|
سوپر الکلاسیکوی جام حذفی بین سپاهان و پرسپولیس امروز در نقش جهان
مسأله صعود نیست
مهدی طاهرخانی: امروز، چهارشنبه 24 بهمن شاید همان روزی باشد که طرفداران سپاهان سالها بعد در کافهها و قهوهخانهها از آن بهعنوان یک یادگار طلایی حرف بزنند. بله! هواداران سپاهان. زردپوشان نصف جهان امشب در خانه، در دل نقشجهان پرهیاهو، میزبان پرسپولیسند. تکبازی جام حذفی؛ نبرد مرگ و زندگی! اما چیزی که این بازی را جذابتر میکند، یک حقیقت تلخ برای قرمزهاست: سپاهان در ۲ ماه گذشته ۲ بار پرسپولیس را به زانو درآورده! بار نخست، در دور رفت لیگ بیستوچهارم، همان روز که سپاهانیها، تیم ۱۰نفره پرسپولیس را ۲ بر یک شکست دادند. بعد هم در سوپرجام، همان بازی خشن که زردها، با همان یک گل طلایی دقیقه ۲، جام را بردند. حالا، یک ماه نشده، باز هم روبهروی هم ایستادهاند. باز هم در یک جام دیگر و اگر سپاهان امروز پرسپولیس را ببرد، یک رکورد عجیب به جا میماند: ۳ بار در ۲ ماه، ۳ جام و ۳ ضربه کاری به قلب قرمزها!
هواداران سپاهان میخواهند تاریخ را عوض کنند. هوادارانی که عاشق کریخوانیاند؛ که به باختن عادت ندارند؛ که این روزها نفسبهنفس تیمشان زندگی میکنند. اما آن طرف، قرمزها بهاندازه کافی باختهاند! از ۵ بازی اخیر رودررو، ۴ بار به سپاهان باختهاند. در دهه اخیر هیچ تیمی به اندازه آنها، برای پرسپولیس کابوس نساخته. شاگردان اسماعیل کارتال میدانند اگر امروز ببرند، دیگر حرفی برای گفتن نمیماند. چیزی فراتر از یک بُرد معمولی!
اما پرسپولیس این روزها، تیمی نیست که قَدَر و سرسخت باشد. از آسیا خسته برگشته، با ۴ گل خورده در ریاض! یک برد اقتصادی برابر گلگهر، آن هم با تک گل سردار دورسون، حسابی هواداران را نگران کرده. تیم آن تیزپایی و سرعت همیشگی را ندارد. وینگرهایش نه از مدافع رد میشوند، نه توانی برای دویدن دارند. علیپور؟عیسی؟ نه! این تیم فقط یک برگ برنده دارد، همان سردار دورسون، همان ناجی ترکتبار. اما آیا امروز هم میتواند؟
پرسپولیسیها خستهاند. در کمتر از ۵ روز، ۲ بازی حساس انجام دادهاند. تازه چهارشنبه هفته قبل به تهران برگشتند. شنبه و یکشنبه، باران و برف تمرین را تعطیل کرد. دوشنبه ریکاوری، سهشنبه تنها تمرین تاکتیکی. فقط با یک تمرین پا به میدان میگذارند! و این یعنی آنها آماده جنگی سخت نیستند؛ نبردی که نقشجهان را به جهنمی برایشان تبدیل میکند.
نقشجهان امشب پُر است. ۴۰ هزار سپاهانی، دیوانهوار پشت تیمشان خواهند بود. ورزشگاهی که زنده است؛ که نفس میکشد؛ که اگر سپاهان جلو بیفتد، پرسپولیس را له میکند و این وسط، کارترون این مربی بیرحم و نتیجهگرا، شمشیرش را از رو بسته. برای او فوتبال زیبا مهم نیست! او برد میخواهد، بدون وقتکشی، بدون لحظهای تعلل. سپاهان او برای بردن، هر کاری میکند.
حالا، همه چیز آماده یک جنگ واقعی است. پرسپولیس خسته، سپاهان بیرحم، ورزشگاهی که به لرزه میافتد. این جنگی است که از حالا بوی خون میدهد!
* برد یا نابودی؟
هواداران ۲ تیم میدانند امشب، چیزی بیشتر از یک بازی ساده در جریان است. خیر! موضوع فقط صعود به مرحله بعد نیست. اینجا، میان پرسپولیسیها و سپاهانیها، چیزی فراتر از عدد و رقم در جریان است؛ یک کشمکش عمیق، یک انتقام کهنه، یک بغض فروخورده که سالها در سینهها مانده و امشب، وقت ترکیدن آن است.
پرسپولیس؛ تیمی که سالهاست عادت به قهرمانی دارد، حالا با چشمانی نگران و زخمهایی تازه، به میدان میآید. شکست در لیگ، شکست در سوپرجام، غروری که ترک برداشته، هوادارانی که چشمانتظارند. آنها نمیخواهند برای سومین بار در یکی دو ماه اخیر، سرشان را پایین بیندازند. اما سپاهان؟ آنها آمادهاند آخرین ضربه را هم بزنند؛ زخمی کاری که التیامش سالها طول بکشد.
* بازی در زمین نقشجهان
ورزشگاه، مثل همیشه زردتر از هر رنگی است. سپاهان لبریز از انگیزه، پر از جوانهای گرسنهای که آمدهاند تا تاج پادشاهی را از سر سرخها بردارند. امین حزباوی، جواد آقاییپور، مهدی لیموچی، حسین گودرزی؛ یک نسل طلایی که سپاهان برای آیندهاش خریده، نه فقط برای امروز. آنها آمدهاند که بگویند این دیگر سپاهان سالهای قبل نیست. تیمی که جامها را به پرسپولیس تعارف میکرد، حالا قمار بزرگی را آغاز کرده است.
در آن سو، پرسپولیس مجروح ایستاده، با چشمانی که خشم در آن موج میزند. اما زخمیها زیادند. اوستون ارونوف، میلاد سرلک، وحید امیری و سعید صادقی؛ لیست مصدومان سرخها بلندتر از همیشه است اما آنها هنوز امید دارند. امیدشان به ساقهای سردار دورسون است، همان مردی که در بازی قبل، گلی ۳ امتیازی زد.
او باید ثابت کند پست شماره ۹ فقط یک عدد نیست؛ یک مسؤولیت است.
* النصر، سایهای پس ذهن سرخها
پرسپولیس، نه فقط با سپاهان که با سرنوشتش هم میجنگد. چند روز بعد، یکی از مهمترین بازیهایش را دارد، یک جنگ تمامعیار مقابل النصر عربستان. رسانههای عربی میگویند رونالدو و یارانش قرار نیست به تهران بیایند اما چه تیم اول النصر بیاید، چه تیم دومش، تفاوتی ندارد. کافی است فقط یک نگاه به لیستشان بیندازید؛ حتی تیم دومشان هم میتواند مدعی قهرمانی آسیا باشد! پرسپولیسیها نیمنگاهی هم به آن بازی دارند اما امشب، همه چیز روی دوئل با سپاهان متمرکز است.
* هواداران، خشم و یک شب طولانی
بازی که تمام شود، یک طرف غرق در شادی خواهد بود و طرف دیگر، زیر باران فریادها و هشتگها. اگر پرسپولیس ببازد، هیچکس در تهران آرام نخواهد نشست. درویش، مدیریت، کادر فنی، بازیکنان؛ همه زیر تیغ خواهند رفت. اگر سپاهان ببازد، شاید مثل همیشه بهانهای برایش تراشیده شود اما آنها میدانند این بازی، چیزی بیشتر از یک جام ساده است.
* جنگ آغاز میشود!
هواداران عزیز! اگر به ورزشگاه میروید، مراقب باشید. مراقب سنگهایی که از آسمان میبارد، مراقب فحشهایی که به هر سو پرتاب میشود، مراقب فرزندانتان که شاید برای نخستین بار دنیای تاریک سکوها را ببینند. اینجا ورزشگاههای ماست؛ نه از ادب در آن خبری هست، نه از امنیت.
اگر به ورزشگاه میروید، حتماً مراقب باشید. گوش فرزندانتان را بگیرید که ناسزا نشنوند، حتی کلاه ایمنی به سر بگذارید که اگر خدایی نکرده سنگی از آسمان آمد، آسیب نبینید. باور کنید اگر چنین اتفاقی بیفتد، کسی در فوتبال ایران مسؤولیت آن را بر عهده نخواهد گرفت.
مراقب خود و عزیزانتان باشید. ورزشگاههای ما نه از نظر فرهنگی در وضعیت مطلوبی قرار دارند و نه از حیث امنیت فیزیکی. به فوتبال ایران خوش آمدید! این را مخصوصاً برای اسماعیل کارتال و کارترون میگوییم؛ امیدواریم شما زیباییهای این فوتبال را بیشتر کنید.
ارسال به دوستان
چرا فیلم آنتیک با اهانت به اماکن متبرکه علیه انسان ایرانی میشورد؟
تبر ابتذال
سازمان اوقاف: «آنتیک» شانه تخممرغی و رکیک است
مهرداد احمدی: «آنتیک»، فیلمی که در جشنواره فجر امسال به نمایش درآمد، نهتنها از نظر سینمایی فاجعهای غیرقابلتحمل است، بلکه در لایههای زیرین خود به گونهای بیمحابا و گستاخانه، به هویت و ارزشهای جامعه ایرانی میتازد. این اثر که ادعای نوآوری و جسارت هنری دارد، به شکلی بیپروا مفاهیمی توهینآمیز نسبت به انسان ایرانی، مقدسات دینی و حتی پایههای اخلاق انسانی را در روایت خود به کار گرفته است اما آیا این فیلم به لحاظ سینمایی شایسته نقد است؟
از نخستین لحظات فیلم، آنچه بیش از هر چیز به چشم میآید، ضعف فاحش در روایت، کارگردانی و بازیگری است. «آنتیک» نه قصهای برای گفتن دارد و نه توانایی روایت مؤثر آنچه را که بهعنوان ایده در ذهن نویسنده وجود داشته است. دیالوگها سطحی و بیمغز هستند، شخصیتها فاقد هرگونه عمق روانشناختیاند و طراحی صحنهها چنان بیسلیقه و سردستی است که گویی با یک تمرین دانشجویی مواجهیم، نه اثری که مدعی حضور در بزرگترین جشنواره سینمایی کشور است. ریتم فیلم پراکنده و گیجکننده است؛ صحنهها بیهدف به یکدیگر متصل شدهاند و هیچ انسجامی در ساختار کلی اثر دیده نمیشود. کارگردانی نهتنها قادر به هدایت بازیگران و انتقال حس نیست، بلکه با انتخاب نماهای بیارتباط و استفاده از افکتهای بصری سطحی، عملا تجربه تماشاگر را به شکنجهای بدل میکند. در یک کلام، «آنتیک» بهقدری ضعیف و فاقد استانداردهای اولیه سینمایی است که حتی نمیتوان آن را اثری برای نقد جدی تلقی کرد، چرا که برای نقد، اثری باید دستکم شالودهای برای بررسی داشته باشد و این فیلم اساسا تهی از هر گونه بنیان هنری است.
فراتر از ابتذال سینمایی، آنچه «آنتیک» را به اثری خطرناک تبدیل میکند، پیامهای اجتماعی و فلسفی نهفته در لایههای زیرین آن است. فیلم به صورت آشکار آرامگاههای مقدس و معابد را به مضحکه و تخریب میکشاند، بدون آنکه کوچکترین تلاشی برای درک معنای نمادین و تاریخی این مکانها انجام دهد. این حمله آشکار به مقدسات نهتنها بیاحترامی به باورهای دینی مردم است، بلکه نادیده گرفتن ریشههای عمیق فرهنگی و تاریخی ملت ایران است.
