ماشه میچکاند؟
سمیه خلیلی: در صحنه پیچیده سیاست بینالملل، همواره شاهد ابزارهای فشار و چانهزنی هستیم که توسط قدرتهای بزرگ برای پیشبرد اهدافشان به کار گرفته میشود. در رابطه با برنامه هستهای ایران و توافق برجام، اروپا بارها نسبت به فعالسازی «سازوکار ماشه» (Snap-Back Mechanism) به عنوان ابزاری برای بازگرداندن تحریمهای بینالمللی تهدید کرده است اما آیا این تهدیدها با توجه به تحریمهای گسترده آمریکا همچنان کارآیی دارد یا صرفاً به یک تاکتیک کهنه و بیاثر تبدیل شده است؟ برای واکاوی عمق این رویکرد و نقد مواضع اروپاییها، با دکتر «جرمی کازمارو» تحلیلگر برجسته سیاسی و استاد دانشگاه نیویورک به گفتوگو نشستیم. او در مصاحبه با «وطن امروز» به شیوه عمل اروپا و نقش آن در تشدید فشارهای اقتصادی بر ایران از دیدگاه یک ناظر آمریکایی میپردازد.
***
*آقای کازمارو! تحولات اخیر پیرامون پرونده هستهای ایران و تهدیدهای مداوم از سوی پایتختهای اروپایی مبنی بر فعالسازی سازوکار ماشه در برجام، فضای دیپلماتیک را متشنج کرده است. از دیدگاه شما چه اهداف بنیادینی در پس این اظهارات تهدیدآمیز اروپا نهفته است؟ آیا اینگونه فشارها هزینه سنگینی را برای تهران به همراه خواهد داشت؟
درود بر شما و خوانندگان محترم «وطن امروز». از نظر من، هدف غایی اروپا از رجوع به تهدید مکانیسم ماشه بسیار صریح و بیپرده است؛ آنها تمایل دارند پیشرفتهای اخیر هستهای ایران را که طی ماههای گذشته آغاز شده، متوقف کنند. اقدام اخیر ایران به وضوح برای آنها «پرهزینه» بوده است. این امر به آنها ثابت کرده تهران این پتانسیل را دارد که محاسبات پیشین آنها را درباره جمهوری اسلامی دگرگون کند؛ محاسباتی که اساس آن بر این فرض بنا شده بود که فشار بر ایران نهتنها نتیجهبخش است، بلکه هیچ بهای قابل توجهی نیز برای غرب در پی ندارد اما این تصور اکنون به چالش کشیده شده است، لذا این تهدید بیشتر یک واکنش نگرانکننده است اما در عمق خود، به نظر من، بیشتر یک «مانور سیاسی» یا «بازی دیپلماتیک» است تا یک اهرم فشار نوین و مؤثر.
* برخی تحلیلگران سیاسی مدعیاند گام چهارم ایران در کاهش تعهدات هستهای، پاسخ مناسبی به رویکرد تقابلی اروپا و آمریکا بوده است؛ شما با این ارزیابی موافقید؟
کاملا؛ بدون شک! ۳ گام نخست ایران در کاهش تعهدات خود، اگرچه در جهت صحیح و متناسب با نقضهای برجام توسط طرف غربی بود اما به قدری قدرتمند نبود که اروپا را واقعا در تنگنا قرار دهد یا اروپاییها را وادار به تجدید نظر جدی کند اما گام چهارم، وضعیت را به کلی دگرگون کرد. این اقدام به مراتب جدیتر و حساسیتبرانگیزتر از موارد پیشین است. برای پایتختهای اروپا، این گام به یک دغدغه ملموس و واقعی بدل شده است. این روند به وضوح نشان میدهد جمهوری اسلامی ایران توانایی شناسایی نقاط ضعف راهبرد غرب را دارد و میتواند به گونهای عمل کند که آنها را در موقعیتی ناخوشایند و نیازمند واکنش قرار دهد. این فراتر از یک پیام دیپلماتیک صرف است؛ این نشاندهنده یک تغییر موازنه و پویایی بازی است.
