19/مهر/1404
|
01:18
مروری بر زندگی و فعالیت‌های حجت‌الاسلام محسن قرائتی به بهانه سی‌ودومین اجلاس سراسری نماز

شیخ شوخ قرآنی

میلاد جلیل‌زاده: پنجشنبه 17 مهرماه ۱۴۰۴، سی‌ودومین اجلاس سراسری نماز در استان گیلان آغاز به کار کرد. 
طبق سنت هر ساله این اجلاس، برگزاری آن در این دوره هم با پیام مقام معظم رهبری آغاز شد؛ پیامی که در آن برگزاری این اجلاس یکی از سودمندترین گردهمایی‌های کشور عنوان شده بود و روز برگزاری‌اش یکی از مبارک‌ترین روزهای سال. 
به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مقام معظم رهبری متن این پیام به این شرح است:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

و صلی‌الله علی محمد و آله الطاهرین
اجلاس نماز یکی از سودمندترین گردهمایی‌های کشور و روزی که این اجلاس در آن برگزار می‌شود، یکی از مبارک‌ترین روزهای سال است و این به خاطر تشخص و برجستگی این فریضه‌ پرمعنی و حیات‌بخش در میان فرایض اسلامی است.
نماز آنگاه که با آداب خود همچون خشوع و دل‌سپاری به معبود انجام می‌گیرد، دل را آرام و اراده را مستحکم و ایمان را ژرف و امید را زنده می‌کند و سرنوشت انسان در دنیا و آخرت، وابسته به چنین دل و چنین اراده و چنین ایمان و چنین امیدی است. این است که توصیه به نماز، در قرآن و دیگر متون دینی از دیگر توصیه‌ها افزون‌تر است و چنین است که در اذان نماز، آن را از همه‌ کارها بهتر اعلام می‌کنند.
پدران و مادران و سپس معلمان و معاشران و آنگاه مقررات و عادات زندگی مرتبط با نماز، در انتشار و التزام به آن نقش دارند.
دستگاه‌های تبلیغ دین و رجال دینی و سپس همه‌ متدینین، این را تکلیف حتمی خود بشمارند و از ابزارهای نوین و مشوق‌ها برای آموزش نماز و ترویج نماز و تبیین ظرافت‌های پرمعنی در نماز و سرانجام نیاز دنیوی و اخروی هر فرد مسلمان به نماز بهره‌گیری کنند. لازم است از جناب آقای قرائتی که این نهال پرثمر را نشانده و تا اینجا رسانده‌اند، صمیمانه تشکر کنم.
والسلام علیکم و رحمه‌الله
سیدعلی خامنه‌ای
۱۴۰۴/۷/۱۵
سال‌ها پیش در پایان پیامی که برای نخستین اجلاس سراسری نماز در شهر مشهد، در سال ۱۳۷۰ توسط رهبر معظم انقلاب صادر شده بود هم ایشان مرقوم فرموده بودند:
«لازم‌ می‌دانم‌ از فراهم‌آورندگان‌ این‌ مجمع‌ و همه‌ کسانی‌ که‌ با وقوف‌ بر اهمیت‌ نماز، در راه‌ اقامه‌‌ آن‌ تلاش‌ می‌کنند، مخصوصاً از جناب‌ حجت‌‌الاسلام‌ آقای‌ قرائتی‌ که‌ دلسوزانه‌ و عاشقانه‌ در این‌ راه‌ گام‌ برمی‌دارند، صمیمانه‌ تشکر کنم‌ و قبول‌ حضرت‌ حق‌ تعالی‌ را برای‌ این‌ کوشش‌های مخلصانه‌ مسالت ‌نمایم».
چنانکه مشخص است، این اجلاس پربرکت و سودمند با وجود حضور افراد متعددی که در قالب‌ها و حوزه‌های مختلف مرتبط با اقامه نماز در آن فعالیت کرده‌اند، بیشتر از هر کسی مرهون کوشش‌های شخص آیت‌الله محسن قرائتی است؛ یک شخصیت علمی کوشا، یک مدیر اجرایی کارآمد در حوزه‌های دینی و معرفتی و البته شخصیتی دوست‌داشتنی و شیرین برای همه مردم ایران. محسن قرائتی بدون تردید یکی از پدیده‌های حوزه علمیه شیعی بود که با پیروزی انقلاب اسلامی توانست ظرفیت‌های شگرف خود را در حد اعلا نشان بدهد. او راهی را گشود که کسی تا پیش از این از وجودش باخبر نبود و همچنان با اینکه ۴۶ سال از نخستین روزهای حضور این شیخ شوخ کاشانی در سیمای ملی گذشته است، روش بدیعی که در تدریس و تبلیغ معارف دینی به دست او پایه‌گذاری شد، توسط فرد یا گروه دیگری با همین کیفیت به‌روزرسانی یا حتی بازتولید نشده است. او معلمی است که به جای نشستن روی منبر، می‌ایستد و با گچ و تخته سر و کار دارد؛ آن هم در حالی که مخاطبانش نه فقط کودکان، بلکه مومنان بالغ هم هستند. قرائتی از همین رو به گزینه مناسبی برای نمایندگی امام در نهضت سوادآموزی تبدیل شد و توانست طی چند سال کاری کند که عقب‌ماندگی‌های باقی‌مانده از دوران قبل جبران شود و باعث شد کسانی که از سن درس و مدرسه‌شان سال‌ها گذشته بود لااقل از سواد خواندن و نوشتن بهره‌مند شوند. این فرآیند تا حدی پرتوان و جدی پیش رفت که بعضی از همین افراد بعدها تا تحصیل یا حتی تدریس در دانشگاه هم پیش رفتند. قرائتی از دهه ۷۰ به این سو در حالی که بی‌سوادی مطلق در کشور در حال ریشه‌کن شدن بود، ماموریت جدیدی را بنا به خواست مقام معظم رهبری آغاز کرد که مربوط به نماز می‌شد و ماموریت طی تمام این سال‌ها همچنان ادامه یافته است. در کنار همه اینها، شخصیت خود آیت‌الله محسن قرائتی یکی از جالب‌ترین و دوست داشتنی‌ترین و سودمندترین چهره‌های مذهبی و علمی کشور بود؛ پدیده‌ای که اگر به طور عمیق و دقیق به شرایط و اجزای شکل گرفتن و سپس عرضه آن و در ادامه ارتباط‌گیری‌اش با عامه مردم توجه می‌شد، احتمالاً می‌توانست به بازتولید یا حتی به‌روزرسانی نمونه‌های موفق بعدی هم کمک کند. به بهانه برگزاری سی‌ودومین اجلاس سراسری نماز و اشاره‌ای که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیام مرتبط با آن، به نقش آیت‌الله قرائتی داشتند، می‌توان مروری داشت بر زندگی و شخصیت این روحانی محبوب و نگاه به شیوه‌های ارتباط‌گیری او با عموم مردم.
* گچ و تخته و درس‌هایی از قرآن
علینقی قرائتی، کاسب مؤمن و خیری بود که نخ ابریشم و قالی می‌فروخت. نام خانوادگی او قرائتی شده بود به این دلیل که خودش و پدرش یک عمر در خانه‌ها و تکیه‌های مختلف شهر، جلسات مذهبی به راه انداخته و کلی مسجد مخروبه را آباد کرده بودند. پدر علینقی به قدری در این مسیر مستحکم گام برمی‌داشت که رضاخان قلدر هم نتوانست مجالس قرائت قرآنش را تعطیل کند. با این‌ حال خود علینقی از نعمت فرزند محروم بود. او از آنجا که اعتبار و محبوبیت بالایی بین مردم مذهبی و کسبه کاشان پیدا کرده بود مورد حسد خیلی‌ها قرار می‌گرفت و اینکه سن و سالش از ۴۰ گذشت و باز هم نتوانست صاحب فرزندی شود، دستاویزی فراهم کرد برای طعنه زدن این جماعت حسود. یک روز کسی آمد و در خانه علینقی قرائتی را زد. علینقی آمد دم در. مردک به او یک گونی داد و گفت: «حالا که تو بچه نداری، بیا اینها مال تو، شاید به کارت بیاید». علینقی در گونی را باز کرد. ۱۱ تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون. قهقهه مردک و صدای گریه علینقی قاطی شد. مدتی بعد با همه مشکلات موجود در آن زمان، علینقی موفق به زیارت خانه خدا و اعمال حج شد و در همان سفر، کنار خانه خدا چنین مناجات و دعا کرد: «ای خدایی که فرموده‌ای «ادعونی استجب لکم» (بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را!)‌‌ ای خالق یکتا! فرزندی به من عطا فرما که مبلغ قرآن و دین تو باشد».  خدایی که دعای زکریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت کرده بود، ۱۱فرزند به علینقی داد و او نام اولی را که پسر هم بود، محسن گذاشت. پدر که نذر کرده بود پسرش طلبه شود، هر چقدر اصرار می‌کرد به بن‌بست می‌خورد. محسن پایش را کرده بود توی یک کفش که من حوزه برو نیستم؛ می‌خواهم بروم دبیرستان و رفت. خدا اگر کسی را برای ماموریتی انتخاب کرده باشد، بالاخره با هزار و یک اسباب و وسیله به همان مسیر رهنمونش می‌کند. یک روز محسن چند تا از همکلاسی‌هایش را دید که در راه مدرسه، مزاحم مردم می‌شدند. او هم خبر این قضیه را به مدیر مدرسه داد و مدیر هم حسابی از خجالت  آن پسرهای شر و شور درآمد. آنها هم برای آنکه با محسن بی‌حساب شوند، چنان کتک مفصلی به او زدند که با تن له و لورده و سر و صورت زخمی به زور خودش را به خانه رساند. پدرش دم در پرسید: «چی شده؟» و محسن گفت: «هیچی، فقط می‌خواهم بروم حوزه علمیه و طلبه بشوم». او به حوزه علمیه رفت اما علاقه‌اش به گچ و تخته‌سیاه و فضای مدرسه را هم با خودش برد.
او در ۱۴ سالگی وارد حوزه علمیه کاشان به ریاست آیت‌الله‌حاج‌شیخ جعفر صبورى‌قمى شد و همانجا در جلسات تفسیر قرآن «شیخ علی نجفی» شرکت می‌کرد. محسن قرائتی 2 سال بعد در ۱۳۳۹، پس از تحصیل مقدمات حوزه، به قم رفت. ۱۹ ساله بود که با همسر ۱۴ ساله‌اش ازدواج کرد. در مدت تحصیل، چندى به نجف اشرف رفت و به تحصیل رسائل و مکاسب پرداخت. مدتى هم در حوزه علمیه مشهد به فراگیرى علوم دینى مشغول شد. وقتی دروس سطح عالى را گذراند و در درس خارج فقه حاضر شد، باخبر شد که یکی از فضلای قم در حال تدوین یک تفسیر جامع از قرآن مجید است و داوطلبانه به این کار پیوست و در تدوین تفسیر ۲۷ جلدی «نمونه» که زیر نظر آیت‌آلله العظمی ناصر مکارم‌شیرازی منتشر می‌شد، همکاری کرد؛ چیزی که ۱۵ سال‌ از او زمان گرفت و توانایی علمی‌اش در تفسیر قرآن را به‌شدت بالا برد. او با تجربه‌اى که از نگارش تفسیر نمونه به دست آورده بود، به تدوین تفسیر نور همت گماشت که با هدف فهم عامه نوشته شده بود. خود محسن قرائتی می‌گوید: «ما پزشک اطفال داریم ولى روحانى اطفال نداریم، لذا تصمیم گرفتم در این راه به قصد خدمت به نسل جوان و آینده سازان، اسلام و معارف قرآنى را با زبان ساده و روان به آنها منتقل کنم. از این رو به کاشان برگشتم و ضمن دعوت نوجوانان، برنامه تبلیغى خود را با حضور 7 نفر آغاز کردم و به علت علاقه و استقبال نوجوانان، کلاس‌ها را ادامه دادم، هر هفته از قم به کاشان مى‌رفتم؛ با این اندیشه که قرآن ده‌ها داستان و قصه دارد و پیامبر اکرم صلى‌الله علیه وآله با همین داستان‌ها، سلمان و ابوذرها را تربیت فرموده، کلاسم را با تلفیقى از اصول عقاید، احکام و داستان‌هاى قرآنى اداره کردم و به ارائه مطالب زنده و تازه روى تخته سیاه پرداختم. نحوه کلاس‌دارى و قدرت تشبیه و تمثیل من، به جذابیت جلسات و استقبال از آنها، به شکل چشمگیرى افزود. جلسات کاشان، چند سال ادامه داشت و برکاتى را نیز به همراه داشت. البته چون این کار بى‌سابقه بود که یک روحانى به جاى منبر پاى تخته سیاه برود و براى کودکان و نوجوانان جلسه و کلاس داشته باشد گاهى مورد بى‌مهرى برخى افراد قرار مى‌گرفتم، ولى چون به کار خود اعتقاد و ایمان داشتم، در طول این مدت آنى نسبت به کار خود با شک و تردید نگاه نکردم».
محسن قرائتی به دنبال جلسات کاشان، در قم نیز کار مشابهى را با جوانان و نوجوانان شروع کرد که همین باعث شد بسیاری از روحانیون برجسته و نوگرای حوزه با سبک بدیع کار او آشنا شوند. در کلاس‌های قم، پسر آیت‌الله مشکینی هم شرکت می‌کرد و یادداشت‌هاى کلاس را به رؤیت و اطلاع ایشان مى‌رساند. یک روز آیت‌الله مشکینی به کلاس درس آمد و از نزدیک آقای قرائتی را مورد عنایت و تفقد قرار داده و حتی گفت: «آقاى قرائتى! حاضر هستى با من یک معامله کنى‌؟ ثواب جلساتى که شما براى نسل جوان دارید از من و ثواب درس‌هایى که من در حوزه مى‌دهم از شما». آیت‌الله مشکینی در حالی این حرف را می‌زد که همان روزها براى حدود 1000 طلبه، درس مکاسب و تفسیر داشت و محسن قرائتى برای 20 نفر جوان جلسه اصول عقاید برگزار می‌کرد.
در همان زمان شاه، کم‌کم سفرهای محسن قرائتی و ارائه درس‌هایش آغاز شد. در یکی از سمینارهایی که رفت، شهید دکتر بهشتى‌ و آیت‌الله خامنه‌ای هم حضور داشتند. آیت‌الله خامنه‌ای شیوه کار محسن قرائتی را بسیار پسندید، او را به خانه‌اش دعوت کرد و بعد از تشویق، مسجد امام حسن علیه‌السلام را که در آن اقامه جماعت داشتند و آن روزها از مساجد فعال و موفق و مبارز‌پرور علیه طاغوت در مشهد بود، براى کلاس‌دارى در اختیارش گذاشت. مدتی بعد قرائتی در سفر تبلیغى‌اش به اهواز، با علامه شهید مطهرى‌ آشنا شد. ایشان هم روش کلاس‌دارى او را دید و بسیار پسندید. حتی تلویزیون زمان شاه هم از جایی به بعد تصمیم گرفت که از این ظرفیت به نفع خودش استفاده کند اما محسن قرائتی که نمی‌خواست مشروعیتی به رژیم طاغوت بدهد، از این پیشنهاد سر باز زد. بالاخره پس از پیروزی انقلاب اسلامی نوبت عمومی‌تر شدن چهره این شیخ شوخ کاشانی فرا رسید. با پیشنهاد آیت‌الله مشکینی و شهید مطهری برنامه «درس‌هایی از قرآن» در تلویزیون آغاز به کار کرد و طی مدت کوتاهی چنان محبوبیتی به دست آورد که به جرأت می‌توان گفت همه را در شوک فرو برد.
خود آقای قرائتی می‌گوید: «وقتی بعد از پیروزى انقلاب، با پیشنهاد علامه شهید مطهرى و موافقت حضرت امام براى اجراى برنامه، به تلویزیون معرفى شدم، روزى که به آن تشکیلات وارد شدم، بیشتر کارکنان نمى‌دانستند قبله کدام طرف است و... در آنجا با بهانه‌گیرى و وسواس زیاد مرا آزمایش کردند و زمانى که در این جهت موفق یافتند، پیشنهاد کردند بدون لباس روحانیت برنامه اجرا کنم و به طور علنى گفتند: ما به جز 2 روحانى (حضرت امام و آیت‌الله طالقانى) به دیگران اجازه حضور در این تشکیلات را نمى‌دهیم. من هم با این پیشنهاد موافقت نکرده و اعلام داشتم: برخورد شما را به اطلاع حضرت امام خواهم رساند. بعد از این اخطار، آنها قبول کردند که با لباس روحانى اجراى برنامه کنم». بعدها هم وقتی قرار بود برنامه درس‌هایى از قرآن از طرف مدیریت آن زمان تلویزیون تعطیل شود، امام به وسیله یکى از اعضاى دفتر خود، به رئیس صداوسیما فرمودند این برنامه‌ها مفید بوده و باید باشد و چون محسن قرائتی بابت اجراى برنامه‌ها حق‌الزحمه‌اى دریافت نمى‌کرد، امام چند بار مبلغ قابل توجهى برایش فرستاد. قرائتی هم به خدمت‌شان شرفیاب شد و اعلام کرد من فعلاً نیاز ندارم ولى ایشان مى‌فرمود: این از بیت‌المال نیست و نزد شما باشد. در حقیقت بعد از این آشنایی‌ها که بابت برنامه «درس‌هایی از قرآن» ایجاد شد، امام حکم نمایندگى خود را در سازمان نهضت سوادآموزى به محسن قرائتی اعطا کرد.
در ادامه محسن قرائتی به تأسیس ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر، تأسیس ستاد اقامه نماز، تأسیس ستاد زکات، تأسیس ستاد تفسیر، تأسیس ستاد ترویج فرهنگ قرآنی، تأسیس بنیاد فرهنگی امام زمان(عج) و تأسیس مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن هم همت گماشت که جملگی از سرمایه‌های موفق نظام دینی جمهوری اسلامی هستند. محسن قرائتی یکی از پدیده‌های قابل توجه حوزه علمیه است که توأمان توانسته هم سطح علمی گفتمان و گفتار خود را حفظ کند و هم به زبان عامه سخن بگوید. درس‌گفتارها و مکتوبات او هم ارزش علمی دارند و هم بدون کاسته شدن از بار علمی، توانسته‌اند تا سطح فهم و پسند عامه برسند. او یکی از نمادهای برجسته برای شناخت فرهنگ شیعی است؛ مردی که درس می‌گوید و مخاطبش را به لبخند می‌اندازد و معجونی از حکمت‌گویی ایرانی و تمنای معارف دینی است.

ارسال نظر
پربیننده