معابد و آرامگاههای مقدس از دیرباز بخشی جداییناپذیر از هویت ایرانی بودهاند؛ حتی پیش از ورود اسلام به ایران، این مکانها نقش محوری در فرهنگ، هنر و هویت ملی ایرانیان ایفا کردهاند. تخریب و تمسخر این نمادها، درواقع حمله به یکی از بنیادیترین ارکان هویت جمعی ایرانی است. فیلم با استفاده از تصاویر و نمادهای مذهبی، سعی دارد آنها را به عنوان عناصری منفی و بازدارنده نمایش دهد. این نگاه تقلیلگرایانه، که نهتنها عمق تاریخی و معنوی این نمادها را نادیده میگیرد، بلکه با زبان تصویری مسموم خود به تماشاگر القا میکند باورهای دینی و تاریخی مانعی بر سر راه پیشرفت هستند؛ نوعی انکار هویت ملی و تلاش برای تهی کردن جامعه از ارزشهای مشترک است. از دیدگاه فلسفی، آنچه در «آنتیک» به چشم میخورد، تلاش برای ایجاد یک هویت جعلی از طریق انکار و تخریب گذشته است. این فیلم در قالب نقد اجتماعی، بهطور سیستماتیک نمادهای تاریخی و فرهنگی را به سخره میگیرد و تماشاگر را در جهانی بدون ریشه و معنا رها میکند.
هانا آرنت، فیلسوف برجسته قرن بیستم، در تحلیلهای خود از توتالیتاریسم، به این نکته اشاره میکند که یکی از ابزارهای ایجاد سلطه فرهنگی، تخریب حافظه تاریخی و بیریشه کردن انسانهاست. فیلم «آنتیک» بهگونهای نمادین همین رویکرد را در پیش گرفته است: با تحقیر معابد و مکانهای مقدس، که از نخستین سنگبناهای هویت ایرانی بودهاند، تلاش میکند انسان ایرانی را از گذشته خود جدا و به موجودی بیهویت تبدیل کند که برای پذیرش هرگونه هویت تحمیلی آماده باشد. در فرهنگ ایران، معابد و آرامگاههای مقدس تنها اماکنی برای عبادت یا بزرگداشت نیستند؛ آنها تجلی پیوند انسان ایرانی با جهان معنوی و طبیعت بودهاند.
این مکانها، هم در دوران پیش از اسلام و هم پس از آن، نقشی محوری در شکلدهی به هنر، ادبیات و فلسفه ایرانی ایفا کردهاند. تخریب یا تحقیر این نمادها، به معنای انکار یکی از بنیادیترین ارکان شکلدهنده هویت ایرانی است. از منظر جامعهشناختی، «آنتیک» را میتوان مثالی از شکاف میان هنرمندان و جامعه دانست. فیلمساز در این اثر، نهتنها توانایی درک روح جمعی جامعه ایرانی را ندارد، بلکه به وضوح از آن متنفر است. این نفرت در سراسر فیلم موج میزند: شخصیتهای ایرانی در این فیلم اغلب به عنوان افرادی سطحی، نادان و بیاخلاق نمایش داده میشوند و هیچ تلاشی برای نمایش پیچیدگیها و عمق انسانی آنها وجود ندارد. این نوع نگاه تحقیرآمیز به انسان ایرانی، در کنار توهین به باورهای دینی و تاریخی او، نشاندهنده گسستی عمیق میان فیلمساز و جامعهای است که در آن زیست میکند. چنین نگرشی نهتنها به تقویت شکافهای اجتماعی کمک میکند، بلکه در نهایت هنرمند را از مخاطبانش دورتر میکند و اثرش را به تولیدی بیمعنا و فراموششدنی تبدیل میکند.
فیلم «آنتیک» نمونهای روشن از آن است که چگونه فقدان دانش سینمایی، فهم تاریخی و درک اجتماعی میتواند به تولید اثری توهینآمیز و بیارزش منجر شود. این اثر نهتنها هیچگونه ارزش هنری ندارد، بلکه با پیامهای مسموم و خطرناک خود، تلاش میکند ریشههای هویتی و فرهنگی جامعه ایرانی را هدف قرار دهد. پاسخ به چنین آثاری، نه در سانسور و انکار، بلکه در بازگشت به ریشهها و تقویت ارزشهای مشترک ملی است.
ایران، با تمام تاریخ و فرهنگ غنی خود، نیازی به آثار سطحی و مخرب ندارد؛ آنچه بیش از هر چیز نیازمند آن است، هنری است که بتواند عمق و زیبایی این هویت را به نمایش بگذارد و نهتنها ایرانیان، بلکه جهانیان را با ارزشهای والای این تمدن آشنا کند.
***
سازمان اوقاف: «آ» شانه تخممرغی و ر است
با توجه به پایان یافتن چهلوسومین جشنواره فیلم فجر، سازمان اوقاف و امور خیریه ضمن محکوم کردن محتوای فیلم «آنتیک»، بیانیهای در این زمینه صادر کرد. به گزارش تسنیم، در متن این بیانیه آمده است:
تقریباً هفتهای نیست که توسط عوامل ساخت یک فیلم سینمایی یا یک مجموعه تلویزیونی، از روابط عمومی سازمان اوقاف و امور خیریه درخواست مجوز فیلمبرداری در فضای معنوی و معماری ایرانی ـ اسلامی چشمگیر یکی از امامزادگان و بقاع متبرکه نشود. این در حالی است که انتخاب فضای کالبدی امامزادگان به عنوان لوکیشن یا مکان فیلمبرداری به صورت کاملا خودجوش از سوی فیلمسازان پیگیری میشود و سازمان اوقاف و امور خیریه هیچ مشوق یا تبلیغ خاصی در این زمینه در نظر نگرفته است. بنابراین رابطه نزدیک امامزادگان به عنوان یکی از پایگاههای معنوی، فرهنگی و اجتماعی با سینمای کشور رابطهای دیرینه، ریشهدار و پرمعنا است و نشان از آن است که فیلمسازان برای روایت یک داستان که در بطن جامعه اتفاق میافتد بهدرستی مکانی را برمیگزینند که ملجا و پناهگاه مردمان این مرز بوم است. به قول سعدی، خرم آن بقعه که آرامگه یار آنجاست/ راحت جان و شفای دل بیمار آنجاست.
اما چندی است که با اکران فیلم سینمایی «آنتیک» در جشنواره فیلم فجر، بحثهایی در زمینه داستان این فیلم و توهین به اصالت امامزادگان در فضای مجازی و رسانهای کشور مطرح شده است که سازمان اوقاف و امور خیریه بر خود لازم میداند اجمالا چند نکته مهم را در این زمینه گوشزد کند:
اولاً، جای تاسف است که فیلمی تا این حد سطحی و بیارزش ساخته میشود که نهتنها بر رونق سینمای ایران نمیافزاید، بلکه با برهم زدن جو هنری و فرهنگی جامعه باعث ریزش مخاطبان آن هم میشود. از نظر ما فیلم سینمایی «آنتیک» که به اذعان همه منتقدان فیلمی شانه تخممرغی پر از لودگی و فقر طنز با داستانی تقلیدی و کاملا بیارزش و ملغمهای از سخافت و رکاکت است، توهین به شعور مردم ایران محسوب میشود. مردم فهیم خاصه قشر مذهبی کشور آنقدر ساده نیستند که اصالت چنارهای چندصد ساله کنار امامزادگان را با نهالکهای هرزه و جعلی بیبرگ و بار هر بیسر و پایی یکسان بیانگارند.
ثانیاً، حکایت محبوبیت و مرجعیت و زیارت امامزادگان و بقاع متبرکه در بین مردم ایران مربوط به امروز و دیروز نیست، بلکه ریشه در قرنها پیش دارد و همین ریشهدار بودن آداب زیارت و این انس و الفت دیرینه است که به رغم همه تلاشهای دشمنان، دور معنوی بقاع متبرکه در همه ادوار تاریخ بعد از اسلام بدون هیچ تزلزلی همواره در تسلسل بوده است. حضور میلیونی و روزافزون مردم در لیالی قدر، در ایام محرم، در لحظات تحویل سال و سایر مناسبتهای ملی و مذهبی مطلبی نیست که بر کسی پوشیده باشد. آمار امدادها و دستگیری از فقرا و نیازمندان و کمک به حادثهدیدگان سیل و کرونا و حوادث غیرمترقبه دیگر که به طفیلی وجود پربرکت امامزادگان در همین چند سال اخیر انجام شده از فرط فراوانی قابل احصا نیست. گزارش دیگر فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و قرآنی امامزادگان نیز شرحی مبسوط دارد و در این مقال نمیگنجد.
ثالثاً، سازمان اوقاف و امور خیریه ضمن محکوم کردن محتوای موهن فیلم «آنتیک» حق پیگیری قضایی و شکایت از سازندگان این فیلم را برای خود محفوظ میداند. ضمناً شناسنامه و اطلاعات تمام امامزادگان در پایگاه جامع امامزادگان و بقاع متبرکه ایران اسلامی به نشانی اینترنتی http://www.emamzadegan.ir/default.aspx موجود و در دسترس همگان است.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
وفاق بر سر شرافت و عقلانیت
حمیدرضا مقدمفر*: قیمت دلار که در بازار غیررسمی – که شاید بهتر باشد آن را با همان اصطلاح «بازار سیاه» بخوانیم - حدود 90 هزار تومان درج میشد و قیمت طلا و سکه که بالا میرفت، شاید برخی تصور میکردند 22 بهمن امسال، متفاوت از سالهای گذشته و به طور مشخص، کمرمق برگزار شود، بویژه اینکه این تلاطمهای بازار، دقیقاً در همین روزهای منتهی به 22 بهمن رخ میداد و همین مساله، در یک سو نگرانی و البته در سوی ضدانقلاب، امیدواریهایی را برایشان رقم میزد؛ هرچند آنها که نگاه واقعبینانهتری نسبت به مردم داشتند، بهرغم افسوس خوردن بابت این تلاطم اقتصادی، به ملت هم کاملاً مؤمن بودند.
به هر حال، جشن راهپیمایی گرامیداشت 22 بهمن امسال نیز برگزار شد و جمعیت حاضر در خیابانها بهرغم سردی قابل ملاحظه هوا و آشفتگی بازار دلار و طلا، نه تنها کمتر نشد، بلکه به اذعان بسیاری، نسبت به سال گذشته در بسیاری از شهرها افزایش هم داشت.
درباره این ملت که هم «ماهیت» ممتاز و هم «عقلانیت» عالی خود را باز هم به نمایش گذاشت، چند نکته را به اختصار میتوان گفت.
نخست، تاکید مجدد بر همان جمله مشهور امام خمینی(ره) که فرمود: این ملت از ملت حجاز در عصر رسولالله(ص) هم بهترند. آن زمانی که امام(ره) این نکته را بیان کردند، شاید بیشتر به عنوان یک اغراق یا تشویق معطوف به تحرکبخشی به جامعه به آن نگاه میشد اما کوران و دورانهای مختلف در جمهوری اسلامی نشان داد این مردم به حقیقت همان هستند که امام(ره) توصیف و تبیین کرده بود. ملتی که بهرغم شرایط نامطلوب اقتصادی، آرمان و واقعیت را فدای توهم و ضدآرمان نمیکند و پای آزادی و استقلال خود میایستد و میداند همان ارادهای که 46 سال پیش کرد - یعنی تشکیل یک جمهوری بر مبنای اسلامیتی که ایمان و عقیده مردم آن است - تنها راه دستیابی به یک وضعیت مطلوب است. 22 بهمن امسال هم نشان داد «شکایت» این مردم از مشکلات، مغایر و منافی «شُکر»شان از اصل انقلاب اسلامی نیست؛ آنها میدانند مشکل اقتصادی را نباید انکار کرد اما حل این مشکل نیز به دست همین مردم است؛ مردم میدانند جیرهخواران ترامپها و بایدنها، اگر طبیب بودند، امروز بر سر نخواستنشان در خود هیات حاکمه آمریکا دعوا نبود و بر سر سرکوفت زدن به آنها و به رخ کشیدن بیخاصیتیشان رقابت شکل نمیگرفت. خود آمریکاییها هم فهمیدهاند تریبونهای آشوبشان -که ویترینی از یک پشت پرده پلشت پولپرست ضدایران هستند - خودشان را هم نمیتوانند اداره کنند، چه رسد به اینکه بخواهند در نقش منجی یک ملت ظاهر شوند. 22 بهمن نشان داد مردم میدانند عامل و بانی مشکلات، اصل و آرمان انقلاب اسلامی نیست، بلکه انحرافات و مشکلات و بیتجربگیهایی است که در اجرا وجود دارد. ملت آنقدر عمیق است که ضعف در «اجرا» را از نقص در «آرمان» تشخیص میدهد؛ برای حل مشکل، به جای آنکه «از آرمان» بازگردد، به بازگشت و رجوع همیشگی «به آرمان» تاکید میکند و اصرار دارد مجریان باید به همان وعدههای انقلاب اسلامی 57 باور داشته و متعهد و عامل باشند، نه اینکه دزدی را که از در بیرون کردهاند، از پنجره دوباره به خانه بکشانند. 22 بهمن نشان داد این مردمی که در خیابان هستند، اگرچه خیلیهایشان در فضای مجازی پرسر و صدا نیستند و کمتر دیده میشوند اما همواره در صحنهاند؛ اتفاقاً بیش از بسیاری از این اهالی هیاهو، در مشقت و سختیاند اما شرافت و عقلانیت خود را همچون عده بسیار قلیلی از صاحبان قدرت و ثروت، به اربابان شارونها و نتانیاهوها و... نمیفروشند. 22 بهمن نشان داد برای تحلیل انقلاب اسلامی، هم باید مشکلات را دید و هم سرمایهها را؛ هم باید شکایتها را شنید و هم شکرها را دید؛ هم باید تفاوتها و تکثرها را دید و هم اتحاد و حضور برای پایبندی به آرمانها را.
22 بهمن باز هم نشان داد جمهوری اسلامی از نظر داشتن یک پایگاه مردمی کاملاً منحصر به فرد و پای کار، در جهان ممتاز و نمونه است و تا زمانی که این پایگاه مردمی وجود دارد، ایران، به تکرار استعمار تن نخواهد داد.
اما 22 بهمن امسال غیر از نمایش بزرگ جمهور، به واسطه سخنرانی بسیار خوب رئیسجمهور هم ماندگار بود؛ آقای پزشکیان با تاکید بر پیروی از سیاستهای حکیمانه رهبر معظم انقلاب، نیز با پاسخ شرافتمندانهای که به ترامپ داد، وفاقی عمل کرد؛ وفاقی که هم پیروی از رهنمودهای امام را مدنظر داشت و هم پیگیری منافع ملت را؛ و البته اصل مفهوم وفاق اینگونه است که به دیده تیزبین بفهمیم که هرجا پس از انقلاب اسلامی، رهنمود امامین انقلاب پیگیری شد، دقیقاً همانجا منفع ملت حاصل شد و هرجا بالعکس بود، ملت صدمه دید.
از سخنان آقای رئیسجمهور در راهپیمایی 22 بهمن اینطور برمیآید که اولاً ایشان میخواهد مجدداً بیان کند بر رکن اصلی شعار وفاق خود در انتخابات که پیگیری سیاستهای کلان مقام معظم رهبری برای تامین منافع ملی بود، تاکید دارد و ثانیاً اگر برخی رادیکالهای «شکارچی شنبه» پس از انتخابات بگذارند، او نمیخواهد مصداق گزیده شدن دوباره مومن از یک سوراخ باشد و تجربیات تلخ یک مسیر غلط را دوباره تکرار کند؛ تجربهای که در دهه 90 شمسی، بر مبنای خوشبینی غلط به دشمن شکل گرفت و این دوران را به یک دهه از دسترفته خسارتبار برای کشور تبدیل کرد.
در شأن صدور حدیث «مومن از یک سوراخ 2 بار گزیده نمیشود» از پیامبر اکرم(ص)، شیخ طوسی در کتاب الاخلاف چنین آورده است که اباعزه الجمحی در واقعه جنگ بدر اسیر شد و به پیامبر(ص) عرض کرد: ای محمد(ص) من عیالوار هستم، منت بر من بگذار و آزادم نما؛ حضرت او را آزاد کردند، بدین شرط که دیگر به جنگ مسلمانان بازنگردد. ابوعزه به مکه برگشت و گفت من محمد(ص) را مسخره کردم و در جنگ احد دوباره علیه مسلمانان به جنگ برگشت. پیامبر(ص) نیز دعا کردند که فرار نکند؛ پس اباعزه اسیر مسلمانان شد و دوباره به پیامبر(ص) عرض کرد که من عیالوار هستم و آزادم کن. رسول اکرم(ص) فرمودند: آیا آزادت کنم تا به مکه برگردی و در گروه قریش فریاد بزنی که من دوبار محمد(ص) را مسخره کردم؟ سپس حضرت فرمودند: «مومن از یک سوراخ 2 بار گزیده نمیشود»؛ پس پیامبر(ص) او را به دست خود به هلاکت رساندند. این همان پیامبری است که در فتح مکه فرمودند «الیوم یوم المرحمه»؛ لذا دین و مواضع و سنت نبوی را باید درست تفسیر کرد. همان پیامبری که از رحمت در فتح مکه سخن گفتند، فرمودند نباید در مقابل مشرکان و منافقان و مستکبران از یک سوراخ 2 بار گزیده شویم. خلاف این عمل کردن، نه شرط عقل است و نه شرط شرف و نه شرط هوشمندی.
کارشناس مسائل استراتژیک *
ارسال به دوستان
فارنافرز با اشاره به تهدید ایلان ماسک برای امنیت ملی آمریکا: اقدامات ماسک و ترامپ شبیه انداختن یک نارنجک در مرکز دستگاه امنیت ملی است
غریبه در واشنگتن
کیاوش کلهر: واشنگتن، سیلیکنولی شده! شاید بهترین تعبیری که بتواند اعمال نفوذ ماسک در ساختارهای ایالات متحده را توصیف کند، همین باشد. حضور ماسک در این مدت کوتاه چنان آشوبناک و ترسناک بوده که بروکراسی آمریکا، تمامقد با تمام رسانههای خود تلاش کرده در برابر آن قد علم کند. بروکراسی آمریکایی که خود حافظ و پاسدار منافع اولیگارشیک است، حالا با اعمال نفوذ بزرگترین نماینده منافع اولیگارشیک در دولت، یعنی ایلان ماسک، چنان در معرض تغییرات عمده قرار دارد که حالا به عینیت میتوان از نزاع «اولیگارشی» و «بروکراسی» در ساختار آمریکا سخن گفت. ساختار سازمان بهینه کردن دولت یا DOGE که ماسک آن را به پیش میبرد، مستظهر به حمایت بیچون و چرای ترامپ، در همین مدت کوتاه، علاوه بر تعلیق کمکهای سازمان USAID و بخش زیادی از کمکهای مالی آمریکا به موسسات و پروژههای مختلف در سراسر جهان که در راستای پیشبرد منافع آمریکا پرداخت میشد، حالا در پی کوچکتر کردن بدنه بروکراسی آمریکایی و کاستن از شمار ماموریتها و نفرات استخدامی دولت آمریکاست. سازمان ماسک با سلطه کامل بر اطلاعات کارمندان دولت فدرال و دسترسی به آنان، از ماه گذشته میلادی ایمیلهایی برای کارکنان ارسال کرده و از آنان خواسته استعفا کنند و تا 6 ماه هم حقوق دریافت کنند؛ پیشنهادی که در راستای عملیکردن همان ایده چابکسازی دولت و کاستن از شمار کارمندان آن است. ماسک و ترامپ از همان ابتدای کمپین انتخاباتی، بارها و بارها تصریح کردند با اخراج تعداد زیادی از کارمندان دولت فدرال، تا دهها میلیارد دلار در هزینههای دولت آمریکا صرفهجویی خواهند کرد.
این شورش اولیگارش سیلیکنولی علیه ساختار بروکراتیک دولت، موضوع اصلی هفتههای اخیر رسانههای آمریکایی است؛ موضوعی چنان برجسته و مهم که ایده کاملا ذهنی تقابل بروکراسی و اولیگارشی را مفتخر به خلعت واقعیت میکند.
* نارنجک دوپا!
یکی از مهمترین و شاید تندترین گزارشهایی که در همین هفته گذشته علیه ماسک و تغییرات او منتشر شد، مقالهای بود که در مجله معتبر فارنافرز چاپ شد که در آن ماسک تهدیدی علیه امنیت ملی ایالات متحده لقب گرفت. فارنافرز ماسک و تیم همراهان او در ساختار بهینهسازی دولت را تهدید نوظهور علیه امنیت ملی آمریکا دانست که «دسترسی وسیعی به سیستمهای حیاتی که اطلاعات حساس و طبقهبندیشده را در چندین آژانس دولتی پردازش میکنند» دارند و همین مساله «خطراتی جدی برای حریم خصوصی آمریکاییها از طریق نقض دادههای حساس» ایجاد میکند. به باور این رسانه، ماسک یک تهدید مهم علیه امنیت ملی آمریکاست، به این دلیل که اعتماد متحدان ایالات متحده به دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی این کشور را مخدوش میکند، چون «تصور کنید که سازمانهای اطلاعاتی کشورهای متحد و دشمنان ایالات متحده میبینند که رئیسجمهور آمریکا دسترسی وسیعی را برای تیمی از جوانان بدون تجربه که ممکن است از فرآیندهای استاندارد تایید صلاحیت کارکنان عبور نکرده باشند و برای فردی [ماسک] که هیچگونه اختیارات قانونی در اتخاذ تصمیمات مربوط به بودجه دولت و منابع انسانی ندارد، فراهم کرده است».
این رسانه کاری را که ماسک و ترامپ میکنند به نارنجکی شبیه میداند که داخل بروکراسی آمریکا انداخته شده و دیر یا زود خواهد ترکید و عواقب جبرانناپذیر آن آمریکا را متحمل خسارت خواهد کرد: «دولت ترامپ نه تنها شانس اصلاحات واقعی را بشدت کاهش داده، بلکه کشور را هم در معرض خطر قرار داده است. اقدامات ترامپ و ماسک شبیه انداختن یک نارنجک به مرکز دستگاه امنیت ملی است؛ در نهایت آن نارنجک منفجر خواهد شد و هیچ کس در ایالات متحده، جایی برای پناه گرفتن نخواهد داشت».
فارنافرز بخوبی نشان میدهد آنچه در واقع در میدان در حال رخ دادن است، یک نبرد حقیقی میان بروکراسی و اولیگارشی است که بزودی عواقب خود را نشان خواهد داد. به باور این رسانه، ماسک و جوانانی که همراه او، با مجوز ترامپ، دسترسی به محرمانهترین اطلاعات آمریکاییها و دستگاههای امنیت ملی این کشور پیدا کردهاند، علاوه بر آنکه در معرض تقدم نفع تجاری و شخصی خودشان بر منافع ملی خواهند بود، بلکه اعتماد متحدان و شرکای آمریکا به این کشور را نیز مخدوش میکنند. دقیقا به دلیل همین تعارض منافع و اعتماد شرکاست که ساختار دولت در آمریکا، به اذعان فارنافرز، از بروکراسی بیطرفی استفاده میکند که بتواند به این مشکلات فائق آید. به عبارت دیگر «مساله دیگر، اعتماد به افرادی است که در آژانسها کار میکنند. بسیاری از افرادی که در وزارت خزانهداری به اطلاعات حساس شخصی که اکنون ماسک به آنها دسترسی دارد، دسترسی دارند، برای عموم مردم ناشناخته هستند. این افراد بروکراتهای حرفهای و بیطرف هستند که برای روسایجمهور هر ۲ حزب کار میکنند و وظیفهشان اجرای پرداختهاست، نه تصمیمگیری درباره اینکه چه کسی چه چیزی دریافت میکند. آنها از نظر امنیتی تایید شدهاند، از آنها خواسته شده هرگونه تضاد منافع احتمالی را اعلام و حل کنند و پس از دریافت تاییدیههای مناسب، آموزشهای لازم را در زمینه سیستمها دریافت میکنند». آنچه در پس این جنگ، میان بروکراسی و اورلیگارشی نهفته است، ورای تعارض بر سر حدود اختیارات و نفعبری، مساله تقابل کاملا معنادار 2 رویکرد غیرمتجانس است و ریشه این تقابل نیز از این ۲ رویکرد نشأت میگیرد. ماسک، به عنوان نمونه اعلای پیشبرنده منافع اولیگارشی، برآمده از خاستگاهی است که حرکت بیمحابا، حتی شتابزده، غیرارزیابانه و پرخطر را ارج مینهد و در هر شرایط عمل را بر نظر و تامل پیشین مقدم میدارد. این همان رویکردی است که در میان اقلیت دیکتاتوری پلتفرمی سیلیکنولی، به رویکرد Move fast and Break معروف است. در این نگاه، حرکت و رو به جلو رفتن، حتی اگر شتابزده باشد و آزمون و خطاهای متعدد را بر سیستم تحمیل کند، ارزندهتر از تاملات برجانشستگان است. بنابراین در این نگاه، سیستم کند و پرپیچ و خم و حوصله سربر بروکراتیک، بدل به زائدهای بودجهتلفکن میشود که باید آن را درهم شکست و به اسم بهینه کردن، آن را ویران کرد.
بروکراسی اما با نگاه تقدم عمل شتابزده و آزمون و خطاهای متعدد برای به نتیجه رسیدن، چندان میانهای ندارد. ذات بروکراسی بر تقدم ثبات، استمرار و انباشت سنت نهادی و سنجیدگی در اقدامات استوار است. بنابراین هرگز با منطق بروکراتیک، نمیتوان ایده «پیشبرو و شکست بده» را منطقی دانست. ایده کارآفرینان سیلیکنولی، مخل به مبادی و خاستگاههای سنت بروکراسی است و نوعی تهدید ذاتی برای آن محسوب میشود. کارآفرین نوآور سیلیکنولی، در نتیجه به نوعی دیکتاتوری فایدهمحور بدل میشود که تنها سودآوری و بهینگی را ارج مینهد و استمرار و ثبات را از بینبرنده بیشینگی سود میبیند.
بنابراین آنچه اکنون در آمریکا در جریان است، نه تنها که یک جنگ زرگری نیست، بلکه تخاضم ذاتی 2 نگاه به اداره کشور و جهان است؛ یکی حرکات شتابزده، فقدان پیشبینیپذیری و عدم برساخت رویه و دیگری تقدم ثبات، رویه و حساب و کتاب سنجیده؛ حالا پرسش این است، نارنجک زیر پای کدامیک خواهد ترکید؟
ارسال به دوستان
یادداشت
دلیل؛ تجربه مسکن و ترانزیت
مهرداد بذرپاش: مقام معظم رهبری در بازخوانی تجربه توافق با کشورهای غربی در دهه 1390 و ارزیابی آثار آن بر رفع چالشهای اقتصادی و معیشتی کشور بیان فرمودند «این معاهده، محصول مذاکرهای است که به نظرم 2 سال - یا بیشتر یا کمتر - طول کشید. خب! این تجربه است دیگر؛ از این تجربه استفاده کنیم ... در معیشت مردم، مشکلات فراوانی هست و تقریباً اغلب قشرهای مردم ابتلائاتی دارند، مشکلاتی دارند؛ لکن آن چیزی که این مشکلات را برطرف میکند، عامل داخلی است. عامل داخلی عبارت است از همت مسؤولان متعهد و همراهی ملت متحد».
این یادداشت در چارچوب صورتبندی مذکور و در بستر تجربه عملکرد دولت شهید جمهور، قصد دارد مشخصاً به 2 سؤال پاسخ دهد. یکم، رویکرد «معلق نگه داشتن کشور در انتظار توافق» دولت دوازدهم در قبل و بعد از برجام چه آثاری بر شاخصهای اقتصادی و زیربنایی کشور در انتهای دهه 1390 برجا گذاشت و در صورت تداوم این رویکرد، کدام چشمانداز در دهه 1400 قابل تصور بود؟ دوم، رویکرد دولت شهید رئیسی چه نتایجی در شاخصهای اقتصادی و زیربنایی و مشخصاً 2 شاخص تشکیل سرمایه ثابت بخش ساختمان و میزان ترانزیت خارجی به ثبت رساند؟ در نهایت از این رهگذر، تصویری درباره امکان استمرار رشد شاخصهای اقتصادی و زیربنایی در دولت مستقر ارائه خواهد شد.
* مرور برخی شاخصهای اقتصادی و زیربنایی در دهه 1390
عملکرد دولت دوازدهم در سایه انتظار توافق قبل و بعد از برجام و کاهش شدید شاخصهای کلان اقتصادی و زیربنایی، به قراری که شرح خواهد شد، انگاره عدم امکان رشد اقتصادی و توسعه زیربنایی بدون دستیابی به توافق با آمریکا را به یک گزاره و پیشفرض معتبر در میان سیاستگذاران و تصمیمگیران دوره مذکور تبدیل کرده بود. نمونههایی مانند افت حجم ترانزیت عبوری از کشور از سطح 12.4 میلیون تن در سال 1394 به 7.4 میلیون تن در سال 1398 و افت تشکیل سرمایه بخش ساختمان از 2.6- درصد در سال 1396 به 11.4- درصد در سال 1397 و کاهش شدید در شاخصهای مشابه زیربنایی و اقتصادی، شواهدی بود که به تقویت انگاره مذکور و بروز تردیدهای جدی در امکان دستیابی به درجاتی از رشد در اقتصاد ایران بدون توافق برای رفع تحریمهای ایالات متحده دامن زده بود.
با این حال، پس از اتمام دوره مذکور، نتایج پرهیز از مشروط کردن رشد اقتصاد و مسائل معیشتی مردم به توافق با آمریکا در دولت شهید رئیسی و آمارهای مراجع رسمی، مؤید توفیقات رویکرد هوشمندانه دولت بود. دولت شهید رئیسی که کمتر از 3 سال بود، در این حدود 3 سال، جهتگیری امور را به گونهای دنبال میکرد که توانست در شرایطی دوره مسؤولیت خود را به پایان رساند که به گواه بانک جهانی، «در میانه چالشهای منطقهای و تحریمها»، نهتنها موفق به بهبود نرخ رشد اقتصادی ناچیز دهه ۹۰ شد، بلکه با اتکا به توان داخلی و بهرهگیری از فرصتهای بینالمللی، شاخصهای بخش مسکن و ترانزیت را نیز بهبود بخشید. دستیابی به متوسط نرخ رشد اقتصادی ۴.۵ درصد طی 3 سال دولت شهید رئیسی که به طور چشمگیری از میانگین دهه ۹۰ بالاتر بود، مهمترین شاهد برای ابطال انگاره عدم امکان رشد اقتصادی بدون توافق با آمریکاست.
* رشد بخش مسکن و ترانزیت بهرغم پایداری تحریمها
کاهش شدید سرمایهگذاری در دولت دوازدهم (به ترتیب 18 و 15 درصد کاهش در سالهای 1397 و 1398) تأثیر عمیقی بر تشکیل سرمایه ثابت در اقتصاد ایران برجا گذاشت. مشخصاً در بخش ساختمان، ثبت نرخ رشد 11.4- در تشکیل سرمایه این بخش، منجر به کاهش چشمگیر رشد تولید مسکن در کشور شد و امیدها برای تغییر روند رشد تشکیل سرمایه ثابت در بخش ساختمان در سالهای بعد را نیز بشدت تضعیف کرد. با این حال طی دوره حدوداً 3 ساله دولت شهید جمهور، بهرغم پایداری موانع تحریمی، به لطف اصلاح سیاستهای عرضه زمین و اعطای مشوق در ساخت مسکن، رشد تشکیل سرمایه بخش ساختمان از 7.1- در ابتدای دولت سیزدهم به مثبت 7.1 در سال ۱۴۰۲ رسید. (نمودار یک)
به طور کلی نیز نرخ تشکیل سرمایه ثابت به 4.8 درصد در سال 1402 رسید و تبعات و آثار مخرب نرخهای سرمایهگذاری منفی دهه 1390 (متوسط 7- درصد) با سیاستهای اتخاذ شده کوتاه مدت دولت سیزدهم جبران شد.
در بخش ترانزیت، تدابیر دولت در حوزه برونگرایی و استفاده فعالانه از ظرفیت کشورهای همسایه در راستای سیاست همسایگی، توافقات منطقهای و بهرهبرداری از پروژههای کریدوری و تقویت زیرساختهای نرمافزاری منجر به شکسته شدن رکورد تاریخ حجم ترانزیت عبوری از کشور شد. در نتیجه اقدامات مذکور و اهتمام جدی دولت شهید رئیسی به رفع موانع همکاریهای اقتصادی و زیربنایی با کشورهای همسایه و توجه به تشویقها و تسهیلهای سیاستی در این زمینه، حجم ترانزیت خارجی عبوری از کشور به 17.7 میلیون تن رسید. نصاب پیشین حجم ترانزیت عبوری از کشور در سال ۱۳۹۳ با 13.1 میلیون تن رقم خورده بود که عملکرد پس از آن تا پایان دهه 1390، به صورت نسبتاً مستمر کاهشی بود. نصاب ثبت شده در سال 1402 در حجم ترانزیت عبوری از کشور، نسبت به بهترین عملکرد ثبت شده در دهه 1390 (سال 1393)، 35 درصد بالاتر است. (نمودار۲)
* جمعبندی
با توجه به تجربه ثبت شده دولت سیزدهم و دستیابی به نتایج مذکور بهرغم پایداری شرایط تحریمی، در صورت اتخاذ سیاستهای هوشمندانه و درسگیری از نتایج مخرب سیاست معلق گذاشتن کشور در موقعیت مذاکره، امکان استمرار رشد شاخصهای اقتصادی و زیربنایی برای دولت مستقر کاملاً در دسترس است. این هدفگذاری در صورت هماهنگی و سازگاری اجزای سیاستهای تجاری، زیربنایی، ارزی، پولی، تأمین مالی و بودجهای دولت با اراده سیاستگذار مبنی بر دستیابی به نرخهای رشد مورد انتظار در برنامه هفتم پیشرفت، قابل تأمین است. باید توجه داشت این عملکرد 3 ساله در حالی محقق شد که برخلاف دوره پیشین، توافقی میان جمهوری اسلامی ایران و کشورهای غربی در میان نبود و ضمن اهتمام جدی بر خنثیسازی و رفع شرایط تحریمی، رشد شاخصهای اقتصادی و زیربنایی و حل مسائل معیشتی مردم به توافق با آمریکا پیوند زده نشد.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد؛ چرا اولتیماتوم ترامپ به حماس درباره تبادل اسرا یک بلوف است
طبل توخالی ترامپ
* حماس: سخنان ترامپ نشاندهنده جهل وی نسبت به فلسطین است
گروه بینالملل: پس از نقض آتشبسهای مکرر از سوی رژیم صهیونیستی و صحبتهای ترامپ درباره طرح انتقال ساکنان غزه به خارج از فلسطین و در پی تشدید تنشها بین اسرائیل و حماس، جنبش حماس اعلام کرد تا اطلاع ثانوی تبادل اسرا را تعلیق خواهد کرد؛ مسالهای که واکنش عصبی و فوری رئیسجمهور آمریکا را دربر داشت.
