15/مهر/1404
|
01:57
همزمان با دومین سالگرد عملیات توفان ‌الاقصی خروش ملت‌های دنیا در حمایت از مردم مظلوم فلسطین ادامه دارد

جهان علیه اسرائیل

آنچه سنوار می‌دانست

امیرعباس نوری: ۷ اکتبر ۲۰۲۳ شاید مهم‌ترین روز در تقویم قرن ۲۱ تاکنون باشد؛ روزی که حماس با عملیات توفان‌ الاقصی همه معادلات رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا را به هم ریخت و این رژیم را در بی‌سابقه‌ترین خطر موجودیتی از ابتدای پیدایشش گرفتار کرد. اکنون در دومین سالروز عملیات توفان‌ الاقصی، می‌توان یک برآورد دقیق از نتایج این عملیات به دست آورد.
1- از بین رفتن معادله بازدارندگی رژیم
توفان الاقصی همه تلاش‌‌های بیش از ۷۰ سال گذشته بنیان‌گذاران و مقامات رژیم صهیونیستی برای ایجاد یک بازدارندگی کامل نسبت به همسایگان را از بین برد. اگرچه نتانیاهو با خشونت و جنایت تلاش می‌کند بر این واقعیت سرپوش بگذارد اما واقعیت این است که رژیم اشغالگر با وجود خشونت و جنایات بی‌سابقه در‌ ۲ سال گذشته، نتوانسته است واقعیات مربوط به از بین‌ رفتن بازدارندگی خود را پنهان کند. بویژه در جنگ ۱۲ روزه، اگرچه رژیم صهیونیستی توانست از حمایت‌های بی‌سابقه دولت آمریکا استفاده و خساراتی به ایران تحمیل کند اما کیست که پیام اصابت‌ موشک‌های بالستیک ایرانی به تل‌آویو، حیفا و سایر نقاط صهیونیست‌نشین را کتمان کند. در طول ۱۲ روز جنگ، صدها کلاهک از ۵۰۰ کیلوگرم تا ۲ تن در قلب تل‌آویو و حیفا و بئر سبع منفجر شد؛ اتفاقی که از بدو پیدایش رژیم صهیونیستی بی‌سابقه بود. برخلاف ۲ دهه‌ گذشته که روند مهاجرت یهودیان به سرزمین‌ اشغالی شدت گرفته بود، اکنون بدون شک، هم این روند کاهش پیدا کرده و هم در سطوحی، مهاجرت معکوس رخ داده است.
2- شکست عادی‌سازی
تا قبل از عملیات توفان الاقصی‌، روند عادی‌سازی روابط کشورهای عرب و اسلامی با رژیم صهیونیستی در حال اجرا بود. رژیم صهیونیستی توانست در برخی پایتخت‌های عربی سفارتخانه باز کند. برخی کشورهای دیگر مانند سعودی نیز پشت پرده روابط نزدیک با رژیم صهیونیستی برقرار کرده بودند و اعلان عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی را نیز در دستورکار قرار داده بودند. موضوع به قدری جدی شده بود که رژیم صهیونیستی از طریق کریدور IMEC در صدد بود مناسبات پایدار اقتصادی با کشورهای منطقه ایجاد کند. در واقع فلسطین در‌ حال فراموش شدن بود اما اینک پروژه‌ عادی‌سازی به محاق رفته و بعید است ترامپ بتواند توفیقی در احیای آن به دست بیاورد.
3- فلسطین؛ مسأله اصلی جهان اسلام
عملیات توفان الاقصی و جنایات ۲ سال اخیر رژیم صهیونیستی در غزه، باعث شد مساله فلسطین مجدد به مساله نخست جهان اسلام تبدیل شود.‌ نه فقط جهان اسلام، بلکه می‌توان به‌ جرأت گفت اکنون فلسطین اصلی‌ترین مساله جهان است. این موضوع باعث شد یک بار دیگر توجه مسلمانان و مردم دنیا به این ظلم تاریخی معطوف شود و همه درباره پایان دادن به این ظلم تاریخی به اتفاق نظر برسند. در این‌ بین، فشار افکار عمومی دنیا بویژه در اروپا باعث شد بسیاری از کشورهای دنیا و اروپا، کشور مستقل فلسطین را به رسمیت بشناسند؛ اقدامی که می‌تواند زمینه‌ساز برپایی کشور فلسطین در سراسر اراضی اشغالی و برچیده شدن رژیم صهیونیستی از سرزمین‌ فلسطین شود.
4- اسرائیل؛ شر مطلق
از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی تاکنون، این رژیم تا این اندازه در افکار عمومی جهانیان منفور نبوده است. تظاهرات‌های صدها هزار نفری در سراسر دنیا باعث شده رژیم صهیونیستی اکنون در افکار عمومی دنیا به عنوان یک رژیم جنایتکار و شر مطلق شناخته شود. یهودیان صهیونیست حدود ۸۰ سال از طریق دولت‌های غرب و همین‌طور رسانه‌های مهم دنیا تلاش کردند خود را یک قوم مظلوم و مورد ستم قرارگرفته جا بزنند. افسانه‌هایی که آنها درباره هولوکاست ساخته بودند، داستانی بود برای سرپوش گذاشتن‌ بر جنایات این رژیم در سرزمین‌ اشغالی اما توفان‌ الاقصی همه این تلاش‌ها را نقش بر آب کرد. حالا در سرزمین‌ اشغالی همه اذعان می‌کنند به واسطه جنایات نتانیاهو در ۲ سال گذشته، رژیم صهیونیستی افکار عمومی دنیا را باخته است.
نخست‌وزیر وحشی رژیم اکنون به عنوان یک جنایتکار جنگی، از سوی دادگاه لاهه تحت تعقیب است. مردم دنیا متفق‌القول معتقدند هیتلر قرن ۲۱، نتانیاهو است. این موضوع، یکی از شکست‌های سنگین رژیم صهیونیستی پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ است.
5- رژیم تروریست؛ تهدید اول منطقه
توفان‌ الاقصی رژیم صهیونیستی را در باتلاق موجودیتی گرفتار کرد. نتانیاهو برای فرار از این باتلاق، تلاش کرده است با خشونت بی‌حد و حصر، ترور فرماندهان و رهبران مقاومت و همین‌طور تهاجم نظامی به سایر کشورهای منطقه، این بازدارندگی را تا حدودی احیا کند اما واقعیت آن است که حالا همه مردم و کل منطقه دریافته‌اند رژیم صهیونیستی نخستین و اصلی‌ترین تهدید منطقه است. رژیمی که تا ۲ سال قبل، در حال تبدیل شدن به یک واحد رسمی و معتبر در غرب آسیا بود، حالا به اصلی‌ترین تهدید غرب آسیا تبدیل شده است.
به عبارتی رژیم صهیونیستی، حالا تنها یک دولت اشغالگر سرزمین‌ فلسطین نیست، بلکه تهدیدی بالقوه برای موجودیت همه کشورهای منطقه است. این موضوع نقش ویژه‌ای در هم‌افزایی ظرفیت‌های کشور‌های منطقه برای مهار این رژیم دارد. اگرچه برخی حکام عرب، به واسطه فقدان استقلال سیاسی و عدم برخورداری از سرمایه اجتماعی، همچنان بقای خود را در دریافت حمایت از آمریکا می‌بینند اما رفتار رژیم صهیونیستی در ۲ سال گذشته و در ماجراهایی مانند حمله به سوریه و قطر، باعث شده آنها نسبت به راهبردهای امنیتی و تضامین امنیتی حکومت خود، تجدیدنظر کنند. حکام منطقه به وضوح متوجه شده‌اند رژیم می‌تواند تنها در چند دقیقه همه آنها را ترور و به واسطه نبود ساختار مردمی در این‌ کشورها، می‌تواند گروه‌ یا خاندان دیگری را بر این کشورها حاکم کند. نوع مناسبات خاص ترامپ و نتانیاهو نیز باعث شده حکام منطقه مانند سابق، مناسبات با آمریکا و بذل و بخشش‌های صدها میلیارد دلاری نسبت به ترامپ و دولت آمریکا را یک تضمین محکم برای بقای خود در قدرت تلقی نکنند.‌ به هر حال این واقعیت قابل کتمان نیست که پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حکام منطقه رژیم صهیونیستی را یک تهدید خطرناک برای خود می‌پندارند. اگر در گذشته، این حاکمان صرفا به واسطه فشار افکار عمومی، در ظاهر خود را ملتزم به حمایت از مردم فلسطین می‌دیدند اما حالا حمایت از فلسطین را اقدامی برای مهار خطر رژیم صهیونیستی برای موجودیت خود قلمداد می‌کنند.
* اعجوبه‌ای به نام سنوار
در ۲ سال گذشته به واسطه خشونت و جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و دست‌درازی آن به کشورهای منطقه، متاسفانه برخی نسبت‌های ناروا به شهید «یحیی سنوار» دادند. پس از شهادت قهرمانانه سنوار در غزه، این نسبت‌های ناروا رخت بربست اما متاسفانه در قالب ادعاهای دیگر مطرح شد. از جمله اینکه گفته می‌شود توفان‌ الاقصی زمینه جنایات صهیونیست‌ها و شهادت نزدیک به ۷۰ هزار نفر را در غزه فراهم کرد یا اینکه این عملیات بهانه ترور برخی فرماندهان و رهبران مقاومت و حمله رژیم صهیونیستی به برخی کشورهای منطقه شد. 
