24/آبان/1404
|
01:00
پکن پس از جنگ 12 روزه چگونه تهران را یک قدرت قابل اتکا ارزیابی می‌کند

ایران لولای ژئوپلیتیک جهان

علیرضا حقیقت: موضوع نوسازی نیروی هوایی ایران دوباره در کانون توجه جهان قرار گرفته است و منابع غربی و صهیونی نشانه‌های فزاینده‌ای مبنی بر اجرای قراردادهای تسلیحاتی پیشرفته روسیه با ایران بویژه خرید جت‌های جنگنده «سوخو ۳۵» و همکاری نظامی ویژه تهران - پکن را شناسایی کرده‌اند. 
در روزهایی که رئیس‌جمهور آمریکا همچنان در حال جشن گرفتن حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران است و حتی ناشیانه مسؤولیت طراحی تجاوز صهیونیست‌ها به خاک ایران را هم به عهده می‌گیرد، زیر پوست خاورمیانه تحولاتی در جریان است که توازن کنونی منطقه را به طور اساسی دگرگون خواهد کرد.
زوج دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو، به طور پیوسته در مقابل دوربین‌های تلویزیونی از دستاوردهای خیالی حمله به ایران و عملیات‌های موسوم به «طلوع شیران» و «چکش نیمه‌شب» صحبت می‌کنند اما رهبران آمریکا و رژیم صهیونیستی خود بخوبی می‌دانند حمله 13 ژوئن، یک شکست فاحش بود.
همه می‌دانند پرانتز جنگ هنوز بسته نشده اما با اتفاقاتی که در جریان است و حتما در رصد صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها هم قرار دارد، حمله مجدد به ایران خطای بزرگ‌تر و مرگبارتر از اشتباه اول خواهد بود؛ به همین دلیل اندیشکده‌های آمریکایی و عبری تحلیل می‌کنند هر روز که می‌گذرد، شانس حمله مجدد به ایران کاهش می‌یابد. منطق نظامی و استراتژیک ایجاب می‌کند واحد سیاسی اسرائیل که حالا خود را یک هژمون منطقه‌ای می‌نامد، به دشمنش فرصت بازیابی و بازسازی ندهد اما وقتی پای صحبت تهاجم به ایران پیش می‌آید، دیگر برتری هوایی اسرائیل نیست که تعیین‌کننده است؛ اینجا منطق ژئوپلیتیک است که نتایج را مشخص می‌کند و در این نقطه برتری با ایران است.
* بومرنگ جنگ 12 روزه
چرا حمله خرداد رژیم صهیونیستی و آمریکا یک قمار بزرگ بود؟
منابع خبری طی روزهای گذشته از این گفتند که چین در حال ارسال جنگنده‌ها و سامانه‌های پیشرفته پدافند هوایی خود به تهران است. چندی پیش اندیشکده «مرکز امنیت و روابط خارجی اورشلیم» وابسته به نهادهای نظامی رژیم صهیونیستی از همکاری نظامی چین و ایران خبر داد و اعلام کرد: کمک‌های نظامی چین به ایران چندوجهی است و تمرکز اصلی آن بر فناوری موشکی و سامانه‌های پدافند هوایی به ‌عنوان ۲ ستون اصلی راهبرد جنگ نامتقارن تهران قرار دارد. گزارش‌ها تأیید می‌کند چین مواد اولیه حیاتی برای سوخت جامد موشک‌های بالستیک، قطعات سامانه‌های هدایت و دانش فنی لازم برای بازسازی خطوط تولید موشکی را در اختیار ایران قرار داده است.
این اندیشکده عبری همچنین خبر داد: علاوه بر فناوری موشکی، چین اخیرا سامانه‌های پیشرفته پدافند هوایی زمین‌به‌هوا را نیز به ایران تحویل داده است؛ از جمله گونه‌هایی از HQ-B9 که برد پدافند هوایی ایران را افزایش داده و توان تهران را برای مقابله با حملات هوایی اسرائیل و نفوذ هوایی آمریکا به ‌طور چشمگیری بهبود می‌بخشد.
به نوشته «مرکز امنیت و روابط خارجی اورشلیم»، ورود فناوری موشکی چین و سامانه‌های پیشرفته پدافند هوایی، چالشی بزرگ‌تر برای عملیات هوایی اسرائیل ایجاد می‌کند، زیرا می‌تواند کنترل بخشی از حریم هوایی را از دست اسرائیل خارج کرده و اجرای حملات به ایران را دشوارتر کند. این ارتقای تسلیحاتی می‌تواند برتری تاکتیکی کنونی اسرائیل را به ‌طور قابل ‌توجهی تضعیف کند.
