امیرعباس نوری: روز دوشنبه یک رسانه وابسته به رژیم صهیونیستی در گزارشی از ضرورت استفاده حداکثری این رژیم از حضور ترامپ در کاخ سفید گفت و تاکید کرد تلآویو باید از این پنجره فرصت برای براندازی جمهوری اسلامی استفاده کند.
این موضع رسانه صهیونیست البته در ماههای اخیر بویژه پس از جنگ ۱۲ روزه با ایران، از سوی کارشناسان مطرح شده.
اکنون - پس از حمله به ایران، سوریه و قطر - برای سران منطقه مسجل شده رژیم صهیونیستی بر اساس پروژه ترامپ برای یک نظم جدید در غرب آسیا، سیاست گسترش جنگ و تنشزایی با همسایگان را در دستور کار قرار داده است. در جریان جنگ رژیم صهیونیستی علیه اضلاع جبهه مقاومت، آمریکا یک همراهی و همکاری حداکثری نشان داد. در قبال حمله به سوریه و قطر نیز اگرچه برخی کارشناسان این اقدام رژیم صهیونیستی را در تضاد با منافع ترامپ تلقی کردهاند اما واقعیت این است که ترامپ در جریان حملات رژیم صهیونیستی به سوریه و قطر بود و هیچگونه اقدامی برای ممانعت از این حملات انجام نداد. اگرچه او پس از این حملات تلاش کرد تا حدودی تنش را کاهش دهد اما به مرور برای سران منطقه مسجل شد این اقدامات نتانیاهو، در مجموع در راستای پروژه ایجاد نظم جدید ترامپ انجام شده است. از همین رو، اکنون نوعی همکاری بیسابقه میان آمریکا و رژیم صهیونیستی وجود دارد. این اتفاق نظر به گونهای است که حتی اعتراضاتی را در آمریکا موجب شده و برخی کارشناسان، صاحبنظران و حتی مردم عادی نیز انتقاداتی جدی نسبت به همکاری بیسابقه کاخ سفید با رژیم تلآویو مطرح کردهاند. با این وجود شواهد نشان میدهد دستکم تا زمانی که ترامپ متقاعد شود همراهی با سیاستهای نتانیاهو به ضرر او تمام میشود، نسبت به تداوم این همکاریها متعهد است. موضوع ایران نیز در همین راستا قابل ارزیابی است. اکنون در تلآویو، دولت حاکم تصور میکند همراهی ترامپ با آنها، فرصتی بیسابقه فراهم کرده تا اهداف اصلی رژیم صهیونیستی در قبال ایران محقق شود. آنها در جنگ ۱۲ روزه از این همکاری بیسابقه نهایت استفاده را بردند. نحوه همکاری ترامپ با رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۲ روزه علیه ایران به گونهای بود که باعث شد حتی برخی تحلیلگران به این باور برسند این جنگ، در واقع جنگ آمریکا علیه ایران بوده که رژیم صهیونیستی در آن، نقش نیروی نیابتی آمریکا را ایفا کرده است. بنابراین تجربه جنگ ۱۲ روزه باعث شده برخی در سرزمین اشغالی نسبت به ادامه درگیری نظامی با ایران با کمک ایالات متحده طمع کنند. در واقع این عده تصور میکنند حضور ترامپ در کاخ سفید یک پنجره فرصت برای رژیم صهیونیستی فراهم کرده است تا رژیم اهداف قدیمی خود در قبال ایران را محقق کند. در این میان، برخی مقامات و کارشناسان صهیونیست پا را فراتر نهاده و تصور میکنند از این فرصت، برای تغییر نظام سیاسی ایران استفاده ببرند. همین دیدگاهها باعث شده سرمایهگذاری موساد روی رضا پهلوی، فراتر از یک اقدام سیاسی برای فشار به ایران ارزیابی شود و برخی کارشناسان معتقد باشند رژیم صهیونیستی به ربع پهلوی به عنوان گزینه جایگزین جمهوری اسلامی نگاه میکند.
البته نگاه واقعبینانه نشان میدهد این تصورات، نسبتی با واقعیات میدانی ندارد و بیشتر به یک آرزوی محال و دستنیافتنی شبیه است.
