
حسین کیامنش: پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، واشنگتن و تلآویو یک سناریوی کاملا روشن در ذهن داشتند: ایران با از دست دادن فرماندهان ارشد نظامی، تخریب بخش قابل توجهی از تأسیسات هستهای، آسیب جدی به دانشمندان کلیدی و مصرف تقریبا کامل موجودی موشکهای بالستیک، در انزوای کامل قرار خواهد گرفت. یعنی این وضعیت، تهران را به انفعال استراتژیک واداشته، مجبور به مذاکره از موضع ضعف میکرد و زمینه را برای فشار حداکثری دوباره، تحریمهای فلجکننده و حتی حملات بعدی بدون هزینه فراهم میکرد اما آنچه واقعا رخ داد، نهتنها با این تصویر همخوانی ندارد، بلکه دقیقا در تضاد کامل با آن است.
ایران نهتنها منفعل نشد، بلکه اعتماد به نفس استراتژیک خود را بازسازی کرد، توان نظامیاش را احیا و در سطح منطقهای، روایت غالب از «تهدید اصلی» را به نفع خود چرخاند. مهمتر از همه، این ارزیابی نه از زبان مقامات تهران، نه از سوی رسانههای داخلی و نه حتی از جانب تحلیلگران همسو با ایران، بلکه مستقیما از دل 2 اندیشکده آمریکایی بیرون آمده است.
انستیتو واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک که به عنوان یکی از صریحترین حامیان اسرائیل در فضای فکری آمریکا شناخته میشود، در گزارشی که اخیرا منتشر کرده، تحولات داخلی ایران را با جزئیات مستند میکند. این اندیشکده با استناد به فرمایشات رهبر انقلاب اسلامی در هفتههای اخیر، نتیجه میگیرد مواضع حضرت آیتالله خامنهای نشان از آن دارد که ایران به طور کامل به شرایط پیش از جنگ بازگشته است.
این اندیشکده آمریکایی همچنین با استناد به تحلیل علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی در مصاحبه ۴ ژوئیه با پرس تیوی، روایت رسمی تهران را تأیید میکند که ایران در جنگ پیروز شد.
اساس گفتوگوی لاریجانی با پرستیوی، بر این نکته استوار بود که به رغم ضربه سنگین در روز نخست جنگ، ایران با گذشت زمان برتری خود را به رژیم صهیونیستی تحمیل کرد. وی به نقل از منابع اسرائیلی، از جمله ایهود اولمرت بزالل اسموتریچ، کانالهای ۱۲ و ۱۳ و روزنامه معاریو، برای گفتههای خود شاهد مثال آورد که در جنگ 12 روزه، اسرائیل متحمل تلفات سنگینی شد. وی به اذعان رسانههای آمریکایی و اسرائیلی هم اشاره کرده بود که هرچه جنگ ادامه پیدا میکرد، موجودی پدافند موشکی آنها نیز در حال اتمام بود. با نقل همه اینها، انستیتو واشنگتن تاکید میکند چنین دیدگاهی خیالی نیست: «واقعیت این است که حملات موشکی ایران خسارتهایی به اهداف کلیدی اسرائیلی وارد کرد، مانند پالایشگاه نفت حیفا، چندین تأسیسات نظامی و دهها آزمایشگاه تحقیقاتی برتر در مؤسسه علوم وایزمن».
انستیتو واشنگتن با اعلام اینکه «ایرانیها نهتنها از حمله مجدد نمیترسند، بلکه باور دارند قدرت کافی برای پاسخ را هم دارند و در صورت «اشتباه محاسبه» اسرائیل، تلافی خواهند کرد، به گونهای که اسرائیل را در وضعیت بدتری قرار دهد»، نتیجه میگیرد: «تهران هیچ حس فوریتی برای مذاکرات هستهای ندارد، زیرا باور دارد میتواند در درگیری نظامی پیروز شود». این اندیشکده حامی اسرائیل، با اذعان به این واقعیت که «تهران حتی در حال بازسازی سریع کارخانههای موشکی است»، نتیجه میگیرد: «ایران نهتنها از جنگ دوباره هراس ندارد، بلکه خود را برای آن آمادهتر از قبل میبیند و مانند کشوری عمل میکند که کاملا مطمئن از وضعیت استراتژیک خود است».
اما این تنها نیمی از داستان است. در حالی که ایران در حال تقویت موقعیت داخلی و نظامی خود است، فضای منطقه نیز دستخوش تحولی بنیادین شده؛ تحولی که نه به ضرر تهران، بلکه کاملا به نفع دکترین منطقهای ایران عمل میکند. تریتا پارسی ناظر به اظهارات بدر بوسعیدی، وزیر خارجه عمان که در اجلاس منامه اعلام کرد «ما از مدتها پیش میدانستیم اسرائیل، نه ایران، منبع اصلی ناامنی در منطقه است»، در تحلیلی که در اندیشکده کوئینزی منتشر شده، این چرخش را با جزئیات مستند میکند. پارسی در این مطلب مینویسد: «برای نزدیک به 4 دهه، دکترین رسمی آمریکا ایران را «مرکز بیثباتی خاورمیانه» معرفی کرده بود؛ هم از دوران ریگان، هم با عبارت مشهور وارن کریستوفر در دولت کلینتون که «هر کجا نگاه کنید، دست شیطانی ایران را میبینید» تا سیاست مهار دوگانه و حتی توافقهای آبراهام ترامپ که بر پایه همسویی اعراب با اسرائیل برای مهار تهران بنا شده بود اما اکنون، نهاد سیاست خارجی خلیج فارس این روایت را وارونه کرده و اسرائیل را تهدید اصلی میداند».
پارسی تأکید میکند این سخن بوسعیدی، نه واکنشی لحظهای به اتفاقات 2 سال اخیر، بلکه بیان علنی دیدگاهی طولانیمدت است که اکنون با توجه به حملات تلآویو به 7 کشور، از جمله قطر به عنوان متحد کلیدی آمریکا، جرأت بیان آن را پیدا کرده است. او مینویسد کشورهای شورای همکاری خلیج فارس دیگر نمیتوانند انکار کنند اسرائیل تهدید مستقیمی برای کل منطقه است.
این اندیشکده آمریکایی هشدار میدهد اگر شورای همکاری خلیج فارس دیگر ایران را تهدید اصلی نداند، آمادگیاش برای حمایت از سیاستهای ضدایرانی ایالات متحده کاهش خواهد یافت. آن هم در شرایطی که ترامپ به دنبال پیشبرد پروژه فشار حداکثری علیه ایران است. پارسی در نهایت نتیجه میگیرد با توجه به چنین تغییری در رویکرد کشورهای حاشیه خلیج فارس، ترامپ ممکن است به این جمعبندی برسد که شرکای مشتاق کمی در خلیج فارس دارد.
ترکیب این 2 تحلیل، یکی از انستیتو واشنگتن و دیگری از کوئینزی، تصویری یکپارچه و غیرقابل انکار ارائه میدهد: ایران از جنگ ۱۲ روزه نه ضعیفتر، بلکه قویتر بیرون آمده، اعتماد به نفس دارد، توان موشکیاش در حال احیاست و در نهایت از درگیری مجدد هراس ندارد. در سطح منطقهای نیز روایت از «تهدید ایران» به «تهدید اسرائیل» چرخیده و کشورهای حاشیه خلیج فارس به جای همسویی با تلآویو، به دنبال ادغام تهران در ساختار امنیتی آینده هستند. از سوی دیگر تجربه جنگ 12 روزه به اسرائیل و آمریکا نشان داد ادامه درگیری، نه به نفع تلآویو، بلکه به سود تهران خواهد بود؛ با توجه به اینکه قدرت موشکی ایران قابلیت بازیابی سریع دارد و قدرت پدافندی اسرائیل منوط به تأمین از سوی آمریکاییهاست.
در نتیجه، احتمال حمله مجدد اسرائیل به ایران، نه به دلیل حسن نیت یا تغییر اخلاقی، بلکه به دلیل محاسبه استراتژیک، هزینه بالا، عدم حمایت منطقهای و اطمینان ایران به برتری در جنگ طولانی، روز به روز کاهش مییابد. به روایت و بنا بر اذعان اندیشکدههای غربی که از قضا حامیان رژیم صهیونیستی نیز در میان آنها دیده میشوند، ایران اکنون نه در حال عقبنشینی، بلکه در حال تثبیت اعتماد به نفس خود، نه جنگطلب اما آماده جنگی سختتر و نه منزوی، بلکه در حال جا انداختن این انگاره است که تهدید اصلی اسرائیل است. این، دقیقا عکس چیزی است که آمریکا و اسرائیل از جنگ 5 ماه قبل تصور میکردند.