17/تير/1404
|
02:43
۲۳:۵۲
۱۴۰۴/۰۴/۱۶
یادداشت

راز همبستگی ایرانیان

سیدامیر انتظاری‌فر: یکی از مهم‌ترین نقاط عطف جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی علیه ملت ایران، تلاش رسانه‌ها و صاحب‌نظران بین‌المللی برای درک چرایی همبستگی ملی ایرانیان و شکست نقشه ساده‌لوحانه «جنگ سپس براندازی» بود. متن‌های مهمی برای توضیح این ایده تولید شده‌اند که به شکست این روند اذعان دارند اما کمتر متنی تلاش کرده به این پرسش پاسخ دهد: چرا ایرانیان چنین رفتار منطقی و هوشمندانه‌ای داشتند؟ متنی در موسسه «استیمسون» منتشر شده و به این پرسش پاسخ داده که چرا ایرانیان در این جنگ، همبستگی نشان دادند و دشمن خارجی را یکپارچه نفی کردند؟ بررسی این متن نشان می‌دهد ایرانیان از نظر غربی‌ها، واجد چه هوشمندی‌هایی هستند. 
متن موسسه استیمسون در نخستین نقطه، به این مساله اشاره می‌کند که خاطره جمعی ایرانیان در طول سده‌ها، بر اساس نفرت از مداخله خارجی شکل گرفته است و همین نفرت از دخالت خارجی، در مواقع بحران، حس همبستگی برای ایرانیان به ارمغان می‌آورد. نخستین نقطه تاریخی‌ای که متن به آن اشاره می‌کند، اشغال کشور در جنگ دوم جهانی است: «با وجود فشار نظامی و بی‌ثباتی موقت ساختارهای دولتی ایران در طول جنگ 12 روزه، حمایت عمومی از تغییر رژیم به ‌وسیله عوامل خارجی محقق نشد. چندین مکانیزم جامعه‌شناختی این موضوع را توضیح می‌دهد. حس قوی هویت ملی ایرانیان که به‌ طور عمیق تحت تأثیر خاطرات جمعی از مداخلات خارجی شکل گرفته است، مخالفات عمومی با دخالت‌های خارجی را تقویت می‌کند. در طول جنگ دوم جهانی، به‌رغم اعلام بی‌طرفی ایران، نیروهای متفقین کشور را اشغال و رضا پهلوی را مجبور به کناره‌گیری از قدرت کردند. بی‌میلی شوروی پس از پایان جنگ دوم جهانی برای عقب‌نشینی از شمال ایران و حمایت از جنبش‌های جدایی‌طلب نیز زخم‌هایی عمیق بر ذهنیت ملی باقی گذاشته است». به باور نویسنده، بخش تاریخی دومی که بخوبی ذهنیت ایرانیان را در برابر مداخله خارجی حساس کرده است، دخالت آمریکا در سرنگونی دولت قانونی محمد مصدق و پس از انقلاب هم، احساسی از حمایت همه‌جانبه جهانی از کشور متجاوز به ایران، یعنی عراق بود: «کودتای 1953 علیه نخست‌وزیر مصدق که پهلوی دوم را دوباره به سلطنت برگرداند، همچنین وابستگی بسیار محسوس شاه به غرب، حساسیت ضداستعماری را در جنگ ایران و عراق 1988-1980 عمیق‌تر کرد، زمانی که بیشتر جهان از کشور متجاوز یعنی عراق، حمایت کرد. حتی در میان منتقدان داخلی جمهوری اسلامی، [تلاش برای] تغییر نظام که توسط نیروهای خارجی حمایت ‌شود، به ‌عنوان نقض حاکمیت ملی در نظر گرفته می‌شود».
به باور نویسنده، اشغالگری آمریکا در دوران پس از 11 سپتامبر و دیدن سرنوشت ملت‌های منطقه مانند افغانستان و عراق، بر ذهنیت ایرانیان و البته تمام ملت‌های منطقه برای کمک خواستن از کشور خارجی اثر بسیار مهمی گذاشته است: «تجربیات پس از 11 سپتامبر در عراق، لیبی و سوریه به‌ عنوان داستان‌هایی هشداردهنده [برای ملت ایران] عمل کرده‌اند. محاسبه منطقی افکار عمومی اکنون به این سمت متمایل است که حفظ وضع موجود غیرمطلوب، بهتر از به خطر انداختن یکپارچگی ملی و سقوط کامل کشور است».
بخش دیگری از دلیل همبستگی ایرانیان با یکدیگر در طول جنگ، فقدان نیروی اپوزیسیون موثر برای دوران احتمالی پس از جمهوری اسلامی بود و متن اذعان می‌کند ربع پهلوی فاقد شخصیت موثر و کنشگر برای ایفای نقش رهبری گذار است: «نکته حائز اهمیت این است که نبود یک مخالف متحد و قابل‌ قبول، این عدم تمایل را تشدید کرده است. اعتراضات سال 1401 شکاف‌های عمیق درون جنبش‌های اپوزیسیون ایران را نشان داد. پسر تبعیدی شاه هنوز شخصیتی مورد مناقشه است که جذابیت پایینی در میان گروه‌های اجتماعی کلیدی دارد». بخش دیگر استدلال متن، رسیدن برخی ایرانیان داخل و خارج کشور به این نقطه‌نظر تحلیلی است که مشکل آمریکا و اسرائیل نه جمهوری اسلامی، بلکه وجود ایران قوی است: «برخی ایرانیان، هم در داخل و هم در خارج از کشور، بر این باورند قدرت‌های خارجی اساساً با یک ایران قوی صرف‌نظر از رهبری سیاسی آن مخالفند. شیرین هانتر، دیپلمات پیشین ایرانی در دوران سلطنت پهلوی و استاد دانشگاه جرج‌تاون، به طرد و واگرایی ایران از ناتو و سر باز زدن اسرائیل از فروش سلاح‌های استراتژیک به ایران حتی در دوران محمدرضاشاه، به ‌عنوان مدرکی از این بدبینی مداوم اشاره می‌کند. رهبران آینده ایران، مانند رهبران گذشته، بشدت آگاه خواهند بود که یک ایران قوی و قدرتمند هیچ‌گاه خوشامد واشنگتن و تل‌آویو نخواهد بود، مگر اینکه ایران بخواهد موقعیت فرعی در منطقه را بپذیرد که هیچ سیاستمدار ایرانی‌ای در این دوران ملی‌گرایی ایرانیان نمی‌تواند آن را بپذیرد». یکی دیگر از مهم‌ترین دلایل این همبستگی ملی در میان ایرانیان به باور متن، اعتباربخشی به روایت دشمنی رژیم صهیونی با مردم ایران بود. نویسنده بر آن است جمهوری اسلامی سال‌ها بر این گزاره پافشاری کرد که اسرائیل دشمن ذاتی ایران است ولی برخی گروه‌های اجتماعی، تمایلی به پذیرش این واقعیت نداشتند اما حمله اخیر، تمام گروه‌های اجتماعی را به صدق این گزاره باورمند کرد: «حملات اسرائیل به ‌طور ناخودآگاه به اعتبار روایت طولانی‌مدت حکومت ایران از اسرائیل به ‌عنوان دشمن ذاتی ایرانیان افزود؛ این تصویری بود که پیش از حملات اسرائیل در میان برخی ایرانیان پذیرفته نشده بود».  در نهایت، یکی دیگر از دلایل این همبستگی از منظر متن، گزاره‌های عمومی در جامعه و صادره از حاکمیت مبنی بر تاب‌آوری و مقاومت بود. به باور این متن، جمهوری اسلامی با اقداماتی نمادین، تلاش کرد نشان دهد جنگ تحمیلی آمریکا و اسرائیل موفق نمی‌شود بقای کشور را به خطر بیندازد: «روایت غالب و عمومی در ایران، بر موضوعاتی چون حاکمیت، تاب‌آوری و پاسخ متناسب تأکید داشت و گفتمان‌های مربوط به فروپاشی، انقلاب یا جنگ تمام‌عیار را رد کرد. تصمیم به باز نگه داشتن ایستگاه‌های مترو به ‌عنوان پناهگاه‌های غیرنظامی و اطمینان از فعالیت وزارتخانه‌های دولتی، حتی تحت حمله مستقیم، به تقویت این پیام از ثبات و استمرار نهادهای دولتی کمک کرد».

ارسال نظر
پربیننده