دونالد ترامپ شب دوشنبه در مصاحبهای با صدور اولتیماتومی به حماس هشدار داد اگر تمام اسرای اسرائیلی تا ظهر شنبه آینده (۲۶ بهمن یا ۱۵ فوریه) آزاد نشوند، «همه درهای جهنم باز خواهد شد» و آتشبس شکننده فعلی لغو خواهد شد؛ آتشبسی که تاکنون منجر به 5 مرحله تبادل اسرا بین جنبش حماس و رژیم صهیونیستی شده است و صدها فلسطینی با احکام سنگین از زندانهای امنیتی رژیم اشغالگر آزاد شدهاند.
* نقض آتشبس و طرح تحریکآمیز ترامپ
ترامپ بار دیگر از برنامه خود برای انتقال ساکنان غزه به کشورهایی مانند مصر و اردن دفاع و تهدید کرد در صورت عدم همکاری این کشورها کمکهای مالی آمریکا را متوقف خواهد کرد. وی همچنین غزه را به عنوان «فرصت توسعه املاک» توصیف و اعلام کرد: «فلسطینیان حق بازگشت به غزه را ندارند. ما جوامع امنی دور از این منطقه خطرناک خواهیم ساخت». این طرح با محکومیت گسترده بینالمللی، از جمله از سوی مصر و اردن مواجه شده است.
مصر آن را «پاکسازی قومی» و نقض حقوق فلسطینیان خواند. همچنین از سوی دیگر نقض آتشبس از سوی اسرائیل همچنان در نوار غزه ادامه دارد و به همین دلیل نیز حماس از تعلیق تبادل اسرا خبر داد. حماس اعلام کرد به دلیل نقض تعهدات از سوی رژیم صهیونیستی تبادل اسرا را متوقف کرده است.
جنبش حماس همچنین نقض توافقات از سوی رژیم اشغالگر را ممانعت از بازگشت آوارگان به شمال غزه، حمله هوایی و تیراندازی به غیرنظامیان و تأخیر در ارسال کمکهای انساندوستانه و تجهیزات پزشکی خواند؛ اقداماتی که رژیم صهیونیستی به آن شهرت دارد. رژیم اشغالگر نیز در واکنش به تعلیق تبادل اسرا اعلام آمادهباش کامل نظامی را در دستور کار خود قرار داده و اقدام حماس را «نقض کامل توافق» خواند؛ ادعایی که از سوی بسیاری از رسانههای عبری و خانواده اسرای صهیونیست مورد قبول واقع نشده و در اعتراض به تحولات رخ داده در توافق آتشبس با غزه این خانوادههای صهیونیست در شب دوشنبه دست به تجمع اعتراضی در شهرکهای اشغالی زدند. این تحولات با واکنشهای بینالمللی نیز همراه بود.
آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل خواستار پایبندی به آتشبس و اجتناب از «فاجعه انسانی» شد. حماس نیز سخنان ترامپ را «نشاندهنده جهل نسبت به فلسطین» دانست و تأکید کرد: «مردم فلسطین هرگونه طرح انتقال را خنثی خواهند کرد».
* ترس و تهدید ترامپ
ترامپ در مصاحبه با شبکه فاکسنیوز تأکید کرد: اگر تمام ۷۶ اسیر باقیمانده صهیونیست که ۴۴ نفر از آنها زنده فرض شدهاند تا شنبه هفته آینده آزاد نشوند، اسرائیل باید آتشبس را لغو کند و تجاوزات خود به نوار غزه را آغاز کند. وی همچنین در سخنانی تهدیدآمیز افزود: «اگر آنها (اسرای صهیونیست) بزودی اینجا نباشند، جهنم به پا خواهد شد». ترامپ همچنین ادعا کرد بسیاری از اسرای صهیونیست در وضعیت سلامتی بحرانی هستند و ممکن است زنده نمانند. ترامپ تصمیم نهایی را به اسرائیل واگذار کرد اما هشدار داد: «حماس بزودی مقصود من را خواهد فهمید».
به نظر میرسد تهدید دونالد ترامپ این پیام را به همراه دارد که در دور جدید تجاوزات احتمالی رژیم صهیونیستی به نوار غزه، قصد شراکتی بیشتر از تامین تسلیحات را دارد؛ تامین تسلیحاتی که در سفر اخیر نتانیاهو به آمریکا نیز در دستور کار ترامپ قرار گرفت و بیش از 7 میلیارد دلار مهمات و تسلیحات توسط آمریکا به رژیم صهیونیستی فروخته شد؛ تسلیحاتی که به نظر میرسد رژیم صهیونیستی برای استفاده زودهنگام از آنها برنامه دارد. در این میان ترامپ با تهدید حماس و فلسطینیان نوار غزه، دولت خود را در یک آزمون جدی قرار داد.
اولتیماتوم ترامپ به حماس در شرایطی رقم خورده است که این جنبش و گردانهای قسام و مردم غزه طی 16 ماه با رژیم اشغالگر صهیونیستی در حال جنگ بوده و تمام جنایات جنگی را در این 16 ماه تجربه کردهاند و بعید به نظر میرسد تهدید عملنشدهای برای وضعیت فعلی غزه باقی مانده باشد. از سوی دیگر تهدید و اولتیماتوم ترامپ نشاندهنده علاقه شدید او به اجرای هر چه سریعتر توافق آتشبس غزه و تبادل اسرای صهیونیست است؛ مسالهای که باید مورد توجه قرار داد، زیرا ترامپ برای رونمایی از طرح غیرانسانی خود برای آینده غزه حتی تا پایان تبادل اسرا صبر نکرد و آن را اعلام کرد که با واکنشهای منفی بسیاری روبهرو شد. بسیاری از مقامات سیاسی دنیا و منطقه با اشاره به عملی نبودن این طرح و خطرات آن به احتمال تاثیر منفی طرح بر توافق آتشبس اشاره کرده بودند؛ اثری که اکنون نمایان شده است و ترامپ که تا پیش از این با ژست ضدجنگ و صلحطلبانه مدعی به سرانجام رساندن آتشبس در غزه بود، حالا دستاورد ادعایی خود را در خطر میبیند و از سوی دیگر طرحهای وی برای آینده غزه نیز هنوز عملی نشده، در معرض نابودی قرار گرفته است. به همین دلیل نیز بلوف باز کردن دروازههای جهنم را مطرح کرده است و به نظر میرسد اقدام ترامپ بیشتر باز کردن دروازههای جهنم به روی خود و متحد اصلی آمریکا در منطقه باشد.
از سوی دیگر امکان حضور ارتش آمریکا در کنار ارتش اشغالگر رژیم صهیونیستی به صورت مستقیم در جنگ غزه وجود ندارد، زیرا دولت و ارتش آمریکا در جنایات جنگی رژیم صهیونیستی شریک خواهد شد و این مساله هزینهای سنگین برای دولت دوم ترامپ خواهد بود، آن هم در شرایطی که حماس و فلسطینیان نوار غزه در مسیر دفاع از خود و سرزمین خود چیزی برای از دست دادن ندارند و راهی جز مبارزه برای آنها وجود ندارد.
در نهایت نیز با توجه به درک کاریکاتوری ترامپ از مساله فلسطین و نوار غزه به نظر میرسد مقاومت فلسطین باید طعم واقعیت منطقه را به ترامپ بچشاند.
***
تهدید مصر و اردن توسط ترامپ
رئیسجمهور آمریکا در اظهاراتی با اشاره به طرح خود مبنی بر انتقال و اسکان فلسطینیهای نوار غزه در مصر و اردن، این 2 کشور را تهدید کرد در صورت خودداری کردن از پذیرش این موضوع با اقدامهای تنبیهی از سوی واشنگتن مواجه خواهند شد.
تهدید دونالد ترامپ پس از آن مطرح شد که وزارت خارجه مصر بعد از دیدار بدر عبدالعاطی وزیر خارجه این کشور با مارکو روبیو همتای آمریکایی او، در بیانیهای اعلام کرد قاهره هیچ مصالحهای را که حقوق فلسطینیان را نقض کند،
نخواهد پذیرفت.
وزارت خارجه مصر در بیانیهای اعلام کرد بدر عبدالعاطی، وزیر خارجه مصر با مارکو روبیو همتای آمریکایی خود درباره روند اجرای آتشبس در نوار غزه بحث و گفتوگو کرده است.
این بیانیه افزود: وزیر خارجه مصر در این گفتوگو بر اهمیت اجرای 3 مرحله توافق آتشبس تاکید کرد. عبدالعاطی به روبیو تاکید کرد اجرای توافق آتشبس در نوار غزه گامی اساسی در راستای بازگرداندن آرامش و ثبات و ایجاد افق سیاسی است که میتواند در پایان دادن به درگیریها سهیم باشد.
بر اساس این بیانیه، وزیر خارجه مصر در گفتوگو با همتای آمریکایی خود اهمیت خدشه وارد نشدن به حقوق ملت فلسطین را که پایبند به خاک خود هستند، مورد تاکید قرار داد و انتقال یا کوچاندن مردم نوار غزه به خارج از این منطقه را قابل پذیرش ندانست. وی همچنین بر لزوم احترام به مقاومت ملت فلسطین و دادن حق تعیین سرنوشت به آنها تاکید کرد.
رئیسجمهور آمریکا بعد از صدور این بیانیه از سوی وزارت خارجه مصر، قاهره و امان را تهدید کرد در صورت امتناع از پذیرش فلسطینیان نوار غزه، کمکهای دولت آمریکا به این 2 کشور را متوقف خواهد کرد.
ترامپ پیش از این در اظهاراتی جنجالبرانگیز برای حل مشکلات موجود در غزه خواستار تخلیه کامل این منطقه و اسکان فلسطینیها در کشورهای عربی همسایه (اردن و مصر) شد؛ درخواستی که با مخالفت شدید دولتهای منطقه و بسیاری از کشورهای جهان روبهرو شد.
******
جدیدترین اظهارات ترامپ چگونه دستهای خالی او علیه ایران را فاش کرد
جفت پوچ!
گروه سیاسی: رئیسجمهور آمریکا دوباره به لفاظی جدیدی نسبت به کشورمان مبادرت کرده است. او که نشان داده از ثبات رای خوبی برخوردار نیست، بهرغم آنکه چند روز پیش در جریان ملاقات با نخستوزیر رژیم صهیونیستی از قدرت ایران سخن گفته بود، در مصاحبهای که بتازگی فاکسنیوز پخش کرده است، از آنچه «وحشت و عصبی بودن ایران» از آن یاد کرده، سخن گفته است!
به گزارش «وطن امروز»، شامگاه دوشنبه 22 بهمن در حالی که تمام دنیا شاهد اتحاد ایرانیان در راهپیمایی میلیونی بزرگداشت سالروز پیروزی انقلاب اسلامی بودند، شبکه آمریکایی فاکسنیوز گفتوگویی از ترامپ منتشر کرد که در آن وی به موضوع نحوه تعامل با ایران پرداخته است.
ترامپ در این گفتوگوی تلویزیونی گفت: «همه تصور میکنند اسرائیل با کمک و تایید ما خواهد رفت و ایران را بمباران خواهد کرد. ترجیح من این است که چنین اتفاقی نیفتد. بشدت ترجیح میدهم یک توافق با ایران را ببینم». وی با این ادعا که برای متوقف کردن ایران 2 راه وجود دارد، افزود: «یا با بمباران کردن ایران یا با یک تکه کاغذ نوشته. من ترجیح میدهم توافقی داشته باشیم که به آنها آسیب نزند».
ترامپ در ادامه این گفتوگو در ادعایی مضحک بیان داشت: «من فکر میکنم ایران خیلی وحشت کرده و عصبی شده، بویژه که سامانه دفاع هواییشان تا حد زیادی از بین رفته است. شاید همین حالا که با هم صحبت میکنیم آنها دنبال این باشند که سامانههای جدیدی تهیه کنند ولی فعلا که سامانه دفاع هواییشان به طور عمده از بین رفته است».
رئیسجمهور آمریکا در مصاحبه خود همچنین با اشاره به حادثه انفجار پیجرها در لبنان گفت: «آنها ترسیدهاند و خواهان توافق هستند. من هم میخواهم با آنها به توافق برسم، بدون اینکه بمبارانشان کنم».
