علیرضا ابوترابی: جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان محک سالیانهای است که هر بار با نگاه به آن میتوان بضاعت سینمای ایران در فیلمسازی برای این گروه سنی را سنجید و حدس زد که ما در چه بخشهایی ضعف داریم و در چه بخشهایی میتوان ظرفیتهای خوبی یافت. البته دایره این بررسی را باید فراتر از فیلم بلند داستانی و انیمیشن دانست و فیلم کوتاه و فیلم مستند هم باید در حوزه کودک و نوجوان مورد ارزیابی قرار گیرند. فریدون نجفی پس از 2 بار که با «اسکیباز» در ۱۳۹۶ و «بچهگرگهای دره سیب» در ۱۳۹۸، برنده جایزه بهترین فیلم از جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان شده بود، حالا در این دوره جشنواره با مستندی به نام «موی گرگ» حضور دارد. او که متولد سال ۵۶ در شهرستان کوهرنگ است، فارغالتحصیل سینما با گرایش کارگردانی از دانشگاه هنر و عضو آکادمی فیلم آسیاپاسیفیک استرالیا است. «موی گرگ» که نجفی با آن به این دوره از جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان آمده، روایت آشو، نوجوانی است که باید دختربچهای به نام اسما را به روستایی دیگر برساند، چرا که مردم باور دارند قدم این کودک خوشیمن است اما در میانه راه، آشو در برابر تصمیمی بزرگ قرار میگیرد: بازگرداندن اسما به روستای خود یا دنبال کردن آرزوی خاموشی که در دلش شعلهور است. فیلم با نگاهی شاعرانه، تضاد میان خیال و واقعیت و کشمکش میان باورهای بومی و خواست درونی را به تصویر میکشد. با فریدون نجفی درباره مرز و معنای سینمای کودک، تفاوت نوع تولید محتوا برای کودکان و نوجوانان، چالشهایی که پیش روی ارتباط سینما با نسل جدید وجود دارد و چندین و چند مسأله دیگر گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
* با توجه به اینکه عنوان این جشنواره، جشنواره فیلمهای کودک و نوجوان است، مایلم نظر شما را بدانم؛ آیا برای یک کودک یا نوجوان، آنچه بیش از همه او را به تماشای یک اثر ترغیب میکند، داستان و سناریوی جذاب است یا فرم و عناصر فنی و بصری؟
بیتردید چه در سینمای کودک و چه در سینمای بزرگسال، فیلمنامه مهمترین عنصر یک فیلم محسوب میشود. اگر فیلم از پایه و اساس، یعنی از سطح فیلمنامه، قدرتمند باشد، احتمالاً با اثری قوی مواجه خواهیم بود. البته مراحل فنی هم بیتأثیر نیستند؛ این 2 عنصر در کنار هم معنا پیدا میکنند. به عبارتی، فیلمنامه و عناصر فنی هر یک 50 درصد کیفیت نهایی را شکل میدهند. فیلمنامهای که برای کودکان نوشته میشود، باید نیازهای آنان را تأمین کند؛ هم از منظر تخیل و فانتزی و هم از نظر خواستههای کودک امروز که با مفاهیمی چون هوش مصنوعی و اینترنت درگیر است و تأمین این نیازها کاری بسیار پیچیده است. در عین حال، مسائل فنی هم باید با دقت انتخاب شوند. نمیتوان فیلمنامهای قوی داشت اما در فیلمبرداری یا قاببندی ضعف داشت و انتظار داشت مخاطب این ضعفها را نادیده بگیرد. فرم، قاببندی و سایر عناصر فنی هم تأثیرگذارند. به طور کلی، همه این اجزا دست به دست هم میدهند اما نقطه آغاز و ستون اصلی، فیلمنامه است. اگر فیلمنامه ضعیف باشد، حتی قدرتمندترین امکانات حوزه فنی هم نمیتوانند آن را نجات دهند.
* به نظر شما، چه نوع فیلمنامه یا ایدهای میتواند کودک را جذب کند و اصطلاحاً «قلاب» خود را بیندازد؟
باید توجه داشت که کودکان در سنین مختلف نیازهای متفاوت دارند. برای مثال، کودکان زیر 10 سال بیشتر به دنبال فانتزی هستند. با توجه به دسترسی گسترده آنان به اینترنت و فیلمهای روز دنیا، باید پذیرفت هر چند سینمای ما در تلاش است اما هنوز نتوانسته بهطور کامل به این گروه سنی دست یابد. فانتزی و سرگرمی، خواستههای اولیه کودکان هستند. آموزهها و پیامهای تربیتی باید در لایههای بعدی فیلم گنجانده شوند تا کودک بتواند بهتدریج با آنها ارتباط برقرار کند.
* طبق نظر عدهای، دوره کودکی بخش عمدهتری از عمر یک شخص را تشکیل میدهد تا نوجوانی و برهه نوجوانی بیشتر دوره گذار است و فرد سعی در یافتن هویت خود دارد تا بالاخره جوان شود؛ حال با این تفاسیر سینمای کودک مهمتر است یا سینمای نوجوان؟
سینمای کودک به دلیل ذهن خام کودکان، بستری مناسب برای تسخیر ذهن آنان از طریق تخیل و دنیای فانتزی فراهم میکند اما در سینمای نوجوان، با مخاطبی پختهتر و هوشمندتر مواجهیم که براحتی نصیحت نمیپذیرد و باید با ظرافت و هوشمندی سراغ او رفت. به همین دلیل، کار در حوزه نوجوان پیچیدهتر است، هرچند هر 2 حوزه دشواریها و حساسیتهای خاص خود را دارند.
* با توجه به اینکه اثر شما حالتی مستندگونه دارد، آیا مخاطب آن را کودک و نوجوان میدانید یا بیشتر خانوادهها و بزرگسالان را مخاطب قرار دادهاید؟
از آنجا که فیلم درباره آسیبهای اجتماعی و دنیای کودکان است، ممکن است نوجوانان با آن ارتباط برقرار کنند، بویژه که ساختار سفر قهرمان هم در آن وجود دارد. به نظر میرسد این فیلم در مرز میان کودک و نوجوان قرار دارد. اگرچه دغدغه من ساخت فیلم برای کودکان است اما دغدغه اصلیام ساخت فیلم درباره کودکان است. مثل همین اثر اخیرم، موی گرگ که در رابطه با یک باور غلط محلی است. معتقدم عنصر مهمی به نام خانواده در این میان نقش دارد. در جوامع مختلف، خانوادهها باید با دقت بیشتری به نیازهای کودکان توجه کنند. متأسفانه در برخی موارد، باورهای محلی و اشتباه باعث آسیب به روحیه کودکان شدهاند. خانوادهها باید خواستههای کودکان را ببینند و دنیای تخیل آنان را با باورهای سنتی یا شبهمذهبی آلوده نکنند. کودک باید بتواند تخیل کند و در زمان مناسب به آگاهی برسد و دریابد که آن تخیل، واقعیت نداشته است. اگر باورهای بزرگسالان با این تخیلها درآمیخته شود، ممکن است آسیبزا باشند. این نکته، پیام مهمی برای خانوادههاست؛ پیامی که تلاش کردهام از طریق این فیلم منتقل کنم. بهترین راه انتقال چنین مفاهیمی، بیان آنها از زبان خود کودکان است، چرا که حرفهای بزرگ، اگر از زبان کودک بیان شوند، باورپذیرتر و تأثیرگذارتر خواهند بود. در نهایت، باید گفت فیلم درباره کودکان است اما مخاطب آن لزوماً کودک نیست. نوجوانان هم ممکن است مخاطب آثار کودکانه باشند، بویژه اگر سطح فیلم بهگونهای باشد که نوجوان بتواند با آن ارتباط برقرار کند.
