21/آبان/1404
|
02:17
نگاهی به گزینه‌گویی‌های هرمز علی‌پور در دفتر « این زین که اسب ندارد» به‌انتخاب بهاءالدین مرشدی

کوتاهی در انتخاب

الف.م. نیساری: گزینه‌گویی‌های هرمز علی‌پور در دفتر «این زین که اسب ندارد» به ‌انتخاب بهاءالدین مرشدی را انتشارات روزنه در 159 صفحه منتشر کرده است. این دفتر اختصاص دارد به گزینه‌گویی‌های هرمز علی‌پور که به ‌انتخاب بهاءالدین مرشدی انجام شده است، یعنی انتخاب‌کننده تنها سطری یا برشی از شعرهای کامل هرمز علی‌پور را از دفترهای شعر او انتخاب کرده است و آنها را به‌ شکل بخشی ناب یا ناب‌تری از یک شعر نشان داده است؛ یعنی قصد این کار جز این نمی‌تواند باشد. اما آیا انتخاب‌کننده آنقدر سلیقه در این نوع کار و در این امر داشته که ارزش کار شاعر مشهوری چون هرمز علی‌پور را از این زاویه نشان دهد؟ شاعری که یکی از 3-2 سردمداران مشهور حرکت «موج ناب» بوده است. اگر چه از موج نابی‌ها شاخصه‌های چندان ویژه‌ای باقی نمانده که بخواهیم به آن استناد کنیم، تا نوع حرکت و تاثیرشان را بررسی کنیم، چرا که منهای شباهت‌های اولیه شعری در ابتدای کار و سال‌های اول حرکت موج ناب، سردمداران و شاعران مشهور این عرصه، هر یک به‌ سمتی رفتند و شعری دیگر و راهی دیگر گزیدند؛ همان‌گونه که «موج نو»یی‌ها. البته تاثیر پنهان موج نو بر شعر نو و انقلاب ادبی نیما یوشیج، تقریبا بیشتر قابل بررسی  و تا حدی روشن است؛ اعم از تاثیر اندکی که بر روند انقلاب ادبی شعر نو داشتند و نیز تاثیر بسیار منفی آن.
از حواشی که بگذریم، برمی‌گردیم به یک سوال که در ابتدا گفته شد و آن اینکه آیا انتخاب‌کننده توانسته با این روش ـ روش کتاب «این زین که اسب ندارد» ـ که انتخابی است از یکی دو سه سطر یک شعر به نیت نشان ‌دادن سطرهای درخشان و خاص آن شعر، به هدف دست یابد؟
سوال دوم این است که اساسا چنین کاری شایسته است؟ در حالی که ارزش یک شعر به کلیت آن شعر است؛ به نوع فرم و ساختاری که محتوایی را تولید می‌کند؛ آن هم محتوایی هنری و شعری و ادبی؟
جواب سوال اول را که باید از غور در نوع نگاه و نوع انتخاب و نوع زیبایی‌شناسی انتخاب‌کننده، بهاءالدین مرشدی دریافت، آن هم با یکی یکی ورق زدن کتاب مد نظر.
جواب سوال دوم این است که اول اینکه چنین کارهایی در گذشته نیز انجام شده است؛ شعرهای فروغ فرخزاد را من دیدم که کتابی بود 3-2 برابر کتاب «این زین که اسب ندارد». دوم اینکه بهتر است این کار، گزیده‌‌گویی‌هایی باشد از اشعار شاعران امروز؛ مثلا کتابی تدوین شود از شاه‌بیت‌هایی از شاعران غزل‌سرا یا برشی از شاعران نامدار و کم‌نام امروز.
و اما علاوه بر 3-2 کتابی که در این زمینه منتشر شده، ما در کانال‌ها و سایت‌ها و در کل فضای مجازی شاهد این قسم از کار هستیم؛ یعنی اینکه یا خود شاعران برشی یا یکی دو سطری از اشعار خود را در مقام سطرهای برجسته منتشر می‌کنند، یا اینکه دیگران. البته دیده‌ام که گاه نیمی یا کمی بیشتر یا کمتر از یک شعر را هم منتشر کرده‌اند، یا همین نوع کارکرد را گاه پشت جلد کتاب‌ها نشانده‌اند.
در هر حال، این نوع کارها با ایجاد فضاهای مجازی بسیار گسترده شده است و اغلب هم معیار خاصی در کار نیست؛ یعنی ناگهان مخاطب حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای نه‌تنها با سیلی از پاره‌شعرها مواجه می‌شود، بلکه گاه حتی با شعرهای مثله‌شده، و در همین راستا و شاید بدتر از این، با سطرهای سست و ضعیفی از شعرهایی از شاعران نامدار و مشهور که یا به‌ خودی‌خود ضعیف است، یا اینکه پس از جدا شدن از بدنه‌ خود سست و ضعیف شده یا به‌ نظر می‌آید؛ چرا که بعضی از سطرها در بدنه خود اهمیت دارند. یعنی در واقع در این‌گونه کارها اغلب سلیقه‌های ناچیزی که هیچ درکی از زیبایی‌شناسی ندارند، عامل و انجام‌دهنده شده‌اند؛ یعنی شده‌اند مدیر اول و دوم و سوم کانال‌ها و سایت‌ها و گروه‌هایی آبکی و سطحی که همه کار بلدند (اعم از دلبری و این‌وری و اون وری) الا شاعری و انتخاب درست. یعنی این‌گونه کانال‌ها به کانال‌های دوست‌یابی شبیه‌تر است تا گروه‌های شعری؛ گروه‌هایی که بیش از 99 درصدشان توسط آدم‌هایی که هیچ اسم و رسمی در ادبیات ندارند اداره می‌شوند؛ کسانی که در این امر دو زار سواد شعری هم ندارند و فقط بلدند از هر شعری که می‌رسد، تعریف‌های آبکی و مستعمل کنند.
با این توضیح و با این وصف، کاری که بهاءالدین مرشدی در دفتر «این زین که اسب ندارد» از گزینه‌گویی‌های هرمز علی‌پور کرده، اگر درست عمل نکرده باشد، کار و عملکرد و نتیجه‌ کارش فرق چندانی با گروه‌ها و سایت‌ها و کانال‌هایی که از آنها گفتیم نخواهد داشت، چرا که یک‌بار یکی در جایی چنان سلیقه به خرج می‌دهد و با انتخاب برشی از یک شعر، آن برش را حتی جاودانه می‌کند؛ مثلا این سطر از فروغ که کاربردهای بسیار دارد، انتخاب می‌کند:
پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی‌ست
یا این سطر سهراب سپهری که در بسیار از جاها و درباره بسیاری از دیده و شنیده‌ایم:
مرگ، پایان کبوتر نیست
یا از قیصر امین‌پور که این برش شعری از او ماندگار شده است:
چقدر زود، دیر می‌شود
یا از اخوان ثالث که گفت:
هوا بس ناجوانمردانه سرد است
اما شکی نیست که از شاعران امروز هنوز سطرهایی هست که قابلیت و ظرفیت این را دارد که حرفی مصطلع یا کاربردی و حتی ضرب‌المثل شود اما در سطرهای اغلب سست و ضعیف و گاه بی‌معنا و نصف‌کاره‌ای که در دفتر «این زین که اسب ندارد» می‌بینیم، نه‌تنها به سطرهای دور از معیارهای زیبایی‌شناسی، بلکه حتی به سطرهایی برمی‌خوریم که سبب تعجب مخاطب هم می‌شود؛ برش‌هایی نظیر:
«آدمی در پشت رازهایش عظیم‌تر است»
که شبیه قصار است اما شعاری. 2 سطر ذیل نیز ظاهری شاعرانه دارند اما در باطن و از درون شعاری بیش نیست؛ چون در مثال اول به‌ جای «عظیم‌تر است» می‌توان نوشت «عظیم‌تر نیست» یا «ضعیف‌تر است»، یا «پنهان است»، یا... و در مثال ذیل می‌توان جای «تنهایند» را با خیلی از کلمات عوض کرد که اگر بهتر نشود، بدتر هم نمی‌شود. بعد در سطر بعدی معلوم نیست که شاعر از «آسمان» گرمای «خورشید» را‌ طلب می‌کند یا خنکای «باران» را که در صورت مشخص شدن هم (که البته مشخص نخواهد شد)، معلوم نیست «آسمان» و «پیراهن» و مابقی چه ربطی به تعابیر بالا دارند:
«جان‌های شعله‌ور همیشه تنهایند
حتی از آسمان اگر پیراهنی به تن پوشند»
علاوه بر این اشکالاتی که بر ‌انتخاب‌کننده، بهاءالدین مرشدی وارد شده است، این اشکال بر هرمز علی‌پور هم وارد است که در سطر دوم هم «پیراهن» آورده و هم «تن»، خب، پیراهن را به تن می‌کنند، کار دیگری که با آن نمی‌کنند. پس کلمه‌ «تن» در گزینه‌ای اینچنین حتی حشو و زاید است. یعنی از همین حشو و زایدها می‌توان دریافت که گزینش و انتخاب خوب و درستی از اشعار شاعر مشهور موج ناب نشده است.
سطر ذیل که به‌ تنهایی انتخاب شده نیز تا کمک و یاری و رای و نظر و برداشت بیرونی مخاطب نباشد (نه برداشت درونی از خود شعر)، این سطر در تصویر خود معلق مانده است و طبعا به همین واسطه در محتوای خود. هر سطری از شعر باید ابهام روشنی داشته باشد، نه ابهامی گنگ و نامشخص و دور از ذهن:
«و دستانم دور درخت مانده در برف است»
برش‌هایی از این دست نیز شاخص و برجسته نیستند، بلکه سطحی‌اند و در حد سطرهای نثر ادبی:
«به هر بهار اما چندت شعر می‌توان نوشت»
و نیز سطرهایی نظیر:
«می‌دانستم با این سطرها سازش نمی‌کنی»
یا:
«من نخواسته‌ام این گریه فاش شود»
علاوه بر این سطرهای سطحی و معمولی یا در حد نثر ادبی، سطرها و برش‌هایی را مرشدی انتخاب کرده که گنگ و نامفهوم‌اند، نظیر:
«به خواب خود ابرهایی به خواب ما می‌نگرید
از این نژاد»
حتی جمله‌بندی 2 سطر بالا نیز مشکل دارد.
در بعضی از انتخاب‌ها ارتباط بین کلمات و اجزای یک برش از شعر یا وجود ندارد یا سست و ضعیف است؛ مثل:
«چون مرثیه‌ای که در آغاز تنهاست
و بعد تمام آسمان را می‌گیرد
اندوه
تمام جان مرا می‌گیرد»
یا:
«در شعرهای من هرگاه که صحبت از خورشیدهاست
شما می‌توانید به‌ راحتی صدای نفس‌های‌تان را بشنوید»
البته سطرهای نامنسجم‌تر از این نیز در سطرها و برش‌های انتخابی این دفتر بسیار است.
با این ‌همه، گزینه‌گویی‌های زیبا و درخشانی از هرمز علی‌پور در دفتر «این زین که اسب ندارد» به‌ انتخاب بهاءالدین مرشدی نیز دیده می‌شود که البته باید بیشتر به شاعرش احسنت گفت، زیرا انتخاب‌کننده کار و وظیفه و نیتش جز انتخاب زیبایی و درخشندگی و شاخص‌ها نبود و به هر اندازه در این کار کوتاهی کرده یا اینکه تشخیص درستی نداشته و مرد این کار نبوده و... مقصر است. او وظیفه‌اش تجلی‌بخشیدن و برجسته ‌کردن برش‌ها و سطرها بوده است، از این رو، به هر اندازه که کم کار کرده باشد و کم‌کاری، یا ناتوان از انجام این وظیفه بوده، مقصر است و تنها به همین اندازه که انتخاب‌های خوبی داشته نیز قابل تحسین است؛ سطرها و برش‌هایی نظیر کارهای ذیل:
«اما آنان که اولین‌باران گرفت‌شان
چون من به گریه‌ها نمی‌زیستند»
«هراس اسبان
از تپه‌های آبی نیست
از نقش آن گیسوست
که برکه را برآشوبد»
«عمر ما فقط می‌داند که رفتن چیست»
«باران‌ها را ورق بزن
زندگی من در آن‌ها نوشته شده است
ابرها را چون آلبومی ورق بزن
تصویرهای اندوه مرا می‌بینی»
«در جایی دورتر از این کلمات
چیزهایی نگاه می‌کنند ما را و نمی‌بینیم‌شان
برای همین اندوه عمیق‌تر است از آنچه فکر می‌کنیم
که زندگی گاه چون داستان دنباله‌داری‌ست»
«اینقدر به فکر ماه مباش
جوان نمی‌مانی»
«گشوده‌ترین کتاب‌هایند گورها»
«در گمان خود سرو می‌شوی
به صبح تازه
به طره‌ نهان و به بازی انگشت»
حرف آخر اینکه مخاطب حرفه‌ای از این نوع کار انتظار بیشتری دارد؛ انتظاری حداقل در این حد که کتاب‌هایی از این دست با یک نقد و بررسی دقیق و درستی آماده شوند و انتخاب‌ها چشم‌ها را خیره کند و سطرهای انتخاب‌شده را ماندگار.

ارسال نظر
پربیننده