|
روایت مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی از حراج ۲۵ آپارتمان متعلق به بازنشستگان در دولت حسن روحانی
ولنجک مفت!
گروه اجتماعی: آخرین نشست خبری مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی در دولت سیزدهم دیروز در حالی برگزار شد که وی به نوعی شاید برخلاف میل باطنیاش، وقتی با پرسشی درباره عملکرد این سازمان در زمینه واگذاری داراییها روبهرو شد، مسائلی را درباره چگونگی واگذاریها در دولت قبل مطرح کرد.
میرهاشم موسوی در خلال ارائه گزارش عملکرد خود با سوال یکی از خبرنگاران درباره واگذاری داراییها در این سازمان مواجه شد؛ سوالی که مسیر کنفرانس مطبوعاتی را تغییر داد. وی در این باره اعلام کرد: برخلاف شایعات، در این دوره حتی یک ریال از داراییهای صندوق تامین اجتماعی را واگذار نکردیم.این در حالی است که در دولت روحانی واگذاری داراییهایی را در این سازمان داشتیم که با قیمت بسیار پایین خریداری و با اقساط و تقریبا رایگان فروخته شده است. به طور مثال در یکی از پروژههای ایران سازه (از مجموعههای اقتصادی شستا) در ولنجک ۲۵ واحد مسکونی به ثمن بخس با قیمت بسیار ارزان (متری 14 تا 15 میلیون تومان) به نزدیکان واگذار شد تا کسری سازمان از بین برود، حتی در آن دوره شاهد گم شدن محصولات پتروشیمی بودیم ولی در دوره جدید ما با کمک رئیس قوه قضائیه فسادستیزی گستردهای در حوزه پتروشیمی انجام دادیم. وی درادامه این نشست اظهار کرد: در آغاز دولت سیزدهم یکی از چالشهای مهم سازمان، عرصه ناترازیها بود که ناترازی مالی و ناترازی صندوقها از مهمترین آنها به شمار میرفت که توانستیم طی این مدت ناترازیها را برطرف کنیم. وی تصریح کرد: دولت سیزدهم به عنوان خوشحسابترین دولت با سازمان تامین اجتماعی تاکنون طی این 3 سال ۲۶۰ هزار میلیارد تومان پرداخت کرده است و امسال نیز باید ۳۰ هزار میلیارد تومان دیگر طبق برنامه از ۷۰ همت بدهی موجود را بدهد. ما ۳.۵ برابر دولتهای قبل تسویه بدهی از سوی دولت سیزدهم داشتیم. موسوی اظهار کرد: به طور متوسط در دولتهای قبل ۲۰ درصد بدهیهای دولتها پرداخت شده بود و در این دولت بدهیهای ایجادی دولت به سازمان ۶۵ درصد بدهیهای ایجادی همان سال تسویه شد. وی افزود: کیفیت داراییهای واگذار شده نیز در دولت سیزدهم بهبود یافت و دیگر شرکت زیانده که دفترچه قسط ما باشد واگذار نشد. مثلا پالایشگاه امام خمینی شازند یا کشتیرانی و امثال آن موارد خوبی بود. در گذشته هپکو به عنوان شرکت زیانده واگذار شده بود که ما این شرکت را نیز در 3 سال گذشته از زیان خارج کردیم. موسوی با اشاره به توسعه پوشش بیمهای گفت: ما در حوزه افزایش ورودیها و پوشش بیمهای، ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار بیمه شده سازمان تامین اجتماعی جدید داشتیم. با این حساب ما بالغ بر ۸۰ هزار میلیارد تومان درآمد جدید در صندوق به واسطه این رشد قابل توجه بیمهشده جدید داشتیم.
* ورود تأمین اجتماعی به حوزه سرمایهگذاری اختیاری
وی تاکید کرد: درآمد ما در 6 ماهه دوم امسال بیشتر خواهد شد. این ریل که در دولت سیزدهم ایجاد شده، مسیری است که باید ادامه یابد. به لطف خدا سازمان تعهدات خود را انجام خواهد داد. موسوی در پاسخ به سوال «وطن امروز» درباره اقدامات این سازمان برای ورود به سرمایهگذاریهای اختیاری با توجه به خروج از ناترازیها و افزایش درآمدها در این سازمان گفت: پیشبینی میکنیم در نیمه دوم سال بتوانیم وارد سرمایهگذاری اختیاری و غیر دولتی شویم، چرا که برآوردها نشان میدهد درآمدهای سازمان در 6 ماهه دوم سال به ۶۵ هزار میلیارد تومان برسد، بنابراین پس از حدود 2 دهه به سمت سرمایهگذاری با انتخاب خویش خواهیم رفت تا بتوانیم از طریق خرید سهام و تقویت سرمایهگذاری که در دسترس است در این عرصه به سود بیشتر برسیم. به طور مثال سازمان هماکنون امتیاز خوبی برای سرمایهگذاری از وزارت نفت در بخش پتروپالایش اخذ کرده است.
* توصیه به دولت جدید
وی در پاسخ به دیگر سوال «وطن امروز» راجع به توصیه حضرت آقا به رئیسجمهور منتخب که فرمودند از نحوه مدیریت شهید رئیسی الگوبرداری کنید، چه توصیهای به دولت جدید برای ادامه همین مسیر با توجه به دستاوردهایی که طی 3 سال اخیر در این سازمان مطرح شد، دارید؟ اظهار داشت: رئیسجمهور منتخب جدید نیز گفته است به سیاستهای کلی رهبری عمل میکند و باید به ایشان کمک کرد و نگاهشان در حوزه درمان و دیگر حوزههای رفاهی تاکنون همراستا با سیاستهای کلی تامین اجتماعی بوده است. زمانی که فروردین سال ۱۴۰۱ سیاستهای کلی تامین اجتماعی توسط رهبر معظم انقلاب ابلاغ شد، علاوه بر اینکه رویکردهای کلان و راهبردی در این سیاستها عنوان شد
چالشهای حوزه رفاه و تامین اجتماعی نقطهزنی شد و علاوه بر نقطهزنی چالشها، راهکارهای مواجهه با این نقطهزنی در چالشها هم در این سیاستهای ابلاغی آمده است. نه تنها دولت چهاردهم، بلکه ما نیز از همین رویه استفاده کردیم و اساسا منشور اصلی اقدام ما در این دوره، بعد از ابلاغ سیاستهای کلی همین سیاستها بود. مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی تاکید کرد: باید این منشور اصلی در ادامه تحقق به عنوان سند اساسی مورد توجه قرار گیرد و اگر در این دولت و هر دولتی به سیاستهای کلی رفاه و تامین اجتماعی عمل شود قطعا وضعیت بسیار خوبی خواهد بود و آن آسایش و امنیت را که به دنبال آن هستیم خواهیم داشت. موسوی همچنین به اطرافیان رئیسجمهور منتخب توصیه کرد: بگذارید با همان آرامش و رویکرد دقیقی که ایشان در توجه به سیاستهای ابلاغی رهبر معظم انقلاب داشتند، به مسیر درستی که باید درباره این سیاستها عملی شود دست پیدا کنند و ایشان را به حاشیه نکشید.
* سن صندوق سازمان تأمین اجتماعی را 2 سال جوانتر کردیم
موسوی در ادامه با اشاره به مسائل بازنشستگان گفت: ما وام بازنشستگان را از ۷ میلیون سال ۱۴۰۰ به ۳۰ میلیون تومان افزایش دادیم که بیش از ۴ برابر است. همچنین برای رفاه حال بازنشستگان بدهی تا پایان اسفند داروخانهها را تا آخر تسویه کردیم و مبلغ زیادی باقی نمانده است. وی تصریح کرد: همچنین در حوزه سود سرمایهگذاری موجود باید بگوییم سود شستا هم ۲۸ هزار میلیارد تومان بوده که بخشی از آن به سازمان میرسد. مجمع شستا برگزار شده و سهم سود باید پرداخت شود. ۲۱ همت آن پرداخت شده و باقی آن (حدود ۶ همت) باید امسال پرداخت شود. موسوی بیان کرد: ما سن صندوق سازمان تامین اجتماعی را 2 سال جوانتر کردیم. در این دوره برخلاف شایعات حتی یک ریال از داراییهای صندوق تامین اجتماعی را واگذار نکردیم و درآمد حاصل از فروش اموال نداشتیم. تنها در سال ۱۴۰۰ حدود ۵ هزار میلیارد تومان با تاپیکو جابهجایی دارایی داشتیم که چیزی فروخته نشده است.
وی درباره متناسبسازی اظهار کرد: آخرین جملهای که از شهید رئیسی شنیدم در همین بحث متناسبسازی این بود که گفتند هر چه میتوانید به بازنشستگان برسید. مجلس محترم نیز به کمک بازنشستگان آمد و چون یک ماه قبل از انتخابات قانون برنامه هفتم ابلاغ شد، 3 میلیون تومان علیالحساب در آستانه انتخابات پرداخت شد. ما باید ۱۲ هزار و ۶۰۰ میلیارد تومان پرداخت انجام میدادیم که بسیار دشوار بود اما آن را انجام دادیم. ما طبق قانون بودجه این کار را انجام دادیم. بازنشستگان هم نگران نباشند چون متناسبسازی تکلیف قانونی سازمان تامین اجتماعی است و مصوب شده و اجرا میشود؛ مبالغ متناسبسازی از سایر سطوح بازنشستگان انجام شده و درباره حداقلبگیرها تحت عنوان کمک معیشتی پرداخت شده است. موسوی با تاکید بر اینکه در این دوره اگر در آستانه انتخابات علیالحساب متناسبسازی نمیدادیم متهم به ترک فعل میشدیم، بیان کرد: ما باید در حوزه خدمات الکترونیک به سمت نظام یکپارچه الکترونیک خدمات غیرحضوری برویم. ما همچنین صندوق کمک به بیماران صعبالعلاج و کودکان زیر 7 سال را نیز تاسیس کردیم تا هزینههای کمرشکن به خانوادهها وارد نشود. وی با اشاره به احیای واحدهای تولیدی و کمک آنها به سازمان تامین اجتماعی اظهار کرد: بیش از ۸ هزار واحد تولیدی در دولت سیزدهم احیا شد که همین روند حفظ تولید به کمک حفظ منابع حق بیمهپردازی سازمان آمد. موسوی با اشاره به اینکه عدد متناسبسازی ۲۵ درصد باقیمانده سال ۱۳۹۹ مبلغ قابل توجهی نیست، گفت: قرار بر این بود که برای حداقلبگیر ۱۰۰ درصد زمان برقراری و برای سایر سطوح ۷۵ درصد زمان برقراری باشد که ۲۵ درصد باقیمانده عطف به ماسبق آن 2 سال نمیشود اما ما بعد از آن 2 سال را دادیم. مبالغ متناسبسازی از سایر سطوح بازنشستگان انجام شده و درباره حداقلبگیرها تحت عنوان کمک معیشتی پرداخت شده است.
ارسال به دوستان
۷۹ ضربه وزارت اطلاعات در رویارویی مستقیم با تروریستها در 45 روز دستگیری طراح عملیات تروریستی کرمان
ضربهکاری به تکفیریها
گروه سیاسی: وزارت اطلاعات در بیانیهای اعلام کرد واحد ضدتروریسم این وزارتخانه از اول خرداد تا ۱۵ تیر، در رویارویی مستقیم، ۷۹ ضربه به تروریستها وارد کرده است.
این بیانیه همچنین از دستگیری «عبدالله کویته» طراح عملیات تروریستی کرمان خبر داده است؛ کسی که از عناصر اصلی طراح و هادی خونبارترین حادثه تروریستی کشورمان بوده است؛ واقعهای غمبار که 13 دی سال گذشته (1402) رخ داد و با حدود 100 شهید و دهها مجروح، افکار عمومی کشورمان را بشدت جریحهدار کرد.
حادثه کرمان در حالی اتفاق افتاد که عده زیادی از مردم کشورمان و همچنین تعدادی از دوستداران خارجی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در چهارمین سالگرد شهادت او، خود را به کرمان رسانده بودند. در مسیر راهپیمایی مردم به سمت مزار ایشان بود که طی 2 مرحله انفجارهایی رخ داد. نخستین انفجار ساعت ۱۴:۵۰ به وقوع پیوست که بر اثر آن دهها نفر زخمی و تعدادی به شهادت رسیدند. ساعت ۱۵:۱۷ نیز در حالی که مردم و نیروهای امدادی در حال کمک به آسیبدیدگان و انتقال جانباختگان بودند، انفجار دوم با شدت بیشتری به وقوع پیوست که در مجموع منجر به شهادت 97 انسان بیگناه شد.
حالا وزارت اطلاعات در بیانیه خود از دستگیری طراح عملیات تروریستی کرمان خبر داده است؛ تروریستی به نام «عبدالله کویته» که در بیانیه وزارت اطلاعات درباره او آمده است: «از مهمترین دستاوردهای اخیر، دستیابی و انتقال یکی از عناصر اصلی طراح و هادی عملیات تروریستی کرمان به نام «عبدالله کویته» به داخل کشور بود. اطلاعات دریافتی از این تروریست در کشف بسیاری از توطئههای تکفیریها، شناسایی دیگر عناصر اصلی و اماکن اختفای آنها در منطقه، نقش بسزایی ایفا کرده و همچنان مورد بهرهبرداری است اما این پایان پیگیریهای مربوط به فاجعه تروریستی کرمان نیست و آن پرونده همچنان مفتوح است».