در اینباره چند نکته مهم حائز اهمیت است.
۱- تجربه جنگ ۱۲ روزه نشان داد محاسبات رژیم صهیونیستی دستکم در ۲ حوزه شکست فاحشی خورد. در همان روزهای ابتدایی جنگ، رژیم صهیونیستی متوجه شد برآوردهای آنها از میزان قدرت موشکی ایران اشتباه بوده است. کما اینکه کانال ۱۳ رژیم صهیونیستی چندی پیش فاش کرد در روز چهارم جنگ، کارشناسان امنیتی رژیم با استناد به قدرت و دقت موشکهای ایرانی، با اشاره به اشتباه محاسباتی ارتش صهیونیستی از توان موشکی ایران، از نتانیاهو خواستند هرچه سریعتر جنگ را متوقف کند. علی شمخانی، دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی چندی پیش دلایل محاسبات اشتباه رژیم صهیونیستی درباره توان موشکی ایران را تبیین کرد. به گفته شمخانی، محاسبات رژیم صهیونیستی از قدرت موشکی ایران، ناشی از عملکرد موشکهای ایرانی در عملیاتهای «وعده صادق ۱ و ۲» بوده است اما نیروهای نظامی ایران، پس از عملیات «وعده صادق ۲»، تغییرات مهمی در عملکرد موشکها اعمال کردند؛ تغییراتی که منجر به افزایش قدرت و دقت موشکهای ایرانی شد. این افزایش قدرت و دقت موشکهای ایرانی در همان روزهای ابتدایی جنگ ۱۲ روزه برای رژیم صهیونیستی مسجل شد. بنابراین یکی از تجربیات رژیم صهیونیستی از جنگ ۱۲ روزه، فهم قدرت موشکی ایران بود.
از سوی دیگر ایران هم در خلال جنگ ۱۲ روزه و هم پس از توقف جنگ، اقدام به آزمایش برخی موشکهای مدرن خود کرد؛ اقدامی که نشان داد ایران در جنگ ۱۲ روزه تنها از بخش محدودی از توان موشکی خود استفاده کرده. برخی موشکهای جدید ایران، دارای سر جنگی ۴ تنی هستند. این سر جنگی، جدا از قدرت تخریب گسترده در محیط پیرامونی هدف، توان تخریب دهها متر زیر زمین را نیز دارد. این موضوع باعث ایجاد نگرانیهای جدی در بین مقامات رژیم شده است، چرا که این موشک یک تهدید جدی برای مراکز زیرزمینی ارتش صهیونیستی به شمار میرود. در واقع ایران با آزمایش این موشک نشان داد مقامات رژیم هیچ مکان امنی در سرزمین اشغالی ندارند. این موضوع همچنین میتواند یک نوع بازدارندگی برای جلوگیری از اقدامات تروریستی رژیم صهیونیستی تلقی شود. از سوی دیگر، ایران پس از توقف جنگ، توانسته است اقدامات حفاظتی مهمی برای ارتقای ایمنی مراکز موشکی خود انجام دهد. مجموعه این اقدامات باعث شده حتی کارشناسان خارجی نیز به رژیم صهیونیستی هشدار دهند در صورت وقوع یک درگیری نظامی جدید با ایران، این رژیم متحمل خساراتی بسیار بیشتر نسبت به خسارات واردشده در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه خواهد شد اما موضوع دومی که باعث شد محاسبات رژیم صهیونیستی دچار اشتباه شود، برآوردهای موساد از واکنش مردم ایران به جنگ بود. مردم ایران در جنگ ۱۲ روزه، نوعی انسجام و همبستگی کمسابقه را نشان دادند. به اعتقاد کارشناسان، مردم ایران این حمله را توطئهای علیه تمامیت ارضی کشورشان ارزیابی کردند. اگرچه نتانیاهو و رسانههای فارسیزبان صهیونیست تلاش کردند وانمود کنند این جنگ علیه جمهوری اسلامی رخ داده است اما در مقابل مردم ایران این جنگ را نقشهای برای ایجاد خلأ سیاسی در ایران و در ادامه آن، کلید زدن تجزیه کشور ارزیابی کردند. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، مهمترین دستاورد و پیروزی ایران در جنگ ۱۲ روزه، شکلگیری همین آگاهی جمعی بود که اکنون باعث ایجاد یک پدافند مردمی در مقابل تهدیدات رژیم صهیونیستی و آمریکا شده است. در گزارش کانال ۱۳ رژیم صهیونیستی درباره شکست محاسباتی این رژیم در جنگ ۱۲ روزه، به این موضوع نیز اشاره شد. بر اساس گزارش این شبکه صهیونیست، کارشناسان امنیتی رژیم با استناد به ایستادگی مردم ایران در کنار نظام جمهوری اسلامی در مقابل رژیم صهیونیستی، ادامه جنگ را بیفایده و موجب خسارات بیشتر به رژیم تلقی کردند.