* با وجود اعمال سیاست «فشار حداکثری» از سوی واشنگتن، اروپا همچنان ایران را به بازگرداندن تحریمها تهدید میکند. از منظر شما با توجه به دامنه وسیع تحریمهای فعلی آمریکا این تهدید چقدر میتواند موثر واقع شود؟
حقیقت این است که حداکثر ظرفیت تحریمها علیه ایران در حال حاضر به کار گرفته شده است. این یک واقعیت تلخ و انکارناپذیر است. اروپاییها از همان ابتدا برابر سیاست فشار حداکثری دولت آمریکا موضع انفعال و بیتفاوتی را پیش گرفتند. آنها نهتنها هیچ تلاش مؤثری برای کاهش فشارهای واشنگتن انجام ندادند، بلکه در مسیر عادیسازی شرایط اقتصادی ایران نیز یاری نکردند. این انفعال، خود به تنهایی گواه همراهی کامل اروپا با ایالات متحده در این کارزار فشار است. مکانیسم مالی اینستکس که قرار بود به عنوان یک کانال تجاری بشردوستانه عمل کند، نماد بارزی از این رویکرد دوگانه و بیاثر اروپاییها بود. اینستکس چیزی جز یک «ابزار نمایشی» نبود که هرگز نتوانست به طور واقعی عملیاتی شود و به نیازهای اقتصادی ایران پاسخ دهد. در واقع اروپا در این زمینه بیش از یک ناظر منفعل نبود و این خود ضربهای جدی به اعتبار آن وارد کرد.
* با این توصیف، آیا میتوان ادعا کرد ایران عملا از فاز اوج تحریمها گذر کرده است؟
دقیقا! ایران سالهای متمادی در شدیدترین رژیم تحریمهای تاریخ مدرن به سر برده است. این کشور عملا از نقطه اوج فشارهای اقتصادی که با شوک ارزی سال ۲۰۱۸ [۱۳۹۷] و تحریمهای بیسابقه نفتی رقم خورد، عبور کرده است. بنابراین تهدید به بازگرداندن قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل یا اعمال تحریمهای جدید، به لحاظ عملی فشار شدیدی بر وضعیت فعلی تحمیل نمیکند. این بدان معنا نیست که فشار اقتصادی کاملا از بین رفته است، بلکه به این معناست که مردم ایران با این شرایط دشوار کنار آمدهاند و بازگشت تحریمهای قدیم، چیزی غیرمنتظره برای آنها نیست.
جامعه ایران به نوعی با این وضعیت خو گرفته و توانایی مقاومت خود را به اثبات رسانده است، لذا این تهدیدها بیشتر در فضای روانی و سیاسی تأثیرگذار خواهند بود تا عرصه اقتصاد کلان.
* برای درک بهتر موضوع لطفاً تفاوتهای اساسی میان تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل و تحریمهای ثانویه ایالات متحده را تبیین کنید؛ کدام دسته از تحریمها فشار بیشتری بر اقتصاد ایران وارد کرده است؟
این تمایز، نکتهای بسیار کلیدی و حیاتی است که اغلب نادیده گرفته میشود. تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد عمدتاً دارای جنبههای فنی و ماهیت هستهای بود؛ یعنی تمرکز بر محدودیتهای مربوط به فعالیتهای غنیسازی، اشاعه هستهای و برخی برنامههای موشکی خاص بود، البته تحریمهای اقتصادی ویژهای دارد. هدف اصلی جلوگیری از دستیابی ایران به بمب اتم بود اما آنچه واقعاً برای مردم ایران سخت بود و اقتصاد کشورتان را با مشکلات عمیق مواجه کرد، تحریمهای ثانویه ایالات متحده بود. این تحریمها توانایی آمریکا را برای مجازات اشخاص یا نهادهای خارجی که با بخشهای خاصی از اقتصاد ایران (مانند نفت، بانکداری و کشتیرانی) معامله میکردند، فراهم آورد. واشنگتن این تحریمها را با حداکثر توان اعمال کرد و به دنبال قطع ارتباط ایران با سیستم مالی جهانی بود. جالب توجه است که حتی در طرحهای به ظاهر سازشجویانه با ایران نیز، بند مربوط به حفظ تحریمهای ثانویه دستنخورده باقی ماند. این بدان معناست که آمریکا قصد دارد اهرم فشار اقتصادی اصلی خود را به عنوان یک ابزار دائم علیه ایران حفظ کند و از آن در هر مذاکره احتمالی آتی بهرهبرداری کند.
* با این اوصاف، به نظر شما بازگشت وضعیت حقوقی ایران به دوران پیش از برجام (تحت تحریمهای شورای امنیت) به لحاظ عملی و عینی تأثیر ملموسی بر اقتصاد ایران نخواهد داشت؟
به لحاظ عملی و عینی بازگشت به تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل تأثیر شگرفی بر وضعیت اقتصادی جامعه ایران نخواهد داشت. هرچند از جنبه حقوقی این اقدام ممکن است وضعیت ایران را به دوران پیش از برجام و تحت قطعنامههای شورای امنیت بازگرداند – و باید اقرار کرد این یکی از نقاط ضعف بزرگ توافق برجام بود که بسیاری از منتقدان از همان ابتدا نسبت به آن هشدار میدادند و آن را دستاویزی برای سوءاستفاده میدانستند – اما با توجه به اینکه ایالات متحده همین حالا نیز حداکثر فشارهای اقتصادی ممکن را بر ایران اعمال کرده است، این تغییر حقوقی، به لحاظ عملی، تغییر چشمگیری در واقعیت اقتصاد ایران ایجاد نمیکند. این موضوع نباید از دید سیاستگذاران اروپایی پنهان بماند. بر همین مبنا آنها نباید به واسطه این تهدیدات، چندان به تغییر رویکرد و تصمیمات مقامات جمهوری اسلامی ایران امید داشته باشند. این اقدام اول یک «نمایش سیاسی» و «تلاش برای ایجاد ترس» است و بعد یک ابزار فشار اقتصادی مؤثر و نوین.
* آیا ایران هیچ ابزاری برای مقابله یا توقف مکانیسم ماشه در اختیار دارد؟
متأسفانه نحوه نگارش این بند در توافق برجام به گونهای است که هر یک از اعضای 1+5 (5 عضو دائم شورای امنیت به علاوه آلمان) قادرند به صورت یکجانبه از مکانیسم اسنپبک استفاده کنند و ایران نیز عملاً هیچ راهکار حقوقیای برای متوقف کردن این روند ندارد. صرفاً کافی است یک عضو گروه 1+5، از وضعیت اجرای برجام ناراضی باشد تا در یک فرآیند 2 ماهه، بدون نیاز به اجماع یا رأیگیری مجدد و فارغ از اینکه استدلالهای حقوقی و فنی ایران چقدر محکم و مستدل باشد، صرفاً به واسطه «میل سیاسی» آن طرف، تمام تحریمهای بینالمللی بازگردد. در حقیقت، متأسفانه این مکانیسم در برجام به نحوی طراحی شده که حق وتوی واقعی در اختیار کشوری قرار میگیرد که تمایل به برهم زدن توافق دارد. به بیان روشنتر، آنچه در جلسه شورای امنیت به رأی گذاشته میشود، این نیست که آیا تحریمها بازگردد یا خیر، بلکه رأیگیری بر سر این موضوع خواهد بود که آیا «لغو تحریمها» تمدید شود یا خیر و تنها یک رأی منفی، حتی از سوی همان کشوری که شکایت اولیه را مطرح کرده، برای بازگرداندن تمام تحریمها کفایت میکند. این یک ضعف ساختاری فاحش و یک امتیاز غیرمنصفانه به قدرتها بود که متأسفانه تیم مذاکرهکننده ایران در آن زمان پذیرفت.
این واقعاً بزرگترین و خطرناکترین نقطه ضعف برجام است که ماهیت متقارن توافق را از بین میبرد. حتی اگر قدرتهای بزرگی مانند روسیه و چین، و فرضا شرکای اروپایی مثل فرانسه و آلمان نیز با استدلالها و مواضع ایران موافق باشند و حقانیت آن را درک کنند اما تنها یک کشور، مثلاً بریتانیا، ابراز مخالفت کند، اسنپبک عملاً فعال میشود. این نشان میدهد توافق برجام تا چه حد شکننده و آسیبپذیر در برابر اراده یکجانبه هر یک از اعضای 1+5 طراحی شده و این یک اشکال بنیادین در معماری حقوقی این توافق است که همواره مورد انتقاد کارشناسان قرار گرفته است.
* هدف اصلی اروپا از اصرار بر فعالسازی آن چیست؟
همانطور که قبلاً اشاره کردم، هدف اصلی از این اقدام، کاملاً «سیاسی» است. اروپاییها قصد دارند افکار عمومی داخل ایران، همچنین مسؤولان کشور را تحت تأثیر قرار دهند. آنها میخواهند این تصور را القا کنند که یک «تحول منفی اقتصادی بزرگ و قریبالوقوع» در انتظار ایران است و برای پیشگیری از آن، تهران مجبور به دادن «امتیازات جدیدی» است. این امتیازات فراتر از چارچوب هستهای، شامل حوزههای منطقهای، برنامه موشکی و تمدید محدودیتهای برجام خواهد بود. این یک «بازی روانی پیچیده» است که هدف آن ایجاد فشار داخلی و خارجی بر ایران است تا این کشور را وادار به تسلیم در برابر خواستههای توسعهطلبانه آنها کند. این یک جنگ ادراکی است که در آن، اروپا تلاش میکند با بزرگنمایی خطر، ایران را به میز مذاکرات با شرایط از پیش تعیینشده بازگرداند.
* چرا ایالات متحده خود مستقیماً از مکانیسم ماشه استفاده نکرد و به جای آن، خروج کامل از برجام را ترجیح داد؟
زمانی که دولت آمریکا تحت ریاست جمهوری ترامپ تصمیم به خروج از برجام گرفت، گزینههای متعددی را در مقابل خود داشت. این گزینهها شامل فعالسازی اسنپبک، شیوههای دیگر «خروج نرم» از توافق یا «خروج کامل و سخت» میشد که در نهایت، «خروج کامل از برجام» به مرحله اجرا درآمد. دلیل اصلی این انتخاب این بود که آمریکاییها معتقد بودند با این رویکرد، فشار حداکثری و بیسابقهای بر ایران وارد خواهد شد که از سایر گزینهها مؤثرتر خواهد بود و اهداف سیاست فشار حداکثری واشنگتن را به بهترین نحو محقق میکرد. تحلیل آنها این بود اگر آمریکا در برجام میماند و صرفاً اسنپبک را فعال میکرد، این موضوع بار معنایی متفاوتی داشت و تحریمهای بینالمللی که بازمیگشت، به اندازه تحریمهای ثانویه – که در دوره اوباما پس از سال ۲۰۱۰ با قانون جامع تحریمها، پاسخگویی و سلب حق سرمایهگذاری ایران (CISADA) اعمال شد – تأثیرگذار نبود. این نشان میدهد آمریکا بخوبی از تفاوت ماهوی و اثربخشی تحریمهای یکجانبه و ثانویه خود آگاه بود.
* بنابراین تحریمهای ثانویه آمریکا را بسیار فراتر و مؤثرتر از تحریمهای مندرج در قطعنامههای شورای امنیت میدانید؟
بله؛ کاملاً! تحریمهای ثانویه آمریکا به مراتب از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل فراتر رفت و تأثیر مخربتری داشت. آخرین قطعنامه شورای امنیت که علیه ایران صادر شد، قطعنامه ۱۹۲۹ بود که عمدتاً بر جنبههای فنی هستهای تمرکز داشت. قطعنامههای دیگر شورای امنیت مانند ۱۷۳۷، ۱۷۴۷، ۱۸۰۳ و ۱۸۳۵ نیز بیشتر در حوزههای فنی مرتبط با هستهای، عدم اشاعه یا مسائل موشکی و زنجیره تأمین بود. به همین دلیل، زمانی که آخرین قطعنامه صادر شد، مقامات آمریکایی به صراحت اعلام کردند این قطعنامهها صرفاً «سکوی پرتاب» ما برای اعمال تحریمهای ثانویه خواهد بود و از همان زمان تحریمهای ثانویه آمریکا که مستقیماً بخشهای حیاتی اقتصاد ایران مانند فروش نفت را هدف قرار میداد، به طور بیسابقهای اعمال شد.
* رئیس جمهور فرانسه نیز اخیرا طرحی را پیشنهاد کرده است؛ مشکل اصلی و نقاط ضعف طرح پیشنهادی مکرون از نگاه شما چیست؟
مشکل اساسی این طرح این است که آنها صرفاً از «فعالسازی مجدد تحریمهای برجامی» سخن میگویند، در حالی که باید توجه داشت از زمان روی کار آمدن دولت ترامپ، علاوه بر تحریمهای هستهای برجام، رژیمهای تحریمی بسیار گسترده و جدیدی نیز علیه ایران اعمال شده است؛ تحریمهایی مانند قانون کاتسا (CATSAA)، تحریم علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تحریم نهاد رهبری، تحریم شخصیتهای کلیدی، تحریم بانک مرکزی، تحریم بخشهای حیاتی مانند فلزات و صنایع سنگین و بسیاری نهادهای اقتصادی دیگر.
بر اساس متنهایی که خود مقامات غرب از طرح پیشنهادی مکرون منتشر کردهاند، «تحریمهای جدید و بسیار سنگین» اساساً شامل آن طرح نمیشود. این موضوع به خودی خود یک معضل بزرگ و یک دام دیپلماتیک برای ایران است. نهتنها هیچ مشکل اقتصادی خاص و ریشهای را از کشورتان حل نمیکند، بلکه عملاً دست جمهوری اسلامی را میبندد و مردم ایران را تحت فشار بیشتری قرار میدهد. این یک «معامله ناعادلانه» و کاملاً یکطرفه است که تنها هدفش گرفتن امتیازات بیشتر از ایران، بدون ارائه هیچ تضمین واقعیای برای لغو پایدار تحریمهای اصلی و برطرف کردن مشکلات اقتصادی است. ایران باید بشدت مراقب این «دام دیپلماتیک» باشد و به هیچوجه نباید در آن گرفتار شود. این یک بازی فریبکارانه است که نفعی برای ایران نخواهد داشت.