دقایقی پس از انتشار بیانیه وزارت اطلاعات در حالی که هنوز اطلاعات تکمیلی درباره ماهیت این تروریست منتشر نشده بود، تصاویری از عبدالله کویته در اختیار رسانهها قرار گرفت. یکی از این تصاویر کویته را در حالتی نشان میدهد که مشغول کار با سلاح کمری کلت است، همزمان یک سلاح خودکار (کلاشنیکف) پشت سر او دیده میشود. تقریبا در همان شکل و شمایلی که تروریستهای تکفیری عکسهای یادگاریشان را ثبت میکنند! در تصویر دیگر کویته را در حالی میبینیم که با دستها و چشمهای بسته از یک هواپیما پیاده شده و در اختیار ماموران امنیتی قرار دارد. این تصویر از پایان شرارتهای تروریستی خبر میدهد که به همراه دیگر همکارانش، 97 انسان بیگناه را به شهادت رساندند. پایان شرارتهای کویته اما شروع مرحلهای نو برای نیروهای امنیتی کشورمان است؛ طبق بیانیه وزارت اطلاعات دستگیری او «پایان پیگیریهای مربوط به فاجعه تروریستی کرمان نیست و آن پرونده همچنان مفتوح است».
* یک ماه و نیم عملیات
نکته حائز اهمیت دیگر در بیانیه وزارت اطلاعات اینجاست که 79 ضربه به تروریستها در فاصله زمانی یک ماه و نیمه وارد شده است. این فاصله زمانی از یک روز پس از اعلام شهادت آیتالله سیدابراهیم رئیسی و همراهانش در سانحه سقوط بالگرد شهدای خدمت (31 اردیبهشت) شروع میشود و تا روز برگزاری دومین مرحله انتخابات ریاستجمهوری در 15 تیر 1403 را شامل میشود. یعنی طی 45 روز که کشور از وجود رئیسجمهور محروم بود و طبق قانون باید ظرف حداکثر 50 روز رئیسجمهور جدید انتخاب میشد، تروریستها درصدد برآمده بودند از تب و تاب کشور برای رقابتهای انتخاباتی استفاده کنند و به ملت ایران ضربه بزنند.
تجربه نشان داده است هر گاه کشورمان در بزنگاههای مهم تاریخی قرار گرفته است، دشمنان سعی کردهاند به مردم ایران ضربه بزنند. برگزاری انتخابات از جمله رویدادهای مهم است که همواره خطر عملیات تروریستی طی آن جدی گرفته میشود. چنانکه در نخستین مرحله از انتخابات چهاردهمین دوره ریاستجمهوری نیز «شنبه ۹ تیر ۱۴۰۳» افراد مسلح جهت ربودن صندوق آرای منطقه «جکیگور» در جنوب استان سیستانوبلوچستان به خودروی عوامل اجرایی و انتظامی صندوق اخذ رای از چند جهت تیراندازی کردند و 2 نفر از ماموران به نامهای سرباز وظیفه «فرهاد جلیل» و گروهبان یکم مرزبانی «ابراهیم مرمزی» نیز در این درگیری به شهادت رسیدند.
حادثه جکیگور صرفا یکی از حوادثی بود که تروریستها قصد داشتند در ایام انتخابات اخیر رقم بزنند اما 79 ضربه مستقیمی که از ماموران امنیتی و سربازان گمنام امام زمان(عج) دریافت کردند، آنها را در این مسیر ناکام گذاشت.
* 17 هزار شهید ترور
ایران اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون بیش از 17 هزار شهید ترور تقدیم کرده است. از این حیث ایران از بزرگترین قربانیان تروریسم در جهان به شمار میرود. تنها 72 روز از پیروزی انقلاب میگذشت که سپهبد قرنی رئیس ستاد کل ارتش در سوم اردیبهشت 1358 توسط گروهک فرقان ترور شد. ترور شهید قرنی نخستین عملیات تروریستی در ایران پس از پیروزی انقلاب بود.
از همان زمان دشمنان خط کثیف ترور را در ایران در پیش گرفتند و در مقاطع مختلف ترورها و حوادث تروریستی با فراز و فرودهای مختلفی ادامه داشت و در نهایت از زمان استقرار نظام اسلامی تاکنون بیش از 17 هزار شهروند ایرانی در حوادث تروریستی به شهادت رسیدهاند که حداقل 12 هزار تن از آنها توسط سازمان مجاهدین خلق (منافقین) ترور شدهاند.
طی گذشت 45 سال از عمر نظام اسلامی، گروهکهایی چون فرقان، منافقین، تروریستهای جداییطلب کومله، دموکرات، رزگاری، گروهکهای سلفی و تکفیری چون جیشالظلم و جندالشیطان و... هر کدام سهمی در ترور مردم کشورمان داشتهاند.
در ترورهای کور سال 1360 که عمدتا توسط سازمان منافقین و سپس دیگر گروههای تروریستی انجام شد 1969 شهید از مردم کشورمان تقدیم شد. بمبگذاری سال 1373 در حرم امام رضا(ع) توسط منافقین با 26 شهید، بمبگذاری حسینیه شیراز با 14 شهید در سال 1387، بمبگذاری در مهاباد در سال 1389 با 12 شهید، حملات داعش در تهران در سال 96 با 19 شهید، حمله به رژه نظامی در سال 97 در اهواز با 25 شهید، حمله به حرم شاهچراغ در سال 1401 با 13 شهید و بمبگذاری سال گذشته در کرمان با 97 شهید از جمله حوادث خونین تروریستی در ایران هستند.
مرور حوادث تروریستی نشان میدهد حداقل از بعد دهه 80 و همزمان با به وجود آمدن پدیده داعش، گروهکهای تکفیری نقش عمدهتری در عملیات تروریستی کشورمان ایفا کردهاند و سپس گروهکهای جداییطلب نیز در مجاورت مرزها اقدامات مجرمانه خود را انجام دادهاند.
بر همین اساس در بخشی از بیانیه وزارت اطلاعات آمده است: «گروهکهای تجزیهطلب مستقر در اقلیم کردستان عراق هم با نیت سوءاستفاده از شرایط موجود میخواستند با ارسال یک محموله نظامی نیمهسنگین از طریق مرزهای شمال غرب کشور مرتکب اقداماتی تروریستی شوند».
***
در بخشی از متن بیانیه وزارت اطلاعات آمده است: واحد ضدتروریسم این وزارتخانه از اول خرداد تا ۱۵ تیر، ۷۹ ضربه به تروریستها در رویارویی مستقیم با آنها داشته است. این تروریستها میخواستند در استانهای تهران، البرز، قزوین، خراسان رضوی، فارس، سیستانوبلوچستان، هرمزگان و بوشهر پس از حادثه پرواز اردیبهشت رئیسجمهور شهید و همراهانش همزمان با برگزاری 2 دور انتخابات ریاستجمهوری اقدامات تروریستی انجام دهند. در رویاروییها دهها نفر از عناصر تروریست و پشتیبانان آنها دستگیر، ۵۶۰ قبضه انواع سلاح جنگی، حدود ۴۲ هزار فشنگ جنگی و ۹ بمب آماده کشف و خنثی شده است. در این مجموعه عملیاتها، تعدادی از عناصر تروریست پیش از ورود به کشور در نوار مرزهای شرقی در کمین گرفتار و به هلاکت رسیدند و برخی بازداشت شدند.
بیانیه وزارت اطلاعات همچنین میافزاید: در این میان، گروهکهای تجزیهطلب مستقر در اقلیم کردستان عراق هم با نیت سوءاستفاده از شرایط موجود میخواستند با ارسال یک محموله نظامی نیمه سنگین از طریق مرزهای شمال غرب کشور مرتکب اقداماتی تروریستی شوند اما در کمین گرفتار و پس از درگیری مسلحانه و تبادل آتش، کل محموله به صورت سالم در اختیار نیروهای وزارت اطلاعات قرار گرفت.
وزارت اطلاعات در ادامه عنوان کرد: ۶ هسته عملیاتی متصل به منافقین هم مورد ضربه قرار گرفت و تمام عناصر فعال در آن هستهها بازداشت شدند. علاوه بر آن 2 خانه تیمی و کارگاههای تولید پرتابگرهای دستساز نیز کشف و ضبط شد.
طبق آنچه وزارت اطلاعات در بیانیه خود آورده، از مهمترین دستاوردهای اخیر این وزارتخانه، دستیابی و انتقال یکی از عناصر اصلی طراح و هادی عملیات تروریستی کرمان به نام «عبدالله کویته» به داخل کشور بود.
اطلاعات دریافتی از این تروریست در کشف بسیاری از توطئههای تکفیریها، شناسایی دیگر عناصر اصلی و اماکن اختفای آنها در منطقه نقش بسزایی ایفا کرده و همچنان مورد بهرهبرداری است.
وزارت اطلاعات در پایان بیانیه خود از مردم خواست در آستانه عاشورای حسینی با حفظ هوشیاری کامل هرگونه تحرکات مشکوک بویژه در مجالس و مناسبتهای تاسوعا و عاشورا را به ستاد خبری وزارت اطلاعات به شماره ۱۱۳ گزارش
دهند.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از تسویه 4 میلیارد دلار بدهی خارجی دولت روحانی در دولت شهید رئیسی گزارش میدهد
دولت بیمنت
گروه اقتصادی: دولت سیزدهم در 1000 روز فعالیت خود توانست بدهیهای خارجی را به حداقل ممکن برساند. از این رو جذب سرمایهگذاری خارجی بهبود یافت، چراکه سرمایهگذاران دیگر نگران نبودند که دولت بدهکار برای جبران کسری بودجه، بر آنها فشار مالیاتی تحمیل کند. بر مبنای همین بسترسازی رشد اقتصادی در کشور نیز افزایش یافته است و موسسههای مالی بینالمللی نیز این موضوع را تایید کردهاند.
آمار بانک مرکزی نشان میدهد بدهیهای خارجی ایران در دولت سیزدهم نزدیک به ۴ میلیارد دلار کاهش یافت، به طوری که بدهی خارجی ایران که در پایان سال ۱۳۹۹ حدود ۹ میلیارد و ۱۴۲ میلیون دلار بود، در پایان خردادماه ۱۴۰۰ به 8.7 میلیارد دلار رسید. رقم بدهیهای خارجی ایران در آذرماه ۱۴۰۲ نیز به ۵ میلیارد و ۱۴۲ میلیون دلار کاهش یافت.
پس از اینکه بخشی از بدهیهای خارجی ایران در دولت سیزدهم پرداخت شد، بدهی خارجی کشور به کمترین رقم در ۳ دهه اخیر رسید. با توجه به اینکه بدهیهای خارجی، کسری بودجه و صادرات بر رشد اقتصادی ایران تاثیر دارند، از این رو اقدامات ۳ سال اخیر در راستای کاهش بدهیهای خارجی گامی در جهت رشد اقتصادی محسوب میشود.
در پایان سال ۱۴۰۰ که مصادف با فعالیت دولت سیزدهم بود، بدهی خارجی دولت به ۸ میلیارد و ۶۷۵ میلیون دلار رسید و این دولت توانست ۴۶۷ میلیون دلار از این بدهی را پرداخت کند. البته باید گفت این آغاز راه بود و سال ۱۴۰۱ دولت سیزدهم موفق شد ۲ میلیارد و ۳۹۳ میلیون دلار دیگر از بدهیها به کشورهای خارجی را نیز پرداخت کند. این بالاترین میزان پرداخت بدهی در ۱۰ سال اخیر بود.
* اثر منفی بدهیها بر رشد اقتصادی
پژوهشهای اقتصادی تاکید دارند بدهیهای خارجی و کسری بودجه اثر منفی بر رشد اقتصادی ایران دارند. هرچند برخی کارشناسان استدلال میکنند کشورهای توسعهیافته بدهی خارجی بالایی دارند اما از آنجا که این کشورها تراز تجاری مثبت بالایی نیز دارند این بدهی در اقتصاد آنها تاثیر منفی ندارد اما اقتصاد ایران به دلیل تراز تجاری منفی در صورتی که با بدهیهای خارجی بلندمدت مواجه شود با افت رشد اقتصادی هم مواجه خواهد شد.
به دلیل اقدامات 3 سال اخیر و کاهش بدهیهای خارجی، امسال بانک جهانی ادامه رشد اقتصادی بالای 3.5 درصدی را برای سال 1403 در کشور ما پیش بینی کرده است. به دلیل فعالیتهای مثبت دولت سیزدهم امروز دولت چهاردهم با کمترین میزان بدهی خارجی مدیریت کشور را به عهده میگیرد، از این رو دست دولت جدید برای تخصیص ارزهای صادراتی و تنظیم بازار داخلی، همچنین تخصیص ارز برای نوسازی صنعت باز است. این سیاست مرهون خدمات دولت سیزدهم است که با افزایش درآمد ارزی کشور، اقدام به تسویه بدهیها کرد. این بدهیهای خارجی کشور در دولت قبل شامل وامهای دریافتی از بانکهای خصوصی خارجی و موسسههای مالی بینالمللی مانند بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول است.