* تغییر پارادایم چینی در خاور‌میانه
«پکن حاضر است دست در دست تهران، در راستای تقویت همکاری‌های دوجانبه و چندجانبه تلاش کرده و مشارکت استراتژیک جامع بین چین و ایران را به سطح بالاتری ارتقا دهد»؛ این را «میائو ده‌یو» معاون وزیر خارجه چین، در دیدار با سفیر ایران در پکن بیان کرده است. در آخرین تحول در موضوع همکاری‌های فزاینده ایران و چین، این مقام چینی با اشاره به دیدار اخیر سران ۲ کشور گفت: روسای جمهوری ایران و چین در یک سال گذشته، ۲ بار برای رسیدن به اجماع مهم درباره تعمیق روابط و ایجاد دستورالعمل‌های استراتژیک میان ۲ کشور ملاقات کرده‌اند و ما مکلف به اجرایی کردن این توافقات هستیم.
جنگ 12 روزه، پرسپشن ( ادراک) چین و روسیه را نسبت به تحولات خاورمیانه کاملا دگرگون کرد. این 2 قدرت جهانی از فردای آتش‌بس تلاش کردند رویکرد نه‌چندان درست خود در میانه جنگ را تصحیح کنند. هدف قرار دادن ایران، این 2 قدرت تجدیدنظرطلب علیه نظم یکجانبه آمریکا را هوشیار کرد. مسکو و پکن که در خصمانه‌ترین شرایط خود با واشنگتن قرار دارند، بخوبی می‌دانند نقش ایران در منطقه به عنوان «لولای ژئوپلیتیک» غرب آسیا، آسیای میانه، اقیانوس هند و قفقاز جنوبی چقدر برجسته است. 
ایران در کانون نظم منطقه‌ای غرب آسیا قرار دارد و یک قطب تشکیل‌دهنده آن و یک بازیگر «نظم‌ساز» است، بنابراین چین و روسیه نه می‌توانند ایران را نادیده بگیرند و نه باید این خطای بزرگ را مرتکب شوند، چرا که تهران آخرین سد و مانع برای تنگ‌تر شدن حلقه فشار واشنگتن بر پکن و مسکو است.
مقابله ایران با 2 واحد دارنده سلاح هسته‌ای و حمله ایران به پایگاه آمریکا در العدید قطر، ایران را به عنوان تنها کشوری در جهان که بعد از جنگ دوم جهانی، 2 بار پایگاه‌های نظامی آمریکا را هدف قرار داده است، صاحب یک نصاب منحصربه‌فرد در تاریخ روابط بین‌الملل کرد و کشورمان را در قواره یک قدرت بین‌المللی به نمایش گذاشت. این دومین مؤلفه‌ای بود که چین و روسیه را در ارتقای روابط نظامی با ایران مصمم‌تر کرد. این اتفاق همچنین نمایه‌ای دیگر از اشتباه فاحش زوج «ترامپ - بی‌بی» ‌در تهاجم به ایران بود: تصویر جهانی ایران ارتقا یافت و به تردیدهای چین و روسیه در ارسال جنگنده و پدافند هوایی به ایران پایان داد. در حقیقت دلیل لازم برای همکاری ویژه نظامی را در اختیار مثلث تهران - پکن - مسکو قرار داد. این بزرگ‌ترین خدمت دونالد ترامپ به عمق بخشیدن به شراکت راهبردی ایران و 2 قدرت دیگر جهانی بود؛ اگر رئیس‌جمهور آمریکا درکی استراتژیک از سیاست و امنیت بین‌الملل داشت قبل از بالیدن به «بی دو»هایش برای حمله به فردو، به عواقب وحشتناک حمله به ایران می‌اندیشید.
در نهایت همه آن چیزی که نتانیاهو و ترامپ به عنوان دستاوردهای حمله به ایران (انهدام تاسیسات هسته‌ای، زنجیره تولید موشک و حذف منطقه‌ای) سر دست گرفته‌اند، پارامترهایی مشمول زمان است که بتدریج در حال از دست دادن اثر خود هستند.
