نیروهای ارتش در هفتم اکتبر غافلگیر شدند و پس از بیش از ۹ ماه جنگ شدید دوباره غافلگیر شدند. یدیعوت آحارانوت هم در این باره نوشت: ورود یک پهپاد و انفجار آن در یافا (تلآویو) یک شکاف امنیتی بزرگ در ارتش را آشکار کرد. رسانههای عبری درباره از دست دادن قدرت بازدارندگی رژیم صهیونیستی در برابر یمن صحبت کردند و نوشتند: «آنچه در تلآویو رخ داد، چیزی کمتر از ضعف نیست». رسانههای اسرائیلی همچنین نوشتند: پهپاد منفجر شده در تلآویو به دلیل اعتقاد به اینکه هواپیمای کشور دوست بوده، رهگیری نشد. یک پلتفرم رسانهای عبری نیز بر شکست عملیاتی جدی در ارتش تاکید کرد به طوری که هیچ هشدار یا رصدی از سوی هیچیک از رادارهای آن در زمین، هوا یا دریا وجود نداشت. این پلتفرم رسانهای اشاره کرد هیچ رادار ارتش نتوانست پهپادی را که از طریق آن عملیات انجام شد، رصد و آژیرهای هشدار را برای شهرکنشینان فعال کند تا امکان «جلوگیری از برخورد به یک هدف استراتژیک بینالمللی» را فراهم کند. این رسانه توضیح داد انفجار تنها دهها متر دورتر از کنسولگری آمریکا در تلآویو رخ داد.
رسانههای عبری در این زمینه نوشتند: «انفجار پهپاد یک شکست بزرگ است... نیروی هوایی با تمام سیستمهای دفاعی خود تا زمانی که این پهپاد منفجر نشده بود، از خواب بیدار نشد». علاوه بر این، رسانههای عبری تاکید کردند «هیچکس در ارتش از ساعت ۵:۳۰ صبح توضیحی ارائه نکرده است». این رسانهها افزودند هیچ پاسخ روشنی برای شهرکنشینان وجود ندارد. در همین زمینه، رسانههای عبری عملکرد مقامات اشغالگر در مقابله با این عملیات را به سخره گرفتند و نوشتند مقامات «پس از نابودی «غوش دان» پس از جنگ متوجه خواهند شد».
این رسانهها افزودند این پهپاد مسافتی بیش از ۲۰۰۰ کیلومتر را طی کرده، در حالی که «دولت هنوز در سکوت کامل است». همچنین این رسانهها درباره مسافتی که پهپاد قبل از انفجار در تلآویو طی کرد، نوشتند: ۹ ساعت در هوا پس از ۹ ماه جنگ. رسانههای عبری هنگام صحبت درباره وزرای دولت اشغالگر نیز نوشتند: «یکی یوآو گالانت را از خواب بیدار کند، به نظر میرسد هنوز خواب است در حالی که همه در اسرائیل از خواب بیدار شدهاند». این رسانهها ادامه دادند: «فقط باید مطمئن شویم که آیا «شلومی بیندر» رئیس اطلاعات نظامی «آمان» (که ماه مه پس از استعفای سلف خود «آهارون هالیوا» به دلیل شکست اطلاعاتی در اکتبر به این سمت منصوب شد) بیدار است یا خیر؟» رسانههای عبری ابراز تاسف کردند که هیچ پهپادی در خانه یکی از آنها (مقامات اسرائیلی) نیفتاد. در همین حال، منابعی در دفتر نخستوزیری رژیم صهیونیستی اعلام کردند انتظار میرود بنیامین نتانیاهو در روزهای آینده و در پی هدف قرار گرفتن تلآویو، سفر خود به آمریکا را لغو کند.
* پیامهای حمله حوثیها به تلآویو
این حمله درست بعد سخنرانی چند روز قبل عبدالمالک الحوثی، رهبر انصارالله و همچنین سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان چند پیام واضح دارد.
1- اسرائیل و نتانیاهو قصد دارند برای خروج از بحران سنگین جنگ غزه در تابستان به لبنان حمله کنند تا ابتدا نتانیاهو بقای سیاسی خود را حفظ کند و دوم بازدارندگی از دست رفته در شمال را بازیابد. این حمله پیامی واضح برای اسرائیل داشت که حمله به لبنان تبعات سنگین خواهد داشت.