به عبارتی، همبستگی ملی پدیدارشده در ایران باعث شد رژیم به این نتیجه برسد درگیری نظامی با ایران، در حوزه اجتماعی، به ضرر این رژیم و به سود جمهوری اسلامی تمام میشود. با در نظر گرفتن این ۲ مولفه، یعنی قدرت موشکی ایران، همچنین واقعیات جامعه ایران، پروژه تغییر نظام ایران از طریق حمله نظامی، به عنوان یک نقشه از پیش شکستخورده ارزیابی میشود.
2- یکی از مهمترین موانع رژیم صهیونیستی در مواجهه با ایران، قدرت بازدارندگی منطقهای جمهوری اسلامی است. نتانیاهو میداند تا زمانی که جبهه مقاومت در منطقه حضور دارد، او حتی با حمایت و همکاری همهجانبه آمریکا نیز نمیتواند بر ایران فائق آید. به همین خاطر پس از توقف جنگ علیه ایران، رژیم صهیونیستی با حمایتهای سیاسی آمریکا تلاش کرد اضلاع مختلف جبهه مقاومت در منطقه را تضعیف کند. با این حال اما گذشت زمان باعث شد اوضاع به ضرر رژیم اشغالگر تغییر کند. در غزه، جنگ در حالی متوقف شده است که حماس همچنان در غزه حضور دارد. موضوع خلع سلاح حماس نیز در عمل محقق نشده است. «اسامه حمدان» از رهبران مؤثر حماس، روز دوشنبه اعلام کرد موضوع خلع سلاح حماس تا زمانی که کشور مستقل فلسطین تشکیل نشود، منتفی است.
حمدان تاکید کرد تا زمانی که رژیم صهیونیستی با تشکیل کشور مستقل فلسطین موافقت نکند و کشور مستقل فلسطینی تشکیل نشود، حماس سلاح خود را حفظ خواهد کرد. این موضع حماس در واقع به معنای عدم خلع سلاح حماس است. نتانیاهو و دیگر مقامات رژیم بارها اعلام کردهاند حاضر به پذیرش تشکیل کشور مستقل فلسطین نخواهند شد. شواهد هم نشان میدهد دولت ائتلافی فعلی حاکم بر تلآویو، هرگز تشکیل کشور مستقل فلسطین را نخواهد پذیرفت. بنابراین جنگ غزه اکنون در حالی متوقف شده که حماس همچنان در این باریکه حضور دارد و برای رژیم صهیونیستی و آمریکا، چشمانداز روشنی مبنی بر خلع سلاح حماس نیز وجود ندارد. در لبنان نیز گذشت زمان به ضرر رژیم صهیونیستی تمام شد. پس از توقف جنگ علیه ایران، رژیم صهیونیستی و بویژه آمریکا فشار کمسابقهای به دولت لبنان وارد کردند تا مقاومت اسلامی لبنان، مشخصا حزبالله خلع سلاح شود. اگرچه دولت لبنان ابتدا نشان داد به دنبال تحقق این خواسته آمریکا و رژیم صهیونیستی است اما به مرور اوضاع لبنان به کلی تغییر کرد.
