17/خرداد/1404
|
13:25
۲۲:۱۱
۱۴۰۴/۰۳/۱۶

کورتکس نهنگ و آی‌کیوی رنانی

سیدامیر انتظاری‌فر: کمتر از ۲۰۰ سال پیش، یعنی حدود سال 1860 میلادی که نظام استثماری برده‌‌داری در آمریکا رواج داشت، پزشکی به نام «ساموئل کاترایت»، در رابطه با توجیه منطقی و زیستی به بردگی کشاندن سیاه‌پوستان، بیماری‌ای ابداع و آن را در ژورنال‌های پزشکی آن زمان ثبت کرد، به نام «دراپتومانیا» که به‌ نظرش بیماری مختص سیاه‌پوستان بود. حالا این دراپتومانیا چیست؟ به باور او، دراپتومانیا، بیماری‌ای بود که به ‌دلیل مغزهای کوچک‌تر سیاه‌پوستان بر آنان عارض می‌شد و همین موجب عود کردن بربریت در آنان می‌شد و بربریت ناشی از کوچکی مغز، موجب می‌شد آنان دائماً از زیر کار فرار کنند. توصیه او برای درمان این بیماری چه بود؟ احتمالا قابل حدس باشد که او اعتقاد داشت این بیماری، درمانی جز استفاده دائمی از شلاق و کتک زدن سیاه‌پوستان ندارد! این نظریات به اصطلاح علمی(!) منهای نظام الهیاتی‌ای بود که به آسانی، انقیاد سیاه‌پوستان را با ارجاع به مسیح و انجیل، مشروع می‌کرد.
شاید امروز در قرن ۲۱ که این ساختار معیوب و رقت‎‌انگیز دسته‌بندی انسان‌ها در نظام انسان غربی را می‌خوانیم، به صورت ناخودآگاه و در نخستین واکنش غریزی به آن بخندیم یا حتی باورمندان به این شبه‌علم و همدستی رشته‌های مختلف دانش اعم از جامعه‌شناسی و زیست‌شناسی، برای توجیه انقیاد را هم مسخره کنیم و در دل‌مان هم با یک جمله «خدا را شکر دوره این یاوه‌گویی‌ها به سر آمده است»، برویم دنبال حرف جدی اما راستش دوران این حرف‌ها سر نیامده است! 
محسن رنانی چند روز پیش، در جلسه رونمایی کتاب «روایت مسعود»، به صورت غیرقابل باوری و در کمال تعجب بدون آنکه رو به دوربین بخندد، علت تفاوت سرعت توسعه در میان ایرانیان و اروپایی‌ها را بدل به یک انگ پاتولوژیک کرد و گفت: «همواره مسیر توسعه را با عجله طی کردیم؛ برخی جنبه‌های توسعه چندصد سال طول می‌کشد. چندهمسری در اروپا در سال ۱۰۰۰ میلادی ممنوع شده و ازدواج فامیلی در اروپا 0.3 درصد است؛ در حالی که این آمار در کشور ما ۲۵ درصد برآورد می‌شود! این موضوع با تغییرات فیزیولوژیک بر کورتکس مغزی زنان و مردان تاثیر جدی می‌گذارد؛ کورتکس مغزی اروپاییان نسبت به آسیاییان ضخیم‌تر است. می‌دانید که کارکرد عقلانیت فرد از کورتکس مغزی او نشأت می‌گیرد».
رنانی به معنای دقیق کلمه، همان جنس ته‌بار ذهن استعمار‌زده است و روش‌شناسی او نیز از این بیماری استعمارزدگی رنج می‌برد. خداوند در حق او لطف بسیار داشت و سعادتش را با تولدش در ایران و در این دهه‌ها تا حد قابل قبولی تضمین کرد، چون احتمالا اگر او با این غلیان استعمارزدگی و فاشیسم در دهه ۳۰ میلادی در آلمان به دنیا آمده بود، احتمالا به عنوان مسؤول شورای راهبری انتخاب «نژاد‌های ناخالص غیرآریایی جهت معدوم شدن» مشغول کار می‌شد و سرنوشتش به ‌جای اعزاز و اکرام در جلسه رونمایی و استاد - استاد بستن به کوله‌بار خالی از دانشش، احتمالا تیرباران مقابل آشویتس می‌بود.
 خاصیت ذهن استعمارزده، دقیقا همین است. همین ذهن استعمار‌زده دقیقا پاشنه آشیل او در تحلیل‌های توسعه‌ای و درکش از ایران نیز هست: تزهایی شبیه دموکراسی اجتماعی و کار روی کودکان برای رسیدن به دموکراسی و مشتی از این ایده‌های بیهوده و شیک برای ظاهرسازی توسعه که عملاً کاری جز لاپوشانی دست خونین استعمار و شمال جهانی برای غارت و به انقیاد کشیدن جنوب جهانی ندارد. نتیجه و پایان مسیری که رنانی برای ما ترسیم می‌کند چیست؟ اگر توسعه پیدا نکردید، به فرض اینکه این مفروض را بپذیریم، خودتان مقصرید. نه روابط تقسیم کار جهانی در این عدم توسعه مقصر است، نه بذر ناامنی‌ای که غرب در این منطقه کاشته مهم است، نه باید نقش آنان در غارت عظیم دوران استعمار را گوشزد کنیم که همین غارت‌های ابتدایی از سرزمین‌های شرقی و آفریقایی، سوخت اولیه همان جهش‌ها بود و نه باید توجهی به سازوکارهای ظالمانه‌ای مثل تحریم که همان اروپایی‌ها برای مهار کشورها به‌کار می‎برند داشت، بلکه در روایت کسانی مثل رنانی، تنها سوژه شرقی مقصر است. آن هم نه تقصیری که حاصل عدم اطلاع یا ناتوانی باشد، بلکه ناشی از یک جبر زیستی و برتری ذاتی اروپایی‌ها! درود به شرف همان توجیه‌گران اولیه استعمار!
حالا که بحث به این نقطه رسید، چون اینطور به نظر می‌رسد که رنانی اشتهای بالایی برای سر کشیدن پیاله‌ای از هر علم که از آن سر درنمی‌آورد دارد، بد نیست به او یادآوری کنیم ضخیم‌ترین میزان کورتکس در میان جانداران، متعلق به نهنگ‌هاست، خوشحال‌مان می‌کند اگر مدتی با آنان زیست کند و نتیجه یافته‌هایش را در قالب رونمایی از کتاب «روایت نهنگ» برای‌مان بازگو کند!

ارسال نظر