2- حملات چند روز اخیر اسرائیل به نوار غزه و جنایات فجیع این رژیم در خان یونس، النصیرات و رفح با پاسخ انصارالله یمن روبهرو شد و قصد نتانیاهو برای ترور فرمانده شاخه نظامی حماس باعث شد محور مقاومت پاسخ درخوری به اسرائیل بدهد.
3- این حمله پیام روشنتری نیز داشت؛ «وحدت الساحات» کماکان با تمام قوا ادامه دارد و یمن در 9 ماه اخیر روزبهروز قویتر شده و سلاحهای جدیدی را رونمایی میکند. حتی این حمله پیامی به بن سلمان نیز دارد که در چند هفته گذشته در راستای پازل آمریکا در حال فشار و تحریم همهجانبه به انصارالله است. عبدالمالک الحوثی چند روز قبل اعلام کرده بود اگر دور جدید جنگ بین یمن و عربستان آغاز شود، اهدافی نظیر بانک مراکز نظامی و نفتی عربستان مورد هدف قرار خواهد گرفت، به همین علت ریاض هم باید از این حمله درس عبرت بگیرد.
***
یافا»، ارتقایافته «صماد 3»
پهپاد یافا نوعی پیشرفته از پهپاد صماد 3 است. به گفته دانیل هاگری، سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی، این پهپاد انتحاری، ساخت ایران و از نوع «صماد ۳» است که ارتقایافته و بر اثر انفجار آن در ساختمانی در تلآویو، یک نفر کشته شد. پهپاد صماد ۳ در اوج تنشهای جنگ یمن به دست توانمند نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش یمن طراحی و ساخته شد. نام این پهپاد برگرفته از شهید «صالح الصماد» رئیس سابق شورای عالی سیاسی یمن است که در حمله هوایی پهپاد ائتلاف سعودی به شهادت رسید. این دستاورد بنا به نیاز انصارالله جهت ایجاد نوعی بازدارندگی در برابر حملات هوایی سعودی، به دست یگان پهپادی ارتش یمن طراحی و تولید شد. صماد ۳ قبل از رونمایی، موفق به اجرای ۳ حمله در خاک امارات عربی متحده شد که در جای خود شوک عجیبی را به ائتلاف سعودی وارد کرد. صماد ۳ همچنین 2 بار در حمله به آرامکو مورد استفاده قرار گرفت و هر ۲ بار به اهداف خود یعنی توقف تولید شرکت آرامکو دستیافت.
ارسال به دوستان
یادداشت
ماجرای آمریکا و پول توجیبی سازمان ملل
نوید مؤمن: رسانههای غربی از وقوع یک بحران مالی بیسابقه در سازمان ملل متحد خبر میدهند. این بحران، منجر به ریاضت اقتصادی سازمان ملل و کاهش 32 درصدی هزینههای سالانه آن شده است. بر اساس آنچه دویچهوله گزارش داده است، بیش از ۷۰ کشور از ۱۹۳ کشور عضو، در پرداختهای خود تعلل کردهاند. به عبارت گویاتر، بیش از یک میلیارد یورو از سهمیهها برای سال ۲۰۲۴ تاکنون پرداخت نشده است. حتی آمریکا که در واقع بزرگترین تامینکننده مالی سازمان ملل است، باز هم در پرداختهای خود تاخیر کرده است. در تحلیل چرایی وقوع بحران مالی در سازمان ملل متحد، ۲ نکته اساسی وجود دارد که نباید آنها را از قلم انداخت.
۱- آمریکا به تنهایی 25 درصد هزینههای سالانه سازمان ملل متحد را پرداخت میکند. اساسا محاسبه سهم کشورها از هزینههای سالانه سازمان ملل متحد بر اساس تولید ناخالص داخلی آنها انجام میشود، بنابراین بخش عمدهای از کمبود هزینههای سازمان ملل متحد معلول بیتعهدی مالی آمریکا به این مجموعه است. اما چرا این بیتعهدی صورت گرفته و نقش دولت بایدن در تحقق آن چه بوده است؟! پاسخ این سوال را باید در جنگ غزه جستوجو کرد. واقعیت امر این است که آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد به وضوح هشدارهایی را از سوی کاخ سفید درباره نحوه مواجهه با نسلکشی غزه دریافت کرده و دیگر خبری از مواضع ظاهری آقای دبیرکل در قبال این تراژدی خونبار نیست. کمیتههای اصلی و فرعی سازمان ملل متحد نیز با قطعنامههای غیرالزامآور و توصیهای خود در قبال جنگ غزه، به محافلی بیاثر در این آوردگاه دهشتناک تبدیل شدهاند. با این وجود، مقامات کاخ سفید با گروکشی مالی از سازمان ملل متحد و ایجاد خلل در روند تامین هزینهها، بیش از پیش دبیرکل و ساختار نامتوازن و عدالتگریز این مجموعه را تحت کنترل خود درآوردهاند. کار به جایی رسیده که شورای امنیت سازمان ملل متحد حتی در قبال کشته شدن دهها نیروی خود در فلسطین و بمباران عامدانه دهها مکان امن وابسته به این سازمان، قدرت محکوم کردن رژیم صهیونیستی را نداشته است.
۲- نکته دیگر معطوف به ساختاری است که پس از جنگ دوم جهانی با هدایت و مدیریت بازیگران پیروز یعنی متفقین و آمریکا شکل گرفت؛ ساختاری که نهتنها از وقوع جنگ و نسلکشی در جهان معاصر و امروز جلوگیری نکرده، بلکه به ضامنی برای مداخلهگرایی سیستماتیک غرب در معادلات داخلی کشورهای دیگر مبدل شده است. در اینجا اساسا بازیگران اصالتی ندارند و دبیران کل سازمان ملل متحد نیز بیارادهترین افراد در مواجهه با تروریسم آمریکایی- صهیونیستی محسوب میشوند. وجه اشتراک خاویر پرز دکوئیار، پطرس غالی، کوفی عنان، بانکیمون، گوترش و دیگر دبیران کل سازمان ملل، قدرت محدود و البته عدم اراده واقعی آنها در مواجهه با جریان سلطه و استعمار فرانو بوده است. نسلکشی ۴۰ هزار نفره غزه در چنین بستری رخ میدهد. اگر تصور کنیم سازمان ملل حتی در کسوت یک بازیگر حداقلی حافظ صلح وارد معادله خونین فلسطین شده و فضا را به سود منافع کودکان و زنان بیدفاع غزه تغییر میدهد، سخت در اشتباه هستیم. کار به جایی رسیده که کمکهای سازمان ملل متحد با وقاحت تمام در گذرگاه رفح ضبط میشود و تا زمانی که آمریکا و رژیم اشغالگر قدس اجازه ندهند، به ملت فلسطین نمیرسد! از زمان تاسیس سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵، ایالاتمتحده با استفاده از نفوذ خود مقر این سازمان را در نیویورک قرار داد. تامین 22 درصدی بودجه سازمان بهداشت جهانی، یونسکو و یونیسف جملگی بیانگر عمق فاجعهای است که بشریت با آن دست و پنجه نرم میکند. آیا زمانی که آمریکا 22 درصد بودجه صندوق کودکان ملل متحد (UNICEF) را تامین میکند، میتوان انتظار داشت یونیسف به سپر کودکان بیپناه غزه در مواجهه با بمبها و تسلیحات رژیم اشغالگر قدس تبدیل شود؟ کشتار علنی و هدفمند حداقل 100 هزار کودک فلسطینی در طول سالهای گذشته و اخیر، هنوز کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد را مجاب نکرده که رژیم اشغالگر قدس را در لیست ناقضان حقوق کودکان قرار دهد! آمریکا نه خود در اینجا محکوم میشود و نه اجازه محکومیت رژیم کودککش و متوحش اسرائیل را صادر میکند و دبیرکل سازمان ملل متحد ( فارغ از اینکه چه کسی باشد) نیز به این مناسبات وقیحانه تن میدهد. مگر میتوان واقعه تلخ و اسفبار خروج عربستان سعودی از لیست ناقضان حقوق کودکان (با لابیگری آمریکا و موافقت بان کیمون، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد) را از یاد برد؟ در اینجا هزاران کودک بیگناه یمنی علاوه بر بمبهای سعودی - اماراتی، قربانی ساختار و مناسبات مجموعهای شدند که قرار بود مولد صلح و آرامش در دنیای جدید باشد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|