31/ارديبهشت/1404
|
04:15
۲۲:۴۰
۱۴۰۴/۰۲/۳۰
نقدی بر اشکال رضا امیر‌خانی به مراسمات پاسداشت شهید رئیسی

ادای دین جمعی یا لجبازی؟

ایلیا داوودی: هر جامعه‌ای دارای شخصیت‌ها و قهرمانانی است که به نمادهای فرهنگی آن تبدیل می‌شوند. این افراد، چه شهیدان جنگ و انقلاب باشند، چه دانشمندان و مدیران خدمتگزار، چه قهرمانان و افتخارآفرینان و چه هنرمندان و نویسندگان، جزئی از سرمایه‌ها‌ی فرهنگی کشور به شمار می‌آیند. سرمایه‌ فرهنگی به مجموعه‌ ارزش‌ها، الگوها و میراث معنوی اطلاق می‌شود که هویت یک ملت را شکل می‌دهد. در این چارچوب، شهید سیدابراهیم رئیسی را می‌توان یک سرمایه‌ فرهنگی دانست؛ شخصیتی که زندگی و شهادتش سرشار از مفاهیمی چون خدمت به مردم، ایثار، دینداری و استقلال‌خواهی بود. هنگامی که یک ملت از چنین چهره‌هایی تجلیل می‌کند، در واقع در حال تقویت ارزش‌های فرهنگی بنیادینی است که آن شخصیت‌ها نمایندگی می‌کنند. نام و یاد قهرمانان ملی به مکان‌ها و رویدادهای ما معنا می‌بخشد؛ چنانکه گفته می‌شود اگر نام چنین افرادی بر یک خیابان، مدرسه یا رویداد گذاشته شود، به آن مکان یا مناسبت ارزش و هویت ویژه‌ای می‌دهد. به بیان دیگر، بزرگداشت سرمایه‌های ملی به منزله‌ پاسداری از میراث فرهنگی و انتقال نمادهای هویت‌بخش به نسل‌های آینده است. در روزهای اخیر بحث‌هایی جزئی از سوی برخی اشخاص پیرامون بزرگداشت سالگرد شهادت ایشان شکل گرفته است؛ انتقادهایی مطرح شد مبنی بر اینکه چنین برنامه‌هایی از محل بودجه عمومی چه توجیهی دارد و آیا تکریم این سرمایه‌های ملی در این ابعاد، نوعی لج‌بازی با بخشی از افکار عمومی نیست؟! برای نمونه، نویسنده‌ای چون رضا امیرخانی با اظهاراتی که احتمالا ریشه در مسائل شخصی داشته، گستردگی این مراسم‌ها را نشانه‌ نادیده گرفتن رای و نظر بخشی از مردم قلمداد کرده است! به این افراد باید خاطرنشان کرد بزرگداشت و تکریم شخصیت‌های ملی‌ای مانند شهید رئیسی صرفاً یک اقدام احساسی یا شعاری نیست، بلکه منطقی اجتماعی و فرهنگی در پس آن نهفته است. 
* سرمایه ملی فقط با پول سنجیده نمی‌شود!
سرمایه‌ اجتماعی مفهومی است که به عناصر ناملموسی چون اعتماد عمومی، همبستگی، روحیه‌ همکاری و مشارکت اجتماعی اشاره دارد. برگزاری یادبودها و سالگردهای شهدا و چهره‌های ملی اگر به شکل شایسته انجام شود، می‌تواند این مؤلفه‌های سرمایه‌ اجتماعی را تقویت کند. 
در واقع تجلیل از سرمایه‌های انسانی و ملی مستقیما با سرمایه‌ اجتماعی جامعه پیوند دارد، به چند دلیل؛ نخست آنکه همدلی و وحدت ملی در چنین مراسم‌هایی جلوه می‌کند؛ وقتی اقشار مختلف مردم در گرامیداشت یک چهره‌ ملی شرکت می‌کنند (خواه با حضور فیزیکی در یک مراسم محلی، خواه با دنبال ‌کردن اخبار و مستندهای مربوط به آن) احساس اشتراک در یک خاطره جمعی شکل می‌گیرد. همه به یاد می‌آوریم در روزهای پس از حادثه‌ تلخ شهادت آیت‌الله رئیسی، چگونه مردم با گرایش‌های فکری متفاوت در غم فقدان رئیس‌جمهوری که در حال خدمت به کشور جان باخت، ابراز احساسات کردند. این واکنش‌های جمعی نشان داد فراتر از گرایش‌های سیاسی، بسیاری از ایرانیان قدرشناس خدمت صادقانه و جانفشانی در راه مصالح عمومی هستند. استمرار این یادبودها، آن حس وحدت‌بخش را زنده نگه می‌دارد و اجازه نمی‌دهد خاطره‌ آن همدلی به دست فراموشی سپرده شود.
از سوی دیگر، ترویج روحیه‌ ایثار و مسؤولیت‌پذیری از رهگذر تکریم این عزیزان، به افزایش اعتماد و مشارکت اجتماعی منجر می‌شود. فرهنگ ایثار و شهادت، روحیه‌ برادری، نوع‌دوستی و فداکاری را در جامعه گسترش می‌دهد. هرگاه مراسم بزرگداشتی برگزار می‌شود که در آن از فداکاری‌ها و خدمات یک شهید یا خدمتگزار سخن می‌رود، پیامی ضمنی به آحاد جامعه مخابره می‌شود: ازخودگذشتگی ارزشمند است و مورد تکریم قرار می‌گیرد. این پیام، بویژه در میان جوانان، انگیزه‌ مسؤولیت‌پذیری و مشارکت در امور اجتماعی را تقویت می‌کند. نتیجه‌ چنین روندی، رشد اعتماد مردم به یکدیگر و به نهادهای برآمده از میان خودشان است، چرا که می‌بینند جامعه قدردان خدمت صادقانه است.
افزون بر این، تقویت همبستگی اجتماعی از دیگر ثمرات بزرگداشت شخصیت‌های ملی است. یک ملت وقتی می‌تواند در برابر مشکلات اقتصادی یا تهدیدات خارجی مقاومت کند که از درون مستحکم و همبسته باشد. آیین‌های یادبود و مناسبت‌های ملی فرصتی است تا مردم حول ارزش‌ها و خاطرات مشترک گرد هم آیند و اختلافات روزمره‌ را کنار بگذارند. در چنین فضاهایی، احساس تعلق به یک اجتماع واحد تقویت  و شکاف‌های اجتماعی موقتا ترمیم می‌شود. البته روشن است صرف برگزاری مراسم به خودی خود تمام مشکلات را حل نمی‌کند اما در ایجاد روحیه‌ مثبت جمعی و امید اجتماعی تاثیرگذار است. جامعه‌ای که قهرمانان خود را تکریم می‌کند، نشان می‌دهد به ریشه‌ها و ارزش‌های خود وفادار است و این وفاداری بسترساز اعتماد متقابل میان مردم و حاکمیت خواهد بود.
* واقعیت «۱۲۰ هزار مراسم بزرگداشت» چیست؟
یکی از مغلطه‌های انجام شده، مساله هزینه‌های عمومی برای برگزاری مراسم‌های بزرگداشت است. درباره سالگرد شهید رئیسی عده‌ای تعداد چشمگیر «۱۲۰ هزار مراسم در سراسر کشور» را مصداق اسراف یا هزینه‌تراشی بی‌مورد دانستند؛ این دغدغه اگرچه بیشتر با انگیزه سیاسی طرح می‌شود تا از سر دلسوزی اما به هر حال لازم است پیرامون آن توضیحاتی ارائه شود. نخست آنکه بزرگنمایی عدد ۱۲۰ هزار مراسم ممکن است این تصور را ایجاد کند که با ۱۲۰ هزار همایش پرخرج دولتی روبه‌رو هستیم! در حالی که واقعیت چنین نیست. بسیاری از این برنامه‌ها در مقیاس محلی و توسط خود مردم و نهادهای مردمی برگزار می‌شود؛ برای مثال جلسات قرائت قرآن و یادبود در مساجد روستاها، یادواره‌ها در مدارس و دانشگاه‌ها یا گردهمایی‌های خودجوش توسط گروه‌های جهادی و بسیجی در نقاط مختلف کشور. مسؤولان بنیاد شهید و ستاد برگزاری مراسم شهدای خدمت نیز توضیح داده‌اند نقش دولت در این میان عمدتاً هماهنگی و پشتیبانی معنوی است و قرار نیست برای تک‌تک این مراسم‌ها بودجه‌های کلان دولتی تخصیص یابد. بنابراین تصویر ۱۲۰ هزار مراسم هزینه‌بر از بیت‌المال، برداشتی دقیق از ماجرا نیست؛ بخش عمده‌ این مراسم‌ها غیرمتمرکز و کم‌هزینه و با مشارکت‌های داوطلبانه برگزار می‌شود.