* دعوا بر سر نظم جهانی است
معنای جنگ 12 روزه برای چین و روسیه، فقط تهاجم به ایران نبود، بلکه نشانه‌ای از نبرد بر سر آینده نظام بین‌الملل بود. در چنین فضایی سیاست‌های توسعه‌طلبانه اسرائیل در منطقه با حمایت‌های آمریکا، یکی دیگر از عوامل نزدیک‌تر کردن ایران، چین و روسیه است. ترامپ در راستای سیاست‌های تهاجمی خود، تلاش کرده به‌رغم شعار خروج از منطقه، حضور خود در غرب آسیا را بیشتر کند. افزایش حضور نظامی در سوریه، حضور یک اتاق فرماندهی از افسران سنتکام در تل‌آویو و حتی زمزمه‌های تاسیس پایگاه نظامی آمریکا در منطقه حائل میان غزه و رژیم صهیونیستی، المان‌هایی از تشدید آنارشیک نظم بین‌الملل و سرریز آن به مناطق دیگر جهان از جمله کارائیب است؛ نشانه‌ها برای ایران، چین و روسیه آشکار است.
دولت ترامپ که رسما از قواعد آمریکاساز نظم جهانی عبور کرده، به وضوح تلاش می‌کند حوزه نفوذ روسیه و چین در آسیای میانه و شبه‌قاره را تقلیل دهد. تقلای واشنگتن برای حضور در بگرام افغانستان و دمیدن بر تنش میان پاکستان - هند و افغانستان - پاکستان، با هدف ناامن کردن منطقه برای چین و اختلال در مسیر کریدوری پکن است. ترامپ هفته گذشته رهبران آسیای میانه را در کاخ سفید جمع و قراردادهای تجاری با آنها امضا کرد. قبل‌تر هم ترامپ با مداخله در قفقاز جنوبی، دالان موسوم به ترامپ را راه‌اندازی کرد. همه این اتفاقات نشان‌دهنده تشدید آنارشیک نظم جهانی است که تقابل‌ها را اجتناب ناپذیرتر کرده و عدم قطعیت را به بازیگران بین‌المللی تحمیل می‌کند. در این شرایط ائتلاف‌ها و بلوک‌بندی‌های جدیدی بر پایه منافع مشترک شکل می‌گیرد. 
همچنین در این فضا، قدرت‌های بین‌المللی، سیاست خارجی سنتی خود را کنار گذاشته و جهت‌گیری جدیدی را در سیاست‌های نظامی - امنیتی و دیپلماسی خود اعمال می‌کنند. در این چارچوب است که شراکت راهبردی چین - ایران یا روسیه - ایران قابل تعریف است و با الگوهای قبل قابل قیاس نیست.
* پکن علیه تل‌آویو
نشریه فارن پالیسی تابستان امسال در گزارشی مربوط به همکاری‌های ایران و چین نوشت: سخت است دوباره حال و هوای دهه ۱۹۸۰ را نداشته باشیم؛ زمانی که - در زیر سطح رقابت ابرقدرت‌ها - درگیری‌های با حاصل جمع صفر حاکم و جهان بسیار خطرناک‌تر بود.
این نشریه تخصصی نخبگان سیاست خارجی آمریکا افزود: تلاش‌های پکن برای کمک به تهران در بازسازی قابلیت‌های نظامی‌اش نشان‌دهنده تغییر قابل توجهی از بی‌طرفی رسمی چین در مناقشات خاورمیانه خواهد بود. به نظر می‌رسد یک درگیری نیابتی شبیه اواسط دهه ۱۹۸۰ در خاورمیانه در حال شکل‌گیری است. چین، برای محافظت از سرمایه‌گذاری خود در ایران، ظاهراً احساس می‌کند باید به تهران کمک کند تا قابلیت‌های نظامی خود را بازسازی کند.
به نوشته فارن پالیسی، واشنگتن و پکن درگیر یک رقابت استراتژیک هستند. این موضوع به رقابت اجتناب‌ناپذیر بین یک قدرت مستقر و یک قدرت نوظهور که می‌خواهد نظم جهانی را به نفع خود تغییر دهد، مربوط می‌شود اما این رقابت در نقاط مختلف جهان، از جمله خاورمیانه آشکار می‌شود؛ جایی که پکن و واشنگتن دائماً در تلاشند از یکدیگر پیشی بگیرند.