* کاهش سهم بدهی دولت سیزدهم از پایه پولی
سید سیداحسان خاندوزی، وزیر اقتصاد پیش از این با اشاره به اینکه نسبت بدهی به جیدیپی ایران ۲۹ درصد است، گفته: «در بسیاری از کشورها نسبت بدهی به جیدیپی خیلی بالاست، به طوری که این نسبت در کشورهای همسایه مانند قطر ۴۷ درصد، در عراق ۴۳ درصد، در امارات ۳۸ درصد، در ترکیه ۳۲ درصد و در عربستان ۳۰ درصد است.
پایه پولی به داراییهای خارجی، بدهی دولت به بانکها و... ربط دارد. سهم بدهی دولت سیزدهم از پایه پولی به کمی بیش از ۳ درصد رسیده است، در حالی که این نسبت بدهی به پایه پولی برای آمریکا ۶۹ درصد، در ایتالیا بالای ۱۰۰ درصد و در ژاپن ۷۶ درصد است. نسبت بدهی خارجی الجزایر به تولید ناخالص داخلی این کشور 1.5 درصد است که کمترین رقم در منطقه است و پس از آن ایران با نسبت بدهی خارجی 3.1 درصدی به تولید ناخالص داخلی در رتبه دوم قرار گرفته است. ترکمنستان با نسبت بدهی خارجی 5.2 درصدی به تولید ناخالص داخلی در رتبه سوم منطقه قرار گرفته است.
در این میان بحرین بدهکارترین کشور منطقه شناخته شده است. نسبت بدهی ناخالص خارجی بحرین به تولید ناخالص داخلی این کشور در سال ۲۰۲۲ بالغ بر 197.1 درصد بوده که بیشتر از هر کشوری در منطقه است.
* بدهی ایران کمتر از متوسط بدهی کشورهای منطقه
متوسط بدهی کشورهای منطقه به کل تولید ناخالص داخلی آنها در سال میلادی گذشته 47.3 درصد برآورد شده است. بدهی ایران نسبت به متوسط منطقهای بسیار ناچیز و در حد یکپانزدهم است. کشورهایی مثل عربستان، امارات، مصر، عراق و قطر با فاصله بسیار زیاد نسبت به ایران از نظر بدهی خارجی قرار دارند. بر اساس این گزارش با روی کار آمدن دولت سیزدهم، بدهی خارجی ایران کاهش قابل ملاحظهای داشته است. سال ۲۰۲۰ نسبت بدهی خارجی ایران به تولید ناخالص داخلی 5.1 درصد بود. این رقم در سال اول دولت سیزدهم به 3.1 درصد رسید. سال ۲۰۲۲ نیز بدهی خارجی ایران نسبت به سال ۲۰۲۰ کاهش ۴۰ درصدی داشته است.
متوسط نسبت بدهی خارجی ایران به تولید ناخالص داخلی در بازه ۲۰ ساله ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۹ نیز 5.5 درصد بوده است. صندوق بینالمللی پول پیشبینی کرده بدهی خارجی ایران در سال جاری نیز کاهش یابد و به 2.9 درصد تولید ناخالص داخلی برسد.
این عدد نشان میدهد ۳ درصد پایه پولی کشور بدهی دولت به بانک مرکزی است. به این معنا که در ایران عمده طلب بانک مرکزی از بانکهاست و بدهی دولت به بانک مرکزی بسیار کاهش یافته است. نتایج پژوهش نشان داده در بلندمدت بدهی خارجی بالا اثر منفی بر رشد اقتصادی دارد. تا قبل از دولت سیزدهم ارتباط ایران با تمام بانکها و نهادهای توسعهای جهان قطع شده بود، چرا که قبلا وامهای کلانی دریافت شده بود. از طرف دیگر تحریمها نیز وجود داشت که ادامه مسیر بازپرداخت این تسهیلات را با چالش روبهرو کرده بود. در دولت سیزدهم در گام اول مطالبات این نهادها از جمله بدهی به بانک توسعه اسلامیتسویه شد.
* سیاست متفاوت دولت سیزدهم نسبت به کشورهای تورمزا
با افزایش بدهیهای دولت به بانک مرکزی، سیاست پولی به صورت درونزا و همجهت با سیاست مالی اعمال میشود، در نتیجه کارکرد سیاستهای پولی مختل و از اهداف تعریفشده برای آن منحرف میشود. این وضعیت پیامدهای نامطلوبی در فضای اقتصاد کلان میتواند به دنبال داشته باشد. از این رو بررسی پیامدهای اقتصاد کلان بدهی دولت به بانک مرکزی در ایران نشان میدهد افزایش بدهی دولت به بانک مرکزی تاثیر معناداری بر نسبت تقاضای کل برای سرمایهگذاری دارد، همچنین به صورت معناداری سطح عمومیقیمتها را طی ۸ سال دولت یازدهم و دوازدهم افزایش داد. همچنین در بلندمدت حدود ۱۰ درصد تغییرات سطح عمومیقیمتها و حدود ۱۰ درصد تغییرات جیدیپی به ازای نیروی کار شاغل به بدهی دولت مربوط است. این نتایج نشان میدهد نظریه مالی سطح قیمتها در مورد اقتصاد ایران موثر است.
با توجه به اینکه کشورهای در حال توسعه با محدودیت منابع مواجه هستند، از این رو برای جبران کسری بودجه به وام خارجی متکی میشوند اما در صورتی که استفاده بهینه از سرمایه استقراضشده انجام نشود، دستیابی به توسعه اقتصادی محقق نمیشود. در این مسیر فقط کشورهایی که برنامه توسعه مناسبی داشته باشند میتوانند حداکثر استفاده را از این منابع ببرند. کارشناسان بر این عقیدهاند اگر کشوری اعتبارات استقراضی خود را در راستای سرمایهگذاریهای مولد استفاده کند، میتواند بازپرداخت بدهیهای خود را بهموقع داشته باشد اما در دولتهای یازدهم و دوازدهم این اعتبارات خارجی برای اجرای پروژهها به کار گرفته نشد.
بسیاری از کشورهای در حال توسعه به میزان قابل توجهی وام خارجی دارند به همین دلیل است که با تورم بالا روبهرو میشوند. از طرف دیگر بسیاری از تحلیلگران این کشورها نگران این هستند که حجم بالای استقراض، رشد اقتصادی را کُند کند. زمانی که حجم استفاده از استقراضهای خارجی بالا میرود، سرمایهگذاران پیشبینی میکنند در آینده، دولت برای بازپرداخت بدهیهای خارجی خود نرخهای مالیاتی را بالا ببرد که این مساله موجب کاهش سرمایهگذاری خارجی و به تبع آن کاهش رشد اقتصادی خواهد شد. در یک دهه گذشته مهمترین عملی که منجر به کاهش سرمایهگذاری خارجی در ایران شد، همین افزایش بدهیهای دولت و محدودیت تحریمها بود. در ۳ سال اخیر روند جذب سرمایهگذاری خارجی بهبود یافته است، چرا که گزارش موسسههای مالی نشان میدهد تحریمهای غرب علیه ایران ناکارآمد شده است. از طرف دیگر دولت سیزدهم توانسته بدهیهای خارجی را به حداقل ممکن برساند.
ارسال به دوستان
اعتراض هواداران پرسپولیس به عملکرد ضعیف مدیریت باشگاه در فصل نقلوانتقالات
پرسپولیس آب رفت
باربد بهراد: روز گذشته عدهای از هواداران پرسپولیس مقابل ساختمان باشگاه دست به تجمع زدند تا صدای اعتراض خود را به گوش مدیران این تیم برسانند.
این روزها هواداران پرسپولیس بشدت کلافه و سردرگمند. ناباورانه ۳ ستاره را قطعی از دست دادهاند و اگر رای کمیته تعیین وضعیت به ضررشان باشد، باید بیرانوند را هم به جمع مهدی ترابی، دانیال اسماعیلیفر و عبدالکریم حسن اضافه کرد؛ این کابوسی است که هواداران در میانه بیداری روز تجربهاش میکنند. رقبا بدون ترمز در حال خرید هستند اما هوادار تیم قهرمان، بعد از چند هفته میبیند فلان بازیکن که رسما چندبار با صدای بلند اعتراف کرد پرسپولیسی است و آرزوی بازی در این تیم را دارد، عوض تهران سر از شهر دیگری درمیآورد!
در چنین روزهایی باید به جای خالی یک سرمربی تراز ایرانی که از تیم خودش شناخت کافی دارد اشاره کنیم. در اینکه صفرهای قرارداد تعیینکنندهترین فاکتور در هر انتقالی است، بحثی نیست اما باید پذیرفت ضمانت سرمربی، یک تنه به اندازه چند میلیارد تومان ارزش و اعتبار دارد. فصل گذشته و حتی فصول قبلتر، گلمحمدی شخصا با بازیکنان مورد نظر باشگاه تماس میگرفت و از برنامههایش در استفاده از آنها میگفت. اگر امروز یک مربی ایرانی در راس کار بود، بدون شک راضی کردن بازیکنی مثل لیموچی که دیروز به سپاهان رفت، به مراتب سادهتر بود. به پدیده آلومینیوم وقتی میگویند مورایس روی او نظر ویژهای دارد، خیالش از ثابت بودن و مهمتر از آن از نقش کلیدیاش در تیم مطمئن میشود. در اینکه دست آخر پرسپولیس مجبور است لیستش را پر کند، تردیدی نیست. در اینکه پرسپولیس بازیکن میخرد، هیچ ابهامی وجود ندارد اما به چه قیمتی و چه بازیکنانی؟ پدیده ۲۴ ساله و آیندهدار یا بازیکن ۳۲ ساله و در پایان فوتبال؟ جذب بازیکن افت کرده و در انتهای راه، هنر نیست، این خرید آینده است که هنر میخواهد. سوالات بیپاسخ فراوانی باقی مانده و هیچکس پاسخگوی آنها نیست. برای درک شور شدن آش همین بس که پرسپولیس توانایی راضی کردن بازیکنان نیمکتنشینش را هم ندارد! اگر این مصیبت نیست پس چه نام دارد؟ اگر این فاجعه نیست، پس چیست؟
فلسفه مدیریت پرسپولیس تکراری و لوث شده است. اینکه مدیریت میگوید آنها (بازیکنان) مجبورند دست آخر با رقم ما راه بیایند، بهایش از دست دادن بازیکنان شاخص لیست اصلی است و در پایان باید پول بیشتری برای بازیکن لیست ثانی داد؛ همان سناریویی که برای اوسمار رخ داد. اواسط نیمفصل دوم مشخص بود این مربی شکل و نوع بازی پرسپولیس را دگرگون کرده و حتی اگر قهرمان هم نمیکرد، سزاوار تمدید بود اما متاسفانه باشگاه آن را مرتب به تعویق انداخت و تنها به خاطر ۵۰ هزار دلار شروع به چانهزنی کرد. مدیر خوب، مدیری است که اجازه ندهد مربی قهرمان بدون امضای پیشقرارداد تهران را به سوی برزیل ترک کند. اوسمار ویرا به خاطر ۱۰۰ هزار دلار ۱۵ هزار کیلومتر از خانه دور شد، چطور انتظار دارید او برای ۲۰۰ هزار دلار بیشتر تهران را به مقصد بانکوک ترک نکند؟ همان ۲۰۰ هزار دلار بیشتر، کلید بقای اوسمار بود؛ نه بیماری همسرش و نه دوری از خانواده... همه میدانستیم این توجیهات یعنی پیچاندن محترمانه. در اینکه ترابی و اسماعیلیفر محق هستند به واسطه وضعیت غیر قابل پیشبینی اقتصادی جامعه و همچنین سنشان به پیشنهاد بالاتر بله بگویند، هیچ حرجی نیست اما مدیر تراز آن فردی است که از ۳ ماه قبل فکر علاج واقعه باشد. بازیکنانی مثل اسلامی، لیموچی و... بودند که براحتی میشد قبل از پایان لیگ یا با آنها قرارداد امضا کرد یا با باشگاهشان به یک توافق خوب رسید اما متاسفانه آنقدر دیر عمل کردند که آلومینیوم به عدد ۳۰ میلیارد تومان رسید. مدیریت بحران یعنی همین، اگرنه هزینه کردن را هر مدیری بلد است!
* از چاله به چاه
خواستم برای هواداران پرسپولیس بنویسم «زنگ خطر» به صدا در آمده اما دیدم دیر زمانی است که آنها در قلب خطر زیست میکنند. قصد هشدار برای بیدارباششان را داشتم که دیدم بیمار را بیهوش کردهاند به بهانه جراحی بزرگ برای لیگ نخبگان آسیا اما این نعش نیمهجان اگر به هوش هم بیاید، توانایی راه رفتن معمولی در لیگ «خلیجفارس» را هم ندارد، چه رسد به دویدن و شاخ به شاخ با غولهای آن سوی «خلیجفارس». هر چه بنویسیم در این مورد حقیقتا تکرار مکررات است. هر حرفی بزنیم کنار هم قرار دادن کلمات تکراری است که پیشتر صدباره قطار شدند کنار هم. «همه» دیگر همه «چیز» را میدانند، نه از چشم «رقیب» دور مانده، نه از «دیدگان» دور و بریهای خودی. حرف تازهای نمانده جز همان گله تکراری؛ این حق هواداران پرسپولیس نیست. خصوصیسازی مسؤول گسیل «چاله به چاه» بود با واگذاری اجباری اما به غایت غیرمتعهدانه انجامش داد.
خدا پدر بانک شهر را بیامرزد که کنار طبیعت، کمی طبیعی کار کردند و خرده کمکی را ارزانی این تیم کردند، آن یکی بانکها که انگار نه انگار! شهامت «نه» گفتن به پروژه سازمان خصوصیسازی را نداشتند و قطعا با تغییر دولت و روی کار آمدن کابینه جدید، زبان پنهان شده در کام را بیرون میآورند و میگویند نمیخواهیم! مگر زور است. باور ندارید تنها چند ماه صبر کنید. البته وضعیت استقلال کمی بهتر است. دستکم هلدینگ خلیجفارس، مسؤولیت را پذیرفته که مالک است. البته چون آنها هم تمام دولتی به حساب میآیند، با تغییرات وسیع در مدیران بالادستی مواجه خواهند شد و بعدش مشخص نیست مدیر بعدی اصلا علاقهای به فوتبال دارد یا نه؟ چه کلاهی برداشتند از سر سرخابیها، اصلا کلاه نبود این، رسما «گونی» بود. روزهای بسیار نگرانکنندهای برای 2 باشگاه بزرگ پایتخت پیش رو است. کاش عوض این واگذاری صوری و تمام خصولتی، یک بار برای همیشه مشکل حق پخش حل میشد تا سیما مجبور شود برای پخش ۵۸ بازی استقلال و پرسپولیس در طول لیگ، رقم واقعی را به آنها پرداخت کند.
***
دنده معکوس درویش در فصل نقلوانتقالات پرسپولیس!
عملکرد ضعیف باشگاه پرسپولیس تا اینجا در فصل نقلوانتقالات باعث شده صدای اعتراض هواداران این تیم بیشتر از هر زمانی به گوش برسد. با وجود گذشت نزدیک به 3 هفته از آغاز رسمی نقلوانتقالات اما باشگاه پرسپولیس فقط توانسته قرارداد چند بازیکن سابق خود را تمدید کند. این مساله باعث نگرانی هواداران پرسپولیس شده و آنها معتقدند تیمی که قرار است در لیگ نخبگان حاضر شود و همچنین در لیگ برتر به دفاع از عنوان قهرمانی خود بپردازد، با این شرایط قطعاً به مشکل خواهد خورد. از طرف دیگر باشگاه پرسپولیس تا این لحظه هنوز نتوانسته با بازیکنان مد نظرش قرارداد ببندد و در آخرین مورد مهدی لیموچی، ستاره فصل گذشته تیم آلومینیوم اراک با قراردادی 3 ساله به تیم سپاهان پیوست تا باشگاه پرسپولیس دستش از این بازیکن کوتاه بماند. رضا درویش، مدیرعامل باشگاه پرسپولیس که در این مدت از سوی هواداران تیمش تحت فشار بوده به جای جذب بازیکنان جدید و تقویت این تیم، در اقدامی عجیب به تغییر در کادر پزشکی پرسپولیس پرداخت و در حالی که پرسپولیس نیاز به تقویت اسکواد خود داشت، وی کادر پزشکی را تغییر داد! حالا با این شرایط باشگاه پرسپولیس قطعاً روزهای سختی در پیش خواهد داشت و رضا درویش و حسین بادامکی، مدیر و معاون این باشگاه کار سختی خواهند داشت و برای تقویت لیست سرخپوشان باید اقدام به جذب ستارههای نامدار کنند. در حال حاضر سپاهان عملکرد خوبی در نقلوانتقالات داشته و باشگاه استقلال هم اقداماتی در این باره انجام داده است. تیم تراکتور هم با جذب چند بازیکن سابق پرسپولیس نسبت به تقویت خود عمل کرده و سرخپوشان تهرانی هستند که تا این لحظه اقدام خاصی جز از دست دادن ستارههای خود انجام ندادهاند تا به نوعی با دنده معکوس در فصل نقلوانتقالات پیش بروند!
ارسال به دوستان
2 نکته در باب قیام سیدالشهدا(ع) در امتداد تاریخ
بهرههای اینزمانی عاشورا
* عاشورا فراتر از شور و شعور
حبیبالله بابایی*: یکی از نکتههای بسیار مهمی که در موضوع عاشورا ضرورت دارد درباره آن فکر کنیم، بهرههای اینزمانی عاشوراست؛ اینکه اساسا فکر درباره عاشورا و برگزاری روضهها و مراسمات محرم چه آوردههای اینزمانی دارد و برای امروز و انسان معاصر چه فایده و سودی خواهد داشت. بنده در این باره به 2 نکته اشاره میکنم.
نکته اول موضوع «ثارالله» و خون خداست که درباره فهم معنای ثارالله و درسهایی که میشود از این انتساب خون به خدا گرفت، نکاتی عرض خواهم کرد. نکته دوم هم مساله شهادت، شهید و فرهنگ شهادت در میان مسلمانان بویژه در مکتب اهل بیت و شیعیان است.
1- درباره خون خدا نکات بسیار مهمی وجود دارد. حدیث قرب نوافل و قرب فرائض اساسا تحلیل خون خدا را به چه شکل مشخص میکند و نسبت بین افعال بشری و حالات بشری و حالات الهی و نسبت بین انسان و خدا چگونه است؟
اینجا نکتهای که میخواهم اشاره کنم این است که ما رفتارهایی داریم که در ادبیات دینی و ادبیات قرآنی، به عنوان رفتارهای فیسبیلالله و برخی به عنوان رفتارهای فیالله مطرح است.
آنجا که کنشهای ما نه فقط فیسبیلالله بلکه یک مرتبه ترقی پیدا میکند و برای خود خدا و فیالله است، حالات انسانی منتسب به خداوند میشود و اینجا دست و چشم و قلب و روح و خون فرد، خدایی میشود.
این بحث آنجا اهمیت پیدا میکند که هرقدر بتوانیم از مسیر فیسبیلالله در رفتارهای روزمره خود به سمت رفتارهای فیالله و رفتارهایی که لوجهالله اتفاق میافتد حرکت کنیم، ماندگاری رفتارهای ما و اثرگذاری رفتارهای ما و برکتی که از ناحیه گفتهها و کردههای ما اتفاق میافتد به مراتب بیشتر خواهد بود. این وابسته به میزان خلوصی خواهد بود که افراد در زیست روزانه خود میتوانند داشته باشند.
ذیل بحث ثارالله 3 نکته وجود دارد که آن را در مقاله خون خدا در عرفان اسلامی مورد بررسی قرار دادهام. ثارالله اولا نوعی از شعور و معرفت را در ذهن ما تداعی میکند و ما هر مقدار در ایام محرم با مقوله ثارالله حشر و نشر پیدا میکنیم و به آن تأسی میکنیم، این برای ما نوعی از معرفت را ایجاد میکند؛ معرفتی که انسان چگونه در سیر و سلوک فردی خود به سمت خدا حرکت کند و اساسا نسبتی که بین انسان و خدا ایجاد میشود در حرکتهای خالصانه انسان چگونه باید باشد.
نکته دوم که ذیل مساله ثارالله وجود دارد نوعی از شور و حماسه است، چون مساله خون یک مساله صرفا معرفتی نیست بلکه نکتهای است که وقتی به آن فکر میکنید اساسا برای شما نوعی از شور و حماسه و گاه هیجان را ایجاد میکند. این هیجان، حماسه و احساس، کور نیست و قرین آن معرفتی است که در تأسی به عاشورا و نگاه به ثارالله پیدا میکنید.
نکته سوم که در موضوع ثارالله وجود دارد نوعی از غم و اندوه و نوعی از رثا در مساله خون خداست. چون این خون مظلومانه به زمین ریخته شده و در یک فضای کاملا مصیبتآمیزی اتفاق افتاده و این واقعه در اوج بیرحمی رخ داده و چون این خون در صحنه عاشورا با تمام ناجوانمردیهایی که در تاریخ خواندهایم رخ داده، عملا این خون قرین با نوعی از مظلومیت و قرین با نوعی از غم و درد و رنج و حزن اتفاق افتاده است.
لذا این سهگانه در نگاه به ثارالله و در یادی که از ثارالله پیدا میکنیم، برای امروز ما اتفاق میافتد.
اگر بخواهم مرور کنم؛ کارکرد اول، ابعاد معرفتی ثارالله است. دوم وجه حماسی و شورانگیز ثارالله است. نکته سوم هم ابعاد رثایی و ابعاد غمانگیز و حزنآلود و نوعی از عاطفههای شدیدی است که با یاد مصائب سیدالشهدا در ما به وجود میآید.
این توضیح هم لازم است که وقتی صحبت از غم و اندوه و مصیبت میکنیم اینگونه نیست که برای ما نوعی افسردگی و بیمعنایی ایجاد کند. بلکه این غم چون در پرتو آن امر معرفتی در حال رخ دادن است و چون در پرتو آن امر شورانگیز و حماسی اتفاق میافتد، غمی است که برای انسان معنا درست میکند و غم سازنده و معنابخش است و برای فرد نوعی افسردگی ایجاد نمیکند و نیرویی را از او نمیگیرد و به یک معنا انرژیبخش است.
بنابراین غیر از فهم ماهیت ثارالله و نسبت بین انسان و خدا در حرکت فیسبیلالله یا فیالله، به 3 نکته اشاره کردم که ثارالله معرفت درست میکند، حماسه خلق میکند و در آن رثا غم و اندوه است.
2- نکته دوم ذیل بهرههای اینزمانی عاشورا موضوع شهادت است. ما کمتر در موضوع شهادت صحبت میکنیم و کمتر درباره فرهنگ شهادت و بهرهها و کارکردها و فواید فرهنگ شهادت در زندگی امروز تامل و اندیشه داریم. این در حالی است که اگر در ادبیات تمدنپژوهان و جامعهشناسان بخواهید زندگیها را وزن کنید و فرهنگها را محک بزنید و ملتها را بسنجید، فقط نباید به سبک زندگی و ارزشهای حاکم بر زندگی آنها فکر کنید بلکه علاوه بر فرهنگ زندگی باید به فرهنگ مرگ آنها هم فکر کرد.
علاوه بر فرهنگ زندگی باید در فرهنگ مرگ و فرهنگ کشته شدن در آن فلسفه و الهیات و سبک از بودن تامل کنید تا بتوانید درباره آن ملت و فرهنگ و تمدن داوری کنید. لذا بعضی از اندیشمندان به این نکته اشاره کردهاند.
از نظر برخی محققان هر شخصیتی نمیتواند نقش تحولگریهای کلان را بازی کند بلکه شخصیتهایی میتوانند تاثیرات بنیادین در پروسه تمدنها به جا بگذارند که نه فقط با حیات خود بلکه با نحوه موثر از مرگ خود در زندگی و حیات اجتماعی اثری بر جا بگذارند. این سخن نه فقط درباره آثار تمدنی شهادت و شهیدان بلکه درباره مرگهای معناداری که در تمدنها بویژه در تمدنهای دین بنیان اتفاق میافتد هم مطرح است. لذا در این نگاه برای سنجش یک فرهنگ یا برای سنجش یک تمدن نباید صرفا زندگی و نحوه زندگی را معیار قرار داد بلکه علاوه بر زندگی باید مرگ و چگونه مردن را هم در نظر آورد.
جملهای از کییر کگارد هست که میگوید پادشاهان وقتی میمیرند کارشان تمام میشود ولی شهدا وقتی میمیرند تازه کارشان آغاز میشود.
یکی از متفکران مراکشی به نام ادریس هانی یک بحثی را در قم درباره شهادت شهید قاسم سلیمانی مطرح کرده بود که قابل توجه است. ایشان اشاره میکند یکی از موارد «انی اعلم ما لا تعلمون» در آیه قرآن وجود شهید در ذریه آدم (ع) است. از نظر آقای هانی، اصل برخورد بین قیاس ابلیس و عقل الهی از ضروریات هستی است که از آن میتوان برای کسب صلح و صلاح استفاده کرد. ایشان اشاره میکند که یکی از مهمترین خصایص دین خاتم غلبه بر روح و روحیه ابلیس - منظور روحیه استکباری ابلیس است - و مساله گذشت از خود و شهادت است. لذا این منطق شهادت است که دین خاتم از آن طریق میتواند بر منطق ابلیسی غلبه پیدا کند.
آیتالله محمدمهدی آصفی در یک بیانی عمق تمدنی یک جامعه را نه در سطح ظاهر بلکه در باطن آن جستوجو میکند. از نظر ایشان سطح باطن یا همان سطح تمدنی را باید در تربیت و ظهور نسل متفاوتی همچون شهید فهمیده یا مادرانی همچون مادران شهید در ایران دنبال کرد.
از این منظر هر چند ممکن است در جوامع اسلامی گاه فسادی در سطح ظاهر به چشم آید ولی برای رصد لایههای تمدنی جوامع اسلامی باید علاوه بر سطح ظاهر، سطوح باطن و گنجهای اخلاقی، انسانی، فطری و تمدنی پنهان در این جوامع را هم پی گرفت.
جناب استاد یزدانپناه از 3 اندیشه ممتاز در تفکر شیعی یاد میکند که به نظرم قابل توجه و تامل است. ایشان این 3 اندیشه ممتاز را به عنوان محرک اصلی حرکت شیعیان در تاریخ میداند. آن 3 اندیشه عبارت است از ولایت، شهادت و امید.
این سهگانه را در 3 امام میتوان مشاهده کرد و پی گرفت. اولی یعنی ولایت را در امام علی و فرزندان آن حضرت میتوان دید. دومی یعنی شهادت را در امام حسین باید دید و سومی که امید است را در قیام حضرت حجت و آینده نورانی و مملو از رحمت الهی میتوان دید.
این 3 بنیان، معنای ولایتپذیری، شهادتطلبی و امیدواری به قیام حجت(ع) است. همیشه شیعه با این 3 عنصر نفس میکشد. در این بین ولایتپذیری محور است، شهادتطلبی محرک است و امید همواره توجه به غایت و هدف است. حال وقتی چنین ابعادی، کنشی را در فرد درست میکند، کنشهای فرد بیمرز و بیانتها میشود. کسی که منطق احدی حسینین و منطق شهادت فیالله را پذیرفت و اساسا کسی که اندیشه شهادت دارد فعلش و کنشش هیچگاه به اتمام نمیرسد.
استاد یزدانپناه اشاره میکند که ما در این منطق و در این سهگانه زندگی میکنیم و با این سهگانه روزانه اخت هستیم و در فرهنگ ما وجود دارد. هر جا مظلومی در خطر و ظلم باشد کسی که در این فرهنگ ولایت و شهادت و امید زندگی میکند، در آن وضعیت و در دفاع از مظلوم حضور پیدا میکند. در این حضور به خاطر فرهنگ این سهگانهای که بر ما حاکم میشود، ما مرز نمیشناسیم. این بیمرزی نشان میدهد که ما خارج از مرز زمانی و جغرافیایی میتوانیم همیشه علیه ظلم فریاد بکشیم و در دفاع از مظلوم اقدام کنیم. این از جهت عمق فرهنگی ما است که ولایت، شهادت و فرهنگ امید داریم. کسی که میخواهد شهید فیالله بشود پایانی تصور نمیکند و میداند که هنوز خیلی کار دارد و کنش اجتماعیاش بیپایان است.
آخرین نکته نیز به امروز ما ارتباط پیدا میکند و آن بحثی است که شهید شیخ حسین معن از شاگردان شهید صدر و از رهبران حزبالدعوه عراق مطرح میکند. ایشان شعاری داشته که میگفته «نمیمیرد آنکه در پی مرگ و طلب مرگ میرود». شیخ محمدمهدی شمسالدین شبیه این را در سخن از مرگ فیسبیلالله مورد اشاره قرار میدهد و به اراده مرگ در راه خدا تاکید میکند و چنین ارادهای را برای هر یک از اعضای امت اسلام لازم میداند. شبیه همین را آیتالله آصفی دارد و از تمنای شهادت سخن میگوید و چنین تمنای قلبیای را در شکلگیری عزت و قوت اسلام مهم و سازنده میداند.
مدیر گروه مطالعات فرهنگی تمدنی دانشگاه باقرالعلوم(ع) *
******
عاشورا فراتر از شور و شعور
خسرو باقری*: از دیرباز در جامعه ما برای مواجهه با عاشورا ۲ رویکرد در رقابت با هم قرار داشتهاند: رویکرد «عاطفی» که بر هیجان و فغان و گریستن پا میفشارد و رویکرد «شناختی» که بر فهم منطق عاشورا اصرار میورزد.
رویکرد عاطفی طول و عرض گستردهتری داشته است، زیرا هم در طول تاریخ عزاداری بر امام حسین(ع) غلبه داشته و هم در پهنه جامعه، همواره مخاطبان بیشتر، یعنی عامه مردم را که از اکثریت برخوردارند، به خود اختصاص داده است؛ جانبداران این رویکرد اما در میان خواص تحصیلکرده نیز یافت میشوند. حامیان این رویکرد در پی آن هستند که در روزهای عزاداری جایی بیابند تا در آنجا غمگین شوند و اشکی بریزند و آرام بگیرند، زیرا تا اشک نریزند احساس نمیکنند به واقع عزاداری کردهاند. این تصور، بویژه خواص تحصیلکرده را گاه دچار تعارض نیز میکند، زیرا میبینند برای عزاداری باید در مجلسی شرکت کنند که شعارهای سبک و گاه خرافهآمیز در آن میشنوند اما از سوی دیگر میدانند اشک و فغان تنها در اینگونه مجالس یافت میشود. در نهایت، آنان اغلب اینگونه بر تعارض مذکور غلبه میکنند که به هر روی، مجلس را تحمل میکنند تا بتوانند به این رضایت درونی برسند که عزاداری کردهاند.
این رویکرد، به لحاظ روششناختی، جزئینگر و تاریخی است و میکوشد به صورت قومگرایانه، ترسیم دقیقی از وقایع عاشورا فراهم آورد و فرد را برای حضور در این شرایط خاص تاریخی مهیا کند. رویکرد عاطفی با این روش همخوانی دارد، زیرا عاطفه و احساس همواره جزئی و معطوف به وقایع خاص است. تنها یک واقعه خاص میتواند ما را غمگین یا شاد کند. از این رو، در رویکرد عاطفی، تمام سعی بر آن است که شرایط خاص واقعه کربلا به صورتی هر چه دقیقتر (و گاه با تحریف برای تحریک بیشتر عاطفه) ترسیم شود و جزئیات حوادث، یک به یک و صحنه به صحنه، گزارش شود. البته از آنجا که گزارش صرف نمیتواند وقایع را به صورت زنده نشان دهد، از عوامل جانبی برای زنده کردن گزارش استفاده میشود؛ مانند حزین کردن صوت، نواختن طبل برای نمایان کردن صحنه جنگ، پوشیدن لباسهایی شبیه موقعیت کربلا و نظایر آن. در مقابل، رویکرد شناختی مخاطبان و حامیان کمتری داشته است، زیرا اغلب روشنفکران دینی از چنین رویکردی حمایت کردهاند. در این رویکرد نظر بر آن است که باید منطق عاشورا را درک کرد و این درک با احساس و هیجان مناسبتی ندارد، بلکه برعکس، محتاج تفکر است. تفاوت مهمیکه میان احساس و تفکر وجود دارد، به انضمامی و انتزاعی بودن آنها مربوط میشود. احساس انضمامی است و در رابطه با رخدادی معین و خاص تحقق مییابد. از این رو، چنانکه گذشت، عزاداری عاطفهگرایانه همواره بر ذکر جزئیات دقیق آنچه در کربلا گذشته است تمرکز مییابد و میکوشد مخاطب را به صحنه وقایع نزدیک و نزدیکتر کند و اوج موفقیت خود را در آن میبیند که افراد، خود را در کربلا حاضر احساس کنند، تو گویی که هماکنون دارند وقایع را مشاهده میکنند. در مقابل، تفکر ماهیت انتزاعی دارد و همواره از سطح حوادث خاص درمیگذرد و میکوشد با قرار دادن آنها در مقولهبندیهای کلی، تصوری فراموقعیتی فراهم آورد.
به این ترتیب، رویکرد شناختی به لحاظ روش شناختی، کلینگر و فراتاریخی است. مطلوب این دیدگاه آن است که بتواند «نوع» آدمها و جبههبندی میان آنها را در عاشورا ترسیم کند نه اینکه بر افراد خاص آن تمرکز یابد. به سبب همین انتزاعی بودن، دیدگاه شناختی به تعمیم میاندیشد و در پی آن است که از عاشورا محملی برای درک امروز و فردا فراهم آورد. در حالی که برای رویکرد عاطفی، رخدادهای عاشورا، خود موضوعیت دارند. از نظر رویکرد شناختی، آنها جنبه طریقیت دارند و باید با نظر به آنها و فراتر رفتن از آنها مقولههای کلی را صورتبندی کرد.
به نظر میرسد هر یک از ۲ رویکرد عاطفی و شناختی، به نحوی دچار فروکاهش عاشورا هستند؛ در حالی که در رویکرد عاطفی، ابعاد فکری و شناختی به حاشیه رانده میشود و هیجان و عاطفه در کانون قرار میگیرد. در رویکرد شناختی، انسان به ماشین اندیشنده و انتزاعی تبدیل میشود و این البته ماشینی است که موتور محرک خود را که همان عاطفه و هیجان است از دست نهاده است.
اگر بخواهیم به تصویر بدیلی بیندیشیم، باید هر ۲ بعد عاطفی و شناختی را در چارچوب وسیعتری که نمایانگر مناسبی از وضع آدمی است جا دهیم. این چارچوب را میتوان در عاملیت انسان جستوجو کرد. انسان موجودی است واجد عمل و با عملهای خود در پی آن است که چیستی خود را رقم بزند اما عمل با زیرساختهای شناختی، عاطفی و ارادی تحقق مییابد. اختلال در هر یک از زیرساختهای شناختی، عاطفی یا ارادی، منجر به اختلال در عمل و در نهایت اختلال در هویت آدمیخواهد شد.
حال اگر بخواهیم از منظر انسان عامل، مواجههای مناسب با عاشورا بیابیم، این مواجهه چگونه خواهد بود؟ در نخستین گام باید از نقاط قوت رویکرد شناختی بهره بگیریم و از نقاط ضعف رویکرد عاطفی برحذر باشیم. باید بپرسیم امام حسین(ع) و یزید بر سر چه چیز با هم نزاع داشتند؟ باید منطق این منازعه را به دور از پیرایهها، افزودهها و خرافهها بازیابی کنیم و بهدرستی درک کنیم. این درک باید به خوبی از خصیصه انتزاعی برخوردار باشد، به طوری که فرد بتواند آن را به شرایط دیگر تاریخی تعمیم دهد. کسانی که از این درک به خوبی برخوردار نباشند، خود میتوانند قربانی وقایعی نظیر عاشورا شوند و احمقانه در جبهه یزیدی قرار بگیرند. امروزه کسانی که در جبهههایی چون داعش، به قصد قربت شرکت میجویند و جان خود را تقدیم میکنند، سر تا پا شور و بیبهره از شعورند. از این رو، شجاعت را از سبعیت بازنمیشناسند و همچون اسبی کور، بی آنکه از درست و نادرست رویاروییها باخبر باشند، با قدرت شور کور، به پیش میتازند.
در گام دوم، باید از نقاط قوت رویکرد عاطفی بهره بگیریم و از نقاط ضعف رویکرد شناختی دوری گزینیم. یادآوری عاشورا باید همچون گشودن زخمی کهنه باشد و در ما درد و غم برانگیزد. این وجهی از انسان بودن ما است که سلاخی انسانها را تاب نمیآوریم، هر چند در دیرزمانی دور از ما رخ داده باشد. از این رو، برآمدن غم در وجود ما در چنین مواجهههایی نشانی از مد انسانیت است و مباد که جزر آن را در خود تجربه کنیم. این همه البته باید با هوشیاری همراه باشد که کورانه در غم غوطهور نشویم و از اشک بت نسازیم، چنانکه گویی این آب به هر گونهای بر گونه ما فروغلتد، ارجمند خواهد بود. مهم آن است که ابر غم بر آسمان دل بگسترد و اگر هم بارشی است از چنین ابر باروری باشد.
سرانجام، در گام سوم باید از هر ۲ بعد شناخت و عاطفه فراتر رویم و در مواجهه با عاشورا اراده و عزمی در خود بیابیم؛ عزمی برای تعیین جایگاه خود در اینگونه صفبندی. عاشورا باید در ما پیمانی را استوار گرداند که طبق آن مصمم باشیم تنها و تنها در ۲ صف استقرار یابیم: یا «ایمان به خدا» که با همبستههایی انفکاکناپذیر همچون بینش، انصاف، شجاعت و شفقت همراه باشد و یا «آزادگی» که آدمی را از فرومایگی میرهاند و میلهای فرودست را در فرودست وامینهد و راه به فرادست را میگشاید؛ 2 صفی که از هم چندان دور نیستند.