این قبیل ادعاها ناشی از عدم فهم مساله فلسطین، ماهیت اشغالگری و همین‌طور ظلم و جنایاتی است که در نزدیک به ۸ دهه گذشته در حق فلسطینی‌ها انجام شده. برادران سنوار، ضیف، هنیه‌ و دیگر مجاهدان شهید مقاومت فلسطین، این ظلم و جنایات را با تمام وجود لمس کرده بودند. اینها نمایندگان و فرزندان راستین ملت فلسطین بودند. قطعا غیرفلسطینی‌ها نمی‌توانند آنچه بر امثال شهید یحیی سنوار گذشت و آنچه را در ذهن آنها بود‌‌ به درستی درک کنند. واقعیت این است که در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، توفان الاقصی، انتخاب مقاومت فلسطین و مردم غزه بود. در ۲ سال گذشته با وجود این حجم از جنایت و کشتار و نسل‌کشی در غزه، مشاهده می‌شود مردم مظلوم غزه همچنان از مقاومت دفاع می‌کنند و با افتخار عکس رهبران خود را روی دست می‌گیرند. جدا از مقوله انتقام، آنچه سنوار و یارانش در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ انجام دادند، دقیقا اقدامی برای جلوگیری از به فراموشی سپردن مساله فلسطین بود. همه شواهد نشان می‌دهد تا قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، مساله فلسطین داشت به فراموشی سپرده می‌شد. حکام عرب به صورت آشکار و پنهان، اسرائیل را به عنوان یک کشور رسمی و معتبر در غرب آسیا به رسمیت شناخته بودند. حتی زمینه‌سازی‌ها برای تبدیل رژیم صهیونیستی به عنوان یکی از ارکان اقتصاد پایدار در غرب آسیا در حال انجام بود و عربستان و امارات، با پذیرش کریدور آیمک، رسما مناسبات خود با رژیم صهیونیستی را به سطوح زیربنایی گسترش داده بودند. نزدیک به ۸۰ سال ظلم و جنایت و نسل‌کشی رسما در حال فراموشی بود. سنوار و ضیف و دیگر مجاهدان فلسطینی نه تنها جلوی به فراموشی سپردن مساله فلسطین را گرفتند، بلکه فلسطین را مجددا به مساله نخست جهان اسلام تبدیل کردند. 
کسانی که مدعی هستند توفان‌ الاقصی اشتباه بود، باید با این سوال به چالش کشیده شوند که سنوار و ضیف و دیگر مجاهدان و فرزندان فلسطین، در آن مقطع چه کار باید می‌کردند؟ باید دست روی دست می‌گذاشتند و می‌دیدند فلسطین به فراموشی سپرده می‌شود؟ باید در برابر عادی‌سازی روابط کشورهای عرب با رژیم صهیونیستی سکوت می‌کردند؟ باید با پیشه کردن دنیاطلبی و دلخوش کردن به زندگی عادی در غزه، چشم خود را بر‌‌ ظلم بزرگ اشغال فلسطین و نزدیک به ۸۰ سال ظلم و کشتار و جنایت می‌بستند؟ آیا از سنوار و ضیف رفتاری مشابه محمود عباس و دیگر سازشکاران انتظار می‌رفت؟!
سنوار، ضیف، ابوعبیده و دیگر همرزمان‌شان نشان دادند مجاهدانی هستند که چشم بر دنیا بسته‌اند و همگان را در معرض آزمون شرف و انسانیت قرار داده‌اند. به همین خاطر باید گفت توفان‌ الاقصی یک اقدام کاملا انسانی بود.
ضمن اینکه باید صادق بود و نتایج عملیات توفان‌ الاقصی را به دور از هیجانات و احساسات ارزیابی کرد. همه مولفه‌های میدانی و سیاسی نشان می‌دهد توفان‌ الاقصی، رژیم صهیونیستی را متحمل خسارات بزرگ و این رژیم را در باتلاق موجودیتی گرفتار کرد.
در واقع آنچه سنوار ۷ اکتبر ۲۰۲۳ انجام داد، یک پیروزی تمام‌عیار برای ملت فلسطین بود. این واقعیت از چشم تحلیلگران، صاحبنظران و تئوریسین‌های معتبر جهان دور ‌نماند و آنها نیز در همان روزهای نخستین پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تاکید کردند عملیات توفان‌ الاقصی یک پیروزی تاریخی برای ملت فلسطین و یک شکست موجودیتی برای رژیم صهیونیستی بود. مروری بر هزینه‌هایی که رژیم صهیونیستی در ۲ سال گذشته متحمل شد هم این واقعیت‌ را تایید می‌کند. رژیم اکنون از نظر مردم و حکام کشورهای عرب و اسلامی، بزرگ‌ترین خطر و تهدید غرب آسیا به شمار می‌آید. همچنین این‌‌ رژیم اکنون منفورترین رژیم سیاسی دنیاست. ۲ سال جنگ مستمر با کشورهای مختلف نیز هزینه‌های هنگفت امنیتی، اقتصادی و سیاسی به رژیم تحمیل کرده است. اینها همه ناشی از میزان ضربه‌ای است که توفان‌ الاقصی به رژیم صهیونیستی وارد و خطری است که برای موجودیت آن ایجاد کرد. برخلاف همه هزینه‌هایی که صهیونیست‌ها پس از جنگ دوم جهانی با سوءاستفاده از ماجرای هولوکاست صرف کردند تا با تهییج احساسات عمومی دنیا، اشغال فلسطین و ظلم به مردم مظلوم این کشور را توجیه کنند، اکنون این رژیم در چشم مردم دنیا یک رژیم فاشیستی جنایتکار به حساب می‌آید و نتانیاهو به عنوان جنایتکاری که جنایاتی بدتر از جنایات هیتلر مرتکب شده شناخته می‌شود. برای رژیمی که دست‌ساز است، موجودیت او تصنعی است و هیچ‌کدام از مؤلفه‌های دولت/ ملت را دارا نیست؛ این حجم از نفرت جهانی کشنده است. یهودیان اکنون در هیچ جای دنیا امنیت جانی ندارند. حملات مردمی به یهودیان، کنیسه‌ها و همین‌طور جلوگیری از پهلو گرفتن کشتی‌های وابسته به رژیم صهیونیستی در اقصی نقاط دنیا نشان می‌دهد حس تنفر جهانی از صهیونیست‌ها حالا دارد به اقدام عملی مردم دنیا از این گروه‌ منجر می‌شود. موج نفرت از رژیم صهیونیستی در بین همه گروه‌ها، اقشار مختلف مردم و گروه‌های مرجع در سراسر دنیا ایجاد شده است. در ۲ سال گذشته صدها نفر از هنرمندان و سینماگران معروف دنیا ضمن حمایت از مردم مظلوم فلسطین، خواستار اقدام عملی سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی علیه رژیم صهیونیستی شده‌اند. ورزشکاران معروف دنیا نیز به این کارزار مردمی جهانی پیوسته‌اند.‌ فوتبالیست‌های مشهور جهان اکنون در خط مقدم مبارزه با رژیم صهیونیستی قرار دارند. موضوع تحریم تولیدات سینمایی یا تیم‌های ورزشی رژیم صهیونیستی به عنوان یک خواسته فراگیر مطرح شده است. نزدیک به ۴ هزار نفر از سینماگران دنیا به کمپین تحریم تولیدات نمایشی رژیم صهیونیستی پیوستند. فدراسیون‌های فوتبال و کشورهای پیشتاز در این رشته نیز خواستار تحریم تیم فوتبال رژیم صهیونیستی، همچنین باشگاه‌های فوتبال این رژیم در یوفا و فیفا شده‌اند. 
در واقع پس از ۲ سال اعلام و ابراز مواضع ضدصهیونیستی، حالا مردم و گروه‌های مختلف  مردمی در سراسر دنیا وارد عمل شده‌ و هر گروه و دسته در حیطه کاری خود مبارزه با رژیم صهیونیستی را عملیاتی کرده‌اند. 
اکنون یک جهان علیه رژیم صهیونیستی است. موج نفرت از رژیم به قدری پرجاذبه است که در جریان جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران، مردم کشورهای مختلف دنیا به شیوه‌های متفاوت اقدام به حمایت و طرفداری از ایران کردند. تولیدات هنری و موسیقایی مردم دنیا در حمایت از موشک‌های ایرانی یک پدیده منحصربه‌فرد بود. تصاویر و فیلم‌های مربوط به اصابت موشک‌های ایران به سرزمین‌ اشغالی فلسطین، موجی از شادی و خوشحالی را در سراسر دنیا ایجاد کرد. موشک‌های ایرانی بغض در‌ گلومانده مردم دنیا را فریاد زدند. در ۱۲ روز جنگ و حتی پس از آن، فضای مجازی کشورهای مختلف دنیا صحنه حمایت و ابراز محبت و علاقه نسبت به جمهوری اسلامی ایران بود. ایرانیان زیادی در فضای مجازی نوشتند در شهرهای محل اقامت خود در جای‌جای جهان با ابراز محبت مردم بومی آن شهر مواجه شده‌اند.
یعنی موج حمایت از فلسطین و ضدیت با رژیم صهیونیستی آنقدر گسترده و پرجاذبه است که اقدام هر کشوری علیه رژیم با استقبال جهانی مواجه می‌شود و اعتبار و محبوبیت آن کشور‌‌ را در افکار عمومی دنیا ارتقا می‌بخشد.
اینها همه از پیامدهای توفان‌ الاقصی است. این معجزه سنوار و ضیف و دیگر مجاهدان راستین فلسطینی است. آنها کاری کردند که ورق را برگرداند.‌ در روزهای منتهی به ۷ اکتبر ۲۰۲۳ رژیم صهیونیستی پروژه اشغال قدس و پیشبرد طرح‌های توسعه‌ای اطراف این مکان مقدس مسلمانان را با فراغ خاطر انجام می‌داد. اکنون اما همه‌ چیز برعکس شده است!
* شاید در اینجا برخی مخالفان بگویند همه این پیامدها به چه قیمتی بود؟
در جواب این قبیل افراد باید گفت بهای این پیروزی را در وهله اول خود سنوار و ضیف و خود فلسطینی‌ها با اهدای جان و خون خود پرداخت کردند. قطعا این دستاوردهای بزرگ، مستلزم دادن هزینه‌های بزرگ بود. فلسطینی‌ها خودشان هزینه این پیروزی‌ها را دادند. پس از گذشت ۲ سال از جنایت‌های فجیع رژیم صهیونیستی در غزه، هنوز هم وقتی تصاویر عملیات‌های قسام علیه اشغالگران در‌ جبهه‌های نبرد منتشر می‌شود؛ موجی از شعف در سراسر غزه به وجود می‌آید.‌ نمونه این واقعیت در جنگ ۱۲ روزه علیه ایران و هنگام عبور موشک‌های ایرانی از فراز سرزمین‌ اشغالی فلسطین قابل‌ رویت بود. زنان و مردان و کودکان فلسطینی در غزه با مشاهده موشک‌های ایرانی در آسمان به جشن و پایکوبی می‌پرداختند. پس از گذشت ۲ سال، هنوز هم روحیه مردم غزه در بالاترین سطح قرار دارد. 
بله! این روحیه یک پدیده منحصربه‌فرد در دنیاست. دلیل این روحیه را تنها خود فلسطینی‌ها و ساکنان غزه درک می‌کنند. آنها بودند ـ و هستند- که دهه‌ها ظلم و ستم و کشتار و نسل‌کشی و تجاوز و تحقیر را دیدند و چشیدند. هیچ کسی نمی‌تواند به جای آنها تصمیم بگیرد و تحلیل کند. توفان‌ الاقصی فرصت ابراز خشم و کینه مقدس این مردم علیه قومی اشغالگر، متجاوز، تروریست، وحشی و جنایتکار بود. فلسطینی‌ها نشان دادند هرگز از این فرصت‌ها چشم‌پوشی نمی‌کنند و هزینه آن را ـ هر قدر هم باشد ـ می‌دهند.
و نکته پایانی آنکه؛ حالا ۲ سال پس از عملیات توفان‌ الاقصی نسل‌های جدیدی از جوانان و مجاهدان فلسطینی تربیت شده‌اند. آنچه شکستی بزرگ‌تر از همه شکست‌ها برای رژیم صهیونیستی به حساب می‌آید؛ تقویت روحیه مقاومت و اراده‌های پولادین برای ادامه مبارزه در غزه است. یکی از دلایلی که نتانیاهو، اسموتریچ و بن‌گویر اصرار می‌کنند ساکنان غزه باید کوچانده شوند، فهمیدن همین واقعیت است. اکنون در غزه و نزد جوانان فلسطینی، یحیی سنوار یک اسطوره بزرگ است؛ اسطوره‌ای که هم بزرگ‌ترین ضربه را از زمان پیدایش رژیم صهیونیستی تاکنون، به اشغالگران وارد کرد و هم نحوه شهادتش در معرکه، الهام‌بخش شد. سنوار و ضیف و ابوعبیده و دیگر مجاهدان قسام، حالا فخر ملت فلسطین هستند. مردمانی که تا دیروز به عنوان ملتی مظلوم شناخته می‌شدند، حالا با اسطوره‌هایی مانند سنوار به مردمانی مقاوم، شجاع و باهوش تبدیل شده‌اند. 
جوانان فلسطین در غزه که روزگاری تصاویر جمال عبدالناصر مصری را بر دیوارهای خانه‌های‌شان می‌زدند، حالا خود دارای اسطوره‌هایی نظیر سنوار و ضیف شده‌اند. مقاومت قهرمان‌ساز است و اسطوره‌پرور. از غزه تا بیروت و بغداد و صنعا و تهران، این مقاومت است که در حال تربیت «ابرانسان‌های سرنوشت‌ساز» است. تاریخ مقابل این ابرانسان‌ها و ابرقهرمان‌ها سر تعظیم فرود می‌آورد؛ تاریخ برابر اسطوره‌ای به نام «یحیی سنوار» سر تعظیم فرود آورده است.

پیروزی در دل فاجعه؛ بررسی ۳ میدانی که مقاومت فلسطین در آنها تاریخ‌ساز شد
از ویرانی تا امید
نقشه‌ جدید مقاومت فلسطین در میدان هویت، افکار عمومی و دیپلماسی

ثمانه اکوان: جنگ غزه پس از رخداد ۷ اکتبر ۲۰۲۳ را نباید تنها از دریچه فجایع انسانی و جنایات و نسل‌کشی انجام شده توسط صهیونیست‌ها مشاهده کرد. اگرچه این فجایع پس از جنگ دوم جهانی بی‌نظیر بوده و در طول 2 سال گذشته باعث ایجاد فضایی پر از التهاب، نگرانی و ناامیدی و ناراحتی برای مردم سراسر جهان شده است اما در دل این نبرد ناعادلانه و فجیع، دنیایی از همراهی، همدلی، امید و شور مقاومت وجود دارد که تا زمانی که جنگ ادامه دارد، فرصت اندیشیدن و بررسی آنها کمتر به وجود می‌آید.
در بررسی پیامدهای جنگ غزه، به ‌احتمال زیاد گزارش‌ها و تحلیل‌های زیادی درباره حجم ویرانی‌ها، میزان شهدا و آثار و تبعات این جنگ برای مردم در غزه و سایر کشورهای منطقه منتشر شده و خواهد شد. در این مطلب اما به پیامدهایی پرداخته شده که چهره‌ای چندوجهی از جنگ را به نمایش می‌گذارد و نشان می‌دهد در دل آشفته‌ترین روزهای منطقه غرب آسیا می‌توان فرصت‌هایی برای بازسازی هویت، مقاومت فرهنگی و تحولات دیپلماتیک نیز در نظر گرفت. نکته حائز اهمیت در این شرایط البته این است که در نظر داشته‌ باشیم نمی‌توان تنها به ‌صورت تحلیل خطی به بررسی پیامدهای حادثه 7 اکتبر پرداخت و حادثه‌ای چنان پیچیده، با پیامدهای پیچیده نیز روبه‌رو بوده و بیشتر پدیده‌ای شبکه‌ای متأثر از روابط داخلی، منطقه‌ای و جهانی است. در واقع این جنگ، جدا از مسائل نظامی و تغییر در الگوهای قدرت منطقه‌ای در نقطه تلاقی ۳ میدان قرار گرفته است: میدان هویت و مقاومت داخلی، میدان افکار عمومی جهانی و میدان دیپلماسی.
۱- مقاومت و بازتعریف هویت ملی
جنگ غزه به ‌عنوان یک تجربه جمعی، بیش از هر چیز به بازسازی هویت فلسطینی کمک کرد. این جنگ یادآور شد مقاومت تنها در معنای نظامی خلاصه نمی‌شود، بلکه در ماندگاری، بازسازی زندگی روزمره و حفظ پیوند با سرزمین جلوه پیدا می‌کند. خانواده‌هایی که در دل ویرانی خانه‌های خود را دوباره ساختند یا کسانی که با وجود بی‌خانمانی همچنان در غزه ماندند، چهره‌ای تازه از مقاومت را به نمایش گذاشتند.
پیش از ۷ اکتبر، مسأله فلسطین در بسیاری از محافل منطقه‌ای به ‌صورت نسبی حاشیه‌ای تلقی می‌شد. آنطور که بسیاری از تحلیلگران می‌گفتند، بحث فلسطین، بحثی مخصوص روشنفکران در غرب و یا حتی منطقه غرب آسیا بود و بسیاری با تحلیل نظریات پیرامون استعمار و فلسطین به ‌عنوان آخرین پروژه استعماری غرب در دنیا تلاش می‌کردند گفتمان مقاومت یا حتی تحلیل شرایط موجود را با محوریت این موضوع مورد بررسی قرار دهند. مسأله فلسطین از نظر رسانه‌ها و سیاستمداران آمریکایی به ‌کلی تغییر هویت داده بود. آنها به‌ جای پرداختن به ریشه‌های مقاومت در حالی سعی داشتند مسأله تجاوز و اشغال را به تاریخ بسپارند که حادثه 7 اکتبر نشان داد نمی‌توان به این سادگی از کنار آن گذشت. رسانه‌ها و سیاستمداران غربی زمانی که از مسأله فلسطین صحبت می‌کردند، بیشتر درگیر معادلات کشورهای عربی، توافقات عادی‌سازی و اولویت‌های امنیتی منطقه‌ای بودند و تنها چیزی که در این میان مورد غفلت واقع می‌شد، تاریخچه ظلم، تجاوز، اشغال، وحشیگری و نسل‌کشی‌ای بود که صهیونیست‌ها در منطقه بویژه در سرزمین‌ اشغالی انجام داده بودند. با این حال وقوع حمله و سپس واکنش اسرائیل، به ‌سرعت توجه جهانی را به غزه و مسأله «اشغال» بازگرداند و جمله‌ای را به صدر تحلیل‌های بین‌المللی در این باره رساند: «ماجرای فلسطین و اسرائیل، از 7 اکتبر 2023 شروع نشد، از 1948 شروع شد». بدین ترتیب رسانه‌های بین‌المللی، شبکه‌های اجتماعی، کنفرانس‌های بین‌المللی و نهادهای حقوق بشری بار دیگر فلسطین را در صدر گفتمان جهانی قرار دادند. این بازگشت توجه بین‌المللی، بستر جدیدی برای فلسطینیان خلق کرد که بتوانند نه صرفاً یک قربانی بلکه فاعل گفتمان جدید باشند. این تغییر، در سطح نمادین هم اهمیت یافت: «غزه» به نمادی برای عدالت و مقاومت و کانون تشخیص انسانیت از غیر انسانیت بدل شد. جنگ غزه در عین ‌حال باعث شد مفهوم مقاومت از قالب نظامی صرف فاصله بگیرد و به گفتمانی چندبعدی تبدیل شود. این گفتمان پیش‌ از این نیز با ابعاد اقتصادی و فرهنگی و هویتی همراه بود اما در رسانه‌های جهان کمتر به آن توجه می‌شد اما حالا مقاومت به مقاومت اقتصادی، فرهنگی، مدنی و حتی مقاومت در زبان و روایت تبدیل شده است. در این گفتمان جدید، «مقاومت» به معنای ماندن در خاک، بازسازی زندگی، حفظ حضور و استمرار در بحران است، نه‌فقط حمله به دشمن.
مطالعه‌ای که اخیراً منتشر شده نشان می‌دهد جنگ ۲۰۲۳ تاثیری عمیق بر نحوه فهم فلسطینیان از هویت اجتماعی و جمعی گذاشته و آنان را به بازاندیشی نسبت به خود و جایگاه خود در تاریخ و جهان واداشته است.۱ این تحقیق که با مشارکت ۳۱ دانشجوی دانشگاه «النجاح» انجام شده، نشان می‌دهد نسل جوان فلسطینی توانسته از دل بحران، ظرفیت‌های تازه‌ای برای معنابخشی و هویت‌یابی پیدا کند.
یافته‌ها حاکی از آن است بسیاری از دانشجویان جنگ را نه ‌فقط به ‌عنوان تجربه‌ای تلخ و مخرب، بلکه به ‌عنوان فرصتی برای پررنگ‌تر کردن هویت ملی، فرهنگی و دینی خود تفسیر کرده‌اند. برای آنان، مقاومت و تعلق به سرزمین از سطح یک شعار فراتر رفته و به محور معنا در زندگی روزمره تبدیل شده است. این جنبه مثبت پژوهش نشان می‌دهد فشارهای بیرونی می‌تواند به تحکیم درونی و تقویت حس جمعی منجر شود. از دیگر یافته‌های قابل ‌توجه، نقش دانشگاه و محیط آموزشی در این روند است. فضای آکادمیک و استادان به ‌عنوان منابع حمایتی عمل و به دانشجویان کمک کرده‌اند امید و معنا را در میان شرایط دشوار بازسازی کنند. این بعد مثبت بیانگر آن است که نهادهای آموزشی می‌توانند فراتر از آموزش، کانونی برای ایجاد همبستگی اجتماعی و روانی باشند.
همچنین شبکه‌های اجتماعی و فرهنگی جامعه فلسطینی نقش مهمی در افزایش تاب‌آوری ایفا کرده‌اند. دانشجویان از این پیوندها به ‌عنوان منبع قدرت و معنا یاد کرده‌اند؛ نشانه‌ای از اینکه ارزش‌های جمعی می‌توانند به ستون‌های اصلی روانی و هویتی بدل شوند. به گفته نویسندگان مقاله، یافته‌ها تأکید می‌کند جنگ غزه نه‌تنها منجر به آسیب روانی نشده، بلکه نسل جوان را به بازاندیشی در معنای زندگی و بازسازی هویت جمعی سوق داده است. این نتیجه‌گیری بر اهمیت ظرفیت‌های مثبت بحران‌ها تأکید دارد و نشان می‌دهد تاب‌آوری در چنین جوامعی مفهومی جمعی و فرهنگی دارد، نه صرفاً فردی.
این مطالعه تصویری روشن از توانایی نسل جوان فلسطینی در تبدیل بحران به فرصت ارائه می‌دهد؛ نسلی که در میانه ویرانی‌ها، موفق می‌شود هویت خود را تقویت کند، روحیه جمعی را ارتقا دهد و معنایی تازه برای ادامه زندگی بیابد. در بسیاری گزارش‌ها نیز تأکید شده است جوانان غزه «نسل مقاومت» نامیده می‌شوند؛ نسلی که زیر حمله، ظرفیت ابتکار، خلاقیت و پیشتازی دارد. این گفتمان نو مقاومت، علاوه بر بار نمادینی، در سطح عمل نیز خود را نشان داده است؛ در شکل‌گیری مجدد نهادهای مدنی در غزه، در سازمان‌دهی محلی کمک‌رسانی، در فعالیت‌های فرهنگ‌سازی و رسانه‌ای که نه انفعال که «نمایش مقاومت» را هدف دارند.
یکی دیگر از تغییرات ظریف اما مهم جنگ غزه این است که جوانان و زنان فلسطینی نقش برجسته‌تری در روایت مقاومت ایفا کرده‌اند. آنها نه‌تنها مخاطب، بلکه کنشگر روایتند؛ در شبکه‌های اجتماعی، در رسانه‌های محلی، در هنر و ادبیات و در مستندسازی؛ همه به کنشگر و راوی این فاجعه تبدیل شده‌اند. برخی گزارش‌ها از سازمان‌های بین‌المللی و محلی نشان داده‌ نسل جوان غزه -کسانی که در بحران به دنیا آمده‌اند- اکنون با زیست روزمره شهری، بحران، آوارگی و تحمل محدودیت‌ها رشد کرده‌اند و در دل همان تجربه، هویت تازه‌ای می‌سازند.۲
در بسیاری از نقاط غزه، زنان به‌تنهایی یا در قالب گروه‌های محلی سازمان یافته‌اند تا کمک‌رسانی کرده و فضاهای آموزشی اضطراری ایجاد و صداهای محلی را به افکار عمومی بین‌المللی منتقل کنند. این مشارکت فعال زنان در حالی رخ می‌دهد که شرایط سخت جنگ، بار سنگینی بر دوش آنان گذاشته است و همین کنشگری نشانه‌ای از تغییر در نقش اجتماعی زنان فلسطینی است.
در عین ‌حال، نمادها (شعارها، تصاویری که در تظاهرات به کار می‌رود، هنر خیابانی، دیوارنگاری، آهنگ، شعر و روایت‌سازی‌های مردمی) بعد از ۷ اکتبر تغییر چشم‌گیری یافته‌ است. «غزه»، «مقاومت»، «حق بازسازی»، «آواره» و «بازگشت» بیشتر از گذشته محور روایت فلسطینی شده‌ است. در رسانه‌های محلی و بین‌المللی، این نمادها بار معنا می‌یابد و در جهت تثبیت هویت ملی کار می‌کند. در همین راستا، تلاش رسانه‌های فلسطینی و نهادهای فرهنگی بر این بوده است روایت جنگ را نه صرفاً روایت فاجعه، بلکه روایت تلاش، تاب‌آوری و امید بازنمایی کنند. این روایت‌سازی هم به داخل جامعه فلسطینی قدرت داده و هم در سطح جهانی به مقابله با انفعال و تصویری که در رسانه‌ها از فلسطینیان غالباً به‌ عنوان قربانی مطلق ارائه می‌شود، پاسخ می‌دهد.
در مقاله، «از سکوت تا مقاومت» به این نکته اشاره شده است که سرکوب روایت فلسطینی، بُغض و خاموشی را پدید آورده و در واکنش، مقاومت روایت‌مند به جلو آمده است. این مقاله به نسل دوم فلسطینیانی که در آلمان زندگی می‌کنند و روایت آنها از مقاومت مردم در غزه اشاره و تصریح می‌کند این بازخوانی روایت، بخشی از بازسازی هویت جمعی است که در شرایط جنگ شکل می‌گیرد.
۲- جنگ غزه و افکار عمومی جهانی
جنگ غزه پس از ۷ اکتبر تحولی ساختاری در بازتاب جهانی پرونده فلسطین ایجاد کرد؛ بازتابی که هم در سطح افکار عمومی و هم در سطح روایت رسانه‌ای و کنش دانشجویی و مدنی قابل ‌مشاهده است. درد انسانی و گزارش‌های سازمان‌های بین‌المللی درباره شدت آسیب‌دیدگی غیرنظامیان بستر شکل‌گیری این موج را فراهم کرد و با وجود همه سرکوب‌ها در کشورهای غربی، بتدریج سیاست‌گذاری دولت‌ها و رفتار نهادهای مدنی را تحت‌ تأثیر قرار داد. شواهد پیمایشی و پژوهشی در سال‌های ۲۰۲۴ و ۲۰۲5 تغییرات روشنی در نگرش‌های عمومی و نحوه روایت جنگ نشان می‌دهد. 
نظرسنجی‌های معتبر در ایالات ‌متحده نشان می‌دهد اگرچه در هفته‌ها و ماه‌های نخست جنگ ۲۰۲۳ حمایت عمومی از اقدام نظامی اسرائیل در برخی جوامع افزایش یافت اما با گسترش گزارش‌ها درباره تلفات غیرنظامی و بحران انسانی، شیفت معناداری در جهت حساسیت نسبت به پیامدهای انسانی رخ داد. داده‌های مؤسسات بزرگی نظیر پیو و گالوپ حاکی از کاهش میزان حمایت عمومی آمریکاییان از دولت نتانیاهو و رژیم صهیونیستی و افت نسبی نمره مثبت نگاه به اسرائیل در طول سال‌های ۲۰۲۴و ۲۰۲۵ است؛ مطابق این نتایج، سهم کسانی که دیدگاهی مثبت نسبت به رژیم صهیونیستی دارند، کاهش یافته و تقسیم‌بندی‌های حزبی نیز عمیق‌تر شده است. بر این اساس، ۵۹ درصد آمریکایی‌ها اکنون دید نامطلوبی نسبت به دولت اسرائیل دارند که نسبت به سال‌های قبل رشد چشمگیری نشان می‌دهد. ۳۹ درصد می‌گویند رژیم صهیونیستی در عملیات نظامی علیه حماس «بیش از حد پیش می‌رود»؛ این رقم سال گذشته ۳۱ درصد و پایان سال ۲۰۲۳ معادل ۲۷ درصد بود. در اروپا نیز پیمایش‌ها حاکی از فشار افکار عمومی بر دولت‌ها برای محدودیت تجارت تسلیحاتی و اعمال تحریم‌های هدفمند در برابر مسؤولان مرتبط با عملیات نظامی است؛ مجموعه‌ای از نظرسنجی‌های ملی در ۲5–۲۰۲4 نشان می‌دهد دست‌کم نیمی از رأی‌دهندگان در برخی کشورها خواستار توقف تجارت تسلیحاتی با اسرائیل یا اعمال فشار دیپلماتیک شده‌اند. این تغییر نگرش‌های عمومی، بویژه در میان جوان‌ترها و رأی‌دهندگان چپ - میانه، زمینه‌ساز کنشگری سیاسی و رسانه‌ای شده است. 
