گروه سیاسی: 84 سال پس از اشغال تلخ ایران بهرغم اعلام بیطرفی رضاشاه در جنگ دوم جهانی، همچنان پرسشهای پرشماری در این باره مطرح است. چرا ارتشی که در 16 سال، یک سوم بودجه کشور را در اختیار داشت و 13 درصد کل درآمدهای دولت را صرف خرید تجهیزات نظامی کرده بود؛ کمتر از ۸۰ ساعت در برابر دشمن متجاوز فروریخت؟ آیا توان مقاومت وجود نداشت یا امکان مقابله فراهم نبود؟ در نظر محمدعلی همایونکاتوزیان که اتفاقاً از طرفداران سلطنت پهلوی است «وظیفه اصلی نیروهای مسلح، نه مقابله با دشمن خارجی، بلکه برقراری نظم در ولایات و مناطق عشایری بود». همچنان که دکتر محمدقلی مجد در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» نوشته است: «ارتش ملی رضاخان که به مدت ۲۰ سال، هر سال حداقل ۵۰ درصد بودجه مملکت صرف آن شده بود - همان ارتشی که ظاهراً بخش عمدهای از درآمدهای نفتی ایران خرج آن شده بود - همان ارتشی که چنان رشادتی در سرکوب تظاهرکنندگان بیسلاح مشهد در سال ۱۳۱۴ نشان داده بود، به سختی توانست کوچکترین مقاومتی برابر مهاجمان از خود نشان بدهد».
* ارتش، مهمترین و ضعیفترین رکن حکومت پهلوی
در نتیجه، ارتش رضاشاه بیش از آنکه یک ارتش باشد، یک پلیس محلی برای سرکوب مخالفان بود که در 16 سال، از نظر تعداد افراد از 40 هزار سرباز در سال 1305 به 120 هزار پرسنل در سال 1320 رسید. فراتر از این آمار، برخی نویسندگان توسعه کمی ارتش و نیروی نظامی را مهمترین مؤلفه یک حکومت از نظر رضاشاه برمیشمرند. همچنان که نیکی کدی، استاد بازنشسته تاریخ دانشگاه کالیفرنیا و از پرکارترین پژوهشگران مطالعات ایران مینویسد: «اصلاح و تقویت ارتش دغدغه اصلی رضاشاه بود و در دوره رضاشاه، بزرگترین رقم هزینههای عمومی را مخارج نظامی تشکیل میداد که بیشتر از نصف کل بودجه مملکت را میبلعید». با این حال، برخی گزارشهای تاریخی نشان میدهد ارتش و نیروهای نظامی در ردههای گوناگون در پی دفاع بودند و فرمان ترک مخاصمه سبب شد آنها از وظیفه ملی - میهنی خود دست بکشند. برای نمونه گزارشهایی در دست است که سرلشکر شاهبختی، فرمانده لشکر آذربایجان یا سرلشکر حسن مقدم، از فرماندهان لشکر اهواز، با همه کمی مهمات و گرسنگی نیروها در پی تدارک خطوط دفاعی برابر روسها در شمال و انگلیسیها در جنوب غرب بودند اما فرمان شاه برای تسلیم از کاخ سعدآباد، تسلیم برابر نیروهای متجاوز را رقم زد. زد و خوردها در مشهد و اهواز و گرگان و کرمانشاه ظرف ۲ روز به پایان رسید و اسلحهها به زمین افتاد.
* 650 شهید شهریور 20
ریچارد استوارت در کتاب «آخرین روزهای رضاشاه» از پایمردی سربازان و افسرانی روایت کرده که بهرغم شنیدن فرمان ترک مخاصمه، حاضر به تسلیم نبودند و حتی توانسته بودند مسیر تعرض را برای دشمن ناهموار کنند. با این نگاه، میتوان گفت تسلیم ارتش ایران بیش از آنکه برآمده از ناتوانی سازمانی نیروهای مسلح آن روز باشد، به دلیل تصمیم نادرست رضاشاه انجام شد. براساس برخی آمار، 650 نفر از ایرانیان در حمله نیروهای متجاوز به شهادت رسیدند که از جمله آنها باید به برادران شهید غلامعلی و یدالله بایندر اشاره کرد. موضوع وقتی جدیتر میشود که یادآوری کنیم ارتش، رکن تجدد رضاشاهی بود؛ تجددی که کاملاً برآمده از تغییرات سیاسی جهان بود و به اکتشاف نفت وابستگی تام داشت. در واقع، ارتش پهلوی اول، بیش از آنکه در خدمت تأمین منافع ملی ایران باشد، به بریگاد محافظت از لولهها و تأسیسات نفت ایران تبدیل شد که طبق قرارداد دارسی، ابتدا در اختیار دارسی و در ادامه در تملک نیروی دریایی انگلیس قرار داشت. در نتیجه نه شخص رضاخان و نه ارتش پرهزینه او، نتوانستند نسبت به حفظ و حراست تمامیت ارضی ایران حتی برابر همسایه همپیمان خود یعنی ترکیه نیز قدرت و ارادهای از خود نشان دهند.
* سعدآباد برای تحکیم تجزیه ایران
براساس پیمان سعدآباد «ترکیه قسمتی از ارتفاعات آرارات را که دارای موقعیت استراتژیک و سوقالجیشی بود به دست آورد، خط مرزی ایران و عراق نیز به زیان ایران تعیین شد، چرا که رضاشاه منابع نفتی غرب و اداره کامل اروندرود را به عراق واگذار کرد و پذیرفت بابت عبور کشتیهای نفتکش از آبادان مبالغ هنگفتی به عراق بپردازد، افغانستان هم با امضای این پیمان از تلاش احتمالی حرکت ناسیونالیستی ایران برای بازگرداندن مناطق تاجیکنشین این کشور در امان ماند». علاوه بر مرزهای جنوب غرب، اختلافات مرزی ایران و افغانستان نیز به شکلی پیش رفت که ایران برابر یورش قوای نظامی و دفاعی که از آن سوی مرزهای ایران به داخل قلمرواش هجوم میآوردند، کاملاً بیدفاع شد. در یک نگاه کلی، صرف نظر از تساهلها و مماشاتهای رضاخان در دوره سرپرستی وزارت جنگ در بازپسگیری مناطق متعلق به ایران، در دوره پادشاهی او، 800 کیلومتر مربع از خاک ایران از جمله قله آرارات کوچک در شمال غرب ایران از قلمرو کشور جدا شد. در نتیجه ارتش رضاشاهی را میتوان یک ارتش وارونه و واژگون نامید که به جای تحرک عملیاتی برای مقابله با نیروی خارجی، به اسم تمرکزگرایی، نیرو و توان و اراده برخورد را صرف مقابله با عشایر داخلی کرد و چند نوبت سرکوب ایشان بویژه در سال 1310، به تغییرات حیرتآور در بافت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران انجامید.
نگاهی به فروپاشی ارتش پهلوی در برابر متفقین در شهریور 1320
ارتش وارونه
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها