|
شعرخوانی رئیس جمهور در حمایت از مواضع رهبر انقلاب درباره عدم مذاکره با آمریکا
که پریدن نتوان با پر و بال دگران
گروه سیاسی: رهبر معظم انقلاب در بیاناتی که به مناسبت روز تاریخی 19 بهمن فرمودند، با اشاره به رفتار منافقانه دولت آمریکا، به صراحت بیان کردند: «مذاکره با چنین دولتی غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه است و با آن نباید مذاکره کرد». سخنان ایشان علاوه بر بازتابهای وسیعی که در رسانههای سراسر جهان یافت، در داخل کشور نیز واکنش مسؤولان و مقامات کشورمان را در پی داشت. رئیسجمهور که به کرمان سفر کرده است، دیروز طی سخنانی با بیان اینکه «دشمنان فکر میکنند با تحریم از گرسنگی خواهیم مرد اما اینطور نیست»، گفت: ما قادریم با قدرت به قله برسیم و در همه حوزهها در منطقه اول باشیم. مسعود پزشکیان با اشاره به اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی روز گذشته (جمعه 19 دی) سخنان زیبایی داشتند، اظهار داشت: بنده از جوانی تاکنون همواره این شعر اقبال لاهوری را که میگوید «مثل آیینه مشو محو جمال دگران/ از دل و دیده فرو شوی خیال دگران/ در جهان بال و پر خویش گشودن آموز/ که پریدن نتوان با پر و بال دگران/ آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز/ آشیانی که نهادی به نهال دگران» را مدنظر داشته و دارم. این ما و شما و فرزندان ما هستیم که قادریم آینده را بهتر از آنچه امروز هست، بسازیم؛ کافی است، باور کنیم. انسان به میزانی که میبیند، میتواند حرکت کند و کسی که نمیبیند، نمیتواند برود؛ انسان به میزان آرزوها و امیدهای خود و به اندازه دغدغههایش انسان است. رئیسجمهور افزود: اگر کسی به وضعیت موجود راضی نشد و برای ساختن آیندهای که در ذهن داشت، تلاش کرد، آنگاه قادر خواهد بود، تغییر ایجاد کند. بستگی دارد ما بخواهیم از توانمندیهای خود چقدر بهره بگیریم. وقتی توانستیم نگاه خود را ارتقا ببخشیم، میتوانیم آن کاری را که میخواهیم انجام دهیم.
* شرافتمندانه نیست
اگر چه پزشکیان با شعری از اقبال از سخنان مقام معظم رهبری حمایت کرد اما رئیس مجلس شورای اسلامی با صراحت کلام در این باره سخن گفت و به رئیسجمهور توصیه کرد «فرمایش آقا درباره عدممذاکره با آمریکا را پیش ببرد». محمدباقر قالیباف دیروز در ششمین همایش ویژه فرماندهان و کارکنان ستاد فرماندهی سپاه با اشاره به تأکیدات رهبر انقلاب بر دلایل بینتیجه بودن مذاکره مجدد با آمریکا گفت: از رئیسجمهور مطالبه داریم بر اساس چارچوب وفاق، فرمایش آقا درباره عدممذاکره با آمریکا را پیش ببرد.
رئیس مجلس با تأکید بر اینکه «نباید در این بخش دوقطبی موافق مذاکره و مخالف ایجاد کنیم»، گفت: از شب گذشته بعضی دوستان در جبهه انقلاب دوقطبی «مذاکره بله» و «مذاکره خیر» را در پیش گرفتهاند، حال آنکه ماهیت فرمایش حضرت آقا با بحثهای گذشته «مذاکره بله یا خیر» متفاوت است.
قالیباف تصریح کرد: حضرت آقا اشاره کردند مذاکره امری طبیعی است و با همه کشورهای دنیا حرف میزنیم و صحبت میکنیم؛ مگر دولت شهید رئیسی صحبتی در رابطه با مذاکره با اروپا در موضوع برجام نداشتند؟ حضرت آقا در فرمایشات خود مانعی برای صحبت نکردن با اروپا را مطرح نکردند، پس نباید به سمت انسداد برویم.
وی اضافه کرد: آقا فرمودند ما با آمریکا مذاکره نمیکنیم؛ این روشن و تمام است و تکلیف رژیم صهیونیستی هم روشن است.
وی خاطرنشان کرد: حضرت آقا میفرمایند شرافتمندانه نیست، خب! شرافتمندانه نیست. خواهش میکنم بار دیگر دستور ترامپ را بخوانید که دیگر موضوع هستهای نیست، چون در آن موضوعات هستهای، موشکی و سلاحهای نامتقارن و متعارف آمده است، خب! این به معنای خلع سلاح جمهوری اسلامی است، این یعنی ترامپ از قبل متن یکطرفهای تهیه کرده است. رئیس مجلس با اشاره به مفهوم وفاق ملی عنوان کرد: وقتی حرف از وفاق میزنیم یعنی دولت، مجلس و همه باید این متن را برای مردم عزیزمان تببین کنیم که در آن چه چیزی نوشته شده است و از ما چه چیزی میخواهد.
* قدردانی عراقچی از رهبر انقلاب
وزیر امور خارجه هم به بیانات رهبر انقلاب درباره عدم مذاکره با آمریکا واکنش نشان داد. سیدعباس عراقچی با انتشار پیامی نوشت: «بیانات رهبر فرزانه انقلاب در نوزدهم بهمن 1403 همچون همیشه راهنما و راهگشای همه مسؤولان نظام بویژه دستگاه دیپلماسی بود».
عراقچی افزود: «التفات معظمله نسبت به تلاشها و زحمات فرزندان ملت در وزارت امور خارجه و بیان این امر که «امروز وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران یکی از پرکارترین وزارت خارجههاست»، ضمن اینکه مایه مباهات برای اینجانب و همکارانم در وزارت امور خارجه و شایسته قدردانی عمیق است، مسؤولیت خطیر ما را برای پیشبرد اهداف عالیه نظام در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی سنگینتر میکند». وی همچنین نوشت: «وزارت امور خارجه در راستای ایفای وظایف ذاتی خود و بر مبنای اصول سهگانه عزت، حکمت و مصلحت، از همه ظرفیتها برای پیشبرد سیاست خارجی فراگیر، فعال و اثرگذار در جهت تامین منافع و امنیت ملی و افزایش اقتدار و منزلت کشور از طریق تعاملات سیاسی و دیپلماتیک استفاده خواهد کرد».
* مذاکره با اروپا ادامه مییابد
سخنگوی دولت هم در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «مذاکرات با کشورهای اروپایی ادامه خواهد داشت و همه بخوبی میدانند ایران در شرایطی که مذاکره غیرشرافتمندانه باشد، به آن تن نخواهد داد». فاطمه مهاجرانی همچنین نوشت: «راهبرد دولت شنیده شدن یک صدای واحد از ایران است. ضمن آنکه همه به مشکلات واقف هستند، امروز نسبت به دیروز نیاز بیشتری به وفاق و همدلی برای عبور از مشکلات داریم».
الیاس حضرتی، رئیس شورای اطلاعرسانی دولت هم با انتشار مطلبی در حساب کاربری خود در فضای مجازی نوشت: «ایران منزوی نیست و نخواهد شد؛ ما تعامل سازنده با جهان را با هوشمندی، درایت و در چارچوب عزت ملی پیش خواهیم برد اما در این راه، پیشینه بدقولیها و زبان تهدید آمریکا را همان گونه که مقام معظم رهبری اشاره داشتند، فراموش نخواهیم کرد».
* واکنش دیگر مقامات و چهرهها
سرلشکر حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم دیروز در مراسم تجدید میثاق فرماندهان سپاه با آرمانهای امام(ره) با اشاره به بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی تصریح کرد: به فضل الهی دیروز هم شکوه ولایت را در استقامت نبوی دیدیم، خدا را شکر میکنیم که در چنین سرزمین مقدسی زندگی میکنیم. برخی نمایندگان مجلس هم به سخنان رهبری واکنش نشان دادند. محمد بیات، نماینده مردم خمین با اشاره به تاکید رهبر انقلاب بر اینکه مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد، اظهار کرد: «رهبری فرمودند مذاکره با آمریکا نهتنها هیچ تاثیری در رفع مشکلات کشور ندارد، بلکه مضر است، چرا که هر زمان در قبال کشورهای استعماری موضع انفعالی گرفتیم، باختیم و هر زمان که موضع ما هجومی بوده، بردیم». محمد سراج، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی هم گفت: «تجربه نشان داده آمریکاییها در مذاکرات هیچ تعهدی ندارند و عهدشکن هستند، بنابراین مذاکره با چنین دولتی هیچوقت شرافتمندانه نخواهد بود. دغدغه امروز ما برای مذاکره حل مشکلات اقتصادی و برداشتن تحریمهاست. آمریکا قطعا تحریمها را بر نخواهد داشت».
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با ابراهیم امینی کارگردان فیلم «چشم بادومی»
پدر، مادر ما مقصریم
میلاد جلیلزاده: مساله کیپاپرها یا به طور کلیتر علاقهمندان به موسیقی و سریالهای عامهپسند کرهای، چند سالی است که در ایران بسیار جدی شده و خیلیها این را فهمیدهاند که در میان نوجوانان ما، بویژه نوجوانان دختر، یک نوع علاقه پیچیده و گاه افراطی به این موضوع وجود دارد. در این مورد هم مثل خیلی موارد دیگر بسیاری از سیاستگذاران فرهنگی علاقه دارند که موضوع را جدی نگیرند و بیسر و صدا از کنار آن رد شوند؛ حال آنکه بایکوت کردن چنین مسالهای باعث محو آن نمیشود. موج هالیو چیزی است که در همان نقطه دیده نشده و نیمهمرئی جامعه شکل گرفته و بیتوجهی به آن نهتنها باعث از رونق افتادنش نمیشود، بلکه با ذات آن همخوانی دارد. پیوستن به این ارتش انتزاعی نوعی هویتیابی مجازی است که نوجوان خالیمانده ما از هر برنامه و آرمانی در زندگی را در مداری میاندازد که این نیازها را به طور جعلی برطرف میکند و در زندگیاش جای خالی معنا را پر میکند؛ چیزی مثل سیری کاذب که با خوردن دارو برای کاهش وزن ایجاد میشود. حتی اگر با عبور از دوره نوجوانی این تب تا حدود زیادی فروکش کند، قطعا اثراتی که در قالبگیری ذهنی افراد گذاشته، از آن بهبعد با آنها باقی خواهد ماند. نهتنها در ایران، بلکه در هیچ جای دیگر دنیا تا به حال فیلمی درباره چنین موضوعی ساخته نشده و از این جهت «چشم بادومی» به لحاظ مسالهشناسی، یکی از بدیعترین آثار سینمای ایران در چند سال اخیر است. شاید درباره فرم این فیلم و تکنیک به کار رفته در آن نظرات فنی و سلایق زیباییشناختی متفاوتی وجود داشته باشد اما بدونشک هیچکس اهمیت پرداختن به چنین موضوعی را رد نمیکند. با ابراهیم امینی، کارگردان فیلم «چشم بادومی» که به عنوان نویسنده آثار شاخصی در حوزههای امنیتی و در حوزه دفاعمقدس شناخته میشود، گفتوگویی درباره این فیلم داشتهایم که در ادامه میخوانید. امینی درباره نوع مواجهه خودش با این موج که منجر به خلق چنین اثری شده حرف میزند و سوای توضیحاتی که در مورد این گروه از جامعه نوجوانان ایران میدهد، به برخوردی که نهادهای سیاستگذار فرهنگی با یک مساله غولآسای اجتماعی داشتهاند و همه تلاششان را میکردند تا نادیدهاش بگیرند هم اشارهای داشته است.
***
* آقای امینی! کسی که تا حالا فیلمنامههای متعددی را درباره پرالتهابترین مقاطع تاریخ معاصر ما نوشته است، چطور میشود وقتی میخواهد نخستین فیلم بلند خود را بسازد و احساس میکند ممکن است رخی که به او در سینما داده میشود با توجه به این فیلم شکل بگیرد، میآید و چنین سوژهای را درباره علاقه به خوانندهها و سریالهای کرهای در بین نوجوانان ایرانی انتخاب میکند؟
چند دلیل دارد. یکی از آنها این است که دوست داشتم یک فیلم روز کار کنم که درباره جامعه امروز ما باشد؛ جامعهای که بعد از تحولات یکی دو سال اخیر پوست انداخته است و در آن نوجوانان پررنگ و زنان پررنگتر از همیشه حضور دارند. یک بخشی از این فیلم هم در واقع بازتاب یا واکنشی به فضای امروز ما است.
مساله دوم این است که چیزهایی را درباره کار تجربه کرده بودم در کنار کارگردانهای خوب و عزیزی مانند آقای مهدویان و خانم قیدی. احساس کردم اگر بخواهم همان فضاها را به عنوان کارگردان هم ادامه بدهم، تکرار تجربههای قبلی من خواهد بود، به هر حال من اکثرا سر صحنهها حاضر بودم، هم به عنوان بازیگردان و هم سمتهای دیگر، در برنامههای مختلف هم حضور داشتم و در مجموع احساس میکردم اگر به همان فضا برگردم، بسیار تکراری است. دلیل سوم هم این بود که داستانهای اجتماعی متعددی وجود دارند که در این سالها ساخته نشدهاند و هر وقت فرصتی برای فیلمسازی پیش بیاید، به احتمال زیاد سراغ آن قصههای اجتماعی میروم که کسی آنها را نساخته است.
* از قبل با موضوع موج کرهای بین نوجوانان ایرانی آشنا بودید؟
نه! آشنا نبودم اما به خاطر این فیلم آشنا شدم، چون اصلا فیلمی وجود نداشت. نخستین بار فکر میکنم ابتدای سال ۱۴۰۱ بود که با این موضوع آشنا شدم، چون دوست داشتم با نوجوانان معاشرت داشته باشم، بنابراین دربارهشان تحقیق میکردم که با این موضوع آشنا شدم و دیدم کیپاپ، بسیار فراگیرتر از موسیقی کرهای است، آن هم نهتنها در ایران بلکه در جهان. یعنی مساله اول این بود که دوست داشتم درباره نوجوانان کار کنم؛ طوری که بهروز باشد و مساله دوم برای من جهانی بودن این ماجرا بود. این ۲ دلیل باعث شد روی کیپاپ بایستم و یک پژوهش 6-5 ماهه را آغاز کنم.
* در سایر نقاط دنیا هم فیلمی درباره موج کرهای و علاقههای افراطی به این گروهها ساخته شده؟
من سراغ ندارم، حالا ممکن است شما اصلاح بکنید، که در جاهای دیگر دنیا تاکنون درباره این موضوع فیلم ساختهاند اما من درباره آن اطلاعی ندارم و فکر نمیکنم وجود داشته باشد.