دانشگاه‌ها در سراسر جهان بویژه کشورهای غربی اما صحنه نبرد دیگری را رقم زدند؛ نبرد برای احقاق حق مردم در جوامع غربی درباره آزادی بیان. اشغال فضاهای دانشگاهی، برپایی کمپ‌های همبستگی و درخواست برای قطع سرمایه‌گذاری‌ها از اسرائیل به‌سرعت به یک جنبش فراگیر تبدیل شد. نمونه‌ای از این موج، اعتراضات و اشغال‌های دانشگاهی در مؤسساتی مانند کلمبیا، هاروارد و برکلی بود که نه ‌فقط بازتاب ملی، بلکه واکنش‌های سیاسی و قضایی را نیز موجب شد؛ در برخی موارد دخالت پلیس، تعلیق دانشجویان و فشار سیاسی بر دانشگاه‌ها ثبت شد. درست است که دولت ترامپ و سایر دولت‌های اروپایی به‌سرعت وارد میدان شدند تا آزادی بیان به سبک غربی را به نمایش گذاشته و سرکوب جدی این جنبش را رقم بزنند اما این کار تنها به عصبانیت و انگیزه مردم در این جوامع برای افزایش دادخواهی درباره مسأله غزه و فلسطین منجر شد و برای نخستین‌بار حرکاتی برای محکومیت رژیم صهیونیستی یا لابی صهیونیستی را در جوامع رسانه‌ای و روشنفکری و دانشگاهی به نمایش گذاشت. با رسانه‌ای شدن فعالیت همین جنبش‌های دانشجویی و تلاش دولت‌های بایدن و ترامپ برای سرکوب آنها حرکت‌های همبستگی در شبکه جهانی فعال شد؛ از تظاهرات خیابانی در شهرهای اروپایی و آمریکایی تا کمپین‌های حقوق بشری که روایت‌سازی و فشار بر نهادهای سیاسی را سازمان‌دهی کردند. جنبش‌هایی مانند BDS با پذیرش گسترده‌تری در برخی محافل دانشگاهی و مدنی مواجه شدند و تلاش کردند فضای حقوقی و اقتصادی را علیه سیاست‌های اسرائیل سوق دهند. در کنار این، نهادهای حقوق بشری بین‌المللی با انتشار گزارش‌های تحقیقی و حقوقی، مسائل مرتبط با عملیات نظامی را برجسته کردند که این گزارش‌ها نقش مهمی در تقویت مشروعیت مطالبات مدنی و حساسیت افکار عمومی داشت. 
۳- میدان دیپلماسی و سیاست‌گذاری
تغییرات افکار عمومی و فعالیت‌های مدنی آثار عملی بر سیاست‌گذاران داشت؛ فشارهای خیابانی و دانشگاهی، همراه با گزارش‌های حقوق بشری، دولت‌ها را واداشت در مواضع دیپلماتیک خود را بازنگری کنند یا حداقل درباره نوع حمایت‌های نظامی و فروش سلاح تجدیدنظر کنند. کشور مستقل فلسطینی توسط تعدادی از همپیمانان ایالات ‌متحده به رسمیت شناخته شد و افزون بر این، پرونده‌های قضایی و قطعنامه‌های بین‌المللی که توسط نهادهای حقوق بشری تسهیل شد، مباحث حقوقی و اخلاقی را وارد دستور کار سیاست خارجی برخی دولت‌ها کرد. این همگرایی رسانه، جامعه مدنی و حقوق بین‌الملل، ساختار جدیدی از پاسخ‌دهی بین‌المللی نسبت به جنگ غزه پدید آورد. 
برای سال‌ها، فرآیند صلح خاورمیانه راکد و پرونده فلسطین در نهادهای بین‌المللی مانند شورای امنیت سازمان ملل، عمدتاً به دلیل وتوهای مکرر ایالات‌متحده، با بن‌بست مواجه بود. جنگ اخیر این روند را معکوس کرده است. شورای امنیت شاهد برگزاری جلسات متعدد و فوری بود و در نهایت، با قطعنامه‌هایی که خواستار آتش‌بس فوری شدند، موافقت کرد. اگرچه اجرای این قطعنامه‌ها به دلیل ماهیت پیچیده درگیری با چالش مواجه است اما خود این اقدام نشان‌دهنده تغییر فضای سیاسی است.
در همین حال جنبش فلسطین به‌ طور فزاینده‌ای در چارچوب گفتمان گسترده‌تر «عدالت اجتماعی جهانی» قرار گرفت. این مقایسه، بویژه با جنگ ویتنام در دهه ۱۹۶۰ صورت می‌گیرد. در آن دوره، جنبش ضد جنگ به یک پدیده جهانی تبدیل شد و نماد مبارزه با استعمار نو و امپریالیسم شد. امروز پرچم فلسطین در تظاهرات‌هایی که از لندن تا نیویورک و ژوهانسبورگ برگزار می‌شود، به نمادی مشابه برای نسل جدیدی از فعالان تبدیل شده که آن را نماد مبارزه با آپارتاید، اشغال نظامی و نقض سیستماتیک حقوق بشر می‌دانند.
«عمر برغوثی» فعال و پژوهشگر فلسطینی استدلال می‌کند مبارزه فلسطین به «کانون اخلاقی» جنبش‌های عدالت‌خواهانه جهانی تبدیل شده است؛ همان نقشی که ویتنام در گذشته ایفا می‌کرد. این همبستگی فراملی، تنها محدود به خیابان‌ها نیست، بلکه در محافل آکادمیک، اتحادیه‌های کارگری و حتی در بین هنرمندان و چهره‌های فرهنگی نیز نفوذ کرده و یک گفتمان ضد - هژمونیک قدرتمند را شکل داده است.
شاید یکی از غیرمنتظره‌ترین تحولات، تغییر تدریجی در مواضع برخی از نزدیک‌ترین متحدان غربی اسرائیل باشد. اگرچه حمایت نظامی و دیپلماتیک ایالات‌متحده همچنان پابرجاست اما شکاف‌های آشکاری در سطح رهبران سیاسی و افکار عمومی پدیدار شده است. 
در اروپا این فشار مشهودتر است. کشورهایی مانند اسپانیا، ایرلند و نروژ به طور رسمی دولت فلسطین را به رسمیت شناخته‌اند. حتی متحدان سنتی مانند فرانسه و آلمان، زبان دیپلماتیک خود را تشدید کرده و بر ضرورت رعایت قوانین بین‌المللی بشردوستانه از سوی رژیم صهیونیستی تأکید کرده‌اند. این تغییر مواضع اگرچه هنوز به تغییرات سیاست عملی منجر نشده اما نشان می‌دهد هزینه دیپلماتیک ادامه وضعیت موجود برای اسرائیل و حامیانش در حال افزایش است.
دیپلماسی بین‌المللی شاهد تغییرات ملموس بود اما مهم‌تر از آن پیگرد قانونی رهبران صهیونیست در دادگاه‌ لاهه و به رسمیت‌شناسی دولت فلسطین از سوی کشورهای اروپایی، همگی نشان‌دهنده افزایش سنگین هزینه‌های ادامه اشغال و سرکوب است. اگرچه پشتیبانی نظامی برخی قدرت‌ها ادامه دارد اما دیوار حمایت بی‌قیدوشرط آنان ترک‌ خورده است.
در نهایت اگرچه بهای این جنگ، خون غیرنظامیان بی‌گناه بوده است اما پیامدهای آن، ترازوی قدرت نمادین و ژئوپلیتیک را به نفع مردم فلسطین سنگین‌تر کرده است. این رویداد ثابت کرد اراده یک ملت برای مقاومت و بازتعریف هویت خویش، حتی در تاریک‌ترین لحظات، می‌تواند چهره جهان را دگرگون کند و افق‌های تازه‌ای از امید و مبارزه را بگشاید.

پی‌نوشت
1-Reclaiming identity: The Gaza War’s role in shaping Palestinian university students’ resilience and life’s meaning
2- From Cultural Erasure to Cultural Resistance: How Gaza’s Youth Reclaim Identity Under Siege – Just International

جنگ غزه، موضوع فلسطین را از یک مساله اسلامی به موضوعی جهانی تبدیل کرد
فلسطین در صدر جهان

رضا عمویی: همزمان با ۲ ساله شدن جنگ و فاجعه انسانی در باریکه غزه، عالی‌ترین مقام کلمبیا در فاصله 11 هزار کیلومتری مرزهای فلسطین، از آمادگی برای مشارکت کشورش در جنگ غزه و  حمایت نظامی و عملی از فلسطینی‌ها خبر داد. در همین ارتباط، «گوستاوو پترو»، رئیس‌جمهور کلمبیا در اظهاراتی آمادگی خود برای اعزام ارتش کشورش به غزه برای کمک نظامی را اعلام کرد و افزود: «من هیچ احترامی برای بنیامین نتانیاهو به عنوان قاتل کودکان قائل نیستم و به دونالد ترامپ می‌گویم اگر ارتش خود را به غزه اعزام کند من نیز ارتش کلمبیا را اعزام کرده و خواهیم جنگید».
این نخستین ‌بار در تاریخ است که رئیس‌جمهور یک کشور آمریکای لاتین از آمادگی برای اعزام نیروی نظامی به فلسطین برای دفاع از فلسطینی‌ها خبر می‌دهد. پترو پیش‌تر- کمتر از ۲ هفته پیش هم در حاشیه شرکت در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد- به سخنرانی در میان حامیان فلسطین در نیویورک پرداخته و خواستار تشکیل یک نیروی مسلح جهانی با اولویت آزادسازی فلسطینی‌ها شده بود. 
در عین حال، رئیس‌جمهور شجاع کلمبیا تنها مقام سیاسی حامی فلسطین در میان رهبران جهان نیست، بلکه این روزها ضرورت حمایت از فلسطین در سخنرانی‌ روسای جمهوری کشورهایی شنیده می‌شود که نه عرب هستند و نه مسلمان، از جمله رئیس‌جمهور برزیل، نخست‌وزیر اسپانیا و رئیس‌جمهور آفریقای جنوبی. 
از سوی دیگر، نه فقط مقامات سیاسی و رهبران برخی کشورها، بلکه طی ۲ سال گذشته همزمان با جنگ غزه، میلیون‌ها نفر در سراسر جهان در حمایت از فلسطینی‌ها دست به تظاهرات‌ زده و خواستار توقف جنگ شده‌‌اند. نکته جالب آن است که بخش قابل توجهی از اعتراضات ضداسرائیلی در ۲ سال گذشته در کشورهای غربی متحد اسرائیل از جمله در اروپا و آمریکا برگزار شده است.
به راستی چه چیزی باعث شده رئیس‌جمهور یک کشور آمریکای لاتین از آمادگی برای اعزام نیروی نظامی به حمایت از فلسطین خبر دهد و هر روز در یکی از کشورهای غربی متحد اسرائیل، مردم در حمایت از فلسطینی‌ها به خیابان‌ها بریزند؟
* صدای واحد جهانی
از اکتبر ۲۰۲۳، معترضان در مناطق مختلف جهان در اعتراض به جنگ اسرائیل علیه فلسطین بارها به خیابان‌ها آمده‌اند. گزارش اندیشکده غیردولتی «‌اَکلِد» نشان می‌دهد بین ماه مه ‌و سپتامبر ۲۰۲۵ یعنی طی 5 ماه گذشته، اعتراضات جهانی در حمایت از فلسطین در مقایسه با ۵ ماه قبل از آن، ۴۳ درصد افزایش یافته است. این افزایش آمار اعتراضات جهانی در حمایت از فلسطین همزمان با ۲ ساله شدن جنگ غزه انجام شده است.
فقط طی ۳ روز گذشته، شهرهای بسیاری در اروپا شاهد اعتراضات در محکومیت رژیم صهیونی بوده است.
حضور 250 هزاری نفری هلندی‌ها: حداقل ۲۵۰ هزار نفر در حمایت از فلسطین در آمستردام هلند به میدان مرکزی این شهر آمدند. گفته شده تظاهرات‌کنندگان که از گروه‌های سنی مختلف بودند، با وجود بارش باران، مسیر ۶ کیلومتری خیابان‌های مرکزی آمستردام را پیمودند و بسیاری از آنان لباس‌های قرمز بر تن داشتند تا به‌طور نمادین «خط قرمز» در برابر محاصره و تجاوزات اسرائیل به غزه را نشان دهند.
همه اقشار اسپانیا؛ پای کار فلسطین: طی 2 روز گذشته در شهر بارسلون اسپانیا، حدود 15 هزار نفر علیه صهیونیست‌ها راهپیمایی کردند. براساس گزارش الجزیره، معترضان شعار ‌می‌دادند: «غزه! تو تنها نیستی»، «تحریم اسرائیل» و «آزادی برای فلسطین». تلویزیون اسپانیا صحنه مقابله پلیس ضدشورش با معترضانی را نشان ‌داد که سعی در عبور از موانع داشتند. علاوه بر این، در جریان دیدار هفته هشتم لیگ اسپانیا، هواداران تیم فوتبال آلاوس صحنه‌ای نمادین در حمایت از مردم فلسطین به نمایش گذاشتند. تماشاگران این تیم با برافراشتن پلاکاردهایی در حمایت از فلسطینیان، عروسک‌هایی پیچیده در کفن‌های قرمزرنگ را به ورزشگاه آوردند که نماد کودکان شهید غزه بود.
22 شهر جهان در 4 روز صحنه اعتراضات ضداسرائیلی:  نام حداقل 22 شهر از جمله 14 شهر غربی در فهرست اعتراضات حمایت از فلسطین طی 4 روز گذشته به چشم می‌خورد. لندن و منچستر در انگلیس، پاریس پایتخت فرانسه، سیدنی‌ استرالیا، کراچی پاکستان، استانبول، آنکارا و دیاربکر ترکیه، شهرهای مختلف مراکش، سارایوو بوسنی، تورنتو کانادا، استکهلم سوئد، نیویورک آمریکا، برلین آلمان، خنت و بروکسل بلژیک، بانکوک پایتخت تایلند، رم، میلان، تورین و جنوای ایتالیا، امان پایتخت اردن، آتن پایتخت یونان و کوالالامپور پایتخت مالزی از جمله شهرهای دیگر جهان هستند که از روز جمعه تا سه‌شنبه شاهد اعتراضات گسترده حمایت از غزه و فلسطین بوده‌‎اند. 
واکنش هماهنگ جهانی: واکنش‌ هماهنگ در جهان در حمایت از فلسطین اگر بی‌سابقه نباشد، قطعا کم‌سابقه است. شاید حتی برخی شهرهای اروپا تاکنون اعتراضات گسترده و دامنه‌دار طی مدت‌زمان 2 سال درباره یک موضوع سیاسی مربوط به خاورمیانه را به خود ندیده‌اند اما موضوع فلسطین باعث شده اعتراضات سیاسی گسترده در غرب از ۲ سال گذشته تا امروز دامنه‌دار باشد. حتی فراتر از غرب، اعتراضات حمایت از فلسطین در کشورهای اسلامی و عرب و همچنین در غرب و شرق آسیا، آفریقا و آمریکای شمالی و لاتین طی ۲ سال گذشته تا امروز جریان دارد و به نظر می‌رسد موضوع فلسطین در نتیجه جنگ غزه اکنون تبدیل به فصل مشترک جنبش‌های اعتراضی و حقوق بشری در جهان شده است.
* حمایت جهانی از فلسطین با آمار و ارقام
آماری که وبگاه تحقیقاتی «‌اَکلِد» از اعتراضات جهانی حمایت از فلسطین طی ۲ سال گذشته ارائه داده است، در نوع خود قابل توجه است. براساس این گزارش، طی ۲ سال گذشته 48 هزار تظاهرات حمایت از فلسطین در مناطق مختلف جهان برگزار شده است. این اعتراضات در هر 5 قاره جهان بوده است. 
همچنین حداقل 15 درصد همه اعتراضات برگزارشده در جهان طی ۲ سال گذشته، مربوط به حمایت از فلسطین و توقف جنگ غزه بوده است. تقریبا همه این اعتراضات در سراسر جهان به صورت صلح‌آمیز برگزار شده و فقط یک درصد اعتراضات حمایت از فلسطین خشونت‌آمیز بوده است. 
گزارش ‌اَکلِد همچنین می‌افزاید:  75 درصد اعتراضات حمایت از فلسطین طی 2 سال گذشته در 10 کشور به ترتیب شامل یمن، مراکش، آمریکا، ترکیه، ایران، پاکستان، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و استرالیا برگزار شده است.
از نظر آماری نیز، پراکندگی جهانی اعتراضات حمایت از فلسطین در 2 سال گذشته در مناطق مختلف جهان شامل این موارد بوده است: 9 درصد در منطقه آسیاپاسیفیک، 46 درصد در منطقه غرب آسیا، 17 درصد در منطقه اروپا و آسیای مرکزی، 14 درصد در آفریقا، 13 درصد در آمریکا و کانادا و یک درصد در آمریکای لاتین و کارائیب.
اگر بخواهیم اهمیت موضوع فلسطین را برای افکار عمومی جهان درک کنیم، فقط کافی است به این موضوع توجه کنیم که در 3 هفته اول جنگ علیه غزه یعنی از 7 تا 27 اکتبر 2023 که با بمباران خبری و تبلیغات ضدحماس و علیه فلسطین توسط صهیونیست‌ها همراه بود، 4200 تظاهرات و رویداد در سراسر جهان درباره جنگ غزه برگزار شده است که از این میزان، 3700 مورد یعنی 91 درصد در حمایت از فلسطین و فقط 9 درصد اعتراضات در ابتدای جنگ غزه آن هم با پروپاگاندای مظلوم‌نمایانه رسانه‌های غربی حامی رژیم در حمایت از رژیم صهیونیستی برگزار شده است. نکته جالب آن است که در 3 هفته آغاز جنگ علیه غزه، حداقل 600 رویداد حمایت از فلسطین در آمریکا به عنوان نزدیک‌ترین متحد اسرائیل برگزار شد. 
الگوی برگزاری اعتراضات حمایت از فلسطین با ادامه جنگ غزه طی 2 سال گذشته روند افزایشی را نشان می‌دهد و در حال حاضر در 2 سالگی جنگ غزه، کمتر از یک درصد اعتراضات مرتبط با جنگ غزه با هدف اعلام حمایت از رژیم صهیونیستی برگزار می‌شود و تقریبا نزدیک به 100 درصد اعتراضات ضد جنگ جهان در حمایت از مردم فلسطین و توقف جنگ و پایان محاصره صورت می‌گیرد.
* شکست اسرائیل در جنگ روایت‌ها
در 2 سالگی جنگ غزه، شکست صهیونیست‌‌ها در میدان جنگ روایت‌ها را بخوبی می‌توان دید. در حالی که تا پیش از جنگ غزه، صهیونیست‌ها تلاش زیادی داشتند تا با روایت‌سازی خود را قربانی هولوکاست جنگ دوم جهانی نشان دهند اما روایت مظلوم‌نمایی اسرائیلی‌ها دیگر آب و رنگ خود را از دست داده است. 
بر مبنای گزارش نیویورک‌تایمز، بیشتر شهروندان آمریکایی اکنون با ارسال کمک‌های اقتصادی و نظامی بیشتر به اسرائیل مخالفند و این یک تغییر خیره‌کننده در افکار عمومی آمریکایی‌ها از زمان جنگ غزه در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا امروز است. اندیشکده و مرکز نظرسنجی آمریکایی «پیو» هم در بررسی‌ای که بهار 2025 منتشر کرد، از میان 24 کشوری که مورد بررسی قرار داده به این نتیجه رسیده که در 20 کشور، حدود نیمی یا بیشتر مردم این کشورها نگاه نامطلوبی به اسرائیل دارند. آخرین بار همین سؤال سال 2013 از 10 کشور پرسیده شده بود که در مقایسه با مارس 2025 این نگاه منفی افزایش چشمگیری پیدا کرده است، برای مثال سال 2013، 44 درصد انگلیسی‌ها نگاه منفی به اسرائیل داشتند در حالی که این میزان در 2025 به 61 درصد رسیده است.
بر اساس یک نظرسنجی دیگر نیز که توسط آژانس نظرسنجی انگلیسی  YouGov انجام شد، حمایت عمومی از رژیم صهیونیستی در اروپا به پایین‌ترین حد خود رسیده و کمتر از یک پنجم پاسخ‌دهندگان در 6 کشور اروپای غربی، نظر مثبتی نسبت به اسرائیل ابراز کرده‌اند و بیشتر اروپایی‌ها برداشت‌های منفی از اقدامات اسرائیل دارند. این نظرسنجی نشان داد حمایت خالص از اسرائیل از زمان شروع نظرسنجی YouGov در سال ۲۰۱۶ به پایین‌ترین حد رسیده است. به طور کلی، تنها ۱۳ تا ۲۱ درصد پاسخ‌دهندگان در کشورهای اروپا، دیدگاه مثبتی نسبت به رژیم صهیونیستی داشتند و در مقابل ۶۳ تا ۷۰ درصد دیدگاه منفی نسبت به رژیم صهیونیستی ابراز کردند.
فراتر از نگاه مردم جهان، حتی 58 درصد اسرائیلی‌ها معتقدند تل‌آویو اصلاً مورد احترام افکار عمومی جهان نیست.  این افکارسنجی نشان می‌دهد بخش زیادی از ساکنان سرزمین‌ اشغالی نیز به این گزاره باور دارند که مجموع اتفاقاتی که در 2 سال گذشته افتاده و جنایاتی که اسرائیلی‌ها در نوار غزه انجام داده‌اند، محبوبیت آنها را تا حد زیادی کاهش داده است.  
* تغییر پارادایم فلسطین: از موضوع اسلامی به مساله جهانی
با استناد به آمارها و تظاهرات برگزارشده در سراسر جهان در حمایت از فلسطینی‌ها می‌توان بخوبی متوجه شد امروز موضوع فلسطین از یک موضوع منطقه‌ای و یا اسلامی به یک مساله جهانی تبدیل شده است.
امروز حتی حمایت از فلسطین به یک روند در میان نسل جوان غرب تبدیل شده است. روز گذشته تصویری از «ماريا گواردیولا»، دختر جوان سرمربی تیم فوتبال منچسترسیتی منتشر شد که او در آن نوشابه غزه که منقش به پرچم فلسطین است، می‌نوشید. چند روز قبل نیز «پپ گواردیولا»، طی فراخوانی از مردم کشورش (اسپانیا) خواسته بود با برگزاری تظاهرات، از مردم غزه حمایت کنند.
حمایت از فلسطین به معروف‌ترین منطقه سینمایی دنیا، یعنی هالیوود هم کشیده شده و بازیگران آمریکایی از جمله مُرگان فریمن، سوزان ساراندون، ساموئل جکسون، ریچارد گی‌یر، ران پرلمن، برایان کرانستون، شارون استون، جان کیوزاک، مارک رافلو، جیسون موما، الن پومپئو، ویولا دیویس، جسیکا چستین، جیسون استاتهام، سوفیا بوش، مندی مور، جیدا پینکت اسمیت، کامان لونی، آوا مندس، ماهرشالا علی و آنجلینا جولی از جمله بازیگران هالیوود هستند که  در موارد مختلفی از طریق پست‌ها و اظهارنظرها حمایت خود را از توقف جنگ غزه و پایان دادن به محاصره غزه اعلام کرده‌اند. 
نکته قابل توجه درباره حمایت جهانی از فلسطین، افزایش حمایت نسل جوان آمریکایی از مساله فلسطین است. تغییر افکار عمومی نسل جوان آمریکایی به نفع فلسطین تا بدان جا برای سیاستمداران آمریکایی دردسرساز شده که دولت ترامپ هفته گذشته با فشار بر پیام‌رسان تیک‌تاک که محبوبیت زیادی در نسل جوان آمریکایی دارد و برخلاف فیس‌بوک بسیاری از تصاویر جنگ غزه را منتشر می‌کند، مدیریت این پیام‌رسان را به افرادی نزدیک به نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل سپرد. بر اساس گزارش نیوعرب، تیک‌تاک ۱۸۰ میلیون کاربر آمریکایی دارد که بیشتر آنها زیر ۴۰ سال دارند. آنها از نظر جمعیتی بیشترین انتقاد را به جنگ اسرائیل علیه غزه دارند و نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد میزان نارضایتی از جنگ در میان این رده سنی در آمریکا تقریباً 2 برابر دیگران است. «لری الیسون»، مالک شرکت آمریکایی اوراکل، مدیریت جدید تیک‌تاک را بر عهده خواهد داشت. شرکت اوراکل با اسرائیل در پروژه‌های جاسوسی و نظامی از جمله در کرانه باختری اشغالی و غزه همکاری داشته است و گفته می‌شود لری الیسون مالک اوراکل در طول این سال‌ها روابط خود را با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی تقویت کرده است. به نظر می‌رسد سیاستمداران آمریکایی حساب زیادی روی الیسون باز کرده‌اند تا او افکار عمومی نسل جوان آمریکایی را با دستکاری در پیام‌رسان تیک‌تاک از فلسطین روی‌گردان کند.
جهانی شدن موضوع فلسطین در 2 سال گذشته را همچنین در اعتراضات دانشگاهی در سراسر جهان می‌توان بخوبی درک کرد. دانشگاه‌های ملی، موناش، کوئینزلند ملبورن، آدلاید و سیدنی در استرالیا، دانشگاه وین اتریش، دانشگاه داکای بنگلادش، دانشگاه تحقیقاتی کاتولیک بروکسل و دانشگاه خنت در بلژیک، دانشگاه سائوپائولو در برزیل، حداقل 17 دانشگاه در کانادا، 6 دانشگاه در فرانسه، 4 دانشگاه در آلمان، 12 دانشگاه در انگلیس و 55 دانشگاه در سراسر آمریکا طی 2 سال گذشته شاهد اعتراضات و اعتصابات گسترده دانشجویی و نسل جوان در حمایت از فلسطین بوده‌اند.
واکنش‌های جهانی گسترده به موضوع فلسطین از سوی چهره‌های هنری، سینمایی و دانشگاه‌ها در سراسر جهان حکایت از آن دارد پس از جنگ غزه، موضوع فلسطین دیگر یک موضوع منطقه‌ای یا اسلامی نیست، بلکه امروز مساله فلسطین به صدر تحولات دنیا بازگشته و افکار عمومی جهان خواستار حل مساله فلسطین است.

چرا همه چیز از هفتم اکتبر شروع نشد 
فلسطین 2025 قوی‌ت از فلسطین 2023

عباس سیاح‌طاهری: اگــر ۶ اکتبر در غزه بوده باشی ـ در آن جنگ خاموش روزمره، در میان برق ناپیوسته و صدای انفجارهای دوردست، در میان ترس نهفته در چشم کودکان و پیران ـ آنگاه شاید بتوانی بپذیری ۷ اکتبر نه یک حادثه بیرونی ناگهانی؛ که انفجار جمعی ناگفته‌ها، جمعی فروخفته‌ها بود. اگر در آن روزها نباشی، اگر آن زندگی را لمس نکرده باشی، هر توضیحی ـ هر تحلیلی ـ همچون پژواکی سطحی باقی می‌ماند. عاملی که اغلب در پس پرده می‌ماند، تصور فروپاشی جزئی است: وقتی محاصره و محدودیت، زندگی را به حیات تدریجی باخته تبدیل کرده است، وقتی امیدها ـ کوچک و بزرگ ـ به قربانیان خاموشی بدل شده‌اند، گزینه مرگ ناگهانی می‌تواند به چشم جمعی «آزادی آخرین» جلوه کند. یکی از مسؤولان حماس اینگونه تعبیر کرده است که مردم غزه میان مرگ تدریجی و مرگ یکباره، حاضر شدند یکباره و با عزت بمیرند. این گزینش، بی‌آنکه عاملی صرفاً نظامی یا آنی باشد، واجد زیست‌ عاطفی عمیقی است: واکنشی است به فقدان انتخاب، به تحمیل دائم مرگ در قطعات کوچک، به زخم‌هایی که هر روز تازه می‌شود.