رسانه آمریکایی ادامه داد: چین نمی‌تواند به راحتی ۱۳ درصد نفتی را که از تهران وارد می‌کند، جایگزین کند. این یک معامله بزرگ برای بزرگ‌ترین واردکننده نفت خام جهان است و اینکه چین به ثبات ایران وابسته شده. تجارت نفت به تنهایی نشان‌دهنده رابطه‌ای نزدیک‌تر بین پکن و تهران نسبت به آنچه تحلیلگران و سیاست‌گذاران عموماً درک می‌کنند، است. به همین دلیل است که جنگ ماه ژوئن بین ایران و اسرائیل به نفع پکن نبود.
فارن پالیسی می‌افزاید: عملیات نظامی اسرائیل همراه با حملات هوایی ایالات متحده به 3 سایت هسته‌ای ایران، پکن را از 2 جهت عقب راند: اول، به تقویت نظم تحت رهبری آمریکا در منطقه کمک کرد. در سال‌های اخیر، زمانی که هم دموکرات‌ها و هم جمهوری‌خواهان گام‌هایی برای کاهش حضور آمریکا در منطقه برداشتند، این عقب‌نشینی، رهبران خاورمیانه را به ایجاد روابط با چین (و روسیه) تشویق کرده است. دوم، یک ایران تضعیف‌شده، هم از نظر اقتصادی و هم از نظر ژئواستراتژیک به چینی‌ها آسیب می‌رساند. چین عاقلانه نفت ذخیره می‌کند اما اگر جریان نفت به پکن حتی به طور موقت قطع شود، احتمالاً تأثیر نامطلوبی بر چینی‌ها (همچنین هر کس دیگری) خواهد داشت. بنابراین منطقی است که دولت چین با چابکی برای بازسازی قابلیت‌های دفاع هوایی ایران اقدام کند.
* اتحاد شرقی در بگرام
وبگاه نشنال اینترست هم اواخر مهر گزارش داد: بازگشت آمریکا به پایگاه هوایی بگرام در افغانستان - که دونالد ترامپ اعلام کرده - نشانه‌ای از تغییر استراتژی واشنگتن از مبارزه با تروریسم به رقابت با قدرت‌های بزرگ است. این پایگاه در موقعیتی استثنایی قرار دارد: هزار مایل از تهران، 400 مایل از سین‌کیانگ چین و کمتر از 800 مایل از بندر گوادر پاکستان فاصله دارد. از همین نقطه، آمریکا می‌تواند ایران، چین و حوزه نفوذ روسیه را به‌ طور همزمان زیر نظر بگیرد؛ امری که از نظر جغرافیای سیاسی، افغانستان را از یک کشور جنگ‌زده به مرکز ثقل جدید ژئوپلیتیک تبدیل می‌کند. در حالی ‌که پایگاه‌های خلیج ‌فارس در تیررس مستقیم موشک‌های ایران است، بگرام استقلال و عمق استراتژیک بیشتری به واشنگتن می‌دهد. این تصمیم البته موجی از نگرانی و واکنش را در میان 3 رقیب اصلی آمریکا یعنی ایران، چین و روسیه برانگیخته است.
به گزارش این سایت تحلیلی، بگرام به آمریکا امکان می‌دهد تعاملات اقتصادی و نظامی ایران و چین را زیر نظر بگیرد؛ بویژه توافق ۲۵ ساله‌ای که از سال ۲۰۲۱ تاکنون بسیاری از بندهایش اجرایی نشده است. در واقع، حضور نظامی آمریکا در قلب آسیا برای چین نه فقط تهدیدی امنیتی، بلکه چالشی ژئواکونومیک است که مستقیماً بر طرح جهانی «ابتکار کمربند و جاده» تأثیر می‌گذارد.
نشنال اینترست ادامه داد: روسیه هم این اقدام را تهدیدی برای حوزه نفوذ خود در آسیای مرکزی می‌بیند. مسکو طالبان را از فهرست گروه‌های تروریستی خود خارج کرده تا نفوذ بیشتری در کابل داشته باشد و اکنون بیم دارد بازگشت آمریکا این امتیاز را از بین ببرد. مسکو همچنین تلاش می‌کند با چین و ایران هماهنگ شود و از طریق آنها بر پاکستان تأثیر بگذارد تا مسیرهای لجستیکی واشنگتن را محدود کند. این رسانه آمریکایی در پایان می‌نویسد: بازگشت به بگرام یک قمار ژئوپلیتیک است. این اقدام به آمریکا امکان می‌دهد در بازی اوراسیا باقی بماند اما همزمان 3 رقیب اصلی او یعنی ایران، چین و روسیه را در محور ضدواشنگتنی تازه‌ای به هم نزدیک‌تر می‌کند.
* جنگنده‌های جدید باز تنظیم موازنه قدرت
همچنین اندیشکده Political Keys هم ماه گذشته گزارشی تحلیلی از همکاری‌های نظامی تهران و مسکو منتشر کرد. در این گزارش آمده است: پس از سال‌ها رکود و تحریم، به نظر می‌رسد ایران به سمت یک جهش کیفی در قابلیت‌های هوایی خود حرکت می‌کند که این امر ناشی از تغییرات ژئوپلیتیک در اوکراین و خاورمیانه، همچنین تسریع در نزدیکی استراتژیک با مسکو است.
به نوشته این اندیشکده، این تحول نه‌تنها یک معامله نظامی، بلکه تغییر در توازن قدرت منطقه‌ای است که نگرانی‌هایی را در واشنگتن و تل‌آویو ایجاد کرده و ورق‌های بازی را در خاورمیانه به هم می‌ریزد. تحرکات اخیر بین مسکو و تهران که با نشانه‌هایی از انتقال هواپیماهای «سوخو ۳۵» به ایران همراه بوده است، به نظر نمی‌رسد صرفاً یک معامله تسلیحاتی معمولی باشد، بلکه گامی استراتژیک با هدف ترسیم مجدد موازنه قدرت در منطقه است.
بر پایه این تحلیل، برای مسکو، نزدیکی به ایران بخشی از انزوای آن را جبران می‌کند و با توجه به عقب‌نشینی غرب از مهار نفوذ آن، جای پای محکمی در خلیج ‌فارس به آن می‌دهد. از نقطه‌نظر امنیتی، به کارگیری این جت‌های جنگنده، حتی در تعداد محدود، حریم هوایی ایران را برای عملیات هوایی اسرائیل و ماموریت‌های شناسایی آمریکا دشوارتر خواهد کرد.
 اساساً آنچه اتفاق می‌افتد، تبادل منافع است: مسکو در ازای اتحاد نزدیک‌تر، ابزارهای بازدارنده پیشرفته‌ای را در اختیار تهران قرار می‌دهد، در حالی که ایران از این کارت برای اثبات حضور خود به عنوان یک قدرت منطقه‌ای که نادیده گرفتن آن دشوار است، استفاده می‌کند. در حالی که غرب با نگرانی این صحنه را تماشا می‌کند، به نظر می‌رسد خاورمیانه و خلیج‌ فارس وارد مرحله جدیدی از مسابقه تسلیحات هوایی می‌شود که در آن قواعد بازی در حال تغییر است.
با این همه، شتاب تحولات جهانی، با کاهش نقش هژمونیک ایالات متحده و کاربرد زور در راهبرد واشنگتن به منظور جبران این خلأ هژمونیک، سیاست بین‌الملل را در شرایط ناپایدارتری نسبت به سال‌های گذشته قرار داده است. 
این اتفاق در وضعیت گذار نظام بین‌الملل به نظم جدید و تغییر در توزیع قدرت، الگوی همکاری‌ها را به سمت یک تغییر پارادایم سوق داده، طوری که از این رهگذر، پکن که سیاست خارجی سنتی خود را بر پایه نوعی بی‌طرفی فعال میان بازیگرانی مثل تهران و تل‌آویو طراحی می‌کرد، با بغرنج‌تر شدن آنارشی (نه به معنای هرج و مرج، بلکه در معنی نبود ناظم در جهان)، دیگر خود را ملزم به این سیاست‌ورزی نمی‌بیند و با شرایط جدید، به بازطراحی روابط خود با ایران دست‌ زده است. 
هرچه رقابت هسته‌ای و تعرفه‌ای واشنگتن - پکن گسترده‌تر شود، چین یک گام از اسرائیل دورتر شده و به ایران نزدیک‌تر خواهد شد. شاید زمان زیادی لازم نباشد تا برای صهیونیست‌ها مشخص شود حمله به ایران بزرگ‌ترین اشتباه تاریخ 78 ساله‌شان بوده و زیاد نباید از حضور ترامپ در کاخ سفید خوشحال می‌شدند!

ارسال نظر