* به هر حال گروهی از مخاطبان شما همین بچهها هستند که به موج کرهای علاقهمند شدهاند. آیا آن زمان نگران نبودید که اینها پیشداوری کنند؛ صبر نکردید ببینید چه میشود؟
راستش نگرانی وجود داشت و حالا هم اتفاقاتی افتاده است؛ بسیاری از آنها به صفحه من مراجعه کردهاند یا میتوان گفت حمله کردهاند و کامنتهای منفی نوشتهاند اما بسیاری از آنها، یا مطمئنا بیشتر از ۹۰ درصدشان، کسانی هستند که در فضای مجازی اینگونه بیان میکنند که اول فیلم را ببینید و بعد قضاوت کنید. واقعا اگر نوجوانان فیلم را ببینند، اگر حرف یا قضاوتی داشته باشند، به شرط اینکه دیده باشند، بله میشنویم و ممکن است بپذیریم. خواهشی که مدام در گفتوگوها دارم این است که اول فیلم را ببینند، چون مطمئنم فیلم من آنها را نقد و تخطئه نکرده است. من خودم طرفدار نوجوانان هستم و دوستشان دارم و در فیلمم بیشتر جایگاهم و منظرم، منظر نوجوانان است. بنابراین میتوانم بگویم واقعا مدافع آنها هستم.
* به نظر میرسد در نقاطی از ایران که ما حتی سالن سینما نداریم، این موج کرهای رفته و طرفدارانی دارد. چه خلائی موجب میشود نوجوانان به این سمت گرایش پیدا کنند؟
من این سمت را سمت بدی نمیدانم. بسیاری از افراد در دوره نوجوانی یا پس از آن تجربه طرفداری را دارند. بسیاری از ما به چیزی علاقهمند هستیم. حالا شکل آن یا مصداق آن در دورههای مختلف متفاوت است. در فیلم ما، چیزی که بحران ایجاد میکند، طرفداری بسیار افراطی است که موجب میشود افراد از همه چیز زندگیشان بزنند و به نقطهای بحرانی برسند. اگر مساله این باشد که چرا مائده، نه همه، بلکه مائده به این حالت میرسد، میتوانیم به سختگیریهای بیش از اندازه والدین توجه کنیم که تأثیرگذار است، همچنین فضای فرهنگی کشور و فضای مدرسه هم مؤثرند. تمام این عوامل باعث میشوند شخصیتها ریشههای خود را از یاد ببرند و با یک خواننده به همسانسازی برسند.
* چنین افرادی اگر نوجوانی را سپری کنند، آیا از این هواداری خارج میشوند؟
به طور کلی بله. این دوره گذراست. معمولا دوره گذار از ۱۳ تا ۲۰ سالگی است و در شخصیتهای مختلف تفاوتهایی وجود دارد اما محدودهاش معمولا به همین شکل است و پس از آن افراد وارد زندگی میشوند و بهتدریج این حالتها کمرنگتر میشود. این موضوع عجیب و غریب و تازهای نیست. در گذشته هم وجود داشته و پس از این هم خواهد بود. اگر در این دوره مدیریت و کنترل مناسبی صورت گیرد، میتوان به سلامت از آن گذر کرد.
* با توجه به همین نکتهای که اشاره کردید، باید بپرسیم نگاه فیلم شما روانشناختی است یا اجتماعی؟
ترکیبی از هر ۲ است. قصه دارای ۲ لایه یا صورت است. لایه اول فیلم روانشناختی است، چون کاراکتر اصلی دچار یک وضعیت روانشناختی میشود اما اگر بپرسیم چه میشود که یک چنین واکنش روانی عجیبی در این فرد به وجود میآید، باید به سویههای اجتماعی مثل مدرسه، رسانهها و دیگر مسائل که در شکلگیری این وضعیت موثر بودهاند، توجه کنیم.
* افراد مختلفی که درباره این موج کرهای، موج هواداری از انیمه و امثال آن نظر دادهاند، خلأ ایدئولوژی، چشمانداز و هدف زندگی بین نوجوانها و جوانهای ما را عامل گرایش به این موجها میدانند؛ نظر شما چیست؟
یک گسستی بین این نسل با نسل پیشین و فرهنگ پیشین ایجاد شده که این را ما باید بتوانیم ترمیم کنیم. یعنی باید بتوانیم یک گفتوگو بین خودمان و نوجوانها و جوانهایمان شکل بدهیم و با هم حرف بزنیم و این به آن معنا نیست که لزوما آنها دارند اشتباه میکنند و ما درست میگوییم. اگر ما بتوانیم یک گفتوگو شکل بدهیم، بخش بزرگی از این مسائل حل میشود.
* کانون پرورش چقدر پشت این کار بود؟
کانون پرورش فکری از میانههای راه به ما اضافه شد. ما با آقای نصراللهی پروژه را راه انداختیم، ولی بعد آنها هم به کمک آمدند و باعث شدند پروژه به سرانجام برسد.
* میخواهم بدانم آسیبشناسی درباره چنین موضوعاتی چقدر بین نهادهای فرهنگی ما وجود دارد؟ آیا آنها خودشان هم برای پرداختن به چنین موضوعاتی پیشقدم میشوند؟
راستش ما خودمان به این ایده رسیدیم. حتی به چند نهاد دولتی مراجعه کردیم که هیچ کدام موافق نبودند. به خاطر اینکه احساس میکردند این موضوع خط قرمز است و نمیشود برایش پروانه نمایش گرفت.
* چرا خط قرمز؟
نفس پرداختن به نوجوانهای این نسل به این شکل واقعگرایانه برای آنها ترسناک بود. به هر حال تصویری که این فیلم دارد از نوجوانان امروزی میسازد، با فیلمهای نوجوانانه دیگر ما فرق دارد. فیلمهای نوجوانانه ما اگر بخواهم صریح بگویم، کمی دمده شدهاند و درباره نوجوانی خود فیلمسازان است نه درباره نوجوانان حال حاضر. انگار فیلمسازان ما در خیابان نیستند یا اگر هم آنجا بودهاند، نوجوانان را ندیدهاند. اگر آن نهادهای دولتی نیامدند، به خاطر این بود که روایت ما تصویری واقعی از نوجوانان حال حاضر ارائه میکند.
* یعنی وجودش را انکار میکردند یا جدی نمیگرفتند.
متاسفانه بله، وقتی چنین چیزی هست ما نباید انکارش کنیم و نباید نادیدهاش بگیریم. مثلا یکی از دستگاههای دولتی میگفت چنین چیزی اگر هم وجود دارد، کل افراد درگیر با آن چند نفرند که اصلا ما بخواهیم برایش فیلم بسازیم. نوجوانان ما نباید نادیده گرفته شوند. نباید انکار شوند. ما وقتی آنها را بشناسیم، آن وقت غریب بودنشان برای ما رفع میشود و ترس ما از آنها میریزد. وقتی پدیدهای را بشناسیم، آن وقت میتوانیم با آن گفتوگو کنیم و به یک زبان مشترک برسیم.
* در حال حاضر فکر میکنید چیزی هست که باید به فیلم اضافه کنید؟
الان یک مقدار زود است و باید بازخوردهای بیشتری ببینیم تا متوجه شویم که برای اکران مثلا میتوانیم یکسری تغییراتی را که لازم است به وجود بیاوریم یا نه؛ هنوز به جمعبندی لازم نرسیدهایم.
* یک نقدی هم به فیلم میشود که به زوج بازیگر آن برمیگردد. میگویند ساره بیات و علی باقری اصطلاحاً به هم نمیخوردند.
اتفاقا من عمدا این انتخاب را کردم که به هم نخورند. به خاطر اینکه در زندگی واقعی هم همینطور است. همه زوجهایی که ما در اطرافمان میبینیم نه با هم تناسب سنی دارند، نه از جهات دیگر یکسان هستند. بعضی وقتها تناسب چهرهای ندارند، بعضی وقتها تناسب طبقاتی ندارند و امثال آن. میخواستم یک زوج متفاوت و غیرمتعارف در کار باشد. میدانم که کمتر کسی چنین کاری میکرد، به خاطر همین قرابتی که میگویند وجود ندارد. ولی خود این قضیه بدون اینکه فیلمنامه درباره آدمهایش حرفی بزند، برای ما یک تصویر یا شناسنامهای از پیشینه اینها میسازد.
* چرا فیلم را در شیراز ساختید؟ این قصه به راحتی میتوانست در تهران اتفاق بیفتد.
تهران نماد ایران نیست. هیچ شهر دیگری مثل شیراز نماد ایران نیست. ما میخواستیم فضای فیلم، گفتوگوی ۲ فرهنگ ایران و کره باشد؛ سئول در برابر شیراز. هیچ شهر دیگری را نمیتوانستم پیدا کنم که این خصوصیت را داشته باشد. نکته بعد اینکه وقتی شیراز و یک روستای اطراف شیراز را نشان میدهیم که کیپاپ تا آنجا نفوذ دارد، همین ضریب نفوذ را نشان میدهد. در تهران ۱۲ میلیونی دیگر دیدن کیپاپر و کسی که دچار از خودبیگانگی شده، هیچ چیز عجیبی نیست. در تهران همه چیز میشود دید ولی وقتی ما در یک روستا میبینیم یک کیپاپر وجود دارد با پیرسینگ و موهای رنگ کرده و اینها هست، کنتراستش با جامعه اطراف بیشتر به چشم میآید و این به نظرم تصویر خیلی متفاوتی است که هشداردهنده هم هست.
* پس این موضوع به شهرهای کوچک و لایههای سنتی در جامعه هم کشیده شده است. در جامعه مذهبی ما هم میان نوجوانان میتوان چنین مسائلی را سراغ گرفت یا نه؟
ما پژوهش بسیار گستردهای در شهرهای مختلف با کیسهای متفاوت داشتیم و در این بین مصاحبههایی با خانوادههای مذهبی داشتیم که تعدادشان بالاست. مواردی داشتیم که مثلا مادر و پدر یک نوجوان معلم قرآن و تربیتی هستند و خود آن دختر کیپاپر است. البته همه خیلی افراطی نیستند و دچار وضعیتهای روانی متفاوت شدید نشدهاند اما مواردی داریم که مثلا عمل پلک انجام داده یا دچار بیمرزی جنسیتی شده و وضعیتهای خیلی پیچیده دیگر.
***
نقد فیلم سینمایی چشم بادومی؛ فقدان یک گفتوگوی واقعی بین نسلها
مهران گلزاری*: فیلمی که از اضطراب آغاز میشود، نه در پی شناخت که در تلاش برای مهار یک پدیده است. «چشم بادومی» بیش از آنکه به فهم کیپاپ و گرایش نوجوانان ایرانی به آن علاقهمند باشد، قصد دارد آن را بهعنوان یک اختلال فرهنگی تشخیص داده و در نهایت، درمان کند. این مواجهه، ریشه در نوعی نگاه نظارتی دارد که در آن هر پدیده خارج از هنجارهای تثبیتشده، نه محصول تحولات اجتماعی، بلکه نوعی بیماری تلقی میشود. مساله نه خود کیپاپ، بلکه اضطرابی است که در پس آن نهفته است؛ اضطراب از دگرگونی ارزشها، از شکاف میان نسلها و از امکانی که خارج از کنترل سنتهای مسلط رشد میکند.
سینما -همچون دیگر ابزارهای بازنمایی- همیشه در مقام مشاهدهگر بیطرف ظاهر نمیشود. در بسیاری مواقع، آنچه به تصویر کشیده میشود، نه یک توصیف که یک قضاوت است، نه یک روایت که یک حکم. چشم بادومی دقیقا در همین دام میافتد: روایتش از زبان پدربزرگ و نسل قدیمی است، نگاهش نه از درون یک زیست نوجوانانه، بلکه از بیرون و از منظر یک ناظر نگران. فیلم در تلاش است میان نسل جدید و نسلهای گذشته یک اینهمانی برقرار کند؛ نوجوانهای امروز هم مثل پدرانشان شیفته ستارهها شدهاند، فقط این بار نه الویس و مایکل جکسون، که گروههای کیپاپی را میپرستند اما این مقایسه بیش از آنکه توضیحدهنده باشد، مساله را مخدوش میکند. کیپاپ صرفا یک موسیقی نیست، بلکه یک نظام فرمی است که تصویر، بدن، رنگ و سکشوالیته را درون خود بازتعریف میکند. اینها عناصر مهمی در جذابیت این پدیدهاند اما فیلم همه اینها را حذف کرده و تنها آن بخشهایی را که با نگرانیهایش همخوانی دارند، برجسته میکند.
این همان چیزی است که فوکو درباره دانش و قدرت میگوید. جامعه نهتنها از طریق قوانین و مجازاتها، بلکه از طریق گفتمانها و دانشهای مسلط، انحراف را تعریف و مدیریت میکند. یک پدیده اجتماعی، بسته به نوع بازنماییاش، میتواند به امری مشروع یا به اختلالی فرهنگی تبدیل شود. در چشم بادومی، کیپاپ نه به عنوان یک واقعیت اجتماعی، بلکه بهمثابه تهدیدی برای انسجام فرهنگی بازنمایی شده است. این همان مکانیزمی است که فوکو درباره نهادهای انضباطی توضیح میدهد: پدیدههایی که از دل هنجارهای موجود نمیرویند، یا حذف میشوند یا به عنوان اختلال مورد درمان قرار میگیرند. از سوی دیگر، اگر بخواهیم از دریچه دورکیم نگاه کنیم، جذابیت کیپاپ برای نوجوانان را میتوان در قالب آنومی توضیح داد؛ احساس بیهنجاری که در دورههای تغییر اجتماعی و گسستهای ارزشی پدید میآید. در این نگاه، کشش نوجوانان به فرهنگهای بیرونی نه یک انحراف، بلکه تلاشی برای بازتعریف هویت در شرایطی است که هنجارهای پیشین، دیگر پاسخگوی نیازهایشان نیست اما فیلم نهتنها این مساله را نمیبیند، بلکه در برابر آن جبهه میگیرد. آنچه میتوانست فرصتی برای فهم یک تحول فرهنگی باشد، در روایت فیلم به وضعیتی بیمارگونه فروکاسته شده و در نهایت به نسخهای برای اصلاح و مدیریت ختم میشود.
اما مشکل فقط در نحوه بازنمایی کیپاپ نیست، بلکه مساله بزرگتر فقدان یک گفتوگوی واقعی بین نسلهاست. در فیلم، نوجوانان نه به عنوان سوژههای دارای کنش، بلکه به عنوان سوژههایی وابسته تصویر شدهاند. گویی نه این پدیده فرهنگی، بلکه خود آنها نیازمند مدیریتند اما این مدیریت، به جای آنکه از راه ارتباط و گفتوگو شکل بگیرد، از طریق گفتمانهای اصلاحی و هشداردهنده اعمال میشود. فیلم میخواهد درباره نوجوانان سخن بگوید اما نه از زبان آنها، بلکه از زبان والدینی که در تلاشند رفتارهایشان را کنترل کنند. این همان نظارتی است که قدرت در سطح بدنها و امیال اعمال میکند؛ بدنی که از آن نوجوان است و هراسی از آن نسل پیشین.
اینکه نسل جدید چرا به کیپاپ جذب شده، یک پرسش است. اینکه چرا فیلم از درک آن ناتوان است، پرسشی دیگر! پاسخ را نه در خودِ کیپاپ، بلکه در شکافهایی باید جست که میان نسلها شکل گرفته است؛ شکافهایی که نه با روایتهای بیمارنگارانه، نه با نسخههای اصلاحی و نه با تلاش برای بازگرداندن گذشته پر نمیشوند اما چشم بادومی، به جای پذیرش این فاصله، سادهترین راه را برگزیده است: حذف، اصلاح و خاموش کردن صدایی که برایش ناآشناست.
دکترای روانشناسی و رواندرمانگر تحلیلی *
ارسال به دوستان
یادداشت روز
آیا سیاست ترامپ در موضوع ایران تغییر کرده؟
رضا رحمتی: ترامپ از یک سو بخشنامه اجرایی ریاستجمهوری درباره ایران را امضا میکند که محتوای آن فشار حداکثری علیه ایران است، از سوی دیگر درباره ایران با احتیاط سخن میگوید و دم از مذاکره با رئیسجمهور ایران میزند و بدون رعایت تشریفات معمول ریاستجمهوری در ایالات متحده میگوید «آماده گفتوگو با رئیسجمهور ایران هستم»؛ جملهای که در عرف روابط خارجی ایالات متحده معمول نبوده است؛ این موضوع در دیدار با نخستوزیر رژیم اسرائیل نیز تکرار شد. ترامپ تاکید کرد «ایران کشور قدرتمندی است» و در حالی که خبرنگار تلاش میکرد بگوید ایران ضعیف شده است، ترامپ دوباره تاکید کرد «ایران قوی است». این نوع سخنان توسط دموکراتهایی شبیه اوباما نیز گفته نشده بود، چه رسد به جمهوریخواهانی که همواره با نگاه سختگیرانهتری با ایران برخورد داشتهاند و در حالی که روابط دیپلماتیک ایالات متحده در پیچ و خمهای مختلف کاخ سفید و در خطمشیهای غیرروشن دنبال میشود، این صحبتهای ترامپ را چگونه باید برداشت کنیم تا بتوانیم درک مناسبی از ترامپ در ۴ سال آینده داشته باشیم. به نظر میرسد ابتدا باید فلشبکی به دوره اول ریاستجمهوری ترامپ و نسبتش با ایران بزنیم و بعد سراغ «تغییر مواضع» برویم.
* نخست؛ سابقه مواجهه ترامپ با برجام؛ فقط «فشار حداکثری»
در دور نخست ریاستجمهوری ترامپ بر ایالات متحده آمریکا، ترامپ هم در کارزار انتخاباتی خود و هم بعد از استقرار به عنوان رئیسجمهور دائما از نکوهش برجام سخن میگفت تا اینکه نهایتا بعد از یک و نیم سال از برجام خارج شد. در نخستین اقدام، ترامپ شهروندان ایرانی را از ورود به ایالات متحده ممنوع کرد، سپس قانون کاتسا (قانون مقابله با دشمنان آمریکا از طریق تحریم) را در 11 مرداد سال 1396 امضا کرد که مجوز استفاده از بسته متنوعی از تحریمها به صورت یکجا علیه ایران را صادر میکرد؛ از حقوق بشری تا موشکی، منطقهای و برنامه تسلیحاتی. بعد از آن 18 اردیبهشت 1397 از برجام خارج شد و تحریمهای یکجانبه پیشابرجامی علیه ایران را بازگرداند و «فشار حداکثری علیه ایران» را شروع کرد. 19 فروردین 1398 سپاه پاسداران را به فهرست «سازمانهای تروریستی» وارد کرد. 2 اردیبهشت 1398 با هدف استراتژی «تصفیر نفت» ایران، معافیتهای کشورهایی را که از نفت ایران در شرایط تحریم خرید میکردند لغو کرد. در اقدامی شوکهکننده در 13 دی 1398 سردار حاجقاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران را در یک حمله مستقیم پهپادی در فرودگاه بغداد به شهادت رساند و ادعا کرد در صورتی که ایران پاسخی نامتناسب دهد، «هدف گرفتن 52 نقطه در ایران» از جمله مناطق فرهنگی در دستور کار آمریکا قرار خواهد گرفت. در این فهرست اقدامات ضدایرانی دیگری نیز وجود داشت، از جمله اینکه ترامپ در نخستین ماموریتهایی که به نمایندگان آمریکایی در کشورهای دیگر تفویض کرده بود، به آنها هشدار داده بود از وتوی خود برای ممانعت از اعطای وام و پول به ایران در محافل بینالمللی مثل صندوق بینالمللی پول استفاده کنند و مانع از دریافت وام توسط ایران از این صندوق شوند؛ موضوعی که عملیاتی و منجر به تحدید دسترسی ایران به منابع مالی و تسهیلاتی بینالمللی در صندوقهای مختلف شد. ترامپ سفرای خود را مامور کرد تمام دسترسیهای تجار این کشورها به بازار ایران را محدود کنند و چیزی غیر از اراده کاخ سفید در تعامل با ایران دنبال نشود. این وضعیت سختگیرانه تماما ایده سنتی آمریکا درباره ایران یعنی ایده «مهار» و «کنترل» را دنبال میکرد؛ چیزی که در ادبیات سیاست خارجی این کشور تحت عنوان «چماق» از آن یاد میشود.
* ترامپ منطق سیاست آمریکایی را فهمیده؟
اما این اقدامات و این همه فشار ترامپ در قبال ایران، یک چیزی کم داشت که موجب انتقاد رقبای دموکرات ترامپ در محافل سیاستگذاری و قانونگذاری این کشور شده بود و آن «در باغ سبز» بود. از ابتدای انقلاب اسلامی ایران تا ریاستجمهوری ترامپ بر آمریکا، ایالات متحده درباره ایران ۲ وضعیت را همزمان و به صورت موازی دنبال میکرد (حتی در دوره سختگیریهای جورج واکر بوش نیز این سختگیریها بر اساس همین منطق موازی انجام شد) و آن فشار واقعی در کنار امتیاز انتظاری بود. در عمل ایالات متحده تلاش کرده است از نظر واقعی بیشترین فشار را به ایران وارد کند و در کنار آن انتظار امتیاز را نیز در سیاست و جامعه ایرانی زنده نگه دارد. این تنها در دوره ترامپ بود که یک پای سیاست آمریکایی در قبال ایران میلنگید و تنها گزینه فشار واقعی وجود داشت، بدون اینکه انتظاری در جامعه ایرانی یا سیاست ایرانی نسبت به ایالات متحده زنده باقی بماند.
ترامپ در دوره نخست ریاستجمهوری خود فشار آورد، کنترل کرد، ترور کرد، تحریم کرد، تصفیر را دنبال کرد، ایرانیان را از ورود به کشورش ممنوع کرد و... همه آن چیزهایی که در زمان روسای جمهور قبلی ایالات متحده نیز انجام میشد اما سیاست ترامپ چه چیزی نداشت؟ انتظار امتیاز! انتظار امتیاز همان چیزی است که جامعه هدف را نسبت به سیاستهای اعمالی آمریکا علیه کشورشان منتظر نگه میدارد؛ انتظار «در باغ سبز» و «بهبود روابط»، همان استعاره سنتی سیاست آمریکایی علیه ایران، یعنی «هویج». در دوره اوباما همین «انتظار امتیاز» سبب تسهیل روند روابط بین ایران - آمریکا شد. این همان چیزی بود که با توجه به پروپاگاندای فشرده غربی سبب شد جامعه ایرانی تنها راه بهبود شرایط اقتصادی را در «امتیازاتی» دنبال کند که با «انتظار» رابطه با غرب بویژه آمریکا آن را برساخته بود. چنین وضعیتی میتوانست به صورت همزمان سیاست ایرانی را نیز دستخوش دستکاریهای سیاسی طرف غربی و فشار جامعه ایرانی کند. به نظر میرسد برجام مهمترین گرانیگاه برای همین موضوع انتظار امتیاز بوده است. بررسی زمینههای اجتماعی و سیاسی امضای برجام نشان میدهد از نظر روانشناختی سیاسی، این پرونده روابط ایران - آمریکا، یکی از بهترین مثالها برای سیاست فشار واقعی-انتظار امتیاز بوده است. برجام حتی در زمان اوباما هم برای ایران هویجی به دنبال نداشت، نمود آن را میتوان در 18 ماه بعد از امضای آن و ناتوانی ایران برای ارتباط با محافل اقتصادی بینالمللی به عیان دید اما برجام یک مولفه بارز داشت که همینک نیز در ذهنیت انسان ایرانی رسوب کرده و آن شکلگیری انتظار امتیاز در جامعه و سیاست ایران بود. جامعه و سیاست ایرانی همینک نیز تصور میکند برجام سبب شکلگیری امتیازات ویژه در زمینه اقتصادی شد و منتظر رسیدن به آن امتیازات است. صحبتهای اخیر ترامپ که تلاش میکند (به صورت نامتعارفی) به قدرت ایران احترام بگذارد، در کنار نتانیاهو مینشیند و میگوید «ایران کشوری قوی است»، میگوید «آماده گفتوگو با رئیسجمهور ایران هستم»، فرقی نمیکند آنها تماس بگیرند یا نه اما او آماده است، میگوید به دنبال شکوفایی ایران است و اینکه ایرانیان بتوانند خوب زندگی کنند، میگوید دوستان ایرانی زیادی دارد و... اینها و دیگر صحبتهایش، بیشتر از سیاست فشار حداکثری، با منافع آمریکا سازگاری دارد. در منطق آمریکایی جامعه و سیاست ایرانی باید «نسبت به انتظار امتیازاتی که آمریکا به ایران میدهد» امیدوار باقی بماند؛ در این صورت ترامپ میتواند امتیازات درشتی از ایران دریافت کند. ترامپ تنها با فشار نمیتواند از ایران امتیاز بگیرد. باید جامعه را نیز نسبت به انتظارات درباره رابطه با آمریکا شرطی باقی گذارد تا بتواند میوه آن را در زمان مناسب بچیند اما اینکه آیا ترامپ موفق به این کار خواهد شد یا آیا ترامپ که از نظر روانشناختی تمایل دارد سریعا به نتیجه برسد، منتظر میماند تا نتیجه صحبتهایش را ببیند و بر اساس آن رفتار خود را دنبال کند، موضوعی است که نیازمند گذر زمان است. دستکم 6 ماه زمان نیاز است تا ببینیم این رفتار جدید ترامپ چگونه باید ارزیابی شود.
ارسال به دوستان
رهبر انقلاب در دیدار رئیس و اعضای شورای رهبری حماس با اشاره به پیروزی مقاومت بر رژیمصهیونیستی و آمریکا:
مردم غزه الگو شدند
گروه سیاسی: رئیس و اعضای شورای رهبری حماس صبح دیروز با حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، در ابتدای این دیدار آقای «محمد اسماعیل درویش» رئیس شورای رهبری حماس با تبریک پیروزی بزرگ مقاومت در غزه خطاب به رهبر انقلاب گفت: ما تلاقی ایام پیروزی مقاومت غزه با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را به فال نیک میگیریم و امیدواریم این تقارن، زمینهساز آزادی قدس و مسجدالاقصی شود.
آقای «خلیل الحیه» معاون رئیس دفتر سیاسی حماس نیز در ابتدای این دیدار با تبریک پیروزی مقاومت غزه خطاب به رهبر انقلاب اسلامی گفت: ما امروز در حالی به دیدار جنابعالی آمدهایم که همه سربلند هستیم و این پیروزی بزرگ، پیروزی مشترک ما و جمهوری اسلامی است.
حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای غزه و فرماندهان شهید، بویژه شهید «اسماعیل هنیه»، خطاب به رهبران حماس گفتند: خداوند متعال به شما و مردم غزه عزت و پیروزی عطا کرد و غزه را مصداق آیه شریفهای قرار داد که میگوید «چه بسا گروه کوچکی که به واسطه توفیق و اذن الهی بر گروه بسیار و قدرتمند غلبه کنند».
رهبر انقلاب اسلامی تاکید کردند: شما بر رژیم صهیونیستی و در واقع بر آمریکا غلبه کردید و به لطف خداوند نگذاشتید آنها به هیچیک از اهداف خود برسند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به رنجهایی که مردم غزه در یک سال و نیم مقاومت متحمل شدند، خاطرنشان کردند: محصول همه این رنجها و هزینهها در نهایت پیروزی حق بر باطل بود و مردم غزه برای همه کسانی که دل در گرو مقاومت دارند، الگو شدند.
رهبر انقلاب اسلامی با قدردانی از مذاکرهکنندگان حماس، دستاورد توافق انجامشده را بزرگ خواندند و گفتند: امروز وظیفه همه جهان اسلام و همه حامیان مقاومت، کمک به مردم غزه برای کاهش رنج و آلام آنها است.
حضرت آیتالله خامنهای برنامهریزی برای کارهای فرهنگی و ادامه مسیر کنونی کارهای تبلیغاتی در کنار امور نظامی و بازسازی غزه را ضروری خواندند و افزودند: نیروهای مقاومت و حماس در کارهای تبلیغاتی و رسانهای عملکرد بسیار عالی داشتند و این روش باید ادامه یابد.
رهبر انقلاب اسلامی، ایمان را عامل اصلی و سلاح غیرمتقارن جبهه مقاومت در مقابل دشمن دانستند و گفتند: به واسطه همین ایمان است که جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت در مقابل دشمنان احساس ضعف نمیکنند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به تهدیدهای اخیر آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی و مردم ایران، تاکید کردند: اینگونه تهدیدها، هیچ تاثیری در ذهنیت ملت و مسؤولان ما و همچنین فعالان کشور و جوانان ندارد.
ایشان خاطرنشان کردند: مساله دفاع از فلسطین و حمایت از مردم فلسطین نیز در ذهن مردم ایران هیچ جای سوال ندارد و یک موضوع حل شده است.
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: مساله فلسطین برای ما یک مساله اصلی و پیروزی فلسطین نیز برای ما یک موضوع قطعی است.
حضرت آیتالله خامنهای با تاکید بر اینکه در نهایت پیروزی نهایی با مردم فلسطین خواهد بود، خاطرنشان کردند: حوادث و فراز و فرودها نباید موجب تردید شود بلکه باید با قدرت ایمان و امید پیش رفت و به امدادهای الهی امیدوار بود.
رهبر انقلاب اسلامی در پایان خطاب به رهبران حماس گفتند: به لطف خداوند آن روز فراخواهد رسید که همه شما با سربلندی تمام، موضوع قدس را برای دنیای اسلام حل کردهاید و آن روز قطعاً اتفاق خواهد افتاد.
در این دیدار آقایان «محمد اسماعیل درویش» رئیس شورای رهبری حماس، «خلیل الحیه» معاون رئیس دفتر سیاسی حماس و «زاهر جبارین» رئیس حماس در کرانه باختری، ضمن تجلیل از رهبران شهید مقاومت بویژه شهیدان «اسماعیل هنیه»، «سید حسن نصرالله»، «یحیی سنوار» و «صالح العاروری»، گزارشی از آخرین وضعیت غزه و کرانه باختری و پیروزیها و موفقیتهای بهدست آمده و شرایط کنونی، ارائه و از حمایتهای همیشگی جمهوری اسلامی و مردم ایران قدردانی کردند.
ارسال به دوستان
یادداشت
جهان فانتزی ترامپ
علیرضا مرادی: مشهور است که دونالد ترامپ تلاش زیادی کرده خود را شبیه «تئودور روزولت» بیستوششمین رئیسجمهور تاریخ ایالات متحده بداند و میراثش را مانند تدی آمریکاییها قلمداد کند اما همه اینها شاید مربوط به گذشتهای نه چندان دور باشد. ترامپ دمدمیمزاج حالا الگوی جدیدی در تاریخ برای خود پیدا کرده است: ویلیام مک کینلی، رئیسجمهور قرن نوزدهم آمریکا.
طرح بلندپروازانه و عجیب رئیسجمهور آمریکا درباره غزه، توجهات را بار دیگر به راهبرد ترامپیسم در سیاست خارجی ایالات متحده جلب کرده است. سهشنبهشب (4 فوریه) در تالار شرقی کاخ سفید، ترامپ در حال توصیف یک پروژه جدید آمریکایی بود: طرح اشغال، بازسازی و تبدیل غزه به «ریویرای خاورمیانه». طبق این طرح، 2 میلیون فلسطینی ساکن غزه باید به مکان دیگری منتقل شوند.
از پنجم نوامبر 2024 رسانههای آمریکایی نوشتهاند ترامپ آماده است تغییری بزرگ در روند ۸۰ ساله سیاست خارجی آمریکا ایجاد کند. حتی او تاکید کرده دیپلماسی ایالات متحده را زیرورو کند. مالک عمارت مارالاگو به سرعت این تغییر را آغاز کرد. ترامپ وعده داده خلیج مکزیک را با فرمان ریاستجمهوری به «خلیج آمریکا» تغییر نام دهد. همچنین احتمال استفاده از نیروی نظامی برای تصاحب کانال پاناما با طول ۵۱ مایل را به بهانه امنیت ملی و اینکه چین نفوذ مخربی در آنجا دارد، رد نکرد و به این ترتیب با فشار خود موفق شد پاناما را از تمدید توافق راهبردیاش با چین منصرف کند.
رئیسجمهور آمریکا همچنین سعی در تصاحب گرینلند، بزرگترین جزیره جهان با مساحت ۸۳۶ هزار مایل مربع دارد. به این فهرست بلند باید کانادا را هم اضافه کرد؛ همسایهای که ترامپ آن را ایالت پنجاهویکم آمریکا خوانده است و میخواهد با تحت فشار قرار دادن این کشور با اهرم اقتصادی، روند الحاق کانادا به آمریکا را هموار کند.
موفقیتهای برقآسای او در پاناما، کلمبیا، ژاپن و مکزیک، تاجر نیویورکی را تشویق کرد همین ایده را هم در خاورمیانه تست کند و غزه را برای این منظور انتخاب کرد.
ترامپیسم در سیاست خارجی آمریکایی اصولا با راهبردهایی همچون «انزواگرایی» بر اساس دکترین مونروئه یا «استثناگرایی» (Exceptionalism) توصیف شده است اما ترامپ در دوره جدید نشان داده است میخواهد سیاستهای تهاجمی مداخلهجویانه را بیرون از مرزهای آمریکا دنبال کند؛ یا به عبارتی ترکیبی از این ۲ راهبرد را اجرایی کند. بنابراین «اول آمریکا»ی ( American First) دوره دوم ترامپ تا اینجای کار تصویری از یک سیاست کاملا توسعهطلبانه از خود ارائه داده است.
تغییری که چهلوهفتمین رئیسجمهور آمریکا در سیاست خارجی دنبال میکند، بسط «دکترین مونروئه» است و آن را محدود به نیمکره غربی نمیکند. این همان چیزی است که مشاور امنیت ملی ترامپ، مایکل والتز، ماه گذشته از آن به عنوان «دکترین مونروئه ۲» یاد کرد.
200 سال پیش در حالی که قیامها علیه حکومت استعماری اسپانیا در آمریکای لاتین در جریان بود، رهبران ایالات متحده نگران بودند دیگر قدرتهای اروپایی ممکن است خلأ قدرت را پر کنند. برای پیشگیری از چنین وضعیتی، جیمز مونروئه، ایدهای را مطرح کرد که در آن قدرتهای اروپایی از دخالت در نیمکره غربی منع میشدند. او اعلام کرد این منطقه برای قدرتهای استعماری ممنوع خواهد بود و به قدرتهای اروپایی هشدار داد: «ما هرگونه تلاش از سوی آنها برای گسترش نظام خود به هر بخش از این نیمکره را به عنوان تهدیدی برای صلح و امنیت خود تلقی خواهیم کرد».
با افزایش قدرت ایالات متحده در نظام بینالملل وقت، دولتهای متوالی آمریکا این دکترین را نه تنها به عنوان یک سپر، بلکه به عنوان شمشیر نیز به کار گرفتند. سال ۱۸۴۵ «جیمز. کی. پولک» تگزاس را به خاک ایالات متحده ضمیمه کرد. سال بعد، او از این دکترین برای توجیه جنگ با مکزیک استفاده کرد؛ جنگی که در نتیجه آن، کالیفرنیا به ایالات متحده پیوست. سال ۱۸۶۷ اندرو جانسون با استناد به این دکترین، آلاسکا را از روسیه خریداری کرد.
در فضای سیاسی واشنگتن، اقدامات رئیسجمهور جدید آمریکا به عنوان «توسعهطلبی قرن نوزدهمی» دونالد ترامپ توصیف شده است و «دیوید سینجر» ستوننویس مشهور نیویورکتایمز در واکنش به این تمایلات رئیسجمهور آمریکا مینویسد: مردی که میتواند در یک لحظه از مشکلات لولهکشی آمریکا به ضرورت احیای روحیه قلمروطلبی ویلیام مککینلی (رئیسجمهور آمریکا از ۱۸۹۷ تا ۱۹۰۱) برسد.
ترامپ به صراحت درباره دوران مورد علاقهاش صحبت کرده است: دوران «عصر طلایی» آمریکا در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰، زمانی که ویلیام مککینلی رئیسجمهور بود. آن دوران 2 ویژگی اصلی داشت؛ تعرفههای تجاری سنگین برای حفاظت از شرکتهای آمریکایی و ترویج صنعتیسازی و گسترش قلمرو آمریکا. در دوران مککینلی واشنگتن تعدادی از سرزمینهای جدید را به دست آورد؛ از جمله پورتوریکو، گوام، فیلیپین و هاوایی.
با توجه به خلق و خوی ترامپ و سبک تصمیمگیری دمدمیاش، نسبت دادن سخنان او به یک استراتژی کلان، کار دشواری است اما یک چیز روشن است: منطق حوزههای نفوذ، در مرکز رویکرد او نسبت به نظم جهانی قرار خواهد داشت.
این مساله بخشی از تمایل دیرینه او برای عقبنشینی از جهانیگرایی، چندجانبهگرایی، اتحادهای پیچیده و جنگهای بیپایان در کشورهای دوردست است. در حقیقت، او احتمالا با سخن معروف وزیر خارجه وقت، جان کوئینسی آدامز در سال ۱۸۲۱ موافق خواهد بود: «آمریکا به دنبال هیولاها در آن سوی مرزها نمیرود تا آنها را نابود کند».
اندیشکده کارنگی مینویسد: ترامپ به دنبال خروج ایالات متحده از جهانیگرایی است اما اصرار دارد این کشور بر همسایگان خود سلطه داشته باشد تا از بیثباتی نیمکره غربی و نفوذ رقبای ژئوپلیتیک، بویژه چین، جلوگیری کند. چین از سال ۲۰۱۰ نفوذ خود را در آمریکای لاتین افزایش داده، حضور دیپلماتیک و تجاری خود را تقویت کرده و در پروژههای زیربنایی عظیم سرمایهگذاری کرده است. در مقابل، ایالات متحده برای مدتها این منطقه را در اولویت پایینتری قرار داده و سیاست «بیتوجهی نسبتا دوستانه» را در پیش گرفته است.
در ماه مه ۲۰۲۴ «هال برندز» تاریخدان پیشبینی کرد دوره دوم ترامپیسم احتمالا با یک دکترین مونروئی احیاشده همراه خواهد بود. او نوشت که واشنگتن احتمالا از اتحادهای دیرینه خود در اروپا و آسیا فاصله خواهد گرفت و در عوض بر تشدید و شاید سختگیرانهتر کردن تلاشها برای حفظ نفوذ آمریکا در دنیای جدید و جلوگیری از نفوذ رقبا در این منطقه تمرکز خواهد کرد اما احیای صریح دکترین مداخلهگرایانه مونروئه میتواند پیامدهای عمیقا منفی داشته باشد. فراتر از تحریک ملیگرایی ضدآمریکایی در منطقه، چنین سیاستی به رقبایی چون چین، روسیه و سایر قدرتهای منطقهای مشروعیت میدهد تا حوزههای نفوذ خود را گسترش دهند.
احیای دکترین مونروئه توسط ترامپ پیامدهای نگرانکنندهای برای همسایگان چین خواهد داشت. متحدان آمریکا مانند فیلیپین و کشورهای متحد مانند ویتنام که در تلاش برای مقاومت در برابر توسعهطلبی چین هستند، آسیبپذیر خواهند شد. از سوی دیگر، روسیه نیز مدتهاست به دنبال احیای نفوذ خود در «خارج نزدیک» (همسایگان شوروی سابق) از جمله اوکراین و سایر جمهوریهای شوروی پیشین بوده است.
در همین رابطه کریستین ساینس مانیتور هم مینویسد: سوالی که اکنون مطرح است این است که پذیرش دیدگاه «مککینلی ۲» ترامپ درباره نقش آمریکا در جهان نشان میدهد کشورهای دیگر، دیگر نمیتوانند به سابقه همکاری خود با آمریکا، به فرضیه هدفها و ارزشهای مشترک یا حتی به توافقنامههای مکتوب تکیه کنند تا روابط خود را در مسیر درست حفظ کنند.
جهان امروز بسیار متفاوت از زمانی است که رئیسجمهور مککینلی در کاخ سفید بود. امروز جهان از نظر اقتصادی بسیار بیشتر به هم پیوسته است. تولید تقریبا هر چیزی، در هر جایی، نیازمند منابع و اجزایی است که در مرزهای هیچ کشوری، حتی آمریکا یافت نمیشود.
این ممکن است ترامپ را به سمت مصالحه در این هفته در جنگ تعرفهای که به وضوح قرار بود به اقتصاد آمریکا آسیب برساند، سوق داده باشد. در حالی که قدرتهای بزرگی مانند آمریکا و چین هنوز رقابت مستقیم دارند، منابع دیگری از ثروت و قدرت وجود دارند؛ اتحادیه اروپا به عنوان مثال و اقتصادهای در حال ظهور در جنوب جهانی. آنها همچنین گروههای تجاری منطقهای را تشکیل دادهاند که به طور فزایندهای در حال گسترش روابط اقتصادی با یکدیگر هستند.
این امر به نظر نمیرسد بتواند اولویت ترامپ برای اقدام یکجانبه به جای تعامل بینالمللی در بازسازی سیاست خارجی آمریکا را برطرف کند اما در خلأ ناشی از عقبنشینی آمریکا، قدرتهای دیگر ممکن است فرصت را غنیمت شمارند و وارد میدان شوند و شاید هیچکس بیشتر از چین مشتاق نباشد.
طرح خطرناک دونالد ترامپ برای غزه نشان داد رئیسجمهور آمریکا دیدگاه نامنسجمی در سیاست خارجی خاورمیانهایاش دارد و به همین خاطر دستور کار او در غرب آسیا از تناقضهای بنیادین رنج میبرد. چیزی که ترامپ درباره غزه ارائه داد، اثبات کرد او کوچکترین شناختی از منطقه غرب آسیا، موضوع فلسطین و پویاییهای سیاسی - امنیتی در خاورمیانه ندارد. تاجر نیویورکی گویا دوباره به ماهیت بسازبفروشی خود بازگشته است و غزه را هم ریویرای خاورمیانه فرض میکند.
غزه برای دکترین مونروئه یک عملیات خارج از حوزه محسوب میشود و همانطور که ترامپ توصیف کرد، احتمالا شامل اعزام نیروهای آمریکایی به خارج از آن کشور خواهد بود؛ چیزی مشابه آنچه ویلیام مککینلی، قهرمان ترامپ، ۱۲۷ سال پیش در فیلیپین انجام داد، یا آنچه جورج دبلیو بوش کمی بیش از یک قرن بعد در عراق اجرا کرد. هر دوی این اقدامات اکنون به عنوان نمونههایی از استعمارگری آمریکا یا حتی امپریالیسم شناخته میشوند. هر دو مورد به مقاومتهایی انجامید که روسای جمهور بعدی مجبور به سرکوب آنها و پرداخت هزینهای گزاف شدند.
ارسال به دوستان
دیدگاه
علیه تاریخ؛ علیه تجربه
حمید ملکزاده: چیزی در کمونیسم شوروی هست که برای سالهای زیادی بیاعتبار شده است: برقراری رابطه علّی میان یک رخداد و مرتفع شدن مسائل مختلف در حوزههای گوناگون از حیات یک واحد سیاسی، یا یک مجموعه از مردم. با وجود این هنوز تحلیلگران و نظریهپردازان زیادی هستند که این الگوی شبهعلمی کمونیستی را رها نکردهاند. سازمان کلی این الگوی شبهعلمی اینگونه است: الف- همه مشکلات فلان واحد سیاسی از فلان عامل ناشی میشود؛ ب- این عامل در نتیجه بهمان رخداد از بین میرود؛ نتیجهگیری: با از بین رفتن عامل ذکر شده در الف، همه مشکلات موجود در حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم مورد نظر رفع میشود. این رابطهای علی است که ذهن تقلیلگرای بخش زیادی از تحلیلگران و فعالان سیاسی علاقه دارد آن را به عنوان اصلی علمی، قاطع و اجتنابناپذیر بپذیرد. برای سالهای زیادی اینطور تبلیغ کردهاند که اگر ایران همه آن چیزی را که ایالات متحده آمریکا از ایران میخواهد انجام دهد، ناگهان همه مسائل داخلی کشور رفع خواهد شد. این خط استدلالی تا جایی پیش میرود که مثلا درباره پدیدههایی تاریخی مانند کودتای بیستوهشتم مرداد علیه دولت منتخب دکتر محمد مصدق مداخلات امنیتی، نظامی و سیاسی دولت وقت ایالات متحده آمریکا در طراحی و پیشبرد کودتا را سفیدشویی و اینطور ادعا میکند که «اگر مصدق با آمریکاییها سازش کرده بود هم دولت پایدارتری میداشت و هم منافع ایران از استخراج نفت بیشتر میبود». من اینطور فکر میکنم که این خط استدلال از بیماری علیگرایی ذهن ریاضیاندیش تحلیلگرانی برمیآید که در دام شکلی از شبهعلم صوری گرفتار شدهاند. بیانات روز گذشته رهبر معظم انقلاب در دیدار فرماندهان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نکات قابل توجهی را درباره این خط استدلالی شبهعلمی در خود جا داده بود.