به اینگونه، عاشورا فراتر از شور و شعور میرود. عاشورا صحنه عمل است؛ عملی که شور آن در پرتو شعور به پیش میراند و شعور آن نردبانی است برای برآمدن به بلندای همت؛ عملی که هویت انسان برتر را رقم زد. اکنون کسانی که میخواهند عاشورا را بزرگ بدارند، به جای آنکه تنها با شور عزا بگیرند یا تنها با شعور به قضا بنشینند، باید با شور و شعور و شرزگی، بر تعیین هویت خویش و جایگاه خود در تاریخ آدمی برخیزند.
عضو هیات علمیدانشگاه تهران *
ارسال به دوستان
نگاه
گامهای عملی برای چندجانبهگرایی در تجارت
شهاب خادم: سفر محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی به روسیه و حضور در نشست روسای مجالس بریکس، در شهر «سنپترزبورگ» فرصتی فراهم کرد تا جمهوری اسلامی ایران بتواند به تدریج میوههای ۳ سال مجاهدت دولت شهید رئیسی در حوزه رهایی از سلطه دلار و حرکت به سمت چندجانبهگرایی و تنوعبخشی به شرکای بینالمللی در سایه بریکس را بچیند.
نشست رؤسای مجالس اعضای بریکس همچنین در حالی برگزار شد که 5 ماه به نشست سران گروه بریکس در روسیه مانده است؛ نشستی که بحث بر سر ایجاد واحد پولی مشترک از اصلیترین موضوعات آن خواهد بود. عضویت دائم ایران، عربستان، اتیوپی، امارات، مصر و آرژانتین در این ائتلاف اقتصادی جان تازهای به آن داده و کشورها با پتانسیل بیشتری به سمت اهداف خود حرکت میکنند.
تلاش جمهوری اسلامی ایران برای رهایی از حاکمیت دلار در مبادلات خارجی خود در حالی است که روسیه نیز که پس از جنگ اوکراین به شکل بیسابقه در معرض تحریمهای غرب قرار گرفته، تمام تلاش خود را برای استفاده از ارزهای ملی در مبادلات تجاری جهانی خود به کار گرفته است، تا جایی که به گفته ولادیمیر پوتین در سفر اخیرش به چین، ۹۰ درصد معاملات چین و روسیه با دور زدن دلار و با ارزهای ملی انجام میشود.
علاوه بر واحد پول مشترک، مسأله تجارت، انرژی و ترانزیت نیز از مهمترین محورهای سفر دکتر قالیباف به روسیه بود، به طوری که آقای قالیباف پس از بازگشت از این سفر، مهمترین محور مذاکره با رئیسجمهور روسیه را دالان (کریدور) شمال ـ جنوب و خط انتقال انرژی عنوان کرد. این دالان که از سال 1379 میان ایران، روسیه و هند مطرح است، در دولت شهید رئیسی شاهد پیشرفتهای قابل توجهی بود، به طوری که خرداد ۱۴۰۱ نخستین محموله ترانزیت چندوجهی از مبدأ روسیه به مقصد هند از طریق ایران ارسال و دالان شمال - جنوب بعد از سالها مذاکره و رایزنی فعال شد. مقابله با تحریمهای یکجانبه و ظالمانه آمریکا از دیگر محورهای این سفر بود. جمهوری اسلامی ایران و روسیه هر ۲ از کشورهایی هستند که بارها تحت تحریمهای یکجانبه آمریکا و غرب قرار گرفتهاند از این رو بریکس فرصت بزرگی است تا هر ۲ کشور بتوانند با ایجاد سازوکارهای مالی مشترک برای انتقال پول، ظرفیت وسیعی را برای دادوستد میان خود ودیگر اعضا به مرحله اجرا بگذارند.
محمدباقر قالیباف عصر جمعه (۲۲ تیر) پس از بازگشت از مجمع بینپارلمانی بریکس، مهمترین محور مذاکره با رئیسجمهور روسیه را دالان شمال ـ جنوب و خط انتقال انرژی اعلام کرد و افزود: بحث ما در بریکس مقابله با تحریمهای یکجانبه آمریکا بود، زیرا کشورهای عضو بریکس بیش از نیمی از جمعیت جهان و ۳۰ درصد ظرفیت اقتصادی دنیا را در دست دارند.
مسأله ایجاد یک ارز جایگزین اصلیترین نتیجهای که در بر دارد، قطع فشارهای آمریکا و از بین رفتن ابزار تحریم (با توجه به حاکمیت دلار) است. نکته قابل توجه این است که تنها ایران، روسیه و چین نیستند که در مسیر حذف دلار و استفاده از ارزهای جایگزین گام برمیدارند، به طوری که کشورهای عضو گروه بریکس به صورت گسترده و در برخی موارد تا ۸۰ درصد گردش مالی در تجارت متقابل از ارزهای ملی استفاده میکنند، از این رو پتانسیل بالایی برای پذیرش ارز واحد وجود دارد.
نکته آخر اینکه حضور جمهوری اسلامی ایران در پیمانهای اقتصادی همچون بریکس، شانگهای و تلاش برای عضویت ناظر در اتحادیه اقتصادی اوراسیا به عنوان مقدمهای برای عضویت کامل در آینده، مسیری است که هرچند سالها پیش ترسیم شده بود اما در دولت شهید رئیسی شکل واقعیت به خود گرفت تا ترجمان سیاست استقلال اقتصادی در مقابله با جریان سلطه جهانی شود؛ جریانی که در تمام سالهای گذشته تنها از مسیر تکبعدی بودن تجارت خارجی ایران به خود جرأت اعمال تحریمها را داده بوده و مطمئنا در صورت به بار نشستن نهایی و عملی شدن تمام توافقها، امید غرب و آمریکا نیز برای استفاده ابزاری از تحریمها به ناامیدی ختم خواهد شد.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد «تعزیه» از صفویه تا امروز چه مسیری را پیموده است
صحنه تعزیت
گروه فرهنگ و هنر: بعد از ورود اسلام به ایران و سپس تحکیم تشیع در دوره صفویه، مبانی و اصول تشیع نیز گسترش یافت. از آنجا که حادثه جانگداز کربلا و شهادت امام حسین(ع) برای جهان تشیع در همه ادوار داغی تازه است، شیعیان همیشه سعی در زنده نگه داشتن این مصیبت بزرگ داشتهاند. یکی از تلاشها برای نشان دادن فاجعه عظیم کربلا نمایشی مذهبی به نام «تعزیه» است. از دوره صفویه همواره در ایام محرم تعزیه اجرا شده است، هرچند در گذر زمان تغییراتی در نسخ خطی ایجاد شد و گاهی تعزیه رنگ تشریفاتی به خود گرفت اما همیشه یادآوری حادثه کربلا کم یا زیاد، ساده یا با تکلف بوده و هست و ادامه داشته است.
برای نخستینبار معزالدوله دیلمی (احمد پسر بویه) شاهنشاه دیلمی ایران پس از تسلط بر بغداد، مرکز خلافت عباسی، به رغم احساسات مذهبی خلیفه و فقهای اهل سنت، دستور داد در آن شهر مجالس تعزیه سیدالشهدا در دهه اول محرم برپا شود. بازارها بسته شد و مردم به علامت عزا لباس سیاه پوشیدند و از آن پس، این مراسم در اغلب شهرستانهای ایران مخصوصا شهرهای ساحلی دریای خزر و آذربایجان معمول شد.
نمایشی مذهبی که نتیجه آن غمانگیز یا به اصطلاح فن تئاتر از نوع تراژدی است که به وسیله دستههای مخصوص در ماه محرم و صفر و گاهی در روزهای آخر ذیالحجه در روستاها و شهرها اجرا میشد. بازیگران عموما مرد بودند و نقش حضرت زینب(ع) نیز در این نمایش توسط بازیگران مرد اجرا میشد. کارگردانان نمایش سعی داشتند برای اجرای نقش زنان حتیالامکان از مردانی که صدای نازک داشتند استفاده کنند.
محل نمایش غالبا در یکی از میدانهای شهر یا روستا بود و گفتارها منظوم همراه با آهنگ و گاهی بدون آهنگ و به صورت گفتوگوی معمولی، البته در گذر زمان تعزیهنامهها دچار تغییراتی شد، از جمله کاهش آوازها و کلام یک نفر و کاسته شدن از گفتوگوهای طولانی و ملالآور.
موضوعات و مضامین تعزیه با گسترش تعزیهخوانی دچار دگرگونی بسیار شد و موضوع کربلا و شهادت امام حسین(ع) نقش محوری یافت.
همان طور که در ابتدای این یادداشت به آن اشاره شد، تعزیهخوانی از دوره آلبویه آغاز شد و این مراسم مذهبی به مرور زمان از صورت ساده و بیتکلفی اولیه بیرون آمد. پس از حمله مغول و ترکتازی تیمور، با استقرار حکومت صفویه در ایران، تعزیه رونق و جلوه خاصی یافت و در دوره قاجاریه علاوه بر اجرای تعزیه، مجالس روضهخوانی و سینهزنی همراه با نمایشهای مذهبی معمول شد. سرودن نخستین اشعار تعزیه ظاهرا با اجرای نخستین تعزیه در ایران همزمان بوده است.
بسیاری از مردم بر این باورند تعزیه ریشه در باورهای مذهبی پیش از اسلام داشته است که در دوران صفویه دارای حیات شده است. از نوشته جهانگردانی که در دوره صفویه از ایران دیدن کردهاند میتوان دریافت حکومت صفویه در ایجاد و تحول تعزیه نقش بسیار مهمی ایفا کرده است. تعزیهخوانی و اجرای آن پس از دولت صفویه در دوره زندیه به حد تکامل میرسد و ظاهرا کهنترین تعزیهنامه که در حال حاضر موجود است، مربوط به عصر کریمخان زند است.
اما دوره اوج تعزیه و اهمیت و ارج نهادن آن دوران قاجاریه است. در آن دوره بزرگان حکومتی و رجال درباری به برپایی تعزیه به نحوی باشکوه میپرداختند و از فراهم آوردن امکانات برای این نمایش مذهبی جهان اسلام کوتاهی نمیکردند.
تعزیهخوانی در آغاز دوره سلطنت قاجارها به صورت یک نمایش آیینی - مذهبی جلوهگر شد و روند تحول و تکامل را پیمود. فتحعلیشاه مردی مذهبی - یا به ظاهر مذهبی - بود که به تعزیه و تعزیهخوانی علاقه نشان میداد و در همگانی کردن این سنت مذهبی در میان مردم و جامعه کمابیش نقش مهم و موثری داشت. او سرپرستی و نظارت بر امور مربوط به مراسم عزاداری و تعزیهخوانی دربار و دولت را در ماه محرم به بزرگان و رجال دربار خود میسپرد و در بعضی مجالس تعزیه، بویژه مجالس روز تاسوعا و عاشورا که کارگزاران دربار برپا میکردند، حاضر میشد.
رجال دربار و اعیان و بزرگان به علت تعصبات مذهبی به سنت آبا و اجدادی خود تمام تلاششان را برای برگزاری این مراسم به نحو احسن میکردند و هریک به نوبه خود در دهه اول محرم در تکیهها یا حیاطهای بزرگ خانههایشان، مجالس سوگ و تعزیهخوانی برپا میکردند.
در دوره سلطنت ناصرالدین شاه، نمایش مذهبی یا شبیهخوانی وسیله اظهار تجمل، شکوه و جلال سلطنتی شد و نقارخانه دولتی نیز در کار نمایش وارد شد و در اواخر عهد ناصری تجمل و تفریح نمایش مذهبی بیش از جنبه عزاداری و سوگواری آن شد. حتی قصهها و داستانهایی مانند: داستان دره الصدف، تعزیه امیرتیمور، تعزیه حضرت یوسف و عروسی دختر قریش که هیچ ارتباطی با فاجعه کربلا نداشت به این هنر نمایشی وارد شد و بدین ترتیب، نمایش مذهبی به صورت یک هنر - صنعت خاص درآمد.
تعزیهخوانی هرچند در دوره قاجار جنبه مذهبی و سوگواری داشت اما موجب حفظ نغمات ملی و ردیفها و گوشههای دستگاههای موسیقی ایرانی شد. چون خواننده خوشصدا بهتر میتوانست در دل تماشاچیان تعزیه و عزاداران رخنه کند، کارگردانان، تعزیهخوانانی را که صدای گرم و خوشآهنگی داشتند برای نقشها انتخاب میکردند و این جوانان مدتی نزد استادان تعزیهخوانی که به موسیقی ایرانی کاملا آشنا بودند، طرز صحیح خواندن را فرا میگرفتند و تمرین میکردند و به این ترتیب مکتب تعزیه و شبیهخوانی، خوانندگانی را پرورش داد که در فن آواز به تبحر و در مقام موسیقی ایرانی به مقام هنری رسیدند.
استاد هنرمند روحالله خالقی سعی فراوانی برای جمعآوری نام خوانندگان هنریای که در دوره قاجار در مکتب شبیهخوانی پرورش یافتند به کار برده و نام عدهای را در تالیف نفیس خود آورده است. از جمله این هنرمندان یکی سیداحمدخان است که در تعزیه نقش «حضرتعباس(ع)» و «حربن یزید ریاحی» را ایفا میکرد و نخستین خوانندهای بود که آوازش در صفحات موسیقی مخصوص گرامافون ضبط شد. «قلیخان شاهی» هم به علت داشتن صدای نازک، نقش حضرت زینب(ع) را بازی میکرد و آواز دشتی را بسیار خوب میخواند و علاوه بر شرکت در تعزیه، خواننده مجلسی هم بود و آهنگهای ضربی و تصنیف میخواند که چند صفحه از کارهای وی باقی مانده است.
دوره پهلوی، دوره افول تعزیه است. تعزیه رو به زوال میگذارد و انگیزهای برای گروههای تعزیهخوانی باقی نمیماند که به این کار مداومت ورزند.
در دوره پهلوی دیگر از تکیه دولت - یادگار دوران شکوه تعزیه در دوره قاجار - خبری نبود. درواقع تعزیه رو به زوال گذاشت و دستههای بازیگران برای تأمین معاش مجذوب ارزش تجاری شدند. دستهها برای به دست آوردن بهترین جاها برای نمایش با هم در نزاع بودند. افرادی که هزینههای تعزیه را متقبل میشدند، کم و کمتر شدند، بنابراین هنگام اجرای تعزیه بازیگران به جمعآوری پول از تماشاچیان میپرداختند و در حساسترین موقع، تعزیه قطع میشد. چشم و همچشمی میان دستههای حرفهای یا نسبتا تجاری و کارهای آنان از جمله دزدیدن نسخ خطی از یکدیگر و افزوده شدن تعزیهخوانان غیرمتخصص، بر تعزیه تاثیر بدی گذاشت.
با روی کار آمدن رضا پهلوی، اجرای تعزیه و مراسم سوگواری مشابه آن ممنوع شد و از سال 1312 هجری شمسی بر اثر جلوگیری از تعزیهخوانی، دستاندرکاران این نوع نمایش، شهرها را رها کرده و روانه روستاها و نقاط دورافتاده کشور شدند و به کارهایی مانند دست بردن در نسخههای اصیل، دگرگون کردن متن تعزیهها و ایجاد تحریف در برخی صحنهها به منظور تأمین اهداف خوانین و حکمرانان محلی پرداختند.
اگرچه تعزیه از شهرها دور شد و از فرهنگ شاهی و سنتهای درباری مصون ماند ولی در روستاها گرفتار مطالب موهوم و فرهنگهای عامیانه شد. پس از سقوط رضاخان در سال 1320 و روی کار آمدن محمدرضا، تعزیه با قوت بیشتر و تجدید حیات گذشته و جلوههای هنری بازمانده از دهههای قبل، حضور خود را در برخی محافل شهری نشان داد ولی به دوران اوج خود یعنی عهد ناصری بازنگشت.
درواقع به صورت موروثی و عادات مذهبی با شیوههای ابتدایی و با امکانات ساده اجرا میشد و اثری از نضج مجدد، تنوع و بازسازی متون نسخ در آن مشاهده نمیشد. در آن دوره (پهلوی) با به اجرا درآمدن مجلس تعزیه عبدالله عفیف در سال 1344 در تهران و نیز برگزاری چند تعزیه در شیراز، تعزیه در شهرهای بزرگ دیگر هم متداول شد اما هرگز به رونقی که شایسته باشد، دست نیافت.
با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و بر اثر تأکیدهای مکرر حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر اجرای عزاداری سنتی باشکوه، تعزیهخوانی رواج رو به رشدی یافت اما در نهایت تاسف شاهد هستیم که در معدود مواردی همچنان شاهد متون غیر اصیل و بعضا مخدوش در نسخ این هنر با اصالت هستیم که امیدواریم این ضعف نیز در دوران رونق و شکوه تعزیه با همت دستگاهها و مسئولان مربوطه برطرف شود.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از۳ دهه مجاهدت فرمانده شاخه نظامی حماس
فرمانده افسانهای
* در جنایت جدید رژیم صهیونیستی در خانیونس بیش از 500 غیرنظامی شهید و زخمی شدند/ * صهیونیستها هدف این جنایت را تلاش برای ترور محمد ضیف عنوان کردند/ * حماس: ضیف در سلامت کامل است
گروه بینالملل: ارتش رژیم صهیونیستی روز گذشته در اقدامی جنایتکارانه به اردوگاه المواصی در خانیونس حمله کرد. رژیم اشغالگر قصدش از این حمله را ترور محمد ضیف، فرمانده گردانهای القسام (شاخه نظامیحماس) اعلام کرد، هرچند به گفته المیادین لبنان به نقل از منابع موثق، این ترور ناموفق و حاصل آن کشتار مردم بیگناه شامل زن و کودک در این اردوگاه آوارگان بود.
شبکه خبری الجزیره روز گذشته اعلام کرد در حمله نیروی هوایی رژیم صهیونیستی به اردوگاه آوارگان در خانیونس 71 نفر به شهادت رسیدند و بیش از 450 نفر هم از مردم عادی زخمی شدند. یک وبسایت عبری نیز در گزارشی اعلام کرد اسرائیل با ۲ موشک آمریکایی «mk84» این مکان را مورد هدف قرار داده است. قصد اصلی رژیم، ترور محمد ضیف، فرمانده گردانهای القسام و همچنین سلامه، معاون وی بوده است اما از همان ابتدا اسرائیلیها با تردید از این عملیات سخن گفتند و بعد از چند ساعت المیادین به نقل از منابع آگاه در مقاومت فلسطین اعلام کرد فرمانده گردان القسام در سلامت کامل است. جنبش حماس هم در بیانیهای ترور فرمانده خود را تکذیب کرد.
اما محمد ضیف کیست که اسرائیل سالها خانه به خانه دنبال او میگردد و تاکنون 6 بار توسط رژیم صهیونیستی ترور شده ولی هر بار از ترور جان سالم به در برده است؟ در همین ارتباط آلموج بوکر خبرنگار کانال 13 تلویزیون رژیم صهیونیستی در گزارش دیروز خود گفته بود: اگر محمد ضیف از بمبهایی که امروز در محلی که در خانیونس ریخته شد جان سالم به در برد، دیگر هرگز نخواهد مرد.
او برای فلسطینیها مانند داستانهای اسطورهای ایرانیان است. مردم غزه و فلسطین اعتقاد دارند او بیش از ۳ دهه است مبارزه میکند، خانه به خانه نقل مکان میکند و تمام طرحهای مبارزاتی فلسطینیها را میچیند و در یک کلام او را «ضیف» خطاب کردهاند، یعنی فردی که «میهمان» خانههاست. داستانهای عجیب و خارقالعادهای توسط مردم غزه از او نقل میشود. برخی اعتقاد دارند نشده که ضیف ۲ شب در یک خانه اسکان داشته باشد و هر بار مکان خود را عوض میکند. در غزه شایع است او هرگز از دستگاههای الکترونیکی استفاده نمیکند و مانند استادش یحیی عیاش اسرائیلیها را به ستوه آورده است.
«محمد دیاب ابراهیم المصری» معروف به محمد ضیف که میان نیروهای حماس به «ابوخالد» هم معروف است، از سال 1998 تاکنون حداقل 6 بار موفق به فرار از سوءقصد ارتش اسرائیل شده است. این در حالی است که سال 2014 همسر و فرزند 6 ماههاش توسط نیروی هوایی اسرائیل به شهادت رسیدند. برخی رسانههای عبری هم از او چهره اسطورهای ساختهاند و اعتقاد دارند در آخرین ترور ضیف دست و پایش را از دست داده است اما تصاویری که به نقل از او بعد از عملیات توفان الاقصی منتشر شد، خلاف این خبر را تایید میکند.
اسرائیلیها درباره او میگویند در هیچ خانهای بیش از یک بار نخوابیده و در هیچ مکانی به طور دائمی نمیماند. اسرائیلیها به او لقب «فرزند مرگ» دادهاند، چون 6 بار از تلاش برای ترور، جان سالم به در برده است!
نخستین ترور محمد ضیف سال 2002 بود. سال 2003 دومین ترور محمد ضیف رخ داد. سال 2006 ترور سوم ضیف هم انجام شد ولی باز ناکام ماند. سال 2014 اوج عملیات علیه ضیف بود. خانه او در محله شیخ رضوان مورد حمله قرار گرفت اما ضیف در ساختمان نبود و فرزند و همسرش به شهادت رسیدند.
اما اسم ضیف زمانی جهانی شد که نخستین صوت از او در قالب تصویری ساکن بعد از عملیات توفان الاقصی منتشر شد. او در این فیلم، عملیات توفان الاقصی را اعلان کرد و در بخشی از آن گفت: «خیزش به سمت فلسطین را نه فردا، بلکه همین الان آغاز کنید و نگذارید هیچ قید و بند و مرز و نظامی، شما را از افتخار مشارکت در آزادسازی مسجد الاقصی محروم کند».
محمد ضیف از سال ۱۹۸۹ میلادی به حماس و از سال ۱۹۹۳ به مبارزان گردانهای عزالدین قسام پیوست. محمد ضیف از افراد نزدیک به یحیی عیاش بود. او پس از شهادت صلاح مصطفی در سال ۲۰۰۲ به فرماندهی این گردان منصوب شد. اسرائیل او را به عنوان یکی از طراحان عملیاتهای انتحاری فلسطینیان علیه اسرائیلیها از سال ۱۹۹۶ میداند.
الضیف همچنین یکی از ۳ طراح اصلی موشکهای قسام است و از مه ۲۰۰۰ تا آوریل ۲۰۰۱ تحت بازداشت تشکیلات خودگردان فلسطین بود. حفر شبکهای از تونلهای زیرزمینی در غزه از دیگر کارهای محمد ضیف است. گمان میرود خود ضیف برای فرار از حملات ارتش اسرائیل بیشتر وقت خود را در این تونلها میگذراند و عملیات نظامی حماس را از همانجا رهبری میکند.
یکی از بهترین جملات محمد ضیف درباره عملیات توفان الاقصی جایی بود که وی خطاب به مردم کرانه باختری گفت: «امروز (شروع عملیات توفان) هر کسی اسلحه دارد، باید آن را بیرون بیاورد. وقت آن است که هر یک از شما کامیون، ماشین یا تبر خود را بیرون بیاورید. تاریخ درخشانترین و شریفترین صفحات خود را میگشاید».
ضیف یک لقب عجیب هم دارد. اسرائیلیها او را «مرد در سایه» معرفی میکنند. الجزیره سالها قبل در گزارشی درباره ویژگیهای مدیریتی و فرماندهی ضیف نکات قابل تاملی را عنوان کرده بود. اول اینکه ضیف یک رهبر کاریزماتیک برای تمام فلسطینیهاست. او همان کسی است که سالها مردم فلسطین به دنبالش بودند. بعد از اینکه یاسر عرفات از آن مقام بالا در مقاومت برای مردم فلسطین عدول کرد، مردم این کشور به دنبال فردی بودند تا قهرمانانه از آنها دفاع کند. بنابراین نخستین ویژگی او داشتن کاریزماست.
دومین شاخصه بزرگ ضیف قدرت فرماندهی و همچنین طراحی عملیات است. ضیف بعد از یحیی عیاش عملیاتهای بسیاری علیه اسرائیل در ابعاد بزرگ و کوچک طراحی کرده است که بارزترین و سنگینترین آنها عملیات توفان الاقصی بود که از نظر عملیاتی و امنیتی بسیار پیچیده و بزرگ بود.
عملیات توفان الاقصی به حدی برای اسرائیلیها دردناک بود که لوینسون، تحلیلگر ارشد روزنامه هارتص نوشت: اگر اسرائیل به محمد ضیف دست یابد یا او را ترور کند، هیچ اتفاقی درباره شکست عملیات توفان الاقصی رخ نخواهد داد، زیرا او عملیاتی را ترسیم کرد که بنیانهای اسرائیل را نابود کرده است.
موساد در گزارشی درباره محمد ضیف میگوید او فرمانده سایه است یا به قول دستگاههای جاسوسی این رژیم شبح همیشگی اسرائیل است. کسانی که او را در دوران جوانی میشناختند، میگویند او مردی با هوش زیاد، قوی، احساس امنیت بالا و توانایی زیادی برای پنهان شدن در صورت تمایل، علاوه بر توانایی برنامهریزی، کنترل و ارتباط است.
به گزارش فایننشال تایمز، او قبل از عملیات توفان الاقصی هم مجموعهای از عملیاتهای استشهادی را طراحی کرده بود. یکی از بهترین مدلهای این طراحی سال 1997 در تلآویو بود که منجر به هلاکت بسیاری از صهیونیستها شد.
یکی دیگر از طراحیهای محمد ضیف که شخصا روی آن تمرکز داشته، احداث تونل در نوار غزه است. ضیف که رابطه خوب و نزدیکی با شهید عماد مغنیه داشت، با توصیه او و سردار شهید سلیمانی تونلهای زیادی در غزه احداث کرد. احداث این تونلها 10 سال به طول انجامید و این مارپیچ تونلها در غزه یکی از شگفتیهای عملیات توفان الاقصی را رقم زد.
او در بخشی از پیام خود در روز عملیات توفان الاقصی گفته بود: ««برادران عزیز در مقاومت اسلامی در لبنان، یمن، ایران، عراق و سوریه! امروز روزی است که مقاومت شما با مقاومت برادرانتان در فلسطین گره میخورد تا به این ترتیب، دشمن نادان بفهمد زمان عربدهکشی، کشتن رهبران و علما گذشته است. زمان چپاول ثروتهایتان توسط صهیونیستها گذشته است. زمان بمبارانهای هر روزه اراضی سوریه و عراق به دست آنها گذشته است. زمان آن کسانی که چشم امید به شکاف و تفرقه میان امت اسلامی و بروز جنگ داخلی بسته بودند، گذشته است. وقت آن رسیده است تمام قدرتهای عربی و اسلامی دست به دست هم دهند تا اماکن مقدس اسلامی و سرزمین فلسطین را از لوث وجود اشغالگران پاک کنیم».
اما زندگی شخصی او هم برای فلسطینیها جالب و قهرمانانه است. ضیف قبل از اینکه وارد جرگه مبارزه شود، بازیگر تئاتر بود. او اولین گروه هنری اسلامی در غزه را تاسیس کرد.
روز گذشته که اسرائیل در خانیونس قصد ترور وی را داشت، برای فلسطینیها یک پیام منحصر به فرد داشت. اینکه او متولد خانیونس و بزرگ شده این شهر است و اگر گرای اسرائیلیها درست باشد، او هماکنون هم در محلههای خودش در حال مبارزه با اسرائیل است. یکی دیگر از کارویژههای مهم محمد ضیف، همراهی او با «صلاح شحاده» فرمانده شهید فلسطینی در به روزرسانی تسلیحات مقاومت بود. اکنون حماس هزاران موشک و پهپاد و اسلحه دارد که توانست در عملیات توفان الاقصی از آنها استفاده کند و بعد از گذشت 9ماه از درگیری نظامی باز از این تسهیلات استفاده میکند. او چنان به قلب فلسطینیها رسوخ کرده است که بعد از اتفاقات محله شیخ جراح که عملیات «شمشیر قدس» شروع شد، در محلههای قدس و کرانه باختری مردم فریاد میزدند: «همه ما سرباز و مردان محمد ضیف هستیم».
آری! او اکنون به قهرمان تمامعیار فلسطینیها تبدیل شده است؛ فردی که سردار شهید سلیمانی در نامهای به او که چند ماه قبل از شهادتش نوشته بود، آورد: «امیدواریم خداوند به ما توفیق حضور در کنار شما را بدهد و ما را به آرزویمان؛ شهادت در راه فلسطین برساند». او اکنون شهید زنده فلسطینیهاست که فرماندهی توفان را بر عهده دارد.
ارسال به دوستان
یادداشت
جنون کشتار
مهدی بختیاری: با افزایش اختلافات میان مقامات عالیرتبه رژیم صهیونیستی از جمله بنیامین نتانیاهو نخستوزیر و داوید بارنیا و رون بار (روسای موساد و شاباک) که طی روزهای اخیر خبرساز شده است، احتمال دستیابی به توافق با حماس برای پایان جنگ نیز کمرنگتر شده و آنها رفتار و رویکرد نتانیاهو در این موضوع را رفتاری کارشکنانه معرفی کردند.
همانطور که بارها در یادداشتهای پیشین راقم این سطور نوشته شد، نتانیاهو پایان جنگ را در مقطع فعلی و در حالی که هیچکدام از اهداف اعلامیآنها محقق نشده به منزله پایان عمر سیاسی خود و دولتش میداند و برای فرار از این مرگ زودرس و ادامه جنگ به هر نحو، دست به هر کاری میزند. کشتار جدید در خانیونس که به شهادت دهها نفر و مجروحیت صدها انسان بیگناه اعم از زنان و کودکان ختم شد، در همین راستا به حساب میآید. بنا بر اخباری که تاکنون منتشر شده، جنگندههای رژیم اسرائیل چادرهای آوارگان فلسطینی را در منطقه «مواصی» خانیونس بمباران کردند و همزمان، تیمهای امدادگران و دفاع مدنی را هم هدف قرار دادند که بیش از 300 شهید و مجروح به جا گذاشت.
سازمان امداد و نجات فلسطین در غزه نیز اعلام کرد در بمباران ساختمانهای مسکونی در خانیونس، «محمد اسامه حمد» جانشین مدیر بخش آتشنشانی و نجات این سازمان به شهادت رسیده و 8 نیروی دیگر نیز زخمی شدند که حال 3 نفر آنها وخیم است. این سازمان اعلام کرد جنگندههای اسرائیلی این ساختمانها را برای بار دوم و زمانی که نیروهای امدادی در تلاش برای نجات مجروحان و خارج کردن شهدا بودند، هدف حمله قرار دادند. ارتش اسرائیل اعلام کرد این بمباران سنگین را با هدف ترور و حذف «محمد ضیف» فرمانده گردانهای شهید عزالدین قسام (شاخه نظامیحماس) و «رافع سلامه» فرمانده تیپ خانیونس انجام داده اما منابع حماس شهادت آنها را تکذیب کردند.
کشتار بیگناهان و تاکید نتانیاهو بر ادامه جنگ، حتی صدای مخالفان او در داخل سرزمینهای اشغالی را هم درآورده و از جمله خانواده اسرای اسرائیلی در دست حماس معتقدند نتانیاهو باید این رویکرد را کنار بگذارد تا توافق انجام شود، چرا که فقط این راه میتواند اسرای اسرائیلی را به خانوادههایشان بازگرداند.
نتانیاهو کمکم متوجه شده نبرد در غزه برایش آوردهای جز گذاشتن هزینههای زیاد روی دست این رژیم نخواهد داشت و برای همین به در و دیوار میزند تا یک دستاورد حداقلی برای ساکت کردن مخالفان سرسخت داخلیاش دست و پا کند.
به رغم جنایات بیسابقه و گسترده اسرائیل در غزه، نه تنها ساختار و سازمان نظامیحماس بههمنریخته، بلکه ارتباطات این گروه حتی با خارج از غزه نیز قطع نشده است و این را از تاثیر افرادی نظیر «یحیی سنوار» بر مفاد توافقنامه پایان جنگ میتوان فهمید.
نتانیاهو دیر یا زود باید دستهایش را بالا ببرد اما نمیخواهد این تسلیم پرهزینه را به راحتی قبول کند و کشتار زنان و کودکان بیدفاع فلسطین را باید آخرین دست و پا زدن جنایتکاران ساکن تلآویو دانست.
ارتش اسرائیل تاکنون بیش از 860 نیروی نظامیخود را از آغاز نبرد توفان الاقصی از دست داده است و این هزینه سنگین را میخواهد با گرفتن تلفات زیاد از مردم بیگناه غزه جبران کند.
حمله به مدارس، بیمارستانها و مراکز غیرنظامیدر هر جنگی غیر قابل قبول است اما ارتش اسرائیل بارها به صورت مبسوطالید به همه این اماکن در مقیاسی گسترده حمله کرده است که یکی از آخرین نمونههای آن حمله هوایی به مدرسهای تحت حمایت سازمان ملل در منطه خانیونس بود که تصاویر کشتار دهها زن و کودک بیگناه در آن از رسانههای جهان پخش شد.
تاریخ 76 ساله رژیم صهیونیستی مملو از جنایتهای سنگین علیه انسانهای بیگناه فلسطینی است اما این رژیم در جنگ غزه با قتلعام نزدیک به ۴۰ هزار غیرنظامی، رکورد بیسابقهای را به ثبت رسانده و هنوز هم جنگ متوقف نشده و پیشبینی میشود هر چه به پایان آن نزدیکتر شویم، ماشین کشتار اسرائیل هم تعداد بیشتری از زنان و کوکان بیگناه غزه را به خاک و خون بکشد.
ارسال به دوستان
ایلان ماسک شکایت نهاد بروکسل را با افشاگری پاسخ داد
تقلای اتحادیه اروپایی برای سانسور« ایکس»
به دنبال بالا گرفتن دعوای حقوقی اتحادیه اروپایی و شبکه اجتماعی ایکس (توئیتر سابق)، مالک این رسانه آمریکایی ضمن به مبارزه طلبیدن اتحادیه، دست به افشاگری درباره آن زد. هفته گذشته کمیسیون اروپا بر پایه یافتههای گزارشی تحقیقی اعلام کرد تیک آبی شبکه اجتماعی ایکس فریبنده است؛ حکمی که با واکنش تُند ایلان ماسک مواجه شد.
مالک و مدیرعامل این شبکه متقابلا ایرادات وارده از سوی اتحادیه اروپایی را آزار و اذیتهایی خواند که به دنبال رد درخواست بروکسل برای سانسور مخفیانه نظرات کاربران در این پلتفرم گریبان او و شرکتش را گرفته است. کمیسیون اروپا که بهتازگی مقررات جدید اتحادیه درباره شبکههای اجتماعی را به اجرا گذاشته، روز جمعه اعلام کرد: «از آنجا که هر کسی میتواند با پرداخت پول تیک آبی [ایکس] را دریافت کند، تشخیص صحت محتواهای منتشرشده و نیز هویت صحیح صاحبان حسابهای کاربری دشوارتر شده است». پیش از خرید سهام شرکت توئیتر توسط ماسک و تبدیل آن به ایکس، تیکهای آبی به افراد مشهور، سیاستمداران و صاحبان حسابهای تاثیرگذار از جمله روزنامهنگاران شناختهشده اعطا میشد ولی از آن پس این نشان به افرادی که حق اشتراک ماهانه ۸ دلاری پرداخت میکنند، اعطا میشود.
حال اتحادیه اروپایی اعلام کرده ایکس را ناقض قانون خدمات دیجیتال (DSA) خود میداند و قصد دارد جریمههای هنگفتی را علیه این شرکت وضع کند، مگر اینکه رویههای خود را تغییر دهد. ماسک نیز در پاسخ به این اعلامیه دست به افشاگری زد و در توئیتی نوشت: «کمیسیون اروپا به ایکس یک معامله محرمانه غیرقانونی پیشنهاد داد: اگر ما بیسر و صدا نظرات را بدون اینکه به کسی بگوییم سانسور کنیم، آنها ما را جریمه نمیکنند. پلتفرمهای دیگر این معامله را پذیرفتند اما ایکس نه».
وی سپس در رشتوی بعدی ادامه داد: «ما مشتاقانه منتظر یک نبرد عمومی در دادگاه هستیم تا مردم اروپا بتوانند حقیقت را بدانند».
در اصل ماسک یک حامی بالانشین دونالد ترامپ و جمهوریخواهان عصیانکرده بود که به خاطر حذف متحدان سیاسیاش از شبکههای اجتماعی آمریکایی، با ابراز نارضایتی از سانسور گسترده در این پلتفرمها، توئیتر را اکتبر 2022 خرید. از آن زمان، او ممنوعیت اکثر حسابهای مسدودشده از جمله حساب ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا را لغو کرده است. همان زمان که ماسک شعار معروفش یعنی «پرنده آزاد شد» را اعلام کرد، یکی از سرسختانهترین واکنشها از سوی تیری برتون، کمیسر اتحادیه اروپایی برای بازار داخلی ابراز شد. آن زمان او با اشاره به قانون DSA گفته بود: «در اروپا، پرنده طبق قوانین ما پرواز میکند».
جمعه گذشته نیز این برتون بود که اقدام کمیسیون اروپا علیه ایکس را توجیه کرد و مدعی شد شبکه ایکس با ممانعت از دسترسی به محققان، الزامات شفافیت اتحادیه اروپایی را نقض میکند. قبلا تیک آبی نشانه یک منبع اطلاعاتی قابل اعتماد بود اما اکنون ایکس کاربران را فریب میدهد و قانون خدمات دیجیتال را نقض میکند. به گفته او صدور تأییدیه تیک آبی در ازای هزینه اشتراک، به طور منفی بر توانایی کاربران برای تصمیمگیری رایگان و آگاهانه درباره صحت حسابها و محتوایی که با آنها تعامل دارند، تأثیر میگذارد. اگر اتحادیه اروپایی یافتههای اولیه برتون، کمیسر اتحادیه اروپایی را تایید کند، ممکن است ایکس را تا 6 درصد از کل گردش مالی سالانه خود در سراسر جهان جریمه کند. با این حال به نظر میرسد چیزی که بیش از همه باعث خشم اتحادیه اروپایی شده این است که شبکه ایکس اجازه نمیدهد دادههای عمومیاش توسط محققان جمعآوری شود و برخلاف دستور DSA، به رابط برنامه (API) اجازه دسترسی نمیدهد. مایک بنز، یکی از مقامات پیشین دولت ترامپ در این مورد خاطرنشان کرده انگیزه واقعی اتحادیه اروپایی استفاده از قانون خدمات دیجیتال برای وادار کردن ایکس به استقرار مجدد تیم سانسور اخراجشده توسط ایلان ماسک است. او همچنین ادعا کرد افرادی که خود را به عنوان محقق معرفی میکنند در واقع عوامل سانسور و مزدوران سیاسی بروکسل
هستند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|