* استیصال مرد قمارباز
سخن از مواضع متناقض ترامپ بسیار است. او بارها نشان داده نهتنها روی قول و قرارهایش نمیایستد، بلکه حرف خودش را نیز براحتی تغییر میدهد.
اما درباره سخنان جدید او درباره کشورمان، میتوان 2 فرض را در نظر گرفت؛ اول اینکه پس از بیانات قاطع مقام معظم رهبری درباره عدم اعتماد به آمریکا و مذاکره نکردن با دولت این کشور، ترامپ که سعی داشت با سیاست سخنان نرم و اقدامات خشن، مسؤولان کشورمان را مجاب به پذیرش خواستههایش کند، اکنون نقشه خود را بر آب دیده و از سر انفعال و استیصال از ضعف ایران سخن میگوید.
اما در فرض دوم، بخشی از دلایل مواضع جدید ترامپ میتواند تحت تاثیر گفتوگوی او با نتانیاهو باشد. رژیم صهیونیستی مدعی است در حمله بامداد پنجم آبان امسال، بخش قابل توجهی از سیستم پدافند هوایی کشورمان را از کار انداخته است. خط غالبی که جریان رسانهای غرب دنبال کرده و میکند نیز همین است. همچنین فراموش نکنیم نخستوزیر رژیم صهیونیستی هنگام ملاقات با ترامپ به وی یک پیجر طلایی هدیه داد تا یادآور جنایات این رژیم علیه غیرنظامیان لبنانی باشد. ترامپ نیز در گفتوگویش با فاکسنیوز به عملیات تروریستی انفجار پیجرها اشاره کرده است.
البته باید اذعان کرد فرض دوم و تحت تاثیر قرار گرفتن ترامپ از نتانیاهو نمیتواند درست باشد، چرا که اسرائیل فرزند نامشروع آمریکاست و هر جنایتی که انجام میدهد، با کمک و تایید این کشور انجام میگیرد، لذا خود آمریکاییها بهتر از هر کسی میدانند که سیستم پدافند هوایی کشورمان و در مقایس بالاتر، قدرت نظامی کشورمان تا چه میزان است و نیاز نیست نتانیاهو در این باره چیزی به ترامپ بگوید.
در چند رزمایش اخیر نیروهای مسلح کشورمان بخوبی نشان داده شد که قدرت نظامی ایران در چه وضعیتی قرار دارد. بویژه در رزمایشهای پدافند هوایی سپاه و ارتش که انواع سیستمهای پدافند هوایی بومی و غیربومی به نمایش درآمدند، سیستم پدافندی کشورمان در صحنه عمل محک خورد. همچنین در رزمایش اقتدار پدافند هوایی ارتش، سیستم ضد هوایی برد بلند روسی «اس300» و سیستم پدافند هوایی بومی «باور 373» در عملیاتی مشترک، هوگردهای دشمن فرضی را در ارتفاع بالا مورد اصابت قرار دادند. فراموش نکنیم «باور 373» در حمله دوم رژیم صهیونیستی عملکردی فوقالعاده داشت و «اس300» نیز همان سامانهای است که غربیها مدعی بودند تمام آنها در حمله رژیم صهیونیستی از بین رفتهاند. به هر روی، اثبات قدرت نظامی ایران با وجود عملیات شگفتانگیزی چون حمله به پایگاه عینالاسد آمریکا که اتفاقا در دولت اول ترامپ انجام شد و همینطور 2 حمله تاریخی «وعده صادق یک و 2» به سرزمینهای اشغالی و دفاع جانانهای که پدافند هوایی در تجاوز هوایی اسرائیل از خود نشان داد و اجازه نداد حتی یکی از جنگندههای دشمن به حریم هوایی کشورمان ورود کند، امری بدیهی است و شرح آن در این مجال نمیگنجد.
* مشت پوچ ترامپ
ترامپ کاراکتری را برای خود برگزیده که از آن به عنوان «سیاستمدار دیوانه» یاد میشود. به قول ما ایرانیها او دشمنانش را به مرگ میگیرد تا به تب قانع شوند. درباره ایران ابتدا سعی کرد در عمل خشن باشد و در حرف نرم. از مذاکره گفت و در عمل سیاست فشار حداکثری را دنبال کرد.
اما درباره کشورمان، مشت پوچ ترامپ رو شد و با بیانات صریح مقام معظم رهبری در روز 19 دی ماه و این سخن که «آمریکا همان معاهده (برجام) را با وجود نقصهایی که داشت نقض کرد و از آن خارج شد. مذاکره با چنین دولتی غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه است و با آن نباید مذاکره کرد» دست سیاستمدار دیوانه خالی ماند.
سپس مسؤولان و مقامات کشورمان در اعلام مواضعی واحد، سخنان رهبر معظم انقلاب را تایید کردند و 3 روز بعد نیز ملت ایران در راهپیمایی عظیم و میلیونی 22 بهمن که در حدود 1400 شهر و 38 هزار روستا در سراسر کشور بر پا شد، مظهر اتحاد ملی خود را به نمایش گذاشتند و پاسخ معناداری به لفظاییهایی ترامپ دادند.
از این رو باید گفت رئیسجمهور آمریکا خود بهتر از هر کس دیگری میداند که قدرت نظامی ایران متحد با بیش از 80 میلیون جمعیت و در پهنهای حدودا یک میلیون و 700 هزار کیلومتری و با صدها شهر موشکی زیرزمینی و سپاه و ارتش و بسیجی قدرتمند، چیزی نیست که او و فرزند ناخلفش اسرائیل از پس آن برآیند اما او تاجرمسلکی است که همواره سعی دارد به هر شکل و ترفندی، بیشترینها را آید خود کند و در آن سوی میز، صرفا با وعده و وعید، هیچ آوردهای نصیب طرف مقابل نکند.
* دوگانه جنگ - تسلیم!
ذکر این نکته نیز ضروری است که ترامپ در گفتوگوی اخیر خود با شبکه تلویزیونی فاکسنیوز که وابسته به جمهوریخواهان و همپیمانان ترامپ است، به صراحت گفته ایران اگر نمیخواهد بمباران شود، باید پای امضای یک تکه کاغذ بنشیند. به بیان واضحتر او ایران را در دوگانه جنگ (بمباران) - تسلیم قرار میدهد. میگوید اگر میخواهید بمباران نشوید، باید تسلیم شوید. این همان مسالهای است که عقلای کشورمان بارها نسبت به آن هشدار دادهاند؛ اینکه آمریکا به دنبال تسلیم شدن ایران است نه مذاکره.
مذاکره قاعدهای دارد و باید شرافتنمندانه باشد اما تسلیم هیچ قاعدهای ندارد جز پذیرش شروط طرف قویتر. مقام مظم رهبری نیز در سخنانشان اعلام کردند: «مذاکره با چنین دولتی غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه است». ترامپ صرفا در پی به تسلیم کشاندن کشورمان است. فراموش نکنیم او در یادداشت رسمی ریاست جمهوری خود درباره کشورمان، علاوه بر صنعت هستهای، سراغ توان موشکی ایران هم رفته و خواستار به تعطیلی کشاندن آن شده است.
ترامپ در سخنانش مدعی شده ایران وحشتزده است! این چگونه ترسی است که رهبری به صراحت از عدم مذاکره با آمریکا سخن گفته و مسؤولان نیز در صدایی واحد آن را تایید کردهاند. رئیسجمهور کشورمان در راهپیمایی 22 به صراحت گفت کلام رهبری فصلالخطاب است. مردم نیز در مقایس میلیونی در خیابانها و کوچههای شهرها و روستاهای کشور به صحنه آمدند و پیام معناداری به ترامپ فرستادند.
لذا رئیسجمهور آمریکا بخوبی میداند ایران قویتر از هر زمان دیگری است. اتفاقا در ایران تنها چیزی که وجود ندارد، ترس از حمله خارجی است. سردار حاجیزاده ،فرمانده هوافضای سپاه در راهپیمایی 22 بهمن جمله معناداری بر زبان جاری کرد. او گفت کسی نباید نگران بیرون (جنگ و عامل خارجی) باشد. ما باید مشکلات را در داخل کشور حل کنیم.
به واقع در شرایط کنونی و قدرتی که در درجه اول از وحدت ملت ایران و در درجه دوم از نیروی ایمان، همچنین انواع تسلیحات مدرن و قدرتمند نیروهای مسلح ساطع میشود، کسی از حمله خارجی باکی ندارد و ترامپ هم این را بخوبی میداند اما او قمارباز است و سعی دارد از کاه کوه بسازد و این بار شانس خود را در ضعیف جلوه دادن کشورمان امتحان کند. ایران قوی دست رد به سینه این قمارباز زده و بهرغم اینکه واقف به قدرت کشورمان است، سعی میکند با تکرار ادعای صهیونیستها درباره لطمه به سیستم پدافند هوایی ایران و احتمال حمله هوایی مجدد به کشورمان، از این نمد کلاهی برای خود ببافند.
این ترامپ همان ترامپ دوره قبل است؛ چیزی تغییر نکرده. مذاکره از دید او یا تسلیم بیقید و شرط است یا امتیازگیری از طرف مقابل و در عوض دادن وعدههایی که مثل خروج از برجام، براحتی زیر آن میزد و همه چیز را بر هم میریزد.
ارسال به دوستان
هیأت تجدیدنظر شورای رقابت: شرکت کروز صلاحیت حضور در هیأتمدیره ایرانخودرو را ندارد
ایرانخودرو در دست دولت
گروه اقتصادی: شرکت کروز در سالهای اخیر توانسته از طریق شرکتهای متعدد زیرمجموعهای خود اقدام به خرید سهام ایرانخودرو کند و حالا به یکی از سهامداران عمده این شرکت تبدیل شده است. در ماههای اخیر اقدامات این شرکت برای اینکه بتواند به مالکیت ایرانخودرو برسد بسیار قوی بوده است تا جایی که شورای رقابت اعلام کرد این شرکت نمیتواند مالکیت ایرانخودرو را در دست بگیرد اما در مقابل برخی دستگاهها مانند بورس و وزارت صنعت به نوعی چراغ سبز نشان دادند که همین مساله باعث شد این شرکت بتواند در گام نخست یعنی واگذاری مدیریت ایرانخودرو به بخش خصوصی سیت مدیریتی را در اختیار بگیرد. هیات تجدیدنظر شورای رقابت پس از ۸ روز، رأی خود را درباره شرکت کروز صادر و ابلاغ کرد. این رأی تأکید دارد که شرکت کروز صلاحیت حضور در هیاتمدیره ایرانخودرو را ندارد و این حضور غیرقانونی است. برگزاری مجمع فوقالعاده ایرانخودرو در ۱۷ بهمنماه نیز از نظر قانونی اشکال دارد، زیرا سهامداران وابسته به کروز با نقض قانون و بدون حضور نمایندگان دولت، این مجمع را برگزار کردند. هیات تجدیدنظر شورای رقابت با توجه به بررسی پرونده تجدیدنظرخواهی نسبت به تصمیم شماره ۵۵۳ مورخ ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ درباره شکایت ایرانخودرو از شرکت کروز با موضوع عضویت شرکتهای قطعهسازی در هیات مدیره ایرانخودرو (که 2 زیرمجموعه از شرکت کروز شامل شرکت تدبیر سرمایه آراد و پویا نمایان رستا در هیأت مدیره ایرانخودرو هستند)، پس از طرح موضوع در جلسه ۳۰۵ هیات تجدیدنظر شورای رقابت در مورخ ۱۴۰۳/۱۱/۱۵ تصمیم هیات تجدیدنظر شورای رقابت را اعلام کرد. در تصمیم نهایی رای هیات تجدیدنظر که ۱۵ بهمنماه صادر اما ابلاغ نشده بود، آمده است: در اجرای دادنامه شماره ۱۴۰۳۳۱۳۹۰۰۰۱۶۵۷۱۴۸ مورخ ۱۴۰۳/۷/۱۵ شعبه ۳۸ تجدیدنظر دیوان عدالت اداری که در مقام رسیدگی به درخواست اعمال ماده ۷۹ قانون مذکور از سوی ریاست دیوان عدالت اداری صادر شده و به این هیات ارجاع شده است ،در مقام اجرای خواسته آن مرجع مبنی بر رفع نقایص دوگانه اعلام میدارد آرای استنادی در دادنامه شعبه ۳۸ دیوان عدالت اداری قطعیت یافته لکن مستند قانونی لازم لاجرا محسوب نمیشود. در ادامه آمده است: نسبت به نقص دیگر اعلامی در دادنامه مذکور و با توجه به۱- دسترسی نامحدود به اطلاعات شرکت ایرانخودرو، ۲- امکان حضور اعضای هیات مدیره در کلیه معاونتها و دسترسی به تمام گزارشات، ۳- اطلاع و اشراف نسبت به تصمیمات محرمانه و بلندمدت شرکت از قبیل سند راهبردی شرکت برنامههای بلندمدت شرکت برای تولید محصولات، ۴- اشراف و مدیریت کمیته حسابرسی شرکت و دسترسی نامحدود به همه مسائل مالی شرکت، ۵- دخالت در انتصابات در سطوح مدیریتی شرکت ایرانخودرو و شرکتهای تابعه، ۶- ایجاد تفاوت و شکل و محتوای قراردادهای منعقده بین شرکت ایرانخودرو و شرکت کروز در مقایسه با سایر قطعهسازان، ۷- تلاش و بهرهگیری از حضور در هیات مدیره به منظور حذف قطعهسازان رقیب شرکت کروز و ایجاد انحصار در تولید قطعات برای این شرکت و ۸- تعیین قیمتگذاری قطعات خودرو و تحمیل هزینه بیشتر به ایرانخودرو که باعث افزایش قیمت تمام شده محصولات شرکت ایرانخودرو و اضرار عمومی به مردم و جامعه تسلط اقتصادی مشتکیعنه از طریق شرکتهای مورد شکایت موجب اخلال در رقابت تشخیص و در نتیجه با رفع نقایص اعلامی شعبه ۳۸ دیوان عدالت اداری تصمیم معترضعنه فاقد ایراد مؤثری که موجبات نقض آن را فراهم نماید بوده است. در بخش پایانی این رای آمده است: لذا با استناد به بند «ج» قسمت دوم ماده ۶۴ قانون اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی و جزء ۶ بند ط ماده ۴۵ و بند ۶ ماده ۶۱ و ماده ۴۷ همان قانون و بند «ت» ماده ۵ قانون برنامه ۵ ساله هفتم پیشرفت جمهوری اسلامی ایران مصوب ۱۴۰۳، تصمیم شماره ۵۵۳ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۳- شورای رقابت تأیید و ابرام میگردد. تصمیم متخذه قطعی و لازمالاجرا است. پیگیریها نشان داد با توجه به نامه معاون قضایی دادستان کل کشور، تمام اقدامات مرتبط با واگذاری سهام شرکت ایرانخودرو باید متوقف میشد تا رأی هیات تجدیدنظر شورای رقابت قطعی و ابلاغ شود. با این حال 2 عضو هیاتمدیره که نمایندگان بخش خصوصی بودند مخالفت کردند و اختلاف نظر منجر به تصمیمگیری مجدد درباره تاریخ برگزاری مجمع شد. این اختلافات باعث شد مدیرعامل و رئیس هیاتمدیره محل برگزاری مجمع را ترک کنند اما سهامداران شرکت کروز بدون توجه به این مسائل، مجمع را برگزار و ترکیب جدید هیاتمدیره را تعیین کردند. شایان اکبرزاده، تحلیلگر بخش خصوصی، با اشاره به چالشهای خصوصیسازی در ایران، معتقد است «یکی از مهمترین مشکلات، قیمتگذاری داراییهای دولتی و روشهای مختلف واگذاری آنها و بررسی صلاحیت خریداران است. عدم توافق بر سر هدف اصلی خصوصیسازی منجر به تفاوت در رویکردهای سیاستگذاران، برنامهریزان و مجریان شده و فرآیند واگذاری را با چالشهای جدی مواجه کرده است».او همچنین به مشکل عدم برنامهریزی دقیق برای بهبود عملکرد و اصلاح ساختار شرکتهای در فهرست واگذاری یا خارج شده از آن اشاره کرد و افزود: «بسیاری از شرکتها در حال حاضر قابلیت واگذاری ندارند و مشکلاتی نظیر انباشت نیروی انسانی و مشکلات مالی جدی دارند». اکبرزاده پیشنهاد داد شرکتهای تأمین سرمایه با تخصص مالی، ظرفیتهای ارزیابی داراییها را در خود ایجاد کنند. یکی دیگر از مشکلات مهم در فرآیند خصوصیسازی، عدم شفافیت کامل در صورتهای مالی شرکتهای دولتی است. ساختار صورتهای مالی باید بازبینی شود تا شفافیت بیشتری وجود داشته باشد و مشکلات موجود در فرآیند ارزشگذاری و خصوصیسازی کاهش یابد. همچنین وجود رانتهای اطلاعاتی گسترده در بازار سهام منجر به سفتهبازی شده و این مساله برای سرمایهگذاران بخش خصوصی که از رانتهای سیاسی و اطلاعاتی بیبهرهاند، مشکلساز است. از این رو نظارت جدی نهادهای ناظر بر معاملات صوری در بازار سهام ضرورت دارد.
* اصلاحات نهادی و ساختاری
یونس نادمی، کارشناس مسائل اقتصادی، با اشاره به موانع خصوصیسازی در کشور گفت: «اصلاحات نهادی و ساختاری ضروری است. وزارتخانهها تمایلی به واگذاری بنگاههای سودده خود به بخش خصوصی ندارند و اطلاعات لازم درباره اصلاح ساختار را در اختیار سازمان خصوصیسازی قرار نمیدهند. از طرف دیگر تورمهای بالا و نوسانات نرخ ارز بزرگترین موانع برای تولید بخش خصوصی محسوب میشوند. فقدان بازار سرمایه کارآمد و وجود رانتهای اطلاعاتی گسترده در بازار سهام مانع حضور سرمایهگذاران بخش خصوصی است. در حالی که کاهش سهم دولت و حضور بیشتر بخش غیردولتی در اقتصاد نیازمند تقویت این بخش و افزایش ظرفیت و قدرت آن در فضای اقتصادی کشور است». در حال حاضر بخش غیردولتی ضعیف نمیتواند جایگزین بخش دولتی شود و واگذاری امور به آن منجر به بدتر شدن عملکرد اقتصادی میشود. از این رو کاهش سهم دولت و حضور بیشتر بخش غیردولتی در اقتصاد نیازمند تقویت این بخش و افزایش ظرفیت و قدرت آن در فضای اقتصادی کشور است. در صورت عدم توانمندی بخش خصوصی در رقابت، فرآیند واگذاری بنگاههای دولتی کند خواهد شد. از طرف دیگر ورود شرکتهای شبهدولتی به واگذاریها از لحاظ قانونی منعی ندارد اما ممکن است به انحصار منجر شود و با ماهیت خصوصیسازی در تضاد باشد. حتی گاهی واگذاری با روش خصولتیسازی منجر میشود شرکتها به حیاط خلوت مدیران دولتی در زمان بازنشستگی تبدیل شوند. از طرف دیگر بخش خصوصی قادر به رقابت با نهادهای قدرتمند سیاسی و مالی نیست و عملا عدهای در دولت تلاش بر خصولتیسازی دارند. واگذاریها در سالهای اخیر عمدتاً بهصورت واگذاری سهام و مالکیت بوده و مدیریت کمتر منتقل شده است. نمونه بارز این نوع واگذاری، سهام عدالت است. این روش خصوصیسازی که مدیریت در اختیار دولت باقی میماند، نمیتواند به کارایی عملکرد بنگاههای دولتی منجر شود و این مساله یکی از بزرگترین موانع در دستیابی به اهداف خصوصیسازی در کشور است.
ارسال به دوستان
طلاپاشی به جای مدیریت
محمدطاهر رحیمی: وقتی سیاستگذار پولی کشور تصمیم به «حراج گسترده» طلا میگیرد، در اقتصاد پولی به «ظرف پول» تعبیر میشود، یعنی ترغیب مردم به «ذخیره ارزش» با چیزی غیر از پول ملی و اوراق بدهی مبتنی بر پول ملی که به شکل بدیهی منجر به تعریف جانشین برای پول ملی میشود و اینها همه با تضعیف ارزش پول ملی ترجمان میدانی مییابد.
یک سوال مهم اینجاست که کدام گروه از مردم توانایی ذخیره ارزش با طلا اعم از سکههای حراجی بانک مرکزی یا خرید از پلتفرمهای آنلاین فروش طلا را دارند؟ به عبارتی کدام قشر از مردم اکنون دارای پساندازهای پایداری برای این سرمایهگذاری متاسفانه نامولد هستند؟ مردمان عادی که دچار شکاف درآمد - هزینه و فقدان پسانداز هستند یا گروههای خیلی خاص؟! پاسخ روشن است. متاسفانه همین گروههای خاص با خرید طلا و به گردش درآوردن نقدینگیهای کلان در معاملات طلا که با تشویق و بسترسازی بانک مرکزی و در فقدان نظارت آن رونق هم یافته است، بعد از کسب بازدهی بدون زحمت از طلا، ثروتمندتر و سرمایهدارتر میشوند و تنگنای اقتصادی برای عموم مردم بیشتر میشود. این بازی جمع صفر را علم اقتصاد به شکاف ثروت - درآمد تعبیر میکند؛ شکافی که کسب درآمد از ثروت و فعالیتهای نامولد را رونق داده و درآمدزایی از کار حقیقی را از صرفه اقتصادی خارج میکند؛ شکافی که کیان اقتصادی جامعه و شرایط لازم برای پیشرفت و توسعه صنایع مولد در کشور را فرومیپاشد. این سیاست غلط در سایه فقدان ابزارهای حکمرانی مثل مالیات بر عایدی سرمایه باعث شده با وجود فشار هزینه سنگین بر مردم، به علت ولنگاری گردش نقدینگیِ در دسترس همین گروههای خاص، تقاضای طلا در ایران مطابق گزارشWorld Gold Council بیش از آمریکا و چین، حدود ۳ برابر فرانسه و بیش از ۷ برابر ژاپن شود. علت این امر را باید در پیشی گرفتن تقاضای سرمایهای در ایران برای «ذخیره ارزش» با طلا نسبت به تقاضای مصرفی آن جستوجو کرد و علت تبدیل طلا به ابزار «ذخیره ارزش» و جایگزینی آن با پول ملی را باید در نبود ابزارهای حکمرانی ریال و حکمرانی مالی در ایران یافت. در سایه فقدان اولیات ابزارهای حکمرانی نظیر مالیات بر عایدی سرمایه، نیز مالیات بر مجموع درآمد اشخاص حقیقی، حتی تورم هم به عنوان معلول «گردش ولنگار پول» در بازار داراییها (طلا، سکه، ارز، زمین، ملک، خودرو و...) قابل تحلیل است. بازدهی غیرعادی بازار داراییها به عنوان یک عامل پیشران در «جهش انتظارات، رشد نرخ بهره انتظاری عاملان اقتصادی، رشد سرعت گردش پول، رشد تقاضای سفتهبازانه برای نقدینگی، افزایش هزینه فرصت فعالیتهای مولد اقتصادی و در نهایت فشار هزینه بر تولید و خروج سرمایه تولیدکننده بخش حقیقی از اقتصاد» ترجمه و باعث میشود حتی خلق پول نظام بانکی هم در قالب ترفندهای مختلف با هدف کسب بازدهی بیشتر روانه بازار داراییها شود و هزینه فرصت توسعه بخش مولد اقتصادی روزافزون بالاتر رود که در نهایت تمام این موارد در قالب تورم خودش را به جامعه و نظام اقتصادی کشور تحمیل میکند.
