02/ارديبهشت/1404
|
01:39
۲۲:۴۴
۱۴۰۴/۰۲/۰۱
درباره بازگشت شروین حاجی‌پور به فضای کار رسمی و حواشی پیرامون آن

تصمیمات سخت برای مجرمان نرم

میلاد جلیل‌زاده: 3 هفته مانده به نوروز 1404 بود که اکران سری دوم انیمیشن «پسر دلفینی» به واسطه اینکه شروین حاجی‌پور خواننده‌اش بود، حاشیه‌هایی ایجاد کرد. این حاشیه‌ها اما باعث نشد صدای این خواننده از آن فیلم حذف شود. کمتر از 2 ماه بعد نیز وقتی هنوز فروردین 1404 به پایان نرسیده بود، اعلام شد قرار است در سریال «وحشی» به نویسندگی و کارگردانی هومن سیدی که قرار است در شبکه نمایش خانگی منتشر شود، تیتراژ ابتدایی را شروین حاجی‌پور اجرا کند. اینها در حالی است که اخیرا فیلم «لولیتاخوانی در تهران» که یک کارگردان اسرائیلی آن را بر اساس کتاب خاطرات آذر نفیسی، دختر یکی از کارگزاران رژیم پهلوی ساخته، بر بستر اینترنت در دسترس مخاطبان قرار گرفته و در تیتراژ انتهایی آن هم صدای شروین حاجی‌پور پخش می‌شود که سرود معروف به «برای» را می‌خواند. او البته هیچ مشارکتی در استفاده از ترانه‌اش در این فیلم نداشته اما استفاده از این ترانه در چنین مواردی است که حساسیت‌ها روی چنین خواننده‌ای را بالاتر می‌برد. در چنین شرایطی، اینکه باید چه موضعی در قبال این خواننده و حضورش در پروژه‌های رسمی دارای مجوز داشت، چالش‌برانگیز می‌شود. او از کشور مهاجرت نکرده و به لحاظ قانونی هم در حال حاضر منعی برای فعالیت هنری‌اش وجود ندارد اما تبدیل شدن یکی از ترانه‌هایش به سرود نمادین بعضی از جریانات آشوبگر، چیزی نیست که به این زودی از خاطر همه برود و حضور او در فضای رسمی را عادی کند. از آن ‌سو باید توجه کرد محتوای ترانه‌ای که به «برای» معروف شد، آنقدر ساختارشکن نبود که پل‌های پشت سر حاجی‌پور را خراب کند اما استفاده از آن توسط تندترین و ساختارشکن‌ترین گروه‌های معاند، هاله‌ای دور این چهره و طنینی به این صدا می‌دهد که به راحتی فراموش‌شدنی نیست. آیا باید حاجی‌پور را برای ابد به کنجی راند و اجازه خواندن را از او گرفت؟ پاسخ به این سوال راحت نیست.
اپوزیسیون حکومت ایران به رغم اینکه می‌بیند این خواننده، هم برآمده از صداوسیمای همین نظام است و هم یکی - دو بار توبه‌نامه‌های ویدئویی قرائت کرده و هم بعد از سرود «برای»، همچنان با سیستم رسمی جمهوری اسلامی در تولید آهنگ و اخذ مجوز همکاری می‌کند، اما از او دست برنداشته و هنوز صدا و ترانه‌اش را متعلق به خودش جا می‌زند! حتی اگر فرداروزی شروین حاجی‌پور ترانه‌ای علیه رژیم پهلوی یا نسل‌کشی در فلسطین بخواند، آنها تا جایی که بتوانند خودشان را به آن راه می‌زنند و قضیه را نادیده می‌گیرند تا جنبه نمادین این شخصیت و این صدا برای خودشان باقی بماند. در چنین شرایطی است که پاسخ به سوال فوق درباره اینکه «آیا باید شروین را تا ابد از خوانندگی محروم کرد؟»، تا این حد دشوار می‌شود. یک راه‌حل میانه و ساده‌تر برای مخالفان سیاسی جبهه‌ای که شروین هنگام خواندن «برای» جزو آن تعریف می‌شد این است که بگذارند به او مجوز کار داده شود اما همزمان خودشان نسبت به این شخصیت و صدا و فعالیتش ابراز نفرت و انزجار کنند. این روش اما مسؤولانه نیست و به‌رغم ظاهر رادیکالش، نوعی فرار وسط ‌بازی به ‌حساب می‌آید. درباره کسی مثل شروین حاجی‌پور باید یک موضع اصولی وجود داشته باشد که درباره موارد مشابه هم کارکرد پیدا کند. از آن سو مساله‌ای دیگر پیش می‌آید که مربوط به هزینه رفتارهای ساختارشکن می‌شود. آیا اگر کسی در مواقعی که جو جامعه ملتهب است، به سمت و سوی مقابل میل کند و مشغول به دست آوردن دل آن طرفی‌ها شود، می‌توان فردا که همه چیز عادی شد، هیچ چیز را به رویش نیاورد و اجازه داد کاملاً عادی و طبیعی به روال سابق کارش برگردد؟ در این صورت هزینه سوءاستفاده‌های خودخواهانه به قدری پایین خواهد آمد که هر بار اتفاقی می‌افتد، راحت‌ترین کار همراهی با آن و در صورت فروکش کردن جو آن اتفاقات، برگشت بی‌سر و صدا و بی‌هزینه به روال قبل است. در ضمن چنین وضعیتی تأثیر عاطفی بدی روی وفاداران به نظم و قاعده موجود می‌گذارد، چراکه می‌بینند ظاهراً کسانی که این چنین رفتار نمی‌کنند، منفعت بیشتری می‌برند و آخر سر دوباره همان‌ها هستند که بر صدر می‌نشینند. اینهاست که قضاوت درباره فعالیت رسمی شروین حاجی‌پور را مشکل کرده؛ چه اینکه او فقط یک خواننده نیست تا در موردش هر نوع تصمیمی گرفته شود. او یک نمونه است که برخوردها در برابرش نماد و الگویی از برخورد با مواردی است که افراد مشهور یا معمولی خطایی کرده‌اند یا اعتراض تندی داشته‌اند و حالا که به نظر می‌رسد از آن فضا فاصله گرفته‌اند، یک بلاتکلیفی خطرناک درباره اینکه چگونه باید با آنها رفتار کرد وجود دارد. اتفاقات سال ۸۸ و 10 سال پس از آن اتفاقات سال ۹۸، خصوصاً ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی، 2 موردی بودند که چهره‌های مشهور هنری و بعضا ورزشی را به ورطه چنین رفتارهایی کشاندند و همین، جنس برخورد بعدی با آنها را چالش‌برانگیز می‌کرد. این وضعیت در سال 1401 شدت بیشتری یافت و حالا به نظر می‌رسد زمان آن است که یک موضع اصولی، یک پروتکل جامع و یک الگوی جزئی‌نگر و کامل برای برخورد با چنین مواردی داشته باشیم و هر کس بنا به عواطف شخصی یا تشخیص فردی خودش برخورد نکند. نمی‌توان برای این موضوع نسخه قطعی پیچید و به تنهایی و فارغ از تعامل با خرد جمعی و بهره بردن از نظرات دیگران، راه‌حلی ارائه داد که آن را بتوان نهایی و خلال‌ناپذیر دانست اما می‌توان چند نوع روشی را که عموماً در برخورد با این موارد وجود داشته یا می‌تواند داشته باشد بررسی کرد تا ببینیم شیوه معقول که مناسب این زمانه و این شرایط باشد، چیست. راه‌حل نهایی طبیعتاً یا ترکیبی است از همین روش‌های مورد اشاره یا چیزی بیرون از آنها. پس ما می‌فهمیم یا همین روش‌ها را باید با دیگر شیوه‌ها ترکیب کرد و از این به بعد به شکل سابق‌شان قابل استفاده نیستند یا کلاً باید از آنها گذشت و سراغ روشی برای برخورد با موضوع رفت که تا به حال استفاده نشده؛ بنابراین در هر دو حالت تغییر رویکرد لازم است. پر واضح است که شیوه اولیه و اصولی برای برخورد با چهره‌های مشهور در مواردی که آنها در گردباد یک جو ملتهب افتاده‌اند، مربوط به قبل از موضع‌گیری یا رفتار نامتعارف آنهاست و باید شامل حداکثر تلاش برای تعامل دوستانه باشد تا موارد چالش‌برانگیز به حداقل برسند. به عبارتی، تمام روش‌های برخورد که به آنها اشاره می‌شود، برای کسانی است که از این صافی هم گذشتند و تعامل با آنها در مرحله اول موفقیت‌آمیز نبود. در ادامه به چند روش متداول در برخورد با این موضوع که بعضی از آنها در کشورمان بیشتر مورد استفاده قرار گرفته‌اند و بعضی کمتر، اشاره شده است. 
* انفعال محض
یک روش ایده‌آلیستی و عمدتاً غیرواقع‌گرا در برابر چهره‌های مشهور که ساختارشکنی کرده‌اند، سکوت محض در برابر آنها و نادیده گرفتن تمام رفتارهای‌شان است. هیچ‌کدام از نظامات سیاسی دنیا در عمل به این شکل رفتار نمی‌کنند و بین جوامعی که در آنها صحبت از آزادی هست هم در حقیقت نوع حساسیت‌های بالادستی است که فرق می‌کند، نه میزان حساسیت‌ها. مثلاً در ایران نمی‌توان علناً از همجنس‌بازی دفاع کرد اما می‌توان مدافع فلسطین بود، حال آنکه در فرانسه دفاع از همجنس‌بازی آزاد است و در عوض اگر کسی کوچک‌ترین حمایتی از مردم فلسطین بکند، او را به جرم حمایت از تروریسم(!) زندانی می‌کنند. آزادی محض و همه‌جانبه فقط در نظرگاه بعضی فیلسوفان رادیکال و غیرعملگرا می‌تواند وجود داشته باشد، با این حال عده‌ای در جامعه ما به چنین رویکردی تکیه دارند و از آنجا که در این کشور الگو و پروتکل مشخصی برای برخورد با چهره‌های مشهور وجود ندارد، همچنان که گاهی در برابرشان رفتارهای تند و بدون ظرافتی دیده می‌شود، گاهی هم سکوت محض و فرصت دادن‌های ابدی را می‌بینیم. این روش هم وقتی تنش به حد اعلا رسید، ایرادهای خودش را نشان می‌دهد و معلوم می‌شود باید از اول، البته به نرمی و آرامی تدبیر می‌شد تا کار به مراحل پرالتهاب بعدی نکشد.
* اعتراف‌گیری واضح
یک روش برخورد با چهره‌های مشهوری که رفتار ساختارشکنانه‌ای کرده‌اند این است که با هر ابزار ممکن آنها را وادار به عذرخواهی واضح و عقب‌نشینی آشکار و فوری از مواضع‌شان کنند. تقریبا هیچ مخاطبی نیست که در چنین مواردی نفهمد آن چهره مشهور به طور ناگهانی متحول نشده و یک ابزار ویژه از جنس قدرت او را به این عدول ناگهانی از مواضعش کشانده. عده‌ای ممکن است فکر کنند این روش برای در هم شکستن صفوف معترضان مناسب است چون هیمنه آنها را می‌شکند اما اولاً دکترین جمهوری اسلامی سرکوب اعتراض نیست و با اغتشاش مشکل دارد و ثانیاً این روش ممکن است فقط بتواند معترضان یا مخالفان را مرعوب کند و آنها را اقناع نمی‌کند. به عبارتی، چیزی که مایه اختلاف بوده را حل نمی‌کند و امکان دارد مسأله، روزی دیگر، از جای دیگر سر بربیاورد. از این روش بارها استفاده شده اما به نظر می‌رسد که دیگر اکثر عقلای جامعه ما فهمیده‌اند عصر آن به سر رسیده و جز در مواردی خاص، توجیهی برای استفاده از آن وجود ندارد.
* تنبیه با تاخیر
یکی از روش‌هایی که در خیلی از کشورها برای برخورد با التهابات اجتماعی و مواضع و رفتارهای تند افراد یا گروه‌ها اعمال می‌شود، سکوت و مهربانی تاکتیکی و موقت است. سکوت در برابر تندروی ممکن است هزینه چنین رفتارهایی را در افراد و گروه‌ها پایین بیاورد اما این سکوت بخصوص که از آن صحبت می‌شود، تاکتیکی و موقت است. طراحان چنین برنامه‌ای معمولاً صبر می‌کنند تا آن اتفاق ملتهب کاملاً فروکش کند و بعد در زمان‌های آرام و بدون التهاب بعدی، چهره‌های مشهوری که ساختارشکنی کرده بودند را با هزینه‌های واقعی ساختار‌شکنی روبرو کنند. مثلاً کار کردن را برای‌شان مشکل می‌کنند یا از بعضی امکانات محروم‌شان می‌کنند. البته این روش را نمی‌شود به طور عام و کامل و درباره همه افراد انجام داد، چون ممکن است در لحظه بحران هم برخورد با بعضی افراد یا جریان‌ها لازم باشد اما در خیلی از موارد می‌شود این روش تنبیه با تأخیر را پیاده کرد. پیاده کردن این روش با این هدف انجام می‌شود که هر کس امروز می‌خواهد از چارچوب بیرون بزند، بداند که حتی اگر حالا با او برخوردی نشد، ممکن است در آینده برایش گران تمام شود.
* فرصت اجباری جبران
گاهی پس از اینکه یک غوغای بزرگ فروکش کرد، خیلی از مشاهیری که در آن مواضعی تند گرفته بودند، رفته‌رفته از کارشان پشیمان می‌شوند اما اعتراف به اشتباه برای‌شان سخت است. یک روش برخورد با چنین افرادی این است که مجدداً به آنها راه داده نشود تا عبرتی برای دیگران شوند اما روش دیگر جذب هوشمندانه آنها به جریان کار و فرصت دادن به آن افراد برای جبران خطاهاست. اینکه آنها بدون پرداخت هیچ هزینه‌ای به روال سابق کارشان برگردند، برای خود آنها و دیگران ممکن است اصطلاحا بدآموزی داشته باشد اما در همین فرصت پشیمانی، می‌شود بهای معقولی برای بازگشت آن افراد در نظر گرفت و آنها را به این سمت هدایت کرد که برای جبران رفتارهای قبلی‌شان، کارهای دیگری را انجام بدهند که در شرایط عادی ممکن بود راحت نپذیرند. این روش در امتداد همان تنبیه با تاخیر قرار می‌گیرد اما ظریف‌تر است و نمود بیرونی آن هم کمتر به چشم می‌آید. یعنی غیر از خود آن افراد، باقی مخاطبان کمتر متوجه می‌شوند که چه سیری طی شده است.
* کنترل‌گری در لابیرنت‌های اقتصادی
یکی از روش‌های متداول در کشورهای غربی برای ایجاد کنترل روی چهره‌های مشهور، از سلبریتی‌ها گرفته تا شخصیت‌های معتبر علمی و هر چهره‌ای که نفوذ اجتماعی دارد، استفاده از ابزارهای اقتصادی است. در آن کشورها گاهی حتی کسی که بسیار ثروتمند است و خانه و اتومبیل گرانی دارد، اگر بیکار شود و به مشکل مالی بخورد، نمی‌تواند تا چند ماه بیشتر این دارایی‌ها را نگه دارد و برای همین کسی چندان مایل نیست که خلاف نظر حامیان مالی‌اش رفتاری بکند. این روش معمولاً پیشگیرانه است اما اگر کسی به این اخطارها توجه نکرد و از خطوط قرمز رد شد هم باز از همین شیوه‌های اقتصادی می‌توان برای برخورد با او استفاده کرد. نمونه‌هایی که طی چند سال اخیر در آمریکا بعضی افراد مشهور علیه همجنس‌بازی صحبتی کردند یا در دفاع از مردم فلسطین چیزی گفتند، نشان می‌دهد برخورد سیستم حاکم با آنها چگونه است؛ اخراج از کار و بایکوت محض. در ایران اما این شیوه کنترلی از ابتدا وجود نداشته و معمولاً پس از غوغا به پا کردن چهره‌های مشهور، عده‌ای می‌خواهند با پول‌پاشی، دل‌شان را به دست بیاورند و جلوی رفتارشان را بگیرند.

ارسال نظر
پربیننده