اکنون نهتنها دولت لبنان به صورت جدی پیگیر خلع سلاح حزبالله نیست، بلکه منابع صهیونیست مدعی شدهاند ارتش لبنان در حال همکاری با حزبالله است. صهیونیستها اخیرا مدعی شدند ارتش لبنان در جنوب این کشور، در حال همکاری با حزبالله برای انتقال تجهیزات و تسلیحات است. از سوی دیگر برخی منابع لبنانی گزارش دادند ارتش این کشور از «جوزف عون» رئیسجمهور لبنان خواسته است محدودیت حضور حزبالله در جنوب این کشور را لغو کند؛ درخواستی که به وضوح نشان میدهد ارتش لبنان، با فهم دقیق تحولات، بویژه تهدیدات و خطر رژیم صهیونیستی برای امنیت و تمامیت ارضی این کشور، نهتنها در حال همکاری با حزبالله است، بلکه خواستار لغو محدودیتهای موجود علیه حزبالله نیز شده است. ترامپ بر اساس همین واقعیتها دولت لبنان را به اعمال تحریمهای بیشتر تهدید کرده است. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی نیز مدعی شده در صورتی که دولت لبنان پروژه خلع سلاح را انجام ندهد، مجددا به لبنان حمله خواهد کرد. در عراق نیز شرایط به همین شکل است. با وجود فشارهای گسترده آمریکا به دولت عراق برای خلع سلاح مقاومت عراق اما «محمد شیاع السودانی» نخستوزیر عراق هفته گذشته آب پاکی را روی دست آمریکاییها ریخت و اعلام کرد تا زمانی که نیروهای نظامی آمریکا از عراق خارج نشوند، خلع سلاح گروههای مقاومت در عراق منتفی است. برخی منابع موثق عراقی گفتهاند مخالفت صریح آیتالله سیستانی با خلع سلاح گروههای مقاومت عراقی، مهمترین عامل اتخاذ این موضع از سوی سودانی است. بنابراین در کنار حماس و حزبالله، رژیم صهیونیستی و آمریکا در خلع سلاح گروههای مقاومت عراق نیز ناکام ماندهاند. نتانیاهو نیز اخیرا به این ناکامی اشاره کرد. او گفت با وجود وارد کردن ضربات به مقاومت در ۲ سال گذشته اما محور ایران (جبهه مقاومت) همچنان در منطقه حضور دارد. در واقع این اعتراف نتانیاهو نشان میدهد توان بازدارندگی منطقهای ایران همچنان حفظ شده. البته یک ارزیابی دقیق نشان میدهد اضلاع مختلف جبهه مقاومت نهتنها توانستهاند خود را در مقابل تهدیدات و خطرات آمریکا و رژیم صهیونیستی حفظ کنند، بلکه در ماههای اخیر توانستهاند قدرت خود را بازسازی و تقویت کنند. به صورت مشخص، حزبالله لبنان نهتنها توانسته خود را بازسازی کند، بلکه شواهد نشان میدهد در برخی حوزهها، حزبالله قدرت خود را افزایش نیز داده است. کما اینکه برخی منابع موثق میگویند حزبالله با استفاده از تجارب جنگ سال گذشته، استراتژی دفاعی خود در مقابل رژیم صهیونیستی را تغییر داده است. برخی کارشناسان مطلع میگویند در صورت وقوع یک درگیری نظامی جدید میان حزبالله و رژیم صهیونیستی، رزمندگان حزبالله سورپرایزهای جدیدی را رونمایی میکنند؛ سورپرایزهایی که باعث میشود خطر موجودیتی برای رژیم صهیونیستی تشدید شده و به صورت مشخص، این رژیم دقیقا به روزهای پس از عملیات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بازگردد.
در یمن نیز انصارالله طی ماههای اخیر توانسته است تسلیحات جدیدی را استفاده کند. موشکهای دارای کلاهک خوشهای، همچنین پهپادهای رادارگریز بخشی از این تسلیحات هستند که میتواند معادله میدانی را تا حدود زیادی تغییر دهد.
به هر حال، با وجود صرف هزینههای هنگفت از سوی رژیم صهیونیستی و آمریکا، جبهه مقاومت همچنان در منطقه غرب آسیا حفظ شده و این به معنای تداوم قدرت بازدارندگی منطقهای ایران است. حضور جبهه مقاومت در تحولات منطقهای نیز گواهی است بر عدم تحقق بلندپروازیهایی از نوع تغییر نظام سیاسی ایران.