در چنین شرایطی که دولت، مجلس و بانک مرکزی باید به جد دنبال بسترسازی برای اجرای محکم و بیتعارف مالیات بر عایدی سرمایه آنگونه که هست باشند که صرفه سرمایهگذاری نامولد و سفتهبازانه در بازار طلا و سایر بازارهای داراییهای نامولد از جمله مسکن و ارز و زمین و... را بسیار کاهش دهند که باعث تعدیل قیمتی در این بازارها هم شود، متاسفانه به دنبال بسترسازی برای حراجهای متواتر سکه طلا و توسعه پلتفرمهای خرید و فروش آنلاین طلا هستند که علاوه بر مشکلات اقتصادی، میتواند بحرانهای اجتماعی و امنیتی هم برای کشور خلق کند. در مورد اهداف بانک مرکزی از حراج گسترده سکه طلا نیز از منظر اقتصادی میتوان به نکات مهمی اشاره کرد. اگر هدف بانک مرکزی اجرای یک سیاست پولی در قالب عرضه داراییهای خارجی و جمعآوری و محو پول است، که بدیهی است باید مشابه تجربههای موفق در دنیا مثل تجربه 2014 به بعد در چین عمل میکرد و با جایگزینی طلا با ذخایر نظام بانکی، باعث تضعیف هدفمند بازار بین بانکی و متعاقبا تقویت صندلی خود در عملیات بازار باز میشد و در نتیجه ذخایر را در چارچوبی هدفمند (مثل خطوط اعتباری) با نرخهای مشخص و چندگانه بسته به نوع مصرف اعتبارات تزریق میکرد که در این صورت از یک طرف بانکهای سالمتر تشویق میشدند و از طرف دیگر پروژههای پیشرانی در حوزه اقتصاد بخش مولد کشور با خطوط اعتباری ترجیحی حمایت میشد و مهمتر از همه بانک مرکزی روی صندلی حکمرانی پولی مینشست. اگر هدف بانک مرکزی کاهش قیمت سکه است، که بدیهی است در شرایط «عدم ثبات لنگر ارزی انتظارات و در نتیجه عطش روزافزون عاملان اقتصادی برای ذخیره ارزش» میسر نمیشود.
اگر هدف بانک مرکزی از عرضه طلا، پاسخ به تقاضای ذخیره ارزش صاحبان نقدینگی (مصونسازی آنها از تورم) است که خب! بدیهی است چنین سیاستی در غیاب ابزارهای حکمرانی پولی و مالی (مثل CGT) به معنای تقویت جایگاه جایگزینهای پول ملی و تضعیف بیشتر ریال (ریال و ابزارهای مالی متصل به آن مثل اوراق بدهی) است، یعنی سیاستگذار پولی عملا در مقام تبدیل هر چه بیشتر پول ملی به سیبزمینی داغ (به اصطلاح پولی) ظاهر شده است که بعید است در دنیا بتوان چنین سیاستی با چنین هدفی را یافت. بنابراین اصل ماجرا آنگونه که در حال رخ دادن است، از حیث اقتصادی قابل تایید و درک نیست. اینکه بانکهای مرکزی دنیا در حال کاهش سهم دلار و متعاقبا انباشت طلا در سبد داراییهای خارجی خود هستند هم حاوی پیامهای متعددی است که گویا مورد غفلت بانک مرکزی در ایران واقع شده است.
ارسال به دوستان
نگاه
دوربین، یاسین، آتش
محمد رستمپور: وقت تبادل، گویی اصلاً بیش از 470 روز در خط مقدم نبرد سهمگین و فرساینده نبودهاند. چهره خندان، پاکتهای هدیه در دست، گردنآویزهای شناسایی بر گردن و فرو رفته در لباسهای اتو کشیده سبز سیر نظامی که رو به دوربین زبان تشکر باز میکنند به تمجید از حماس که از آنها در برابر بمباران اسرائیل حفاظت کرده است؛ تصویری از 3 اسیر زن اسرائیلی که مقامات رژیم صهیونیستی را خشمگین کرد. فردای آتشبس اسرائیل و فلسطین، گویی ناگهان مقاومت از زیر زمین جوشید. سلحشوران سر تا پا سیاه و مشکی، سوار بر خودروهای بدون پلاک، جلوی ساختمانهای دولتی حماس، سکو و سن بر پا کردند تا برای تبادل اسرای دو سوی میدان، مراسم بگیرند. با اسلحه به غنیمت گرفته از سربازان اسرائیلی که شاید 48 ساعت از خروجشان از همان حوالی نمیگذشت. حماس فکر همه جا را کرده بود. حتی به اسرا، «گواهی خروج از غزه»، «کارنامه قرائت عربی» و «نقشه فلسطین» هدیه داده بود. تو گویی مدتهاست برای این روز آماده است! اما آمادگی و تدارکی در کار نبود. حماس از ساعت نخست توفان الاقصی دوربین را کنار آرپیجی و اسلحه وارد نبرد کرد. تصویر اتفاق با خود اتفاق فاصله چندانی نداشت و چه بسا میشد شکستن دیوار یک میلیارد دلاری اطراف نواز غزه را به صورت زنده روی آنتن تلویزیونهای ماهوارهای جهان فرستاد. ساعتی از حمله نگذشته بود که حماس بیانیه مکتوب داد و در تمام مدت جنگ سخن گفت. کوتاه و صریح، بیآنکه عقب بنشیند؛ صادق و شفاف، بیآنکه چیزی را مخفی کند و البته سخنگو و نماد هم ساخت. فرماندهانش نمیتوانستند جلوی دوربین بیایند و رجز بخوانند اما ابوعبیدهای بود که صدای زنده ماندن حماس شد. ابوعبیده هیچگاه صدایش نلرزید و انگشت اشارهاش پایین نیامد. حتی در لحظات تلخ بمبارانهای بیمارستانها که همه جنایت جنگی به شمار میآیند. تحقیر اسرائیل برنامه و تدبیر نیاز داشت. او هر روایت و خبر و گزارشی از میان خرابههای غزه را تحریف و کار فلسطین را تمامشده تصویر میکرد اما برگزاری نشست خبری وسط انبوهی از پیکرهای شهدا در حیاط بیمارستان المعمدانی 10 روز پس از آغاز تجاوز به غزه بیدفاع نشان داد مقاومت بیش از حجم پیام، به عمق پیام توجه دارد. سخت است جنایت را مخابره کنی اما ترس و بغض و نفرتی که پیدا کردهای، ضعیف نشانت ندهد.
برای چنین هدفی باید نماد طراحی کنی. لازم نیست همیشه حرف بزنی. مثلث قرمز الاعلام العسکری مقاومت روی ویدئوهای حمله به سربازان و تانکهای اسرائیلی که با تدوین و موسیقی منحصربهفردی همراه بود، مهمترین نماد زندگی و موفقیت مقاومت شد، حتی وقتی اخبار تلخ ترور فرماندهان مقاومت در لبنان و فلسطین و سوریه و ایران به تیتر یک رسانههای جهان تبدیل میشد. ویدئوهای حیرتانگیز مثلث قرمز، صدای نفس نفس مجاهدی را که راکتانداز ضدتانک یاسین را به دوش میکشد و از این ویرانه به آن خرابه در خیابانها و کوچههای غزه میدود، حذف نکرده.
همچنین صدای قرآن خواندنهای آن که شلیک میکند. آیه چهلم سوره حج بر لب، انگشت بر ماشه، چشمها قفل شده روی تانکی که از پایین پنجره میگذرد، در نمای روبهرو و ناگهان شلیک: «همانهایى که از شهر خود به ناحق اخراج شدند، به این خاطر که مىگفتند پروردگار ما الله است. اگر خداوند بعضى از مردم را به دست بعضى دیگر دفع نمىکرد، دیرها و صومعهها و کنیسهها و کلیساها و مساجدى که نام خدا در آن زیاد برده مىشود، ویران مىشد. پروردگار، آنانى را که او را یارى کنند، یارى مىکند، زیرا که او نیرومند و مقتدر است». رسانه حماس در یک عملیات شناختی وسیع و البته متکی بر ایمان غریزی به کمک 3 روش یا راهبرد توانست در قامت یک رسانه تراز در یک نبرد نامتقارن (Unconventional warfare) ظاهر شود، تا جایی که شاید بتوان حماس و جهاد اسلامی را مؤسس نخستین رسانه نامتقارن جنگی نامید. «توجه به جزئیات»، «تنوع در پرداخت» و «انسجام در روایت» 3 اصل بنیادین چنین رسانهای محسوب میشود.
در اولی، از آنجا که دایره یا تعداد مخاطب به اندازه اثرگذاری بر خود مخاطب مهم نیست، نیازی هم نیست جزئیات سوژه مورد پرداخت قرار گیرد. همین که به جزئیات توجه شده باشد، کافی است. از این رو است که در یکی از مراسم تبادل اسرا، طرح و لوگوی 6 لشکر ارتش اسرائیل در بنر زیر پای رزمندگان حماس تصویر میشود اما روی آن تمرکز نمیشود. پیام قرار نیست بازدید میلیونی بگیرد و همین که فرماندهان نظامی ارتش رژیم صهیونیستی و نیروهای کادر لشکر ۳۶ زرهی، سرویس امنیت عمومی شینبت یا لشکر اطلاعات نظامی امان تصویر لشکر پرهیبت و هیمنهشان را آنجا در حقارتبارترین وضعیت ببینند، کافی است. در دومی، یک بازیگر نبردهای نامتقارن از همه قالبها و ابزارها استفاده میکند، بویژه در شرایطی که هجوم برای بایکوت پیامهای او تشدید میشود.
از این رو است که به موازات ویدئوی سخنرانی ابوعبیده، پیام مکتوب تلگرامی هم صادر میشود و حتی ویدئوهای مردمی از رخدادها هم دستمایه حرکت رسانهای حماس میشود. حماس، خط مرز رسانه حکومتی و رسانه مردمی را برداشت و حتی پویشهایی مانند «یک عدد نیستیم» را هم به کار گرفت. در سومی یعنی «انسجام در روایت» بهرغم همه دشواریها و رنجهایی که فلسطینیان در طول 15 ماه گذشته تحمل کردند، هیچ صدای مخالف یا معارضی یا روایت ضعف و انزوایی که مقاومت را مردد یا متزلزل کند، بلند نشد.
اگر نبود همین انسجام که البته برآمده از گونهای مقبولیت است، نخستین صدای فلسطینیها پس از آتشبس «ما مردان محمد ضیف هستیم» نمیشد.
انسجام در روایت بویژه در شرایط جنگی آن هم در مقابل رقیب و دشمنی که نخستین تاکتیکش، تفرقهافکنی و برچسبزنی و انسانیتزدایی است و حتی بیمارستانها و مدارس را با توجیه و بهانه پنهان شدن نیروهای حماس در آنها بمباران میکند، اهمیت اساسی دارد.
مجموعه این عناصر و تاکتیکها حماس را که به صورت قطع از حیث نظامی و تسلیحاتی و به صورت کلاسیک در نبرد ۱۵ ماهه اخیر، مغلوب و بازنده بوده است، به یک پیروز قطعی تبدیل کرد و بیش از همه، فلسطینیهای رنجدیده را مطمئن کرد که فرزندان آنها از پس پیشبرد آرمانی که برایش بیش از 50 هزار نفر در همین جنگ اخیر به شهادت رسیدهاند، برمیآیند؛ موضوعی که در دیدار اخیر رهبر انقلاب با هیات سیاسی حماس نیز مورد اشاره قرار گرفت: «نیروهای مقاومت و حماس در کارهای تبلیغاتی و رسانهای عملکرد بسیار عالی داشتند و این روش باید ادامه یابد».
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|