* ما و مسائلی که به عنوان یک دولت داریم
در رابطه با موضوع مذاکره با دولت ایالات متحده آمریکا یک خط تحلیلی وجود دارد که ادعا میکند دولت ایران بدون مذاکره با دولت ایالات متحده آمریکا نمیتواند مسائل داخلیاش را حل کند. این موضوع بیشتر به خاطر مشکلاتی مطرح میشود که ممکن است سیاستهای خصمانه ایالات متحده آمریکا در رابطه میان با دولتهای دیگر از جنبههای سیاسی، نظامی و اقتصادی به وجود بیاورد؛ سیاستهای خصمانهای که البته کار حکمرانی در داخل ایران را با مخاطراتی مواجه کرده است. موضوع مهمی که درباره این مخاطرات باید در نظر بگیریم این است که آنها محصول سیاستهای دولت آمریکا علیه دولت و مردم ایران هستند. خط تحلیلی که از آن صحبت میکنیم در صورتبندی کردن رابطه ایران با دولت ایالات متحده این رابطه را برعکس میکند. یعنی نقطه آغاز مخاصمه و عامل اصلی تشدید آن را در طرفی از رابطه تعیین میکند که از رفتار خصمانه مورد نظر آسیبدیده است؛ یعنی اینطور ادعا میکند که «آمریکاستیزی» دولت جمهوری اسلامی ایران زمینهساز وضع تحریمها و اقدامات خصمانه دولت آمریکا در محیط بینالمللی علیه ایران بوده است. این بخش اول از مقدمهای است که به ظهور استدلالی شبهعلمی نیرو میبخشد که بر اساس آن اگر ایران «آمریکاستیزی» را کنار بگذارد، همه مشکلات و مسائل داخلی و بینالمللی آن حل میشود.
برای اینکه نشان دهیم این صورتبندی از بنیان غلط است، یک آزمایشگاه تاریخی نزدیک داریم که میتوانیم به آن استناد کنیم: دوران حکومت محمدرضا پهلوی.
مسائلی که ما در ایران امروز دست به گریبانشان هستیم تا حد زیادی میراث حکومت پهلوی و مدل نوسازی نامتوازن و دستوری مورد نظر پهلوی دوم است؛ مسائلی که در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در دولتهای مختلف مغفول ماند و هر روز گستردهتر شد. این مشکلات در دورانی ایجاد شد که حکومت وقت ایران به عنوان ژاندارم منطقه و در همسویی با سیاستهای بلوک غرب با محوریت دولت ایالات متحده آمریکا عمل میکرد؛ موضوعاتی حل نشده که باید ضمن بازنگری در فهمی که از توسعه داریم، یعنی بازنگری درباره میراث پهلوی در زمینه توسعه نامتوازن شهرها و مناطق مختلف کشور و از طریق اقدام خردمندانه برای اصلاح سازوکارهای اداری کشور به آن پاسخ دهیم. ما تنها وقتی میتوانیم به شکل مشروعی به دعاوی این استدلال شبهعلمی گوش دهیم که همه اقدامات لازم برای رفع مشکلات داخلی را انجام داده باشیم و هنوز، یا حداقل در مراحلی برای محقق کردن اهداف خود به بازنگری در رابطه با دولت ایالات متحده یا هر دولت دیگری، جز رژیم غاصب صهیونیستی انجام داده باشیم.
* ایران و دولت ایالات متحده آمریکا؛ تاریخی که باید از سمت ایران خواند
برای کسب توفیق در امر مذاکره باید از یک طرف درک روشنی از تاریخ مواجهه طرفین مذاکره با یکدیگر را در ذهن حاضر کرد و از طرف دیگر باید ذهنیت کسانی را که درباره موضوع مذاکره نقشی تأثیرگذار دارند بخوبی شناخت. این قاعده کلی بویژه درباره رابطه بین ایران و دولت ایالات متحده آمریکا باید مورد توجه قرار بگیرد، چرا که این موضوعی نیست که بهسادگی و ضمن استفاده از قواعد شبهعلمی و تکعلتی مرسوم در میان بخشی از تحلیلگران و فعالان سیاسی ایرانی آن را توضیح داد یا راهکاری برای حلکردن آن پیدا کرد.
قبل از هر چیز باید این نکته را در نظر داشته باشیم که ایران و دولت ایالات متحده آمریکا تاریخ معلومی دارند؛ تاریخی مملو از مداخلات نظامی، امنیتی و سیاسی دولت ایالات متحده آمریکا در امور داخلی ایران که عموما علیه اراده عمومی محقق شده ایرانیان عمل کرده است. از موضوع سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق تا حمایت تمامعیار از دیکتاتوری خاندان پهلوی به بهانه مبارزه با بلوک شرق تا حمایت تسلیحاتی، اطلاعاتی و سیاسی از رژیم صدام در میدان نبرد یا مجامع بینالمللی موضوعاتی است که تاریخ ایران و آمریکا را نمیتوان بدون در نظر گرفتن آنها مورد مطالعه قرار داد.
همچنین نباید این مساله را نیز نادیده گرفت که هر بار تلاش دولت جمهوری اسلامی ایران برای حل موضوعاتی که بین ۲ دولت وجود دارد، با اقدامی خصمانه از طرف دولت ایالات متحده آمریکا پاسخ داده شده است. قرار گرفتن نام ایران در میان دولتهای محور شرارت، زمانی که ایران درباره مسائل بعد از 11 سپتامبر بیشترین همکاری و همدلی ممکن را با مردم و دولت آمریکا نشان داده بود، اخلال در اجرای مفاد برجام به نفع مردم ایران در دولت باراک اوباما و خارج شدن دولت ترامپ از این توافق، در حالی که دولت ایران همه تعهدات خود را با دقت و وسواس زیادی به مرحله اجرا درآورده بود و نهایتا حمایت سیاستمداران آمریکایی از معاندان نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق اعطای کمکهای مالی رسمی از بودجه عمومی دولت آمریکا که با هدف برهم زدن امنیت و ثبات داخلی ایران صورت پذیرفته، هر کدام به نحوی زمینههای تاریخی حاکم بر رابطه میان این ۲ دولت را تشکیل میدهد. هر شکلی از بحث درباره مذاکره میان 2 دولت، اگر بدون توجه به این تاریخ انجام شود، تنها به سرخوردگی سیاسی و ملی دیگری منتهی خواهد شد؛ به قدم زدن در مسیری که از ابتدا برای نرسیدن در آن پا گذاشتهاند.
ارسال به دوستان
انقلاب اسلامی چگونه هویت و آینده ما را متحول کرد
به افق انقلاب
مهرداد احمدی، روزنامهنگار: انقلاب اسلامی ایران، به عنوان یک واقعه تاریخی ژرف و تعیینکننده، هنوز در هالهای از مفاهیم و عواقبش زندگی اجتماعی و فرهنگی ایرانیان را تحت تأثیر خود قرار داده است. این انقلاب که از لحاظ زمانی به بیش از ۴ دهه پیش بازمیگردد، از آن دست اتفاقاتی است که نه تنها نمیتوان آن را بسادگی به گذشته سپرد، بلکه به طور غیرمستقیم و مستقیم به افقهای زمانی و معنایی زیستجهان ایرانی همچنان معنا میدهد. اگر بخواهیم به طور ژرفتر به این پدیده نگاه کنیم، میتوان گفت انقلاب اسلامی ایران نه فقط به لحاظ سیاسی و اجتماعی، بلکه در سطح بنیادینتری به تعیین معنی زیستجهان ایرانی ادامه میدهد. در این راستا، به نظر میرسد فهمی که در آن انقلاب به عنوان «آغاز» یا نقطه عطف تاریخی شناخته میشود، همچنان به طور عمیقتری بر ساحتهای معنایی و تاریخی ما تاثیر میگذارد و ما هنوز در افق آن قرار داریم. در هر مقطع تاریخی، یک آغاز وجود دارد که به شکلی در خود زمان اتفاق میافتد اما در عین حال به آن تعلق ندارد. این آغاز نمیتواند به عنوان نقطهای ثابت یا برساختهای که تنها به گذشته تعلق دارد تعریف شود. در واقع، آن چیزی که در آغاز قرار دارد، تنها به عنوان یک بازنمایی از زمان، معنای خاص خود را مییابد و در این روند، زمان از حالت خطی خود خارج میشود و به جای آن، نگاهی دوباره به آنچه که همواره وجود دارد، آغاز میشود. انقلاب اسلامی ایران، بویژه به دلیل ویژگیهای خود و تحولی که در آن به وقوع پیوست، میتواند به عنوان نوعی آغاز در تاریخ ایرانیان در نظر گرفته شود که برخلاف گذشته، نه تنها به گذشته اشاره ندارد، بلکه به طور ویژهای در زمان خود بازتاب مییابد. آغاز، به عنوان یک لحظه گذرا از تاریخ که همزمان با گشودن افقهای جدید، گذشته را نیز بازخوانی میکند، به طور کامل در ارتباط با پرسش از هویت تاریخی قرار دارد. انقلاب اسلامی ایران نیز در این چارچوب میتواند همچون یک آغاز که از نظر معنایی و مفهومی بلافاصله در درون خود، آنچه را که پیش از خود بوده به چالش میکشد، مورد توجه قرار گیرد. ما هنوز در این آغاز قرار داریم، زیرا هر نگاه به این انقلاب به عنوان نقطه آغاز یک دوره جدید در تاریخ ایران، همچنان در دل خود مسائل و پرسشهایی را درباره آنچه که هست و آنچه که میتواند باشد، حمل میکند. در واقع، انقلاب اسلامی نه تنها به بازتعریف مفاهیم و ارکان اجتماعی و سیاسی پرداخت، بلکه به طور بنیادین به بحران هویت و نحوه زیستجهان ایرانیان نیز منتهی شد. آنچه در انقلاب اسلامی ایران تجلی یافت، نه تنها یک تغییر رژیم سیاسی بود، بلکه به معنای پدیدار شدن امکانها و پرسشهایی جدید در باب تاریخ، زمان و هستی بود.
این آغاز، در واقع به نوعی تلاشی برای دست یافتن به آن معنای نهایی است که در آن مفاهیم و ارزشها به صورتی نهادینه شده و پایدار قرار گیرند. انقلاب اسلامی ایران، بویژه در نقطه آغازین خود، این امکان را فراهم آورد که ایرانیان خود را از آنچه به عنوان گذشته تلقی میشد، رها کنند و به آن مفاهیم جدید و برآمده از انقلاب دست یابند. با این حال، همچنان این آغاز ادامه دارد، چرا که این انقلاب، از همان ابتدا نتوانست به طور قطعی به یک پایان برسد، بلکه همواره در جریان تغییرات و تحولات قرار دارد و همچنان در افق اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ایران قابل مشاهده است.
در این وضعیت، آنچه از آن به عنوان آغاز سخن گفته میشود، نه تنها به عنوان نقطهای خاص در زمان، بلکه به عنوان بازتابی از آنچه در خود وجود دارد، قابل فهم است. در تاریخ انقلاب اسلامی ایران، هر لحظه از آن به طور معناداری در ارتباط با آغاز آن قرار دارد، چرا که هر تلاشی برای فهم تاریخ انقلاب و تحولات آن باید از دل آن آغاز جدید به دست آید. ما همچنان در افق این آغاز زندگی میکنیم، زیرا هر روز و هر رویداد در تاریخ ایران همچنان با پرسش از آغاز انقلاب درگیر است و در پی یافتن معنایی عمیقتر و ماندگارتر آن است. این رابطه با آغاز، در واقع به طور مستقیم با تاریخنگاری و نحوه بازخوانی تاریخ در ارتباط است. تاریخنگاری نمیتواند تنها یک بازگویی بیطرفانه از گذشته باشد، بلکه باید به عنوان یک فعالیت معنادار و پرسشگرانه از تاریخ در نظر گرفته شود که همزمان با بازخوانی گذشته، در جستوجوی معنا در حال و آینده است. انقلاب اسلامی ایران در این زمینه، همچون نقطهای آغازین، همواره به طور غیرمستقیم و مستقیم با پرسش از تاریخ در ارتباط بوده، بویژه از آنجا که در دل خود مفاهیم جدیدی از تاریخنگاری و بازنگری در تاریخ ایران را به همراه داشته است، همچنان در حال بازتولید معناست. زیستجهان ایرانی در این میان، به طور پیوسته در پی کشف و تعریف مجدد معنا و هویت خود است. انقلاب اسلامی ایران، نه تنها به عنوان یک نقطه عطف سیاسی، بلکه به عنوان یک واقعه معنایی، به طور دائم بر سرنوشت زیستجهان ایرانی تاثیر گذاشته است، بویژه در عرصه فرهنگی و اجتماعی، مفاهیم و نمادهایی که در انقلاب به وجود آمدند، همچنان بر جامعه ایرانی سایه میافکنند و بسیاری از مسائل و مشکلات موجود در ایران، همچنان در افق پرسشهای این آغاز نهفته است. بنابراین میتوان گفت انقلاب اسلامی ایران همچنان در قلب زیستجهان ایرانی جای دارد و به طور غیرمستقیم و مستقیم به تعریف آنچه ایران است و میتواند باشد ادامه میدهد. با این دیدگاه، انقلاب اسلامی ایران نه تنها یک واقعه تاریخی است، بلکه به عنوان یک حرکت تاریخی که در درون خود بار معنایی و پرسشی اساسی دارد، همواره در دل تاریخ ایران حضور دارد. ما در هر لحظه از زیستجهان خود در حال مواجهه با آن پرسشها و معناهایی هستیم که انقلاب اسلامی ایران آنها را به وجود آورده است. از این رو، نمیتوان انقلاب اسلامی ایران را تنها به عنوان یک واقعه به گذشته سپرده شده، تلقی کرد. این انقلاب همچنان ادامه دارد و ما هنوز در افق آن قرار داریم.
در ادامه تحلیلی که ارائه شد، باید گفت انقلاب اسلامی ایران همچنان نه فقط به عنوان یک آغاز که در محدوده زمان گذشته محصور است، بلکه به عنوان یک لحظه برانگیزاننده و جهشی از تاریخ، امکانات زیادی برای تعین دادن به آینده ایرانیان فراهم کرده است. این انقلاب، بویژه زمانی که به وقوع پیوست، به نوعی گشودن افقهای جدید برای تعریف و بازتعریف تاریخ و فرهنگ ایرانی بود. در اینجا پرسشی به میان میآید: آیا انقلاب اسلامی ایران صرفا یک رخداد ناتمام و متوقف شده است یا همچنان به عنوان یک نیروی محوری در معنای آینده جامعه ایرانی عمل میکند؟ در نگاه اول، انقلاب اسلامی به عنوان یک نقطه آغازین در تاریخ معاصر ایران، قدرت خود را از بازخوانی گذشته و چالشبرانگیزی با آن به دست آورد. این گذشتهای که از آن سخن میگوییم، هم شامل تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران است و هم میراثهای فرهنگی و مذهبی که در دل آن شکل گرفتهاند. به همین دلیل، انقلاب اسلامی نمیتواند بسادگی به عنوان یک حادثه تمامشده قلمداد شود، بلکه این آغاز همچنان به طور بیپایان در حال تحول است. انقلاب اسلامی ایران در عین حال که به طور موقت راه را برای یک نوع بازسازی هویتی در ایران هموار کرد، همچنان در حال تاثیرگذاری بر آنچه ممکن است در آینده رخ دهد و تعینهای تازهای که در نتیجه آن به وجود میآید است. این انقلاب میتواند همچنان به عنوان یک نیروی شکلدهنده، نه تنها تاریخ گذشته، بلکه آینده را نیز به خود اختصاص دهد. در واقع، انقلاب اسلامی به طور ذاتی به دنبال گشایش امکانهای جدید برای تحققپذیری یک آینده نوین بود. در دوران پیش از انقلاب، جامعه ایرانی از نظر اجتماعی و فرهنگی تحت سلطه و فشار روایتهایی قرار داشت که به نوعی از غربگرایی و تحولات سیاسی و اقتصادی مدلهای غربی پیروی میکرد. انقلاب اسلامی با طرح هویتی متفاوت و برگرفته از ریشههای فرهنگی و دینی ایرانیان، قصد داشت ایران را از آن تنگنای تاریخی خارج کند. این تلاش برای برساختن آیندهای متفاوت با بهرهگیری از منابع معنایی و هویتی خود، هنوز در ابعاد مختلف جامعه ایرانی ادامه دارد.
از طرفی، انقلاب اسلامی این امکان را ایجاد کرد که ایرانیان به طور مداوم درگیر پرسشهای بنیادینی چون هویت ملی، معنای دینی و رابطه میان گذشته و آینده خود باشند. اینها پرسشهایی است که همچنان ادامه دارد و در بستر آن، جامعه ایران هنوز در حال بازسازی و جستوجو برای یافتن راههای جدیدی برای رسیدن به یک آینده متفاوت است. در این بستر، انقلاب اسلامی نه تنها یک حرکت انقلابی بود، بلکه به نوعی راه را برای مواجهه و تعامل ایرانیان با خود و با جهانی که در آن زندگی میکنند، گشود. این امر بویژه در حوزه فرهنگی و سیاسی ایران مشهود است. انقلاب اسلامی با شکل دادن به یک فرهنگ سیاسی خاص، توانست مفاهیم و واژگان جدیدی را وارد ادبیات سیاسی ایران کند که به نوعی ساختارهای ذهنی و اجتماعی جدیدی را برای ایرانیان به وجود آورد. این امکانات تعینی برای آینده، بویژه در سطح معنایی، هنوز در حال شکلگیری است. در واقع، انقلاب اسلامی ایران به هیچوجه یک پایان تاریخی یا سیاسی نبوده است. آنچه در انقلاب رخ داد، صرفا آغاز فرآیندی بلندمدت از تحولات در سطح اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بود. در این راستا، هرچند ممکن است به نظر برسد انقلاب اسلامی در برخی زمینهها به پایان یا به بنبست رسیده اما حقیقت این است که انقلاب اسلامی همچنان در دل تحولات روزمره اجتماعی و سیاسی ایران وجود دارد و به همین دلیل همچنان در حال شکلدهی به معنای آینده ایرانیان است. یکی از امکانات بنیادین انقلاب اسلامی برای تعین دادن به آینده، مفهومی است که میتوان آن را «بازگشت به خود» نامید. این بازگشت به خود، به معنای بازسازی مفاهیم و هویتهای فرهنگی و اجتماعی است که پیش از انقلاب، بویژه در دوران پهلوی، به فراموشی سپرده شده بود. انقلاب اسلامی به طور مشخصی تلاش کرد این هویتهای گمشده و تحریفشده را بازسازی کند و ایرانیان را در مسیر بازشناسی و احیای خود قرار دهد. این پروژه که در بسیاری از زمینهها هنوز در حال تحقق است، میتواند به عنوان یکی از مهمترین امکانات انقلاب برای تعین دادن به آینده جامعه ایرانی در نظر گرفته شود. از سوی دیگر، انقلاب اسلامی با طرح مفاهیمی چون «عدالت»، «مستضعفین» و «دولت اسلامی»، نه تنها گذشته ایران، بلکه آنچه را در سطح جهانی و در اذهان بشری نسبت به سیاست و دولت وجود داشت نیز به چالش کشیده است. انقلاب اسلامی ایران با طرح این مفاهیم جدید، در حقیقت خود را به عنوان یک نیروی معنایی نو در تاریخ جهانی معرفی کرد که در عین حال میتواند به آیندههایی غیر از آنچه در غرب تجربه شده است، اشاره داشته باشد. در این راستا، انقلاب اسلامی بویژه در سطوح فرهنگی و معنایی این امکان را فراهم کرده است که ایرانیان به بازنگری در مفاهیم مدرنیته، دموکراسی و غرب و در عین حال به بازتعریف رابطه خود با سنتهای فرهنگی و دینی بپردازند. چنین روندی، همچنان در بطن انقلاب اسلامی ایران باقی مانده است. این انقلاب نه تنها به تاریخ گذشته ایرانیان تعلق دارد، بلکه در هر لحظه از زندگی روزمره مردم ایران، همچنان در حال ارائه امکاناتی است که میتواند آیندهای متفاوت را به نمایش بگذارد. این وضعیت نشان میدهد ما همچنان در افق آن قرار داریم و نمیتوانیم از آن جدا شویم، زیرا انقلاب اسلامی همچنان به عنوان یک عامل تعیندهنده در شکلدهی به معنا و ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران عمل میکند.
در نهایت، باید گفت انقلاب اسلامی ایران نه تنها یک آغاز تاریخی بود، بلکه به طور مستمر در حال ایجاد امکاناتی برای تعین دادن به آینده است؛ آیندهای که همچنان در افق این آغاز قرار دارد و نمیتواند از آن جدا شود. این انقلاب به عنوان یک نیروی معنایی و اجتماعی، همچنان به طور دائم به تاریخ و فرهنگ ایران معنا میدهد و ایرانیان را در پی یافتن پاسخ پرسشهای بنیادینی میبرد که انقلاب به وجود آورده است. به همین دلیل، نمیتوان انقلاب اسلامی را به عنوان یک اتفاق تمامشده تلقی کرد، بلکه این انقلاب، همچنان ادامه دارد و در قلب زیستجهان ایرانی قرار دارد.
******
ایران آماده جشن انقلاب
راهپیمایی چهلو هفتمین جشن پیروزی انقلاب اسلامی دوشنبه 9:30 صبح در سراسر کشور
گروه اجتماعی: سراسر ایران خود را برای برگزاری جشن بزرگ چهل و هفتمین سالگرد انقلاب اسلامی آماده کرده است. راهپیمایی ۲۲ بهمن مانور رزمایش ملی قدرت ملت ایران است که فردا از ساعت 9:30 صبح در ۱۴۰۰ شهر و شهرستان و ۳۸ هزار روستا برگزار میشود. پایتخت نیز آماده برگزاری این جشن بزرگ شده و تمهیدات لازم ترددی و ترافیکی برای برگزاری هر چه باشکوهتر این مراسم اندیشیده شده است، به نحوی که ناوگان حملونقل عمومی آماده خدماترسانی رایگان به راهپیمایان ۲۲ بهمن است. طبق اعلام رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، فردا در سراسر کشور ۲۰ هزار غرفه شامل غرفههای فرهنگی، هنری و پذیرایی برای راهپیمایان پیشبینی شده است. همچنین در تهران مکانهای از سوی هلالاحمر برای استراحت سالمندان، برنامههای متنوع فرهنگی و هنری و مداحی در طول مسیر برگزار خواهد شد و سعی شده است محیط مفرحی برای کودکان و نوجوانان فراهم شود. همچنین ۲۰۰ خبرنگار خارجی و ۷ هزار عوامل رسانهای این مراسم را پوشش میدهند. حجتالاسلام محمدحسین موسیپور، نماینده ولیفقیه و رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی دیروز در نشست خبری با اشاره به برگزاری مراسم ۲۲ بهمن در ۱۴۰۰ شهر و شهرستان اظهار داشت: سخنران این مراسم در تهران رئیسجمهور است. وی در ادامه افزود: در شب ۲۲ بهمن ندای توحیدی ملت ایران در سراسر کشور طنینانداز میشود. وی اظهار کرد: بعد از ۴۶ سال از پیروزی انقلاب با هر رنگ و مذهب، کوچک و بزرگ در گستره سرزمینی از روستاها و شهرها تا تهران به میدان میآیند و با آرمانهای امام خمینی (ره) و رهبر انقلاب تجدید میثاق میکنند.
راهپیمایی ۲۲ بهمن عید واقعی و جشن بزرگ ملی است که مردم استقلال و آزادی را در سراسر کشور جشن میگیرند و با آرمانهای انقلاب تجدید میثاق میکنند. ۲۲ بهمن مانور رزمایش ملی قدرت ملت ایران است. رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی با بیان اینکه ۲۲ بهمن نمایش وحدت و مظهر اتحاد ملی و نشانه پویندگی و بالندگی ملت ایران بعد از ۴۶ است که با طراوت به راه خود ادامه میدهند، خاطرنشان کرد: در ۲۲ بهمن میلیونها ایرانی قدرت خود را به نمایش میگذارند و این حضور کمتر از قدرت نظامی نیست و پاسخ روشنی به دشمنان است که ایران قوی است و با تشرهای دشمن عقبنشینی نمیکند. ترامپ با نمایش پوشالی قدرت قصد گرفتن امتیاز دارد و این نشان از ضعف او دارد و بیش از آنکه قدرت داشته باشد از ژست قدرت استفاده میکند.
رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی از حضور 3 هزار هنرمند جوان عکاس در راهپیمایی ۲۲ بهمن خبر داد که به ثبت لحظات شیرین «جشن حضور تا ظهور» خواهند پرداخت. همچنین در مسیر راهپیمایی تهران و سراسر کشور ۲۰ هزار غرفه در کل کشور شامل غرفههای فرهنگی، هنری و پذیرایی پیشبینی شده است. حجتالاسلام موسیپور افزود: در تهران ۱۳ مسیر پیشبینی شده است که ۴ مسیر اصلی در نظر گرفته شده است؛ میدان امام حسین(ع) تا میدان آزادی، از شهرک اکباتان تا میدان آزادی، از میدان صادقیه تا میدان آزادی و آیتالله سعیدی تا میدان آزادی از مسیرهای اصلی هستند. وی با بیان اینکه شخصیتها و مسؤولان مختلف لشکری و کشوری در شهرها و روستاهای مختلف سخنرانی میکنند، درباره سخنران تهران گفت: سخنران این مراسم در تهران رئیسجمهور است.
* تمهیدات ترافیکی مراسم راهپیمایی ۲۲ بهمن
در این میان رئیس پلیس راهور تهران بزرگ، نیز تمهیدات ترافیکی مراسم راهپیمایی ۲۲ بهمن را اعلام کرد. برابر اعلام ستاد برگزاری مراسم دهه فجر، به مناسبت چهل و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب تاریخی و شکوهمند اسلامی ایران، طرح تمهیدات انتظامی - ترافیکی ویژه مراسم ۲۲ بهمن در پایتخت از بامداد یکشنبه اجرا میشود. سردار سیدابوالفضل موسویپور درباره تمهیدات ترافیکی مراسم ۲۲ بهمن گفت: ممنوعیت توقف، از ساعت ۲۴ روز یکشنبه ۲۱ بهمنماه اجرا میشود. وی درباره نقاطی که ممنوعیت توقف در آنها اجرا میشود نیز افزود: در رینگ داخلی و خارجی میدان آزادی، هر 2 مسیر بزرگراه جناح از میدان آزادی تا فلکه دوم صادقیه، هر 2 مسیر بزرگراه لشگری از میدان آزادی تا پل اکباتان، هر 2 مسیر بزرگراه آیتالله سعیدی از میدان آزادی تا میدان فتح، هر 2 مسیر خیابان آزادی و انقلاب از میدان آزادی تا میدان فردوسی و در ادامه تا میدان امام حسین(ع) ممنوعیت توقف اجرا میشود. سردار موسویپور با اشاره به دیگر ممنوعیتهای ترددی گفت: مرحله اول ممنوعیت تردد از ساعت ۲۴ یکشنبه ۲۱ بهمن آغاز میشود. در مسیرهای شرق به غرب خیابان آزادی از ابتدای خیابان شهید برادران عزیزی به سمت غرب، ضلع شمال غربی میدان آزادی (حدفاصل خیابان محمدعلی جناح تا جاده مخصوص)، بزرگراه جناح از خیابان دانش به سمت جنوب، غرب به شرق جاده مخصوص از ابتدای راستگرد مخصوص به آیتالله سعیدی به سمت میدان و دسترسی رینگ خارجی ضلع جنوب میدان آزادی به رینگ داخل میدان تردد ممنوع است. وی افزود: مرحله دوم ممنوعیت تردد از ساعت ۶ صبح روز دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ در خیابان آزادی از میدان آزادی تا میدان امام حسین(ع) و در ادامه خیابان دماوند تا بزرگراه امام علی(ع)، جاده مخصوص کرج از دوربرگران تأمین اجتمایی (بعد از پل ستاری) به سمت میدان آزادی، بزرگراه محمدعلی جناح از فلکه دوم صادقیه به سمت میدان آزادی، بزرگراه آیتالله سعیدی از میدان فتح به سمت میدان آزادی، کلیه رمپ و لوپهای پل غیرهمسطح بزرگراه شیخ فضلالله، ورودی به بزرگراه محمدعلی جناح، جنوب به شمال بزرگراه نواب از میدان جمهوری و در ادامه شمال به جنوب خیابان توحید از میدان توحید به سمت خیابان آزادی، بزرگراه یادگار امام(ره) از خیابان تیموری به سمت جنوب، بزرگراه یادگار امام(ره) از خیابان بهنود به سمت شمال، خیابان برادران شهید رحمانی از میدان رحمانی تا جاده مخصوص کرج، خیابان کارگر حدفاصل خیابان جمهوری تا بلوار کشاورز، خیابانهای فردوسی و قرنی حدفاصل خیابانهای جمهوری تا سمیه، خیابان ولیعصر(عج) حدفاصل خیابان جمهوری تا طالقانی و میدان ولیعصر(عج) و خیابانهای عمود بر خیابان انقلاب و خیابان آزادی در ضلع جنوب و ضلع شمالی اجرا میشود. رئیس پلیس راهور تهران بزرگ با اشاره به پیشبینی مسیرهای جایگزین، اظهار کرد: شهروندان میتوانند از مسیرهای جایگزین بزرگراه امامعلی(ع)، خیابان سپاه (پل چوبی)، شمال به جنوب خیابان مفتح، تونل توحید، زیرگذر استادمعین در هر 2 مسیر و شمال به جنوب بزرگراه ستاری - بزرگراه لشگری - خیابان معراج - شمال به جنوب سعیدی استفاده کنند. رئیس پلیس راهور تهران بزرگ با اشاره به محلهای پیشبینیشده جهت پارک خودروهای شخصی مراجعهکنندگان ادامه داد: شرکتکنندگانی که قصد دارند با خودروی شخصی در مراسم شرکت کنند میتوانند خودروهای خود را در کلیه معابر عمود بر خیابانهای آزادی و انقلاب از شعاع ۵۰ متری محدوده برگزاری مراسم، کلیه معابر عمود بر بزرگراه جناح شامل خیابانهای صالحی و گلاب تا شعاع ۵۰ متری محدوده برگزاری مراسم، بزرگراه فتح در هر 2 مسیر، بزرگراه شیخ فضلالله در هر 2 مسیر به صورت مورب، خیابان آیتالله کاشانی در هر 2 مسیر، بزرگراه اشرفی اصفهانی تا تقاطع سازمان آب در هر 2 مسیر، خیابانهای موازی با محدوده اصلی برگزاری مراسم از قبیل خیابانهای صالحی، تیموری، دکتر هوشیار، آذربایجان، نصرت، پرچم، نیایش، کلهر، فرصت، جمهوری اسلامی، آیتالله طالقانی، خیابان دماوند در هر 2 مسیر، بزرگراه یادگار امام (ره) از خیابان تیموری به سمت شمال در هر 2 مسیر و زیرگذر یادگار امام(ره) از خیابان امام خمینی(ره) تا خیابان بهنود در هر 2 مسیر پارک کنند. رئیس پلیس راهور تهران بزرگ تأکید کرد: فعالیت پایانه مسافری غرب تهران از ساعت ۲۲ شب ۲۱ بهمن تا پایان مراسم ۲۲ بهمن متوقف میشود و مسیر حرکت اتوبوسهای برونشهری پایانه غرب به پایانههای جنوب و بیهقی منتقل میشود. موسویپور از شهروندان خواست برای شرکت در مراسم راهپیمایی، از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند. وی گفت: در طول مسیر راهپیمایی تعداد ۱۳ ایستگاه مترو فعال است و آماده ارائه خدمات به راهپیمایان هستند.
* ناوگان حملونقل آماده خدماترسانی رایگان
ناوگان حملونقل عمومی پایتخت در مراسم چهلوششمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی خدمات حملونقلی رایگان به راهپیمایان ۲۲ بهمن ارائه میدهد. اقدامات شرکت واحد اتوبوسرانی تهران برای روز ۲۲ بهمن اختصاص ناوگان ویژه، تقویت خطوط عبوری و منتهی به محل برگزاری مراسم و تمهیدات لازم و رایگان برای جابهجایی شرکتکنندگان از میادین و مبادی اصلی است به طوری که اتوبوسهای مورد نیاز در خیابانهای منتهی به میدان آزادی جهت بازگشت شهروندان به مبادی اولیه چهارراه تهرانپارس، یافتآباد، میدان خراسان، پایانه خاوران، میدان رسالت، شهرک شهید محلاتی، ابوذر، نازیآباد، فلکه دوم صادقیه، شهرک شهید باقری، تهرانسر، دولتآباد و میدان شهرری مستقرند. خدماترسانی متروی تهران نیز از ابتدای صبح روز دوشنبه تا پایان مراسم به صورت رایگان صورت میگیرد و در خطوط 1، ۲، ۳، ۴، ۶ و ۷ متروی تهران خدماترسانی افزایش مییابد. ضمن اینکه متروی تهران آمادگی لازم برای اعزام قطارهای فوقالعاده را دارد، البته برای حفظ نظم و امنیت مراسم راهپیمایی یومالله ۲۲ بهمن، ایستگاه میدان آزادی از صبح روز راهپیمایی تا پایان مراسم امکان پذیرش و جابهجایی مسافران را نخواهد داشت. سازمان مدیریت و نظارت بر تاکسیرانی شهر تهران نیز خدمات ویژه به شرکتکنندگان راهپیمایی به صورت رایگان و با استقرار ۱۰۰ دستگاه تاکسی ون در 6 محور به مقصد میادین منتهی به مسیر راهپیمایی در خیابانهای آزادی و انقلاب ارائه میدهد.
ارسال به دوستان
حماس در دور پنجم تبادل اسرا نیز نتانیاهو و رژیم صهیونیستی را تحقیر کرد
شکار شنبه
* در دور آخر مرحله نخست تبادل اسرا 183 فلسطینی با 3 اسیر صهیونیست مبادله شدند
گروه بینالملل: صبح شنبه گردانهای عزالدین قسام، شاخه نظامی جنبش حماس در پنجمین دور از تبادل اسرا با رژیم اشغالگر صهیونیستی در سکویی که برای مرحله پنجم تبادل اسرا در نوار غزه تدارک دیده شده بود، تصویری نگران از نخستوزیر رژیم صهیونیستی را نصب کردند که در کنار این تصویر، عبارتی نیز به زبان عبری نوشته شده بود. بر اساس گزارش منابع فلسطینی، این عبارت عبری شعار معروف نتانیاهو در دوران جنگ یعنی «پیروزی مطلق» بود. نخستوزیر اسرائیل در زمان جنگ با گروههای مقاومت فلسطین اعلام کرده بود این نبرد را تنها در صورت نابودی کامل حماس و تحقق «پیروزی مطلق» به پایان خواهد برد. استفاده از شعار و تصویر نخستوزیر رژیم صهیونیستی در زیر سکوی تبادل اسرا پیامی تمسخرآمیز برای رژیم صهیونیستی و نخستوزیر آن بود که ادعای نابودی حماس و پیروزی در نبرد اخیر غزه را داشت؛ جنگی نابرابر که 16 ماه به طول انجامید و طی آن دهها هزار فلسطینی که اکثر آنها را زنان و کودکان تشکیل میدادند به شهادت رسیدند. ارتش رژیم اشغالگر صهیونیستی با وجود برتری مطلق نظامی و حضور زمینی در نوار غزه سرانجام مجبور به پذیرش توافق آتشبس با حماس شد که طی 16 ماه جنایت بیحد و حصر نتوانست آن را نابود کند و پیام جنبش حماس و گردانهای قسام در پنجمین تبادل نیز اشاره به همین موضوع داشت.
* تبادل پنجم در دیرالبلح
یک روز قبل از پنجمین تبادل اسرا بین جنبش حماس و رژیم اشغالگر، دفتر اطلاعرسانی هیات اسرای فلسطینی اعلام کرد در چارچوب مرحله نخست توافق آتشبس/ تبادل اسرا روز شنبه 183 اسیر فلسطینی از زندانهای رژیم صهیونیستی از جمله زندان عوفر و کتزیوت آزاد میشوند. این بیانیه اعلام کرد: از بین این اسرا 6 نفر محکوم به حبس ابد بودند که به خارج از اراضی اشغالی تبعید خواهند شد و همچنین 54 اسیر که به حبسهای بلندمدت محکوم بودند آزاد خواهند شد و در مقابل 2 اسیر صهیونیست از دسته سالخوردگان و یک صهیونیست دیگر از دسته مجروحان و بیماران آزاد خواهند شد. همچنین در بیانیه آمده بود: 12 اسیر فلسطینی محکوم به حبس ابد و 111 اسیر اهل غزه که پس از 7 اکتبر سال 2023 میلادی به دست ارتش اسرائیل بازداشت شده بودند در مقابل اسیر بیمار صهیونیست آزاد خواهند شد. ابوعبیده، سخنگوی گردانهای شهید عزالدین قسام، شاخه نظامی جنبش حماس نیز پیش از تبادل اعلام کرده بود ۳ اسیر صهیونیستی که قرار است در مقابل 183 اسیر فلسطینی آزاد شوند، الیاهو داتسون یوسف شرابی، اور ابراهم لیشها لیوی و اوهاد بن عامی نام دارند. بنا بر گزارشات، تبادل روز شنبه آخرین دور از مرحله نخست توافق آتشبس/ تبادل اسرا بود و قرار است مذاکرات مرحله دوم آتشبس بزودی آغاز شود.
* همچنان قدرتمند در میدان و رسانه
دور پنجم تبادل اسرا میان حماس و رژیم صهیونیستی در حالی برگزار شد که مانند دورهای پیشین، جنبش حماس با قدرت در میدان تبادل حاضر شد و نیروهای حماس با لباس و تجهیزات نظامی و شمار بالا در محل تبادل حضور داشتند؛ نیروهایی که رژیم صهیونیستی مدعی نابودی آنها بود و دست کم ساختار رزمی حماس را ضعیف شده معرفی میکرد اما در 5 دور مبادله اسرا بین رژیم صهیونیستی و جنبش حماس این نیروها با حضور پرشمار خود نشان دادند همچنان نیرویی قدرتمند در باریکه غزه هستند و حضور چند تن از فرماندهان حماس همچون ابوعمر الحواجری، فرمانده گردان الشاطی که رژیم صهیونیستی مدعی ترور آنها بود نیز ضربه سنگینی به اشغالگران بود. در کنار حضور گسترده نیروهای حماس در صحنه تبادل و زیر سوال بردن ادعای پیروزی مطلق رژیم صهیونیستی، نکته جالب توجه دیگر حضور پرقدرت رسانهای و استفاده حداکثری جنبش حماس از نمادها و ظرفیت رسانه برای قدرتنمایی و شکستن تصویرسازی دشمن صهیونیست و رسانههای حامی آن از وضعیت مقاومت در نوار غزه بود. استفاده مناسب از نمادها مانند بنرهای نصب شده در سکوی محل تبادل تا تصویربرداری مناسب و ساخت کلیپهای حرفهای از تبادل اسرا یا استفاده از تسلیحات ساخت اسرائیل به غنیمت گرفته شده از جمله اقداماتی بود که مسؤولان رسانهای گردانهای قسام در ۵ دور تبادل اسرا انجام دادند؛ اقداماتی که هر کدام از آنها پیامی تحقیرآمیز برای مدعیان نابودی یا تضعیف جنبش حماس بود. در این دور از تبادل همچنین شاهد این بودیم که یکی از اسرای آزادشده صهیونیست از خانوادههای اسرا خواست به تلاش خود برای تکمیل روند توافق آتشبس ادامه دهند. وی از کابینه رژیم صهیونیستی خواست وارد مذاکرات مرحله دوم توافق شوند و تمام مراحل آتشبس را انجام دهند. این اسیر همچنین از گردانهای قسام تقدیر و تشکر کرد و گفت: نیروهای قسام به مدت یک سال و ۴ ماه از ما محافظت کردند و در غزه به ما غذا و آب دادند.
* واکنشها به مرحله پنجم تبادل اسرا
حازم قاسم، سخنگوی جنبش حماس اعلام کرد: ما امروز با مرحله جدیدی از موفقیتهای مردم فلسطین در مجبور کردن اشغالگران برای ادامه عملیات آزادی اسرای قهرمان فلسطینی مواجه هستیم و ملت موفق به شکستن خطوط ایجاد شده توسط اشغالگران شد. تبادل امروز اسرا حامل پیام واضح گردانهای قسام بود مبنی بر اینکه مردم و مقاومت شرایط روز پس از جنگ را تعیین میکنند و نه هیچ قدرت خارجی دیگری. گردانهای قسام ثابت کردند شهادت رهبران عزم آنان برای دستیابی به اهداف و ادامه انسجام و حمایت تودههای مردمی را افزایش داد، چنانکه امروز در مناطق مرکزی نوار غزه شاهد آن بودیم. یکی از پیامهای عملیات تبادل امروز نمایان شدن توهمات نتانیاهو برای دستیابی به چیزهایی بود که پیروزی مطلق بر مردم ما و مقاومت آن نامیده میشد. تودههای مردم فلسطین همچنان از مقاومت و فرزندان آن حمایت میکند تا ثابت کنند تلاش اشغالگران جنایتکار برای جدایی آنان از مقاومت با شکست مواجه شده است.
در همین راستا شبکه ۱۲ تلویزیون رژیم صهیونیستی اعلام کرد حماس محلی را برای تحویل اسرا انتخاب کرد که منطقهای مملو از ساختمان است و به نظر میرسد این پیامی برای ترامپ است که ادعا کرد نوار غزه به طور کامل نابود شده است. به نظر میرسد پیام پنجمین دور از تبادل اسرا به منظور خارج کردن دولت صهیونیست و رئیسجمهور آمریکا از توهم پیروزی و غلبه بر نوار غزه است؛ توهمی که در روزهای اخیر منجر به ارائه طرح کوچ اجباری مردم غزه به خارج از این باریکه شده بود.
در سوی دیگر ماجرا واکنش صهیونیستها به تبادل روز شنبه است که نشاندهنده شکست رژیم صهیونیستی است. یائیر لاپید، از رهبران اپوزیسیون دولت رژیم صهیونیستی در واکنش به تبادل شنبه گفت: تصاویر دردناک امروز بیانگر نیاز فوری به بازگرداندن همه اسراست. لاپید در ادامه تاکید کرد: تصاویر دردناک امروز صبح در جریان انتقال اسرای اسرائیلی، قلب را به درد میآورد و ضرورت فوری بازگرداندن همه اسرا را میرساند. زمان تمام شده است، باید همه آنها را بازگردانیم. ادنا حلبانی، مسؤول سابق سفرهای خارجی دفتر نخستوزیر رژیم اشغالگر نیز اعلام کرد: نخستوزیر که مسؤول اصلی شنبه سیاه و بدترین روز در تاریخ اسرائیل است، در واشنگتن آخر هفته راحتی را میگذراند و بازگشت اسرا را از تلویزیون تماشا میکند.
سخنان اپوزیسیون دولت رژیم صهیونیستی نشاندهنده شکست سیاستهای دولت رژیم صهیونیستی در قبال اسرای صهیونیست در نوار غزه است؛ سیاستی که مانع تبادل اسرا و توافق آتشبس به مدت 16 ماه شد و به همین دلیل نیز بسیاری از اسرای صهیونیست در نوار غزه بر اثر بمباران و تجاوزات ارتش رژیم اشغالگر به هلاکت رسیدند و در نهایت نیز توافق آتشبس با همان شرایطی که از پیش توسط حماس تعیین شده بود، در دستور کار صهیونیستها قرار گرفت.
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با نماینده اسبق ایران در اوپک درباره اثر تهدیدات و تحریمهای جدید ترامپ بر صادرات نفت ایران
تهدید کاغذی علیه نفت
گروه اقتصادی: دونالد ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوری خود چندین بار ابراز امیدواری به توافق با ایران کرد اما در ۴ فوریه ۲۰۲۵ (۱۶ بهمن ۱۴۰۳)، یادداشتی برای تداوم سیاست فشار حداکثری علیه ایران امضا و در عین حال اعلام کرد که آماده گفتوگو با رئیسجمهور ایران است! در همین راستا، وزارت خزانهداری آمریکا اعلام کرده شبکه نفتی ایران را که صدها میلیون دلار برای نیروهای نظامی ایران تولید میکند هدف قرار داده است.
طبق بیانیه وزارت خزانهداری آمریکا، دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری آمریکا (OFAC) یک شبکه بینالمللی را به دلیل تسهیل ارسال میلیونها بشکه نفت خام ایران به چین تحریم کرده است. این نفت به نمایندگی از ستاد کل نیروهای مسلح ایران و شرکت تحریمشده سپهر انرژی جهاننماپارس ارسال شده است. این تحریمها شامل نهادها و افرادی در چین، هند، امارات و همچنین چندین کشتی میشود.
* تولید و صادرات نفت به روایت آمار
این اقدامات متضاد دولت ترامپ در حالی است که آمارها و دادههای مؤسسات معتبری مانند رویترز و بلومبرگ نشان میدهد تولید و فروش نفت ایران بین سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۴ نوسانات زیادی داشته است. پیش از خروج ترامپ از توافق هستهای (برجام) در سال ۲۰۱۸، تولید نفت ایران حدود 3.8 میلیون بشکه در روز بود که از این میزان 1.8 میلیون بشکه به مقاصد صادراتی ارسال میشد.
با خروج آمریکا از برجام و اعمال سیاست فشار حداکثری توسط ترامپ، تولید و صادرات نفت ایران با کاهش شدید مواجه شد. سال ۲۰۲۰، صادرات نفت ایران به کمتر از ۷۰۰ هزار بشکه در روز و تولید به حدود ۲ تا 2.5 میلیون بشکه در روز کاهش یافت.
با انتخاب جو بایدن به عنوان رئیسجمهور و وقوع جنگ روسیه و اوکراین در سال ۲۰۲۲، تغییرات عمدهای در سیاستهای جهانی انرژی به وجود آمد که منجر به افزایش تولید و فروش نفت ایران از ابتدای سال ۲۰۲۲ شد. طبق گزارش مؤسسه تانکر ترکرز، تولید نفت ایران در نیمه دوم دسامبر ۲۰۲۴ از 3.5 میلیون بشکه در روز گذشت و صادرات به حدود 1.8 میلیون بشکه در روز رسید. این رشد، بازگشت ایران به دوران طلایی سال ۲۰۱۷ را نشان میدهد. ایران از سال ۲۰۱۸ با تحریمها مواجه بوده و با استراتژیهای مختلف به فروش نفت ادامه داده است.
حال آنکه در 4 سال آینده، تأثیر سیاستهای ترامپ بر صنعت نفت ایران مورد بحث است. نظرات نشان میدهد حتی با شروع مجدد کمپین فشار حداکثری، فروش نفت ایران بویژه در بلندمدت کاهش چشمگیری نخواهد داشت و آمارهای صادراتی سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۰ تکرار نمیشود.
جنگ روسیه و اوکراین در سال ۲۰۲۲ باعث افزایش قیمت نفت و تورم شد و آمریکا مجبور شد بخشی از ذخایر استراتژیک خود را آزاد کند. هیچ سیاستمدار آمریکایی، بویژه ترامپ، تمایلی به افزایش قیمت نفت ندارد. حذف حدود ۲ میلیون بشکه نفت ایران از بازارهای جهانی، با سیاستهای آمریکا در تضاد است. آمریکا سال ۲۰۲۴ با محدود کردن قیمت نفت به ۷۵ دلار در هر بشکه، از افزایش قیمتها جلوگیری کرد.
* نفت ایران مشتریهای خود را دارد
پالایشگران مستقل چینی (Teapot) تمایلی به پیروی از سیاستهای تحریمی آمریکا ندارند. سیاستهای قیمتگذاری ایران برای چینیها جذاب است و آنها حاضر به صرفنظر از نفت ایران نیستند.
ایران تجربه گستردهای در مقابله با تحریمها طی 7سال گذشته دارد و با استفاده از استراتژیهای هوشمندانه، محدودیتها را مدیریت کرده و صادرات نفت را ادامه میدهد. کارشناسان داخلی و تحلیلگران بینالمللی معتقدند فشارهای اقتصادی ناشی از کمپین فشار حداکثری، این بار تأثیرات کوتاهمدتتری خواهد داشت و ایران بهسرعت قادر خواهد بود نفت خود را به بازارهای جهانی بازگرداند.
تحلیلگران مؤسسه «S&P Global» پیشبینی میکنند تحریمها تنها حدود ۳۰ درصد صادرات نفت ایران را تحت تأثیر قرار خواهد داد. تحلیلگران مؤسسه «Vanda Insights» در سنگاپور نیز بر این باورند که فشار ترامپ عمدتاً به عنوان اهرم فشاری در مذاکرات سیاسی عمل خواهد کرد و تأثیرات اقتصادی آن کمتر از گذشته خواهد بود.
از دیدگاه کارشناسان نفت، اگرچه سیاستهای ترامپ ممکن است در کوتاهمدت چالشهایی برای صنعت نفت ایران به وجود آورد، اما به دلیل تقاضای پایدار جهانی برای نفت ایران، بویژه از سوی کشورهایی نظیر چین و هند، این تحریمها تأثیرات بلندمدت قابلتوجهی نخواهند داشت. ایران اکنون توانایی بیشتری برای مدیریت بحرانها و یافتن مسیرهای جدید صادراتی دارد.
* در اوج تحریمها توانستیم، امروز هم میتوانیم
سید محمد علی خطیبی، نماینده اسبق ایران در اوپک در این باره به «وطن امروز» گفت: ترامپ از زمان روی کار آمدن، اظهارات بیپایهای علیه کشورهایی چون ایران، چین و اروپا مطرح کرده است. اظهارات او درباره غزه عملی نیست و درباره تحریم دیوان بینالمللی لاهه نیز انتقادات زیادی به او شده است، چرا که قوانین بینالمللی را زیر سؤال میبرد.
وی افزود: اظهارات ترامپ با اصول و مبانی بینالمللی سازگار نیست و نمیتوان روی صحبتهای او حساب کرد. او تصور میکند تمام درها به روی ایران باز بودهاند و حالا قرار است بسته شوند، در حالی که همواره فشارها و تحریمهای زیادی به ایران تحمیل شده است. این تحریمها در زمان بایدن نهتنها برداشته نشدند، بلکه مواردی نیز اضافه شدند.
خطیبی تأکید کرد: ایران سالهاست در شرایط تحریمی به سر میبرد و این موضوع جدیدی نیست. ایران پذیرفته که باید در این شرایط کار کند و فشارها و تحریمها را مدیریت کند. به نظر این صحبتها بیشتر جنبه روانی دارند و لازم است مسؤولان با راهکارهای مناسب کار را پیش ببرند.
وی در ادامه اظهار کرد: ایران در همین شرایط کار کرده و نتیجه گرفته است. اگر باور داشته باشیم که نمیتوانیم در این شرایط صادرات و واردات داشته باشیم و نیازهای خود را برطرف کنیم، مشکلی ایجاد نخواهد شد. دنیا تنها در آمریکا خلاصه نمیشود.
نماینده اسبق ایران در اوپک با اشاره به ایستادگی جبهه مقاومت گفت: ایران میتواند چالشها را پشت سر بگذارد. از زمان تشدید تحریمها در دهه ۹۰، ایران توانسته نفت را به فروش برساند و صادرات و واردات غیر نفتی داشته باشد که این کار آسانی نبوده اما با حضور دانشبنیانها توانستهایم پیشرفت کنیم. تحریم ایران موضوع جدیدی نیست و با برنامهریزی و کوشش میتوان از این مرحله نیز عبور کرد، چرا که ایران ثابت کرده حتی در اوج تحریمها نیز توانسته است.
* افزایش تابآوری صنعت نفت ایران با دیپلماسی نفتی هوشمندانه
به گزارش «وطن امروز»، بهبود روابط بینالمللی و اتخاذ دیپلماسی نفتی هوشمندانه میتواند به طور قابلتوجهی تابآوری صنعت نفت ایران را افزایش دهد. در شرایط ادامه تحریمها، سیاستهای دیپلماتیک و اقتصادی متنوع، مانند استفاده از سیستمهای مالی جایگزین و گسترش همکاریها با کشورهای آسیایی، میتوانند به ایران کمک کنند تا نفت خود را به بازارهای جدید عرضه کند و از فشارهای خارجی بکاهد.
این دیپلماسی نفتی، به همراه نیاز روزافزون جهانی به انرژی، میتواند منجر به افزایش تولید و صادرات نفت ایران حتی در شرایط تحریم شود. در نتیجه، به دلیل ترکیبی از عوامل داخلی و خارجی، صنعت نفت ایران میتواند از تحریمها جان سالم به در برده و در درازمدت حضور پررنگتری در بازار جهانی نفت داشته باشد.
ارسال به دوستان
کمک بزرگ رهبر انقلاب به دولت چهاردهم
مذاکره با آمریکا راهحل مشکلات کشور نیست
مرتضی علیزاده: بیانات روز جمعه حضرت آیتالله خامنهای در جمع فرماندهان نیروی هوایی ارتش درباره مذاکره با آمریکا نهتنها یک موضعگیری سیاسی، بلکه بازتابی از یک تجربه تاریخی است که به طور مستقیم به سیاست خارجی جمهوری اسلامی گره خورده است. این سخنان در حالی مطرح شد که برخی جریانهای سیاسی و حتی برخی مسؤولان دولتی بار دیگر از احتمال مذاکره با آمریکا سخن میگویند؛ گویی تجربههای تلخ گذشته را به کلی فراموش کردهاند. رهبر انقلاب با اشاره به مذاکرات دهه 90 و توافقی که تحت عنوان «برجام» حاصل شد، به وضوح نشان دادند این تجربه نهتنها نتوانست گرهی از مشکلات کشور باز کند، بلکه خود به ابزاری برای اعمال فشار بیشتر تبدیل شد. ایشان تأکید کردند آمریکا حتی به تعهدات خود در آن توافق عمل نکرد و در نهایت همان توافق نیز توسط رئیسجمهور وقت ایالات متحده که بتازگی مجددا سر کار آمده است، پاره شد. این یادآوری تاریخی، پیامی روشن دارد: اعتماد به آمریکا میتواند برای کشور خسارتبار باشد. آیتالله خامنهای در سخنان شان بارها از واژه «تجربه» استفاده کردند. این تأکید نشاندهنده آن است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی نباید بر مبنای خوشبینی و امیدهای واهی به آمریکا شکل بگیرد، بلکه باید بر «عقلانیت تاریخی» استوار باشد. تجربهای که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند تنها مربوط به مذاکرات برجام نیست، بلکه شامل دههها برخورد خصمانه آمریکا با ایران است؛ از کودتای 28 مرداد گرفته تا حمایت از رژیم صدام در جنگ تحمیلی و تحریمهای اقتصادی گسترده در همه سالهای پس از انقلاب. سخنان رهبری همچنین پاسخی روشن به فضاسازیهایی است که در ماههای اخیر توسط برخی جریانهای نزدیک به دولت چهاردهم شکل گرفته است. این جریانها تلاش کردهاند مذاکره با آمریکا را راهحلی مطلق برای مشکلات اقتصادی کشور جلوه دهند اما آیتالله خامنهای با رد این ادعا تأکید کردند مشکلات کشور ریشه در عوامل داخلی دارد و راهحل آن نیز در داخل کشور نهفته است. این نکته بسیار مهم است، چرا که هرگونه امیدواری کاذب نسبت به مذاکره با آمریکا میتواند باعث انحراف توجه مسؤولان از مسائل داخلی شود. حل مشکلات مردم مستلزم عبور از «ایده» مذاکره با آمریکاست و دولت باید هر چه سریعتر ایدههای جایگزین را در دستور کار قرار دهد. در واقع به نظر میرسد نکات رهبر انقلاب درباره مذاکره یک «کمک بزرگ» به دولت در مسیر اداره کشور و رفع مشکلات مردم است.
این سخنان دولت را از یک مسیر اشتباه و پرهزینه بازمیدارد و به سمت مسیر درست هدایت میکند. یکی دیگر از مهمترین بخشهای سخنان رهبر انقلاب، اشاره به رفتار تهدیدآمیز آمریکا بود. ایشان تأکید کردند اگر آمریکا تهدیدات خود را عملی کند، ایران نیز بدون تردید پاسخ خواهد داد. این موضع قاطعانه نشاندهنده آن است که جمهوری اسلامی نهتنها تسلیم فشارها نخواهد شد، بلکه آماده مقابله با هرگونه اقدام خصمانه است. این پیام برای مخاطبان داخلی و خارجی اهمیت ویژهای دارد، چرا که هم انسجام ملی را تقویت میکند و هم طرف مقابل را نسبت به عواقب اقداماتش آگاه میسازد. حفظ امنیت کشور و هوشیاری در برابر دشمن، از اولویتهای اساسی است که نباید در هیچ شرایطی نادیده گرفته شود، در حالی که از برخی موضعگیریهای مسؤولان دولتی طی چند ماه گذشته موضع ضعف استشمام میشود. اما تأکید بر «شرافتمندانه نبودن» مذاکره با آمریکا از سوی رهبر انقلاب، فراتر از یک موضع سیاسی یا دیپلماتیک، بازتابی از یک دیدگاه اخلاقی-ارزشی نسبت به روابط بینالملل است.
از نگاه رهبر انقلاب، مذاکره با کشوری که بارها تعهدات خود را نقض کرده و همواره درصدد تضعیف جمهوری اسلامی بوده، غیرعاقلانه و مغایر با اصول عزت و شرافت ملی است.
در نهایت به نظر میرسد بیانات دیروز رهبر انقلاب یک پیام روشن برای همه مسؤولان کشور دارد: حل مشکلات کشور نیازمند اتکا به ظرفیتهای داخلی و تقویت اتحاد ملی است. ایشان راهپیمایی 22 بهمن را نماد این اتحاد دانستند و بر نقش ملت بصیر و مسؤولان خستگیناپذیر تأکید کردند. این سخنان نشاندهنده آن است که رهبر انقلاب همچنان امیدوارند دولت بتواند با تکیه بر توان داخلی، گامهای مؤثری در جهت کاهش مشکلات معیشتی مردم بردارد. این بیانات پاسخی قاطع به فضاسازیهای اخیر برخی جریانها و رسانهها درباره مذاکره با آمریکا بود و نقشه راهی برای آینده سیاست داخلی و خارجی کشور ارائه کرد. تجربه تاریخی، عقلانیت در تصمیمگیری، قاطعیت در برابر تهدیدات خارجی و اتکا به ظرفیتهای داخلی، محورهای اصلی این نقشه راه است که اگر جدی گرفته شود، میتواند دولت را به مسیر درست اداره کشور هدایت کند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|