* تجربه کار با کودکان و نوجوانان در مقام بازیگر، همواره با چالشهایی همراه بوده است؛ شما درباره کار با کودک و نوجوان چه چالشهایی داشتید؟
مهمترین چالش برای من، انتخاب بازیگر مناسب است؛ فرآیندی دشوار که نیازمند جستوجوی دقیق برای یافتن کاراکتری است که هم از نظر فیزیکی باورپذیر باشد و هم بتواند در فضای فیلمهای من دوام بیاورد. بازیگر باید توانایی بداههگویی داشته باشد؛ بهگونهای که وقتی دیالوگی به او داده میشود، بتواند معادل آن را به زبان خود بیان کند، بیآنکه از جان فیلم فاصله بگیرد. برخی تکنیکهایی که من به عنوان کارگردان بهکار میگیرم، نیازمند بازیگری با قابلیتهای خاص است؛ این موضوع در تستهای اولیه مشخص میشود. انتخاب بازیگر کودک بهمراتب پیچیدهتر از انتخاب بازیگر بزرگسال است. به همین دلیل بسیاری از فیلمسازان سراغ سینمای کودک نمیروند، چرا که از دشواریهای آن آگاهند. کودکان منطق دقیقی ندارند؛ ممکن است در یک لحظه بازی کنند و در لحظهای دیگر همه چیز به هم بریزد، قهر کنند یا از همکاری سر باز زنند. بازگرداندن حس و حال واقعی به کودک و قرار دادن او مقابل دوربین، نیازمند مهارتهای روانشناختی است. بازیگر حرفهای این مسائل را درک میکند اما در سینمای کودک، فیلمساز باید تسلط بالایی بر روانشناسی کودک داشته باشد. بویژه در فیلمهایی با رویکرد روانشناختی همچون فیلم من، فاصله گرفتن از این حوزه بعید است بتواند منجر به تولید اثری مفید شود.
* در جشنواره فیلمهای کودک و نوجوان، فیلمهایی دیده میشود که با وجود داشتن بازیگر کودک یا نوجوان، محتوایی کاملاً بزرگسالانه دارند. یعنی گمان و عقیده عدهای بر این است که چون این فیلم بازیگر یا بازیگرانی از سنین کم دارد، بنابراین مخاطبشهم کودک یا نوجوان است و مستحق حضور در این جشنواره؛ به عقیده شما این نوع آثار جایگاهی در جشنواره دارند؟
به نظر من، 3 نوع فیلم باید در این جشنواره حضور داشته باشد:
1- فیلمهایی که برای کودکان ساخته شدهاند، با محوریت فانتزی و سرگرمی
2- فیلمهایی که درباره کودکان ساخته شدهاند، با رویکرد آسیبشناسانه و مخاطب خانواده
۳- فیلمهایی که بازیگر کودک دارند اما نه لزوماً برای کودک یا خانواده ساخته نشدهاند.
حضور هر 3 نوع فیلم ضروری است، چرا که جشنوارههای معتبر جهانی هم چنین تنوعی را در آثار خود دارند. جشنواره باید به صورت تفکیکشده، به فیلمهایی که درباره کودکان هستند، جوایز خاصی اختصاص دهد؛ فیلمهایی را که برای کودکان ساخته شدهاند جداگانه ارزیابی کند و آثاری را که بازیگر کودک دارند در بخش بازیگری مورد توجه قرار دهد. این تفکیک، به شناسایی استعدادهای بازیگری کودک هم کمک میکند. برای مثال، در جشنواره برلین، بخشی با عنوان «Generation» وجود دارد که آثار را بر اساس گروههای سنی خاص در حوزه کودک و نوجوان دستهبندی میکند. چنین رویکردی هم باید در جشنواره کودک و نوجوان اعمال شود.
تفکیک آثار بر اساس مخاطب و نوع محتوا، جشنواره را حرفهایتر و ویژهتر خواهد کرد. جشنواره کودک و نوجوان در منطقه خاورمیانه، مهمترین رویداد در این حوزه است، بویژه که درباره نسل آینده سخن میگوید و ماهیتی بینالمللی دارد. اگر مرزهای مخاطب و نوع فیلمها بهدرستی مشخص شود، جشنواره میتواند موفقتر عمل کند و جوایز متنوعتری ارائه دهد.
* شما در کارنامه کاریتان موفق به کسب جوایز مختلف در عرصههای داخلی و خارجی شدهاید، آن چیزی که بیشتر از همه برای شما انگیزهبخش است، جوایز جشنوارههاست یا تأثیرگذاری روی مخاطب؟
من هیچگاه برای دریافت جایزه فیلم نساختهام. حتی در نخستین فیلمم، هدفم ساختن اثری خوب بود. البته نمیتوان انکار کرد جوایز، محرک انگیزشی نیستند. فستیوالها، عیار فیلم را مشخص میکنند؛ توسط کارشناسان و داورانی که اغلب از چهرههای مهم سینما هستند. هر چند سلیقهها متفاوت است اما جشنوارهها جایگاه فیلم را در سینمای ایران و جهان تعیین میکنند.
این رقابت، مسیر فیلمساز را روشن میسازد و او را به سمت ارتقا و بهروزرسانی آثارش سوق میدهد. هر فیلم باید از فیلم قبلی چند پله بالاتر باشد. شاید در آغاز، جشنواره برای من انگیزه بود اما اکنون دیگر چنین نیست. پس از دریافت چند جایزه، آنچه برایم مهمتر شده، واکنش مخاطب است؛ همان لحظهای که کودکان در سالن سینما میخندند، شور و شوق دارند، سوت میزنند... این لحظهها، انگیزه واقعی من هستند.
برای من، جذابیت فیلمسازی در تأثیری است که اثر میگذارد؛ نه صرفاً در کسب جایزه. البته دریافت جایزه میتواند میل درونی را ارضا و انگیزهای ایجاد کند اما آنچه بیش از همه برای من اهمیت دارد، اثرگذاری فیلم بر مخاطب است. ساخت فیلم صرفاً برای جشنواره به نظر من کاری خطرناک است. در جهان جشنوارههای متعددی وجود دارند و بارها دیدهام که فیلمسازان صرفاً برای حضور در جشنوارهای خاص، فیلمی تولید میکنند.
این رویکرد ذهن فیلمساز را به سمت سفارشیسازی سوق میدهد، چرا که هر جشنواره آییننامه و سیاستهای خاص خود را دارد اما اگر فیلمسازی از نقطهای آغاز شود که خود فیلمساز با آن ارتباط عاطفی برقرار کند، نتیجه چیز دیگری خواهد بود. بسیاری از جشنوارهها به لحاظ موضوعی، سیاسی و حتی زیباییشناسی، خطمشیهایی دارند که بر روند تولید اثر تأثیر میگذارند. اگر فیلمساز در این مسیر گرفتار شود، بهتدریج پراکنده میشود و از مسیر اصلی خود فاصله میگیرد. من همواره تلاش کردهام فیلمی ماندگار بسازم؛ اثری که تاریخ مصرف نداشته باشد و در ذهن مخاطب باقی بماند.
* در آینده سراغ تولید آثاری با ساختارهایی نزدیک به سینمای بدنه و عامهپسند میروید؟
باید بگویم قصد دارم فیلمی کاملاً داستانی بسازم که از ساختار مستندگونه فاصله بگیرد. در هر حال یکی از دغدغههای من، ساخت فیلمهای رئال است؛ آثاری که بتوانم خودم هم آنها را باور کنم. فیلمهای قبلیام، مانند «اسکیباز»، دارای تعلیق، داستان و درامی پیچیده بودند. اگر فیلم «بچه گرگهای دره سیب» را دیده باشید، میدانید که با اثری ملتهب و اجتماعی مواجهید؛ فیلمی که از جنس آثار دلی من بود. این فیلم، رئالتر و نزدیکتر به زندگی است. دغدغه من، سینمای واقعی است؛ از سویی به سینمای فانتزی هم علاقه دارم اما از آنجا که ابزار تولید آثار فانتزی را در اختیار نداریم و از نظر هزینه هم سنگینتر هستند، در نتیجه، تمرکز من بر ساخت آثاری است که با امکانات موجود، بتوانند واقعیت را بازتاب دهند.
فیلم بعدیام هم اثری اجتماعی و ملتهب خواهد بود که اکنون در مرحله پیشتولید قرار دارد. فعلاً نمیخواهم درباره جزئیات آن صحبت کنم اما فیلمی متفاوت خواهد بود؛ با بازیگرانی حرفهای و چهرههایی شناختهشده. امیدوارم بتوانم آن را به جشنواره فجر امسال برسانم.
گفتوگوی «وطن امروز» با فریدون نجفی، کارگردان فیلم «موی گرگ»
هنوز مخاطب نسل جدید را جذب نکردهایم
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها