05/اسفند/1403
|
07:44
۲۳:۳۲
۱۴۰۳/۱۲/۰۴
یادداشت

مقاومت در مقام اصل هویت‌ساز محلی

کد خبر: ۴۰۱۹۳۶

حمید ملک‌زاده: درباره مقاومت چیزی هست که معمولا نادیده گرفته می‌شود. این موضوع بیش از هر چیز دیگری ناشی از سلطه روایت‌های نظم مستقر در جامعه بین‌الملل درباره موضوع مقاومت است؛ روایت‌هایی که بر اساس آنها واحدهای سیاسی به اعتبار مرزهای هندسی ترسیم‌شده توسط قدرت‌های فاتح تعریف می‌شوند. بر اساس این تعریف، حدود مادی و معنوی هر دولت در نقاط صفر مرزی به پایان می‌رسد. هیچ شکلی از مراوده دوستانه در بیرون از مرزها قابل‌ تصور و شناسایی نیست و از همه مهم‌تر حدود دوستی و دشمنی را می‌شود به اعتبار این مرزها معلوم کرد. به همین اعتبار نمی‌‎توان وضعیتی را تعریف کرد که بر اساس آن شکلی از مراوده سیاسی بیرون از چارچوب‌های مرسوم ممکن باشد؛ روایتی که عموما رابطه واحدها و هویت‌های سیاسی را به اعتبار منافعی مادی و ذیل مناسبات قدرتی تعریف می‌کند که در میان و به اعتبار دولت‌های ملی جریان دارد. در این دسته از روایت‌ها مقاومت به ‌عنوان نیروی مرکزگریزی، ضددولت‌های ملی تعریف شده است. نیروی مرکزگریزی غیرسیاسی که دعاوی سیاسی براندازانه‌ای را پیش می‌کشد. این روایتی است که یا از عدم آگاهی مدافعان آن درباره اصول برسازنده مقاومت ریشه می‌گیرد یا از رویکردی خصمانه نسبت به ایده مقاومت نیرو گرفته است. در هر دو حالت، یک مساله مهم درباره ایده مقاومت هست که نادیده گرفته شده است؛ مقاومت اصلی هویت‌ساز سیاسی در چارچوب دولت ملی است که به ‌عنوان ظرفیتی منطقه‌ای و بین‌المللی مرزهای مادی و معنوی دولت ملی را گسترده‌تر می‌کند. این موضوعی است که هر بار در رخدادهای بزرگی که به محور مقاومت مربوط می‌شود، می‌توان آن را مشاهده کرد. مهم‌ترین رخداد این روزهای مقاومت مراسم تشییع پیکر «سیدالشهدای مقاومت، جناب سیدحسن نصرالله است».
* حزب‌الله نیروی دفاع ملی
در جامعه چندپاره لبنانی که تمایز قومی و مذهبی و کثرت‌های فرهنگی آن به مرزهای سیاسی درونی دولت تبدیل شده‌اند، حزب‌الله لبنان به نیروی عام وحدت‌بخش و یکپارچه‌ساز دولت تبدیل شده است. این موضوع بسیار مهمی است که به ‌طور کلی درباره همه گروه‌های برجسته مقاومت در منطقه غرب آسیا می‌توان آن را مشاهده کرد. این مساله بویژه درباره دولت‌هایی که تحت‌ تأثیر سیاست‌های ناشی از خصومت یا ناآگاهی موسسان غربی دولت در منطقه غرب آسیا شکل‌گرفته‌اند، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. الگوی تقسیم قدرت در این دسته از دولت‌ها واحدهای سیاسی یکپارچه را به بخش‌های قومی، مذهبی و فرهنگی متفاوتی تبدیل کرده است که هر کدام بخشی از قدرت در آن کشور و تکه معلومی از سرزمین را در اختیار گرفته‌اند. در این واحدهای سیاسی دولت به یک‌جور شرکت سهامی تبدیل شده است. با این تفاوت که هیچ حلقه وصلی شرکای مختلفی را که در آن سهم دارند به یکدیگر متصل نمی‌کند. به بیان دیگر تفاوت‌های ناشی از کثرت طبیعی در حوزه فرهنگ، به مرزبندی‌های غیرطبیعی سیاسی در ذات و جوهره قدرت در این دسته از دولت‌ها تبدیل شده است. بر اساس این تمهید استعماری، مردمی که برای سالیان زیادی - که در برخی موارد به صدها سال پیش از میلاد مسیح(ع) می‌رسد - به ‌عنوان اعضای یک واحد مشترک با یکدیگر زندگی می‌کرده‌اند، از هم جدا و به رقبا یا دشمنانی درون دولت تبدیل شده‌اند. در چنین وضعیتی اقدام موثر نیروهای مقاومت به نام دولتی واحد و ذیل پرچمی مشترک برای حفاظت از مرزهای مادی و معنوی دولت، شکاف‌های ناشی از مداخلات استعماری در دولت را کاهش داده و زمینه‌ساز ایجاد پیوندهای سیاسی و هویتی مشترکی میان اعضای مختلف تشکیل‌دهنده این واحدهای سیاسی شده است. نمونه حزب‌الله لبنان و عاطفه‌ای که گروه‌های فرهنگی مختلف نسبت به رهبر شهید آن دارند؛ عاطفه‌ای که در مراسم تشییع پیکر او کاملا مشهود است، تنها یکی از شواهد درستی این ادعا و برجسته‌ترین گواه روایی آن است.
* نیروهای مقاومت؛ دنباله منطقه‌ای و جهانی مرزهای مادی و معنوی دولت
گفتیم روایتی از مقاومت وجود دارد که وقتی به اعتبار فهم مادی‌گرایانه از دولت فهمیده شود، نیروهای مقاومت را در مقابل ارزش‌های مربوط به دولت ملی قرار می‌دهد. همین‌طور توضیح دادیم که چطور و برخلاف دعاوی بنیادین این ادعای دولت‌گرایانه، نیروهای مقاومت در سیاست داخلی به ‌عنوان عنصر ملی وحدت‌بخشی عمل می‌کنند که سیاست داخلی را فراتر از منازعات جزئی و فرهنگی سیاسی شده در سطح سیاست داخلی ارتقا می‌دهند. نیروهای مقاومت به نام مردمی واحد که از کثرت‌های غنی فرهنگی و مذهبی سرشارند عمل می‌کنند. در این بخش بنا داریم این نکته را اضافه کنیم که مقاومت همچنین حدود مرزهای مادی و فیزیکی دولت را فراتر از آنچه با خط‌کش و روی نقشه‌های جغرافی سیاسی رسم کرده‌اند، تعریف می‌کند. پیش‌تر گفته بودم نیروهای مقاومت به ‌عنوان نیرویی ملی و به نام همه آحاد ملتی که به آن تعلق دارند عمل می‌کنند. اگر این نکته را از من پذیرفته باشید، آنگاه تأیید خواهد کرد این نیروی ملی وحدت‌بخشی که ارزش‌های بنیادین خود را از منابعی بیرون از مرزهای محدود سیاسی مرسوم می‌گیرد، بسترهای موسع‌تری از دوستی و دشمنی سیاسی در محیط پیرامونی خود و در سطح محیط بین‌الملل را به ‌عنوان مبنایی برای تشکیل دوستی و دشمنی‌های سیاسی تعریف می‌کند. این موضوع را چه وقتی صحبت از اقدام علیه دشمن مشترک مقاومت در واحدهای سیاسی مختلف باشد و چه در رویدادهای برجسته‌ای مانند تشییع پیکر رهبر حزب‌الله لبنان، شهید سیدحسن نصرالله، می‌توان مشاهده کرد. حضور نمایندگان مردمی از کشورهای مختلف با باورهای مذهبی و تعلقات فرهنگی متفاوت از سرتاسر جهان برای بزرگداشت شهادت سیدی لبنانی بخوبی نشان می‌دهد چطور مرزهای سیاسی دولت و حدود هویتی سیاست در پیکره مقاومت گسترده شده است. این موضوع نه‌تنها به ‌عنوان عاملی علیه دولت‌های ملی عمل نمی‌کند، بلکه به‌ خودی‌ خود امکانات گسترده‌ای را در زمینه اقدامات بین‌المللی از طریق پیوندهای سیاسی ناشی از ایده مقاومت در اختیار دولت‌های ملی قرار می‌دهد؛ پیوندهای محکمی که به سستی پیوندهای ناشی از منافع مادی دولت‌ها نیست و بسادگی نمی‌شود انتظار داشت تغییر کند.

ارسال نظر
پربیننده