اما این انتخاب، صرفاً یک حرکت فیزیکی نیست؛ حرکت نمادین قدرتمندی است در بستر سیاست رسانه‌ای. آنچه در توفان الاقصی شگفت‌آور است، نه‌تنها قدرت نظامی آن حمله، بلکه طراحی ارتباطی و روایت‌سازی صیقل‌یافته‌ای است که پشت آن قرار دارد. در نقد ارتباطات جنگ، می‌آموزیم میدان نبرد معادل گفتمان است؛ جنگ تصویر، جنگ معنا، جنگ روایت است؛ نه صرفا تبادل آتش. نظریه‌پردازان ارتباطات می‌گویند کنترل پیام، تعیین فرم و انتخاب زمان، در بسیاری موارد قدرت غلبه بر قدرت سخت است. در این مورد، حماس نه صرفاً یک عملیات نظامی انجام داد، بلکه یک «عمل ارتباطی راهبردی» طراحی کرد.
یکی از تکنیک‌های شاخص، استفاده از «مثلث قرمز» است؛ نمادی که به سرعت در فضای رسانه‌ای گسترش یافت: نمادی ساده اما پرمعنا که تصویر قربانی را در بستر شهادت، مقاومت و هشدار، یکجا جمع می‌کرد. این نماد به نشانه‌ بصری جمعی‌ای تبدیل شد که یادآور خون، ایستادگی و هشدار به جهان است. نمادهایی از این دست در نظریه نشانه‌شناسی ارتباطات اهمیت دارند. آنها نه صرفاً تصاویری زیبا یا شاعرانه‌اند؛ که قراردادهای معنا را فعال می‌کنند و حافظه بصری را در مخاطب جهانی مدیریت می‌کنند.
علاوه بر آن، حماس در این عملیات به اندازه‌ای بر «دوربین همراه رزمندگان» سرمایه گذاشت که هر تک‌گام‌شان تبدیل به محتوای رسانه‌ای شد. در بسیاری از ویدئوها، جنگجو دوربینی در دست دارد یا پوششی روی تجهیزاتش دارد که ضبط می‌کند؛ صحنه‌هایی که گاهی حتی در لحظه‌ وقوع منتشر می‌شود. این شیوه باعث می‌شود مرز میان واقعیت میدانی و روایت رسانه‌ای کمرنگ شود؛ تماشاگر احساس می‌کند در میان رزمندگان حضور دارد، نه در فاصله دور. همچنین این ضبط‌ها فرصتی برای بازنمایی انتخابی صحنه‌ها می‌دهد: هر قاب، هر برش، هر مونتاژ در دل خودش یک انتخاب است. آنها می‌توانند شکست‌ها را حذف کنند، بر شجاعت و پیشروی تاکید کنند و حتی شکست‌های ادعاشده را به پیروزی بصری بدل کنند.
بخشی از این طراحی ارتباطی، انتشار تصاویر با دقت بالاست. تصاویر دقیق از خطوط مقدم، از اسرای گرفته‌شده، از لحظات پس از درگیری، از آسیب‌های عاطفی، همه با کیفیتی که گاه شبیه مستندسازی حرفه‌ای است، منتشر می‌شود تا باورپذیری و تأثیرگذاری بیشتری یابد. این همان کاری است که در ادبیات ارتباطات، آن را «تولید قاب مؤثر» می‌نامند: قاب‌هایی که نه صرفاً گزارشگرند؛ که معنابخشند، تفسیرگرند و مخاطب را در موضع «قضاوت‌گر معنایی» قرار می‌دهند. در این روند، توزیع هوشمندانه در رسانه‌های جهانی (تلویزیون، شبکه‌های اجتماعی و پلتفرم‌های ویدئو) باعث می‌شود روایت حماس نه در خلأ تولید شود، بلکه در جریان رسانه‌ای جهانی رقابت کند.
نکته کلیدی این است که این عملکرد رسانه‌ای، نه یک ضمیمه بعدی که جزء جدانشدنی عملیات نظامی بوده است. در گزارش مفصل «کمپین تبلیغاتی حماس پس از ۷ اکتبر» آمده است: حماس و ابوعبیده مرتباً بیانیه‌ها و پیام‌هایی برای مخاطبان بین‌المللی صادر کرده‌اند تا از خصومت اخلاقی ارتش صهیونیستی بهره ببرند و افکار عمومی را به سوی حمایت از فلسطین سوق دهند. آنها آگاهند که میدان بین‌المللی، نه میدانی بی‌اثر، بلکه محل رقابت معناست. ابوعبیده، به عنوان سخنگوی شاخص شاخه نظامی حماس، همواره در رسانه ظاهر می‌شود اما نه به مثابه گزارشگر بی‌طرف، بلکه به مثابه آفریننده روایت جنگی و سخنگوی مقاومت. در تحلیل گفتمان او، از منظر «اقدام تهدید چهره‌ای» می‌بینیم که چگونه او رقبای خود را نامشروع می‌سازد، مقاومت را به عنوان کنشی مشروع و حتمی می‌نمایاند و مخاطب را در وضعیت انتخاب نمادین قرار می‌دهد.
بنا بر مطالعات تحلیل گفتمان بر ۲۶ سخنرانی ابوعبیده، می‌توان دید چگونه او در تنظیم فرم، در تکرار کلمات کلیدی «پیروزی»، «شهادت»، «انتقام» و «ظلم‌ستیزی»، تلاش کرده بر فضای گفتمانی مسلط شود و نوعی «غلبه روانی» در صحنه نبرد به‌ دست آورد.  او نه فقط سخنگو، نماد رسانه‌ای مقاومت است در تقاطع تیپیک و عملکرد، در مرز میان گفتمان و میدان جنگ.
در تحلیل ارتباطی عملیات توفان، می‌توان گفت حماس با این روش‌ها توانست چند هدف همزمان را دنبال کند: نخست - مخاطب داخلی را بسیج کند؛ نشان دهد مقاومت زنده است و هر انسانی می‌تواند بخشی از روایت باشد. دوم - مخاطب منطقه و عرب را به هم‌صدایی فراخواند؛ همان‌گونه که نماد مثلث قرمز و تصاویر قوی بصری مرزها را می‌شکند و پیام را بی‌واسطه به مخاطب عرب‌زبان منتقل می‌کند. سوم - افکار عمومی جهان ـ بویژه مخاطبان رسانه‌های غرب ـ را هدف گرفت؛ زیرا در دنیای رسانه، تصویری که در ساعت اول منتشر شود، اغلب جهت‌ روایت را تعیین می‌کند. در واقع، در «عرصه رسانه‌ای جنگ»، نخستین روایت‌کنندگانی که بر قاب رسانه‌ای مسلط شوند، می‌توانند گزاره‌های خود را برنده کنند. در نظریه مدیریت بحران ارتباطی نیز تأکید می‌شود کنشگرانی که بتوانند کنترل زمان رسانه را به دست بگیرند، شانس بیشتری برای تأثیر بر ادراک عمومی دارند. 
ابوعبیده در این میان نقشی حیاتی داشت. او پیام‌ها را صیقل داده، انتخاب نمادها را هدایت کرده، لحظه مناسب انتشار را تعیین کرده و حتی تصمیم گرفته کدام اسیر یا کدام صحنه، «رسانه‌ای» شود. برخی گزارش‌ها می‌گویند او بر عملیات نظامی نیز نظارت داشت تا اطمینان حاصل شود هر حرکت، یک بُعد رسانه‌ای قابل بهره‌برداری دارد تا آنجا که در اتاق‌های جنگ حماس، واحدی متشکل از فیلمبرداران میدانی و ویرایشگران، همزمان فعال بودند که مستقیماً در خطوط مقدم کار می‌کردند. پس، عملیات تنها پس از تأیید طرح رسانه‌ای به اجرا درمی‌آمد.
برد این ارتباط استراتژیک، بلندمدت است. آنها قصد دارند بازنمایی مقاومت فلسطینی را به ‌صورت پایدار در اذهان جهانی نگه دارند؛ نه صرفاً به شکل مقطعی. حتی با شهادت ابوعبیده در سال ۲۰۲۵، تأثیر کار او فراموش نخواهد شد، زیرا شبکه رسانه‌ای‌ای را بنا گذاشته بود که نه بر شخص که بر نماد مقاومت متکی بود.  بسیاری تحلیلگران گفته‌اند حذف او برای حماس آسیب جدی در پهنه رسانه‌ای به همراه دارد. 
اما این همه تصویرسازی رسانه‌ای نمی‌تواند دفاعی باشد از تمام پیامدهای انسانی و اخلاقی آن روز؛ نمی‌تواند جای سوال‌ها را بگیرد: چه کسی ناظر قصه‌گویی است؟ چه کسی روایت را انتخاب می‌کند؟ و آیا روایت مقاومت حق دارد بر روایت قربانی شدن مطلق غالب شود؟ این مساله همواره در نظریه ارتباطات مطرح است: حتی در شرایط جنگ، قدرت روایت باید پاسخگوی اخلاق بردار باشد. مخاطب جهانی نباید تنها با تصاویر مواجه شود، بلکه باید در معرض پرسش‌ها و تحریف‌ها باشد.
اگر ۶ اکتبر در غزه نبودید، نمی‌توانید تمام خطوط زیرین آن فاجعه را ببینید اما می‌توانید آن را از چشم میدان رسانه تحلیل کنید و دریابید ۷ اکتبر فقط یک روز نظامی نبود، نقطه عطفی در نبرد روایت‌ها بود. کلمات، تصاویر، نمادها و زمان‌بندی‌ها همگی اسلحه‌اند و در آن روز، حماس نشان داد نه فقط جنگنده زمینی است، بلکه جنگنده روایت هم هست؛ و کسی که روایت را در دست دارد، نیم‌نگاهی به پیروزی معنایی دارد.

ارسال نظر
پربیننده