
بهراد رشوند: در شهری که به ظاهر آرام بود اما در دل خود غوغایی مهیب میپروراند، رویدادی رخ داد که تقویم کشتی ایران را برای همیشه دگرگون کرد. زاگرب، شهری در قلب اروپا، صحنهای شد برای تولد افسانهای که سالها انتظارش را میکشیدیم؛ افسانهای که از همصدایی ۲ جریان دیرینه، یعنی کشتی آزاد و فرنگی، جان گرفت و قلهای را فتح کرد که پیشتر دستنیافتنی مینمود.
این پیروزی تنها نتیجه چند مبارزه بر تشک نبود. ماجرای آن شبها و روزها، ماجرای نسلی بود که آمده تا سرنوشت خویش را با دستان جوانش بازنویسی کند. نسلی که با میانگین سنی اندک، در برابر مردان کهنهکار جهان ایستاد و نشان داد که شور و ایمان، اگر با اندیشه و برنامه همراه شود، کوه را نیز میتواند جابهجا کند.
سالها بود که کشتی ایران، با همه افتخاراتش، از چنین همآغوشیای بیبهره مانده بود. هر بار یا آزادکاران بر سکوی نخست میایستادند یا فرنگیکاران و دیگری در حسرت جام باقی میماند اما این بار، به همت جوانانی که در عین خامی، پختهتر از بسیاری از باتجربهها جنگیدند، تاریخ ورق خورد. آنان نهتنها مدال آوردند، بلکه روحی تازه در جان یک ملت دمیدند.
علیرضا دبیر، مردی که سکان کشتی کشور را در دست دارد، پیش از اعزام وعده داده بود ثمره سالها تلاش در کرواسی به بار خواهد نشست. بسیاری این وعده را رؤیایی میپنداشتند اما زاگرب نشان داد رویاها وقتی با تدبیر آمیخته شوند، میتوانند به حقیقت بدل شوند.
آزادکاران، نخست راه را گشودند. مدالهای رنگارنگشان نوید روزهای خوش میداد. بازگشتشان به میهن همراه با جشن و استقبال پرشوری بود که مدتها نظیرش دیده نشده بود اما درست وقتی که شور آزادکاران هنوز در خیابانها طنین داشت، فرنگیکاران با گامی بلندتر ظاهر شدند.
شاگردان حسن رنگرز، در همان اوزان ابتدایی، ضربه کاری را وارد کردند. ۳ فینالیست از ۴ وزن نخست، زنگ پیروزی را آنچنان زود به صدا درآورد که رقبای دیرینه هنوز در شوک بودند. حضور هر یک از آن جوانان بر روی تشک، تصویری بود از جسارت و بیپروایی. غلامرضا فرخی در میان وزنها، همچون شیر غران، حریفان را از میدان به در کرد و نشان زرین را بر گردن آویخت. امین میرزازاده در فوقسنگین، با قامتی استوار، قدرت ایران را در برابر نگاه جهانیان به رخ کشید. پیام احمدی نیز با دستیابی به نقره و علیرضا عبدولی با جایگاه پنجم، به کاروان ایران امتیازهایی افزودند که فاصله با رقبا را به مرز غیرقابل بازگشت رساند.
اما ماجرا به همین جا ختم نشد. خبر صعود هادی ساروی به فینال وزن ۹۷ کیلو، همچون تیر خلاص بر امید سایر کشورها فرود آمد. کمی بعد دانیال سهرابی نیز با پیروزیهای پیدرپی، امتیازهای دیگری به حساب ایران واریز کرد. وقتی جمع نهایی امتیازات به رقم ۱۱۰ رسید، دیگر روشن بود که حتی پیش از برگزاری آخرین مسابقات، جامجهانی از آن ایران است.
این قهرمانی زودهنگام، چیزی فراتر از یک پیروزی ورزشی بود. این رخداد پیامی داشت برای آنان که سالهاست کشتی ایران را میشناسند: بازگشت دوران اقتدار، نه در رویا، که در واقعیت آغاز شده است. جشن ۲ قهرمانی در یک دوره، بار معنایی سنگینی دارد. همانطور که ۲ رودخانه آزاد و فرنگی در نقطهای به هم پیوستند، غرور یک ملت نیز به موجی واحد بدل شد.
سعید اسماعیلی و علیرضا مهمدی در اوزان پایانی نیز بر این کارنامه افزودند تا دیگر هیچ روزنهای برای تردید باقی نماند. این پیروزی همچون مهر تأییدی بود بر برنامهای که با اعتماد به نسل نو شکل گرفت. میانگین سنی ۲۲ سال، نشان از آیندهای دارد که میتواند برای سالها پرچم ایران را بر فراز سالنهای جهان نگه دارد.
زاگرب، در حافظه تاریخ کشتی، نه به عنوان شهری عادی، بلکه بهعنوان معبدی برای تولد دوباره ایران حک خواهد شد. هر ضربهای که کشتیگیران ایرانی بر تن حریفان وارد کردند، پژواکی بود از سالها تمرین طاقتفرسا، خون دل خوردن مربیان و اشتیاق مردمی که کشتی را نه یک ورزش، که بخشی از هویت خویش میدانند.
اگر بخواهیم راز این موفقیت را در چند واژه خلاصه کنیم، شاید «جوانی»، «ایمان» و «برنامه» ۳ کلید اصلی باشند. جوانی که جسارت میآورد، ایمان که دل را قرص میکند، و برنامه که مسیر را روشن میسازد. بدون هر یک از این ۳، پیروزی زاگرب تنها یک رؤیا باقی میماند.
اکنون، جهان کشتی در برابر پرسشی تازه ایستاده است: چگونه میتوان در سالهای پیشرو، مانع تداوم این نسل ایرانیان شد؟ تیمی که هنوز در ابتدای مسیر چنین سلطهای ایجاد کرده؛ چه خواهد شد زمانی که تجربه و پختگی نیز به آن افزوده شود؟ پاسخ روشن است: کشتی ایران میتواند برای یک دهه یا بیشتر، معادلات جهانی را به سود خویش تغییر دهد.
صدای سرود ملی که در زاگرب بارها طنین انداخت، نه فقط برای گوشهای ما که برای وجدان جهانیان پیام داشت.
پیام این بود که ایران هنوز زنده است، هنوز نفس میکشد و هنوز توان آن را دارد که قلهها را فتح کند. اشک شوق بر گونه کشتیگیران، نشانی بود از باری که از دوششان برداشته شد؛ باری که نسلهای پیشین بر جا گذاشته بودند و اینان به زیبایی بر دوش کشیدند.
این قهرمانی نه پایان راه که آغاز فصلی نو است؛ فصلی که در آن، فرزندان ایران میتوانند با اعتمادبهنفس بیشتری بر صحنههای جهانی قدم بگذارند. اگر تا دیروز نام ایران با خاطرههایی پراکنده همراه بود، امروز با یک دبل تاریخی، به عنوان قدرتی یکپارچه شناخته میشود.
و چه زیباست که این پیروزی به دستان جوانانی رقم خورد که خود به تازگی پا به میدان بزرگسالان گذاشتهاند. آنان همچون درختانی تازه روییدهاند که ریشه در خاکی کهن دارند و شاخههایشان تا سالها سایهای گسترده بر سر کشتی جهان خواهد افکند.