|
نگاهی به نقش روایت در گزارش مسابقات المپیک پاریس
داستان قهرمانان
گروه فرهنگ و هنر: دهه چهل و پنجاهیها یادشان هست که فوتبالیستهای بزرگی مثل عبدالعلی چنگیز، وحید قلیچ و... اگرچه جانانه و غیرتی توپ میزدند و ستاره محبوب نوجوانها و جوانها بودند اما حتی تا حوالی دهه 80 هم ستارهها زندگی معمولی و حتی گاهی فقیرانه داشتند. بعضی کارگر کارخانهای بودند و برخی پشت وانت مینشستند و میوه میفروختند و بعد از کار میرفتند سراغ فوتبال؛ خلاصه اینکه فوتبال برایشان نه هدف بود و نه کار، برای آنها فوتبال فقط یک کار دلی و عاشقانه بود که به زندگیشان رنگ و بویی پر از نشاط میداد.
اما وقتی از اواسط دهه 80 به یکباره نگاهی مبتنی بر ورود جدی اقتصاد به فوتبال شکل گرفت و این دو توانستند فضایی مناسب برای یکدیگر ایجاد کنند، پول آنقدر وارد فوتبال شد که فوتبالیست شدن به یک هدف دور از دست بدل شد که رسیدن به آن میتوانست یک خانواده را تا 7 نسل بعدشان ثروتمند کند. بعد هم مدارس فوتبال راه افتادند و آمدن بازیکنان خارجی و رفتن بازیکنان ایرانی به باشگاههای مطرح دنیا و... .
شاید با نگاه به همین سیر حرکت در فوتبال خیلیها تلاش کردند فرهنگ و هنر را هم با اقتصاد همراه و هممسیر کنند، بیخبر از آنکه اقتصاد مثل یک تاجر خشک و دور از عاطفه، فقط و فقط به میزان سودی نگاه میکند که طرف مقابل برای او فراهم خواهد کرد و اگر قرار باشد او پول بدهد و بازگشت این سرمایه کم باشد، اگر زمین و زمان هم تلاش کنند تا او را وارد این بازی کنند، محال است او وارد این همراهی و هممسیری شود.
در این میان هنرهای تجسمی توانست تا حدودی سرمایه و پول را با برگزاری حراجها و نمایشگاهها و فروش آثار به سایر کشورها و کارهایی از این دست، وارد این بازار هنری کند که البته با آمدن کرونا این حرکت هم در همان ابتدای مسیر نیمهکاره متوقف شد.
سینما هم برای آنکه بتواند بستری برای جولان اقتصاد فراهم کند، ناچار شد پوستاندازی کند و در قالب نمایش خانگی و بسترهای نمایش درخواستی فیلم و سریال، موقعیتی برای منتفع شدن اقتصاد و ورودش به سینما فراهم کند که تا حدود بسیاری هم موفق شد و حالا شاید به نوعی مجللترین مسیر ارتباطی میان سینما و اقتصاد باشد.
در این میان اما اغلب کارشناسان و هنرمندان کمترین شانس را برای داستان قائل بودند. داستان به هیچ شکل نمیتوانست دوست خوبی برای اقتصاد باشد. نه میشد در کتاب تبلیغ فلان برند را کرد و نه در محتوای داستان از فلان موضوع مورد نظر اهالی اقتصاد گفت. اصلا به فرض هم که بشود. مگر مخاطب کتاب چقدر است؟ چند صد کتاب باید نوشته شود تا بینندگان تبلیغ برند در یک کتاب به تعداد بینندگان یک بیلبورد در فلان اتوبان برسند؟
با این همه اما کرونا و گسترش استفاده از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی موجب شد داستان هم بختش باز شود.
در آن دوران اساسا همه به قدرت روایت پی بردند. این موضوع به عنوان یک اصل پذیرفته شد که هر برندی روایت قدرتمندتری داشته باشد، موفقتر است.
آرام آرام روایت داستانی به عنوان ماده اولیه تبلیغات پذیرفته شد. دیگر همه میدانستند مثلا گفتن پراحساس و قدرتمند جمله «دوغت را بنوش» توسط یک گوینده نمیتواند مخاطب زیادی برای آن برند دست و پا کند اما آنجا که داستانها در بحبوحه جنگ جهانی تعریف میشوند؛ نمایندگان ۳ کشور بزرگ دنیا در تهران جمع شدهاند و دارند برای تکهپاره کردن کشور نقشه میکشند که آبدارچی آن عمارت یک تنگ پر از دوغ برایشان میبرد و آنها وقتی نخستین جرعه را میخورند به یکباره.... میتواند نام آن برند را تا مدتها سر زبانها بیندازد.
نوع و جنس روایت در المپیک اخیر هم دوباره همه نگاهها را به سمت خودش کشاند. خیلیها حاضر بودند از خیر شبکههای خارجی که هزار جور میان برنامه و... را هم چاشنی پخش مسابقات میکردند بگذرند و بروند سراغ صداوسیمایی که حتی بعضی صحنهها را حذف میکرد و شاید جذابیت میان برنامههایش پایینتر بود، چرا؟ چون هادی عامل گزارشگر بود که روایت بلد است. روایت او چیزی بود که مردم دوستش داشتند؛ روایتی پر از صداقت و حس که اگر با عناصر داستانی هم رفاقتی هرچند اندک پیدا کند، دیگر محال است کسی شکستش دهد. روایت داستانی در المپیک و گزارش گزارشگران شاید یکی از حساسترین رقابتهای این دوره از المپیک بود. آنقدر که حتی گزارشگران سایر کشورها هم تلاش میکردند به پیروی از گزارشگران ما برای هر رقابتی داستان و روایت متناسب با ۲ طرف پیدا کنند.
عموزاد وقتی کشتی اولش را آنطور قهرمانانه برد، یک برند اقتصادی دست به دامان داستان شد و سرضرب سراغ داستان زندگی و شخصیت این قهرمان رفت تا مجالی برای منتفع شدن خود دست و پا کند. آنها میدانستند دیگر دوره تبلیغات سنتی چهرهمحور گذشته است. دیگر دورهای که تصویر پژمان جمشیدی که هر روز با یک فیگور و تیپ روی بنر بیاید و جملهای تبلیغاتی کنار آن بنشیند، گذشته است. حالا آنها میدانستند باید بروند سراغ چیزهایی که باعث شده بود عموزاد تا این اندازه جنگنده شود. اینکه او همیشه عاشق تختی بوده و یک روز حتی وقتی او دانشآموز بوده و عکس جهان پهلوان از کیفش میافتد، همه همکلاسیهایش به او میخندند. او آنقدر ناراحت میشود که بعد از مدرسه میرود در جنگلی که نزدیکشان بود. همان جا مینشیند. درختی را نشانه میکند و عکس تختی را میبوسد و میگذارد در حفرهای که روی تنه درخت بود.
حالا دیگر در المپیک همه برندها دریافتهاند بهترین دستمایه و وسیله برای هر شکل از تبلیغ داستان است. حالا همه برندهای بزرگ دنیا در المپیک در به در داستانند. تا نخستین درخشش را از یک ورزشکار میبینند، میروند سراغ داستانی که بتواند شخصیت او را برای مخاطبان جذابتر کند و بستری توسط او فراهم شود که برندها بتوانند روی آن بازی بدون توپی انجام دهند که به اندازه یک برد شیرین ۳ بر صفر برایشان ارزشمند باشد.
حالا دیگر نه لازم است در کتاب، تبلیغات فلان برند چاپ شود و نه در محتوا از آن نام برده شود. حالا دیگر کتاب داستان و نوشتههای داستانی میتوانند حکم معرفینامه هر داستاننویس را داشته باشند؛ داستاننویسهایی که توسط متخصصان برندینگ و تبلیغات انتخاب میشوند و برای هر برند با دستمایههایی که خواهند داشت- از فلان ورزشکار تا بهمان بازیگر، از این مکان تاریخی تا آن رویداد اجتماعی و... - داستانی بنویسند - نه در قالب کتاب داستان و رمان که به عنوان داستانی که در فضای مجازی به گوش همه خواهد رسید - که یاد و خاطره حضور و جلوهگری آن برند، سالهای سال در خاطر مخاطب بماند و هر وقت نامش را دید و شنید، ذهنش او را به سمت داستانی که برایش نوشته شده هدایت کند و بعد از نشستن لبخند روی صورتش، با رضایت خاطر، آن برند را انتخاب کند.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
بازدارندگی قدرت و منافع ملی
[ رضا رحمتی* ]
در ادبیات روابط بینالملل، قدرت، منافع ملی و بازدارندگی ۳ مفهوم درهم تنیده و به هم وابسته هستند. در این یادداشت تلاش میکنم چسبندگی این ۳ را بررسی کنم. قدرت از جایگاه ویژه و منحصر به فردی برخوردار است؛ همانطور که پول در اقتصاد. عمده مباحث مربوط به قدرت در روابط بینالملل هم معطوف به قدرت نظامی است. به همین دلیل نظریهپردازیهای عمدهای درباره این نوع قدرت مطرح شده است. همین نظریهها هم معیار و مبنایی برای مفاهیم دیگر شده است، مثل بازدارندگی. هم از این رو گفته میشود که وضعیتهای متفاوتی برای «باز داشتن» خصم از ارتکاب رفتار خلاف مقررات بینالمللی وجود دارد. به تلاش برای «بازداشتن یک تهدید یا حمله یا تهدید به حمله» بازدارندگی گفته میشود. بازدارندگی هم در این ادبیات الزاما یک مفهوم نظامی و سخت نیست. بازدارندگی ابعاد دیگری هم دارد؛ مثل بعد سیاسی یا حتی حقوقی. از همین زاویه، میتوان به انتخابهای متعدد کشورها در «بازدارندگی» اشاره کرد و اینکه کشورها برای این بازداشتن به راههای متعددی متوسل میشوند. تلاش خواهم کرد تا ضمن اشارهای به جایگاه قدرت، وضعیتهایی را که دولتها از آنها در روابط بینالملل استفاده میکنند، برشمرم.
* قدرت ملی
برای فهم قدرت و مسیرهای آن، ابتدا باید نسبت قدرت (در بعد عملیاتی) با رفتار دولتها و انتخابهای آنها را بررسی کنیم. چند نکته درباره این نسبت وجود دارد که میتوان اینگونه بیان کرد.
اول: قدرت و قدرتجویی (Power Seeking) یکی از معیارهای اصلی (و البته با ضریب تاثیر بسیار زیاد) رفتار دولتها در روابط بینالملل است.
دوم: اگر چه دولتها گاهی انتخاب میکنند که اندازهگیری قدرت را غیرنظامی یا غیرسیاسی کنند اما هنوز هم قدرت سیاسی و نظامی از اهمیت بسیاری برخوردار است و هیچگاه موضوعیت اصلی خود در روابط بینالملل را از دست نداده است.
سوم: با این حال منطق قدرت، کسب قدرت، افزایش قدرت و نمایش قدرت تنها معیار رفتار دولتها در روابط بینالملل نیست.
چهارم: بسیاری از کشورها، رفتارها و اعمالی را در سطح بینالمللی انجام میدهند که الزاما مبتنی بر افزایش ثروت و قدرت سخت آنها نیست و بلکه ممکن است ثروت و قدرت آنها را دستخوش تغییر قرار دهد.
پنجم: رفتار دولتها برای «بازداشتن» خصم یا رقیب از ارتکاب فعل متخلفانه، باید متناسب با سطح و دامنه خصومت متخلفانهای باشد که انجام شده، اگر نه اعتبار بازدارندگی از بین میرود. برای مثال در مقابل توسل به قدرت سخت نظامی توسط بازیگر خصم، سادهانگارانه است که از ابزارهای سیاسی یا حقوقی استفاده شود.
ششم: شرایط، دامنه و سطح توسل به عمل متخلفانه است که «بازدارندگی» را معنا میبخشد. در برابر قدرت سخت، بازدارندگی سخت باید انتخاب شود. نمیتوان در برابر تهدید به حمله یا حمله سخت، از ابزارهای رمانتیک استفاده کرد. در برابر قدرت نرم، هم باید بازدارندگی نرم انجام شود. طرفه اینکه بازدارندگی یک امر منجمد نیست، بلکه متناسب با شرایط، شدت و ضعف، دامنه و سطح توسل به عمل متخلفانه تغییرپذیر است.
* آیا اصل بر قدرتجویی است؟
موضوع دیگری که در ادبیات روابط بینالملل وجود دارد این است که در زمان صلح و عدم وجود یک مساله امنیتی (که تمامیت ارضی و استقلال سیاسی یک بازیگر را تهدید کند)، آیا همواره دولتها به دنبال قدرت سخت حرکت میکنند؟ به عبارتی آیا تنها گزینه روی میز دولتها در شرایط عادی روابط خارجی دنبال کردن قدرت سخت نظامی است؟ آیا در روابط بینالملل، هم از نظر نظری و هم از نظر عملی، اصل بر قدرتجویی است؟ آیا قدرت، تنها معیار رفتار دولتهاست؟ در پاسخ باید اشاره کرد که کشورها الزاما کارهایی را که سبب افزایش قدرت مادی آنها میشود، انجام نمیدهند، گاهی برای کشورها اعتبار، امنیت، پرستیژ، شهرت، احترام و هویت مهمتر از قدرت است. قدرت یکی از ابعاد از چهره چندبعدی منافع ملی است. منافع ملی ابعاد گستردهای دارد، از هویت گرفته تا شهرت و احترام تا قدرت. برای مثال، کانادا در عین حالی که به واسطه تحریمهای حقوق بشری علیه عربستان، موجبات انفصال از منافع اقتصادی ارتباط با عربستان سعودی و مخاطره منافع مادی و اقتصادی را به وجود آورده است، با این حال همواره یکی از کشورهای اصلی مدافع وضع قطعنامههای حقوق بشری علیه عربستان است.
ایالات متحده آمریکا نیز به همین ترتیب، با اعمال تحریمهایی علیه ایران، هم خود را از بازار 85 میلیون نفری ایران محروم کرده است و هم زمینهای را برای بیاعتباری ایالات متحده...
کاهش سپردهها در آمریکا، بروز رفتار احتیاطآمیز دیگران و ترجیح ارزهایی غیر از دلار در سطح بینالمللی فراهم میکند. این موضوع را میتوان در رفتار ایالات متحده نسبت به چین و روسیه و کشورهای بریکس هم مشاهده کرد.
روسیه با وجود آنکه میداند تبعات رفتار در شبهجزیره کریمه، تحمیل سختترین تحریمهای یک و چندجانبه ایالات متحده است، باز هم نیروهای نظامی خود را به کریمه گسیل میدارد. همچنین کرملین با وجود اینکه میداند نتیجه وضعیت پیچیده امنیتی و نظامی با اوکراین، تحریمهای شدید اقتصادی و کاهش نقشش در مناسبات اصلی روابط بینالملل است، باز هم برای اعاده احترام بینالمللی قبلیاش این کار را انجام میدهد. همین روسیه با وجود اینکه میداند نتیجه روابط در هم تنیده نظامی با گرجستان، بلاروس و سایر کشورهای اروپای شرقی، تحریم شدید این کشور است، با این حال، باز هم روابط هر روزه خود را با این کشورها توسعه میدهد.
چین با وجود اینکه میداند تبعات رفتار در تایوان تحریمهای بینالمللی است، باز هم رفتار خود را انجام میدهد.
حمایت ایران از جبهه مقاومت، الزاما موضوعی در راستای قدرت سخت نظامی نیست، بویژه بعد از عملیات توفان الاقصی مشخص شد حیثیت، اعتبار، جایگاه منطقهای و احترام منطقهای در کنار قدرت سخت برای ایران از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است.
بنابراین کشورها الزاما کارهایی را که قدرت مادی آنها را به وضعیت بیشینهای نزدیک کند، انجام نمیدهند. اگر چه همانطور که در نقطه شروع اشاره شد، قدرت و قدرتجویی از اهمیت بسیار زیادی برای کشورها برخوردار است و هنوز که هنوز است، هیچ واژهای نتوانسته به اندازه قدرت در ادبیات بینالمللی نقش و نفوذ داشته باشد.
* نسبت بین منافع ملی و قدرت ملی
علاوه بر نقش قدرت و انتخابهایی غیر از قدرت توسط دولتها، موضوع منافع ملی نیز از اهمیت برخوردار است. اینکه دولتها در روابط بینالملل چه انتخابی را انجام میدهند، تا حد بسیار زیادی بستگی به «منافع ملی» آنها دارد. یعنی اگر چه قدرت در روابط بینالملل اصالت دارد اما عامل اصلی جهتدهی به جنس، نوع و دامنه قدرت، منافع ملی است. گاهی منافع دولتها در استفاده از قدرت سخت، تعریف میشود، در آن صورت دولتها باید خشنترین روی قدرت را استفاده کنند. گاهی منافع دولتها در استفاده از قدرت نرم تعریف میشود که در آن صورت هزینه کردن از قدرت نظامی، ضرورتی ندارد. گاهی هم دولتها باید به صورت ترکیبی از قدرت استفاده کنند، یعنی هم روی خشن قدرت را به نمایش بگذارند و هم مؤلفههای نرم قدرت خود را به رخ حریف یا رقیب بکشانند. بنابراین در روابط بینالملل، اینکه دولتها از کدام رو از قدرت استفاده کنند، الزاما موضوعی محتوم نیست. قدرت باید در نسبت با منافع ملی تعریف شود. ایده کلی این است که قدرت سخت، الزاما تنها پایه و مسیر اعتلای منافع ملی نیست، اگر چه قدرت سخت همیشه یک پایه محکم منافع ملی بوده و خواهد بود. گاهی دولتها باید در کنار قدرت سخت ستونهای دیگری را هم بنا کنند که مهمترین این ستونها، ستون قدرت نرم، تعامل، گفتوگو و نفوذ است. مفهوم کلیدی مورد استفاده در اینجا، «قدرت ترکیبی» است. قدرت ترکیبی آن جلوهای از قدرت است که تنها یک مسیر را دنبال نمیکند.
*عضو هیات علمی دانشگاه بوعلی سینا
ارسال به دوستان
2 فدراسیون کشتی و تکواندو، با مدیریت علیرضا دبیر و هادی ساعی 2 بال عملکرد خوب ورزش کشورمان در المپیک پاریس بودند
کار و کاردان
گفتوگوی «وطن امروز» با مبینا نعمتزاده
کاروان ایران در حالی با ۱۲ مدال به کار خود در سیوسومین دوره بازیهای المپیک پایان داد که با وجود عملکرد درخشان 2 رشته کشتی و تکواندو، برخی رشتهها نتوانستند نمایش قابل قبولی داشته باشند. نکته جالب و قابل توجه، مدیریت این 2 فدراسیون توسط 2 قهرمان سابق المپیک بود که نشان داد باید در سایر رشتهها نیز همین روند را در پیش گرفت، هرچند وزنهبرداری نیز همین رویه را پیش گرفته اما نتایج این رشته به گونهای نبود که جامعه ورزش را راضی کند. با برگزاری مبارزه ردهبندی وزن ۹۷ کیلوگرم کشتی آزاد و پیروزی امیرعلی آذرپیرا در این مبارزه، پرونده کاروان ورزش ایران در سیوسومین دوره بازیهای المپیک با ۱۲ مدال شامل ۳ طلا، ۶ نقره و ۳ برنز بسته شد.
* آبروداری 2 فدراسیون
کاروان ایران که با نام خادمالرضا در این دوره بازیها شرکت کرده بود، تا روز یازدهم بازیها هیچ توفیقی در مدالآوری نداشت اما در این روز با مدال برنزی که امین میرزازاده در کشتی فرنگی به دست آورد، وارد جدول توزیع مدالها شد و طی ۶ روز به مدالآوری خود ادامه داد. هر ۱۲ مدال کاروان ۴۰ نفره ایران در بازیهای المپیک پاریس تنها در 3 رشته کشتی فرنگی، کشتی آزاد و تکواندو به دست آمد، در حالی که ورزشکاران 11 رشته دیگر هم به این بازیها اعزام شده بودند اما مانند همیشه بار مدالآوری کاروان را کشتیگیران به دوش کشیدند و البته این بار تکواندوکاران هم سهم زیادی در این کار داشتند. در جریان بازیهای پاریس بودند ورزشکارانی که مدالی نگرفتند اما خوش درخشیدند مانند مهدی الفتی که در نخستین حضور المپیکی خود فینالیست مسابقات ژیمناستیک شد، رضا علیپور که بدون تجربه المپیکی در جایگاه چهارم سنگنوردی سرعت ایستاد و حتی شمشیربازی که با وجود ناداوری در جایگاه چهارم بخش تیمی قرار گرفت اما در نهایت آنچه در تاریخ ورزش ایران و بازیهای المپیک ماندگار میشود، مدال این بازیهاست. کسب ۱۲ مدال به نسبت تعداد ورزشکاران اعزامی به پاریس (۴۰ نفر) مقبول است اما آنچه این عملکرد را از حالت قابل دفاع خارج میکند، دستیابی به مدالها تنها در 3 رشته (با احتساب جداگانه کشتی آزاد و فرنگی) است؛ رشتههایی که همیشه مدالآور ورزش ایران در المپیک بودهاند و این بار هم قاطعانهتر این مهم را به سرانجام رساندند.
تیم ملی کشتی فرنگی ایران با ۶ سهمیه کامل راهی بازیهای المپیک شد و با کسب ۴ مدال تاریخساز شد و بهترین عملکرد را بین تیمهای حاضر از خود به جا گذاشت. تکواندو برای نخستینبار با 4 ورزشکار در 2 بخش مردان و زنان ترکیب تیم اعزامی خود به المپیک را تشکیل داد و توسط هر 4 ورزشکار خود هم صاحب مدال شد؛ مدالهایی که بعضاً ارزشی مضاعف هم داشتند، چرا که یا با تاریخسازی کسب شدند (نقره ناهید کیانی) یا طلسمشکنی (طلای آرین سلیمی).
کشتی آزاد هم اگرچه طلایی نشد اما با کسب ۴ مدال توسط 5 ورزشکار اعزامی خود به مدالآوری کاروان ایران کمک قابل توجهی کرد.
کاروان ورزش ایران به لطف این رشتهها و مدیریت تخصصی آنها، مدالهای ارزشمندی در پاریس صاحب شد اما آنچه این عملکرد را قابل نقد میکند اینکه در مجموع فقط 2 فدراسیون و 3 رشته (با احتساب جداگانه کشتی آزاد و فرنگی) در مدالآوری نقش داشتند، در حالی که پیش از این فدراسیونهای بیشتری صاحب مدال المپیک میشدند.
در المپیک توکیو ۷ مدال ایران در 5 رشته کشتی فرنگی، کشتی آزاد، کاراته، تیراندازی و وزنهبرداری به دست آمد. در المپیک ریو ورزشکاران کشتی فرنگی، کشتی آزاد، وزنهبرداری و تکواندو ایران را وارد جدول توزیع مدالها کردند. در المپیک لندن کشتی فرنگی، کشتی آزاد، وزنهبرداری، تکواندو و دوومیدانی باعث درخشش کاروان ایران شدند.
* بهترین عملکرد ایران در المپیکها پس از لندن
کاروان ایران با کسب ۱۲ مدال به کار خود در المپیک ۲۰۲۴ پاریس پایان داد و بهترین عملکرد خود را بعد از المپیک لندن به جا گذاشت.
المپیک 2024 بهترین عملکرد کاروان ایران بعد از 2012 لندن از نظر تعداد مدالهای کسب شده است. از لحاظ تعداد مدال طلا نیز این دوره بعد از لندن، در کنار المپیک 2000 سیدنی، 2016 ریو و 2020 توکیو جزو برترین دورهها برای کاروان ایران محسوب میشود.
اسامی مدالآوران ایران در المپیک 2024 بهشرح زیر است:
مدال طلا:
«آرین سلیمی» وزن 80+ کیلوگرم تکواندو، «سعید اسماعیلی» وزن 67 کیلوگرم کشتی فرنگی و «محمدهادی ساروی» وزن 97 کیلوگرم کشتی فرنگی
مدال نقره:
«مهران برخورداری» وزن 80- کیلوگرم تکواندو، «ناهید کیانی» وزن 57- کیلوگرم تکواندو، «علیرضا مهمدی» وزن 87 کیلوگرم کشتی فرنگی، «حسن یزدانی» وزن 86 کیلوگرم کشتی آزاد، «امیرحسین زارع» وزن 125 کیلوگرم کشتی آزاد و «رحمان عموزاد» وزن 65 کیلوگرم کشتی آزاد
مدال برنز:
«مبینا نعمتزاده» وزن 49- کیلوگرم تکواندو، «امین میرزازاده» وزن 130 کیلوگرم کشتی فرنگی و «امیرعلی آذرپیرا» وزن 97 کیلوگرم کشتی آزاد.
* نگاهی به مدالها و رتبه ایران در قرن 21
المپیک 2000 سیدنی: اعزام 35 نفر در 12 رشته؛ رتبه 26 با کسب 3 طلا و یک برنز در کشتی، وزنهبرداری و تکواندو
المپیک 2004 آتن: اعزام 38 نفر در 10 رشته؛ رتبه 29 با کسب 2 طلا، 2 نقره و 2 برنز در کشتی، وزنهبرداری و تکواندو
المپیک 2008 پکن: اعزام 55 نفر در 13 رشته؛ رتبه 52 با کسب یک طلا و یک برنز در تکواندو و کشتی
المپیک 2012 لندن: اعزام 53 نفر در 14 رشته؛ رتبه 12 با کسب 7 طلا، 5 نقره و یک برنز در کشتی، وزنهبرداری، دوومیدانی و تکواندو
المپیک 2016 ریو: اعزام 63 نفر در 14 رشته؛ رتبه 24 با کسب 3 طلا، یک نقره و 4 برنز در کشتی، وزنهبرداری و تکواندو
المپیک 2020 توکیو: اعزام 65 نفر در 16 رشته؛ رتبه 27 با کسب 3 طلا، 2 نقره و 2 برنز در کشتی، وزنهبرداری، تیراندازی و کاراته.
***
الگوی موفقیت یعنی مسیری که دبیر و ساعی رفتند
بدون شک بزرگترین خروجی و محصول فکری برای دورنمای مدیریت ورزش ایران از المپیک 2024 یک چیز بود؛ اعتماد به المپینها در فدراسیونهای ورزشی. ۲ فدراسیون کشتی و تکواندو همه بار ورزش ما در آوردگاه پاریس 2024 را به دوش کشیدند. آنچه علیرضا دبیر و هادی ساعی در این ۲ فدراسیون کردند نمونه کاملی از دو مدیر موفق بود؛ مردانی که هر دو در قرن جاری موفق به کسب مدال طلای المپیک شدند. دبیر با یک طلا و ساعی به عنوان موفقترین المپین همه ادوار تاریخ ایران، 2 طلا و یک برنز در کارنامهاش دارد. اگر این ۲ به عنوان ۲ متخصص قهرمان و تحصیلکرده در رأس هرم مدیریت این فدراسیونها نبودند آیا باز هم میشد چنین موفقیتی را کسب کرد؟ مسیر مشخص است و روشن. آنچه دبیر و ساعی کردند چراغ راه ورزش ایران است و باید از این به بعد در سایر فدراسیونها از چنین عناصری استفاده کرد. ورزش ایران اگر قرار است به توسعه پایدار و موفقیتآمیز در المپیکهای بعدی برسد، با تکرار این الگو قادر است دستکم، کمهزینهترین راه را برود. البته استارت این کار در فدراسیون وزنهبرداری در زمان رضازاده و هماکنون سجاد انوشیروانی خورده ولی با توجه به نسلسازی در این رشته، میشود در آینده نهچندان دور، میوه این درخت را چید. مسیر روشن و واضح است و اگر موفقیت بلندمدت میخواهیم باید از تجربه چنین فدراسیونهایی استفاده کنیم؛ سپردن کار به مردان کاردان، به آنهایی که خودشان روزی در همین ورزش، طلای جهانی و المپیک گرفتند و از مصائب کار آگاه هستند و درک میکنند درد ورزشکار چیست. راه موفقیتش چگونه هموار میشود. این تجربه گرانمایه را آنها رایگان به دست نیاوردند و حیف ورزش ما است که از این پتانسیل بیبهره بماند.
گفتوگوی «وطن امروز» با مبینا نعمتزاده، صاحب مدال برنز المپیک پاریس
برای گرفتن مدال طلا رفته بودم
زهره فلاحزاده: تیم ملی تکواندوی ایران رکوردهای بینظیری در این دوره از المپیک ثبت کرد؛ اولین مدال نقره بانوان، کسب مدال طلا پس از ۱۶ سال ناکامی و مدالآوری هر ۴ نماینده ایران. شاید باید پیش از هر سخنی به هادی ساعی، رئیس فدراسیون تکواندو تبریک گفت که در جای مناسبی نشسته و بر خلاف بسیاری از رؤسای فدراسیونها حق خودش و بچههایش را از پاریس گرفته است. اولین تکواندوکاری که روی شیاپچانگ رفت و مدال برنز گرفت، مبینا نعمتزاده ۱۹ ساله بود. شاید اسم او را کمتر کسی پیش از المپیک شنیده بود یا حتی روی مدالآوری او پس از ناکامی خیلی از رشتهها حسابی باز میکرد اما او توانست هم مدال بگیرد و هم تبدیل به دومین بانوی برنزی ایران در تاریخ تکواندوی المپیک شود.
«وطن امروز» با مبینا نعمتزاده پس از کسب مدال برنز گفتوگو کرد.
***
* اولین مدال المپیک در سن ۱۹ سالگی؛ خودت این باور را داشتی که بتوانی به این موفقیت برسی؟
من هم به خودم و هم به تواناییهایم باور داشتم. میدانستم قهرمانان بزرگ همگی اولین مدال المپیکشان را در سن کم گرفتهاند و این موضوع به من خیلی انگیزه میداد. افرادی که در کنارم بودند، مربیام، استاد ساعی، خانواده و مخصوصاً پدرم این اعتماد را به من میدادند و مرا لایق گرفتن مدال طلای المپیک میدانستند. آنها به من مدام گوشزد میکردند که تو لیاقتش را داری و همین هم باعث شد من به این خودباوری برسم.
* از شکست حریف سرسخت اسپانیاییات بگو؛. چطور توانستی مقابل نایب قهرمان دوره قبل به این تفکر برسی که شکستش میدهی؟
برای مبارزه و رویارویی با حریف اسپانیایی ثانیه به ثانیه برنامهریزی کرده بودم. همین برنامهریزی دقیق باعث شد او نتواند مقابل من حرفی برای گفتن داشته باشد. تمام حرکات او را آنالیز کرده بودم. حتی دیگر میدانستم او وقتی رقص پا میرود چه حرکتی را انجام میدهد و همین یکی از دلایلی بود که توانستم شکستش بدهم.
* به نظر میرسید مقابل حریف چینی هم میتوانستی پیروز شوی و به فینال بروی؛ نظر خودت چیست؟
حق من در این مسابقات واقعاً فینالیست شدن بود و فقط برای مدال طلا به این مسابقات رفته بودم. از آمادگی بدنی خیلی بالایی برخوردار بودم و وزن خیلی زیادی کم کرده بودم. این بار سرحالترین بدن را در وزن کم کردن داشتم. در واقع خیلی برنامهریزی شده، حساب شده و علمی وزن کم کرده بودم و این باعث شده بود بدن خوبی برای مبارزه کردن داشته باشم. اصلاً از نظر بدنی مقابل حریف چینی کم نیاوردم و راند دوم واقعاً او ضربه افترگالیو (بعد از قطع) زد و همه شاهد بودند اما دیگر اتفاقی است که افتاده و شکست خوردم. یک چیزهایی دست ما نیست و نظرات داوری هم تحت کنترل من نیست. این شکست را به فال نیک میگیرم. شاید برای من زود بود که فینالیست المپیک شوم یا طلای این رقابتها را کسب کنم. اصلاً دلسرد نمیشوم و تمام تلاشم را میکنم، چون در المپیک بعدی ۲۲ ساله هستم و میتوانم در این سن مدال طلا را از آن خودم کنم.
* پس به مدال طلای المپیک بعدی فکر میکنی؟
دقیقاً از وقتی که از سکوی المپیک پایین آمدم به فکر المپیک بعدی بودم که بتوانم در لسآنجلس با برنامهریزی دقیق و در یک وزن بالاتر یعنی منفی ۵۷ کیلوگرم مدال طلا را کسب کنم. این را میدانم که تنها حرف زدن ملاک نیست و باید برای رسیدن به خواستهام تلاش کنم و طبق برنامهریزی پیش بروم.
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با استاد اصغر طاهرزاده درباره رخداد اربعینی سالهای اخیر
اربعین، رهایی از نیهیلیسم
پدیده اربعین هر ساله افقهای جدیدی را به روی ما میگشاید و گویا هر سال ما را در معرض سویههای تاملنشدهای از حقیقت این حرکت قرار میدهد. کافی است در این مسیر هر ساله بتوانیم درباره حقایق این پدیده فکر کنیم و بهسادگی از کنار این رخداد عبور نکنیم. در این مجال به بهانه نزدیکی این رخداد بزرگ در گفتوگو با اصغر طاهرزاده، استاد حوزه اندیشه و فرهنگ اسلامی به بررسی وجوهی از این پدیده عظیم پرداختیم.
* * *
* شما در یادداشتهای خود آوردهاید «در رخداد اربعینی اخیر، این حضور انسانهایی است که خود را در گستردگی همدیگر جستوجو میکنند تا ابعاد اجمالی و نهفته آنها نسبت به همدیگر به تفصیل آید و همدیگر را در آینه دیگری احساس کنند، چه در جلوه زوار و چه در جلوه خدام». به تفصیل درآمدن ابعاد نهفته انسانی به چه معناست و با این حضور بناست چه رخدادی رقم بخورد؟
شما به عنوان یک خردمند که اولیالالباب هستید و میخواهید بنیانهای یک حرکت را ببینید، در این حرکت اربعینی اخیر چه میبینید؟ این یک اتفاق تاریخی نیست. اولیالالباب یعنی کسانی که بنیان بنیانها را میبینند. این حرکت اربعینی بنیانش چیست؟ این نحو حضور یعنی انسانها همدیگر را در همدیگر جستوجو کنند. میتوانم بگویم «المومن مراه المومن» اما باید این را در این تاریخ بیاورید تا ببینید معنای عجیبی دارد.
همانطور که حضرت امام عسکری(ع) فرمودند که یکی از نشانهها مومن زیارت اربعین است، ما در وجه ایمانی خودمان که مرآت هم باید باشد، داریم آنچه نهفته و اجمالی بوده است را به تفصیل در میآوریم. یعنی افراد با حضور در اربعین دارند همدیگر را در هم جستوجو میکنند. انسانها به وسعت یکدیگر، همدیگر را حس میکنند و این را باید درست در مقابل حیات خودخواهانه استکباری که در این تاریخ به اوج خود رسیده، دید. یعنی 2 چیز متضاد جلوی هم آماده است. در طول تاریخ، بشر مدرن، هیچگاه اینقدر خودخواه نبوده که اینطور دیگری را بکشد و قتلعام انسانها به سادگی رخ دهد و در تنگی فردگرایی بینهایت غرق شود. اینجا در اربعین انسانها در عطش پیدا کردن همدیگر هستند. یکی با ایثارش از دیگری استقبال میکند و دیگری به سوی او میرود تا حس این نحوه ایثار او را حس کند. سر و دست شکستن برای ایثار و لمس ایثار، به همین جهت است. فکر میکنم اصیلترین اشکها که اشک اتصال است در این صحنهها واقع میشود. رازهای کربلا خیلی بیش از اینهاست. روی این موضوع باید فکر کرد که حضور خاصی با محوریت کربلا رخ داده است. اگر زمانی به ما میگفتند چنین حضوری در آینده رخ میدهد، حتی نمیتوانستیم آن را تصور کنیم؛ هیچکس تصمیم نگرفت چنین چیزی رقم بخورد. نه ما در جمهوری اسلامی، نه مردم عراق و نه هیچ کس دیگر برنامهای برای این حضور نداشت. این یک پیشامد تاریخی است. باید نسبت به این حضور خاص با محوریت کربلا فکر کرد.
امام حسین(ع) اوج انسانیتی است که در آینه فعلیت میتوان با آن ملاقات کرد، لذا دشمن سعی میکند به انحای مختلف مساله را منحرف کند و شیعه از این سو مواظب است که کربلا گم نشود. این همه روایت که درباره زیارت اباعبدالله هست، نیازمند یک نگاه عمیق پدیدارشناسانه است. در این روایات تاکید بر این است که با زیارت، تمام شخصیت انسان، جدید میشود و همه گناهان ریخته میشود و... عظمت قضیه آنقدر بزرگ است که چنین تحولی در انسان ایجاد میکند. به هر شکلی این زیارت واقع شود نسبت اصیلترین بنیان انسان است با اصیلترین انسانی که در بیرون ظاهر شده است، لذا دشمن میداند کربلا نقطه عطفی برای ادامه تاریخ بشر است و سعی میکند آن را در حجاب ببرد.
* منظور شما از اینکه اربعین را یک پیشامد تاریخی مینامید، چیست؟ در این بین حضور تاریخی انقلاب اسلامی به عنوان آغازگر تاریخ جدید چه تحولی در این زمینه ایجاد کرده است؟
نظر بنده این است که مسلما انقلاب اسلامی در ذات خودش همانطور که میشل فوکو متوجه است یک آغاز دیگری است و چیزی است که میخواهد بگوید بشر نتوانست با جهان مدرن خود را ادامه بدهد. در دل انقلاب اسلامی حالا ما معتقدیم یک پیشامدی مانند اربعین ادامه انقلاب اسلامی است و ظهور یک بعدی از ابعاد انقلاب اسلامی است. انسان در این پیشامد حیران میشود و انگار همه در فکر و قلب خود به چیزی فکر میکنند که به ظاهر نمیدانند چیست ولی همه امیدوارند به سویش بروند.
اگر اربعین را پیشامد ببینیم و با آن نسبت برقرار کنیم در واقع خودمان را در تاریخی که ذیل اراده الهی است حاضر کردهایم.
* آیا میتوان از اربعین به عنوان یک زیست جدید سخن گفت یا نگاه ما به آن صرفا به عنوان یک عبادت بسندگی کافی درباره اربعین را دارد؟
واقعا بناست ما در اربعین یک نقطه شروعی را برای بعد، مد نظر قرار دهیم یا یک اتفاقی است که در ادامه دوباره باید زندگی دیروزی را ادامه دهیم؟ آیا این یک نوع زیست جدید است یا اینکه یک عبادت است؟ در اینکه یک عبادت است منکر نمیشویم اما حیف است که آن را در حد یک عبادت در نظر بگیریم.
عدهای متوجه هستند که این یک رخدادی است که جانها را به سوی حق متذکر میکند که با این حضور میتوانند نسبت به یک بودن برتر فکر کنند. یعنی به عبور از نیهیلیسم فکر کنند. آنی که بیثمری نیهیلیسم شما را میگیرد تا با پناه به اربعین به نحوی از آن نجات پیدا کنید. نیهیلیسم امروز سیطره عجیب و غریبی بر انسانها دارد. آنقدر این سیطره زندگی قبلی قوی است که به راحتی از آن در نمیآییم اما درنیامدن از سیطره زندگی قبلی، غیر از این است که نسبت به آن فکر نکنیم. بنابراین جمله بنده این است که آرام آرام به این نتیجه رسیدهاید که زندگی غربی به حاشیه میرود. در زندگی غربی – به قول خودشان - خودخواهی، ایندوآلیسم و فردگرایی همه وجود انسان را تعریف کرده بود اما الان بشر متوجه شده است باید خود را در آینه دیگری ببیند و یک یگانگی بین خود و دیگران حس میکند؛ حالا ما این را در زندگی اربعینی میبینیم که دارد پیاده میشود و باید فکر کنیم که چطور آن را ادامه دهیم.
زندگی اربعینی کمک میکند که نسبت به عبور از زندگی گذشته توانا شویم. من در زندگی اربعینی میبینم که انگار حداقل همه با یک یگانگی در کنار هم هستند. مواظب باشیم که عوامل دوگانگی به صحنه نیایند. چرا اگر متفاوت فکر میکنیم نتیجه این باشد که مقابل هم باشیم؟ مگر نمیشود متفاوت فکر کنیم؟ بله به عدد انفاس خلایق این امکان وجود دارد. وقتی میفرماید «الطرق الیالله بعدد انفاس الخلایق» پس بنا نیست من و شما مثل هم فکر کنیم ولی در عین حال بنا نیست که مقابل هم باشیم. معتقدم ما متاسفانه در حیات غیراربعینی خود بسیار نسبت به هم بیگانه و دوگانه هستیم و این را باید حل کنیم. ذیل ظهور به ما وعده زندگی اصیل دادهاند که اینقدر انسانها یگانه میشوند که حتی حیواناتی که در اوج خشونتند با هم یگانه میشوند. فرمودهاند در فضای موعود گرگ و میش در کنار هم بر سر یک آخورند. این معنی عمیقی دارد که یعنی انسانها در نهایت حضور یگانه میشوند. این در زیست اربعینی ممکن است.
شرط اول این است که ما این دوگانگیها و خصومتها را از آن خود ندانیم، این برای فرهنگ غربی است. به قول جناب رنه گنون در کتاب «سیطره کمیت» روح غربی، کینه است. در کجا در ملتها پیدا شده که 60 میلیون یا 70 میلیون انسان در 10 سال همدیگر را بکشند؟ چرا ما خودمان را در این تاریخ حاضر کنیم؟ حال میخواهیم از این تاریخ عبور کنیم. درست میبینیم که اربعین عکس این است. یک نوع یگانگی، شیفتگی و ایثاری در صحنه است که زندگی را از این به بعد در حالت اربعینی خودش میشود ادامه داد.
* اگر بخواهیم یک پدیده تاریخی را پدیدارشناسی کنیم، چگونه میتوان بنیان نیرویی را که این همه انسان را به حرکت درآورده است توصیف کرد؟
یک نسبتی جدای این نسبتهای جزئی باید در صحنه باشد. حرف من این است که یک نیروی هدایتکنندهای لازم است که هر چه بیشتر باید جایگاه تاریخیاش را بنگریم. این نیروی هدایتکننده تقریبا همه را در بر گرفته است. 2 ملتی را در بر گرفته که 8 سال با هم مبارزه خونین کردهاند و این خیلی عجیب است.
انسانها گویا متوجه شدهاند که با آنچه داشتند، امکان ادامه خودشان ممکن نبود، لذا باید چیز دیگری را جستوجو کنند. کربلا و اربعین که در حافظه تاریخی ما بود میتواند به صورت مناسب برای امروز و انسان امروزین ظاهر شود. ما قبلا خود زیارت را داشتیم. پیاده رفتن به زیارت را هم داشتیم. زیارت اربعین را هم داشتیم اما یک مرتبه این 3 با هم جمع شد. همه آنچه که باید جمع شود که بشر به آن نهایتی که باید برسد -و در این ظلمات، سخت میشود به آن رسید - ممکن میشود.
یکی از نمونههای آنچه پیش آمد که بشر بتواند نهفتههای خود را لمس و حس کند، جریان اربعین بود. رخداد اربعینی این سالها به عنوان رخدادی تاریخی، مظهر نیروی هدایتکنندهای است که هر چه بیشتر لازم است آن را و جایگاه تاریخی آن را بشناسیم تا بهترین بهرهمندی را در این زمانه از آن رخداد ببریم.
* سابقه تاریخی 30 ساله اخیر جهان مدرن نشان داد بشر نیاز به دیانت و رجوع به امور معنوی دارد، اینجاست که باید به تمدنی دیگر که غیر از تمدن غربی است فکر کرد، آیا رخداد اربعینی، ما را متوجه این چشمانداز میکند؟
تمام متفکران امروز حتی لائیکها میگویند بشر کمبود دیانت دارد. همه در این قضیه متفق هستند. برخی میگویند بشر نیاز به حقیقت و معنویت دارد اما حقیقت و معنویتی نیست. مشخص شد که بشر نیاز به این حقیقت دارد و به قول جناب ارسطو نمیشود که طلب باشد و غایت بالفعلی نباشد. هر حرکتی که غایت نداشته باشد واقع نمیشود. ما در قضیه اربعینی این سالها میتوانیم به تمدن دیگری فکر کنیم. منظور این نیست که خرد مدرن - که بعضا گرفتار لائیسیته و سکولاریته شد - را زیر پا میگذاریم بلکه ما جلوتر میرویم و به بشر جدید بازمیگردیم و با او گفتوگو میکنیم که شما با همان سعه انسانی جهانی، نیاز به یک نوع حضور قدسی ایمانی و شرعی دارید.
لذا با جریان کربلا و جریان اربعینی میتوان نشان داد به تمدن دیگری میتوان فکر کرد.
برخی درباره توسعهیافتگی بحث میکنند و میگویند توسعهیافتگی روحی است که یک انسجامی در میان انسانها در تمدن خود درست میکند، آن حرفها درست است اما این روح باید با همان عقل ریاضیمند دنیای مدرن تعریف شود. ما این انسجام را به شکل نامرئی ولی جاری در حرکت اربعینی میبینیم. چرا فکر نکنیم که تمدن آینده خرد بشر جدید را دارد اما یک روحانیتی نامرئی، انسجامی ایجاد میکند که در محدودیت و زمینگیری خرد ریاضیمند و کمیتگرای جهان مدرن نیست. ما امروز نمیگوییم انسجام جهان توسعه یافته را نادیده میگیریم اما میگوییم این انسجام بسندگی ندارد و کم است. ما با چه میتوانیم روحانیت و لطافت این انسجام را بیشتر کنیم تا بشر احساس زمینگیر بودن نکند؟ این حرف من نیست، رنه گنون میگوید سیطره کمیت، بشر را زمینگیر و خودخواه کرد. برای همین هم بشر به اسلام گرایش داشته است. به نظرم ما میتوانیم با اربعین به این قضیه تمدنی بودن آینده خودمان فکر کنیم. باید مواظب باشیم که نه صرف گذشته امکان حضور داریم و نه صرف تفکر غربی امکان حضور داریم که من تعبیرم جهان بین 2 جهان است.
* آنچه با نگاه خردمندانه میتوان به حرکات امروزی مردمان با هر طبقه و طیفی در صحنه اربعینی ملاحظه کرد، حکایت از آن دارد که مردمان به امید گشایشی قدم در این راه گذاشتهاند که زندگی، معنای دیگری به خود بگیرد؛ آیا از این رهگذر میتوان فرهنگ «انتظار» را مد نظر داشت؟
رهبر انقلاب در جمع دانشجویان میفرمایند توصیه اولم به شما پرهیز از انفعال و ناامیدی است و بعد فرمودند شما باید کانون امیدواری بشوید و به قلهها فکر کنید.
اسم این هست نظر به آنچه که در حال پیدا شدن است. فرق انسان بصیر با انسانهای غیربصیر در این است. فرد بصیر که بنیانها را میبیند متوجه میشود چیزی دارد پیش میآید.
علم پدیدارشناسی به شما میگوید که به الفاظ توجه نکن، بلکه به نگفتهها توجه کن. مثلا کتابی که یک مؤلف مینویسد بر اساس یک روح تاریخی مینویسد اما الفاظش الفاظی است که تاریخ گذشته برای او آورده است. بنابراین اگر شما میخواهید پدیدارشناس واقعی باشید باید در دل این الفاظ به نگفتههایش توجه کنید. مرحوم مطهری نمونه فوقالعادهای در این زمینه است. من خودم عظمت مرحوم مطهری را در روح کتابهای ایشان میبینیم و متاسفم برای کسانی که میگویند دوره این کتابها گذشته است. پیشنهاد من این است لاقل 3 سال وقت بگذارید و کتب مرحوم شهید مطهری را بخوانید. من مرحوم مطهری را یک نواندیش اهل تقوا میدانم. برخی که میخواهند تقوا را حفظ کنند از نواندیشی صرفنظر میکنند و بالعکس.
در حضور اربعینی این سالها هر جا که میخواهی باشی
– موکبدار باشی، زائر باشی، جامانده باشی و... - عمده این است که در این تاریخ باشی.
مردم بیش از اینکه به دنبال گشایشهای جزئی باشند، میخواهند زندگی یک معنای دیگری پیدا کند. میفهمند که امکان برگشت زندگی و پیشرفت زندگی به معنای دیگر فراهم نشده است. مثل خود اربعین که هیچ کس آن را پیشبینی نمیکرد و برای آن برنامهریزی نکرده بود اما پیش آمد، آن زندگی هم دارد پیش میآید.
لذا زندگی باید معنای دیگری به خود بگیرد و اسم این معنا انتظار است. خود انتظار افضل اعمال است. این حدیث را پیامبر فرمودهاند، به این معنی است که وقتی حیات قدسی پدیدار میشود، گشایشی در راه است. همین ماندن در این انتظار یک نوع زندگی گسترده متعالی است. ببینید! این مردم با این نحو حضور با هر طیف و طبقهای، متوجه شدهاند که گشایشی در پیش است. شاید اگر از آنها بپرسید نتوانند بگویند اما شما رد نگفتهها را بیابید؛ اینکه پیشامدی در پیش است یا گشایشی در پیش است. بنابراین ما در موطن انتظار قرار میگیریم و این افضل اعمال است.
* اجازه دهید در بخش دوم گفتوگو اربعین را از دریچه مناسک و دینداری مورد بررسی قرار دهیم. سوال این است: اساسا نسبتی بین شرکت در مناسک (مراد ما در این مصاحبه از مناسک مربوط به عزاداری سیدالشهدا و مراسم اربعین، زیارت، اعتکاف، مراسم احیا و مواردی از این دست است) و رشد فضیلتهای اخلاقی وجود دارد و ما باید از مناسک چنین انتظاری داشته باشیم؟ چون بهرغم چشمگیر بودن شرکت مردم در مناسک، گویا وضعیت مناسبی در مؤلفههایی نظیر صداقت، اعتماد، خیرخواهی و... در ایران وجود ندارد. چرا شرکت در مناسک به رشد این فضیلتها منجر نشده است؟
در اینکه مناسک دینی نوعی حضور در میدان اُنس بیشتر با حقایق عالیه و انوار مقدسه است بحثی نیست و در اینکه اگر متوجه هدف اصلی مناسک نباشیم بعد از مدتی به صورت عادت درمیآید، نیز بحثی نیست. میماند که انسانها در شرایط جدید به دنبال حضور و امری هستند که نه عادات دینی آنان را قانع میکند و نه میدانند چه میخواهند و لذا حضور در مناسک دینی در چنین موقعیتی با نوعی سرگردانی همراه است و وظیفه ما در این شرایط آن است متذکر این افراد باشیم که اگر با سجایای اخلاقی لازم در این مناسک حاضر شوند، بهرههای زیادی که به دنبال آن هستند برایشان حاصل میشود و آن، همان حضور در حالات معنوی است به صورت حضوری و نه حصولی. بشر جدید در جایگزینی این نیاز به اجتماعاتی پناه میبرد با انواع سرگرمیها.
* در سالهای اخیر بر اساس پایشها، با توجه به اینکه تغییر محسوسی در اعتقادات و باورها نداشتهایم اما گویا شکل عمل به دینداری تغییر یافته به طوری که تقید به شرعیات و فرایض کمرنگ شده و به جای آن مناسک برجسته شده و به متن آمده است. به طور کلی جستوجو برای امر معنوی در دنیا نیز افزایش یافته است و در ایران نیز این بعد همیشه برجسته بوده که در قالب عواطف دینی یا تجربههای دینی مانند زیارت و... بروز و ظهور پیدا میکند. این تغییر رویکرد از چه حیثی است و چه دلایل اجتماعی و فرهنگی دارد؟
همانطور که عرض شد باورهای دینی که قرائت خاصی از دین بود، بشر دیروز را قانع میکرد و از آن جهت مقید به دستوراتی بود مبتنی بر آن باورها. در حالی که بشر امروز با سوبژه شدن خود، جهانی است که باید همه چیز را در خود تجربه کند و اگر نتواند در درون خود به هویتی متعالی دست یابد، ناخودآگاه نسبت به اعمال شرعی که در ذات خود عامل تثبیت باورها میتواند باشد، سست میشود؛ امری که ما باید از قبل پیشبینی میکردیم که سخنان ما برای نسل امروز باید سخنانی باشد که جواب چون و چراهای آنان را بدهد. سخن در این است که آیا میتوان از مختصات انسان جدید غفلت کرد یا باید با نظر به مختصات انسان جدید، به وسعتی که آخرالزمان برای انسان متذکر شده است، فکر کنیم؟ امام سجاد علیهالسلام میفرمایند: «إِنَّالله عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَالله تَعَالَى قُلْ هُوَالله أَحَدٌ وَ الْآیَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِیدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَعَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُور». خداوند مىدانست در آخرالزمان اقوام متعمقى مىآیند که براى آنها سوره توحید و ۶ آیه اول سوره حدید را نازل کرد. آیا ما در تاریخ خودمان توانستهایم باب نظر به سوره توحید و 6 آیه اول سوره حدید را باز کنیم؟ اینکه خداوند در عین بودن و در همه جا بودن یعنی در «احدیت» خود، «صمد» است و همه به سوی او هستند، امری است که انسان جدید در تقدیر تاریخی خود به دنبال آن است و میخواهد در عین حضور در آغوش احدیت خدا، رفتن به سوی خدا را در نزد خودش حس کند.
یکی از اساتید معارف اسلامی میگفت: «من هر وقت مباحث کتاب «معارف» را میخواهم تدریس کنم، دانشجویان چندان توجه نمیکنند اما وقتی موضوعاتی که در کتاب «آداب الصلاه» حضرت امام رضواناللهتعالیعلیه است را مطرح میکنم، همه توجه میکنند. به نظر بنده علت این امر آن است که مطالب کتاب آداب الصلاه با بودن و اگزیستانسِ خود دانشجویان رابطه دارد و بودن خود را در تذکرات آن کتاب احساس میکنند؟ ولی در کتاب «معارف اسلامی» بیشتر با باورهای ذهنی خود روبهرو هستند و احساس درونی و حضوری برای آنها به وجود نمیآید.
* بر اساس آخرین پیمایشها، 58 درصد پاسخگویان «خیلی زیاد» یا «زیاد» تمایل دارند در پیادهروی اربعین شرکت کنند. با توجه به پررنگ بودن انگارههایی نظیر افول دینداری در همین پیمایشها، این تناقض چگونه قابل توضیح است؟
همواره «حقیقت» در تاریخ، مطابق ظرفیت و نیاز آن تاریخ ظهور میکند و در همین رابطه قرآن میفرماید: «یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»؛ هر آنچه در آسمانها و زمین است از او - یعنی از خداوند - تقاضا دارند و او هر روز و روزگاری به شأنی مطابق طلب آنها جوابگوی آنان است. عجیب است که طلب از سوی آنچه در آسمانها و زمین است شروع میشود و جالب اینجاست که میفرماید خداوند در هر مرحله از تاریخ به شأنی مطابق نیاز مخلوقات به ظهور میآید. اگر «یوم» را «تاریخ» معنا کنیم، به این نتیجه میرسیم که خدا در هر تاریخی مناسب همان تاریخ تجلی پیدا میکند و اگر نتوانیم در آن تاریخ مطابق آن زمانه با خدا ارتباط برقرار کنیم، با حقیقت آن تاریخ که همان انوار الهی و شئونات ربانی است، ارتباط برقرار نکردهایم. اگر با آیات و روایات در تاریخ حاضر باشیم، میتوانیم سخنانی بگوییم که دقیقا همان مطالبی است که نیاز افراد است و در هیچ جای دیگری نمیتوانند آن سخنان را بیابند. آیا «حقیقت» در هر زمانهای همان افق گشودهای نیست که ما را هم دربر میگیرد؟ چرا حقیقت را در حد یک مفهوم تقلیل دهیم؟ بنده همیشه در رابطه با نظر به «حقیقت»، رخداد اربعینی اخیر را مثال میزنم که چگونه در آن پیادهروی، اراده الهی شما را دربر میگیرد و در این باره داریم همین که زائر از خانهاش حرکت کرد، فرشتهها سراغش میآیند و او را دربر میگیرند. در تاریخ انقلاب اسلامی نیز ما در ذیل اراده الهی قرار گرفتهایم و لذا باید خودمان را در آغوش خدا احساس کنیم.
اگر در شرایط اربعینی اخیر از کسانی بپرسید چرا به کربلا میروند، به نظرم هر جوابی بدهند جواب نیست! زیرا در حضوری قرار دارند که گزارش از آن با کلمات ممکن نیست. به قول آیتالله حسنزاده آملی رحمهالله علیه «حلوای تنتنانی تا نخوری ندانی». یعنی امری است که باید در آن حاضر شد و در این حضور نیاز به معرفتی دارد که آن معرفت، عباداتی را پیش میآورد که اتفاقا سخت بدان نیاز دارد ولی ما نتوانستهایم رابطهای که بین آن حضور معنوی و عبادات برای آن افراد پیش میآید را درست تبیین کنیم، زیرا هنوز در تبیین معارف دینی در محدوده مفاهیم و علم کلام با آنها سخن میگوییم که بحث در این مورد مفصل است. در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» عرض شده «آن وقتی تفکر به تذکر و حضور بازگشت دارد که موضوع مورد تفکر «وجود حقایق» باشد و نه «مفهوم حقایق» و این با به صحنه آمدن قلب به جای عقل مفهومگرا ممکن است و در این حالت است که تقاضای هدایت به سوی صراط مستقیم تمام وجود انسان را فرا میگیرد و انسان آمادگی قدم زدن در راهی را پیدا میکند که او را به قرب حق نایل کند؛ قدم زدن در نفی همه تعلقات، تا فقط خدا برای او بماند. این راه، راهی است خاص که با فرهنگ حضوری - قلبی اهل بیت ممکن است. یعنی نگارانی که در هیچ مدرسهای درس نخواندند ولی «به غمزه، مسالهآموز صد مدرس شدند».
* آیا ربط وثیقی میان فربه شدن مناسک و کم شدن عمل به شریعت وجود دارد؟ چرا که گویا شرکت در مناسک دم دستترین و راحتترین شکل دینداری و پاسخی به نیاز معنوی مردم باشد و به نوعی جایگزین دینداری شریعتمحور شده است. یا بالعکس این مناسک مقوم دینداری است؟ آیا فربه شدن مناسک را باید مؤید شکلگیری مذهب عرفی نزد عامه مردم قلمداد کرد که به مناسک و مراسم ثانویه بیشتر از واجبات اهمیت میدهند؟
همانطور که عرض شد بشر با سوبژه شدن خود گرفتار نوعی نیستانگاری و تنهایی شده است و برای جبران این تنهایی خود را در انواع سرگرمیها وارد میکند. حال این ماییم و توجه به این امر که چگونه از طریق مراسم و مناسک خود متذکر باشیم به جای تبدیل مناسک به سرگرمی و فرار از تنهایی، میتوان با حضوری اصیل و معارفی عمیق آن انسان را در وسعت معنویت آخرالزمانیاش حاضر کرد و با معارفی مانند «معرفت نفس»، جهان او را جهانی حساس و گسترده کرد و از این طریق راهی برای دیگر انسانها به ظهور آورد که آن راه، راه عبور از نیستانگاری و نیهیلیسم است و حقیقتا مراسمی که نظر به حضرت اباعبدالله علیهالسلام دارد، استعداد به خود آمدن انسانها را در وسعت حیات توحیدی در تاریخ به انسان میدهد.
* متاثر از اربعین، ما راهپیمایی جاماندگان را داریم، آیا شکلگیری این نوع پیادهروی را میتوان تغییر در مناسک نامید؟ اگر پاسخ مثبت است ریشه این تغییر در چیست؟
به نظر میآید ابتکار خوبی است، زیرا اگر شرایط اربعینی اخیر را حضور در تاریخی بدانیم که انسان برای احیای فرهنگ شهادت به میدان آمده است، حرکات اخیری که افراد در روز اربعین از اقصی نقاط شهر به سوی گلزارها و گلستانهای شهدا حرکت میکنند، عملا خود را در آن فضا و در آن تاریخ قرار دادهاند و در حس حضور تاریخی خود همچون احیاکنندگان اربعین در صدر اسلام، سعی دارند سنت احیای فرهنگ شهادت زنده بماند، به همان معنایی که حرکت به سوی حضرت اباعبدالله علیهالسلام نوعی زنده نگه داشتن آن حماسه بود. مهم، حضور در این تاریخی است که در حال شروع و گشایش است. حال هر جایی که ما نسبت به این حضور در این تاریخ برایمان پیش آمد حاضر خواهیم شد و معنای انتظار، همین است و از این جهت فرمودهاند در آنچه امروز برایتان تکلیف است کوتاهی نکنید، تا نسبت به آنچه فردا برایتان پیش میآید، توانایی انجام کار داشته باشید. در اربعین، جایی برای جاماندگی باقی نمیماند. جامانده کسی را گویند که یا دیر میفهمد یا دیر اقدام میکند. دلهای مشتاقی که از ماهها قبل در انتظار سفری ملکوتیاند، جا نمیمانند هرچند محدودیت عالم خاک زنجیر به پایشان بسته باشد، «بعد منزل نبود در سفر روحانی». اینان همان «دلدادگانند» نه «جاماندگان».
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از معرفی اسامی وزرای کابینه چهاردهم به مجلس و واکنشها به آن گزارش میدهد
پیشنهاد پزشکیان
گزارش «وطن امروز» از وزرای پیشنهادی پزشکیان برای وزارتخانههای اقتصادی
گروه سیاسی: بالاخره پس از گمانهزنیهای فراوان، دکتر پزشکیان دیروز اسامی کابینه خود را به مجلس معرفی کرد. سخنان پیشین او درباره دولت وفاق ملی در کنار تشکیل شورای راهبری که اکثر اعضای آن را چهرههای نزدیک به اصلاحطلبان، همچنین دولت روحانی تشکیل داده بودند، تضادهایی را پیش رو قرار میدادند که باعث شده بود گمانهزنی درباره کابینه دولت پزشکیان بیش از دورههای گذشته باشد. مسعود پزشکیان در مقطع رقابتهای انتخاباتی همواره خود را فراجناحی معرفی میکرد و میگفت «من حزبی نیستم» اما در کنار او، محمدجواد ظریف به عنوان رئیس شورای راهبری انتخاب دولت چهاردهم حرفهای دیگری میزد: «کابینه پزشکیان ائتلافی نیست، بلکه وحدت ملی است و قرار نیست افرادی که با گفتمان رئیسجمهور همراهی ندارند، در کابینه حاضر باشند». در حالی که ظریف در جریان رقابتهای انتخاباتی گفته بود: «ما آمدهایم تا یک دولت وحدت ملی تشکیل دهیم؛ از اصولگرا، اصلاحطلب و مستقل همه در دولت پزشکیان جای خواهند داشت». ماحصل این صحبتهای ضدونقیض تبدیل به گمانهزنیهایی شد که بازار شایعات پیشبینی اسامی اعضای دولت چهاردهم را حسابی داغ کرده بود. هرچه به زمان معرفی رسمی اسامی کابینه نزدیکتر میشدیم، گمانهزنیها بیشتر میشد. نهایتا در حالی که جریان انقلاب با توجه به بیانات رهبر انقلاب که در دیدار اعضای مجلس دوازدهم با ایشان گفته بودند «باید همه به رئیسجمهور منتخب در ادای وظایف کمک کنیم و از بُن دندان باور کنیم که موفقیت ایشان، پیروزی همه ما است» اعلام کردند که از دولت حمایت خواهند کرد. در طرف مقابل اصلاحطلبان سهمخواهی خود از دولت جدید را تا به آنجا پیش بردند که گویی به دنبال تشکیل یک شرکت سهامی بودند تا تشکیل دولت وفاق ملی!
از همین رو هرچه به روزهای پایانی مهلت قانونی معرفی اعضای کابینه به مجلس نزدیک میشدیم، فشار اصلاحطلبان روی رئیسجمهور بیشتر میشد. چنانکه محمد فاضلی که زمان انتخابات مشاور اجتماعی رئیسجمهور بود در این زمینه انتقادات صریحی نسبت به پزشکیان مطرح کرده و نوشته بود: «داشتن آدمهایی از همه کابینهها، توافقسازی یا ساختن دولت وفاق ملی نیست، بویژه که برخی آدمهای همه دولتها، نمادهای بدی هستند، نماد آدمهایی که شخص شخیص سرمایه ملی با شنیدن نامشان غش میکند، کهیر میزند و از دست میرود. برخی اسامی، فقط اسم نیستند، نمادند، نماد ناجور! نچسب!»
«عباس عبدی نیز با لحن معتدلتری گفته بود: «پزشکیان میتواند با نادیده گرفتن اقلیت تندرو بقیه اصولگرایان را در چینش کابینه مشارکت دهد و نوعی وفاق ملی را به نمایش بگذارد».
اندکی بعد با مطرح شدن این گمانه که دکتر پزشکیان قصد دارد از برخی اعضای دولت شهید رئیسی در کابینه استفاده کند، محمود صادقی نماینده مجلس دهم و عبدالله رمضانزاده سخنگوی دولت اصلاحات به انتقاد از پزشکیان پرداختند که چرا در گمانهزنیها نام این یا آن وزیر دولت شهید رئیسی دوباره آمده است!
* وزرای کابینه و سوابق آنها
۱- علیرضا کاظمی، وزارت آموزش و پرورش: او تحصیلکرده حوزه و دانشگاه و عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان است. کاظمی سال 1400 و زمانی که وزیر پیشنهادی دولت سیزدهم نتوانست از مجلس رأی اعتماد بگیرد با اعتماد شهید رئیسی سرپرست وزارت آموزشوپرورش شده بود.
۲- ستار هاشمی، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات: او با تخصص در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات، استاد جوان هوش مصنوعی و عضو هیات علمی دانشگاه شیراز است. مدیرکلی ارتباطات و فناوری اطلاعات استان فارس و معاون فناوری سازمان ثبت اسناد و املاک کشور از جمله سوابق هاشمی است.
۳- حجتالاسلام والمسلمین سیداسماعیل خطیب، وزارت اطلاعات: خطیب بخش عمدهای از سوابق امنیتی خود را در سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گذرانده است. او سال ۱۴۰۰، به عنوان وزیر اطلاعات در دولت سیزدهم به ریاست شهید ابراهیم رئیسی منصوب شد و اکنون نیز برای همین سمت معرفی شده است.
۴- عبدالناصر همتی، وزارت امور اقتصادی و دارایی: همتی ۷ سال مدیرعامل بانک سینا بود و پس از آن سوم مرداد سال ۱۳۹۷ به پیشنهاد مسعود کرباسیان - وزیر امور اقتصادی و دارایی وقت- با حکم دکتر حسن روحانی به عنوان رئیس کل بانک مرکزی ایران منصوب شد. همتی در دوران ریاستجمهوری محمد خاتمی در سال ۱۳۷۷ پیشنهاد تأسیس صندوق ذخیره ارزی را داد که بعداً با نام حساب ذخیره ارزی بنیان نهاده شد، او همچنین طراحی و اجرای خصوصیسازی صنعت بیمه را در سال ۱۳۸۲ برعهده داشته است.
۵- سیدعباس عراقچی، وزارت امور خارجه: سیدعباس عراقچی دیپلمات و سیاستمدار ایرانی است که از سال ۱۴۰۰ به عنوان دبیر شورای راهبردی روابط خارجی فعالیت میکند. وی از سال ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰ سمت معاون سیاسی وزیر امور خارجه ایران را برعهده داشت، همچنین از اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای ایران با گروه ۱+۵ بوده که با حضور در مذاکرات وین چهره آشنایی برای مردم کشورمان به شمار میرود.
۶- محمدرضا ظفرقندی، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی: ظفرقندی فوقتخصص جراحی عروق و استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی تهران است. وی در حال حاضر دبیرکلی انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران را بر عهده دارد، همچنین ریاست دانشگاه علوم پزشکی تهران، دبیری هیأت امنای دانشگاه علوم پزشکی تهران، عضویت هیأت امنای مرکز ملی تحقیقات علوم پزشکی کشور، عضویت شورای عالی سازمان نظام پزشکی و... از دیگر مسؤولیتهای اوست که در مقطعی نیز در دفاعمقدس به مداوای مجروحان جنگ میپرداخت.
۷- احمد میدری، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی: او معاون رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بوده است. میدری نماینده آبادان در دوره ششم مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون اقتصادی مجلس بود. وی دکترای تخصصی اقتصاد و کارشناسی ارشد توسعه و برنامهریزی اقتصادی از دانشگاه تهران دارد.
۸- غلامرضا نوری قزلچه، وزارت جهادکشاورزی: وی از دهه 70 به استخدام وزارت جهاد کشاورزی درآمد و سابقه ۳۰ سال خدمت در این وزارتخانه را در مقاطع و مدارج مختلف از کارشناسی تا مدیریت در کارنامه دارد. وی همچنین قائممقامی و مشاوری وزیر را نیز در سابقه خدمت خود در مجموعه جهاد کشاورزی دارد.
۹- امینحسین رحیمی، وزارت دادگستری: وی در دولت شهید رئیسی هم وزیر دادگستری بود. پیش از این در مشاغل مختلف قضایی همچون معاونت منابع انسانی و امور فرهنگی قوهقضائیه و مشاور رئیس قوهقضائیه حضور داشته است، همچنین نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی و دادستانی دیوان محاسبات کشور نیز از جمله مناصبی است که در کارنامه او به چشم میخورد.
۱۰- عزیز نصیرزاده، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح: او فارغالتحصیل دانشکده خلبانی نیروی هوایی ارتش است که در سوابقش پیوستن به گردان تاکتیکی هواپیمای «اف۱۴» نیز وجود دارد. وی که مقطعی فرمانده نیروی هوایی ارتش بود، هماکنون بهعنوان جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند. امیر نصیرزاده دارای نشانهای «ورزش»، «ایثار»، «عالی»، «کارشناسی ارشد»، «دوره اول دانشکده افسری»، «دافوس»، «دوره دوم دانشکده افسری»، «دوره سوم دانشکده افسری» و «مقدماتی» است و علاوه بر این نشانها، نشان «خلبانی جنگنده» را نیز بر سینه دارد.
۱۱- فرزانه صادق، وزارت راه و شهرسازی: فرزانه صادقمالواجرد یک معمار و شهرساز است که در حوزههای مدیریت شهری و سیاستگذاری مرتبط با معماری و شهرسازی فعالیت دارد. او به عنوان دبیر شورای عالی شهرسازی و معماری ایران فعالیت میکند. این شورا مسؤول برنامهریزی و نظارت بر توسعه شهری در ایران است و نقش مهمی در تعیین سیاستهای معماری و شهرسازی در کشور ایفا میکند.
۱۲- سیدمحمد اتابک، وزارت صنعت، معدن و تجارت: محمد اتابک، با داشتن سابقه مدیریت در پروژههای زیرساختی بزرگ، همچنین فعالیت در صنایع مختلف از جمله فولاد و معدن، در دورهای معاون اقتصادی و مدیرعامل صنایع معدنی بنیاد مستضعفان بوده است.
۱۳- حسین سیماییصراف، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری: وی هم اکنون دانشیار دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی است و دروس مختلف حقوق خصوصی و حقوق اسلامی را در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا تدریس میکند. وی همچنین وکیل پایه یک دادگستری و داور اتاق بازرگانی ایران نیز هست، همچنین دبیر هیات دولت در دوران ریاستجمهوری حسن روحانی بود.
۱۴- سیدعباس صالحی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: او که معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوران وزارت علی جنتی در دولت روحانی بود، بلافاصله پس از استعفای علی جنتی، به سرپرستی این وزارتخانه منصوب شد. صالحی تا زمان اخذ رای اعتماد از مجلس، سرپرست این وزارتخانه باقی ماند و با آغاز به کار دولت دوم حسن روحانی، از سوی حسن روحانی به عنوان وزیر پیشنهادی معرفی و با رای اعتماد از مجلس وزیر فرهنگ و ارشاد شد.
۱۵- اسکندر مومنی، وزارت کشور: اسکندر مومنی، ریاست پلیس راهنمایی و رانندگی ناجا، عضویت سپاه پاسداران در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و فرماندهی نیروی انتظامی خراسان را در سوابق خود دارد. وی معاون عملیات ناجا و از بنیانگذاران پلیس ۱۱۰ کشور بود و دارای دکترای امنیت ملی و عضو هیات علمی دانشگاه علوم انتظامی است. وی از سال ۱۳۹۷ تاکنون به عنوان مشاور رئیسجمهور و دبیر ستاد مبارزه با مواد مخدر فعالیت میکند.
۱۶- سیدرضا صالحیامیری، وزارت میراث فرهنگی و گردشگری: او مشاغلی همچون ریاست کمیته اجتماعی شورای عالی امنیت ملی، عضویت هیاترئیسه مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری، معاونت بررسیهای استراتژیک، عضویت هیات امنای موسسه مطالعات راهبردی، مشاوری رئیسجمهور در دولت سیدمحمد خاتمی، عضویت شورای اجتماعی کشور و عضویت شورای اطلاعرسانی دولت را در کارنامه دارد. وی از طرف روحانی نیز به عنوان رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی منصوب شد. امیری همچنین تصدی وزارت ارشاد دولت دوم روحانی را نیز بر عهده داشته است.
۱۷- محسن پاکنژاد، وزارت نفت: محسن پاکنژاد، دانشآموخته کارشناسی مهندسی برق از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتی امیرکبیر است. او از سال ۱۳۷۰ فعالیت خود را در وزارت نیرو آغاز کرد. معاون مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران در امور تولید و معاون وزیر نفت در نظارت بر منابع هیدروکربوری از جمله سوابق محسن پاکنژاد است.
۱۸- عباس علیآبادی، وزارت نیرو: وی وزیر صمت در دولت سیزدهم بوده است و سابقه کار در جهاد سازندگی، مشارکت در اجرا و مدیریت پروژههای نیروگاهی کرخه و کارون ۳، مدیر عاملی شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران و معاونت وزیر نیرو در امور برق و انرژی را در کارنامه دارد.
۱۹- احمد دنیامالی، وزارت ورزش و جوانان: دنیامالی سوابقی نظیر معاون فنی و زیر بنایی راهآهن جمهوری اسلامی، معاون فنی و مهندسی و عضو هیات عامل سازمان بنادر و کشتیرانی کشور، معاون وزیر راه و ترابری و رئیس سازمان بنادر و کشتیرانی کشور، معاون فنی - مهندسی شهرداری تهران، عضو هیاتمدیره مهندسین مشاور فجر و توسعه وابسته به جهاد دانشگاهی، موسس و مدیرعامل شرکت سرمایهگذاری توسعه صادرات بندر انزلی و... را در کارنامه دارد.
* واکنشها به اعلام اسامی کابینه دولت چهاردهم
اعلام اسامی کابینه چهاردهم به مجلس، واکنشهای معناداری را بویژه از جانب طیف اصلاحطلب در پی داشت. حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی با بیان اینکه کابینه مطلوب با کابینه مقدور تفاوت دارد! در این باره گفت: طی چند وقت اخیر آقای ظریف و دوستان ایشان در کمیتهها و شورای راهبری با مشارکت بخش خصوصی تلاش کردند ۳ تا 5 نفر برای هر وزارتخانه معرفی شود. آنچه ما هدف گرفته بودیم یک کابینه مطلوب بود، آنچه امروز میبینیم کابینه مقدور است. فرق است بین یک کابینه مطلوب با یک کابینه مقدور. احمد زیدآبادی، فعال سیاسی اصلاحطلب نیز از وجود ۲ یا ۳ باگ در کابینه معرفیشده گفت و در کانال تلگرامی خود نوشت: «اگر این چند نفری که اصطلاحا «باگ» کابینه به نظر میرسند، خود را متعهد به همراهی با سیاستهای اعلامشده رئیسجمهور کرده باشند که چه بهتر، اما اگر احیانا بخواهند ساز مخصوص خود را ناهماهنگ با ارکستر دولت بنوازند، آنگاه این بهعهده رئیسجمهور است که بخواهد تسلیم آنان شود، یا آنکه قاطعانه به همکاری آنان خاتمه دهد». آذری جهرمی هم که در دوره رقابتهای انتخاباتی از اعضای اصلی ستاد پزشکیان بود و بعد از انتخاب وی نیز بارها انتقادهایی از «پیرمردهای پرحاشیه سیاست» مطرح کرده بود، درباره اعلام اسامی وزرای دولت چهاردهم به مجلس در صفحه ایکس خود نوشت: «موفقیت دولت، موفقیت ملت است؛ انتقادهای زودهنگام و بیانیههای تضعیفکننده موضع رئیسجمهور در پی معرفی کابینه؛ شلیک به پای خود است. یار شاطر باشیم نه بار خاطر؛ وقت برای انتقاد زیاد است!».
* کابینه 60 سالههای جوان!
محمدجواد ظریف که اکنون معاون راهبردی رئیسجمهور است، زمانی که به عنوان رئیس شورای راهبری انتخاب اعضای دولت چهاردهم به صداوسیما رفته بود تا گزارشی از روند این شورا ارائه دهد، گفته بود قرار است 60 درصد اعضای کابینه در سنین زیر 50 تا 55 ساله باشند اما با اعلام اسامی کابینه به مجلس مشخص شد همگی بالای 50 سال و فقط ۳ نفرشان زیر 55 سال هستند! (فرزانه صادق وزیر پیشنهادی راه و شهرسازی: متولد سال 1355، ستار هاشمی وزیر پیشنهادی ارتباطات و فناوری اطلاعات: متولد ۱۳۵۵ و غلامرضا نوری قزلچه وزیر پیشنهادی جهادکشاورزی: متولد سال ۱۳۴۹)، حسین رحیمی وزیر پیشنهادی دادگستری، حسین سیمایی وزیر پیشنهادی علوم، تحقیقات و فناوری، محسن پاکنژاد وزیر پیشنهادی نفت و علیرضا کاظمی وزیر پیشنهادی آموزشوپرورش نیز بین 56 تا 59 سال هستند و باقی 12 وزیر همگی بالای 60 سال سن دارند، همچنین تعداد بانوان این کابینه که پیشتر اعلام شده بود جنسیت زن امتیازی برای انتخاب او است، فقط یک نفر است؛ (فرزانه صادق، وزیر پیشنهادی راه و شهرسازی) و همگی این 19 نفر شیعهمذهب هستند. به هر روی انتخاب اعضای کابینه که از وظایف رئیسجمهور، همچنین از اختیارات او است، دیروز انجام و اسامی 19 وزیر کابینه به مجلس ارائه شد. همانطور که قانون اختیار انتخاب و معرفی کابینه را به رئیسجمهور داده است، مجلس نیز طبق وظایف قانونی خود باید نسبت به تایید صلاحیت این افراد اقدام کند.
***
قالیباف: صلاحیت وزرای پیشنهادی از امروز بررسی میشود
رئیس مجلس شورای اسلامی توضیحاتی درباره روند بررسی برنامهها و صلاحیت وزرای پیشنهادی دولت چهاردهم ارائه داد.
محمدباقر قالیباف در جلسه علنی دیروز مجلس شورای اسلامی و بعد از اعلام وصول اسامی ۱۹ وزیر پیشنهادی دولت چهاردهم گفت: بعد از ظهر امروز (دیروز یکشنبه)، کمیسیونهای تخصصی مجلس شورای اسلامی طبق دستور قبلی جلسات خود را برگزار میکنند.
وی بیان کرد: جلسات کمیسیونها برای بررسی برنامه وزرای پیشنهادی از صبح دوشنبه (امروز) و همچنین بعدازظهر و بر اساس جداول پیشبینی شده تشکیل میشود. نمایندگان حتماً به جدول پیشبینی شده برای حضور وزرای پیشنهادی در کمیسیونها پایبند باشند تا وزرا بتوانند در تمام کمیسیونها حضور یابند و تا آخر هفته بررسیها به صورت کامل انجام شود.
رئیس مجلس شورای اسلامی ادامه داد: اگر بررسی کمیسیونها تا شنبه هفته آینده ادامه یابد، درباره برگزاری جلسات علنی برای رأی اعتماد، اطلاعرسانی خواهد شد.
قالیباف در ادامه اظهار کرد: از فردا فقط وزرای پیشنهادی و نمایندگان و کارشناسان همراه وزرا میتوانند در مجلس حضور پیدا کنند که متشکل از یک معاون پارلمانی و 2 کارشناس است و غیر از این، به هیچ فردی اجازه حضور در مجلس شورای اسلامی داده نمیشود.
رئیس مجلس شورای اسلامی توضیح داد: جلسات کمیسیونها از ۸ صبح تا ۸ شب برگزار میشود، لذا اگر نمایندگان خواستند خارج از کمیسیونها با وزرا جلسه داشته باشند، باید این زمان را در نظر داشته باشند. البته مجلس از بعد از اذان صبح تا ۱۲ شب آمادگی حضور وزرا و برگزاری جلسات نمایندگان را دارد و ضرورتی ندارد نمایندگان خارج از مجلس شورای اسلامی با وزرا جلسه تشکیل دهند و در مجلس همه امکانات پیشبینی شده است.
***
گزارش «وطن امروز» از افراد پیشنهادی پزشکیان برای سکانداری وزارتخانههای اقتصادی
وزرای اقتصادی متخصص هستند؟
گروه اقتصادی: رئیسجمهور دیروز یکشنبه ۲۱ مرداد، ۱۹ نفر را برای دولت معرفی کرد. در حال حاضر گمانهزنیها درباره این گزینهها بسیار زیاد است، چرا که در شرایط کنونی میانگین سنی کابینه برخلاف تصور بسیار بالاست. از طرف دیگر برخلاف ادعای محمدجواد ظریف که قبلا گفته بود تلاش میشود افراد جوانی به عنوان وزیر معرفی شوند که در دولتهای قبل وزیر نبودهاند، اتفاقا افراد مسن نیز معرفی شدهاند که سابقه حضور در هیات دولت را در کارنامه خود دارند و در این بین عملکرد برخی از این مدیران مانند عبدالناصر همتی برای همه مشخص است. در زمان ریاست او بر بانک مرکزی جهش قیمت ارز رخ داد و مشکلات زیادی در زمینه رانت واردات کالا با ارز ترجیحی بروز کرد. با این حال پزشکیان ترجیح داده ریسک کند و چند وزیری را معرفی کند که سخت میتوانند از مجلس رای اعتماد بگیرند.
همچنین محمد اتابک گزینه وزارت صنعت به دلیل اینکه از اتاق بازرگانی به این وزارتخانه میآید، به نوعی تعارض منافع در آینده ایجاد میکند، چرا که وزارت صنعت باید بر عملکرد اتاق بازرگانی نظارت کند، در حالی که اعضای این تشکل در وزارت و صادرات فعال هستند. به همین دلیل اگر مجوزی خارج از عرف به واسطه آشنایی با وزیر صنعت داده شود، میتواند در اقتصاد کشور مشکلساز باشد.
در بین دیگر گزینههای پزشکیان نام عباس علیآبادی نیز به چشم میخورد. او یک سالی است که به عنوان وزیر صنعت کار میکند اما نتوانسته مشکلات صنعت خودرو را حل کند. از سویی با وجود اینکه در نخستین روزهای کاری خود وعده تولید خودروی برقی را داده بود، این پروژه نه تنها آغاز نشده، بلکه ایستگاه شارژ خودروی برقی نیز به اندازه کافی در کشور وجود ندارد تا کسانی که خودروهای وارداتی برقی خریداری کردهاند، بدون دغدغه بتوانند از این خودروها استفاده کنند.
عملکرد گزینه پیشنهادی وزارت اقتصاد
عبدالناصر همتی گزینه پزشکیان برای وزارت اقتصاد است. او پیشتر در دولت دوازدهم رئیسکل بانک مرکزی بود و در سالهای اخیر در قالب یک تحلیلگر اقتصادی بر همه چیز نقد داشته، آن هم در حالی که با مقایسه عملکرد خودش با رؤسای بعدی مورد انتقاد بسیاری از کارشناسان قرار داشته است. دوره ریاست همتی بر بانک مرکزی از سوم مرداد ۱۳۹۷ تا نهم خرداد ۱۴۰۰ بود. همتی در زمان ریاستش بر بانک مرکزی، دستور عدم انتشار آمارهای نرخ تورم از آذر ۱۳۹۷ را داد. این موضوع در شرایطی اتفاق افتاد که در مرداد ۱۳۹۷ تورم نقطه به نقطه شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی 24.2 درصد و تورم ۱۲ ماهه مصرفکننده نیز 11.5 درصد بود. در ادامه به دلیل ضعف نظارت بر شبکه بانکی و متغیرهای پولی کشور در اردیبهشت ۱۴۰۰، تورم نقطه به نقطه به 54.6 درصد و تورم ۱۲ ماهه نیز به 51.8 درصد رسید.
او بعد از اینکه در لیست وزرای پیشنهادی دولت چهاردهم قرار گرفت، درباره بورس پستی در فضای مجازی منتشر کرد که برخی، وعده درست کردن بورس در ۳ روز را داده بودند. در این شرایط حالا باید منتظر مدیریت او بر بازار سرمایه و همچنین ناترازی بانکها بود.
همتی در زمان ریاست خود بر بانک مرکزی در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹، معادل ۲۳۸ همت به خاطر تأمین منابع ریالی ارز ۴۲۰۰ تومانی بر پایه پولی بانک مرکزی اضافه کرد. این یعنی با احتساب متوسط 7.3 ضریب فزاینده نقدینگی، فقط در نتیجه اقدامات همتی بیش از ۱۷۳۷ همت بر نقدینگی کشور اضافه شد. این مساله منجر شد ایران شدیدترین رشد نرخ تورم را داشته باشد.
همچنین بازار ارز در دوره مدیریت همتی دچار بیثباتی و نوسانات متعدد نرخ ارز بود و جهش سنگین ارزی رقم خورد به طوری که نرخ دلار در ابتدای ریاست وی ۸۵۰۰ تومان بود اما در آخر با جهش ۲۲۳ درصدی بعد از 2.5 سال، دلار ۲۷۵۰۰ تومانی را تحویل دولت سیزدهم داد.
البته برخی مسائل دیگر نیز در دوران مدیریت او بر بانک مرکزی رقم خورد. برای نمونه قانون جدید چک که سال ۱۳۹۷ توسط مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید، در طول سالهای حضور او در بانک مرکزی اجرایی نشد. این قانون پس از اجرا در دولت سیزدهم توانست آمار چکهای برگشتی و زندانیان مرتبط با جرائم چک را به اندازه قابلتوجهی کاهش دهد و اعتبار را به این ابزار معاملاتی بازگرداند.
یکی دیگر از مسائلی که در دوران همتی چالشبرانگیز بود، خدمات بانکی بود. در آن زمان تورم بالا زندگی مردم را به چالش کشیده بود. به همین دلیل درخواست برای دریافت تسهیلات بالا بود اما ضعف نظارت بر بانکها باعث شده بود تسهیلات این بخش به حداقل برسد، چرا که تسهیل ارائه خدمات بانکی به مردم نیز در دستور کار آقای همتی نبود به طوری که هیچ تغییری در سختگیری بانکها در پرداخت تسهیلات خرد یا پیشرفت در رویههای غیرحضوری خدمات بانکی انجام نشد و تنها نقش همتی در بانک مرکزی پیشرانی برای تشدید هدررفت منابع ارزی کشور، جهشهای ارزی، ناترازی شبکه بانکی و عدم توجه به اصلاح نظام بانکی بود.
علیآبادی، وزیر پیشنهادی دولت برای وزارت نیرو
رئیسجمهور، عباس علیآبادی را به عنوان وزیر پیشنهادی برای تصدی وزارت نیرو به منظور کسب رای اعتماد از نمایندگان مردم به خانه ملت معرفی کرد.
عباس علیآبادی (زاده ۱۳۴۰، اراک) از اساتید دانشگاه است که بسیاری او را با مدیریت اجرایی مپنا میشناسند.
وی فارغالتحصیل کارشناسی مکانیک از دانشگاه صنعتی شریف، کارشناسی ارشد مکانیک دانشگاه تهران و دکترای دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی در رشته کنترل است.
علیآبادی، استادیار دانشگاه امام حسین(ع) بود و مدتی نیز ریاست دانشگاه صنعتی مالکاشتر را برعهده داشت. وی فعالیتهای اجرایی و مدیریتی خود را از جهاد سازندگی شروع کرد و سپس به وزارت نیرو رفت و در بخش پروژههای برقآبی وزارت نیرو فعالیت کرد و در بخش مدیریتی پروژههای سد و نیروگاه کرخه و کارون ۳ حضور داشت.
علیآبادی، سوابق اجرایی زیادی در بخش دولتی و خصوصی دارد که از آن جمله میتوان به فعالیت بهعنوان معاون برق و انرژی وزارت نیرو، مدیرعامل شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران، مجری طرحهای صنعتی برای صنایع مختلف اعم از نیرو، معادن، فلزات، نفت، گاز و پتروشیمی، ریلی، هوایی و...، همچنین رئیس هیاتمدیره و مدیرعامل گروه بزرگ صنعتی مپنا برای مدت بیش از ۱۵ سال اشاره کرد. علیآبادی بر راهاندازی نیروگاههای بادی و خورشیدی تأکید داشت و مپنا را به عنوان سازنده توربین مطرح کرد. علیآبادی برنده جایزه اختراع خوارزمی و همچنین یکی از اعضای شورایعالی استاندارد و تحقیقات و فناوری، صاحب ایده و مدیر توسعه فناوریهای راهبردی مانند توربینهای هوایی، موتورهای رفت و برگشتی بزرگ، برقیسازی (خودرویهای برقی و هوشمند و تولید باتریهای پیشرفته لیتیومی و ذخیرهسازهای انرژی)، توربین گازی رده F ملی و بسیاری دیگر از طرحهای پیشران بوده است.
همچنین از سال ۱۴۰۲ با توجه به طرحهایی که در زمینه خودروهای برقی ارائه کرده بود بهعنوان وزیر صنعت، معدن و تجارت تاکنون مشغول به کار است ولی از دیدگاه کارشناسان توفیقی در پیشبرد اهداف خود در صنعت خودرو به دست نیاورد.
غلامرضا نوریقزلجه، وزیر پیشنهادی جهاد کشاورزی
غلامرضا نوریقزلجه متولد ۱۳۴۹ در استان آذربایجان شرقی، شهرستان بستانآباد است و از حوزه انتخابیه بستانآباد به نمایندگی در دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی انتخاب شده است.
وی هم اکنون عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی و رئیس فراکسیون مستقلان ولایی مجلس شورای اسلامی است. نوری قزلجه دارای فوق لیسانس مهندسی کشاورزی و دانشجوی دکترای سیاست و توسعه کشاورزی است.
نوریقزلجه در دورههای یازدهم و دوازدهم مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده حضور داشته و در موضوعات مختلفی از جمله توسعه مناطق روستایی و حمایت از کشاورزی و حقوق شهروندی فعالیت کرده است، همچنین در کمیسیون کشاورزی، آب، منابع طبیعی و محیط زیست مجلس فعالیت میکند. غلامرضا نوریقزلجه دارای سوابق مختلفی در حوزههای سیاسی و اجرایی از جمله معاونت پارلمانی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، مشاور استاندار آذربایجان غربی و مدیرکل دفتر هماهنگی امور اقتصادی استانداری آذربایجان شرقی است.
نوریقزلجه در این سمت به توسعه اقتصادی استان آذربایجان شرقی کمک و در بهبود وضعیت اقتصادی منطقه نقشآفرینی کرده است.
ستار هاشمی گزینه پیشنهادی وزارت ارتباطات کیست؟
ستار هاشمی به عنوان وزیر پیشنهادی وزارت ارتباطات در دولت چهاردهم معرفی شده است. ستار هاشمی، متولد ۱۳۵۵ در یاسوج و جوانترین وزیر پیشنهادی پزشکیان است. او دکترای مهندسی کامپیوتر دارد و استاد تمام گروه مهندسی کامپیوتر شیراز است، همچنین مدرک کارشناسی سختافزار را از دانشگاه اصفهان، کارشناسی ارشد هوش مصنوعی را از دانشگاه علم و صنعت و دکترای هوش مصنوعی را از دانشگاه علم و صنعت و موناش استرالیا گرفته است. ستار هاشمی که در وزارت ارتباطات دولت دوازدهم معاون فناوری و نوآوری وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات (۱۳۹۸ تا ۱۴۰۰) بود، بعد از پایان این دولت به سازمان ثبت اسناد و املاک کشور رفت و معاون توسعه فناوری و خدمات الکترونیک ثبتی در این سازمان شد.
از دیگر سوابق اجرایی که در کارنامه او دیده میشود رئیس هیاتمدیره شرکت ایرانسل (۱۴۰۲ تاکنون)، معاون فناوری اطلاعات شرکت ارتباطات زیرساخت (۱۳۹۶ تا ۱۳۹۸)، عضو شورای راهبری توسعه مدیریت سازمان فناوری اطلاعات کشور (۱۳۹۶ تا ۱۳۹۸)، مدیرکل ارتباطات و فناوری اطلاعات استان فارس (۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶)، رئیس دانشکده آموزشهای الکترونیکی دانشگاه شیراز (۱۳۹۲ تا ۱۳۹۴)، رئیس بخش کامپیوتر و فناوری اطلاعات دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر (۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲) و دبیر کارگروه توسعه دولت الکترونیک استان فارس (۱۳۹۵ تا ۱۳۹۶) است.
وزیر پیشنهادی صمت دولت چهاردهم کیست؟
سیدمحمد اتابک گزینه پیشنهادی اتاق بازرگانی به دولت چهاردهم برای وزارت صنعت، معدن و تجارت با مدرک کارشناس ارشد مهندسی عمران از دانشگاه میشیگان آمریکا، دارای سابقه مدیریتی در هیاتمدیره انجمن سیمان، هیاتمدیره سیمان تهران، عضو شورای مشورتی وزارت صنایع و مجلس و سایر حوزههای صنعتی است.
اتابک در کارنامه خود نایبرئیسی اتاق بازرگانی، معاونت اقتصادی بنیاد مستضعفان، مدیرعاملی و نایبرئیسی شرکت سیمان تهران، مدیرعاملی و نایبرئیسی هیاتمدیره شرکت اکباتان، عضویت و ریاست هیاتمدیره شرکتهای مختلف از جمله سرمایهگذاری بانک مسکن، شرکت صدرا و چند شرکت تولیدی را دارد که همین فعالیتهای اقتصادی از دیدگاه کارشناسان اقتصادی به نوعی تعارض منافع در تصدی پست وزارت منجر خواهد شد.
وزیر پیشنهادی صمت همچنین دارای سوابق شغلی مدیرعاملی هلدینگ صنایع معدنی کاوه پارس (مالک ۶ شرکت سیمانی از جمله تهران، ایلام و هگمتانه، ۴ فولادی مانند کاوه جنوب کیش، یک شرکت آلومینیومی، ۲ شرکت معدنی و آهک، ۷ شرکت خدمات مهندسی و...) است.
وی در حال حاضر مدیرعامل و نایبرئیس هیاتمدیره هلدینگ گسترش صنایع معدنی کاوه پارس و رئیس هیاتمدیره انجمن صنفی سیمان کشور است. او ضمنا مجری طرح عظیم نواب، بیمارستانها و کارخانجات سیمان و فولاد مختلف در کشور بوده و همین فعالیتهای اقتصادی گسترده موجب شده بورسیها و فعالان اقتصادی این تحلیل را ارائه دهند که وزارت کسی با این سطح از فعالیتهای اقتصادی ممکن است منجر به رانتهایی در صنایعی که نامبرده در آنها سرمایهگذاری کرده است، شود.
سوابق وزیر پیشنهادی کار و رفاه اجتماعی
احمد میدری (متولد ۱۳۴۲ در آبادان) اقتصاددان و معاون رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در دولت حسن روحانی بوده است. وی دکترای تخصصی اقتصاد و کارشناسی ارشد توسعه و برنامهریزی اقتصادی از دانشگاه تهران دارد. میدری سابقه تدریس در دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه شهید چمران اهواز را نیز در کارنامه دارد و در سال ۱۳۸۲، دوره کوتاهمدت آموزشی و پژوهشی دانشگاه سازمان ملل را نیز طی کرده
است.
در انتخابات زودهنگام چهاردهمین دوره ریاستجمهوری در ایران، احمد میدری به عنوان مشاور اقتصادی مسعود پزشکیان و نامزد جبهه اصلاحات، در برنامه میزگرد اقتصادی شبکه یک سیما حاضر شد. میدری در این میزگرد آموزش و بهداشت را به عنوان 2 کالای عمومی معرفی کرد که باید خارج از نظام بازار در اختیار شهروندان قرار گیرد. این اقتصاددان بازسازی اقتصادی بر اساس عدالت اجتماعی را ایده اصلی پزشکیان دانست.
از سوابق اجرایی، آموزشی و پژوهشی احمد میدری میتوان به معاون وزیر کار در دولتهای یازدهم و دوازدهم، نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره ششم، مشاور قائممقام وزیر اقتصاد (از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۴)، عضو هیات مدیره بیمه دانا (از خرداد ۱۳۸۴ تا تیر ۱۳۸۶)، عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز، تدریس در دانشگاه علامه طباطبایی از سال ۱۳۸۳ تاکنون در دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد (دروس: سیاستگذاری در بخش صنعت، نظامهای اقتصادی، اقتصاد توسعه، و روش تحقیق)، تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز و آبادان دروس اقتصاد خرد و کلان (از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۵)، پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک (از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۲) و پژوهشگر مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی (از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۶) اشاره
کرد.
از دیدگاه اقتصاددانان و شناختی که از مدیریت میدری در دوره همکاری با دولتهای اصلاحطلب تاکنون مطرح بوده بویژه چالش بیمهها که احمد میدری در آن دوره از مدیریت خود استارت زد و دامن علی ربیعی را گرفت و در نهایت موجب استیضاح و عزل ربیعی شد و موضوع مدیریت بر معاونت رفاه و تجربه ناموفق توزیع سبد کالا که در دوره مدیریت او عملیاتی شد، نشان میدهد بر اساس آمارها و پارامترهای رفاه اجتماعی عملکرد این معاونت در زمان سکانداری میدری نامطلوب بوده است.
کارنامه وزیر پیشنهادی نفت
رئیسجمهور محسن پاکنژاد را به عنوان وزیر پیشنهادی برای تصدی وزارت نفت بهمنظور کسب رأی اعتماد از نمایندگان مردم در خانه ملت معرفی کرد.
پاکنژاد متولد ۱۳۴۵ در تهران و دانشآموخته کارشناسی مهندسی برق از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتی امیرکبیر است. وی فعالیت شغلی خود را از ابتدای دهه ۱۳۷۰ در وزارت نیرو آغاز کرد. وی از سال ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰ معاون وزیر نفت در نظارت بر منابع هیدروکربوری بوده است.
وزیر پیشنهادی نفت دولت چهاردهم فعالیت کاری خود را از ابتدای دهه ۱۳۷۰ در وزارت نیرو آغاز کرد. وی از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۷ بهعنوان مشاور وزیر نفت و رئیس ستاد نظارت بر سوخترسانی وزارت نفت و از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۷۹ بهعنوان مدیر طرح توسعه میدانهای گازی فعالیت کرد و سال ۱۳۷۹ به عنوان مدیرکل نظارت بر صادرات مواد نفتی و بازرسی فنی وزارت نفت منصوب شد.
پاکنژاد در سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۶ با حفظ سمت، عضو هیات مدیره شرکت نفت مناطق مرکزی ایران نیز بود. وی طی سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶ مدیر برنامهریزی شرکت نفت مناطق مرکزی ایران بود و سپس تا ۱۳۹۲ به عنوان معاون مدیر برنامهریزی تلفیقی شرکت ملی نفت ایران فعالیت کرد.
پاکنژاد از ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰ بهعنوان معاون وزیر نفت در نظارت بر منابع هیدروکربوری فعالیت میکرد. وی در سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۷ معاون مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران در امور تولید و از اعضای هیات مدیره این شرکت بود. مدیرکل نظارت بر صادرات و مبادلات مواد نفتی وزارت نفت و مدیرعامل و نایب رئیس هیات مدیره شرکت بازرگانی نفت ایران از دیگر مسؤولیتهای وی پیش از معاونت امور تولید در شرکت ملی نفت به شمار میرود.
تقریباً همه کارشناسان اقتصادی بر این باورند که کسی باید سکاندار وزارت نفت در دولت چهاردهم باشد که نگاهی فراسیاسی به موضوع فروش نفت داشته باشد و فروش نفت کشور را معطل مسائلی نظیر برجام یا مسائلی نظیر افایتیاف نکند و ادامهدهنده راهکار موفق دولت سیزدهم در تولید و فروش نفت باشد که با توجه به مسؤولیتها و سوابق پاکنژاد و نگاه او در دوره همکاری با دولتهای یازدهم و دوازدهم چنین برمیآید که با این نگاه خطر بازگشت به عقب ممکن است صنعت نفت کشور را تهدید کند.
تنها وزیر پیشنهادی زن برای وزارت راه و شهرسازی
فرزانه صادقمالواجرد به عنوان وزیر پیشنهادی راه و شهرسازی از سوی مسعود پزشکیان، رئیسجمهوری برای رأی اعتماد به مجلس معرفی شده است.
وزیر پیشنهادی راه و شهرسازی فرزند شهید و متولد ۲۱ شهریور سال ۱۳۵۵، متأهل و دارای یک فرزند است.
وی دارای مدرک کارشناسی ارشد پیوسته معماری از دانشگاه تهران و دکترای شهرسازی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات است که دارای ۲۸ سال سابقه کار بوده و به جز مدت کوتاهی که در شهرداری تهران اشتغال به کار داشت، بخش عمده سوابق خدمتی وی در وزارت راه و شهرسازی بوده است.
وی از بدو استخدام به عنوان کارشناس دفتر معماری، معاون دفتر نظارت بر طرحهای توسعه و عمران شهری، معاون شهرسازی اداره کل مسکن استان همدان، مدیر کل دفتر معماری و طراحی شهری و بافتهای واجد ارزش و پس از آن به مدت کوتاهی به عنوان مدیر کل شهرسازی و طرحهای شهری شهرداری تهران مشغول به فعالیت بوده است. در ۲۷ دی ۱۳۹۷ فرزانه صادقمالواجرد به سمت معاون شهرسازی معماری منصوب شده بود که تا ۹ مرداد ۱۴۰۲ ادامه داشت.
پس از معاونت شهرسازی، مهرداد بذرپاش وی را به عنوان مشاور در امور شهرسازی و معماری منصوب کرد.
ارسال به دوستان
13 روز از انتظار ترسناک صهیونیستها گذشت
اسرائیل در محاصره آتش
حماس: اعراب با اسرائیل قطع رابطه کنند
انتظار توأم با وحشت صهیونیستهای ساکن اراضی اشغالی از پاسخ ایران و مقاومت به ترور شخصیتهای برجسته حماس و حزبالله وارد سیزدهمین روز خود شده است. شبکههای رادیویی و تلویزیونی مختلف فلسطین اشغالی با اشاره به خلوتی خیابانها در این منطقه و نگرانیهایی که در چهره تکتک صهیونیستها موج میزند، وضعیت را شبیه شرایط دوره کرونا توصیف کردهاند. همچنین آویگدور لیبرمن، وزیر جنگ پیشین رژیم اشغالگر و رئیس حزب «اسرائیل خانه ما» با انتقاد از وضعیت متشنج جامعه صهیونیستی و سردرگمی کابینه و ارتش این رژیم ناله کرد: «ما 10 ماه است درگیر یک جنگ فرسایشی هستیم و این به منافع اسرائیل آسیب میزند. اسرائیل هیچ برنامهای برای مقابله با ایران ندارد و بنیامین نتانیاهو تنها به بقای کابینه خودش فکر میکند».
با وجود تلاشهای فراوان و حمایتهای نامحدود سرویسهای اطلاعاتی غرب و آمریکا، هنوز هیچکس نتوانسته از زمان و نوع این پاسخ سخت مطلع شود. اسرائیل زیو، فرمانده سابق شعبه عملیاتی ارتش رژیم اشغالگر و ژنرال ذخیره این ارتش، فاش کرده رژیم صهیونیستی در سایه انتظار برای پاسخ ایران، روزهای بسیار پرتنشی را میگذراند. وی در گفتوگو با رادیو ارتش گفت: «اکنون زمان آن رسیده به حقیقت اعتراف کنیم. ممکن است اوضاع از کنترل خارج شود و ما باید در روزهای آینده بسیار هوشیار باشیم. نقطه شروع اسرائیل در جنگ دارای اشکال و ایرادات جدی بود. جنگ در غزه به عنوان یک جنگ سرنوشتساز برای اسرائیل آغاز شد اما وارد یک مرحله فرسایشی شدیم». زیو درباره تنشهای اسرائیلیها پیش از پاسخ ایران توضیح داد: «در این میان ایران امتیازات زیادی به دست آورده و توانسته کشورهای جهان را به اینجا بیاورد و این دلیلی بر قدرت ایران است. همین که تهران توانسته اسرائیل را در وضعیت انتظار و ترس نگه دارد، یک پیروزی برای آن محسوب میشود». وی سپس به تنشهای موجود در دیگر مناطق اراضی اشغالی بویژه کرانه باختری اشاره و تاکید کرد: «شدت درگیری در کرانه باختری کمتر از نوار غزه نیست. حتی عملیاتهای تروری که اسرائیل به آن افتخار میکند، نتوانسته تغییری ایجاد کند و معنایی ندارد». در حالی که کابینه و ارتش رژیم اشغالگر مدعی آمادگی برای مقابله با پاسخ ایران و مقاومت در برابر جنایتهای تروریستی این رژیم هستند، منابع عبری اخیرا گزارش دادند اسرائیل آمادگی ورود به جنگی بزرگ را ندارد و مقامات سیاسی در این زمینه توصیههایی به سران نظامی کردهاند. در این ارتباط روزنامه عبری اسرائیلهیوم گزارش داد سران سیاسی رژیم به سران امنیتی و نظامی توصیه میکنند سعی داشته باشند اوضاع را تا حد یک جنگ همهجانبه پیش نبرند. ارزیابیهای رژیم حاکی از آن است که در بحبوحه تلفات ارتش در غزه و کمبود سلاح و در شرایطی که حزبالله آمادگی بالایی دارد، اکنون زمان ورود اسرائیل به یک جنگ همهجانبه نیست. در ادامه این گزارش آمده است: «در سطح داخلی نگرانی شدیدی بر افکار عمومی سایه افکنده؛ بویژه اینکه مقامات اسرائیلی هیچ پیامی برای اطمینان دادن به شهرکنشینان نفرستادند. دستورالعملی که سطح سیاسی به سطح نظامی اسرائیل داده، این است که سعی کنیم کار به جنگ همهجانبه نکشد. همچنین دستگاه امنیتی اسرائیل با معضل بزرگی جهت مقابله با پاسخ ایران و حزبالله دست و پنجه نرم میکند و همین وضعیت انتظار و ترسی که اسرائیلیها دارند، بخشی از پاسخ حزبالله و ایران به اسرائیل است».
کوبی مارون، کارشناس امنیتی کانال ۱۲ اسرائیل نیز نوشت: «بعد از شکست مفتضحانه اسرائیل در 7 اکتبر، ضعف تلآویو در مقابله با این عملیات، موجب تعجب ایرانیها و دیگر بازیگران منطقه غرب آسیا شد». وی عملیات توفان الاقصی را عامل علنی شدن ضعف رژیم اشغالگر و از بین رفتن بازدارندگی آن دانست و گفت: «بعد از آن عملیات، ایران و متحدانش، طرح ایجاد حلقه آتش در اطراف اسرائیل را که توسط سلیمانی، فرمانده سابق سپاه قدس طراحی شده بود، به اجرا درآوردند و به موفقیتهای بزرگی رسیدند».
یوئل گوزینسکی، تحلیلگر روزنامه هاآرتص نیز با اشاره به ترور شهید هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس، این سوال را مطرح کرد که آیا این ترور به تغییر سیاست محور مقاومت به نفع تلآویو بوده است؟ وی درباره تاثیرات این ترور بر معادلات منطقهای گفت: «ترور رئیس دفتر سیاسی حماس به تندتر شدن موضع محور مقاومت و تقویت اراده آن برای مقابله با اسرائیل خواهد انجامید».
ارسال به دوستان
بلاروس در مرز اوکراین اعلام آمادهباش نظامی کرد توقف پیشروی اوکراین در خاک روسیه
روسها بیدار شدند
وزارت دفاع روسیه از خنثیسازی پیشروی نیروهای اوکراینی در پایان پنجمین روز پیشروی آنها در عمق خاک روسیه در منطقه کورسک خبر داد. این در حالی است که مهاجمان اوکراینی تا روز شنبه در برخی مناطق تا عمق 40 کیلومتری خاک روسیه هم پیشروی کرده و بر ایستگاه گازی مهم شهر سودژا نیز تسلط یافته بودند.
روسیه سازوکار امنیتی گستردهای را در ۳ منطقه مرزی با اوکراین از جمله کورسک، بریانسک و بلگورد که مساحتی تقریبا ۹۲ هزار کیلومترمربعی را تشکیل میدهند، اعمال کرده و تنها بیش از ۷۶ هزار نفر از منطقه کورسک در جنوب غربی روسیه، تخلیه شدهاند. به گزارش خبرگزاری تاس، یگانهای گروه نبرد شمال و نیروهای ذخیره روسیه، تلاشهای اوکراین را برای پیشروی از طریق حملات هوایی و توپخانه ارتش در نزدیکی آیواشکاوسکوی، مالایا لوکنیا و اولگاوکا در منطقه کورسک خنثی کردند. به نظر میرسد تحول اصلی در جبهه کورسک پس از آن انجام شده که روسها توانستند برتری هوایی غافلگیرانه اوکراین را خنثی کنند. به گزارش اسپوتنیک به نقل از وزارت دفاع روسیه، پدافند هوایی این کشور در مرزهای جنوب غربی ۳۵ پهپاد و ۴ موشک کوتاهبرد توچکای اوکراینی را طی شنبه شب گذشته سرنگون کرده است، همچنین جنگندههای سوخو ۳۰ و سوخو ۳۵، واحدهای اوکراینی پیشرویکرده در منطقه کورسک روسیه را با موفقیت بمباران کردهاند. همچنین مواضع ارتش اوکراین در مرز سومی که سرپل نفوذ به داخل خاک روسیه بوده، هدف حملات هوایی قرار گرفته است.
بنا بر اعلام وزارت دفاع روسیه، مجموع تلفات نیروهای مسلح اوکراین در عملیات ۶ روز اخیر در منطقه کورسک به یکهزار و ۱۲۰ سرباز و بالغ بر ۱۴۰ واحد سختافزار زرهی رسیده است. این وزارتخانه همچنین اضافه کرده است که از زمان آغاز نبرد در منطقه کورسک، اوکراین ۲۲ تانک، ۲۰ نفربر زرهی، ۸ خودروی جنگی پیادهنظام، ۸۸ خودروی زرهی و ۱۳ خودروی موتوری، ۲۰ سامانه موشکی خودکششی، یک سامانه موشکی پرتاب چندگانه، یک سیستم موشک پرتاب چندگانه و ۶ توپ صحرایی را از دست داده است. این گزارش همچنین حکایت از تلفات ۱۷۵ پرسنل اوکراینی و ۳۶ واحد زرهی تا صبح یکشنبه در منطقه کورسک دارد.
در همین حال بخش مطبوعاتی ارتش بلاروس در بیانیهای اعلام کرد دولت این کشور در حال اعزام تانکهای جدید برای تقویت نیروهای مسلح مستقر در مرزهای جنوبی خود با اوکراین است. به گزارش خبرگزاری تاس، مقامات ارتش این کشور تصریح کردند با توجه به تشدید جنگ در مرز روسیه و اوکراین در نزدیکی مرزهای شرقی این کشور، تجهیزات نظامی را با استفاده از سامانه حملونقل ریلی همچنین با روشهای ترکیبی به مرز ارسال میکنند.
الکساندر لوکاشنکو، رئیسجمهوری بلاروس شنبه گذشته از انهدام تعدادی پهپاد اوکراینی که به سمت روسیه روانه شده بودند، بر فراز خاک بلاروس خبر داد و پس از آن مینسک دستور تقویت گروههای نظامی مستقر در مرز اوکراین را صادر کرد. گفتنی است روسیه اخیرا تسلیحات هستهای احتیاط خود را در خاک بلاروس مستقر کرده است.
ارسال به دوستان
فرمانده فراجا در واکنش به حاشیهسازیها درباره جنجال برخورد پلیس با قانونشکنان:
فحشهای آن 2 دختر را شنیدید؟
گروه اجتماعی: پلیس برای حفظ جان، مال و امنیت و آسایش مردم حتی از جان خود هم میگذرد، به طوری که پس از دوران دفاع مقدس تاکنون بیش از ۴800 شهید نیروی انتظامی تقدیم ایران شده است؛ شهدایی که در برابر نابهنجاری اجتماعی، وقاحت، نامردی و رذالت ایستادند و سینه سپر کردند؛ از مقابله بیامان با اشرار و قاچاقچیان گرفته تا از پای درآوردن سارقان و هنجارشکنان. نیروهای جانبرکفی که آرامش خود را فدای آسایش جامعه میکنند و در مبارزه با متخلفان و قانونشکنان از هیچ کوششی دریغ نمیکنند. آنها در حین انجام وظیفه و اجرای قانون با خلافکاران و قانونشکنان هیچ مماشاتی ندارند. در چنین شرایطی متاسفانه برخی به دور از انصاف بعضا عملکرد قانونی آنها را حین انجام وظیفه و مبارزه و مقابله با قانونشکنی زیر سوال میبرند؛ مسالهای که فرمانده کل انتظامی کشور با اشاره به آن میگوید: باید جامعه را به سمتی هدایت کنیم که اگر قانونی داریم، بر مجری قانون خرده نگیریم. اگر در قانون مشکلی وجود دارد، باید به دنبال اصلاح آن رفت. سردار احمدرضا رادان، روز گذشته در آیین گرامیداشت روز خبرنگار اظهار کرد: ما موفقیت قدمهای امنیتآفرین خود را مدیون قلمهای انسجامبخش شما میدانیم. ما به نظم و امنیت حداکثری جامعه میاندیشیم و برای سرشار ساختن جامعه از این دو، از هیچ تلاش قانونی و هیچ اقدام اخلاقی فروگذار نمیکنیم. فرمانده کل انتظامی گفت: ما درک میکنیم رایحه کلام میتواند در انتظام و امنیت عمومی نقش داشته باشد، چرا که ما در امنیت عمومی نقش داریم. ما در اصطلاحات خودمان میگوییم نتیجه غفلت، غافلگیری است. رادان در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: پلیس 40 ماموریت دارد و یکی از پرماندگیترین واحدهای نیروهای مسلح و خدماتی است. یک ماموریت پلیس تامین امنیت مرزهاست که موضوعات مختلفی را شامل میشود، پس نتیجتاً شما پلیسی در جمهوری اسلامی دارید که متفاوت از سایر پلیسهای دنیاست. در دنیا حداقل نسبت مردم به پلیس هر هزار به 5 است و این خارج از امنیت مرزهاست، در حالی که در جمهوری اسلامی با احتساب مرزبانی این عدد خیلی کمتر است. ما پلیسی داریم که فقط سال گذشته 93 شهید داد که حتی در مأموریتهای راهنمایی و رانندگی هم بوده است. امسال نیز تاکنون 30 شهید را نثار حفظ امنیت جامعه کردهایم. وی گفت: باید جامعه را به سمتی هدایت کنیم که اگر قانونی داریم، بر مجری قانون خرده نگیریم. اگر با قانون مشکل دارید، به دنبال اصلاح قانون بروید. وی ادامه داد: ما دیپلماسی انتظامی را پای کار آوردهایم و اینقدر این دیپلماسی قوی بوده است که بالاتر از شیوهنامههای معمول با ما برخورد کردهاند. فرمانده کل انتظامی ادامه داد: اگر کشف حجاب جرم است، قانون است. اگر اشکالی در قانون است، قانون را بررسی کنید، نه اینکه با مجری قانون که با مظلومیت میخواهد قانون را اجرا کند، برخورد کنید. رادان گفت: در موضوع اخلاق چشممان بسته شده؛ موضوع فقط کشف حجاب نیست؛ از کشف حجاب به برهنگی میروند و از برهنگی به موضوعات دیگر میروند. آیا موضوع عفاف و حجاب یک موضوع اجتماعی است یا انتظامی؟ از نظر من یک موضوع اجتماعی است و یک موضوع انتظامی نیست اما همه موضوعات اجتماعی بایدها و نبایدهایی دارد و باید در بایدها و نبایدها مداخله کرد و این حرکت مسؤولانه رسانه است که در جامعه درباره احترام به قانون کار کند. ما در کشوری هستیم که سالی 19 هزار نفر تلفات ناشی از تصادفات داریم که به میزان تلفات یک جنگ است. ما برای حفظ جان مردم، خودرو را میخوابانیم، نه برای آزار مردم. وی در ادامه با اشاره به موضوع دستگیری 2 دختر نوجوان گفت: هیچکس ناسزا و دشنامهای این 2 نوجوان به همکار ما را ندید؛ هیچکس نگفت این 2 خانم، قانون را زیر پا گذاشتهاند و آن رفتار مشکل داشت. در کل بیقانونی آنها دیده نمیشود هرچند رفتار پلیس هم مقداری غیرحرفهای بود، از اینجا به این میرسیم که قاچاقچیان با خودروهای شوتی از روی مأموران پلیس رد میشوند و مقابل مأمور راهنمایی و رانندگی که برای حفظ جان آنان، خودرو را متوقف کرده، میایستند و قانون را زیر پا میگذارند. وی ادامه داد: امنیت داخلی و عمومی از اهمیت بالایی برخوردار است؛ این امنیت از مرکز تا روستاها و از روستاها تا جادهها جریان دارد. ما باید این امنیت را بدرستی درک و پردازش و در بحثهای اجتماعی به آن توجه کنیم. نباید در این زمینه غفلت کنیم، چرا که غفلت میتواند عواقبی جدی به همراه داشته باشد. رادان گفت: استاندارد جهانی این است که به ازای هر ۱۰۰۰ نفر 5 پلیس وجود داشته باشد و در ضمن بر اساس این استاندارد مرزبانی شامل نیروی پلیس نمیشود اما در کشور ما عدد خیلی بیشتر از اینهاست و با استانداردها فاصله داریم. وی تصریح کرد: اقتدار پلیس نباید شکسته شود و در تمام جهان این را میدانند که نباید اقتدار پلیسشان شکسته شود، چرا که در این صورت دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود. ما سندی را کشف کردیم که نشان میدهد موضوع جورج سوروس اخلاقی مطرح است و آموزشهایی را در این باره مطرح کردهاند. در همین سندها گفتهاند که هر چادر بر سر زن ایرانی یک پرچم است ما باید این پرچم را بگیریم. وی بیان کرد: در فتنه ۸۸ نیز ما شاهد بودیم جورج سوروس آموزشهایی برای براندازی میداد و این بار هم جورج سوروسهای اخلاقی برای از بین بردن اخلاق در جامعه نقشه کشیدهاند. وی گفت: اگر شهید شدم پای کفنم بنویسید این کسی است که برای حجاب دختران و مادران وطنش تلاش کرد. فرمانده فراجا بیان کرد: سال ۱۴۰۳ در حوزه سرقت تا همین حالا ۲۰ درصد وقوع کاهش پیدا کرده و ۳۰ درصد هم کشفیات ما افزایش
یافته است.
ارسال به دوستان
به بهانه بحثهای مطرح شده درباره کیمیا علیزاده و ناهید کیانی
جاذبه ایران قوی
جعفر علیاننژادی: آنچه در میان تحلیلها و نگاههای موجود به موضوع افتخارآفرینی دختران ایران در المپیک کمتر مورد توجه قرار گرفت، جاذبهای بود که آنان زیر پرچم کشورمان رقم زدند: «جاذبه قدرت ملی». این پیام که اگر دختر ایرانی بخواهد میتواند؛ میتواند بر قویترین حریفان و سختترین موانع پیروز شود. اینکه اثبات کند خواستن، توانستن است و توانستن یعنی تبدیل شدن به قویترین دختران دنیا.
معادله بسیار ساده و سردستی است. اگر قوی شوید، پرجاذبه خواهید شد. همیشه قویترین افراد، موثرترین انسانهای یک جامعه هستند. طبیعی است چنین افرادی مورد توجه آحاد مردم قرار گرفته و از قدرت الهامبخشی و جذب برخوردار میشوند. قوی شدن، یعنی روی پای خود ایستادن، یعنی استقلال، یعنی وابسته دیگران نبودن و در نهایت یعنی تبدیل شدن به تکیهگاه.
افتخارآفرینی دختران ایران - که عصاره و چکیده تلاش جامعه زنان و دختران در جامعه ورزش بانوان کشورمان است - هم یک نشانه است و هم یک نماد. نشانه توانایی جهانی نقشآفرینی و تاثیر زن ایرانی با همه ویژگیها و خصوصیات مربوط به ایرانی بودن او و نمادی از حقیقت قدرت ایران اسلامی. در جدول مدالهای المپیک و در نگاه جهانیان، این نام ایران است که ارتقا مییابد و این پرچم ایران است که بالا میرود. این عزت و غرور ملی است که فریاد میشود، این حس وطندوستی است که تحریک میشود و این حس متعلق بودن به جایی است که دیدهها را از شدت افتخار گریان کرده و دلها را میلرزاند. جاذبه قدرت ملی یعنی همین، یعنی ایجاد قویترین حس تعلق در آحاد یک ملت. اینکه افتخار به ایران و ایرانی بودن کنیم. ایرانیان قوی، ایران را قوی میکنند و ایرانی قوی کسی است که حس تعلق خود و ملتش را به کشورش بیشتر میکند. گمان میکنم کسانی که پشت به پرچم کردهاند و رفتهاند، در نقطه مقابل این تحلیل قرار دارند. تلاش و موفقیت آنها دچار رنج بیجایی و بیتعلقی است. نمایش آنها و درخشش احتمالیشان زنجیرههای تعلق به وطن را سست میکند. هر چند در چهرههایشان فریاد پشیمانی موج میزند اما چنین حسی جدی نیست، خودخواهانه است. میخواهند دیگران نیز مانند آنها شوند، بیجا و بیتعلق. فرزند ایران کسی است که حس تعلق به وطن را بالا میبرد نه برعکس. حس تعلق داشتن و مال جایی بودن ایرانی، دلیل میخواهد، دلیل آن ایران است با همه خصوصیاتش.
ایران نیز با مردمش قوی و جذاب میشود. مردمی که رنج دوران و مصائبش را به جان میخرند تا ایران، ایران بماند و فرزندانش، ایران قوی را به حسرت دائمی جلای وطنکردهها تبدیل کنند. فرزندان ایران زیر پرچم ایران، هم قوی میشوند و هم حس تعلق به ایران را قدرت میبخشند. بدون چنین التزامی به پرچم، نه ایران خواهد ماند و نه ایرانی.
نکته آخر آنکه، ایرانی ماندن تابع هنجار وطندوستی است. هنجار احترام و التزام عملی به پرچم، سرزمین، مردم، آیین و قوانینش. زندگی بیچنین هنجاری ممکن است اما دیگر اسمش زندگی ایرانی نیست...
ارسال به دوستان
یادداشت
چه شد که کار به اینجا کشید؟
عباد محمدی: خانم «کیمیا علیزاده» سلام! برخلاف رویه مرسوم نیامدهام فهرست بلند «هدایای جمهوری اسلامی ایران» به شما را دوباره لیست کنم و دوباره طرح سؤال کنم که در لیست هدایا چه کم بود که بنای مهاجرت در پیش گرفتید. حتی نیامدهام که ادامه غرولندهای روزمرهنویسها باشم و شادی برنز المپیک را به کامتان تلخ کنم. البته قصد هم ندارم آنقدر هیجانزده بنویسم که ماجراهای سالهای گذشته از خاطرمان برود. به دنبال پاسخ این سؤال میگردم که واقعاً «چه شد که کار به اینجا کشید؟»
خانم علیزاده! همه ما میدانیم که شما در ایران موفق شدید. این اصل نخست است که باید تا پایان این مرقومه به یاد داشته باشیم. شما در جایی موفق شدید که «وطن» نام دارد و پرچم دارد. هیچ مفهوم و طرحی در المپیک نمیتواند معنی و مفهوم پرچم را از بین ببرد؛ لذا همه تعارفهایی مانند «جهان بدون مرز» و «فرا از مرز» و... را فراموش کنید. همه این واژهها سادهانگارانه و تهی از معنی پیش میروند که در ادامه به آن خواهیم رسید. سپس این را هم لطفاً از ما بپذیرید که «احترام» شما از سطح رئیسجمهور تا وزیر و تا مردم به طور ویژه حفظ شد. هیچگاه نمیتوانید منکر آن شوید که شما در این سرزمین محترم شمرده شدید. هرگز چنین ادعایی نمیتوانید کنید!
و اما بعد، در نخستین کنفرانس مطبوعاتی پس از مهاجرت یعنی در آلمان گفته بودید که «متأهل هستید و دوست دارید زندگی با آرامش داشته باشید»، حاصل شد؟ راستش من معتقدم گاهی باید صفحات تاریخ را ورق زد و لابهلای خاطرات روزهای تلخ و شیرین طرح سؤال کرد. مثلاً پرسید: «چه شد که کار به اینجا کشید؟» شما ممکن است به هر جهت تصمیم به مهاجرت گرفته باشید؛ «پول بیشتر»، «آزادی به معنی فرصت برهنه شدن»، «آرامش» یا هر دلیل دیگر! اما سؤال اصلی این است: پس از مهاجرت نسبت شما با جمهوری اسلامی چیست؟
من این نسبت را برای شما کاویدهام و برای فهم آن، صفحه مجازیتان را ورق زدم، از همان اول اول! از همان لحظهای که نوشتید «نشد که بشه، ولی انگیزمو برای المپیک بیشتر کرد». آمدم جلو تا به آن پست تلخ رسیدم! میدانم این جملات اصلاً شبیه دیگر نوشتهها نبود! اما به هر حال این واژهها بود که در برابر دیدهام رژه میرفت؛ نوشته بودید: «من یکی از میلیونها زن سرکوب شده در ایرانم که سالهاست هر طور خواستند بازیام دادند». متنش هنوز هم دستنخورده موجود است. در ادامه همین متن نوشتهاید: «من برایشان مهم نبودم. هیچکداممان برایشان مهم نیستیم، ما ابزاریم. فقط آن مدالهای فلزی اهمیت دارد تا به هر قیمتی که خودشان نرخ گذاشتند از ما بخرند و بهرهبرداری سیاسی کنند». این جملات با واژههای مختلف مدام پشت سر هم تکرار شده است، در ادامه باز هم نوشته شده: «رنج و سختی غربت را به جان میخرم چون نمیخواستم پای سفره ریاکاری، دروغ، بیعدالتی و چاپلوسی بنشینم». در برابر این جملات میخواهم باز هم این سؤال را تکرار کنم: چه شد که کار به اینجا کشید؟ شما که میدانید حتی مدال امروزتان را مدیون همین جمهوری اسلامی ایران هستید. اگر «ناهید کیانی» ورزشکار پرورشیافته همین سرزمین و مرز به فینال راه نمییافت، سرنوشت شما به مدال برنز گره میخورد؟
خانم علیزاده! یکبار دیگر آزادانه بنویسید واقعاً چه انگیزهای شما را راهی آلمان کرد و بعد هم در بلغارستان به ساحل نشاند؟ یافتن پاسخ این سؤالها مهم است. چون مسیر را به ما نشان میدهد که چه شد کار به اینجا کشید؟ شما سرزمینی را ترک کردید که روی شما سرمایهگذاری کرد تا به بلوغ ورزشی برسید اما نامش را گذاشتید سرکوب تا به مقامهای بالاتر برسید! راستی توفیق بیشتر شما در همه این سالهای پناهندگی چه بود؟ اجازه دهید تا بنده نسبت «پناهندگی» شما را با دلایل «عدم توفیقتان» گره بزنم. سال 1400 را به خاطر آورید، همان سالی که «اسم شما در فهرست تیم پناهندگان المپیک گنجانده شد تا فرصت مبارزه در المپیک توکیو ۲۰۲۰ را زیر پرچم کمیته بینالمللی المپیک به دست بیاورید». چه کسی شما را مقابل «ناهید کیانی» قرار داد؟ خاطرم هست که آن زمان کسی نامی از «دختران ایران» به میان نمیآورد! یادتان هست؟ همان زمان و پس از پیروزی شما مقابل خانم کیانی، بیبیسی فارسی در گزارشی اعلام کرد «نوعی دوقطبی ایجاد شده است» و نوشت: «خیلی از کاربران نسبت به برد خانم علیزاده ابراز خوشحالی کردهاند و گفتهاند به چشم آنها این برد مقابل جمهوری اسلامی بوده است نه همتای ایرانی». همان سال هم شما توفیق کسب نکردید! اما آنها شما را پیروز خواندند؛ حال سؤال مهم این است: آیا همین کاربرهای خوشحال و خرسند که در سال 1400 گفته بودند «برد مقابل جمهوری اسلامی بوده است» در رویارویی جدید شما نوشتند که «باخت مقابل جمهوری اسلامی بوده است؟» به نظر میرسد پاسخ کاملاً مشخص است. خیر! میدانید در سال 1403 چه نوشتند؟ نوشتند که «جامعه فارغ از ایدئولوژی پیش میرود و فارغ از مرزها به دنبال وحدت است!» وا عجبا از این جملات! یعنی در همه باختهای شما و سوم شدن زیر پرچم بلغارستان هم جمهوری اسلامی ایران متهم است. همین را میخواستید دیگر؟ اینکه «احترام ملی» و «پرچم سرزمینی» را به حراج بگذارید تا در نهایت به جایگاه سال 2016 بازگردید؟ نه! ببخشید گفته بودید «متأهل هستید و دوست دارید که زندگی با آرامش داشته باشید».
راستش به نظر من «جمهوری اسلامی ایران» از همان نخست تا حدود زیادی به این مساله پی برده بود که حفظ «نخستین زن ایرانی که در المپیک دارای مدال شده است» چقدر میتواند امید و انگیزه در کوتاهمدت به همراه داشته باشد و کمی هم اطلاع پیدا کرده بود که شما ماندنی نیستید. از سوی دیگر جریان مخالف نظام، دانسته بود که منحرف کردن «نخستین زن ایرانی که در المپیک دارای مدال شده است» چقدر میتواند در کوتاهمدت ناامیدی و یأس به همراه داشته باشد. اما به هر صورت جمهوری اسلامی ایران ترجیح داد صبر کند و مسؤول کماحترامیها و کمکاریها نشود. به هر صورت «کیمیا علیزاده» آن زن ایرانی بود که توانسته بود همه مسیر را برای ایستادن روی سکوی المپیک طی کند و با کسب مدال برنز وزن ۵۷ کیلوگرم در المپیک ۲۰۱۶ ریودوژانیرو برای کشور افتخارآفرینی کند اما چه شد که کار به اینجا کشید؟ خانم علیزاده! بنده معتقدم شما در مسیر تقابل خیر و شر قرار گرفتید و بازنده شدید. به هر حال «نخستین زن ایرانی دارای مدال المپیک بودن» هزینههای خود را هم دارد! پس اصلاً عجیب نیست که بیبیسی، شما (یعنی کیمیا علیزاده) را به عنوان یکی از ۱۰۰ زن الهامبخش و تأثیرگذار سال ۲۰۱۹ برگزیند و در این رابطه به نقل از روزنامه بریتانیایی فایننشال تایمز بنویسد: «کیمیا علیزاده نقش مهمی در جسارت بخشیدن به زنان و دختران ایرانی برای پیشبرد مرزهای آزادیهای فردی خود دارد». بله! شما نفر اول بودید ولی نخواستید نخستین بمانید. حالا 5 سال از آن ماجرا میگذرد و کیمیا علیزاده با پرچم بلغارستان به میدان المپیک پا گذاشته است و باید اینگونه روایت کند: «من به خاطر موفقیت دختر ایرانی در راه یافتن به فینال موفق به کسب مدال برنز شدم».
خانم علیزاده! حقیقت ماجرا اینجاست که آن جریانی که میخواهد به واسطه شما رؤیای دیگران را خراب کند، هرگز به شما اجازه تفکر نمیدهد! دستگاه فکریای که تصمیم گرفت شما را به عنوان نخستین زن مدالآور المپیک از ایرانیها بگیرد، فکر همه ماجرا را کرده بود. شما را با عنوان «دست یافتن به رؤیا» از ایرانیها گرفت تا فرد دیگر ایرانی در مرزهای جمهوری اسلامی ایران به رؤیای پیروزی فکر نکند. در ادامه هم اگر شما در برابر حریف ایرانی خود برنده شوید، نامش را میگذارد «پیروزی بر جمهوری اسلامی» و اگر بازنده شوید، باز هم همین نظام «جمهوری اسلامی» را مقصر میداند، چرا که شما را به صورت پیشفرض در رویارویی با کشورتان قرار داده است. شما ابزار مقابله با کشورتان شدهاید. شما صرفاً مهاجرت نکردهاید، پناهنده شدهاید تا ابزاری مقابل کشورتان شوید. راستی گفته بودید که «ما ابزاریم»، حالا چه فکر میکنید؟ چه شد که کار به اینجا کشید؟
خانم علیزاده! این روزها که همه دعوتنامه برگشت برای شما صادر میکنند، میدانند آن دستگاهی که شما را از بدنه جمهوری اسلامی ایران جدا کرده است، اجازه نمیدهد به «بازگشت» بهعنوان یک مساله فردی و تصمیم حرفهای فکر کنید. برای این دستگاه مساله این نیست که «کیمیا علیزاده» اشتباه کرده است یا خیر! مورد احترام بوده است یا خیر! پول بیشتری کسب کرده یا خیر! موفقیت حرفهای داشته است یا خیر! اصلاً موضوع این نیست، مساله این است که جریانی در ایران و خارج از ایران مدام میخواهد کیمیا علیزاده را در برابر خودش بازتولید کند و آن را ابزاری در مقابل جمهوری اسلامی قرار دهد. به همین خاطر است که کسی به دنبال سهم تقصیر کیمیا نیست! این دستگاه هر روز منتظر آن است تا اثبات کند «هر کس از ایران رفت موفقتر است!» این جریان پیش از آنکه کیمیا علیزاده به فکر «ندامت» بیفتد برای او با ترحم رؤیا میسازد، رؤیایی که در آن بازگشتی وجود ندارد، چراکه مدام به او القا میشود که مقابل نظام پیروز شده است، هرچند در مقابل حریف ایرانی خود شکست خورده و مدال برنزش هم حاصل رشدیافتگی دختر ایرانی باشد! او بر پایه این رؤیای ساختگی، تن به پناهندگی میدهد، بعد هم رسانهها درباره این رویارویی مینویسند: «برای ناهید و کیمیا که دوستی آنان فراتر از ایدئولوژی و مرزهاست» و هیچ جای برگشت برای شما باقی نمیگذارند.
خانم علیزاده! تصور میکنم، پیامها پشت سر هم صادر میشوند تا زمان فکر کردن را از شما بگیرند! پیامها صادر میشوند که شما فرصت فکر کردن به بازگشت نداشته باشید. پیامها صادر میشوند تا شما در برابر ایران قرار بگیرید و قرار گرفتهاید. حتی پیامها به شما اجازه نمیدهند تا دوباره بنویسید: «هر طور خواستند بازیام دادند».
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|