۳- با وجود جنگ ۲ ساله رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه جبهه مقاومت اما جز ترور برخی فرماندهان و رهبران مقاومت، رژیم صهیونیستی نتوانسته است در حوزه راهبردی، توفیقی علیه جبهه مقاومت به دست آورد.
ایران همچنان ارکان و مولفههای اصلی قدرت خود را حفظ کرده است. توان دفاعی، بویژه موشکی ایران، از جنگ ۱۲ روزه سربلند بیرون آمد. موفقیت موشکهای ایرانی و تاثیر آن در معادلات جنگ ۱۲ روزه، هنوز به شکل دقیق تبیین نشده است. به اعتقاد کارشناسان، جنگ ۱۲ روزه باعث شد همه بازیگران منطقهای و فرامنطقهای، از قدرت موشکهای ایران مطلع شوند. از همین رو، جنگ ۱۲ روزه فرصت مناسبی برای ایران شد تا طی یک مبارزه و دفاع مشروع، بخشی از توانایی و توانمندی موشکی خود را به کشورهای منطقه و دنیا نشان دهد. قطعا این موضوع در معادلات منطقهای تاثیر ویژهای گذاشته است.
در کنار توان موشکی، جنگ ۱۲ روزه باعث شد دنیا تصویری دقیق و روشن از اندیشه، دیدگاه و رفتار مردم ایران به دست آورد. مردم ایران با فهم دقیق و درست تحولات، رفتاری معقول و منطقی ناشی از حس قدرتمند وطندوستی از خود نشان دادند. هوشیاری مردم ایران، به تعبیری، بزرگترین آورده جمهوری اسلامی در جنگ ۱۲ روزه بود. دفاع میهنی در جنگ ۱۲ روزه به یکی از مولفههای مهم قدرت ایران تبدیل شده است.
رژیم صهیونیستی با حمله به ایران، باعث بیدار شدن روح همبستگی و وطندوستی ایرانیان شد. در دهههای گذشته بویژه در چند سال اخیر، آمریکاییها و سپس رژیم صهیونیستی یک جنگ نرم گسترده علیه مردم ایران آغاز کردند. هدف این جنگ نرم، فروپاشی فرهنگی جامعه ایران بود. یکی از ارکان این فروپاشی فرهنگی، تضعیف روحیه ملی و همینطور کمرنگ کردن مولفههایی مانند وطندوستی و ملیگرایی بود.
اگرچه برخی شواهد بویژه اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ باعث شد آنها نسبت به موفقیت این جنگ نرم طمع کنند اما رفتاری که مردم ایران در جنگ ۱۲ روزه نشان دادند به وضوح ثابت کرد ریشهها و تعلقات فرهنگی در جامعه ایرانی قویتر و عمیقتر از آن است که با این قبیل تهاجمات فرهنگی، از بین برود. بنابراین یکی دیگر از ارکان قدرت ایران، داشتن یک جامعه هوشیار و بیدار و آماده دفاع از کشور در مقابل تهاجم و تجاوز بیرونی بود.
همین واقعیت مهم باعث شد برخی صاحبان نظر این نکته مهم را مطرح کنند: حمله به ایران، یک اشتباه استراتژیک بود؛ اشتباهی که باعث شد بخش مهمی از نتایج و تبعات تهاجم فرهنگی نیمقرن اخیر علیه ملت ایران بیاثر شود.
در کنار قدرت دفاعی و قدرت اجتماعی، قدرت بازدارندگی منطقهای ایران نیز همچنان حفظ شده است.
این ۳ مولفه، اکنون به عنوان ارکان قدرت ایران ظهور و بروز ملموسی دارند. بنابراین تصوراتی مانند تغییر نظام سیاسی ایران از طریق حمله نظامی خارجی، تصوراتی غیرمنطقی، دور از واقعیات و ناشی از طمعورزیهای خیالپردازانه است. نقشه کشیدن برای کشوری که مردمانش به وضوح نشان دادهاند حمله به جمهوری اسلامی را به مثابه فریبی برای تجزیه خاکشان دریافتهاند، اقدامی بیفایده است.
چرا اظهارات برخی صهیونیستها مبنی بر استفاده از فرصت حضور ترامپ در کاخ سفید برای تضعیف ایران، تصوراتی بیفایده است
طمعهای بنیاسرائیلی
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها