کامبک نخوردهها
در دلِ تقویمِ لیگ برتر وقتی عقربهها روی ۲۸ اردیبهشت ایستاد، تنها نام ۲ تیم بود که با صلابت و اقتدار بر تارک جدول درخشید: پرسپولیس و تراکتور. این ۲ تیم، نه فقط با امتیاز و گل که با روحیهای آهنین و ذهنی استوار توانستند داستانی بیتکرار رقم بزنند؛ داستانی که در آن، معنای «بازگشت» را از دایره واژگان حریفانشان حذف کردند.
در فصلی که فوتبال ایران پر از فراز و فرود بود، از سقوط بیصدای نساجی و هوادار تا هیجان فشرده بین تیمهای میانه جدول، آنچه بیش از همه نگاهها را گرفت آماری است که پرسپولیس و تراکتور به جا گذاشتند؛ آماری که نه در تور دروازهها، بلکه در روح مسابقه حک شد. آماری که نشان میدهد آنها «کامبکنخورترین» تیمهای لیگند.
* پرسپولیس؛ دیوار آهنین پس از گل اول
برای پرسپولیس، گل اول نه صرفاً یک امتیاز، که اعلان رسمی پیروزی بود. گاریدو، باقری، کارتال و شاگردانشان، در ۱۶ دیدار ابتدایی گل زدند و در ۱۵ تای آنها، بیتردید به پیروزی رسیدند؛ تنها لغزششان، تساویای بود که مزه شکست نداشت. حاصل این روند، ۴۶ امتیاز از ۴۸ امتیاز ممکن است؛ عددی شگفتانگیز که زبان را میگیرد.
با میانگین 2.9 امتیاز در دیدارهایی که گل اول را زدند، پرسپولیس، چون کوهی آرام و بیتزلزل ایستاد و اجازه نداد بادِ حوادث بازی، پایههای پیروزیاش را بلرزاند. نه عقبنشینی بیمورد، نه دفاع عصبی؛ تنها یک کنترل مدبرانه، یک حفظ حوصله مربیوار و یک تیم که خوب میدانست بازی را چگونه ببندد.
* تراکتور؛ فاتحِ هجومی و باشکوه
اما تراکتور، تیمی با چهرهای هجومیتر نیز، همانقدر خطرناک بود. ارتش سرخ تبریز، با هدایت دراگان اسکوچیچ، در ۲۱ مسابقهای که گل نخست را به ثمر رساند، در ۱۹ دیدار پیروز شد و تنها یک تساوی و یک شکست داشت. این یعنی ۵۸ امتیاز از این راه به دست آمد؛ ۵۸ امتیازی که هرکدام، حاصل یک آغاز توفانی و پایانی مقتدر بود.
هر چند از نظر میانگین، تراکتور اندکی پایینتر از پرسپولیس قرار گرفت (2.8 امتیاز) اما شمار بازیهایی که توانست پس از گل اول برتری را نگه دارد، از پرسپولیس بیشتر بود. شاگردان اسکوچیچ به روشنی نشان دادند اگر دروازه حریف را باز کنند، قلعه خودشان را بسته نگه میدارند.
* استقلال؛ سردرگم میان برتری و واگذاری
اما در سوی دیگر میدان، تیمهایی بودند که در حفظ پیروزی، همچون کوهنوردی بیتجربه، از میانه راه لغزیدند. مثلا استقلال تهران؛ نام بزرگی که در این فصل گاه با غرور بازی کرد و گاه با تردید. در ۱۳ بازی گل اول را زد اما تنها در ۷ مسابقه به پیروزی رسید. ۴ تساوی و ۲ شکست در کارنامهاش ثبت شد؛ شکستهایی که یکی مقابل سپاهان و دیگری برابر تراکتور بود و هر دو، بهایی سنگین داشتند.
میانگین 1.9 امتیاز برای تیمی در قامت استقلال، نه فقط پایین که نگرانکننده است، چرا که این آمار، روایتگر تیمی است که گل میزند اما گلخور هم هست. تیمی که نمیتواند برتریاش را تا انتها حفظ کند. تیمی که با زدن گل، خیال میکند کار تمام است؛ در حالی که حریف، هنوز زنده است.
* مازنیهای سقوطکرده و رفسنجانیهای در مرز سقوط
اگر استقلال را سردرگم بنامیم، نساجی را باید تسلیم خواند. تیمی که در ۹ بازی گل اول را زد اما تنها در ۳ بازی پیروز میدان شد. این تیم با میانگین 1.6 امتیاز، ضعیفترین عملکرد را داشت و یکی از دلایل اصلی سقوطش همین بود؛ ناتوانی در محافظت از داشتهها. آنها میدرخشیدند اما زود خاموش میشدند.
مس رفسنجان نیز با عملکرد مشابه، در ۹ مسابقه گل اول را زد، ۱۷ امتیاز گرفت و با میانگین 1.9 امتیاز، درست کنار استقلال ایستاد. تفاوت تنها در نام بود، نه کارکرد.
* نتیجهگیری؛ فوتبال فقط گل زدن نیست
در این فصل لیگ برتر، یک حقیقت بزرگ دوباره یادآوری شد: گل اول، شروع است نه پایان. اینکه تیمی گل بزند و بتواند آن برتری را مدیریت کند، همان چیزی است که از قهرمانان واقعی انتظار میرود. پرسپولیس و تراکتور، هر کدام به سبک خود، این توانایی را نشان دادند. یکی با صلابت تدافعی، دیگری با موج هجومی اما هر دو، در یک چیز مشترک بودند: وقتی جلو افتادند، برتریشان را پس ندادند.
و این یعنی شایستگی. یعنی بلوغ تاکتیکی. یعنی تیمی که وقتی دست بالا را دارد، آن را تا آخر میفشارد و اجازه نمیدهد سرنوشت از دستش لیز بخورد.