دوم آنکه حتی اگر هزینه‌ای از بودجه‌ عمومی صرف برگزاری چند مراسم رسمی‌تر می‌شود، این خرج را می‌توان سرمایه‌گذاری اجتماعی - فرهنگی تلقی کرد. در حسابداری توسعه‌ کشورها، مخارجی که صرف تقویت هویت ملی، انسجام اجتماعی و همبستگی فرهنگی شود، هزینه‌های غیرمولد محسوب نمی‌شود. همان‌طور که یک دولت برای آموزش‌و‌پرورش یا بهداشت (که سرمایه‌ انسانی جامعه را می‌سازد) بودجه تخصیص می‌دهد، برای سرمایه‌ اجتماعی و فرهنگی نیز باید هزینه کند. اگر سالگردها و آیین‌های بزرگداشت به دور از ریخت‌وپاش‌های افراطی و با حفظ شأن و سادگی برگزار شود، نوعی سرمایه‌گذاری بر حافظه‌ تاریخی و وحدت ملی است. این سرمایه‌گذاری در بلندمدت می‌تواند آورده‌های ارزشمندی داشته باشد؛ از افزایش مشارکت مدنی مردم گرفته تا بالا رفتن اعتماد عمومی و حتی تقویت انسجام در شرایط بحران. به بیان ساده‌تر، بازده اجتماعی و فرهنگی چنین برنامه‌هایی بسیار فراتر از عدد ریالی هزینه‌ آنهاست و در ترازوی سود و زیان ملی، کفه‌ فواید آن می‌چربد.
سوم آنکه نباید تکریم چهره‌های ملی را امری جناحی یا لج‌بازی سیاسی تفسیر کرد. شهید رئیسی در زمان حیاتش، رئیس‌جمهور قانونی و منتخب کشور بود و پس از شهادتش نیز متعلق به تمام ملت ایران است؛ چنانکه مراسم تشییع باشکوهش نیز موید همین نکته بود. برگزاری یادبود برای او به منزله‌ پاسداشت جایگاه ریاست‌جمهوری و تکریم خدمت در عالی‌ترین سطح است؛ امری که در اکثر کشورهای دنیا نیز مرسوم است که برای رهبران فقید خود مراسم رسمی برگزار می‌کنند. احترام گذاشتن به مقام کسی که در مقام خدمت به مردم شهید شده، فراتر از اختلافات سیاسی قرار می‌گیرد. حتی شهروندانی که ممکن است در زمان انتخابات منتقد یا مخالف برخی سیاست‌های شهید رئیسی بوده باشند، می‌توانند ارزش این را درک کنند که نظام سیاسی کشور نسبت به خدمتگزاران خود قدرشناس است. این رویکرد، به تقویت پیوند میان ملت و دولت کمک می‌کند، زیرا مردم مشاهده می‌کنند خدمت صادقانه فراموش نمی‌شود و نظام به افرادی که خود را وقف ملت کرده‌اند ارج می‌نهد. بنابراین برخلاف آنچه در نقدهایی نظیر سخنان رضا امیرخانی آمده، تکریم یاد شهید رئیسی لجبازی با رای مردم یا تحمیل یک دیدگاه خاص نیست، بلکه ادای دین جمعی به یک سرمایه‌ ملی و انسانی است که فقدانش فارغ از گرایش‌ها، برای کشور ضایعه بود و به شرط آنکه لحن و محتوای این بزرگداشت‌ها فراگیر و وحدت‌آفرین باشد، نه تفرقه‌انگیز، می‌توان آن را عاملی برای التیام شکاف‌ها دانست، نه عمق ‌بخشیدن به آنها.
جامعه‌ای که قهرمانان و خدمتگزاران خود را بدرستی می‌شناسد و ارج می‌نهد، در واقع بر ارزش‌های بنیادین خود تاکید و آنها را به نسل بعد منتقل می‌کند. چنین جامعه‌ای از سرمایه‌ فرهنگی غنی برخوردار خواهد بود و شهروندانش در سایه‌ خاطره‌ها و ارزش‌های مشترک، با سرمایه‌ اجتماعی بیشتری در کنار یکدیگر خواهند ایستاد. در شرایطی که با چالش‌های گوناگون روبه‌رو هستیم، حفظ و تقویت این سرمایه‌های ناملموس می‌تواند پشتوانه‌ای برای عبور از بحران‌ها و حرکت به سوی پیشرفت و همبستگی ملی باشد.

ارسال نظر
پربیننده