30/شهريور/1404
|
02:05
نگاه

سیاست گازی و اشغالگری نوین رژیم صهیونیستی

محمدامین حقگو: خاورمیانه در دوران معاصر شاهد تغییر و تحولات ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک بنیادینی بوده که از دگرگونی بازارهای جهانی انرژی و تغییر معادلات قدرت نشأت می‌گیرد. در این میان، رژیم صهیونیستی با حمایت کامل آمریکا و اتحادیه اروپایی، از منابع انرژی، بویژه گاز طبیعی، به عنوان ابزاری راهبردی برای پیشبرد اهداف توسعه‌طلبانه، عادی‌سازی روابط و تثبیت اشغالگری خود بهره می‌برد. این رویکرد که نام آن را «اشغالگری گازی» گذاشته‌ایم، نه‌تنها امنیت منطقه را به خطر می‌اندازد، بلکه به پایمال شدن حقوق ملت فلسطین و نقض حاکمیت و استقلال اقتصادی ملت‌های منطقه منجر می‌شود. از منظر جمهوری اسلامی ایران، مقابله با این روند مخرب و قرار دادن رژیم صهیونیستی در تنگنای اقتصادی، تجاری و انرژی، از اهمیت حیاتی برخوردار است تا زمینه برای تقویت محور مقاومت و انزوای رژیم در منطقه فراهم آید.
* ماهیت توسعه‌طلبانه اشغالگری گازی
رژیم صهیونیستی راهبردی را دنبال می‌کند که در آن معاملات گاز به ابزار تثبیت اشغالگری و ادغام اقتصادی رژیم در منطقه تبدیل می‌شود. این راهبرد که مبتنی بر ایجاد «وابستگی‌های عمیق اقتصادی» کشورهای همسایه به زیرساخت‌های انرژی این رژیم است، یک طرح استعماری نوین و «عادی‌سازی نهادینه» تلقی می‌شود. این فرآیند نه‌تنها در تضاد با اصول صلح و همزیستی قرار دارد، بلکه بر نفی موجودیت فلسطینیان و اشغال دائمی سرزمین‌های‌شان استوار است.
پیوند میان بخش انرژی رژیم صهیونیستی و امنیت آن آشکارا در پی فریب ملت‌های منطقه است تا با پروژه‌های فراوان و ظاهرالصلاح اقتصادی، منازعه فلسطین در پشت پرده‌های به ظاهر توافق‌ صلح و همکاری‌های اقتصادی پنهان بماند. جمهوری اسلامی ایران تأکید دارد هرگونه تعامل اقتصادی با رژیم اشغالگر، به مثابه شریک‌ جرم بودن در نسل‌کشی فرساینده و تصویری ژئوپلیتیک از رژیم اشغالگر خشونت‌ورز است و نباید آن را طبیعی، مشروع یا حتی موجب صلح و امنیت دانست. این راهبرد منطقه‌ای نه‌تنها قدرت تولید کرده، بلکه اشغالگری را نیز تثبیت می‌کند، از همین رو تقابل همه‌جانبه با آن برای ملت‌های آزاده جهان امری واجب است.
* قربانیان منطقه‌ای و ابزار شدن پازل اروپایی
بررسی چگونگی استفاده رژیم صهیونیستی از زیرساخت‌های انرژی کشورهای همسایه، عمق طرح توسعه‌طلبانه آن را بیش از پیش نمایان می‌سازد. 
مصر و اردن، نمونه‌های بارزی از ابزار و پایگاه این راهبرد محسوب می‌شوند. ابتدا خط لوله «اشکلون-العریش» برای واردات گاز ارزان از مصر به سرزمین اشغالی به کار رفت اما با کشف ذخایر گازی عظیم در سرزمین‌های‌ غصب‌شده از سوی رژیم صهیونیستی، همین خط لوله برعکس شد تا گاز تولیدی آن به مصر سرازیر شود. این تغییر ضمن پاسخگویی به نیاز داخلی مصر، از زیرساخت‌های مایع‌سازی LNG مصر برای صادرات مازاد به بازار اروپا بهره می‌برد. این روند به کاهش ذخایر گازی مصر و توقف پلتفرم تامار اسرائیل دامن‌ زده و با فشار بر طبقه حاکم مصر برای خرید گاز از اسرائیل و گلوگاه‌سازی، قاهره را به نخستین مشتری گاز رژیم اشغالگر تبدیل کرده است. وابستگی‌های جدیدی که برای مردم مصر زیان‌بار و بی‌سابقه بوده و امنیت ملی و اقتصادی این کشور را در گرو رژیم صهیونیستی قرار داده است.
اردن نیز به همین ترتیب، با قرارداد ۱۵ ساله گازی (شروع از ۲۰۱۶) به مثابه تسهیلگر تجاری برای صادرات گاز رژیم صهیونیستی به اروپا درآمده و متحمل نوعی مشابه از وابستگی و استعمار شده است. این قرارداد نه‌تنها اردن را متعهد به واردات گاز گرانقیمت کرده، بلکه ظرفیت بهره‌برداری اردن از منابع داخلی گاز را تا سال ۲۰۳۱ محدود ساخته است. این توافقات که ابتدا محرمانه و با هدف عادی‌سازی بی‌سر و صدای اقتصادی امضا شد، بعداً با اعتراضات مردمی گسترده مواجه شد و به منزله خیانت سیاسی به همبستگی مردم مصر و اردن با مقاومت فلسطین تلقی می‌شود. در این راهبرد، مصر و اردن به ابزارهایی تبدیل شده‌اند که وابستگی امنیت انرژی آنها به تامین سوخت اشغال می‌انجامد. این وضعیت سرمایه و شرکت‌ها را به سود رژیم صهیونیستی جذب کرده، اقتصاد اشغالگر را تقویت کرده و استقلال انرژی و مالی مردم این کشورها و زندگی ۳ میلیون فلسطینی ساکن اردن را در گرو این رژیم قرار می‌دهد؛ تاکتیکی که سال‌ها در غزه آزموده و موجب هزینه‌های اجتماعی و اقتصادی سنگین برای ملت‌های منطقه شده است.
پازل اروپایی نیز ابزاری برای سیاست‌گذاری این رژیم محسوب می‌شود تا راهکاری اقتصادی. سیاست‌های انرژی اتحادیه اروپایی پس از جنگ اوکراین، شاهد هجوم جهانی به گاز و تغییر در مسیرهای تأمین انرژی بوده است. این تغییرات فرصتی برای رژیم صهیونیستی ایجاد کرد تا خود را جایگزین بخشی از واردات گاز روسیه به اروپا کند. اگرچه حجم واردات LNG از رژیم صهیونیستی اندک و نامنظم است اما اهمیت سیاسی آن از دیدگاه رژیم صهیونیستی و حامیان آن بالاست. توافقنامه تفاهم سه‌جانبه در ژوئن ۲۰۲۲ میان اتحادیه اروپایی، مصر و رژیم صهیونیستی برای نخستین‌بار امکان واردات گاز این رژیم به اروپا را فراهم آورد. اروپا اکنون با یک تعهد سیاسی به رژیم صهیونیستی، طرح‌های ناکارآمد اقتصادی گذشته (مانند خط لوله EastMed) را نادیده گرفته است. این خرید نه راهکار اقتصادی بهینه، بلکه اقدامی در راستای استمرار اشغال خاک فلسطین و همدستی در توسعه و تثبیت قدرت استعماری در فلسطین و فراتر از آن تلقی می‌شود. اروپا با این پیمان، طناب نجات صادرات گاز از شرق مدیترانه را برای رژیم صهیونیستی تضمین کرده و با تسلیحات و کمک‌های نظامی از زیرساخت‌های گازی رژیم اشغالگر و آب‌های اشغال‌شده فلسطین صیانت می‌کند.
قبرس نیز یکی از حلقه‌های جدید در این پازل است. جمهوری قبرس که زمانی حامی سرسخت مقاومت فلسطین بود، اکنون پس از کشفیات گاز در لوانت، به شریکی نوین برای رژیم صهیونیستی تبدیل شده و همکاری نزدیکی در گردشگری، فناوری، صنایع نظامی و املاک برقرار کرده است. این تحول به نگرانی‌هایی از اسرائیل دوم و حتی اشغال خاموش قبرس شمالی دامن ‌زده است. قبرس نیز خود را دروازه اروپا برای صادرات گاز این رژیم معرفی می‌کند. شرکت‌های شورون، انی، بی‌پی، سوکار و دانا پترولیوم مجوزهایی را در این مناطق خریداری کرده‌اند که نشان‌دهنده ابعاد گسترده‌تر این همکاری‌های استعماری است.
* تهدیدات راهبردی و ضرورت واکنش قاطع جمهوری اسلامی
تحولات فوق، تهدیدات جدی برای ثبات منطقه و منافع حیاتی جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌رود. تضعیف حاکمیت و استقلال اقتصادی کشورهای همسایه، نه‌تنها به بی‌ثباتی داخلی آنها دامن می‌زند، بلکه از ظرفیت منطقه برای اقدام مستقل و متحد در برابر فشارهای خارجی می‌کاهد. استفاده از انرژی به عنوان اهرم سیاسی توسط رژیم صهیونیستی، موقعیت راهبردی رژیم را تقویت کرده و دست آن را در سرکوب و ادامه اشغالگری بازتر می‌کند. نقش فزاینده اروپا در واردات گاز از مناطق اشغالی، مشروعیت بین‌المللی رژیم اشغالگر را افزایش داده و مانع شکل‌گیری یک اجماع جهانی علیه سیاست‌های تجاوزکارانه آن می‌شود. گسترش نفوذ اقتصادی صهیونیست‌ها در مناطقی مانند قبرس، زنگ خطری برای سایر کشورهای منطقه و حتی فراتر از آن است که ممکن است در آینده به پایگاه‌هایی برای منافع رژیم بدل شوند. بنابراین جمهوری اسلامی ایران نیازمند یک رویکرد جامع، هوشمندانه و چندوجهی است که ضمن تبیین ابعاد استعماری این تحرکات، راه‌های مقابله موثر و سازنده را پیشنهاد دهد. این امر به تعمیق روابط منطقه‌ای بر مبنای عدالت، همسایگی و مقابله با طرح‌های تجزیه‌طلبانه کمک و نقش ایران را به عنوان حامی محور مقاومت و ثبات منطقه، تثبیت می‌کند.
* راهبردهای جامع ایران برای مقابله با طرح اشغالگری گازی
جمهوری اسلامی ایران باید در حوزه‌های دیپلماسی اقتصادی و بین‌المللی، راهبردهای چندجانبه‌ای را به کار گیرد. نخست، ضروری است یک دیپلماسی فعال و همه‌جانبه برای افشاگری سیاسی و اخلاقی معاملات انرژی رژیم صهیونیستی، بویژه در میان افکار عمومی منطقه و جهان، با تأکید بر اینکه «این معاملات گاز خنثی نیست، بلکه کالایی سیاسی است» که برای طبیعی‌سازی و مشروعیت‌بخشی به استعمار به کار می‌رود، به اجرا درآید. این شامل افشای نیات پنهان سیاسی پروژه‌های فراملی و حمایت از جنبش‌های مدنی و ناراضیان سراسری در کشورهای هدف می‌شود. دوم، جمهوری اسلامی باید طرح‌های جایگزین برای تأمین انرژی پایدار و عادلانه در منطقه ارائه دهد و نقش اساسی خود را در تأمین نیازهای انرژی کشورهای منطقه برجسته کند و تبدیل به هاب انرژی منطقه شود. این مهم با ایجاد یک مجمع انرژی منطقه‌ای بدون حضور رژیم صهیونیستی و گسترش روابط با کشورهای مایل به همکاری بر اساس منافع مشترک تحقق می‌یابد. سوم، باید از طریق ارتباط با سیاست‌گذاران و سازمان‌های جامعه مدنی اروپا، ابعاد منفی روابط انرژی اتحادیه اروپایی و رژیم صهیونیستی و همدستی اروپا در استعمار سکونتگاهی را تبیین کرده و ناکارآمدی‌های اقتصادی این گونه همکاری‌ها را برجسته کرد. چهارم، درباره نقش جدید قبرس، ایران باید با فشار دیپلماتیک بر آن کشور و یادآوری تعهدات تاریخی‌اش، خطرات امنیتی و سیاسی تغییر آرایش آن را گوشزد کرده و پیشنهادات سرمایه‌گذاری‌های جایگزین را ارائه دهد. سرانجام، جمهوری اسلامی ایران باید فعالانه پیگیر پرونده‌های حقوقی بین‌المللی درباره بهره‌برداری غیرقانونی از منابع طبیعی سرزمین‌ اشغالی باشد و از طریق افزایش هزینه‌های سیاسی و اخلاقی هرگونه معامله با رژیم اشغالگر، به تحریم و انزوای اقتصادی آن یاری رساند.
سیاست‌های انرژی رژیم صهیونیستی ابزار کلیدی این رژیم برای تحکیم اشغالگری، تغییر بافت جمعیتی منطقه و کسب مشروعیت بین‌المللی است. از این رو، جمهوری اسلامی ایران با درکی جامع و راهبردی از این پدیده، مبارزه‌ای سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک را علیه آن آغاز کرده و با اتکا به ظرفیت‌های منطقه‌ای و همسویی با کشورهای دیگر می‌تواند رهبری جنبشی را برای مقابله با این پروژه استعماری و ساخت منطقه‌ای مبتنی بر عدالت، پایداری و حاکمیت ملت‌ها بر سرنوشت خود بر عهده گیرد و گامی محکم جهت حمایت از ملت مظلوم فلسطین بردارد. این مسیر تنها راه تأمین امنیت واقعی و پایدار برای تمام مردم منطقه است.

ارسال نظر
پربیننده